کجای قرآن گفته است که ما باید به رسالت محمد و ولایت علی شهادت دهیم ؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

باسلام در قرآن آیات فراوانی است که رسالت پیامبر را بیان میکند که خداوند آن را قرار داده واین در واقع به معنای شهادت خدا به رسالت اوست که در قرآن آن را ذکر می کند.نمونه هایی از آیات را برایتان می آورم:

1- خداي سبحان، رسول اكرم(ص) را در ميان نانويسان عرب و درس نخواندگان حجاز برانگيخت: «هُو الذي بَعث في الاُُمييّن رَسولاً منهم يتلوا عليهم اياته و يُزكيّهم و يُعلّهم الكتاب و الحِكمة» جمعه/2. رسول اكرم(ص) آيات الهي را بر آنان تلاوت ميكرد و اسرار كتاب آسماني را به آنها ميآموخت و آنها را به تهذيب و تزكيه نفوس دعوت ميكرد. آن حضرت خود، امّيي بود كه در مكتب خداوند، عالم شد سپس معلم ديگر اميين قرار گرفت.
2- خداي بر اساس اين كه «و ما أرسلنا من رسولٍ الا بلسان قومه» ابراهيم/4، رسول اكرم(ص) را به عنوان پيامبري كه در ميان عرب زبانها ظهور كرده و آنها را با زبان عربي به معارف بلند الهي دعوت ميكند، معرفي كرد: «اِنّا جَعلناه قُرءاناً عربيا ً لعلّكم تَعقلون» زخرف/3. بنابر اين مرحله دوم تأثير رسالت آن حضرت، تحولي است كه در منطقه تازي زبانها بوجود آورده است.
3- مرحله سوم، تحولي است كه رسالت آن حضرت در همه جوامع بشري، اعم از عرب يا غير عرب، به بار آورده است. خداوند در اين باره ميفرمايد: «وما أَرسَلناكَ الا كافة لِلناس» سبأ/28، «وما أَرسلناك الا رَحمة لِلعالَمين» انبياء/107 «تَبارك الذي نَزل الفُرقان علي عبده لِيكون للعالمين نذيراً» فرقان/1. تا آن جا كه بشريت به سر ميبرد و انديشه و فكري هست، قلمرو رسالت رسول اكرم(ص) خواهد بود، خواه جوامع عصر نزول وحي، و خواه اعصار ديگر، خواه مردم حجاز و خواه مردم مناطق ديگر.
4-رسالت آن حضرت از بشري فراتر رفته و تا آن جا كه فكر و انديشه در ميان موجودات زمين هست، تأثير ميگذارد. در در اين باره خداوند ميفرمايد: «قل لَئن اجتمعت الاِنس و الجن عَلي أن يأتوا بِمثل هذا القرءان لا يَأتون بِمثله و لَو كان بعضهم لِبعضٍ ظَهيراً» اسراء/88. مستفاد از اين آيه كه نسبت به جن و انس تحدّي دارد، اين است كه جن هم مانند انس در برابر رسالت پيامبر(ص) مسئوليت دارد. چنانكه آيه مباركه «فَبأي ءالاء رَبّكما تُكذبان» الرحمن/13 نيز ناظر بر مسئول بودن جن و انس است.
5- رسالت رسول اكرم(ص) در مناطقي هم كه شهود و عرفان، حضور و ظهور دارد، اثر تازهاي به همراه داشت. ولادت آن حضرت كه زمينه بعثت و رسالت آن حضرت بود همان گونه كه در زمين، آثار فراواني را به دنبال داشت و در كتابهاي تاريخي به طور اجمال نقل شده است، در آسمان هم اثري گذاشت كه در قرآن كريم چنين بيان شده است: «وَ أنّا لَمسنا السماء فَوجدناها مُلئت حِرساً شَديداً و شَهبا و أنّا كنا نَقعد منها مَقاعد للسمع فمن يستمع الان يجد له شَهاباً رَصداً و أنّا لا نَدري أشرٌّ أُريد بِمن في الأرض أم أَراد بهم رَبهم رَشداً» جنّ/8-10. البته آسماني كه قرآن كريم از آن سخن ميگويد در بسياري از موارد، غير از آسماني است كه در هيئت و نجوم مطرح است، چنانكه مقصود از «اهل آسمان» فرشتگان هستند كه شاگردان انسان كاملند. تأثير وجود مبارك رسول اكرم(ص) در آسمانها به اين نحو است كه از سويي دست ناپاكان ازمعارف بلند آسماني كوتاه شد و از سوي ديگر شاگردان آسماني از علوم لدنّي آن حضرت به خوبي استفاده خواهند كرد. وقتي حوزه علمي رسول اكرم(ص) به چهره آسمانيان باز گردد و راهزناني نباشند تا مانع بهره يابي صحيح باشند قهراً اهل آسمان از علوم لدّني آن حضرت بهتر استفاداه ميكنند.1

هچنین آياتي هست كه دلالت بر عموميت رسالت پيامبر اسلام بر همة جهانيان دارند، فراوانند، ما برخي از آنها را متذكر ميشويم:
1ـ «اَكانَ لِلنّاسِ عَجَباً اَنْ اَوْحيْنا اِلي رَجُلٍ مِنْهُمْ اَنْ اَنْذِرِ الْنّاسَ» يونس/2 [آيا براي مردم موجب شگفتي است كه به مردمي از آنان وحي كرديم كه مردم را تبليغ نما.] توضيح ـ كلمة «ناس» اسم جمع است كه اگر با الف ولام آورده شود، دلالت بر عموم دارد.
2ـ «تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً» فرقان/1 [پاكيزه خداوندي كه قرآن را بر بندهاش نازل نمود كه تبليغ كنندة جهانيان بوده باشد.]
3ـ «وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلّا كافَّهً لِلنّاسِ بَشيراً وَنَذيراً» سبأ/28 [و ما ترا نفرستاديم مگر براي بشارت و تهديد همة انسانها.]
4ـ «وَ اَرْسَلْناكَ لِلنّاسِ رَسُولاً وَكَفي بِاللهِ شَهيداً» نساء/79 [و ترا بر همة مردم رسول فرستاديم و شهادت خداوندي بر اين امر كفايت ميكند.]
5ـ «وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلّا رَحْمَهً لِلْعالَمينَ» انبياء/107 [و ما ترا نفرستاديم مگر رحمتي براي جهانيان.]
6ـ «وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّهً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ، عَليَ النّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيداً» بقره/143 [و بدينسان شما را امتي معتدل قرار داديم، تا شاهد بر اعمال مردم باشيد و پيامبر نيز شاهد بر شما باشد.]
توضيح 1ـ مقصود از شاهد بودن امت، روشنگري ملاك و اصول «حيات» معقول» ميباشد، نه شهادت به معناي معمولي. 2ـ معناي «انذار» تهديد و معناي «بشير» بشارت و مژده دادن است. و تبليغ شامل هر دو مفهوم ميباشد. البته منظور از تهديد و بيم و هراس و وحشت، در برابر خداوند، لزوم اين پديدهها بجهت انتقامجوئي خودخواهانة خدا نيست، زيرا چه كسي و چه قدرتي ميتواند بر او ضرري برساند، تا خداوند در صدد انتقامجوئي از او برآيد. نتيجهاي كه از اين آيات گرفته ميشود، ابديت دين اسلام و عموميت رسالت پيامبر اسلام بر همة جوامع است.2

پاورقي:

1: آية الله جوادي آملي تفسير موضوعي قرآن كريم ج 9 (سيرة رسول اكرم در قرآن)
پاورقي:

2ترجمه و تفسير نهج‎البلاغه ج 5 آية الله محمدتقي جعفري

اما امامت امیر المومنین علی(ع) در ادامه....

در مورد حضرت علی (ع) باید عرض کنم که:
در قرآن آياتي وجود دارد كه به گفته شيعه و اعتراف اهل‌تسنن درباره امام علی و حتی دیگر امامان‌ نازل شده است‌ که وجود این آیات هم دلات بر امامت این بزرگواران دارد; از آن جمله مي‌توان به آيات زير اشاره كرد:

1. آيه اكمال دين‌: اين آيه شريف‌، در سوره مائده‌، آيه 3 آمده است و مي‌فرمايد: "اليَوم‌َ أكمَلت‌ُ لَكُم دِينَكُم وَ أَتمَمت‌ُ عَلَيكُم نِعمَتِي وَ رَضِيت‌ُ لَكُم‌ُ الإسلـَم‌َ دِينًا...; امروز، دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گرداندم‌، و اسلام را براي شما ]به عنوان‌[ آييني برگزيدم‌."
منظور از روز، همان روز غديرخم است كه پيامبر اكرم‌اميرمؤمنان‌را به طور رسمي براي جانشيني خود تعيين كرد و در اين روز بود كه آيين اسلام به تكامل نهايي خود رسيد و نعمت خدا با تعيين رهبري شايسته‌، همچون علي‌بن‌ابي‌طالب‌براي آيندة مردم تكامل يافت‌.(ر.ك‌: الدرالمنثور، جلال‌الدين سيوطي‌، ج 3، ص 20، داراحيأ التراث العربي‌، بيروت / احقاق الحق‌، قاضي نورالله شوشتري‌، ج 3.)

2. آيه تبليغ‌: اين آيه‌، آيه 67 از سوره مائده است كه مي‌فرمايد: "يَـََّأَيُّهَا الرَّسُول‌ُ بَلِّغ‌ْ مَآ أُنزِل‌َ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّم‌ْ تَفْعَل‌ْ فَمَا بَلَّغْت‌َ رِسَالَتَه‌ُ...; اي پيامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده‌، ابلاغ كن و اگر نكني‌، پيامش را نرسانده‌اي‌..." خداوند متعال به پيامبر دستور مي‌دهد كه اين مسألة مهم (تعيين جانشيني براي پيامبر و سرنوشت آينده اسلام و مسلمانان‌) را به مردم ابلاغ كند.(ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيت‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 5، ص 4 ـ 23.)
3. آيه تطهير: اين آيه مبارك‌، در سوره احزاب (آيه 33) آمده است كه مي‌فرمايد: "...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّه‌ُ لِيُذهِب‌َ عَنكُم‌ُ الرِّجس‌َ أَهل‌َالبَيت‌ِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطهِيرًا;...حقيقتاً خداوند مي‌خواهد آلودگي را از شما خاندان ]پيامبر[ بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند."
اين آيه‌، درباره پنج تن "آل‌عبا"، يعني پيامبراكرم‌علي‌، فاطمه‌، حسن و حسين‌: وارد شده و عصمت (معصوم بودن‌) اين پنج تن را ثابت مي‌كند و به "آية تطهير" معروف است‌.(ر.ك‌: الميزان‌، علامه طباطبايي‌;، ج 16، ص 311، مؤسسة اعلمي‌، بيروت‌.)
4. آيه ولايت‌: اين آيه در سوره مائده‌، آيه 55 آمده كه مي‌فرمايد: "إِنَّمَا وَلِيُّكُم‌ُ اللَّه‌ُ وَرَسُولُه‌ُ وَالَّذِين‌َ ءَامَنُواْ الَّذِين‌َ يُقِيمُون‌َ الصَّلَوَة‌َ وَيُؤْتُون‌َ الزَّكَوَة‌َ وَهُم‌ْ رَ َكِعُون‌َ; ولي‌ّ شما، تنها خدا و پيامبر او و كساني هستند كه ايمان آورده‌اند; همان كساني‌كه نماز را برپا مي‌دارند و در حال ركوع‌، زكات مي‌دهند." ابوذر غفاري‌; نقل مي‌كند كه روزي با رسول‌خدا9 در مسجد نماز مي‌خوانديم‌. نيازمندي به مسجد آمد و تقاضاي كمك كرد; اما كسي چيزي به او نداد. سائل گفت‌: خدايا! تو شاهد باش كه در مسجد رسول خدا كسي به من كمك نكرد; در همين حال‌، حضرت علي‌انگشتر خود را در حال ركوع به او داد. پيامبراكرم‌، متوجه اين مسأله شدند و فرمودند: ... خداوندا! من محمد پيامبر و برگزيدة تو هستم‌. سينة مرا گشاده كن و كارها را بر من آسان ساز. از خاندانم علي‌را وزير من گردان تا به وسيله او، پشتم قوي و محكم گردد. هنوز دعاي پيامبر9 تمام نشده بود كه جبرييل‌اين آيه را بر پيامبر نازل كرد.(برگرفته از تفسير نمونه‌، همان‌، ج 4، ص 421 و 422 / تفسير البرهان‌، علامه بحريني‌، ج 1، ص 315ـ327، مؤسسه بعثت قم‌.)

5. آيه اطعام‌: اين آيه‌، در سوره مبارك انسان‌، آيه 8 آمده است‌: "وَ يُطعِمُون‌َ الطَّعَام‌َ عَلَي‌َ حُبِّه‌ِ مِسكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا; و به ]پاس‌[ دوستي ]خدا[، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مي‌دهند." شأن نزول اين آيه هم دربارة اهل‌بيت‌: است‌.(جهت اطلاع بيشتر ر.ك‌: تفسير نمونه‌، همان‌، ج 25، ص 343 و 344.)
6. آيه مباهله‌: اين آيه‌، در سورة آل‌عمران (آيه 61) آمده است‌. مفسران گفته‌اند: اين آيه‌، دربارة هيأت نجراني و همراهان آنها نازل شده كه پيامبر، آنها را به مباهله دعوت كرد. آنها تا فرداي آن روز از حضرت مهلت خواستند و پس از مراجعه به شخصيت‌هاي نجران‌، اسقف (روحاني بزرگشان‌) به آنها گفت‌: شما فردا به محمد نگاه كنيد. اگر با فرزندان و خانواده‌اش براي مباهله آمده بود، از مباهله با او بترسيد و اگر با يارانش آمد، با او مباهله كنيد. فرداي آن روز، پيامبر آمد، در حالي كه دست علي‌بن‌ابي‌طالب‌را گرفته و حسن و حسين‌پيش روي او راه مي‌رفتند و فاطمه‌پشت سرش بود. نصارا نيز بيرون آمدند; درحالي‌كه اسقف آنها پيشاپيش آنان قرار داشت‌. دربارة همراهان پيامبر سؤال كرد، به او گفتند: اين‌، پسر عمو و دامادش و محبوبترين خلق خدا نزد اوست و اين دو پسر، فرزندان دختر او از علي‌هستند و آن بانوي جوان‌، دخترش فاطمه‌، عزيزترين مردم نزد او و نزديكترين افراد به قلب اوست‌... . اسقف گفت‌: من مردي را مي‌بينم كه در مباهله با كمال جرأت اقدام مي‌كند و گمان مي‌كنم راستگو باشد كه در اين صورت‌، به خدا قسم‌، يك سال بيشتر بر ما نخواهد گذشت‌; درحالي‌كه در تمام دنيا، حتي يك نصراني هم وجود نداشته باشد كه آب بنوشد، و عرض كرد: اي ابوالقاسم‌! ما با تو مباهله نمي‌كنيم‌; بلكه مصالحه مي‌نماييم و پيامبر9 با آنها مصالحه كرد.(برگرفته از تفسير نمونه‌، همان‌، ج 2، ص 578 ـ 579 / جهت اطلاع بيشتر ر.ك‌: احقاق‌الحق‌، قاضي نورالله شوشتري‌; / پيام قرآن‌، آيت‌الله مكارم شيرازي و همكاران‌، ج 9، انتشارات مدرسه الامام اميرالمؤمنين‌/ غاية‌المرام‌، مرحوم محدث بحريني‌; و....)
در مورد ايرانيان و سلمان فارسي نيز مي‌فرمايد: "يـَأيّها الّذين ءامنوا مَن يرتدّمنكم عن دينه فسوف يأتي اللّه بقوم يحبّهم و يحبّونه أذلّة علي المؤمنين أعزّة علي الكـَفرين يجـَهدون في سبيل اللّه و لايخافون لومة لآ%D

سلام بر جناب فنا
بهتر است تاپیکهایی جداگانه برای همه آیاتی که در پست 3 مطرح کرده اید باز کنید تا مورد بحث قرار گیرند. به نظر ما مدلول این آیات مطالبی که شما آورده اید نیست.

موحد;55388 نوشت:
سلام بر جناب فنا بهتر است تاپیکهایی جداگانه برای همه آیاتی که در پست 3 مطرح کرده اید باز کنید تا مورد بحث قرار گیرند. به نظر ما مدلول این آیات مطالبی که شما آورده اید نیست.

باسلام خدمت شما جناب موحد:
بنده برای هر کدام از آیات مویدی از علما که بعضا هم از اهل سنت هستند برای تأیید ذکر کرده ام که جای شبه نماند ودرمورد دلالت این آیات بر امامت امیرالمومنین بین علمای شیعه اختلافی نیست.
وشما اگر نسبت به دلالت هر یک از آیات اشکالی دارید مطرح کنید تا در مورد آن مفصل بحث کنیم.

فنا;56714 نوشت:
باسلام خدمت شما جناب موحد:
بنده برای هر کدام از آیات مویدی از علما که بعضا هم از اهل سنت هستند برای تأیید ذکر کرده ام که جای شبه نماند ودرمورد دلالت این آیات بر امامت امیرالمومنین بین علمای شیعه اختلافی نیست.
وشما اگر نسبت به دلالت هر یک از آیات اشکالی دارید مطرح کنید تا در مورد آن مفصل بحث کنیم.

دوست گرامی ،
ظاهرا باز متوجه نشدید ،

ای کاش ابتدا عنوان تاپیک و موضوع را می خواندید و بعد دست به نگاشتن می بردید.

سوال کننده (استارتر تاپیک) پرسیده است که چرا باید چنین شهادت هایی داده شود و استنادش به کجاست.

نپرسیده که آیا اینکه "محمد (ص) رسول خداست" و یا "علی ولی الله است" درست و حقیقت هستند یا خیر که شما آن موارد را آوردید.

پرسیده است اینکه مسلمان باید به آنها شهادت دهند از کجا آمده .

خیلی چیزهای دیگر هم حق هستند .
در جهان میلیاردها میلیارد حقیقت و سخن درست داریم.
آیا باید به همه آنها شهادت دهیم؟
مثلا چرا اینکه قیامت و معاد حق است یا دهها شهادت دیگری که درزیارت آل یس آمده در شهادت اسلام قرار نگرفته
مثل :
وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقُّ وَاَنَّ ناکِراً وَنَکیراً حَقُّ
وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقُّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقُّ وَالْمِرْصادَ حَقُّ
وَالْمیزانَ حَقُّ وَالْحَشْرَ حَقُّ وَالْحِسابَ حَقُّ وَالْجَنَّهَ وَالنّارَ حَقُّ وَالْوَعْدَ وَالْوَعیدَ بِهِما حَقُّ

اینها رو صرفا برای این گفتم که لااقل موضوع بحث روشن بشه

غلامعلی نوری;55300 نوشت:
درو د بر راستجویان ما می گوییم اشهد ان لا اله الا الله خوب این کار اشاره ی قرآنی دارد مانند شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(آل عمران/18) اما مجوز گواهی دادن برای دو شهادت اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علی حجت لله را در کدام آیه های قرآن می توان یافت ؟

با سلام
فکر کنم بهتر باشه جواب این سواتونو با چند سوال بدم که اگه در این سوالا تامل کنید جواب خودتونو می گیرید
1- مطلب اول خود شما نیز اشهد ان محمد رسول الله را می گویید البته خواهشا نگویید که نمی گویید چون بارها از امامین حرمین و دیگر بزرگانتان این شهادت را شنیدیم. شما از کجا مکی گویید ما هم از همانجا اگر گفتن این شهادتین به نظر شما اشکال دارد پس اول خودتان نگویید یا اگر می گویید از کجای قرآن می گویید.
2- شما قطعا نماز صبح را دو رکعت می خوانید در کجای قرآن نوشته که نماز صبح تان را دو رکعت بخوانید هدفم از ذکر این مثال این بود که بگویم لازم نیست حتما همه چیز در قرآن باشد اگر شما معتقدید باید همه چیز در قرآن باشد بفرمایید تعداد رکعات نماز را از کجای قرآن در آوردید؟
3- آیا شهادت دادن به چیز حق اشکالی دارد مثلا از آیات قرآن می دانیم که قیامت حق است حال در خود قرآن نفرموده که شهادت به حقانیت قیامت بدهید اگر بگوییم اشهد ان البعث حق کار اشتباهی کردیم؟ رسالت پیامبر و امامت حضرت امیرالمومنین نیز برای ما طبق آیات قرآنی حق مسلم است هر چند خود قرآن تعبیر (اشهد) را به کار نبرده ولی مطلب حقی است و ما بر این مطلب حق شهادت می دهیم همانگونه که به حقانیت قیامت شهادت می دهیم و شهادت بر حق یکی از شاخصه های اصلی یک فرد مسلکان است

فتامل

غلامعلی نوری;55300 نوشت:
اما مجوز گواهی دادن برای دو شهادت اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علی حجت لله را در کدام آیه های قرآن می توان یافت ؟


با سلام

ممنون از دوستان كه مطالب ارزنده اي فرمودند

بنده هم چند سوال داشتم

منظورتان از اين كه به اين دو بزرگوار گواهي مي دهيم چيست؟؟؟

ما كجا به اين دو بزرگوار گواهي مي دهيم؟؟؟

كي به اين دو بزرگوار شهادت و گواهي مي دهيم؟؟؟

بهتر بپرسم سوال خود را :

در كدام عمل و فعل ديني ما اين كار را مي كنيم؟؟؟

بفرماييد جواب اين سوالات را تا بحث ادامه يابد

تذكر:

از طرفي بارها و بارها در تايپك هاي مختلفي اين بحث را مطرح كرده ام كه غلام علي بزرگوار

شيعه فقط به قران معتقد نيست و در كنار قران ثقل ديگري به نام اهل بيت پيامبر كه وصيت ايشان است را هم قبول دارند و فرمايشات ايشان را همچون خود قران معصوم مي داند

حال كه به اين مطلب واقف شديد
مطالبي نفرماييد كه خواسته خود را تنها در قران جستجو كرده باشيد و بدتر اين كه از شيعه جواب بخواهيد
چون مي دانيد كه شيعه تنها از قران جواب نخواهد داد
خيلي از مباني شيعه از اهل بيت رسيده است و ان را هم شما كنار گذاشته ايد پس جواب شيعه به درد شما نخواهد خود

و كساني كه به وصيت پيامبرشان عمل نكنند طبق فرموده خود پيامبر گمراه خواهند شد

برهان;56931 نوشت:
دوست گرامی ، ظاهرا باز متوجه نشدید ، ای کاش ابتدا عنوان تاپیک و موضوع را می خواندید و بعد دست به نگاشتن می بردید. سوال کننده (استارتر تاپیک) پرسیده است که چرا باید چنین شهادت هایی داده شود و استنادش به کجاست. نپرسیده که آیا اینکه "محمد (ص) رسول خداست" و یا "علی ولی الله است" درست و حقیقت هستند یا خیر که شما آن موارد را آوردید. پرسیده است اینکه مسلمان باید به آنها شهادت دهند از کجا آمده .

باسلام مجدد خدمت شما موحد عزیز
اگه اهل فن بودید جوابی را که داده بودم گرفته بودید.در این آیات خداوند رسالت و ولایت را به این دو بزرگوار اعطا کرده وبه داشتن این دو برای آنها اشاره کرده است که این خود شهادت به رسالت و ولایت است چون شهادت یعنی اقرار به یک مطلبی،حال وقتی خود خداوند اشاره به شهادت بررسالت آنها می کند وما را ملزم به پذیرش آن می کند این دلیل بر این نمی شود که ما هم باید به رسالت آنها شهادت دهیم،وقتی که خداوند می خواهد ما رسالت و ولایت اینها را بپذیریم به دنبال آن شهادت به رسالت و ولایت آنها صورت می گیرد که بدیهی است. قرار نیست که در آیات قرآن به همه چیز صریحا اشاره ای شده باشد تا ما بپزیزیم.

جناب موحد به این آیه هم دقت بفرمایید:
و يقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفى باللّه شهيدا بينى و بينكم و من عنده علم الكتاب (رعد-آیه43)
یعنی:
كسانى كه كافر شدند مى گويند تو فرستاده خدا نيستى ، بگو خدا و آن كس كه علم كتاب نزد اوست براى گواهى ميان من و شما بس ‍ است.
علامه طباطبای در تفسیر این آیه می فرماید:
(
قل كفى باللّه شهيدا بينى و بينكم ) - اين جمله استشهاد به خداى سبحان است كه خود ولى امر رسالت است ، و شهادت در اينجا شهادت تاءديه است ، نه شهادت تحمّل تنها، (خلاصه ، خداوند مى گويد نه صرف اينكه مى داند) زيرا امثال جمله (انك لمن المرسلين ، على صراط مستقيم ) مكرر در قرآن كريم آمده و آيت و معجزه بودن قرآن هم ضروريست كه از ناحيه خداوند آمده ، و شامل شدن آن بر تصديق رسالت ، آنهم به دلالت مطابقى كه مورد اعتماد همه است نيز ضروريست ، و شهادت تاءديه هم همين است ، كه شاهد به علم ضرورى شهادت دهد.
بعضى از مفسرين شهادت خداوندى را چنين تفسير كرده اند كه : خداوند آن قدر ادله و براهين بر رسالت خاتم النبيين اقامه و اظهار نموده كه ديگر احتياجى به شهادت هيچ شاهدى نيست . و اگر اقامه حجت را كه فعل است شهادت ناميده ، با اينكه شهادت از مقوله قول و گفتار است ، تسميه مجازى است ، چون اقامه حجت كار شهادت را مى كند، و بلكه از آن قوى تر و موثرتر است .
و اين تفسير در حقيقت همان تفسيريست كه ما براى آيه كرديم ، چيزى كه هست مفسر نامبرده هدف را از غير راهش تعقيب كرده است ، زيرا ادله و حجتهاى داله بر حقيقت رسالت خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله و سلم ) يا قرآن است كه خود معجزه اى جاودانى است ، و يا غير قرآن از ساير خوارق عادت و معجزات است ، و آيات اين سوره به طورى كه ملاحظه مى كنيد پاسخ پيشنهاد كفار را با قسم دوم نداده ، و با آنكه از آن راه جواب نداده معنى ندارد با همان راه استشهاد كند. پس قطعا استشهاد به قرآن است و استناد به قرآن هم از اين جهت است كه قرآن آيت و معجزه بر صدق رسالت است ، يعنى كلام الهى است كه برسالت آنجناب شهادت مى دهد، و با اين كه به قرآن استشهاد شده ، و قرآن هم معجزه و هم از مقوله كلام است ديگر چه معنا دارد كه ما شهادت را از مقوله فعل گرفته و آنرا شهادت مجازى بدانيم .
علاوه بر اينكه ممكن است قبول نكنيم كه دلالت فعل خداى تعالى بر صدق رسالت اقواى از قول و كلام او باشد.
پس حاصل بحث اين شد كه معناى جمله
(اللّه شهيد بينى و بينكم ) اين است كه آنچه در قرآن درباره تصديق رسالت آمده شهادت الهى بر رسالت است .
(المیزان،ج11،زیل آیه 43 سوره رعد).
دراین آیه هم تأملی بفرمایید:

اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انك لرسول اللّه و اللّه يعلم انك لرسوله و اللّه يشهد ان المنافقين لكاذبون(منافقون آیه1)

اى رسول ما چون منافقان (رياكار) نزد تو آمده گفتند كه ما به يقين و حقيقت گواهى مى دهيم كه تو رسول خدايى (فريب مخور) خدا مى داند كه تو رسـول اويى . و خدا گواهى مى دهد كه منافقان (سخن به مكر و خدعه و) دروغ مى گويند .

برهان;56931 نوشت:
دوست گرامی ،
ظاهرا باز متوجه نشدید ،
ای کاش ابتدا عنوان تاپیک و موضوع را می خواندید و بعد دست به نگاشتن می بردید.
سوال کننده (استارتر تاپیک) پرسیده است که چرا باید چنین شهادت هایی داده شود و استنادش به کجاست.
نپرسیده که آیا اینکه "محمد (ص) رسول خداست" و یا "علی ولی الله است" درست و حقیقت هستند یا خیر که شما آن موارد را آوردید.
پرسیده است اینکه مسلمان باید به آنها شهادت دهند از کجا آمده .
خیلی چیزهای دیگر هم حق هستند .
در جهان میلیاردها میلیارد حقیقت و سخن درست داریم.
آیا باید به همه آنها شهادت دهیم؟
مثلا چرا اینکه قیامت و معاد حق است یا دهها شهادت دیگری که درزیارت آل یس آمده در شهادت اسلام قرار نگرفته
مثل :
وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقُّ وَاَنَّ ناکِراً وَنَکیراً حَقُّ
وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقُّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقُّ وَالْمِرْصادَ حَقُّ
وَالْمیزانَ حَقُّ وَالْحَشْرَ حَقُّ وَالْحِسابَ حَقُّ وَالْجَنَّهَ وَالنّارَ حَقُّ وَالْوَعْدَ وَالْوَعیدَ بِهِما حَقُّ

اینها رو صرفا برای این گفتم که لااقل موضوع بحث روشن بشه

با سلام:Gol:

در پاسخ شما توجهتان را به چند نکته جلب می کنم:

اول انکه) ایمان با شهادت قولی و عملی توأمان است، نمی شود به چیزی ایمان داشت اما زباناً و یا قلباً آن را کتمان و انکار نمود، بلکه باید هم زباناً و هم قلباً و هم در مرحلۀ پیروی عملی در همه آن و در تمام شرایط، به حقانیت ایمانتان شهادت دهید.

آنجائیکه خداوند می فرماید: " آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ... ؛ (بقره، 285) پيامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان دارد و مؤمنان [نيز]، همگى به خدا و فرشتگان و كتاب‏ها و پيامبران او ايمان دارند [و گويند:] ميان هيچ يك از پيامبران او فرق ننهيم، و گويند: شنيديم و اطاعت كرديم...

دوم آنکه) خداوند در آیۀ ولایت،"إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ"(مائده آیه 55) به معرفی ولایت خود، ولایت نبی اکرم (ص) و ولایت امیرمؤمنان علی (ع) و ائمه هدی (ع) پرداخته، آیا این آیه تنها یک گزاره خبری بدون درخواست است؟ یعنی خدا در پی معرفی ولایت خود و اولیاء الهی، هیچ درخواستی از مؤمنان ندارد؟ بی شک، چنین نیست و قطع یقین، غایت اصلی این معرفی، درخواست پذیرش و تبعیت از ولایت الله، رسول و امام بر حق است.

و صد البته پذیرش و تبعیت ولایت حق و اولیاء الهی چیزی جدای از ایمان زبانی و قلبی و شهادت قولی و عملی به جایگاه والا و حقیقی ایشان، نمی باشد.

سوم آنکه) خداوند در آیه شریفه "یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم." (سوره نسا/ آیه 59) امر به اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر را فرض و واجب می کند، آیا پذیرش اطاعت خدا و رسول و اولوالامر و سر تعظیم فرود آوردن در برابر اوامر ایشان، بدون ایمان و شناخت و شهادت دادن به حقیقت جایگاه انها معنایی دارد.

قطعاً هر اهل بینش و خردی، شناخت و ایمان و شهادت قولی و عملی به حقانیت جایگاه خدا و رسول و اولوالامر را مقدم بر اطاعت و پیروی از آنها می داند.

و همینطور است دیگر اموری که در ادعیه شریفه به انها شهادت می دهیم، "وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقُّ وَاَنَّ ناکِراً وَنَکیراً حَقُّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقُّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقُّ وَالْمِرْصادَ حَقُّ، وَالْمیزانَ حَقُّ وَالْحَشْرَ حَقُّ وَالْحِسابَ حَقُّ وَالْجَنَّهَ وَالنّارَ حَقُّ وَالْوَعْدَ وَالْوَعیدَ بِهِما حَقُّ ..."

وقتی از لوازم ایمان، ایمان به غیب و شهود است، مؤمن باید به هر انچه که به اصول دین و اصول مذهب و نیز فروع دین مربوط است، ایمان و باور داشته باشد، و اصولاً چنانکه گفتیم: ایمان و باور، اعم از زبانی و قلبی، بدون شهادت و اعتراف به حقانیت آنها معنادار نیست.

موفق باشید ...:Gol:

غلامعلی نوری;55300 نوشت:
بنام خدا
درو د بر راستجویان
ما می گوییم اشهد ان لا اله الا الله
خوب این کار اشاره ی قرآنی دارد
مانند
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ(آل عمران/18)
اما مجوز گواهی دادن برای دو شهادت
اشهد ان محمد رسول الله
اشهد ان علی حجت لله
را در کدام آیه های قرآن می توان یافت ؟

غلامعلی نوری
شما موضع خود را روشن کنید
تا جوابهای محکمتر بگیرید
شما از دید یک سنی شبهه کرده ای یا یک موحد غیر مسلمان؟
دیگر اینکه آیا شما کتب روایی شیعه را قبول دارید یا ندارید؟ کتب روایی اهل سنت را چطور؟
کتب تاریخی را چطور؟ مشخص کنید که چه چیزی برای شما قابل قبول است تا بحث بهتر صورت بگیرد
البته شاید جناب نوری دوباره افاضه ای کرده اند و رفته اند!


برهان;56931 نوشت:

مثلا چرا اینکه قیامت و معاد حق است یا دهها شهادت دیگری که درزیارت آل یس آمده در شهادت اسلام قرار نگرفته
مثل :
وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقُّ وَاَنَّ ناکِراً وَنَکیراً حَقُّ
وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقُّ وَاَنَّ الصِّراطَ حَقُّ وَالْمِرْصادَ حَقُّ
وَالْمیزانَ حَقُّ وَالْحَشْرَ حَقُّ وَالْحِسابَ حَقُّ وَالْجَنَّهَ وَالنّارَ حَقُّ وَالْوَعْدَ وَالْوَعیدَ بِهِما حَقُّ

برهان گرامی
اگه همه این حق ها رو بپذیری اسلام رو پذیرفتی پس دیگه معنا ندارد که بگویی "و ان الاسلام حق"
موضوع قفل شده است