یادی از دلاور تنگستانی ؛رئیسعلی دلواری

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
یادی از دلاور تنگستانی ؛رئیسعلی دلواری

استعمار و آزاديخواهي(دو ايده متقابل):
شروع جنگ جهاني اول و حائز اهميت بودن منطقة جنوب به لحاظ اقتصادي براي انگليس و همچنين ضعف دولت ايران و حاكم نبودن آن بر منطقة جنوب[1] فرصت مناسبی را براي انگليسي ها فراهم كرد كه به بهانه آشوب هاي جنوب و ناامن بودن جاده هاي تجاري جنوب، اين منطقه را به جولانگاه نيروهاي خود مبدل سازد.
انگليس براي بالابردن اعتبار خويش در ميان روساي عرب در دو سوي خليج فارس و حفظ منافع تجاري خود و نيز محافظت از حوزه هاي نفتي خوزستان كه دو ميليون ليره در آن سرمايه گذاري كرده بود، نيروهاي خود را به آن سمت اعزام كرد.[2] بوشهر با توجه به مركزيتي كه نسبت به شرق و غرب خليج داشت، به عنوان كانون جبهه تداركاتي انگليس در جنوب قرار گرفت. آنان در راستاي حضور استعماري خويش در بوشهر، علاوه بر رواج دائمي زبان انگليسي[3] به اقدامات ديگري نظير تاسيس مراكز وسيع اقتصادي و سياسي و همچنين تاسيس پادگان نظامي بزرگي با تعدادي سرباز و افسر هندي و انگليسي مبادرت ورزيدند.[4]
اقدامات مزبور با توجه به ذهنيت منفي ايرانيان نسبت به روس و انگليس، نقض بي طرفي ايران در جنگ به حساب مي آمد و سبب بروز واكنش و مخالفت هاي نيروهاي ملي و مذهبي به حضور انگليس در جنوب ايران گرديد. مخالفتي كه خود را در لباس هاي گوناگوني نشان مي داد. گاه در قامت اعتراض به دستگيري سركنسول[5] و تعدادي از اتباع آلماني و گاه در لباس آشوب و شورش. در مجموع حضور استعماري انگليس در جنوب چيزي نبود كه روح آزاديخواه مردم آن خطه بتواند به راحتي در خود هضم كند و همين امر سبب ظهور ستارگاني در آسمان جنوب شد كه "رئيسعلي دلواري" نمونه اي بارز از اين ستارگان مي باشد.

"رئيسعلي دلواري"
رئيسعلي دلواري در سال 1263 ه.ش / 1881 م در روستاي دلوار از توابع تنگستان متولد شد. پدرش "زائير محمد"،كد خدايي دلوار را عهده دار بود كه بعدها به "معين الاسلام" ملقب گردید. مادر رئيسعلي "شهين" نام داشت. با شروع مشروطيت، رئيسعلي در حالي كه بيش از 25 سال نداشت از جمله پيشگامان مشروطه خواه در جنوب ايران بود و همكاري نزديكي با محافل انقلابي و عناصر مشروطه طلب در بوشهر، تنگستان و دشتي آغاز كرد.
انگليسي ها تلاش هاي زيادي كردند تا او را با پول بخرند و مبلغ 40 هزار پوند به او پيشنهاد دادند.[6] اما علي رغم همه اين تلاش ها رئيسعلي، بدون توجه به اينگونه پيشنهادها، در نامه‌ها و تلگراف هاي متعدد به تهران، شيراز، بوشهر،‌كربلا و نجف به دولتمردان سياسي و مجتهدين مبرز، نارضايتي خود را از حضور انگليس در منطقه اعلام مي كرد[7] و مكررا از اين عالمان يعني "آيت الله سيد عبدالحسين لاري", "سيد عبدالله مجتهدي بلادي بوشهري" و "آيت الله شيخ محمد‌حسين برازجاني" براي جهاد و قيام عليه قواي انگليس كسب تكليف مي‌كرد كه سرانجام مرحوم "شيخ محمد حسين برازجاني"، صورتي از حكم جهاد را كه مراجع شيعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضميمه‌ي حكم خود مبني بر وجوب جهاد با كفار انگليسي و جلوگيري از رخنه‌‌ي آنها به بنادر جنوب،‌ لزوم همكاري خوانين اين مناطق و بسيج مردم مسلمان براي رفتن به ميدان جنگ را صادر مي‌كند.
رئيسعلي در نامه اي مفصل از شيخ تقدير كند. وي در بخشي از نامه مي آورد كه :
«همين قدر اطمينان از حضرت مستطاب عالي دارم كه روز مضايق از خط بيرون نمي رويد و جان را ناقابل مي دانيد، نه مانند اشخاص راحت طلب و تنبل، اين دنياي فاني را هيچ نمي شماريد...»[8]
وي در اين نامه كساني را كه در دفاع از بوشهر كوتاهي مي كنند مانند كساني مي داند كه امام حسين(ع) را ياري نكردند. به دنبال اعلان جهاد از طرف علما و مجتهدين , رئيسعلي و ديگر مبارزان تنگستاني و دشتي شروع به حمله به قواي انگليسي مستقر در بوشهر كردند.
نيروهاي اطلاعاتي بريتانا در يك اقدام بی سابقه و غير قانوني, قنسول آلمان در بوشهر را به همراه دو تن از مأموران يك شركت تجاري آلمان به اتهام جاسوسي عليه انگليسي بازداشت و به هندوستان تبعيد كردند. اين عمل نقض آشكار بي طرفي و حتي استقلال ايران بود و به همين دليل نيز خشم علماء مردم, خوانين و در رأس همه رئيسعلي را برانگيخت و او را وا داشت تا بر شدت مبارزه عليه انگلستان بيفزايد. رئيسعلي در يورش هاي شبانه ضربات و تلفات موثري بر انگليسيها وارد آورد. در يكي از اين شبيخونها, كه در دوم رمضان 1333 ه ق / 12 ژوئيه 1915 م، رخ داد, رئيسعلي دو تن از افسران بلند پايه انگليسي را به همراه يازده نفر سرباز هندي از پاي درآورد[9] و نيروهاي رئيسعلي بدون تلفات برگشتند. اين پيروزي بيش از آنكه اهميت نظامي داشته باشد، اهميت سياسي رواني داشت. اين اقدام وحشت مردم از انگليس را كم كرد و سبب شد ابهت اين دشمن پرآوازه در اذهان شكسته شود. اين اقدام رئيسعلي براي دولت بريتانيا غير قابل تحمل بود و سبب شد، سرفرماندهي نيروهاي انلگيسي در شرق،‌ نيروهاي آماده اعزام به بغداد را كه تعدادشان دو هزار نفر بود، جهت مقابله و حمله به پايگاه رئيسعلي (روستاي دلوار)، به بوشهر فراخواند.[10]
رئيسعلي كه پيشاپيش از حمله به دلوار آگاهي داشت، بلافاصله اقدام به تخليه دلوار و عقب نشيني تا كتيكي به كوههاي اطراف منطقه اي معروف به "كلات بوجير" نمود. سربازان متجاوز انگليسي و هندي هنگامي وارد دلوار شدند كه تقريبا روستا خالي از سكنه بود. به همين جهت خشمگينانه شروع به گلوله باران منازل مسكوني و قطع نخل هاي دلوار كردند. رئيسعلي در همان شب با 400 نفر از نيروهاي خود به قواي انگليسي شبيخون زدند و 60 نفر از نيروهاي متجاوز از جمله يک ژنرال بلندپايه را از پاي درآوردند و همين امر سبب پيروزي وي در اين جنگ شد. پس از اين جنگ "رئيسعلي دلوار" به حملات شبانه خود به بوشهر و پادگان انگليسيها افزود و با همفكري ديگر خوانين منطقه طرح حمله سراسري به بوشهر و آزاد سازي آن را پي ريخت. در گيرو دار تدارك اين حمله بود كه در شب 23 شوال 1333/ سوم سپتامبر 1915 م، هنگاميكه او قصد شبيخون به عمارت سفيد سبزآباد را داشت، در محلي به نام "تنگك صفر" از پشت مورد اصابت گلوله يكي از همراهان خائنش قرار گرفت و در سن 34 سالگي به درجه شهادت رسيد.
برگرفته از سایت پژوهشگاه باقرالعلوم (ع)






[1] حسيني فسائي، ميرزا حسن; فارسنامه ناصري، تصحيح و تحشيه ي منصور رستگار فسائي، تهران، انتشارات امير كبير، چ 1، 1367، ج 2، ص 99.
[2] . ر.ك: سفيري، فلوريدا; پليس جنوب ايران(اس. پي . آر) ترجمه منصوره اتحاديه (نظام مافي) و منصوره چعفري فشاركي(رفيعي)، نشر تاريخ ايران، تهران، چ 1، 1364، صص 29 – 28.
[3] . اوبن، اوژن; ايران امروز 1907 – 1906، ترجمه علي اصغر سعيدي، زوار، چاپ اول، تهران، 1362، ص 237.
[4] . حسيني، سيد قاسم; رئيسعلي دلواري، تجاوز نظامي بريتانيا و مقاومت جنوب، انتشارات شيراز، چ 1، تهران، 1376، ص 93.
[5]. ويلهلم واسموس در سال 1287 – 1288 كنسول آلمان در بوشهر بود كه انگليس به بهانة اينكه ايشان سبب و باني حركت هاي ضد انگليسي در جنوب مي باشد دستگير كردند كه همين امر سبب مخالفت و اعتراض گسترده مردم به انگليس بود و آن را اقدامي در جهت نقض بي طرفي ايران عنوان مي كردند.
[6] . حسيني، قاسم، پيشين، ص 108.
[7] . همان، ص 101.
[8] . ركن زاده آدميت، محمد حسين; فارس و جنگ بين الملل اول، تهران،‌ 1349، چ 3، ص 98.
[9] . ر.ك:‌ فن ميگوش،‌ داگوبرت; واسموس و لورنس آلماني، ترجمه فرشته اعظم ميرفخرايي، چاپ اول،‌ نشر نويسا، 1375، ص 156 – 160.
[10] . همان، ص 169.