جمع بندی چه کنم تا در مسائل مالی شریک همسرم باشم؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
شمیم زهرای عزیز
من شخصی را میشناسم که در ابتدای زندگی خود به خاطر اعتمادی که داشت به همسرش به هنگام ثبت عقدشان در دفترخانه قصد کرد مهریه اش را ببخشد اما دفتردار آن دفترخانه به او گوشزد کرد که " چرا این کار را میکنی؟ تو باید اول صداقت همسرت برایت به اثبات برسه. چرا چیزی را مطرح میکنی که اگر آن را انجام ندهی بعد بی اعتمادی بین تو و شوهرت محسوب شود. اگر قصد بخشیدن مهریه ات را داری آن را در دل نگهدار، به شوهرت فرصت بده تا خود را ثابت کند. اگر پس از چند سال زیر یک سقف زندگی کردن متوجه شدی او مرد زندگی است مهریه ات را ببخش و آن وقت آن را ثبت کن چرا عواقب کارت را در نظر نمیگیری"
حالا پس از شش سال آن دختر گرچه بخشی از مهریه اش را بخشیده اما آن را در دل نگهداشته و با شوهرش در میان نگذاشته است. به نظر من شوهر شما باید آن احساس دین را به شما داشته باشد و گرنه اتفاقات خوشایندی نخواهد افتاد و با توصیفات شما بخشیدن مهریه به طور رسمی اصلا کاری عقلانی نیست.
به قول جناب امیدوار ببینید با بخشیدن مهریه چه چیزی را به دست میآورید و چه چیزی را از دست میدهید.
شما اگر به روحیه آرام مردتان فکر میکنید بسیار شایسته است اما این را بدانید شما ممکن است با کاری که میکنید زندگیتان را متزلزل کنید پس عاقلانه و بدور از احساسان تصمیم بگیرید.
البته همه آنچه که گفته شد بر اساس گفته های شماست و خود شما که در میدان قرار دارید بهتر شرایط را درک میکنید.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانشبزرگوار تا جایی که بنده متوجه شدم شما از نظر اخلاقی خود را مقید به انجام شرط خود میدانید .از نظر منزل که هیچ مشکلی نیست زیرا سند به نام شما است و شما مالک خانه هستید وتوصیه میکنم در مورد حفظ این مالکیت واحترام به زحمات پدرتان به شدت لفظا" وعملا" ازاین ملکیت حراست کنید وآن را از دست ندهید . واما راهکار فعلی شما : به همسر وپدر همسرتان بفرمایید مهر خودم را به صورت عقد(قرارداد) غیر معوض (مجانی) به همسرم هبه میکنم . مزیت این عقد این است که شما چون مهر خود را مجانی به همسرتان هدیه میکنید هرگاه لازم بدانید میتوانید ان را پس بگیرید واین ضمانتی و پشتوانهای میشود برای زندگی تان .البته لازم نیست که همه چیز را مطرح کنید فقط بگویید که میخواهید مهر خود را به همسرتان هبه کنید . توجه: اگر در هبه شرطی وارد شود هبه قابل استرداد نیست حتما" هبه را غیر معوض انجام دهید تا هر وقت لازم دانستید ان را پس بگیرید مستند عرایضم:ماده 795- هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک می‌کند، تملیک‌کننده واهب، طرف دیگر را متهب، مالی را که مورد هبه است عین موهوبه می‌گویند.رجوع از هبه، منوط است به بقاء عین موهوبه.«بعد از قبض( تصرف) نیز واهب می‌تواند با بقاء عین موهوبه از هبه رجوع نماید». (مفاد ماده 803قانون مدنی)معنای این ماده این است که هبه کننده میتواند عین هبه(هدیه) را در صورت موحود بودن پس بگیرد اینطوری هم حرفی را که مطرح نمودید برای بخشیدن مهریه تان را انجام داده اید وهم شرعا" وقانونا" اگر لازم شد میتوانید آنرا پس بگیرید .اگر هم اعتراضی کردند بفرمایید همانطور که شما بیش از این در توانتان برای پرداخت پول نبود من هم بیش از این در توانم برای بخشش مهریه ام نیست . دختر عزیزم موفقیت وسلامتی وسر بلندی روزیتان باشد

••ostad••;373867 نوشت:
توصیه میکنم در مورد حفظ این مالکیت واحترام به زحمات پدرتان به شدت لفظا" وعملا" ازاین ملکیت حراست کنید وآن را از دست ندهید .

سلام جناب استاد محترم
ضمن تشکر از پاسخ شما در مورد این قسمت از صحبتاتون سوالی داشتم. متوجه نشدم باید چی کار کنم؟یعنی به روش بیارم که پدرم بابت خونمون خیلی زحمت کشیدن؟ میشه دقیقتر بفرمایین باید چی کار کنم؟
در مورد هبه که فرمودین خیلی راهکار جالبی بود ممنونم.البته خدا نکنه همسرم فکر بد یدرین باره بکنه که شر به پا میشه.
بازم ممنونم
از خانم تا ساحل آرامش خواهشمندم این تایپیک رو فعلا قفل نکنن چون هنوز حرفام تموم نشده.ممنونم

یک سوال دیگه از دوستان و کارشناسان محترم (جناب استاد گرامی ، جناب حامی...) و به خصوص جناب امیدوارکه بیشتر در جریانات زندگی من هستن دارم.

من خیلی در زمینه پاسخ ندادن به همسرم بحمدلله موفق بودم.(قبلنا بدون هیچ قصدی ولی سریع میگفتم که نه این طوری درسته) .الان برای اینکه به قول شما برچسب مذهبی نخورم اصلا جواب حرفای اشتباه مذهبیشو نمیدم (به طور معمول چیز خیلی اساسی هم نمیگه که نگران کننده باشه و در زمینه سیاست هم که کلا باهاش مخالفت نمیکنم )

اما در برخی زمینه ها که از اصول دینه مثلا دیدش به امامت باز هم پاسخی ندم؟ ایشون معتقدن که شمر و ابن ملجم و... درسته که ادم های پلیدین اما اونا باید این کارارو میکردن وگرنه حضرت علی ع دیگه حضرت علی ع نمیشد!!!! نمیدونم تونستم طرز فکرشونو بگم؟

یا مثلا تا یک ادم به ظاهر مذهبی(کسی که نماز زیاد بخونه و نماز شب...) میبینه سریع میگه که اره ابن ملجم هم حافظ قران بود اینا همشون مثه همن!!!!! یعنی فکر میکنه همه ادمای پلید لزوما باید ظاهر مذهبی داشته باشن و بقیه نمیتونن به پلیدی اینا باشن.
من چون میترسیدم عصبانی شه هیچوقت درباره اشکالاتش در اصل دین که امامت منظورمه صحبتی نکردم.
میشه راهنماییم کنین که این پاسخ ندادن هام تا چه حد باید باشه؟درین زمینه باید سکوت کنم؟
ممنونم

و یک سوال دیگه اینکه مشاور خوب در شهر من (مشهد) میشناسین بهم معرفی کنین؟
مشاوری که میرفتم و همسرم گفت دیگه نریم و البته الان قبول کرده یک جلسه دیگه بریم (البته جناب بینا بهم فرمودن زیاد مشاور خوبی نبوده که هیچ راهی بهتون نمیداده) چند ماه طول میکشه وقت بده و خیلی اذیت میشم برای هربار وقت گرفتن و خیلی هم شل و اروم پیش میبره جلساتو و خسته کنندست.
ممنونم اگه بهم مشاور در شهر خودم معرفی کنین

سلام شمیم جان ...
میخوام بهت یه مشاوره اقتصادی توپ بدم ... میتونی تریلیاردر بشی ...
این کاری هست که مدیر شرکتمون میکنه ... من چون کارهای شرکت رو ردیف میکنم ... تو چند و چون کار نیز هستم ...
نمیدونم الان خونه ات چقدر میارزه ... مثلا یه خونه 100 متری تو تهران دور و بر 500 میلیون ارزش داره ... خوب خونه خریدن یک زمانی داره و خونه فروختن زمانی دیگر ...

خونه تقریبا هر 3 ..4 سال یک بار قیمتش 2 برابر میشه ...
اگر پولی رو بزاری تو بانک سودش هر 4 سال یک بار دقیقا با خودش برابری میکنه ... یعنی سرمایت 2 برابر میشه ...

اما ...
الان شما خونت مثلا 500 میلیون تومن ارزش داره ... سال بعد ارزشش میشه 510 میلیون ... دوسال بعد میشه 520 میلیون ... سه سال بعد ارزشش میشه 550 میلیون ... ولی سال چهارم یه دفعه دو برابر میشه ... مثلا میشه یک میلیارد تومن ...

اگر روند رشد قیمت خونه در ایران رو بررسی کنی متوجه میشی همیشه این قانون درست بوده ... علتش هم مشخص هست ... ابتدا قیمت خونه میره بالا ... بعدش تورم میره بالا ... یواش یواش قیمت همه چیز میره بالا ... بعدش باعث میشه قیمت مصالح و زمین بره بالا و ... یه دفعه قیمت خونه تصاعدی میره بالا ...

خوب الان زمان فروختن خونه هست ... چون تقریبا از اردیبهشت ماه قیمت خونه یک دفعه 2 باربر شده است ... و دفعه بعدی که چنین اتفاقی میوفته تقریبا 3 تا 4 سال بعد هست ... من اگر جای شما بودم خونه رو میفروختم و میزاشتم تو بانک و سودش رو میگرفتم در اونصورت برجی 7.5 میلیون تومن و سالی 90 میلیون تومن میره به حسابت ( با احتساب خونه 500 میلیونی) در این 3 تا 4 سال قیمت خونه شما چیزی روش نمیره ... مطمین مطمین مطمین مطمین باش ... فوقش 10 تا 15 میلیون ... ولی شما برجی دارین 7.5 میلیون میگیرن ...

ولی ...
شما همیشه باید حواستون جمع باشه کی قیمت مصالح زیاد میشه .... 3 تا 6 ماه بعدش قیمت خونه یک دفعه 2 برابر میشه ... همون موقع باید پولتون رو از بانک بیارین بیرون و برین خونه بخرین
... اینجوری میتونی از فرصتت استفاده کنی و هر 2 تا 3 سال خونت رو بهتر و بهتر کنی ...

نترس ... خیلی ها دارن این کار رو میکنن ...

عزیززززززززززززززززززززم خیلییییییی ماهی خانم محمدی کلی با پستتون مشعوف شدم:hamdel:

خیلی ممنونم که اینقدر به فکرمین.اما نه من مرد خونم و نه امکان اجرایی و مدیریتی اقتصادی بهم داده شده!
(آمار پول تو جیبیمو همسرم داره،یک چیز کوچیک بخوام بخرم باید بهش بگم... کلا من هیچکارم خانمی)

گذشته ازین حرفا من همین زندگیمو درست کنم خیلی هنر کردم، فکر اقتصادیم پیشکش...

اصلا فکر نکنین که همسر من دیدش اینه که این خونه رو بخش بیشترشو بابای من خریده. گفتم که همیشه حق به جانبه. الان من حرف شماارو بهش بگم در جوابم میگه کی گفته این خونه توست که واسش نقشه میکشی!!!!!!:khandeh!:(به نظر من اون سند فقط نمادیه هیچ ارزشی نداره.اگه بخواد یهو بفروشه میتونه خیلی شیک منو ببره امضا کنم!)

البته جدا ازینکه امکان نداره چنین کاری من بتونم تو زندگیم بکنم یک اشکال هم به حرفاتون وارده.ما تقریبا بعد این دو برابر شدن خونرو خریدیم!!!!!!!!!
واسه همین خیلی الان با فروشش سود کنیم حدود صد یا صدو پنجاه میلیون بیشتر نیست (که در قبال بی خونه شدن چیزی نیست)

شمیم الزهرا;373998 نوشت:
یک سوال دیگه از دوستان و کارشناسان محترم (جناب استاد گرامی ، جناب حامی...) و به خصوص جناب امیدوارکه بیشتر در جریانات زندگی من هستن دارم.

من خیلی در زمینه پاسخ ندادن به همسرم بحمدلله موفق بودم.(قبلنا بدون هیچ قصدی ولی سریع میگفتم که نه این طوری درسته) .الان برای اینکه به قول شما برچسب مذهبی نخورم اصلا جواب حرفای اشتباه مذهبیشو نمیدم (به طور معمول چیز خیلی اساسی هم نمیگه که نگران کننده باشه و در زمینه سیاست هم که کلا باهاش مخالفت نمیکنم )

اما در برخی زمینه ها که از اصول دینه مثلا دیدش به امامت باز هم پاسخی ندم؟ ایشون معتقدن که شمر و ابن ملجم و... درسته که ادم های پلیدین اما اونا باید این کارارو میکردن وگرنه حضرت علی ع دیگه حضرت علی ع نمیشد!!!! نمیدونم تونستم طرز فکرشونو بگم؟

یا مثلا تا یک ادم به ظاهر مذهبی(کسی که نماز زیاد بخونه و نماز شب...) میبینه سریع میگه که اره ابن ملجم هم حافظ قران بود اینا همشون مثه همن!!!!! یعنی فکر میکنه همه ادمای پلید لزوما باید ظاهر مذهبی داشته باشن و بقیه نمیتونن به پلیدی اینا باشن.
من چون میترسیدم عصبانی شه هیچوقت درباره اشکالاتش در اصل دین که امامت منظورمه صحبتی نکردم.
میشه راهنماییم کنین که این پاسخ ندادن هام تا چه حد باید باشه؟درین زمینه باید سکوت کنم؟
ممنونم

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت محضر شما خواهر گرامي
هرچند قضاوتهاي ايشان همراه با نوعي بدبيني است اما تعيين سطح و ميزان اين بدبيني نياز به تست و مصاحبه حضوري دارد ...
قطع نظر از اين موضوع، از آنجا كه اين موضوع و موضوعات مشابه، اولويت زندگي شما نيستد و از طرفي ايشان انعطاف لازم را در اين خصوص ندارد، به نظر مي‌رسد ورود شما به اينگونه مباحث ضرورتي ندارد.

نهايت چيزي كه هست اين است كه در اين خصوص و موارد مشابه به نظرات و حرف افرادي استناد كنيد كه نزد ايشان مقبول و مورد احترام هستند. در غير اينصورت ماداميكه خود ايشان از شما نظر نخواسته‌اند و يا قرينه‌اي بر انعطاف و ملايمت ايشان نيافته‌ايد، از ورود به اينگونه مباحث خودداري كنيد.

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

شمیم الزهرا;373994 نوشت:
ضمن تشکر از پاسخ شما در مورد این قسمت از صحبتاتون سوالی داشتم. متوجه نشدم باید چی کار کنم؟یعنی به روش بیارم که پدرم بابت خونمون خیلی زحمت کشیدن؟ میشه دقیقتر بفرمایین باید چی کار کنم؟
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش ======= خیر اتفاقا" اصلا" به رویش نیاورید فقط به احترام زحمات پدرتان با یک تشر ایشان آن را از دست ندهید وبه هیچ عنوان زیر بار فروشش نروید . که متاسفانه شما در پست بعدی نوشته اید که هر وقت ایشان اراده کنند منزل را با یک امضا تقدیم میکنید !!!!!! راستی شمیم جان دراین زمانه این گونه تفکرات حتی باورش هم سخت است .ولی یک سؤال !!! شما خواهر دیگری مثل خودتان ندارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته بنده سرکار استاد هستم نه جناب استاد !!!!!:ok: فقط خواستم بگویم از نوادر روزگار هستید با این فداکاری ها :ok: چرا فکر میکنید هر وقت ایشان اراده کنند شما باید مال خود را به او بدهید ؟؟؟ این مسلما" نوعی اختلال در خود باوری است لطفا" دقت کنید که در دین اسلام زن مالک اموال خود است وهیچ کس حق تصرف این اموال را بدون خواست زن ندارد . واین یک احترام به مقام زن است پس خودتان هم این احترام را برای خودتان حفظ کنید وهمچنین برای پدرتان . منظورم فقط همین بود. موفق باشید :Gol:

شمیم جان ...درسته که من اصلا نمیتونم درک کنم که مرد زندگیم یا خانواده اش با زبون بی زبونی و کنایه بهم برسونن که باید بابات برات خونه بخره ...ماشین بخره..... ....اصلا این چیزا تو مغزم فرو نمیره ...بگذریم ..دیگه شده ...........
اما من شدیدا با استاد عزیز موافقم .....اصلا و ابدا به شوهرت نگو خونه رو بابام خریده ..خونه مال منه ...اله ...بله ...اینجوری زحمات پدر بنده ی خدات هدر میره که هیچچچچچچچچچچچچچ.....
تازه شاید شوهرت هم لج کنه و بخواد خونه رو بفروشه

................
ضعیف هم نباش ..اعتماد به نفس ات و ببر بالا ....سعی نکن کم بیاری ...........اخه گفته بودی که اگه بخواد خونه رو بفروشه مجبور به قبولی .....
اگه خدای نکرده هم همچین اتفاقی افتاد ...دعوا نکن ............منطقی حرفت و بزن
نشون نده که ضعیفی ...برای خودت ارزش قائل باش تا دیگران هم برات ارزش قائل بشن
وقتی خودت و اینقدر ضعیف جلوه میدید
دیگران این تصور براشون پیش میاد که میتونن روی تو کنترل داشته باشن
....محکم حرف بزن ..اما با تندی نه .....عقاید و بیان کن ...اما تحمیل نه ....ازاد باش ...اما در محدوده خودت ......زندگیت و تغییر بده ..........اما یه تغییر قشنگ .......... ناگهانی هم نه ....چون مرد ها به تغییرات ناگهانی گارد میگیرن ....اروم اروم
این جوری
زندگی
شیرین
میشود

••ostad••;374169 نوشت:
شما خواهر دیگری مثل خودتان ندارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فقط خواستم بگویم از نوادر روزگار هستید با این فداکاری ها :ok: چرا فکر میکنید هر وقت ایشان اراده کنند شما باید مال خود را به او بدهید ؟؟؟ این مسلما" نوعی اختلال در خود باوری است لطفا" دقت کنید که در دین اسلام زن مالک اموال خود است وهیچ کس حق تصرف این اموال را بدون خواست زن ندارد . واین یک احترام به مقام زن است پس خودتان هم این احترام را برای خودتان حفظ کنید وهمچنین برای پدرتان . منظورم فقط همین بود. موفق باشید :Gol:

سلام واقعا ببخشید نمیدونم چرا فکر میکردم شما آقایین!!!!
نه من تک دخترم. ربطی به فداکاری نداره خیلییییی ببخشید به بی عرضگی ربط داره(یعنی منظورم خودمم) .همسر من از اول ازدواجمون تونسته با دعوا و بد دهنی و توهین به پدر و برادر و مادرم و فشارهای روحی که من میدادن به تمام خواسته هاش برسه...
مثلا همونطور که گفته بودم یک سری اموال شخصی(به طور سکه) من داشتم که ازم گرفتن و دادن خواهرشون تو صندوق بانکش نگه داره.یا وام منو بدون اینکه اصلا حتی یک کلمه توضیحی بده ازم گرفت و منو برد بانک و گفت اینجاهارو امضا کن!!!!!! بابام بهم گفت که برای وام ازدواج میبردت و گرنه اصلا حتی جواب منو نمیداد که چرا بانک باید بیام؟ ازین قبیل کارها ایشون زیاد کردن ، علارغم اینکه استخاره خیلیی بد اومد و من کلی اصرارش کردم که این کارو نکنه با برادرم شریک شده و هیچ پولی نمیذاره و همش تا الان میگه فعلا تو پول بذار من قسمتای بعدو میذارم!!!!!!
(چون فکر میکنه وضع مالی پدرم بهتره هر نوع استفاده از اموال من و خانوادمو طبیعی میدونه)

و میدونم اگه اراده به انجام کاری کنه بلده چجوری منو تحت فشار بذاره تا راضی بشم.(برای همین قضیه فروش خونه رو گفتم) البته من نسبت به سال اول ازدواجمون در این زمینه خیلیییی پیشرفت کردم و کمی جرات مند تر شدم.

ممنونم از توجهتون

شمیم الزهرا;374013 نوشت:
عزیززززززززززززززززززززم خیلییییییی ماهی خانم محمدی کلی با پستتون مشعوف شدم:hamdel:

خیلی ممنونم که اینقدر به فکرمین.اما نه من مرد خونم و نه امکان اجرایی و مدیریتی اقتصادی بهم داده شده!
(آمار پول تو جیبیمو همسرم داره،یک چیز کوچیک بخوام بخرم باید بهش بگم... کلا من هیچکارم خانمی)

گذشته ازین حرفا من همین زندگیمو درست کنم خیلی هنر کردم، فکر اقتصادیم پیشکش...

اصلا فکر نکنین که همسر من دیدش اینه که این خونه رو بخش بیشترشو بابای من خریده. گفتم که همیشه حق به جانبه. الان من حرف شماارو بهش بگم در جوابم میگه کی گفته این خونه توست که واسش نقشه میکشی!!!!!!:khandeh!:(به نظر من اون سند فقط نمادیه هیچ ارزشی نداره.اگه بخواد یهو بفروشه میتونه خیلی شیک منو ببره امضا کنم!)

البته جدا ازینکه امکان نداره چنین کاری من بتونم تو زندگیم بکنم یک اشکال هم به حرفاتون وارده.ما تقریبا بعد این دو برابر شدن خونرو خریدیم!!!!!!!!!
واسه همین خیلی الان با فروشش سود کنیم حدود صد یا صدو پنجاه میلیون بیشتر نیست (که در قبال بی خونه شدن چیزی نیست)

سلام شمیم جان ...
نه فرقش خیلی بیشتر از 150 میلیون هست ...
فرض میکنیم این قضیه 3 سال طول بکشه ... 3 تا 90 میلیون ( با احتساب خونه 500 میلیونی) میشه 270 میلیون تومن ...
بنابراین روی اصل سرمایهش ما 270 میلیون میاد ... که اگر اون رو با 500 میلیون تومن سرمایتون جمع کنی میشه 770 میلیون ...
و چون قاعدتا 3 سال دیگه قیمت خونه دو برابر میشه خونه 770 میلیونی که شما میخرین میشه 1.5 میلیارد ...

حالا اگر یکم ریاضیات خوب باشه میفهمی که سود شما که 270 میلیون بوده هم دو برابر میشه ... چون در زمان مناسبی اون رو تبدیل به خونه کردین ...
یعنی سود شما میشه یه چیزی در حدود 540 میلیون تومن ... اگر هم از زمانش میترسی ... مدیر شرکت ما با دوستان و روابطی که داره زمانش رو میدونه (:Khandidan!:) خواستی میتونم بهت کمک کنم .

این درآمد یعنی سودی در حدود 13.5 میلیون تومن در ماه ... به نظر من ارزشش رو داره برین تو یه خونه استیجاری بشینین ...

شمیم الزهرا;374206 نوشت:
نه من تک دخترم. ربطی به فداکاری نداره خیلییییی ببخشید به بی عرضگی ربط داره(یعنی منظورم خودمم) .همسر من از اول ازدواجمون تونسته با دعوا و بد دهنی و توهین به پدر و برادر و مادرم و فشارهای روحی که من میدادن به تمام خواسته هاش برسه...
سلام بر بقیةالله الله الاعظم ومنتظرانش==== بزرگواار به نظر میرسد برای عوض شدن شرایط اول باید خود شما عوض شوید و باورهایتان را ترمیم کنید مثل این باور که اگر از مرز دستورات دین در مورد احترام به نفس تان جلوتر قدم بردارید و خود را فدا کنید ویا همواره در ترس از نفوذ قدرت دیگران به سر ببرید، شرایط شما در شیب سقوط بیشتری قرار میگیرد . در تمام روابط میان انسانها در هر مقام باید مرزهایی برای حرمت نفس وجود داشته باشد که هیچکس تاکید میکنم هیچکس حق ورود به این مرزها را نباید داشته باشد .در واقع خود ما نباید بگذاریم کسی از این مرزها پایش را فراتر بگذارد . البته باید دقت شود در این مرز بندی خودمان هم حرمت مرزهای وجودی دیگران را حفظ کنیم . امیدوارم منظورم را واضح بیان کرده باشم . موفقیت و سربلندی همراهتان باشد ................


سوال:

شمیم الزهرا;360155 نوشت:
باز هم سلام
همسرم در مسائل شغلی و مالیشون اصلا منو حساب نمیکنن و این خیلی برام رنج آوره.
کلا با من مشورت نمیکنه و همه حرفای کاریشو به مامان باباش میگه.هربار هم ازش میخوام که منو شریک زندگیش بدونه یا میگه نمیخوام تورو وارد سختیام کنم یا میگه تو بچه ای نمیفهمی...
ما از ابتدای عقدمون تمام هدایایی که بهمون میدادنو من به ایشون میدادم و همش میگفتم تو مرد منی.
موقع خونه رفتن که طبیعتا بازم بهمون سکه دادن همهرو ازم گرفت و داد به خواهرش تا بذاره صندوق اماناتش در بانک
ممنونم

پاسخ
بسمه‌تعالي
خواهر محترم محضر شما عرض سلام و تحيت دارم. و از اينكه شاهد اعتماد مجدد شما هستيم خوشحال و سپاسگزاريم.
همانگونه كه در فرمايشات شما بود، به نظر ما نيز عمده‌ترين دليلي كه همسر شما چندان به نظرات شما توجه نمِ‌كند و شما را در جريان امور نمي‌گذارد، ذهنيت ايشان نسبت به شما مبني بر عدم كفايت در اينگونه مسائل است.
به نظر مي‌رسد نوع واكنش و برخورد شما در موضوعات مختلف و بويژه موضوعات مالي در گذشته، اين ذهنيت را در همسر شما بوجود آورده است كه چنين موضوعاتي يا مورد علاقه شما نيستند و يا سررشته لازم را نداريد. لذا لازم است براي برون رفت از اين وضعيت چنين ذهنيتي را بشكنيد.
قطع نظر از اينكه چنين ذهنيتي مي‌تواند خلاف واقع باشد، لازم است شما

- بيش از پيش توانمنديها و شايستگيهاي خود را به ايشان ثابت كنيد. و دامنه اطلاعات و مهارتهاي خود را حتي المقدور افزايش دهيد. با افزايش سطح اين مهارتها و البته بروز خارجي آنها، ايشان چاره‌اي جز اذعان به قابليتهاي شما ندارند. اينكه چه مهارتهاييرا دنبال كنيد به ذوق و استعداد شما بستگي دارد و البته خوب است مهارتهايي را دنبال كنيد كه علاوه بر شما ايشان نيز به ارزش آنها واقف باشد. ضمن اينكه مطلوب است، در افزايش دامنه اطلاعات، موضوعاتي را دنبال كنيد كه قابل عرضه و استفاده براي ديگران باشد. مثلا افزايش اطلاعات عمومي، حفظ آيات و روايات، شعر و ضرب المثل، تاريخ، روانشناسي ارتباطات، روانشناسي زن و مرد و...

- براي ورود به چنين موضوعاتي از خود علاقه بيشتري نشان دهيد. و با كسب اطلاعات به روز در خصوص چنين موضوعاتي، ايشان را از نوع تحليل خود شوكه و غافلگير كنيد!!

- بارها عرض شد كه اعتماد به نفس و حرمت نفس خود را افزايش دهيد و با براي نظرات و رفتارهاي خود بيش از گذشته ارزش و احترام قائل شويد.

- با ايشان گفتگو كنيد و بدون واهمه و كوچكترين ترسي و البته در حالتي صميمانه و دوستانه، احساسات خود را به ايشان منتقل كنيد - به بهانه هزينه هاي احتمالي، هيچگاه از بيان احساس خود صرفنظر نكنيد. ايشان لازم است متوجه شوند كه انعطاف و همراهي شما با ايشان هرچند ضروري و لازم است اما منافاتي با استقلال راي و صلابت شما ندارد. به ياد داشته باشيد؛ هرچند كه يك مرد نيازمند حمايت و همراهي همسر خود به منظور رسيدن به تجربه اقتدار است، در عين حال مردان از يك خانم بله قربانگوي محض خوششان نمي‌آيد. چون احساس مي‌كنند چنين زني از خود اراده‌اي ندارد و تنها از روي اجبار (به دليل اينكه روش ديگري بلد نيست) با او همراهي مي‌كند. پس مرزهاي ميان استقلال و احتر ام را رعايت كنيد.

موضوع قفل شده است