گريه در فرهنگ شيعي

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گريه در فرهنگ شيعي

با توضيحي مختصر از ابعاد گوناگون گریه، ديدگاه تشيع در خصوص حقيقت و جايگاه گريه مشخص شود.

الف. انواع گريه‏


گريه انواع و اقسامي دارد كه مهم‏ترين آن با شرحي مختصر چنين است‏

{در اين خصوص نگا: تفسير و نقد و تحليل مثنوي، ج 2، دفتر 2، صص 263 – 272}


1. گريه ترس و هراس:


اين نوع گريه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع كودك با اين وسيله، ترس خويش را نمايان مي‏كند.


2. گريه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است:
«طبيعي»
كه بسيار مؤثر و برانگيزاننده است؛ مانند گريه كودكي كه پدر و مادر خويش را از دست داده است.

«تصنعي»
كه در ظاهر به ديگران مي‏خواهد بباوراند كه ناراحت و اندوهگين است.


3. گريه غم و اندوه:


اين گريه انعكاسي از ظلمتي كه فضاي درون را فرا گرفته ابراز مي‏كند. جنبه مثبت اين نوع گريه تنها تخليه درون است و به همين جهت است كه پس از آن، آدمي كمي احساس آرامش مي‏كند.


4. گريه شوق و شادي:


اين نوع گريه ناشي از رقّت قلبي است كه غالباً پس از دوره‏اي از يأس و نااميدي درباره موضوعي نمودار مي‏گردد.


5. گريه تقوا و رشد روحاني:


اين نوع گريه مختص مردان و زنان الهي است و بيان سوز درون و ابراز عجز و پشيماني، پريشاني، توبه و عشق به معبود است. اين گريه، موجب پالايش روح و زمينه‏ساز قرب به خداوند است.



گريه تقوا و پرهيزگاري، همان اشكي است كه اگر از سوز دل، بر گونه‏ها جاري گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب كرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مي‏سازد.

ادامه در پست بعدی

ادامه پست قبلی

براي اين گريه عواملي شمارش كرده‏اند:

5-1. ندامت از گناهان؛

گاهي اشك مردان الهي، به دليل پشيماني از گناهي است كه مرتكب شده‏اند.

اين اشك باعث مي‏شود كه آدمي از عمل زشت خود پشيمان گشته، عزم خود را بر ترك افعال ناپسند تقويت كند،

چنان كه امام علي(ع) مي‏فرمايد: «خوشا كسي كه به فرمانبرداري پروردگار روي آرد و بر گناه خود بگريد»نهج‏البلاغه، خ 176، ص 185.

5-2. احساس ابهام در بازگشت نهايي به سوي خدا؛

مشتاقان كوي الهي هميشه خود را در خطر مي‏بينند و نگران از آن كه آينده چه خواهد شد؟
و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند يافت و با چه كيفيتي در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟!

آيا تا رسيدن به معبود ازلي، از خدعه‏هاي نفس و مكر شيطان در امان‏اند؟

اين نگراني و احساس ابهام در رجعت به سوي خداوند، موجب گريه آنان مي‏شود.

5-3. شوق و محبت؛

دوستداران حقيقي پروردگار، از آنجا كه تنها محبوب‏را او مي‏دانند، گاهي از شوق و نشاط لقاي او مي‏گريند و زماني از هجران او در شكوه‏اند.

چنين گريه‏اي هم از فراق يار است و هم از شوق ديدار او.

ز دو ديده خون فشانم زغمت شب جدايي‏ چه كنم كه هست اينها گل خير آشنايي‏
حافظ.

5-4. خشيت؛

ترسي مبتني بر بينش و فهم است و هنگامي كه مردان و زنان الهي، عظمت خداوند را درك مي‏كنند - البته به قدر فهمشان - خوف از حضرتش پيدا كرده، اين ترس موجب گريستن آنان مي‏شود.

امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «هر چشمي در روز قيامت گريان است، مگر چشمي كه از محارم خدا اجتناب كند

و چشمي كه شب را در طاعت خدا بيدار باشد و چشمي كه در دل شب از خشيت خدا گريه كند».اصول كافي، ج 2، كتاب الدعاء، باب البكاء.

5-5. فقدان دوستان حقيقي؛

از آنجا كه از ديدگاه آيات قرآن و روايات، محبوبان الهي در شمار دوستان حقيقي به شمار مي‏آيند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛

در صورت فقدان ظاهري چنين محبوباني، مردان الهي گريان‏اند و گريه آنها در واقع به دليل هجراني است كه در مراتب پايين‏تر از محبوب ازلي و انسان‏هاي كامل، براي آنان پيش آمده است.

اين محبت از محبت‏ها جداست‏ حبّ محبوب خدا حبّ خداست‏

گريه ائمه(ع) بر يكديگر، گريه رسول اكرم(ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و ... همه ريشه در چنين گريه‏اي دارد

السيرة الحلبيه، ج 2، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 349،

5-6. نداشتن فضايل و اوصاف راستين؛

گاهي اشك مردان الهي بر نبود اوصافي است كه بايد در وجودشان تجلي مي‏يافت

و اين گريه در هنگام انديشه در داشته‏هاي انسان‏هاي برتر و راه طي‏كرده‏ها و فقدان آن در گريه كننده؛ شدت مي‏گيرد

و موجب آن مي‏شود كه آدمي در نيل به آن اوصاف كوشش كند.

ادامه در پست بعدی

ادامه پست قبلی

هر چند در خصوص انواع گريه‏هاي ديگر، منعي وارد نشده است؛

ولي آنچه كه در آموزه‏هاي قرآني و روايي بر آن تأكيد شده است؛

همان گريه تقوا و رشد روحاني است. گريه‏اي كه در اين سوي پرده، «سوز دل» و در آن سوي پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و كرامت» است.اصول كافي، ج 2، كتاب‏الدعاء، باب البكاء.
اين سو، «غم و پريشاني دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود».بحارالانوار، ج 73، ص 157.

از ديدگاه قرآن و روايات اين گريه، داراي خصايص ذيل است:

اول:

منشأ آن فهم و شعور است؛ گريه رشد روحاني - باتمام عواملش - از فهم و شعور

سرچشمه مي‏گيرد و از روي تقليد و گمان جاري نمي‏شود.

قرآن مي‏فرمايد: «اي رسول ما! به امت بگو: شما به اين كتاب ايمان بياوريد يا نياوريد

(مرا يكسان است) به درستي كه به آنان كه پيش از اين به مقام علم و دانش رسيدند،

هرگاه اين آيات برايشان تلاوت شود همه با كمال خضوع و فروتني سر طاعت بر حكم آن فرود آورند و گويند: پروردگار ما! پاك و منزّه است.

البته وعده خداي ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گريان همه سر به خاك

عبوديت نهاده و پيوسته بر خوف و ترسشان از خدا مي‏افزايد».اسراء (17)، آيه 107 - 109.

از اين آيات به روشني استفاده مي‏شود كه: هر كس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهره‏مند باشد؛ با شنيدن آيات قرآن به حقايق پي مي‏برد

و در اين حال در محضر ربوبي، صورت بر خاك مي‏نهد و با سوز دل اشك مي‏ريزد

به اميد آن كه به اشك چشم او نظري شود و عنايتي به سراغ وي آيد. بنابراين آن كه نمي‏فهمد، نه سوزي در دل دارد و نه اشكي در چشم.

مثلاً شخصي كه نمي‏فهمد حقيقت گناه چيست و گناه چه تأثير سويي در روح آدمي مي‏گذارد؛ به راحتي معصيت مي‏كند

و همين معاصي موجب قساوت قلب او شده و قلب قسي، هيچ‏گاه سوز دل ندارد تا اشكي داشته باشد.

از اين رو در روايات وارد شده كه: خشكي چشم به دليل قساوت قلب است‏ ميزان‏الحكمة، ج 1، ص 455، روايت 1845.

و قساوت قلب تنها به واسطه كثرت گناهان ايجاد مي‏شودهمان، ح 1846

و مع‏الاسف اين بدبختي نيز ريشه در جهل و عدم معرفت دارد.

دوم:

گريه سرمايه جهاد اكبر است؛ در جنگ با دشمن دروني، اسلحه انسان آه و گريه است؛

چنان كه حضرت علي(ع) در دعاي شريف كميل فرموده است: «و سلاحه البكاء» .

خداوند اين اسلحه كارآمد را به همه داده است؛ ولي افسوس كه قدر و منزلت آن را نمي‏شناسيم.

سوم:

گريه از انعام و تفضلات الهي است؛ خداوند متعال مي‏فرمايد: «آنان كساني از پيامبران بودند كه خداوند برايشان نعمت ارزاني داشت:

از فرزندان آدم بودند و از كساني كه همراه نوح بر كشتي سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كساني كه آنان را هدايت نموديم

و برگزيديم و هرگاه آيات خداي رحمان برايشان خوانده مي‏شد، سجده‏كنان و گريان به خاك مي‏افتادند»مريم (19)، آيه 58.
.
خداوند در اين آيه، سوز دل و گريه را از خصوصيات بارز پيامبران - كه تعليم دهندگان عارفان واقعي‏اند - مي‏شمارد.

چهارم:

گريه از علايم الهي بودن عبد است؛ خداوند متعال مي‏فرمايد: «و چون آياتي كه به رسول فرستاده شد بشنوند،

از ديدگان آنان اشك جاري مي‏شود؛ زيرا حقانيت آنچه بر رسول نازل شده شناخته،

گويند: بارالها! ما به رسول تو محمد و كتابت قرآن ايمان آورديم، ما را در زمره گواهان صديق او بنويس»مائده (5)، آيه 83..

پنجم:

باطنش خنده و شادي است؛ گريه ارزشي از جمله اسرار الهي است كه در اين سوي پرده، سوز و آتش است؛

ولي در آن سوي پرده، شادي، ابتهاج، لذت و لقا است.مقالات، ج 3، ص 379.

هر قطره اشك كلامي است كه شهادت را چون پيامي به مردم ابلاغ مي كند و گريه نشان آن است كه فاجعه اي روي داده و ظلمي صورت گرفته است.

عزاداري نه يك روز ، نه ده روز ، بلكه در تمام سال براي اين است كه ملّتي كه در شهادت زندگي مي كند

بايدعزادارباشد و در مجالس عزا با بيان فلسفه شهادت و با ياد آوري از شهيدانش ، روحيه شهادت طلبي را همچنان تازه نگه دارد.

بي شك به خاطر نشر فلسفه شهادت و ايثار و كرامتهاي انساني است كه شيعه به بهانه مرگ برادر ، عمو ، ودايي و ... جلسه برگزار مي‌كند و يكباره به كربلا گريز مي زند و از حسين سخن مي گويد.

عزاداري احياي خط خون و شهادت و رساندن صداي مظلوميت آل علي( به گوش تاريخ است ...... هم بر مظلوميت امام گريه مي شود

و هم در سايه آن هدف از نهضت و حركت ائمه( شناخته مي شود ، روضه هاي خانگي و دسته هاي عزاداري وهيأتهاي زنجير زني ، پوشيدن لباس مشكي و پرچم به دست گرفتن و شربت آب دادن و تلاش در برپايي مجالس نوحه خواني و سينه زني و ...... .

هر يك به نوعي سرباز گيري جبهه حسيني است و اين پيوند قلبي را عمق و غنا مي بخشد

موضوع قفل شده است