چرا وضع حجاب اینقدر بد است؟

تب‌های اولیه

124 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

فطرت زن تمایل به زیبا نشون دادن داره و این میل در همه زنها وجود داره و زن خودش باید به یه پختگی و بلوغ فکری برسه و این فطرتش رو جهت دهی کنه و براساس چیزی که خدا و قرا ن گفته زیباییشو برای همسرش آشکار کنه
نه اینکه همه چیز و رها کنیم و بدون هیچگونه کار فرهنگی و و آموزشی یه دفعه می بینیم دختره بد حجابه کتکش بزنیم ولی ظاهرا شما با این برخورد چکشی موافقید
افرادی که اینجوری فکر کنند جوونهایی که شناختی از خدا ندارند و دنبال شناختی هم نیستند رو از همه چیز زده می کنیم .
شما که تو همه پستاتون نوشتید من گردنم می شکنه نمی تونم نگاه نکنم . باز خدا رو شکر پست آخرتون امیدوار کننده بود .

عــــلی;244731 نوشت:
[=Green][=12]بنام خدا.

وقتی هم که از خونه بیرون میزنم نمیدونم چه موجوداتی از کنارم رد میشن چون نمیبینم.

خدا پدر و مادرتون و بیامرزه ما هم از اول همینو گفتیم . آره من خودم چادری ام و قبول دارم بد حجابی خیلی خیلی شدیده
ولی تو قران خدا قبل از توصیه به حجاب اول به مردها توصیه کرده که نگاهتون رو مواظب باشید.

سوره نور ایه 30

ولی شما اصرار داشتید که مرد دست خودش نیست و نگاه می کنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اگه نگاه نکنه می خوره به دیوار و میله آهنی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عــــلی;244731 نوشت:
[=Green]

بنده اصلاً از خونه بیرون نمیام که بخوام ببینم اینارو.بعدشم ب[="Red"]نظر من اصلاً این موجودات دیدنی نیستند:ok:.[/]

[SPOILER][/SPOILER]
یا علی.

[/]

دقیقا تا تقاضایی وجود نداشته باشه عرضه ای هم وجود نداره :vamonde:

راستی تو امضاتون یه جمله بود که حذفش کردید : [="red"]نگاه به نامحرم تیری زهر آلود از تیرهای شیطان است . [/]

چرا !!!!!!!!!!!!

لا حول و لا قوة الا بالله

lotus;244528 نوشت:
اگر یک محجبه مانتویی بخواد رنگهایی غیر از سیاه بپوشه و روشن بپوشه جامعه نگاه های خوبی نسبت به اون فرد نداره و جا افتاده نیست مثلا سفید سبز صورتی و ...

دلیلش این هست که افراد دیگه ای که حجاب خوبی ندارن از این رنگ ها استفاده میکنن ، اگر محله ای باشه که اکثرشون معتاد باشن و یک نفر سالم ساکن اونجا بشه کسانی که شناختی ازش ندارن چی فکر میکنن ؟ میگن حتماً اینم معتاده
چند وقت پیش با یکی از دوستانم با اصرارش رفتیم تو یکی از پارکها که اوضاعش نسبتاً بهتر بود ، اول پارک نوشته بود ورود بانوان به پیست دوچرخه سواری اکیداً ممنوع یعنی چی ؟ یعنی خانم ها نیان تو پیست ولی برعکس بود اکثراً دخترانی بودن که مثل جوجه رنگی با انواع و اقسام رنگها ریخته بودن تو پیست
من دیگه سرم بره تو اون پارک نمیرم ولی اون پارک برای امثال من هم هست چرا اوضاع باید طوری باشه که من نتونم برم
lotus;244528 نوشت:
اونها خواهان توجه هستن و بهترین راه که به مقصد می رسونتشون در جامعه ای که نام اسلامو به یدک می کشه ظاهرشون هست نه اخلاق های باطنیشون

هدف وسیله رو توجیح نمیکنه
ولی ، متاسفانه دنیا دنیای ویژگیهاست و جامعه ما هم داره به این سمت حرکت میکنه
پزشک ویژگی داره به اسم طبابت که اون رو در جامعه بالا میبره ولی همون پزشک برای ساختن منزلش به مهندس رجوع میکنه پس مهندس هم بالا میره ، همون مهندس فرزندش رو برای علم آموزی به دست معلم میسپاره پس معلم هم بخاطر ویژگی که داره میره بالا
همه دوست دارن که ویژگی داشته باشن که بارز باشن حالا این وسط دختری که ویژگی خاصی نداره چاره ای نداره جز اینکه ظاهرش رو نشون بده
مشکل اینجاست که داریم جامعه رو به این سمت میبریم

كبوتر حرم;244838 نوشت:
من دیگه سرم بره تو اون پارک نمیرم ولی اون پارک برای امثال من هم هست چرا اوضاع باید طوری باشه که من نتونم برم

به قول یکی هنر این نیست که آقایی توی کشور ایران زندگی کنه بعدش بگه من میتونم نگاهمو کنترل کنم.
اگه مرده بره توی یکی از همین کشورهای خارجی، دورتر نریم همین ترکیه، اونوقت معلوم میشه چند مرده حلاجن

*دردونه ی خدا*;244953 نوشت:
به قول یکی هنر این نیست

نه شما اشتباه میکنید هنر اینه که هرجاکه هستی با ایمان باشه چه ممالک اسلامی چه کشورهای کفر

قدس شریف;244956 نوشت:
نه شما اشتباه میکنید هنر اینه که هرجاکه هستی با ایمان باشه چه ممالک اسلامی چه کشورهای کفر

منظور من اینه که توی کشور خودمون باایمان بودن کار زیاد سختی هم نیستش، همین

[="Tahoma"][="Black"]لا حول و لا قوة الا بالله

*دردونه ی خدا*;244953 نوشت:
به قول یکی هنر این نیست که آقایی توی کشور ایران زندگی کنه بعدش بگه من میتونم نگاهمو کنترل کنم.
اگه مرده بره توی یکی از همین کشورهای خارجی، دورتر نریم همین ترکیه، اونوقت معلوم میشه چند مرده حلاجن

بله منم میدونم که هنر اون نیست که تو خونه بشینی و گناه نکنی ولی دلیل نمیشه وارد شرایط گناه بشی در حالی که میتونی وارد نشی بعد گناه نکنی

*دردونه ی خدا*;244959 نوشت:
منظور من اینه که توی کشور خودمون باایمان بودن کار زیاد سختی هم نیستش، همین

اتفاقاً خیلی کار سختیه
خیلی نوشتم ولی پاکش کردم
این مورد رو با وجود اینکه خیلی حرف دارم ولی چیزی نمیگم[/]

عــــلی;244588 نوشت:
بنام خدا.

امام علی علیه سلام جواب سلام خانم ها رو نمیدادند.مگه ایشون معصوم نبودند؟ا

واقعا این موضوع حقیقت داره؟؟؟؟؟؟؟
یعنی ما هم به آقایون سلام نکنیم؟ آخه بی احترامی نیست؟ مثلا به مردهای همسایه هم نمیشه سلام کرد؟

[="navy"]سوگل جان اصلا اینجوری نیست که جواب سلام خانمها رو ندن . همه می دونیم که ائمه پیش سلام بودند و سعی می کردند همیشه اول سلام کنند
حضرت به خانمهای جوان سلام نمی کردند :

روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که «پیامبر اکرم (ص) به تمام زنان اعمّ از پیر و جوان سلام می‏کردند، امّا من فقط به سال‏خوردگان از زنان سلام می‏کنم». روایت مورد نظر در منابع مختلف روایی از جمله، اصول کافی ج 2، ص 648، آمده است. ب. تفاوت سیره امام علی (ع) با پیامبر (ص)، دلیلش را خود حضرت در روایت بیان می کند، و آن این که ممکن است صدای نازک زنان جوان خدای ناکرده موجب وسوسه در نفس شود. شاید تفاوت سن آن حضرت و جوان بودنش نسبت به پیامبر و یا عرف آن زمان باشد. ج. حجاب رایج زنان آن زمان پوشیه نبوده، وانگهی امام (ع) در روایت تصریح به صدای نازک زنان جوان دارد، با این وصف به طور طبیعی نگاه کردن به چهره آنان منتفی است. د. اگر کسی خواست به این سنت حسنه عمل کند، بهتر آن است که به شیوه امام علی (ع) عمل کند؛ زیرا از هرگونه وساوس شیطانی، اتهام و ... به دور است.
[/]

شاهزاده خانم;245147 نوشت:

حضرت به خانمهای جوان سلام نمی کردند

سلام خانمی،
( دلم برای این سایت تنگ شده بود
الان باز باید برم :Ghamgin:)
خب ما چندتا از همسایه هامون پسرای جوون دارن که بهشون سلام نمیکنم ولی احساس میکنم که بی احترامیه و ناراحت میشن. نمیدونم چیکار کنم؟!

سوگل جون کار درستی می کنی عزیزم من چه تو محله و چه سر کار اصلا به مردهای جوون سلام نمی کردم و نمی کنم .

چون طبق یه حدیثی که من خوندم زن باید سه خصوصیت داشته باشه که داشتن ان خصوصیات برای مردها درست نیست : مغرور بودن ، ترسو بودن و بخیل بودن .

که به نظر من تمام این موارد در حجاب موثره .زن که مغرور باشه مردها رو تحویل نمی گیره و کمتر مزاحمت
براش درست می شه و وقتی ترسو باشه وقتی ببینه با بی حجابی ممکنه بهش آسیب برسه بیشتر مراقبت می کنه و دیگه این که بخیل باشه تا اجازه نده دیگران از زیباییهاش استفاده کنند

پس طبق این حدیث زیبا مغرور بودن برای زن اصلا بد نیست .

در ضمن سوگل جان اینجا ایرانه و باعرض معذرت از همه آقایون باید بگم که ظرفیت آقایون خیلی پایینتر از اون حدی هست که فکرشو بکنی . اگه بهشون سلام کنی به حساب ادبت نمی ذارند . به حساب این میذارن که زن عاشقشون شده

رسولخــدا صلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: هر مسلمانی که به زیبایی های زنی نظر ابتــدایی افکند آنگاه چشم بپوشد خداوند برایش عبادتی قرار می دهد که شیرینی اش را بچشد.

امام علی علیه السلام فرمودند: برخی از نیکوترین اخلاق زنان زشت ترین اخلاق مردان است، مانند، تکبّر، ترس،و بخل، هرگاه زنی متکبر باشد بیگانه را به حریم خود راه نمی دهد، واگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می کند و چون ترسان باشد از هر چیزی که به آبروی او زیان رساند فاصله می گیرد.

ای کاش که اینقدر که به مذهب و حجاب مردم گیر میدادن یک کمی هم به فکر معیشت مردم بودند

shahram1363;245212 نوشت:

دوست عزیز من کاری به وضع معیشت ندارم خودمم ادم پولدادری نیستم اهل روستایم و لقمه نانی و...
اما حجاب خیلی مهمه یادمون باشه خون شهیدان پایمال نشه خوب اگه ما اینطوری میخواستیم خب 8 سال جنگ نمیکردیم دیگه...
واینکه اگه حجاب خوب بشه گناها کمتر میشه من که اهل روستام و بخاطر بد حجابی خدارو شاکرم که روستایی ام...
التماس دعا

لا حول و لا قوة الا بالله

shahram1363;245212 نوشت:
ای کاش که اینقدر که به مذهب و حجاب مردم گیر میدادن یک کمی هم به فکر معیشت مردم بودند

فقط ميخواستيد يه پارازيت بندازيد و بريد ديگه نه؟
مشكل حجاب رو ميشه از طريق خانواده و فرهنگ سازي حل كرد ولي تامين معيشت دست من و شما نيست
سنگ كسي رو هم به سينه نميزنم اگر پاي انتقاد بيفته من از شما منتقدترم

عفت مردم مهمتره يا شكمشون ؟
منم ميدونم كه فقر هم يكي از عوامل اين ناهنجاري هست ولي همش فقر نيست اونكه پولداره چرا اين كارو ميكنه ؟

كبوتر حرم;245269 نوشت:
لا حول و لا قوة الا بالله


فقط ميخواستيد يه پارازيت بندازيد و بريد ديگه نه؟
مشكل حجاب رو ميشه از طريق خانواده و فرهنگ سازي حل كرد ولي تامين معيشت دست من و شما نيست
سنگ كسي رو هم به سينه نميزنم اگر پاي انتقاد بيفته من از شما منتقدترم

عفت مردم مهمتره يا شكمشون ؟
منم ميدونم كه فقر هم يكي از عوامل اين ناهنجاري هست ولي همش فقر نيست اونكه پولداره چرا اين كارو ميكنه ؟

اولا که حقیقت بود پارازیت نبود ثانیا از اول اسلام حجاب اجباری نبوده و فقط تو ایران اجباریه و شاید هم تو چند تا کشور عقب افتاده دیگه و در ضمن حجاب مشکلی نداره ما خودمون مشکل ساخیم ازش .این اصل قانون هستش که مشکل داره و اینها اصل جریان زندگی که تامین معیشت مردم هست رو فراموش کردند و به اونجاشون هم حساب نمیکنند و حالا به حجاب گیر دادند که مثلا با یک روسری که تو سر مردم باشه و یا نباشه چه مشکلی مگه میخواد از این مردم حل بشه؟ این همه مردم تو ترکیه دارند راحت و بدون مشکل زندگی میکنند این همه مردم تو همین کشورهای عربی همین سوریه و همین لبنان بدون روسری هم دارند زندگی میکنند حالا مگه چی شده؟ این همه کشور پیشرفته اسلامی هست فقط ما توشون شاخ درآوردیم دیگه در ضمن کی گفته که عفت به حجاب هستش؟ عفت رو اصلا تعریف بکن؟ اول انقلاب قرار نبود حجاب اجباری بشه و بعدا اینجوری شد. فرق ما با کشورهای دیگه اسلامی فقط در اینه که اونها به موضوعات اقتصادی مهمتر فکر میکنند و ما دنبال این هستیم که یه دختر با یه پسر حرف بزنه و بهشون گیر بدهند و مشکل برای خانواده ها درست بکنند

اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.
او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم. براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.

به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.

سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.

من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام "عبا" که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.

شاهزاده خانم;246435 نوشت:
اخیرا سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی، توضیحاتی را درباره خود ارائه داده است.
او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند:
من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم. براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.
سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم.

به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی آنها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.
یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.
یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ای معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.

سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.
من یک ردای زیبای بلند و یک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم و در خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.

من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.
من از حجاب رضایت داشتم، اما دیدن رو به افزایش زنان مسلمانی که از نقاب استفاده می کنند کنجکاوی مرا درباره نقاب برانگیخت. من نظر همسر مسلمانم را، که پس از اسلام آوردن با او ازدواج کردم، درباره گذاشتن نقاب و یا بسنده کردن به حجاب را جویا شدم. به نظر او حجاب در اسلام امری واجب است، در حالی که نقاب نیست. در آن زمان، حجاب من شامل پوشش سری که تمامی سر مرا بجز صورتم رامی پوشاند، و یک ردای سیاه بلند گشاد بنام "عبا" که تمامی بدن مرا از گردن تا نوک پا را می پوشاند، بود.
هیچ چیز مرا از تعویض بیکینی ام در ساحل جنوبی و زندگی پر زرق و برق سبک غربی ام با زندگی کردن در آرامش با خالقم و لذت بردن از زندگی در میان همنوعانم بعنوان یک شخص با ارزش، خوشحال نمی کند. بدین دلیل است که من استفاده از نقاب را انتخاب کرده ام، و تا پای مرگ از حق لاینفک ام برای پوشیدن اش دفاع خواهم نمود.


فقط همین یه نقاب رو کم داتیم که بحمدالله اونم وارد شد

سلام
من خودم بارها شده که به خاطر این که سوار تاکسی نشم از کلاسم جاموندم!
من یه زنم وقبل اون یه انسان! عاشق پیشرفتم
حجابم رو کنترل می کنم
از مادیات به خاطر خدام وهمسرم و خودم میگذرم تا یهو مشکلی پیش نیاد
زن زیباست و جاذب و مرد خواهان اون پس حجاب باید مثل یه سپر باشه بینشون
این دوره هم مردها بد شدن و هم زن ها
جدال خوب نیست
می دونم ناراحتین اما من به خاطر اینکه خدا ایییین قدر وجودم رو موثر قرار داده شکر گزارشم
فقط باید نعمت هامو کنترل کنم و مواظبشون باشم
در ضمن مواظب منابع حدیث باشین
صورت مساله رو پاک نکنین( زن نباید از خونه بیاد بیرون) راه حل بدین
بحث داغه اما بهتر نیست به هم احترام بگذاریم؟

fezeh;247070 نوشت:
صورت مساله رو پاک نکنین( زن نباید از خونه بیاد بیرون) راه حل بدین بحث داغه اما بهتر نیست به هم احترام بگذاریم؟

با احترام به متن بسیار زیبا و منطقیتون باید عرض کنم اینکه زن نباید از خانه بیاید بیرون جز با یک مرد محرم نص سنت نبوی(ص) است.

موضوع قفل شده است