چطورمیشه ازیه نفردل کند

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چطورمیشه ازیه نفردل کند

با سلام
اول از هر چیز یه کمی از این رابطه می گم
چند ساله که خانواده هامون با هم در ارتباطن وهر دوی ما مذهبی هستیم و غیر از یه سلام خشک وخالی باهم حرف نمی زنیم ولی از چند سال پیش با اشاره های خودشون و خواهراشون یه چیزایی راجع به علاقشون نسبت به من ابراز کردن ومن هم روز به روز بیشتر به ایشون علاقه مند میشدم البته من تا قبل از این مسائل یه حس تنفر ی نسبت به ایشون داشتم اما نمی دونم چی شد که دیدم نسبت به ایشون عوض شد .به نظر خودم به خاطر بعضی از کارهای انسان دوستانشون نسبت به همه بوده وخلاصه ایشون دستی تو کارهای خیر دارن به هر صورت الان چندوقته که از ایشون خبر های جدیدمی شنوم که به یه نفر دیگه علاقه مندشدن. البته رابطشون با من همون جوریه وحتی چند وقت پیش باز خواهرشون یه اشاره کردن الان من واقعا تو بن بست گیر کردم نمی دونم چی کارکنم بهترین پیشنهاد از یه مشاور مذهبی فراموش کردن ایشون بود وبا این که می دونم که حتی فکر کردن به ایشون گناه محسوب میشه ولی یک لحظه هم از ذهن من پاک نمی شن
ممنون می شما اگه در این رابطه به من کمک کنید وبگید که من باید چی کار کنم

بوی باران;147380 نوشت:
ممنون می شما اگه در این رابطه به من کمک کنید وبگید که من باید چی کار کنم

سلام

اگر فیلم یوسف نبی(ع) را دیده باشید

می توانید شبیه زلیخا شوید(الان نمی گم تا کمی رویش فکر کنید و بگویید نتیجه فکر کردنتون چی شده):Gol:

البته برای مشاوره و نتیجه گیری زوده

باید بیشتر بدونیم

چند وقته این حس را دارید؟
انها آیا به طور مستقیم گفتند از شما خوششان آمده؟ یا با رفتارشان؟
هدفشان از این کار را چه گفته اند؟

از رفتار
یا خواستگاری؟

با سلام خدمت دوست عزیز

اول از همه شما به صحبت های استاد دهنوی در برنامه ی گلبرگ زندگی در همین زمینه گوش دهید...
از سایت شبکه ی 3 میتونید به این فایل ها دسترسی پیدا کنید...

به نظر من هم اگه واقعا ایشان از شما خوششان می آید و نظر جدی دارد دست به کار می شود...
و همچنین شما می تونید با تمرکز بر مسائل دیگر ایشان را از ذهنتان خارج نمایید...
و همچنین دعا هایی نیز در این زمینه موجود است که خواندن این ادعیه نیز موثر است
یا علی :Sham:

mkk1369;147430 نوشت:

سلام


سلام
mkk1369;147430 نوشت:

اگر فیلم یوسف نبی(ع) را دیده باشید

می توانید شبیه زلیخا شوید(الان نمی گم تا کمی رویش فکر کنید و بگویید نتیجه فکر کردنتون چی شده):gol:

البته برای مشاوره و نتیجه گیری زوده

باید بیشتر بدونیم


من منظورتون و متوجه نشدم یعنی من مثل زلیخا باید به پای عشق اون بمونم وصبر داشته باشم؟ یا این که خودم علاقمو مطرح کنم؟البته بگم که ایشون از من یک سال کوچک تر هستند

mkk1369;147430 نوشت:

چند وقته این حس را دارید؟

تقریبا 4ساله ولی از پارسال شدیدتر شد
mkk1369;147430 نوشت:

انها آیا به طور مستقیم گفتند از شما خوششان آمده؟ یا با رفتارشان؟

با رفتا هاشون
mkk1369;147430 نوشت:

هدفشان از این کار را چه گفته اند؟

نه چیزی نگفتند یعنی من خودم توضیح نخواستم راستش نمی خوام بدونن که من به ایشون علاقه دارم وطوری هم رفتار می کنم که انگار مثل قبل از ایشون متنفرم
mkk1369;147430 نوشت:

از رفتار
یا خواستگاری؟

من منظورتون و متوجه نشدم

[="Indigo"]بنام خدا.
سلام خدمت شما دوست گرامی:Gol:،

صبر داشته باشید کارشناسان بیان و نظراتشونو بگن،
بنده نظر شخصیم رو میگم،

اگر اون آقا واقعا علاقه مند به شما باشند حتما میان و به شما ابراز میکنن، ولی شما خویشتن دار باشید چرا که صبر و گذر زمان همه مسایل را روشن خواهد کرد،

به خدا توکل کنید و از خدا طلب خیر نمایید:Sham:،

یا علی.[/]

الرحمن;147454 نوشت:
بنام خدا.
سلام خدمت شما دوست گرامی:gol:،

صبر داشته باشید کارشناسان بیان و نظراتشونو بگن،
بنده نظر شخصیم رو میگم،

اگر اون آقا واقعا علاقه مند به شما باشند حتما میان و به شما ابراز میکنن، ولی شما خویشتن دار باشید چرا که صبر و گذر زمان همه مسایل را روشن خواهد کرد،

به خدا توکل کنید و از خدا طلب خیر نمایید:sham:،

یا علی.


سلام راستش تواین چند سال من خیلی صبر کردم اما بیشتر از این نمیشه
من خیلی از خواستگارامو به خاطرایشون وموقعیتشون رد کردم
یه چیزی هم که یادم رفت بگم اینه که ایشون تو خونوادشون مطرح کرده بودن که بعد از اینکه یه شغل مناسب پیدا کنن وسربازیشونو تموم کنن قصد ازدواج دارن
اما خب با فشار هایی که از طرف خونواده بهم وارد میشه می تر سم که من ازدواج کنم و تازه بعد از ازدواج من ایشون در خواستشونو مطرح کنن
برام دعاکنین تا از این برزخ دربیام

بوی باران;147453 نوشت:
من منظورتون و متوجه نشدم یعنی من مثل زلیخا باید به پای عشق اون بمونم وصبر داشته باشم؟ یا این که خودم علاقمو مطرح کنم؟البته بگم که ایشون از من یک سال کوچک تر هستند

سلام

نه مثل زلیخا خودتونو به خدا نزدیک کنید

و دل و به خدا بدید

اون وقت هرچی صلاح باشه همان می شه
و به نفعتونه

بوی باران;147453 نوشت:
با رفتا هاشون نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : mkk1369 هدفشان از این کار را چه گفته اند؟ نه چیزی نگفتند یعنی من خودم توضیح نخواستم راستش نمی خوام بدونن که من به ایشون علاقه دارم وطوری هم رفتار می کنم که انگار مثل قبل از ایشون متنفرم

نمی شه به رفتار اعتنا کرد

توی این جور مسائل ممکنه یکی از رفتار شخصی خوشش بیاید
یا بی دلیل خاصی علاقه نشان بدهند و طرف مقابل اشتباه کنه

دکتر حامی ان شاء الله می آیند و مشاوره دقیق می دهند

بوی باران;147453 نوشت:
من منظورتون و متوجه نشدم

جوابو گرفتم ایشان به خواستگاری شما نیامده اند:Gol:

سلام

اگر دل کند آسان بود فرهاد به جای کوه دل میکند

یکی کارشناسان سایت رو پیدا کنه

بنده نظر خودم رو میگم
شما بیشتر از دعا به کسی نیاز دارید که واسطه ازدواج بشه
خدا به اون شخص خیر بده

والسلام علیکم

باسلام
اینکه حقیقتا ایشون شما رو دوست دارند ممکنه گاهی تصور و توهم شما باشه که فکر میکنید ایشون شما رو دوست دارند.
و اینکه شما فرمودید به شخص دیگه ایی علاقه مند شده اند باز هم باید بررسی شود
اگر شما از زبان خود ایشون با واسط یا بی واسطه شنیده اید که به شخص دیگه ایی علاقه دارند پس باید گفت که حرف یک نفر بر نگاه و رفتارهای اون برتری داره و شما نباید عمرت رو به پای ایشون بذاری.
اگه مطمئن نیستید که ایشون همچین حرفی رو زده از طریق یک منبع مطمئن اطلاع پیدا کنید که آیا همچین چیزی صحت داره یا نه و اون رو معیار عملتون قرار بدید.
درصورت اشتباه بودن این مسئله که ایشون به شخص دیگه ایی علاقه دارند باز هم راه دیگه ایی باید پیش رو قرار بدین تا از تحیر و بلاتکلیفی خارج بشین.
راه خروج از بلاتکلیفی در صورتی که بفهمید ایشون به شخص دیگه ایی علاقه ندارند اینه که به وسیله یک واسطه مطمئن حرف دل این آقا رو کشف کنید ؛ممکنه اصلا اشتباه فکر میکردید که ایشون به شما علاقه دارند. ویا در حد همسر آینده به شما فکر نمیکنند و فقط این یک احترام خشک و خالی بوده.
اینها رو بررسی کیند ان شاءالله به نتیجه میرسید

همین که شما اطلاع دقیقی از وضعیت ایشون پیدا کنید شما از توهمات احتمالی خارج میشین و این بهتون کمک میکنه که گرفتار فضاهای احساسی وغیر واقعی نشین و اگه محبتی هم احساس میکردین با فهمیدن عدم علاقه ایشون به شما ،خود به خود و البته با یک سری دقتهای خاص از بین خواهد رفت.
بهترین تعدیل کننده احساسات، فهمیدن واقعیتهاست.انسان وقتی از واقعیتها دور میشه اسیر زندگی احساسی میشه و تعادل رو از دست میده و قدرت تصمیم گیریش پایین میاد

وقتی که همه توجه به خدا بشه:
قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين(162 انعام)َش
بگو: نماز من و قربانى من و زندگى من و مرگ من براى خدا آن پروردگار جهانيان است‏

وقتی همه چیز تسخیر خدا بشه آرامش آدمی را فرا میگیره
شه

سلام به همه
فکر نمی کنم دچار احساسات یا توهم شده باشم
چون چند وقت پیش با خواهر خودم وخواهر ایشون در مورد ایشون صحبت می کردیم یهو من ایشونو داداش خطاب کردم که خواهر خودم وخواهر ایشون گفتن که ایشون مثل من فکر نمی کنه یعنی تو بحث خواهر وبرادری نیستن
یا حتی چند سال پیش مادرشون من وایشونو خواهر وبرادر خونده بودن که ایشون صریحا به مادرشون گفته که مارو خواهر وبرادر خطاب نکنن
من نمی تونم منبع موثقی داشته باشم چون حتی اگه اشاره ای کوچیک داشته باشم همه می فهمن ومن اینطور نمی خوام
من حتی نمی تونم به خواهر خودم بگم چون ایشون همه ی مسائل این آقارو می دونن یعنی یه جور ی رازشونو به خواهر منو خواهر خودشون گفته بودن وتنها کسایی هستن که همه چیز و می دونن.
من چند بار از خواهرم پرسیدم که ایشون چه کسی رو دست داره اما هر بار طفره می رفت ویه جواب درست نمی دادوچند بار هم که می خواستم به خواهر خودشون بگم اما نتونستم .حرف زدن تواین موردا خیلی برام سخته واحساس می کنم که اگه بپرسم واسه ی آبروم گرون تموم میشه
از آقایون کارشناس خواهش می کنم که منو راهنمایی کنن

به نظر بنده خواهر خودتون بهترین گزینه هستش که باهاش درمیون بذارید.
نمیخواد به خواهرتون بگید به ایشون دلبسته هستیدو خیلی عادی بفرمایید که من اگه ایشون بیاد خواستگاریم گزینه خوبی میدونمش برا فکر کردن روش.
اگه هم اینقدر رو ندارید به نظر بنده موندن توی این حالت و بعد متوجه بشید که کس دیگه ایی رو میخواستند و فرصت هاتون رو از دست دادید براتون خیلی بیشتر از این یه سوال گرون تمام میشه. واگر هم بدون اطلاع از وضعیت ایشون به خواستگارای دیگتون جواب مثبت بدید ممکنه بعدا دچار جریان مقایسه بشید که اگه صبر کرده بودم این آقا بهتر بود و کاشکی صبر میکردم و از این حرفا.
اطلاع پیدا کردن از وضعیت این آقا با دقت و حساسیت و به صورت مخفیانه به شما هیچ آسیبی رو نمیرسونه

سلام
گفتم که تنها کسایی که از راز ایشون با خبر هستن خواهر خودم
وخواهر ایشونه وکس دیگه ای در این جریانات نیست حتی بقیه ی خواهراشون .واین دوتا هم متاسفانه اونقدر راز نگه دار هستن که به هیچکی چیزی رو نمی گن
اگه خودم به خواهرمم بگم بدون تر دید از موضوع خبر دار میشه چون گفتم که قبلا من از ایشون متنفر بودم وحاضر نبودم حتی اسم ایشونو بشنوم واگه این مساله رو مطرح کنم بدون شک خبر دار میشن

به نظرم باید به یه کسی بگی که بش بفهمونه.شاید اونم شما رو دوست داره ولی فکر میکنه متنفرید ازشو جرءت نداره پا پیش بذاره.. شاید مادر یا پدر بهترین گزینه باشن برای این که به اونا گفته بشه. البته نه مستقیم.مثلا رفت و آمدتون بیشتر بشه یا باشون گرمتر بشن.مثلا مامان بابات بیشتر تحویلشون بگیرن. زیاد اینجوری اتفاق میفته که خانواده دختر تمایل نشون میدن.

گلم
مطالب را واضح مطرح نمی کنی می خوای مشاوره بگیری باید به طور کامل همه چیو بگی
دوسش داری؟ اون به شما ابراز علاقه کرده؟ مستقیم علاقه اش را ابراز کرده یا غیر مستقیم؟مطمئن هستی ابراز علاقه بوده احترام و تعارفات معمول نبوده؟
خواهراش در جریان علاقه برادرشون به شما هستند؟چرا در مورد شما با پدر و مادرشون صحبت نمی کنند ؟ مگه نمیگی از طرف اونا برا ازدواج تحت فشارند چرا در مورد ایشون جلسه تشکیل میدهیدو در مورد این اقا با خواهراش و خواهر خودتون صحبت می کنید؟ دنبال چه نتیجه ای هستید یا هستند؟چرا در موردش با خواهر شما صحبت میکنند ؟ چه لزومی داره که با خواهر شما در مورد اون صحبت می کنند؟
در کل من زیاد نگاه مثبتی به این قضیه ندارم اگه خاستکار مناسبی داری به خاطر این اقا جواب منفی نده عقلانی تصمیم بگیر نه احساسی همانطور که احساس میتواند بر منطق پیروز شود منطق هم میتواند بر احساس چیره شود به شرط اینکه بتونی مدیرت کنی این وجه را در خودت قوی کن و پرورش بده تا زندگی موفقی داشته باشی:Gol:

بوی باران;147380 نوشت:
چطورمیشه ازیه نفردل کند

باید تمرین کنی کار سختی نیست چون یکی از نعمتهای خداوند به انسان نعمت فراموشکاری هست

صادقانه;147719 نوشت:
باید تمرین کنی کار سختی نیست چون یکی از نعمتهای خداوند به انسان نعمت فراموشکاری هست

به نام خدا
با سلام

از اونچه بیان کردید بر میاد هیچ وقت چنین اتفاقی برای خودتون نیفتاده
انشالله هیچ وقت هم نیافتاده
که اونوقت میفهمید از حرف تا عملش خیلی فرقه
اگر میشد فراموش کرد پیغمبر خدیجه رو فراموش میکرد و علی فاطمه رو

به این دوست خوبمون که تاپیک رو باز کردند ساده راه حل رو گفتم که انگار به چشمشون نیومد
بیهوده وقت و انرژی خودشون رو تلف نکنند همه راه حل هایی که بدن ختم به این میشه که کسی واسطه بشه
حالا چه اون شخص شمارو بخواد چه نخواد
توصیه میکنم بعضی چیزهارو هم زیادی برای خودتون بزرگ نکنید خیلی راحتتر میشه مسائل رو حل و فصل کرد البته به شرطها و شروطها

در پناه حق موفق و موید باشید

mnsy;147729 نوشت:
به نام خدا
با سلام

از اونچه بیان کردید بر میاد هیچ وقت چنین اتفاقی برای خودتون نیفتاده
انشالله هیچ وقت هم نیافتاده
که اونوقت میفهمید از حرف تا عملش خیلی فرقه
اگر میشد فراموش کرد پیغمبر خدیجه رو فراموش میکرد و علی فاطمه رو

به این دوست خوبمون که تاپیک رو باز کردند ساده راه حل رو گفتم که انگار به چشمشون نیومد
بیهوده وقت و انرژی خودشون رو تلف نکنند همه راه حل هایی که بدن ختم به این میشه که کسی واسطه بشه
حالا چه اون شخص شمارو بخواد چه نخواد
توصیه میکنم بعضی چیزهارو هم زیادی برای خودتون بزرگ نکنید خیلی راحتتر میشه مسائل رو حل و فصل کرد البته به شرطها و شروطها

در پناه حق موفق و موید باشید


سلام
از این که دیر اومدم معذرت می خوام از دوستان
من واسطه ی خوبی ندارم
در ضمن در جواب دوستمون صادقانه باید بگم که اگه دوسش نداشتم که منتظرش نمی موندم
واینکه میگین خواهرم چطور از راز ایشون با خبره واسه ی اینه که مسبب دوستی بین دوخونواده خواهر من وایشون در حدود 12 سال پیش بوده خب طبیعیه که وقتی خواهرم هر روز خونه اوناس واونا هم ما رو مث دختر خودشون می دونن وحتی میشه که خواهرم تا چند روز اونجا بمونه واز همه مهم تر بخاطر اینکه از کوچیکی به این آقا توهر زمینه ای کمک کردناز رازشون هم با خبر باشن.
اینکه فرمودین فراموش کنم واقعا دست خودم نیس بعضی شبا هم که به ایشون فک هم نمی کنم به خوابم میان بااین احوال من واقعانمی دونم چی کار کنم
نه می تونم منتظر بمونم ونه اینکه ایشونو فراموش کنم

بنده هم نظر جناب راهی هستم عمل کنید نتیجه میگیرید:Kaf:

صادقانه;147718 نوشت:

در کل من زیاد نگاه مثبتی به این قضیه ندارم اگه خواستگار مناسبی داری به خاطر این اقا جواب منفی نده عقلانی تصمیم بگیر نه احساسی

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین


دوست عزیز ، من هم با صادقانه موافقم و نسبت به این قضیه خوشبین نیستم، بنده فکر می کنم این آقا تمایلی به شما ندارند و این خواهر شما و خواهر ایشون هست که می خواند شما و ایشون ازدواج کنید ، و سعی می کنن به گونه ای جلوه بدهند که شما دو تا همدیگر را می خواهید ، اگه اینجوری باشه که خیلی بی انصافیه.

شما می تونید اونا را آزمایش کنید به این صورت که اگه براتون خواستگار اومد و مناسب بود به خواهر آقا پسر اطلاع رسانی بشه که شما موافق این ازدواج هستید ، و ببنید چه عکس العملی از طرف خانواده آنها به این موضوع نشون داده می شه. شما تا کی باید به موردی امیدوار باشید که قطعی نیست؟ چرا باید موقعیت ها را از دست بدهی؟

خدایا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما- آمین یا رب العالمین

بوی باران;147380 نوشت:
با سلام
وبا این که می دونم که حتی فکر کردن به ایشون گناه محسوب میشه ولی یک لحظه هم از ذهن من پاک نمی شن

سلام
من فکر نمیکنم صرف فکر کردن به ایشون گناه باشه
اگه جز این هست لطفا بگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بهش فکرم نکن تلفن نزن نگاشم نکن اصلا پیشش نرو اینو مشاور به من گفته نتیجه میده منم انطور شده بودم:ok::yes::yes::yes::yes::yes:

بوی باران;147380 نوشت:
چطورمیشه ازیه نفردل کند


با سلام و احترام

افرادی که به چنین مشکلی برخورد کردند و به دنبال راه حلی برای ریشه کن کردن این وابستگی هستند، میتونن از راهکارهای بسیار عالی و کاربردی استاد حامی، در تاپیک زیر استفاده کنند: (پست 476 به بعد)

==»بازی جالب برای رشد خلاقیت(ترك اعتياد عاطفي. چه مــــــــي كنه اين بازي كُن) «==

:khaneh::khaneh::khaneh::khaneh::khaneh:

بوی باران;147380 نوشت:
با سلام
اول از هر چیز یه کمی از این رابطه می گم
چند ساله که خانواده هامون با هم در ارتباطن وهر دوی ما مذهبی هستیم و غیر از یه سلام خشک وخالی باهم حرف نمی زنیم ولی از چند سال پیش با اشاره های خودشون و خواهراشون یه چیزایی راجع به علاقشون نسبت به من ابراز کردن ومن هم روز به روز بیشتر به ایشون علاقه مند میشدم البته من تا قبل از این مسائل یه حس تنفر ی نسبت به ایشون داشتم اما نمی دونم چی شد که دیدم نسبت به ایشون عوض شد .به نظر خودم به خاطر بعضی از کارهای انسان دوستانشون نسبت به همه بوده وخلاصه ایشون دستی تو کارهای خیر دارن به هر صورت الان چندوقته که از ایشون خبر های جدیدمی شنوم که به یه نفر دیگه علاقه مندشدن. البته رابطشون با من همون جوریه وحتی چند وقت پیش باز خواهرشون یه اشاره کردن الان من واقعا تو بن بست گیر کردم نمی دونم چی کارکنم بهترین پیشنهاد از یه مشاور مذهبی فراموش کردن ایشون بودع:khandeh!:
بالبالبالباالا وبا این که می دونم که حتی فکر کردن به ایشون گناه محسوب میشه ولی یک لحظه هم از ذهن من پاک نمی شن
ممنون می شما اگه در این رابطه به من کمک کنید وبگید که من باید چی کار کنم

علاقت رو نگر دار تا بهش برسی

فقط زیارت عاشورا و دوری از او

سلام
با مشاور تلفنی مرکز (09640_ کد 9027)حتما تماس بگیر

موضوع قفل شده است