غفلت عبارت است از اینکه پردهای بر فکر و دل انسان بیفتد و از واقعیت و حقیقتی دور بماند. قرآن کریم، در اینباره میفرماید:
برخی از انسانها دل دارند ولی فهم عمیق و ژرفنگری ندارند. چشم دارند ولی بصیرت ندارند. گوش دارند، ولی با آن نمیشنوند!
در ادامهی آیه میفرماید: "أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ"؛(1) "اینها مثل حیوانات هستند بلکه از حیوانات نیز پستترند، اینها همان کسانی هستند که غافلند!"
اینجا غفلت میتواند اعم باشد از غفلت از خدا، غفلت از آیات خدا، یا غفلت از آخرت، به تعبیر دیگر غفلت از هر چه که انسان را، به سوی کمال میبرد.
پاورقی:
1 . اعراف (7)آیه 179.
بر اساس آیات و روایات در زمینه حکمت و فلسفه آفرینش انسان گفته مى شود که آدمى براى آزمایش خلق شده است. او به این جهان آمده که در صحنههاى مختلف زندگى دنیوى و بر سر دو راهىها با اختیار خود خوبى و زیبایى را انتخاب کند و از زشتى و پلیدى دورى نماید تا نتیجه آزمایش را در سراى دیگر مشاهده کند. در سراى دیگر نیکوکاران که از عرصههاى آزمون سرافراز بیرون آمدهاند در نعمتهاى بهشتى اند و بدکاران در جهنم و عذاب الهى به سر مى برند. پس در حقیقت انسان به دنیا آمده است که آزمایش شود و نتیجه آزمون را ببیند.
دوم: انسان در دنیا براى عبادت خلق شده، یعنى آمده است که عمرى عبادت خدا کند و پس از آن به سوى معشوق و معبود حقیقى سفر کند.
سوم: انسان براى پیمودن سیر تکامل خویش پا به این جهان گذارده است. او آمده است که پلههاى ترقى و کمال را یک به یک طى کند و خود را به کمال نهایى برساند.
روشن است که راه اوّل و دوم یعنى آزمایش و عبادت بازگشت به راه سوم خواهد بود، یعنى مى توان گفت انسان پس از آن که از امتحان سربلند بیرون آمد و عمرى را به عبادت و بندگى خدا گذراند، کمال پیدا مى کند و پلههاى ترقى را پشت سر مى گذارد.
در قرآن کریم به فلسفه آفرینش انسان اشاره شده است. در حقیقت سه جوابى که در پاسخ گفته شد، برگرفته از مضامین آیات بود. در سوره ص مى خوانیم: «ما خلقنا السّماء و الارض و ما بینهما باطلاً ذلک ظن الّذین کفروا؛ ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنها است بیهوده نیافریدیم واین گمان (که جهان را بیهوده و بى هدف آفریدهایم) گمان انسانهاى کافر است».(1)
پى نوشتها:
1. ص (38) آیه 27.
انسان وچهان :
وقتی به جهان اطراف خود نگاه می کنیم همه موجوداتی را که می بینیم، مثل ما محتاج هستند و عقل می گوید محتاج نمی تواند بی نیاز کننده و عطا کننده باشد .
همه موجودات حکم صفر را دارند و مجموعه صفر ها هم صفر است .پس باید در جهان غیر این صفر ها که نیاز مطلق اند، موجودی باشد غنی مطلق که به همه این نیازمند ها عنایت کرده و حیات بخشیده باشد . اگر او نبود ،وجودی پیدا نمی شد و این موجودات همه به فریاد بلند وجود او را اعلام می کنند :
"انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید" (1)
چرا ما را آفرید؟
ما را آفرید تا کرامت بخشد و نعمت دهد و خلیفه خود و نمایانگر خود سازد تا مانند او حکومت کنیم و از نعمت های بهشت برین او استفاده کنیم . بخشیدن و نعمت دادن و بهره مند کردن، فضل و ارزشمنداست .
پی نوشت ها:
1-فاطر(35)،آیه 15.
آموخته ام كه اين زندگي ارزش آن را ندارد كه از كسي كينه اي به دل بگيري
كسي را نفرين كني
پشت سر كسي بدي هايش را بگويي
و................
چون فقط اعصاب خودت خرد ميشود
دنیا براى آخرت آفریده شده است و آمدن انسان نیز به این دنیا براى کسب آمادگى براى زندگى جاوید اخروى است. دنیا محل تجارت،(1) و زراعت آخرت،(2) و محل آزمایش است،(3). خداوند انسان را در این دنیا آفرید تا انسان بتوان به کمال لایق و شایسته خود دست یابد.
البته رسیدن به کمالات لایق شایسته انسانى به گونهاى است که جز با اختیار انسان حاصل نمىشود. یعنى اینگونه نیست که چنین کمالى را بتوان بدون طى مسیر و انجام افعال اختیارى به انسان اعطا کرد زیرا مرتبه وجودى این کمال پس از افعال اختیارى و آزمایشات فراوان است. پس خداوند متعال محلى را براى کسب چنین کمالى براى انسان فراهم ساخت. خداوند براى اعطاى مقام امامت به حضرت ابراهیم او را به ذبح فرزندش آزمایش مىکند. وَ إِذِ اِبْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً،(4) و براى اعطاى مقام محمود- که همان مقام شفاعت است- به پیامبرش او را امر به نماز شب مىکند. وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً،(5).
انسان داراى گرایشها و تمایلات و نیازهاى متفاوت است. حضرت امیر انسان را در مقایسه با حیوان و ملائکه چنین معرفى مىکند: «خداوند عزوجل ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنى آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملائکه برتر خواهد بود، و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پستتر خواهد بود»،(6).
اگر عقل انسان بر شهواتش غلبه کند به همه این نیازها پاسخ مناسب مىدهد. انسان با عقل و فطرت خود بخشى از این پاسخهاى صحیح و راههاى اعتدال ارضاى تمایلات خود را مىشناسد، اما هیچگاه بىنیاز از هدایت الهى نبوده است. دین- به عنوان هدایت الهى- راه صحیح تکامل را به انسان آموزش مىدهد. لذا تسلیم در برابر خدا و پیروى از هدایتهاى دینى یقیناً مىتواند انسان را در همه زوایاى وجودیش به کمال برساند. پیروى کامل از خدا، که همان بندگى است، در قرآن به عنوان هدف آفرینش انسان معرفى شده است. وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ و جن و انس را جز براى بندگى نیافریدم»،(7).
بندگى خدا که به عنوان هدف آفرینش انسان معرفى شده است هدف میانى و راه رسیدن به هدف نهایى است. هدف نهایى آفرینش انسان بازگشت به سوى خدا و لقاء الله است. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ،(8) لکن در ملاقات با خدا برخى با جلوه رحمانیت او ملاقات مىکنند و برخى با مظهر عدالت او: یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ* فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ* فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً. و أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ* فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً اى انسان، حقا که تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد. اما کسى که نامهاش به دست راستش داده شود. به زودىاش حسابى بس آسان کنند. و اما کسى که نامهاش از پشت سر به او داده شود. زودا که هلاک خویش خواهد»،(9).
حال که معلوم شد هدف از زندگى انسان بازگشت به سوى خدا و لقاء الله است و راه و طریق آن بندگى او است ، نتیجه می گیریم :
اولا؛ ماموریت انسان در این دنیا تحقق اهداف آفرینش و رسیدن به تکامل واقعی است که البته ترک نافرمانی خدا و انجام واجبات از مهم ترین راه رسیبدن به این هدف به شمار می رود.
ثانیا؛باید دانست که فرصت اندک است و راه بسى سخت و دشوار. پس باید در کسب معرفت و تحصیل فضائل اخلاقى و اطاعت و بندگى تمام تلاش را مبذول داشت. و از لغزشها و خطاها ناامید نشد که خداى رحمان بخشنده و مهربان است و راه توبه را تا آخرین لحظات براى انسان بازگذاشته است. در کنار عزم و اراده و تلاش در راه بندگى خدا باید از امدادهاى غیبى نیز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهى غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست خدا، هم خود به عنوان یک عمل و عبادت باعث کمال نفس مىشود، و هم اجابت آن توفیق افزون ترى را براى انسان در پى دارد.
پىنوشتها :
(1) (نهجالبلاغه، کلمات قصار، 131، الدنیا. مسجد احباء الله و مصلى ملائکه الله و مهبط وحى الله و متجر اولیاء الله)
(2) (بحارالانوار، ج 14، ص 314 «ان الدنیا خلقت مزرعة» و ج 73، ص 148: «الدنیا مزرعة الآخرة»)
(3) (نهجالبلاغه، نامه 55: «فانّ الله سبحانه قد جعل الدنیا لما بعدها و ابتلى فیها اهلها لیعلم الیهم احسن عملاً»)
(4) (بقره 124)
(5) (اسراء 79)
(6) (وسائل الشیعه، ج 11، س 164)
(7) (ذاریات 56)
(8) (بقره 156 و نیز مطالعه کنید: بقره 46 و مائده 105)
(9) (انشقاق 6- 11)
غفلت انسان ؟
غفلت عبارت است از اینکه پردهای بر فکر و دل انسان بیفتد و از واقعیت و حقیقتی دور بماند. قرآن کریم، در اینباره میفرماید:
برخی از انسانها دل دارند ولی فهم عمیق و ژرفنگری ندارند. چشم دارند ولی بصیرت ندارند. گوش دارند، ولی با آن نمیشنوند!
در ادامهی آیه میفرماید: "أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ"؛(1) "اینها مثل حیوانات هستند بلکه از حیوانات نیز پستترند، اینها همان کسانی هستند که غافلند!"
اینجا غفلت میتواند اعم باشد از غفلت از خدا، غفلت از آیات خدا، یا غفلت از آخرت، به تعبیر دیگر غفلت از هر چه که انسان را، به سوی کمال میبرد.
پاورقی:
1 . اعراف (7)آیه 179.
بر اساس آیات و روایات در زمینه حکمت و فلسفه آفرینش انسان گفته مى شود که آدمى براى آزمایش خلق شده است. او به این جهان آمده که در صحنههاى مختلف زندگى دنیوى و بر سر دو راهىها با اختیار خود خوبى و زیبایى را انتخاب کند و از زشتى و پلیدى دورى نماید تا نتیجه آزمایش را در سراى دیگر مشاهده کند. در سراى دیگر نیکوکاران که از عرصههاى آزمون سرافراز بیرون آمدهاند در نعمتهاى بهشتى اند و بدکاران در جهنم و عذاب الهى به سر مى برند. پس در حقیقت انسان به دنیا آمده است که آزمایش شود و نتیجه آزمون را ببیند.
دوم: انسان در دنیا براى عبادت خلق شده، یعنى آمده است که عمرى عبادت خدا کند و پس از آن به سوى معشوق و معبود حقیقى سفر کند.
سوم: انسان براى پیمودن سیر تکامل خویش پا به این جهان گذارده است. او آمده است که پلههاى ترقى و کمال را یک به یک طى کند و خود را به کمال نهایى برساند.
روشن است که راه اوّل و دوم یعنى آزمایش و عبادت بازگشت به راه سوم خواهد بود، یعنى مى توان گفت انسان پس از آن که از امتحان سربلند بیرون آمد و عمرى را به عبادت و بندگى خدا گذراند، کمال پیدا مى کند و پلههاى ترقى را پشت سر مى گذارد.
در قرآن کریم به فلسفه آفرینش انسان اشاره شده است. در حقیقت سه جوابى که در پاسخ گفته شد، برگرفته از مضامین آیات بود. در سوره ص مى خوانیم: «ما خلقنا السّماء و الارض و ما بینهما باطلاً ذلک ظن الّذین کفروا؛ ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنها است بیهوده نیافریدیم واین گمان (که جهان را بیهوده و بى هدف آفریدهایم) گمان انسانهاى کافر است».(1)
پى نوشتها:
1. ص (38) آیه 27.
انسان وچهان :
وقتی به جهان اطراف خود نگاه می کنیم همه موجوداتی را که می بینیم، مثل ما محتاج هستند و عقل می گوید محتاج نمی تواند بی نیاز کننده و عطا کننده باشد .
همه موجودات حکم صفر را دارند و مجموعه صفر ها هم صفر است .پس باید در جهان غیر این صفر ها که نیاز مطلق اند، موجودی باشد غنی مطلق که به همه این نیازمند ها عنایت کرده و حیات بخشیده باشد . اگر او نبود ،وجودی پیدا نمی شد و این موجودات همه به فریاد بلند وجود او را اعلام می کنند :
"انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید" (1)
چرا ما را آفرید؟
ما را آفرید تا کرامت بخشد و نعمت دهد و خلیفه خود و نمایانگر خود سازد تا مانند او حکومت کنیم و از نعمت های بهشت برین او استفاده کنیم . بخشیدن و نعمت دادن و بهره مند کردن، فضل و ارزشمنداست .
پی نوشت ها:
1-فاطر(35)،آیه 15.
گاه در زندگي زخم هايي است كه روح را از درون ميخورد و مي تراشد.........
صادق هدايت
آموخته ام كه اين زندگي ارزش آن را ندارد كه از كسي كينه اي به دل بگيري
كسي را نفرين كني
پشت سر كسي بدي هايش را بگويي
و................
چون فقط اعصاب خودت خرد ميشود
دنیا براى آخرت آفریده شده است و آمدن انسان نیز به این دنیا براى کسب آمادگى براى زندگى جاوید اخروى است. دنیا محل تجارت،(1) و زراعت آخرت،(2) و محل آزمایش است،(3). خداوند انسان را در این دنیا آفرید تا انسان بتوان به کمال لایق و شایسته خود دست یابد.
البته رسیدن به کمالات لایق شایسته انسانى به گونهاى است که جز با اختیار انسان حاصل نمىشود. یعنى اینگونه نیست که چنین کمالى را بتوان بدون طى مسیر و انجام افعال اختیارى به انسان اعطا کرد زیرا مرتبه وجودى این کمال پس از افعال اختیارى و آزمایشات فراوان است. پس خداوند متعال محلى را براى کسب چنین کمالى براى انسان فراهم ساخت. خداوند براى اعطاى مقام امامت به حضرت ابراهیم او را به ذبح فرزندش آزمایش مىکند. وَ إِذِ اِبْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً،(4) و براى اعطاى مقام محمود- که همان مقام شفاعت است- به پیامبرش او را امر به نماز شب مىکند. وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً،(5).
انسان داراى گرایشها و تمایلات و نیازهاى متفاوت است. حضرت امیر انسان را در مقایسه با حیوان و ملائکه چنین معرفى مىکند: «خداوند عزوجل ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنى آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود از ملائکه برتر خواهد بود، و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پستتر خواهد بود»،(6).
اگر عقل انسان بر شهواتش غلبه کند به همه این نیازها پاسخ مناسب مىدهد. انسان با عقل و فطرت خود بخشى از این پاسخهاى صحیح و راههاى اعتدال ارضاى تمایلات خود را مىشناسد، اما هیچگاه بىنیاز از هدایت الهى نبوده است. دین- به عنوان هدایت الهى- راه صحیح تکامل را به انسان آموزش مىدهد. لذا تسلیم در برابر خدا و پیروى از هدایتهاى دینى یقیناً مىتواند انسان را در همه زوایاى وجودیش به کمال برساند. پیروى کامل از خدا، که همان بندگى است، در قرآن به عنوان هدف آفرینش انسان معرفى شده است. وَ ما خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ و جن و انس را جز براى بندگى نیافریدم»،(7).
بندگى خدا که به عنوان هدف آفرینش انسان معرفى شده است هدف میانى و راه رسیدن به هدف نهایى است. هدف نهایى آفرینش انسان بازگشت به سوى خدا و لقاء الله است. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ،(8) لکن در ملاقات با خدا برخى با جلوه رحمانیت او ملاقات مىکنند و برخى با مظهر عدالت او: یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ* فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ* فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسِیراً. و أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ* فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً اى انسان، حقا که تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد. اما کسى که نامهاش به دست راستش داده شود. به زودىاش حسابى بس آسان کنند. و اما کسى که نامهاش از پشت سر به او داده شود. زودا که هلاک خویش خواهد»،(9).
حال که معلوم شد هدف از زندگى انسان بازگشت به سوى خدا و لقاء الله است و راه و طریق آن بندگى او است ، نتیجه می گیریم :
اولا؛ ماموریت انسان در این دنیا تحقق اهداف آفرینش و رسیدن به تکامل واقعی است که البته ترک نافرمانی خدا و انجام واجبات از مهم ترین راه رسیبدن به این هدف به شمار می رود.
ثانیا؛باید دانست که فرصت اندک است و راه بسى سخت و دشوار. پس باید در کسب معرفت و تحصیل فضائل اخلاقى و اطاعت و بندگى تمام تلاش را مبذول داشت. و از لغزشها و خطاها ناامید نشد که خداى رحمان بخشنده و مهربان است و راه توبه را تا آخرین لحظات براى انسان بازگذاشته است. در کنار عزم و اراده و تلاش در راه بندگى خدا باید از امدادهاى غیبى نیز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهى غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست خدا، هم خود به عنوان یک عمل و عبادت باعث کمال نفس مىشود، و هم اجابت آن توفیق افزون ترى را براى انسان در پى دارد.
پىنوشتها :
(1) (نهجالبلاغه، کلمات قصار، 131، الدنیا. مسجد احباء الله و مصلى ملائکه الله و مهبط وحى الله و متجر اولیاء الله)
(2) (بحارالانوار، ج 14، ص 314 «ان الدنیا خلقت مزرعة» و ج 73، ص 148: «الدنیا مزرعة الآخرة»)
(3) (نهجالبلاغه، نامه 55: «فانّ الله سبحانه قد جعل الدنیا لما بعدها و ابتلى فیها اهلها لیعلم الیهم احسن عملاً»)
(4) (بقره 124)
(5) (اسراء 79)
(6) (وسائل الشیعه، ج 11، س 164)
(7) (ذاریات 56)
(8) (بقره 156 و نیز مطالعه کنید: بقره 46 و مائده 105)
(9) (انشقاق 6- 11)