گناه حضرت آدم سنگین تر بود یا شیطان؟
تبهای اولیه
همه انبيا معصوم بودند اما درباره بعضى از انبيا تعبيراتى به كار رفته كه در عينحال كه با عصمتشان منافات ندارد اما نشانهاى هست از يك نکته منفى.
حضرت آدم علىنبينا وآلهوعليهالسلام به عقيده ما مسلمانها بهويژه شيعيان، صفىالله بود و معصوم و خطايى كه مخالف عصمت باشد از او سر نزد، ولى يك امرى كه به تعبير قرآن عصيان ناميده شد نسبت به حضرت آدم داده شده كه از آن شجره منهيه تناول كرد.
حالا آن درخت چى بود چه خصوصيتى داشت خيلى گفتوگوها در اين زمينه شده و در حقيقت يك رازى است.
به هرحال شيطان آمد پيش حضرت آدم و حوا و مطالبى گفت كه باعث شد آنها مرتكب ترك اولى بشوند كه در قرآن عصيان ناميده شده و «عصىآدم ربه و...». البته باز تأكيد مىكنم كه اين عصيان مخالف عصمت نيست.
قرآن هم در وصف شيطان مىفرمايد: «يعدهم و يُمَنيهم»(نساء/120) كار شيطان اين است به مردم وعده مىدهد و آرزو در دلشان ايجاد مىكند اما وعدههاى شيطان همهاش فريب است.
جريان اين بود که شيطان آمد پيش حضرت آدم گفت مىدانيد چرا خدا گفته از اين درخت نخوريد براى اين كه اگر از اين درخت بخوريد فرشته مىشويد و عمر جاودانى پيدا مىكنيد؛ بعد هم قسم خورد كه من خيرخواه شما هستم.
حضرت آدم و حوا هم كه تا به حال قسم دروغ نشنيده بودند غفلت كردند از آن نهى الهى و باز به احترام اسم خدا حرف او را باور كردند و از آن درخت خوردند.
درباره اين ماجرا سخن بسيار است و من به آن مسائلش كار ندارم. اين نکته را مىخواهم بيان كنم كه شيطان كارش را از كجا شروع كرد؟ با يك دروغ و از همينجا شما ميتوانيد ماهيت شيطان و شيطنت را درك كنيد كه اصلاً كار شيطان چيست. تمام كارهاى شيطانى محورش دروغ است.
يك داستان قرآني ديگر را نقل کنم. روز قيامت وقتى حساب همه خلايق رسيده مىشود، شيطان و پيروانش در جهنم جايگزين مىشوند در اينجا مىافتند به جان هم. او مىگويد تقصير تو بود. آن مىگويد تقصير تو بود. مستضعفان و ضعفاى جوامع به بزرگترها مىگويند كه تقصير شما بود، شما ما را گمراه كرديد و به دنبال خودتان كشانديد. آنها مىگويند ما كه زورى نداشتيم مىخواستيد خودتان نياييد. بالاخره جنگ و دعوا مىشود توى جهنم. آخر سر مىآيند مىگويند همه تقصيرها گردن شيطان است. او بود كه همه ما را فريب داد. هم بزرگترها را و هم كوچكترها را. مىافتند به جان شيطان كه تو بودى همه ما را گمراه كردى و تو بايد بيشتر از همه ما عذاب بشوى.
شيطان هم با اينها بحث مىكند مىگويد من چه زورى داشتم؟ كارى كه من مىكردم اين بود كه مىگفتم بياييد، شما هم مىآمديد! يك وعده دروغى مىدادم بعدش هم تخلف مىكردم. از من ساخته نبود به وعدهام وفا كنم. شما مىديديد كه وعدههاى من دروغ است باز هم فريب من را مىخورديد تقصير خودتان بود؛ «فلاتلومونى و لوموا انفسكم»(ابراهيم/22) پس مرا ملامت مکنيد، خودتان را ملامت کنيد.
قرآن هم در وصف شيطان مىفرمايد: «يعدهم و يُمَنيهم»(نساء/120) كار شيطان اين است به مردم وعده مىدهد و آرزو در دلشان ايجاد مىكند اما وعدههاى شيطان همهاش فريب است. يك مثل كوچك بزنم. همه ما دوران جوانى را گذراندهايم. براى ما زياد پيش آمده كه گاهى يك صحنهاى را ديدهايم خيال كرديم خيلى لذتبخش است، خيلى فوقالعاده است. فكر كرديم كه اگر آن خواستهاى كه نسبت آن موضوع داريم برآورده بشود ديگر غرق در لذت خواهيم شد.
حضرت آدم و حوا هم كه تا به حال قسم دروغ نشنيده بودند غفلت كردند از آن نهى الهى و باز به احترام اسم خدا حرف او را باور كردند و از آن درخت خوردند.
منظرهاى را مىبينند، صدايى مىشنوند، حرفى مىشنوند آرزو مىكنند كه آن برايشان تحقق پيدا كند. وقتى مىرسند بهش مىبينند نه، خبرى نبود. گاهى هم پشيمان مىشوند. اين همان وعده شيطان است و تخلفش. مىگويد اگر بياييد دنبال من خيلى لذتها و سعادتها نصيبتان مىشود، تجربه مىكنند مىبينند دروغ است فردايش دوباره فريب مىخورند. به دنبال شيطان راه مىافتند مىدوند با سر، يكهو سرشان ميخورد به سنگ و مىشكافد باز هم به هوش نمىآيند فردا دوباره همين آش است و همين كاسه. اين داستان شيطان است و گمراه كردن انسانها.
برگرفته از سخنان آيت الله مصباح يزدي
و عصی آدم ربه فغوی
گرچه عصيان در عرف امروز معمولا به معنى گناه مىآيد ولى در لغت به معنى خارج شدن از اطاعت و فرمان است (اعم از اينكه اين فرمان يك فرمان وجوبى باشد يا مستحبّ) بنا بر اين به كار رفتن كلمه عصيان، لزوما به معنى ترك واجب يا ارتكاب حرام نيست، بلكه مىتواند ترك يك امر مستحبّ يا ارتكاب مكروه باشد.
از اين گذشته گاهى" امر و نهى" جنبه ارشادى دارد، همانند امر و نهى طبيب كه به بيمار دستور مىدهد فلان دوا را بخور و از فلان غذاى نامناسب پرهيز كن، شك نيست كه اگر بيمار مخالفت دستور طبيب كند تنها به خود ضرر مىزند چرا كه ارشاد و راهنمايى طبيب را ناديده گرفته است.
خداوند نيز به آدم فرموده بود از ميوه درخت ممنوع مخور كه اگر بخورى از بهشت بيرون خواهى رفت و در زمين گرفتار درد و رنج فراوان خواهى شد، او مخالفت اين فرمان ارشادى كرد، و نتيجهاش را نيز ديد.
اين سخن مخصوصا با توجه به اينكه دوران توقف آدم در بهشت دوران آزمايش بود نه دوران تكليف، مفهوم روشنترى به خود مىگيرد.
از اين گذشته عصيان و گناه گاه جنبه مطلق دارد يعنى براى همه بدون استثناء گناه است، مانند دروغ گفتن و ظلم كردن و اموال حرام خوردن، و گاه جنبه نسبى دارد يعنى كارى است، كه اگر از يك نفر سر بزند نه تنها گناه نيست بلكه گاه نسبت به او يك عمل مطلوب و شايسته است، اما اگر از ديگرى سر بزند با مقايسه به مقام او كار نامناسبى است.
به عنوان مثال براى ساختن يك بيمارستان از مردم تقاضاى كمك مىشود، شخص كارگرى مزد يك روزش را كه گاه چند تومان بيشتر نيست مىدهد، اين عمل نسبت به او ايثار و حسنه است و كاملا مطلوب، اما اگر يك ثروتمند اين مقدار كمك كند، نه تنها اين عمل نسبت به او پسنديده نيست بلكه گاه درخور ملامت و مذمت و نكوهش نيز هست، با اينكه از نظر اصولى نه تنها كار حرامى نكرده بلكه ظاهرا مختصر كمكى نيز به كار خير نموده است.
اين همان است كه مىگوئيم: حسنات الأبرار سيئات المقربين (حسنات نيكان گناهان مقربان است).
و نيز اين همان چيزى است كه به عنوان ترك اولى معروف شده است و ما از آن به عنوان" گناه نسبى" ياد مىكنيم، كه نه گناه است و نه مخالف مقام عصمت.
اما مساله در مورد شیطان اینگونه نیست چرا که قرآن می فرماید:«ابی و استکبر و کان من الکافرین» که طبق این بیان، گناه شیطان آشکار است.ولی حضرت آدم علیه السلام گناهی(گناه عرفی) مرتکب نشده اند.
برگرفته ار تفسیر نمونه