جمع بندی چطور امام حجة بن الحسن عسكری(ع) را بشناسيم؟

تب‌های اولیه

264 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

بسم الله الرحمن الرحیم
خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
پس رسول الله(ص) فرمودند میخواهم کتابی (وصیتی) برای شما بنویسم که بعد از ان هرگز گمراه نشوید یعنی وصیت رسول الله(ص) باعث نجات خواهد شد و ایشان وصیت را بدور از گمراهی تعریف میکند.

قبول
خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
قضیه:میخواهیم ثابت کنیم کسی غیر از صاحب وصیت نمیتواند بدروغ به آن احتجاج کند.

بفرمایید
خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
فرض کنیم کسی بدروغ به وصیت رسول الله(ص) احتجاج کند( فرض خلف)

فرض می کنیم.مثلا کاربر کلمه به دروغ به وصیت احتجاج کرد:
کلمه;347948 نوشت:
من ادعا می کنم سلاح ، وصیت و پرچم را دارم و امام زمان یا مهدی اول هستم!!!! من مهدی اول هستم! و فرزند امام زمان و از ناحیه او برای هدایت شما فرستاده شده ام!

خوب
خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
و باعث فریب و گمراهی مردم شود

فرض می کنیم ادعای کلمه باعث گمراهی افرادی نادان شد
خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
پس وصیت باعث و علت گمراهی خواهد شد

اشتباه نکن! وصیت حقیقی باعث گمراهی نمی شود،بلکه وصیت دروغ باعث گمراهی می شود،همان کاری که کلمه انجام داد! یعنی به وصیت دروغ احتجاج کرد و باعث گمراهی شد!
مگر اینکه بپذیرید که او امام زمان است!!!!!!!!!

خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
امام جعفر صادق (ع) فرموده اند: (أما والله لو قُرء القرآن كما أُنزل ألفيتمونا فيه مسمين، كما سمي من كان قبلنا).البحار ج 89 ص 55 (به خدا سوگند اگر قرآن را همان طور که نازل شد می خواندند اسامی ما را در آن نوشته شده می یافتند همان طور که اسامی پیشینیان در آن نوشته شده است).

این روایت ضعیف است اما چون رجال را قبول نداری توضیح نمی دهم و با یک روایت جواب شما را می دهم:

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 286


1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّه‏
لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ
وَ نَزَلَتْ‏ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ ص- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ الْبَيْتِ‏ وَ يُطَهِّرَكُمْ‏ تَطْهِيراً فَكَانَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ ع فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ ثَقَلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداًمِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ بَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ ع كَانَ الْحَسَنُ ع أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ‏ فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِن‏ ...
از ابو عبد اللَّه صادق (ع) تفسير اين آيه را پرسيدم كه مى‏گويد: «خدا را اطاعت كنيد و رسول خدا را اطاعت كنيد و صاحب الامر از مؤمنان را». ابو عبد اللَّه صادق گفت: اين آيه در شأن على و دو فرزندش حسن و حسين نازل شد. گفتم: مردمان مى‏گويند: از چه جهت نام على و خاندانش را نبرد؟ ابو عبد اللَّه گفت: شما در پاسخ آنان بگوئيد: دستور نماز خواندن بر رسول خدا نازل شد و سخنى از سه ركعت و چهار ركعت در ميان نيست. اين رسول خدا بود كه ركعات نماز را تفسير كرد. دستور پرداخت زكاة نازل شد و نگفت كه از چهل درهم يكدرهم اين رسول خدا بود كه نصاب زكاة را تفسير كرد. دستور حج نازل شد و نگفت كه هفت نوبت طواف كنيد. اين رسول خدا بود كه مراسم طواف را تفسير كرد. بر همين پايه، فرمان خدا نازل‏
شد كه: «از رسول خدا اطاعت كنيد و از آنان كه صاحب الامر باشند از شما مؤمنان» و حكم آن در باره على و حسن و حسين ثابت و بر جا ماند.
در رابطه با اين دستور قرآن بود كه رسول خدا گفت: «هر مؤمنى كه من سرپرست و مولاى او هستم، على مولى و سرپرست او خواهد بود» و گفت: «به شما مؤمنان سفارش مى‏كنم كه از كتاب خدا و خاندان من جدا مشويد كه من از خدا درخواست كردم تا ميان قرآن و خاندانم جدائى نيفكند تا به قيامت كه بر حوض كوثر دست آنان را در دست من گذارد و خدا پذيرفت». و باز رسول خدا گفت: «به خاندان من درس مدهيد كه آنان از شما داناترند». و گفت:

«خاندان من شما را از راه حق بدر نمى‏برند و به راه ضلالت نمى‏كشانند».

اگر رسول خدا لب فرو مى‏بست و خاندان خود را معرفى نمى‏كرد، خاندان فلان و بهمان مدعى مى‏شدند كه ما صاحب الامر شمائيم. اما خداوند- كه پايه عزّ و جلال او بلند باد- براى اين كه سخن رسول را در معرفى خاندانش‏ تأييد كند، آيه‏اى نازل كرد و گفت: «خداوند مى‏خواهد رجس و پليدى را از شما خاندان رسول بزدايد و شما را پاك و مطهر سازد». در خاندان رسول خدا، فقط على بود با حسن و حسين و فاطمه كه خطاب «عَنْكُمُ‏ و يُطَهِّرَكُمْ‏» در باره آنان صادق بود، و لذا رسول خدا اين دسته خاص از اهل بيت را در خانه ام سلمه زير سايه عبا گرد آورد و گفت: «بار خدايا! هر پيامبرى، خاندانى دارد و چشم و چراغى كه از خود بجا مى‏گذارد، اينان خاندان من و چشم و چراغ من مى‏باشند». ام سلمه همسر رسول خدا گفت: «مگر من از خاندان تو نيستم»؟

رسول خدا گفت: «تو به سوى نيكى روانى. اما خاندان من و چشم و چراغ من همين چهار تن مى‏باشند». از اين رو موقعى كه رسول خدا بدرود حيات گفت؛ على از همه كس به سرپرستى حقوق مردم واپيشتر بود كه رسول خدا در باره او سفارش فراوان كرد و دست او را گرفت و در برابر مردم برافراشت. و از اين رو بود كه چون على بدرود حيات مى‏گفت، نمى‏توانست و نه حاضر بود كه فرزندش محمد يا عباس يا يكتن ديگر از پسرانش را در زمره خاندان رسول وارد كند، و اگر چنين مى‏كرد، دو فرزندش حسن و حسين مى‏گفتند: خداوند ...

امام صادق در جواب اینکه چرا نام حضرت علی و اهل بیت در قرآن نیامده جواب می دهند،در حالی که می توانستند بگویند نام آن ها حذف شده اما گفتند به این دلایل نامشان در قرآن نیست.

خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:
نظر حضرتعالی محترم است و همین مقدار از قران هم در طول تاریخ از تحریف و تغییر مصون مانده ولی از این ایه نمیتوان نتیجه گرفت که قران منتقل شده به ما کل قران است، اما با استناد به این ایه و روایات میتوان نتیجه گرفت که کل قران محفوظ بواسطه معصوم(ع) است

از این آیه چه نتیجه ای می گیری؟

إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آياتِنا لايَخْفَوْنَ عَلَيْنا أَفَمَنْ يُلْقى فِى النّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لايَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ
........................................آيا كسى كه در آتش افكنده مى شود بهتر است يا كسى كه در روز قيامت با امنيت به عرصه محشر مى آيد؟! هر كارى مى خواهيد بكنيد، او به آنچه انجام مى دهيد بيناست كسانى كه به اين ذكر [= قرآن] هنگامى كه به سراغشان آمد كافر شدند (نيز بر ما مخفى نخواهند ماند)! و اين كتابى است قطعاً شكست ناپذير،كه هيچ گونه باطلى، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آيد; چرا كه از سوى خداوند حكيم و شايسته ستايش نازل شده است.



خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:

پس وصیت باعث و علت گمراهی خواهد شد و این خلاف فرمایش رسول الله(ص) است که وصیت را باعث نجات حفظ امت از گمراهی میداند و در اینصورت فرمایش رسول الله(ص) باطل خواهد شد!!!

واقعا تنها دلیل شما برای اینکه کسی نمی تواند وصیت را ادعا کند همین بود ؟؟؟
برادر آقای خادم الیمانی واقعا خیلی متأسف شدم !!! آخه این هم شد دلیل ؟؟؟ شما چرا با این گونه استدلال کردن مذهب ودین خودتون را رها کردید.؟؟؟ شاید خبرایی باشه ما نمی دونیم !!!!

اما جواب از استدلال ضعیف و تهی از هر گونه استناد علمی و روائی :

اهل البیت علیهم السلام طی روایات متواتر و مستفیض زیادی بیان نمودند که اگر کسی به دروغ این امر را ادعا کند فلان عاقبت را دارد. خوب : این مطلب به این معناست که حتما اشخاص زیادی هستند که ادعای صاحب الامر بودن رو خواهند کرد کما اینکه هم کردند.

(واین نوع گمراهی ناشی از وصیت پیامبر نیست بلکه از جهل افراد نادان است )

وعاصم بودن وصیت از هرگونه ظلال به این معنا است که اگر کسی وصی واقعی پیامبر باشد و ما از اون تبعیت کنیم گمراه نخواهیم شد و البته که وصیت به هیچ وجه گمراه کننده و قابل تدلیس و فریب کاری نیست به این معنا که وصیت رسول خدا طبق معنایی که خود اهل البیت به ما آموزش دادند قابل جعل نیست
ومعنای واقعی آن همان وصیت ظاهره است که قبلا به شما و دوستانتان عرض کردم ولی شما توجه نداشتید.

وصیت عاصم از ظلال همان وصیت ظاهره:

وصیتی که مورد اشتباه و( لا یشکل علیکم عهد نبیکم ) می باشد همان وصیت ظاهره می باشد و معنای وصیت ظاهره که عاصم از گمراهی است را اهل البیت توضیح دادند به این معنا که اگر کسی در زمان اهل البیت وارد مدینه شود و از هر پیر و جوان و کودک سوال نماید که وصی فلان امام کیست ؟؟؟ به خواهند گفت فلان پسر فلان / یعنی وصیتی که غیر قابل تزویر و بدون اشکال و عاصم از ظلال می باشد وصیتی است که هر امام به صورت ظاهری و علنی در مقابل همه مردم و یا حداقل بین اشخاصی که این خبر را در بین مردم پخش کننداعلام کند چرا که در حدیث می بینیم حتی کودکان می دانند وصی امام قبلی چه کسی است.


نتیجه گیری :

اگر کسی در حال حاضر و یا حتی در زمان اهل البیت ادعاء کند که امام و صاحب الامر و وصی امام قبلی می باشد باید ببینیم امام قبلی وصیتی ظاهره بر این مدعی انجام داده است یا خیر ! پس اگر دیدیم که امام قبلی طی مرات و کرات عدیدی فرموده اند فلانی وصی من است پس باید از او بپذیریم وگر نه آن شخص دروغگو می باشد هرچند که ادعای وصایت را بکند و نیز هر چند با امر جدیدی نیز بیاید.

مگه این تاپیک رو برای این نزدید که راههای شناخت امام زمان رو بفهمیم؟
دوستانی که اصرار دارند که راههای شناخت امام زمان این سه نشانه است (وصیت سلاح پرچم) چرا من رو راهنمایی نمیکنن؟

چه جوری این سه نشانه بررسی میشود؟
آیا با خواندن کتابهای امام زمان؟
اگر بلی / چرا؟ با روایت و سند و دلیل عقلی توضیح دهید که چرا؟
اگر خیر / پس چگونه بررسی میشود؟

(لطفا نیاید شیوه ی ایمان آوردن به امام حی و حاضرمون رو با شیوه ی ایمان آوردن به ائمه شهید مقایسه کنید! اگر این مقایسه را بکنید باید اثبات کنید که در آن زمان و در همه ی زمان های معصومین کلا ارتباط با امام زنده محال بوده است و تنها راه بررسی و ایمان آوردن به حجت خدا در همه ی زمان ها خواندن کتابهای آن حضرات بوده است)


شما که یک حرفی میزنید باید بتونید به همه ی سوالات پیرامونش جواب بدید! اینجوری نیست که هرچی دلتون خواست بگید و بعد هم راهتون رو بکشید برید!

شما که آسمان و ریسمون رو به هم میبافید و با کلی روایت و برهان خلف حرفتون رو اثبات میکنید چرا نمیتوانید به این سوال پیش پا افتاده با کمک ثقلین جواب دهید؟

ask;348082 نوشت:
فرض می کنیم.مثلا کاربر کلمه به دروغ به وصیت احتجاج کرد:

اولا از انسان میپرسند این چند سال را کجا بودی و خیلی دیر تشریف اوردی؟؟؟
ثانیا کلمه به کدام وصیت احتجاج کرد ، وصیت رسول الله(ص) یا وصیت را از جیبش دراورد و به ان احتجاج کرد؟
در وصیت رسول الله(ص) ما نامی بنام "کلمه" نداریم !!!

امثال کلمه بهتر است هر روز رنگ عوض کنند یک روز کلمه سبز شوند یک روز قرمز یک روز نارنجی و اخرش هم صورتی خواهند شد !!!

برای نقض قضیه کافی است یک مورد مثال بیاورید که مدعی دروغینی برای اثبات خودش به وصیت رسول الله(ص) احتجاج کرده و سپس دروغ بودن ادعایش ثابت شده همین!

اولین کسی که بر ان احتجاج کرده و برای اثبات حقانیت خود علمی غیر قابل رد ارائه داده حق است و گرنه هر بی سرو پایی روزانه مدعی تحقیقات علمی و کتب و اثار فرهنگی و اختراعات دیگران میشد

ask;348082 نوشت:
امام صادق در جواب اینکه چرا نام حضرت علی و اهل بیت در قرآن نیامده جواب می دهند،در حالی که می توانستند بگویند نام آن ها حذف شده اما گفتند به این دلایل نامشان در قرآن نیست.

اولا احادیث دیگری هم در این مورد وجود دارد که همگی بر این امر که قرانی که در دست ماست همه ان قرانی نیست که بر رسول الله(ص) نازل شد، تاکید دارند

ثانیا برای اثبات حقانیت اهلبیت(ع) راههای مختلفی وجود دارد ، و امام صادق(ع) با توجه به امر واقع شده و وضعیت موجود برای اثبات حقانیت اهلبیت(ع) استدلال کرده است . یعنی حقانیت اهلبیت(ع) بقدری واضح و اشکار است که حتی با ربودن قسمتهایی از قران و جلوگیری از انتشار ان هم ، این حق از روشهای دیگر و احادیث متواتر رسول الله(ص) قابل اثبات است و این است معنی این کلام که سخن رسول الله(ص) و اهلبیت(ع) امتداد و تفسیر قران است

نقل قول:

از این آیه چه نتیجه ای می گیری؟
طبق حدیث معروف ثقلین:
قران= اهلبیت(ع)
و قران و اهلبیت دو امانت تفکیک ناپذیر رسول الله(ص) برای امت بودند
ببینید امت با قرانهای ناطق پس از رسول الله(ص) چه کردند و چگونه امانتداری کردند و چه مصیبتهایی بر سر قرانهای ناطق اوردند تا تکلیف کاغذ و مرکب مشخص شود!

و قران با خون اهلبیت(ع) حفظ شد، تا همین قران موجود نیز برای هدایت حق طلبان امت کافی باشد
و همین اکنون هم ما ظرفیت درک و عمل به همین قران را هم نداریم ، و هر وقت لیاقت و ظرفیت پذیرش قران ناطق را پیدا کردیم انشا الله قسمتهای دیگر قران نیز که در طول تاریخ در سینه اهلبیت(ع) محفوظ بود بر ما اشکار خواهد شد!

الحمد لله رب العالمین

[="Tahoma"][="Black"]

خادم الیمانی(ع);347970 نوشت:

قضیه:میخواهیم ثابت کنیم کسی غیر از صاحب وصیت نمیتواند بدروغ به آن احتجاج کند.
برای اثبات این قضیه از برهان خلف استفاده میکنم یعنی:
فرض کنیم کسی بدروغ به وصیت رسول الله(ص) احتجاج کند( فرض خلف) و باعث فریب و گمراهی مردم شود پس وصیت باعث و علت گمراهی خواهد شد و این خلاف فرمایش رسول الله(ص) است که وصیت را باعث نجات حفظ امت از گمراهی میداند و در اینصورت فرمایش رسول الله(ص) باطل خواهد شد!!!

و این محال است که رسول الله(ص) سخنی بیهوده و باطل بگویند چراکه:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ

پس فرض خلف باطل و حکم ثابت میشود.

که در تکمیل همین قضیه " وصیت را جز صاحبش ادعا نمیکند و نمیتواند بدروغ به ان احتجاج کند"

فقط این قسمت(قضیه فوق) را رد کنید ،

با سلام و درود

این برهان خلف را در مورد عدم تحریف قرآن مطرح می کنند و آن هم به این دلیل که قرآن و کلام الهی که معجزه پیامبر است منحصر در همین قرآن است.

اما در مورد نشانه های شناسایی حضرت حجت(عج)؛ در صورتی که نشانه های شناسایی حضرت مهدی(عج) مقید و منحصر باشد در این موارد خاص، می توان چنین گفت؛ ولی روشن است که نشانه های شناسایی حضرت، انحصار به این موارد خاص ندارد.

بنابر این، نشانه های شناسایی حضرت، مجموعه ای از نشانه ها و علائم است که یکی از آنها این سلاح و ... است. لذا اگر کسی به دروغ ادعا کند سلاح و وصیت و ... را دارد، وقتی دیگر نشانه ها و علائم را نداشته باشد باعث انحراف مردم نمی شود و مردم دروغگو بودن او را می فهمند و لذا اگر هم نمیرد دلیل نمی شود که او در ادعایش صادق بوده است.

خلاصه:

نشانه های شناسایی حضرت، منحصر در این موارد نیست لذا این استدلال شما در این جا صحیح نیست و جایی ندارد.

افزون بر این که معقول و منطقی هم این است که نشانه های شناسایی حضرت منحصر در این موارد نباشد زیرا ما که سلاح و پرچم و ... پیامبر را ندیده ایم که خداوند بخواهد آنها را تنها ملاک و معیار شناسایی قرار دهد. به همین خاطر نشانه ها و علائم دیگری قرار داده که در ضمن آنها این نشانه ها هم وجود دارد.

نقل قول:

چرا در یک مسئله فقهی فتواها متفاوت است؟ درصورتی که دین خدا یکی است و حکم خدا هم یکی و هر فقیهی نظر خود را حکم خدا میداند؟

فرق است بین این که مجتهد از مسیر صحیح استنباط و احتجاج کرده و بر اساس منابع معتبر موجود، حکم صادر کرده است، و بین این که کسی بدون توجه به معیارهای علمی، حکمی بدهد و چیزی به دین نسبت بدهد.

فرقش هم در این است که اولی اگر هم به خطا برود معذور است، و دومی اگر هم اتفاقا به صواب برسد مأجور نیست. و این فرقی بسیار مهم است.

لذا صرف اختلاف فقهاء در فتاوا، دلیل بر بی اعتباری اجتهاد نیست. بلکه این لازمه عصر غیبت و دور بودن از حضور معصوم است.

نقل قول:

امام جعفر صادق (ع) فرموده اند: (أما والله لو قُرء القرآن كما أُنزل ألفيتمونا فيه مسمين، كما سمي من كان قبلنا).البحار ج 89 ص 55
ه خدا سوگند اگر قرآن را همان طور که نازل شد می خواندند اسامی ما را در آن نوشته شده می یافتند همان طور که اسامی پیشینیان در آن نوشته شده است).

امام جعفر صادق (ع) فرموده اند:(نزل القرآن أربعة أرباع ربع فينا و ربع في عدونا و ربع قصص و أمثال و ربع قضايا و أحكام، و لنا أهل البيت فضائل القرآن).
قرآن به چهار قسمت نازل شد یک چهارم آن در ما است و یک چهارم در دشمنان ما و یک چهارم داستان و امثال و ربع آن قضایا و احکام و برای ما اهل بیت فضائل قرآن است).تفسير العياشي

این روایات نمی خواهند بگویند قرآن اضافه ای دارد و ناقص به شما رسیده است، بلکه فرمایش امام این است که ما از همین قرآن بر اثبات ولایت و وصایت، دلیل و آیه می آوریم.

این از ظاهر کلام معصوم پیدا است لذا تعجب می کنم این گونه استدلال و برداشت غیر علمی را از کجا می آورید و به معصوم نسبت می دهید.

ما در روایات معصومین داریم که هر حکمی که ما می دهیم بپرسید از کجای قرآن است تا برای شما بگوییم. لذا منظور معصوم این است که در همین قرآن بخشی از آیاتش در مورد ما، بخشی در مورد دشمنان، و بخشی قصص و ... است.

ضمنا روایات دیگرتان هم اصلا اعتبار ندارند و پرداختن به آنها هم خارج از موضوع است. فقط همین را عرض کنم که هیچ اهل علمی نیست که روایات را بطور مطلق و بدون هیچ معیاری بپذیرد و به آن ملتزم باشد.

[/]

سیدرضا هاشمی;348133 نوشت:
اهل البیت علیهم السلام طی روایات متواتر و مستفیض زیادی بیان نمودند که اگر کسی به دروغ این امر را ادعا کند فلان عاقبت را دارد. خوب : این مطلب به این معناست که حتما اشخاص زیادی هستند که ادعای صاحب الامر بودن رو خواهند کرد کما اینکه هم کردند. (واین نوع گمراهی ناشی از وصیت پیامبر نیست بلکه از جهل افراد نادان است ) وعاصم بودن وصیت از هرگونه ظلال به این معنا است که اگر کسی وصی واقعی پیامبر باشد و ما از اون تبعیت کنیم گمراه نخواهیم شد و البته که وصیت به هیچ وجه گمراه کننده و قابل تدلیس و فریب کاری نیست به این معنا که وصیت رسول خدا طبق معنایی که خود اهل البیت به ما آموزش دادند قابل جعل نیست ومعنای واقعی آن همان وصیت ظاهره است که قبلا به شما و دوستانتان عرض کردم ولی شما توجه نداشتید. وصیت عاصم از ظلال همان وصیت ظاهره:


جناب شیخ علامه و
دانشمند !
باز هم مطالب قبلی را بادقت نمیخوانید و فقط ادعاهای خود را تکرار میکنید!

توجه کنید:

از این مدعیان دروغین کسی تا بحال با این سه نشانه ( وصیت و سلاح =علم و پرچم=بیعت لله) احتجاج نکرده است و طبق احادیث معصوم ثابت شد که محال است کسی غیر از صاحبش بتواند بدروغ به انها احتجاج کند

اگر شما میگویید که خیر با این سه نشانه هم بدروغ میشود احتجاج کرد پس شما قسم جلاله معصوم را بی ارزش و بی اعتبار میکنید و بر خلاف فرموده معصوم(ع) ادعا میکنید و ادعای خود را توجیه و تفسیر شخصی میکنید ! درصورتیکه کلام معصوم(ع) در این مورد محکم و واضح و صریح و موکد و متواتر است و جایی برای مانور و تفسیرشخصی شما وجود ندارد

و حرف زدن برخلاف فرموده معصوم یعنی آتش جهنم!

وصیت ظاهره هم در زمان غیبت فقط و فقط بصورت وصیت موجود و اشکار شده در کتابها و امکان مراجعه عمومی به آن معنی میدهد
ومعنی که شما بر ان تاکید دارید در زمان غیبت و عدم حضور مادی امام قبلی غیر ممکن و باطل است
و کلام و احادیث معصوم(ع) در کتابها هیچ فرقی با کلام زنده ایشان نداشته و ندارد و هر دو بیک اندازه معتبر است و حجیت دارد وگرنه بنا به برداشت شما کل احادیث معصومین(ع) باید از درجه اعتبار و حجیت خارج شود چون مستقیما از زبان معصوم(ع) بصورت زنده و عمومی شنیده نشده است!!!

الحمد لله رب العالمین

با سلام...

سیدرضا هاشمی;347940 نوشت:
سلام واقعا من را ببخشید که در این تاپیک دو اشتباه کردم یکی بایستی با شما به اندازه فهمتون حرف می زدم دوم اینکه منبع اولی حدیث رو ذکر نکردم. که باید خودتون از کلامم می فهمیدید. لطفا توجه کن نمی خوام دوباره تکرار کنم.

من این طور سند حدیثی را که ذکر کردم نقل کردم

(. 26 عنه منتخب الانوار المضيئة . 25 ورواه في الغيبة 274 : و ص
281باسناده الى حذيفة ، عنه اثبات الهداة 32/7 : ح 356 ، والبحار 290/52 : ح)

شما چون کلام و زبان حدیث را بلد نبودی فکر کردی که این اسناد این حدیث رو ذکر کردند.

اگه اول سندی که ذکر کردم رو نگاه می کردی می دیدی نوشته شده { عنه } این ضمیر که در این کلمه است مشخص می کنه من این حدیث رو از یک کتاب دیگه نقل کردم که صاحب کتاب منخب و بحار از اون نقل کردند

واما سند این حدیث در کتاب (خرائج والجرائح ج 3 ص 163) آمده است که شخصی که در بین رکن و مقام با او بیعت می شود محمد و عبدالله و مهدی می باشد و این بزرگواران منظورم مولفین کتاب منتخب و بحار چون هیچ فرقی بین احمد و محمد نمی دیدند ذکر کردند { عنه } یعنی به نقل از قطب الدین راوندی صاحب کتاب خرائج و جرائح .

البته کلام یکم برای شما سنگین است واحتمال عدم الفهم را پیش بینی می کنم

نتیجه گیری :

شخصی که بین رکن ومقام با او بیعت می شود طبق یکی از قدیمیترین منبع این روایت که کتاب خرائج است و مولف آن در سال 573 وفات کردند و دیگر علماء از جمله صاحبین و بحار و منتخب که همگی از این کتاب نقل می کنند اسم او محمد و عبدالله و المهدی است و از نظر این علما بین کلمه احمد و محمد هیچ فرقی وجود ندارد چرا که هر دوی آنها اسم پیامبر و هر دوی آنها از اسامی امام دوازدهم می باشند.

در ضمن من اصلا تاپیک تون رو تازه دیدم.

 
برادر عزیز ظاهرا شما خودت رو در اعلی علیین در فهم حدیث می دونی سبحان الله و ظاهرا فراموش کردی که روایت رو باید تطبیق کرد و ارجاعش داد به سایر روایتها و

این امر تطبیق خود خود شیوخ اعلام این امر را انجام دادند. همانگونه که شما بر این ظن و گمان هستید که (شیخ طوسی و علامه مجلسی ) فرقی بین احمد و محمد نمی داتستند و هر دو اسم امام مهدی ع است. ما هم بر این باور هستیم که شیخ طوسی و علامه مجلسی کلام شیخ راوندی رو بر مبنای وصیت رسول خدا تصحیح کردند. اخه هر دو بزرگوار(شیخ طوسی و علامه مجلسی) روایت وصیت رسول خدا صلی الله علی و آله رو نقل کردند. که قائل بر این است که اول مومنین نامش احمد و عبدالله و مهدی به غیر از امام دوازدهم حضرت امام مهدی محمد علیه السلام است. که کسی که نامش احمد است فرزند مقرب محمد است.
 
همچنین از طریق نوشته شما در تاپیک شماره 255 بر علیه شما استفاده می کنم

شما گفتید

سیدرضا هاشمی;348133 نوشت:

وصیت عاصم از ظلال همان وصیت ظاهره:

وصیتی که مورد اشتباه و( لا یشکل علیکم عهد نبیکم ) می باشد همان وصیت ظاهره می باشد و معنای وصیت ظاهره که عاصم از گمراهی است را اهل البیت توضیح دادند به این معنا که اگر کسی در زمان اهل البیت وارد مدینه شود و از هر پیر و جوان و کودک سوال نماید که وصی فلان امام کیست ؟؟؟ به خواهند گفت فلان پسر فلان / یعنی وصیتی که غیر قابل تزویر و بدون اشکال و عاصم از ظلال می باشد وصیتی است که هر امام به صورت ظاهری و علنی در مقابل همه مردم و یا حداقل بین اشخاصی که این خبر را در بین مردم پخش کننداعلام کند چرا که در حدیث می بینیم حتی کودکان می دانند وصی امام قبلی چه کسی است.

در این قسمت به نوشته خودتون توجه کنید ظاهرا شما خودتون با خودتون مشکل دارید نه از اون موردی که در صیحه گفتید و نه الان..!!!! برادر عزیز سید جان دقت کنید شما در نوشته فوق فرمودید "وصیتی که مورد اشتباه و( لا یشکل علیکم عهد نبیکم ) می باشد همان وصیت ظاهره می باشد " نوشته شده با دست خودتان " عهد نبیکم " و بعد این رو به شکل دیگری توضیح دادید البته قیاس کردید. حالا این " نبیکم " کیست؟ مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست؟ اگر ایشان است عهدش چیست؟ و چگونه است؟ این رو صادقانه جواب بدید کمی از مشکلتان حل شود اما فکر نکنم به مغزتون کمی فشار بیارید و مشکل خودتون رو حل کنید 

 
 
 
سنگینی نمیکنه برادر اتفاقا به اشکالات مرحبا می گوییم. و از این طریق به یقین خود می فزاییم و دانشی بر دانش ما افزوده می شود و الحمد لله رب العالمین

سید رضا هاشمی عزیز دقت کنید و جواب دهید....

در مورد صیحه چوابی ندادید؟ گفتید همه علامتها چه حتمی و غیر حتمی احتمال عدم وقوع وارد هست و فرمودید که باید منتظر صیحه باشیم. لذا خود صیحه از علامتهای حتمی است آیا احتمال عدم وقوع در آن وارد نیست؟

با تشکر:Gol:

با سلام...

ask;347904 نوشت:
سلام

حالت خوبه؟؟؟؟؟ سرت به جایی نخورده!!!

برای اطلاع: کلینی متوفای سال 329 هجری قمری است.

در تصویر اول در بالا نوشته شده الکلینی و الکافی الشیخ عبد الرسول الغفاری است که این آقا عضو هيأت علمي گروه عربی، دانشكده علوم انسانی، دانشگاه کاشان است و این کتاب پایان نامه دکتری اوست!!! نه کتاب کافی!!
http://oldsite.kashanu.ac.ir/modules.php?name=treeview&op=viewnodepage&nid=2626

در تصویر دوم:که نمی دانم از کیست دارد از علمای سال 1230 و 1259 حرف می زند!!!(به وفات کلینی دقت کن) به اسماعیل حسینی شیرازی و سید محمد باقر رشتی و .. اشاره می کند که بعد از وفات کلینی به دنیا آمده اند
لابد این را هم باید جز کرامات احمدالحسن بگذاریم که پیروانش به کتابی که اصلا معلوم نیست مال کیست اشاره می کنند و می گویند مال مرحوم کلینی است!!!!!!

خواهشا بیشتر از این رسوایی به بار نیاورید چون کم کم وهابیت هم ادعای امامت می کنند!!!

داری سفسطه می کنی و نمی تونی اثبات کنی که روایت مخالف قرآن و سنت است ؟ جواب شما همان جواب قبلی بنده است که به شما دادم تا زمانی که خلاف روایت را نیاوری بحث با شما رو انجام نمی دهم...

در ضمن عکس هایی که برای شما درج کرده ام فکر کنم کافی باشد... بنده قصد ندارم که تو را قانع کنم بلکه سوالات شما سبب می شود برای کسانی که در حال تحقیق هستند کمک کند و خود محقق تصمیم می گیرد.

لذا منتظر رد دلیل ما رو با چیزی که معتقد هستیم انجام دهید. نه به چیزی که معتقد هستید.
از قوانین بحث این است که کسی که به چیزی خود را ملزم می کند باید به واسطه آن چیز آن شخص را ملزم کنید. که تا کنون شما حرف خود را تکرار می کنی و سوال مع الفارق می گویی...

باز هم متشکرم:Gol:

سلام

سید مهدی انصاری;348355 نوشت:
در ضمن عکس هایی که برای شما درج کرده ام فکر کنم کافی باشد...

نمی خواهد زیاد فکر کنید چون کافی نیستند!!
دلیلش را هم برایت گفتم و وقت تکرار ندارم:اگر در کافی است صفحه و جلد و شماره حدیث آن را بیاور و تصویر خود کتاب کافی!! نه پابان نامه دکتری!!!!
سید مهدی انصاری;348355 نوشت:
داری سفسطه می کنی

شما گفتی در کافی این حدیث وجود دارد و من با دلیل گفتم چنین چیزی نیست!! این سفسطه است؟!!!
حالا که اصرار داری به احادیث عمری استدلال کنی برایت شرح و توضیحش را از همان کتاب ها می گذارم:
نقل قول:
247 - وعنه ، فيما أعلم عن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - قال : " إن الله عز وجل يبعث لهذه الأمة على رأس كل مائة سنة من يجدد لها دينها " . رواه أبو داود .

الحاشية رقم: 1 247 - ( وعنه ) أي : عن أبي هريرة ( فيما أعلم ) : بضم الميم على الصحيح ، فقيل : هو لفظ المصنف أي في علمي ، أو في جملة ما أعلم أن أبا هريرة روى هذا الحديث ( عن رسول الله - صلى الله عليه وسلم ) : لا عن غيره وقد شك بعض الناس فيه . قال السيد : قال زين العرب تبعا للتوربشتي : فيما أعلم مضارعا أو ماضيا هو من قول المصنف ، أي : هذا الحديث كائنا في علمي هو عن أبي هريرة رواية ، أو كائنا في إعلام أبي هريرة سائر الصحابة ا هـ .

أقول : قوله : هو من قول المصنف - غير ظاهر لأنه بعيد عن الفهم ، وقد تفحصته من أصل أبي داود فوجدته مخرجا عن أبي علقمة ، عن أبي هريرة فيما أعلم ، عن رسول الله - صلى الله عليه وسلم - الحديث . فهذا نص في أنه ليس من قول المصنف .

وقال الطيبي : فيما أعلم يجوز بضم الميم حكاية عن قول أبي هريرة وبفتحها ماضيا من الإعلام حكاية عن فعله ا هـ . أقول : أما قوله : بضم الميم حكاية عن قول أبي هريرة فغير ظاهر ، بل الظاهر أنه من قول أبي علقمة الراوي ، عن أبي هريرة ، وأما قوله : حكاية عن فعله ففيه تأمل ومسامحة ، تأمل . انتهى كلام السيد . ( قال : إن الله عز وجل يبعث لهذه الأمة " ) أي : أمة الإجابة ، ويحتمل أمة الدعوة ( على رأس كل مائة سنة ) : أي : انتهائه أو ابتدائه إذا قل العلم والسنة وكثر الجهل والبدعة ( من يجدد ) : مفعول يبعث ( لها ) أي : لهذه الأمة ( دينها ) أي : يبين السنة من البدعة ويكثر العلم ويعز أهله ويقمع البدعة ويكسر أهلها . قال صاحب جامع الأصول : وقد تكلم العلماء في تأويله ، وكل واحد أشار إلى العالم الذي هو في مذهبه ، وحمل الحديث عليه ، والأولى الحمل على العموم فإن لفظة " من " تقع على الواحد والجمع ، ولا يختص أيضا بالفقهاء فإن انتفاع الأمة بهم ، وإن كان كثيرا فانتفاعهم بأولي الأمر وأصحاب الحديث والقراء والوعاظ والزهاد أيضا كثير ، إذ حفظ الدين وقوانين السياسة وبث العدل وظيفة أولي الأمر ، وكذا القراء وأصحاب الحديث ينفعون بضبط التنزيل والأحاديث التي هي أصول الشرع وأدلته ، والوعاظ ينفعون بالوعظ والحث على لزوم التقوى لكن المبعوث بشرط أن يكون مشارا إليه في كل فن من هذه الفنون . نقله السيد ، وأغرب ابن حجر وحمل المجددين محصورين على الفقهاء الشافعية ، وختمهم بشيخه الشيخ زكريا مع أنه غير معروف بتجديد فن من العلوم الشرعية ، وشيخ مشايخنا السيوطي هو الذي أحيا علم التفسير المأثور في الدر المنثور ، وجمع جميع الأحاديث المتفرقة في جامعه المشهور ، وما ترك فنا إلا وله فيه متن أو شرح مسطور ، بل وله زيادات ومخترعات يستحق أن يكون هو المجدد في القرآن المذكور كما ادعاه وهو في دعواه مقبول ومشكور ، هذا والأظهر عندي والله أعلم أن المراد بمن يجدد ليس شخصا واحدا ، بل المراد به [ ص: 322 ] جماعة يجدد كل أحد في بلد في فن أو فنون من العلوم الشرعية ما تيسر له من الأمور التقريرية أو التحريرية ، ويكون سببا لبقائه وعدم اندراسه وانقضائه إلى أن يأتي أمر الله ، ولا شك أن هذا التجديد أمر إضافي ، لأن العلم كل سنة في التنزل ، كما أن الجهل كل عام في الترقي ، وإنما يحصل ترقي علماء زماننا بسبب تنزل العلم في أواننا ، وإلا فلا مناسبة بين المتقدمين والمتأخرين علما وعملا وحلما وفضلا وتحقيقا وتدقيقا لما يقتضي البعد عن زمنه عليه الصلاة والسلام ، كالبعد عن محل النور ويوجب كثرة الظلمة وقلة الظهور ، ويدل عليه ما في البخاري عن أنس مرفوعا " لا يأتي على أمتي زمان إلا الذي بعده شر منه " . وما في الكبير للطبراني عن أبي الدرداء مرفوعا " ما من عام إلا وينتقص الخير فيه ويزيد الشر " وما في الطبراني عن ابن عباس قال : ما من عام إلا ويحدث الناس بدعة ويميتون سنة حتى تمات السنن وتحيا البدع . وهذه النبذة اليسيرة أيضا إنما هي من بركات علومهم ومددهم ، فيجب علينا أن نكون معترفين بأن الفضل للمتقدمين رضي الله عنهم أجمعين إلى يوم الدين . ( رواه أبو داود ) والطبراني في الأوسط ، وسنده صحيح ورجاله كلهم ثقات ، وكذا صححه الحاكم .


نقل قول:
فصل ( إن الله يبعث لهذه الأمة على رأس كل مائة سنة من يجدد لها أمر دينها )

وهو ذكرنا في " دلائل النبوة " الحديث الذي رواه أبو داود في سننه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال إن الله يبعث لهذه الأمة على رأس كل مائة سنة من يجدد لها أمر دينها . فقال جماعة من أهل العلم منهم أحمد بن حنبل فيما ذكره ابن الجوزي وغيره : إن عمر بن عبد العزيز كان على رأس المائة الأولى . وقال آخرون : هو من جملة من جدد الله به أمر الدين على رأس المائة الأولى ، وإن كان هو أولى من دخل في ذلك وأحق ; لإمامته ، وعموم ولايته ، واجتهاده وقيامه في تنفيذ الحق ، فقد كانت سيرته شبيهة بسيرة عمر بن الخطاب وكان كثيرا ما يتشبه به . وقد جمع الشيخ أبو الفرج ابن الجوزي سيرة العمرين ; عمر بن الخطاب وعمر بن عبد العزيز ، وقد أفردنا سيرة عمر بن الخطاب في مجلد على حدة ، ومسنده في مجلد ضخم ، وأما سيرة عمر بن عبد العزيز [ ص: 710 ] فقد ذكرنا منها طرفا صالحا هنا ، يستدل به على ما لم نذكره .

وقد كان عمر رحمه الله يعطي من انقطع إلى المسجد الجامع ، من بلده وغيرها ، للفقه ونشر العلم وتلاوة القرآن ، في كل عام من بيت المال مائة دينار ، وكان يكتب إلى عماله أن يأخذوا الناس بالسنة ، ويقول : إن لم تصلحهم السنة فلا أصلحهم الله . وكتب إلى سائر البلاد أن لا يركب ذمي من اليهود والنصارى وغيرهم على سرج ، ولا يلبس قباء ولا طيلسانا ولا السراويل ولا يمشين أحد منهم إلا بزنار من جلد ، وهو مقرون الناصية ، ومن وجد منهم في منزله سلاح أخذ منه ، وكتب أيضا أن لا يستعمل على الأعمال إلا أهل القرآن ، فإن لم يكن عندهم خير فغيرهم أولى أن لا يكون عنده خير . وكان يكتب إلى عماله : اجتنبوا الأشغال عند حضور الصلوات ، فإن من أضاعها فهو لما سواها من شرائع الإسلام أشد تضييعا . وقد كان يكتب الموعظة إلى العامل من عماله فينخلع بها قلبه ، وربما عزل بعضهم نفسه عن العمالة من شدة ما تقع موعظته منه ، وذلك أن الموعظة إذا خرجت من قلب الواعظ دخلت قلب الموعوظ . وقد صرح كثير من الأئمة بأن كل من استعمله عمر بن عبد العزيز ثقة ، وقد كتب إليه الحسن البصري بمواعظ حسان ولو تقصينا ذلك لطال هذا الفصل ، ولكن قد ذكرنا ما فيه إشارة إلى ذلك . وكتب إلى بعض [ ص: 711 ] عماله : أما بعد ، فإني أذكرك ليلة تمخض بالساعة فصباحها القيامة ، فيا لها من ليلة ويا له من صباح ، وكان يوما على الكافرين عسيرا . وكتب إلى آخر : أذكرك طول سهر أهل النار في النار مع خلود الأبد ، وإياك أن ينصرف بك من عند الله فيكون آخر العهد بك ، وانقطاع الرجاء منك . قالوا : فخلع هذا العامل نفسه من العمالة ، وقدم على عمر ، فقال له : ما لك ؟ فقال : خلعت قلبي بكتابك يا أمير المؤمنين ، والله لا أعود إلى ولاية أبدا .

اصلا این حدیث جماعت عمری چه ربطی به امام زمان و موضوع تاپیک دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:
با سلام...
برادر عزیز ظاهرا شما خودت رو در اعلی علیین در فهم حدیث می دونی

بنده همچین ادعایی و منظوری نداشتم.

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:

سبحان الله و ظاهرا فراموش کردی که روایت رو باید تطبیق کرد و ارجاعش داد به سایر روایتها و این امر تطبیق خود خود شیوخ اعلام این امر را انجام دادند. همانگونه که شما بر این ظن و گمان هستید که (شیخ طوسی و علامه مجلسی ) فرقی بین احمد و محمد نمی داتستند و هر دو اسم امام مهدی ع است. ما هم بر این باور هستیم که شیخ طوسی و علامه مجلسی کلام شیخ راوندی رو بر مبنای وصیت رسول خدا تصحیح کردند.

برادر نمی دانم شما چرا بازی با الفاظ می کنید احتمالا هواستان نیست ( حمل بر احسن ) چون این روایت به دو شکل نقل شده و علامه مجلسی و یا راوندی و یا شیخ طوسی هر کدام از آنها هرطور که روایت بدست آنها می رسید نقل می کردند و اگر نظری داشتند نظر خودشان را بیرون از حیطه ی روایت و در حاشیه ذکر می کردند که هیچ یک از این سه بزرگوار همچین کاری را انجام ندادند و این به علت است که آنها هیچ دؤییتی در این اسمها نمی دیدند حالا شما می خواهی قائل به دؤییت بشید میل شماست.

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:

اخه هر دو بزرگوار(شیخ طوسی و علامه مجلسی) روایت وصیت رسول خدا صلی الله علی و آله رو نقل کردند. که قائل بر این است که اول مومنین نامش احمد و عبدالله و مهدی به غیر از امام دوازدهم حضرت امام مهدی محمد علیه السلام است. که کسی که نامش احمد است فرزند مقرب محمد است.


نه برادر چون هر دوی این بزرگوار می دانستند که آن شخصی که بین رکن و مقام بیعت می کند همان امام دوازدهم است و این از احادیث زیادی استفاده می شود مثل : ان للقائم اسمان اسم یخفی وهو احمد واسم یظهر وهو المهدی .

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:

همچنین از طریق نوشته شما در تاپیک شماره 255 بر علیه شما استفاده می کنم
شما گفتید
در این قسمت به نوشته خودتون توجه کنید ظاهرا شما خودتون با خودتون مشکل دارید نه از اون موردی که در صیحه گفتید و نه الان..!!!! برادر عزیز سید جان دقت کنید شما در نوشته فوق فرمودید "وصیتی که مورد اشتباه و( لا یشکل علیکم عهد نبیکم ) می باشد همان وصیت ظاهره می باشد " نوشته شده با دست خودتان " عهد نبیکم " و بعد این رو به شکل دیگری توضیح دادید البته قیاس کردید. حالا این " نبیکم " کیست؟ مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست؟ اگر ایشان است عهدش چیست؟ و چگونه است؟ این رو صادقانه جواب بدید کمی از مشکلتان حل شود اما فکر نکنم به مغزتون کمی فشار بیارید و مشکل خودتون رو حل کنید 

 

برادر بنده توضیح دادم که منظور از وصیت و یا عهد پیامبر چیست و توضیحم از طریق ثقلین بود حالا شما اگه تفسیری غیر از ثقلین دارید مانعی نیست.فهو لکم حجة إن کان بالاصل حجة

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:

سنگینی نمیکنه برادر اتفاقا به اشکالات مرحبا می گوییم. و از این طریق به یقین خود می فزاییم و دانشی بر دانش ما افزوده می شود و الحمد لله رب العالمین

إِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ..........وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:

سید رضا هاشمی عزیز دقت کنید و جواب دهید....

چشم

سید مهدی انصاری;348350 نوشت:

در مورد صیحه چوابی ندادید؟ گفتید همه علامتها چه حتمی و غیر حتمی احتمال عدم وقوع وارد هست و فرمودید که باید منتظر صیحه باشیم. لذا خود صیحه از علامتهای حتمی است آیا احتمال عدم وقوع در آن وارد نیست؟

اما در رابطه با صیحه آن صیحه ای که از محتومات است در ماه مبارک رمضان است که قبل از خروج امام الزمان است ولی ندایی که در روز قیام حضرت مهدی است چون با قیام امام در یک ساعت است و از آنجایی که قیام امام زمان میعاد است پس ندایی که برای شماذکر کردم نیز میعاد می باشد ودر میعاد تخلفی نیست.

[="Black"]

خادم الیمانی(ع);348339 نوشت:
و کلام و احادیث معصوم(ع) در کتابها هیچ فرقی با کلام زنده ایشان نداشته و ندارد و هر دو بیک اندازه معتبر است و حجیت دارد وگرنه بنا به برداشت شما کل احادیث معصومین(ع) باید از درجه اعتبار و حجیت خارج شود چون مستقیما از زبان معصوم(ع) بصورت زنده و عمومی شنیده نشده است!!!

چرا شنیده شده است برادر من! شنیده شده است! اگر شنیده نشده بود اخبارشان چگونه تبدیل به کتاب میشد و به دست من و تو میرسید؟
این اخبار و روایاتی که به دست من و شما رسیده است از دهان مبارک معصوم خارج شده است و مردم دیده اند و نوشته اند و به من و شما رسانده اند ! اینطور نبوده که از همان اول مخبرین این روایات را از روی کتبی بنویسند که معلوم نبوده چه کسی نوشته است

اصلا یک سوال برام پیش اومده! چیکار کنم دیگه من یکم خنگم تو اصول اولیه دینم هم مشکل دارم! اصلا شما فکر کنید من کافری هستم که در حال تحقیق هستم! از همه دوستان میخوام جواب بدن چه انصار و چه شیعیان! از کارشناس هم میخوام جواب صحیح رو بهم بده! چون واقعا این سوال برام پیش اومده!

آقای خادم الیمانی میگن:

خادم الیمانی(ع);348339 نوشت:
کلام و احادیث معصوم(ع) در کتابها هیچ فرقی با کلام زنده ایشان نداشته و ندارد و هر دو بیک اندازه معتبر است و حجیت دارد

سوال من اینه:
اگر از اول پیامبران و ائمه رو هیچ کس نمیدید و این معصومین کلامشان را در غالب کتاب به مردم عرضه میکردند و خودشان را از ترس جانشان به هیچ کس نشان نمیدادند و فقط مردم را از طریق کتاب نوشتن هدایت میکردند
آیا شما حقانیت آنها را قبول میکردید؟
آیا باید حقانیت این چنین افرادی را پذیرفت یا خیر!

یعنی اگر همین احادیث و روایاتی که در اختیار ماست از روی کتبی نوشته میشد که ائمه نوشته بودند و بین مردم پخش کرده بودند و هیچ کس با چشمش نمیدید که ائمه اینها را نوشتند و هیچ کس خود ائمه و پیامبران رو هم ندیده بود
آیا باز هم شما به این روایات استناد میکردید؟

مثلا اگر پیامبر به جای اینکه بین هزاران نفر فریاد بزند که من کنتم مولا... از ابتدای پیامبری اش در گوشه ای مخفی میشد (از ترس جانش) و در آخر نبوتش این جمله (من کنتم مولا...) را یواشکی درون کتابی مینوشت و بین مردم پخش میکرد آیا الان امام اولتان علی بود؟

با تشکر از همه ی دوستانی که برای این سوال وقت میگذارند![/]

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام

ببخشید امام مهدی(ع) برای چی قیام می کند؟

یا دوستانی که می گویند فرزند ایشان قیام می کند برای چی قیام می کند؟:Gol:

پرسش:
اگر امام محمد ابن الحسن عسکری (ع) ظهور کردند چطور ایشان را بشناسیم؟

پاسخ:
با سلام و درود
در این زمینه چند نکته عرض می شود:
1. برای ظهور، علائمی وجود دارد که برخی نشان از نزدیک بودن ظهور است مانند ندای آسمانی و فرو رفتن زمین در بیداء؛ لذا با آگاهی از آن علائم می توان آنها را ملاکی برای شناسایی قرار داد.
2. با توجه به اهمیت موضوع شناخت امام، بایستی در این زمینه کسب معرفت نمود. که این خود نیز ما را در شناخت حقیقت کمک می رساند.
3. پیام الهی دلنشین و بر دلها تأثیر گذار است. ولیّ خدا نیز کلام و پیامش به گونه ای است که دلهای مؤمنین را با خود همراه نموده و به خود جلب می کند.
4. حضرت به همراه خود میراثی و نشانه هایی از پیامبران و اولیای الهی به همراه دارند، مانند عصای حضرت موسی، انگشتر حضرت سلیمان، پرچم رسول اکرم(ص)، دو انگشتری امام حسن و امام حسین علیهما السلام، عصای پیامبر(ص)، انگشتر و جامه و زره عمامه حضرت، مصحف امیرمؤمنان علیه السلام و ... .(1)
5. همراهی حضرت عیسی(ع) با ایشان نیز از همین نشانه ها است. در روایت آمده: "آن که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، از ماست".(2)
6. هم چنین مکان ظهور که در کنار کعبه بین رکن و مقام است، از دیگر نشانه ها است.(3)
7. در روایتی دیگر آمده: "مهدی علیه السلام ظاهر می شود، در بالای سر او ابری خواهد بود که فرشته ای از میان آن بانگ بر می آورد: این خلیفه خدا «مهدی» است، از او پیروی کنید".(4)
8. در روایتی از امام رضا علیه السلام در مورد سن حضرت چنین آمده: "قائم علیه السلام کسی است که چون خارج شود، در سن پیر مردان است ولی در ظاهر جوان نشان داده می شود، به حدی که هر گاه کسی به او نظر می افکند گمان می کند چهل ساله یا کمتر است."(5)
نشانه های ظاهری و جسمی
برخی از روایات سنی و شیعی، برای امام زمان (ع) هنگام ظهور، صفات و خصوصیات جسمی خاصی بیان نموده اند:
ـ "أجلی الجبهه"؛ یعنی پیشانی وسیع و عریض.(6)
ـ "اقنی الأنف"؛ وسط بینی او برآمده ولی دو سوراخ آن تنگ است.(7)
ـ "كأنّ وجهه كوكب درّی"؛ گویا صورت او همانند ستاره ‏ای درخشان است.(8)
ـ "اللون لون عربی"؛ با چهره ‏ای گندم گون.(9)
ـ "افرق الثنایا"؛ ما بین دندان ‏های او باز است.(10)
ـ "اكحل العینین"؛ مژه‏ های او سیاه است.(11)
ـ "براق الثنایا"؛ با دندان‏ های سفید.(12)
ـ "أزج الحاجبین"؛ با ابروانی كشیده و باریك.(13)
ـ "مربوع القامة"؛ قامتش متوسط.(14)
ـ "الجسم جسم اسرائیلی"؛ جسم او تنومند است.(15)
ـ "علی خدّه الایمن خال اسود"؛ بر گونه راست او خالی سیاه است.(16). (17)
بنا بر این:
با توجه به وجود علامات و نشانه های ظهور، و نیز با استفاده از روایاتی که نشانه های همراه حضرت را بیان می کنند و نیز از مشخصات ظاهری که در احادیث به آنها اشاره شده است، حضرت شناخته می شوند.
ما به وجود یک «مهدی» بی نام و نشان و مجهول الهویه ای عقیده نداریم تا در تطبیقش به فردی در اشتباه واقع شویم.
با نشانه هایی که داده شده، در شناخت حضرت مشکلی نیست.
امر ظهور مانند آفتاب روشن است
با توجه به روایات می توان گفت امر ظهور حضرت حجت(عج) از آفتاب نیز درخشان تر است. به همین دلیل، این امر بر هیچ کس مشتبه نخواهد شد و هیچ کس در حقانیت آن تردید نخواهد کرد. به بیان دیگر، واقعیت های ظهور، پدیده ای جهانی و قابل درک برای همگان است.
روایت اول:
"اسْكُنُوا مَا سَكَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَيْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَكُمْ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آيَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ مِنَ النَّاسِ- أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا تَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهَا كَالصُّبْحِ لَيْسَ بِهِ خَفَاء"؛ امام باقر علیه السلام می فرمایند: تا آسمان و زمین ساکن است، شما نیز ساکن و بی جنبش باشید ـ یعنی علیه هیچ کس خروج نکنید ـ که کار شما پوشیدگی ندارد. بدانید که آن نشانه ای از جانب خدای عزّوجلّ است نه از جانب مردم، بدانید که آن از آفتاب روشن تر است و بر نیکوکار و زشت کار پنهان نخواهد ماند. آیا صبح را می شناسید؛ امر شما همانند صبح است که پنهان ماندن در آن راه ندارد.(18)
روایتی دیگر:
"كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي فُسْطَاطِهِ فَرَفَعَ جَانِبَ الْفُسْطَاطِ فَقَالَ إِنَّ أَمْرَنَا قَدْ كَانَ أَبْيَنَ مِنْ هَذِهِ الشَّمْسِ ثُمَّ قَالَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ هُوَ الْإِمَامُ بِاسْمِه‏"؛ راوی می گوید من در خیمه امام باقر(ع) نشسته بودم که امام یک طرف خیمه را بالا زد و فرمود: امر ما از این آفتاب روشن تر است، سپس فرمود: ندا کننده ای از آسمان ندا می کند که امام، فلان پسر فلان است و نام او را می برد.(19)
روایت سوم:
"إِيَّاكُمْ وَ التَّنْوِيهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ إِمَامُكُمْ سِنِيناً مِنْ دَهْرِكُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى يُقَالَ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَيْهِ عُيُونُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَتُكْفَؤُنَّ كَمَا تُكْفَأُ السُّفُنُ فِي أَمْوَاجِ الْبَحْرِ وَ لَا يَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَهُ وَ كَتَبَ فِي قَلْبِهِ الْإِيمَانَ وَ أَيَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لَا يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ قَالَ فَبَكَيْتُ فَقَالَ لِي مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ لَا أَبْكِي وَ أَنْتَ تَقُولُ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَايَةً مُشْتَبِهَةً لَا يُدْرَى أَيٌّ مِنْ أَيٍّ فَكَيْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِي الصُّفَّةِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْيَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْس‏"؛ مفضل از امام صادق(ع) چنین روایت می کند: از ابی عبدالله [امام صادق](ع) شنیدم که می فرمود: «فریاد نکنید. به خدا سوگند امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت کند و حتماً مورد آزمایش واقع شوید تا آنجا که بگویند: او مرده یا هلاک شده و به کدام وادی سلوک کرده است؟ و چشمان مؤمنان بر او بگرید و واژگون شوید همچنان که کشتی در امواج دریا واژگون شود، و تنها کسی نجات یابد که خدای تعالی از او میثاق گرفته، در قلبش ایمان نقش کرده و او را به روحی از جانب خود مؤیّد کرده باشد. دوازده پرچم مُشتبه برافراشته شود که هیچ یک از دیگری بازشناخته نشود.» راوی گوید: من گریستم. آنگاه فرمود: «ای اباعبدالله! چرا گریه می کنی؟» گفتم: چگونه نگریم در حالی که شما می گویید: دوازده پرچم مشتبه که هیچ یک از دیگری بازشناخته نشود، پس ما چه کنیم؟ راوی گوید: امام به پرتو آفتاب که به داخل ایوان تابیده بود، نگریست و فرمود: «ای اباعبدالله! آیا این آفتاب را می بینی؟» گفتم: آری. فرمود: «به خدا سوگند امر ما از این آفتاب روشن تر است».(20)

نداء یا صیحه آسمانی چیست؟
روایات صیحه آسمانی، ظاهرش این است که فیزیکی است. در این مورد امام صادق علیه السلام می فرمایند: "يسمعه كل قوم بألسنتهم"؛ هر قومى به زبان خود آن را مى شنود.(25)
عصای موسی و انگشتر سلیمان و ...، که قطعا فیزیکی است. توجه داشته باشید که این علائم در دست هر کسی آن اثر واقعی خود را ندارد لذا هر کسی نمی تواند مدعی داشتن آنها شود.
عنایت الهی می خواهد تا عصای موسی و انگشتر سلیمان و ... معجزه کنند. پرچم و لباس پیامبر(ص) و ... نیز فیزیکی است.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: هنگامی که حضرت قائم(عج) در شهر مکه ظهور می کند و قصد حرکت به سوی کوفه را دارد، به سپاه خود اعلام می کند که آب و غذا و توشه راه، با خود بر ندارید، چون سنگ (عصای) حضرت موسى(ع) همراه حضرت است. هر جا توقف می کنند، سنگ (عصا) را به زمین می کوبد و از زمین چشمه های آب می جوشد. هر کس گرسنه باشد، با نوشیدن آن سیر می گردد و هر کس تشنه باشد، سیراب می شود.(26)
در مورد حضرت عیسی(ع) نیز بایستی کارشناسان مسیحی و اسلامی با علائم و نشانه هایی که دارند، حضرت را شناسایی نمایند.
ابر و ندای جبرائیل نیز ظاهرا فیزیکی است البته نیازی به دیدن جبرائیل نیست بلکه ندای ایشان شنیده می شود.
بنابر این؛ نشانه های فیزیکی قابل جعل هستند ولی مجموع این نشانه ها را باید در نظر گرفت. به بیان دیگر، این نشانه ها را باید در مجموع مد نظر داشت نه تک تک. و مجموع همه این نشانه ها را نمی توان جعل کرد.
افزون بر این که نیاز به اهل فن و عالمان دین شناس است یعنی مانند هر اتفاق دیگری، کارشناس و اهل فن تشخیص و نظر می دهد. لذا هر کسی به تنهایی قرار نیست به این تشخیص برسد.
ضمنا این علائم برای این است که دروغگو شناسایی شود و الا پس از این نشانه ها هم خود آن شخص مدعی باید ثابت شود که امام زمان است.
مطلبی دیگر؛ اگر انسان تقوا را رعایت کند، خدواند به وی نورانیت می دهد و حس تشخيص او را قويتر می سازد و درك و ديد و روشن‏ بينى خاصى به او مى ‏بخشد:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، براى شما وسيله‏ اى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مى‏ دهد (روشن ‏بينى خاصّى كه در پرتو آن، حق را از باطل خواهيد شناخت).(27)
بنابر این، باید گفت تشخیص آن حضرت در زمان غیبت برای عموم مردم مشکل است مگر آن که افرادی بتوانند در اعمال خود مواظبت شدید داشته باشند و لیاقت تشرف را کسب کنند.
هم چنین امام زمان(عج) هنگام ظهور و تشرف، به گونه ای عمل خواهند کرد و علایمی خواهند داشت که حجت بر همگان تمام می شود و جای فریفتگی باقی نمی ماند و از این جهت، مجالی برای نگرانی نیست.
به این روایات توجه کنید: در روایات آمده است که در عصر ظهور برکات خداوندى به بشر ارزانى داشته، دست رحمت ایزدى بر عقل‏ هاى مردم کشیده مى ‏شود. مردم از نظر عقل و بصیرت در وضع بى مانندى قرار مى‏ گیرند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: زمانی که قیام کند قائم ما، دستش را می کشد بر روی سر خلائق، پس نیروهای عقلانی توده ها را تمرکز دهد و خردها و دریافت های خلق را به کمال رساند.(28)
در روایت دیگری آمده در عصر امام زمان (ع) ارتباطات قوی می شوند و این امر نیز در شناخت امام زمان کمک می کند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: مؤمن در زمان مهدی(ع) در مشرق زمین زندگی می کند، در حالی که برادر خود را در غرب می بیند، همچنین آن کس که در غرب است، برادر خویش را در شرق می بیند.(29)
روایت سوم: در هنگام ظهور امام، خداوند عنایت ویژه به این امر می نماید و امداد های غیبی را در اختیار امام قرار می دهد. امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامی که قائم ما (ع) ظهور نماید، خداوند به گوش و چشم شیعیان ما توسعه خواهد داد، به گونه ای که میان آنان نامه رسان و پیامبری نخواهد بود، او با آنان سخن می گوید، در حالی که در مکان خود است. شیعیان سخنان او را می شنوند و او را نیز می بینند.(30)

_________________

  1. ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، ص 36.
  2. کفایه الاثر، خزاز قمی، ص 99؛ بحارالانوار، ج 36، ص 319.
  3. کمال الدین و تمام النعمه، صدوق، ص 285؛ الغیبه، نعمانی، ص 270.
  4. الزام الناصب، ص 148.
  5. کمال الدین و اتمام النعمه، ص 652.
  6. سنن ابی داوود، ج 2، ص 422.
  7. همان.
  8. الفصول المهمة، ص 317.
  9. البیان، ص 94.
  10. همان، ص 96.
  11. همان.
  12. همان.
  13. الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 147.
  14. الغیبة، نعمانی، ص 281 ؛ ارشاد مفید، ص 342.
  15. البیان، ص 94.
  16. الفصول المهمة، ص 317.
  17. موعود شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ص 556 و 557.
  18. الغيبة للنعماني، ص 201.
  19. كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 650.
  20. كمال الدين و تمام النعمة، ج ‏2، ص 347.
  21. عنکبوت، 29.
  22. محمد، 7.
  23. الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 7، ص 321.
  24. همان.
  25. الغیبة، طوسی، ص 436؛ بحارالانوار، ج 52، ص 289.
  26. کافی، ج 1، ص 231، ح 3.
  27. انفال، 29.
  28. کمال الدین و تمام النعمه، ص 675، ح 30؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336، ح 71.
  29. بحارالانوار، ج 52، ص 391.
  30. كافی،‏ ج 8، ص 241، شماره 329.
موضوع قفل شده است