گوهر پاک بقیع ، ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

زمین و آسمان ای شیعه
در حزن و غم است امشب

همه اوضاع عالم
زین مصیبت در هم است امشب

امام پنجمین شد کشته
از زهر هشام دون

مدینه غم سرا از این غم
و زین ماتم است امشب

●○ السلام علیک یا محمد بن علی ایها الباقر ●○

من خستگی ها دیدم و دل بی قراری
اندوه دیدم با هزاران زخم کاری
من دیده ام دلواپسی و سوگواری
هم اشک جاری دیده ام هم خون جاری

من آن چه را دیدم ندیده هیچ چشمی
کار ، اراذل را بدون هیچ شرمی

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

من تشنگی در خیمه ها را خوب دیدم
من خستگی بچه ها را خوب دیدم
تصویر درد کوچه ها را خوب دیدم
من حمله های پنجه ها را خوب دیدم

دیدم که طفلان حرم هر سو دوانند
بی معجرند و زخمی و سینه زنانند

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

در ی. عبا یک پیکر صد چاک دیدم
یک نوجوان را غرق خون و خاک دیدم
شش ماهه طفلی رفته تا افلاک دیدم
سرها به دست مردم ناپاک دیدم

با چشم خود دیدم هزاران داغ تازه
نعل نوی اسبان و تشییع جنازه

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

تنگ غروب و کل صحرا لاله گون بود
چشم تمام آسمان ها غرق خون بود
مرکب رسید و زین و پشتش واژگون بود
من هر چه گویم باز هم از آن فزون بود

ناگاه غرید آسمان انگار آن جا
بین اراذل بر سَرِ ، سَر بود دعوا

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

دیدم یکی با چکمه در گودال می رفت
با بدترین شکل و چه بد احوال می رفت
با قصد ذبح صید خونین بال می رفت
دیدم که عمه زینبم از حال می رفت

در پیش ناموس خدا سر را بریدند
در پیش چشمانش محاسن را کشیدند

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

من نیم روزی غرق آه و ناله دیدم
گلبرگ ها را پر ز اشک و ژاله دیدم
یاس سپید اما به زیر هاله دیدم
من یک سه ساله با غمی صد ساله دیدم

دیدم که دق کرد عمه ام در کنج ویران
پیچیده آه و ناله ام در کنج ویران

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

من چشم هایی که نمی دیدند دیدم
آن بی حیاهایی که خندیدند دیدم
در کوفه آن ها را که رقصیدند دیدم
من سنگ هایی را که باریدند دیدم

آن سنگ ها یا بر سر عمه نشستند
یا آن که پیشانی جدم را شکستند

〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰

محمد مبشری

شعر شهادت امام باقر ع

ای هم نوای غربت تو عندلیب ها

خاکی ترین نگین بقیع غریب ها

ای پنجمین معلم دین، باقرالعلوم

شاگرد مکتبت علما و ادیب ها

از قال باقر است به ما هر چه که رسید

علم مُنَجمین و دوای طبیب ها

درس است خطبه های فصیح و بلیغ تو

زانو زدند پای کلامت خطیب ها

آموزگار اول عیسی بن مریمی

خم گشته در برابر عِلمت صلیب ها

از کار ما گره بگشا، مضطریم ما

ای مقصد نهاییِ امن یجیب ها

از پنج سالگی جگرت پاره پاره شد

ایوب صبر هستی و کوه شکیب ها

مسموم زهر کینه شدی ظاهراً ، ولی

کشته تو را جسارت آن نانجیب ها

همراه عمه بودی و دیدی به چشم خویش

پُر شد فضای قتلگه از عطر سیب ها

دیدی که رفت پیکر جدت به غارت و

نیزه زدند بر بدنش بی نصیب ها

داغی شبیه شام غریبان نمی شود

بالا گرفت کار شرار لهیب ها

پنجاه سال رفته و اما نرفته است

از خاطر تو بد دهنی و نهیب ها

پنجاه سال رفته و هر شب گریستی

بر جسم پاره پارهء شیب الخضیب ها

محمود مربوبی

امام باقر(ع)-شهادت

از شام تا هشام فقط ناامید شد

پیش رقیه آخر سر روسپید شد

از سَم گذشته بود، دلیل شهادتش

این بود که مصائب زینب شدید شد

جا داشت بود عمهْ رقیه کنار او

این درد هم به علت زهرش مزید شد

روضه شنیدنی ست ولی پشت خیمه او

دیده که گوشواره کجا ناپدید شد

پا می کشید و حجره چو گودال سرخ گشت

ازبسکه محو روضه ی «او می کشید» شد

پس می بُرید از بدنش درخیال خود

تا اینکه ظهر نوبت«او می بُرید» شد

او می بُرید و»قصه به جایی رسید که

سوم امام کرب وبلا هم شهید شد

مهدی رحیمی

امام باقر(ع)-مدح و شهادت

من از تبار باقرم مردم بدانید

دل بیقرار باقرم مردم بدانید

مست و خمار باقرم مردم بدانید

امروز یار باقرم مردم بدانید

فردا كنار باقرم مردم بدانید

دست از غم او تا قیامت برندارم

ای كهكشانها آسمانها در مدارت

عرش خدا عزّ و جلّ بیقرارت

ختم رسل كرده سلامش را نثارت

بیچاره تر از من نداری در كنارت

دارم درون سینه ام شوق زیارت

كی می شود سر بر مزار تو گذارم

ای ابتدای روضه ها از خانۀ تو

ای هیأت عشاق در كاشانۀ تو

قلب تمام قدسیان دیوانۀ تو

بار تمام صحنه ها بر شانۀ تو

شد خانۀ آباد من ویرانۀ تو

من حاجتی جز مردن از عشقت ندارم

شكر خدا امشب پریشان تو هستم

مانند زهرا دیده گریان تو هستم

بیچارۀ آن قبر ویران تو هستم

تقدیر بوده اینكه حیران تو هستم

من مردۀ بوی گریبان تو هستم

پس كی غم تو می كشد بر روی دارم

امشب تفأل می زنم بر چشمهایت

مثل مزارت مانده خلوت روضه هایت

عیبی ندارد روضه می گیرم برایت

جانی كه دارم جان من آقا فدایت

آتش زده زهر جفا بر دست و پایت

ای كاش پای غصه هایت جان سپارم

ای سوز آه سینۀ تو آسمان سوز

بر ما عطا فرما كمی ای مهربان سوز

قبر خرابت روضه ای داغ و نهان سوز

ای خاطرت آزرده از یك ظهر جانسوز

بر چشمهایت چند عكس خانمانسوز

امشب بیاد خاطراتت لاله زارم

قوم پیمبر را همه گمراه دیدی

آنچه ندیده هیچ چشمی، آه دیدی

در بین آتش ذكر یا الله دیدی

چندین ستاره در مدار ماه دیدی

یك یوسف بی سر میان چاه دیدی

می گفتی از این غم هماره بیقرارم

وحید قاسمی

امام باقر(ع)-مدح و شهادت

هر جا کلاس درس شما برگزار شد

با شور و شوق روح الامین رهسپار شد

هر حرف غیر حرف شما فانی است، شکر

حرف شماست بین کتب ماندگار شد

یا باقرالعلوم، فقط با کلام توست

افکار پوچ مرجئه* بی اعتبار شد

ای قیمتی ترین گهر دین بگو چرا

سهمت مزار خاکی از این روزگار شد؟

آن زین زهر خورده چه ها کرده با شما

آثار مرگ در بدنت آشکار شد

آقا شنیده ایم که ازدست زهر زود

جسمت ورم کرده دلت داغدار شد

جسمت ورم که کرد دلت رفت کربلا

آن خاطرات له شده رویت هوار شد

بر تن سری نبود ولی جدتان حسین

ده اسب تازه نعل به سمتش قطار شد

از دستباف فاطمه بر پیکر حسین

پودی نماند و پیرهنش تار تار شد

تقصیر شمر بود که سر روی نیزه رفت

زینب به روی ناقه ی عریان سوار شد

*از فرق انحرافی زمان امام باقر(ع)

امیر عظیمی

شعر شهادت امام باقر ع

نینوا را سوزاند

ناله ام عاقبت این بیتِ عزا را سوزاند

به عبا پیچیدم

می کشم آه،همین آه عبا را سوزاند

باز هم سوخت لبم

کفِ آبی،عطشم کرببلا را سوزاند

کربلا گفتم باز

جگرم را نفسم را،سر و پا را سوزاند

شد غروب و گودال

دیدم آتش همه جا را،همه جا را سوزاند

خیمه ای اُفتاد و

بدنِ غرقِ به خونِ شهدا را سوزاند

مشعلی روشن شد

دامنِ دخترکی غرقِ دعا را سوزاند

شعله تا بالا رفت

گیسوانِ زِ سرِ نیزه رها را سوزاند

وای از نامحرم

حرمله باز دلِ عمه ی ما را سوزاند...

نینوا را سوزاند

حسن لطفی

شعر شهادت امام باقر ع
در دو روز زندگی غربت فراوان دیده ام

بارها از پیکر خود، رفتن جان دیده ام

از غروب روز عاشورای سال شصت و یک

بر دل زهرایی ام زخمی نمایان دیده ام

حج نیمه کاره ام کامل شد و در کربلا

عصر عاشورا به جای عید قربان دیده ام

در منا آب گوارا دست زائر ها دهید

حاجی ام را در ته گودال عطشان دیده ام

زین اسبم را چرا آلوده بر سم می کنند؟!

من که مرگم را همان شام غریبان دیده ام

شرمساری غیور خیمه را حس کرده ام

بر روی مشک عمویم جای دندان دیده ام

خنده های حرمله خیلی غرورم را شکست

مادر شش ماهه را با چشم گریان دیده ام

کعب نی از شمر و ابن سعد ملعون خورده ام

یک حرم را بین آتش مات و حیران دیده ام

آن قدر در بین صحرا بر زمین افتاده ام

آن قدر در پای خود خوار مغیلان دیده ام

چشم من بر آیه ی شق القمر افتاده است

آیه خواندن بر درخت از شمس تابان دیده ام

خاطرات تلخ شام از خاطرم هرگز نرفت

خیزران را بر لب قاری قرآن دیده ام

یک شب راحت نخوابیدم از آن روزی که من

عمه ام را بین نامحرم پریشان دیده ام

با همین چشم ورم کرده خودم جان کندنِ

عمه ی هم بازی ام را کنج ویران دیده ام

محمد جواد شیرازی

آه یادم نمی رود هرگز
غم جانسوز غارت خلخال
حمله ی نابرابر لشکر
به زنان و به خیمه و اطفال

صحنه اش بین صحن چشمانم
میدهد زجر هر شب و روزم
ذوالجناح آمد از دل میدان
با دو صد زخم بر سر و کوپال

چه بگویم از آن غروب غریب
در هیاهوی نیزه و شمشیر
تنی از روی شیب قربانگاه
غلت می خورد تا ته گودال

چه بگویم که تیزی خنجر
به روی حنجری فشار آورد
یک نفر بین قاتلانش شد
بر سر سر بریدنش جنجال

هم غرورم شکست هم قلبم
آن زمانی که دختری خسته
از روی ناقه بر زمین افتاد
دشت تاریک بود و رفت از حال

محمدحسن بیات لو

شعر شهادت امام باقر (ع)
عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را

نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را

روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب

روضه یِ آن همه گُل،آن همه نیلوفر را

آخرین حلقه یِ شب هایِ محرّم هستم

شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است

باورم نیست تماشای تَنی بی سر را

باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود

دیدنِ ســوختنِ چـارقَــدِ دخــتر را

غارتِ خود و عَلَم،غارتِ گهواره و مَشک

غـارتِ پیرهــن و غـارتِ انگشتر را

ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون می ریخت

نیـزه هایی که رُبـودند سَــرِ اکبر را

آه در گوشه ی ویرانه که دِق مرگ شدیم

تا کـه همبـازیِ من زد نفسِ آخـر را

کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم

بیـن زنجیر نهـان کرد تَنی لاغــر را

چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم

سرخ دیدم بدنش،تکّه ای از معجر را

حسن لطفی

◾️شهادت حضرت امام محمدباقر(ع) به دستِ هشام بن عبدالملك اُمَوي(114 ق)

امام پنجم، حضرت امام محمدباقر(ع) در هفتم ذي‏الحجه‏ ي سال صد و چهارده هجري قمري به دست هشام بن عبدالملك اموي در مدينه مسموم گرديد و در قبرستان بقيع در كنار امام حسن مجتبي(ع) و امام سجاد(ع) به خاك سپرده شد. آن حضرت به هنگام شهادت، پنجاه وهفت سال داشته و از امامت ايشان، در حدود بيست سال مي‏گذشت. در دوران امامت آن حضرت، فرصت‏هايى براي نهضت فكري به دست آمده بود كه امام باقر(ع) كمال استفاده را در جهت تربيت شاگرد و استحكام و گسترش تشيع و انقلاب فرهنگي نمود. امام باقر(ع) در فرصت كوتاه و مناسبي كه به دست آمده بود، يكسره به تعليم و نشر علوم اسلامي پرداخت و پايه‏هاي يك مركز بزرگ علمي را كه مملو از دانش‏ پژوهان برجسته بود، پي‏ريزي كرد. اين موقعيت حساس، سرفصل بزرگي در تاريخ تمدن اسلامي گشود و رشد اسلام در دوره‏هاي بعد، تاثير فراواني از آن پذيرفت.



تسلیت باد...

شهادت جان گداز بنیان گذار نهضت علمی علوی و شکافنده علوم الهی،

حضرت امام محمد باقر علیه السّلام

پنجمين حجّت و هفتم معصوم

بابى اَنْتَ كه گشتى مسموم


بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

روایاتی گهر بار از وجود مقدس حضرت امام باقر سلام الله علیه

1- چه بسا شخص حريص بر امري از امور دنيا ، كه بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده است ، و چه بسا كسي كه براي امري از امور آخرت كراهت داشته و بدان رسيده ، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)

2- تو را به پنج چيز سفارش مي كنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مكن ، اگر به تو خيانت كردند خيانت مكن ، اگر تكذيبت كردند خشمگين مشو ، اگر مدحت كنند شاد مشو ، و اگر نكوهشت كنند ، بيتابي مكن .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (167)

3- سخن نيك را از هر كسي ، هر چند به آن عمل نكند ، فرا گيريد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (170)

4- چيزي با چيزي نياميخته است كه بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

5- نهايت كمال ، فهم در دين و صبر بر مصيبت ، و اندازه گيري در خرج زندگاني است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

روایاتی گهر بار از وجود مقدس حضرت امام باقر سلام الله علیه

6- سه چيز از خصلتهاي نيك دنيا و آخرت است : از كسي كه به تو ستم كرده است گذشت كني ، به كسي كه از تو بريده است بپيوندي ، و هنگامي كه با تو به نداني رفتار شود ، بردباري كني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

7- خداوند دوست ندارد كه مردم در خواهش از يكديگر اصرار ورزند ، ولي اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

8- دانشمندي كه از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

9- هيچ بنده اي عالم نيست ، مگر اينكه نسبت به بالا دست خود ، حسادت نورزد ، و زيردست خود را خوار نشمارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

10- هر كه خوش نيت باشد ، روزي اش افزايش مي يابد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

http://valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5905