چرا مسیحی نشوم؟

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

معمولا در اثبات نبوت حضرت محمد به سه دسته دلیل تمسک میشود:

1.معجزات

2. خبر دادن انبیای گذشته و تصدیق از ناحیه ایشان

3. بررسی تاریخ زندگانی و یافتن قرائن و شواهدی که مجموعا دلالت بر نبوت دارد. (الالهیات/ج3/ص228)

در ذیل هر یک از این سه طریقه، اندیشمندان غرب و شرق مباحث مفصلی مطرح کرده اند که پرداختن به همه آنها در این مختصر نمیگنجد و تنها میتوان توصیه نمود تا با مطالعه در منابع فراوانی که پیرامون هر یک از این راهها نگاشته شده است میزان اطلاعات خود را افزایش دهید. (به عنوان مثال در مورد بشارت انبیای سابق به نبوت حضرت محمد میتوانید مراجعه کنید به: http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/944069)

اینجا تلاش میکنیم به یکی از شاخه های بحث در ذیل دلیل اول (یعنی معجزات حضرت محمد) بپردازیم.

همانطور که خود در پاسخ به مخاطب یاد شده گفته اید یکی از دلایل نبوت حضرت محمد معجزات ایشان است. معجزاتی که به حضرت محمد نسبت داده میشود دو دسته اند:
1. معجزه جاوید ایشان که در حال حاضر نیز در اختیار همگان است یعنی قرآن.
2. معجزاتی دیگر که در نقلهای اطمینان بخش از آن خبر داده شده است.

درباره دسته دوم همینجا این نکته را عرض کنیم که برای تصدیق اینکه فلان پیامبر فلان معجزه را داشته است لازم نیست خودمان آن معجزه را دیده باشیم بلکه نقل آن نیز اگر شرایط اطمینان بخشی را داشته باشد کافی است و این مطلب اختصاصی به مسلمانان ندارد و همه ادیان آسمانی در این مطلب مشترکند.

اما درباره معجزه جاوید حضرت محمد که همه میدانند قرآن است باز بحثهای مفصلی شده است که پرداختن به همه آنها اینجا امکان پذیر نیست و تنها به یک مبحث اشاره میکنیم.

یک راه شناسایی اعجاز قرآن و در نتیجه نبوت حضرت محمد، مطالعه قرآن و تطبیق مطالب آن با عقل و وجدان خویش از طرفی و ادعاهای دیگر مکاتب از طرف دیگر است.

مثلا یکی از مباحث قرآن، خداشناسی است. اگر آیات قرآن در این باره را مطالعه و حاصل آنرا با مباحث خداشناسی در دیگر مکاتب (اعم از آسمانی و زمینی) مقایسه کنیم پی میبریم که آنچه قرآن درباره خداشناسی ارائه میکند جز به شیوه ای اعجازگونه نمیتواند باشد.

قرآن خداوند را موجودی معرفی میکند که از هر نقصی مبرا و به زیور هر کمالی آراسته است و این مطلب بیشترین تطبیق را با برهانهای عقلی و یافته های عرفانی ای دارد که سالیان دراز توسط فیلسوفان و عارفان مختلف بحث شده است.

البته کسی که در زمینه برهانهای عقلی و یافته های عرفانی مطالعه منسجمی نداشته باشد یا قرآن را با اسلوب خاصش مطالعه نکرده باشد احتمالا آنچه عرض شد را ادعا میپندارد که در این اینصورت باز لازم است از وی دعوت کنیم تا یک سیر مطالعاتی و تحقیقاتی را در هر یک از این دو زمینه بگذراند.

به هر حال، زمانی که نتیجه مذکور (خداشناسی منحصر بفرد قرآن) را همراه این حقایق تاریخی در نظر بگیریم که اولا: قرآن در شرایط فرهنگی و زمانی و جغرافیایی نامساعدی در اختیار انسانها قرار گرفته است که تناسبی با خداشناسی قرآن ندارد و ثانیا: آن مطالب عمیق توسط شخصی درس ناخوانده ارائه شده است و ثالثا: در بیان آن مطالب از فصاحت و بلاغت عجیبی بهره برده است تا جایی که بلیغان مشرک عرب که بیشترین انگیزه در مخالفت با قرآن را داشته اند نتوانستند در هماوردطلبی قرآن گام پیروزمندانه ای بردارند، تصدیق خواهیم نمود که عملا طرح چنین دیدگاهی که تا به امروز هم سرآمد است، نمیتواند منشأی زمینی داشته باشد.

همانطور که مشاهده میکنید استدلالی که عرض شد مستلزم مطالعه و تحقیق است و بدون آن ممکن است به عنوان یک ادعا قلمداد شود. این فرآیند تحقیقی و مطالعاتی حداقل شامل مراحل ذیل است:

1. مطالعه آیاتی از قرآن که درباره خداشناسی آمده است

2. مطالعه برهانهای فلسفی و یافته های عرفانی پیرامون خداشناسی

3. مطالعه خداشناسی دیگر مکاتب (اعم از زمینی و آسمانی)

4. مقایسه مطالب قرآن با یافته های فلسفی و عرفانی از یکسو و مطالب دیگر مکاتب و ادیان از سوی دیگر.

در پناه حق

طاها;737773 نوشت:
با عرض سلام به شما دوست گرامی

معمولا در اثبات نبوت حضرت محمد به سه دسته دلیل تمسک میشود:

1.معجزات

2. خبر دادن انبیای گذشته و تصدیق از ناحیه ایشان

3. بررسی تاریخ زندگانی و یافتن قرائن و شواهدی که مجموعا دلالت بر نبوت دارد. (الالهیات/ج3/ص228)

در ذیل هر یک از این سه طریقه، اندیشمندان غرب و شرق مباحث مفصلی مطرح کرده اند که پرداختن به همه آنها در این مختصر نمیگنجد و تنها میتوان توصیه نمود تا با مطالعه در منابع فراوانی که پیرامون هر یک از این راهها نگاشته شده است میزان اطلاعات خود را افزایش دهید. (به عنوان مثال در مورد بشارت انبیای سابق به نبوت حضرت محمد میتوانید مراجعه کنید به: http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/944069)

اینجا تلاش میکنیم به یکی از شاخه های بحث در ذیل دلیل اول (یعنی معجزات حضرت محمد) بپردازیم.

همانطور که خود در پاسخ به مخاطب یاد شده گفته اید یکی از دلایل نبوت حضرت محمد معجزات ایشان است. معجزاتی که به حضرت محمد نسبت داده میشود دو دسته اند:
1. معجزه جاوید ایشان که در حال حاضر نیز در اختیار همگان است یعنی قرآن.
2. معجزاتی دیگر که در نقلهای اطمینان بخش از آن خبر داده شده است.

درباره دسته دوم همینجا این نکته را عرض کنیم که برای تصدیق اینکه فلان پیامبر فلان معجزه را داشته است لازم نیست خودمان آن معجزه را دیده باشیم بلکه نقل آن نیز اگر شرایط اطمینان بخشی را داشته باشد کافی است و این مطلب اختصاصی به مسلمانان ندارد و همه ادیان آسمانی در این مطلب مشترکند.

اما درباره معجزه جاوید حضرت محمد که همه میدانند قرآن است باز بحثهای مفصلی شده است که پرداختن به همه آنها اینجا امکان پذیر نیست و تنها به یک مبحث اشاره میکنیم.

یک راه شناسایی اعجاز قرآن و در نتیجه نبوت حضرت محمد، مطالعه قرآن و تطبیق مطالب آن با عقل و وجدان خویش از طرفی و ادعاهای دیگر مکاتب از طرف دیگر است.

مثلا یکی از مباحث قرآن، خداشناسی است. اگر آیات قرآن در این باره را مطالعه و حاصل آنرا با مباحث خداشناسی در دیگر مکاتب (اعم از آسمانی و زمینی) مقایسه کنیم پی میبریم که آنچه قرآن درباره خداشناسی ارائه میکند جز به شیوه ای اعجازگونه نمیتواند باشد.

قرآن خداوند را موجودی معرفی میکند که از هر نقصی مبرا و به زیور هر کمالی آراسته است و این مطلب بیشترین تطبیق را با برهانهای عقلی و یافته های عرفانی ای دارد که سالیان دراز توسط فیلسوفان و عارفان مختلف بحث شده است.

البته کسی که در زمینه برهانهای عقلی و یافته های عرفانی مطالعه منسجمی نداشته باشد یا قرآن را با اسلوب خاصش مطالعه نکرده باشد احتمالا آنچه عرض شد را ادعا میپندارد که در این اینصورت باز لازم است از وی دعوت کنیم تا یک سیر مطالعاتی و تحقیقاتی را در هر یک از این دو زمینه بگذراند.

به هر حال، زمانی که نتیجه مذکور (خداشناسی منحصر بفرد قرآن) را همراه این حقایق تاریخی در نظر بگیریم که اولا: قرآن در شرایط فرهنگی و زمانی و جغرافیایی نامساعدی در اختیار انسانها قرار گرفته است که تناسبی با خداشناسی قرآن ندارد و ثانیا: آن مطالب عمیق توسط شخصی درس ناخوانده ارائه شده است و ثالثا: در بیان آن مطالب از فصاحت و بلاغت عجیبی بهره برده است تا جایی که بلیغان مشرک عرب که بیشترین انگیزه در مخالفت با قرآن را داشته اند نتوانستند در هماوردطلبی قرآن گام پیروزمندانه ای بردارند، تصدیق خواهیم نمود که عملا طرح چنین دیدگاهی که تا به امروز هم سرآمد است، نمیتواند منشأی زمینی داشته باشد.

همانطور که مشاهده میکنید استدلالی که عرض شد مستلزم مطالعه و تحقیق است و بدون آن ممکن است به عنوان یک ادعا قلمداد شود. این فرآیند تحقیقی و مطالعاتی حداقل شامل مراحل ذیل است:

1. مطالعه آیاتی از قرآن که درباره خداشناسی آمده است

2. مطالعه برهانهای فلسفی و یافته های عرفانی پیرامون خداشناسی

3. مطالعه خداشناسی دیگر مکاتب (اعم از زمینی و آسمانی)

4. مقایسه مطالب قرآن با یافته های فلسفی و عرفانی از یکسو و مطالب دیگر مکاتب و ادیان از سوی دیگر.

در پناه حق


ممنون از پاسختون

ولی سوال من جواب داده نشد؟

شما در اول گفتارتان سه دلیل برای اثبات نبوت پیامبر آوردید:

که هیچ کدام برای من ثابت نیست /پس چطور ایمان بیاورم؟

1-معجزات ؟کو معجزه همه اش در کتابهای مسلمانها نوشته شده یعنی همه که یک نفر را به عنوان پیامبر پذیرفته اند،برایش معجزاتی نقل می کنند /که خودشان هم می گویند خیلی از این روایات ساختگی است،یعنی اگر معجزه ای را به عمر نسبت بدهند می گویند صحیح نیست ولی در مورد پیامبر می گویند صحیح است؟چرا؟ز کجا برایماطمینان حاصل شود که اینها بوده؟

2-خبر دادن انبیاء گذشته کو چرا یکی را اشاره نمی کنید و کلی می گویید در کدام کتاب آسمانی است چرا یهودیان ومسحیحیان نمی پذیرند؟

ومگه شما نمی گویید که همه کتابهای آنها تحریف شده است پس چطور بر فرض هم که باشد می توان به آن اعتماد کرد؟
3-کو شواهد دال بر نبوت ؟این که شد همان معجزات چرا کلام را پیچیده می کنید؟


باز تاکید می کنم /من پیامبرم را دوست دارم و تا پای جان برایش ونه برای خودش حتی برای نامش ایستاده ام.

[="Arial Black"]

محدثه83;736054 نوشت:
سلام

من اسلام عزیز را خیلی دوست می دارم ولی امروز با کسی صحبت می کردم که واقعا اعصابم را خورد کرد ؟

و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم
من گفتم خبر پیامبران گذشته ؟گفت کجا نوشته گفتم نقل کردند از کتابهای مسیحی یا یهودی /گفت کجاش؟/بازم موندم
گفت دلیل دیگت چی است ؟

هیچی نداشتم / گفت پس تو چطوری قبول کردی /موندم چی بگم گفتم برای من به همین مطالب ثابت است و پیامبر را خیلی دوست دارم حتی از عزیز ترین عزیزانم بیشتر و به او عشق می ورزم

ولی قبلم محکم است ولی یه خورده ذهنم مشغول شد /کمک می خواستم.

به ایشان بگویید در همان تورات و انجیل تحریف شده )عبری بگردند اسم حضرت محمد را پیدا کنند.

استاد رائفی پور اثبات کردند بفرمایید دانلود کن.

http://www.faraghlit.com/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D8%AC%DB%8C%D9%84/

نشانه های حضرت محمد (ص) در تورات و انجیل :

http://www.zahra-media.ir/raefipour/?p=1465

با عرض سلام به شما دوست گرامی

ما در پست سابق فقط نام و عنوان سه دلیل را آوردیم و توضیحی ندادیم و علتش هم این بود که هر یک از این سه دلیل توضیحات مفصلی را میطلبد و نمیتوان حق همه آنها را در این مختصر ادا نمود.

عرض ما اینست که برای اینکه هم رعایت شرایط محدود زمانی و مکانی را کرده باشیم و هم بحثمان به نتیجه برسد ناچاریم یکی از شاخه های این مباحث را انتخاب کرده و مورد بحث قرار دهیم. ما از میان سه دلیل یاد شده موضوع معجزات را انتخاب کردیم و وارد آن دو دلیل دیگر نشدیم. ضمن اینکه درباره بشارت انبیای سابق نیز منبعی معرفی شد و اگر ما وارد آن بحث نمیشویم برای پیشگری از پراکندگی بحث است. اگر مایل به بحث مفصل درباره آن دو دلیل دیگر هستید میتوانید بعدا برای هریک تاپیک مستقلی ایجاد نمایید.

مطلب دیگر اینکه، اصرار بنده بر اینکه موضوع بحث را جزئی و محصور کنیم از اینروست که فرض اینست که با یک غیر مسلمان مشغول بحث هستیم و برای به نتیجه رسیدن بحث با او چاره ای نداریم جز اینکه (در گام نخست) موضوع بحث را جزئی و محصور کنیم.

به هر حال، خلاصه آنچه در پست سابق عرض شد این بود که یکی از دلایل نبوت حضرت محمد معجزات ایشان است.

میگویید کدام معجزه؟

عرض کردیم دو دسته معجزه برای پیامبر وجود دارد:

1. معجزه ای که مسلمانان میگویند هم اکنون نیز در اختیار ماست یعنی قرآن.

2. معجزاتی غیر از قرآن که در زمان پیامبر رخ داده است و بوسیله نقل تاریخی بیان شده است. این قبیل معجزات گرچه در کتب مسلمانان و توسط ایشان بیان شده اما از دو جهت میتواند نتیجه بخش باشد:

اولا: چون این قبیل معجزات از راه نقل تاریخی به دست ما رسیده میتوان با یک پژوهش تاریخی اعتبار آنها را بررسی نمود یعنی استانداردهای نقل تاریخی معتبر را درباره آنها بررسی نماییم که این خود نیازمند یک پژوهش تاریخی مستقل است.

ثانیا: اگر معجزه بودن قرآن در جای خود ثابت شود میتواند به عنوان یکی از منابع معتبر برای اثبات معجزات دیگر پیامبر مورد استفاده قرار گیرد. برای این منظور ابتدا باید معجزه بودن قرآن را اثبات نمود که ما این روش را در پست سابق انتخاب کردیم یعنی از میان معجزات پیامبر اسلام به سراغ معجزه ای رفتیم که گفته میشود هم اکنون نیز در اختیار ماست و ما میتوانیم از اعجاز آن مطلع شویم.

بنابراین باز ناچاریم موضوع بحثمان را محدود کنیم یعنی از میان معجزات پیامبر به سراغ یکی از آنها یعنی قرآن برویم.

اگر در سیر مباحث خود به این نتیجه برسیم که قرآنی که در اختیار ماست معجزه است همین برای اثبات نبوت پیامبر کفایت میکند. اما مبحث اعجاز قرآن نیز از جهات مختلفی قابل بحث و بررسی است پس ناچاریم در اینجا نیز موضوع بحثمان را محدودتر کنیم.

از اینرو عرض کردیم ما تنها به یکی از شاخه های بحث میپردازیم و پیشنهاد ما این بود: یکی از موضوعات مهم قرآنی مثل خداشناسی را انتخاب میکنیم و آنرا با مباحثی که اندیشمندان و مکاتب مختلف شرق و غرب ارائه داده اند مقایسه میکنیم.

اینک از شما تقاضا میشود به پست سابق مراجعه دوباره ای داشته باشید و فکرتان را روی توضیحاتی که در این خصوص ارائه شده متمرکز کنید.

در پناه حق

محدثه83;737793 نوشت:

شما در اول گفتارتان سه دلیل برای اثبات نبوت پیامبر آوردید:

که هیچ کدام برای من ثابت نیست /پس چطور ایمان بیاورم؟

1-معجزات ؟کو معجزه همه اش در کتابهای مسلمانها نوشته شده

2-خبر دادن انبیاء گذشته کو چرا یکی را اشاره نمی کنید و کلی می گویید در کدام کتاب آسمانی است چرا یهودیان ومسحیحیان نمی پذیرند؟

ومگه شما نمی گویید که همه کتابهای آنها تحریف شده است پس چطور بر فرض هم که باشد می توان به آن اعتماد کرد؟
3-کو شواهد دال بر نبوت ؟این که شد همان معجزات چرا کلام را پیچیده می کنید؟



با سلام

درست است که اسم پیامبر از کتب دیگر آسمانی حذف شده اما بخشهای تحریف نشده در انجیل که درباره حضرت مهدی، آخر الزمان و... است تا حدودی مطابق با روایات و احادیث ما هست که ثابت میکند دین ما هم آسمانی است و پیامبر ما هم از سوی خداوند فرستاده شده!

قرآن را معجزه میگوییم چون تا به امروز مشابهی برای آن عرضه نشده! مسیحیان مشابه این کتاب بیاورند تا بپذیریم قرآن، معجزه نیست!

برای نمونه قضیه گالیله میتواند معجزه بودن قرآن را تایید کند. البته برخی میگویند آنچه گالیله و دیگران گفتند در حقیقت در اثر مطالعه کتب علمی مسلمانان بوده!

در سال ۱۶۱۰ انتشار یافته‌های علمی گالیله در تائید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید باعث شد تا وی از سوی کلیسا مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه مخالف نص کتاب مقدس بود و از سویی با نظریات ارسطو که کلیسا حامی آن بود همخوانی نداشت.

آيات زير در مورد حركت وضعي زمين مورد استناد واقع شده است:

مرسلات /25 ـ شمس/6 ـ نمل /89 ـ نبأ/7 ـ نحل /15 ـ انبياء/31 ـ لقمان/10.
* آيات زير در مورد حركت انتقالي زمين مورد استناد واقع شده است:
ملك /15 ـ مرسلات /25 ـ شمس /6 ـ نمل /89 ـ فصلت /11.
*آيات زير در مورد حركت‌هاي ديگر زمين مورد استفاده واقع شده است:
زخرف / 10 ـ طه / 53 ـ نبأ/6 ـ بقره /22.

مطالبی در خصوص اعجاز علمی قرآن میتواند در مقابله با یک غیر مسلمان، قانع کننده تر باشد!

در وبلاگ زیر میتوانید این قبیل اعجازها را مطالعه کنید!

http://islam-pdf.persiangig.com

اشاره قرآن به وجود مدارها مدار های خورشید و ماه




انگشت نگاری در قرآن(اعجاز قرآن در اثر انگشتان)

جدایی قاره ها در قرآن

سبزینه(کلروفیل) در قرآن

اشاره قرآن به سیاهچاله ها و مرگ ستاره گان

اشاره قرآن به لایه لایه بودن زمین و فرو رفتن لایه اقیانوسی به زیر لایه قاره ای

اتمسفر زمین در قرآن

اشاره قرآن به بوجود آمدن حیات در آب و آمدن حیات از آب به خشکی

اشاره قرآن به تقسیم سلولی

و....................

با سلام. محدثه خانم، شما باید وقتی بحث کنید که آمادگی بحث دارید، و ندانستن جواب این سؤالات ابتدایی، بسیار بد است.

محدثه83;736054 نوشت:

من اسلام عزیز را خیلی دوست می دارم ولی امروز با کسی صحبت می کردم که واقعا اعصابم را خورد کرد ؟

و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم

باید می گفتید:

اولاً معجزه ای که با تواتر ذکر بشود، آنقدر اطمینان آور هست که مطئن باشیم و حجت بر ما تمام شود.

ثانیاً قرآن را می بینیم و معجزه بودنش را درک می کنیم(البته لازمۀ این فرمایش، آمادگی جهت دفاع از معجزه بودنِ قرآن است)

محدثه83;736054 نوشت:

من گفتم خبر پیامبران گذشته ؟گفت کجا نوشته گفتم نقل کردند از کتابهای مسیحی یا یهودی /گفت کجاش؟/بازم موندم

به راستی عجیبه که شما ادعای چیزی رو می کنید که حتی نمی تونید آدرسی ازش بدهید! بعلاوه مگر آن شخص مسیحی یا یهودی است که شما به کتب یهودی و مسیحی استناد می کنید؟!

محدثه83;736054 نوشت:
من اسلام عزیز را خیلی دوست می دارم ولی امروز با کسی صحبت می کردم که واقعا اعصابم را خورد کرد ؟

و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم
من گفتم خبر پیامبران گذشته ؟گفت کجا نوشته گفتم نقل کردند از کتابهای مسیحی یا یهودی /گفت کجاش؟/بازم موندم
گفت دلیل دیگت چی است ؟

هیچی نداشتم / گفت پس تو چطوری قبول کردی /موندم چی بگم گفتم برای من به همین مطالب ثابت است و پیامبر را خیلی دوست دارم حتی از عزیز ترین عزیزانم بیشتر و به او عشق می ورزم

با سلام
عقل حکم می کند که هر ادعائی باید به پشتوانه‌ی دلیل باشد و الا قابل قبول نیست و تنها به عنوان صرف ادعا به آن نگاه می شود.
ادعای انبیا نیز خارج از این قانون نیست و تمام انبیائی که قائل اند از طرف خدا مبعوث شده اند باید دلیلی بر ادعای خود اقامه کنند تا مخاطبین این ادعا اطمینان قلبی به آن پیدا کنند.
نه تنها اسلام، بلکه یهودیت، مسیحیت، مجوس و... با این سوال مواجه هستند که دلیل نبوت انبیا آنان چیست؟
ما که آنان را درک نکرده ایم چگونه می توانیم به اطمینان برسیم که حقیقتاً پیامبر خدا بوده اند؟ (این دلیلی است که دیگر ادیان از پاسخ به آن عاجز اند)
تنها دین آسمانی که در زمان حاضر دلیل برای ما اقامه می کند، اسلام است اما ادعاهای مسیحیت و یهودیت نسبت به نبوت حضرت مسیح و موسی که با تکیه بر اخبار معجزات آنان است، برای نسل ما و آیندگان، تنها صرف ادعاست و نمی توان بر آن تکیه کرد.
اما از آنجا که اسلام خود را دین جهانی و برای تمام نسل ها معرفی کرده است دلیلی بر نبوت پیامبر و حقانیت او ارائه می کند که جاودانه باشد تا حجت بر تمام انسان ها باشد و این دلیل معجزه ی جاوید رسول خدا صلی الله علیه و اله قرآن است که با تحدی و هماورد طلبی و اذعان به عجز دیگران از آوردن مثل آن، دلیلی بر حقانیت ادعای خود و رسول الله صلی الله علیه و اله است.
قرآن معجزه است از که حیث فصاحت و بلاغت اخبار غیبی، علم روز، وضع قوانین و... ادعای اعجاز دارد و ثابت می کند که از طرف خدا نازل شده است
مطالعه‌ی کتاب قرآن و آخرین پیامبر نوشته‌ی آیه الله مکارم در آدرس زیر مفید خواهد بود:
http://makarem.ir/compilation/?lid=0&mid=61836

هو الحبیب;738188 نوشت:
با سلام
عقل حکم می کند که هر ادعائی باید به پشتوانه‌ی دلیل باشد و الا قابل قبول نیست و تنها به عنوان صرف ادعا به آن نگاه می شود.
ادعای انبیا نیز خارج از این قانون نیست و تمام انبیائی که قائل اند از طرف خدا مبعوث شده اند باید دلیلی بر ادعای خود اقامه کنند تا مخاطبین این ادعا اطمینان قلبی به آن پیدا کنند.
نه تنها اسلام، بلکه یهودیت، مسیحیت، مجوس و... با این سوال مواجه هستند که دلیل نبوت انبیا آنان چیست؟
ما که آنان را درک نکرده ایم چگونه می توانیم به اطمینان برسیم که حقیقتاً پیامبر خدا بوده اند؟ (این دلیلی است که دیگر ادیان از پاسخ به آن عاجز اند)
تنها دین آسمانی که در زمان حاضر دلیل برای ما اقامه می کند، اسلام است اما ادعاهای مسیحیت و یهودیت نسبت به نبوت حضرت مسیح و موسی که با تکیه بر اخبار معجزات آنان است، برای نسل ما و آیندگان، تنها صرف ادعاست و نمی توان بر آن تکیه کرد.
اما از آنجا که اسلام خود را دین جهانی و برای تمام نسل ها معرفی کرده است دلیلی بر نبوت پیامبر و حقانیت او ارائه می کند که جاودانه باشد تا حجت بر تمام انسان ها باشد و این دلیل معجزه ی جاوید رسول خدا صلی الله علیه و اله قرآن است که با تحدی و هماورد طلبی و اذعان به عجز دیگران از آوردن مثل آن، دلیلی بر حقانیت ادعای خود و رسول الله صلی الله علیه و اله است.
قرآن معجزه است از که حیث فصاحت و بلاغت اخبار غیبی، علم روز، وضع قوانین و... ادعای اعجاز دارد و ثابت می کند که از طرف خدا نازل شده است
مطالعه‌ی کتاب قرآن و آخرین پیامبر نوشته‌ی آیه الله مکارم در آدرس زیر مفید خواهد بود:
http://makarem.ir/compilation/?lid=0&mid=61836

سلام
بطور کلی این ادعاییه که حتی خود بزرگان مسلمونم در موردش به توافق نرسیدن! پس عملا استناد بر احتمالی که بارها و بارها بی دفاعیشو ثابت کرده کار بیهوده ایه! تحدی قران بارها و بارها پاسخ داده شده و بارها و بارها مسلمونا خودشونو به نشنیدن زدن یا ایراداتی گرفتن که از عقل بدوره! برای آگاهی بیشتر میتونید به تاپیکی با عنوان "بحثی در اعجاز قران" مراجعه کنید!

پ ن: معجزه ی زنده وجود نداره! هر چی بوده از مردمی رسیده که همین الان اگه چیزی بهشون بگی، فرداش یه چیز کاملا متفاوت از قولت میگن!!

[="Franklin Gothic Medium"]

محدثه83;736054 نوشت:
سلام

من اسلام عزیز را خیلی دوست می دارم ولی امروز با کسی صحبت می کردم که واقعا اعصابم را خورد کرد ؟

و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم
من گفتم خبر پیامبران گذشته ؟گفت کجا نوشته گفتم نقل کردند از کتابهای مسیحی یا یهودی /گفت کجاش؟/بازم موندم
گفت دلیل دیگت چی است ؟

هیچی نداشتم / گفت پس تو چطوری قبول کردی /موندم چی بگم گفتم برای من به همین مطالب ثابت است و پیامبر را خیلی دوست دارم حتی از عزیز ترین عزیزانم بیشتر و به او عشق می ورزم

ولی قبلم محکم است ولی یه خورده ذهنم مشغول شد /کمک می خواستم.


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
برای مسیحی نشدن که عنوان تاپیک است که پاسخ واضح است، شما اگر برای مسلمان شدن معجزه و اخبار انبیاء گذشته و مشابه آن را نداشته باشید به طریق اولی در مورد مسیحیت هم نخواهید داشت ... فقط می‌ماند این شبهاتی که معمولاً در اذهان می‌اندازند که مثلاً مسیحیت دین مهربانی است و اسلام دین خشن، اگر چنین چیزی مطرح شد از ایشان بپرسید که آیا خدای مسیحیت می‌تواند جلوی این همه جنایت یا اصلاً تصادف‌های وحشتناکی که در آن مثلاً‌ کودکی معصوم زیر چرخ‌های قطار له می‌شود را بگیرد یا نه؟ اگر می‌تواند و نمی‌گیرد که او هم خشن است و اگر نمی‌تواند هم که اصلاً خدا نیست ... ولی اگر می‌تواند و به حکمتی جلوی آن را نمی‌گیرد پس خدای اسلام هم ممکن است همانطور باشد و دیگر عجیب نیست که برخی از این حوادث با همان حکمت‌های محتمل توسط انسان‌ها و متعامداً انجام بگیرد، مثلاً در بحث جهاد یا اعدام و قصاص ...
اما در مورد اینکه چطور باید مسلمان شد ... اینکه شما نوشته‌اید که ایمانتان به اسلام محکم است همین مقدار کافی است و این خبر از ایمان قلبی شما می‌دهد، مثلاً تا کنون بارها خدایتان را خوانده‌اید و پاسخ دادنش به خودتان را دیده‌اید و به هر طریق ردّ پای خدا در تمام زندگی‌اتان هست ... یا حضورش را احساس کرده‌اید ... یا از خواندن قرآنش به گریه افتاده‌اید و او را مقابل خود دیده‌اید و به عظمتش نگریسته و حقارت خود را دیده‌اید ... همینها دلیل است ... تا شکی در دینتان نداشته باشید همین مقدار کافی است ... اما اگر شک داشتید و می‌خواستید به یقین برسید یا می‌خواستید به آن شخصی که طرف بحثتان بوده است راهی را نشان دهید که او هم حقانیت اسلام را بچشد می‌توانید به او بگویید که نشانه‌ی صدق نبوت پیامبر ما قران است که در دسترس ماست ... بعد به او بگویید که قرآن را با کمک تفاسیر روایی آن بخواند و در آن تدبر کند ... اگر خدای اسلام را در دلش مشاهده نکرد سعی کند به تحدی آن پاسخ گوید و به خودش اثبات کند که قرآن از طرف خدا نیست ... هیچ رحمی هم به خدای قرآن نکند و از هر وسیله‌ای هم برای این کار استفاده کند، تازه به خودش هم آوانتاژ بدهد و شرایط مبارزه را طوری بچیند که از نظر خودش تقریباً قطعی باشد که پیروز مبارزه خودش هست، بعد تلاشش را بکند ... ولی نخواهد توانست پیروز شود ... این وعده‌ی قرآن است ... خداوند نشانه‌اش را نشانش می‌دهد و او آن را خواهد شناخت (آیه‌ی آخر سوره‌ی نمل) ... دیگر با خودش هست که ایمان بیاورد یا کافر شود ... خداوند فقط حق را تبیین می‌کند ولی لا اکراه فی الدین ... اگر طالب حق باشد آن را رها نخواهد کرد، ان شاء الله ...
این تنها راه ممکن نیست البته ...
اینکه استاد فرمودند که مثلاً خداشناسی در اسلام را مطالعه کند یک بحث فطری است ... انسان فطرتاً خداشناس است و اگر خدایش آنطور که باید معرفی شود آن خدا را خواهد شناخت ... شاید مثلاً دادن ادعیه و مناجات‌های توحیدی اهل بیت علیهم‌السلام به ایشان هم کفایت کند تا ایشان خدای اسلام را در درون خود پیدا کرده و بشناسند و محبت او را احساس کنند و مشتاقش بشوند ... آن وقت برای بیشتر دانستن از این خدای محبوب منابع بیشتری را طلب می‌کنند و با اسلام بیشتر آشنا می‌شوند ... ان شاء الله
و باز هم راه‌های دیگری هست ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

Masood11;738368 نوشت:
بطور کلی این ادعاییه که حتی خود بزرگان مسلمونم در موردش به توافق نرسیدن!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که قبلا عرض شد درباره اعجاز قرآن از زوایای مختلفی بحث شده است که فعلا آنچه ما در این تاپیک انتخاب کرده ایم بررسی معارف کلان قرآنی است. تقاضای بنده این است که اگر در این باره مطلبی دارید همینجا ارائه نمایید و از ارجاع دادن به تاپیکهای دیگر که روش یا موضوع دیگری را گزینش کرده اند خودداری کنید زیرا همانطور که عرض شد منجر به پراکندگی بحث شده و در نهایت به نتیجه ای هم نخواهید رسید.

ضمنا از طرح ادعاهای کلی و بی دلیل خودداری کنید؛ اینکه بزرگان مسلمان در اعجاز قرآن اتفاق نظر ندارند یا مسئله اعجاز قرآن بارها (به درستی) رد شده یا تحدی قرآن به دفعات پاسخ (قاطع و درست) داده شده، ادعاهایی هستند که تا به زیور استدلال آراسته نشوند ارزش علمی ندارند.

در پناه حق

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

محدثه83;736054 نوشت:
و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

سوالهایی که برای خود ما ایجاد می شود و سوالهایی که دیگران از ما می پرسند، گاهی اوقات دغدغه واقعی ما است و گاهی اوقات یک سرگرمی و تفنن که مثلاً چند دقیقه ای با شخصی دیگر حرف بزنیم و جدال کنیم و سعی کنیم برنده شویم تا دلمان خنک شود؛ این روحیه، هم ممکن است در ما وجود داشته باشد و هم در سوال کنندگان از ما. در واقع، سوال کننده (چه من و چه دیگری) به دنبال "پاسخ" سوال نیست چون واقعاً نسبت به موضوعی که در حال پرسش از آن است سوالی و دغدغه‌ای ندارد و از پیش برای آن پاسخ دارد.

اما اگر چنین سوالی واقعاً برای کسی (چه من و چه دیگری) ایجاد شده باشد به چه معنی است؟ یعنی چه شده است که من به دنبال این هستم بدانم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداوند متعال هستند یا نه؟ چه نیازی مرا به این سمت کشانده است که بدانم ایشان پیامبر خداوند متعال هستند یا نه؟ آیا از این سوال واقعاً به دنبال شناخت "پیام"آور از سوی خداوند متعال هستم؟ در واقع ظاهر سوال این را می گوید که من به هر دلیلی نیازمند پیامی از سوی خداوند متعال هستم و از این رو بی تاب شناخت "پیام"آور (نبی، رسول) خداوند متعال هستم. آیا ظاهر سوال با نیت سوال کننده (چه من و چه دیگری) تطابق دارد؟ دقت بفرمائید که منظورم این نیست که برای طرف مقابل نیت خوانی داشته باشیم و مثلاً برچسب بزنیم، بلکه عرضم اینست که هر سوال (اگر سوال واقعی باشد) در دل خود یک لوازمی دارد؛ من شاید به دیگری و نیت او دسترسی نداشته باشم اما اولاً اگر سوال، سوال خودم باشد می توانم نیت خودم را از این سوال واکاوی کنم و اگر سوال، سوال شخص دیگری است، قبل از پاسخگویی به او به لوازم چنین سوالی توجه داشته باشم.

لازمه چنین سوالی اینست که شخص سوال کننده (چه من و چه دیگری) به خداوند متعال معتقد باشد و صادقانه در پی یافتن رسول او باشد؛ اگر چنین اعتقادی در مورد سوال کننده وجود دارد، می توان مرحله بعدی را پیش رفت و الا اصل سوال او این نیست و باید اصل سوال او مشخص شود.

با احترام

طاها;738645 نوشت:

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که قبلا عرض شد درباره اعجاز قرآن از زوایای مختلفی بحث شده است که فعلا آنچه ما در این تاپیک انتخاب کرده ایم بررسی معارف کلان قرآنی است. تقاضای بنده این است که اگر در این باره مطلبی دارید همینجا ارائه نمایید و از ارجاع دادن به تاپیکهای دیگر که روش یا موضوع دیگری را گزینش کرده اند خودداری کنید زیرا همانطور که عرض شد منجر به پراکندگی بحث شده و در نهایت به نتیجه ای هم نخواهید رسید.

ضمنا از طرح ادعاهای کلی و بی دلیل خودداری کنید؛ اینکه بزرگان مسلمان در اعجاز قرآن اتفاق نظر ندارند یا مسئله اعجاز قرآن بارها (به درستی) رد شده یا تحدی قرآن به دفعات پاسخ (قاطع و درست) داده شده، ادعاهایی هستند که تا به زیور استدلال آراسته نشوند ارزش علمی ندارند.

در پناه حق


سلام
مطلب مورد نظر بیشتر از حد انتظار گسسته ست و امکان جمع بندی کم حجم از موضوع خیلی کمه!

شاید شما اینطور ببینید ولی به نظر من که من به ادعای بدون زیور استدلال پاسخ دادم! و تا اونجا که میدونم مدعی اول باید دلیل بیاره و بعد مدعی مخالف پاسخ بده!

محدثه83;736054 نوشت:
و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم

سلام؛ از جمله راه های اثبات انبیاء وقوع معجزه است نه دیدن معجزه. اگر نقل غیر قابل انکار داشته باشیم بر این که معجزه واقع شده است. کافی است لازم نیست معجزه را دیده باشیم تنها لازم است یقین حاصل شود بر وقوع معجزه. ثانیاً: ایراد ندیدن معجزه برای همه ادیان از جمله یهودیت و مسیحیت است. که البته این ایراد متوجه اسلام نمی شود؛ زیرا معجزه اسلام (قرآن) وجود دارد. در این جا باید وجه اعجاز قرآن را بررسی کنید تا پی به اعجاز آن ببرید. که اگر بخواهید عرض خواهم کرد ولی کمی طولانی است.

Masood11;738809 نوشت:
مطلب مورد نظر بیشتر از حد انتظار گسسته ست و امکان جمع بندی کم حجم از موضوع خیلی کمه!

شاید شما اینطور ببینید ولی به نظر من که من به ادعای بدون زیور استدلال پاسخ دادم! و تا اونجا که میدونم مدعی اول باید دلیل بیاره و بعد مدعی مخالف پاسخ بده!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

روشن است و جای بحث و جدل هم نیست که:
اولا درباره اعجاز قرآن توضیحاتی توسط اندیشمندان مسلمان داده شده است و وجوه مختلفی را به عنوان اعجاز قرآن بیان کرده اند که میتوان یکی از آنها را انتخاب نمود و درباره اش بحث نمود. سپس وجه دیگر و به همین ترتیب وجوه دیگر. با این توضیح روشن میشود که میتوان گفتگو درباره اعجاز قران را مرحله به مرحله پیش برد و امکان جمع بندی کم حجم وجود دارد.

ثانیا: شما نسبتهایی را به قرآن و اندیشمندان مسلمان دادید و همانطور که میدانید هر نسبت دادنی باید مستند باشد. عرض ما این است که اگر به اسلام یا اندیشمندان اسلامی یا منابع اسلامی نسبتی میدهید آنرا مستند کنید. با این توضیح روشن میشود شما هم در نسبتهایی که داده اید از سلک مدعی بودن خارج نیستید و قاعده: مدعی باید دلیلی ارائه دهد، شامل حال شما هم خواهد بود.

در پناه حق

سلام ... چند مطلب ...

1- اولا اینکه اگر در درون تاریخ به تواتر ذکر شده باشد که حضرت محمد (ص) معجزاتی داشتند هیچ و هیچ و هیچ دلیلی بر اینکه ایشون دارای معجزه میباشند نیست ... همونطور که همین الانش هم اینقدر شایعه عمومی میشه که حد و حساب نداره ... در درون اون زمانها و اینکه رسانه ملی وجود نداشته به نظر من 100 درصد امکان داره که سخنهایی پرتواتر گفته شده باشه و هیچ سندیتی هم نداشته باشه ...

مثلا این یکیش ... یکی میاد عرف میکنه که عمر آدم خوبی هست و تمام عقلا و عارفها و ... ما هم شیفتش میشن و در مدح اون شعرها میگن ....
[SPOILER]
این نوشتار به بررسی عمر بن خطاب دومین خلیفه اهل سنت در ادبیات فارسی می‌پردازد. از آنجا که اغلب فرقه‌های تصوف اعم از سنی و شیعه سلسله خود را به علی بن ابیطالب رسانده‌اند، سهم وی در ادبیات عرفانی ایران بسیار است.[۱] گرچه برخی شعرا از دیگر خلفا نیز یاد کرده‌اند، اما نه از نظر حجم مطالب و نه همچنین میزان توجه و اعتبار در عرفان، حضور علی بن ابیطالب در ادبیات فارسی قابل قیاس با سایر خلفا نیست.

[h=2]محتویات[/h] [نهفتن]


[h=2]عطار نیشابوری[ویرایش][/h]در بین آثار محمد عطار نیشابوری، عارف و شاعر ایرانی ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم، بار بار از عمر بن خطاب، با القابی چون امیرالمؤمنین و فاروق اعظم، و رفتار او سخن به میان آمده‌است. از جمله در الهی نامه، اسرار نامه(بخش«فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه»).
نورالدین مدرسی چهاردهی که صاحب تالیفاتی در عرفان اسلامی ست در مقاله ای در مجله وحید می نویسد که حسنعلی نخودکی اصفهانی از عرفای شیعه در دوران معاصر؛ کتاب منطق الطیر عطار را با حذف کردن مطالبی که در مدح خلفا بوده است منتشر کرده و گفته است که عطار تقیه کرده بوده و من برای چاپ کتاب از روح وی اجازه گرفتم.[۲]
چند نمونه
[h=3]از اسرارنامه[ویرایش][/h]اسرارنامه یکی از مثنوی‌های مسلم‌السند فریدالدین محمد عطار نیشابوری و احتمالاً از جمله نخستین آثار او بوده‌است. این اثر مشتمل است بر ۳۳۰۵ بیت در ۲۲ مقاله. سه مقاله نخستن آن به ترتیب درباره «توحید» و «نعت رسول اکرم» و «فضائل خلفای راشدین» است. بخش مربوط به عمر بن خطاب «فی فضیلة امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه» نامگذاری شده‌است. ابیات زیر ازین بخش است.
[TD="class: b, align: justify"]سپهر دین عمر خورشید خطّاب[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]چه شمعی کافتاب نامبردار[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]ازاین پرتو که بودآن شمع دین را[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]اگر او قطب دین حق نبودی[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]زبهر سر بریدن سر بداد او[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]چو آهنگ سر شمع هدی کرد[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]چو چشم جان او اسرار بین شد[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]شریعت راکمال افزود اوّل[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]رسولش گفت گر بودی دگر کس[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]خداوندجهان از نور جانش[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]چوحق راحلقه در گوش کرداو[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]از آن برخویشتن زهر آزمودی[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]چنان شد ظلم در ایّام او گم[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]جهان از عدل او آسوده گشته[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]عجم را تاقیامت در گشاده[/TD]
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]چراغ هشت جنّت شمع اصحاب
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]طواف او کند پروانه کردار
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]نمی شایست جز خلد برین را
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]کمال شرع را رونق نبودی
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]بدان شدتا سرآردسر نهاداو
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]به پیش طای «طاها» سرفداکرد
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]شکش برخاست مشکلهایقین شد
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]زچل مردان یکی او بود اوّل
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]نبی جز من نبودی جز عمر کس
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]سخنها گفته بی اوبرزفانش
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]به نامش زهر قاتل نوش کرداو
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]که صد تریاق فاروقیش بودی
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]که اشکی در میان بحر قلزم
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]ستم از بیم او نابوده گشته
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]هزار وشصت وشش منبر نهاده

[۳]
در آثار مصیبت نامه خسرو نامه، منطق الطّیر و الهی نامهٔ عطار نیشابوری نیز از عمر بن خطاب بیان شده‌است.
[h=3]از منطق‌الطیر[ویرایش][/h]منطق‌الطیر یا مقامات‌الطیور منظومه‌ای‌ست از عطار نیشابوری که به زبان فارسی و در قالب مثنوی به بحر رمل مسدس مقصور سروده شده‌است. این کتاب با «حمد خدا آغاز می‌گردد. پس از آن به توصیف و مدح «محمد» می‌پردازد. سپس در مدح «دو خلیفه اول» می‌گوید. بخش مربوط به خلیفه دوم:
خواجه شرع آفتاب جمع دین/ظلّ حق فاروق اعظم شمع دین/ختم کرده عدل وانصاف اوبه حق/درفراست برده بر وحیش سبق/آنکه حق«طه»بروخواندازنخست/تا مطهّر شد ز«طاها» ودرست/های«طه»در دل اوهای وهوست/فرّخ او کزهای هو درهای وهوست/آنکه دارد بر صراط اوّل گذر/هست او ازقول پیغمبر، عمر/آنکه اوّل خلعت از دارالسّلام/او به دست آرد زهی عالم مقام/چون نخستش حق نهددردست دست/آخرش با خود برد آنجا که هست/کار دین ازعدل او انجام یافت/نیل جنبش، زلزله آرام یافت/شمع جنّت بودواندرهیچ جمع/هیچکس را سایه نبود زشمع/شمع راچون سایه نبود ز نور/چون گریخت ازسایهٔ اودیودور/چون سخن گفتی حقیقت بر زبانش/از رأی قلبی خداگشتی عیانش/گه زدرد عشق جان می‌سوختش/گه زنطق حق زبان می‌سوختش/چون نبی می‌دیدکومی سوخت زار/گفت شمع جنّت است این نامدار.
[۴]
[h=2]سنایی غزنوی[ویرایش][/h]سنایی غزنوی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای ادبیات فارسی، که در سدهٔ ششم هجری می‌زیسته‌است. ، در اثرش طریق التحقیق می‌سراید:
[TD="class: b, align: justify"]قوت دین حق زعمّر بود[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]جگر مشرکان پر از خون کرد[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]از پی معدلت میان، اوبست[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]عادت بدعت از جهان برداشت[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]برتر از چرخ بود پایهٔ او[/TD]
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]خانه دین بدو معمر بود
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]کبرشان از دماغ بیرون کرد
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]کمر عدل در جهان، اوبست
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]که کژی جز که در کمان نداشت
[/TD]
[TD="class: b, align: justify"]دیو بگریختی زسایهٔ او

[۵]
[h=2]سعدی شیرازی[ویرایش][/h]سعدی, شاعر و نویسنده زبان پارسی در وصف عمر می سراید:
دیگر عمر که لایق پیغمبر بدی
گر خواجه رسل نبدی ختم انبیا
سالار خیل خانه ی دین صاحب رسول
سر دفتر خدای پرستان بی ریا
دیوی که خلق عالمش از دست عاجزند
عاجز در آنکه چون شود از دست وی رها؟
[h=2]حکیم نظامی گنجوی[ویرایش][/h]نظامی در وصف عمر میفرماید:
به مهر علی گرچه محکم پیم
زعشق عمر نیز خالی نیم
[h=2]مولوی[ویرایش][/h]جلال الدین محمد بلخی رومی بارها از خلفای راشدین و من‌جمله عمر توصیف کرده:
چون عمر شیدای آن معشوق شد
حق و باطل را چو دل فاروق شد
[h=2]شمس تبریزی[ویرایش][/h]عمر آمد, عمر آمد ببین سر زیر شیطان را
سحر آمد, سحر آمد, بهل خواب سباتی را
[h=2]بیدل دهلوی[ویرایش][/h]عمر یافت کام از می عدل و داد
بر آفاق چون استوا, خط نهاد
که هر کس زمضمون این خط گذشت
به اسرار تحقیق واصل نگشت
[h=2]عبید زاکانی[ویرایش][/h]چون بست بهر دین محمد میان عمر
در هم شکست گردن گردن کشان عمر
برباد رفت خرمن کفار خاکسار
چون برکشید خنجر آتش فشان عمر
خورشید دین به اوج کمال آن زمان رسید
کانداخت سایه بر سر اسلامیان عمر
دستش به مکه گردن قیصر بزد به روم
چون گشت برممالک دین قهرمان عمر
هم آسمان دانش و هم آفتاب عدل
هم خوابه ی محمد آخر زمان عمر
[h=2]حکیم سنایی غزنوی[ویرایش][/h]ظالمان را حشر با آب نیاز
عادلان را زی امیرالمؤمنین عمر برند
[h=2]عبدالرحمن جامی[ویرایش][/h]خاصه آل پیغمبر و اصحاب
کز همه بهترند در هر باب
وز میان همه نبود حقیق
به خلافت کسی به از صدیق
وز پی او نبود از آن احرار
کس چو فاروق لایق آن کار
[h=2]اقبال لاهوری[ویرایش][/h]تازه کن آئین صدیق و عمر
چون صبا بر لاله صحرا گذر
[h=2]جستارهای وابسته[ویرایش][/h]
[h=2]منابع[ویرایش][/h]
[h=2]پانویس[ویرایش][/h]
  • پرش به بالا↑ Shah-Kazemi, Reza و Jere L Meri,. «ALI IBN ABI TALIB». Josef W. Bacharach. در Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia؛ یا, (Routledge Encyclopedias of the Middle Ages). ج. 1. Routledge, 2006. ISBN0-415-96690-6.
  • پرش به بالا↑ نورالدین مدرسی چهاردهی. «سلسله چشتیه». مجله وحید، نیمه اول دی ماه ۱۳۵۵.
  • پرش به بالا↑ اسرارنامه به تصحیح سید صادق گوهرین (تهران ۱۳۳۸)
  • پرش به بالا↑ منطق الطیر - ناشر:انتشارات ماد - چاپ ۱۳۷۳ - مقدمه
  • پرش به بالا↑ Bo Utas, Tariq ut-tahqiq. A Sufi Mathnavi ascribed to Hakim Sana’i of Ghazna and probably composed by Ahmad b. al-Hasan b. Muhammad an-Naxcavani. A critical edition, with a history of the text and a commentary (= Scandinavian Institute of Asian Studies Monograph Series, 13), Lund 1973. 243, 55 pp.

[/SPOILER]

و یکیش هم زمونه الان ما که عمر کشون راه میندازن و تو مساجد و هیئت ها لعنتشون میکنند ... از این موضوع بگذریم ...

2- شما با دلایل عقلی نمیتونین به مسیحیت گیر بدین ... چون خود اسلام هم چنین چیزی رو قبول نمیکنه ... قبول نمیکنه که با عقل بهش گیر بدیم ... چون خود اسلام هم اصالت رو گذاشته بر رویه معجزه ... و میگه چون من معجزه دارم باید یک سری حرفهایی که شاید از لحاظ عقلانیت شما درست نیست رو قبول کنین ... مثله برده داری و افتادن ستارگان و دیه 70 شتر و ...

3- بنابراین اصالت با معجزه هست ( طبق ادیان ابراهیمی ) حال سوال این هستش که آیا حضرت محمد واقعا کاری کرده اند که کسی دیگر نتوانسته است چنین کاری را بکند ... مثلا آیا ایشان توانسته اند راه و روش بسیار خوبی را آورده باشند که هیچ راه و مسیری دیگر نتوانسته باشد آن را بیاورد .... که این خودش جای تامل داره ....

اینکه این کلام آهنگین هستش و ... به نظره من اسمش معجزه نیست .
اینکه این کلام با فونت زیبا نوشته شده باشه ... باز هم به نظرم اسمش معجزه نیست ...

معجزه بودن قران به نظرم تنها در صورتی میتواند برای کسی به اثبات برسد که واقعا درک کرده باشد ... مسیر و راه اسلام بهترین مدل زندگی است ...
که رسیدن به این نقطه برای شخص جوینده سخت هست ...

یعنی اول باید ایمان بیاورد ...
بعدا باید مسیر را چک کند ...

که این مسیر مسیر درستی برای محک زدن نمیتونه باشه ... چون ممکن هست خطاهای زیادی در درونش وجود داشته باشه ...

مارینر;739689 نوشت:
اینکه این کلام آهنگین هستش و ... به نظره من اسمش معجزه نیست .

واقعاً بخش اعظم وقت متکلمین مسلمان صرف همین می شود که به یک سری افراد بگویند: «آقا ما نگفتیم از اونجایی که قرآن کلامی آهنگین داره، معجزه است» ولی خب بعضیا مشکلشون نشنیدن نیست!

مارینر;739689 نوشت:

اینکه این کلام با فونت زیبا نوشته شده باشه ... باز هم به نظرم اسمش معجزه نیست ...

:Khandidan!:

[="Franklin Gothic Medium"]

مارینر;739689 نوشت:
سلام ... چند مطلب ...
1- اولا اینکه اگر در درون تاریخ به تواتر ذکر شده باشد که حضرت محمد (ص) معجزاتی داشتند هیچ و هیچ و هیچ دلیلی بر اینکه ایشون دارای معجزه میباشند نیست ... همونطور که همین الانش هم اینقدر شایعه عمومی میشه که حد و حساب نداره ... در درون اون زمانها و اینکه رسانه ملی وجود نداشته به نظر من 100 درصد امکان داره که سخنهایی پرتواتر گفته شده باشه و هیچ سندیتی هم نداشته باشه ...

مثلا این یکیش ... یکی میاد عرف میکنه که عمر آدم خوبی هست و تمام عقلا و عارفها و ... ما هم شیفتش میشن و در مدح اون شعرها میگن .... ...
و یکیش هم زمونه الان ما که عمر کشون راه میندازن و تو مساجد و هیئت ها لعنتشون میکنند ... از این موضوع بگذریم ...


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
در پاسخ به سؤالات قبلی‌اتان به توافق رسیدیم؟
... اما بعد ...
اصلی‌ترین معجزه‌ی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که قران است در میان ماست ... در واقع بهتر است به جای معجزه بگوییم نشانه‌ی صدق دعوت نبوت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌واله همان قرآن است که در دستان ماست ... از بنده تعریف «نشانه» از نظر علمای مسلمان را نخواهید، نشانه یا معجزه چیزی است که شما باید متوجه شوید که از طرف خداست و قرار نیست ابتدا خداباوران برایتان کلاسی بگذارند و به شما بگویند که نشانه یا معجزه این است تا بعد شما بررسی کنید که قران نشانه یا معجزه هست یا نیست ...
بنابراین قران را باز کنید و بخوانید و همانطور هم که خودش توصیه کرده است آن را بخوانید ... اول با تدبر و دوم اینکه بدانید در قران متشابهاتی است که شما را می‌خواهند سریعاً به این نتیجه برسانند که قرآن از طرف خدا نیست، در چنین مواقعی قبل از تصمیم‌گیری نهایی و کنار گذاردن قران به مفسرین حقیقی قران که اهل بیت علیهم‌السلام هستند (در خود قرآن معرفی شده‌اند) رجوع نمایید و در نهایت اگر همچنان تردید داشتید سعی کنید مانند قران یا یک سوره از آن را بیاورید و نخواهید توانست ...

با این وجود مطلبی که در مورد تواتر و شایعه فرمودید لزوماً وارد نیست ... اما با این وجود می‌توان آن را هم پیگیری کرد ... مسلمینی که معجزه بودن قران را باور دارند بدون آنکه خود ایشان معجزه بودن قرآن را تحقیق کنند در پاسخ به اینکه از کجا می‌دانید قرآن معجزه است می‌گویند اعتماد به قول مخبر صادق ... تواتر چنین نظری است که می‌تواند قابل اعتماد باشد ... مخبر صادق احتمالاً از مردم عادی نیست و باید شخصی عالم باشد که بدانیم همینطوری حرفی را نمی‌زند، بعد اگر این عالم خبر را آورد و خودش قابل اعتماد بود به قول او اعتنا می‌شود و وقتی عین این خبر از چندین جهت گاهی متفاوت و گاهی حتی متنافر به ما رسید دیگر این قول تا حدّ ظن اطمینان‌آور تقویت می‌شود ... برخی معتقد هستند همین مقدار ظن و گمان که صورتی از اطمینان را دارند برای شروع حرکت کافی است و از آن پس شخص سالک در مسلمانی خودش به مرور زمان نشانه‌هایی را در آفاق و انفس می‌بیند که ظن و گمانش کم‌کم به یقین قلبی بدل شود ... آن وقت ایمانش مستند است به درک خودش از حقانیت اسلام و نه دیگر آن ظن و گمان ابتدایی منبعث از اعتماد به مخبرین صادق ... به همین دلیل احتمالاً نظر شما در مورد ایمان ایشان هم چندان موجه نباشد ... ایشان به صرف شنیدن یک شایعه ایمانشان را کسب نکرده‌اند و به صرف شنیدن یک شایعه هم ایمانشان را از دست نمی‌دهند ... حال آنکه کسی که تنها به اتکای اعتماد به مخبر صادق اسلام آورده باشد و هنوز خودش در درون خودش طعم حقیقت را نچشیده باشد چه بسا با یک شایعه‌ای که مخبر ظاهراً صادق دیگری به گوشش برساند (مثل بسیاری از دانشمندان علوم تجربی که کافر هستند و می‌گویند جهان بر خودش استوار است و ...) ممکن است ایمان نداشته را از کف بدهد ...

مارینر;739689 نوشت:

2- شما با دلایل عقلی نمیتونین به مسیحیت گیر بدین ... چون خود اسلام هم چنین چیزی رو قبول نمیکنه ... قبول نمیکنه که با عقل بهش گیر بدیم ... چون خود اسلام هم اصالت رو گذاشته بر رویه معجزه ... و میگه چون من معجزه دارم باید یک سری حرفهایی که شاید از لحاظ عقلانیت شما درست نیست رو قبول کنین ... مثله برده داری و افتادن ستارگان و دیه 70 شتر و ...

در اسلام اصل راه فلسفه و کلام تأیید شده‌اند که یعنی راه تفکر و تعقل در اسلام بر همگان باز است ... در مسیحیت چنین چیزی خیلی کمتر از اسلام دیده می‌شود ... اما مثال برده‌داری و افتادن ستارگان و دیه‌ی ۷۰ شتر که اصلاً منع عقلایی ندارند، حداکثر می‌توانید بگویید عجیب هستند که در این صورت به شما می‌گویند رویشان بیشتر فکر کنید برایتان حل می‌شود بحول و قوه‌ی الهی .... اینکه برخی از آموزه‌های یک دین هم برای مخاطب آن عجیب باشد که خودش چیز عجیبی نیست، دین که نیامده است به شما چیزهایی را بگوید که از قبل هم می‌دانستید، آمده است مطالبی را بگوید که می‌دانستید و فراموش کرده‌اید و یا اصلاً نمی‌دانستید ... وقتی به شما مسائلی را متذکر شد که از ابتدا می‌دانستید و فراموششان کرده بودید می‌بینید که بیراه نمی‌گوید و قابل اعتناست و بعد که اعتنا کردید و آن را موجه دانستید و دانستید که حق است آن وقت انتظار این است که دیگر به باقی آموزه‌هایش هم اعتقاد پیدا کنید ... فکر نمی‌کنم چنین رویکرد و انتظاری غیرعقلایی باشد، به نظر شما هست؟ :Gig:
مارینر;739689 نوشت:

3- بنابراین اصالت با معجزه هست ( طبق ادیان ابراهیمی ) حال سوال این هستش که آیا حضرت محمد واقعا کاری کرده اند که کسی دیگر نتوانسته است چنین کاری را بکند ... مثلا آیا ایشان توانسته اند راه و روش بسیار خوبی را آورده باشند که هیچ راه و مسیری دیگر نتوانسته باشد آن را بیاورد .... که این خودش جای تامل داره ....

اینکه این کلام آهنگین هستش و ... به نظره من اسمش معجزه نیست .
اینکه این کلام با فونت زیبا نوشته شده باشه ... باز هم به نظرم اسمش معجزه نیست ...


اگر بدون دین حق و باطل به روشنی برایتان آشکار بود که دیگر دین را می‌خواستید که چه کنید؟ بلکه دین آمد و خودش هم اسوه‌ی حسنه‌اش را معرفی کرد ... فرمود هر چه رسول داد بگیرید و از هر چه منع کرد منصرف گردید ... یعنی دارد راه را نشانمان می‌دهد و معیار حق و باطل دیگر خود دین است ... یعنی بی‌معناست که پیامبر خدا کاری کنند و ما و شمای نوعی بگوییم چه کاری خوبی یا چه کار بدی ... ما قرار نیست کارهای رسول خدا را با یک جدول ارزش‌گذاری دیگری بسنجیم، بلکه باید جدول ارزش‌گذاری‌هایمان را با اعمال و اقوال ایشان و آیات الهی تنظیم و کالیبره کنیم ... بعد بر آن اساس می‌توان کارهای خودمان و دیگران را ارزش‌گذاری کنیم ... تازه از این مرحله به بعد است که می‌توان گفت این کار خوب است یا بد ... آیا برده‌داری بد است؟ خیر فی‌الذات بد نیست ولی مثل هر کار دیگری اگر از آن سوء استفاده شود بد می‌شود ... آیا شراب بد است؟ بله حتی اگر به کم از آن بسنده شود ... و الله یعلم و انتم لا تعلمون ... خدا می‌داند و ما نمی‌دانیم ... اگر فهمیدیم که این خدا واقعاً خداست دیگر حکم عقل است که باید به او اعتماد کرده و از او اطاعت کنیم ... در واقع وقتی دانستیم که این دنیا محل ابتلائات و آزمایش انسان است که آیا واقعاً خدا را به خدایی قبول کرده‌ایم یا فقط شعارش را می‌دهیم دیگر می‌فهمیم که حتی اگر جایی از دین خدا به نظرمان اشتباه بود هم لابد یک نکته‌ی تستی ظریف دارد که طراح سؤال از عمد قرارش داده است تا ایمان ما به حق بودن گزینه‌ی درست را بسنجد ...

بنابراین نظر شخصی حقیر این است که احتمالاً اگر بر روی جمله‌ی قرمز رنگ در نقل قول از پست شما در بالا بخواهید تأمل کرده و بر این تأمل متوقف شوید شاید هرگز به حقیقت نرسید، چرا که لابد با تفکر و دانش امروز خودتان می‌خواهید اقدام به تأمل کنید و با مراجعه به دانش دانشمندانی که قبولشان دارید، حال آنکه هیچ دلیلی یقینی ندارید که خودتان یا آنها هم حتماً بر حقیقت احاطه داشته و آن را بدانند و بدانید ... معیار سنجش حق باید خودش حق باشد و شما تا حق نباشید یا حق را کاملاً و دقیقاً نشناسید نمی‌توانید از مطالعه‌ی مسیری که در اسلام آموزش داده شده است حقانیت اسلام و در نتیجه صدق دعوت نبی مکرم اسلام را تشخیص دهید ...

مارینر;739689 نوشت:
معجزه بودن قران به نظرم تنها در صورتی میتواند برای کسی به اثبات برسد که واقعا درک کرده باشد ... مسیر و راه اسلام بهترین مدل زندگی است ...
که رسیدن به این نقطه برای شخص جوینده سخت هست ...

یعنی اول باید ایمان بیاورد ...
بعدا باید مسیر را چک کند ...

که این مسیر مسیر درستی برای محک زدن نمیتونه باشه ... چون ممکن هست خطاهای زیادی در درونش وجود داشته باشه ...


بهتر است به جای بررسی آموزه‌های اسلام به دنبال راه دیگری باشید، چرا که حاصل این روش این است که باید از هر دینی یک چیزی که به نظرمان قشنگ‌تر و بهتر است را برگزینیم و با دین ساختگی خودمان زندگی کنیم و البته انتخاب بعضی‌ها هم گزینه‌ی دال است، یعنی هیچ‌کدام، یعنی تمام دین‌ها را بگذار کنار، هیچ ترتیبی و آیینی نجوی، هر چه می‌خواهد دلت همان بکن ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

مارینر;739689 نوشت:
سلام ... چند مطلب ...

با عرض سلام به شما دوست گرامی

مارینر;739689 نوشت:
اولا اینکه اگر در درون تاریخ به تواتر ذکر شده باشد که حضرت محمد (ص) معجزاتی داشتند هیچ و هیچ و هیچ دلیلی بر اینکه ایشون دارای معجزه میباشند نیست

تصور شما از خبر متواتر نادرست است؛ خبر متواتر به خبری میگویند که شرایطی دارد که مفید اطمینان و یقین است و جایی برای شک و تردید باقی نمیگذارد. (برای نمونه مراجعه کنید به: http://www.hawzah.net/fa/Article/View/79537/?SearchText=%u0645%u062a%u0648%u0627%u062a%u0631)
و شرایط یاد شده در مثال وجود ندارد.

مارینر;739689 نوشت:
شما با دلایل عقلی نمیتونین به مسیحیت گیر بدین ... چون خود اسلام هم چنین چیزی رو قبول نمیکنه

اولا: اسلام اصالت را بر معجزه قرار نداده است و از اینرو در قرآن، آوردن معجزه به وجود شرایطی محدود شده و در مواردی با درخواست مشرکان مبنی بر آوردن معجزه مخالفت شده است در حالی که بارها و بارها بر تعقل و تفکر تاکید نموده و مشرکان را به تعقل دعوت میکند.

ثانیا: بسیاری از حقایق وجود دارد که ممکن است به خودی خود پذیرفته نشوند اما اگر بر مبنای محکمی استوار شده باشند قابل پذیرش میگردند و این شیوه ای کاملا عقلایی است. اصولا اطاعت و فرمانبرداری در هر سطحی از این قاعده پیروی میکند: مثلا اطاعت سرباز از فرمانده خود و اطاعت کارمند از رئیس خود. شاید سرباز نداند فلان ماموریتی که میرود چه اهدافی را دنبال میکند و شاید در نگاه نخست عاقلانه هم به نظر نرسد زیرا خطرناک است اما با اعتمادی که به فرمانده دارد به آن ماموریت میرود و همینطور درباره دیگر فرمانبرداری ها.

اگر برای کسی وجود خدا و نبوت پیامبر ثابت شود کاملا عقلایی است که به فرمانهای خدا و رسولش جامه عمل بپوشاند هرچند وجه و حکمت آن فرمان را هم نداند. درباره مثالهایی که نقل کرده اید همین داستان وجود دارد یعنی پذیرش فرمانها و اطلاعات یاد شده که از طرف پیامبری به ما داده شده که نبوتش از راههایی دیگر اثبات شده، کاری عقلایی و موجه است.

نکته دیگر اینکه باید میان دو عبارت تفکیک کنیم:
1. گاه عقل چیزی را غلط میبیند (یعنی: عقل، غلط بودن آن را میبیند)
2. گاه عقل دسترسی به حکمت چیزی ندارد (یعنی: عقل درباره آن، هیچ نمیبیند؛ نه غلط بودن و نه درست بودن)

بسیاری اوقات میشود که انسانی حکمت چیزی را درک نمیکند و به همین دلیل آن را غلط میپندارد و میگوید غیرعقلانی است در حالی که اتفاقی که افتاده، این است که دست عقل از فهم آن کوتاه است نه اینکه عقل به غلط بودن آن پی برده باشد. درباره مثالهایی که زده اید همین اتفاق افتاده است.

مارینر;739689 نوشت:
حال سوال این هستش که آیا حضرت محمد واقعا کاری کرده اند که کسی دیگر نتوانسته است چنین کاری را بکند

اولا: همانطور که پیشتر هم عرض شد یکی از راههای اثبات نبوت حضرت محمد پرداختن به محتوای قران است یعنی ببینیم کتابی که منشور اصلی دین اسلام است و ادعا میشود سندی بر نبوت محمد است چه محتوای نوی ارائه کرده است. پیشنهاد کردیم از میان آن مباحث به بحث کلیدی خداشناسی قرآن بپردازیم و روش و توضیحات قرآن درباره خداشناسی را با دیگر مکاتب و ادیان و افکار، مقایسه کنیم. اینجاست که باید آستین همت بالا زد و به گفتن «این خودش جای تامل داره ....» بسنده نکرد.

ثانیا: اعجاز قرآن نه ربطی به فونت زیبای آن دارد و نه به صرف آهنگین بودنش؛ کسانی که از فصاحت و بلاغت قرآن به عنوان یکی از وجوه اعجاز این کتاب نام میبرند از بی بدیل بودن آن در مجموعه خصوصیاتی از قبیل: سبک و اسلوب بیان و ادای مطالب، به کار گیری کلمات ، تعبیرات مناسب و ... نام برده اند؛ این خصوصیات با شدت و ضعف، در هر کلامی میتواند باشد اما «سطح بی بدیل» این خصوصیات تنها و تنها در قرآن وجود دارد. البته برای پی بردن به این حقیقت نیز باید آستین همت را بالا زد و تحقیقی گسترده درباره دیدگاه کارشناسان ادبیات عرب را پی گرفت.

ثالثا: درک اینکه « مسیر و راه اسلام بهترین مدل زندگی است » گرچه نیازمند تلاش است اما ناممکن نیست؛ همچنین نیازی نیست که «اول ایمان بیاوریم و بعد مسیر را چک کنیم» یا از «خطا کردن» بهراسیم؛ بلکه کافی است از روش محققان در تحقیقات علمی پیروی کنیم؛ و این همان روشی است که در این تاپیک پیشنهاد کرده ایم.

در پناه حق

سلام ... خسته نباشید .. بابته بیان نظرتون تشکر میکنم .

1. جناب سین من و شما اساسا نمیتونیم به تفاهم در امور اعتقادی برسیم . چون من اصالت رو چیزی میدونم و شما اصالت رو چیز دیگری میدونین . بنابراین بحثهایی از این قبیل در نظر من چیزی هست و در نظر شما چیزی دیگر . و بارها و بارها خودتون هم فهمیدین که اون چیزی رو که اصل گرفتین با خطا همراه هست ... اما همچنان بر اصالت اون تاکید میکنین که خوب این یه ....

2. دوما شما در مورد معجزه بودن قران و به دست گرفتن ان و خواندن ان صحبت کردین ... شاید بتونم بگم از 2 سال پیش تا 10 سال پیش من هر روز قران میخوندم . و چیزی رو که شما از اون با عنوان معجزه یاد میکنین رو به خوبی میشناسم .ایمان و چشم قلبی ... کارل مارکس یه صحبتی داره که از نظر من سخن زیبای هست و در درونش پر از معناست ...

ایشون عنوان میکنند که پول ودارایی وصنایع بشری گاهی چنان شخصیتی به دارنده اون اهدا میکنه که گاها احساس میکنیم این دو معنا با هم کاملا امیخته شده اند ...
پول و اعتبار را جزیی از شخصیت طرف میانگاریم .
شاعر را به خاطر نظمی که در درون جملاتش به کار میبرد ستایش میکنیم
نقاش را ستایش میکنیم چون نظم بخصوصی را خلق کرده
ماشین مازاراتی تو خیابون میبینیم چشامن در میاد
یه کسی که داره به زبان انگلیسی صحبت میکنه و انگلیسیش روون هست و منابع انگلیسی یا عربی بیان میکنه رو تحسین میکنیم .
کسی که خواننده خوبی هست رو ستایش میکنیم و ...

همه اینها مصنوعاتی هستند که انسانها با دست خودشون اونها رو ساختند ... تبدیل به یک بت شدند و سپس جلوش سجده کرده اند ..

حتی از خود شما دیدم که برای اصالت بخشیدن به صحبتهاتون متن انگلیسی در درون جملاتتون وارد میکنین ...
از استاد صادق دیدم که برای اصالت بخشیدن به صحبتهاش شعر سرایی میکنه ...
ازخیر البریه دیدم که برای اصالت بخشیدن به حرفهاش حدیث ها رو بدون ترجمه وارد سایت میکنه ...
و از حاج صادق اهنگران دیدم که نظمی را در درون اشعارشون کردن و همه سجده کنان لبیک لبیک گویان خودشون رو برای یک مصنوع بشری رویه مین انداختن ...

بقیش در درون پست بعد ...

محدثه83;736054 نوشت:
سلام

من اسلام عزیز را خیلی دوست می دارم ولی امروز با کسی صحبت می کردم که واقعا اعصابم را خورد کرد ؟

و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم
من گفتم خبر پیامبران گذشته ؟گفت کجا نوشته گفتم نقل کردند از کتابهای مسیحی یا یهودی /گفت کجاش؟/بازم موندم
گفت دلیل دیگت چی است ؟

هیچی نداشتم / گفت پس تو چطوری قبول کردی /موندم چی بگم گفتم برای من به همین مطالب ثابت است و پیامبر را خیلی دوست دارم حتی از عزیز ترین عزیزانم بیشتر و به او عشق می ورزم

ولی قبلم محکم است ولی یه خورده ذهنم مشغول شد /کمک می خواستم.

یک سوالی برای من پیش اومد الان مگه خودشون معجزات حضرت عیسی رو دیدن که خواستار دیدن معجزا پیامبر ما هستن!!!
در صورتی که بارها گفته شده معجزه جاودان محمد ص قران هست و به راحتیم در دسترس
اصلا تو قران هم همین داستان هست که همون موقع هم به پیامبر میگفتن توام مثل پیامبرای قبلی معجزات عجیب غریب کن تا بصورت بصری ببینیم
که خدا ایه نازل میکنه اخه مگه اون معجزات پیامبرای قبل باقی موند که اینم بمونه پس اینم فراموش میشه
پس باید یچیز ماندگار مثل قران باقی میموند
قران = کتابی در یک جامعه دور از تمدن و دانش از یک فرد امی و معمولی . با این پیش زمینه شروع به خوندنش کنین

ادامه از پست قبل ...
من حرفاتون رو قبول دارم خیلی موقع ها بوده که تنو بدنم لرزیده وقتی قران خوندم ... یا صدای قران شنیدم ... و یا صدای اذان رو شنیدم ...
ولی پس از مدتها با خودم گفتم من بت پرست هستم و به خاطر ...
فونت و معماری زیبای قران ...
عربی بودن ....
آهنگین بودن ....
اینکه لغاتش را از کوچیکی با قداست در درون گوشم کردن
و ،،، به سمتش رفتم یا اینکه قران خارج از این مفاهیم دارای ارزش محتوایی اعجاز گونه هست ...

یک بار شما هم این کار رو بکنین ... این موضوعاتی که باعث ستایش بت گونه میشه رو حذف کنین و واقعا اعجاز اون رو ثابت کنین ...
1. با یه فونت معمولی اون رو بخونین .
2. از کسایی که صداشون رو به فرم خاصی میکنن و مثلا میگن اعوذ بالله من الشیطان رجیم ...فاصله بگیرین .
3. قران رو فارسی بخونین ... اون هم نه با کلماتی که مترجمین قران به کار بردن ... با یک سری لغات روز مره که هر روز به کار میبریم .

مثلا همین امروز قران رو باز کنین و مفهومش رو با یک کلام ثلیث و ساده بیاین و عنوان کنین ... و بعد در مورد اعجاز اون صحبت کنین ،،،
من واقعا توش اعجازی نمیبینم ... اگر شما میبینین عاجزانه ازتون میخوام بهم نشون بدین ... باور کنین این رو عاجزانه ازتون میخوام و هیچ قصد دیگری ندارم ..

ولی وقتی من میام و میبینم ... که دولت تصویب میکنه قران حتما باید با فلان یا بهمان فونت در اختیار ایرانی ها قرار بگیره
وقتی میام و میبینم گه حتما تاکید میکنند که عربیش هم کنارش باشه با اون معماری خاص لغات،
وقتی میم و میبنم که قران یا ادان رو در درون دستگاه های خاص میخونن تا جاذبه برای مردم ایجاد کنه و مردم برن به سمتش و تنشون میلرزه وقتی صدای اون رو میشنون ...

با خودم میگم واقعا به خاطر معنی اذان بوده که تنش لرزیده یا به خاطره اینع که امروز اذان رو فلان موذن خونده و ...

بماند ...
من اصلا چشم قلبی ندارم ... بابته یه موضوعی رفتم جراحیش کردم و انداختمش دور ...

نمیخواد اینقد دنبال مطالب بگردی تا برات اثبات بشه ،دو سه روز دیگه محرم هستش بر تو حسینیه ها و مسجدها و شور حالی که تو دلت ایجاد میشه رو توجه کن،ببین چه جوری دلت برا حسین به لرزه در میاد معجزه از این بیشتر

[="Franklin Gothic Medium"]

مارینر;740583 نوشت:
سلام ... خسته نباشید .. بابته بیان نظرتون تشکر میکنم .

1. جناب سین من و شما اساسا نمیتونیم به تفاهم در امور اعتقادی برسیم . چون من اصالت رو چیزی میدونم و شما اصالت رو چیز دیگری میدونین . بنابراین بحثهایی از این قبیل در نظر من چیزی هست و در نظر شما چیزی دیگر . و بارها و بارها خودتون هم فهمیدین که اون چیزی رو که اصل گرفتین با خطا همراه هست ... اما همچنان بر اصالت اون تاکید میکنین که خوب این یه ....


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم سرکار مارینر
خوب پس باید بحثمان باید روی اصالت‌ها باشد ... فکر کنم چند بار هم بحثمان در همین زمینه بود ...
اما اینکه فرمودید بارها و بارها فهمیدم که چیزی که گفتم خطا دارد و این یعنی سه نقطه(!) برایم مبهم بود :Gig: ... چه چیزی باعث شده اینطور فکر کنید؟ بنده‌ی حقیر دقیقاً می‌دانم چه شد که مسلمان شدم و چه شد که شیعه شدم بعد از اینکه نسبت به هر دوی آن‌ها در تردید بودم و در واقع چندان هم مسلمان یا شیعه نبودم ... اگر می‌بیند خودم دارم می‌گویم رویکردم را نسبت به چند ماه قبل کامل عوض کرده‌ام و دیگر بهای زیادی به فلسفه‌ی اصطلاحاً اسلامی نمی‌دهم بحثش جداست، حقیر بر اساس فلسفه ایمان نیاوردم که حالا که نظرم عوض شده است بخواهم ایمانم را به چالش بکشم ... حالا اینکه فکر می‌کنید دارم لجاجت می‌کنم یا تعصب و خشک‌مغزی به خرج می‌دهم دیگر نظر شماست ... گرچه بعید نیست خیلی‌ها در این سایت هم‌نظر شما باشند ...
در بحث‌هایی که با هم داشتیم به زعم خودم مشکل شما در برخورد با دین را نشانتان داده‌ام و علت اینکه چرا اشتباه است را هم گفته‌ام ... اما ظاهراً هر دو گمان می‌کنیم طرف مقابل را به فهم مشکلش رسانده‌ایم و او مغلوب شده است و اگر نمی‌پذیرد یعنی سه‌نقطه ... گرچه حقیر واقعاً این فکر را نسبت به شما نمی‌کنم و شاید می‌کردم اگر خودم شرایطی مانند شرایط فعلی شما را نگذرانده بودم ... گاهی انسان گیری در ذهنش هست که رهایش نمی‌کند ...
مارینر;740583 نوشت:

2. دوما شما در مورد معجزه بودن قران و به دست گرفتن ان و خواندن ان صحبت کردین ... شاید بتونم بگم از 2 سال پیش تا 10 سال پیش من هر روز قران میخوندم . و چیزی رو که شما از اون با عنوان معجزه یاد میکنین رو به خوبی میشناسم .ایمان و چشم قلبی ... کارل مارکس یه صحبتی داره که از نظر من سخن زیبای هست و در درونش پر از معناست ...

ایشون عنوان میکنند که پول ودارایی وصنایع بشری گاهی چنان شخصیتی به دارنده اون اهدا میکنه که گاها احساس میکنیم این دو معنا با هم کاملا امیخته شده اند ...
پول و اعتبار را جزیی از شخصیت طرف میانگاریم .
شاعر را به خاطر نظمی که در درون جملاتش به کار میبرد ستایش میکنیم
نقاش را ستایش میکنیم چون نظم بخصوصی را خلق کرده
ماشین مازاراتی تو خیابون میبینیم چشامن در میاد
یه کسی که داره به زبان انگلیسی صحبت میکنه و انگلیسیش روون هست و منابع انگلیسی یا عربی بیان میکنه رو تحسین میکنیم .
کسی که خواننده خوبی هست رو ستایش میکنیم و ...

همه اینها مصنوعاتی هستند که انسانها با دست خودشون اونها رو ساختند ... تبدیل به یک بت شدند و سپس جلوش سجده کرده اند ..

حتی از خود شما دیدم که برای اصالت بخشیدن به صحبتهاتون متن انگلیسی در درون جملاتتون وارد میکنین ...
از استاد صادق دیدم که برای اصالت بخشیدن به صحبتهاش شعر سرایی میکنه ...
ازخیر البریه دیدم که برای اصالت بخشیدن به حرفهاش حدیث ها رو بدون ترجمه وارد سایت میکنه ...
و از حاج صادق اهنگران دیدم که نظمی را در درون اشعارشون کردن و همه سجده کنان لبیک لبیک گویان خودشون رو برای یک مصنوع بشری رویه مین انداختن ...


خواهر بزرگوار ... حقیر اگر درباره‌ی معجزه‌ بودن قرآن چیزی گفتم چیزی است که خودم امتحانش کرده‌ام و لااقل خودم شک ندارم که جواب خواهد داد ... وصیت‌نامه‌ی شهیدی را می‌خواندم که در آن به خدا گفته بود که خدایا من که می‌دانم چقدر بد هستم، اگر تو کسی مانند مرا هم پذیرفتی معلوم می‌شود که هر کسی را ممکن است بپذیری ... دیدم وضعیتشان مانند حقیر است ... اگر حقیر خدا را دیدم و شناختم شک ندارم که تمام کسانی که در این سایت فعالیت دارند هم می‌توانند خدا را ببینند و بشناسند ... دیگر نه کاری به برهان وجوب و امکان دارم و نه به معنای واجب‌الوجود بالذات ... امروز خودم هم منتقد برخی از این براهین و تعاریف هستم ... قبلاً بر همین اساس با برخی از بزرگواران بحث می‌کردم چون فکر می‌کردم این راه درست بحث کردن با دیگران است، ولی امروز دیگر این کار را نمی‌کنم ... هدایت به دست بنده نیست و عکسی هم از خدا ندارم که نشانتان بدهم تا او را بشناسید ... خدا باید خودش خودش را به شما و دیگران نشان دهد تا او را بشناسید ... حداکثر راهی که خودم تجربه کردم را می‌توانم نشان دهم ... مسیر را نه مقصد را ... راه بردن در این راه کار کس دیگری است ... حداکثر دیگران را به خدا و رسولش ارجاع می‌دهم آن‌ها خودشان بهتر می‌دانند چطور بندگان را هدایت کنند، به هر طریق که صلاح دانستند ... شاید همین امروز و شاید ده سال دیگر وقتی وسط دریای مشکلات در حال غرق شدن بودند و کوه مشکلات بود که از هر طرف بر سرشان هوار می‌شد و دستشان هم به جایی بند نبود ...

در ضمن اینکه حقیر با نوشتن مطالب انگلیسی قصد اصالت بخشیدن به مطالبم ندارم ... بلکه برخی فکر می‌کنند که ما مقابل همه‌ی عالم و آدم ایستاده‌ایم و اینطوری نشانشان می‌دهم که آنطور که ایشان ادعا می‌کنند تمام عالم و آدم یک طور دیگر فکر نمی‌کنند ... استفاده از آن مطالب انگلیسی کاربرد خاص برای مخاطب خاص دارد ... گرچه بیشتر کسانی که مقابل اسلام می‌ایستند از خودشان حرف خاصی ندارند و با تکیه بر دیگران وارد گود می‌شوند و حرف آن‌ها را به جای حرف خودشان جا می‌زنند، اینطور جواب دادن به آنها در همین راستاست ... اگر لازم باشد از مقالات علمی از مجلات و کتاب‌های متفاوت رشته‌های متفاوت هم در جواب‌هایم استفاده می‌کنم ان شاء الله، کما اینکه پیشتر هم کرده‌ام، گرچه در برخی مسائل با ان‌ها هم‌نظر باشم و در باقی موارد با آن‌ها هم‌نظر نباشم ... مگرنه شما اگر به حق اصالت را به قران و روایات بدهید با خوشحالی بیشتری از این متون عالی با شما بحث می‌کنم و خودم هم حظ بیشتری می‌برم ان شاء الله ... گرچه به هر حال خیلی‌ها بهره‌هایی از حق دارند که می‌توان به همان بهره‌ها در بحث استناد کرد ... در هر صورت واضح است که اگر بخواهیم بحثی پیش برود باید با هر کسی که بحث می‌کنیم از منابع مورد وثوق خود او استفاده کنیم مگرنه جواب دادنمان عین آب در هاون کوبیدن خواهد بود وقتی طرفین جواب‌ها را از ابتدا با سوء ظن می‌خوانند و فکر می‌کنند طرف مقابل دارد توجیه می‌کند یا سفسطه می‌کند یا شعار می‌دهد و ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

[=Franklin Gothic Medium]

مارینر;740602 نوشت:
ادامه از پست قبل ...
من حرفاتون رو قبول دارم خیلی موقع ها بوده که تنو بدنم لرزیده وقتی قران خوندم ... یا صدای قران شنیدم ... و یا صدای اذان رو شنیدم ...
ولی پس از مدتها با خودم گفتم من بت پرست هستم و به خاطر ...
فونت و معماری زیبای قران ...
عربی بودن ....
آهنگین بودن ....
اینکه لغاتش را از کوچیکی با قداست در درون گوشم کردن
و ،،، به سمتش رفتم یا اینکه قران خارج از این مفاهیم دارای ارزش محتوایی اعجاز گونه هست ...

یک بار شما هم این کار رو بکنین ... این موضوعاتی که باعث ستایش بت گونه میشه رو حذف کنین و واقعا اعجاز اون رو ثابت کنین ...
1. با یه فونت معمولی اون رو بخونین .
2. از کسایی که صداشون رو به فرم خاصی میکنن و مثلا میگن اعوذ بالله من الشیطان رجیم ...فاصله بگیرین .
3. قران رو فارسی بخونین ... اون هم نه با کلماتی که مترجمین قران به کار بردن ... با یک سری لغات روز مره که هر روز به کار میبریم .

مثلا همین امروز قران رو باز کنین و مفهومش رو با یک کلام ثلیث و ساده بیاین و عنوان کنین ... و بعد در مورد اعجاز اون صحبت کنین ،،،
من واقعا توش اعجازی نمیبینم ... اگر شما میبینین عاجزانه ازتون میخوام بهم نشون بدین ... باور کنین این رو عاجزانه ازتون میخوام و هیچ قصد دیگری ندارم ..

ولی وقتی من میام و میبینم ... که دولت تصویب میکنه قران حتما باید با فلان یا بهمان فونت در اختیار ایرانی ها قرار بگیره
وقتی میام و میبینم گه حتما تاکید میکنند که عربیش هم کنارش باشه با اون معماری خاص لغات،
وقتی میم و میبنم که قران یا ادان رو در درون دستگاه های خاص میخونن تا جاذبه برای مردم ایجاد کنه و مردم برن به سمتش و تنشون میلرزه وقتی صدای اون رو میشنون ...


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
نظر حقیر در مورد معجزه این است که معجزه لازم نیست اصلاً معجزه باشد، بلکه در اصل باید نشانه باشد، در قرآن هم اسمی از معجزه و اعجاز نیاده است و هر جا فرموده است پیامبری را فرستادیم فرموده است با آیات و آیات البینات فرستادیم، یعنی با نشانه‌ها و نشانه‌هایی آشکار ... تک‌تک آیات قرآن هم آیه هستند که یعنی نشانه ... اساتید موافق نیستند ولی تا قانعم کنند نظرم این هست که اگر در ظاهر قرآن به دنبال نشانه‌ای بگردید احتمالش زیاد است که چیزی نیابید ... خیلی جالب است که گاهی انسان خدا را جایی می‌یابد که به نظرش هیچ جای خاصی نیست ... یکی از اولین بارهایی که خدا را دیدم چیزی در حدّ رد شدن از عرض یک کوچه بود وقتی از یک مسأله‌ی خیلی ساده شدیداً نگران بودم و توقف ماشینی در جای خاصی از کوچه ناگهان دنیا را برایمان دگرگون کرد، بار دیگر چیزی در حدّ رو بر گرداندن یک نفر بود به سمتی دیگر، بار دیگر وقتی بود که مقصر بودم و به قول یک نفر انسان چه ضعیف می‌شود وقتی مقصر است و بازخواست می‌شود و دفاعیه‌ای از خود ندارد، بار دیگر وقتی بود که در مسجدی تنها بودم و مسجد یک سره سکوت بود و إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِيلًا، بار دیگر در نیمه شبی در سکوت و تنهایی در کوهستان در کنار رودخانه‌ای خروشان بود که هیبت کوه‌های اطرافم و صدای رودخانه و وزش نسیم خنک تا ته دلم را خالی از غفلت از خدا می‌کرد، بار دیگر زمانی بود که در اوج شلوغی اطرافم از خودم بیرون آمده و از بیرون به خودم در میان جمع نگاه می‌کردم و آرامش همه جا را فرا می‌گرفت و خودم بودم در مقابل خدای خودم، من متوجه خدا و خدا متوجه من، «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ۚ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‌» و «وَمَا رَ‌بُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»، بعد زمان‌هایی بود که این بار تکیه کردن و توکل کردن به او را امتحان می‌کردم ... چه بسیار زمان‌هایی که کار از کار گذشته بود و می‌گفتم در وظیفه‌ام کوتاهی نمی‌کنم و نتیجه را به خدا می‌سپارم و خدا از جایی کارم را درست می‌کرد که فکرش را هم نمی‌کردم، آنقدر درست کرد که شرمنده‌اش شدم، دیگر هر بار که توکل می‌کردم مطمئن بودم که طوری درستش می‌کند که فکرش را هم نمی‌کردم و همینطور هم می‌شد، از قبل بررسی‌هایم را می‌کردم که اگر بخواهد کمک کند از چه راهی کمک می‌کند و خیلی وقت‌ها هیچ راهی به ذهنم نمی‌رسید ولی خدا بدون چاره باقی نمی‌ماند و خودش راهی ایجاد می‌کرد، گاهی هم توکل نمی‌کردم و می‌دانستم که حتماً‌ جایی به مشکل می‌خورم و همینطور هم می‌شد، دیگر شرمنده بودم از اینکه اینقدر امتحانش می‌کنم که هست یا اینکه این همه اتفاق تصادفی است ... هزار و یک مثال دیگر هم بود که البته اینها همه فقط به عنوان مقدمه بود ... اینک که خدا هست حال این خدا کدام خداست؟ ... خدای اسلام؟ خدای تشیع؟ ... می‌خواستم اسلام را محک بزنم ... گفتم خدای اسلام اگر خداست نشانم دهد که اسلام دین حق است ... من سعی می‌کنم خلاف آن را نزد خودم اثبات کنم خدا هم از خودش دفاع کند ... و کرد ... بارها تلاش کردم از قرآنش ایراد بگیرم و هر بار دنبال جوابیه‌ی خدا گشتم که آیا جوابی برای ایرادهایم دارد و خدا جوابها را می‌رساند ... آنقدر رساند که دیگر شرم داشتم اگر چیزی را ندانستم بگویم غلط است یا سعی کنم نشان دهم که غلط است ... مطمئن بودم که اگر بگویم غلط است خدا جوابی را به زودی مقابلم قرار می‌دهد که شرمنده خواهم شد از این همه تردید و شکاکیت به خرج دادن ... و مگر نه آنکه وقتی چیزی تکرار پذیر باشد علمی است؟ ... بارها خدا و دین خدا را محک زدم ... یک نفره جوابگوی تمام مشکلاتم بود ... یک بار از زبان بقال جوابم را می‌داد و یک بار در تاکسی و یک بار سر کلاس از زبان استاد و یک بار از زبان یک روحانی ... هیچ محدودیتی در تعیین پاسخگو انگار قائل نبود ... جوابم را می‌داد و متوجهم می‌کرد که اینطور جواب کدام سؤالم را داده است ... خدایی که از احوال بندگانش آگاه باشد و وقتی او را بخوانید جوابتان بدهد خدای پرستیدنی نیست؟ خدایی که هر وقت به او توجه کنم می‌بینم که او پیش از من به من توجه کرده است خدای پرستیدنی نیست؟ ... شما از بنده می‌خواهید چه چیزی را نشانتان دهم؟ ... که قرآن نشانه‌ی خدا هست یا نیست؟ طرف شما خداست و رسولی که ادعای نبوت دارد ... حقیر نه سر پیاز هستم و نه ته پیاز ... تمام آن تناقضاتی که می‌خواستم از آنها در قرآن ایراد بگیرم را دروازه‌هایی به فهم بالاتر از قرآنش یافتم که با رفع آن تناقض دیدم نسبت به مسائل دینی بازتر می‌شد و فهمم از اسلام شیرین‌تر می‌گشت ... به جای آنکه از ما و امثال ما سؤال بپرسید از خدا بپرسید و بعد بگردید ببینید از زبان چه کسی جوابتان را می‌دهد ... از خود خدا جواب بخواهید ... به بنده‌ی کمترین جواب بدهد و به شما ندهد؟
می‌گویید قران می‌خواندید و یا می‌شنیدید و بدنتان می‌لرزید، بعد شک می‌کردید که بخاطر چه دلتان لرزیده است ... خوب حس خودتان را امتحان کنید ... شرایط مختلف را بررسی کنید و ببینید این لرزیدن دل از کجاست ... لازم نیست به ما گزارش دهید ... گزارش شما برای هیچ کسی اینجا حجیت ندارد ... ما نمی‌دانیم شما حتی چقدر با خودتان روراست هستید تا چه برسد با ما ... بررسی کنید که این لرزیدن دل از کجاست .... زمانی که خدایتان را در مقابل خود حاضر دیدید بررسی کنید که آیا خواب و توهم است یا بیداری ... امتحان کنید که هوشیار هستید یا منگ هستید و درکتان از اطرافتان کم شده است ... ببینید چقدر احتمال می‌دهید که این خدای حاضری که خود را در مقابلش نشسته یا ایستاده یافته‌اید امکان دارد که توهم باشد و چقدر امکان می‌دهید که چند دقیقه یا چند ساعت دیگر خدای به این واضحی را اصلاً نبینید انگار که نیست ... بعد اگر این تجربه را بارها و بارها داشتید و بررسی کردید می‌توانید نتیجه بگیرید که خدایی هست یا نیست ... دیدنش توهم است یا ندیدنش غفلت است ... خدا را که دیدید و شناختید و فهمیدید که هست دیگر بررسی الهی بودن یا بودن قران چندان سخت نخواهد بود ... بنشینید فکر کنید که اگر چه شود می‌فهمید که قرآن از طرف خداست همان راه را امتحان کنید ... اگر در این سنجش با خودتان روراست باشید ان شاء الله از همان جهت برایتان اثبات می‌شود و می‌فهمید که قرآن نشانه و تنزیل خداوند است ... بعد دیگر رسولی که قرآن را آورده تصدیق خواهید کرد و شیعه شدن بعد از مسلمان شدن هم چندان سخت نیست ... از همان قرآن و منابع اهل سنت هم می‌توان به تشیع رسید ...
مارینر;740602 نوشت:
با خودم میگم واقعا به خاطر معنی اذان بوده که تنش لرزیده یا به خاطره اینع که امروز اذان رو فلان موذن خونده و ...
بماند ...
من اصلا چشم قلبی ندارم ... بابته یه موضوعی رفتم جراحیش کردم و انداختمش دور ...

فیلم قرائت نماز صبح مرحوم آیت‌الله بهجت را نگاه کنید، نه تلاوت مجلسی است و نه ترتیل آنچنانی ... حقیر هر بار این فیلم را می‌بینم خدا را هم مقابل ایشان می‌بینم، ببینید شما نمی‌بینید؟
چشم قلبتان را هم دور نیاندازید چون کور و بینا دیگر یکسان نیستند و ظلمت و نور هم یکسان نیستند ... اگر چشم قلبتان را دور انداختید دیگر حقیقت را نمی‌بینید تا یقین به حقانیت آن ببرید، هر چه را پذیرفتید لاجرم بر اساس ظن و گمان خواهد بود و هرگز بی‌نیاز از فهمیدن یقینی نخواهید شد ...
مارینر;740602 نوشت:
مثلا همین امروز قران رو باز کنین و مفهومش رو با یک کلام ثلیث و ساده بیاین و عنوان کنین ... ... و بعد در مورد اعجاز اون صحبت کنین ،،،

اینکه هر آیه از قرآن یک آیه است ولی تحدی به سوره شده است دلیلی دارد ... بر خلاف شتری که از کوه بیرون بیاید هر آیه‌ای برای هر کسی در هر شرایطی آن اثر بینات بودن را ندارد ... برخی آیات بر روی برخی افراد در شرایط خاصی اثر بیشتری دارند ... آیه‌ای که حقیر حیرانش می‌شوم شاید در شرایط فعلی آن اثر را بر شما نداشته باشد ... مسأله‌ی هدایت خدا به سمت حق یک مسأله‌ی شخصی است و حقیر جز اینکه تجربه‌ی شخصی‌ام را بیان کنم به عنوان یک نمونه کار دیگری از دستم بر نمی‌آید ... بوده‌اند کسانی که مدتها سر یک آیه‌ی قران در حیرت فرو رفته‌اند و همان یک آیه ایشان را از باقی قران زمین گیر کرده است ... آن کسی که خدمت رسول خدا می‌رود و ایشان آیه‌ای یا سوره‌ای را بر او می‌خواندند و او ایمان می‌آورد همان آیه شاید بر روی کس دیگری آنطور اثری نمی‌گذاشت و حضرت می‌دانند که چه آیه‌ای را برای چه کسی بخوانند و این از لوازم دعوت است که هدایت خدا متناسب است با استعدادها و قابلیت‌ها و شرایط مخاطبشان ...

در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیه‌السلام

محدثه83;737793 نوشت:

ممنون از پاسختون

ولی سوال من جواب داده نشد؟

شما در اول گفتارتان سه دلیل برای اثبات نبوت پیامبر آوردید:

که هیچ کدام برای من ثابت نیست /پس چطور ایمان بیاورم؟

1-معجزات ؟کو معجزه همه اش در کتابهای مسلمانها نوشته شده یعنی همه که یک نفر را به عنوان پیامبر پذیرفته اند،برایش معجزاتی نقل می کنند /که خودشان هم می گویند خیلی از این روایات ساختگی است،یعنی اگر معجزه ای را به عمر نسبت بدهند می گویند صحیح نیست ولی در مورد پیامبر می گویند صحیح است؟چرا؟ز کجا برایماطمینان حاصل شود که اینها بوده؟


باز تاکید می کنم /من پیامبرم را دوست دارم و تا پای جان برایش ونه برای خودش حتی برای نامش ایستاده ام.


با سلام

قبل از مطالب چند خطی را با عزیزان کارشناس و اساتید گرامی تقسیم کنم ضمن تشکر از این عزیزان چند نکته را عنوان کنم در مورد معجزه بودن قرآن!

در اکثر تاپیکها مشاهده میشود که مطالب کلی و فلسفی دنبال میشود, شاید قابل درک برای عموم نباشد ! در مورد معجزات پیامبر ص , معجزه بودن قران که بزگترین و جاودانه ترین معجز است , حی و حاضر! میتوان مطالب کاملی که برای عموم قابل درک باشد عنوان کرد !
بارها مشاهده شده که خیلی از این جوانها و نوجوانها درک مطلبهای سنگین را ندارند وشاید خیلی از آنها بیشتر قرآن را چون مقدس است قبول دارندو حتی خیلی جاها دیده شده که سوالات خود را در مورد معجزه بودن قرآن عنوان نمیکنند !

شاید بهتر بتوان گفت که هنوز خیلی از این جوانها به درستی معجزه بودن این کتاب بزرگ را در نیافتند و حتی خیلی از بزرگان آنها !
بارها در سایتهای مختلف دیده شده که اکثرا دلایل معجزه بودن قران را نمیداند و بیشتر بر روی مقدس بودن ان سخن میگویند

و از طرفی هم اسلام ستیزان بی خرد استفاده میکنند از آگاه نبودن این افراد .

و اما بعد !!
دوست گرامی امیدوارم این مطالب مفید واقع شود
در مورد قرآن معجزات آمده در ان دریای بی کرانیست از حکمتها گرفته تا مسائل علمی و تا پیشگوییها و .....و.....و...!.
اما یکی از زیبا ترین معجزات قرآن, معجزه ادبی قرآن است در این مورد مطالبی را خدمتتان ارائه میدهم


اعجاز قرآن دارای ابعاد متفاوتی است که یکی از آنها اعجاز ادبی است .که فهم این اعجاز منوط به دانستن ادبیات عرب است و یک شخص فارسی زبان هم می تواند با علم به ادبیات عرب، به این اعجاز پی ببرد.

[=Century Gothic]در قرآن كريم كه معجزه جاويدان پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و در اوج فصاحت و بلاغت است، آرايه‏هاي ادبي و محسنات بديعي فراواني به كار رفته و نكته‏هاي ظريف و لطيفي در آن وجود دارد كه چشم و گوش هر خواننده و شنونده‏اي را نوازش مي‏دهد.

[=century gothic]دو قاعده براي كشف معارف قرآن
[=century gothic] 1- هرجمله به تنهايي حاكي از حقيقت ثابتي است و با هريك از قيودش از حقايق جدا گانه ديگري حكايت مي كند :
به عنوان مثال اين آيه را در نظر بگيريد :
"قُلْ اَللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في خَوضِهِمْ يَلْعَبُونَ" (سوره انعام آيه 91)
در اين آيه چهار معني وجود دارد كه به ترتيب از جملههاي "قُلْ اللهُ" و "قُلْ اَللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ" و "قُلْ اَللهُ ثُمَّ ذَرْهُم في خَوضِهِمْ" و "قُلْ اَللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ في خَوضِهِمْ يَلْعَبُونَ" استفاده ميشود. به همين ترتيب در ساير مواردي كه قابليت چنين مطلبي را دارد مي توان معاني متعدد استفاده كرد .:Sham:

[=Century Gothic]2- هرگاه ذو معني يا دو داستان در قسمتي از جمله ها با يكديگر مشترك باشند بايد دانست كه هردو بازگشت به يك مبدأ مي كنند .
تحت اين دو قاعده اسرار فراواني نهفته است .
:Sham:

[=Century Gothic]درباره صنايع بديعي قرآن كتاب‏هاي بسياري نوشته شده است و اساسا تمام كتاب‏هاي مربوط به فصاحت و بلاغت و بديع به قرآن نظر دارند و مثال‏هايي كه مي‏آورند معمولاً از آيات قرآني است.
از جمله مي‏توان از الاعجاز والايجاز نوشته ابومنصور ثعلبي و سرّ الفصاحة نوشته ابن سنان خفاجي و اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز عبدالقاهر جرجاني و الطراز يحيي بن حمزه علوي و به خصوص كتاب بديع القرآن ابن ابي الاصبع نام برد.

كتاب اخير مفصل‏ترين كتاب پيرامون آرايه‏هاي ادبي و صنايع بديعي قرآن است كه در آن از حدود 100 نوع صنعت بديعي در قرآن با ذكر مثال‏هاي متعدد ياد شده است.15:Sham:

صنايع بديعي قرآن گاهي آن چنان در اوج عظمت قرار دارد كه انسان را دچار شگفتي و حيرت مي‏كند، به ويژه آن كه به‏ كارگيري اين زيبايي‏ها بدون هيچ گونه تكلفي صورت گرفته و سخن در عين رواني و شيوايي مشحون از اين زيبايي‏هاست.:Gol:

يك نمونه آن آيه 44 سوره هود است: « و قيل يا ارض ابلعي ماءك...» كه با وجود اين كه مجموعا 17 كلمه است، ابن ابي الاصبع 21 نوع از انواع بديع را از آن استخراج كرده است.16
اكنون در اين جا از ميان انواع صنايع بديعي كه در قرآن وجود دارد به ده نوع آن به عنوان نمونه اشاره مي‏كنيم:

1 ـ تجنيس
تجنيس يا جناس عبارت است از آوردن دو كلمه مشابه در يك جمله كه هر كدام معناي خاصي داشته باشد و آن انواع و اقسامي دارد كه در اين مقال فرصت پرداختن به آنها نيست. در قرآن كريم انواع جناس به كار رفته است.
آيات زير را مي‏توان به عنوان نمونه ذكر كرد:
اثّاقلتم الي الارض ارضيتم بالحيوة الدنيا (توبه / 38) كه قرار گرفتن «الارض» در كنار «ارضيتم» جناس تغاير است.
ان ربّهم بهم (عاديات / 11) لكنّا كنّا مرسلين (قصص / 45) كه از باب جناس تحريف است.
وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا (كهف / 104) كه از باب جناس تصحيف است17.
وهم ينهون عنه وينأون عنه (انعام / 36) كه از باب جناس مشابه است.18

2 ـ اعنات يا لزوم مالايلزم
در اين صنعت، گوينده يا نويسنده به چيزي ملتزم مي‏شود كه لزومي ندارد؛ مانند اين كه ملتزم شود در نوشته يا شعر خود حرف خاصي را به كار نبرد و يا در سجع يا قافيه حرف پيش از رويّ را هم رعايت كند؛ مثلاً كلمه «گلشن» را مي‏توان با كلمه «مسكن» قافيه كرد، ولي شاعر ملتزم مي‏شود كه آن را با كلماتي مانند روشن و جوشن قافيه كند. ديوان لزوميات ابوالعلاء معري از اين باب است.

در قرآن كريم كه آيات آن در موارد بسياري داراي سجع‏اند، اين صنعت بارها به كار رفته است، از جمله:
فاذا هم مبصرون... ثمّ لايقصرون (اعراف / 201-202)؛ والطور وكتاب مسطور (طور / 1-2)؛ في سدر مخضود و طلح منضود (واقعه / 28-29)؛ اقرء باسم ربك الذي خلق خلق الانسان من علق (علق / 1-2).19

ابن ابي الاصبع مثال‏هاي ديگري نيز آورده است: فلا اقسم بالخنّس الجوار الكنّس (تكوير / 15-16)؛ والليل وما وسق والقمر اذا اتّسق (انشقاق / 17-18)؛ فاما اليتيم فلا تقهر واما السائل فلا تنهر (ضحي / 9-10)؛ امرنا مترفيها ففسقوا فيها (اسراء / 16).20
شرف الدين طيبي آيه شريفه «وعلي امم ممن معك» (هود / 48) را نيز از باب اعنات دانسته كه در آن هشت ميم در كنار هم قرار گرفته است21 (البته با توجه به اين كه تنوين و نون ساكن وقتي به ميم مي‏رسد قلب به ميم مي‏شود).

3 ـ قلب
[=Century Gothic]
و آن صنعت جالبي است و انواعي دارد كه لطيف‏ترين آن قلب مستوي است كه جمله را اگر از آخر هم بخوانيم همان است كه از اول خوانده مي‏شود.:Sham:
مثال از قرآن: وربّك فكبّر (مدّثّر / 3)؛ كلّ في فلك (يس / 40)

4 ـ التفات
و آن عبارت از اين است كه گوينده، كلامي را به صورت غايب و حكايت حال ديگران بگويد و بلافاصله سخن را متوجه مخاطب كند و جمله را به صورت خطاب قرار دهد و يا به‏عكس، از خطاب به غيبت منتقل شود.
اين صنعت يك صنعت بديعي معنوي است و در جلب توجه خواننده يا شنونده تأثير زيادي دارد.
اين صنعت شايع‏ترين صنعت بديعي است كه در قرآن به كار رفته و بعضي از دانشمندان درباره آن كتاب‏هايي نوشته‏اند.
از جمله اين كتاب‏ها اسلوب الالتفات في البلاغة القرآنية تأليف دكتر حسن طبل را مي‏توان نام برد، كه مؤلف مسئله التفات را در آن، مورد بررسي و تحقيق قرار داده و موارد آن را كه بسيار است برشمرده است.

مثال از قرآن: مالك يوم الدين. اياك نعبد (حمد / 4-5) كه جمله نخست به صورت غايب و جمله بعدي به صورت خطاب است.
از جمله مثال‏هايي كه ابن المعتزّ براي التفات آورده اين آيه شريفه است: حتي اذا كنتم في الفلك وجرين بهم بريح طيّبة (يونس / 22) كه در اين جا التفات از خطاب به غيبت است.22
ابن ابي الاصبع پس از نقل تعريف و مثال‏هاي التفات مي‏گويد:
«در كتاب عزيز از باب التفات نوعي بسيار جالب آمده كه آن را مثالي در شعر نيافتم و خداوند مرا به يافتن آن نوع راهنمايي نموده و آن عبارت از اين است كه متكلم در كلام خود، نخست دو موضوع را بياورد سپس خبري درباره موضوع اول بيان دارد و آن را رها كند و خبري درباره موضوع دوم بياورد،
آن گاه از خبر درباره موضوع دوم باز گردد و به خبر درباره موضوع اول بپردازد. مانند قول خداي تعالي: «ان الانسان لربه لكنود وانه علي ذلك لشهيد (عاديات / 6-8) كه از وصف پروردگار منصرف شده و به وصف انسان پرداخته و گفته است: «وانه لحبّ الخير لشديد» و اين نوع التفات خوب است كه «التفات ضمائر» ناميده شود».23

5 ـ ترصيع
اين واژه در لغت به معناي نشاندن جواهر در چيزي مانند تاج يا شمشير يا عصاست و در اصطلاح بديعي به آوردن چند جمله در كنار هم كه الفاظ آن قرينه يكديگر و از لحاظ وزن و حروف رويّ مطابق هم باشد ترصيع گويند.
مثال از قرآن:
انّ الابرار لفي نعيم وانّ الفجار لفي جحيم (انفطار / 13-14)
انّ الينا ايابهم ثم انّ علينا حسابهم (غاشيه / 25-26)
يحيي بن حمزه علوي آيه «ان الابرار لفي نعيم...» را از باب ترصيع نمي‏داند و مي‏گويد: «ابرار» با «فجار» مطابق نيست.
در حالي كه اين مقدار اختلاف در ترصيع قابل اغماض است و مي‏بينيم صاحب ترجمان البلاغة براي ترصيع از شعر فارسي اين مثال را مي‏زند:
زره نگاشته از مشك بر گل بادام24 گره گذاشته از قير بر صحيفه سيم
در حالي كه «قير» با «مشك» و «صحيفه سيم» با «گل بادام» مطابقت كامل ندارد.

6 ـ لف و نشر
اين صنعت بدين گونه است كه دو يا چند لفظ پشت سر هم گفته مي‏شود سپس صفت يا قيدي براي هر كدام از آنها آورده مي‏شود كه اگر به ترتيب باشد، لف و نشر مرتب و اگر بدون ترتيب باشد لف و نشر مشوش خوانده مي‏شود.
مثال از قرآن:
و من رحمته جعل لكم الليل والنهار لتسكنوا فيه ولتبتغوا من فضله (قصص / 73).
در اين آيه جمله «لتسكنوا» مربوط به «ليل» و جمله «لتبتغوا» مربوط به «نهار» است.

[=century gothic] ـ تسجيع
و آن به كار بردن سجع در عبارت است، به اين صورت كه آخر دو يا چند جمله از نظر حرف رويّ يكسان باشد، همان گونه كه همساني آخر شعرها را قافيه مي‏گويند. اين صنعت بيشتر در نثر به كار مي‏رود، هر چند در شعر نيز در غير آخر آن به كار برده مي‏شود و آن هنر مضاعفي است.
در قرآن مجيد صنعت تسجيع فراوان به كار رفته و آخر آيات معمولاً داراي سجع است، ولي اصطلاحا به سجع قرآن فاصله گفته مي‏شود.
بعضي از اشاعره گفته‏اند كه در قرآن سجع نيست و آن را ناپسند مي‏دارند25 در حالي كه اين سخن درست نيست و در قرآن در فواصل آيات آشكارا و به طرز روشني سجع رعايت شده است.
مثال واضح آن اين است كه مي‏بينيم در سوره طه كه آخر آيات با الف ختم مي‏شود، از موسي و هارون به صورت «هارون و موسي» نام برده مي‏شود: قالوا آمنّا بربّ هارون وموسي (طه / 70) ولي در سوره شعراء كه آخر آيات با نون ختم مي‏شود، موسي قبل از هارون مي‏آيد: قالوا آمنا برب العالمين. رب موسي و هارون (شعراء / 47-48).

خفاجي پس از رد سخن رماني و باقلاني كه سجع را عيب مي‏دانستند مي‏گويد: اگر سجع به اين صورت باشد كه لفظ تابع معني باشد اين عين بلاغت است و فواصل هم همين حالت را دارد، و اگر سجع به اين صورت باشد كه معني تابع لفظ باشد يعني جمله همراه با تكلّف باشد البته اين عيب است.26 روشن است كه در سجع يا فواصل آيات هيچ‏گونه تكلفي وجود ندارد و لفظ تابع معني است.
مثال سجع در قرآن: الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان، علّمه البيان، الشمس والقمر بحسبان، والنجم والشجر يسجدان (الرحمن / 1-5).
همچنين مثال‏هايي كه براي ترصيع آورديم، همگي صنعت تسجيع هم دارند.

8 ـ تصدير يا ردّ العجز علي الصدر
اين صنعت به اين صورت است كه واژه‏اي كه در آغاز جمله يا شعر آمده است عينا يا با تفاوت اندكي در آخر آن تكرار شود.
به گفته ابن رشيق قيرواني، به كار بردن اين صنعت باعث عظمت و شكوفايي و رونق و زيبايي كلام مي‏شود.27
مثال از قرآن:
قال اني لعملكم من القالين (شعراء / 168)؛ ولقد استهزي‏ء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ماكانوا به يستهزءُون (انعام / 10)؛ انظر كيف فضّلنا بعضهم علي بعض و للاخرة اكبر درجات واكبر تفضيلا (اسراء / 21)؛ وهب لنا من لدنك رحمة انّك انت الوهّاب (آل عمران / 8).28

9 ـ تكرار حرف
اين صنعت چنان است كه يك حرف از ميان حروف، چندين بار در جمله تكرار مي‏شود و باعث پيدايش موسيقي خاصي در كلام مي‏گردد.
مثال از قرآن: ان احسنتم احسنتم لانفسكم وان اسأتم فلها (اسراء / 7)
كلا اذا بلغت التراقي وقيل من راق وظنّ انه الفراق (قيامت / 26-28)
وعلي امم ممن معك وامم سنمتعهم ثمّ يمسّهم منا عذاب اليم (هود / 48)
فاذكروا اللّه‏َ كذكركم آبائكم (بقره / 200)

10 ـ ابداع
به گفته ابن ابي الاصبع، ابداع آن است كه هر لفظي از الفاظ كلام به تنهايي و به تناسب استعداد كلام و مفاد معنايش، متضمّن يك يا دو بديع باشد،
به گونه‏اي كه در يك بيت يا يك جمله تعدادي از انواع بديع تحقّق يابد و كلمه‏اي از آن، خالي از يك يا دو نوع بديع يا بيشتر نباشد.29

نمونه روشن و بارز اين صنعت آيه 44 از سوره هود است كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار دارد.
همان‏گونه كه پيش از اين گفتيم در اين آيه كه 17 كلمه دارد، به شمارش ابن ابي الاصبع 21 نوع صنعت بديعي به كار رفته است. البته منظور از بديع در اين جا معنايي است كه متقدمان از آن اراده مي‏كردند و شامل بيان هم مي‏شود.

متن آيه شريفه چنين است: وقيل يا ارض ابلعي ماءك ويا سماء اقلعي وغيض الماء وقضي الأمر واستوت علي الجودي وقيل بعدا للقوم الظالمين (هود / 44). صنايعي كه در اين آيه به كار رفته عبارتند از: مناسبت تام، مطابقت لفظي، استعاره، مجاز، اشاره، ارداف، تمثيل، تعليل، صحت تقسيم، احتراس، انفصال، مساوات، حسن نسق، ائتلاف، ايجاز، تسهيم، تهذيب، حسن بيان، تمكين، انسجام و ابداع.30

گفته شده كه اين آيه فصيح‏ترين آيه قرآن است. البته تمام آيات قرآني داراي فصاحت و بلاغت آن هم در حد اعجاز هستند، ولي روشن است كه فصاحت و بلاغت آيات با يكديگر فرق دارد و همان گونه كه قيافه‏هاي آدميان در عين حال كه همگي زيبا و موزون هستند داراي تفاوت‏هاي بسيارند، آيات قرآن نيز، هم از نظر اشتمال بر معارف و هم از نظر علوم بياني تفاوت‏هايي دارند.

كي بود تبت يدا مانند يا ارض ابلعي در كلام ايزد بي چون كه وحي منزل است
درباره اين آيه و نكات فراوان آن بحث‏هاي زيادي شده است. آلوسي نقل مي‏كند كه استاد او رساله‏اي درباره اين آيه نوشته و صد و پنجاه مزيّت براي آن برشمرده است.31 در تواريخ آمده است كه بعضي از دانايان قريش تصميم گرفتند كه با قرآن معارضه كنند و مانند آن را بياورند وقتي به اين آيه رسيدند به يكديگر گفتند كه اين كلام به كلام بشر شباهت ندارد و دست از معارضه برداشتند.32
نظير آن درباره ابن مقفع هم نقل شده است.
عروضي سمرقندي سخن منصفانه‏اي درباره همين آيه از وليد بن مغيره نقل مي‏كند، سپس مي‏گويد: «چون دشمنان در فصاحت قرآن و اعجاز او در ميادين انصاف بدين مقام رسيدند، دوستان بنگر تا خود به كجا رسند».33
اين بود نمونه‏هايي از محسنات بديعي كه در قرآن كريم به كار رفته است.

[=arial]پى‏نوشت‏ها

15. اين كتاب توسط دكتر سيد علي ميرلوحي به فارسي ترجمه شده و توسط انتشارات آستان قدس رضوي منتشر گرديده است. ما در اين جا از همين ترجمه فارسي نقل مي‏كنيم.
16. بديع القرآن، ص 382.
17. الطراز، ج 2، ص 365.
18. ابن ابي الاصبع اين آيه را براي جناس تحريف مثال زده كه صحيح نيست (بديع القرآن، ص 133).
19. الطراز، ج 2، ص 398.
20. بديع القرآن، ص 295.
21. التبيان في علم المعاني والبديع والبيان، ص 507.
22. ابن المعتزّ، البديع، ص 58.
23. بديع القرآن، ص 146.
24. ترجمان البلاغة، ص 8.
25. سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، مكتبة العصرية، بيروت، 1408ق، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ج 3، ص 292.
26. خفاجي، سرّ الفصاحة، مكتبة الخانجي، قاهره، 1350ق، ص 174.
27. ابن رشيق، العمدة، مكتبة الهلال، بيروت، 1416ق، ج 2، ص 5.
28. اين مثال‏ها را ابن ابي الاصبع ذكر كرده است. بديع القرآن، ص 139.
29. بديع القرآن، ص 382.
30. هر يـك از ايـن صـنـايـع در بديع القرآن، صص 382-384 شرح داده شده است.
31. اسماعيل حقّي بروسوي، تفسير روح المعاني، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1985م، ج 12، ص 68.
32. مجمع البيان، ذيل همين آيه.
33. چهار مقاله عروضي سمرقندي، ص 39. با تصحيح محمد قزويني.

محدثه83;736054 نوشت:
سلام


چرا مسیحی نشوم؟

با سلام

و اما در مورد اینکه عنوان کرده اید چرا مسیحی نشوم
ضمن دیدن و مطالعه این تاپیکها

اولین دستور قرآن و اولین دستور کتاب مقدس

تصویر دیگری از پیامبران در کتاب مقدس

علت اساسی ازدواج در مسیحیت

نتیجه آموزه نسل کشی در کتاب مقدس

آیا مسیحیت، دین محبت و دوستی است؟

آیا خدایی که کتاب مقدس مسیحیان نشان میدهد، به راستی خدای محبت است؟

ده فرمان جنایت انسانی = بخوانید کیفر مقدس!

تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت اول

چه نقدهاي كلي بر دين مسيحيت وارد است؟

فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس

اسلام و مسیحیت در دادگاه عقل و منطق

یک مقایسه کوچک در مورد پیامبران از کتاب مقدس و قرآن برای شما می گذارم تا پی به عمق فاجعه این کتاب تحریف شده ببرید

[=Book Antiqua]مقایسه داستان پیامبران در قرآن و کتاب مقدس

[=Book Antiqua]پیامبران و اسوگان عالم باید آراسته باشند و نیز پیراسته از هر عیبی تا بتوان به تمام ابعاد وجودی‌شان اعتماد نمود و از ایشان پیروی کرد. قرآن کریم درباره پیامبران می‌فرماید: آنان کسانی هستند که خداوند، آن‌ها را هدایت نموده است پس تو نیز از آن‌ها تبعیت نما. [انعام : ۹۰]؛


[=Book Antiqua]پس اگر پیامبران چنیند که هدایت یافته و ره‌نما هستند ، از گناه نیز دورند و وجودشان سرشار از نیکی است. اگر فرستادگان خدا و اسوگان پاک‌سیرت نباشند ، به جای راه‌نمایی ، بی‌راهه می‌نمایند و وای از آن ‌که فرستادگان خود آلوده به گناه باشند و سر از فرمان خدای خویش بپیچند. فرستادگان الهی رهبران جامعه بشری به سوی خدایند و اگر اینان جامعه را نه به سمت خدا و بلکه به آن سوترک راه‌بری کنند ،‌ چگونه می‌توان بدان‌ها اعتماد نمود.



[=Book Antiqua]کتاب خدا را باز کن. فرقی نمی کند قرآن یا کتاب مقدس را. هدف مقایسه است. وقتی که قرآن را می‌گشایی و قصه‌های پیامبرانش را می‌خوانی ، شخصیت‌هایی راه‌بر را می‌یابی ستودنی که باید قصه‌هایشان را به جان نوشید و گام در جای گامشان نهاد. اما وقتی همین قصه‌ها را در کتاب مقدس (عهدین) ، برمی‌رسی ، می‌بینی که تفاوت‌ها بسیار است. در مقابل قصه‌های واقعی و هدایت‌بخش و پالوده قرآن، قصه‌هایی سرگرم کننده و گاه آلوده در چشمانتان می‌نشیند که از شگفتی‌ انگشت به دندان می‌گزید.

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، خداوند آدم را از بهشت می‌راند؛ چون ترک أولی می‌کند [طه : ۱۱۷]؛

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، آدم به زمین فروافکنده می‌شود، چون از درخت معرفت نیک و بد خورده است؛ چرا که خداوند نمی‌خواست، انسان به نیک و بد آگاه شود؟ (پیدایش۳ : ۱-۲۴).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، ابراهیم علیه‌السلام در مناظره‌ای شجاعانه با حاکم مصر، او را به خداوند دعوت می‌کند:

[=Book Antiqua]آیا از [حالِ‏] آن کس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان می‏نازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه [می‏] کرد، خبر نیافتی؟ آن گاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسی است که زنده می‏کند و می‏میراند.» گفت: «من [هم‏] زنده می‏کنم و [هم‏] می‏میرانم. ابراهیم گفت: «خدا [ی من‏] خورشید را از خاور برمی‏آورد، تو آن را از باختر برآور. » پس آن کس که کفر ورزیده بود، مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی‏کند. [بقره : ۲۵۸]؛

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، از این شجاعت خبری نیست و برعکس ابراهیم از ترس جانش، زن خود را به همان حاکم مصر پیشکش می‌کند، به طوری که بعداً، حتی حاکم مزبور هم، ابراهیم را برای این کار، ملامت می‌کند. (پیدایش ۱۲ : ۱۰-۲۰).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، خداوند با ابراهیم عهد می‌بندد و او را پیشوا قرار می‌دهد، اما وقتی ابراهیم آن را برای تمام فرزندانش تقاضا می‌کند، خداوند می‌گوید: عهد من به فرزندی که ستمگر باشد، نمی‌رسد ؛ لذا عهد خدا شامل تمام فرزندان ابراهیم نمی‌شود:

[=Book Antiqua]… [خدا به ابراهیم] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم‏] پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی‏رسد. [بقرة : ۱۲۴]؛

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، خدا در عهد خود با ابراهیم، او را پدر امت‌ها معرفی کرده که پادشاهان از وی به وجود می آیند و می‌گوید: این عهد با فرزندان او نیز به صورت دائمی است و تمام فرزندان ابراهیم را شامل می شود، چه ستمگر باشند، چه نباشند. (پیدایش ۱۷ : ۴-۱۱).

[=Book Antiqua]قرآن کریم در قصه لوط می‌گوید:

[=Book Antiqua]به لوط حکم و دانش دادیم … و همانا لوط از پیامبران بود. [أنبیاء : ۷۴] و [صافات : ۱۳۳].

[=Book Antiqua]و نیز می‌فرماید :

[=Book Antiqua]لوط در زمره کسانی است که خدا هدایتشان نموده، پس به روش آنها اقتدا کن… [انعام :۹۰]؛

[=Book Antiqua]اما بر اساس کتاب مقدس، حضرت لوط علیه‌السلام شراب نوشیده، سپس در حال مستی با دخترانش زنا کرد. دختران نیز از این زنا حامله شده و هر کدام پسری به دنیا آوردند که نسب بعضی از أنبیا به آنان می‌رسد؛ مانند داوود، سلیمان و عیسی علیهم‌السلام (پیدایش ۱۹ : ۳۱-۳۸)؛ حال آن که به حکم خود کتاب مقدس، افراد حاصل از زنا داخل جماعت خداوند نشوند حتی تا پشت دهم!(تثنیه ۲۳ : ۲).

[=Book Antiqua]قرآن کریم در قصه داوود می‌فرماید:

[=Book Antiqua]ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی خدا باز می‌گشت (و به یاد خدا بود). [صـ : ۳۰]؛

[=Book Antiqua]اما کتاب مقدس در قصه‌ی داوود می‌گوید: داوود علیه‌السلام با زن اوریا زنا کرد. آن زن حامله ‌شد. حضرت داوود نیز شوهر آن زن را به کام مرگ فرستاد و .. سلیمان علیه‌السلام از این زن متولد ‌شد. (سموئیل دوم ۱۱: ۲-۲۷ و ۱۲: ۹-۱۲).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، هارون یار و یاور موسی است و پیوسته به موسی برای هدایت مردم به سوی خدا، کمک می‌کند:

[=Book Antiqua]و به یقین [ما] به موسی کتاب [آسمانی‏] عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار [ش‏] گردانیدیم. [فرقان : ۳۵]؛

[=Book Antiqua]اما در قصه موسی در کتاب مقدس، هارون گوساله می‌سازد و خود با بنی اسرائیل گوساله‌پرست می‌شود. (خروج ۳۲ : ۱-۹).

[=Book Antiqua]در قصه سلیمان علیه‌السلام، قرآن می‌فرماید:

[=Book Antiqua]سلیمان کافر نشد، بلکه شیاطین کفر ورزیدند. [بقره : ۱۰۲]؛

[=Book Antiqua]همچنین قرآن سلیمان را بنده‌ای مومن معرفی می کند:

[=Book Antiqua]و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگانِ باایمانش برتری داده است. [نمل : ۱۵

[=Book Antiqua]اما کتاب مقدس در قصه‌ی خود، درباره سلیمان می‌گوید: زنان سلیمان، در آخر عمر او، دلش را از خدا برگرداندند و او بت‌پرست گردید. لذا خشم خداوند بر سلیمان بر افروخته شد و آنچه را خداوند به او امر فرموده بود، به جا نیاورد. (اول پادشاهان ۱۱ : ۱-۱۳).

[=Book Antiqua]بر اساس قرآن در قصه‌ی سلیمان، سلیمان فقط خدا را در نظر دارد و به امور دنیایی فریفته نمی‌شود:

[=Book Antiqua]و چون [فرستاده‏] نزد سلیمان آمد، [سلیمان‏] گفت: آیا مرا به مالی کمک می‏دهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده‏است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می‏نمایید. [نمل : ۳۶

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، سلیمان به شدت شیفته و فریفته زن، طلا و سایر امور دنیایی می شود. (اول پادشاهان ۱۰ : ۱۵-۲۹ و ۱۱ : ۱-۳).

[=Book Antiqua]بر اساس قصه‌ی قرآن، زنان از سلیمان تأثیر می‌گیرند و با ارتباط با سلیمان به خداوند ایمان می‌آورند:

[=Book Antiqua]… [ملکه‏] گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و [اینک‏] با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم. [نمل : ۴۴]؛

[=Book Antiqua]اما طبق روایت کتاب مقدس، سلیمان از زنان تأثیر می‌پذیرد و حتی در این راه ایمانش را از دست می‌دهد. (اول پادشاهان ۱۱ : ۲-۵).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، نوح به عنوان پیامبری به دور از هر آلایش معرفی می شود:

[=Book Antiqua]و به او(ابراهیم) اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، .. و این گونه، نیکوکاران را پاداش می‏دهیم. [أنعام : ۸۴ - ۹۰ و نیز ر.ک : صافات : ۸۰ و ۸۱ نساء : ۱۶۳ و آل عمران : ۳۳ -۳۵]؛

[=Book Antiqua]اما در قصه کتاب مقدس، نوح علیه‌السلام شراب نوشیده و از شدت مستی عریان شد و پسرانش ردایی را روی او افکندند، تا برهنگی پدر نمایان نباشد. (پیدایش ۹ : ۲۰-۲۵).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، أیوب به عنوان فردی شکیبا معرفی می‌شود:

[=Book Antiqua]ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکوبنده‏ای! به راستی او توبه‏کار بود. [صـ : ۴۴

[=Book Antiqua]ولی در کتاب مقدس، أیوب پیوسته نفرین، گله و شکایت می کند و فردی بی‌صبر و ناشکیبا است. (أیوب۳ : ۱-۲۶).


[=Franklin Gothic Medium]

رضا;740725 نوشت:
البته تمام آيات قرآني داراي فصاحت و بلاغت آن هم در حد اعجاز هستند، ولي روشن است كه فصاحت و بلاغت آيات با يكديگر فرق دارد و همان گونه كه قيافه‏هاي آدميان در عين حال كه همگي زيبا و موزون هستند داراي تفاوت‏هاي بسيارند، آيات قرآن نيز، هم از نظر اشتمال بر معارف و هم از نظر علوم بياني تفاوت‏هايي دارند.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم جناب رضا و رحمة الله
جسارتاً حدّ اجاز را اگر می‌شود تعریف نمایید ... این حدّ یک حدّ کمّی است یا یک حدّ کیفی؟ ... این حد چطور و بر چه مبنایی تعیین شده است و آیا همگان به صورت بدیهی پذیرای آن بوده و هستند و همیشه خواهند بود؟
[SPOILER]در مورد مثال صورت‌های انسانی هم این صورت‌ها قابل جعل هستند و آنچه قابل جعل نیست روح انسانی است که به آن اجساد جان می‌دهد ... آیا ظاهر قرآن هم مانند آن صورت‌ها زیبا و موزون ولی قابل جعل است که روح سوره‌ها منجر به اعجاز بودن آن‌ها می‌شود یا به خودی خود اعجاز هستند؟[/SPOILER]
این سؤالاتم در راستای همین فرمایش شماست که فرمودید:[INDENT=2]
رضا;740723 نوشت:

قبل از مطالب چند خطی را با عزیزان کارشناس و اساتید گرامی تقسیم کنم ضمن تشکر از این عزیزان چند نکته را عنوان کنم در مورد معجزه بودن قرآن!

در اکثر تاپیکها مشاهده میشود که مطالب کلی و فلسفی دنبال میشود, شاید قابل درک برای عموم نباشد ! در مورد معجزات پیامبر ص , معجزه بودن قران که بزگترین و جاودانه ترین معجز است , حی و حاضر! میتوان مطالب کاملی که برای عموم قابل درک باشد عنوان کرد !
بارها مشاهده شده که خیلی از این جوانها و نوجوانها درک مطلبهای سنگین را ندارند وشاید خیلی از آنها بیشتر قرآن را چون مقدس است قبول دارندو حتی خیلی جاها دیده شده که سوالات خود را در مورد معجزه ب

ودن قرآن عنوان نمیکنند !

شاید بهتر بتوان گفت که هنوز خیلی از این جوانها به درستی معجزه بودن این کتاب بزرگ را در نیافتند و حتی خیلی از بزرگان آنها !
بارها در سایتهای مختلف دیده شده که اکثرا دلایل معجزه بودن قران را نمیداند و بیشتر بر روی مقدس بودن ان سخن میگویند

و از طرفی هم اسلام ستیزان بی خرد استفاده میکنند از آگاه نبودن این افراد .


[/INDENT]
و البته حقیر هم با شما موافق هستم. ان شاء الله با پاسخ شما برخی از شبهات برطرف گردند تا اسلام‌ستیزان نتوانند از نادانی ما سوء استفاده کنند و شخص حقیر تا متوجه نشوم که چطور قآن به لحاظ ادبی معجزه است نمی‌توانم در مقام دفاع از این وجه اعجاز قرآن برایم.
با تشکر :Gol:
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

محدثه83;736054 نوشت:
سلام

من اسلام عزیز را خیلی دوست می دارم ولی امروز با کسی صحبت می کردم که واقعا اعصابم را خورد کرد ؟

و سوال او این بود که دلیل بر پیامبر بودن حضرت محمد صل الله علیه و آله چیست؟

من گفتم معجزات ؟او گفت چا ما نباید اون معجزات را ببینیم ؟تا حجت بر ما هم تمام شود/جوابی نداشتم
من گفتم خبر پیامبران گذشته ؟گفت کجا نوشته گفتم نقل کردند از کتابهای مسیحی یا یهودی /گفت کجاش؟/بازم موندم
گفت دلیل دیگت چی است ؟

هیچی نداشتم / گفت پس تو چطوری قبول کردی /موندم چی بگم گفتم برای من به همین مطالب ثابت است و پیامبر را خیلی دوست دارم حتی از عزیز ترین عزیزانم بیشتر و به او عشق می ورزم

ولی قبلم محکم است ولی یه خورده ذهنم مشغول شد /کمک می خواستم.

سلام علیکم خواهر
این بنده ی خدایی که شما داشتید باهاش بحث میکردید چه دینی داشت ؟ یا اگر دین نداشت پیرو چه مکتب فکری بود ؟ اگر این چیز ها برای ما مشخص باشد پاسخ گویی آسان تر و دقیق تر خواهد شد .
باتشکر

رضا;740728 نوشت:

با سلام

و اما در مورد اینکه عنوان کرده اید چرا مسیحی نشوم
ضمن دیدن و مطالعه این تاپیکها

اولین دستور قرآن و اولین دستور کتاب مقدس

تصویر دیگری از پیامبران در کتاب مقدس

علت اساسی ازدواج در مسیحیت

نتیجه آموزه نسل کشی در کتاب مقدس

آیا مسیحیت، دین محبت و دوستی است؟

آیا خدایی که کتاب مقدس مسیحیان نشان میدهد، به راستی خدای محبت است؟

ده فرمان جنایت انسانی = بخوانید کیفر مقدس!

تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت اول

چه نقدهاي كلي بر دين مسيحيت وارد است؟

فلسفه خلقت زن در کتاب مقدس

اسلام و مسیحیت در دادگاه عقل و منطق

یک مقایسه کوچک در مورد پیامبران از کتاب مقدس و قرآن برای شما می گذارم تا پی به عمق فاجعه این کتاب تحریف شده ببرید

[=Book Antiqua]مقایسه داستان پیامبران در قرآن و کتاب مقدس

[=Book Antiqua]پیامبران و اسوگان عالم باید آراسته باشند و نیز پیراسته از هر عیبی تا بتوان به تمام ابعاد وجودی‌شان اعتماد نمود و از ایشان پیروی کرد. قرآن کریم درباره پیامبران می‌فرماید: آنان کسانی هستند که خداوند، آن‌ها را هدایت نموده است پس تو نیز از آن‌ها تبعیت نما. [انعام : ۹۰]؛


[=Book Antiqua]پس اگر پیامبران چنیند که هدایت یافته و ره‌نما هستند ، از گناه نیز دورند و وجودشان سرشار از نیکی است. اگر فرستادگان خدا و اسوگان پاک‌سیرت نباشند ، به جای راه‌نمایی ، بی‌راهه می‌نمایند و وای از آن ‌که فرستادگان خود آلوده به گناه باشند و سر از فرمان خدای خویش بپیچند. فرستادگان الهی رهبران جامعه بشری به سوی خدایند و اگر اینان جامعه را نه به سمت خدا و بلکه به آن سوترک راه‌بری کنند ،‌ چگونه می‌توان بدان‌ها اعتماد نمود.



[=Book Antiqua]کتاب خدا را باز کن. فرقی نمی کند قرآن یا کتاب مقدس را. هدف مقایسه است. وقتی که قرآن را می‌گشایی و قصه‌های پیامبرانش را می‌خوانی ، شخصیت‌هایی راه‌بر را می‌یابی ستودنی که باید قصه‌هایشان را به جان نوشید و گام در جای گامشان نهاد. اما وقتی همین قصه‌ها را در کتاب مقدس (عهدین) ، برمی‌رسی ، می‌بینی که تفاوت‌ها بسیار است. در مقابل قصه‌های واقعی و هدایت‌بخش و پالوده قرآن، قصه‌هایی سرگرم کننده و گاه آلوده در چشمانتان می‌نشیند که از شگفتی‌ انگشت به دندان می‌گزید.

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، خداوند آدم را از بهشت می‌راند؛ چون ترک أولی می‌کند [طه : ۱۱۷]؛

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، آدم به زمین فروافکنده می‌شود، چون از درخت معرفت نیک و بد خورده است؛ چرا که خداوند نمی‌خواست، انسان به نیک و بد آگاه شود؟ (پیدایش۳ : ۱-۲۴).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، ابراهیم علیه‌السلام در مناظره‌ای شجاعانه با حاکم مصر، او را به خداوند دعوت می‌کند:

[=Book Antiqua]آیا از [حالِ‏] آن کس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان می‏نازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه [می‏] کرد، خبر نیافتی؟ آن گاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسی است که زنده می‏کند و می‏میراند.» گفت: «من [هم‏] زنده می‏کنم و [هم‏] می‏میرانم. ابراهیم گفت: «خدا [ی من‏] خورشید را از خاور برمی‏آورد، تو آن را از باختر برآور. » پس آن کس که کفر ورزیده بود، مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی‏کند. [بقره : ۲۵۸]؛

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، از این شجاعت خبری نیست و برعکس ابراهیم از ترس جانش، زن خود را به همان حاکم مصر پیشکش می‌کند، به طوری که بعداً، حتی حاکم مزبور هم، ابراهیم را برای این کار، ملامت می‌کند. (پیدایش ۱۲ : ۱۰-۲۰).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، خداوند با ابراهیم عهد می‌بندد و او را پیشوا قرار می‌دهد، اما وقتی ابراهیم آن را برای تمام فرزندانش تقاضا می‌کند، خداوند می‌گوید: عهد من به فرزندی که ستمگر باشد، نمی‌رسد ؛ لذا عهد خدا شامل تمام فرزندان ابراهیم نمی‌شود:

[=Book Antiqua]… [خدا به ابراهیم] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم‏] پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی‏رسد. [بقرة : ۱۲۴]؛

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، خدا در عهد خود با ابراهیم، او را پدر امت‌ها معرفی کرده که پادشاهان از وی به وجود می آیند و می‌گوید: این عهد با فرزندان او نیز به صورت دائمی است و تمام فرزندان ابراهیم را شامل می شود، چه ستمگر باشند، چه نباشند. (پیدایش ۱۷ : ۴-۱۱).

[=Book Antiqua]قرآن کریم در قصه لوط می‌گوید:

[=Book Antiqua]به لوط حکم و دانش دادیم … و همانا لوط از پیامبران بود. [أنبیاء : ۷۴] و [صافات : ۱۳۳].

[=Book Antiqua]و نیز می‌فرماید :

[=Book Antiqua]لوط در زمره کسانی است که خدا هدایتشان نموده، پس به روش آنها اقتدا کن… [انعام :۹۰]؛

[=Book Antiqua]اما بر اساس کتاب مقدس، حضرت لوط علیه‌السلام شراب نوشیده، سپس در حال مستی با دخترانش زنا کرد. دختران نیز از این زنا حامله شده و هر کدام پسری به دنیا آوردند که نسب بعضی از أنبیا به آنان می‌رسد؛ مانند داوود، سلیمان و عیسی علیهم‌السلام (پیدایش ۱۹ : ۳۱-۳۸)؛ حال آن که به حکم خود کتاب مقدس، افراد حاصل از زنا داخل جماعت خداوند نشوند حتی تا پشت دهم!(تثنیه ۲۳ : ۲).

[=Book Antiqua]قرآن کریم در قصه داوود می‌فرماید:

[=Book Antiqua]ما سلیمان را به داوود بخشیدیم؛ چه بنده خوبی! زیرا همواره به سوی خدا باز می‌گشت (و به یاد خدا بود). [صـ : ۳۰]؛

[=Book Antiqua]اما کتاب مقدس در قصه‌ی داوود می‌گوید: داوود علیه‌السلام با زن اوریا زنا کرد. آن زن حامله ‌شد. حضرت داوود نیز شوهر آن زن را به کام مرگ فرستاد و .. سلیمان علیه‌السلام از این زن متولد ‌شد. (سموئیل دوم ۱۱: ۲-۲۷ و ۱۲: ۹-۱۲).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، هارون یار و یاور موسی است و پیوسته به موسی برای هدایت مردم به سوی خدا، کمک می‌کند:

[=Book Antiqua]و به یقین [ما] به موسی کتاب [آسمانی‏] عطا کردیم، و برادرش هارون را همراه او دستیار [ش‏] گردانیدیم. [فرقان : ۳۵]؛

[=Book Antiqua]اما در قصه موسی در کتاب مقدس، هارون گوساله می‌سازد و خود با بنی اسرائیل گوساله‌پرست می‌شود. (خروج ۳۲ : ۱-۹).

[=Book Antiqua]در قصه سلیمان علیه‌السلام، قرآن می‌فرماید:

[=Book Antiqua]سلیمان کافر نشد، بلکه شیاطین کفر ورزیدند. [بقره : ۱۰۲]؛

[=Book Antiqua]همچنین قرآن سلیمان را بنده‌ای مومن معرفی می کند:

[=Book Antiqua]و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگانِ باایمانش برتری داده است. [نمل : ۱۵

[=Book Antiqua]اما کتاب مقدس در قصه‌ی خود، درباره سلیمان می‌گوید: زنان سلیمان، در آخر عمر او، دلش را از خدا برگرداندند و او بت‌پرست گردید. لذا خشم خداوند بر سلیمان بر افروخته شد و آنچه را خداوند به او امر فرموده بود، به جا نیاورد. (اول پادشاهان ۱۱ : ۱-۱۳).

[=Book Antiqua]بر اساس قرآن در قصه‌ی سلیمان، سلیمان فقط خدا را در نظر دارد و به امور دنیایی فریفته نمی‌شود:

[=Book Antiqua]و چون [فرستاده‏] نزد سلیمان آمد، [سلیمان‏] گفت: آیا مرا به مالی کمک می‏دهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده‏است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می‏نمایید. [نمل : ۳۶

[=Book Antiqua]اما در کتاب مقدس، سلیمان به شدت شیفته و فریفته زن، طلا و سایر امور دنیایی می شود. (اول پادشاهان ۱۰ : ۱۵-۲۹ و ۱۱ : ۱-۳).

[=Book Antiqua]بر اساس قصه‌ی قرآن، زنان از سلیمان تأثیر می‌گیرند و با ارتباط با سلیمان به خداوند ایمان می‌آورند:

[=Book Antiqua]… [ملکه‏] گفت: پروردگارا، من به خود ستم کردم و [اینک‏] با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم. [نمل : ۴۴]؛

[=Book Antiqua]اما طبق روایت کتاب مقدس، سلیمان از زنان تأثیر می‌پذیرد و حتی در این راه ایمانش را از دست می‌دهد. (اول پادشاهان ۱۱ : ۲-۵).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، نوح به عنوان پیامبری به دور از هر آلایش معرفی می شود:

[=Book Antiqua]و به او(ابراهیم) اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، و نوح را از پیش راه نمودیم، .. و این گونه، نیکوکاران را پاداش می‏دهیم. [أنعام : ۸۴ - ۹۰ و نیز ر.ک : صافات : ۸۰ و ۸۱ نساء : ۱۶۳ و آل عمران : ۳۳ -۳۵]؛

[=Book Antiqua]اما در قصه کتاب مقدس، نوح علیه‌السلام شراب نوشیده و از شدت مستی عریان شد و پسرانش ردایی را روی او افکندند، تا برهنگی پدر نمایان نباشد. (پیدایش ۹ : ۲۰-۲۵).

[=Book Antiqua]در قرآن کریم، أیوب به عنوان فردی شکیبا معرفی می‌شود:

[=Book Antiqua]ما او را شکیبا یافتیم. چه نیکوبنده‏ای! به راستی او توبه‏کار بود. [صـ : ۴۴

[=Book Antiqua]ولی در کتاب مقدس، أیوب پیوسته نفرین، گله و شکایت می کند و فردی بی‌صبر و ناشکیبا است. (أیوب۳ : ۱-۲۶).



سلام

ممنون خیل خوب بود باید بگم فوق العاده بوده بازم ممنون

هم این پست و هم دو تا پست قبلتان خیلی عالی بود .


این شد یه حرف حسابی

پسر زمستان;740604 نوشت:
نمیخواد اینقد دنبال مطالب بگردی تا برات اثبات بشه ،دو سه روز دیگه محرم هستش بر تو حسینیه ها و مسجدها و شور حالی که تو دلت ایجاد میشه رو توجه کن،ببین چه جوری دلت برا حسین به لرزه در میاد معجزه از این بیشتر

چند سال پیش بود یکی رو شکست عشقی دادم و تو دلم حسابی کیف کردم . اون بدبختم بهم گفت هر وقت صدای طبل ها بلند شد یاد دل من بیوفت ... اون موقع نفهمیدم منظورش چیه ولی بعدا ... هر وقت محرم میشه ... دلم براش میسوزه ... :Nishkhand:

مارینر;741212 نوشت:
چند سال پیش بود یکی رو شکست عشقی دادم و تو دلم حسابی کیف کردم . اون بدبختم بهم گفت هر وقت صدای طبل ها بلند شد یاد دل من بیوفت ... اون موقع نفهمیدم منظورش چیه ولی بعدا ... هر وقت محرم میشه ... دلم براش میسوزه ... :Nishkhand:
آباجی منظورش چی بود?

محدثه83;741099 نوشت:
سلام

ممنون خیل خوب بود باید بگم فوق العاده بوده بازم ممنون

هم این پست و هم دو تا پست قبلتان خیلی عالی بود .


این شد یه حرف حسابی

با سلام
ضمن تشکر چنانچه بازسؤالی بود عنوان کنید کارشناسان عزیز و بنده در خدمتم

[=Century Gothic]نگاهی به این تاپیکها بیاندازید امیدوارم مفید واقع شود

عقل در اسلام و مسیحیت

چهره خدادر عهد عتیق !!؟

چگونه ممکن است خداوند به بشر فرمان ‌دهد که بت بپرستند؟

پیامبران در تورات چگونه معرفی میشوند ؟

درخت و درختکاری در اسلام و مسیحیت(طبیعت در کتاب مقدس)

متفکرین مسلمان و تثلیث مسیحی

ده فرمان جنایت انسانی = بخوانید کیفر مقدس!

رهبانيت در آيين مسيحيت

آيا تثليث از نظر عقل مورد پذيرش است؟!

آيا دستاورد عيسي(ع) صرفاً نجات بشر از گناه اوليه بود؟

اگر كتاب مقدس براساس الهام نوشته شده، چرا مشتمل بر ام

.آیا خدایی که کتاب مقدس مسیحیان نشان میدهد، به راستی خدای محبت است؟

تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت اول

تاملی در چالش انگیزترین آیه کتاب مقدس(اول سموئیل ۱۳ : ۱)- قسمت دوم

مارینر;740583 نوشت:
کارل مارکس یه صحبتی داره که از نظر من سخن زیبای هست و در درونش پر از معناست ...

با عرض سلام به شما دوست گرامی

لذت بردن از زیباییهای هنری و مواجه شدن با جذابیتهای دنیوی، در طبع هر انسانی وجود دارد؛ خواه آن زیبایی و جذابیت، مخلوق بشر باشد یا طبیعت و یا هر موجود دیگری.

خلق زیبایی هنری یا به رخ کشیدن جذابیتها، اگر توسط انسان باشد، میتواند انگیزه های مختلفی در پس خود داشته باشد انگیزه ای خوب یا بد؛ و این انسانهای بیننده هستند که باید با تکیه بر توانمندی فکری خود، مقاصد پشت پرده جدابیتها و زیباییها را کشف کنند. اینجاست که باید دقت نمود دچار افراط و تفریط نشویم:

نه آنقدر مفتون ظاهر هنری و جذاب یک پدیده شویم که از شرارت های احتمالی پشت پرده غافل بمانیم؛

و نه آنقدر بدبینانه بنگریم که جذابیت و زیبایی هنری را تماما گمراه کننده بدانیم؛ خود آن پدیده ها را بت معرفی نماییم و ستایش آنها را مساوی با سجده قلمداد کنیم.

از اینجا روشن میشود اگر یک آهنگ یا خطابه، برای ترغیب دیگران برای به میدان جنگ رفتن و روی مین افتادن باشد مادام که این پدیده هنری و آن ترغیب در مدار اهدافی عقلایی و درست و حق طلبانه صورت میپذیرد نیکوست و الا مطرود است.

حال کسی را فرض میکنیم که به دنبال تفکیک جنبه هنری یک اثر (مثل قرآن) با جنبه های دیگر آن است. این به خودی خود اشکالی ندارد اما مشکل جایی آغاز میشود که تصورش اینست: «جدا کردن جنبه هنری یعنی: بالکل از الفاظ قرآن و ظرافتهای آن چشم بپوشیم و به سراغ ترجمه فارسی برویم و تمام نگاهمان به محتوایی از قرآن باشد که با لغات روزمره بیان شده است.» این سخن لااقل دو اشکال اساسی دارد:

1. میان دو امر خلط و اشتباه شده است: اول: «متاثر نشدن از جنبه هنری» و دوم: «قطع نظر کردن از جنبه هنری». برای روشن شدن مطلب مثال ساده ای میزنیم: تابلوی نفیسی را نزد یک کارشناس می آورند تا اصلی یا تقلبی بودن آن را نشان دهد. وی که تا بحال چنین تابلوی را ندیده است با دیدن ظاهر آن به اقتضای طبع انسانی خود زبان به تحسین ظاهر آن میگشاید اما به اقتضای تخصص خود از این ظاهر چشم پوشی میکند و ظرافتهایی که لازمه یک کارشناسی درست است را بکار میبندد. در این حالت، او پدیده هنری را تغییر نداد و به عبارت دیگر، از جنبه هنری قطع نظر نکرد بلکه تلاش میکند تاثرش از جنبه هنری را کنار گذارد تا بتواند قضاوت درست و حساب شده ای به دور از احساسات داشته باشد.

اگر کسی بخواهد درباره اعجاز قرآن در جنبه هنری اش (منظور جنبه ادبی است) تحقیق کند نیز نمیتواند از ظرافتهای هنری ادبیات بکار رفته در قرآن به کلی قطع نظر کند بلکه تنها میتواند تلاش کند تاثر از جنبه هنری مانع تحقیق کارشناسانه او نشود.

2. اگر قرار است درباره اعجاز محتوای قرآن (نه جنبه ادبی آن) تحقیق کنیم باز چاره ای نداریم جز اینکه خود را به اطلاعات وسیع در ادبیات عرب مجهز نماییم و به صرف ترجمه فارسی بسنده نکنیم زیرا دسترسی به محتوای قرآن جز از مسیر بررسی الفاظ آن همانگونه که بیان شده است نخواهد بود.

از این دو نکته روشن میشود اگر کسی حقیقتا در سدد بررسی اعجاز قرآن است (اعم از ادبی و محتوایی) چاره ای ندارد جز اینکه یا خود اطلاعات وسیع از ادبیات عرب داشته باشد یا از کسانی که در این زمینه اطلاعات گسترده دارند بهره بجوید (که یک دسته از این گروه، مترجمین قرآن هستند).

درباره نکته اخیرتان:

«مثلا همین امروز قران رو باز کنین و مفهومش رو با یک کلام ثلیث و ساده بیاین و عنوان کنین ... و بعد در مورد اعجاز اون صحبت کنین ،،، من واقعا توش اعجازی نمیبینم ... اگر شما میبینین عاجزانه ازتون میخوام بهم نشون بدین ... »

قبلا عرض شد یکی از موضوعات اعجازگون قرآن، خداشناسی قرآنی است؛ تعریفی که قرآن از خداوند (ذات/ صفات / افعال) ارائه میدهد چنان عمیق است که برتری آن بر تمامی دستاوردهای اندیشمندان حوزه الهیات (اعم از فیلسوف و متکلم و عارف) بر کسانی که در این زمینه اطلاعات کافی دارند پوشیده نیست.

از دوستان خواسته شد بجای اینکه نشان دادن اعجاز قرآن را از دیگران طلب کنند خود در این زمینه مطالعه نمایند؛ مثلا شما که ظاهرا با اندیشه جناب کارل مارکس آشنا هستید نگاهی مقایسه ای میان اندیشه وی با بیان قرآنی داشته باشید و نیازی هم به چشم قلبی نخواهید داشت بلکه کافی است از مهمترین ابزار معرفتی خود یعنی عقلتان بخوبی بهره جویید.

در پناه حق

رضا;740723 نوشت:
قبل از مطالب چند خطی را با عزیزان کارشناس و اساتید گرامی تقسیم کنم ضمن تشکر از این عزیزان چند نکته را عنوان کنم در مورد معجزه بودن قرآن!

با عرض سلام به شما دوست گرامی

اعجاز ادبی قرآن بدون شک یکی از جهات اعجاز قرآن است اما تبیین آن برای مخاطبان عام نیازمند تمهیداتی است که فراهم شدن آن تمهیدات خود نیازمند مطالعه و تحقیق و استفاده از اساتید و متخصصین فن است. توجه دارید که قرار است «معجزه بودن» را اثبات کنیم نه «جالب بودن» را و صرف بیان چند اصطلاح و چند مثال ادبی نوعا برای درک اعجاز ادبی قرآن کفایت نمیکند مخصوصا اگر مخاطبمان عربی زبان نباشد و به ویژه اگر مسلمان هم نیست و یا مسلمانی است که در کوره شبهات تفتیده شده است.

از اینروست که دانشمندان عقاید اسلامی نوعا برای اثبات اعجاز ادبی قرآن بجای ارائه جزئیات مطالب ادبی، رویکرد و دیدگاه ادیبان بزرگ را مطرح میکنند مخصوصا ادیبانی که تخصص بیشتری در ادبیات فصیح و بلیغ عربی و بیشترین انگیزه برای مخالفت با قرآن را دارا بوده اند و اینگونه عقل و وجدان مخاطب را به قضاوت وامیدارند.

ما نیز چون در این تاپیک قرار است برای یک غیرمسلمان ناآشنا به زبان و ادبیات عرب، نبوت پیامبر را اثبات نماییم از میان سه دلیل مشهور نبوت حضرت محمد به سراغ محکمترین آنها یعنی معجزه قرآنی رفته ایم که حی و حاضر است و چون قرار است که اعجاز قرآن را به آن فرد نشان دهیم نه اینکه به شعار دادن بسنده کنیم یا از این و آن نقل کنیم، از میان وجوه اعجاز، به سراغ موضوعی رفته ایم که هر انسانی با تکیه بر توانمندی خدادادی خود یعنی عقل و وجدانش میتواند بررسی کند یعنی «خداشناسی قرآنی».

اما توجه دارید و داریم که عمومی بودن این موضوع به معنای بی نیازی از فکر و تحقیق نیست؛ و در این عرصه هر چه با نظریات دقیقتر مواجه میشویم لازم است نگاهمان به قرآن را هم دقیقتر نماییم و ظرفیت فکری و عقلی خود را هم افزایش دهیم و اینجاست که دامنه تحقیقمان ممکن است بسته به مخاطبمان به مباحث ادبی و فلسفی دقیق هم بکشد.

در پناه حق

محدثه83;741099 نوشت:
این شد یه حرف حسابی

با عرض سلام به شما دوست گرامی

منابعی که دوستمان درباره اعجاز ادبی نام بردند به زبان عربی است از اینرو منبعی فارسی در این رابطه پیشنهاد میکنیم که توسط یکی از اساتید ادبیات عرب نگاشته شده است:

اعجاز در قرآن کریم (شیوه های اعجاز قرآن)/ حسن عرفان / ناشر: دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى‏/ چاپ 1379: http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/6596

در پناه حق

موضوع قفل شده است