کتاب «حاج آقا مجتبی» + دانلود

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کتاب «حاج آقا مجتبی» + دانلود

به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب «حاج آقا مجتبی» (گذری بر زندگی حضرت آیت‌الله‌ حاج آقا مجتبی تهرانی) ، در 328 صفحه از سوی نشر مصابیح‌الهدی منتشر شده است.
این کتاب از بخش‌های «مروری بر زندگینامه حضرت استاد»، «یادداشت آیت الله استادی درباره خاندان تهرانی» ، «گزیده ای از پیام ها و فرمایشات مراجع و علما»، « گوشه هایی از زندگی پر برکت حضرت استاد در آیینه خاطرات»، «متن تصویری حضرت آیت الله جوادی آملی» و «معرفی اجمالی دفتر حفظ و نشر آثار معظم له» تشکیل شده است.

حضرت آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی در سال 1316 در تهران متولد شد؛ پدر ایشان مرحوم آیت‌الله میرزا عبدالعلی تهرانی از شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود که در زمان پهلوی اول با همراهی آیت‌الله شاه‌آبادی بزرگ به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع بازار تهران مشغول بود. خاندان تهرانی از دیرباز در زمره علمای تراز اول و مجتهدان تهران بوده‌اند.
حضرت آیت‌الله تهرانی تحصیل در علوم دینی و اشتغال به علوم حوزوی را از دوران کودکی آغاز کرد؛ او به محضر بزرگانی چون امام خمینی، آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله گلپایگانی، علامه طباطبایی، آیت‌الله داماد و آیت‌الله فرید راه یافت و در سن 25 سالگی به درجه اجتهاد رسید.

حاج آقا مجتبی از سوی امام خمینی رحمة الله علیه برای جمع‌آوری فتاوا و تنظیم نسخه صحیح رساله عملیه و مناسک حج خویش انتخاب شد که در سال 1343 به چاپ رسید و در اختیار مقلدان امام قرار گرفت. وی در سال 47 به نجف مهاجرت کرد تا سیر معنوی خود را در سایه فیوضات حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) تکمیل کند و از تربیت استاد خویش نیز بهره ببرد؛ او در مدت سه سال در نجف به تدریس کفایه در مدرسه آیت‌الله بروجردی و تحصیل در محضر حضرت امام بود و در درس‌های خارج اصول آیت‌الله خویی و آیت‌الله حکیم حاضر می‌شد.

وی از سال 51 اقامه نماز جماعت در مسجد جامع بازار تهران را برعهده داشت و جلسات اخلاق و تفسیر را نیز برای جوانان ادامه می‌داد. حاج آقا مجتبی تهرانی در سال 64 و پس از قبول کردن تولیت مدرسه مروی توسط آیت‌الله مهدوی کنی، دروس خارج خود را در مدرسه مروی ادامه داد و جلسات درس ایشان همواره مملو از طلاب سطوح عالی بود. این مرجع تقلید و استاد اخلاق، پس از 40 سال تلاش در نشر معارف اسلامی و ترویج مکتب اهل‌بیت (علیه السلام) در دی ماه سال 1391 به دیدار حق شتافت.

ادامه دارد ...

چند خاطره از آیت الله آقا مجتبی

زیارت اول ماه
ایشان مقید به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام بودند. اگر تهران بودند، هیچ وقت در او ل ماه زیارت حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام را ترک نمی‌کردند. همیشه ماهی یک‌بار یا شب او ل ماه و یا صبح او لین روز ماه، حتما به زیارت می‌رفتند و هیچ وقت هم این برنامه‌شان ترک نمی‌شد. آنجا هم که مشرف می‌شدند، مثل مشهد سعی می‌کردند تمام آداب زیارت را به جا بیاورند. در زیارت‌هایشان همیشه برای دیگران دعا می‌کردند؛می‌فرمودند که شما همیشه برای دیگران دعا کنید و هر چه می‌خواهید برای دیگران بخواهید و خودشان در این زمینه هیچ کوتاهی نمی‌کردند.

ادب تشرف
زمانی که به مشهد می رفتند، وقتی از منزل حرکت می کردند، سرشان را پایین می انداختند و زیاد به اطراف توجهی نداشتند. معمولا هم تا دم درب حرم صلوات می فرستادند.وقتی وارد حرم می شدند، مقی د بودند که حتما داخل آن محوط ه حرم شوند و برایشان فرقی نمی کرد که خلوت باشد یا شلوغکه معمولا جمعیت خیلی زیادی در آنجا بودندو ایشان با سختی وارد می شدند.ایشان ایستاده و پشت به دیوار زیارت می کردند و زیارت هایی هم که عمدتا می خواندند، زیارت امین الله و جامعه کبیره و زیارت های مربوط به امام رضا علیه السلام بود.ایشان بعد از زیارت به قسمت بالای سر می رفتند و دو رکعت نماز زیارت می خواندند و بعددر بالای سر امام رضا علیه السلام دعا می خواندند.بعد اگر می شد از درب اصلی خارج می شدند و اگر هم نمی شد، از قسمت بالا سر خارج می شدند.در مسیر بازگشت هم ذکر صلوات و استغفار داشتند و زیاد به اطراف توجه نداشتند. زیارت وداع ایشان، یک ساعت، یک ساعت و ربع طول می کشید!این در واقع وضعیت زیارتی ایشان بود!

ارادت به امام هشتم علیه السلام
یک روز آمدم به ایشان عرض کردم که ما این محل را مدرسه عملیه رسمی کردیم و داریم طلبه می‌گیریم و نامش را هم به نام مبارک امام هشتم،‌ امام رضا علیه‌السلام گذاشتیم. ایشان خیلی خوشحال شدند، مخصوصا از اینکه این محل به نام مبارک حضرت رضا علیه‌السلام نام‌گذاری شده است. تا آنجا که یادم است خیلی دل‌چسبشان بود و اظهار خرسندی کردند. بعد از آن فاصله‌ای نشد که یک روز به من فرمودنددیشب یا همان شبمن خوابی دیدم که در آن محله خیابان سیروس چشمه بزرگی باز شده استو آب زلالی جاری است و فرمودند من این را تعبیر می‌کنم که اینجا منشأ خیرات و مبدأ ترویج دین خواهد شد، من آینده درخشانی را در این کار می‌بینم.

[="Arial"][="Navy"]این برای خداست، چرا من ببخشم؟
یکی از دوستان ما می‌خواست خمس حساب کند. او من و آقای ابدی را واسطه کرد که با هم برویم و خمسش را پیش ایشان حساب کنیم. مرحوم ابدی ایشان را برد و حاج‏آقا هم خمسش را حساب کرد. حاج‏آقا به ایشان فرموده بود شما این‏ مقدار خمس بدهکار هستید. گفت: حاج‏آقا! امکان ندارد که شما مقداری‌ از این خمس را ببخشید؟ بعضی‌ها می‌بخشند. حاج‏آقا فرمودند: بلند شو برو همان‌جایی که می‌بخشند! برای چه پیش من آمدی؟! ببخشم؟! این برای خدا است، من چه را ببخشم؟‌ من مگر می‌توانم؟ من از خودم اختیاری ندارم که ببخشم، بروید پیش همان‌ها که می‌بخشند!

مرجع تقلید بی ادعا
بعد از فوت مرحوم امام، خیلی‌ها به حاج‌آقا رجوع کردند؛ چون رساله عملیه داشتند و درسال هشتاد و دو، هشتادو سه رساله دو مرجع را بیرون دادند. من خودم شاهد بودم که تقریبا تا سیزده چهارده سال بعد از فوت حضرت امام؛ علی الخصوص افرادی که در حوزه شاگرد حاج‌آقا بودند، بعد از فوت مرحوم حضرت امام همه به ایشان رجوع کردند و به طَبَع از عموم مردم هم خیلی‌ها از حاج‌آقا تقلید می‌کردند. البته حاج‌آقا خودشان می‌گفتند که به فتوای امام باقی باشید ولی اگر خواستید می‌توانید مسائل جدید را از من تقلید کنید. بعدهابه حاج‌آقا گفتند که بالاخره باید رساله بدهید. ایشان هم بعداز فشارهایی که از طرف مقلدین به وجود آمد، راضی شدند که رساله بدهند. ایشان همه‌جور مقلدی داشتند؛ هم از طیف عموم مردم، هم از طیف تحصیل کرده و هم از طیف حوزوی. البته این دو قشر آخر بیشتر بین مقلدین به چشم می‌خوردند.

[="Arial"][="Navy"]

[/]