کليکي اعجاب انگيز!!! - شما هم امتحان کنيد

تب‌های اولیه

63 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال



سلام:Gol:




» در مورد فعاليتهاي هسته اي ايران و علل مخالفت امريكا و استراتژي هاي پنهان وپشت پرده آن توضيح دهيد و آيا اين بهانهگيري براي حمله نظامي به ايران نيست؟
» بررسي هر كدام از موضوعاتي را كه بيان نموديد، نيازمند ارائه اطلاعاتي مبسوط است كه از ظرفيت يك نامه خارج است، از اين رو مطالبي را به اختصار بيان مي نماييم:


الف - فعاليت هاي هسته اي ايران:

سوابق مربوط به نيروگاه هسته اي در بوشهر:
1. در زمان حكومت محمد رضا پهلوي، قراردادي براي تأسيس نيروگاه هسته اي با كشورهاي غربي منعقد نمود و دولت آلمان مسؤول احداث آن در بوشهر گرديد، آلماني ها مشغول به كار شدند و بسياري از هزينه ها را دريافت كردند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي دولت آمريكا به شدت آلمان را در جهت عدم اجراي پروژه نيروگاه هسته اي بوشهر تحت فشار قرار داد و دولت آلمان علي رغم دريافت مقدار زيادي پول از ايران و تعهدات خود براي ساخت نيروگاه و احداث تجهيزات، عملا قرارداد منعقده را نيمه كاره گذاشت و پول ايران را نيز پس نداد در حالي كه كارهاي ساختماني نيروگاه تقريبا به اتمام رسيده بود و ايران هزينه هاي سنگيني را متحمل گرديده بود.
پس از اعلام انصراف آلمان كه صراحتا به دولت ايران اعلام نمود كه بر اثر فشار وسيع آمريكا نمي تواند به ساخت پروژه ادامه دهد. دولت ايران با روسيه وارد مذاكره شد و قرار شد كه روس ها نيروگاه اتمي بوشهر را تكميل نمايند. از اين زمان فشار آمريكا بر روسيه براي فسخ قرارداد آغاز شد و تاكنون نيز ادامه دارد (ايران و آمريكا، حسن واعظي، انتشارات سروش، چاپ اول 1379، ص 250).
2. جمهوري اسلامي ايران بارها رسما اعلام نموده است كه به هيچ وجه در صدد ساخت بمب اتمي نيست بلكه خواهان دستيابي به تكنولوژي هسته اي براي مصارف صلح جويانه و تأمين انرژي است و براي اثبات اين امر، ايران يكي از قديمي ترين كشورهايي است كه پيمان منع آزمايشات هسته اي (CTBT) را امضا كرد و كنوانسيون منع توليد و گسترش سلاح هاي هسته اي (NPT) را به رسميت شناخته و به عضويت «آژانس بين المللي انرژي هسته اي» درآمد و نظارت مستقيم آژانس بين الملل انرژي هسته اي را بر فعاليت هاي خود پذيرفت.
3. آژانس بين الملل انرژي هسته اي طي چندين سال با بررسي دقيق فعاليت هاي ايران و تقويت كانون هاي نظارتي خود، بارها در گزارشات خود اعلام كرده است كه ايران به جز استفاده صلح آميز از تكنولوژي هسته اي برنامه ديگري ندارد و روسيه نيز بارها اعلام نموده كه نيروگاه هسته اي بوشهر فاقد تجهيزات لازم براي ساخت بمب اتمي است. اما علي رغم تمام دلايل و شواهد فوق آمريكا همچنان به بهانه دست يابي ايران به سلاح هسته اي با تأسيس و راه اندازي نيروگاه اتمي بوشهر و ساير فعاليت هاي صلح آميز و علمي ايران در زمينه تكنولوژي اتمي مخالفت مي كند.
4. موضع رسمي دولت جمهوري اسلامي همواره ضد هسته اي و تأكيد بر تعهدات رسمي كشور در پاي بند بودن بر قراردادها و معاهدات بين الملل و كنترل تسليحات و خاورميانه اي عاري از تسليحات اتمي و كشتار جمعي بوده است.
توجه به اين نكته حائز اهميت است كه تصميم به پاي بندي به عدم توليد انواع سلاح هاي كشتار جمعي در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و در راستاي مباني انساني، اخلاقي و ديني نظام اسلامي اتخاذ شد و اين خود موضع و رويكرد واقعي دولت ايران را نسبت به اين پديده نشان مي دهد و اين در حالي است كه ايران در محاصره قدرت هاي هسته اي منطقه همچون هند، پاكستان و اسرائيل و... قرار گرفته كه پيمان (NPT) را امضاء نكرده و در نتيجه نسبت به آن هيچ گونه تعهدي ندارند.
بحمدالله عليرغم تمامي كارشكني ها، محدوديت ها و فشارهاي بين المللي دانشمندان متعهد ايران اسلامي، دستاوردهاي علمي بسيار چشمگيري در زمينه استفاده صلح آميز از انرژي اتمي، داشته اند. تا جايي كه راه اندازي نيروگاه هاي نطنز و اراك، چشم جهانيان را به حيرت و تعجب واداشت.

ب - دلايل مخالفت آمريكا با پيشرفت هاي هسته اي ايران:
دولت آمريكا و خصوصا رژيم صهيونيستي اسرائيل در حالي ايران را متهم به پيگيري سلاح هاي هسته اي و كشتار جمعي مي كند كه خود به قوانين و كنوانسيون هاي بين ا لمللي مربوط به منع توليد و گسترش سلاح هاي كشتار جمعي متعهد نبوده و حتي سابقه به كارگيري اين قبيل سلاح ها و عدم پاي بندي به اصول اخلاقي، انساني و بين المللي را در اعمال خود به اثبات رسانيده اند و در زمان كنوني نيز با تمام توان به دنبال گسترش زرادخانه هاي اتمي خويش بوده و به صورت علني از آن دفاع مي كنند.
اما با اين حال چرا به نظام اسلامي ايران كه پاي بندي خود را به تعهدات بين الملل و اصول انساني حتي در سخت ترين شرايط به اثبات رسانده است، چنين اتهامات واهي ايراد مي كنند؟! پاسخ اين موضوع در موارد ذيل قابل تبيين و بررسي است:
1. پيروزي انقلاب اسلامي ايران و شكل گيري ايدئولوژي قدرتمند اسلامي، يكي از مهمترين دلايل اصلي خصومت آمريكا با نظام اسلامي ايران است، مسلما فهم و شناخت اين مسأله مي تواند عنصر مهمي در شناخت و تحليل دقيق رفتارهاي آمريكا در قبال ايران باشد؛ بسط و گسترش ايدئولوژي اسلامي در منطقه و جهان، ايدئولوژي ليبرال - سرمايه داري غرب را با چالش هايي جدي مواجه نمود (جنگ جهاني چهارم، دكتر حسن عباسي، انتشارات پارسايان، 1382).
تمامي مباني فكري و اصولي بنيادين آن را به رويارويي و مبارزه فرا خواند. از آنجا كه نظام سلطه جهاني و دنيايي غرب به سركردگي آمريكا به هيچ وجه تاب تحمل هيچ گونه ايدئولوژي اي مغاير با نظام ارزشي و فكري خود ندارد، با تمام امكانات در صدد نابودي نظام اسلامي ايران برآمد؛ مخالفت با انقلاب اسلامي ايران و حمايت از شاه مخلوع، راه اندازي توطئه هاي بيشمار عليه انقلاب ايران، كودتاي نوژه، جنگ تحميلي و مداخلات نظامي امنيتي، اطلاعاتي آمريكا به نفع عراق، اعمال تحريم ها و فشارها بين المللي بر عليه ايران به بهانه هاي مختلفي از قبيل دفاع از تروريسم، سلاح هاي كشتار جمعي، حقوق بشر و... همگي در اين راستا قابل ارزيابي است. نظام سلطه جهاني به هيچ وجه تاب تحمل نظام اسلامي ايران را نداشته و با تمامي توان در جهت تضعيف و نابودي آن كوشيده است از اين رو طبيعي است كه با به كارگيري ابزارهاي مختلف از جمله ايراد اتهامات واهي نظير نقض حقوق بشر، دفاع از تروريسم، تلاش ايران براي دستيابي سلاح هاي كشتار جمعي و... در صدد جهت دهي به افكار عمومي جهان و اعمال فشارها و محدوديت هاي بين الملل عليه ايران بر آمده و از پيشرفت هاي چشم گير ايران در زمينه هاي مختلف علمي، اقتصادي، صنعتي و... جلوگيري به عمل آورد و از اين طريق ايدئولوژي اسلامي را در كانون شكل گيري خود از بين ببرد و از اين طريق بر موج عظيم بيداري اسلامي در جهان خصوصا آمريكا و اروپا فائق آيد.
2. اگر به اهداف و برنامه هاي بلند مدت نظام سلطه جهاني در منطقه خاورميانه نگاهي بياندازيم به خوبي اين واقعيت روشن مي شود كه غرب به سركردگي آمريكا تنها به دنبال تقويت و تسلط رژيم صهيونيستي اسرائيل در منطقه به عنوان حامي منافع خود از يك طرف و مقابله با جهان اسلام، بوده و از اين رو به هيچ وجه تقويت و رشد علمي، تكنولوژيكي و صنعتي، اقتصادي و... هيچ كدام از كشورهاي منطقه را بر نمي تابند. در واقع آمريكا و اسرائيل در تلاشند تا برتري و تفوق تسليحات نظامي و هسته اي رژيم صهيونيستي را نسبت به كشورهاي اسلامي حفظ نمايند. از اين رو پيشرفت هاي علمي ايران حتي در زمينه استفاده صلح آميز از تكنولوژي هسته اي را هم مغاير با اهداف و برنامه هاي منطقه اي خويش مي دانند و با طرح چنين ادعاهايي خواهان جلوگيري از پيشرفت هاي علمي و فني نظام اسلامي ايران هستند.

ج - حمله نظامي آمريكا به ايران:
مسلما در دشمني ريشه اي و تاريخي دولت آمريكا با نظام اسلامي و مردم ايران هيچ گونه ترديدي نيست و آمريكا در مقاطع متعددي آن را به منصه ظهور رسانده است. اما اين كه هدف آمريكا در اين مقطع زماني از طرح اتهام عليه ايران، زمينه سازي براي حمله به ايران است؟ جاي تأمل است. هر چند برخي از ايادي و عمال داخلي آمريكا در جهت گسترش ايجاد رعب، وحشت و انفعال در ميان جامعه و مسؤولين، چنين مسأله اي را ترويج مي دهند ولي با نگاهي واقع بينانه و تحليلي صحيح از شرايط كنوني نظام اسلامي و آمريكا، واهي بودن چنين تصوراتي به خوبي روشن مي شود زيرا:
اولا، نظام اسلامي ايران بحمدالله با تكيه بر ايمان الهي و پشتوانه مردمي در قوي ترين و مستحكم ترين شرايط موجود قرار دارد.
ثانيا، و برعكس دولت آمريكا در بدترين شرايط است زيرا در باتلاق عراق و افغانستان زمين گير شده و با نفرت و انزجار شديد ملت هاي مسلمان و افكار عمومي جهان روبروست.
ثالثا، در صورت وقوع حادثه، نظاميان آمريكايي در افغانستان و عراق به آساني براي انتقام گيري در اختيار ملت هاي مسلمان هستند.
رابعا، بيش از 60 درصد نفت مورد نياز غرب از خليج فارس تأمين مي شود و بديهي است در صورت بروز هرگونه حادثه اي بيشترين ضرر و زيان را آمريكا و هم پيمانانش خواهند ديد و منافع آنان در منطه و جهان از سوي مسلمانان غيور و آزادي خواه با تهديد جدي مواجه خواهد شد.


منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=8674



سلام

» ديدگاه قرآن نسبت به مقام معلم چيست؟
» قرآن مجيد نخستين معلم را خداوند، و نخستين شاگرد را حضرت آدم(ع) مي‏شمرد و نخستين علمي كه به او تعليم داده شد، علم الاسماء مي‏شمرد (به احتمال قوي منظور از آن آگاهي بر اسرار آفرينش و موجودات جهان است).
تنها آدم نبود كه خداوند به او تعليم داد، بلكه به يوسف تعليم تعبير خواب داد، «وَعَلَّمْتَني مِنْ تَأويلِ الاَحاديثِ» يوسف/101
و به سليمان زبان پرندگان آموخت، «وَ قالَ يا اَيُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ»نمل/16
و به داود(ع) زره ساختن را، «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ»انبياء/80
و به خضر علم و آگاهي فراواني داد، «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»كهف/65
و به فرشتگان علوم فراواني بخشيد، «سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا اِلّا ماعَلَّمْتَنا»بقره/32
و به انسانها نطق و بيان آموخت (عَلَّمَهُ الْبيانَ) و از همه بالاتر اينكه به پيامبر اسلام(ص) علوم و دانشهايي كه هرگز تحصيل آن از طرق عادي براي او ممكن نبود آموزش داد، «و عَلَّمَكَ مالَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ»نساء/113
فرشتة بزرگ الهي يعني پيك وحي، جبرئيل، نيز تعليمات فراواني به پيامبر اسلام(ص) داد، «عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوي» نجم/5
پيام قرآن ج 10، حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران

به نقل از سايت تبيان

منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=4419


سلام

» حقيقت ذكر چيست؟
» منظور از ذكر نه فقط اين است كه انسان جمله «لا اِلهَ اِلَّا الله» و يا «يا هو يا من هو» را به اندازه اي بگويد كه دهان او كف كند و به سرگيجه دچار شود، بلكه بنا به گواهي اخبار معصومين، از جمله خبري كه مرحوم علامه مجلسي در كتاب بحار الانوار نقل كرده، حقيقت ذكر اين است كه «شخص در موقع انجام هر كاري به ياد خدا افتاده و به او توجه كند تا اگر آن كار از كارهاي ناپسند و خلاف دستورات الهي است از خدا بترسد وآن را ترك كند». متن روايت چنين است:«قالَ رَسُولُ اللهُ صَلَي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يا عَلي ثَلثَةٌ لا يُطيقُها هذِه الْاُمُّةَ اَلْمَواساةَ لِلْاَخِ فِي مالِهِ، وَ اِنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَ ذِكْرُ اللهِ عَلي كُلِ حالٍ، وَ لَيْسَ هُوَ سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ اللهُ اَكْبَرْ، وَلكِنْ اِذا وَرَدَ عَلي ما يَحْرُمُ عَلَيْهِ خافَ اللهَ وَ تَرَكَهُ».
جلوه حق، حضرت آيت الله مكارم شيرازي

به نقل از سايت تبيان

منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=4376




سلام
» دخترى هستم كه به علت ناراحتى پوستى كمىكه در صورتم وجود دارد دچارناراحتى‏فكرى و عدم آرامش هستم چه كنم؟
» خواهر دانشجو قبل از پرداختن به جواب ضرورى است از حسن اعتماد و عنايت شما به اين دفتر و كارشناسان مربوطه تقدير و تشكر كنيم و ضمن آرزوى توفيق روزافزون براى شما توجه‏تان را به نكات زير جلب مى‏ كنيم. نكاتى كه خدمت شما تقديم مى‏گردد دو گروه هستند برخى مربوط به اصلاح فضاى ذهن شماست و به گونه‏اى تغيير ساختار شناختى شما مربوط مى‏گردد و وظيفه شما در مورد اين دسته از توصيه‏ها تفكر، مطالعه، تعميق يافته‏هاست و گروهى ديگر مربوط به رفتار و حيطه عملكرد شماست كه در صورت عمل نمودن به تمام اين توصيه‏ها بى‏ترديد با توكل به خداوند به مقصود نائل مى‏شويد.
الف: توصيه‏هاى شناختى: 1ؤ به راستى بزرگترين مشكلى كه مى‏تواند به سعادت آدمى ضرر وارد آورد و او را به بدبختى و شقاوت مبتلا سازد چيست؟ آسيب‏هاى جسمى و روحى و يا معنوى؟ آيا اگر آدمى دچار نقص عضو گردد سعادت او نيز نقص پذيرفته است؟ آيا تاكنون با خود انديشيده‏ايد كه آدمى بهر چه زنده است؟ و براى چه خلق شده است؟ آن هدف هر چه باشد آيا با نقص عضو قابل تحصيل نيست؟ و انسانهائيكه بيمارى جسمى دارند به آن هدف هرگز نخواهند رسيد؟ نقش مهم جسم در سلامت و پيشرفت انسان قابل ترديد نيست ولى هرگز سلامت جسم يك عامل اساسى و موءثر بى‏بديل نيست و آنچه انسانيت انسان را رقم مى‏زند روح است. الا همه انسانها بايد از نظر روحى و ارزشهاى روحى هماهنگ باشند. همانگونه كه مشاهده مى‏كنيد تمام انسانها از نظر ويژگيهاى جسمى يكسان و شبيه به هم هستند، همه قلب، سر و گردن و دست و پا و... دارند اما آيا چون از نظر جسمى يكسان هستند پس آيا همگان از نظر ارزشهاى انسانى و كرامت الهى هم يكسان هستند؟! خود جواب منفى خواهيد داد. و اگر به اين جواب منفى دقت كنيد و آن را بررسى نمائيد در پس آن به اين نكته پى‏مى‏بريد كه پايه سعادت و شقاوت آدمى بر تحولات روحى او استوار شده است نه آنكه بر سنگ بناى جسم و امور جسمانى تكيه داشته باشد. حال چگونه شما از تمام حالات و تحولات روحى و اوج و تنزلهاى روحى خود غافل شده و به يك ويژگى جسمى بسيار سطحى خود را دلمشغول ساخته‏ايد در جايى كه تعالى انسانى شما هرگز اين ميزان اهتمام را به يك ويژگى سطحى را نمى‏پذيرد و آن را مخل پيشرفت مى‏داند. اگر شما انسانى تشنه تعالى و ترقى هستيد بايد بيشتر به تحولات روحى خود اهتمام داشته باشيد و از اقوال و نزول روحى خود دل‏نگران باشيد نه از يك خصيصه بى‏اهميت جسمى كه فعلا" شمارا از توجه به پاكى دل و طهارت درون و صفاى روح غافل ساخته و متوجه يك حالت نازل و بى‏اهميت نموده است. بى‏ترديد اگر كمى انديشه كنيد پى‏خواهيد برد كه نبايد به اين موضوع اين قدر توجه كنيد. 2ؤ خواهر گرامى به شكر خداوند منان چهارستون بدن شما سالم است و اگر خداى ناكرده اين ويژگى جسمانى يك اختلال جسمى در يك عضو اساسى و حياتى مانند قلب و مغز و يا عضو موءثر مانند بينايى و ... مى‏شد چه مى‏كرديد؟
و افرادى كه به اين امراض مبتلا هستند چه مى‏كنند؟ و اگر شما به جاى آنها بوديد چه مى‏كرديد؟ آيا راه علاج آن است كه خود را تسليم اين بلا كنيد و با فكر كردن و غوطه‏ور شدن در آن زندگى سالم و شيرين خود را تلخ سازيد؟ خواهر محترم افرادى كه در چنگال بلاها و بيماريهاى اساسى گرفتار هستند و با مرگ دست و پنجه نرم مى‏كنند هرگز اينگونه مأيوس‏وار زندگى نمى‏كنند و زندگى خود را به دست خود ويران نمى‏سازند و در افكار پوچ و اوهام باطل فرونمى‏غلطند و آن سان كه شما مى‏انديشيد و زندگى مى‏كنيد، فكر نمى‏كنند و زندگى نمى‏كنند. شما هرگز نه به بلايا و گرفتاريهاى آن‏گونه افراد مبتلا هستيد و نه همانند برخى از آنها از عقايد سست و سطح آگاهى پائينى برخوردار هستيد پس بايد به زندگى سالم و پر تلاش و سراسر شادى فكر كنيد. و بدانيد كه راه علاج آن نيست كه از آن متأثر گرديد و خود را تسليم سازيد بلكه بايد چاره‏اى عاقلانه بكار گيريد و با خود بينديشيد و زندگى‏اى همراه با شادى و نشاط را بنا گذاريد و اگر ناملايماتى در زندگى شما بروز مى‏ كند آن را با سرپنجه تدبير مرتفع كرده و مشكل گشائى كنيد و منفى‏بافى، ناتوان شمارى خويش، ناعلاج تلقى كردن ناملايمات و مانند آن جملگى علاج واقعه نيست. كمى خود را در كنار بيماران صعب‏العلاج قرار دهيد و فكر كنيد كه شما در برابر آنها ذره‏اى بيمارى و كسالتى نداريد و بايد شكر اين نعمت بزرگ را بجاآوريد نه آنگونه زبان به شكوه گشائيد و زندگى خود را تيره و تار ببينيد و همانند افراد وامانده رفتار كنيد.
ب: راهكارهاى عملى: خواهر محترم راه علاج و تسليم نشدن آن است كه: 1ؤ به متخصص پوست مراجع كنيد و درصدد علاج آن برآييد. 2ؤ اگر با مراجعه به پزشك مداوا صورت گرفت كه مطلوب حاصل شده است والاأ هرگز از تلاش خسته نشويد از طريق ديگر مانند توسل و توكل به ائمه هدى(ع) علاج خود را بخواهيد
كه قبل از هر طبيبى آنها طبيب هستند. 3ؤ به جاى تمركز بر روى اين خصيصه خود به ديگر صفات مثبت خود بينديشيد و ليستى از اين ويژگيهاى مثبت خود تهيه و آنها را روزى دو بار با صداى بلند بخوانيد. 4ؤ هرگز به افكار منفى و ذهنياتى كه اين خصيصه را در فكر شما بزرگ جلوه دهد و هميشه به ذهنتان مى‏آورند توجه نكنيد و به محض ورود اين گروه افكار به ذهن، سريع آنها را رها و به جاى آن فكر مثبت و افكارى كه براى شما خوشايند هستند را جايگزين آنها سازيد. 5ؤ موقعيت‏ها و زمانهاى كه اين افكار به ذهن شما مى‏آيند را شناسايى كنيد و در اين موقعيت‏ها و زمانها به فعاليت‏هاى مورد رغبت مشغول شويد تا آنها مجال بروز پيدا نكنند. 6ؤ از مقايسه كردن خود با ديگران به خصوص افرادى كه برترى دارند و به ويژه در اين صفت جدا" پرهيز كنيد و توجه داشته باشيد در امور غير معنوى آدمى بايد خود را با فرودستان مقايسه كند. در پايان اميد داريم با رعايت نكات فوق توفيق بيش از پيش همراه و قرين شما باشد.

منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=11199




سلام

» ديدگاه قرآن درباره تشكيل حكومت جهانياسلامي، بسط دين اسلام و زمامداري صلحاءچگونه است؟
» خداوند در قرآن مجيد در آيات متعددي به اين موضوع اشاره دارد از جمله: «وَ لَقَدْ كَتَبنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحوُنَ؛ انبياء/105 ما بعد از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث و متصرف خواهند شد».
«وَ عَدَ اللهُ الذينَ امَنُوا مِنْكُمْ و عَمِلوُ الصالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ؛ نور/55 خداوند وعده فرموده به كساني از شما كه نيكو كار گردد در زمين خلافت دهد».
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينِ كُلِّهِ؛ توبه/33 و فتح/28 اوست خدائي كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم او را تسلط و برتري دهد».
«يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبيَ اللهُ اِلّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ؛ توبه/32 كافران مي‏خواهند كه نور خدا را بانفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند ولي خدا نمي‏گذارد‏، تا آنكه نور خود را به منتهاي ظهور و حد اعلاي كمال برساند».
«يُريدُونَ لِيُطْفِؤَا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِم وَ اللهُ مُتِمْ نُورِهِ؛ صف/8 كافران مي‏خواهند تا نور خدا را با گفتار باطل و طعن مسخره، خاموش كنند، البته خدا نور خود را تمام و كامل مي‏كند».
«وَيُريدُ اللهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ؛ انفال/7 و خدا مي‏خواست كه صدق سخنان حق را ثابت گردانده و ريشة كافران را از بيخ و بن بركند».
«وَ قُلْ جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهوقاً؛ اسراء/81 بگو كه حق آمد و باطل را نابود ساخت، كه باطل خود لايق محو و نابودي است».
پ1ض«اِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذينَ آمَنُوا فِي الْحياةِ الدُّنْيا؛ غافر/51 ما البته رسولان خود و كساني كه ايمان آورند را در حيات دنيا نصرت و ظفر مي‏دهيم».
«كَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلي اِنَّ اللهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ؛ مجادله/21خدا حتم گردانيده كه البته من و رسولانم غالب مي‏شويم كه خداوند قوي و مقتدر است».
و آيات ديگري كه تأويل آنها هنگام ظهور حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه آشكار شود، دلالت دارند بر غلبة اسلام بر ساير اديان و غلبة اهل حق بر اهل باطل و حتمي بودن غلبه انبياء و اتمام نور خدا كه اين معاني بطور مطلق تا حال ظاهر نشده و اين آيات تحقق آن را در آخرالزمان بشارت مي‏دهد.
خداوند وعده داده كه البته پيغمبران را غالب سازد و ياري كند و معلوم است كه اين نصرت و غلبه فقط نصرت و غلبه در آخرت نيست، براي اينكه مي‏فرمايد: «في الحياة الدنيا» و نصرت و غلبه انبيا بر قوم خودشان، پيشرفت كار آنها در عصر خودشان هم نيست، زيرا دعوت بسياري از پيغمبران در قومشان اثر نبخشيد بلكه بعضي از آنها كشته شدند.
اين نصرت و غلبه، نصرت و غلبه مقصد و هدف و دعوت آنها است كه بر طبق ظاهر آيات مقيد به مرتبه‏اي نيست بلكه نصرت و غلبه مطلق است.
همچنين است اتمام نور، كه معني اينكه خدا نور خود را در مقابل آنهائي كه مي‏خواهند نور او را خاموش كنند و مانع از پيشرفت اسلام شوند تمام مي‏گرداند اين است كه دين را جلو مي‏برد و بر قلمرو اسلام مي‏افزايد و اتمام آن وقتي است كه اسلام تمام جهان را بگيرد.
چنانكه معني استخلاف و جانشيني مؤمنين در زمين و وارث شدن آنها زمين را نيز به معني استخلاف در تمام زمين و وارث شدن كره ارض است كه براي امام زمان و ياران و اصحاب آن حضرت حاصل مي‏شود.
معناي غلبه حق بر باطل بطور اطلاق هم غير از اين نيست كه به تمام معني حق بر باطل پيروز شود اگر از جهت حجت و برهان غالب باشد (با اينكه به اين معني هميشه غالب است) ولي در ظاهر غالب نباشد غلبه مطلق نيست و ظاهر اين آيات غلبه مطلق است.
و اما آيه: «لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدّينَ كُلِّهِ» كه دلالتش بر غلبه اسلام واضح است.
و مؤيد مستفاد از اين آيات است رواياتي كه در اين خصوص از حضرت رسول(ص) منقول است، مثل:
«لَيَدْخُلَنَّ هذَا الّدينُ عَلي ما دَخَلَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ؛ البته اين دين در هركجا شب داخل شده باشد داخل مي‏شود».
و شايد نكته اينكه فرمود: «عَلي ما دَخَلَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ» و نفرمود: «عَلي ما دَخَلَ عَلَيْهِ الْيوْمُ اوِ الشَّمْسُ» تشبيه دين به آفتاب باشد كه همانطور كه روز آفتاب در هر كجا كه شب رفته باشد وارد مي‏شود، خورشيد عالمتاب اسلام نيز به تمام اماكن پرتو افكن خواهد شد و تاريكي كفر و شرك و ضلالت را نابود خواهد ساخت، همانطور كه آفتاب، تاريكي شب را از ميان مي‏برد.
امامت و مهدويت ج 3 - نويد امن و امان،آيةالله لطف الله صافي گلپايگاني
به نقل از سايت تبيان


منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=3715





» راه اينکه قوه خيال را تحت کنترلدرآوريم چيست؟
» كنترل افكار (خواطر) راه هاي متعددي دارد, ولي نبايد پنداشت كه با اولين گام همه چيز درست مي شود؛ بلكه كسي كه مي خواهد زمام افكار خويش را به كف گيرد, بايد با تمام توان به خودسازي بپردازد و با جديت اين راه را دنبال نمايد تا به تدريج به سمت هدف نزديك گردد:
1- راه دل و عشق :
ذهن و فكر انسان همواره متوجه چيزي است كه به آن عشق مي ورزد; چنان كه عاشق , آني از فكر معشوق خود بيرون نمي رود. اين كه مثلا ما هميشه در نمازهاي خود به ياد ديگر مسائل مي افتيم , به جهت تعلق نفس به آنها و عدم آشنايي با محبوب حقيقي است ; ليكن عاشق دلباخته ذات جميل علي الاطلاق , در همه حال به ياد خدا است ; چنان كه گويي هميشه درنماز است . پس بايد دل را از تعلق به كثرات پالاييد و منزلگه عشق ربوبي ساخت تا انديشه نيز بدان سوي توجه يابد.
2- ضبط قوه خيال :
پرنده لجام گسيخته خيال چون چكاوكي است كه هر دم بر سرشاخساري مي نشيند, سپس به شاخه ديگر پرواز مي نمايد. از اين رو افكار انسان ث خود ناساخته , قرار و آرامي ندارد. آن گاه اگر آدمي با دقت در كنترل آن بكوشد; يعني , همواره از آن مراقبت نموده و هرگاه به اين سوي و آن سوي گريخت بلافاصله آن را به امور شريفه متوجه گرداند, كم كم رام و مطيع مي گردد.
3- انس دادن ذهن :
با داشتن برنامه منظم و پيوسته مي توان ذهن را به سمت خاصي جهت داد; مثلا با برنامه هاي منظم همه روزه دعا و قرآن , توجه به مطالعه كتبي پيرامون اخلاق , معاد, خداشناسي , عواقب گناه و حداقل روزي يك ساعت شركت منظم و پيوسته در مجالس ديني .
براي آگاهي بيشتر ر . ك : آداب الصلاه يا پرواز در ملكوت , امام خميني(ره).
هر چند منظور شما از اين پرسش براي ما روشن نيست و نيازمند توضيح بيشتري است که مي توانيد در مکاتبه بعدي اين سؤال را روشن تر بيان کنيد و توضيح بيشتري درباره آن برايمان ارسال نماييد، در عين حال مطلب زير را خدمتتان عرضه مي کنيم:
انسان داراى حواس چندگانه‏اى است. اين حواس در حكم رادارهايى هستند كه هر كدام امواج خاصى را دريافت مى‏كنند مثلاً چشم امواج نورى را از طريق گيرنده‏هاى خود دريافت مى‏ كند. گوش امواج صوتى، بينى امواج بويايى پراكنده در فضا را مى‏گيرد و همين طور گيرندگان ديگرى كه در مفاصل و عضلات ما قرار دارند و يا دستگاه تعادل كه در گوش درونى ما قرار دارد هر كدام مسئول دريافت پيامهاى محيطى خاصى هستند آيا تاكنون هيچ فكر كرده‏ايد كه اگر اين گيرندگان حسى در بدن ما وجود نداشت چه اتفاقى مى‏افتاد؟
آرى اين گيرندگان حسى در واقع مجموعه‏ى اطلاعات لازم را از محركهاى محيطى مى‏گيرند و به دستگاه سيستم عصبى (مغز) ما تحويل مى‏دهند و مغز روى اين داده‏ها عمليات ويژه انجام مى‏دهد و با توجه به نيازها و انگيزه‏ها و اهداف ما اين اطلاعات تفسير مى‏ شود و نهايتا ما به ادراك و شناخت از محركهاى محيط مى‏رسيم و در نتيجه مى‏توانيم خودمان را با محيط زندگى‏مان سازگار كنيم اگر اين گيرندگان حسى وجود نداشت.
اولاً شناختى و ادراكى براى ما حاصل نمى‏شد (حداقل ادراكهايى كه مبتنى بر داده‏هاى حسى است).
ثانيا ما نمى‏توانستيم در خودمان سازگارى ايجاد كنيم در نتيجه هم در خلأ اطلاعاتى بسر مى‏ برديم و هم در ادامه‏ى حيات دچار مشكل مى‏شديم و به خاطر خلأ اطلاعاتى و عدم انطباق با محيط هر چه زودتر از بين مى‏رفتم بنابراين اصل دريافت اطلاعات و وارد شدن آن در ذهن ما امرى كاملاً طبيعى است و بايد اين چنين باشد.
اما نكته‏ى ديگرى كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه دستگاه ادراكى ما از ميان اطلاعات و پيامهايى كه از محركهاى محيطى دريافت مى‏ كنيم دست به گزينش مى‏زند به عبارت ديگر دستگاه ادراكى ما يك ويژگى دارد به نام دفاع ادراكى يعنى هر چيزى را دريافت نمى‏ كند بلكه آن چيزهايى را از گيرنده‏هاى حسى دريافت مى‏ كند كه مورد نياز ارگانيزم است لذا يكى از ويژگيهاى ذهن اين است كه يك حالت دفاع ادراكى دارد براى اينكه جلوى اطلاعات غيرضرورى را بگيرد تا ذهن ما را شلوغ نكند و از نظر پردازش اطلاعات ما دچار مشكل نشويم اما گاهى اوقات بدلايل گوناگونى سيستم دفاع ادراكى ما ضعيف مى‏ شود و ذهن ما شلوغ مى‏ شود و ترافيك اطلاعات خيلى سنگين و در نتيجه اختلال در پردازش اطلاعات بوجود مى‏آيد اما اين مسئله چرا بوجود مى‏آيد گاهى اوقات بخاطر اينكه ما دستگاههاى حسى خود را خوب كنترل نمى‏ كنيم يعنى نگاهمان را كنترل نمى‏ كنيم به هر چيزى نگاه مى‏ كنيم يا گوشمان را كنترل نمى‏ كنيم و هر صدايى را گوش مى‏دهيم و همين طور ساير حواس در اينجاست كه ما هم از نظر اخلاقى دچار مشكل
مى‏ شويم و انحرافات اخلاقى براى ما بوجود مى‏آيد و هم ذهن ما با يك هجمه زياد اطلاعات مواجه مى‏ شود و ممكن است دچار اختلال شود و گاهى اوقات نيز بر اثر بيمارى‏هايى جسمانى يا روانى دستگاه ادراكى ما دچار مشكل مى‏ شود مثلاً اضطرابهاى شديد كه به هر دليلى در زندگى ما بوجود مى‏آيد و ما را تحت فشار روحى قرار مى‏دهد سيستم ادراكى ما را ضعيف مى‏ كند و قدرت كنترل آنرا از بين مى‏ برد و در نتيجه ما دچار افكار اجبارى و وسواس گونه مى‏ شويم يعنى افكارى به ذهن ما مى‏آيد كه به اراده‏ى خود ما نيست بلكه جنبه‏ى اجبارى دارد و در نتيجه هجمه‏ى افكار اجبارى ما را دچار وسواس فكرى و بدنبال آن وسواس عملى مى‏ كند. بنابراين اگر چنين مشكلى را در خودتان احساس مى‏كنيد به راهكارهاى زير توجه فرمائيد:
1. حواس مختلف خود را (بينايى، شنوايى و ساير حواس...) را كنترل كنيد به خصوص اگردر ابتداى چنين مشكلى قرار گرفته‏ايد.
2. در صورت تشديد افكار مزاحم به روان‏شناس يا روانپزشك مراجعه كنيد تا تحت درمان دارويى و روان درمانى قرار گيريد.
3. از قرار گرفتن در خلوت و تنهايى اجتناب كنيد.
4. از بيكار ماندن شديدا پرهيز كنيد.
5. سعى كنيد در اجتماعات و تجمع‏هاى مختلف شركت فعال داشته باشيد.
6. با افراد اجتماعى و با نشاط و در عين حال متدين و متشرع معاشرت كنيد ... .
7. افكار و انديشه‏ هاى مختلفى كه به ذهنتان خطور مى‏ كند منظم كرده و دسته‏بندى نمائيد.

منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=9342



» كودكانى كه از دنيا مى‏روند اگربهشتى‏اند دليل آن چيست، چون آنها كهازروى عقل كار نيكى انجام نداده‏اند كهبخواهند پاداش بگيرند؟
» خداوند رحمان و رحيم است و بهشت از يك سو به عمل انسان و از ديگر سو به عطا و عنايت پروردگار بستگى دارد و اگرعطاى او نبود عمل هيچ كس بر او سود نمى‏بخشيد.البته درجات بهشت با يكديگر برابر نيست و مرتبه كسانى كه‏با عمرى مجاهدت به آن واصل شده‏اند با كودكان يكسان نيست‏

من با این کار موافق نیستم.البته کلیکهایی که دیدم خوب بود،اما اگر شبهه ایجاد شود خیلی بد است!
مردم دارن زندگیشونو میکنن،دینشونو دارن.چرا شبهه بیفته؟درسته این روزا توی اینترنت همه چی هست،اما حتی اگه یکی خیلی اینترنت گردی میکنه و خیلی شبهه پیدا میکنه شاید اینجا سوالی پیدا کنه که قبلا ندیده بوده.اصلا کسیکه دنبال شبهه میگرده میاد به قصد پیدا کردن جواب شبهه اون رو توی این سایت سرچ کرده یا سوال رو مطرح میکنه!کلا میره دنبال جوابش(اگه بخواد) و باز هم این امکان وجود داره که جوابشو پیدا نکنه!اما اون بیچاره ای که اصلا توی این حال و هوا نیست چرا باید شبهه براش بوجود بیاد.

بجای این کار میشه اینکار رو بکنبد که با هر کلیک یک نکته جدید پیدا کنیم.میشه سوال و جواب هم باشه،اما سوالات شبهه افکن خوب نیست!البته نمیدونم،شاید این سوالا گلچین شده باشن!

یکی از سوالایی بود که برای من هم پیش امده بود:

» دستور سجده سهو را بيان داريد؟
»
همه مراجع: براى سجده سهو، بعد از نماز فورى نيت سجده سهو كند و پيشانى را بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است، بگذارد و بگويد: «بسم اللّه و باللّه السلام عليك ايها النبى و رحمة اللّه و بركاته». بعد بنشيند و دوباره سجده رود و ذكرى را كه گفته شد، بخواند و بنشيند و پس از تشهد بگويد: «السلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته».توضيح‏المسائل مراجع، م 1250؛ آيت‏الله وحيد، توضيح‏المسائل، م 1259؛ آيت‏الله نورى، توضيح‏المسائل، م 1251؛ دفتر آيت‏الله خامنه‏اى.

منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=1543

سجده سهو رو خوب شد گفتین واقعا مفیده تو چه شرایطی هم که باید انجام شه بگین

احکامش تو رساله اومده.
اما چند موردش اینه:
برای سجده یا تشهد فراموش شده.
شک بین 4 و 5 در نماز چهاررکعتی
هرکدوم از اینها نیاز به توضیح داره که به رساله مرجعتون رجوع کنید.

» نقش علم در سير تكاملي انسان براي رسيدن به قرب الهي چيست؟
» دربارة ارزش و اهميت علم، نظرهاي مختلفي در دو طرف افراط و تفريط ابراز شده است. بعضي، مانند فلاسفة مشّاء، علم و فلسفه را نه تنها كمال شمرده، بلكه آن را اصل و غايت همة كمالات انساني دانسته‌اند و چنان كه قبلاً اشاره شد، انسان كامل را كسي مي‌دانند كه علم برهاني به همة عوالم هستي داشته باشد. در مقابل، گروه ديگري معتقدند كه علم حصولي، ربطي به كمال انساني ندارد. علم رسمي سر به سر قيل است و قال و به اين اندازه هم اكتفا نكرده‌اند كه آن را مزاحم و مانع سير شمرده و حتي آن را حجاب اكبر ناميده‌اند.
اما به نظر ما بعد از شناختن اين كه كمال نهايي انسان، قرب خداي متعال و ارتباط شهودي با پروردگار است، جاي بحثي نيست كه آخرين مرحلة سير انساني، از سنخ علم حضوري است و چنين علمي، مطلوب ذاتي و كمال اصيل، بلكه غايت همة كمالات است؛ ولي كلام در علوم حصولي و ذهني است. در اين باره بايد گفت:
علم را مي‌توان كمال انسان دانست؛ زيرا علم، صفتي وجودي است كه انسان واجد آن مي‌شود و به وسيلة آن، عدم و نقص را طرد مي‌كند. از اين رو، دانش، بالفطره مطلوب آدمي است.
ولي هر صفت وجودي، مطلقاً كمال موصوف نيست، بلكه صفات وجودي، گاهي كمال اصيل هستند و گاهي كمال مقدمي و نسبي. و كمالات نسبي در صورتي واقعاً كمال موجود به شمار مي‌روند كه وسيله‌اي براي رسيدن به كمال اصيل باشند؛ چنان كه اگر در جهت ضد كمال نهايي، از آنها بهره‌برداري شود، با اين كه نسبت به مراتب مادون،كمال هستند، ولي مقدمة نقض و سقوط نهايي خواهند بود.
علوم حصولي، يا نظري هستند و يا عملي. علوم نظري، گرچه مستقيماً ارتباطي با سير ندارند، ولي بعضي از آنها مانند علوم الهي، در شناختن هدف به انسانها كمك مي‌كنند و در صورتي كه از آنها براي رسيدن به قرب الهي استفاده شود، كمال مقدمي ارزنده‌اي خواهند بود.
اما ديگر علوم نظري، گرچه مقدمه شناخت هدف با راه رسيدن به آن نيستند، ولي مي‌توانند به شناختهاي لازم كمك شايسته بكنند، مخصوصاً علومي كه از اسرار و حكمت‌هاي آفرينش پرده بر مي‌دارند و همچنين مي‌توانند در رفع نيازمندي‌هاي حياتي، كه خود ارزش مقدمي دارد، نقش مؤثري را ايفا كنند. بهره‌مند شدن از نعمتها مي‌تواند انگيزه‌اي باشد براي شكر و عبادت خدا باشد و بدين وسيله، با سعادت حقيقي انسان، ارتباط پيدا كند. و اما رابطة علوم عملي با سير تكاملي و مقدمات آن نياز به توضيح ندارد و روشن است كه تكامل آگاهانه انسان، منوط به آنهاست.
نكته‌اي را كه بايد در اين جا تأكيد كنيم؛ اين است كه نقش همة علوم حصولي، در پيشرفت حقيقي انسان، نقش زمينه‌سازي و توسعة امكانات است و هيچگاه تأثير حتمي و ضروري در سعادت انساني ندارد. بنابر اين، علم، به معناي قضاياي ذهني را نمي‌توان براي انسان، از آن نظر كه انسان است، كمال بالفعل دانست، مگر آنكه وسيله‌اي باشد براي تقرب به پروردگار يا براي خودشناسي يا براي راه‌شناسي يا براي بهره‌برداري از نعمت‌هاي الهي به منظور سپاسگزاري و يا به منظور تهيه مقدمات سير براي خود و ديگران.
خودشناسي براي خودسازي،استاد محمد تقي مصباح يزدي
به نقل از سايت تبيان

منبع : http://www.porseman.org/q/showq.aspx?id=5845