جمع بندی چه تفاوتی در محتوای داستان های شاهنامه و داستان های قرآن وجود دارد؟

تب‌های اولیه

160 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Masood11;698235 نوشت:
سلام
برداشت من از پستتون بود! البته در همین پستم لطف کردید و همون عبارتو آوردید!(قرمز!) حقانیت چیزیه که با الوهیت صددرصد هم جهته!!

بسم الله
سلام علیکم
شاید در انتخاب جمله‌بندی خوب دقت نکرده‌ام ولی برداشتی که شما کردید را حقیر اینطور برداشت نکرده بودم. در هر صورت منظورم این است که قبلش باید حقانیت قرآن و از طرف خدا بودن آن برایش محرز شده باشد.
یا علی علیه‌السلام

Dahim Darni;698271 نوشت:
شما تا الان چندین بار سوال پرسیدید ، هر بار هم سوالات خودتون رو بی انتها ول کردید ، رفتید سراغ سوال بعدی .

صحبت شما چیه ؟! میخواید به چی برسید ؟! بگید تا انقدر سوالای بی ارتباط مطرح نشن .

من به نتیجه ای که می خواستم برسم رسیدم
بطور خلاصه
قصد شما از مقایسه داستانهای قران با شاهنامه این است که غیر الهی بودن یا به عبارتی دروغ بودن انها را اثبات کنید

من از شما خواستم ثابت کنید دروغ بوده ؟
تا به حال اثباتی از شما ندیده ام

و باز از شما خواستم ثابت کنید محمد دروغگو بوده
که باز هم در اثبات ناتوان هستید

پس تا به حال حرفی برای گفتن و اثبات نداشته اید و بحث را باخته اید

موفق باشید :Gol:

[="Verdana"][="Black"]

**گلشن**;698267 نوشت:
پس نتیجه اینکه انها پیامبر را قبل از بعثت دروغگو نمی دانسته اند
و مدعی شده اند یک دفعه ایشان دروغگو شده !!!!

شما قبول دارید کل روایات تاریخی از صدر اسلام رو همین مسلمین نقل کردن ؟!!

اینو هرکسی که آشنایی کمی با تاریخ اسلام داشته باشه ، میدونه .

وقتی تاریخ را فقط یک جبهه نوشته اند ( مسلمین ) و به عنوان مثال مخالفان پیامبر در مکه تاریخی از آن زمان ننوشته اند ، قضاوت راجع به این تاریخ محدود به نظرات مسلمانان است .

ساده تر بگویم ، مسلمانان همه چیز را نگفته اند ، به نفع خودشان و پیامبرشان تاریخ را نقل کرده اند ، اگر هم جایی صحبتی از یک مخالف نقل شده ، آنرا مسلمان نوشته ، معلوم نیست که آیا این مسلمان در نقل قول امنت داری کرده یا نه .

از این جهت میگویم که به دروغگو بودن یا نبودن پیامبر اهمیتی ندهید ، اینکه نظر اهل مکه نسبت به پیامبر قبل از چهل سالگی چه بوده زیاد اهمیتی ندارد . چون پیامبر تا آن زمان فرد مهمی در مکه نبوده و اصلا چهره ای محسوب نمیشده ، او در جوانی برای بقیه چوپانی میکرده و سپس عامل خدیجه در کاروان های تجاری بوده .

لذا دلیلی نداشته که راجع چهره کم اهمیتی همچون محمد سخن بگویند .

اما پس از آنکه وی شروع به سر و صدا کردن کرد ، از دین جدید سخن گفت و ... او را نقد کردند ، همان افرادی که پسرعمویش بودند ، عمویش بودند و از نزدیکانش محسوب میشدند . همان ها وی را نقد کردند و جز عده ای بیسواد و ناآگاه کسی اطراف او جمع نشد . کسانی که هیچ سواد و آگاهی نداشتند و مقلد محض محسوب میشدند .

در مقابل افراد باسواد جامعه ، همچون ولید بن مغیره ، نضر بن حارث و ... مقابل او ایستادند ، حرف هایش را افسانه سرایی خواندند و همانطور که در پست قبل عرض کردم به داستان هایش پاسخ دادند .

این مختصر گزارشی از وضعیت مکه در آن زمان بود . اگرچه به تاپیک هم ارتباطی نداشت ![/]

دکتر غلامعلی;698257 نوشت:
بانو گلشن چرا همیشه این کد با یکین سخن می گویید که انگار تک تک آیهای کرآن را از بر دارید ؟

پس این چیست ؟

أَأُلْقِي الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ(القمر/25)
آيا از ميان ما تنها بر او وحي نازل شده؟! نه، او آدم بسيار دروغگوي هوسبازي است!

وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند، در حالی که علم و اطلاع داشتند

مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ
بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف می‌کنند

سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ ۖ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ
گروهی که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند،

چرا سخن خدا را از موضع اصلی تحریف می کنید؟ این آیه مربوط به صالح -پیامبر قوم ثمود- است نه پیامبر اسلام

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ

طایفه ثمود (نیز) انذارهای الهی را تکذیب کردند، و گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود! آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است!

[="Verdana"][="Black"]

باء;698273 نوشت:
بسم الله
گفتم که آن پاسخ‌ها برای شما نبود
بحث با شما باید صرفاً محدود شود بر اثبات حقانیت قرآن نه بر ظاهر قرآن یا معارف مطرح شده در قرآن و مسائل دیگر در آن

ای بابا حاجی جان ، مارو سرکار گذاشتی ؟!!!

**گلشن**;698282 نوشت:
من به نتیجه ای که می خواستم برسم رسیدم
بطور خلاصه
قصد شما از مقایسه داستانهای قران با شاهنامه این است که غیر الهی بودن یا به عبارتی دروغ بودن انها را اثبات کنید

من از شما خواستم ثابت کنید دروغ بوده ؟
تا به حال اثباتی از شما ندیده ام

و باز از شما خواستم ثابت کنید محمد دروغگو بوده
که باز هم در اثبات ناتوان هستید

پس تا به حال حرفی برای گفتن و اثبات نداشته اید و بحث را باخته اید

موفق باشید

هرکس در اینجا سعی میکند که ذهن مرا بخواند ، بعد به ذهن خوانی که خود انجام داده پاسخ بدهد !

من هرچه بگم باز میگید این قرآن الهیه و حرف خداست و از اینجور حرف های کلیشه ای .

پس از اول اومدم و پرسیدم که این کتاب الهی شما چه چیز اضافی ای داره ؟!

خود شما چند مفهوم رو از من خواستید که از شاهنامه براتون بیارم ، خب نتیجه اش چی شد ؟! چرا راجع به اونها بحث نکردید و همینطور رها کردید ؟!!

**گلشن**;698282 نوشت:
من از شما خواستم ثابت کنید دروغ بوده ؟
تا به حال اثباتی از شما ندیده ام

همینکه فرقی بین افسانه های دو کتاب نیست ، خود به خود الهی بودن قرآن شما زیر سوال میره .

**گلشن**;698282 نوشت:
و باز از شما خواستم ثابت کنید محمد دروغگو بوده
که باز هم در اثبات ناتوان هستید

انسان داستان سرا حتما نباید دروغگو باشد ، راستگویان زیادی هستند که برای سرگرم کردن مردم و جمع کردن اونها شروع به داستان بافی و خیالپردازی میکنند .

**گلشن**;698282 نوشت:
پس تا به حال حرفی برای گفتن و اثبات نداشته اید و بحث را باخته اید

من مثل شما یا هرکس دیگه ای برای برد و باخت اینجا نیومدم . من اینجام تا از شماها سوال بپرسم و ببینم چقدر برای عقایدی که چشم بسته قبولشون کردید دلیل دارید !!

خود شما تو همین تاپیک چیز هایی رو با اطمینان میگفتید که مخالفش تو قرآن یا تاریخ ذکر شده بود ، اینها فقط یه چیزو نشون میده ، شما بدون اینکه قرآن رو مطالعه کنید بهش ایمان آوردید . پس بر این ایمانتون ثابت قدم بمونید !

موید باشید . :Gol:[/]

[="Verdana"][="Black"]

یکتای بی همتا;698284 نوشت:
چرا سخن خدا را از موضع اصلی تحریف می کنید؟ این آیه مربوط به صالح -پیامبر قوم ثمود- است نه پیامبر اسلام

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ أَأُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ

طایفه ثمود (نیز) انذارهای الهی را تکذیب کردند، و گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود! آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است!

با این چی دارید که بگید ؟!

وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ [="#FF0000"]كَذَّابٌ[/] ( ص - 4 )[/]

[="Verdana"][="Black"]

باء;698275 نوشت:
در هر صورت منظورم این است که قبلش باید حقانیت قرآن و از طرف خدا بودن آن برایش محرز شده باشد.

من یه درخواست از شما دارم .

میشه بفرمایید چطور ؟! فقط یه جوری بگید که منم بفهمم .

:Gol:[/]

هدف از مقایسه داستانهای قران با شاهنامه این نیست که به داستان های شاهنامه غیر الهی بودن یا به عبارتی دروغ بودن را برچسب بزنیم بلکه باید اثبات کنیم که برخی از داستانهای شاهنامه در قرآن است و برخی هم اگر در قرآن نیست مخالف و معارض داستان های قرآنی نیست

پرسش :

چه تفاوتی از لحاظ محتوایی - مفهومی بین داستان های قرآن ، و داستان های شاهنامه وجود دارد؟


پاسخ :
قرآن برای هدایت بشریت آمده است :یهدی للتی هی اقوم
لذا داستان های قرآن صرف داستان نیست بلکه با هدف عبرت و پند و هدایت انسان ها آمده است
اما هدف اصلی و اولی داستان های شاهنامه برای صرف داستان است .
داستان های قرآنی کاملا واقعی و مورد اعتماد و جهانی و در امور اعتقادی و تاریخی و دینی و...است ولی داستان های شاهنامه فردوسی ضمن دارا بودن واقعیات از امور غیر واقعی هم برخوردار بوده و بعضا مورد اعتماد نبوده است و بعضا هم دارای افسانه و معمولا ملی و تاریخی صرف است.
شاهنامه شرح احوال، پیروزی ها، شکست ها، ناکامی ها و دلاوری های ایرانیان از کهن ترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است (در سده هفتم میلادی).
کشمکش های خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.
علاوه بر سیر خطی تاریخی ماجرا، در شاهنامه داستان‌های مستقل پراکنده‌ای نیز وجود دارند که مستقیماً به سیر تاریخی مربوط نمی‌شوند. از آن جمله: داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان، کرم هفتواد و جز اینها بعضی از این داستان‌ها به طور خاص چون رستم و اسفندیار و یا رستم و سهراب از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان به شمار می‌آیند.
شاید چهار تفاوت عمده در محتوای داستان و در نحوه‌ی روایتش وجود داشته باشد:

۱. کلام خدا حق است و باطل در آن راه ندارد، حقیقت است و دروغ در آن نیست، هر مثالی که زده است حقیقت داشته است و افسانه‌سرایی در آن راه ندارد و زائیده‌ی ذهن کسی نیست
۲. تمام مطالب را نقل نکرده است و مثلاً قارون خیلی حرف ها زده بود ولی خداوند فقط یک جمله از او را نقل کرده است که او گفت این مال‌ها را از علم خودم کسب کرده‌ام و مثلاً همین عبارت غضب خدا را بر او واجب کرده است، این عبرت است که مراقب باشیم مشابه آن حرف را نزنیم یا مشابه این طرز تفکر را نداشته باشیم که همان غضب بر ما هم واجب شود با توجه به این که سنت خداوند تبدیل و تحولی ندارد ... و سایر داستان‌ها هم به همین نحو

۳. در بحث متشابهات برخی داستان‌ها طوری بیان شده‌اند که شخصی که در دلش مرض هست با همان داستان گمراه شود و کسانی هدایت شوند که مطابق تذکر قرآن آنچه ندانستند را از راسخان در علم پرسیدند ... بر همین اساس به کمک متن قرآن در روایت کردن داستان انبیاء برای ایشان گناهکار بودن را به زعم خود اثبات می‌کنند و اهل بیت {علیهم‌السلام} و اولیاء خدا به کمک همان متن و همان روایت ایشان را رفع اتهام کرده و شأن ایشان را بالا می‌برد
۴. این داستان‌ها ظاهری دارند و باطن‌هایی و تمام آیات قرآن دارای بطون بسیارند، این مسأله به طور محدود در داستان‌های غیرقرآنی هم می‌تواند باشد، ولی کسی که نمی تواند ابعاد قرآن را چشیده باشد خواهد گفت این کجا و آن کجا ... همین که این روایات آیت الهی هستند (در نظام آیه‌ای بیان گردیده‌اند) و اثبات الهی بودن قرآن هستند به تنهایی باید برای نشان دادن این تفاوت‌ها کافی باشد.(1)

پی نوشت :
1.صفا ذبیح‌الله. حماسه‌سرایی در ایران، از قدیمی‌ترین عهد تاریخی تا قرن چهاردهم هجری. انتشارات امیرکبیر. چاپ سوم. سال ۱۳۵۲ ؛ شفیعی کدکنی محمدرضا. صور خیال در شعر فارسی. تهران. انتشارات نیل1350

موضوع قفل شده است