جمع بندی گرفتار وسواس شدم

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد بصیر



پارمین;356199 نوشت:
سلام من بارهابه کسایی که دچاروسواس فکری راجع به خداواهل بیت ع دیگران ازم پرسیدن گفتم گناه نیست چون توبرنامه سمت خدادیده بودم حاج آقای عالی گفته بودن برای خلاصی ازاین حرف هابایدبهشون اهمیت ندی حالامن یه مدت خوب شده بودم امادوباره گرفتارش شدم وبازفکرمیکردم که گناه نداره اماجندماه پیش که خاله ام فوت کرده خدابیامرزدش اومدبه خوابموگفت خدابخاطر3تاگناه ازدستت ناراحته هرسه تاگناهوگفت من دچارش بودم ویکی ازاون گناهان همین فکرهابودحالاچیکارکنم؟خیلی ناراحتم این فکرهاهم منوداره دیوونه میکنهراستشوبخواین خالم گفت 3تاگناه اماهمین دوتاگناهونشونم دادو1گناه دیگه رویک امام عزیزم بهم نشون دادیکیشوترک کردم واسه این نگرانم

باسلام و عرض ادب
وسوسه هایی که از طرف شیطان به ذهن انسان می آیند و انسان را آزرده می کنند، همانطور که فرمودید نباید به آنها بها داد و باید از ذهن دور کرد، اما چون ممکن است که در هر لحظه و هر جا دومرتبه به ذهن بیایند، راه صحیح تر این است که برای آنها جواب منطقی جور کنیم تا هر وقت آمدند و شبهه ایجاد کردند پاسخ آنها را بدهیم و دیگر از خطورات ذهنی و شیطانی ناراحت نشویم. در غیر این صورت بازهم خواهد آمد و فکر انسان را آزرده خواهد کرد.
پس لازم است که این وسواس و سوالات را ذکر کنید و از کارشناسان محترم بپرسید تا با جواب قانع کننده به مبارزه با آنها بپردازید.
همچنین لازم است که زیاد به ذکر [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ بپردازید که در دفع وسواش شیطانی نافذ است.
حضرت ابو عبد اللَّه امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند: آدم عليه السلام به جناب اقدس الهى از خيالات باطله نفس شكوه نمود. پس جبرئيل نازل شد و به آدم گفت كه اين را بگو:

نيست حركتى و نه توانائى مگر بخداى بلند مرتبه بزرگ.

[=Traditional Arabic]پس چون آدم عليه السلام اين را گفت، خداى تعالى آن خيالات را از او برطرف نمود. پس اين است شان نزول كلمه لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه.(مهج الدعوات، 303)

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

پارمین;356199 نوشت:
سلام من بارهابه کسایی که دچاروسواس فکری راجع به خداواهل بیت ع دیگران ازم پرسیدن گفتم گناه نیست چون توبرنامه سمت خدادیده بودم حاج آقای عالی گفته بودن برای خلاصی ازاین حرف هابایدبهشون اهمیت ندی حالامن یه مدت خوب شده بودم امادوباره گرفتارش شدم وبازفکرمیکردم که گناه نداره اماجندماه پیش که خاله ام فوت کرده خدابیامرزدش اومدبه خوابموگفت خدابخاطر3تاگناه ازدستت ناراحته هرسه تاگناهوگفت من دچارش بودم ویکی ازاون گناهان همین فکرهابودحالاچیکارکنم؟خیلی ناراحتم این فکرهاهم منوداره دیوونه میکنه:Ghamgin::geryan:راستشوبخواین خالم گفت 3تاگناه اماهمین دوتاگناهونشونم دادو1گناه دیگه رویک امام عزیزم بهم نشون دادیکیشوترک کردم واسه این نگرانم

هوالعالم

ممکنه یکی ازین گناهان بطور مستقیم زمینه ساز 2 گناه دیگر باشه
معمولا برای ترک گناهانی که با وسوسه های جنون امیز همراه میشه
از افراط در عمل دوری میکنند و برای مدتی گوش و چشم و زبانی (که نماد یا ابزار
حسی ما هستند ) را کنترل میکنند . در اصل احساسات رو کنترل میکنند .

گاها برای بازسازی و مدیریت درست
لازم میشه از مخاطبان و دوستانی که مخالف جهت حرکت میکنند دوری کنیم .

تصور کنید به کسی صفت ظالم دادیم یا با یقین اونرو انسانی ظالم یا خائن و هوسران میدونیم .

با هر بار عیادت این شخص خواسته یا ناخواسته ذهن ما به صفات منفی این شخص مثل
ظلم . خیانت یا هوسرانی معطوف میشه و در صورتی که تمایل منفی از گذشته در ذهن ما وجود داشته باشه
دوباره بیدار میشه و شروع به رشد میکنه ... برای همین بهتره تا روز سوختن ریشه منفی عادت بد از هرجور پلید و پلیدی دوری کنیم .

به ذکر خوبی برای مقامت در برابر ظلمت اشاره شده :


و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العلی العظیم .

قبلش استغفار .

پارمین;356199 نوشت:
سلام من بارهابه کسایی که دچاروسواس فکری راجع به خداواهل بیت ع دیگران ازم پرسیدن گفتم گناه نیست چون توبرنامه سمت خدادیده بودم حاج آقای عالی گفته بودن برای خلاصی ازاین حرف هابایدبهشون اهمیت ندی حالامن یه مدت خوب شده بودم امادوباره گرفتارش شدم وبازفکرمیکردم که گناه نداره اماجندماه پیش که خاله ام فوت کرده خدابیامرزدش اومدبه خوابموگفت خدابخاطر3تاگناه ازدستت ناراحته هرسه تاگناهوگفت من دچارش بودم ویکی ازاون گناهان همین فکرهابودحالاچیکارکنم؟خیلی ناراحتم این فکرهاهم منوداره دیوونه میکنهراستشوبخواین خالم گفت 3تاگناه اماهمین دوتاگناهونشونم دادو1گناه دیگه رویک امام عزیزم بهم نشون دادیکیشوترک کردم واسه این نگرانم

سلام
ببینید چه چیزی بهتون القا میکنه همیشه و بلافاصله ضدش رو با تمام وجود در ذهنتون بگذرونید
مثلا اگه گفت خدا چیه دیگه ، بگو قربون خدای مهربونم برم
ان شاء الله کم کم دفع میشه
والله الموفق

پارمین;356199 نوشت:
سلام من بارهابه کسایی که دچاروسواس فکری راجع به خداواهل بیت ع دیگران ازم پرسیدن گفتم گناه نیست چون توبرنامه سمت خدادیده بودم حاج آقای عالی گفته بودن برای خلاصی ازاین حرف هابایدبهشون اهمیت ندی حالامن یه مدت خوب شده بودم امادوباره گرفتارش شدم وبازفکرمیکردم که گناه نداره اماجندماه پیش که خاله ام فوت کرده خدابیامرزدش اومدبه خوابموگفت خدابخاطر3تاگناه ازدستت ناراحته هرسه تاگناهوگفت من دچارش بودم ویکی ازاون گناهان همین فکرهابودحالاچیکارکنم؟خیلی ناراحتم این فکرهاهم منوداره دیوونه میکنه:Ghamgin::geryan:راستشوبخواین خالم گفت 3تاگناه اماهمین دوتاگناهونشونم دادو1گناه دیگه رویک امام عزیزم بهم نشون دادیکیشوترک کردم واسه این نگرانم


باسلام

دوست عزیز

بمدت هفت روز، سوره فلق و ناس را 100 بار بخوانید تا وسواسهای مذکور انشاالله سریعتر رفع گردد! بهتر است قبل شروع به خواندن سوره ها، کمی اسفند یا کندر دود کنید! و برای اینکه این حالت دوباره برنگردد همیشه در همه نمازها بعد سوره فاتحه، سوره فلق در رکعت اول و ناس در رکعت دوم را بخوانید!

بنیت خلاصی از این افکار و وسواس صدقه دهید هم خوبه!

یه دستور هم در لینک زیر گذاشتم که مشکل شما رو درمان میکنه!

http://www.askdin.com/thread26855.html#post334798

سلام دوست عزیز. من فکر میکنم اگر اینجور وقتها با ذکری مثلا لا اله الا الله یا لا حول ولا قوه..... شیطان رو به دیوار بکوبیم یا بهش
صدمه وارد بکنیم دیگه از این غلطا نمیکنه.:jangjoo: من خودم این جور وقتا ذکر لا اله الا الله رو میگم و دیگه هم ذهنمو به اون حرف نامربوط مشغول نمیکنم و یه جوابی هم در جواب بهش به خودم میگم. خدا رو شکر وسوسه هام کمتر شده.

سلام!!!
من هم دچارش بودم اونم خیلی شدید.افکاری که خیلی دردآور بود برام!
ولی از کتابی یک ذکری پیدا کردم که خیلی کارگشا بود.ولی گفتن این ذکر بیش از اندازه فراموشی می آورد!
باور کنید یکسال تمام شبها می گفتم تا حدی که خدا را شاهد می گیرم یک شب از بس گفتم خوابم برد.
تا دو روز اسم خودم یادم نمی آمد.از عالمی پرسیدم گفت:مومن خدا زیاده روی کردی!!!
بعد دیگر نگفتن ولی الحمدلله دیگر آن افکار دیگر به سراغم نیامد.الان فقط چیزهای خیلی کمی یادم می آید ولی کامل نه!
مثل اینکه آلزایمر گرفته باشم یا از کا درآمده باشم!

سلام
جناب سلمان ذکر رو نگفتید؟؟

سلمان 313;383476 نوشت:
سلام!!!
من هم دچارش بودم اونم خیلی شدید.افکاری که خیلی دردآور بود برام!
ولی از کتابی یک ذکری پیدا کردم که خیلی کارگشا بود.ولی گفتن این ذکر بیش از اندازه فراموشی می آورد!
باور کنید یکسال تمام شبها می گفتم تا حدی که خدا را شاهد می گیرم یک شب از بس گفتم خوابم برد.
تا دو روز اسم خودم یادم نمی آمد.از عالمی پرسیدم گفت:مومن خدا زیاده روی کردی!!!
بعد دیگر نگفتن ولی الحمدلله دیگر آن افکار دیگر به سراغم نیامد.الان فقط چیزهای خیلی کمی یادم می آید ولی کامل نه!
مثل اینکه آلزایمر گرفته باشم یا از کا درآمده باشم!

سلام چه ذکری بوده؟

من ازانوقت که این تاپیکونوشتم یخورده بهترشدم یعنی زیادبه این فکرهااهمیت نمیدم امابعضی وقتاخیلی ناراحتم میکنن.درسته گفتن ذکروقران خوندن کلی کمک میکنه واینکه نسبت بهشون بی تفاوت باشیم وجدیداهم فکرموبه چیزای دیگه معطوف میکنم تاسرم گرم بشه !.اماخاله ام توخواب بعضی زمانهاوشرایط رانشون دادکه این حرفامیان سراغم که دقیقا توهمون شرایط وزمان میان.من موندم اگه این گناه نیست چرادرکنارگناهان دیگه اورده!!!!!

fatima20;383481 نوشت:
سلام
جناب سلمان ذکر رو نگفتید؟؟

سلام!!!
نگفتم چون دلیل داشتم!
دلیلش هم این بود که چون ما یا بیش از حد افراط می کنیم یا تفریط واصلا تعادل را رعایت نمی کنیم.اگر بگویم خیلی ها انجام می دهند.طرف در ذهنش می گوید خوب یکم بیشتر می گویم که اثرش بیشتر باشد!!!!(خطرناک)ما در محلمان فردی را داشتیم که خیلی دوست داشت ذکر بگه.هر روز دنبال این ذکر و اون ذکر بود.یکبار یک بنده خدائی بهش گفت:خوبه پسرم.بیا یک ذکری بهت بگم بگو معنویت می آورد این طوری می شوی بالا می روی.خلاصه آخر کاری گفت:زیاد نگو اگر بگوئی چیزهائی می بینی که عقل از سرت می رود وچیزهائی مشاهده می کنی که ممکن است نتوانی تحمل کنی و دیوانه شوی!
و دیوانه شد!!!باور کنید این قدر این ذکر را گفت تا اینکه الان در تیمارستان بستری است و بنده هم خبری از ایشان ندارم که زنده است یا مرده!
شما به من ضمانت بدهید که وقتی ذکر را گفتم به همان اندازه می گوئید من نه تنها این ذکر بلکه ذکرهای تکمیلی آن را هم براتون می گویم!
تضمین می دهید؟

سلمان 313;383612 نوشت:
سلام!!!
نگفتم چون دلیل داشتم!
دلیلش هم این بود که چون ما یا بیش از حد افراط می کنیم یا تفریط واصلا تعادل را رعایت نمی کنیم.اگر بگویم خیلی ها انجام می دهند.طرف در ذهنش می گوید خوب یکم بیشتر می گویم که اثرش بیشتر باشد!!!!(خطرناک)ما در محلمان فردی را داشتیم که خیلی دوست داشت ذکر بگه.هر روز دنبال این ذکر و اون ذکر بود.یکبار یک بنده خدائی بهش گفت:خوبه پسرم.بیا یک ذکری بهت بگم بگو معنویت می آورد این طوری می شوی بالا می روی.خلاصه آخر کاری گفت:زیاد نگو اگر بگوئی چیزهائی می بینی که عقل از سرت می رود وچیزهائی مشاهده می کنی که ممکن است نتوانی تحمل کنی و دیوانه شوی!
و دیوانه شد!!!باور کنید این قدر این ذکر را گفت تا اینکه الان در تیمارستان بستری است و بنده هم خبری از ایشان ندارم که زنده است یا مرده!
شما به من ضمانت بدهید که وقتی ذکر را گفتم به همان اندازه می گوئید من نه تنها این ذکر بلکه ذکرهای تکمیلی آن را هم براتون می گویم!
تضمین می دهید؟

سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
راستش من با این صحبت هاتون یکمی مشکل دارم. یعنی واقعا ماجرای این فردی که تو محله تون بوده حقیقت داره؟؟!!!
حتی این ماجرای خودتون که مثل آلزایمری ها شدین برام غیرقابل هضمه!
آخه مگه میشه یکی با ذکر گفتن فراموشی بگیره؟ یا یکی دیوانه بشه؟!! اونم ذکری که خدا و پیغمبر توصیه کردن. حتی اگه بیش از حد باشه.
مگه ذکر گفتن بدون توجه کامل به چیزی که میگیم ( فقط به زبان آوردنشون) میتونه اینقدر تاثیرگذار باشه که کسی رو دیوانه کنه یا آلزایمری کنه؟؟!!!
برام خیلی عجیبه!!:Moteajeb!::moteajeb:

سلمان 313;383612 نوشت:
سلام!!!
نگفتم چون دلیل داشتم!
دلیلش هم این بود که چون ما یا بیش از حد افراط می کنیم یا تفریط واصلا تعادل را رعایت نمی کنیم.اگر بگویم خیلی ها انجام می دهند.طرف در ذهنش می گوید خوب یکم بیشتر می گویم که اثرش بیشتر باشد!!!!(خطرناک)ما در محلمان فردی را داشتیم که خیلی دوست داشت ذکر بگه.هر روز دنبال این ذکر و اون ذکر بود.یکبار یک بنده خدائی بهش گفت:خوبه پسرم.بیا یک ذکری بهت بگم بگو معنویت می آورد این طوری می شوی بالا می روی.خلاصه آخر کاری گفت:زیاد نگو اگر بگوئی چیزهائی می بینی که عقل از سرت می رود وچیزهائی مشاهده می کنی که ممکن است نتوانی تحمل کنی و دیوانه شوی!
و دیوانه شد!!!باور کنید این قدر این ذکر را گفت تا اینکه الان در تیمارستان بستری است و بنده هم خبری از ایشان ندارم که زنده است یا مرده!
شما به من ضمانت بدهید که وقتی ذکر را گفتم به همان اندازه می گوئید من نه تنها این ذکر بلکه ذکرهای تکمیلی آن را هم براتون می گویم!
تضمین می دهید؟

من انقدم افراطی نیستم شمابگیدمن ببینم چی میشه!

با سلام و احترام
من مدتها پیش توی خواب میدیدم که گناه می کنم و از این موضوع خیلی اذیت می شدم
رفتم سراغ یه استادی تو دانشگاه خودمون و خدا سلامتشون کنه که مثل همیشه راهنمایی شون فوق العاده راهگشا بود.
گفتن که ممکنه تو در طول روز مراقب خودت باشی که گناه نکنی و این خیلی خوبه ولی آیا حواست به ضمیر ناخودآگاهت هم هست؟یه لحظه خواسته یا ناخواسته فکرتو شیطان میبره یه جایی، فکر می کنی اتفاقی نیفتاده ولی در واقع روی ضمیر ناخودآگاهت اثر میذاره و توی خواب نمود پیدا می کنه. گفت که اگه میخوای از شر این خوابا خلاص شی، در طول روز پهلو هر کسی نشین، به هر صحبتی گوش نده و به هر چیزی فکر نکن و در کل همون طوری که مراقبی تا در ظاهر مرتکب گناه نشی، به شیطان اجازه نده حتی یه لحظه به فکر و خیالت هم رسوخ کنه. و از آدمایی که مبادی آداب حرف نمیزنن و کلا دهنشون هیچگونه فیلتری نداره،به شدت به شدت دوری کن.
این راز رهایی من بود و جالبه بدونین خیلی خیلی زود اثر خودشو گذاشت

رنگ خدا;383715 نوشت:
خه مگه میشه یکی با ذکر گفتن فراموشی بگیره؟ یا یکی دیوانه بشه؟

"یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا ۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ فبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ،يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَان"
این حالات همان آتش و ... هستند که در آیات بالا به آنها اشاره شده

یامین;383825 نوشت:
من انقدم افراطی نیستم شمابگیدمن ببینم چی میشه!

سلام!!!
همین چی می شه از بی اهمیت بودن وتفریط شما حکایت دارد!
مشکل خودتون را طوری دیگری حل کنید!

رنگ خدا;383715 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
راستش من با این صحبت هاتون یکمی مشکل دارم. یعنی واقعا ماجرای این فردی که تو محله تون بوده حقیقت داره؟؟!!!
حتی این ماجرای خودتون که مثل آلزایمری ها شدین برام غیرقابل هضمه!
آخه مگه میشه یکی با ذکر گفتن فراموشی بگیره؟ یا یکی دیوانه بشه؟!! اونم ذکری که خدا و پیغمبر توصیه کردن. حتی اگه بیش از حد باشه.
مگه ذکر گفتن بدون توجه کامل به چیزی که میگیم ( فقط به زبان آوردنشون) میتونه اینقدر تاثیرگذار باشه که کسی رو دیوانه کنه یا آلزایمری کنه؟؟!!!
برام خیلی عجیبه!!:Moteajeb!::moteajeb:

سلام!!!
مشکل شما باور نداشتن مطلب بنده است!
از اساتید اهلش بپرسید.یا از عالمی بپرسید که اهل ذکر باشد نه تخصص دیگری داشته باشد.
حالا برای ما در منطقه ما اتفاق افتاده.خیلی چیزها در این دنیا هست که اتفاق می افتد و ما نمی دانیم وچون ما نمی بینیم سریع انکار می کنیم که نه نمی شود امکان ندارد مگر می شود؟؟؟؟؟؟؟
خوب شما باور نکن.من با چشم خودم دیدم.

یامین;383563 نوشت:
خاله ام توخواب بعضی زمانهاوشرایط رانشون دادکه این حرفامیان سراغم که دقیقا توهمون شرایط وزمان میان.من موندم اگه این گناه نیست چرادرکنارگناهان دیگه اورده!!!!!

سلام.

خواب حجت نیست. اکثر خواب های ما بازتاب افکار ما هستند. زیاد به خواب هایتان اعتنا نکنید.

موفق باشید.

سوال:
مدتیه گرفتار وسواس شدم چطور از این خلاص بشم؟

جواب:
باسلام و عرض ادب
وسوسه هایی که از طرف شیطان به ذهن انسان می آیند و انسان را آزرده می کنند، همانطور که فرمودید نباید به آنها بها داد و باید از ذهن دور کرد، اما چون ممکن است که در هر لحظه و هر جا دومرتبه به ذهن بیایند، راه صحیح تر این است که برای آنها جواب منطقی جور کنیم تا هر وقت آمدند و شبهه ایجاد کردند پاسخ آنها را بدهیم و دیگر از خطورات ذهنی و شیطانی ناراحت نشویم. در غیر این صورت بازهم خواهد آمد و فکر انسان را آزرده خواهد کرد.
پس لازم است که این وسواس و سوالات را ذکر کنید و از کارشناسان محترم بپرسید تا با جواب قانع کننده به مبارزه با آنها بپردازید.
همچنین لازم است که زیاد به ذکرلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ بپردازید که در دفع وسواش شیطانی نافذ است.
حضرت ابو عبد اللَّه امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند: آدم عليه السلام به جناب اقدس الهى از خيالات باطله نفس شكوه نمود. پس جبرئيل نازل شد و به آدم گفت كه اين را بگو:
نيست حركتى و نه توانائى مگر بخداى بلند مرتبه بزرگ.
پس چون آدم عليه السلام اين را گفت، خداى تعالى آن خيالات را از او برطرف نمود. پس اين است شان نزول كلمه لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه.(مهج الدعوات، 303)

موضوع قفل شده است