چه کسی سجده نمی کرد ؟ شیعه یا وهابی ؟

تب‌های اولیه

96 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

مکه;325229 نوشت:
اول آنکه شهدا فقط و فقط در نزد پروردگارشان زنده هستند و روزی دارند و نه در قبور خود!!!
یادتان باشد که شما بر سر قبر می روید!!!

دوم آنکه یادتان به : وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ ﴿الفاطر٢٢﴾ باشد!!!

سوم آنکه بر کدام نص قرآن می فرمائید الله ائمه شما را شنوا در قبور ساخته است؟؟؟

چهارم آنکه مگر الله نمی گوید" کسانی را که شما شفیع خود ساخته اید، خود به دنبال وسیله ای برای تقرب به نزد الله هستند؟؟؟

پنجم آنکه: چرا از دید شیعه "یا الله" گفتن کار وهابی هاست ولی "یا علی" گفتم اصل درخواسته؟؟؟

ششم آنکه" فرض محال و اشتباه شما را قبول می کنیم، آیا درخواست مستقیم از الله رحمان و رحیم درست مثل آنچه امیرالمومنین علی رض و پیامبر و قرآن ما را بدان دستور داده اند صحیح تر است یا درخواست با واسطه که دارای شک و شبهه است؟؟؟

نقل
  نوشته اصلی توسط : حامد

اهل تسنن علاوه بر تعظیمدرمقابل بزرگان خود نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) نیز خاضع بوده واز آنان استمداد میطلبیدند به موارد زیر توجه فرمایید:

برای اینکه مجبور نشوید تایپک را به دلیل انحراف بحث ببندید هیچ یک را بررسی سندی نمی کنم.
فقط یک اصل مهم را می گویم:

همه ی آنان انسان هستند، آیا سخن و عمل یک انسان عادی که پیامبر هم نیست برای ما واجب دینی است؟؟؟


[="arial black"][="darkgreen"]با اجازه استاد.
خوب در مورد زنده بودن ایمه باید عرض کنم که:
خود ماهم فرض می گیریم که عند الله زنده هستند.
خوب بنده از همین جا هم ثابت می کنم که ایمه اطهار چگونه ما متوسل می شویم
اگر در لابه لای قران می بگردیم چیز هایی در این رابطه پیدا می کنیم
[="red"]لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [٣:١٨٨]
گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال می‌شوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام نداده‌اند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند! (بلکه) برای آنها، عذاب دردناکی است!
[/]
خوب این جا گفته زنده هستند اما نگفته کجا ؟
خوب ما در جواب منکران می گویییم که طبق ایات قران خدا همه جا هست و اگر خدا همه جا هست پس باید گفت ایمه هم هستند
خدا هم نزد عند الناس هست
[="blue"]وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [٢:١١٥]
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی‌نیاز و داناست!
[/]
طبق ایه گفته خدا همه جا هست.
یا نه یک ایه دیگر می گوید:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [٥٠:١٦]
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
خوب طبق این ایات اگر شهیدان نزد خدا باشند نزد مردم نیز هستند !!
[="magenta"]خوب ما عند الله هستیم یا عند الشیطان؟
[/]
[/]
[/]

مکه;325229 نوشت:
پنجم آنکه: چرا از دید شیعه "یا الله" گفتن کار وهابی هاست ولی "یا علی" گفتم اصل درخواسته؟؟؟

بابا این یک سنت است و ما پیرو صحابه هستیم!!!نه پیرو وهابیان کور دل
ببینید:

[="arial black"]ابوسعيد از عبد الله بن عمر

باب ما يقول إذا خدرت رجله

168 حدثنى محمد بن إبراهيم الأنماطي وعمرو بن الجنيد بن عيسى قالا ثنا محمود بن خداش ثنا أبو بكر بن عياش ثنا أبو إسحاق (عمرو بن عبد الله بن عبيد) السبيعي عن أبي سعيد قال كنت أمشي مع ابن عمر رضي الله عنهما فخدرت رجله فجلس فقال له رجل أذكر أحب الناس إليك فقال يا محمداه فقام فمشى.

از ابو سعيد نقل شده است كه با عبد الله بن عمر از راهى مى‌گذشتيم كه پاى او گرفت (فلج شد) و بر زمين نشست، شخصى به او گفت: محبوب‌ترين فرد در نزد خود را بخوان (تا به فريادت برسد). او نيز گفت: يا محمد! به فريادم برس. سپس ايستاد و به راهش ادامه داد.

الدينوري الشافعي المعروف بابن السني، أحمد بن محمد بن إسحاق (متوفاى364هـ)، عمل اليوم والليلة، ج1، ص141، تحقيق: كوثر البرني، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية ومؤسسة علوم القرآن - جدة / بيروت.

بررسي سند:

1. صاحب كتاب أحمد بن محمد بن إسحاق الدينوري مشهور بابن السني:

ذهبى در مورد او مى‌گويد:

ابن السني الامام الحافظ الثقة الرحال أبو بكر أحمد بن محمد بن إسحاق بن إبراهيم بن اسباط الهاشمي الجعفري مولاهم الدينوري المشهور بابن السني وجمع وصنف كتاب يوم وليلة وهو من المرويات الجيدة

ابن سنى، پيشوا و حافظ (كسى كه يك صد هزار حديث حفظ است) و قابل اعتماد بود. او كتاب «يوم و ليله» را جمع و تصنيف كرد كه از كتاب‌هاى روائى خوب به شمار مى‌رود.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج16، ص255، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

ابو يعلى قزوينى در كتاب الإرشاد خود او را اين چنين مى‌ستايد:

وأبو بكر أحمد بن محمد بن إسحاق بن السني الدينوري قاضي الري اتفقوا على حفظه وإتقانه ويعتمد على قوله في الجرح والتعديل وكتابه في السنن مرضي.

تمام علما بر حافظه قوى و استوار بودن او اتفاق دارند و بر سخنان او در جرح و تعديل اعتماد مى‌كنند. كتاب او در سنن نيز مورد پسند علما است.

الخليلي القزويني، أبو يعلى الخليل بن عبد الله بن أحمد (متوفاى446هـ)، الإرشاد في معرفة علماء الحديث، ج1، ص436، تحقيق: د. محمد سعيد عمر إدريس، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.

2. محمد بن ابراهيم الانماطي:

ذهبى در مورد او مى‌گويد:

ابن نيروز الشيخ المسند الصدوق أبو بكر محمد بن إبراهيم بن نيروز البغدادي الأنماطي.

سير أعلام النبلاء، ج15، ص8.

1/2. عمرو بن الجنيد بن عيسي

احتمالا منظور از اين شخص، همان عيسى بن عمرو بن الجنيد است كه در كتاب‌هاى اهل سنت توثيقى در باره او يافت نمى‌شود و در حقيقت مجهول است؛ ولى به خاطر اقرار ذهبى و ابو يعلى و همچنين امامت خودت ابن سنى در باب رجال، وى قابل توثيق است؛ ولى در هر صورت راوى ديگر در اين طبقه ثقه است و مجهول بودن اين راوى ضررى به صحت روايت نمى‌زند.

3. محمود بن خداش:

ذهبى در مورد او مى‌گويد:

محمود بن خداش الإمام الحافظ الثقة أبو محمد الطالقاني.

سير أعلام النبلاء ج12 ص179.

ابن حجر نيز در مورد او مى گويد:

محمود بن خداش بكسر المعجمة ثم مهملة خفيفة وآخره معجمة الطالقاني نزيل بغداد صدوق من العاشرة مات سنة خمسين وله تسعون سنة ت عس ق.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقريب التهذيب ج1 ص522 ش 6511، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

4. ابو بكر بن عياش

او از روات صحيح بخارى است؛ ذهبى در مورد او مى گويد:

أبو بكر بن عياش بن سالم الأسدي الحناط الكوفي، المقريء، العابد، أحد الأئمة الكبار

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج13 ص494، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

ه. أبو إسحاق السبيعي

او از راويان صحيح بخارى و صحيح مسلم است؛ ابن حجر در مورد او مى‌گويد:

الستة عمرو بن عبد الله بن عبيد ويقال علي ويقال بن أبي شعيرة أبو إسحاق السبيعي ولد لسنتين من خلافة عثمان قاله شريك عنه روى عن علي بن أبي طالب والمغيرة بن شعبة وقد رآهما... وقال بن معين والنسائي ثقة... وقال العجلي كوفي تابعي ثقة... وقال أبو حاتم ثقة وهو أحفظ من أبي إسحاق الشيباني وشبة الزهري في كثرة الرواية واتساعه في الرجال

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تهذيب التهذيب، ج8، ص56 ش 100، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404 - 1984 م.

ذهبى نيز در مورد او مى‌گويد:

أبو إسحاق السبيعي. عمرو بن عبد الله بن ذي يحمد وقيل عمرو بن عبد الله بن علي الهمداني الكوفي الحافظ شيخ الكوفة وعالمها ومحدثها... وكان رحمه الله من العلماء العاملين ومن جلة التابعين... وهو ثقة حجة بلا نزاع...

سير أعلام النبلاء، ج5، ص392 ـ 394.

6. أبو سعيد

در مشايخ ابو اسحاق سبيعى، دو شخص با كنيه ابوسعيد وجود دارند كه هر دو ثقه هستند؛ أبو سعيد عبد الرحمن بن أبزى كه صحابى است و نيازى به توثيق ندارد؛ و أبو سعيد مهلب بن ظالم بن سارق؛ خواهر او عكناء بنت ابى صفرة كه از وى كوچكتر است نيز صحابيه است؛ و احتمال صحابى بودن او زياد است.

الأصبهاني، ابو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، معرفة الصحابة، ج6، ص3404، طبق برنامه الجامع الكبير.

ولى در هر صورت علماى اهل سنت، تصريح به وثاقت وى كرده‌اند:

5671 المهلب بن أبي صفرة الأمير أبو سعيد الأزدي عن بن عمر وسمرة وعنه سماك وأبو إسحاق صدوق دين شجاع.

الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج2، ص300 ش 5671، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.
منبع سایت ولی عصر

[/]

باغ بهشت;324808 نوشت:
سلام جناب شریعت عقلانی(البته شریعت آسمانیست نه عقلانی) در پاسخ پرسش اولتان باید بگم که بین شیعه و سنی اختلاف در سجده کردن هم هست.اونا معتقدند که سجده ما شیعیان بر مهر اشکال دارد و بعضی از خودشان بر فرش سجده میکنند.

با سلام خدمت شما دوست گرامی.
به قیاسی که جناب حامد عنوان کردند دقت کنید. در سجده ملائکه بر حضرت آدم سجده بر چیزی ملاک نیست و اصلا عنوان نشده بلکه سجده به سمت چیزی طرح گشته است. بنده هم همین مد نظرم بود و لذا در این مسئله ( سجده به سمت چیزی ) دو فرقه اختلافی ندارند.
در توسل هم ما سجده نمی کنیم. توسل هیچ ربطی به سجده کردن ندارد. توسل نوعی استمداد و طلب شفاعت است.
( حدیثی داریم که می گوید : کل ما حکم بالشرع حکم بالعقل و کل ما حکم به عقل حکم بالشرع‌. اگر متن عربی خوب تایپ نشده اشکال از بنده است. لذا تضادی بین امر آسمانی و عقلانی نیست. در این تاپیک بحث خوبی در این زمینه شده است.
http://www.askdin.com/thread25917-3.html#post321875 )
و من الله توفیق

وَعَنْ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ أَنَّ رَجُلًا كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فِي حَاجَةٍ لَهُ فَكَانَ عُثْمَانُ لَا يَلْتَفِتُ إِلَيْهِ وَلَا يَنْظُرُ فِي حَاجَتِهِ فَلَقِيَ عُثْمَانَ بْنَ حُنَيْفٍ فَشَكَا ذَلِكَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ بْنُ حُنَيْفٍ: ائْتِ الْمِيضَأَةَ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ قُلِ:[="red"] اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّي فَيَقْضِي لِي حَاجَتِي[/]
دوستان این روایت عثمان بن حنیف است بعد اقای هیثمی می گوید:
[="red"]قَالَ الطَّبَرَانِيُّ عَقِبَهُ: وَالْحَدِيثُ صَحِيحٌ بَعْدَ ذِكْرِ طُرُقِهِ الَّتِي رُوِيَ بِهَا.[/]
[="navy"]مجمع الزواید ج2 ص 279[/]

مکه;325229 نوشت:
در خواست دعای خیر از پدر در زمان حیات! این با اصل تفکر ما مشکلی ندارد، مشکل برای مردگان است.

سلام
متاسفانه روش شما برادران اهل سنت اصلا علمی و منطقی نیست
یعنی مبنایی بحث نمی کنید
از شما می پرسیم : توسل چطور است ؟
می گویید شرک است
می گوییم چرا ؟ یعنی مبنای شما چیست ؟
می گویید دعای من دون الله است یعنی درخواست از غیر خداست
می گوییم :
پس چرا فرزندان یعقوب از پدر درخواست استغفار در درگاه خدا کردند و چرا قرآن استغفار نبی برای امت را مطرح کرده است؟
می گویید آنها زنده بوده اند ؟
خوب بالاخره مبنای شرک بودن توسل درخواست از غیر خداست یا مرده بودن کسی که به او توسل شده ؟
بعد می گویید مگر خواستن از خود خدا صحیحتر نیست ؟
می بینید که اصلا روش بحث شما عالمانه نیست یک بحث عوامی و جدلی است
دلیلش هم واضح است
چون شما برهان ندارید
لذا از این شاخه به آن شاخه می پرید
و بالاخره معلوم نیست دنبال حقید یا دنیال افکارآباء و اجدادی خودتان ؟
لذا همانطور که جناب شریعت عقلانی گفت بحث با شما بجایی نمی رسد
خوب همین یک جمله آخر شما را جواب بدهم
گفتید کدام روش صحیحتر است درخواست از خدا یا توسل
بالفرض که درخواست مستقیم صحیحتر باشد
بین صحیح بودن تا شرک چقدر فاصله است ؟
حتما هیچ یعنی عمل صحیح هم می تواند شرک باشد نه ؟
آقاجان بروید از خدا حقیقت جویی طلب بفرمایید
والله الموفق المعین

مکه;325229 نوشت:
اول آنکه شهدا فقط و فقط در نزد پروردگارشان زنده هستند و روزی دارند و نه در قبور خود!!! یادتان باشد که شما بر سر قبر می روید!!! دوم آنکه یادتان به : وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاءُ ۖ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ ﴿الفاطر٢٢﴾ باشد!!! سوم آنکه بر کدام نص قرآن می فرمائید الله ائمه شما را شنوا در قبور ساخته است؟؟؟ چهارم آنکه مگر الله نمی گوید" کسانی را که شما شفیع خود ساخته اید، خود به دنبال وسیله ای برای تقرب به نزد الله هستند؟؟؟ پنجم آنکه: چرا از دید شیعه "یا الله" گفتن کار وهابی هاست ولی "یا علی" گفتم اصل درخواسته؟؟؟ ششم آنکه" فرض محال و اشتباه شما را قبول می کنیم، آیا درخواست مستقیم از الله رحمان و رحیم درست مثل آنچه امیرالمومنین علی رض و پیامبر و قرآن ما را بدان دستور داده اند صحیح تر است یا درخواست با واسطه که دارای شک و شبهه است؟؟؟

سلام
1- یعنی چه که شهدا فقط در نزد خدا زنده اند ؟ کجا گفته در نزد خدا زنده اند ؟ فرمود زنده اند بعد فرمود در نزد خدا روزی می خورند خوب مگر شما که از روزی حلال میخورید این روزی حلال از نزد خدا نیست پس از نزد شیطان است ؟

2- منظور از موتی و من فی القبور کفارند به دلیل آیات متعددی که کفار را موتی دانسته :

إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏ وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ (80نمل)

اذا ولو مدبرین دلالت دارد بر اینکه منظور از موتی و صم کافران اند چه اینکه اگر منظور از موتی و صم افراد عادی مرده و کر باشد ادبار آنها بی معنا و بی اثر در نشنیدن آنهاست و در ادامه همین معنا را تاکید می کند
وَ ما أَنْتَ بِهادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاَّ مَنْ يُؤْمِنُ بِآياتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ (81)
ترجمه:


80- تو نمى ‏توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى و نمى‏ توانى كران را هنگامى كه روى برمى ‏گردانند و پشت مى ‏كنند صدا كنى
81- و نيز نمى‏ توانى كوران را از گمراهى برهانى، تو فقط مى‏ توانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند

و اما سخن گفتن با موتی در جنگ احد از رسول اکرم واقع شده و کسی منکر آن نیست
این هم اشاره ای به امکان سخن گفتن مردگان با انسانهای عادی زنده :

[سوره الأنعام (6): آيه 111]
وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَيْهِمُ الْمَلائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ قُبُلاً ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (111)
ترجمه:
111- و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل مى‏ كرديم، و مردگان با آنها سخن مى‏ گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم هرگز ايمان نمى ‏آوردند، مگر آنكه خدا بخواهد ولى بيشتر آنها نمى‏ دانند

حتی نمی فرماید ما مردگان را برایشان به سخن در می آوردیم بلکه می فرماید مردگان سخن می گفتند با ایشان
حال هی بگویید مرده هیچ است پوچ است گوش ندارد زبان ندارد اثر ندارد وووو
آیات دیگری هم در مورد مردگان هست که دلالت بر سخنگویی شنوایی ووو آنها دارد مانند آیه برزخ : قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت یا آیه سوره یاسین : یا لیت قومی یعلوم بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین و اما شاهد تجربه شده اش خواب است که حضرتعالی در آن به عالم برزخ شخصی خودتان تشریف می برید و همه کار می کنید اما در مرگ واقعی به برزخ عمومی می روید


3- ائمه ما ع همه شهید شده اند و مصداق آیه مربوط به شهدا هستند بلکه ایشان به لحاظ مقام برتر از شهدایند

4- در آیه مورد نظر آنچه مورد نفی است بهانه مشرکین برای بت پرستی است که زلفی را بهانه بت پرستی کرده اند در حالیکه شیعه اصلا قائل به خدایی ائمه خود نیست بلکه آنها را بندگان صالح و وجیه درگاه خدا می داند به عبارت ساده تر مشرکین از یک دلیل صحیح برای یک کار غلط و شرک سوء استفاده می کردند
اگر کسی بگوید من انسان می کشم تا به خدا نزدیک شوم شما نمی توانید بگویید نیت زلفی غلط است بلکه انسان کشی غلط است و او در انتخاب مسیر زلفی خطاکار می دانید نه در نیت تقرب و زلفی
ما همه با وسایل و اسباب به خدا تقرب می جوییم مثلا به کمک کردن به برداران و نماز و به جهاد یا حج اینها همه اسبابند اما اسباب صحیح حال اگر کسی از اسباب غلط استفاده کرد مشرک نیست بلکه در انتخاب سبب اشتباه کرده است با این حال بر اساس تعالیم قرآن توسل هم از اسباب غفران ذنوب است و به تعلیم قرآن و دیگر اینکه اولیاءالهی قدرت تصرف باذن الله دارند
و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی
و درخواست کمک از فرد صاحب قدرت ماذون از سوی خدای تعالی بی اشکال است همانطور که در امور دنیوی مجاز است در عین حال همه این اسباب را غیر مستقل می دانیم .

5- این حرف عوامانه است و افترایی بیش نیست

6- بالفرض که قیاس شما درست باشد خوب توسل می شود صحیح در مقابل صحیح تر چه کسی گفته عمل صحیح شرک است ؟

والله الهادی الموفق المعین

مکه;325229 نوشت:
برای اینکه مجبور نشوید تایپک را به دلیل انحراف بحث ببندید هیچ یک را بررسی سندی نمی کنم. فقط یک اصل مهم را می گویم: همه ی آنان انسان هستند، آیا سخن و عمل یک انسان عادی که پیامبر هم نیست برای ما واجب دینی است؟؟؟

چرا نگفتید همه آنها مشرکند ؟ وقتی شیعه توسل می کند مشرک است وقتی عالم سنی توسل می کند فقط اشتباه کرده است ؟
انصاف را ببینید به خدا ، اینها خدای بی انصافی اند

والله الموفق

حامد;325256 نوشت:
چرا نگفتید همه آنها مشرکند ؟ وقتی شیعه توسل می کند مشرک است وقتی عالم سنی توسل می کند فقط اشتباه کرده است ؟
انصاف را ببینید به خدا اینهای خدای بی انصافی اند

والله الموفق

[="blue"][="times new roman"]سلام

وقتی اینها فتوی به کشتار زنان و کودکان بی گناه به جرم دوست داشتن اهل بیت در بقاع متبرکه میدهند اینها که چیزی نیست .

ما که در مقابل اینها مقابله به مثل نکرده و نمیکنیم بیایند ببینیم حرف حسابشان چیست ![/][/]

فتا 1;325261 نوشت:
ما که در مقابل اینها مقابله به مثل نکرده و نمیکنیم بیایند ببینیم حرف حسابشان چیست !

سلام
اگر حرف حساب داشتند این همه ترور راه نمی انداختند
والله الموفق

ammarshia;325230 نوشت:
با اجازه استاد. خوب در مورد زنده بودن ایمه باید عرض کنم که: خود ماهم فرض می گیریم که عند الله زنده هستند. خوب بنده از همین جا هم ثابت می کنم که ایمه اطهار چگونه ما متوسل می شویم اگر در لابه لای قران می بگردیم چیز هایی در این رابطه پیدا می کنیم لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ [٣:١٨٨] گمان مبر آنها که از اعمال (زشت) خود خوشحال می‌شوند، و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام نداده‌اند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند! (بلکه) برای آنها، عذاب دردناکی است! خوب این جا گفته زنده هستند اما نگفته کجا ؟ خوب ما در جواب منکران می گویییم که طبق ایات قران خدا همه جا هست و اگر خدا همه جا هست پس باید گفت ایمه هم هستند خدا هم نزد عند الناس هست وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ [٢:١١٥] مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی‌نیاز و داناست! طبق ایه گفته خدا همه جا هست. یا نه یک ایه دیگر می گوید: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ [٥٠:١٦] ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم! خوب طبق این ایات اگر شهیدان نزد خدا باشند نزد مردم نیز هستند !! خوب ما عند الله هستیم یا عند الشیطان؟

تا کی باید خود را فریب دهید؟؟؟
عذابی که الله گفته و شما اشاره کردید در عالم برزخ است.
همه هم بر این توافق دارند...
اگر بخواهید با این دلایل کشکی دل خودتون رو واسه توسل خوش کنید که باید بگوئیم خدمت شما که الله همه جا هست، درست، پس چرا ما رو قبله نماز می خوانیم؟؟؟ مگر سمت دیگر الله نیست؟؟؟

واقعا شما خودتون رو اینجوری قانع می کنید؟؟؟

یه کمی فکر کنید، دارید کاری را انجام می دهید که نه الله دستورش را داده و نه حضرت محمد ص و نه هیچ کدام اهل بیت

n,s

مکه;325289 نوشت:
تا کی باید خود را فریب دهید؟؟؟
عذابی که الله گفته و شما اشاره کردید در عالم برزخ است.
همه هم بر این توافق دارند...
اگر بخواهید با این دلایل کشکی دل خودتون رو واسه توسل خوش کنید که باید بگوئیم خدمت شما که الله همه جا هست، درست، پس چرا ما رو قبله نماز می خوانیم؟؟؟ مگر سمت دیگر الله نیست؟؟؟

واقعا شما خودتون رو اینجوری قانع می کنید؟؟؟

یه کمی فکر کنید، دارید کاری را انجام می دهید که نه الله دستورش را داده و نه حضرت محمد ص و نه هیچ کدام اهل بیت


با سلام .
مگر شما نمی گویید شهدا نزد خدا زنده هستند خوب خدا کجاست ؟؟؟
در جواب حتما می گید خدا همه جاست .من هم می گویم اگر خدا همه جا هست شهدا هم که نزد خدا هستند دیگر.
اصلا شما مگر پیرو صحابه نیستید ؟خوب جناب عبد الله بن عمر با سند صحیح می گوید یا محمد ما پیرو صحابه باشیم یا شما .
یا نه جناب عثمان بن حنیف با سند صحیح می گوید :برو به پیامبر متوسل شو و نیاز هایت رو بگو.
خوب ما پیرو صحابه باشیم یا شما!!!
وَعَنْ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ أَنَّ رَجُلًا كَانَ يَخْتَلِفُ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فِي حَاجَةٍ لَهُ فَكَانَ عُثْمَانُ لَا يَلْتَفِتُ إِلَيْهِ وَلَا يَنْظُرُ فِي حَاجَتِهِ فَلَقِيَ عُثْمَانَ بْنَ حُنَيْفٍ فَشَكَا ذَلِكَ إِلَيْهِ فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ بْنُ حُنَيْفٍ: ائْتِ الْمِيضَأَةَ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ ائْتِ الْمَسْجِدَ فَصَلِّ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ قُلِ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - نَبِيِّ الرَّحْمَةِ،[="Red"] يَا مُحَمَّدُ إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّي فَيَقْضِي لِي حَاجَتِي، وَتَذْكُرُ حَاجَتَكَ[/]
بعد هیثمی می گوید :
[="red"]قَدْ قَالَ الطَّبَرَانِيُّ عَقِبَهُ: وَالْحَدِيثُ صَحِيحٌ بَعْدَ ذِكْرِ طُرُقِهِ الَّتِي رُوِيَ بِهَا[/]
[="Navy"]مجمع الزواید ج2 ص 279
[/]
دوست عزیز این جا گفته است سند صحیح هست و نیازی به جرح و تعدیل نیست .
تعصب چشم ادم را کور می کند روایت های صحیحی دارم در مورد توسل ولی نیازی به گفتن نیست شما همین روایت ها را جواب دهید بس است .
با تشکر

ammarshia;325231 نوشت:
168 حدثنى محمد بن إبراهيم الأنماطي وعمرو بن الجنيد بن عيسى قالا ثنا محمود بن خداش ثنا أبو بكر بن عياش ثنا أبو إسحاق (عمرو بن عبد الله بن عبيد) السبيعي عن أبي سعيد قال كنت أمشي مع ابن عمر رضي الله عنهما فخدرت رجله فجلس فقال له رجل أذكر أحب الناس إليك فقال يا محمداه فقام فمشى.
از ابو سعيد نقل شده است كه با عبد الله بن عمر از راهى مى‌گذشتيم كه پاى او گرفت (فلج شد) و بر زمين نشست، شخصى به او گفت: محبوب‌ترين فرد در نزد خود را بخوان (تا به فريادت برسد). او نيز گفت: يا محمد! به فريادم برس. سپس ايستاد و به راهش ادامه داد.

جالب است فرمودید:

ammarshia;325231 نوشت:
عمرو بن الجنيد بن عيسي
احتمالا منظور از اين شخص، همان عيسى بن عمرو بن الجنيد است كه در كتاب‌هاى اهل سنت توثيقى در باره او يافت نمى‌شود و در حقيقت مجهول است؛ ولى به خاطر اقرار ذهبى و ابو يعلى و همچنين امامت خودت ابن سنى در باب رجال، وى قابل توثيق است؛ ولى در هر صورت راوى ديگر در اين طبقه ثقه است و مجهول بودن اين راوى ضررى به صحت روايت نمى‌زند.

برادر من برای جوک گفتن لطفا بروید به سایت جوک خونه!!! اینجا اسک دین هست!!!

در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:
761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم،
همچنین در تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:
65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه]
وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.
در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:
761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم،
همچنین در تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:
65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه]
وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.

برای اینکه دیگه به این حدیث استناد نکنید سند دوم حدیث را هم بررسی می کنیم تا دوستان نگویند که فقط از یک سند آن را رد کردید:

صورتی دیگر این است:
رقم الحديث: 169
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْذَعِيُّ ، ثنا حَاجِبُ بْنُ سُلَيْمَانَ ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ ، ثنا إِسْرَائِيلُ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ، عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ حَنَشٍ ، قَالَ : كُنَّا عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا ، فَخَدِرَتْ رِجْلُهُ ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : " اذْكُرْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْكَ . فَقَالَ : يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ . قَالَ : فَقَامَ فَكَأَنَّمَا نَشِطَ مِنْ عِقَالٍ " .
حدیث ضعیف است زیرا بر محمد بن مصعب القرقساني جراحاتی وارد است از قبیل:

1
أبو أحمد الحاكم
روى عن الأوزاعي أحاديث منكرة، وليس بالقوي عندهم
2
أبو أحمد بن عدي الجرجاني
له عن الأوزاعي وعن غيره أحاديث صالحة وعندي أنه ليس بروايته بأس
3
أبو حاتم الرازي
ضعيف الحديث ليس بقوي، ضعف لما حدث بهذه المناكير
4
أبو حاتم بن حبان البستي
ممن ساء حفظه حتى كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد فأما فيما وافق الثقات فإن احتج به محتج وفيما لم يخالف الأثبات إن اعتبر به معتبر لم أر بذلك بأسا
5
أبو زرعة الرازي
صدوق في الحديث ولكنه حدث بأحاديث منكرة فسئل؟ أليس هذا مما يضعفه؟ قال نظن انه غلط فيها
6
أبو عبد الله الحاكم النيسابوري
ثقة
7
أحمد بن حنبل
لا بأس به، وقال: حديثه عن الأوزاعي مقارب، وعن حماد بن زيد ففيه تخليط، وسئل هل تروي عنه؟ فقال: نعم
8
أحمد بن شعيب النسائي
ضعيف
9
أحمد بن محمد الأطرابلسي
ما رأينا له كتابا قط وإنما كان يحدث حفظا
10
ابن حجر العسقلاني
صدوق كثير الغلط
11
الخطيب البغدادي
كان كثير الغلط لتحديثه من حفظه
12
الدارقطني
لم يكن حافظا
13
الذهبي
فيه ضعف
14
صالح بن محمد جزرة
ضعيف في الأوزاعي
15
عبد الباقي بن قانع البغدادي
ثقة
16
عبد الرحمن بن يوسف بن خراش
منكر الحديث
17
عبد الله بن محمد الفرهاذاني
من الضعفاء
18
محمد بن إسماعيل البخاري
كان يحيى بن معين سيئ الرأي فيه
19
مصنفوا تحرير تقريب التهذيب
ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد
20
يحيى بن معين
ليس بشيء، ومرة: لم يكن من أصحاب الحديث كان مغفلا، ومرة: صاحب غزو ليس يدري ما يحدث


دوست عزیز
وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَٰنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ [٤٣:٤٥]
از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!
این رو چه می گویید این جا خدا می گوید بپرس از پیامبران پیشین .
خوب پیامبران مرده بودند یا زنده بودند ها؟
سوره زخرف ایه 45

روایت بعدی :

سنن الدارمي - المقدمة - ما أكرم الله تعالى نبيه (ص) بعد - رقم الحديث : ( 92 )

‏- حدثنا : ‏ ‏أبو النعمان ‏ ‏، حدثنا : ‏ ‏سعيد بن زيد ‏ ‏، حدثنا : ‏عمرو بن مالك النكري ‏ ‏، حدثنا : ‏ ‏أبو الجوزاء أوس بن عبد الله ‏ ‏قال : قحط ‏ ‏أهل ‏ ‏المدينة ‏ ‏قحطاً ‏ ‏شديداًً فشكواً إلى ‏ ‏عائشة ‏ ‏فقالت : إنظروا قبر النبي (ص) ‏فإجعلوا منه ‏ ‏كوى ‏ ‏إلى السماء حتى لا يكون بينه وبين السماء سقف ، قال : ففعلوا فمطرنا مطراً حتى نبت العشب وسمنت الإبل حتى ‏ ‏تفتقت ‏ ‏من الشحم فسمي عام ‏ ‏الفتق. ‏
این جا عایشه دستور توسل می دهد

حسن بن علي السقاف - الإغاثة - رقم الصفحة : ( 25 )

[ النص طويل لذا إستقطع منه موضع الشاهد ]

- حدثنا : أبو الجوزاء أوس بن عبد الله قال : قحط أهل المدينة قحطاً شديداًً فشكواً إلى عائشة فقالت : إنظروا قبر النبي (ص) فإجعلوا منه كواً إلى السماء حتى لا يبقى بينه وبين السماء سقف ، قال : ففعلوا فمطرنا مطراً حتى نبت العشب وسمنت الإبل حتى تفتقت من الشحم فسمي عام الفتق.

[="mediumturquoise"]قلت : وهذا صريح أيضاً بإسناد صحيح بأن السيدة عائشة (ر) إستغاثت بالنبي (ص) بعد موته ، وكذا جميع الصحابة الذين كانوا هناك وافقوها وفعلوا ما أرشدتهم إليه ، وكأنها أيضاً تقول : إذا جعلتم كواً إلى السماء فأنتم تسألون النبي (ص) أن يدعو الله تعالى أن يمطرنا من السماء ، كما كان النبي أحياناً يخرج بهم عند الإستسقاء إلى الصحراء وأحياناً على منبره (ص). [/]
دوست عزیز روایت صحیح السند است.

حامد;325251 نوشت:
سلام متاسفانه روش شما برادران اهل سنت اصلا علمی و منطقی نیست یعنی مبنایی بحث نمی کنید از شما می پرسیم : توسل چطور است ؟ می گویید شرک است می گوییم چرا ؟ یعنی مبنای شما چیست ؟ می گویید دعای من دون الله است یعنی درخواست از غیر خداست می گوییم : پس چرا فرزندان یعقوب از پدر درخواست استغفار در درگاه خدا کردند و چرا قرآن استغفار نبی برای امت را مطرح کرده است؟ می گویید آنها زنده بوده اند ؟ خوب بالاخره مبنای شرک بودن توسل درخواست از غیر خداست یا مرده بودن کسی که به او توسل شده ؟

واقعا شکی ندارم که شما می دانید، اما رو نمی کنید.
خوب هم می دانید که مشکل اهل سنت توسل به مردگان و قبور است که مانند دوران جاهلیت می ماند.
اما سعی می کنید با این حرف ها دل خودتون رو خوش کنید.

حامد;325251 نوشت:
آقاجان بروید از خدا حقیقت جویی طلب بفرمایید

بله برادرم، باید برویم و از الله طلب بفرمائیم...
شما هم بروید و از قبور بخواهید...

حامد;325255 نوشت:
یعنی چه که شهدا فقط در نزد خدا زنده اند ؟ کجا گفته در نزد خدا زنده اند ؟ فرمود زنده اند بعد فرمود در نزد خدا روزی می خورند خوب مگر شما که از روزی حلال میخورید این روزی حلال از نزد خدا نیست پس از نزد شیطان است ؟

خوب اگر زنده اند پس چرا همسران آنان ازدواج کردند و اموالشان با ارث تقسیم شد؟؟؟

مکه;325289 نوشت:
اگر بخواهید با این دلایل کشکی دل خودتون رو واسه توسل خوش کنید که باید بگوئیم خدمت شما که الله همه جا هست، درست، پس چرا ما رو قبله نماز می خوانیم؟؟؟ مگر سمت دیگر الله نیست؟؟؟

[="times new roman"]
[="blue"]واقعاً جای تاسف است یعنی قبول ندارید خدا همه جاهست ![/]

[="darkgreen"]الَّذِینَ یذْكُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیتَفَكَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ«آل عمران/191»
همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده‌اند، یاد می‌کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می‌اندیشند؛ (و می‌گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده‌ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!

وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَینَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ«البقرة/115»
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بی‌نیاز و داناست!

[/][/]

مکه;325296 نوشت:
خوب اگر زنده اند پس چرا همسران آنان ازدواج کردند و اموالشان با ارث تقسیم شد؟؟؟

[="blue"][="times new roman"]اینهم جای تاسفی دیگر انان که بعد از مرگ زنده جاویدند دارای نورند شما همتراز انان پیدا کن تا با انان همبستر شود .[/][/]

مکه;325296 نوشت:
واقعا شکی ندارم که شما می دانید، اما رو نمی کنید. خوب هم می دانید که مشکل اهل سنت توسل به مردگان و قبور است که مانند دوران جاهلیت می ماند. اما سعی می کنید با این حرف ها دل خودتون رو خوش کنید.

سلام
دیدید برهان ندارید مبنا ندارید در بحث خلافت هم همینطور است
می گوییم چرا خلافت جناب ابوبکر مشروع است
می گویید چون شورا سقیفه تعیین کرد
می گوییم پس چطور شد عمرا را شورا تعیین نکرد ، ابوبکر تعیین کرد
می گویید این هم می شود
و در تایید فعل اینها بجایی می رسید که می گویید اگر کسی با قتل و کشتار هم حاکم شود ولی امر است و باید از او اطاعت کرد
یعنی دین خدا کشک ؟

یعنی خدای تعالی شاهد گرفتن برای یک معامله ساده را برای جلوگیری از نزاع امت اسلام فراموش نکرد اما مساله امامت و ولایت و خلافت را فراموش کرد
والله که شما افترای بزرگی به خدا می زنید

مکه;325296 نوشت:
بله برادرم، باید برویم و از الله طلب بفرمائیم... شما هم بروید و از قبور بخواهید...

ما را زادتهم ایمانا نصیب باشد و شما را هدایت
مکه;325296 نوشت:
خوب اگر زنده اند پس چرا همسران آنان ازدواج کردند و اموالشان با ارث تقسیم شد؟؟؟

چه ساده ای شما !!!!!!!!!
منظور از حیات حیات معنوی روحانی است نه حیات جسمانی
و از آنجا که روح در آثار انسان اصل است حیات و بقای روح برای تحقق اثر کافی است ولو اینکه جسم نداشته باشد
یعنی تا بحال این را نمی دانستی ؟
والله الموفق

مکه;325293 نوشت:

جالب است فرمودید:

نقل
  نوشته اصلی توسط : Ammarshia

عمرو بن الجنيد بن عيسي
احتمالا منظور از اين شخص، همان عيسى بن عمرو بن الجنيد است كه در كتاب‌هاى اهل سنت توثيقى در باره او يافت نمى‌شود و در حقيقت مجهول است؛ ولى به خاطر اقرار ذهبى و ابو يعلى و همچنين امامت خودت ابن سنى در باب رجال، وى قابل توثيق است؛ ولى در هر صورت راوى ديگر در اين طبقه ثقه است و مجهول بودن اين راوى ضررى به صحت روايت نمى‌زند.

برادر من برای جوک گفتن لطفا بروید به سایت جوک خونه!!! اینجا اسک دین هست!!!

در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:
761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم،
همچنین در تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:
65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه]
وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.
در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:
761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم،
همچنین در تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:
65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه]
وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.

برای اینکه دیگه به این حدیث استناد نکنید سند دوم حدیث را هم بررسی می کنیم تا دوستان نگویند که فقط از یک سند آن را رد کردید:

صورتی دیگر این است:
رقم الحديث: 169
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْذَعِيُّ ، ثنا حَاجِبُ بْنُ سُلَيْمَانَ ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مُصْعَبٍ ، ثنا إِسْرَائِيلُ ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ، عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ حَنَشٍ ، قَالَ : كُنَّا عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا ، فَخَدِرَتْ رِجْلُهُ ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : " اذْكُرْ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْكَ . فَقَالَ : يَا مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ . قَالَ : فَقَامَ فَكَأَنَّمَا نَشِطَ مِنْ عِقَالٍ " .
حدیث ضعیف است زیرا بر محمد بن مصعب القرقساني جراحاتی وارد است از قبیل:
1
أبو أحمد الحاكم
روى عن الأوزاعي أحاديث منكرة، وليس بالقوي عندهم
2
أبو أحمد بن عدي الجرجاني
له عن الأوزاعي وعن غيره أحاديث صالحة وعندي أنه ليس بروايته بأس
3
أبو حاتم الرازي
ضعيف الحديث ليس بقوي، ضعف لما حدث بهذه المناكير
4
أبو حاتم بن حبان البستي
ممن ساء حفظه حتى كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد فأما فيما وافق الثقات فإن احتج به محتج وفيما لم يخالف الأثبات إن اعتبر به معتبر لم أر بذلك بأسا
5
أبو زرعة الرازي
صدوق في الحديث ولكنه حدث بأحاديث منكرة فسئل؟ أليس هذا مما يضعفه؟ قال نظن انه غلط فيها
6
أبو عبد الله الحاكم النيسابوري
ثقة
7
أحمد بن حنبل
لا بأس به، وقال: حديثه عن الأوزاعي مقارب، وعن حماد بن زيد ففيه تخليط، وسئل هل تروي عنه؟ فقال: نعم
8
أحمد بن شعيب النسائي
ضعيف
9
أحمد بن محمد الأطرابلسي
ما رأينا له كتابا قط وإنما كان يحدث حفظا
10
ابن حجر العسقلاني
صدوق كثير الغلط
11
الخطيب البغدادي
كان كثير الغلط لتحديثه من حفظه
12
الدارقطني
لم يكن حافظا
13
الذهبي
فيه ضعف
14
صالح بن محمد جزرة
ضعيف في الأوزاعي
15
عبد الباقي بن قانع البغدادي
ثقة
16
عبد الرحمن بن يوسف بن خراش
منكر الحديث
17
عبد الله بن محمد الفرهاذاني
من الضعفاء
18
محمد بن إسماعيل البخاري
كان يحيى بن معين سيئ الرأي فيه
19
مصنفوا تحرير تقريب التهذيب
ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد
20
يحيى بن معين
ليس بشيء، ومرة: لم يكن من أصحاب الحديث كان مغفلا، ومرة: صاحب غزو ليس يدري ما يحدث


سلام بر فرض مي گیریم این روایت ضعیف است از این که دیگر بالاتر نیست این روایت چند سند دارد نه یک سند:
الدينوري الشافعي المعروف بابن السني، أحمد بن محمد بن إسحاق (متوفاى364هـ)، عمل اليوم والليلة، ج1، ص141، تحقيق: كوثر البرني، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية ومؤسسة علوم القرآن - جدة / بيروت.
طریق دوم:

الدينوري الشافعي المعروف بابن السني، أحمد بن محمد بن إسحاق (متوفاى364هـ)، عمل اليوم والليلة، ج1، ص141، تحقيق: كوثر البرني، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية ومؤسسة علوم القرآن - جدة / بيروت.

طریق سوم:

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج4، ص154، ناشر: دار صادر - بيروت.
طریق چهارم:
الجوهري البغدادي، علي بن الجعد بن عبيد ابوالحسن (متوفاى230هـ) مسند ابن الجعد، ج1، ص369،‌ تحقيق: عامر أحمد حيدر، ناشر: مؤسسة نادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م.
طریق پنجم:

عمل اليوم والليلة، ج1، ص142.

طریق ششم:

الطبقات الكبرى، ج4، ص154، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت

طریق هفتم:
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، الأدب المفرد، ج1، ص249، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، ناشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ ـ 1989م.

و طریق های دیگر که نیازی نیست به اوردنش .
خوب ما می گوییم این روایت ضعیف است
طبق قاعده رجالی اهل سنت تعدد روایت ضعف سند را رفع می کند دوستان گرامی توجه کنند:
استفاضه و تقويت روايت با سندهاى متعدد
بنابراين، دست كم اين روايت با سه سند گوناگون نقل شده است. حتّى اگر فرض كنيم كه همه اين اسناد مشكل داشته باشند، بازهم نمى‌توانيم از حجيّت آن دست برداريم؛ زيرا بر مبناى قواعد علم رجال اهل سنّت، اگر سند روايت از سه عدد گذشت، حتّى اگر همه آن‌ها ضعيف باشد، يك‌ديگر را تقويت كرده و حجّت مى‌شود؛ چنانچه بدر الدين عينى (متوفاي 855هـ) در عمدة القارى به نقل از محيى الدين نووى مى‌نويسد:
وقال النووي في (شرح المهذب): إن الحديث إذا روي من طرق ومفرداتها ضعاف يحتج به، على أنا نقول: قد شهد لمذهبنا عدة أحاديث من الصحابة بطرق مختلفة كثيرة يقوي بعضها بعضا، وإن كان كل واحد ضعيفا.
نووى در شرح مهذب گفته است: اگر روايتى با سند‌هاى گوناگون نقل شود؛ ولى برخى از راويان آن ضعيف باشند، بازهم به آن احتجاج مى‌شود، افزون بر اين كه ما مى‌گوييم: تعدادى حديث از صحابه و از راه‌هاى گوناگونى نقل شده است كه برخى از آن برخى ديگر را تقويت مى‌كنند؛ اگرچه هريك از آن احاديث ضعيف باشند.
العيني، بدر الدين محمود بن أحمد (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 307، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
ابن تيميه حرّانى در مجموع فتاوى مى‌نويسد:
تعدّد الطرق وكثرتها يقوي بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجّارا فسّاقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا ولكن كثر في حديثهم الغلط.
زيادى و تعدد راه‌هاى نقل حديث برخى برخى ديگر را تقويت مى‌كند كه خود زمينه علم به آن را فراهم مى‌كند؛ اگر چه راويان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حديثى كه تمام راويان آن افراد عادلى باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد.
ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 18، ص 26، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية.
هنگامى كه روايتى طرق متعدد داشته باشد و راويان آن همگى فاسق و فاجر باشند، هم‌ديگر را تقويت كرده و حجت مى‌شود، روايت اقرار ابوبكر كه تنها يكى از راويان آن متّهم به «منكر الحديث» بودن شده است، به يقين حجّت خواهد بود.
محمد ناصر البانى در ارواء الغليل پس از نقل طُرُق يك روايت مى‌گويد:
وجملة القول: أن الحديث طرقه كلها لا تخلو من ضعف ولكنه ضعف يسير إذ ليس في شئ منها من اتهم بكذب وإنما العلة الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر في « علم المصطلح » أن الطرق يقوي بعضها بعضا إذا لم يكن فيها متهم.
خلاصه آن كه، تمام سند‌هاى اين حديث بدون ضعف نيست؛ اگر چه ضعف مهمى نيست؛ زيرا كسى كه متهم به دروغ باشد، در طُرُق حديث وجود ندارد و علّت ضعف يا ارسال آن است و يا كم حافظه بودن راوى. از مسائل ثابت شده در علم رجال اين است كه سند هاى متعدد درصورتى كه در سلسله سند فرد متّهمى نباشد، يك‌ديگر را تقويت مى‌كنند.
الباني، محمد ناصر، إرواء الغليل في تخريج أحاديث منار السبيل، ج 1، ص 160، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1405 - 1985 م.
در نتيجه، اين روايات حتّى اگر از نظر سند هم ضعيف باشند‌، بازهم حجّت و قابل استدلال هستند.
دوستان گرامی توجه کنید که اگر شما یک راوی را جرح و تعدیل می کنید و می گویید ضعیف است باید با سند باشد نه که از سایت اسلام ویب باشد که سندش را ذکر نکرده است پس لطفا با سند ارایه دهید
منبع :
بر گرفته از سخنان ایت الله قزوینی و سایت ولی عصر و بر گرفته از سخنان ایت الله حقجو

[=مکه;325293]برادر من برای جوک گفتن لطفا بروید به سایت جوک خونه!!! اینجا اسک دین هست!!!

در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:
761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم،
همچنین در تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:
65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه]
وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.
در مورد جعفر بن عیسی در دیوان الضعفاء ج 1 ص 64 آمده:
761 - جعفر بن عيسى البصري: ضعفه أبو حاتم،
همچنین در تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام ج 5 ص 288 در مورد ایشان می گوید:
65 - جعفر بن عيسى بن عبد الله بن الحسن بن أبي الحسن الْبَصْرِيُّ الحسني. [الوفاة: 211 - 220 ه]
وقال أبو حاتم: جهمي ضعيف.

دوست گرامی در روایت عمر بن عیسی بن جنید امده است که در کتب های رجالی هیچ اثری از او دیده نمی شود شما از خودتون یک روای کشیدید بیرون بدون سند و این روای درکتب رجالی ننوشته شده است که از چه کسی نقل کرده است و دلیلی ارایه دهید که روای مورد نظر این شخص باشد و ثالثا جناب محمد بن عبد الوهاب در کتابشون می اد به این روایت عیب می گیرد اما به راوی عمرو بن الجنید بن عیسی نمی اید عیبی نمی گیرد خوب شما داناتر هستید یا محمد بن عبدالوهاب.؟؟؟
کتاب الشیخ محمد بن عبدالوهاب المجدد
ج1 ص 86

مکه;325293 نوشت:
1
أبو أحمد الحاكم
روى عن الأوزاعي أحاديث منكرة، وليس بالقوي عندهم
2
أبو أحمد بن عدي الجرجاني
له عن الأوزاعي وعن غيره أحاديث صالحة وعندي أنه ليس بروايته بأس
3
أبو حاتم الرازي
ضعيف الحديث ليس بقوي، ضعف لما حدث بهذه المناكير
4
أبو حاتم بن حبان البستي
ممن ساء حفظه حتى كان يقلب الأسانيد ويرفع المراسيل لا يجوز الاحتجاج به إذا انفرد فأما فيما وافق الثقات فإن احتج به محتج وفيما لم يخالف الأثبات إن اعتبر به معتبر لم أر بذلك بأسا
5
أبو زرعة الرازي
صدوق في الحديث ولكنه حدث بأحاديث منكرة فسئل؟ أليس هذا مما يضعفه؟ قال نظن انه غلط فيها
6
أبو عبد الله الحاكم النيسابوري
ثقة

7
أحمد بن حنبل
لا بأس به، وقال: حديثه عن الأوزاعي مقارب، وعن حماد بن زيد ففيه تخليط، وسئل هل تروي عنه؟ فقال: نعم

8
أحمد بن شعيب النسائي
ضعيف
9
أحمد بن محمد الأطرابلسي
ما رأينا له كتابا قط وإنما كان يحدث حفظا
10
ابن حجر العسقلاني
صدوق كثير الغلط

11
الخطيب البغدادي
كان كثير الغلط لتحديثه من حفظه
12
الدارقطني
لم يكن حافظا
13
الذهبي
فيه ضعف
14
صالح بن محمد جزرة
ضعيف في الأوزاعي
15
عبد الباقي بن قانع البغدادي
ثقة

16
عبد الرحمن بن يوسف بن خراش
منكر الحديث
17
عبد الله بن محمد الفرهاذاني
من الضعفاء
18
محمد بن إسماعيل البخاري
كان يحيى بن معين سيئ الرأي فيه
19
مصنفوا تحرير تقريب التهذيب
ضعيف يعتبر به في المتابعات والشواهد
20
يحيى بن معين
ليس بشيء، ومرة: لم يكن من أصحاب الحديث كان مغفلا، ومرة: صاحب غزو ليس يدري ما يحدث

این روای هم باز هم نمی توان گفت که ضعیف است چون بعضی از شیوخ او را مورد وثوق قرار دادند و در این مورد اختلاف نظر است وثانیا از هر سایت که کپی کردید اشتباه به شما رساندند چون بر این روای این قدر جرح وارد نشده است که شما عرض کردید

فتا 1;325300 نوشت:
واقعاً جای تاسف است یعنی قبول ندارید خدا همه جاهست !

برادر متوجه نشدید:
عرض کردم قبول داریم که الله همه جا است.
اما چرا ما رو به قبله نماز می خوانیم؟ وقتی الله در سمت راست و پشت سر ما نیز هست؟؟؟

حامد;325202 نوشت:
بخاطر دفاع از حق ما خسته نمی شویم همانطور بخاطر پولهای بادآورده ، مفتیان خود فروخته وهابی خسته نمیشوند

من وهابی نیستم که بخواهم از وهابی ها حمایت کنم!
بعد هم نمی خواهم بگویم که کی با پول خمس از درآمد سالیانه به اسم سهم امام که نه پیامبر اون پول رو گرفت و نه حضرت علی و نه حضرت حسن چه کار می شود!! لابد دفاع از حق!!!!!!!!!!!!!!!
حالا پول مفتیان شد باد آورده!! شرم و حیا خوب چیزی است!

البته اگر هم حرف شما حق باشد جناب پاسخگو باید به این آیه عمل کنید أُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ
که ذره ای عمل به این آیه بنده مشاهده نکردم

واقعا متاسفم برای این سایت!

فتا 1;325304 نوشت:
اینهم جای تاسفی دیگر انان که بعد از مرگ زنده جاویدند دارای نورند شما همتراز انان پیدا کن تا با انان همبستر شود .

خدا رو شکر که اعتراف کردید بعد از مرگ!!!
بعد از مرگ هم هر حیاتی از نوع برزخی است و نه دنیوی...

ammarshia;325560 نوشت:
ثالثا جناب محمد بن عبد الوهاب در کتابشون می اد به این روایت عیب می گیرد اما به راوی عمرو بن الجنید بن عیسی نمی اید عیبی نمی گیرد خوب شما داناتر هستید یا محمد بن عبدالوهاب.؟؟؟ کتاب الشیخ محمد بن عبدالوهاب المجدد

خدا رو شکر خودتون دارید ایرادات حدیثتان را رو می کنید

به نام خدا
خداوند در همه جا هست اما اینکه ما به سوی قبله نماز می خوانیم به دلیل این است که قبله واحد و مشخصی داشته باشیم و قبله یکی از موارد اتحاد و وحدت مسلمین است

وَ لِلَّهِ المْشْرِقُ وَ المْغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(115بقره )
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بى‏نياز و داناست‏

قبله برای جلوگیری از هرج و مرج است و به این معنا نیست که خدا فقط انجاست
ضمنا سمتى كه به عنوان قبله تعيين شده (سمت كعبه) نقطه‏اى است مقدس كه از قديمى‏ترين پايگاههاى توحيد است و توجه به آن بيدار كننده خاطرات توحيدى مى‏باشد
و موارد دیگر...
والسلام سایه مقام معظم رهبری مستدام

mohamad56;325684 نوشت:
خداوند در همه جا هست اما اینکه ما به سوی قبله نماز می خوانیم به دلیل این است که قبله واحد و مشخصی داشته باشیم و قبله یکی از موارد اتحاد و وحدت مسلمین است

دوست عزیز قیاس در مورد مسایل فقهی حرام است شما مانند شیطان نباشید که ان هم قیاس کرد و گفت من از جنس اتشم و شما از جنس خاک

mohamad56;325684 نوشت:
خداوند در همه جا هست اما اینکه ما به سوی قبله نماز می خوانیم به دلیل این است که قبله واحد و مشخصی داشته باشیم و قبله یکی از موارد اتحاد و وحدت مسلمین است

کاملا صحیح و کاملا قبول.

اما بر اساس کدام مبنا ما رو به قبله نماز می خوانیم؟؟؟
دستور پیامبر؟؟؟
یا اراده ی خودمان؟؟؟

ammarshia;325701 نوشت:
دوست عزیز قیاس در مورد مسایل فقهی حرام است شما مانند شیطان نباشید که ان هم قیاس کرد و گفت من از جنس اتشم و شما از جنس خاک

قیاس در مذهب شیعه حرام است!!!
حالا نیست که قیاس نمی کنید شما هم؟؟؟

[="arial black"][="darkgreen"]السلام عليک يا فاطمه الزهرا(س)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ[/]

[/]

با سلام بر برادران عزیز و محقق.

[="arial black"]شهدا نزد خدا زنده هستند یا نزد مردم؟
[/]

هیچ کدام
خدا مکان ندارد تا نرديکي يا دوري داشته باشد
بلکه اين نزديکي نزديکي قرب و منزلت هست
پس چرا شیعیان برای اثبات توسل به ایه بل احیا سوره ال عمران رجوع می کنند و می گویند شهدا زنده هستند ؟
شيعيان به زنده بودن استدلال ميکنند
:نه نزديکي مکاني
يعني شهدا زنده هستند و مورد تقرب الهي هستند

برای اثبات توسل چه ایاتی رو مورد بررسی قرار می دهیم البته در مورد مردگان ؟
جواب :

اين دو بحث هست
يحث اول
بحث اول
توسل
بحث بعدي
جايگاه مردگان
و تاثير اونها در اين عالم
در مورد اول
بيش از بيست ايه داريم
قلِ ادعوا الَذينَ زَعَمتم مِن دونِهِ فَلا يملِکونَ کشفَ الضر عَنکم ولا تَحويلا* اولک الَذينَ يدعونَ يبتَغونَ الي رَبهِم الوَسيلََ ايهم اقرَب ويرجونَ رَحمَتَه ويخافونَ عَذابَه انَ عَذابَ رَبک کانَ مَحذورا. اسراء
يايهَا الَذينَ ءامَنوا اتَقوا اللَهَ وابتَغوا الَيهِ الوَسيلََ وجهِدوا في سَبيلِهِ لَعَلَکم تفلِحون. مائده
واستَغفِر لِذَنبِک ولِلمؤمِنينَ والمؤمِنتِ... محمد
سَيقول لَک المخَلَفونَ مِنَ الاعرابِ شَغَلَتنا امولنا واهلونا فَاستَغفِر لَنا يقولونَ بِالسِنَتِهِم ما لَيسَ في قلوبِهِم - فتح
فَتَلَقي ءادَم مِن رَبهِ کلِمتٍ فَتابَ عَلَيهِ انَه هوَ التَواب الرَحيم. بقره
وما ارسَلنا مِن رَسولٍ الا لِيطاعَ بِاذنِ اللَهِ ولَو انَهم اذ ظَلَموا انفسَهم جاءوک فَاستَغفَروا اللَهَ واستَغفَرَ لَهم الرَسول لَوَجَدوا اللَهَ تَوابًا رَحيما. نساء
ايهَا النَبي اذا جاءَک المؤمِنت يبايعنَک... فَبايعهنَ واستَغفِر لَهنَ اللَهَ انَ اللَهَ غَفورٌ رَحيم. ممتحنه
قالوا يابانَا استَغفِر لَنا ذنوبَنا انا کنا خاطِئين. يوسف
واذا قيلَ لَهم تَعالَوا يستَغفِر لَکم رَسول اللَهِ لَوَوا رءوسَهم ورَايتَهم يصدونَ وهم مستَکبِرون* سَواءٌ عَلَيهِم استَغفَرتَ لَهم ام لَم تَستَغفِر لَهم لَن يغفِرَ اللَه لَهم.... منافقون
وَقَالَ لَهمْ نِبِيهمْ إِنَ آيََ ملْكِهِ أَن يَأْتِيَكم التَابوت فِيهِ سَكِينٌَ مِن رَبِكمْ وَبَقِيٌَ مِمَا تَرَكَ آل موسَ وَآل هَارونَ تَحْمِله الْمَلآئِكَ إِنَ فِي ذَلِكَ لآيًَ لَكمْ إِن كنتم مؤْمِنِينَ { الآي من سور البقر .
[="arial black"] اين هم اياتي در مورد جايگاه انبياء مرده[/]

وقال تعال عن موس : } وَكَانَ عِندَ اللَهِ وَجِيهاً
وقال عن المسيح : } وَجِيهاً فِي الدنْيَا وَالآخِرَِ
به حضرت موسي ميگويد وجهه دارد
به حضرت عيسي ميفرمايد وجهه دارد
خوب رسول خدا که وجهه اش بالاتر هست
إِنَ اللَهَ اصْطَف آدَمَ وَ نوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَ الْعالَمينَ أل عمران
وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَ يا مَرْيَم إِنَ اللَهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَل نِساءِ الْعالَمينَ

در مورد وجهه داشتن حضرت موسي
و حضرت عيسي
بود
که وجيهه بودند
وجيه از وجه ميايد
يعني مورد توجه بودند
سعني صورتها
به اونها مراجعه ميکردند
اين همان توسل هست

این ایات بعد از فوت حضرت عیسی و حضرت موسی است ؟

بله ديگه
داره در قران
بيان ميکنه
که موسي و عيسي
در دنيا و اخرت
مورد انتظار بودند
مورد توجه بودنداهل خير و توسل بودند

يا خداوند ما را دعوت به متوسل شدن به عمل حضرت ابراهيم ميکند
فيهِ آياتٌ بَيِناتٌ مَقام إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَه كانَ آمِناً وَ لِلَهِ عَلَ النَاسِ حِج الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَ اللَهَ غَنِيٌ عَنِ الْعالَمينَ
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابًَ لِلنَاسِ وَ أَمْناً وَ اتَخِذوا مِنْ مَقامِ إِبْراهيمَ مصَلً وَ عَهِدْنا إِل إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِرا بَيْتِيَ لِلطَائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الركَعِ السجود

ammarshia;325708 نوشت:
اين هم اياتي در مورد جايگاه انبياء مرده وقال تعال عن موس : } وَكَانَ عِندَ اللَهِ وَجِيهاً وقال عن المسيح : } وَجِيهاً فِي الدنْيَا وَالآخِرَِ به حضرت موسي ميگويد وجهه دارد به حضرت عيسي ميفرمايد وجهه دارد خوب رسول خدا که وجهه اش بالاتر هست إِنَ اللَهَ اصْطَف آدَمَ وَ نوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَ الْعالَمينَ أل عمران وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَ يا مَرْيَم إِنَ اللَهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَل نِساءِ الْعالَمينَ در مورد وجهه داشتن حضرت موسي و حضرت عيسي بود که وجيهه بودند وجيه از وجه ميايد يعني مورد توجه بودند سعني صورتها به اونها مراجعه ميکردند اين همان توسل هست این ایات بعد از فوت حضرت عیسی و حضرت موسی است ؟ بله ديگه داره در قران بيان ميکنه که موسي و عيسي در دنيا و اخرت مورد انتظار بودند مورد توجه بودنداهل خير و توسل بودند

قرآن می گوید همین انبیاء مرده نمی شنود،حالا شما می گی میشنود،وجیه هستند اما نمی شنوند!!!!
عیسی وجیه است در دنیا و آخرت اما نمی شنود، به چه زبانی بگم؟؟
این هم قرآن:ما قُلْتُ لَهُمْ إِلّا ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ
من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست. و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، گواه بر (اعمال) آنها بودم; ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى(و من شاهد بر آنها نبودم); و تو بر هر چيز، گواهى.
زمانی که در میانشان بود شاهد اعمال بود اما بعد از آنکه از بینشان رفت نه،دیگر نمی شنود با اینکه وجیه است!!!!!

مکه;325671 نوشت:
برادر متوجه نشدید:
عرض کردم قبول داریم که الله همه جا است.
اما چرا ما رو به قبله نماز می خوانیم؟ وقتی الله در سمت راست و پشت سر ما نیز هست؟؟؟

[="blue"][="times new roman"]خوب برادر چون بطرف قبله نماز میخوانیم مفهومش اینست که خدا درون ان خانه است یا علت دیگری در کار است .

روزی کـه بـرفـتـنـد حـریـفـان پـی هـر کـار
زاهـد سـوی مـسـجـد شـد و مـن جانب خمار
مــن یــار طــلــب کـردم و او جـلـوه‌گـه یـار
حــاجــی بـه ره کـعـبـه و مـن طـالـب دیـدار
او خـانـه هـمـی جـویـد و مـن صـاحـب خانه

[/][/]

مکه;325673 نوشت:
خدا رو شکر که اعتراف کردید بعد از مرگ!!!
بعد از مرگ هم هر حیاتی از نوع برزخی است و نه دنیوی...

[="times new roman"]
[="darkgreen"]ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ«البقرة/56»
سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم؛ شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید.[/]

[="navy"]
مگر پس از مرگ نمیشود زندگی باشد .

تا برزخ را چگونه معنی کنیم برخی ظالمینند که مستقیم به جهنم میروند و عذاب میکشند .

مگر حدیث معروف را نشنیده اید که پیامبر بالای قتلگاه کشتگان بدر رفت و رو بانان کرد و گفت بچشید عذاب دوزخ را.

و برخی شهدایند که عند ربهم روزی میخورند یعنی پس از مرگ ظاهری زندگی دیگری را اغاز میکنند .

و برخی در صف انتظارند تا تکلیفشان مشخص شود لذا مرگ بنا به بر باور ما پایان زندگی نیست .

[/]
[/]

جواب من را ندادید!
شما گفتید عیسی وجیها فی الدنیا و الاخرة است و من المقربین است.پس او سخن ما را می شنود و توسل به اموات جایز است

استدلال;325711 نوشت:
قرآن می گوید همین انبیاء مرده نمی شنود،حالا شما می گی میشنود،وجیه هستند اما نمی شنوند!!!! عیسی وجیه است در دنیا و آخرت اما نمی شنود، به چه زبانی بگم؟؟ این هم قرآن:ما قُلْتُ لَهُمْ إِلّا ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست. و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، گواه بر (اعمال) آنها بودم; ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى(و من شاهد بر آنها نبودم); و تو بر هر چيز، گواهى. زمانی که در میانشان بود شاهد اعمال بود اما بعد از آنکه از بینشان رفت نه،دیگر نمی شنود با اینکه وجیه است!!!!!

استدلال;325711 نوشت:
قرآن می گوید همین انبیاء مرده نمی شنود،حالا شما می گی میشنود،وجیه هستند اما نمی شنوند!!!!
عیسی وجیه است در دنیا و آخرت اما نمی شنود، به چه زبانی بگم؟؟
این هم قرآن:ما قُلْتُ لَهُمْ إِلّا ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ
من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادى، چيزى به آنها نگفتم; (به آنها گفتم:) خداوندى را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست. و تا زمانى كه در ميان آنها بودم، گواه بر (اعمال) آنها بودم; ولى هنگامى كه مرا از ميانشان برگرفتى، تو خود مراقب آنها بودى(و من شاهد بر آنها نبودم); و تو بر هر چيز، گواهى.
زمانی که در میانشان بود شاهد اعمال بود اما بعد از آنکه از بینشان رفت نه،دیگر نمی شنود با اینکه وجیه است!!!!!

معنای آیه:

116) و یاد کن هنگامى را که خدا به عیسى مى گوید: اى عیسى پسر مریم، آیا تو به مردم گفتى که غیر از خدا من و مادرم را معبود خویش گیرید ؟ عیسى مى گوید: تو پیراسته اى از این که شریکى داشته باشى! مرا نرسد که چیزى بگویم که سزاوار من نیست. اگر آن را گفته بودم قطعاً تو آن را مى دانستى. تو آنچه را که در ذات من است مى دانى و من آنچه را که در ذات توست نمى دانم، چرا که فقط تو به همه نهان ها دانایى.

117) به آنان چیزى جز آنچه مرا بدان فرمان دادى نگفتم، به آنان گفتم: خدا را که پروردگار من و پروردگار شماست بپرستید، و تا هنگامى که در میانشان بودم بر اعمالشان گواه بودم، و چون مرا برگرفتى، تو خود بر کارهایشان نگهبان بودى، و تو بر هر چیز گواهى.

پاسخ:

1-در آیه 116 مائده الله در حال بازخواست از حضرت عیسی(ع) در قیامت و بعد از مرگش میباشد.
پس از این آیه به این نتیجه میرسیم که این سخنان برای بعد از فوت عیسی (ع) میباشد

2-با توجه به مورد ذکر شده ؛ در این آیه 117 میخوانیم: """چون مرا برگرفتى، تو خود بر کارهایشان نگهبان بودى،"""
در اینجا نیز کلمه "توفیتنی" اشاره به این دارد که:
بعد از اینکه عیسی (ع) فوت کرد دیگر بر کار پیروانش گواه نبود

3-نکته ای که اینجا وجود دارد این است که بعد از فوت عیسی (ع) هیچ اثری از پیروانش باقی نخواهد ماند که عیسی (ع) بر آنها گواه باشد ، چرا که فوت حضرت عیسی(ع) بعد از خروج حضرت مهدی (عج) میباشد و در آن زمان دیگر احدی مسیحی باقی نمیماند و همه مردم پیرو دین حضرن محمد(ص) شده اند

بنا به روايت صحيح بخاري و صحيح مسلم و ساير صحاح «در كنار چاه بدر ايستادند و با آيه ي 46 سوره ي اعراف كشته شدگان را مخاطب قرار دادند و با مردگان سخن گفتند، بعضي ها ايراد گرفتند كه پيغمبر با مردگان سخن مي گويد، حضرت فرمودند: شما شنواتر از آنان نيستيد» [1]
صحيح بخاري، چاپ بيروت داراحياء التراث، ج 14، ص 111 و نيز رجوع شود به صحيح مسلم، كتاب 51،
خوب این روایت رو چگونه توجیه میکنید

غزالي شافعي در كتاب احياء مي نويسد: «برخي از مردم مرگ را نيستي و عدم مي پندارند و كساني بر اين عقيده اند كه بي دين و منكر خدا و آخرت هستند»
نوري، المجموع، ج 8، ص 274، باب ما يستحب ان يقول عندالزيارة.

[="arial black"][="blue"]بسم الله در مورد آیات زیر چی میفرمائید؟
اولین آیه

[="red"]وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ زخرف(45)
و از پيامبرانى كه پيش از تو فرستاده‏ايم بپرس كه: آيا به جاى [خداىِ‏] رحمان معبودانى كه پرستش شوند، قرار داده‏ايم؟! (45)[/]

خوب در این آیه خداوند متعال امر میکند که یا رسول الله از پیامبرانی که قبل از شما بوده اند (و الان مرده اند) بپرس
خوب دوست من خداوند متعال رسولش را وادار به کاری میکند به قول شما شرک آلود که از مردگان طلب کند؟ شمائی که ادعا میکنید هر نوع طلب از مردگان شرک هست خود خدا دستور به طلب کردن از مردگان میکند

آیه دومی که در قران کمک گرفتن از مرده را بیان میکند اون هم مرده انسان نه بلکه مرده حیوان استعانت از بدن گاو ذبح شده در سوره بقره هست

[="red"]فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى‏ وَ يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (73)
پس گفتيم: پاره‏اى از آن [گاو ذبح شده‏] را به مقتول بزنيد [تا زنده شود و قاتل را معرفى كند]. خدا مردگان را اين گونه زنده مى‏كند و نشانه‏هاىِ [قدرت و ربوبيّت‏] خود را به شما نشان مى‏دهد، تا بينديشيد. (73)[/]

خوب دوست عزیز خود خداوند متعال چرا مستقیما مردم را راهنمائی به دعای مستقیم و طلب مستقیم از خودش نکرد و بلکه راه شرک آلود را به آنها نشان داد؟ که به قول شما مشرک بشوند بخاطر طلب از گاو مرده ای راه شرک آلود را طی کنند؟
البته نگید این آیه از باب معجزه حضرت موسی بود چون این حرفتون صحیح نخواهد بود چون خداوند به حضرت موسی نفرمود که بدن اون گاو را به مرده بزند بلکه میفرماید به قوم بنی اسرائیل گفتیم که بعضی از آن گاو را به مرده بزنند و بحث معجزه اینجا مردود هست ([="red"]فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها پس گفتيم: پاره‏اى از آن [گاو ذبح شده‏] را به مقتول بزنيد[/]) معجزه کار پیامبر و بدست پیامبر هست

آیه سوم

[="red"]وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ (260)
و [ياد كنيد] هنگامى كه ابراهيم گفت: پروردگارا! به من نشان ده كه مردگان را چگونه زنده مى‏كنى؟ [خدا] فرمود: آيا [به قدرتم نسبت به زنده كردن مردگان‏] ايمان نياورده‏اى؟! گفت: چرا، ولى [مشاهده اين حقيقت را خواستم‏] تا قلبم آرامش يابد. [خدا] فرمود: پس چهار پرنده بگير و آنها را [براى دقت در آفرينش هر يك‏] به خود نزديك كن، و [بعد از كشتن، ريز ريز كردن و مخلوط كردنشان به هم‏] بر هر كوهى [در اين منطقه‏] بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان كه شتابان به سويت مى‏آيند و بدان كه يقيناً خدا تواناى شكست‏ناپذير و حكيم است. (260)[/]

خوب دوست عزیز شما که ادعا دارید طلب از هر نوع مرده ای باطل هست چون اونها هیچ ارتباطی به این عالم ندارند چطوری حضرت ابراهیم از مرده های پرندگان(دقت کنید مرده های انسان نبودند بلکه مرده های پرندگان) طلب میکند که به سوی او بروند این خواست از مردگان طبق عقیده شما حتما کار شرک آلودی بود درسته؟

آیه چهارم

[="red"]فَتَوَلىَ‏ عَنهْمْ وَ قَالَ يَاقَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبىّ‏ وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لَكِن لَّا تحُبُّونَ النَّاصِحِينَ اعراف(79)

79- صالح هم از آنها رو گردان شد و (بمردگان خطاب كرده گفت:) اى قوم بحق سوگند من آنچه شرط بلاغ و ابلاغ پيام و رسالت پروردگارم بود بجاى آوردم و بخير خواهى شما نصيحت نمودم لكن شما (مردمى بوديد) كه نصيحتگذاران و خير خواهان را دوست نميداشتيد [/]

خوب اینجا هم حضرت صالح خطابش به مردگان هست چون این خطاب بعد از نزول عذاب و بعد از مردن و هلاکت قومش هست

شما که ادعا دارید خطاب کردن مردگان و طلب از آنها شرک هست این آیات را چگونه توجیه میکنید؟ [/][/]

علی مع الحق;325942 نوشت:
-در آیه 116 مائده الله در حال بازخواست از حضرت عیسی(ع) در قیامت و بعد از مرگش میباشد. پس از این آیه به این نتیجه میرسیم که این سخنان برای بعد از فوت عیسی (ع) میباشد 2-با توجه به مورد ذکر شده ؛ در این آیه 117 میخوانیم: """چون مرا برگرفتى، تو خود بر کارهایشان نگهبان بودى،""" در اینجا نیز کلمه "توفیتنی" اشاره به این دارد که: بعد از اینکه عیسی (ع) فوت کرد دیگر بر کار پیروانش گواه نبود 3-نکته ای که اینجا وجود دارد این است که بعد از فوت عیسی (ع) هیچ اثری از پیروانش باقی نخواهد ماند که عیسی (ع) بر آنها گواه باشد ، چرا که فوت حضرت عیسی(ع) بعد از خروج حضرت مهدی (عج) میباشد و در آن زمان دیگر احدی مسیحی باقی نمیماند و همه مردم پیرو دین حضرن محمد(ص) شده اند

الحمد لله که قبول کردید که عیسی طبق آیه بعد از توفی بر کسی گواه نبود اما دلیلش را اشتباه گفتی!!!
کاملا صحیح است که این بازخواست در قیامت است! اما...
پس عیسی بعد از توفی با اینکه وجیه است گواه نیست بر اعمال!!!
اما اشکالت یک چیز بود که آیه می گوید وقتی توفی یافتم! اما شما توفی را برابر مرگ گرفتی!
به این آیه دقت کن:
إِذْ قالَ اللهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فيما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ
این آیه بیان زمانی را می کند که عیسی توفی یافت! ... و این قبل از قیامت است(ثم الی مرجعکم)...پس توفی عیسی قبل از زمان ما طبق این آیه انجام شده!!
به تفاسیر خودتان رجوع کن!

اما در مورد ammarshia متاسفانه وقتی از شما وقتی سوال می شود آن را با سوالات دیگر که بحث را عوض می کند دنبال می کنید. اما ان شاء الله جواب آن سوالات شما را هم خواهمداد!

استدلال;325969 نوشت:
اما در مورد ammarshia متاسفانه وقتی از شما وقتی سوال می شود آن را با سوالات دیگر که بحث را عوض می کند دنبال می کنید. اما ان شاء الله جواب آن سوالات شما را هم خواهمداد!

دوست گرامی من دیدم جناب علی مع الحق جوابتون رو دادند من دیگر نیاز ندیدم که جوابتان را بدهم
استدلال;325925 نوشت:
قرآن می گوید همین انبیاء مرده نمی شنود،حالا شما می گی میشنود،وجیه هستند اما نمی شنوند!!!! عیسی وجیه است در دنیا و آخرت اما نمی شنود، به چه زبانی بگم؟؟

در موداین مطالب اگر به من وقت بدهید جوابتان را می دهم

دوست عزیز یک بار دیگه جواب را بخونید دیگه تکرار نمیکنم

بنده طبق آیه 116 ثابت کردم گفتگو مربوط به قیامت است نه زمانی که عیسی (ع) به بالا برده شد
پس عیسی(ع) در آن زمان مرده است و پیروانش هم همگی مسلمان و پیرو حضرت محمد (ص) شده اند و مسیحیت دیگر پیرویی ندارد که او شفیعش باشد

علی مع الحق;325992 نوشت:
دوست عزیز یک بار دیگه جواب را بخونید دیگه تکرار نمیکنم

این رو من باید به شما بگم!
علی مع الحق;325992 نوشت:
بنده طبق آیه 116 ثابت کردم گفتگو مربوط به قیامت است نه زمانی که عیسی (ع) به بالا برده شد

گفتم کامل نخوندی!
استدلال;325969 نوشت:
کاملا صحیح است که این بازخواست در قیامت است! اما...

علی مع الحق;325992 نوشت:
\پس عیسی(ع) در آن زمان مرده است و پیروانش هم همگی مسلمان و پیرو حضرت محمد (ص) شده اند و مسیحیت دیگر پیرویی ندارد که او شفیعش باشد

به تفسیر نمونه آیه55 آل عمران رجوع کن!
تفسیر نمونه;325992 نوشت:
آيا آئين مسيح(عليه السلام)تا پايان جهان باقى خواهد بود؟ در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه: طبق اين آيه، يهود و نصارى تا دامنه قيامت در جهان خواهند بود، و همواره اين دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد، با اين كه در اخبار و روايات مربوط به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) مى خوانيم، او همه اديان را زير نفوذ خود در مى آورد.
پاسخ اين سؤال از دقت در روايات مزبور روشن مى شود; زيرا در روايات مربوط به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) مى خوانيم: هيچ خانه اى در شهر و بيابان نمى ماند مگر اين كه توحيد در آن نفوذ مى كند، يعنى اسلام به صورت يك آئين رسمى، همه جهان را فرا خواهد گرفت، و حكومت به صورت يك حكومت اسلامى در مى آيد، و غير از قوانين اسلام چيزى بر جهان حكومت نخواهد داشت، ولى هيچ مانعى ندارد كه اقليتى از يهود و نصارى، در پناه حكومت حضرت مهدى(عليه السلام) با شرايط «اهل ذمه» وجود داشته باشند.
زيرا مى دانيم حضرت مهدى(عليه السلام) مردم را از روى اجبار به اسلام نمى كشاند، بلكه با منطق پيش مى رود، و توسل او به قدرت و نيروى نظامى براى بسط عدالت، برانداختن حكومت هاى ظلم و قرار دادن جهان در زير پرچم عدالت اسلام است، نه براى اجبار به پذيرفتن اين آئين، و گر نه آزادى و اختيار مفهومى نخواهد داشت.

البته شما بعضی جا ها علمایتان را قبول دارید!!!

راستی چه خبر از فیزیک؟!:khandeh!::khandeh!::khandeh!::khandeh!:

یا الله
سلام و درود

دوستان محترم لطف کنید در چارچوب عنوان تاپیک به بحثتون ادامه بدید

اگر سوالات و مباحث جدیدی دارید لطفا تاپیک جدید ایجاد کنید.

باتشکر.


استدلال;326011 نوشت:
آیه55 آل عمران

شما فرض کنید در زمان ظهور حضرت مهدی اقلیتی از یهود و نصاری در پناه حکومت مهدی (عج) وجود داشته باشند
باز هم فایده ای برای شما ندارد چون در آن زمان حجت بر نصاری تمام شده است و عیسی (ع) نیز به دین محمد (ص) میخواند بنابراین آن عده کافر به عیسی (ع) هستند نه پیروانش

علی مع الحق;326023 نوشت:
از هم فایده ای برای شما ندارد چون در آن زمان حجت بر نصاری تمام شده است و عیسی (ع) نیز به دین محمد (ص) میخواند بنابراین آن عده کافر به عیسی (ع) هستند نه پیروانش

آیه مورد بحث درباره پیروان عیسی نیست!!! درباره اون هایی است که او را پسر خدا می خواندند!!! دقت کن! که در زمان به قول شما ظهور همان ها، که قبلا کافر بودند هستند که به قول شما در زمان ظهور کافرند!!!!

استدلال;326011 نوشت:
البته شما بعضی جا ها علمایتان را قبول دارید!!!

جنابعالی هم که کلا عالمی ندارید و راحتید!

برادر جان ، شما اگر بگویید هم قبل از بالا رفتن عیسی(ع) و هم بعد از بازگشت ایشان ، قوم او کافر بودند (هر چند در آیه اشاره به کل مردم دارد که همان پیروانش هستند) باز هم ادعای شما ثابت نمیشود

عیسی(ع) میگوید "تا زمانی که در ميانشان بودم مراقب آنها بودم و نگذاشتم راه شرك را پيش گيرند"

اولا مشخص میشود در آن زمان مردم مشرک نبودند پس ادعای شما رد میشود
ثانیا طبیعی است که وقتی عیسی(ع) در میان قومش نباشد نمیتواند از شرک قومش جلوگیری کند و این ربطی به شنوایی یا عدم شنوایی پس از مرگ ندارد.

علی مع الحق;326095 نوشت:
ثانیا طبیعی است که وقتی عیسی(ع) در میان قومش نباشد نمیتواند از شرک قومش جلوگیری کند و این ربطی به شنوایی یا عدم شنوایی پس از مرگ ندارد.

آیا الان عیسی در بین قومش هست یا نه؟؟
اگر بگویی بله ، خوب الان که کافر هستند!و دوباره همان پست های قبلی صحیح است
اگر هم بگویی نه که باز هم حرف اول من صحیح است!

حرف اول شما این بوده که مردگان نمیشنوند
و چه عیسی (ع) در بین قومش باشد چه نباشد (ک مورد دوم صحیح است) ادعای شما از این آیه ثابت نمیشود.

موضوع قفل شده است