چرا گناه میکنیم؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا گناه میکنیم؟

سلام لطفا نظرتون بگید تا به کمک هم ریشه یابی کنیم

hasan2;12864 نوشت:
چرا گناه میکنیم؟


با سلام

ارتكاب به گناه دلايل زيادي مي تواند داشته باشد:

به نظر بنده انسان هر گناهي كه مي كند بسته به نوع گناه و زمان و مكاني كه در ان قرار مي كيرد و سن وفرد و خانواده و اجتماع و ......مي تواند متفاوت و مختلف باشد و تاثير كذار

برخي گناهان هستند كه عموميت دارند و انسان از زماني متوجه خود مي شود تا اخر عمر در زندگي وي هستند مثل دروغ و غيبت و تهمي وحسد..... برخي از كناهان در برهه خاصي از زندگي گريبان گير فرد است.

اين كه چرا گناه مي كنيم ؟ علل متفاوتي مي تواند داشته باشد

گناه از روي ناداني فرد است و جهالت فرد نمي داند كه اين عمل مخالف دستورات دين است

محيط و خانواده اي كه در ان بزرگ شده گناه را مثل عملي عادي انجام مي وادند وبراي ايشان هم ملكه شده

عدم تزكيه نفس و تربيت سالم ، مي دانيم كه اعمال انسان پس از مدتي ملكه براي انسان مي شوند و انسان بخواهد يا نخواهد پس از مدتي كه برايش ملكه شد خود به خود انجام مي دهد
چه اعمال خوب و چه بد مثلا گاها دروغ كفتن براي كسي ملكه مي شود و اصلا نمي تواند دورغ نگويد يا غيبت كردن و پشت سر اين و ان حرف زدن ملكه فعلي اوست

برخي كناه مي كنند و اين تلقي را دارند كه چاره ديگري ندارند مثلا برخي كه ربا مي گيرند گره زندكي شان را در اين عمل مي دانند و فكر مي كنند با اين كار مشكلشان برطرف مي شود.

و صد البته كه عمده ترين مشكل از قوي و محكم نبودن ايمان و اعتقاد به خدا و دين و قيامت است

ائمه و معصومين كه مرتكب گناه نميشوند چون به زرشتي و پليدي

گناه و اثرات مخرب ان در روح و روان انسان اگاه اند

مثلا انسان به فكرش مي رسد كه از نجاسات خودش بردارد و بخورد همان طور كه مي بينيد تصورش هم براي انسان سخت است انسان هاي برترارتكاب به گناه را همچين چيزي مي دانند

البته تمام اين موارد در مورد كساني است كه عملي را گناه مي دانند افرادي هستند كه اعتقادي به گناه و غير گناه ندارند بالطبع اينها از بحث خارج اند

یک سری از دلایل گناه کردن به نوع جهان بینی انسانها باز میگرده میدانید که جهانی که ما با ان ارتباط برقرار میکنیم جهان واقعی نیست منظورم اینه که ما فقط با 5 حس بینایی ، شنوایی و چشایی و لمسی و بویایی (+ یک حس والاتر) با جهان و محیط اطرافمان ارتباط برقرار میکنیم و هر انچه که این 5 حس تایید کند را واقعی میدانیم ولی علاوه بر این 5 حس ، یک حس فراتر یا یک نیروی میل به معنوی نیز درون ما وجود دارد اما من الان میخواهم شما را متوجه یک موضوع مهمی کنم برای این کار تمرین زیر انجام بدید:
الان به هر صدایی که اطراف شماست گوش کنید .... ایا در زمانی که به صداهایی که اطراف شما بود گوش میدادید به چیزهایی که در ان لحظه دیدید یا لمس میکردید نیز توجه داشتید؟
حالا به چیزهایی که میتوانید لمس کنید توجه کنید و انها را لمس کنید ایا وقتی ان چیزها را لمس میکردید به صداهایی که اطراف شما بود نیز توجه داشتید؟
این تمرین این مطلب اثبات میکند که انسان نمیتواند در آن واحد به دو چیز توجه کند
اگر به یک چیز توجه داشتیم از دیگر چیزها غافل میمانیم
ما معمولا در زندگی روزمره تنها به این 5 حس توجه داریم و از حس برتر یا معنوی که درون ما وجود دارد(یعنی میل به توجه به خدا) غافل هستیم
اگر تماما به یاد خدا باشیم(مثل همان تمرینی که در بالا انجام دادیم)به این کار در تعلیمات اسلامی مراقبه میگویند

من گفتم جهانی که ما میشناسیم در واقع جهان 5 حسی هست ! و ما از دیدن جهان واقعی محروم هستیم(طبق گفته یکی از فیزیکدانان عصر حاضر به نام برایان گرین جهان 20 بعد بعلاوه یک بعد زمان دارد )
خروس جهان خود را سیاه و سفید میبینند یا خفاش تنها با امواج جهان پیرامون خودشو میبینه یا ما انسانها با 5 حس +1 حس بالاتر با جهان پیرامون ارتباط برقرار میکنیم یعنی جهانی که ما میبینیم نمود واقعی جهان نیست و ما حقیقت این جهان را نمیبینیم جهانی را که ما میبینیم ، تنها جهان ساخته شده با این 5 حس ماست
در جهان واقعی همه موجودات حتی جماداتی مثل سنگها جان دارند و تسبیح خدا را میگویند ولی ما ان جهان نمیبینیم و فقط جهان 5 حسی را میبینیم

مشکل گناه کردن هم در واقع به این موضوع جهان بینی مربوط است
یعنی در جهان 5 حسی وقتی چیزی را میبینیم کثیف است از ان دوری میکنیم و لباس تمیز یا مرتب میپوشیم یا از خوردن نوشیدنی تلخ دوری میکنیم ولی ما چون از دیدن جهان واقعی محروم هستیم و تنها به جهان 5 حسی توجه داریم برای همین در چاه سقوط میکنیم
یعنی اگر نمود واقعی اعمال خود را میدیدیم ایا باز هم گناه میکردیم؟

در سوره حجرات آیه 12 خداوند می‌فرماید : «. . . و لا یغتب بَعضکم بعضاً ایحب احدکم اَن یاکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه ؛ بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند ، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده‌اش را بخورد که کراهت دارد.»

حال به نظر من مهمترین دلیل غیبت کردن ندیدن باطن عمل و ندیدن جهان واقعی یا جهان پس از مرگ است یعنی چطور ما در این جهان 5 حسی چیزهای الوده را از خود دور میکنیم ولی ایا اگر جهان دیگر را هم میدیدیم همانطور که این جهان 5 حسی میبینیم باز هم غیبت میکردیم؟

سلام :Gol:، به نظرم چهار مورد باعث می شود انسان دست به گناه (محدوده ممنوع ) بزند

1- نفس
2- شیطان انسی و جنی
3- عدم شناخت خدا
4- عدم شناخت گناه

به نظرم گناه نکردن دلیل می خواهد، نه گناه کردن.

حامی;13047 نوشت:
به نظرم گناه نکردن دلیل می خواهد، نه گناه کردن.

بنظرم این یک مشکل کلی است و میبایست به سوالات اساسی مثل اینکه من چرا به دنیا امدم؟برای چی باید زندگی کنم؟چرا خدا مرا افریده؟من کیستم اصلا خدا کیست و ... جواب داد

گناه کردن در واقع نمود عینی نقص های انسان است ناقص بودن ایمان یا عدم شناخت صحیح از خودشناسی یا خداشناسی یا هدف از زندگی کردن یا ...
البته این حرفای خودم نباید خودمو فریب بده چون من از همه شماها خطاکارترم :Gol:
بنظرم چاره گناه نکردن ایمان است
مثلا اینجا رو ببنید http://amouzeh.parsiblog.com/1350421.htm

سلام

فکر میکنم مهمترین دلیل ارتکاب گناه درک نکردن زشتی گناه و زیبا بودن ظااهر گناه هست

حامی;13047 نوشت:
به نظرم گناه نکردن دلیل می خواهد، نه گناه کردن.


با سلام و تشکر

جناب حامی عزیز
میشه کمی بیشتر مطلب تون رو برای ما توضیح بدهید به عبارت امروزی ها کالبدشکافی کنید.
موفق باشید ...:Sham:

سلام
بله ولی الان سیارم جایی مسقر شوم به آن می پردازم

هر کاری که ادمی انحام میده به امید رسیدن به چیزی هست یعنی انسان باید ارزو و متعلق خودش اصلاح کنه تا سعادتمند و اصلاح بشه
یعنی کسی که ارزو و معشوقه اش را اصلاح کنه همه چیزش را در سمت و سوی معشوقه اش تنظیم میکنه
ولی هر کسی در گستره دیدی که داره ارزوهاشو انتخاب میکنه اروزی یه پسربچه یه دوچرخه است چون گستره دیدش در همان حد است و به طور کلی ارزوی هر فردی در گستره دید اوست
من سخن معصوم در مورد اینکه کسی که خدا را نشناخته گناه میکنه را واقعا قبول دارم
کسی که خدا را بشناسه عاشقش میشه و به سوی او حرکت میکنه
من کتاب اخلاق در اسلام حجت الاسلام حایری شیرازی ( در سال 1362 انتشار یافته بود ) که الان فکر کنم ایت ا.. شده باشند مطالعه کردم
ریشه حرکت و فکر و جهت انسان به سوی تعلقات و ارزوهای خودش است و تا زمانی که ارزوها وجود داشته باشند انسان هم تحرک دارد تا به ارزوی خودش برسد و اگر برای لحظه ای انسان ارزویی در نظر نگرفته باشه ان لحظه ، لحظه افسردگی است

ارزوها 2 فایده دارند اول اینکه انسان را از حال سکون رها میکنند و او را به حرکت وامیدارند و تا لحظه ای که ارزو وجود داشته باشد انسان هم تحرک داره و اگر ان ارزو تمام بشه حرکت انسان هم متوقف میشه

دوم اینکه انسان را تزلزل ناپذیر میکند(اگر ارزوی مناسبی داشته باشه که توضیح میدم)
ارزویی مناسب چه ارزویی است ؟

الف:
ما دو نوع ارزو داریم : 1- ارزوی با انتخاب عقل 2 – ارزو با انتخاب نفس

ارزویی ارزوی عقلی است که ناظر به کل هستی باشه و نه محدود به یک مقطع

ارزوی نفسانی ارزویی است که مقطعی باشه و فانی

انسانهایی که تنبل هستند و حرکتی ندارند به این علت است که ارزوی نفسانی انتخاب کرده اند ولی انچیزی که انسان به حرکت میاره ارزویی است که با انتخاب عقل باشه ، حرکت ارزو با انتخاب نفس حرکت وضعی است ولی حرکت ارزویی که با عقل انتخاب شده هم حرکت وضعی داره هم حرکت انتقالی و به انسان تحرک میدهد

ب:
طول ارزو متناسب با طول انسان باشه

انسان وجودی نامحدود است پس ارزویی که میکند هم باید نامحدود باشه و دنیا و اخرت انسان فرابگیره و محدود به گستره دنیا نباشه چون ارزوی دنیایی هر چه هم که وسیع باشد باز هم محدود است و انسان نامحدود و ارزوهای نفسانی و این تعلقات به این علت در دعای اوحمزه نکوهیده شده که فانی هستند ولی انسان وجودی بیکران دارد و گستره ی رشد انسان نامحدود است ، وقتی این ارزوها محدود و فانی باشد(یعنی در گستره ی دنیا باشد ) انسان هم محدود میشود

گاهی انسان اگاهی دارد و میداند که ارزویی که کرده (ارزوی نفسانی) غیرقابل قبول است و براورده نخواهد شد ولی بعلت تعلقی که دارد (تعلق داشتن یعنی اینکه محبت فلان چیز برداشتن ) با عقل خود بد برخورد میکنه و چراغ عقل میشکنه تا به ارزوی خود برسه در ان لحظه دید انسان محدوده و یک احساس کور انسان به پیش میبره

وقتی ریشه تعلق و ارزوی انسان عوض شد مشکل انسان حل میشه ( اگر انسان به چیز باقی و فنا ناپذیر اعتقاد داشته باشه ارزویی هم که انتخاب میکنه نامحدود و بیکران است و از امورات فانی برای رسیدن به باقی به اسانی میگذره)

پس مشکل اصلی تعلقات و ارزوهای انسان است که اگر فانی باشه انسان را فانی میکنه ولی اگر باقی باشه انسان را هم باقی میکنه و باعث رشد و حرکت انسان میشه

برای مثال

فرض کنید انسانی ترسو است و ما میخواهیم اونو شجاع کنیم علم روانشناسی میاد و عوامل ترس از انسان دور میکنه و میگه اینا که فکر میکنی ترسه میشه کنترل کرد و اینا با جان تو کاری نداره اما علم روانشناسی نمیاد ریشه این ترس علل یابی کنه و اگر شجاعتی هم حاصل بشه شجاعت مصنوعی بدست میاد

اما اگر تعلق و ارزوی انسان به چیز فنا ناپذیر باشه این انسان هم فناناپذیر میشه

به این علت است که قران میگوید اگر عده ی کمی از شما مسلمانان صابر باشید بر فلان عده کثیر از کافران غلبه میکنید چون مسلمان به خدا تعلقت داره و ارزویش تقرب جستن به خداست ولی کافران برای حفظ ارزوهای فانی خود امده اند و اگر نشانه های شکست پیدا بشه زود فرار میکنند …

در واقع گناه کردن نمود جهان بینی ، خودشناسی ، خداشناسی ، چرایی زندگی کردن و .. برمیگرده و این جهان بینی ها و خودشناسی ها و خداشناسی ها و ... یک چیز روشن میکنه و ان معشوقه و محبوب انسان است چون انسان در جهت معشوق خود گام بر میداره پس کسی که معشوق خود را اصلاح کرد خود نیز اصلاح میشه
تنها معشوق هستی خداست و کسی که میخواهد نه تنها گناه نکنه بلکه به سعادت حقیقی برسه بر او لازم است که خدا معشوقه و محبوب او باشه و کسی خدا را معشوقه خودش قرار میده و در جهت او حرکت میکنه که خدا را بشناسه پس جان کلام خدا را بشناس تا عاشق او شوی و به سعادت برسی

یک چیز دیگری هم هست مساله خودشناسی هست چون برای انتخاب ارزو هر چه گستره دید ادم بهتر باشه ارزوی بهتری انتخاب میکنه
مثلا گاهی ادم یه سری کارهایی انجام میده بعدش به خودش میاد و میگه این من بودم که این کارا رو کردم؟ ادم از خودش تعجب میکنه
بیخود نیست پیامبر فرمود بزرگترین دشمن تو نفس توست كه در درونت قرار دارد.
برای خود من این مساله خیلی عجیبه گاهی اوقات یکی دیگه بر وجود من حاکم میشه تا وقتی که من به خودم بیام این مساله واقعا عجیبه یعنی ان یکی دیگه چه کسی بود که من از او اطاعت میکردم؟

چیزی که باعث شده تا من کمی بر خودم مسلط بشم همین مساله است یعنی خودم را از ان یکی دیگه جدا میدونم
یعنی حقیقت من ان نیست و من او نیستم وقتی من با ان یکی دیگه مبارزه نکنم و به فکر خود خودم یعنی حقیقت خودم نباشم و دلسوز خودم نباشم چه کسی به من رحم خواهد کرد؟ یا اگر من چلوی ان یکی دیگه نگیرم چه کسی چلوی او را میگره
یعنی گاهی اوقات انسانها در جهت نفس خودشون جرکت میکنند ولی متوجه نیستند که حقیقت من انها در بند نفس انهاست مثل اینکه وچود انسان مرکب است
این همان سخن خدا در قران است " مثل کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم، خود آنان را از یادشان برد "
یعنی انها حقیقت خود را فراموش کردند و حقیقت من انها اسیر نفس انها شده چه گمراهی از این بالاتر که کسی خود را فراموش کنه؟
من وقتی به اینجا میرسم دلم به حال خودم میسوزه و رقت قلبی نسبت به خودم پیدا میکتم که مبادا گرفتار نفسم بشم چون نفس مثل دشمنی است که به وسیله خود انسان خود او را به دره پرتاب میکنه و این بر من سنگین میاد که خودم به خودم ظلم کنم چون وقتی خود من به فکر خودم نباشم و متوچه خطر نفس درونی ام نباشم چه کسی جلوی نفس من یا ان یکی دیگه میگیره؟

شايد اين جمله را خيلي ديده و شنيده باشيد . [=times new roman]« عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد » اما تا كنون چند بار به معنا و مفهوم آن فكر كرده ايد ؟ اين موضوعي است كه مي خواهيم درباره اش با هم صحبت كنيم.
انسان وقتي كه مي خواهد كار اشتباهي را انجام دهد . تلاش مي كند به شكلي مرتكب اين كار شود كه از چشم هر بيننده اي پنهان باشد . حتي خودش را از ديد يك طفل خردسال مخفي مي كند. و اگر كسي حتي يك طفل خردسال هم كه قدرت درك و تشخيص ندارد حضور داشته باشد از انجام آن صرف نظر مي كند.. دليل اين مخفي كاري چيست ؟ شايد بفرمائيد عمده دليل اين پنهان كاري بخاطر شرم و حيا و حفظ آبرو ست و نمي خواهد شخصيت و حيثيتش نزد مردم و . . متزلزل و خدشه دار بشه . نظر شما كاملا صحيح و درست و منطقي ست . حال با توجه به اين مطلب . هيچ وقت شده از خودمان بپرسيم . با اينكه ميدانيم خدا هميشه و همواره ناظر بر اعمال و كردار و ... ما ست . چطور به خودمان اجازه ميدهيم در مقابل ديدگانش گناه و معصيت كنيم. چرا ما در مقابل مخلوقات خدا شرم و حيا مي كنيم ؟ اما پيش خالق نه ؟ چرا از مخلوق خجالت مي كشيم؟ اما از خالق نه ؟ واقعــاٌ دليل اين همه جسارت و گستاخي چيست؟

بزرگان دين واهل معرفت میگویند:[=arial]انسان موقعي مرتكب گناه مي شود كه خدا را فراموش كرده است. خوبه روي اين جمله بيشتر تامل كنيم . اگر شبي در خلوت خود مروري بر اعمالمان كنيم به يقين خواهيم يافت . دقيقا ما زماني مرتكب معصيت و ... شده ايم كه از ياد خدا غافل و او را فراموش كرده بوديم.... واقعا اين چنين نبوده ؟؟؟ مگر باور نداريم كه در محضر خدا هستيم پس چرا . . . . ؟ ؟ ؟
دوستان عزيز و بزرگوارم ! تا كنون با خود انديشيده ايم كه به چه دليل مرتكب گناه و نا فرماني خدا ميشويم ؟ اصلا با اين كارا به كجا مي خواهيم برسيم ؟ به پول بيشتر؟ پست و مقام بالاتر ؟ زندگي مرفه تر؟ به چي ؟ واقعا اين كارها آنقدر ارزش داره كه نافرماني خدا را كنيم ؟ ميدونم سوال خيلي سختيه اما تو رو خدا بياييم يك بار شده حداقل با خودمون رو راست باشيم . بياييم با وجدان خودمون خلوت كنيم و بشينيم باهاش حساب كتاب كنيم. بياييم ببينم با خودمون چه كرديم ؟ چه بلائي به سر آخرتمون آورديم ؟ چه توشه اي براي آن سرا فرستاده ايم ؟ بياييم قبل از اينكه در دادگاه عدل الهي به اعمالمون رسيدگي كنن خودمون به اعمالمون رسيدگي كنيم و ببينيم كجا كم و كسر داريم. چرا كه ما چه بخواهيم و چه نخواهيم بايد يه روزي از اين دنيا به سراي باقي برويم پس تا دير نشده بجنبيم شايد فردا خيلي دير و فرصتي باقي نمانده باشد. بياييم با خود انديشه كنيم مگر ما اشرف مخلوقات نيستيم ؟ مگر بهاي ما بهشت نيست ؟ پس بياييم حساب و كتاب كنيم كه خدا نكرده خود را به كمتر از اين بها نفروخته باشيم.
دوستان عزيز و بزرگوارم. چرا ما اينقدر از احوالات خود غافليم . چرا نگران اعمال خودمون نيستيم ؟ چرا براي مسائل مادي و دنيوي و . . . خودمون حساب و كتاب داريم و اگر بخواهيم يك ريال از پولمان را خرج يا جايي سرمايه گذاري كنيم ساعتها روي آن فكر مي كنيم كه ضرري متوجه ما نشود. و اگر يك ريال پولمان را گم كنيم آنقدر دنبال آن مي گرديم تا آن را پيدا كنيم. اي كاش به اندازه همين يك ريال نگران عمر و اعمالمون بوديم . و اينقدر نسبت به آن بي تفاوت نبوديم . عمري كه فرداي قيامت براي لحظه لحظه آن مي بايست در محضر پروردگار توضيح دهيم . . تو رو خدا بياييم اينقدر كه نگران مسائل مادي هستيم نصف آن را نگران اعمالمون باشيم. بياييم با دل يقين و باور كنيم كه مرگ حق است . سوال و جواب شب اول قبر حق است . روز حساب حق است. پل صراط حق است . بهشت و جهنم حق است .
به نظر شما آيا ارزش آن را دارد انسان براي چند لحظه يا چند صباح لذت و خوشي بيشتر دست به اعمالي بزند كه عذاب الهي و ابدي را در بر داشته باشد؟ اگرجوابمان منفي ست . پس چرا . . . ؟ ؟ ؟

[=arial]مگر بهاي من و شما بهشت نيست ؟

[=arial]پس چرا آن را كمتر از ارزشش به حراج گذاشتيم؟ :Sham:

من روی این موضوع(چی کار کنیم گناه نکنیم) خیلی نظریه پردازی کرده بودم اخرسر برای من اتفاقات عجیبی افتاد و متوجه این موضوع شدم
اگر ما تنها کارهای نیک انجام دهیم و قلبی پاک داشته باشیم مورد عنایت خدا و تحت تعلیم او قرار می گیریم و خدا دست ما را میگیره

از این روست که خدا در قران می گوید (خدا قوم ظالم را هدایت نمی کند)
اگر به سرگذشت صالحان نیز نگاه کنید می بینید که انها نیز مثل ما انسانهای عادی بوده اند ولی چون نیکوکار بوده اند و قلبی پاکی داشته اند مورد عنایت خدا قرار گرفته اند و تحت تعلیم خدا قرار گرفته اند
* اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون *
و ایه ( و الله یهدی من یشاء و یضل من یشاء) نیز بر همین اساس است

بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی خود را فراموش کردی خدارا فراموش میکنی و وقتی خدارا فراموش کردی گناه صورت گرفته است
لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم؛حشر ،19.

اینکه میدانیم کاری بد است ولی آن را انجام میدهیم به خاطر ضعف ایمان است
شیطان هم میدانست خدا وجود داره حتی می دانست قیامت هم وجود داره و از خدا خواست که به او مهلت بده
چرا شیطان راه اشتباه را رفت با انکه می دانست ؟ پس نتیجه میگیریم
دانستن کافی نیست
ما باید فاصله ی عقل و قلب را با ایمان پر کنیم
پس بهتره در مورد این فکر کنیم که چطور ایمان خود را افزایش دهیم؟
در این مورد اینجا رو پیدا کردم http://amouzeh.parsiblog.com/1350421.htm
لطفا شما هم در این مورد نظر خود را بنویسید
من در این مورد این به نظر رسید

با قلبت ببین و بشنو و تفکر کن
دیدن و شنیدن و تفکر بدون قلب جز گمراهی نیست
یک زمانی است که آدم به چیزی فکر میکنه ولی متوجه نیست ولی زمانی هم هست که به او حالتی دیگر دست میدهد نمیدانم این حالت را چطور میشه بیان کرد

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان و تشکر فراوان به خاطر مطالب خوبی که مطرح کردید. :Gol:

دوستان، فکر می کنم نوعی از گناهان را فراموش کردید. بله، شهوات. غلبه کردن شهوت در خیلی از موارد در زمانی رخ می دهد که 1 - فرد جهان بینی درستی دارد. 2 - خدا را هم در ذهن دارد. 3 - خیلی هم فرد معتقدی است!

مقوله این چنین گناهانی، آنطور نیست که بتوان آن را کاملاً به جهان بینی و فراموشی خدا و غیره ربط داد. این مسئله ایست که خیلی از جوانان معتقد را هم درگیر کرده، و هر از چند گاهی می بینیم که کسی تاپیکی درباره چگونگی ترک این اعمال باز می کند.

همانطور که دوستمان جناب بی رنگ اشاره کردند، دانستن کافی نیست. باید عمل کرد.

قبلاً هم گفتم، باز هم می گویم (مخصوصاً به جوانان). مهم نیست در طول روز چه کرده اید، عبادت فراموش نشود! قرآن (با معنی خواندن) فراموش نشود! اگر گناه را بعداً انجام دهید بهتر است از اینکه همین حالا انجام دهید! حداقل آن را به تأخیر بیاندازید! خدا می داند هر بار نه گفتن به وسوسه، چه تأثیری می گذارد. اگر در این راه تلاش کنید، تدریجاً ایمانتان تقویت شده، حالات روحی خاصی به شما دست می دهد که خیلی راحت تر به وسوسه نه می گویید. نه تنها شهوات را در کنترل خود می گیرید، بلکه در کنار آن، دنیا از چشمتان می افتد. ذکر قلبی به دست آورده، ایستاده و نشسته و به پهلو خفته خدا را یاد می کنید. دلهایتان نورانی شده، لذت عبادت را می چشید. و خیلی چیزهای دیگر.

جهاد اکبر که شاخ و دم ندارد!!! :Kaf:

أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ قَالَ الْإِصْرَارُ هُوَ أَنْ يُذْنِبَ الذَّنْبَ فَلَا يَسْتَغْفِرَ اللَّهَ وَ لَا يُحَدِّثَ نَفْسَهُ بِتَوْبَةٍ فَذَلِكَ الْإِصْرَارُ
اصول كافى ج : 3 ص : 395 رواية :2
امام باقر عليه السلام راجع بقول خداى عزوجل : (و بر آنچه كرده اند اصرار نورزند و بدانند (كه بد كرده اند) 135 سوره 3) فرمود: اصرار بر گناه اينستكه : كسى گناهى كند و از خدا آمرزش نخواهد، و در فكر توبه نباشد، اينست اصرار بر گناه.

8- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الدَّقَّاقِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ زَيْدٍ الْقَتَّاتِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَسْتَغْفِرَ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَعَرَفَ أَنَّهَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ يَحْمَدَهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 159 رواية : 8

ابان بن تغلب گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام مى فرمود: هيچ بنده اى نيست كه گناهى كند و از آن پشيمان گردد جز اينكه پيش از آنكه طلب آمرزش كند خدا گناهش را بيامرزد، و هيچ بنده اى نيست كه خداوند بر او نعمتى ارزانى دارد، و بداند كه آن نعمت از طرف خدا است جز اينكه خداوند پيش از آنكه او سپاسگزارى آنرا كند او را بيامرزد.

3- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ إِنْ مَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كُتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ
اصول كافى جلد 4 صفحه : 170 رواية : 3

3- و نيز آنحضرت عليه السلام فرمود: بنده مؤ من چون گناه كند خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد، پس اگر از خدا آمرزش خواست چيزى بر او نوشته نشود و اگر اين ساعتها گذشت و آمرزش نخواست يك گناه بر نوشته شود، و همانا مؤمن پس از بيست سال بياد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بيامرزد، و كافر همان ساعت آنرا فراموش كند.

امام محمد باقر علیه السلام:

اَفضَلُ العِبادَةِ عِفَّةُ البَطنِ وَ الفَرجِ؛
بالاترین عبادت، عفت شکم و شهوت است. :Sham:
تحف العقول، ص 296

رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله :

مَن أَعرَضَ عَن مُحَرَّمٍ أَبدَلَهُ اللّهُ بِهِ عِبادَةً تَسُرُّهُ؛
هر كس از حرام دورى كند، خداوند به جاى آن عبادتى كه او را شاد كند نصيبش مى‏گرداند. :Sham:
بحارالأنوار، ج 77، ص 121، ح 20

امام حسن عسکری علیه السلام:

اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ؛
وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد. :Sham:
مسند الامام العسکری، ص290

سوره 11:

وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ ﴿۱۱۴﴾
و در دو طرف روز [=اول و آخر آن] و نخستين ساعات شب نماز را برپا دار زيرا خوبيها بديها را از ميان مى‏برد اين براى پندگيرندگان پندى است (۱۱۴)

وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۱۵﴾
و شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏گرداند (۱۱۵)

چرا نباید از همین حالا شروع کنیم؟

با تشکر فراوان
یا حق

إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي

يك زماني با خودم مي گفتم چرا وقتي گناه مي كنيم ميگن تقصير خودت هست كه گناه كردي ، ولي وقتي كار خيري انجام ميديم ميگن توفيق و لطف الهي بود كه نصيبت شد !!! :Gig:

از كسي هم مي پرسيدم به جواب نرسيدم تا اينكه خيلي زود خدا راهنماييم كرد و اين آيه رو ديدم :Mohabbat: تمام جواب سوالم رو تو اين آيه مشاهده كردم

فهميدم كه نفس هميشه امر به بدي مي كنه مگر زماني كه خدا بهمون رحم كنه و قدرت مقابله با اون رو بهمون بده :hamdel:

خدايا طرفة العيني ما رو به خودمون وانگذار :Moshtagh:
دوستت دارم خداجون :hamdel:

یکی به داد من بد بخت برسه
چرا گناه میکنیم و ول کنید بگید چی کار کنم که گناه نکنم
بابا عمرم رفت
تا کی آخه؟
انقدر کمبود عاطفی دارم که به گناه میفتم
حالا جواب شما؟

من دارم میمیرم خواهش میکنم کمکم کنید

گنهکار;135630 نوشت:
چی کار کنم که گناه نکنم

[=Times New Roman]سلام
به اسک دین خوش اومدین.:ok:
اتفاقا تاپیکی در سایت داریم که عنوانش دقیقا همین سوال شماست:

چكار كنم كه ديگه گناه نكنم؟!

گنهکار;135630 نوشت:
یکی به داد من بد بخت برسه چرا گناه میکنیم و ول کنید بگید چی کار کنم که گناه نکنم بابا عمرم رفت تا کی آخه؟ انقدر کمبود عاطفی دارم که به گناه میفتم حالا جواب شما؟

سلام برشما

همینقدر که وقتی گناه می کنید احساس پشیمونی و شرمساری و ترس از خدا بهتون دست میده
نشان دهنده این است که هنوز در گناه غرق نشدید و دغدغه ترک گناهرا دارید . پس نگران نباشید
و ناامید از لطف و رخمت خدا نباشید .
وای از اون روزی هست که انسان گناه بکنه و اندکی احساس پشیمونی و شرمساری نداشته باشه
که برگشت ار ان حالت واقعا سخت و مشکل است .
پس فعلا قدر همین مساله رو بدونید و زیاد ناامید نباشید .

موضوع قفل شده است