گزارشی ازیک جشن،با واقعیت «ازدواج آسان» آشنا شوید...

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گزارشی ازیک جشن،با واقعیت «ازدواج آسان» آشنا شوید...

با سلام:

لطفا مطالبی رو که در پستهای بعدی قرا دادم ببینید

من به شخصه این کارروخیلی پسندیدم
به نظرم این چنین فرهنگ سازی هالازمه ی جامعه ی مهدویست......
که انجام آن هم به عهده ی بچه های مذهبیست.....
جوانان مذهبی چقدرحاضرندبه خاطررضایت امام زمان مجلسی بدون گناه،کم هزینه وکم خرج برگزارکنند؟ (البته درعمل نه درامل!)


مجلس عروسی ازنگاهی دیگر:

ورودامام زمان ممنوع!!!

یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند.هنوزتصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند.

لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود.

برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسی اش باشند.از اینکه دایی سعیدش سفر بود و به

عروسی نمی رسید دلخوربود…کاش می آمد…

خیلی از کارت ها مخصوص بودند.مثلا فلان دوست و فلان رئیس…خودش کارتها را می برد با همسرش!

سفارش هم میکرد که حتما بیایند.اگر نیایید دلخور میشوم.

دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد.همه باشند و خوش بگذرانند.تدارک هم دیده بود.

” ارگ و دیگر ابزارها”حتما باید باشند،خوش نمی گذرد بدون آنها.

شیشه های مشروب را سفارش داده ام خدا کند تا فردا آماده شوند.

بهترین تالار شهر را آذین بسته ام.خوبی این تالار این است که کاری ندارند مجلس مختلط باشد یا جدا.

چند تا ازدوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود.

آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود.

همان شبی که هزار شب نمیشود.

همان شبی که همه به هم محرمند.

همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمامی مردان داخل تالار که نه به تمام مردان شهر محرم

میشود این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم.

همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست.آهان یادم آمد.این تالار محضر خدا نیست تا

می توانید معصیت کنید.

همان شبی که داماد را هم آرایش میکند.

همه و همه آمدند حتی دایی سعید و….

اما…کاش امام زمانمان”عج” بود.حق پدری دارد بر ما…

مگر میشوداو نباشد؟
عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود،اما آقا آمده بود.به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند:

ورود امام زمان (عج) اکیدا ممنوع!

دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسیت مبارک ولی ای کاش کاری میکردی تا من هم می توانستم

بیام….مگر میشود شب عروسی دختر پدر نیاید.من آمدم اما..

گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت و برای خوشبختی دخترک دعا کرد….

خاک بر سرمان شود آقا تو که جان جهانی…چه ظالمانه یادمان میرود که هستی.ما که روزی مان را از

سفره تو می بریم و می خوریم،با شیطان می پریم و می گردیم.میدانم گناه هم که میکنیم،باز دلت

نمی آید نیمه شب در نماز دعایمان نکنی!

ما حواسمان پرت است که فراموش میکنیم شما را. اما شما خوب یادمان میکنی.سیدابن طاووس مگر

نمی گفت که در سرداب مقدس دعا میکردی: ربّنا شیعتنا منّا…

بدا به حال ما!ما بهترین مصداق نامردمانیم….بدا به حال ما….

آن شب هایمان را که بی حضور تو حتی بی حضور دل راضی ات می گذرانیم،بدا به حال ما…

به گزارش «خبرگزاری دانشجو» از اصفهان،
عصر پنجشنبه و شب میلاد امام حسن عسکری(ع) جهت تهیه گزارش از یک اتفاق ویژه و دوست داشتنی راهی شدم. مقصد مسجد علی بن ابی طالب(ع) خیابان گلستان شهر اصفهان بود. تقریبا نماز مغرب تمام شده بود که به مسجد رسیدم اولین شخصی که دیدم جوانی حدودا بیست ساله بود با ظاهری کاملا آراسته که به آن طرف خیابان رفت و نگاهی به انتهای خیابان انداخت.

فهمیدم خودش است آقای محمد مجیری، دانشجوی ترم آخر رشته فلسفه و کلام اسلامی و مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشگاه خوارزمی؛ جوانی که اثبات کرد خیلی چیزها تابو است و باید شکست. او خیلی از آداب رسوم را کنار گذاشته بود و امشب شب عقدش بود در 21 سالگی و آن هم در مسجد محل.

جلو رفتم و خودم را معرفی کردم و گفتم آمده ام از زیبایی کارشان گزارشی تهیه کنم. عذرخواهی کرد و گفت الان نمی تواند مصاحبه کند چون کمی سرش شلوغ است. من هم خاطر جمعش کردم که قرار نیست الان مصاحبه ای در کار باشد و کل مراسم هستم تا گزارش را بگیرم و دست آخر مصاحبه هم خواهم گرفت.

به داخل مکان برگزاری مراسم رفتم سالن مجموعه فرهنگی مسجد که زیر شبستان ها قرار داشت و بچه های محل با هم یک هفته ای را وقت صرف کرده بودند، تا تزینش کنند.

و هنوز هم مشغول کمک بودند با چهره هایی خندان و سرشار از شیطنت که منتظر شروع مراسم بودند تا مجلس را چند نفری گرم کنند:

مهمانان کم کم رسیدند و مراسم شروع شد ابتدا با قرائت قرآن!


بعد از قرائت قرآن سخنران مراسم، حجت الاسلام مهدی گرجی از اساتید حوزه و دانشگاه و کارشناس مسائل اخلاق و خانواده با همراهی آقا داماد به محل مراسم وارد شدند.



به سراغشان رفتم و قبل از اینکه برای سخنرانی خود به روی سن برود، خیلی سریع و به رسم خبرنگاران پیگیر چند سوالی از وی پرسیدم.

سلام حاج آقا از «خبرگزاری دانشجو» هستم.

بسیار عالی، سلام علیکم بفرمایید.

مفهوم واقعی سبک زندگی اسلامی ایرانی به نظر شما چیست؟

-همین کاری که این دو جوان کردند ساده گرفتن مسائل، خانواده ها باید سیره پیامبر(ص) و امیرالمومنین (ع) را بشناسند و اصول ثابت را که همین چیزهاست. ساده زیستی، بی ریایی، توجه به خداست را در زندگی شان وارد کنند ان شا الله.

شما مشکلات اصلی بر سر راه جوانان را چه می دانید؟

چهار تا مشکل بزرگ داریم مشکل اول توقعات بالا، مشکل دوم مشکل اقتصادی، مشکل سوم تشریفات زائد و اضافی و مشکل چهارم این وضع بی بند وباری.

اقدامات عملی برای رفع این مشکلات چیست؟

هر خانواده و هر نهادی وظیفه خودش را عمل بکند مثل امثال این جوان یک ازدواج الگویی به نمایش بگذارند تا ان شا الله موفق شوند.

بعد از مصاحبه حجت الاسلام گرجی بر روی جایگاه رفت و چند دقیقه ای سخنرانی کرد. سخنرانی متفاوت از سخنرانی ها معمولی که از روحانیون می‌شنویم یک سخنرانی کوتاه و لطیفه های شیرین و البته نکاتی هشدار دهنده در مورد وضع جوانان.

سخنرانی که تمام شد نوبت مولودی خوانی رسید که مداح نیز از خود بچه های محل بود:

..اما ابتکارات این دو جوان به همین جا ختم نشده بود و آن ها برای ادامه راهی که آغاز کرده اند هم فکر کرده بودند. به پیشنهاد عروس و داماد دو دفتر یکی ورودی در خانم ها و یکی هم ورودی در آقایان گذاشته شده بود و اعلام شد هر کس پسری یا دختری دارد یا می شناسد در این دفترها مشخصاتشان را بنویسند تا از این طریق امکان ارتباط و ادامه مسیر این نوع ازدواج آسان میسر شود.


که البته برخی این دفتر را با دفترچه خاطرات اشتباه گرفته بودند!

در این فاصله به سراغ آقای حاجیان پدر عروس خانم رفتم و گفتگوی کوتاهی با هم داشتیم.

بفرمایید این نوع برگزاری مراسم پیشنهاد چه کسی بود و چی شد شما قبول کردید؟
این نوع برگزاری پیشنهاد آقا محمد بود؛ البته دخترم هم چنین چیزی را در ذهن داشت؛ وی پیشنهادش گلستان شهدا بود.
کسی منتقد این نوع برگزاری نبود؟
خیلی کم البته شاید الان که مراسم برگزار شود بعضی انتقاد کنند؛ اما به نظرم مزیت های زیادی دارد که معایبش را می پوشاند.
شما دلیل مشکلات و موانع بر سر راه ازدواج و از طرفی طلاق های زیاد را چه می دانید؟
بیشتر این مشکلات به خاطر سخت گیری های بی مورد و چشم و هم‌چشمی هایی است که در جامعه وجود دارد و در حقیقت به خاطر این است که ما از اسلام دور شده ایم.
صحبت شما با جوانان و خانواده هایشان؟
اگر من مثلا 1000 سکه مهریه تعیین می کردم؛ اما این دو جوان با هم سازگاری نداشتند چه انفاقی می افتاد؟ این 1000 سکه هیچ مشکلی را دوا نمی‌کرد. پس مهریه زیاد پیوند را مستحکم نمی کند. من توصیه ام به دانشجویان و جوانان خانواده هایشان پرهیز از این نوع سخت گیری های بی مورد است.

مهریه عروس خانم هم 14 سکه بود که وی خودشان به پنج سکه کاهش داد و دلیلش هم این بود که چون مهریه عندالمطالبه است. سوال کردند اگر من الان از شما درخواست کنم توانایی پرداخت داری؟ که آقای داماد گفته بودند خیر و ایشان هم گفتند پس چرا می‌خواهید پای چیزی را امضا کنید که توانایی آن را ندارید؟ به همین خاطر مهریه را خودشان کاهش دادند.
این دو جوان اینگونه می گفتند که دوست داریم وصلتی داشته باشیم که امام زمان به مجلس ما بیایند.
بعد از مولودی خوانی پدر عروس و داماد و خود داماد بر روی سن رفتند و از حضار به خاطر حضورشان تشکر کردند و بعد از آن نوبت اجرای نمایشی شد که باز هم بچه های محل همه کاره آن بودند نمایشی که در عین ساده بودن زیبا بود.

و حسن ختام برنامه شعر خوانی دو نوجوان از محله با شعر به طه به یاسین بود.
و مراسم به پایان رسید و این زوج به قشر عظیمی از مردم ما ثابت کردند برای شروع مهیا بودن همه چیز لازم نیست. میتوان ساده و بیگناه شروع کرد. نیازی به هزینه های کمرشکن هم نیست و میتوان از داشته ها نهایت استفاده را برد.


منبع

نمونه ای دیگرازعقدبی دغدغه کنارمزارشهدا:

[="Navy"][/]

آخ آخ آخ
دست گذاشتین روی دل من

منم یه همچین فکرایی توی ذهنم هس

سلام

خیلی عالی بود

باید فرهنگ سازی بشه..........روح و روان آدم باید شاد باشه که با مراسم های پر زرق و برق فقط برای لحظه ای حس خوب داره ولی

با اینطور مراسم های معنوی و ساده و امام زمان پسند شادی تا اون دنیا هم برای فرد باقی خواهد ماند.

به امید یک همچنین مراسم هایی

عروســــــــی یعنی این !!!!!


محمد جهان آرا
برای همسرش سنگ تمام گذاشت، جایی که برای عقد انتخاب کرده بودند، خیلی گران درنیامده بود.

همسرش را کنار مزار برادر شهیدش عقد کرد.

مصطفی چمران، دختر پولدار و مرفه لبنانی را شیفته خود کرده بود؛ باید هدیه ارزشمندی سر عقد به او می داد، رسم لبنانی ها بود.

باید هدیه ای می داد که شایسته او باشد. هدیه مصطفی یک شمع بود...

اسماعیل دقایقی مراسم عروسی اش را با کت و شلوار قرضی برادرش گذراند. آن روزها همه، شب عروسی برنج و خورش می دادند،

اما اسماعیل دم پختک را بیشتر دوست داشت!

حمید باکری
که هیچ راه نفوذی برای دنیا باز نگذاشت. حتی از هیچ کس کادو هم نگرفتند، نمی خواستند چیزی تحمیلی وارد زندگی شان شود.

محمد بهرامی که از خانواده مرفهی بود، برایش مراسم ازدواج را حسابی مفصل گرفتند. نه که غذاها را رنگارنگ تر کنند، نه!

فقط همه جا را پر از کبوتر کردند.

محمد هشتصد نفر از بچه های رزمنده و بسیجی را دعوت کرده بود!

مصطفی ردانی پور اما مدعوین ویژه تری داشت. نگران بود که آیا مراسم را در شأن خود می دانند که دعوت را اجابت کنند یا نه.

همان شلوار نظامی و پیراهن شیری همیشگی اش را پوشیده بود، فقط خط اتوی آنها تازگی داشت! مجلس پرشوری بود.

بیشتر مهمانها رفقایش بودند، بچه های جبهه یا همدرسان دوران طلبگی. حسابی هم مجلس را دست گرفته بودند.


برای شادی روح آقا داماد صلوات!
صدای خنده و صلواتشان گوش آسمان را نوازش می داد.
برای سلامتی شهدای آینده صلوات!
مصطفی سرخ شده بود از خجالت.
صحیح و سالم بری روی مین و سالم برنگردی، صلوات بفرست!
و صدای بلند صلوات اطرافیان....
مصطفی دعوت نامه آقا و مادرشان را در چاه عریضه انداخته بود...
سحرگاه بعد از مراسم، در خواب به خواهرش گفته بودند: «به مراسم ازدواج فرزندم مصطفی آمده ایم... اگر به مراسم او نیاییم به مراسم که برویم؟»

معلوم بود که مجلس را باب طبع حضرت گرفته اند...

سلام
از استارتر محترم تشکر میکنم
چقدر حس خوبی پیدا کردم... کاش به جای این فرهنگ های غلطِ امروزی، عروسی های اینچنینی مرسوم بشه...
واقعا زیباست.

سلام، خيلي خونشحال شدم، عروسي من و همسرم هم تو مسجد برگزار شد حتي از اين هم ساده تر، و عروسي داداشم و زنداداشم رو هم تو مسجد برگزار كرديم، تو شهر خلخال، كه مال اردبيله.

ما كارت دعوتمون رو هم خودمون طراحي كرديم و تو كاغذ ساده پرينت گرفتيم و برش زديم و پخش كرديم، مداحي داشتيم و كمي سخنراني و سرود خوناني از بچه هاي محل در مورد ازدواج.
براي داداشم هم رو تيربرق هاي شهر اطلاعيه دعوت زديم تا همه بيان تو مجلس عروسي اسلامي و آسان شركت كنن، حتي تو مساجد و پايگاه ها هم اطلاعيه ها رو پخش كرديم و گفتيم بخونن و همه مومنان و همه اهالي شهر دعوت باشن. جاتون خالي هم خيلي قشنگ بود و هم يه فرهنگسازي! اونم از نوع عاليش.

جشن عقد .. بین الحرمین .. کنار ارباب ..

إن شاءالله قسمت همه بشه

این هم گزارشی دیگر:به نقل ازخبرگزاری دانشجو
گزارشی از ازدواج دانشجویی در دانشگاه شهید بهشتی

اگردختری «سازگار با جیبم» بیابم همین فردا ازدواج می‌کنم

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»؛ این اولین باری نبود که از دانشگاه با خبرگزاری تماس می‌گرفتند و خبرنگاری را به برنامه‌ای دعوت می‌کردند، اما نکتهٔ که مرا برای رفتن به برنامه ترغیب می‌کرد از اون موضوعات حال خوب کن بود؛ موضوع ازدواج دو دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی که تصمیم گرفته بودند با وجود تمامی تجملاتی که هر روز بیشتر از روز قبل دامن جامعه را می‌گیرد، یک تصویر جدید در ذهن‌ها خلق کنند!

بعد از طی کردن محیط دانشگاه به آرامگاه ۵ شهید گمنام که محل برگزاری عقد می‌باشد می‌رسم، با ذکر فاتحه بر روج پر فتوح این شهیدان تازه متوجه محیط اطرافم می‌شوم و چیزی را که با چشم می‌بینم سعی می‌کنم با تمام نیرو به ذهنم بسپارم؛ سفر عقد بسیار ساده اما زیبا!

سفره عقد مزین شده با عکس بنیان گذار انقلاب، مقام معظم رهبری و عکس شهید دکتر شهریاری! قسمتی از سفره عقد با چفیه که نشان از بسیجی بودن زوج جوان دارد، تزئین شده است.

ابتدای سفره عقد با گلدان‌های شعمدانی زیبای تزئین شده است و بادبک‌های قرمز و سفید رقصان در فضا هر بیننده‌ای را سر ذوق می‌آورد.

صدای شادی و هلهله دختران از نماز خانه به گوش می‌رسد؛ چهره‌های خندان و بدور از روزمره‌های دنیوی! اینجا نه خبری از تجمل است؛ نه اسراف!

وارد نمازخانه می‌شوم دخترانی که خود را همکلاسی و دوست صمیمی عروس خانم معرفی می‌کنند در حال تدارکات هستند، از دانشجویی نظرش را در خصوص ازدواج دانشجویی و آسان می‌پرسم؟ او این چنین پاسخ می‌دهد: واقعاً خوشحالم که با دستان خود به این زوج کمک می‌کنم! من اطمینان دارم آن‌ها سفید بخت می‌شوند؛ متاسفانه جامعه کنونی ما درگیر تجملات شده است و جوانان بدلیل باورهای غلط فرهنگی که فرهنگ ساده زیستی ما را استحاله کرده است، امکان ازدواج را ندارند یا در سنین بالا ازدواج می‌کنند که این موضوع برای جامعهٔ اسلامی فاجعه می‌باشد!

من از نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه شهید بهشتی و سایر دانشگاه‌ها که پیشگام در برگزاری ازدواج دانشجویی می‌باشند بسیار سپاسگذارم.


بعد از اِتمام نماز، خود را به عروس می‌رسانم و صحنه‌ای که چشمم می‌بیند را عقلم به سختی می‌پذیرد؛ همه چیز ساده در عین زیبایی است! عروس خانم ساده اما اراسته! در پاسخ به سوال «چرا ازدواج دانشجویی که انقدر ساده است را انتخاب کردید؟» می‌گوید: می‌خواهیم برای جوانانی که مسائل مالی را بهانه‌ای برای تاخیر در ازدواج قرار می‌دهند الگو باشیم! می‌خواهیم نشان دهیم با توکل بر خدا می‌توان با یکسری از حداقل‌ها زندگی مشترک را آغاز کرد.

در محوطه فامیل عروس و داماد جمع شده‌اند! خالهٔ داماد می‌گوید: داماد از بچه گی فردی متفاوت و خاص بود من اطمینان دارم حال نیز بهترین انتخاب را داشته است و بهترین نوع برگزاری عقد را انتخاب کرده است!

خواهر داماد با لبخند می‌گوید: همیشه آرزوی دیدن برادرم در لباس دامادی را داشتم و الان اشک‌های شوقم برای خوشبختی اوست، کسی که زندگی مشترک خود را اینجا و اینگونه آغاز می‌کند قطعاً در تمامی مراحل زندگی خداوند او را یاری می‌کند.

صدای همهمه و ختم صلوات نظرم را جلب می‌کند سر برمی گردانم، حجت الاسلام صدیقی حجت الاسلام نبوی نماینده نهاد رهبری در دانشگاه و طهرانچی رئیس دانشگاه و هئیت همراه برای برگزاری عقد آمده‌اند!

بعد از حضور در گلزار شهدای گمنام و نثار فاتحه نزدیک سفره عقد می‌نشیند! گویی ساده گی مراسم باعث شده بزرگان نیز رفتاری ساده و منش وارانه داشته باشند!

داماد در قاب خیال بی‌صبرانه منتظر نو عروس‌اش است و چه زیبا انتظاریست!

با صدای صلوات عروس خانم متین و باوقار با پوشش چادر رنگی که زیبایی او را صد چندان کرده است می‌آید.

عروس دارد قرآن می‌خواند؛ ‌ عروس زیر لفظی می‌خواهد و سرانجام بله؛ قلب داماد گویی زیبا‌ترین بلهٔ عمرش را شنیده باشد؛ مادر عروس اشک می‌ریزد و زیر لب آیت الکرسی می‌خواند برای خوشبختی دخترش و می‌گوید: دخترم برای تمام فامیل الگو بوده است هم از نظر حجاب هم مسائل درسی! او می‌تواند تکیه‌گاه محکمی برای همسرش در تمامی مراحل زندگی باشد و این را می‌شود از اولین تصمیم زندگی مشترکش (اشاره به سفره عقد) متوجه شد، چادر سفید بسیار زیبا‌تر از لباس عروس سفید است!

مراسم عقد در بین دعای خیر، اشک و لبخند و شادی دختران و پسران دانشجو به اِتمام می‌رسد؛ یکی از دانشجویان پسر با مداحی زیبای خود شور و نشاط را فضای دانشجویی می‌آورد؛ یکی از دانشجویان پسر که ظاهری مذهبی هم ندارد در خصوص ازدواج‌های دانشجویی و آسان اضافه می‌کند: ازدواج‌های دانشجویی و ساده فقط برای مذهبی‌ها نیست و بنظر من ساده زیستی برای تمامی افراد جامعه لازم است، اگر دختری همانند عروس امروز به من معرفی کنند که نیاز‌های مالی‌اش با جیب منِ دانشجو هماهنگ باشد، همین فردا عروسی می‌کنم و زندگی مشترکم را آغاز می‌کنم!

بعد از عکس‌های خانوادگی که عروس و داماد به یادگار می‌اندازند از گلزار شهیدان خارج می‌شوم در حالی که جملهٔ حجت الاسلام صدیقی در گوشم طنین می‌اندازد: جوانان باید امر ازدواج را بخاطر بهانه‌هایی نظیر مسائل مالی به تعویق نیندازند، سهل بگیرند و پیج و خم به آن ندهند. فاصله خود را با مهریه‌های سنگین و تشریفات بی‌مورد مراسم حفظ کنند و مراسم عقد خود را به ساده‌ترین و زیبا‌ترین شکل ممکن برگزار نمایند.

[="Navy"]

در جستجوي درست و غلط;638678 نوشت:
ما كارت دعوتمون رو هم خودمون طراحي كرديم و تو كاغذ ساده پرينت گرفتيم و برش زديم و پخش كرديم، مداحي داشتيم و كمي سخنراني و سرود خوناني از بچه هاي محل در مورد ازدواج.
براي داداشم هم رو تيربرق هاي شهر اطلاعيه دعوت زديم تا همه بيان تو مجلس عروسي اسلامي و آسان شركت كنن، حتي تو مساجد و پايگاه ها هم اطلاعيه ها رو پخش كرديم و گفتيم بخونن و همه مومنان و همه اهالي شهر دعوت باشن. جاتون خالي هم خيلي قشنگ بود و هم يه فرهنگسازي! اونم از نوع عاليش.

بسیارعالی
ان شاءالله خوشبخت بشین.[/]

اللهم ارزقنا

[="Arial"][="DarkGreen"]

ما تهی دستان عاشق پیشه ایم
سفره لبخند و نان، ما را بس است
باز باران، باز باران روی خاک
جرعه ای از آسمان، ما را بس است
:hamdel::hamdel:
[/]

[="Navy"]یک ازدواج دانشجویی با مهریه ۵ شاخه گل/ جای پای خدا را در زندگی‌ام حس می‌کنم

«خبرگزاری دانشجو»- مختصری از بیوگرافی خودتان؛ همسرتان و نحوه‌ی آشنایي‌تان بیان کنید؟


من لیلی جاویدان و همسرم سید اردلان نجات هردو متولد ۷۰ رشته مهندسی عمران دانشگاه شیراز در مقطع کارشناسی ارشد هستیم.


آشنایی ما از زمانی آغاز شد که هردو دانشجو مقطع کارشناسی بودیم و در کلاس دو گروه را تشکیل داده بودیم که مدیریت گروه های خانم ها را من بر عهده داشتم و مدیریت گروه های آقایون را اردلان بر عهده داشت به همین دلیل ارتباط ما باهم در کلاس و دانشگاه بود.


آشنایی بیشتر ما در همایش ها، کنفرانس ها،کنگره ها بین المللی عمران بیشتر همدیگر می دیدیم و ارتباط داشتیم.


مقداری آشنایی ما بیشتر شد تا اینکه برای جشن ورودی جدید دانشگاه من و اردلان هردو مجری اون همایش بودیم ولی تمام آشنایی ما بیشتر در دانشگاه بود و خارج از دانشگاه ما هیچ گونه ارتباطی نداشتیم.


تا اینکه اردلان برای مشاوره این موضوع را با یکی از استادامون به نام دکتر رخشنده رو در میان گذاشت که دکتر رخشنده رو خیلی به اردلان اعتماد به نفس داده بودند و در حق ما پدری کردند و پیگیر ماجرا بودند.


و بعد کنگره های عمران در شهر های مختلف ایران از طرف دانشگاه با دکتر رخشنده رو میرفتیم با من صحبت میکردند خیلی خوبه زیر نظر فردی پیش برود خودش تجربه دارد و بتواند طرفین را خیلی خوب راهنمایی کند.

«خبرگزاری دانشجو»- الان امثال دکتر رخشنده رو برای مشاوره در دانشگاه هستند؟

جاویدان: متاسفانه در دانشگاه هیچ ارگان و سازمانی نیست برای این کار ضمن اینکه فاصله افتاده بین این قضیه دانشجویان یا تعامل ندارند و یا اگر دارند کنترل نشده است و واقعا حضور یک نفر لازم است که این روابط را کنترل کند خیلی مهم است که اون فرد چه کسی باشد.


دکتر رخشنده رو خیلی اعتقادات مذهبی درست و حسابی و با پایه و اساس دارند و خیلی قشنگ میتوانند به دیگران انتقال بدهند.

«خبرگزاری دانشجو»- نهاد رهبری چه نقشی در ارتباطات دانشجویی و یا در امر ازدواج در دانشگاه شیراز دارند؟

جاویدان: من اطلاعی از وظایف نهارد رهبری در این حوزه ندارم شاید چون ما الان ۶ سال در دانشگاه شیراز هستیم اما الان تازه داریم می شنویم و از امکانات که نهاد رهبری باید در اختیار دانشجویان متاهل قرار بدهد مطلع شدیم آن جو صمیمی و دوستانه در فضای نهاد رهبری نیست شاید به همین دلیلاست که دانشجویان سراغ آن نمیروند.


دانشجویانی از دوستان ما نیز هستند که با همکلاسی هاشون ارتباط دارند و ما را الگو خود قرار داده اند اما متاسفانه این دانشجویان نیاز به محبت و کمک دارند در این دوران که هنوز چنین فضایی در دانشگاه شیراز نیست.


چندین بار از هراست دانشگاه به این دانشجویانی که با یک دیگر ارتباط دارند اخطار داده شده است اما دانشجویان اهمیت نمی دهند و ارتباط اینها به بیرون از دانشگاه کشیده شده است شاید اگر در فضای دانشگاه این ارتباط کنترل میشد خیلی از این ارتباطات نادرست با سامان دهی دانشگاه سالم میشد و حتی خیلی آمار ازدواج ها بالا تر می رفت.

«خبرگزاری دانشجو»- چرا تصمیم گرفتید در زمان دانشجویی ازدواج کنید؟ چرا صبر نکردید تحصیلاتتان به اتمام رسد؟

جاویدان: البته ما عقد کردیم ولی اصلا نظرمان روی گرفتن عروسی نیست هزینه ای که ما میخواهیم بگذاریم برای عروسی هزینه کنیم خیلی زیاد است یا بعدش باید کلی مقروض باشیم در صورتی که اگر اون ژول را بیاریم در زندگیمون شاید آرامش بیشتر باشد تا بخاطر حرف مردم عروسی بگیریم.


من و اردلان سعی میکنیم خودمان همه چیز رو دست بگیریم و به دور از قید و بند های غلط قرار بدیم خیلی کارمون سخت میشد ما عقد محضری گرفتیم مراسمی نگرفتیم مهریه من ۵ شاخه گل هست که سلب اعتماد از خانواده شوهرم نشه.


ادامه ی گزارش برای تاپیک ازدواج آسان:
«خبرگزاری دانشجو»- چه امکاناتی را دانشگاه برای زوج های دانشجو قرار داده است؟

جاویدان: امکانات به آن صورت نبوده است فقط یک سفر مشهد ۳ روزه بود که هزینه فقط اقامت با دانشگاه بود. اما ما نرفتیم چون وسط درس و امتحانات بود و شرایط مالی خیلی خوب نبود تصمیم گرفتیم بذاریم برای یک وقت دیگه قبلا یک سکه میدادند اما فعلا که کنسل شده است.


اما برای خوابگاه دانشجویی گفتیم که اگر جا باشد بهمون بدهند تا برای تحصیل راحت باشیم.


«خبرگزاری دانشجو»-آیا حمایت های دانشگاه شیراز برای ازدواج های دانشجویی کافی است؟


جاویدان:کافی نیست ولی اگر حمایتی دانشگاه بکنند کفایت نمیکند وام دانشجویی برای زوج ها و خوابگاه متاهلی بهترین کمک آنها باشد.اما دانشجویان را برای ازدواج تشویق نمیکند.یکسری امکانات و تصحیلات ویژه بگذارند تا دانشجویان ترغیب بشوند برای ازدواج مثل امکانات سربازی برای افرادی که که متاهل هست سه ماه کم میشود.


دانشجویان علوم پزشکی برای ادامه تحصیل تصحیلات خوبی دارند اما ما برای ادامه تحصیل نداریم متاهلین برای دکترای ارشد سهمیه خاصی ندارند نه نمرات ضریب خاص میگیرد ولی شرایط متاهلین نسبت به دیگران خیلی سخت تر هست.


«خبرگزاری دانشجو»- چرا در سن کم ازدواج کردید؟ این تفکر را نداشتید که سنتون باید بیشتر باشد؟

جاویدان: این تفکر خود ما نبود بلکه تفکر اطرافیان ما همین بود.ولی اگر پای صحبت روانشناسان بشینیم همه آنها به تشکیل نظام خانواده متعهد هستند و روابط آزاد اصلا روابط مناسبی نیست ولی من اعتقاد دارم زن و شوهر یک سری از ویژگی هاشون شبیه به هم می شود و باید بشود هرچه سن کمتر باشد آن انعطاف پذیری بیشتر است راحت تر می توانند با هم کنار بیایند.


و به نظر من پسر یا دختری که در سن کماین تعهد را پذیرفته واقعا شایسته تقدیر است چون میتوانست مثل بقیه زندگی مجردی خود را ادامه بدهد.


من خودم یک خانواده سنتی دارم که اصلا اعتقادی به روابط دختر و پسر نداشته اند به همین دلیل تمام ارتباط من با اردلان در دانشگاه بودو خارج از دانشگاه با هم ارتباطی نداشتیم.



این نظام محبت به غیر همجنس در همه افراد است چه بهتر که این نیاز زود پاسخ داده بشه تا دیگر به راه های کاذب کشیده نشه.


ازدواج در سن کم اگر با شناخت باشد خیلی خوبی است. شاید به خاطر اعتقادات سنتی خانواده مون نترسیدیم و بخاطر صحبت ها و راهنمایی دکتر رخشنده رو خیلی از سن پایینمون نترسیدیم. و هرچه ساده تر بگیریم ساده تر میگذرد اون لذتی که برای ساختن زندگی است بیشتر از یک زندگی آماده است.


«خبرگزاری دانشجو»- آیا هزینه هایی های زندگی یک غول است؟


نجات: صد در صد با قناعت خیلی بهتر میشود مطمئنا اگر زندگی ما داره جلو میرود بخاطر همین است هیچ زندگی کامل نیست مخصوصا زندگی که ما داریم من باور نداشتم ولی الان به این موضوع که بعد از ازدواج برکت وارد زندگی میشود باور دارم .برخورد آدما به خاط ر اون نگاه ویژه که خدا کرده عوض شده.


ولی ما خداروشکر بعد ازدواج شرایطمون خیلی خیلی خیلی بهتر شده با این که دو نفر هستیم و تقریبا مخارج از خانواده جداست با قبل از ازدواج خیلی تفاوت کرده و بهتر شده است.


جاویدان:من به اردلان میگم من وجود خدا را در زندگی ام حس نمیکنم من جای پای خدا را حس میکنم من شاید قبل از این به این موضوع اعتقاد نداشتم که ببینه خدا یک شرایط با یک ویژگی برات محال باشد.


ما خانواده رو راضی کردیم که همه مخارج را خودمون میدیم حتی حلقه دست من رو خود اردلان هزینش رو داد.


ما همه پول هایی که از کمک به استادامون آخر ترم بهمون میدادند جمع میکردیم و میگفتیم ما یک حلقه ای میخایم با این قیمت هیچ کس هم باهامون نیومد یک چیزی که واقعا مناسبمون بود در حد و توانمون بود رو خریدیم خیلی هم چیز هایی که در آن زمان خریدیم خیلی دوست داریم.


بعد از آن هم انقدر لطف خدا شاملمون شد هردو دغوت به کار شدیم پروژه های مختلف رفتیم.هر چه آدم برای زندگی اش سختی بکشد ارزشش رو بیشتر میداند و بیشتر برای حفظ کردنش رو تلاش میکند مثل مثالی که میگویند پول باد آورده را باد میبره زندگی باد آورده را هم باد میبرد.


«خبرگزاری دانشجو»- باور های غلطی که در امر ازدواج جوان ها تعلل وارد میکند از نظر شما چیست؟


جاویدان: این باور های غلط باید حذف شود شاید بزرگترین مانعی که برای ازدواج است همین باور های غلط است حلقه، خونه، ماشین آماده و این را هم کسی جز خود دو نفر نمی توانند حل کنند ونباید توقع داشت خانواده هایی که یک عمر با این باور ها زندگی کردند به یکباره آنها را حذف کنند سخت است از یک فرد سنتی ۵۰ ساله بخاهیم باور هارا حذف کند آن نسل جدید که تحصیل کرده هستند باید به این باور های غلط تن ندهند و
حلقه برلیان با حلقه معمولی تفاوتش فقط در حرف مردم است پس بهتر است بگذاریم مردم حرف خودشان را بزنند و ما کار خودمان را بکنیم.


«خبرگزاری دانشجو»- یکی از دانشجویان در دیدار حضرت آقا با دانشجویان گفت: یکی از سد های ازدواج سربازی است شما جقدر به این حرف اعتقاد دارید؟


نجات: سربازی تنها مسئله ای است که برای هر دو خانواده دختر و پسر اهمیت دارد و اگر سخت بگیری سخت میگذرد و اگر آسان بگیری آسان میگذرد،باید برایش تلاش کنی تا از آن میزان سختی که همه میدانند کم کنی و طرز فکر اطرافیان را تغییر بدهی،چه بسا با امکاناتی که برای تسهیل سربازی قرار داده اند، دیگر نباید از زیر این فشار فرار کرد.


سربازی دست اندازی است که میتوان از آن عبور کرد


جاویدان: سربازی یک قانونن مملکت است که مثل تمام قوانین که نمیتوان آن را دور زد ،مثل این میماند که ما بگوییم چرا کنکور است وچون هنوز تجربه اش را نداشتیم نمیتوانیم و صلاحیت آن را نداریم که درمورد خوبی و بدی آن صحبت کنیم، سربازی غول بیخودی است که پسر ها برای خود درست کرده اند اگر به عنوان یک مجموعه آن را قبول داشته باشی مجموعه منظم و دقیقی است.


«خبرگزاری دانشجو»-نظر شما در مورد فرزند چیست ؟


نجات: من خودم چون تجربه ی خوبی ندارم و بخاطر مسائل شخصی خانوادگی دوست دارم یک نفر باشد چون عدالت درخانواده خودم در بین بچه ها رعایت نشده بیشتر علاقه دارم به یک فرزند تا همه اعتدال را برای آن اجرا کنم و خانواده کم جمعیت را دوست دارم و از زمانی که وارد خانواده همسرم شدم به دلیل صمیمیت و علاقه و عشق و یک رنگی که همه با هم دارند نظرم عوض شده ولی نظر خانومم روی سه فرزند است.


جاویدان: من دوست دارم از هر دو جنس فرزند داشته باشم و سومی هم بخاطر اینکه دوست دارم دخترم یک خواهر داشته باشد ولی واقعا اگر شرایطش را داشته باشیم هیچ مشکلی با فرزند بیشتر ندارم تنها نکته این است که یک مقدار باید از لحاظ اقتصادی حمایت بشود که من مطمءن هستم خدایی که اول راه به ما کمک کرده دیگه وقتی به یک دستور دیگه اش عمل میکنیم هم سبب ساز است و هم ایمان خود فرد را هم زیاد میکند و عشق و علاقه نسبت به پروردگارش بیشتر می شود .


واقعا بچه یک تجربه تکرار نشدنی و عجیب در زندگی هر فرد است. چون من اعتقاد دارم درس،پول و.... ادم یک روزی باید بگذاریم و برویم و چه بهتر این چیزها بین یک سری انسان که منتقل کننده نسل خودمان هستند تقسیم کنیم.

«خبرگزاری دانشجو»- نکته اخر خود را به همراه یک نصیحت به زوج های دانشجو بگویید؟

جاویدان: اشاره شما به آن فضای خالی یک مشاور مانند دکتر رخشنده رو در زندکی دیگر زوج های دانشجو برایم جالب بود و من به این فکر می کنم که دیگر زوج های دانشجو چقدر بیچاره هستند که کسانی امثال دکتر رخشنده رو نیست تا انهارا مانند ما راهنمایی و هدایت کنند کاش می شد از امثال دکتر رخشنده رو کپی کرد و در دیگر دانشگاه ها گذاشت.


و اما یک نصیحت.....


من بعد از ازدواجم باعث تعجب خیلی از دوستان شدم و به نظر من
بعد از ازدواج زندگی فرد خیلی هدفمندو با برنامه می شود، ازدواج بهت میفهماند که چکار میکنی و داری چکار میکنی اگر یک ازدواج و یک انتخاب درست باشد یک مشاور امین در زندگی ات داری که و کسی داری که در همه شرایط در کنارت است یک حس زیباست و حیف است کسانی که این تجربه را حس نکنند .


رابط هایی غیر اخلاقی که در ان هیچ هدفی نباشد صرفا برای هر دو طرف مایه ضرر است فرقی هم برای دختر و پسر ندارد
ولی به نظر من برای هردو طرف مایه ضرر است و صرفا انسان ها راتنوع طلب می کند و هیچ ثمره ندارد اگر هر رابطه ای هدف مند باشد و به ازدواج برسد برای هر دو طرف خیلی بهتر است.

«خبرگزاری دانشجو»- آیا تا به حال برای دختر و پسر دیگری پدری کرده اید؟

نجات: برای یکی ازدوستانم شراطم را با صداقت برایش گفتم و یک سری نکات مانند اینکه برکت در زندگی ات می آید و یک زن خوب واقعا از زمین تو را بلند میکند، را به او گفتم. من به خانومم گفتم از زمانی که با تو هستم از خودم بیشتر خوشم میاد جوانی من مانند بچه ای بود که بازی میکرد و هدفی در زندگی اش نداشت.


پسر ها بیشتر به فکر این مسئله نیستند ولی در بین دوستان خانومم کسانی بودند که به فکر این موضوع افتاند و تصمیم به قطع رابطه دوستی و ازدواج کرده اند و شاید بتوان گفت خانومم برایشون مادری کرده است


جاویدان: ازدواج را آسان بگیرند و سخت نگیرند تمام دوستان من که آسان گرفتند ازدواج کردند سطح توقعات و انتظارات خود را پایین بیاورند و این پایین تر بودن انتظارات باعث می شود خیلی ها به ازدواج فکر کنند و این شرایط که مانع از ازدواج است باعث پایین اوردن تقدس ازدواج است.

منبع:http://snn.ir/detail/News/389142/154[/]

خوش بحالشون

لذت زندگی مشترک به اینه که زن و شوهر باهم کاراشونو انجام بدن و مراسم عروسی و عقدشونو برگزار کنن. و اطرافیانشونم این شیرینی رو با مد پرستی تلخ نکنن.

موضوع قفل شده است