**** کلاس نهج البلاغه = خطبه قاصعه *****

تب‌های اولیه

1254 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

امام علی(ع) که به قوت بازو و عظمت روح و ثبات در برابر حوادث معروف است فرمود:
«اگر از من بپرسند که این شجاعت جسمی و قدرت روحی شما معلول چیست، در صورتی که غذای روزانه شما نان جو و نمک و سرکه است. من در پاسخ چنین میگویم: درختان بیابانی که در سنگلاخ‌ها و زیر آفتاب سوزان و با صد عوامل تلخ دست به گریبانند از درختان و گیاهانی که در آب جویبار پرورش یافته‌اند، محکم‌تر و بادوام ترند».[

نهج‌البلاغه، نامه 45

امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر می نویسد «بخل و ترس و حرص غراىٔز مختلفی هستند که یک ریشه دارند و آن بد گمانی به خداست.[نهج الباغه]

حکمت ۳۲۸ کتاب نهج البلاغه

و قال عليه السلام : إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الاَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ، فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلاَّ بِمَا مَنَعَ بِهِ غَنِي، وَاللهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذلِكَ.

علی (ع) فرمود : خداى سبحان روزى درويشان را در اموال توانگران واجب گردانیده است. فقیری گرسنه نماند مگر بواسطه اينكه، ثروتمندان حق آنان را نداده‌اند و خداى تعالى توانگران را، بدين سبب، بازخواست خواهد کرد.

Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Allah, the Glorified One, has fixed the livelihood of the destitute in the wealth of the rich. Consequently, whenever a destitute remains hungry, it is because some rich person has denied (him his share). Allah, the Sublime, will question them [the rich] about it.

پاسداشت حقوق انسان در عرصه‏ هاى گوناگون زندگى، هدفى مهم در سیاست علوى است، تا آنجا که راه کمال آدمى و قرب الهى جز با تحققِ حقوق انسانى به‏ طور همه‏ جانبه، هموار نمى‏ شود.

✅ خطبه بیستم و هفت نهج البلاغه

[h=1]امیرالمومنین منافقان را اینطور معرفی می کنند![/h]
[h=2]منافق کسی است که در ظاهر مسلمان ولی در باطن کافر باشد. هنگامی که خبری می دهد دروغ می گوید. وقتی وعده ای می دهد تخلف می کند. ادعای اصلاح ولیکن در عین حال در حال انجام فساد در جامعه می باشد.[/h][=Thread-000011b8-Id-00000013]

«منافق» واژه ای است قرآنی که از ماده «نفق» و «نفاق» گرفته شده و در لغت به معنی خارج شدن و تمام شدن است و در اصطلاح کسى است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است.
وجه تسمیه منافق از «نفق» به معنى نقب است که از راهى به دین وارد و از راه دیگرى خارج می شود. در قرآن کریم آیات فراوانی به موضوع منافقین می پردازد تا آنجا که سوره ای مستقل نیز در شرح حال آنها به نام «سوره منافقون» نازل شده و این مطلب بیان کننده اهمیت موضوع است.
در ارتباط با منافقان غیر از آیات قرآن، سخنان بسیاری از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله)، امام علی (علیه السلام) و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) وجود دارد. در دوران امام علی (علیه السلام) منافقان خسارت های بسیاری به حکومت امام (علیه السلام) وارد کردند و سبب شکست و حتی شکل گیری برخی جنگ ها شدند؛ لذا امام به مناسبت هایی در توصیف و نکوهش آنان مطالبی بیان نمود که در این جا به تعدادی از آنها که در نهج البلاغه آمده؛ اشاره می کنیم.
1- گمراه بودن و به گمراهی کشاندن دیگران: «أُحَذِّرُکُمْ أَهْلَ النِّفَاقِ فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّون ...»؛ [1] شما را از اهل نفاق می ترسانم؛ چرا که آنان گمراه و گمراه کننده اند، دچار لغزش و لغزاننده اند. به هر وسیله کوبنده اى براى گمراه کردن شما متوسل می شوند، و در هر کمین گاهى کمین می کنند. براى فریب مردم به دور از دیده حرکت می کنند، و چون روباه در میان جنگل انبوه از درخت می جهند. ... راه سخت و دشوار باطل را آسان جلوه می دهند، و از راه حق بر این پایه که راهى سخت و تنگ است می ترسانند. اینان یاران شیطان، و زبانه هاى آتش اند، آنان حزب شیطان اند، و بدانید حزب شیطان زیانکارانند.
مردى که منافق است و تظاهر به ایمان دارد، خود را در پوشش اسلام نشان می دهد، گناه را گناه نمی داند (از انجام آن ابائی ندارد) و از معصیت پروا نمی کند

2- سخن گفتن بدون فکر و اندیشه: «إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِه ...»؛[2] قطعاً زبان مؤمن پشت قلب او، و قلب منافق پشت زبان او است؛ زیرا مؤمن چون بخواهد سخنى گوید درباره آن در دل خود اندیشه نماید، اگر خیر بود آشکارش کند، و اگر شر بود نهفته اش دارد. و منافق هر چه به زبانش آید بگوید، نمی فهمد چه سخنى براى او سودمند و کدام گفتار براى او زیان آور است.
3- هراس و پروا نداشتن از انجام گناه: «رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِیمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلَامِ لَا یَتَأَثَّمُ...»؛[3] مردى که منافق است و تظاهر به ایمان دارد، خود را در پوشش اسلام نشان می دهد، گناه را گناه نمی داند (از انجام آن ابائی ندارد) و از معصیت پروا ننماید.
4- دوروئی و دو رنگ بودن: «پیامبر (صلی الله علیه و اله) به من گفت:... لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُون ...»؛[4] ولى بر شما از کسى که در دل منافق و در زبان دانا است مى ترسم، که مى گوید آنچه را خوب مى دانید، و انجام مى دهد آنچه را زشت به شمار مى آورید، رنگ به رنگ می شوند، و به حالات گوناگون ظاهر می گردند، وصفشان به ظاهر دواى درد، و گفتارشان شفا است، امّا عملشان دردى است بی دوا. باطل می گویند ولى حق جلوه می دهند. بد وصف می کنند و زیبا می نمایانند» [5]
5- دشمنانی بدون بازگشت: «اگر با این شمشیر بر بن بینى مؤمن زنم که با من دشمنى ورزد دشمنى نخواهد کرد. (لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی ...) و اگر تمام جهان را در کام منافق ریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت؛ زیرا قضا جارى شده و بر زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) گذشته که فرمود: یا على، مؤمن تو را دشمنى نکند، و منافق تو را دوست ندارد».[6]
6- دروغ گو و جعل کننده احادیث برای رسیدن به منافع دنیایی: «...لَا یَتَحَرَّجُ یَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مُتَعَمِّدا ...»؛ [7] عمداً به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دروغ می بندد. اگر مردم بدانند که او منافق و دروغ گو است حدیث را از او نمی پذیرند، و گفتارش را باور نمی کنند، ولى می گویند: صحابى پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که رسول خدا را دید، از او حدیث شنید و از او فرا گرفت. بنابراین گفتارش را فرا می گیرند. خداوند در قرآن شما را از منافقان خبر داده، و آنان را چنان که شایسته است، معرفى نموده است. اینان پس از پیامبر ماندند، و با دروغ و بهتان به پیشوایان گمراه و دعوت کنندگان به آتش، تقرّب جستند، پس [با جعل احادیث] آنها را صاحب اختیار کارها و حاکم بر مال و جان مردم گردانیدند، و به وسیله ایشان دنیا را خوردند و بدون شک مردم براى دنیاى خود همراه حاکمانند مگر کسى که خداوند او را حفظ کند.
7- حسادت نسبت به آسایش و راحتی مردم: «حَسَدَةُ الرَّخَاءِ وَ مُؤَکِّدُو الْبَلَاءِ وَ مُقْنِطُو الرَّجَاءِ لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ و ...»؛[8] بر راحت بودن مردمان حسد می برند، بر گرفتارى دیگران می افزایند، و امیدواران را نومید می کنند. در هر راهى براى ایشان به خاک افتاده اى است (براى تباه کردن، راه ها در نظر گرفته اند) و نزد هر دلى وسیله اى دارند (می توانند با هر کسى به میل و خواست او سخن گویند) و در هر غمّ و اندوهى اشک ها ریزند [تا به وسیله آن به مقصود خود برسند].
8- آسیب رساندن به مردم در هر شرایطی: «قَدْ أَعَدُّوا لِکُلِّ حَقٍّ بَاطِلًا وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلًا وَ لِکُلِّ حَیٍّ قَاتِلًا وَ لِکُلِّ بَابٍ مِفْتَاحاً وَ لِکُلِّ لَیْلٍ مِصْبَاحا»؛[9] برابر هر حقّى باطلى، و براى هر راستى کژی اى، و براى هر زنده اى قاتلى، و براى هر درى کلیدى، و براى هر شبى چراغى آماده کرده اند. در سؤال اصرار ورزند، و به وقت سرزنش، پرده درى کنند.
9- زیبا نشان دادن داشته های خود: «یَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْیَأْسِ لِیُقِیمُوا بِهِ أَسْوَاقَهُم ...»؛[10] بی نیازى [به مال مردم] را براى طمع و آز خود وسیله قرار می دهند تا بازارشان را نگاه داشته و کالاهاى بی ارزش خود را که نفیس و پاکیزه می پندارند رواج دهند (از راه تزویر، خود را بی علاقه به دنیا نشان داده اظهار بی نیازى می نمایند تا به هدفشان برسند).
[h=2]وظیفه مسلمانان در برابر القای شبهات از سوی منافقان[/h] به هر وسیله کوبنده اى براى گمراه کردن شما متوسل می شوند، و در هر کمینگاهى کمین می کنند. براى فریب مردم به دور از دیده حرکت می کنند، و چون روباه در میان جنگل انبوه از درخت می جهند

وظیفه ما در این زمینه چیست؟ مسلما آن قدر قدرت نداریم که به وسیله آن بتوانیم جلوی چنین حاکمانی بایستیم. همچنین رسوا کردن منافقان عالمی که بین مردم جا باز کرده اند کار آسانی نیست. تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که توده مردم را با حقایق دین آشنا سازیم؛ یعنی همان کاری را انجام دهیم که حضرت امام قدس سره انجام دادند. باید این را بدانیم که اگر ما حقایق دین را به مردم بازگو ننماییم، مشمول لعن الهی خواهیم شد. اگر ما به خاطر بعضی ملاحظات، در برابر فسادهای اخلاقی و عقیدتی و نیز انکار ضروریات دین چشم خود را ببندیم و لب به اعتراض نگشاییم، در آخرت چه پاسخی نزدخدا و اولیای الهی خواهیم داشت؟
به جرأت می توان گفت: خطر برخی به اصطلاح روشنفکران دینی زمان ما به مراتب بیش تر از منافقان عالم زمان امیرالمؤمنین علیه السلام است. عالمان منافق آن زمان، که این قدر حضرت از ایشان می نالند، دست کم دیگر در وجود خدا و وحی تشکیک نمی کردند، اما امروز ما با کسانی مواجهیم که به نام روشنفکر دینی هم خدا، هم صفات خدا، هم وحی، هم نبوت، هم خاتمیت، هم ولایت، هم عصمت و هم تمام احکام اجتماعی اسلام را انکار می کنند. تأسف بارتر از این قضیه این که، ایشان مورد تأیید و احترام برخی مسؤولان عالی رتبه کشور نیز هستند.
بزرگ ترین وظیفه ای که بر دوش من و شما می باشد این است که مردم را با دین خدا آشنا سازیم و حقایق دین را در اختیار آنان قرار دهیم. اگر مردم حقیقت را شناختند، دیگر فریب منافقان را نمی خورند. زمانی منافقان می توانند نقشه خائنانه خود را در جامعه اسلامی عملی سازند که مردم آگاه نباشند. ما باید در زمینه اعتقادات، احکام، نظام سیاسی اقتصادی اسلام، ولایت فقیه و مسائلی از این قبیل مطالعات گسترده ای داشته باشیم تا اگر در این موارد شبهاتی وارد شد، به خوبی بتوانیم آن ها را پاسخ دهیم. وقتی شبهه ها با چاشنی های ادبی توأم شد، به راحتی نمی توان آن ها را پاسخ داد، باید همواره مطالعه کنیم تا آمادگی پاسخ گویی داشته باشیم.
پی نوشتها:
[1]. شریف الرضى، محمد بن حسین ، نهج البلاغة، محقق، مصحح، صبحی صالح، خ 194، ص 307، قم، هجرت ، چاپ اول ، 1414ق .
[2]. همان، خ 176، ص 253.
[3]. همان، خ 210، ص 325.
[4]. همان، نامه 27، ص 385.
[5]. همان، خ 194، ص 307.
[6]. همان، ح 45، ص 477.
[7]. همان، خ 210، ص 326.
[8]. همان، خ 194، ص 307.
[9]. همان.
[10]. همان.

✅ #خطبه_100 #در_یک_نگاه

این خطبه درباره رسول خدا (صلى الله علیه وآله) و اهل بیت گرامى او سخن مى گوید.

این خطبه را امام(علیه السلام) در آغاز خلافت خود بیان فرمود و در آن، نخست به حمد و ثناى الهى مى پردازد و از رسالت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و خدمات برجسته آن حضرت و لزوم اطاعت و پیروى از وى سخن مى گوید.

سپس، با اشاره سربسته اى، به پیشگویى وضع خود و مردم عراق مى پردازد و مى فرماید: در آن زمان که همه تحت فرمان و رهبرى پیشوایتان در مى آیید متأسّفانه دوران او سپرى شده و مرگ او فرا مى رسد!

و در آخرین بخش از خطبه، درباره عظمت آل محمّد(علیهم السلام) سخن مى گوید و از برکات وجودى آنها بحث مى کند و اینکه هدایت هاى آنها استمرار دارد و هر زمان یکى از آنان مى رود، دیگرى به جاى او مى نشیند.

✴️ #شرح فراز اول #خطبه_100

بى شک، هدف اصلى خطبه، بیان اوصاف رسول الله(صلى الله علیه وآله) و خدمات آن حضرت و مقامات اهل بیت او است; ولى از آن جا که به مضمون حدیث معروف که: «إِنَّ کُلَّ خُطْبَة لَیْسَ فِیهَا تَشَهُدٌ فَهِىَ کَالْیَدِ الْجَذْمَاءِ; هر خطبه اى که در آن شهادتین نباشد، مانند دست قطع شده است» امام(علیه السلام) سخن خود را با حمد و ثناى الهى و شهادت به الوهیّت پروردگار و نبوّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آغاز مى کند، تا دل هاى شنوندگان در پرتو این دو شهادت، نور و صفا یابد و آماده پذیرش مطالب آینده خطبه شود.

✴️ #شرح فراز دوم #خطبه_100

رهبران الهى باید چنین باشند!

ویژگى هایى که امام(علیه السلام) درباره خودش به طور غیرمستقیم در عبارت بالا آورده است; در واقع اشاره به اوصافى است که در هر رهبر الهى مدیر و مدبّر و با اقتدار باید باشد.

نخست اینکه: باید سخنانش سنجیده و توأم با فکر و تروّى باشد. همان گونه که در روایت دیگرى از امام(علیه السلام) در نهج البلاغه آمده است:

«لِسَانُ الْعَاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ; زبان عاقل پشت قلب او قرار گرفته و قلب احمق پشت زبان او است.»
یعنى خردمندان نخست مى اندیشند، سپس سخن مى گویند ولى سفیهان، نخست سخن مى گویند سپس پیرامون صحّت و بطلان کلام خود اندیشه مى کنند!!

دیگر اینکه: کارهایش سنجیده و همراه با تدبیر و عاقبت اندیشى است و پس از آگاهى از درستى کار، آن را قاطعانه انجام مى دهد.

در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْر فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ، فَإِنْ یَکُ خَیْراً وَرُشْداً فَاتَّبِعَهُ، و إِنْ یَکُ غَیّاً فَاجْتَنِبْهُ; هنگامى که تصمیم بر کارى گرفتى به عاقبت آن نیک بیندیش! اگر خوب است و نیکى آن آشکار است، پیروى کن و اگر گمراهى است از آن بپرهیز.»

شکست ها پل هاى پیروزى است!

هنگام بروز حوادثِ سخت، گروهى ناگهان ازهمه چیز مأیوس مى شوند، یا به فعالیت هاى خام و ناپخته دست مى زنند و این یأس مانع مهمّى از فعّالیت هاى حساب شده آینده آنها خواهد شد; همان فعّالیت هایى که ممکن است شکست را به پیروزى مبدّل سازد و ناکامى را به کامیابى.

توجّه عمیق به دو نکته اى که امام(علیه السلام) در بالا فرمود مى تواند این حالت منفى را برطرف سازد. نخست این که، از کارهاى شتاب زده و دلبستگى به آنچه مقدّمات آن فراهم نشده است بپرهیزند و دیگر این که، از شکست هاى مقطعى و موردى مأیوس نشوند; چرا که مى شود با تجربه هاى شکست، پل پیروزى ساخت.

اضافه بر این، گاه الطاف خفیّه الهى شامل حال انسان مى شود و وسایل پیروزى را آماده مى سازد. در حدیثى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) طبق روایتى که شیخ صدوق در امالى نقل کرده، چنین مى خوانیم که فرمود:
«کُن لِمَا لاَتَرْجُو أَرْجَى مِنْکَ لِمَا تَرْجُو; نسبت به چیزى که امیدوار نیستى از چیزى که امید بدان دارى، امیدوارتر باش (نه نسبت به اوّلى مأیوس باش و نه دلبستگى به دومى داشته باش.)» سپس امام(علیه السلام) با ذکر سه مثال جالب، این مسأله را روشن مى سازد;

نخست مى فرماید: «موسى بن عمران براى آوردن مقدارى آتش در بیابان سینا به راه افتاد، ولى خداوند با او سخن گفت و به مقام نبوّت رسید. و ملکه سبا براى دیدار سلیمان آمد، امّا به افتخار اسلام و ایمان با سلیمان مفتخر شد، و ساحرانِ فرعون، به امید تقرّب به او به مبارزه با موسى(علیه السلام) برخاستند، ولى سرانجام به موسى(علیه السلام)ایمان آوردند.»

✴️ #شرح فراز سوم #خطبه_100

در قسمت پایانى این خطبه، امام(علیه السلام) همه مخاطبان خود را که منحصر به معاصران خویش نیست، مخاطب ساخته و مقام و موقعیّت اهل بیت را در عباراتى کوتاه، امّا بسیار پر معنا براى آنها شرح مى دهد.

امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه، به چند نکته اشاره فرموده;

نخست اینکه: آل محمّد(صلى الله علیه وآله) همانند ستارگانند که قرآن مجید درباره آنها مى فرماید: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ; آنها به وسیله ستارگان هدایت مى شوند».

و در جایى دیگر مى فرماید: «وَ هُؤَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ; خداوند کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد; تا در تاریکى هاى صحرا و دریا بوسیله آنها هدایت شوید».

نجات در دنیا و آخرت و راهیابى به سعادت دارَیْن نیز در پرتو هدایت آل محمّد(علیهم السلام) امکان پذیر است.

مطلب دیگر اینکه: آسمان، شب خالى از ستاره نمى شود; هر زمان ستارگانى آرام و آهسته غروب مى کنند، ستارگان دیگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند; اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نیز چنین هستند; هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام دیگرى جاى او را مى گیرد تا نوبت به حضرت مهدى(علیه السلام) رسد و با قیام خود جهان را پر از عدل و داد کند.
این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که سلسله امامت گسستنى و تعطیل بردار نیست. یا به تعبیر دیگر: روى زمین از حجّت خدا، هرگز خالى نمى ماند و تعجّب در این است که بعضى از «شارحان نهج البلاغه» (مانند ابن ابى الحدید) هنگامى که جمله هاى پیشینِ این خطبه را تفسیر مى کند، مى گوید: اشاره به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) است که به عقیده طرفداران مذهب ما، در آخرالزمان متولّد مى شود و قیام به عدالت مى کند.

آخرین مطلب اینکه امام(علیه السلام) مى فرماید: پیروى از آل محمّد (صلى الله علیه وآله) سبب مى شود که به تمام آرزوهاى خویش برسید و نعمت هاى خداوند بر شما به کمال خود برسد و این دلیل بر نقش مؤثّر اهل بیت در تکامل دینى و دنیوى درهمه زمانهاست و اینکه بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به زمان ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)دانسته اند، سخنى است بدون دلیل.
این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا وجود دارد، که امام(علیه السلام) مى فرماید: خداوند همه وسایل سعادت را براى شما فراهم کرده، که یکى از آنها وجود آل محمّد (صلى الله علیه وآله)است.

✅ خطبه سی ام نهج البلاغه

[h=1]ویژگی های یک مدیر اجرایی در بیان نهج البلاغه[/h]
[h=2]هر چند واژه رئیس جمهور، نماینده مجلس و ... در نهج البلاغه وجود ندارد؛ اما ویژگی هایی که امیر مومنان علی علیه السلام برای یک کارگزار و یا یک مدیر و مسئول در جامعه و حکومت اسلامی بر می شمرد کاملا بر «رئیس جمهور،نماینده مجلس که آنها نیز یک مدیر و مسئول کلان در جامعه اسلامی است قابل تطبیق و استفاده است.[/h]
حجت الاسلام دکتر امید پیشگر - بخش نهج البلاغه تبیان
با بررسی نهج البلاغه امیرمومنان علیه السلام به حداقل ده ویژگی بر می خوریم که آن حضرت، وجود آنها را در یک کارگزار و یا یک مدیر اجرایی حکومت اسلامی لازم می داند. در این نوشته به شرح تعدادی از آن ویژگی ها می پردازیم.
این یادآوری نیز سودمند است که این ویژگیها تنها مخصوص مدیران ارشد و کلان حکومت اسلامی نیست و هر کس بسته به جایگاه و سمتی که در حکومت اسلامی داراست باید از این ویژگی ها برخوردار باشد.
[h=2]1. ساده زیستی[/h] امیر مومنان علیه السلام نوع زندگی کارگزار و مدیر اسلامی را مورد توجه قرار داده و بر ساده زیست بودن آن تاکید جدی دارد. در نهج البلاغه آمده است:

امام علی علیه السلام در «بصره» به عیادت «علاء ابن زیاد حارثى» كه از یارانش بود رفت و چون چشمش به خانه وسیع او افتاد فرمود: این خانه با این وسعت را در این دنیا براى چه مى خواهى؟ با این كه در آخرت به آن نیازمندترى. آرى! مگر این كه بخواهى به این وسیله به آخرت برسى یعنى مهمان كنى (و مهمانان در آن را گرامى دارى)، صله رحم نمائى و بدین وسیله حقوق (لازم خود را) اظهار كرده به مورد خود قرار دهى كه در این صورت با این خانه به آخرت نائل شده اى

امام علی علیه السلام در «بصره» به عیادت «علاء ابن زیاد حارثى» كه از یارانش بود رفت و چون چشمش به خانه وسیع او افتاد فرمود: این خانه با این وسعت را در این دنیا براى چه مى خواهى؟ با این كه در آخرت به آن نیازمندترى. آرى! مگر این كه بخواهى به این وسیله به آخرت برسى یعنى مهمان كنى (و مهمانان در آن را گرامى دارى)، صله رحم نمائى و بدین وسیله حقوق (لازم خود را) اظهار كرده به مورد خود قرار دهى كه در این صورت با این خانه به آخرت نائل شده اى.
«علاء» گفت: اى امیر مۆمنان! از برادرم «عاصم بن زیاد» پیش تو شكایت مى آورم. فرمود: مگر چه كرده؟ «علاء» پاسخ داد: عبائى پوشیده و از دنیا كناره گرفته است. امام علیه السلام فرمود: حاضرش كنید. هنگامى كه آمد به او فرمود: چرا با خودت دشمنی می کنی؟! شیطان تو را فریب داده و هدف تیر او قرار گرفته اى. چرا به خانواده و فرزندانت رحم نمى كنى؟! تو خیال مى كنى خداوند از یک طرف طیبات را بر تو حلال كرده؛ ولی در واقع دوست ندارد كه از آنها استفاده كنى؟!
«عاصم» گفت: اى امیر مۆمنان! تو خود با این لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر مى برى (در حالى كه پیشوا و امام ما هستى و بر ما لازم است به تو اقتدا كنیم).
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: واى بر تو! من که مثل تو نیستم (وظیفه من غیر از شما است)
إِنَّ اللهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ [1]
خداوند بر پیشوایان عادل واجب شمرده كه بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا ندارى فقیر بر او سنگینى نكند و او را از پاى در نیاورد.
از این سخن حضرت و سیره عملی او این پیام به صراحت شنیده می شود که توده مردم از دنیا تا حد امکان و در جهت آبادانی آخرت خود مجاز به کسب و استفاده حلال هستند؛ اما مسئولان و رهبران فکری و عملی و مدیران جامعه اسلامی باید در سطح مستمندان جامعه زندگی کنند تا فقیر در سنجش زندگی خود با زندگی مسئولان از وضع موجود احساس نارضایتی نکند.
[h=2]2. دانش و توانایی[/h] تخصص علمی و توان عملی در انجام مسئولیت محوله ویژگی دیگری است که امیرمومنان علیه السلام به آن اشاره کرده و بر آن تاکید دارد. آن حضرت درباره مسئول جامعه اسلامی می فرماید:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ فِیهِ [2]
ای مردم کسی حق دارد این مسئولیت را بر عهده گیرد که نسبت به دیگران تواناتر و داناتر به دستورات الهی در اداره آن باشد. همین معنا را می توان در قرآن کریم نیز مشاهده کرد آنجا که خداوند متعال، طالوت را برای داشتن دو ویژگی به عنوان رهبر و مسئول اداره جامعه برمی گزیند. آن دو ویژگی همین قدرت اجرایی و توان علمی است: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ [3]
خداوند او را به رهبری و مدیریت شما برگزید زیرا که او از نظر علمی و توانایی عملی سرآمد شماست.
[h=2]3. تقوا و صلاح[/h] حضرت درباره مسئول جامعه اسلامی می فرماید:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللهِ فِیهِ [2]
ای مردم کسی حق دارد این مسئولیت را بر عهده گیرد که نسبت به دیگران تواناتر و داناتر به دستورات الهی در اداره آن باشد. همین معنا را می توان در قرآن کریم نیز مشاهده کرد آنجا که خداوند متعال، طالوت را برای داشتن دو ویژگی به عنوان رهبر و مسئول اداره جامعه برمی گزیند. آن دو ویژگی همین قدرت اجرایی و توان علمی است: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ [3]
خداوند او را به رهبری و مدیریت شما برگزید زیرا که او از نظر علمی و توانایی عملی سرآمد شماست

هر چند «الناس علی دین ملوکهم»؛ مردم بر آیین و روش رهبران و مسئولان خود هستند روایت نیست؛ اما سخنی حکیمانه است که به روش تجربی از زندگی مردم در جوامع مختلف به دست آمده است. به تعبیری دیگر زندگی نوع مردم، تحت تاثیر و در راستای همان نوع زندگی است که رهبران و مدیران ارشد آن جامعه دارند.
امیر مومنان علیه السلام در سخنی گهربار به این قانون زندگی توده مردم اشاره کرده و زندگی صحیح و بر اساس قوانین اسلامی را در گرو زندگی صالح مدیران جامعه می داند. آن حضرت می فرماید: فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ [4] مردم درست نمی شوند مگر آنکه والیان آنها درست شوند.
بنابراین یکی از ویژگی های یک مدیر و مسئول ارشد در نظام اسلامی برخورداری از صلاح و تقوای عملی می باشد.
[h=2]4. سعه صدر[/h] «سعه صدر» یعنی داشتن صبر و تحمل. کسی که قرار است مسئولیتی در نظام اسلامی بر عهده گیرد لازم است تا از صبر تحملی متناسب با آن پست و مقام نیز برخوردار باشد. عدم بهره مندی از چنین خصلتی به مثابه نداشتن یکی از مهمترین ابزارهای انجام آن مسئولیت است. امیر مومنان علیه السلام در این باره می فرمایند: آلَةُ الرِّیَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ [5] ؛ ابزار ریاست دارا بودن قدرت تحمّل مشكلات است .
آن حضرت در نامه به مالک اشتر می نویسد: من بارها از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که مى فرمود: «امتى به پاكى و قداست نرسد مگر اینكه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانى كلام بگیرد». آنگاه به مالک اینگونه توصیه می فرماید: ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِیَّ َ [6]؛ آن گاه خشونت و درست حرف نزدن آنان را تحمل كن.
[h=2][/h][h=2][/h][h=2]5. حسن معاشرت[/h] بر اساس دستور قرآنی «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛ با مردم به نیکی سخن بگویید» [7] ؛ همگان وظیفه دارند با دیگران به نیکی رفتار کنند. علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این بخش از آیه می نویسد: این تعبیر كنایه است از حسن معاشرت با مردم، چه كافرشان و چه مۆمنشان.[8]
امیرمومنان خطاب به کارگزار خود در مصر محمد بن ابی بکر می نویسد: فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ [9] ؛ با مردم فروتن و نرمخو و گشاده رو باش!
و در عهدنامه خود به مالک اشتر بر حسن معاشرت به عنوان اصلی مهم در مدیریت جامعه اینگونه تاکید می نماید: وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْقِ [10]
مهربانى، محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، با مردم همچون حیوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنیمت دانى، چرا كه مردم زیر دست تو بر دو گروهند: یا همتای دینی تواند و یا مانند تو مخلوق خدایند كه خطاهایى از آنان سر مى زند و گناهانى از آنان به عمد یا اشتباه بروز مى كند؛ پس همان گونه كه علاقه دارى خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنایت نماید مردم را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده.

پی نوشت ها:
1. خطبه 209
2. خطبه 173
3. 247/ بقره
4. خطبه 216
5. حکمت 176
6. نامه 53
7. 83/ بقره
8. ترجمه المیزان 1/330
9. نامه 27
10. نامه 53

[h=1]دو نعمت بزرگی که قدرش را نمی دانیم[/h]
[h=2]مهمترین و با ارزش ترین نیازهای هر جامعه انسانی در زندگی فردی و اجتماع استفاده و بهره مندی از عنصر آرامش و امنیت بوده است.
در طول تاریخ، جامعه بشری سعی داشته، با فراهم نمودن اسباب مختلف این نیاز اصلی خود را برطرف نماید و موانع پیشروی آن را بردارند.[/h]

بنا به نوع جهان بینی و نگرشی که افراد به عالم هستی دارند تعریف و مفهوم امنیت و سلامتی نزد آنان به شیوه ای خاص جلوه می نماید، دایره و حیطه امنیت در نگاه بعضی افراد تنها حول زندگی مادی می چرخد ولی در منطق و نگرش اسلامی امنیت دایره وسیعی داشته و حوزه های مختلف از زندگی مادی و زندگی اخروی را شامل می شود.
موضوع امنیت آن قدر گسترده و دامنه دار است که نمی توان در این نوشتار کوتاه حتی گوشه ای از آن را به طور کامل تبین نمود، چرا که گستردگی آن امنیت نظامی، امنیت اقتصادی، امنیت فرهنگی، امنیت زیستی و اجتماعی را شامل می شود. به روشنی پیداست که در این مجال نمی توان به تمام این جوانب اشاره کرد.
[h=2]دو نعمت بزرگی که شکر آن گذارده نشد[/h] وقتی مشغله های زندگی مادی انسان را غرق در خود می نماید زیباترین داشته های خدادادی به دست فراموشی سپرده می شود. نعمت امنیت و سلامتی دو نعمت بزرگ خدا به بشر است، که نوعاً با فقدان و از دست دادن شان متوجه اهمیت و ارزش شان می شویم. هر چند که اهمیت و ارزش امنیت و سلامتی نیاز به اثبات و بیان ندارد، ولی بی توجهی به آنها گویای این است که از اهمیت آن بی خبر هستیم.
با مطالعه منابع روایی نیز به روشنی پیداست که بشریت تعامل خوبی با این دو نداشت و حق آنها را به درستی به جا نیاورده است. کما اینکه در منابع روایی به گونه های مختلفی این مطلب مورد اشاره قرار گرفته است. عَنْ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و اله) نِعْمَتَانِ مَكْفُورَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَةُ؛ [1] امام علی (علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: دو نعمت است که شکر آنها گزارده نمی شود: امنیّت و سلامتی».
در اهمیت و ارزش امنیت این نکته قابل توجه است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی توفیق بنای خانه خدا را پیدا کرد از خداوند متعال درخواست می نماید: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِنا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر؛ [بقره، آیه 126] و آنگاه كه ابراهیم گفت: پروردگارا، اینجا را شهر امنى ساز و از مردم آن كسانى را كه به خدا و روز بازپسین ایمان دارند از میوه ها روزى ده.»
جالب اینكه ابراهیم نخست تقاضاى امنیت و سپس درخواست مواهب اقتصادى مى كند، و این خود اشاره اى است به این حقیقت كه تا امنیت در شهر یا كشورى حكمفرما نباشد فراهم كردن یك اقتصاد سالم ممكن نیست! [2]
[h=2][/h][h=2]جایگاه و نقش دین و ایمان در تأمین امنیت و سلامتی[/h] از جمله آثار ارزشمند ایمان به خداوند متعال و شریعت پاک الهی برای بشریت به ارمغان می آورد دست یابی به امنیت و سلامتی است. امنیت و سلامتی که در سایه آموزه های قرآنی برای بشر به وجود می آید، دایره وسیعی داشته و نه تنها تأمین کننده و ضامن امنیت و سلامتی افراد در دنیا بلکه سلامتی و گسترده را در حیات ابدی و دنیوی را فراهم می نماید. شاخص های ارزشمند قرآنی از آنچنان قابلیت و کارایی برخوردار است که امنیت را در حوزه های فرهنگی، نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، برای افراد ضمانت می کند. نحوه ارتباط امنیت با ایمان و عدم ظلم در قرآن این چنین مورد توجه قرار گرفته است. «الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ؛ [انعام، آیه 82] كسانى كه ایمان آوردند و ایمانشان را به شرك نیامیختند، ایشانند كه ایمنى دارند و آنان راه یافتگانند».
«به گفته مفسران مقصود امنیت، می تواند اعم امنیت از مجازات پروردگار و یا نا امنی از حوادث پیچیده اجتماعى باشد. امنیت و آرامش روحى تنها موقعى به دست مى آید كه در جوامع انسانى دو اصل حكومت كند، ایمان و عدالت اجتماعى، اگر پایه هاى ایمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئولیت در برابر پروردگار از میان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنیت در چنان جامعه اى وجود نخواهد داشت و به همین دلیل با تمام تلاش و كوششى كه جمعى از اندیشمندان جهان براى برچیدن بساط ناامنى هاى مختلف در دنیا مى كنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنیت واقعى بیشتر مى گردد» [3] بی جهت نیست که امام علی (علیه السلام) در عبارت زیبایی امنیت را همراه با عدالت مورد توجه قرار می دهد این مطلب گویای این است که تا عدالت اجتماعی حاکم نشود نمی توان انتظار دستیابی به امنیت را داشت.
[h=2]جایگاه و نقش حکومت اسلامی در تأمین امنیت[/h] در نگاه اسلام و فرهنگ نهج البلاغه یکی از مهمترین دلایل تشکیل حکومت، برقراری امنیت در جامعه بوده است. کما اینکه در کتاب شریف نهج البلاغه از امام علی (علیه السلام) نقل شده است: «همانا که مردم به زمامدار- چه خوب و جه بد- نیازمند هستند تا مؤمنان در سایه حکومت به کار خود مشغول و کافران هم بهره مند شوند و مردم در سایه حکومت زندگی کنند و به وسیله زمامدار، بیت المال جمع آوری می شود، و به کمک آن با دشمنان مبارزه می توان کرد. جاده ها امن و امان می گردد و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته می شود. نیکو کاران در رفاه و از دست بدکاران در امان خواهند بود».[4]
با دقت و تأمل در فلسفه وجود انقلاب اسلامی نیز به خوبی می توان دستیابی به جنبه های مختلف امنیت را مشاهده کرد. پیش از انقلاب اسلامی، در حالی که کشور عزیز ایران دارای سرمایه های ارزشمند فرهنگی و حتی طبیعی بود، با بی کفایتی و عدم صلاحیت حکام زمان به کشوری فاقد امنیت و ثبات و پایداری در زمینه های مختلف مبدل شده بود. کما اینکه با اندک اشاره سران کشورهای استکباری کیان و امنیت اسلامی دستخوش تاراج و نا امنی ابرقدرتهای جهان قرار می گرفت. این در حالی است که بعد از انقلاب اسلامی با بهره مندی از عنصر ایمان، اتحاد ملی و نوع دوستی و همدلی، سایه امنیت چتر خود را بر سر این سرزمین گستراند. رفته رفته به کشوری قدرتمند و صاحب نفوذ در منطقه و جهان مبدل گشته است.
[h=2][/h][h=2]آسیب ها و تهدید های پیشروی امنیت ملی و فرهنگی[/h] 1). سلطه و نفوذ فرهنگی: از جمله ابزارهاى دشمن براى گستردن سلطه خود، نشر انواع جزوات، اخبار، سى دى ها، فیلم ها و مطالبى است كه باعث نشر فساد در بین مسلمین و پیدایش تغییرات فرهنگى در جامعه به نفع دشمن مى شوند. هر گونه خرید و فروش و نگهدارى چنین مطالبى حرام و ممنوع است. [5]
2). سلطه و نفوذ سیاسى: گاه دشمن از طریق به قدرت رساندن جاسوسان خود و یا كسانى كه جاسوس نیستند اما طورى مى اندیشند كه دشمن مى پسندد، و یا خریدن برخى از مقامات كشور و یا فراهم ساختن تله هاى جاسوسى براى آنان سعى دارد تا در تصمیم سازى هاى سیاسى ممالك اسلامى به نفع منافع نامشروع خود نفوذ كند.
همراهى اینان با جامعه اسلامى هیچ فایده اى ندارد و باید مراقب بود مبادا پست كلیدى در نظام اسلامى به دست آورند. اینان خودى نیستند، بلكه جاسوسان دشمن به حساب مى آیند. [6] این كلام نورانى خداى بزرگ است كه: «لَوْ خَرَجُوا فِیكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ یَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» [توبه، آیه 47]
3). سلطه و نفوذ نظامی و اقتصادی: گاه دشمن با اعزام شركت هاى تجارى و محصولات رنگارنگ خود، اقتصاد جامعه اسلامى را چنان تحت فشار قرار مى دهد كه منجر به بیكارى گسترده جوانان و در نتیجه شیوع انواع مفاسد و ناامنى ها مى گردد. پیامد این كار اگر به موقع كنترل نگردد، نقض امنیت ملى و استقلال و حاكمیت نظام اسلامى است و گاه نیز مقاصد شوم خود را از طریق لشکر کشی و به مخاطره انداختن کیان اسلامی در پی می گیرند. [7]

سخن آخر
به هر حال از دشمن انتظار دوستی نمی رود این وظیفه نیروهای داخلی است که باید هوشیار باشند و راه نفوذ و تسلط شوم دشمن را برای خود ببندند تا اینکه گرفتار نا امنی نشوند. «و لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» [نساء، ِآیه 141]
پی نوشت ها:
[1]. الخصال: ج 1، ص34.
[2]. تفسیر نمونه: ج 1، ص452.
[3]. همان: ج 5، ص321.
[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص82. «وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْكَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْ ءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِر...».
[5]. اسلام و روابط بین المللى، لطفعلى لطیفى پاكده، ص127؛ ر.ک: تحریرالوسیله: ج 2، ص 507.
[6]. اسلام و روابط بین المللى، لطفعلى لطیفى پاكده، ص128.
[7]. همان.

امیرالمومنین(علیه‏السلام)، راه درمان جهل را این طور معرفى مى‏ فرمایند:
گوش را باید وقف زبان ‏هاى پاك اندیشمندان و عالمان و آگاهان كرد تا عقل طبیعى به عقل مسموع تبدیل شود. (نهج البلاغه، حكمت 338)

[h=1]عدالت‌خواهی امام علی(علیه السلام)[/h]


[/HR] عدالت انواعی دارد و عدالت اجتماعی در اندیشه دینی از چنان جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که هیچ امر دیگری با آن قابل مقایسه نیست. این عدالت برخاسته از عدلی کلی است که حاکم بر همه چیز است. عدل به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود، مبنای همه امور است و خداوند همه چیز را بر عدل استوار کرده است. قیام همه امور به عدل و استواری همه چیز به آن است. چانچه در حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «بالعدل قامت السّماوات و الأرض»؛ «آسمان‌ها و زمین به وسیله عدل ایستاده‌اند».
[/HR]
دوران کوتاه حکومت امام علی(علیه السلام) بهترین مصداق برقراری عدالت در جامعه اسلامی می‌باشد. عدالتی که همگان را برابر ساخت و حقوق را به تساوی تقسیم نمود. جامعه‌ای که در آن سیاه و سفید، عرب و عجم، با یکدیگر تفاوتی نداشتند. هر کس می‌توانست به راحتی حقوق خویش را دریافت کرده و بدون دغدغه به امرار معاش پردازد. سیره امام علی (علیه السلام) بهترین الگو برای هر انسانی است که می‌خواهد عادلانه زندگی نماید. بدین منظور در این مجال به بررسی عدالت اجتماعی در نهج البلاغه، می‌پردازیم.

[h=2]جلوه عدالت علوی (علیه السلام)[/h] مهم‌ترین جلوه عدالت اجتماعی امام علی (علیه السلام) حفاظت از بیت المال و تقسیم عادلانه آن بین مردم است. ایشان در فرازی از خطبه‌های خود (خطبه 13 نهج البلاغه) می‌فرمایند: «به خدا سوگند! بیت المال تاراج شده را هر کجا باشد که بیابم به صاحبان اصلی آن بازمی‌گردانم، اگر چه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است».
امام علی (علیه السلام) هنگامی اداره دولت اسلام را برعهده گرفت که معیارها، در مراحل پیشین خلط و حق با باطل مخلوط شده بود؛ پس هدف حضرت از مواجه شدن با حکومت، تأسیس نمونه دولت عدل الهی بود. از این رو اصرار داشت که بیعت با او آشکار انجام شود تا رضایت امت معلوم گردد.
آنگاه حضرت با طبقه‌ای روبه رو شد که در نظام پیشین موقعیت اجتماعی و مالی متمایز از دیگر مسلمانان داشتند، پس با ایشان مقابله کرد و امور را به جای خود، یعنی برابری شدید میام مردم در حقوق و تکالیف، بازگرداند، در نتیجه، آتش چندین جنگ علیه حضرت افروخته شد.

«پس هر کس دعوت خدا و رسولش را اجابت کند و آیین ما را تصدیق کند و در دین ما داخل شود و به قبله ما رو آورد، حقوق و حدود اسلام بر او واجب است. پس شما بندگان خدایید و مال، مال خداست و به طور مساوی میان شما تقسیم می‌شود. خدا، دنیا را اجر و پاداش برای پرهیزکاران قرار نداده است»

از سوی دیگر، اردوگاه امویان از سیاست رشوه و خریدن پنهانی هم‌پیمانان سود می‌جست. امام علی(علیه السلام) با رد این سیاست، بر پیروی از سیاست مبتنی بر عدل و برابری میان مردم پای می‌فشرد. امام (علیه السلام) به این مقدار نیز بسنده نکرد؛ بلکه همه دارایی‌هایی را که با زور و از راه چپاول گردآوری شده بود، مصادره کرد.
امام علی (علیه السلام) اصرار داشت از خود و دوستان و یاران خاصش اسوه و نمونه‌ای در دوری از خوشی‌ها و لذات دنیا ارائه دهد؛ به این اعتبار که این‌گونه بودن حاکمان برای سیاست عدالت اجتماعی، امری طبیعی است.
علاوه بر این، امام (علیه السلام) مُصِر بود که حال تولید و تولیدکنندگان مراعات شود و آنان به پرداخت مالیات‌هایی که توان آن را ندارند، مکلف نشوند و با ایشان بزرگوارانه برخورد شود.
سیاست امام (علیه السلام) در جمع زکات و مالیات نیز مبتنی بر همین روش مهربانانه بود؛ و طی آن، حقوق فقیران ـ که خدای بزرگ حقوقشان را بر مسلمانان ثروتمند واجب کرده است ـ حفظ می‌شد.
پایه نخست، مساوات در حقوق و تکالیف و پایه دوم، عدالت در توزیع ثروت است. در این دنیای فانی و گذرا، میان عرب و عجم و مهاجر و انصار و پیشینی و پسینی تفاوتی نیست؛ و اگر برخی در راه خدا فداکاری کرده‌اند، اجرشان با خدا است و این فداکاری توجیه‌گر این نیست که به جای ثواب خدا، به خوردن ناحق اموال مردم روی آورند و عملشان با باطل کنند و آنچه در نزد خدا است بهتر و ماندنی‌تر است:

امام علی (علیه السلام) هنگامی اداره دولت اسلام را برعهده گرفت که معیارها، در مراحل پیشین خلط و حق با باطل مخلوط شده بود؛ پس هدف حضرت از مواجه شدن با حکومت، تأسیس نمونه دولت عدل الهی بود. از این رو اصرار داشت که بیعت با او آشکار انجام شود تا رضایت امت معلوم گردد

«پس هر کس دعوت خدا و رسولش را اجابت کند و آیین ما را تصدیق کند و در دین ما داخل شود و به قبله ما رو آورد، حقوق و حدود اسلام بر او واجب است. پس شما بندگان خدایید و مال، مال خداست و به طور مساوی میان شما تقسیم می‌شود. خدا، دنیا را اجر و پاداش برای پرهیزکاران قرار نداده است».
عدالت و احقاق حقوقِ همیشه پایمال شده محرومان و مستضعفان و پیکار مداوم با صاحبان زر و زور، همواره مهم‌ترین دغدغه‌های انسان‌های وارسته و بلندنظری است که می‌خواهند با همه وجود، عدالت و انسانیت را در جوامع بشری، جاری کنند. بی‌تردید پیشوای حق‌طلبان و عدالت‌جویان تاریخ، مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است که با گفتار و رفتار والای خود، تا لحظه شهادت، در راه احقاق حق و اجرای عدالت، لحظه‌ای از پا ننشت. ما نیز به عنوان شیعه و پیرو این امام همام وظیفه داریم تا در حد توان خویش برای برقراری عدالت در اجتماع تلاش کرده و سیره آن بزرگمرد تاریخ را به منصه ظهور گذاریم.

✅ خطبه سی و چهارم نهج البلاغه

خطبه 19 :
سخنى از آن حضرت (ع ) اين سخن خطاب به اشعث بن قيس است . امام در كوفه بر منبر سخن مىگفت . در سخن او عبارتى بود كه اشعث بر آن اعتراض كرد و گفت يا اميرالمؤ منين اينكه گفتىبه زيان توست نه به سود تو. امام تيز در او نگريست و گفت :
تو چه دانى ، كه چه چيز به سود من است و چه چيز به زيان من . لعنت خدا بر تو باد و لعنت لعنت كنندگان . اى كه خود و پدرت همواره دروغى چند به هم مى بافته ايد. اى منافق فرزند كافر. به خدا سوگند، كه يك بار در زمان كافريت به اسارت افتاده اى و يك بار در زمان مسلمانيت ، و در هر بار نه توانگريت تو را از بند اسارت رهانيد و نه جاه و منزلتت . مردى كه شمشيرهاى كين را بر قوم خود رهنمون شود و مرگ را بر سر آنان راند، سزاوار است ، كه خويشاوندانش دشمن دارند و بيگانگان از شر او ايمن ننشينند.
من مى گويم : ((عبارت مردى كه شمشير كين را بر قوم خود رهنمون شود)) اشارت است به ماجراى اشعث با خالد بن وليد در يمامه . اشعث قوم خود را بفريفت و بر آنها مكر كرد و خالد از آنان كشتار بسيار كرد. از آن پس ، قوم اشعث او را ((عرف النّار)) مى ناميدند و اين نام را به كسى دهند كه بر آنها غدر كرده باشد.

✅ خطبه سی و ششم نهج البلاغه

✅ خطبه سی و هفتم نهج البلاغه

نامه به سلمان فارسی،قبل از ایام خلافت
روش برخورد با دنيا :
پس از ياد خدا و درود دنياى حرام چونان مار است، كه پوستى نرم و زهرى كشنده دارد، پس از جاذبه‏ هاى فريبنده آن روى گردان، زيرا زمان كوتاهى در آن خواهى ماند، و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدايى، و دگرگونى حالات آن را دارى، و آنگاه كه به دنيا خو گرفته ‏اى بيشتر بترس، زيرا كه دنيا پرست تا به خوشگذارانى اطمينان كرد زود او را به تلخ كامى كشاند، و هر گاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى ‏گردد.
ترجمه نامه ۶۸؛نهج البلاغه

✅ خطبه سی و هشتم نهج البلاغه

وقال عليه السلام : الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ، وَالْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ، وَقَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ

علی (ع) فرمود : بردباری پرده‌پوش (عیوب آدمی) است و خرد شمشیری بُرنده است. پس عیوب اخلاقیت را با بردباری بپوشان و با (شمشیر) عقلت هوای نفست را بکش

Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: Forbearance is a covering curtain, and wisdom is a sharp sword. Therefore, conceal the weaknesses in your conduct with forbearance and kill your desires with your wisdom

نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴

بسم الله
امیرالمومنین علی علیه السلام:
خداوند کلیدهای گنجینه های خویش رادر دستان تو گذاشته است، چرا که به تو اجازه داده که از او بخواهی. پس هرگاه بخواهی می توانی درهای نعمتش را با دعا بگشایی و ریزش باران رحمتش را طلب نمایی.

نامه مولا علی(ع) به امام حسن(ع)
نامه 31 نهج البلاغه

امام علی(ع) دربارة تقوا می‌فرماید: «گناهان همچون مرکب‌های سرکش است که گناهکاران بر آنها سوار می‌شوند و لجامشان گسیخته می‌گردد و آنان را در قعر دوزخ سرنگون می‌سازد، اما تقوا مرکبی است راهوار و آرام که
صاحبانش بر آن سوار می‌شوند. زمام آنها را به دست می‌گیرند و تا قلب بهشت پیش می‌تازند».(1)
در جای دیگر حضرت می‌فرماید: «بدانید ای بندگان خدا که تقوا قلعه‌ای محکم و شکست ناپذیر است، اما فجور و گناه حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از آفات نجات نمی‌دهد و کسی که به آن پناهنده شود،‌در امان نیست. بدانید انسان تنها به وسیلة تقوا از گزند گناه مصون می‌ماند».(2)
در جای دیگر حضرت می‌فرماید: «تقوا کلید درستی و توشة قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است».(3)

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبة‌16.
2. همان، خطبة 156.
3. همان، خطبة 219.

✅ خطبه چهلم نهج البلاغه

امیرالمومنین علی علیه السلام:
خداوند متعال بندگانش را با انواع شداید آزمایش می کند و به انواع مجاهدت ها متعبد می سازد و به انواع نا ملایمات مبتلا می نماید، برای بیرون راندن تکبر از دل ها و برقرار ساختن خضوع و تسلیم در نفوس آنان، و این آزمایش ها و ابتلا ها را درهایی باز برای فضل و احسان و وسایل آماده برای عفو و بخشش قرار می دهد.

قسمتی ازخطبه192 خطبه قاصعه

✅ خطبه چهل و دوم نهج البلاغه

✅ خطبه چهل و چهارم نهج البلاغه

امام على عليه السّلام فرمودند:
به خدا سوگند، هرگز ملتى در زندگىِ مرفّه و پر نعمتى نبوده اند و نعمت و رفاه از آنان زائل نشده است، مگر به سبب گناهانى كه مرتكب شده اند، چرا كه خداوند به بندگانش ظلم نمى كند. اگر مردم به هنگامى كه بلاها و سختى ها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، با نيت هاى خوب و دلى مشتاق به پروردگارشان پناه مى بردند، بى گمان هر از دست رفته اى به آنان باز مى گشت و هر فاسدى اصلاح مى شد.

✅ خطبه چهل و پنجم نهج البلاغه

گذرگاه دنیا

کلام امير (ع), [۱۳.۰۳.۱۶ ۰۹:۵۸]

خدا را سپاس ، در حالى كه نه از رحمت او نوميدم ،

نه از نعمتش بى بهره ام و نه از آمرزش او مايوسم

و نه از پرستش او سر بر تافته ام .

خداوندى ، كه رحمت او همواره برجاست

و نعمتش را زوال نباشد

و دنيا سرايى است ، كه ناپايدارى مقدر اوست .

مردمش از آنجا رخت برخواهند بست .

هم شيرين و گواراست و هم سبز و خرّم .

خواستاران خود را زود مى يابد و مى ربايد.

هركه در او بنگرد، دلش را مى فريبد.

پس هر توشه نيكو، كه ميسّر است ، برگيريد و قدم به راه سفر نهيد.

در دنيا بيش از آنچه شما را بسنده است مخواهيد و بيش از آنچه به شما داده است طلب مكنيد.


✅ خطبه چهل و پنجم نهج البلاغه

✅ خطبه چهل و ششم نهج البلاغه

[h=1]نهج البلاغه منبعی معتبر و دریای بی کران عرفان[/h]
[h=2]نهج البلاغه گوشه هایی از سخنان انسان کاملی است که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی، عارف کامل است، اگر چه تمام آموزه های عرفانی امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه گرد آوری نشده است.[/h]

نهج البلاغه دریای بی کرانی از معارف اسلامی درباره مبدأ و معاد، آفرینش، وحی، فرشتگان، جهان مجرد، عالم ملکوت، سیاست، تعلیم، تربیت، عرفان، اخلاق، فضایل نفسانی، عدالت، تقوا، زهد، سیر و سلوک، جهاد، نیایش و... است.
این کتاب بزرگ و ارزشمند، گوشه های از سخنان انسان کاملی است که به واسطه استعداد ذاتی و توفیقات الاهی و با مراقبت و سعی و تلاش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تمام علوم را فرا گرفته و به تعبیر ابن ابی الحدید، سرچشمه تمام علوم و معارف بود و علم علمای رشته های مختلف سرانجام به حضرت امیر (علیه السلام) منتهی می شود. ابن عباس می گوید: رسول خدا فرمود: "وقتی برای مناجات پروردگار حاضر شدم، با من سخن گفت و مناجات نمود، هر چه از خدا یاد گرفتم به علی (علیه السلام) یاد دادم، پس علی (علیه السلام) بابِ علم من است". بنابراین، امام علی (علیه السلام) تمام علوم و معارف را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرا گرفت و گنجینه علوم و معارف الاهی بود. آنچه در نهج البلاغه موجود است گوشه هایی از سخنان آن حضرت است که سید رضی طبق سلیقه خود آنها را از منابع معتبر روایی گل چین و دسته بندی کرده و در مجموعه ای به نام نهج البلاغه جمع آوری نموده است.
نهج البلاغه دریای بی کران عرفان است. عرفان نظری در باره مبدأ و معاد، آفرینش، وحی، فرشتگان، جهان مجرد، عالم ملکوت و...، عرفان عملی در باره اخلاق، فضایل نفسانی، عدالت، تقوا، زهد، سیر و سلوک، جهاد، نیایش و...

در این مجموعه، اگر چه سلسله سند روایات موجود در آن ذکر نشده است، اما از طرفی، بسیاری از این کلمات، عباراتی برگرفته و دقیقاً در انطباق با مفاهیم قرآنی بوده و از طرف دیگر، بسیاری از این سخنان در منابع اولیه، دارای سند هستند. در همین راستا، متون نهج البلاغه از سوی دانشمندان بررسی و مستند سازی شده است.
تذکر این نکته شاید خیلی ضروری نباشد که مفاهیم و سخنان بلند نهج البلاغه آن قدر عمیق و پر معنا است که انسان را، اولاً: از سند بی نیاز می کند، ثانیاً: این سخنان در فصاحت، بلاغت، مطالب و... به حدی عمیق و پر محتوا است که صدور آن را از انسانی جز علی (علیه السلام) محال می کند. در این راستا آنچه مهم است مطالبی است که برای زندگی معنوی و مادی انسان مفید و راهگشا باشد که نهج البلاغه نیز این گونه است؛ یعنی محتوا و مفاهیم این سخنان است که به گفته دانشمندان فوق کلام بشر و دون کلام خدا است. ("فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق"، علامه حلی، کشف الیقین، ص 61).
[h=2]آیا نسیمی از عرفان در نهج البلاغه دیده می شود؟[/h] در تعریف عرفان چنان که گفته اند راه و روشی است که طالبان حق برای نیل به مطلوب و شناسایی حق بر می گزینند. عرفان خود بر دو نوع است؛ عرفان عملی یعنی سیر و سلوک، وصول و فنا، و عرفان نظری یعنی بیان ضوابط و روش های کشف و شهود. (سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، واژه عرفان) به بیانی دیگر؛ عرفان نظری به تفسیر هستی می پردازد؛ یعنی به تفسیر خدا، جهان و انسان، و عرفان عملی عهده دار پرورش کامل انسان است.
قبل از هر سخنی بیان این نکته ضروری است که اولاً: عرفان در نزد ائمه به نظری و عملی تقسیم نمی شود و در سیره و لسان آنان، عرفان عملی از نظری جدا نیست؛ چرا که آنان با عرفان عملی به شناخت حقایق دست یافته اند و آن گاه حقایق و دریافت های خود را در قالب سخن برای مردم تبیین کرده اند. ثانیاً: تقسیم عرفان به عملی و نظری پیشینه ای هزار ساله ندارد، بلکه این تقسیم بندی از زمان ابن عربی شروع شده است و بعد به تدریج وارد فلسفه نیز شد، که نمونه بارز آن حکمت متعالیه است.
اما در عین حال نهج البلاغه دریای بی کرانی از عرفان است. نهج البلاغه گوشه هایی از سخنان انسان کاملی است که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی، عارف کامل است، اگر چه تمام آموزه های عرفانی امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه گرد آوری نشده است.
ابن عباس می گوید: رسول خدا فرمود: "وقتی برای مناجات پروردگار حاضر شدم، با من سخن گفت و مناجات نمود، هر چه از خدا یاد گرفتم به علی (علیه السلام) یاد دادم، پس علی (علیه السلام) بابِ علم من است". بنابراین، امام علی (علیه السلام) تمام علوم و معارف را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرا گرفت و گنجینه علوم و معارف الاهی بود

امام عارفان علی (علیه السلام) خود در این باره می فرماید: "نحن شجرة النبوة و محط الرسالة و مختلف الملائکة، و معادن العلم و ینابیع الحکم...."؛ این ماییم که نبوت را درخت، رسالت را فرودگاه، فرشتگان را جایگاه آمد و شد، دانش را کانون و حکمت را چشمه های جوشانیم. (نهج البلاغة، خ 108) بنابراین، اگر علم و دانشی هست و اگر عرفانی وجود دارد، در خاندان وحی و رسالت یعنی علی و فرزندانش یافت می شود.
امام خمینی (ره) آن عارف بزرگ، در باره نهج البلاغه می گوید: " و اما کتاب نهج البلاغه که نازله روح او (امام علی) است برای تعلیم و تربیت ما خفتگان در بستر منیت و در حجاب خود خواهی،... مجموعه ای است دارای ابعادی به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی... و هرچه جامعه ها به وجود آید و دولت ها و ملت ها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان و محققان بیایند و در آن غور کنند و غرق شوند. هان! فیلسوفان و حکمت اندوزان بیایند و در جملات خطبه اوّل این کتاب الاهی به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند، ... تا میدان دید فرزند وحی را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنند؛ و این است آن جمله: "مع کل شیءٍ لابمقارنةٍ و غیر کل شیءٍ لابمزایلةٍ"؛ او بی آن که در کنار چیزی باشد با هر چیزی هست و در عین دیگر بودن، از هیچ چیز جدا نیست. (صحیفه نور، ج 14، ص 224- 225) این بیان اشاره به وحدت وجود است که در عرفان به آن می پردازند.
[h=2]خلاصه سخن اینکه:[/h] نهج البلاغه دریای بی کران عرفان است. عرفان نظری درباره مبدأ و معاد، آفرینش، وحی، فرشتگان، جهان مجرد، عالم ملکوت و...، عرفان عملی در باره اخلاق، فضایل نفسانی، عدالت، تقوا، زهد، سیر وسلوک، جهاد، نیایش و... .


[/HR]
منابع:
سایت اسلام کوئیست
نهج البلاغه خطبه 108
صحیفه نور، ج 14

کسی که می خواهد شبیه پیامبر و امام باشد باید آنها را بشناسد و نهایت کوشش را در هماهنگی و همراهی با آن ها مبذول دارد .
امام علی (ع) در یکی از نامه های نهج البلاغه می فرماید: «آگاه باشید که رهروی محتاج رهبری است تا به او اقتدا کند و از او کسب نور نماید. آگاه باشید که پیشوای شما از پوشاک دنیا به دو لباس کهنه و از خوراک آن به دو قرص نان بسنده کرده است.نمی توانید همانند من رفتار کنید ولی مرا با تقوا و کوشش و عفت و وقار و درستکاری یاری و کمک کنید» (نهج البلاغه، نامه 45).
پس برای رسیدن به سعادت باید مسلمان واقعی بود و اعمال و کردار و گفتار امام را سرلوحه برنامه های خود قرار دهیم و بکوشیم با پرهیزکاری و پاکدامنی و کوشش و درستکاری مولایمان علی(ع) را یاری دهیم و قلب او را از خود شاد نماییم.

✅ خطبه چهل و نهم نهج البلاغه

صفات خداوندی

کلام امير (ع), [۱۷.۰۳.۱۶ ۱۰:۱۸]

سپاس خدايى را كه هر نهانى را مى داند

و هر موجودى بر وجود او راه نماينده است

و چشم بينا ديدنش نتواند

و كسى كه او را نبيند منكر وجودش نشود

و كسى كه به وجود او اعتراف كرده به كنه ذات او نرسد.

از همه برتر است و هيچكس ، برتر از او نيست .

به همه نزديك است و هيچ چيز نزديكتر از او نيست .

بلندى و برتريش او را از آفريدگانش دور نساخته و نزديكيش سبب آن نگرديده ، كه در مكان با آنها برابر باشد.

خردها را به چگونگى صفات خويش آگاه نساخته و نيز از شناخت خود محروم نگردانيده است .

اوست كه تمام نمودهاى عالم هستى ، حتى دل منكر، نيز بر او گواهى مى دهد.

فراتر است از آنچه اهل تشبيه و انكار درباره او مى گويند بسيار فراتر.


✅ خطبه چهل و نهم نهج البلاغه

✅ خطبه پنجاه و یکم نهج البلاغه

همانک غرق در جوش بهاریم
و با علامه ی خود باغچاریم
به نام نامی زهرای اطهر
دو عالم گلشنی ها می نگاریم

( علامه موحد بلخی )

✅ خطبه پنجاه و دوم نهج البلاغه

✅ خطبه پنجاه و پنجم نهج البلاغه

✅ خطبه پنجاه و ششم نهج البلاغه

✅ خطبه پنجاه و هفتم نهج البلاغه

✅ خطبه پنجاه و هشتم نهج البلاغه