چگونگی نامگذاری و تشخیص دادن پسر بودن حضرت محسن (ع)

تب‌های اولیه

65 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ملاصدرا;601588 نوشت:

سلام علیکم و رحمه الله
بنده اولین بار است که می شنوم که امام صادق به اسماعيل فرموده باشد تو وصی من هستی تا آنجا که اطلاع داریم امام صادق (ع)، نصی بر امامت دو فرزند خود؛ اسماعیل و عبدالله؛ صادر نفرمودند، اما شرایط زمانی به گونه ای بود که نمی توانستند در ملأ عام، امام کاظم (ع) را نیز به عنوان جانشین خود معرفی نمایند؛ چون هر لحظه امکان شهادت ایشان در مراحل اولیه، توسط حاکمان وقت وجود داشت. این موضوع، باعث شد تا برخی از عوام شیعه با توجه به قراین و شواهد، ابتدا اسماعیل و سپس عبدالله را امام بعدی بپندارند که مرور زمان، بطلان این پندار را ثابت نمود. بدین ترتیب که اسماعیل، قبل از رحلت امام ششم (ع) از دنیا رفته و عبدالله نیز نتوانست پاسخ گوی پرسش های دینی شیعیان باشد و در ضمن، مدت بسیار کوتاهی نیز از رحلت پدر بزرگوارشان نگذشته بود که او هم وفات نموده و امامت امام کاظم (ع) برای شیعیان اثبات شد.
در ثانی چنین مطلبی هم معارض است با روایات متواتری که پیامبر اسامی 12 امام را بیان می دارد از جمله حدیث جابر که چگونه ممکن است امام صادق بر خلاف جدشان رسول الله شخص دیگری را وصی قرار دهند و بعد وی که از دنیا رفت به شخص دیگری وصیت کنند بعید نیست این هم از جعلیات اسماعیلیه باشد (البته همان قسمت اول که امام صادق ،اسماعیل را امام بعد از خود معرفی کرد)

سلام
بله اتقافا روز خاکسپاری اسماعیل، امام چند مرتبه جسد را زمین گذاشت و از مردم گواهی خواست که این شخص که مرده است کیست؟ و همه شهادت می دادند که اسماعیل است
اما پس از آن شخصی خود را اسماعیل نامید و فتنه به پا کرد و ادعا می کرد که پسر امام صادق است اما دانایان گرفتار او نشدند

ملاصدرا;601588 نوشت:

سلام علیکم و رحمه الله
بنده اولین بار است که می شنوم که امام صادق به اسماعيل فرموده باشد تو وصی من هستی تا آنجا که اطلاع داریم امام صادق (ع)، نصی بر امامت دو فرزند خود؛ اسماعیل و عبدالله؛ صادر نفرمودند، اما شرایط زمانی به گونه ای بود که نمی توانستند در ملأ عام، امام کاظم (ع) را نیز به عنوان جانشین خود معرفی نمایند؛ چون هر لحظه امکان شهادت ایشان در مراحل اولیه، توسط حاکمان وقت وجود داشت. این موضوع، باعث شد تا برخی از عوام شیعه با توجه به قراین و شواهد، ابتدا اسماعیل و سپس عبدالله را امام بعدی بپندارند که مرور زمان، بطلان این پندار را ثابت نمود. بدین ترتیب که اسماعیل، قبل از رحلت امام ششم (ع) از دنیا رفته و عبدالله نیز نتوانست پاسخ گوی پرسش های دینی شیعیان باشد و در ضمن، مدت بسیار کوتاهی نیز از رحلت پدر بزرگوارشان نگذشته بود که او هم وفات نموده و امامت امام کاظم (ع) برای شیعیان اثبات شد.
در ثانی چنین مطلبی هم معارض است با روایات متواتری که پیامبر اسامی 12 امام را بیان می دارد از جمله حدیث جابر که چگونه ممکن است امام صادق بر خلاف جدشان رسول الله شخص دیگری را وصی قرار دهند و بعد وی که از دنیا رفت به شخص دیگری وصیت کنند بعید نیست این هم از جعلیات اسماعیلیه باشد (البته همان قسمت اول که امام صادق ،اسماعیل را امام بعد از خود معرفی کرد)

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
این مطالب هم در این زمینه‌ها قابل تأمل هستند:
[SPOILER]
راجع به بداء، اخبار متفرقه‏اى هم وجود دارد مانند اخبار بداء در امامت امام كاظم (ع) در برابر اسماعيل برادرش و اخبار بداء در امامت امام حسن عسكرى (ع) در برابر محمد بن على برادرش، مضمون اين اخبار با بداء به شرحى كه بيان شد مخالفتى ندارد، زيرا منظور از اين اخبار اين است كه در مقام غيب الغيوب علم حق امامت نسبت به دو برادر مساوى بوده است و در مقام تجلى علم الهى در ظهور و تقدير ائمه در مرحله صفات امامت براى امام كاظم و امام عسكرى تقدير شده و مظهر آن فوت حضرت اسماعيل بن جعفر و محمد بن على بوده است در زمان حيات پدر خود و منظور از اين اخبار بيان جلالت قدر اسماعيل و محمد است نه مقصود اين باشد كه امامت براى آنها تقدير شده بود و با فوت آنها در حيات پدر تغيير كرد، زيرا اين منافى است با اخبار بسيارى كه ائمه را با نام و مشخصات از زمان پيغمبر و بلكه از زمان انبياء سلف بيان كرده است. [أصول الكافي / ترجمه كمره‌‏اى، ج‏1، ص: 626]

أصول الكافي / ترجمه كمره‏‌اى، ج‏2، ص: ۴۸۴-۴۸۷
يزيد بن سليط گويد: ما عازم عمل عمره بوديم كه در ميان راه به امام كاظم (ع) بر خورديم من گفتم: قربانت آيا اين جا را مى‏شناسيد و به خاطر مى‏آوريد؟، فرمود: آرى آيا تو هم مى‏شناسى و به خاطر مى‏آورى؟، گفتم: آرى، من و پدرم شما را با امام صادق به همراه برادرانت همين جا ملاقات كرديم، پدرم به آن حضرت گفت: پدر و مادرم قربانت، شما همه امامانى پاك هستيد ولى مرگ دامنگير همه است، به من دستورى تازه لطف كنيد تا به جانشين خود باز گويم و بعد از من گمراه نباشد، امام فرمود: به چشم اى ابا عبد الله (كنيه سليط بوده) اينان همه پسران منند و اين آقا و سيد آنها است (به شما اشاره كرد) او است كه حكم و فهم و سخاوت و معرفت بدان چه مردم بدان حاجت دارند و در امر دين و دنياشان مورد اختلاف است آموخته و داراى حسن خلق و جواب نيكو به سؤالات است او است بابى از ابواب خدا عز و جل و در او فضيلتى است از همه اينها بهتر، پدرم به او عرض كرد: آن چيست، پدر و مادرم قربانت؟ فرمود: خدا عز و جل از صلب او بيرون آورد پشت و پناه اين امت و علم و نور و فصل و حكومت آنها را، بهترين نوزاد و بهترين پرورده باشد، خدا به وسيله او خونها را حفظ كند و ميانه مردم را اصلاح نمايد و پراكندگى را برطرف سازد و رخنه را ببندد و برهنه را بپوشاند و گرسنه را سير كند و ترسنده را آسوده خاطر كند و باران‏ ببارد و به بندگان ترحم كند، بهترين مرد باشد و بهترين جوان گفتارش محكم و قاطع است و خموشى او علم و دانش، براى مردم هر چه مورد اختلاف باشد بيان كند و به تيره و تبار خود در كودكى سرافراز و آقا باشد، پدرم به او عرض كرد: پدر و مادرم قربانت آيا از مادر زائيده شده؟ فرمود: آرى و چند سال هم بر او گذشته، يزيد گويد (چون رشته سخن به اينجا رسيد): كسى آمد كه با وجود او ديگر نمى‏توانستيم در اين باره سخنى بگوئيم. يزيد گويد: من به امام عرض كردم شما هم به من خبرى بدهيد مانند خبرى كه پدرت به من داد، فرمود: آرى، پدرم در زمانى بود كه جز اين زمان است (يعنى در زمان او آزادى بيشترى وجود داشت) من به او عرض كردم: هر كه به اين جواب قناعت كند خدا او را لعنت كند، گويد: امام كاظم (ع) خنده‏اى از ته دل كرد و سپس فرمود: اى ابا عماره به تو خبر مى‏دهم كه چون از منزل خود بيرون آمدم به فلان پسرم به خصوص وصيت كردم و پسران ديگر را هم در ظاهر با او شركت دادم ولى در باطن و نهانى وصى خاص من او است او را به تنهايى برگزيدم، اگر اختيار با من بود امر امامت را به پسرم قاسم وامى‏گذاردم، چون او را دوست دارم و با او مهربانم ولى اين امر با خدا عز و جل است و هر جا خواهد مقرر سازد خبر امامت او از رسول خدا (ص) به من رسيده است او را به من نموده است و به من نموده است كه همراه او كيست و همچنين به هيچ كدام از ما ائمه وصيت نمى‏شود تا خبر آن از رسول خدا (ص) برسد و از جدم على (ع)، من به همراه جدم انگشترى و شمشيرى و عصا و كتابى و عمامه‏اى ديدم و عرض كردم: يا رسول الله اينها چيست؟ به من فرمود: عمامه رمز سلطنت خدا عز و جل است و شمشير عزت خدا تبارك و تعالى، كتاب نور خدا تبارك و تعالى است و اما عصا رمز نيروى خدا است و خاتم رمز جامع همه اين امور است، سپس به من فرمود: امر امامت از تو به ديگرى منتقل شده، گفتم: يا رسول الله به من بنما كدام آنها است آن شخص، رسول خدا (ص) به من فرمود: هيچ كدام از ائمه (ع) را نديدم كه از تو نسبت به مفارقت اين امر امامت بى‏تاب‏تر باشد، اگر امر امامت روى محبت و دوستى بود (نسبت به فرزندى) اسماعيل پيش پدر تو از تو محبوب‏تر بود ولى اين امر از طرف خدا عز و جل است، سپس امام كاظم (ع) فرمود:همه فرزندان خود را از زنده و مرده در نظر آوردم و امير المؤمنين (ع) به من فرمود: اين سيّد آنها است و اشاره كرد به على (ع) او از من است و من از او و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
يزيد گويد: سپس امام كاظم (ع) فرمود: اى يزيد اين حديث نزد تو امانت است به آن خبر مده مگر خردمندى يا يك بنده خدائى كه او را راست و درست بدانى و اگر براى گواهى از تو پرسند طبق آن گواهى بده و اين است فرموده خدا عز و جل (59 سوره نساء): «به راستى خدا به شما فرمان مى‏دهد كه امانات را به اهل آن بپردازيد» و نيز براى ما فرموده (140 سوره بقره) «كيست كه ستمكارتر باشد از آن كه يك گواهى از خدا دارد و نهان كند»

أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص: 531
ابى هاشم جعفرى گويد: من نزد امام على نقى (ع) بودم پس از مردن پسرش ابى جعفر، من پيش خود فكر مى‏كردم و مى‏خواستم بگويم مثل ابى جعفر و ابو محمد (امام عسكرى" ع") در اين زمان مثل ابى الحسن موسى است و برادرش اسماعيل دو فرزند امام صادق (ع) و قصه اين دو تا مثل قصه آن دو تا است، زيرا بعد از ابى جعفر را ابو محمد مورد اميد امامت بود، و پيش از آنكه سخنى بگويم امام على نقى (ع) رو به من كرد و فرمود: اى ابو هاشم، براى خدا در موضوع ابو محمد (امام عسكرى" ع") بداء حاصل شد بعد از ابى جعفر در آنچه كه براى او معروف نبود پيش از آن چنانچه براى او بداء حاصل شد در موسى (امام كاظم) بعد از در گذشت اسماعيل آنچه را كه پرده از روى حال او برداشت، و موضوع همان است كه در خاطر تو گذشت و اگر چه ناحق طلبان بدشان آيد، پسرم ابو محمد بعد از من امام است، نزد او است علم هر چه بدان نياز باشد و ابزار امامت با او است.

درخشان پرتوى از اصول كافى، ج‏5، ص: ۱۹۶ و ۱۹۷
... از بيان گذشته استفاده شد كه هرگز در باره امور حتمى كه نظام تعليمى و تربيتى بر آن استوار است بداء فرض ندارد بلكه محال و خلف فرض است مثلا در باره رسول و يا پيامبران و يا در باره وصى از اوصياء طاهرين عليهم السّلام اعلام و معرفى شده و بتواتر رسيده و جزء برنامه وصيت رسول صلّى اللَّه عليه و آله بوده و قابل ترديد نبوده است و احتمال اينكه اسماعيل فرزند امام صادق عليه السّلام مورد احتمال تصدى خلافت و امامت بعد از زمان امام صادق عليه السّلام باشد بر خلاف اصول قطعى است زيرا هر يك از اوصياء بطور صريح از مقام رسول صادع صلّى اللَّه عليه و آله تعيين و مشخص شده كه دوازده نفر بودند در اين صورت معنا و مفهومى براى اينكه اسماعيل فرزند امام صادق عليه السّلام مورد احتمال قرار گيرد نخواهد بود جز بعنوان تقيه و مصالح ديگر موقت كه امر وصايت حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام پنهان باشد نظر بمصالحى و براى همين منظور هنگام دفن اسماعيل امام صادق عليه السّلام صورت و رخسار اسماعيل را گشوده و اعلام فرمود بحاضرين كه بدقت نظاره كنند كه اسماعيل فرزندش است كه فوت نموده است كه بعد مورد ترديد قرار نگيرد.گذشته از اينكه اوصياء طاهرين ارواح قدسيه هر يك از آنان از علم ازلى گذشته است و قابل تغيير و يا بداء نخواهد بود و هر يك از اوصياء مانند عيسى مسيح عليه السّلام هنگام ولادت چه خود او بطور شهود روح قدس خود را مى‏يابد و هم چنين والد و امام عصر آن زمان، امام صادق عليه السّلام بطور شهود مى‏يابد كه اسماعيل هرگز روح او طهارت و قدس ذاتى و موهوبى نداشته زيرا اين امر بر مردم عادى پنهان نخواهد بود تا چه رسد بروح قدس الهى امام صادق عليه السّلام‏ غرض آنست كه امر بداء هم چنان كه روايت اشاره نموده از مقام علمى ازلى حق تعالى ثابت بوده كه امر بداء بايد اجراء شود ولى بر حسب مشيت زمانى حق تعالى مثلا هنگام ذبح اسماعيل آشكار شود كه فقط صحنه امتحانى بوده و بر همه امر پنهان بوده است و ظرف زمان (كلمه متى) متعلق بكلمه البداء بوده يعنى امر بداء كه مورد علم ازلى حق تعالى است چه زمان اقتضاء كند كه اين حقيقت اظهار و آشكار گردد و اين گونه مشيت صفت فعل است يعنى عقل از ظهور امر و حادثه مى‏فهمد كه حق تعالى اين امر را در اين وقت اظهار و ابداء فرمود كه ذبح اسماعيل بر اساس امتحان است كه بر اساس حقيقت و در علم ازل حق تعالى نيز اين چنين بر اساس امتحان خواهد بود ولى از نظر صلاح بايد اين امر پنهان باشد از غير حق تعالى جز هنگام اجراء كه ظاهر شد كه واقعه بمنظور امتحان بوده است و در باره هيچ يك از اوصياء طاهرين عليهم السّلام هرگز بداء صورت نگرفته است از نظر اينكه ارواح قدسيه اوصياء طاهرين عليهم السّلام از علم موجودات نورانى في علم اللَّه ثابت في المشية و الارادة بوده و از مقوله ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‏ معرفى مى‏شوند و ...
[/SPOILER]
یا علی علیه‌السلام

مـعـاذبـن كـثير گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: امر وصيت از آسمان در مكتوبى بر مـحـمد نازل شد، و مكتوب سر به مهر جز راجع به وصيت بر محمد صلى اللّه عليه و آله نازل نگشت . جبرئيل عليه السلام عرض ‍ كرد: يا محمد؛ اين است وصيت تو درباره امتت نزد اهـل بـيـتـت ، رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله فـرمـود اى جـبـرئيل كدام اهل بيتم ؟ گفت : برگزيده خدا از ميان ايشان و ذريه او (على و اولادش عليهم السـلام ) و ايـن وصيت براى اينست كه على علم نبوت را از تو ارث ببرد، چنانكه ابراهيم بارث داد و ميراث اين علم براى على عليه السلام و ذريه تو از پشت او است .
آنـگـاه امـام صـادق عـليـه السـلام فـرمـود: آن مكتوب چند مهر داشت ، على عليه السلام مهر اول را گـشـود و بـه آنچه در آن بود عمل كرد، سپس حسن عليه السلام مهر دوم را گشود و بـه آنـچـه در آن مـاءمـور شـده بود عمل كرد، چون حسن وفات كرد و درگذشت ، حسين عليه السـلام مـهـر سـوم را گـشـود، ديـد در آن نـوشته است : (((جنگ كن و بكش و كشته ميشوى و مـردمـى را بـراى شـهـادت با خود ببر، براى ايشان شهادتى جز همراه تو نيست ))) او هم عمل كرد و چون خواست در گذرد، پيش از آن ، مكتوب را بعلى بن الحسين عليه السلام داد، او مـهـر چـهـارم را گشود و ديد در آن نوشته است : سكوت كن و چون علم در پرده شده سر بـزير انداز (نسبت بعلمى كه پوشيده شده سر بزير انداز) چون او خواست وفات كند و در گذرد، آنرا بمحمد بن على داد، او مهر پنجم را گشود، ديد در آن نوشته است : (((كتاب خـداى تـعـالى را تـفـسـيـر كـن و پـدرت را تـصـديـق نـمـا (مـثـل او خاموشى گزين ) و ارث امامت را به پسرت بده ، و امت را نيكو تربيت كن ، و بحق خـداى عـزوجـل قـيـام كـن ، و در حـال تـرس و امـنـيـت حـق را بـگـو و جز از خدا مترس ))) او هم عـمل كرد و سپس آنرا بشخص بعد از خود داد، معاذ گويد: من عرض كردم : قربانت گردم ، آنـشـخص شمائيد؟ فرمود: اى معاذ؛ من از چيزى باك ندارم جز اينكه بروى و عليه من روايت كـنـى (يـعـنـى آرى مـنـم ، امـا ايـن خـبر را به مخالفين و دشمنان ما مگو) عرض كردم : من از خـدائى كـه اين مقام را از پدرانت بتو رسانيده است ، خواستارم كه تا پيش از وفات شما، مانند آنرا به اولادت عطا كند، فرمود: اى معاذ چنين كرده است ، عرض كردم او كيست قربانت گـردم ؟ فـرمـود ايـن ايـن شـخص خوابيده و با دست خود اشاره بعبد الصالح (موسى بن جعفر عليه السلام ) كرد كه خوابيده بود.

اصول كافى جلد 2 صفحه 28 رواية 1

alimami;599399 نوشت:
با سلام
ما شنیدیم که حضرت محسن (ع) در شکم مادرشان حضرت فاطمه (س) سقط شده اند. سوالی که برای من بوجود اومده اینه که امیرالمومنین (ع) و فاطمه زهرا (ع) قبل از تولد فرزندشان از کجا به پسر بودن او اطلاع داشتند که نام اورا محسن گذاشته اند؟ (با توجه به علم آن زمان که قابلیت تشخیص جنسیت فرزند قبل از تولد بمانند امروز نبود)
من در منابع شیعه خوانده ام که پیامبر (ص) قبل از بدنیا آمدن محسن اورا نام گذاری کرده بودند اما برای کسی که به علم غیب ایمان ندارد و از طریق منطق و عقل میخواهد جواب سوال را بداند این پاسخ مناسبی به نظر من نیست.
لطفا راهنمایی کنید
با تشکر

با سلام
در مورد نام محسن پیش از تولد، طبق آنچه در روایت آمده،نام محسن از جانب پیامبر (ص) بر آن طفل نهاده شده است.
همان طور که حضرت عیسی می تواند از ذخیره شده های در منزل مردم خبر دهد1..
همچنین پیامبر اسلام نیز می تواند از جنسیت فرزند در شکم مادر خبر دهد.

1- آل عمران، 49، "ِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی‏ بُیُوتِکُم‏" و از آنچه مى‏خورید، و در خانه‏هاى خود ذخیره مى‏کنید، به شما خبر مى‏دهم‏.

[="Navy"]

باء;601790 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
این مطالب هم در این زمینه‌ها قابل تأمل هستند:

علیکم السلام و رحمه الله
و همچنین این مطلب
[SPOILER]در مورد امامت پس از امام صادق (ع) باید گفت، که به باور شیعه بی هیچ گونه شک و شبهه ای امام پس از ایشان، امام موسی کاظم (ع) است و اسماعیل پیش از وفات امام صادق علیه السلام در گذشته است و توسط خود امام صادق (ع) به خاک سپرده شده است. در هیچ کتابی، چه کتاب های شیعه و چه کتاب های اهل سنت ، به این مطلب اشاره نشده است که، امام صادق (ع) ابتدا پسرشان اسماعیل را به امامت برگزیده باشند و بعد عدول کرده باشند، اساسا در منابعی چون ملل و نحل، التبصیر، الزق بین الزق و الفصل که در باره فرقه ها نوشته شده است به مسأله امامت اسماعیل اشاره نشده است.در زمینه تصریحات امام صادق (ع)بر امامت امام موسی کاظم (ع)می توان به کتاب الارشاد شیخ مفید، ترجمه ساعدی خراسانی ص 553 و کتاب بحار الانوار، ج 47، ص 241، باب«احوال ازواج و اولاده»مراجعه نمود. ضمن این که پیش از امام صادق (ع)، در زمان معصومین قبلی و حتی شخص پیامبر(ص)، نام ائمه یک به یک برده شده است که در همه روایات، امام پس از امام صادق علیه السلام، امام کاظم (ع)است. تنها نکته ای که در این زمینه است آن است که، بسیاری از مردم گمان می کردند که پس از امام صادق (ع)، اسماعیل به امامت خواهد رسید چرا که اسماعیل فرزند ارشد امام و فرد بسیار بزرگواری بود.
مسأله اساسی در بحث حاضر، احادیثی است که در مورد اسماعیل، مسأله بداء را مطرح می کند. پیش از بررسی این احادیث به این نکته باید توجه داشت که گر چه این احادیث در مورد اسماعیل، بداء را خاطر نشان می کند، اما چنان که اشاره شد، در هیچ کتابی نیامده است که امام صادق (ع)، ابتدا اسماعیل را به عنوان امام معرفی کرده باشند. با توجه به این نکته باید گفت که در مورد این احادیث، چند دیدگاه در میان متکلمین شیعه مطرح شده است. در ابتدا مناسب آن است به چند مورد از این احادیث اشاره کنیم:
امام صادق علیه السلام:« ما بد الله بداء کما بداء له فی اسماعیل ابنی.»
امام صادق علیه السلام:«ما بد الله بداء اعظم من بداء له فی اسماعیل ابنی.»
امام صادق علیه السلام:«ما بد الله فی شیئ کما بداء له فی اسماعیل.»
نظرات مطرح در این باره را در سه نظریه می توان خلاصه کرد:
الف- نظریه خواجه نصیر الدین طوسی. ایشان معتقد است روایات مربوط به بداء، تنها در قضیه اسماعیل آمده است و روایات موجود در این قضیه نیز خبر واحد است و لذا حجت نیست.
البته این نظریه مورد نقد بسیاری از اندیشمندان شیعه قرار گرفته است. چرا که معمول علمای شیعه بداء را از اعتقادات مسلم شیعه می دانند و روایات در این باب را متواتر می شمارند.
ب- شیخ مفید، از علمای مشهور شیعه در«اوائل المقالات»حصول بداء در مورد اسماعیل و روایات مربوط به آن را پذیرفته است، اما این بداء را مربوط به امامت امام ندانسته است، بلکه گفته است که این بداء، در باره کشته شدن اسماعیل است. توضیح آن که خداوند در سرنوشت اسماعیل، دو بار کشته شدن مقدر کرده بود که با دعای امام صادق (ع)، بداء حاصل شد و خداوند از کشته شدن اسماعیل، گذشت. شیخ مفید در تبیین خود به حدیثی از امام صادق (ع) استناد می کند که می فرماید:« ان الله کتب القتل علی ابنی اسماعیل مرتین فسألته فعفی عنه فما بدالله فی شیئ کما بدا له فی اسماعیل: خداوند برای پسرم اسماعیل، دو بار کشته شدن مقدر کرده بود که با دعای من خداوند از آن صرف نظر کرد پس خداوند آن چنان که در باره اسماعیل بداء صورت داده، در هیچ مورد دیگر، بداء انجام نداده است.»
ج- بیشتر علما، بداء را به همان معنای اصطلاحی (یعنی ابداء)، گرفته اند و آنرا در باره امامت دانسته اند و در تبیین آن گفته اند که مراد از بداء در این جا ابداء است، یعنی مردم، ظاهرا اسماعیل را امام پس از امام صادق (ع) می دانستند، اما با مرگ وی، خداوند واقعیت را برای همه روشن و آشکار ساخت، طبق این عقیده، بداء ظهور امری است، از جانب خداوند که قبلا ظاهر نبوده است، گرچه در علم خداوند ظاهر بوده است. این عده برای تایید کلام خدا،«له»در روایات مذکور را به معنای«منه»گرفته اند.
بنا بر این، بداء، به هر معنایی که باشد، قدر مسلم آن است که اسماعیل، امام بعد از امام صادق علیه السلام، نبوده است.
[/SPOILER]
که این مطالب نفیا و اثباتا به بحث ما ارتباطی ندارد.[/]

سلام علیکم

جناب آقای موسوی در مورد پست پنجاه شما ببخشید اشتباه کردم منظورم کاربر محترم Masood11 بود

دوستان دیگر نیز توجه داشته باشند که در بحث تاپیک بحث حضرت محسن و اسم ایشان است ، اگر دوستان درباره این بحث سخن جدیدی دارند بفرمایند تا تاپیک را جمع کنیم
ضمن معذرت از دیگر دوستان بحثهای کلامی را درتاپیکهای مربوطه دنبال نمایند.

عماد;602185 نوشت:
سلام علیکم

جناب آقای موسوی در مورد پست پنجاه شما ببخشید اشتباه کردم منظورم کاربر محترم Masood11 بود

دوستان دیگر نیز توجه داشته باشند که در بحث تاپیک بحث حضرت محسن و اسم ایشان است ، اگر دوستان درباره این بحث سخن جدیدی دارند بفرمایند تا تاپیک را جمع کنیم
ضمن معذرت از دیگر دوستان بحثهای کلامی را درتاپیکهای مربوطه دنبال نمایند.


سلام
فقط یه مطلب دیگه درباره ی اون بحث که الان یادم اومد بگم!
این آگاهیی که میگید برای بقیه ی بچه های امام علی هم بوده دیگه!!؟ پس چرا ام کلثوم زمان بچگیش گردنبندی رو از بیت المال قرض میگیره درحالی که بعدش پدرش ناراحت میشه!!؟؟ خب این منکر اون آگاهیه که میگید!!

Masood11;610235 نوشت:
سلام
فقط یه مطلب دیگه درباره ی اون بحث که الان یادم اومد بگم!
این آگاهیی که میگید برای بقیه ی بچه های امام علی هم بوده دیگه!!؟ پس چرا ام کلثوم زمان بچگیش گردنبندی رو از بیت المال قرض میگیره درحالی که بعدش پدرش ناراحت میشه!!؟؟ خب این منکر اون آگاهیه که میگید!!


سلام ربطش به آگاهی چیه؟
در مورد محسن گفتیم پیامبر صلی الله علیه واله وسلم اطلاع داشتند که جنین پسر است یا دختر
در این مورد(بر فرض صحت روایت که قابل بحث است) منظورتان چیست؟ پیامبرصلی الله علیه واله وسلم از چه باید مطلع می شدند؟

width: 100

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
الم ﴿۱﴾
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿۳﴾
والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾
أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾

عماد;610367 نوشت:

سلام ربطش به آگاهی چیه؟
در مورد محسن گفتیم پیامبر صلی الله علیه واله وسلم اطلاع داشتند که جنین پسر است یا دختر
در این مورد(بر فرض صحت روایت که قابل بحث است) منظورتان چیست؟ پیامبرصلی الله علیه واله وسلم از چه باید مطلع می شدند؟

دوباره سلام
منظورم بحث درباره شهادت بود!(به همین دلیل پستی که گفتید بحث بی ربط نکنیدو نقل کردم!!:khandeh!:) که میگفتید حضرت محسن خودش انتخاب کرده و میدونسته!!

باز هم ربطش مثل کاه و کوه است
هر دو کاف دارند و هر دو هاء دارند
و هیچ ربطی به هم ندارند
آسمان و ریسمان نیز چنین است
خیلی از حروفشان شبیه به هم است ولی ربطی به هم ندارند،
برفرض که گزارش شما در مورد ام کلثوم صحیح باشد که جای حرف دارد ، چه ربطی دارد به آنچه درمورد حضرت محسن گفته شده
مگر همه فرزندان ائمه در یک مقام بوده اند، در بین فرزندان ائمه افراد مختلفی بوده اند همه آنها از یک امتیاز برخوردار نبوده اند.

[=book antiqua]جناب کارشناس محترم
لطفا تاپیک را ببندید
این دوست عزیز دنبال جواب نیست دنبال پیچاندن است،
قصدش منحرف کردن تاپیک است نه رسیدن به جواب

عماد;610754 نوشت:
باز هم ربطش مثل کاه و کوه است
هر دو کاف دارند و هر دو هاء دارند
و هیچ ربطی به هم ندارند
آسمان و ریسمان نیز چنین است
خیلی از حروفشان شبیه به هم است ولی ربطی به هم ندارند،
برفرض که گزارش شما در مورد ام کلثوم صحیح باشد که جای حرف دارد ، چه ربطی دارد به آنچه درمورد حضرت محسن گفته شده
مگر همه فرزندان ائمه در یک مقام بوده اند، در بین فرزندان ائمه افراد مختلفی بوده اند همه آنها از یک امتیاز برخوردار نبوده اند.

خب بر چه مبنایی میفرمایید که مثل هم نبوده!!!؟؟ هر دو که از فرزندان امام علی و حضرت فاطمه بودن!؟ یعنی فرزندان این دو بزرگوار همه حتی جنین سقط شده شون درک ماورایی داشتن بجز ام کلثوم!!!؟؟

توجه نفرمودید ، یا نمی خواهید توجه کنید
عرض کردم
اولا: اصل ماجرا قابل بررسی است که آیا ام کلثوم چنین کاری کرده یا نه ؟
و ثانیا: امام موسی کاظم علیه السلام فرزند امام صادق علیه السلام است، آیا باید همه فرزندان امام صادق علیه السلام مثل امام موسی کاظم باشند عبدالله افطح ، محمد بن جعفر که قیام کرد در مقام امام کاظم هستند؟
در بین فرزندان ائمه جعفر کذاب و زید النار نیز هستند اگر چه العیاذ بالله در صدد مقایسه ام کلثوم با آنان نیستم و باز اگر چه آنها نیز توبه کرده اند ولی می خواهم بگویم مبنای شما اشتباه است، بنا نیست تمام فرزندان ائمه در یک مقام باشند
معیار فرمایشات اهل بیت است، فرق است بین حضرت عباس علیه السلام و محمد بن حنفیه اگر چه محمد بن حنفیه نیز مقام والایی دارد، درباره حضرت عباس علیه السلام از ائمه طاهرین تمجیداتی داریم که از محمد بن حنفیه نداریم
فرق است بین حضرت عباس و عبیدالله بن علی
در اینجا نیز اگر چه مقام ام کلثوم بسیار بالا است و آنچه به ایشان در مورد بیت المال نسبت داده اند نیاز به بررسی است (که تاپیک دیگری می طلبد )ولی درباره محسن گزارشات بسیاری داریم که مقام والایی دارد
بحث در این تاپیک به درازا کشیده شده است و سوال اولیه نیز پاسخ داده شده است، لذا اگر دوستان سوال خارج از بحث دارند در تاپیک دیگری مطرح بفرمایند واجازه دهند این تاپیک جمع بندی شود.

موضوع قفل شده است