کتاب آیین شوخی و قوانین خوشی: (آپلود مجموعه كتاب هاي اين تاپيك)

تب‌های اولیه

1238 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شوخی و آمیزش

سؤال: ملاعبه هنگام آمیزش یعنی چه؟
پاسخ: در چندين روایت معتبر از رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه چون كسى خواهد با زن خود جماع كند به­ روش مرغان به نزد او نرود بلكه اول با او دست بازى و خوش طبعى بكند و بعد از آن جماع بكند.[1]از صادق عليه­ السلام پرسيدند كه اگر كسى زن خود را عريان كند وبه او نظر كند چونست؟ فرمود كه مگر لذتى از اين بهتر مي­باشد و پرسيدند كه اگر بدست و انگشت با فرج زن و كنيز خود بازى كند چونست؟ فرمود باكى نيست اما به­ غير اجزاى بدن خود چيزى ديگر در آنجا نكند. از امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه هر گاه شمارا به­ عروسى بطلبند دير برويد زيرا كه دنيا را به یاد شما مي­ آورد و چون شما را به­ جنازه بخوانند زودتر برويد چون آخرت را به یاد شما مى­ آورد. در شب عيد فطر جماع مكن كه اگر فرزندى به­ وجود آيد شر بسيار از او به ­­ظهور آيد. در شب عيد قربان جماع مكن كه اگر فرزندى بهم رسد شش انگشت يا چهار انگشت در دست داشته باشد.از مستحبات آمیزش: قبل از آميزش ملاعبه كردن ودرنگ كردن و تعجيل نداشتن.[2]

نکته ­روان­شناختی: امروزه، همه سکس ­تراپیست ها(درمانگران جنسی) برای بهداشت و رفع بسیاری از سرد مزاجی­ ها و مشکلات جنسی، همان آداب اسلامی در رابطه با مسائل زناشویی را تجویز می­ کنند و آموزش می­ دهند.
ملاعبه: شوخی و معاشقه
..................................................
[1] . این که در فرهنگ دهخدا آمده شوخی مال زیر لحاف است اشاره به این روایات دارد.
[2] سید مسعود معصومی، احکام روابط زن و شوهر، صص 158و159.


افكار شهواني


سؤال: آيا فكر ملاعبه، معاشقه و نزديكى با جنس مخالف گناه محسوب مى‏ شود؟

همه مراجع (به جز خامنه ‏اى): خير، فكر و تخيلات شهوانى به تنهايى حرام نيست؛ مگر آنكه به كار حرامى منجر شود.[1]

آيه الله خامنه‏ اى: بنابر احتياط (واجب) از اين كار خوددارى كند.[2]

نکته: هیچ عملی خوب یا بد بدون فکر انجام نمی شود. از امام صادق نقل شده: حضرت عیسی علیه السلام به یارانش [حواریون] ‏فرمود: حضرت موسى بن عمران علیه السلام به شما امر كرد كه زنا نكنيد و من به شما امر مي‏كنم كه فكر زنا را در خاطر نياوريد چه رسد به عمل زنا زيرا آن كه فكر زنا كند مانند كسى است كه در ساختمانی زيبا و مزينى آتش روشن كند دودهاى تيره آتش زيبائيهاى عمارت را خراب مي‏كند اگر چه ساختمان آتش نگيرد؛ فکر زنا نیز همانند آن دودی است که زیبایی چهره معنوی انسان را تیره و تار می سازد، اگر چه آن چهره را از بین نبرد.[3]

.......
[1]
. تبريزى، صراط النجاه، ج 1، س 881؛ دفتر: همه مراجع.
[2] . خامنه‏ اى، اجوبه، س 791. به نقل از احكام وضو غسل و تيميم، سيدمجتبي حسيني، ص99.
[3].[=&quot]محدث قمی، سفینة البحار، ج 1، 560 .

-[=&quot] [/][=&quot]قلب دود آلود مانند آینه زنگار گرفته است که دیگر خدا را به ما نشان نمی­دهد.[/][=&quot][/]

جايگاه پدر و مادر
امام هادى سلام الله علیه :

اَلعُقوقُ يُعقِبُ القِلَّةَ و يُؤَدِّي إلَى الذِّلَّةِ؛

آزردن و نافرمانى [پدر و مادر]، ندارى مى‌آورد و به خوارى مى‏‌كشاند

ميزان الحكمة: ح 22691

شادی بی هدف دالای لاما


گردآورنده:مظاهری سیف


سرور و شادمانی و رضایت مندی از گرایش های بنیادین فطرت است1 که در اثر حضور در محضر خداوند ادراک آن کمال مطلق و رحمت بی کران تمام روح را فراگرفته بود. انسان شادمانی ناب و عمیقی را تجربه کرده است که پس از هجران از معشوق ازلی خویش و جدایی و دوری از آن عالم در جستجوی حیران و شیدای آن شادی و خواهان آن سرور ناب و بی کران می باشد. بودیسم تمام تعالیم خود را برای رهایی از رنج و رسیدن به زندگی شادمان (آناندا) ترتیب داده است. و دالای لاما رهبر در قید حیات بودائیان شادی را هدف زندگی معرفی می کند.

تعالیم بودایی بر چهار حقیقت شریف استوار است که اساس این آیین عرفانی را تشکیل می دهد.2
1. در هر جای دنیا رنج وجود دارد.
2. رنج را می توان به زنجیره علت های دوازده گانه باز گرداند.
3. توقف رنج امکان پذیر است و زنجیره علیت را می توان نابود ساخت (نیروانا)
4. راههای هشتگانه ی مشخص برای از بین بردن رنج وجود دارد.
به نظر می رسد که سر آغاز رنج که انسان را در مسیر جهل (آوید یا: Avidya ) و در نتیجه رنج و زندگی مجدد قرار می دهد، توهم خود است. اگر ما زندگی را پر از رنج تجربه می کنیم برای این است که «آنچه را در زندگی عادی و روزمرّه مان حس و تجربه می کنیم، توهمی بیش نیست.»3 در اثر توهم و دانستگی کاذب انسان خود را چیزی مستقل و جدا در کنار سایر اشیاء و اشخاص قلمداد می کند. در حقیقت با نفی، خود را اثبات کرده و یک خود محدود و هویت کاذب به دست می آورد هویتی که به موجب آن چیزی غیر از هزاران چیز دیگر و شخصی در مقابل اشخاص دیگر است. بنیان وجود انسان با این نفی و تحدید شکل می گیرد و از این فقدان و محدودیت نیاز و سپس آرزو و سرانجام رنج پدید می آید.
«رنج از تشنگی و تمایل به چیزهایی پیدا می شود که از دسترس ما بیرون است... در مفهوم «تشنگی» پیشاپیش مفهوم «خود» یعنی روان، مسلم گرفته می شود. و این خود یا «من» آفریننده جهان دویی است. هر «خود»ی خود را با نفی خویش آشکار می کند، سپس با «نه- خود» روبه رو می شود که همان زدودن یا محو خود است. وقتی که «خود» این گونه محدود باشد در او تمایل به غلبه بر ضدش، یا درست تر گفته باشیم، تصاحب ضدش پیدا می شود. اما این تناقص با خویش است و به جایی جز ویرانی خود نمی رسد. «خود» از نابود شدن بیزار است، اما بنیاد نمی گیرد مگر آن که دست به خود کشی بزند، که او سخت از فرایند آن می ترسد. پس رنج نتیجه ای است ناگزیر»4

هویت شخص یا خود از آنجا پدید می آید که انسان چیزهای عالم را غیر خود بداند و در واقع بین خود ذهنی و سایر پدیده ها فرق گذارد، آنگاه به تمنای آنها می افتد و رنج او آغاز می شود. در حقیقت او خودی برتر دارد که اگر به آن برسد تمنا و تشنگی اش پایان می پذیرد و این راه نجات است.
انسان بر سر یک دو راهی است: یکی جستجوی هویت ذهنی از خود و در نتیجه تمایز گذاری میان خود و غیر خود و احساس فقدان نسبت به آنها و در صدد تصاحب برآمدن و غلبه بر همه ی چیزهایی که از وجود «خود ساخته» و موهوم او بیرون و دور است. و دیگر شناخت خود به صورتی که هیچ هویت متمایز و محدودی در عرض سایر پدیده ها نیست. پس در این زمان او هیچ نیست و همه چیز است. و هیچ نمی خواهد چون همه چیز است.
جهل از خود پنداری آغاز شده، موجب می شود که انسان حقیقت خویش را نبیند و درمه (نظام جهان) را نشناسد و در چرخ کثرت و زندگی گرفتار آمده، به تمنا و آرزو که سبب تولد دوباره پس از مرگ و بازگشت به این جهان است و رنج را در پی دارد، دچار شود.
«رنج نتیجه ی دوباره زاییده شدن است، که ثمره ی کارمایی است که بنابر قانون علت و معلول تأثیر می کند. کارما، جهان و انسان را به فرمان دارد و علت آن نادانی است که سبب زنجیره ی تولیدهای پیاپی می شود. نظریه نادانی در دوازده حلقه ی زنجیر علی این گونه بیان شده است: 1- در آغاز نادانی است؛ 2- از نادانی، کرمه سازها برمی خیزد؛ 3- از کرمه سازها، دانستگی برمی خیزد؛ 4- از دانستگی، نام و شکل؛ 5- از نام و شکل، شش بنیاد حس؛ 6- از شش بنیاد حس، تماس؛ 7- از تماس، احساس؛ 8- از احساس، تشنگی؛ 9- از تشنگی، دلبستگی؛ 10- از دلبستگی، وجود یا شدن؛ 11- از وجود، تولد؛ 12 - و از تولد، رنج می برد.»5
وسوبندو این زنجیر علی را چنین توضیح می دهد که: چون در زندگی پیشین درباره ی معنای عظیم وجودمان نادان بودیم تمایلات مان را آزاد می گذاشتیم و از همین جا کرمه سازها دانستگی ذهنی یا توهم را برای ما ذخیره کرده و به شکل ها و نام ها و حواس گرفتار شده و اسباب تولد دوباره را فراهم می کردیم.6
در عرفان بودایی شادی به معنای فقدان رنج و اندوه است و آرامش به معنای نبودن اضطراب و نگرانی که این را شادی و آرامش منفی می نامیم. دالایی لاما می گوید: «وقتی در مورد شادی در مکتب بودا صحبت می کنیم درک ما از آن محدود به یک وضعیت از احساس می شود. یقیناً بازایستایی (بازایستایی کامل رنج) یک وضعیت حسی نیست. با این وجود می توانیم بگوییم این پدیده عالی ترین شکل شادی است.»7 اما ممکن است که شادی و آرامش بر اثر تحقق عوامل حقیقی آنها روی دهد. در عرفان بودیسم کوشش بر این است که عوامل رنج آفرین و اضطراب زا و نگرانی بخش و اندوه آور حذف شود و همه این ها هم در مرحله اصلاح به یک علت یعنی تصورات ذهنی و در نتیجه ناتوانی در مدیریت احساسات باز گردانده می شود. بنابراین آرامش و شادمانی در بودیسم که درخشان ترین نقطه این سنت معنوی است، به یک نوع و آن هم از نوع منفی و سلبی محدود می شود.
اما آیا به راستی عوامل ایجابی برای آرامش و شادی وجود ندارد؟ وجود یک حامی با نیروی مطلق و عشق نامحدود چقدر می تواند آرامش بخش و شادی آفرین باشد؟ احساس پیوندی نزدیک با سرچشمه هستی، با کسی که غنی و پاک و زیبا و مهربان است چه سرور پایدار و آرامش ژرفی را به روح و روان می بخشد. خداوند علت ایجابی شادمانی و آرامش و عمیق و ابدی و نامحدودی است که با ایمان و عمل برای او هر چه نزدیک تر می توان حضورش را احساس کرد. هستی او فراتر از همه نیستی ها و حقیقتی برتر از همه دروغ ها و سراب ها.
جان ما تشنه سرور است و سرور یکی از نام های خداست. سرور از ریشه لغوی سرّ گرفته شده و به معنای شادی نهفته در درون و عمیقی است که از نهانگاه جان آدمی سرمی کشد و فراتر از همه عوامل رنج و شادی روح انسان را به معدن سرور و شادی نامتناهی پیوند می زند. فطرت ما شاهد پیوند ربوبی و سرور حضور خداوند بوده و در طلب و تمنای تجربه دوبارة آن شادی بال و پر می زند. اما شادی که دالایی لاما مطرح می کند بسیار حقیرتر از آن است که قلب ما برای آن می تپد. به همین علت او تمام عظمت های انسان را ندیده و بزرگ ترین آرزوی خود را خوراکی خوب و خوابی راحت اعلام می کند.
پی نوشت ها:

1- رشحات البحار. کتاب الانسان و الفطرة ص54.
2- دالایی لاما. کتاب خرد. ترجمه میترا کیوان مهر. تهران نشر علم 1384. ص 16 غ 15.
3- دالایی لاما. کتاب کوچک ژرف اندیش. ترجمه مهرداد انتظاری تهران نشر علم 1382. ص149.
4- ب.ل سوزوکی، راه بودا، ع. پادشاهی چاپ اول ویرایش دوم 1380 نشرنگاه معاصر ص 43
5- همان ص 585
6- همان ص 586
7- دالایی لاما. کتاب بیداری . ترجمه میترا کیوان مهر. تهران نشر علم 1384 . ص59

منبع:پگاه حوزه، ش 271

[=B Morvarid]ملاعبه در تنگی وقت برای غسل و تیمم

[=B Mitra]سؤال:[=B Mitra] [=B Mitra]حکم کسی که نمی تواند غسل و تیمم کند بعد از داخل شدن وقتِ نماز با همسر خود ملاعبه می[=Times New Roman]­[=B Mitra]کند، چیست؟
[=B Mitra] امام: [=B Mitra]اگر کسی نمی تواند غسل و تیمم کند بعد از داخل شدن وقتِ نماز با همسر خود ملاعبه کند بعید نیست بگوییم باید از خروج منی خودداری کند، مگر آن که برایش ضرر داشته باشد.
[=B Mitra]مکارم: [=B Mitra]بسیار بعید است بگوییم باید از خروج منی خودداری کند.[=Calibri][1]

[=Calibri][1] . بااستفاده از تحریرالوسیله، فصل فی غسل الجنابه،م3 و مکارم: استفتاء به نقل از احکام روابط زن و شوهر، ص111.

[=B Morvarid]ملاعبه و غسل جنابت زن

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]برخی اوقات زن به علت ملاعبه با همسر، تقریباً حالت انزال به او دست می دهد و بدنش سست می شود به طوری که فکر می­کند جنب شده است، آیا پس از این حالت غسل جنابت واجب است یا نه؟
[=B Mitra]امام، فاضل، مکارم: [=B Mitra]اگر «یقین» به انزال منی حاصل شود و از مجرا به خارج برسد غسل واجب است.
[=B Mitra]خامنه ای: [=B Mitra]اگر زن به اوج لذت جنسی برسد و در آن حال مایعی از او خارج شود، جنابت محقق شده و غسل بر او واجب می شود.[=Calibri][1]

[=Calibri][1] . سید مسعود معصومی، احکام روابط زن و شوهر، 109. امام استفتائات، ج1، ص53؛ فاضل و مکارم: استفتاء؛ خامنه ای، اجوبه الاستفتائات،س171.

[=B Morvarid]ملاعبه دوران عادت

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]آيا زن و شوهر، مي‏توانند در زمان حيض به جز نزديكي، ساير استمتاعات را از يكديگر داشته باشند؟

[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]آري، جايز است؛ ولي كاميابي از ناف تا زانوي او كراهت دارد، مگر آنكه از روي لباس باشد.[=B Mitra][=Cambria][1]
[=B Mitra]ملاعبه: شوخی و معاشقه.

.............................................................
[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] .العروة الوثقي، احكام الحيض، السابع. احكام زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص 111.


[=B Morvarid]ملاعبه با همسر و روزه

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]آيا ملاعبه با همسر - به جز نزديكى در حال روزه جايز است؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]اگر بدون قصد بيرون آمدن منى با همسر خود ملاعبه كند [=Times New Roman]–[=B Mitra] چنانچه «اطمينان» دارد منى از او خارج نمى‏شود اشكال ندارد و روزه هر دو نيز صحيح است؛ هر چند اتفاقاً از او منى بيرون آيد.[=Cambria][1]
......................................................................................................

[=Calibri][1]. توضيح‏المسائل مراجع، م 1595 ؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 1603 و دفتر: امام، خامنه‏اى و بهجت. به نقل از رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، ص137.

[=B Morvarid]ارضای شهوت با مشاهده فیلم های شهوت انگیز

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]اگر با مشاهده فيلم‏هاى شهوت‏انگيز، مقدارى از شهوت انسان فروكش كند و در جلوگيرى از ارتكاب حرام مؤثر باشد ؛ آيا مشاهده آن جايز است؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]نگاه به اين فيلم‏هاى شهوت انگيز، جايز نيست و توجيه ياد شده، مجوز ارتكاب حرام ديگر نمى‏شود.[=Calibri][1]

[=Calibri][1]. [=B Mitra]خامنه‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س‏1192 ؛ تبريزى، صراطالنجاة، ج‏5، س‏1129 ؛ سيستانى، [=Calibri][=Calibri]Sistani.org[=B Mitra]،(تصوير )، س 4 ؛ دفتر: همه مراجع. (رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، ص206.

[=B Mitra]
[=B Morvarid]استمنا با همسر

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]شخصى به قصد اينكه از همسرش منى خارج شود، او را با دست تحريك مى‏كند ؛ آيا اين كار از نظر شرعى جايز است؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]آرى، استمنا به وسيله بدن همسر جايز است.[=Calibri][1]

[=Calibri][1] . العروة الوثقى، 19 ؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 986 ؛ مكارم، استفتاءات، ج 1، س 1246 ؛ تبريزى، صراط النجاة، ج 5، س 656 ؛ سيستانى، [=Calibri]Sistani.org، استمنا و خامنه‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س 788. رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، ص85.

[=B Morvarid]حق هم‏خوابي‏

[=B Mitra]در چه صورت، مرد بايد حداقل هر چهار شب يك شب در بستر زن دائمي بخوابد؟
[=B Mitra]آيات عظام امام، بهجت، خامنه‏اي، صافي، مكارم و نوري: اگر مرد بيش از يك زن دارد، واجب است حداقل هر چهار شب، يك شب در بستر يكي از آنان بخوابد و اگر يك زن دارد، رعايت آن لازم نيست؛ ولي حق ندارد او را طوري رها كند كه نه مثل زن شوهردار باشد و نه مثل زن بي‏شوهر.[=Calibri][1]
[=B Mitra]آيات عظام تبريزي، سيستاني، فاضل و وحيد:اگر مرد بيش از يك زن دارد، واجب است حداقل هر چهار شب، يك شب در بستر يكي از آنان بخوابد و اگر يك زن دارد، بنا بر احتياط (واجب) رعايت آن لازم است.[=Calibri][2]

[=Calibri][1] .[=B Mitra]خامنه‏اي، استفتاءات، س 340 ؛ امام، تحريرالوسيلة، ج 2، القسم، م 1 ؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 2417 و دفتر: بهجت.

[=Calibri][2] .وحيد، توضيح‏المسائل، م 2481 ؛ سيستاني، تبريزي، فاضل، توضيح‏المسائل مراجع، م 2417. احكام زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني،
[=Calibri]

[=B Morvarid]حقوق شرعي زن‏

[=B Mitra]حقوق واجب و شرعي زن نسبت به مرد چيست؟

[=B Mitra]حقوق واجب زن نسبت به مرد عبارت است از:
[=B Mitra]1. تهيه غذا،
[=B Mitra]2. تهيه پوشاك،
[=B Mitra] 3. تهيه وسايل مورد نياز خانه،
[=B Mitra]4. تهيه مسكن[=B Mitra]،
[=B Mitra]5[=B Mitra].حق آميزش و هم‏خوابي.
[=B Mitra] گفتني است كه تأمين اين حقوق، بايد در حد متعارف و مناسب با شأن زن باشد.[=Times New Roman][1]


[=B Morvarid]حقوق شرعي شوهر‏

[=B Mitra]حقوق واجب و شرعي مرد نسبت به زن چيست؟
[=B Mitra]حقوق واجب مرد نسبت به زن عبارت است از:
[=B Mitra]1. زن بايد با اجازه شوهر از منزل بيرون برود؛ مگر در واجبات و ضروريات زندگي؛
[=B Mitra]2.زن بايد براي هر لذتي كه او مي‏خواهد، خود را تسليم نمايد و از نزديكي او جلوگيري نكند، مگر با عذر شرعي (مانند ايام قاعدگي و يا دوران بارداري در صورتي كه نزديكي براي سلامتي او و يا بچه ضرر و خطرر داشته باشد)؛
[=B Mitra]3.رفع چيزهايي كه باعت تنفّر مرد مي‏گردد؛
[=B Mitra]4.زن بايد هر زمان كه شوهر بخواهد، براي او نظافت و آرايش كند.[=Times New Roman][2]

منبع: معارف حدیث>حدیث و زندگی>زندگی اجتماعی>خاندان>همسر>آميزش جنسي (بهداشت، آداب)
سایت دارالحدیثhttp://www.hadith.net/n481-e27301.html

........................................
[=Calibri][1] .احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني،ص57.

[=Calibri][2] .احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني،ص57.

[=B Mitra]شادکامی با رعایت حقوق اخلاقی و قانونی
[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]مقداري درباره واژه «حقوق» در زندگي زناشويي زن و مرد توضيح دهيد؟
[=B Mitra]پاسخ: [=B Mitra]در زندگي زناشويي، دو واژه «وظيفه» و «حق» كاربرد فراواني دارد. «وظيفه» به معناي كار و خدمتي است كه شخص آن را در برابر حق ديگري انجام داده و آن را برخود لازم مي‏داند. «حق» معاني مختلفي دارد؛ ولي وقتي در برابر «وظيفه» قرار گيرد، به معناي يك نوع بهره و نصيب است. اين دو با يكديگر آميختگي دارد؛ هر جا وظيفه هست، در مقابلش حق نيز قرار دارد؛ چنان كه هر جا براي كسي حقي قرار داده شده؛ در برابر آن وظيفه‏اي نيز بر عهده او وجود دارد. زن و شوهر نسبت به همديگر وظايفي دارند و بر همين اساس داراي حقوقي هستند. اگر هر دو به وظايف خويش عمل كنند و به حقوق خود دست يازند؛ [=B Mitra]زندگي توأم با شادكامي و عدالت خواهند داشت. [=B Mitra]اين حقوق بر دو نوع است:
[=Times New Roman]1- [=B Mitra]حقوق واجب و قانوني،
[=Times New Roman]2- [=B Mitra]حقوق مستحب و اخلاقي.
[=B Mitra]«حقوق قانوني»، حقوقي است كه اگر هر يك از طرفين رعايت نكنند، طرف ديگر مي‏تواند به دادگاه مراجعه و از او باز خواست كند. اين نوع حقوق، اساس زندگي زناشويي است.
[=B Mitra]«حقوق اخلاقي»، حقوقي است كه هر يك از زن و شوهر، به حكم اخلاق و فرهنگ اسلامي، ملزم به رعايت آنها هستند و اگر سرپيچي كنند، طرف مقابل نمي‏تواند بر اساس قانون او را ملزم كند؛ [=B Mitra]ولي خوشي و شيريني زندگي از بين مي‏رود. [=B Mitra]البته زن و شوهر مي‏توانند در عقد ازدواج، با قرار دادن شرايطي، حقي را كه بر عهده ديگري است، ساقط و يا حقّ ديگري را ايجاد كنند.[=Times New Roman][1]
...................................................

تذکر:
1. قطار شادی در خانواده رو ریل اخلاق می گردد.
2. درست است که زن و شوهر حقوق قانونی نسبت به هم دارند ولی این حداقل های یک زندگی انسانی و روابط حسنه است. نباید این حقوق را به رخ هم کشید و البته نباید از زیر وظائف و مسئولیت ها فرار کرد.
3. اگر زندگی به جایی برسد که زن و شوهر حقوق قانونی خود را به رخ هم بکشند زندگی ترد و شکننده می شود ولی اگر حقوق مستحب اخلاقی رعایت شود زندگی شاداب و خرم و انعطاف پذیر می شود.

[=Calibri][1] . احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص56.

سلام
دوستان در مورد مطالبی که اینجا از کتاب به تدریج می گذارم سئوالاتی دارند و یا نظراتی.
تا حالا دوستان لطف کرده اند و در تاپیک مطلبی ننوشتند تا نظام بحث و روال کتاب به هم نخورد.
اما اشکالی ندارید
می توانید همین جا بنویسید تا همه ببینند. و به غنای بحث بیفزایید
ولی لطف کنید از این به بعد نظرات تان را بلافاصله بعد از پستم بنویسید تا بین مباحث شکاف نباشد
حق یارتون

حامی;314231 نوشت:
حق هم‏خوابي‏ در چه صورت، مرد بايد حداقل هر چهار شب يك شب در بستر زن دائمي بخوابد؟ آيات عظام امام، بهجت، خامنه‏اي، صافي، مكارم و نوري: اگر مرد بيش از يك زن دارد، واجب است حداقل هر چهار شب، يك شب در بستر يكي از آنان بخوابد و اگر يك زن دارد، رعايت آن لازم نيست؛ ولي حق ندارد او را طوري رها كند كه نه مثل زن شوهردار باشد و نه مثل زن بي‏شوهر.[1] آيات عظام تبريزي، سيستاني، فاضل و وحيد:اگر مرد بيش از يك زن دارد، واجب است حداقل هر چهار شب، يك شب در بستر يكي از آنان بخوابد و اگر يك زن دارد، بنا بر احتياط (واجب) رعايت آن لازم است.[2] [1] .خامنه‏اي، استفتاءات، س 340 ؛ امام، تحريرالوسيلة، ج 2، القسم، م 1 ؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 2417 و دفتر: بهجت. [2] .وحيد، توضيح‏المسائل، م 2481 ؛ سيستاني، تبريزي، فاضل، توضيح‏المسائل مراجع، م 2417. احكام زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني،

سلام
تقصیر خودتونه خودتون گفتید نظرات تون را بنویسید
البته تا با عنوان تاپیک همخوانی دارد.
لطیفه: مردی ازدواج کرده بود او از بد روزگار همسر سرد مزاجی داشت. وقتی در اثر سانحه ای از دنیا رفت. در وصیتش نوشته بود روی سنگ قبرم بنویسید جوان ناکام...:khaneh:

با سلام خدمت شما استاد حامی گرامی

ضمن تشکر فراوان بخاطر انتشار این مطالب مفید پیرو فرمایش شما برخی نکات و سؤالاتی که به نظرم رسید را مطرح می کنم.

حامی;308124 نوشت:
«نون و دلقک»؛ شعری است که با آموزه­های دینی ما تناسب ندارد. عزت و آبروی انسان مؤمن از کعبه هم بالاتر است نه خود و نه دیگران حقی ندارند آن را تخریب کنند. لودگی با مقام انسان که جانشین خداوند است همنوایی ندارد.

نکته جالبی بود که به نظرم در بحث هنر اسلامی و متعالی حائز اهمیت است.

حامی;309670 نوشت:
نه با دختران دوست شوید و نه با دخترانی که دوست پسر دارند ازدواج کنید
با زنان پاکدامن مسلمان ازدواج کنید و خود نیز پاکدامن باشید

سؤال بنده این است که آیا باید در مورد سابقه قبلی خانمی که با او آشنا می شویم از خود او سؤال کنیم و مثلاً بخواهیم (یا قسم بدهیم) که از ابتدا حقیقت را بگوید؟ یا باید بنا را بر صلاح گذشته افراد گذاشت؟ از طرفی تجسس آزاردهنده ای است (شاید فرد توبه کرده باشد و نخواهد به ما هم دروغ بگوید که قبلاً لغزشی داشته است) و از سوی دیگر مسأله حساسی است (زیرا ممکن است فیل انسان زمانی یاد هندوستان بیفتد یا عواقب زندگی گذشته در زندگی فعلی تأثیر داشته باشد).
سؤال این است که آیا برای اطمینان از پاکدامنی طرف مقابل باید از گناهان گذشته او سؤال یا تحقیق کرد؟ اگر این طور است از چه گناهانی؟ گناهان علنی؟ یا دوستی پنهانی و گناهان جنسی خصوصی دیگر نیز باید مورد تحقیق قرار گیرند؟ از خود شخص هم بپرسیم؟

حامی;309872 نوشت:
افزایش اضطراب پس از دروغ گفتن باعث افزایش دمای نوک بینی می‌شود.

پس شاید خوب باشد که در سرمای شدید که نوک بینی ما در حال انجماد است به دروغ به خودمان بگوییم هوا گرم است تا در اثر دروغ دماغمان گرم شود! (چه بی مزه!!!)

حامی;310176 نوشت:
گواه اين مطلب آيه قرآن است كه مى‏فرمايد: «فليَضحَكُوا قليلاً و ليَبكُوا كثيراً»[4]؛ «بايد كم بخندند و زياد بگريند».

بنده در مورد این نتیجه گیری شما کمی ابهام دارم.
در مواعظ العددیه صفحه 259 از قول پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است: کودکان را به خاطر پنج چیز دوست دارم: اول اینکه بسیار می گریند ...
یا در جای دیگری از ایشان نقل شده است که ما قومی هستیم که کمتر می خندیم و بسیار گریه می کنیم (متأسفانه منبع آن خاطرم نیست).
یا در آیات مختلف قرآن کریم داریم که کافران در زمین شادی می کنند یا به مؤمنین می خندند. اما شادی و خنده مؤمنین در اصل به آخرت موکول شده و شادی آنها در دنیا نیز شادی معنوی است. ظاهراً خنده پیامبر ما نیز همیشه نوعی تبسم حزن آلود بوده است. این طور نیست؟

ممنون از توجه شما.:Gol:

مؤمن;314438 نوشت:
سؤال بنده این است که آیا باید در مورد سابقه قبلی خانمی که با او آشنا می شویم از خود او سؤال کنیم و مثلاً بخواهیم (یا قسم بدهیم) که از ابتدا حقیقت را بگوید؟ یا باید بنا را بر صلاح گذشته افراد گذاشت؟ از طرفی تجسس آزاردهنده ای است (شاید فرد توبه کرده باشد و نخواهد به ما هم دروغ بگوید که قبلاً لغزشی داشته است) و از سوی دیگر مسأله حساسی است (زیرا ممکن است فیل انسان زمانی یاد هندوستان بیفتد یا عواقب زندگی گذشته در زندگی فعلی تأثیر داشته باشد). سؤال این است که آیا برای اطمینان از پاکدامنی طرف مقابل باید از گناهان گذشته او سؤال یا تحقیق کرد؟ اگر این طور است از چه گناهانی؟ گناهان علنی؟ یا دوستی پنهانی و گناهان جنسی خصوصی دیگر نیز باید مورد تحقیق قرار گیرند؟ از خود شخص هم بپرسیم؟

سلام
باید در تحقیقات تان از همسایه ها، همکلاسی ها و... دقت کنید. اگر خانواده آبرومند و متدین باشند و همتایی باشد جلو بروید و نباید سوالاتی بپرسید که بی حرمتی به طرف مقابل شود.
اگر گذشته سالمی نداشته باید با عصای احتیاط جلو رفت. اگر سال ها باشد که تغییر منش داده باشد قابل اعتماد تر است ولی اگر بگوید الان کارهای بدم را کنار می گذارم قایل اعتماد نیست و نباید ریسک کرد. ولی اگر واقعا توبه کرده باشد و مطمئن شدید که توبه کرده لازم نیست او را سئوال پیچ کنیم که چه گناهانی کرده است و نباید حرمتش را که خدا حفظ کرده از بین ببریم. دین می گوید کسی که توبه کرده مثل کسی است که انگار گناهی نکرده ولی این حرف دین است مبادا از روی احساس جلو برویم و بعد بهانه گیر شویم و نتوانیم گذشته را نادیده بگیریم
بنابراین اگر دینداری ما قوی نیست نباید به خاطر دین برویم و تحت تأثیر خشم و شهوت مان قرار گیریم و بی انصافی کنیم.
پس باید از همان اول با دقت گزینش کنیم.

مؤمن;314438 نوشت:
بنده در مورد این نتیجه گیری شما کمی ابهام دارم. در مواعظ العددیه صفحه 259 از قول پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده است: کودکان را به خاطر پنج چیز دوست دارم: اول اینکه بسیار می گریند ... یا در جای دیگری از ایشان نقل شده است که ما قومی هستیم که کمتر می خندیم و بسیار گریه می کنیم (متأسفانه منبع آن خاطرم نیست). یا در آیات مختلف قرآن کریم داریم که کافران در زمین شادی می کنند یا به مؤمنین می خندند. اما شادی و خنده مؤمنین در اصل به آخرت موکول شده و شادی آنها در دنیا نیز شادی معنوی است. ظاهراً خنده پیامبر ما نیز همیشه نوعی تبسم حزن آلود بوده است. این طور نیست؟

سلام
جایی نداریم شادی مومن نسیه است و باید صبر کند تا قیامت ولی دایره تفریحات مؤمن محدود به آنهایی می شود که مقبول خدا است.
اگر جایی بحث از حزن شده به معنی این است که بالانس و تعادل هیجانی ما باید همیشه حفظ شود.
حزن به ما کمک می کند در مسیر رشد حرکت کنیم و در شادی افراط نکنیم
البته هر حزنی هم پسندیده نیست حزنی خوب است که ما را به افسردگی و پژمردگی نکشاند حزنی در دل آن حرکت باشد و بازگشت به سوی خدا مثل ندبه بر امام زمان، گریه بر سیدالشهدا، و....

پیشنهاد می کنم نرم افزار شادکامی در آموزه های دینی اثر عباس پسندیده را تهیه کنید
این نرم افزکار کاری از موسسه خدمات مشاوره ای جوانان و پژوهش های اجتماعی آستان قدس رضوی است
تلفن: 85339171-0511

[=B Mitra]بهترین زمان آمیزش
[=B Mitra]مناسب‏ترين وقت و ساعت براى نزديكى، چه زمانى است؟
[=B Mitra]مناسب‏ترين زمان‏هاى آميزش عبارت است از:
[=B Mitra]۱. عصر روز جمعه،
[=B Mitra]۲. ظهر روز پنج شنبه،
[=B Mitra]۳. در شب اول ماه رمضان،
[=B Mitra]۴. شب‏هاى دوشنبه، سه شنبه، پنج شنبه و جمعه.[1]

[=Calibri].[=Calibri][1] العروة الوثقى، النكاح، م ۱۱ به نقل از احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص107.

[=B Mitra]آداب آميزش‏
[=B Mitra]آداب و مستحبات آميزش را بيان كنيد؟
[=B Mitra] پاره‏ اي از آداب و مستحبات آميزش عبارتند از: 1. تعجيل نكنند؛ 2. با وضو باشند؛ 3. قبل از آميزش ملاعبه كنند؛ 4. در مكان پوشيده و پنهان باشند؛ 5. در زماني باشد كه زن ميل به آميزش دارد؛ 6. از خداوند فرزندي پاك و مبارك و سالم درخواست كنند؛ 7. تسميه «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و استعاذه «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» بگويند.[1]

[=Calibri][1] . احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص106.

[=B Mitra]محرمات آميزش
[=B Mitra]محرمات آميزش چيست؟
[=B Mitra] موارد و زمان‏هايي كه نزديكي در آنها حرام است، عبارت است از: 1. در حال احرام، 2. زمان نفاس، 3. در حال اعتكاف، 4. دوران قاعدگي، 5. در حال روزه واجب، 6. زماني كه زن كمتر از نه سال داشته باشد، 7. جايي كه طواف و نماز نساء در حج را به جا نياورده باشد.[=Times New Roman][1]

[=Calibri][1] . العروة الوثقي، ج 1، احكام الحائض، السابع و احكام النفاس، م 10، ج 2، المفطرات، الثالث، و اقسام الصوم، السابع و احكام الاعتكاف و احكام النكاح، فصل 2، م 1 ؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 450 و 513 و 1584 ؛ نوري، توضيح‏المسائل، م 452 و 515 و 1581 ؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 456 و 520 و 1592 ؛ العروه الوثقي، احكام الاعتكاف ؛ به نقل از احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص109.

[=B Mitra]مكروهات آميزش‏
[=B Mitra]مكروهات آميزش چيست؟
[=B Mitra]در اوقات مواردي آميزش مكروه است؛ از جمله
[=B Mitra]1. اول ظهر
[=B Mitra]2. مقابل قبله
[=B Mitra]3. پشت به قبله
[=B Mitra]4. در زير آسمان
[=B Mitra]5. در حال ايستاده
[=B Mitra]6. در هنگام غروب آفتاب
[=B Mitra]7. در شب عيد فطر و قربان
[=B Mitra]8. بعد از غذا و با شكم پر
[=B Mitra]9. در شبي كه ماه گرفته باشد
[=B Mitra]10. در روزي كه خورشيد گرفته باشد
[=B Mitra]11. در حالي كه بچه ناظر آنها باشد
[=B Mitra]12. در حال احتلام پيش از غسل يا وضو، البته اگر بدون فاصله چند بار آميزش انجام گيرد مكروه نيست.
[=B Mitra]13. بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشيد
[=B Mitra]14. در حالي كه هر دو كاملاً عريان باشند.[=Times New Roman][1]
[=B Mitra]

[=Calibri][1] . العروة الوثقي، النكاح، م 11به نقل از احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص108.

[=B Mitra]آميزش در ايام شهادت
[=B Mitra]نزديكي و آميزش با همسر در شب يا روز شهادت معصومين عليهم السلام چه حكمي دارد؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]حرام نيست ولي در صورتي كه ضرورت ندارد، بهتراست احترام كنيد و اين کار را به زمان ديگري بيندازيد.[=Times New Roman][1]

[=Calibri][1] .[=Calibri] [=Calibri]http://ahkam.porsemani.ir/

[=B Mitra]ارضاي جنسي همسر با وسايل مصنوعي
[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]آيا مرد مي‏تواند همسرش را با شي‏ء خارجي و وسايل مصنوعي از لحاظ جنسي اشباع كند؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]خير، استفاده از اين روش جايز نيست؛ ولي مي‏تواند با هر نقطه از بدن خود او را ارضا كند.[=Times New Roman][1]
[=B Mitra]

[=Calibri][1] . فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 1656 ؛ صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1327 ؛ دفتر: همه مراجع به نقل از احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص115.

[=B Mitra]نفقه
[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]نفقه چيست و نفقه زن شامل چه چيزهايي مي‏شود؟
[=B Mitra]«نفقه» عبارت است از هزينه زندگي زن و نزديكان (مانند فرزندان، نوه‏ها، پدر و مادر و اجداد). نفقه زن - كه تأمين آن بر عهده شوهر است - عبارت است از: تهيه غذا، پوشاك، وسايل زندگي، هزينه معالجه و درمان و مسكن (در حد متعارف و مناسب با شأن زن).[=Times New Roman][1]

[=Calibri][1] . امام، تحريرالوسيلة، ج 2، النفقات، م 8 ؛ صافي، هدايةالعباد، ج 2، النفقات، م 8 ؛ تبريزي، منهاج‏الصالحين، ج 2، النفقات ؛ وحيد، منهاج‏الصالحين، ج 3، النفقات ؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 2، س 1310 ؛ سيستاني، منهاج‏الصالحين، ج 3، م 420 ؛ مكارم، توضيح‏المسائل، م 2062 ؛ نوري، توضيح‏المسائل، م 2408 ؛ بهجت، توضيح‏المسائل،م 1897 ؛ خامنه‏اي، استفتاءات، س 383. احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص59.

[=B Mitra]تكرار آميزش‏
[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]آيا انسان مي‏تواند در يك شب، چند بار با همسرش مجامعت كند؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]آري، جايز است؛ مگر آنكه افراط در اين امر، براي سلامتي زن ضرر داشته باشد.[=Times New Roman][1]

[=Calibri][1] العروة الوثقي، في ما يكره علي الجنب، السابع. احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص109.

[=B Morvarid]نزديكي از پشت

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]اگر مرد بخواهد با همسرش از پشت نزديكي كند، آيا زن مي‏تواند تمكين نكند؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]آري، زن مي‏تواند به اين نوع از استمتاع، تمكين نكند.[=Times New Roman][1]

[=Calibri][1] . فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 1670 ؛ سيستاني، توضيح‏المسائل، م 450 ؛ خامنه‏اي، استفتاء، س 425 ؛ وحيد، منهاج‏الصالحين، ج 2، م 228 ؛ تبريزي، منهاج‏الصالحين، ج 1، م 228 ؛ نوري، امام، مكارم، تعليقات علي العروة، ج 2، الفصل الاول، م 1. احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص 110.

[=B Morvarid]تمكين زن

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]تمكين زن نسبت به روابط زناشويى، چه مقدار بايد باشد؟
[=B Mitra]همه مراجع: اگر عذر شرعى (مانند حيض، ضرر براى سلامتى بدن و... ) نداشته باشد و شوهر بخواهد، بايد تمكين كند.[=Times New Roman][1]

[=Calibri][1] .[=B Mitra]امام، استفتاءات، ج 3، احكام نفقه، س 25 ؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 2412 ؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م‏2476 ؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 2408 و دفتر: خامنه‏اى. رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، و احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص 99.

[=B Morvarid]ضرر آميزش و عدم تمکین

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]در جايي كه روابط زناشويي (و افراط در آن) براي سلامتي زن ضرر داشته باشد، آيا زن مي‏تواند تمكين نكند؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]اگر براي سلامتي زن ضرر داشته باشد، مي‏تواند تمكين نكند.
[=B Mitra] تبصره. [=B Mitra]هرگاه زن براي عدم تمكين و نزديكي، عذر شرعي (مانند حيض، خطر سلامتي بدن و...) داشته باشد، مي‏تواند از نزديكي ممانعت كند. [=Times New Roman][1]

[=Calibri].[=Calibri][1] فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 1658 ؛ توضيح‏المسائل مراجع، م 2412 ؛ وحيد، توضيح‏المسائل، م 2476 ؛ نوري، توضيح‏المسائل، م 2408 ؛ دفتر: خامنه‏اي. احكام زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، 113.

[=B Morvarid]عدم تمكين زن

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]اگر مرد گناهي انجام دهد، آيا زن مي‏تواند به عنوان نهي از منكر نسبت به او تمكين نكند؟

[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]هر چند نهي از منكر با رعايت مراتب و شرايطش واجب است؛ ولي زن حق ندارد از راه عدم تمكين، نهي از منكر كند.[=Times New Roman][1]

[=Calibri].[=Calibri][1] فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س‏1674پ ؛ دفتر: همه مراجع. (احكام روابط زن و شوهر، سيدمجتبي حسيني، ص99.

[=B Morvarid]صيغه عقد موقت

[=B Mitra]سؤال: [=B Mitra]اگر دختر و پسرى بخواهند خودشان صيغه عقد موقت بخوانند، كيفيت آن به چه شكل است؟
[=B Mitra]همه مراجع: [=B Mitra]پس از تعيين مهر و مدت عقد و رعايت شرايط عقد (مانند اجازه پدر دختر )، نخست دختر بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسى‏ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» و پس از آن بدون فاصله (طولانى ) پسر بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ»؛[=Calibri][1]

[=Calibri][1] . توضيح‏المسائل مراجع، م 2368 ؛ نورى، توضيح‏المسائل، م 2364 و وحيد، توضيح‏المسائل، م 2432 ؛ دفتر: خامنه‏اى. (رساله دانشجويي، سيد مجتبي حسيني، ص

[=B Jadid]هدیه پایانی[=B Jadid]
[=B Mitra]امام صادق (ع) فرمود: به پیامبر اکرم (ص) خبر رسید که دو نفر به نام «هیت» و «ماتع» در مدینه سبکسری و هرزگی می­کنند و با ذکر اوصاف و زیبایی های زنان و خنداندن مردم، موجب آسیب رسانی به حریم عفت جامعه می شوند، پیامبر (ص) آنها را احضار کرد و پس از سرزنش، آنها را از مدینه به «العرایا» (چند فرسخی مدینه) تبعید نمود. آنها فقط حق داشتند که در روز جمعه برای خریداری غذا و لوازم زندگی به مدینه بیایند و سپس به تبعیدگاه باز گردند.[1]

[=B Mitra][=Calibri][1][=B Mitra] . بحارالانوار، ج 22، ص 88 (با تلخیص).[=B Mitra]

[=B Mitra]شوخى زن و شوهر با رضایت خداوند
[=B Mitra]سلمان فارسى تعریف کرده است که: روزى حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها نزد پدرش، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمد.
[=B Mitra]وقتى رسول خدا چشمش بر چهره فاطمه افتاد، او را گریان و غمگین دید، به همین جهت علّت را جویا شد؟
[=B Mitra]حضرت زهرا سلام اللّه علیها در پاسخ پدر گفت: پدر جان! دیروز بین من و همسرم ، علىّ بن ابى طالب علیه السلام جریانى اتّفاق افتاد كه با یكدیگر ضمن صحبت ، شوخى و مزاح مى‌كردیم و من جمله‌اى را به شوخى به او گفتم ، كه موجب ناراحتى‌اش شد.
[=B Mitra]و چون احساس كردم كه همسرم ناراحت است ، از سخن خویش غمگین و پشیمان گشتم و از او خواهش كردم تا از من راضى و خوشحال گردد.
[=B Mitra]و او نیز عذر مرا پذیرفت و شادمان شد و بر من خندید و احساس كردم كه از من راضى شده است؛ ولى اكنون نگرانم كه مبادا خدا از من خشمگین و ناراضى باشد.
[=B Mitra]رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با شنیدن ماجرا گفت: دخترم ! رضایت و خشنودى شوهر همانند رضایت و خشنودى خداوند متعال خواهد بود و غضب و ناراحتى شوهر سبب نارضایتى و ناراحتى خدا مى گردد.
[=B Mitra]و سپس افزود: هر زنى كه خداوند را همچون حضرت مریم عبادت و ستایش كند؛ اما شوهرش از او ناراضى باشد، عبادات و اعمال او مقبول درگاه خدا قرار نمى گیرد.
[=B Mitra]دخترم ! بدان كه بهترین اعمال ، فرمانبُردارى و تبعیّت از شوهر است، البتّه در مواردى كه خلاف اسلام و قرآن نباشد.
[=B Mitra]دخترم ! هر زنى كه زحمات و مشقّات خانه دارى را تحمّل كند و خانه دارى نماید و براى رفاه و آسایش اعضای خانواده‌اش تلاش ‍ نماید، همانا او اهل بهشت خواهد بود.[1]

[=B Mitra]

[=Calibri].[=Calibri][1] حقاق الحقّ، ج 19، ص 112 و 113،

[=B Mitra]غم مخور
[=B Mitra]وقتی [=B Mitra]حضرت محمد در غار ثور مخفی شده بود همراه ایشان می ترسیدند که گیر قریش بیفتند ایشان فرمودند:

[=B Mitra]لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا[=B Mitra][=Calibri][1]

[=B Mitra]«غم مخور، خدا با ماست.»

[=B Mitra]بله درست گفته اند که با خدا باش پادشاهی کن. یا تا خدا را داریم غمی نداریم.

[=Calibri][1] . توبه ، 40.

روابط زناشویی حلال یکی از لذت بخش ترین حلال هایی است که خداوند برای آن آداب و قوانینی بیان کرده است.
همین روابط اگر از چهار چوب شرع خارج شود برای زندگی فردی و اجتماعی مصیبت و فاجعه زاست.
حتی رعایت نکردن آداب و مستحبات قوانین آمیزش می تواند مشکلاتی به بار آور و کام زن و شوهر و فرزندان را تلخ کند.
اجازه بدهید داستان زیر با شما سخن بگوید :

زخم خورده

«دردم از ياراست و درمان نيزهم»

امروز دو ساله كه ازدواج كرده ام. همه در سالروز ازدواج‌شون خوشحالن و شاد. بهترين لباساي خود رو به تن مي‌كنن و شيريني و غذاي خوب مي‌خورن ولي سهم من اشك سرد است و آه گرم. آهي كه از آتشفشان دلم بر مي‌خيزه و همه خاطرات شيرين زندگي‌ام رو مي‌بلعد.
خيلي تلاش كردم، اما، اما اين دوسال هنوز نتونستم فقط عكس شوهرم رو به عنوان محبوبم در مهمان خانه دلم نصب كنم و تنها آغوش او آرام بخشم باشد.

وقتي شوهرم رو مي‌بينم از خودم بدم مياد، گاهي فكر مي‌كنم به يه ديو بد سيرت سياه تبديل شده‌ام و بويي از انسانيت نبرده‌ام. از بس توبه كردم و شكستم، حالم از خودم به هم مي‌خوره .
به همين دليل، ديگه روم نميشه نماز بخونم يا به زيارتگاه يا مسجدي برم

كه تو در برون چه كردي، كه درون خانه آيي؟

اگه شوهرم متوجه بشه كه من چه كاري در حق او كرده‌ام اگه بابا و مامانم بفهمند كه من تا كجا تو خاكي زدم. اگه داداش غيرتيم خبر دار بشه كه من با مردان ديگه هم آغوش ميشم. خودم را مي‌كشم و زندگي‌ام را تمام مي‌كنم.
زندگي، چه كلمه‌ي زيبايي! سال‌هاست كه من مرده‌ام من طعم زندگي را نچشيدم چون تا يادم مياد توي امواج نگراني و تشويش دارم دست و پا مي‌زنم.
سهم من از اين زندگي كابوس‌هاي سياه شبانه است و خيال‌پردازي‌هاي تلخ روزانه.

ادامه داره


قسمت دوم


فكر نمي‌كردم اين سياهي، لكه اي باشد كه از گذشته اي دور بر دامنم نشسته باشد. وقتي براي اين مشكل با مشاور صحبت كردم سرم درد گرفت. تا به حال وقت نكرده بودم از ميكروسكوپ خودكاوي به گذشته‌ام سفر كنم و او-مشاوره سبب شد در آينه خاطراتم سهمي براي بدبختي خود بيابم.
اگر چه بدم نمي‌آيد سهم همه بدي هايم را به گردن ديگران بيندازم و خودم را پاك حداقل در دادگاه وجدانم معرفي كنم ولي نمي توانم نسبت به خودم قسي القلب باشم.
نه نه نمي توانم با بي رحمي تمام همه تقصير را گردن خودم بيندازم.
نمي‌توانم شلاق سرزنش را با سنگ‌دلي پي در پي بر گرده احساسم وارد كنم.
من بدِ بد. ولي آيا خدا اون خدايي كه ميگن مهربون و از مامان محبتش هزاران برابر بيشتره من رو از اول اين گونه آفريد؟
خدا بوم ذهن من را سفيد سفيد آفريد.
كي به خودش حق داد با خط‌هاي كج و معوج روي اين بوم با ذغال غفلت و ندانم كاري نقاشي كند. كي به او حق داده كه بوم ذهنم را كه هديه خدا به من بود اين گونه كثيف كند.
نمي‌دانم شايد يافتن مقصر در اين جا مثل اين باشد كه جايي آتش گرفته باشد و ما به جاي آن كه بخواهيم آتش را خاموش كنيم بياييم و دنبال مقصر بگرديم.
مي‌خواهم آتشي كه بر زندگي‌ام افتاده را خاموش كنم. اما مگر اين نفس بد سيرت مي‌گذارد. مگر اين شيطان شوم امان مي‌دهد وسوسه هايشان تمامي ندارد؛« آب كه از سر گذشت چه يك ني چه صد ني».
و اين وسوسه‌ها سنگ بزرگي شده‌اند، جلوي چرخ توبه ام. مي‌خوام برگردم اما با كدام رو. با كدام آبرو. بيام در خونه خدا چي بگم؟
بگم خدا من اومدم
اگه از من بپرسه كه چي برام اوردي چي بگم؟
بگم هيچي؟ اين كه خوبه، اي كاش فقط همين بودم و من شرمنده دست‌هاي خاليم بودم.
شرم حضورم از اين است كه من سرمايه فطرتم را باخته‌ام
من بوم ذهن و روحم را به جاي نقاشي زيبا، روش با ذغال گناه خط خطي كرده ام. من، اي خداي خوبم!، امانت دار خوبي نبودم.
گاهي به بابا و مامانم كه نگاه مي كنم حس عجيبي بهشون دارم. هم ميخوام‌شون و هم نمي‌خوام‌شون.
مي‌خوام شون چون كه درخت وجودم در زمين اونا ريشه داره و
نمي خوام شون به دليل اين كه باورم شده كه سهم بزرگي در كج‌روي‌هاي من دارند. اين بنايي كه من ساخته‌ام را روي خشت كج اول آنها بنا كردم.
بابا - مامان شما مقصريد.

ادامه داره


ما منتظر ادامه هستیم
ما منتظر ادامه هستیم

حامی;315603 نوشت:

لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا
«غم مخور، خدا با ماست.»

لاتحزن به معنی از ته نزدن ریش نیست؟ یعنی ریشت را از ته نزن خدا با ما ست:Nishkhand:

قسمت سوم

زندگي، وه كه چه كلمه‌ي شيريني است. و من تشنه‌ي جرعه جرعه خوشي‌هاي آنم.
چقدر دلتنگ آغوش همدلي‌هاي مادرم هستم. چقدر دلم براي لالايي هاي ايام كودكي‌ام تنگ شده. چقدر دلم مي‌خواد مي‌شد به گذشته‌هاي دور سفر كرد و از نو همه چيز را ساخت.
چقدر حرف براي گفتن دارم. كاش جسارت داشتم و جلوي مامان و بابام مي‌ايستادم و لب مي‌گشودم تا بدانند كه اخگرهاي آتش فشان درونم از قلبم جز خاكستري برجاي نگذاشته است.
واي خداي من چقدرم من تشنه‌ي يك گوشم. گوشي كه بنشيند پاي حرفم. گوشي كه فقط بشنود
واي خداي من چه‌قدر تشنه‌ي دو لبم، لباني كه وقتي حرف مي‌زنند شلاقي بر روح مردنيم نزنند و با من كمي همدلي كنند. كمي‌با من همراهي كنند. مرتب در گوشم نخوانند كه تو مقصري تو. پيوسته من را متهم نكنند و با وجدانم طرح محكوميت من را امضا نكنند.
خدايا من بينوا گرسنه‌ حمايت توام. فرشته اي بفرست تا من را در اين شب سياه راهنمايي كند


در اين شب سياهم گم گشته راه مقصود
از گوشه‌اي برون آي اي كوكب هدايت

ديگه عقلم قد نميده چاه و راه برايم يكي شده است اگر باورم نبود كه از آتش نارضايتي ات، اي خدا، جهنمي سوزان تر نيست صدبار تا حالا پرنده روحم را از قفس اين بدن خاكيم رها مي‌كردم. اون قدر از خدا دور شده ام كه حتي جرائت ندارم از خدام بخوام كه؛
اي خداي من! يا پاكم كن يا خاكم.
ادامه داره....


قسمت چهارم (پايان)

داستان تلخ من ريشه در گذشته دارد. ابتداي سريال زندگي من به دوران كودكيم باز مي‌گردد. وقتي كودكي بيش نبودم احساس پيوستگي زيادي به او داشتم هر چند كه از بدن او خارج شده بودم ولي هنوز احساس مي‌كردم جزيي از او هستم نمي توانستم يك لحظه دوريش را تحمل كنم و سريع بي‌تابي مي‌كردم و مامانم قربون و صدقه ام مي‌رفت.
خيلي زود ناراحتي مامانم رو حس مي‌كردم و بغض مي‌كردم و مامانم كه من رو در اون حال مي‌ديديد، من رو تو آغوشش مي‌گرفت و با من گريه مي‌كرد و بعد آروم ميشد.
بابام رو هم خيلي دوست داشتم اما وقتي با مامان تند برخورد مي‌كرد خيلي دلم ازش مي‌گرفت.

يك شب وقتي از خواب بيدار شدم حس كردم بابام داره مامانم رو مي‌زنه. شروع كردم به گريه كردن و بابام رو با دستان كوچكم مي‌زدم مامانم كه من را با آن وضع آشفته ديد در حالي كه من رو ناز مي‌كرد مي‌گفت: نه عزيزم بابات من رو دوست داره و باهام داره شوخي مي‌كنه. بابام كه مي‌خواست ناراحتي من رو برطرف كنه در حالي كه با مامان گلاويز شده بود، به مامانم لبخند مي‌زد، او را مي‌بوسيد و نوازشش مي‌كرد. بعد از اين رفتارها خيالم راحت شده بود كه اينها باهم دوست هستند به خصوص كه چندين بار ديگر اين تكرار شد. من كه گاهي خودم رو به خواب مي‌زدم از شوخي ها و خنده هاي هر دوشون فهميدم كه خطر جدي اي مامانم رو تهديد نمي‌كنه و آنها در كنار هم شاد شاداند.

بعد از آن پرنده نگراني از درخت ذهن كودكانه ام پركشيد و رفت و من آروم شدم. اما يه چيز خوره خيالم شده بود و آن اين كه چرا من از اين لحظات شاد نداشته باشم. نمي‌خواستم با دختري بازي كنم دنبال پسري بودم كه در بازي كودكانه ام شوهرم شود تا مثل بابا و مامان شوخي كنيم و بخنديم.
و اولين گلاويز شدن و شوخي در خلوت و رختخواب را در 4 سالگي با پسر دايي‌ شش ساله و پسر عموي 7- 8 ساله‌ام تجربه كردم.
آنها از من بزرگتر بودند. در آن بازي ها به تدريج چشم و گوشم به چيزهايي باز شد كه براي من خيلي زود بود.
شادي هاي كودكانه من با آن دو و چند پسر بچه ي ديگر فاميل و حس تنهايي من از سويي ديگر، سبب شده بود كه من ترجيح مي‌دادم به خاطر محروم نشدن از بازي با آنها حرفي از كنجكاوي هاي كودكانه مان به مامان نزنم.

اندازه اين تصوير تغيير داده شده است براي نمايش اندازه واقعي كليك نماييد .

در اين بازي ها بود كه متوجه شدم، اندامم با پسر بچه ها كمي متفاوت است و دست‌ورزي با خودم در خلوت، حمام و در رختخوابم را شروع كردم.
ما بزرگ و بزرگ‌تر مي شديم و اين بازي ها با آن پسرهاي فاميلم هر از چند گاهي تكرار مي‌شد.
بعضي از پسر بچه هاي فاميل، از اين ارتباط با پسرهاي ديگر فاميل سخن گفته بودند و آنها هم دوست داشتند با من ارتباط داشته باشند. وقتي كه اعتراض مي‌كردم سريع من را تهديد مي‌كردند كه به مامانت ميگيم كه با بچه ها از اين بازي ها كردي و من براي ساكت كردن آنها با آنها هم اين شوخي ها و روابط را تجربه كردم.
وقتي يازده - دوازده ساله شده بودم چند تجربه نزديكي با پسران را تجربه كردم. از آن به بعد تا قبل از عقدم، گاه گاهي با همان پسران فاميل و دوستانشان ارتباط داشتم. وقتي عقد كردم با خودم تصميم گرفتم كه اين روابط را تمام كنم اما دو چيز نمي‌گذاشت؛ پسراني كه از من آتو داشتند و خودم كه به اين ارتباط‌ها و روابط با آن افراد وابسته شده‌بودم.

دو سال است كه ازدواج كرده‌ام اما هنوز هم نتوانسته ام اين روابط را قيچي كنم و بازهم دوبار رابطه جنسي با غير شوهرم را تجربه كرده ام.
اما خداي من، من كه كودك بودم و به اين مسير كشيده شدم چه مقدار در اين انحرافم سهم دارم. الان كه مي‌فهمم مثل يه معتادم كه نمي‌توانم فقط به يكي سر كنم. گاهي از تو هم دلگير ميشم كه چرا يه زن نمي‌تونه شوهر متعدد داشته باشد ولي مرد مي‌تونه.
يا چرا من بايد تاوان ندانم‌كاري‌هاي بابا و مامانم رو بدم.
چرا؟ چرا؟

مي‌ترسم به خاطر اين مشكلاتم به مشاور يا پزشكي رجوع كنم چرا كه يك بار پزشكي كه متوجه بيماري من شده بود به طور جدي قصد ارتباط با من را داشت و من تصميم گرفتم با خودكشي پرونده زندگي تيره و بيمارگونه ام رو براي هميشه ببندم و دارو خوردم .
كاش خانواده‌ام متوجه نشده بودند و من همان موقع تمام مي‌كردم.
از وقتي كه فهميدم خودكشي از گناهان بسيار بزرگ است و عاقبتش جهنمه مي‌ترسم و تصميمم به عمل نمي‌رسد.
با اين درد با اين زخم، با اين التهاب سنگين و با اين جراحتي كه عمقش تا زمان كودكي‌ام است چه كنم، به كي بگم كه شانه هاي نحيفم تحمل اين بار سنگين را ندارد. چقدر بايد اشك بريزم نه براي بدبختي خودم به خاطر خواب سنگين بابا و مامانم. همان‌هايي كه مثل خيلي از پدر و مادرها فكر مي‌كنند همين كه غذا و پوشاك بچه رو دادند و از تر و خشكش كردند شاه كار كرده‌اند.
آنهايي كه باغبان خوبي نبودند و نهالي را كه خدا به آنها داد ضايع كردن. ولي خداي من اگر تو نبودي، اگر شنواي زمزمه نبودي اگر گوشت براي شنيدن سخنانم شبانه روزم باز نبود چه خاكي برسرم مي‌كردم
خدايا من را از مرداب جهالت‌هاي خود و اطرافيانم بِرهان. و اين درد بي درمان را علاج كن.

حامی;315955 نوشت:
خدايا من را از مرداب جهالت‌هاي خود و اطرافيانم بِرهان. و اين درد بي درمان را علاج كن.

:Doaa:
ای آدما چه می کنید بی رحمیا رو کم کنید....
:god:

:grye:

تحليل روان‌شناختي

1- پاسخ به يك شبهه: وقتي هنرستان مي‌رفتم كتاب حليه المتقين مرحوم علامه مجلسي را مي‌خواندم. توصيه هايي از پيامبر را خواندم كه فرموده بودند اگر زن و شوهري با هم ارتباط زناشويي داشته باشند و كودكان‌شان صداي نفس زدن آنها را بشنود آن كودك ممكن است گرفتار انحراف جنسي شود. اون موقع برام خيلي خنده دار بود اين مطالب.
بعدا هم كه وارد حوزه شدم باز هم به اين روايات به زياد جدي نگاه نمي كردم فكر مي كردم سند اين روايات ضعيف است.
تا اين كه در ايام تحصيل با گزارش برخي از اساتيد روان‌شناس روبرو شدم كه حاكي از تجارب مشاوره‌اي آنها بود و
امروز با نهايت تأسف با تجربيات مشاوره‌اي خودم اعلام مي‌كنم كه اين امر تلخ است ولي واقعيت دارد.
روزي با كمال تعجب خدمت استاد فياضي استاد مشهور فلسفه رسيدم و اين روايت را به ايشان گفتم و پرسيدم كه چرا بايد اين كودكان به گناه والدين‌شان بسوزند و اگر آنها زنا كار شوند تقصير ديگران است نه خودشان.
استاد فياضي گفت: اولا اين روايات اشاره به علت تامه ندارد و حاكي از اقتضا دارد. يعني اين كه اين كودكان زمينه ابتلا به اين انحراف را دارند و صددرصد اين گونه نيست كه مبتلا شوند. دوم اين كه اين افراد مجبور نيستند و اين امر اراده و اختيار آنها را تماماً نمي‌گيرد و والدين نيز به سهم خود در انحراف اين كودكان مقصرند و گناهكار.
2- احادیث امامان و پیامبر اسلام ( ص) در مورد روابط جنسی: براي ديدن اين روايات به نرم افزار نيش‌ها و نوش‌ها رجوع كنيد آدرس: نرم افزار نيش‌ها و نوش‌ها، بيت كامل، رابطه زن و شوهر،بخش مدیریت رابطه زناشویی.

" وقتی کودکی در اتاق است و شما را می پاید و حتی بی اختیار نفس و صدای شما را می شنود،از خیر این لحظات دل نشین و بهشتی در گذرید ،مبادا آن کودک در بزرگی به رابطه نامشروع تن در دهد که رستگار نمی گردد.
پیامبر اکرم (ص)،همان ص95و فروع کافی ج5، ص500"

براي دانلود نرم افزار نيز به آدرس زير رجوع كنيد:

3- هوس‌هاي آني دردهاي باقي: حضرت على(عليه السلام) مى فرمايد: «و كم مِنْ شهوة قد اورثت حزناً طويلا»; چه بسا شهوت و لذتي آني و زود گذرى كه حزن و اندوهى طولانى بر جاى مى گذارد.
پدر و مادري كه نمي‌توانند براي لحظاتي هوس خود را مهار كنند ممكن است خود و فرزندشان را به غمي پايدار و مشكلات روحي و انحرافات جنسي گرفتار كنند.

4- همجنس‌گرايي: همجنس‌گرايي نوعي انحراف جنسي است كه علل مختلفي دارد. برخي از عوامل آن به مشاهده رفتار جنسي والدين مربوط مي شود به عنوان نمونه پسري كه به مادرش دلبستگي زيادي دارد ممكن است با ديدن رفتار جنسي پدر با مادر بخواهد كه با مادر در اين نوع رابطه همانندسازي كند و ابتدا در بازي و سپس با رشدش در عمل تجربه با همجنس خود داشته باشد كه البته اين صرفاً احتمال نيست و تجارب روان‌درماني مؤيد است.
5- مشاور جنسي: براي درمان اختلالات و انحرافات جنسي از مشاور (روان درماني) و روان پزشك(دارو درماني) همجنس كه در مشاورجنسي تخصص دارد كمك بگيريد.


6- اعتياد جنسي:
وقتي غريزه ، معتادت مي كند

اعتـيـاد بـه رابطه جنسي به عدم توانايي در كنترل و يا به تعويق انداختن تمايلات و فــعاليتهاي جنسي اطلاق مي گـردد و براي نخستين بار در دهه 1980 ميلادي مطرح شد. اين واژه براي توصيف افرادي به كار گرفته مي‎شد كه به گونه‎اي وسواسي در پي تجارب جنسي بوده و چنانچه نمي‎توانستند نيازهاي جنسي شان را ارضا كنند، رفتارشان مختل مي‎گشت.
در واقـع رابطه جنسي و انديشيدن به آن افكار معتاد را تحت سيـطره خـود قرار مي دهـد و همه‎ كوشش‎ها و رفتارهايش در زندگي معطوف به جستجوي رابطه‎ جنسي است؛ زمان زيادي را صرف چنين رفتاري مي‎نمايند و اغلب تلاش مي كنند كه اين رفتار را متوقف كنند ولي در عمل، توانايي اين كار را ندارند؛ و نـيـاز بـه انـگيـخـتـگـي جنـسي جـاي نـــياز بـه صميمت را مي گيرد. اين افراد، كوشش فزاينده و مكرري انجام مي‎دهند كه رابطه‎ جنسي داشته باشند و چنانچه در اين تلاش‎ها پيروز و كامياب نشوند، دچار ناراحتي و رنج و عذاب مي‎شوند. معتادين جنسي نمي‎توانند تكانه‎هاي جنسي خود را كنترل كنند. اين تكانه‎ها طيف كاملي از رفتار يا تخيلات جنسي را در بر مي‎گيرد. سرانجام، نياز به آميزش و به طور كلي هر گونه فعاليت جنسي، افزايش مي‎يابد و ميل مداوم به رابطه‎ جنسي، تنها انگيزه‎ رفتار فرد مي‎شود. در سابقه‎ شخص، معمولاً الگو درازمدتي از اين رفتار وجود دارد كه شخص بارها تلاش داشته تا آن را متوقف كند، ولي موفق نشده است. هر چند ممكن است پس از چنين اعمالي، فرد دچار پشيماني و احساس گناه و عذاب وجدان شود، ولي چنين احساساتي براي پيشگيري از بروز دوباره‎ اين رفتار، كافي نيستند. ممكن است بيمار بيان نمايد كه در دوره‎هاي پر استرس يا هنگام تنش، اضطراب و خشم، نياز بيشتر و شديدتري در خود براي برون ريزي احساس مي‎نمايد.
در نهايت، فعاليت جنسي با زندگي زناشويي، اجتماعي يا حرفه‎اي شخص تداخل مي‎كند و سبب از دست رفتن كاركرد شخص در اين زمينه‎ها مي‎شود.

اعتياد به رابطه جنسي در هر دو جنس زن و مـــرد مشاهده مي گردد. «دون ژوآنيسم»

و «نيمفومانيا» دو واژه‎اي هستند كه پيرامون اعتياد به رابطه جنسي بايد مورد اشاره قرار گيرند. دون ژوآنيسم را گاه برابر اعتياد به رابطه جنسي مردان قرار داده‎اند. گفته مي شود دون ژوآن‎ها از فعاليت‎هاي جنسي خود براي پوشاندن احساسات عميق حقارت استفاده مي‎كنند. برخي از آن‎ها، تكانه‎هاي ناخودآگاه همجنس گرايي داشته و با روابط جنسي وسواسي با زنان، اين تكانه‎ها را انكار مي‎كنند. اين مردان، مي‎خواهند خود را از لحاظ جنسي، پر كار نشان دهند و اغلب پس از رابطه‎ جنسي، ديگر تمايل و علاقه‎اي به آن زن ندارند. نيمفومانيا، معادل اعتياد به رابطه جنسي زنان و به مفهوم ميل مفرط يا بيمارگونه زن براي آميزش جنسي است. به طور معمول، زنان دچار اين حالت، يك يا چند اختلال كاركرد جنسي (اغلب شامل اختلال ارگاسمي زنانه) داشته‎اند. زن مبتلا، اغلب ترس شديدي در مورد از دست دادن عشق داشته و مي‎كوشد با انجام اين اعمال، نيازهاي وابستگي (و نه تكانه‎هاي جنسي) خود را ارضا كند.

علت آن معمولا بدرفتاري با معتادين در سنين كودكي اين گونه افراد ميباشد.استرس يـك عامل برانگيزنده و تشديد كننده اين اختلال است. در واقــع فـــرد مـــعتاد از طريق رابطه جنسي آلام عاطفي و عـقـده هـاي روانــي خود را تسكين مي دهد. بايد توجه داشت كه نبايد اعتياد بــه رابطه جنسي را بـــا شــهــوت جنسي قوي اشتباه گرفت. فرد معـتاد به رابطه جنسي ممكن است داراي شـهـوت جـنـسـي اندكي باشد. در واقع با ارضـاء جــنسي به فرد احساس سرخوشي در پي آزادسـازي آدرنـالـيـن و آنـدومـرفيـنـها دست داده و وي را موقتا تسكين مي دهد. مـعــمولا فرد معتاد از رابـطـه جـنـســي خود لذت چنداني نمي برد زيـرا پــس از آن دچــار احساس گناه و شرمساري ميگردد.

علايم و نشانه‎هاي اعتياد به رابطه جنسي به قرار زير است:

- روسپيگري و يا استفاده از آن
- خود ارضايي وسواسي و مفرط
- آزار جنسي و تجاوز جنسي به ديگران
- دارا بودن شريك جنسي متعدد بدون تعهد
- اقدام به برقراري روابط جنسي مخاطره آميز
- كاهش معنويت و نقض مداوم سيستم ارزشي فرد
- استفاده مداوم از تصاوير، مجلات و فيلمهاي مستهجن
- تلاش بي وقفه و بي ثمر در محدود كردن افكار محرك جنسي
- شهوت مفرط. بيش از اندازه به مسايل جنسي انديشدن
- رابطه جنسي بطور همزمان با چندين نفر و يا تعويض مرتب شريك جنسي
- ارضاء جنسي از طريق مشاهده ديگران
- بي اعتـنـايي و يـا قـربـانـي كـردن فـعــــاليتهاي مهم اجتماعي، خانوادگي، شغلي و تفريحي بخاطر فعاليتهاي جنسي
- تداوم به اعتياد بدون توجه به عواقب منفي همچون مشكلات مالي، بــخطر افتادن سلامتي و از هم گسستگي روابط فرد
اعتـيـاد بـه رابطه جنسي به عدم توانايي در كنترل و يا به تعويق انداختن تمايلات و فــعاليتهاي جنسي اطلاق مي گـردد



در بسياري از موارد، اعتياد به رابطه جنسي، مسير نهايي و مشترك انواعي از اختلالات ديگر است. افزون بر انحرافات جنسي كه اغلب وجود دارند، ممكن است اختلال رواني عمده‎اي چون اسكيزوفرني نيز وجود داشته باشد. اختلال شخصيت جامعه ستيز و اختلال شخصيت مرزي نيز شايع هستند.
گه‎گاه، اعتياد به رابطه جنسي با اختلال رواني ديگري همراه مي‎شود. براي نمونه، اعتياد به رابطه جنسي مي تواند با اعتياد و سوء مصرف مواد مخدر و محرك، اختلالات خلقي (چون افسردگي، سرخوشي و …) و اختلالات اضطرابي (چون هراس‎ها، وسواس‎ها و …) توأم گردد.

مراحل اعتياد به رابطه جنسي



- اشتغال فكري مداوم: تـفـكـرات، تـجـسـمات و خـيـالبــــافي هاي پيوسته در مورد موقعيتها، منظره ها و فعاليتهاي جنسي.

- ارجحيت بخشيدن: يك فعاليت و يا موقعيت جنسي مرجح مـعـمـولا الـگـو و بـصورت رفتار كليشه اي در مي آيد.

-وسواس: اقدام به فعاليت جنـسي مـرجـح بـدون تـــوجه به عواقب منفي و تمايل به متوقف ساختن آن.

- احساس ندامت: احساس گناه و شرم بر سر نـاتـوانـي در كنـترل رفتار خود.

درمان اعتياد جنسي


درمان اعتياد جنسي شامل آموزش نحوه ارضاء تمايلات جنسي بطور سالم و طبيعـي، مشاوره فردي، بازسازي روابط از هم گسسته فرد و آمــوزش تكنيكهاي غلبه بر استرس ميباشد. اما گام نخست درمان پذيرش فرد به اعتياد و تمايل فرد به ترك آن ميباشد.

منبع : سايت پزشكان بدون مرز



7- تست اراده: اگر چه اعتياد جنسي مانند بسياري از اعتياد هاي ديگر انگيزه و اراده را سست مي‌كند ولي نمي‌توان ادعا كرد فرد كلاً اراده‌اي برايش باقي نمانده است. بنابراين از ديدگاه روان شناسي و دين پذيرفته شده نيست كه كسي خلاف شرع و قانون كاري كند و بگويد من مقصر نيستم بيمارم.
فردي به امام صادق - ع - گفت فلاني به خود ارضايي مبتلا است و مي گويد من اراده ندارم و معتادم به اين عمل امام فرمودند آيا در جمع و حضور ديگران اين كار را انجام مي دهد؟ او گفت خير. امام فرمودند پس اراده دارد. در «دون ژوآنيسم» و «نيمفومانيا» نمي توان ادعا كرد كه فرد اراده ندارد.
8- توبه: راه توبه هميشه به روي بندگان خدا باز است لازم نيست پيش كسي به گناه مانند مسيحيان اعتراف كنيم. و اين هديه دين اسلام براي حفظ حرمت انسان است. به سوره زمر آيه 53 رجوع كنيد.
9- سئوالات تان در اين خصوص را با بخش مشاوره 096400 در ميان بگذاريد.

پيش‏گفتار

عنوان : الگوي شادي از نگاه قرآن و حديث
مولف : محمدی ری شهری، محمد
موضوع : اخلاق و آداب
تعداد جلد : 1
ناشر : دارالحدیث
محل نشر : قم
تاریخ انتشار : 1391
نوبت چاپ : اول

[=B Rose]بخش پنجم

[=B Rose]شوخی و جوک‌های
[=B Rose]قومیتی


یه روز یه ترک بود
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.
شجاع بود و نترس.
در دوران استبداد که نفس کشیدن هم جرم بود ، با کمک دیگر مبارزان ترک ، در برابر دیکتاتوری ایستاد
او برای مردم ایران ، آزادی می خواست
و در این راه ، زیست و مبارزه کرد و به تاریخ پیوست تا فرزندان این ملک ، طعم آزادی و مردمسالاری و رهایی از استبداد را بچشند.

یه روز یه رشتی بود
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی.
او می توانست از سبزی جنگل های شمال و از دریای آبی اش لذت ببرد و عمری را به خوشی و آرامش سپری کند
اما سرزمین اش را دوست داشت و مردمانش را
و برای همین در برابر ستم ایستاد
آنقدر که روزی سرش را از تنش جدا کردند.

یه روز یه اصفهانی بود
اسمش حسین خرازی
وقتی عراقی ها به کشورش حمله کردند ، جانش را برداشت و با خودش برد دم توپ و گلوله و خمپاره.
کارش شد دفاع از مردم سرزمینش ، از ناموس شان و از دین شان.
آنقدر جنگید و جنگید تا در یکی از روزهای آن جنگ بزرگ ، خونش بر زمین ریخت و خودش به آسمان رفت.

یه روز یه ...
یه روز یه ترک و رشتی و فارس و کرد و لر و اصفهانی و عرب و . . .
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و دست به کار شدند تا قفل دوستی ما را بشکنند.
و از آن پس، ( یه روز یه . . . بود ) را کردند جوک، تا این ملت به جای حماسه های اقوام این سرزمین که به عشق همدیگر، حتی جانشان را هم نثار کرده اند، به جوک ها، طعنه ها و تمسخر ها سرگرم باشند.[1]

تو بدی يا من
الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی
چه محنت ها کشید از دست این بدخواه شيطانی
چه طرفی بست از این اوباش، ایران جز پریشانی
تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی
به رشتی کله ماهی خور،به طوسی کله خر گفتی
قمی را بد شمردی، اصفهانی را بتر گفتی
جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
تو در بنگه دنيائی باید اهل معرفت باشی
به فکر آبرو و افتخار مملکت باشی
چرا بیچاره مشتی وحشی و بی تربیت باشی
به نقص من چه خندی خود سرا پا منقصت باشی
مرا این بس که میدانم تمیز دوست از دشمن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
گمان کردم که با من همدل و همدین و همدردی
به مردی با تو پیوستم؛ ندانستم که نا مردی
چه گویم بر سرم با نا جوانمردی چه آوردی
اگر می خواستی عیب خود هم رفع می کردی
ولی ما را ندانستی به خود هم کیش و هم میهن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من

به جنگی خانمان سوز که طیارات با تعجیل
فرو می ریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیل
چه گویم ای همه ساز تو بی قانون و هر دمبیل
تو را یک شب نشد ساز و نوا در فضا تعطیل
ترا تنبور و تنبک بر فلک می شد مرا شیون
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
بدستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم
عدو را تا که ننشاندم به جای از پا ننشستم
به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم
چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم
که پنداری علی مانده است و حوضش چشم ما روشن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
چو استاد دغل سنگ محک بر سکه ما زد
ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد
سپس در چشم تو غربت به جای مملکت جا زد
چو غربت نیز تنها دید با جمعی به تنها زد
تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
چو خواهد دشمن بنیاد قومی را بر اندازد

نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد

چو تنها کرد هر یک را به تنهایی بدو تازد
چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد
تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب وفن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
چرا با دوستارانت عناد و کین و لج باشد
چرا بیچاره عرب يا ترک عضو فلج باشد
تو گل را خار بینی و گلشن را همه گلخن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
تو را تا ترک وعرب بود و خراسان بود
کجا بارت بدین سنگینی و کارت بدینسان بود
چو شد کرد و لر و باقی کزو هر مشکل آسان بود
کجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بود
کنون ای پهلوان پنبه چو نی نه تیر ماند و نی جوشن
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من
اگر گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان
نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان
از این قحط و غلا مشکل توانی وا رهاندن جان
مگر در قصه ها خوانی حدیث زیره و کرمان
که انبانه از نفت تهی گردد، دیزی از بُنشن[2]
الا ای خودفروش انصاف می کن بد تویی یا من

[=&quot][1][=&quot] . [=Calibri]http://www.askdin.com/thread8406.htm

[=&quot]2][=&quot] .حبوبات

موضوع قفل شده است