جمع بندی چرا پیامبر اسلام (ص) ، با وجود درخواست مردم از آوردن معجزه طفره می رفتند؟

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام
ببخشید نقل قولتون رو دیر جواب میدم.

میقات;696948 نوشت:
معجزه در جایی که نیاز باشد می آید. وقتی کسی ادعای نبوت می کند نیاز است تا برای اثبات ادعایش معجزه بیاورد.

این که اکنون معجزه ای مانند عصای موسی و ... رخ نمی دهد به خاطر این است که زمینه ایمان آوردن فراهم است؛ کما این که اغلب انسان ها اکنون با ایمان (یهودی و مسیحی و مسلمان) هستند.

چند میلیاردی هم نیستند. (بودایی و دینهای دیگه)، مسیحی ها و یهودیها هم که شما میگید میتونن مسلمون باشن.
پس چرا دیگه نیاز نیست؟

میقات;696948 نوشت:
لذا رخ ندادن چنان معجزه هایی، دلیل بر این نیست که آن زمان هم نبوده است. بهتر است به تاریخ و نقل های متواتر تاریخی مراجعه کنید. مگر این که چون مطابق با نظر شما نیست، مدعی شوید تاریخ را هم قبول ندارید و اصلا تاریخی وجود نداشته است.

اگه تاریخ برای پیامبران غیرالهی هم معجزه ذکر کرده بود چی، به علاوه معجزات پیامبران مثل موسی (به جز پیامبر اسلام) شنیدم در الواح مصریها و در تاریخ که به صورت بسیار ریز نوشتن نیست از طریق تورات و قرآن به دست ما رسیده. (البته شخصا اطلاعاتی ندارم)
متواتر کلمه سنگینی است (من دیدم علمای ما مثل شهید ثانی از چندصدهزار حدیثی که داریم فقط یکی دو حدیث رو متواتر میدونستن. قرآن هم که تواترش محل بحث هست.)

میقات;696948 نوشت:
مطلب دیگر این که خصوصیت ویژه قرآن همین است که برای هر عصر و زمانی تا قیامت و برای همه انسان ها، به عنوان معجزه الهی، راه گشا و راهنما است؛ برخلاف معجزات فیزیکی و جسمانی که برای زمانی خاص بوده است.

لذا ویژگی قرآن همین پویا و زنده بودن آن است برخلاف معجزات دیگر.

پذیرش اعجاز قرآن خودش به اندازه پذیرش دین زمان نیاز دارد. برای همین نمیشه به عنوان دیدن یک اعجاز برای ایمان آوردن روش حساب کرد.

[="Tahoma"]

برکه;699988 نوشت:
چند میلیاردی هم نیستند. (بودایی و دینهای دیگه)، مسیحی ها و یهودیها هم که شما میگید میتونن مسلمون باشن.
پس چرا دیگه نیاز نیست؟

با سلام و درود

یهودیان و مسیحیان، مسلمان نیستند ولی پیروان ادیان الهی هستند.

در ثانی، همان ها هم اگر اکنون بخواهند در باره دین اسلام تحقیق کنند، زمینه برای آن ها فراهم است و اگر حقیقت جو باشند می توانند به حقیقت برسند.

برکه;699988 نوشت:
اگه تاریخ برای پیامبران غیرالهی هم معجزه ذکر کرده بود چی، به علاوه معجزات پیامبران مثل موسی (به جز پیامبر اسلام) شنیدم در الواح مصریها و در تاریخ که به صورت بسیار ریز نوشتن نیست از طریق تورات و قرآن به دست ما رسیده. (البته شخصا اطلاعاتی ندارم)
متواتر کلمه سنگینی است (من دیدم علمای ما مثل شهید ثانی از چندصدهزار حدیثی که داریم فقط یکی دو حدیث رو متواتر میدونستن. قرآن هم که تواترش محل بحث هست.)

اگر موثق و اطمینان آور بود باید در آن تامل کرد. اما توجه داشته باشید که صرف نقل تاریخی که معیار نیست. ما از تواتر نقل تاریخی سخن می گوییم.

البته لازم به ذکر است که از ادله دیگر می دانیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، آخرین پیامبران الهی است؛ لذا پس از ایشان ادعای نبوت، جعلی و کذب است.

معجزات حضرت موسی علیه السلام نیز علاوه بر نقل قرآن و روایات، در تورات اصلی هم آمده که بنابر نظر برخی، تورات اصلی در زمان صدر اسلام، هنوز موجود بوده و نزد بزرگان از عالمان یهود بوده و قابل دسترسی بوده است. لذا است که قرآن، اهل کتاب را به عالمان و کتاب تورات توصیه می کند.

برکه;699988 نوشت:
پذیرش اعجاز قرآن خودش به اندازه پذیرش دین زمان نیاز دارد. برای همین نمیشه به عنوان دیدن یک اعجاز برای ایمان آوردن روش حساب کرد.

بله، نیاز به زمان دارد و انتظار نیست کسی یکمرتبه ایمان بیاورد. اصلا ایمان دارای مراتب است. وقتی انسان با دیدن قرائن و شواهد بسیار ـ اعم از خود شخصیت پیامبر، کرامات و معجزات غیر قرآنی و نیز خود قرآن که فحول عرب در آوردن مانندی برای آن عاجز و ناتوان بوده اند ـ مراتبی از اطمینان برایش حاصل می شود لذا نباید انکار کند چون دلیلی برای انکار ندارد.

کم کم وقتی قرائن بیشتری دید و زمانی گذشت و مدعیان و مخالفان نتوانستند در آوردن مثلی برای آن کاری انجام بدهند، این اطمینان او بیشتر و ایمانش قویتر می شود.

لذا درست است زمانبر است ولی اصل آن شدنی و زمینه برای ایمان آوردن فراهم است.

نکته:
در زمان خود پیامبر صلی الله علیه وآله، با توجه به شخصیت ایشان و با توجه به کرامات و معجزات و نیز با توجه به خود آیات نازل شده قرآن (که در اوج فصاحت و بلاغت بوده)، می توان به مراتبی از ایمان رسید. لذا زمینه ایمان آوردن برای مشرکان فراهم بوده است و این آیاتی که تقاضای مشرکان را مطرح می کند، ناظر به معجزات پیشنهادی و بهانه جویی های ایشان است؛ و الا از خداوند حکیم قبیح است وقتی کسی از روی حقیقت جویی، تقاضای حجت نماید، او برایش حجتی نیارود و پس از ایمان نیاوردن آن، وعده عذاب به او بدهد.

درخواست معجزه از پیامبر، و عدم اجابت

پرسش:
در قرآن آیاتی هست که مردم از پیامبر تقاضای معجزه می کنند ولی پیامبر از انجام آن طفره می رود، علت آن چیست؟ آیا حضرت محمد(ص) معجزه ای غیر از قرآن داشتند؟ اگر داشته اند پس این آیه چه می گوید: «وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذیرٌ مُبینٌ»؟ چرا خداوند با وجود درخواست مردم (مردم عصر حاضر)، از آوردن معجز طفره می رود؟ آیا من و شما حق نداریم معجزه ای برایمان آورده شود؟

پاسخ:
با سلام و درود
سؤال شما را در قالب چند مطلب، پاسخ می دهم.

مطلب اول: بهانه جویی و درخواست معجزه
از جمله آیاتی که در این زمینه بدان استناد می کنند، آیه ذیل است:
«وَ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتىَ‏ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا ... قُلْ سُبْحَانَ رَبىّ‏ِ هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولا»؛ و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمى‏ آوريم تا اينكه چشمه ‏جوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى؛ يا باغى از نخل و انگور از آن تو باشد و نهرها در لا به ‏لاى آن جارى كنى؛ يا قطعات (سنگهاى) آسمان را ـ آن چنان كه مى ‏پندارى ـ بر سر ما فرود آرى؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى؛ يا براى تو خانه ‏اى پر نقش و نگار از طلا باشد؛ يا به آسمان بالا روى حتى اگر به آسمان روى، ايمان نمى ‏آوريم مگر آنكه نامه ‏اى بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم!» بگو: منزه است پروردگارم (از اين سخنان بى ‏معنى)! مگر من جز انسانى فرستاده خدا هستم؟!(1)
همان طور که واضح و روشن، کافران برای ایمان آوردن، معجزاتی را پیشنهاد می کردند؛ به این معجزات، معجزات اقتراحی و پیشنهادی گفته می شود که برخی از آنان مانند شق القمر و ... به اذن الهی آورده می شد، ولی برخی نیز عملی نمی شد. زیرا کافران برای تمسخر پیامبر و نیز بی اعتنایی و بی احترامی به قرآن، چیزهایی را به عنوان معجزه از پیامبر می خواستند بدون این که قصد ایمان آوردن داشته باشند.
خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده و کافران جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.
«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ»؛ با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانه‏ اى [معجزه ‏اى‏] براى آنان بيايد، حتماً به آن ايمان مى‏ آورند بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزه ‏اى بياورم) و شما از كجا مى‏ دانيد كه هر گاه معجزه ‏اى بيايد (ايمان مى ‏آورند؟ خير،) ايمان نمى ‏آورند!»(2)
خداوند در باره چنین تقاضایی می فرماید: «وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَهُمْ يجْهَلُونَ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند مگر آنكه خدا بخواهد! ولى بيشتر آنها نمى ‏دانند!(3)
بنابر این، خداوند به معجزات اقتراحی و پیشنهادی که پس از اتمام حجت و از روی هوی و هوس و بهانه جویی بوده، و مشرکان جز ایذاء و تمسخر پیامبر، هدفی نداشتند، پاسخ نمی داده و چنین معجزاتی را نمی آورده است.
نکته تفسیری: در این آیات 90–93 سوره اسراء، مشرکان نگفتند "لَن نُؤمنَ بک..."(به تو ایمان نمی آوریم)، بلکه گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ...» یعنی برای تو ایمان نمی آوریم. به بیان دیگر یعنی به نفع گروه تو ایمان نمی آوریم و به گروه تو ملحق نمی شویم. از این تعبیر می شود به تایید و تصدیق مصلحتی، و خرید و فروش عقیده.
به بیان دیگر، مشرکان گفتند ما به سود و به نفع گروه تو ایمان نمی آوریم مگر این که چشمه ای .... به سود ما محقق کنی. لذا نگاه مشرکان به پیامبری و معجزه، نگاه مادی و با دید خرید و فروش و سود دنیوی است. حتی از پیامبر می خواستند تا قیمت کالاها را از قبل به ایشان بگوید تا در تجارت سود کنند.
روشن که این ها به دنبال بیّنه و دلیل و معجزه نیستند بلکه باج خواهی و مزدخواهی می کنند؛ غافل از این که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده تا مؤمن واقعی بسازد، نه این که به بهای معجزه، رأی و عقیده خریداری کند.
مشرکان می پنداشتند معجزه امری است در اختیار پیامبر؛ هر ساعتی و هر طور و برای هر منظوری که بخواهد معجزه می کند؛ در صورتی که معجزه مثل خود وحی و در ارتباط با عالَم ماوراء است. لذا همان طور که وحی تابع میل پیامبر نیست معجزه نیز چنین است.
لذا موضوع طفره رفتن، در کار نبوده است، بلکه این برخوردی کاملا منطقی و معقول است در برابر کسانی که تقاضای جدی نداشته و هدفشان چیزی به غیر از تمسخر و اذیت نبوده است.

مطلب دوم: معجزات پیامبر
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله معجزات متعدد و متنوعی داشتند که بزرگترین آن ها قرآن کریم است. از موارد دیگر که در قرآن هم اشاره شده، به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می شود:
معجزه شق القمر: «وَ انشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِن يَرَوْاْ ءَايَةً يُعْرِضُواْ وَ يَقُولُواْ سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ»؛ و ماه از هم شكافت! و هر گاه نشانه و معجزه ‏اى را ببينند روى گردانده، مى ‏گويند: «اين سحرى مستمر است‏.(4)
معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: «سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلىَ الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنرِيَهُ مِنْ ءَايَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِير»؛ پاك و منزّه است خدايى كه بنده‏اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ـ كه گرداگردش را پربركت ساخته‏ ايم ـ برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم چرا كه او شنوا و بيناست‏.(5)
اخبار و پیشگویی های غیبی و نیز امداد الهی و کمک ملائکه و ... که در آیات قرآن اشاره شده است نیز از دیگر موارد است.
لازم به ذکر است که معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را بیش از سه هزار معجزه بر شمرده اند که در این جا به برخی اشاره می شود:
ردّ الشمس؛ سلام کردن سنگ و درخت بر آن حضرت؛ حرکت کردن درخت به امر آن حضرت؛ به سخن آمدن و تسبیح گفتن ‍ سنگ ریزه در دست پیامبر(ص)؛ شمشیر شدن چوب برای عُکاشه در جنگ بدر، و برای عبدالله بن جحش در جنگ احد؛ شمشیر شدن برگ نخل برای ابودجانه به امر آن حضرت؛ زنده كردن مردگان؛ شفاى بیماران؛ بهبود یافتن درد چشم امیرالمؤمنین علیه السلام به بركت آب دهان پیامبر(ص)؛ زنده كردن آهویى كه گوشت آن را میل فرموده بودند؛ زنده كردن بزغاله مرد انصارى كه آن حضرت را میهمان كرده بود به آن؛ سخن گفتن فـاطمه بنت اَسَد با آن حضرت در قبر؛ استیلاء بر جن و شیاطین و ایمان بعضی از اجنه؛ خبر دادن از غیب؛ و ....
نکته: پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله قبل از بعثت نیز معجزاتی داشته اند که دلالت دارد بر بعثت ایشان و به نوعی زمینه ساز پیامبری و نبوت است. به این معجزات «ارهاص» گفته می شود. البته این می تواند در باره هر پیامبری صادق باشد.(6)

مطلب سوم: بررسی یک آیه
«وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آياتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ إِنَّما أَنَا نَذيرٌ مُبين‏»؛ گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مى ‏شود، نه به ميل من و شما) من تنها بيم دهنده ‏اى آشكارم‏.(7)
این آیه نمی فرماید که پیامبر معجزه ای ندارند بلکه ناظر به کلام و ادعای مشرکان است.
توجه: آیات قبل در باره معجزه قرآن سخن می گوید. آیه بعد (8) نیز به صراحت می فرماید آیا این قرآن که برای آن ها نازل کردیم، آن ها را کفایت نمی کند؟! لذا این آیه پس از آوردن معجزه های دیگر و بعد از آمدن قرآن است. توجه داشته باشید که بر اساس ترتیب نزول سوره ها، سوره عنکبوت هشتاد و پنجمین سوره نازل شده است(9)؛ یعنی از آیات ابتدایی قرآن هم نیست تا بگوییم هنوز فرصت نبوده تا مشرکان به اعجاز قرآن پی ببرند. پس نمی توان ادعا کرد که قسمت اول آیه ناظر به جایی است که هنوز معجزه ای نیامده بوده است.
مشرکان تقاضای معجزاتی مانند عصای موسی و ید بیضاء و شکافته شدن دریا و ... دارند. و يا همان گونه كه در سوره اسراء از زبان اين گروه آمده است که چرا پيامبر اسلام، نهرها و چشمه‏ هاى آب جارى از بيابان خشک مكه ظاهر نمى ‏كند؟ چرا قصرى از طلا ندارد؟ چرا به آسمان صعود نمى ‏كند؟ و چرا نامه ‏اى از سوى خدا از آسمان براى آن ها نمى ‏آورد.(10)
البته این تقاضاها نه از روی حق جویی بوده بلکه از روی تمسخر پیامبر و تحقیر قرآن بوده است.
مشرکان برای مقابله با قرآن و تحقیر آن، آن را معجزه نمی دانستند و انتظارهای متعدد و بهانه جویی های مختلفی داشتند. لذا این گونه نبوده که معجزه ای از پیامبر ندیده باشند و یا قرآن را معجزه ندانند.
آن ها معجزه شق القمر را با چشم دیدند و آن را سحر و جادو خواندند.
انکار مشرکان و افسانه دانستن قرآن، به معنای آن نیست که واقعا پیامبر برای آنان معجزه ای نیاورده و یا قرآن برای آن ها در این حد بوده و نتوانسته حقانیت خود را بر آن ها اثبات کند. این گفته مشرکان نوعی مقابله و مبارزه با قرآن است، نه این که در واقع هم همین گونه بوده است.
معلوم است که این ها بهانه جویی است، مانند این که می گفتند چرا همراه او (پیامبر) فرشته و مَلَکی نیست و چرا او مانند ما در بازار راه می رود.(11)
خداوند می فرماید مشرکان چنین اند: «وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(12)
کسی که قصد ایمان آوردن نداشته باشد، اگر هزار سال هم در دنیا باشد و پیامبران مختلفی بر او فرستاده شوند، باز هم ایمان نمی آورد.
نکته: اعجاز رابطه تکوینی با ایمان آوردن ندارد، لذا می توان اعجاز بودن را فهمید ولی ایمان نیاورد. بنابر این، چنین استدلالی که ایمان نیاوردن مشرکان به خاطر نبود معجزه بوده، استدلالی غیر علمی و نادرست است.

مطلب چهارم: معجزه و اتمام حجت
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله قبل از بعثت نیز معجزاتی داشته اند که دلالت دارد بر بعثت ایشان و به نوعی زمینه ساز پیامبری و نبوت است. به این معجزات «ارهاص» گفته می شود. البته این می تواند در باره هر پیامبری صادق باشد.
در زمان نزول قرآن و ادعای نبوت توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز قرائن و شواهد برای ایمان آوردن کافی بوده است، کما این که بسیاری با همان قرائن و شواهد، ایمان آوردند.
شخصیت مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نیز معجزات و کرامات و ... در حدی بوده که شبهه جزیره را به سوی خود بکشاند و آن ها را مؤمن نماید. لذا علی القاعده زمینه برای قانع شدن و باور کردن برای مشرکان هم فراهم بوده است.
با توجه به آموزه های تورات و انجیل، قریش و شبهه جزیره منتظر ظهور پیامبر الهی است و برخی ویژگی ها و نشانه های آن در تورات و انجیل آمده است؛ لذا این که کسی ادعای نبوت کند، برای آنان چندان عجیب نیست. مخالفت قریش نیز بیشتر بر سر این است که چرا پیامبر باید از قبیله هاشم باشد و از ما نیست.
پیامبر اکرم که در آن جامعه شناخته شده است و لقب امین گرفته و او را به راستگویی و نجابت می شناسند و به پاکی و صداقت شهره است. چنین کسی اگر ادعایی کند کاملا منطقی و معقول است که توجه و نظرها به او معطوف شود.
با این حال، ایمان نیاوردن مشرکان می تواند به خاطر کافی نبودن دلیل باشد (که این احتمالش بسیار کم است ولی با این حال به عنوان احتمال مطرح است)؛ و یا می تواند به خاطر عناد و لجاجتی باشد که در برابر پذیرش حق داشته اند. این احتمالش بیشتر است زیرا بسیاری از مردم شبهه جزیره در همین شرائط ایمان آورده اند؛ از طرفی با ایمانی که به پیامبر (صلی الله علیه وآله) داریم و با عذابی که ایشان به مشرکان وعده داده اند، معنایش این است که حجت بر آن ها تمام بوده و آن ها از روی عناد و دشمنی، زیر بار حق نمی رفتند.
همین که وعده عذاب به آن ها داده می شود یعنی حجت بر آن ها تمام بوده است. لذا لااقل پیامبر خدا، حجت را بر آنان تمام می دیده که وعده عذاب به آن ها داده است و الا با تمام نبودن حجت، وعده عذاب داده نمی شود.
قرآن می فرماید: «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّنات‏»؛ چگونه خداوند جمعيّتى را هدايت مى ‏كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقّانيّت رسول و آمدن نشانه ‏هاى روشن براى آنها، كافر شدند.(13)
یعنی نشانه ها و ادله آشکار و روشنی بر حقانیت و اثبات نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اقامه شده است.
بنابر این؛ انتظار نمی رود که به یکباره همه مسلمان و مؤمن شوند؛ ولی شواهد و قرائن آن قدر بوده که مردم را به تفکر وا دارد تا در باره ادعای پیامبر، بیاندیشند. لذا اگر هم با اولین آیات نازل شده، مسلمان نشده اند ولی به تدریج و با تجمیع قرائن بیشتر، و مهم تر از همه با شنیدن آیات قرآن و فصاحت و بلاغت بسیار بالای آن، ایمان آوردند.
ممکن است گفته شود چرا برای مردم عصر حاضر، معجزه نمی آید، در جواب باید گفت معجزه وقتی می آید که نیاز باشد، ولی وقتی حجت تمام است دیگر نیازی به معجزه نیست و معجزه هم نمی آید. امروزه نیز اسباب ایمان آوردن فراهم است چرا که عقل ها رشد کرده است، و امروزه در دنیا ایمان به خدا، غالب است؛ که معنایش این است حجت تمام بوده است که این افراد ایمان آورده اند.
از طرفی به اطراف خود که نگاه کنیم معجزات زیادی می بینیم، البته معجزه های خاص نداریم ولی معجزه ها می بینیم؛ کسی که عمل بد انجام می دهد، آثارش را در زندگی او می بینیم؛ کما این که آثار نیکوکاری را در زندگی افراد نیک می بینیم. این خودش معجزه است.
نکته: وقتی انسان با عناد و لجاجتش به نافرمانی و گناه روی بیاورد و قصد ایمان آوردن نداشته باشد، هر حجت الهی را ببیند انکار می کند، و پس از اتمام حجت، دیگر لزومی ندارد حجت برای او اقامه شود؛ زیرا او قصد ایمان آوردن ندارد، پس نیازی به اقامه حجت و معجزه نیست.
کسانی که سالیان متمادی در محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده اند و شخصیت ایشان را می شناسند و آیات نازل شده را شنیده و معجزات متفاوت و کرامات متعدد را به چشم دیده اند، علی القاعده حجت بر آن ها تمام است. لذا هر کس به دنبال حقیقت بوده، این قدر دلیل و قرینه (کوچک و بزرگ) برایش وجود داشته که با کنار هم گذاشتن آن ها، ایمان حاصل شود. کسی هم که نمی خواسته ایمان بیاورد، چشم بر همه چیز بسته و ادعای سحر و جادو نموده و یا پیامبر را مجنون خوانده و یا از روی تمسخر و تحقیر، تقاضای معجزه دیگری کرده است.
خداوند که بر همه چیز آگاه است می فرماید اینان ایمان نمی آورند: «وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(14)
بله اعراب بادیه نشین و بیابان گرد که سالی یکبار با زحمت به مکه و مدینه آمده و از اوضاع آگاه می شدند را می توان گفت حجت بر آنان تمام نیست ولی کسی که سالیان زیاد در سرزمین وحی بوده و از نزدیک در ماجراها بوده است، احتمال ضعیف دارد که حجت بر او تمام نشده باشد.
با این حال اگر هم کسی باشد که واقعا حجت بر او تمام نباشد، جای نگرانی نیست، زیرا خداوند در حق کسی ذره ای ظلم نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ»(15)
نکته: وقتی خداوند می فرماید اینان که تقاضای معجزات گوناگون دارند، ایمان نمی آورند، و وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای آنان عذاب را وعده می دهد؛ قطعا کسانی هستند که حجت بر آنان تمام بوده است؛ لذا حسابشان جدا است از کسانی که حجت بر آنان تمام نبوده است.
پس معجزه نیاوردن پیامبر به جهت طفره رفتن نبوده است زیرا طرف مقابلش کسانی بوده اند که قصد ایمان آوردن نداشته و از روی تمسخر و تحقیر، تقاضای معجزه می کردند.

بنابر این:
در زمان خود پیامبر صلی الله علیه وآله، با توجه به شخصیت ایشان و سابقه قبل و بعد از نبوت و نیز با توجه به کرامات و معجزات و نیز بر اساس خود آیات نازل شده قرآن (که در اوج فصاحت و بلاغت بوده)، می توان به مراتبی از ایمان رسید. لذا زمینه ایمان آوردن برای مشرکان فراهم بوده است.
این آیاتی که تقاضای مشرکان را مطرح می کند، ناظر به معجزات پیشنهادی و بهانه جویی های ایشان است، چرا که آن ها قصد ایمان آوردن نداشته بلکه قصدشان تمسخر و تحقیر پیامبر و یا درخواست معجزه برای منافع دنیوی شان بوده است؛ و الا به اندازه ای که اتمام حجت شود، برای آنان بیّنه و معجزه آمده است و لذاست که به آنان وعده عذاب داده می شود؛ از طرفی از خداوند حکیم قبیح است وقتی کسی از روی حقیقت جویی، تقاضای حجت نماید، او برایش حجتی نیارود و پس از ایمان نیاوردن آن، وعده عذاب به او بدهد.

_________
1. اسراء: 17/ 90-93.
2. انعام: 6/ 109.
3. انعام: 6/ 111.
4. قمر: 54/ 1و2.
5. اسراء: 17/ 1
6. برای آگاهی دقیق تر، از معجزات، به «بحار الانوار»، علامه مجلسی، تحقيق: ربانی شيرازی، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 ق، جلد 17، از صفحه 159 تا آخر کتاب، و جلد 18 از اول کتاب تا صفحه 146 مراجعه شود.
7. عنکبوت: 29/ 50.
8. عنکبوت: 29/ 51.
9. معرفت، علوم قرآنى، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 91.
10. اسراء: 17/ 90-93.
11. فرقان: 25/ 7.
12. انعام: 6/ 111.
13. آل عمران: 3/ 86.
14. انعام: 6/ 111.
15. نساء: 4/ 40.

موضوع قفل شده است