جمع بندی چرا مسلمانان نگران اهانت دیگران به باورها و اعتقادات شان هستند؟

تب‌های اولیه

66 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

منکران;566183 نوشت:
شما دقت نکردی چی شد.این همه سنبل بافی نمیخواد.یک سوال از پرسیدم و یه جمله کوتاه جواب میخوام.
اسلام واقعی در چه برهه از زمان و در کدام جهت جغرافیایی اجرا شده؟
شما که دقت می کنی باید فهمیده باشی که در تمام دوران...و اگه دقت کنید گفتم کسانی که مثل شما منکر هستند خداوند بر انان فهم حقیقتش را می زند پس اسلام از راه تسلیم حق شدنش رو هم بگم شما نمی پذیری....یه باره دیگه میگم شما خودت خودتو رد می کنی.....عکستو نگاه کن...هیچ چیز برای انان که می اندیشند مقدس نیست...یعنی پدر مادر خواهر برادر مردم ارزش ها قوانین تمام اعتقادات و ارزش های دیگران و هرچیزی و حتی همین اندیشه مقدس نیست...کلا هرج و مرج رو مقدس می دونید که شیطان پرستی است و با ان رابطه مستقیم دارد....قبول کن گمراهی...و من نمی تونم به یک گمراه بگم اسلام چیه چون فعلا خدا نخواسته یا شاید نمی خواد هدایت کنه بسبب گناهانت خوب من کی باشم این وسط

منکران;566152 نوشت:
ما از پیامبر شما همخوابی با عروسش رو دیدیم.آیا شما حاضر به همچین کاری هستید؟
منظور شما کدام پیامبر است اگه منظور حضرت محمد صل الله علیه و اله هست ایشون که پسر نداشته که عروس داشته باشه میشه در این مورد توضیح بدید چون من چیزی نمی دونم ولی مطمئنم پیامبر پسر نداشته که عروس داشته باشه

MOHAMAD(ANTI666);566250 نوشت:
لطفا ابتدا دقیق پست های من رو مطالعه بفرمایید :
http://www.askdin.com/thread42826-3.html#post566199
http://www.askdin.com/thread42826-4.html#post566200
http://www.askdin.com/thread42826-4.html#post566201

من هم گفتم اینا جوابی نیست که آدم قانع بشه

نقل قول:
چطور ردش کردید بفرمایید ما هم بدونیم.

من ردش نکردم،علم ردش کرده.حتی وجود یک اشکال هم در کتابی آسمانی باعث رد اون کتاب و خدای اون میشه.
الان دیگه ثابت شدست که داستان آدم و حوا افسانه ای بیش نبوده.حتی در مدارس انگلیس دروس خلقت از کتاب ها حذف شده.

نقل قول:
آیا وجود این مشاهیر بی خدا نشان از اینه که چون یک سری افراد اهل تفکر بی خدا هستند پس خدا نیست؟
آیا فکر بدون خطاست؟اگر آره پس چرا تمام نظریات فکری در جهان به گل نشسته؟من جمله همین ماتریالیسم.

فکر کنم شما خیلی دوس دارید همه چیزیو با هم قاطی کنید.من اسم اون مشاهیر رو آوردم که بگم خدا نیست؟من لیست اون مشاهیر رو آوردم بگم که خداناباوران بشردوست تر از خداباوران هستن با خدماتی که به جهان کردن.فکر نکنم این بحث با شما فایده ای داشته باشه و تنها دارم وقتم رو هدر میدم.
بفرمایین کدوم نظرات فکری ماتریالیست ها به گل نشسته؟

نقل قول:
بله اصلا کسی منکر این نیست.اما واقعیت چیه؟
چند درصد از مردم دنیا بی خدا و چند درصد خداباور هستند؟
به این آمار توجه کنید:
کلیک
(البته کامل و دقیق نیست)
آیا واقعیت چیزی به جز خداباوری هست؟

حتما اینم اطلاع دارید که دنیا داره به سمت بیخدایی پیش میره.اینو یکی از سایت های موافق شما هم زده بود.

MOHAMAD(ANTI666);566252 نوشت:
در همه ی پاسخ های قبلی عرض کردم (هرچند که شما میگید تحقیق) اما دوست خوبم تحقیق کنید.این پاسخ من بوده.
توجیح؟بسیار خب اخیرا یک روایت مورد بحث محققین شرق شناس قرار گرفته که حضرت علی (علیه السلام) در یک روز 700 نفر از یک قبیله ی یهودی رو سرزده!!!!
ای در بین علما هم مورد بحثه و موافق و مخالف داره.
اما من سوالی از شما میپرسم.اول این که این تعداد 700 نفر ذکر نشده بلکه از 600 تا 900 نفر در منابع ذکر شده.دوم اینکه چطور در یک روز فقط دو نفر تونستند 700 نفر تا 900 نفر رو گردن بزنن؟؟آیا این به دور از عقل و منطق نیست؟
و در مورد تمام چیز هایی که گفتید منابع غیر معتبر برای ما دارند و غیر قابل قبول.

قضیه ی بنی چیزی نیست که شما بتونید انکارش کنید.طبری ، ابن اسحاق ، واقدی ، کتاب صحیح بخاری ،ابن کثیر ،ابن هشام و... در کتاباشون آوردن.
این توجیهاتی که شما آوردی من اولین باره میشنوم.من تاحالا ندیدم هیچ یک از علمای شما توجیهات شما رو بیارن (شاید من ندیدم) که تعداد کشته شدگان (ما کمترینش 600 نفر رو در نظر میگیریم) رو قبول نداشته باشن.معمولا همه فقط به فکر توجیح این اعداد کشته شده بودن که علت کشته شدن رو موجه جلوه بدن.وگرنه من اولین باره این حرفتون رو میشنوم.

شما چرا نمیخواید واقعیت رو قبول کنید.شما من رو در نوشته های پایین این پست متهم به تعصب میکنی اما خودتون نمیخواین واقعه ی به این بزرگی رو قبول کنید.ما اگه تعداد کشته شده ها رو 10 نفر هم در نظر بگیریم این اصلا عادلانه نیست که طرف بعد تسلیم کردن خودش شما بیای گردنشو بزنی.
یک سر رو بریدن چقدر زمان میبره که از عهده ی 2 نفر برنیاد شما غیر عقلانی و منطقی میدونی؟

نقل قول:
برای تمام حرف های خودتون.مثل اون چیز هایی که گفتید(البته اینجا جاش نیست واصلا نیاز نیست)
تمام اون حرف ها در منابع غیر معتبر و از اشخاص غیر معتبر ذکر شده.اگه بناست هر روایت و حدیثی پذیرفته بشه که نمیشه.بلکه با علم رجال باید به صحت اون روایت پی برد و آیات قرآن.

همخوابی پیامبر اسلام با عایشه که دیگه انقد نقل مجلس های گوناگون بوده نیاز به منبع نیست.
اما بقیه ی موارد:

در مورد عروسش:

منابع اهل سنت
تفسیر معالم التنزیل بغوی،ص 355
تفسیر قربطی،ص 274
فتح الباری شرح صحیح الخاری،ج 8 ص 524
تفسیر طبری،ص 274
تفسیر ابن کثیر،ج 4 ص225

منابع شیعه

تفسیر قومی،ج 2 ص 173 و 172
عیون الاخبار الرضا،ج 2 ص 180 و 181
تفسیر الصافی،ج 4 ص 163

در مورد فاطمه دختر محمد:

المناقب،ج 3 ص 334
احادیثی درمورد بوسه،داوود احمدی،انتشارات قم

درمورد زنان متعدد هم نیازی نیست

نقل قول:
بسیار عالی و احسنت بر شما.دین باید بر اساس حق باشه و تحقیق بدون تعصب .من هم منکر این به هیچ وجه نیستم.اما حرف هایی که میزنید همان حرف هایی هست که جاهای دیگری هم شنیده میشه .سو تفاهم نشه به خاطر شباهت این حرف هاست که اینو میگم.اما ما تاجایی که شنیدیم این حرف ها از جانب افراد ضد زده شده نه محققین.چرا که یک محقق سنجش میکنه باعلوم دینی و پژوهشش رو تکمیل میکنه اما از کدام منبع دیگه باید ببینید طرف مقابل شما کی هستش که الان من درست نمیبینم وارد قسمت بعدی بحث بشم چون ما هنوز خونه ی اول هستیم و بی فایده هست.
باز هم شما رو ارجاع میدم:تحقیق
بسیار خوبه که اهل تحقیق هستید اما من یک سوال میپرسم یک محقق باید منصف باشه یا خیر؟
اما الان حتی در آواتار شما هم عکس تعصب شخصی دیده میشه.
هیچوقت نباید متعصب بود.پاسخ من اینه که تحقیق بدون تعصب و کامل داشته باشید و منبع شناس باشید .
پاسخم با عقل همخوانی داره و گمان کنم تنها علمه وعقله که تحقیق رو میپسنده...

من یه سوال ازتون دارم:
شما چقد در مورد دینتون تحقیق کردین؟

این امکان وجود نداره که یک حرف مورد توافق عده ای قرار بگیره؟خودتون حرفاتون از کجاست؟نکنه من در آوردیه جناب؟
دوتا سایت بهتون معرفی میکنم که پژوهشیه.سایت زندیق و وبلاگ اسلام شناسی،هرچند این دو سایت برای یک مسلمان قابل هضم نیست.
آواتار من کجاش تعصبه؟

پاسخ هاتون رو ارجاع میدم به خردگراها.

MOHAMAD(ANTI666);566258 نوشت:
بله.اما آیا میتونید از منابع درست و حسابی این حرف هارو اثبات کنید؟
و باز هم میگم فعلا خونه ی اول رو برید تا برسه به این.(فعلا هنوز جای باز کردن بحث مباحث بالا نیست که بعضی واقعیت بعضی دروغ و بعضی تحریف هستند)
شما اول قضیه ی اثبات خداوند رو حل کنید.

نمونه هایی از مومنین رو گفتم و نیازی به گفتن مجدد نیست.اگرر شما مومن شناس باشید خواهید دید.
خب مشخصه وقتی شما این شبهات (البته شبهه ی دروغ) رو در ذهن دارید نباید هم کوتاه بیاین پس پیشنهاد میکنم در مورد شبهاتی که دارید اول تحقیق کنید تا به جواب نهایی با مدرک صحیح برسید.

نه عزیز برادر شما اصلا همچین حرفی نزدی ولی به مغز پست من هم توجه نداشتید!
من میگم قرآن تاویل پذیره هرکسی برداشت خودشو از اون میکنه و یه ماجرا درست میشه و مثالشم گفتم که از این همه کلمان شما به اون چیزی که مد نظرتون هست اکتفا کردید؟!

دین واقعی رو در هر برهه ای از زمان میتونید ببینید.
در همین جغرافیای ایران.اما مومنین در اقلیت هستند.
شما تمام کسانی که ربا میخورند شراب میخورد زنا میکنند لواط میکنند غیبت میکنند تهمت میزنند و محرمات دیگری رو انجام میدن منهای تعداد مسلمانان کن تا تعداد واقعی به دست بیاد.
نمونش هم از ایران شروع کنید.
کشور ایران که در دفاع از تمامی کشور های اسلامی حرف اول رو میزنه.
نخیر نچسبوندن.شما دارید از خداناباوری دفاع میکنید به غیر از اینه؟

آیا شما حرف هایی که به اسم حقیقت در منابع غیر معتبر از اشخاص غیر معتبر اومده رو ارسال میکنید و بعد میگید توهین نیست؟
یک بار دیگه هم به شما گفتم کتاب ما هر حرفی رو به موقه زده .(این رو توهین به کسی ندونید)به نظر شما افرادی که تمام زندگی خودشون رو در دنیا خلاصه میکنند و یک زندگی به معنی واقعی کلمه مانند حیوان که فقط میخوره میخوابه جفت گیری میکنه انتخاب میکنند رو چطور نام میبرید؟

بله حقیر تحلیل گر بعضی فیلم های خاص که معرفی بشه هستم مثل سریال سوپر نچرال و...
به نظر شما با اینکه تعداد دین داران در جهان بیشتر هستند اما سیستم حاکم بر جهان چیزی جز دنیانگری و بی خدایی هست؟و آیا این فیلم چیزی جدای از این سیستم هست؟

نیازی نیست ارجاع بدید آیا در فلاسفه ی غربی چیزی جز این هم وجود داره؟آیا غیر از اینه که ماتریالیسم زایده ی همین نظریاته؟
علم چه ربطی به هوس دنیا داره؟
اون نظریه ای که گفتم رو مطالعه کنید تا نمونه ای از نظریات خداناباوران رو بدونید.

نمونه ای بارز که در این انجمن بوده آقای اسحاق نیوتون یا آلبرت اینشتین.نمیتونم خیلی از چیز هارو بیان کنم دوست عزیزم شما ببخشید.

من به تفسیر این آیه نمیپردازم فقط تا این حد بگم همون خطی رو که شما قرمز کردید.
شما در گوگل بنویسید بنویسید:
woman for و گزینه های جستجو رو ببینید.
چی نوشته؟زن برای فروش - زن برای اجازه - زن برای عشق ورزی.
به معنی واقعی کلمه زن داره به عنوان ابزار شناخته میشه.شما بگید زنی که با چند مرد نزدیکی کنه و بچه ای متولد بشه اون بچه مال چه کسی هست؟آیا حرام زاده نیست؟
اگر میخواید معنی واقعی حقوق زن رو بدونید به اسلام مراجعه کنید.

موید باشید ان شا الله

بله تنها منابع شما درسته و من دروغ گو و فحاشی بیش نیستم.

بقول یکی از اندیشمندان (فکر کنم انیشتین بود،دقیق یادم نیست):فهموندن یک حرف به مذهبی مانند تزریق دارو به بدن مرده هستش.

شما درست میفرمایین.

nothing;566269 نوشت:

منظور شما کدام پیامبر است اگه منظور حضرت محمد صل الله علیه و اله هست ایشون که پسر نداشته که عروس داشته باشه میشه در این مورد توضیح بدید چون من چیزی نمی دونم ولی مطمئنم پیامبر پسر نداشته که عروس داشته باشه

زید بن حارثه پسر خوانده ی پیامبر بود

منابع اهل سنت

تفسیر معالم التنزیل بغوی،ص 355
تفسیر قربطی،ص 274
فتح الباری شرح صحیح الخاری،ج 8 ص 524
تفسیر طبری،ص 274
تفسیر ابن کثیر،ج 4 ص225

منابع شیعه

تفسیر قومی،ج 2 ص 173 و 172
عیون الاخبار الرضا،ج 2 ص 180 و 181
تفسیر الصافی،ج 4 ص 163

منکران;566334 نوشت:
بقول یکی از اندیشمندان (فکر کنم انیشتین بود،دقیق یادم نیست):فهموندن یک حرف به مذهبی مانند تزریق دارو به بدن مرده هستش.

با سلام
البته بازم انگار درود گفتنان یادتان رفته است.
به شما تذکر داده بودم در بحث علمی رعایت ادب را بکنید و توهین نفرمایید
عرض هم کرده بودم از موضوع پست خا رج نشوید،
ولی شما این تاپیک را جولانگاه الفظ توهین آمیز خود نموده اید. که نمونه هایش زیاد است.
بحث را هم تبدیل به مباحث مختلف تاریخی نموده اید.
شایسته بود، طبق قرار قبلی ، پست های دارای تخلف شما را پاک نمایم ولی شایسته تر دیدم ، تک تک شبهه هایتان را پاسخ بدهم. البته بشرط اینکه این بار، از موضوع مورد نظر خارج نشوید.
منتظر ارسال اولین سوال شما هستم.

سلام علیکم ورحمة الله

نقل قول:
من هم گفتم اینا جوابی نیست که آدم قانع بشه

ببینید آقای محترم بارها گفتم و باز هم میگم.شما تا جواب سوال اول خودتون رو نگیرید این بحث ها به جز سردرد آدم و بی ثمر بودن هیچ فایده ای نخواهد داشت.
شما وقتی هنوز در وجود خدا شک دارید من چطور بیام داستان ازدواج زید و زینب و ازدواج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رو از خود قرآن وبرای برداشتن یک سنت غلط برای شما بگم؟
آیا شما بعد از گفتن من قرآن رو قبول میکنید؟
آیا بعد از گفتم من خود پیامبر رو قبول میکنید؟
خب پس اگر میبینید جواب با عقاید شما و سوالات شما سازگار نیست به خاطر اینه که خود شما بله شخص شما دارید حتی در سوال و پاسخ به انحراف میرید و هرچیزی رو باهم ادغام میکنید.
باز هم پیشنهاد میکنم که اول بیاین تکلیف خودتون و مارو مشخص کنید و روی اولین بحث و بنیادی ترین بحث زوم کنید.
به جای پرداختن به این سوالات اولین سوال یعنی شک در وجود خدا رو برای خودتون جواب بدید.
اگر همچنان به وجود شک داشتید که تا هر وقت هم صحبت کنید بی فایده هست و حرف حرف شماست و ماهم داریم وقت با ارزش خودمون رو به پای هیچ میزاریم.
اما اگر وجود خداوند برای شما اثبات شد بعد میتونید در مورد بقیه ی موارد صحبت کنید.
به قولی اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن.
حالا شما هم اگه من تا صبح بیام پاسخ قرآنی و روایی برای شما بیارم مشکل اینه که اونارو قبول ندارید..وقتی هم کمی بحث علمی میشه سریعا از بحث خارج میشید.
اول به صورت مودبانه بیاین روی بحث اول صحبت کنید تا پاسخ بگیرید وگرنه هرچه شما بگید ما توهین میدونیم و هرچه ما بگیم شما توهین.
اگر هم میبینید توانایی بحث ندارید و فقط حاشیه روی میکنید لطفا ادامه ندید.

نقل قول:
من ردش نکردم،علم ردش کرده.حتی وجود یک اشکال هم در کتابی آسمانی باعث رد اون کتاب و خدای اون میشه.
الان دیگه ثابت شدست که داستان آدم و حوا افسانه ای بیش نبوده.حتی در مدارس انگلیس دروس خلقت از کتاب ها حذف شده.

متاسفانه ما عادت کردیم همیشه میگیم فلان آیه یا حدیث با علم تناقض داره ولی یک بار هم نشده بگیم علم با این تناقض داره.
برادر عزیز من کدوم علم؟علمی که تازه به حرف امام علی(علیه السلام) و مدیریت زمان رسیده؟
یا علی که تازه فهمیده خواب نیمروز برای مغز خوبه و اینو سال ها پیش ما گفتیم؟
یا علمی که تا دیروز به قرآن ما برای عذاب جهنم گیر میداد امروز فهمید بدترین عذاب عذابی هست که قرآن گفته؟
منظور شما کدوم علمه؟علمی بدون خطا؟یاعلمی که برای یک اثبات باید به تجربه برسه و بارها آزمایش و خطا بشه؟کدوم علم؟

بله مشخصه که با نظریاتی شیطانی مثل نظریه ی داروین باید هم این ها داستان تلقی بشه و با وجود افراد ساده لوح دیگه نیازی به این چیز ها نیست.
پیشنهاد میکنم سریال The Arrivals ببینید.در این سریال میفهمید که نظریاتی مثل نظریه ی داروین از کجا سرچشمه میگیره(باز نگید چسبوندم به شما؟)

نقل قول:
فکر کنم شما خیلی دوس دارید همه چیزیو با هم قاطی کنید.من اسم اون مشاهیر رو آوردم که بگم خدا نیست؟من لیست اون مشاهیر رو آوردم بگم که خداناباوران بشردوست تر از خداباوران هستن با خدماتی که به جهان کردن.فکر نکنم این بحث با شما فایده ای داشته باشه و تنها دارم وقتم رو هدر میدم.
بفرمایین کدوم نظرات فکری ماتریالیست ها به گل نشسته؟

بله این شاید خطای من بوده.لطف کنید لیست تمام دانشمندان در عرصه های قدیم و جدید رو بیارید و بشمرید چنتا بی خدا وجود داره؟آیا وجود یک لیست از این افراد که خدمتی کردن دلیل میشه که شما چشم به روی همه چیز ببندید و فقط وفقط بگید بی خدا ها انسان دوست هستند؟
برای دیدن به گل نشتن این نظریات به فرهنگ آمریکا نگاهی بندازید متوجه خواهید شد.آیا یه روز هست که یک شلیک در اون کشور صورت نگیره و چندین نفر کشته نشن؟این نظریات آخرش به اینجا ختم میشه.

نقل قول:
حتما اینم اطلاع دارید که دنیا داره به سمت بیخدایی پیش میره.اینو یکی از سایت های موافق شما هم زده بود.

بله این رو هم قبول دارم.اما عزیز برادر دنیا داره دور میزنه و توی دور آخر خواهد فهمید که مسیر اصلی کجاست.(هنوز زوده)

نقل قول:

قضیه ی بنی چیزی نیست که شما بتونید انکارش کنید.طبری ، ابن اسحاق ، واقدی ، کتاب صحیح بخاری ،ابن کثیر ،ابن هشام و... در کتاباشون آوردن.
این توجیهاتی که شما آوردی من اولین باره میشنوم.من تاحالا ندیدم هیچ یک از علمای شما توجیهات شما رو بیارن (شاید من ندیدم) که تعداد کشته شدگان (ما کمترینش 600 نفر رو در نظر میگیریم) رو قبول نداشته باشن.معمولا همه فقط به فکر توجیح این اعداد کشته شده بودن که علت کشته شدن رو موجه جلوه بدن.وگرنه من اولین باره این حرفتون رو میشنوم.
شما چرا نمیخواید واقعیت رو قبول کنید.شما من رو در نوشته های پایین این پست متهم به تعصب میکنی اما خودتون نمیخواین واقعه ی به این بزرگی رو قبول کنید.ما اگه تعداد کشته شده ها رو 10 نفر هم در نظر بگیریم این اصلا عادلانه نیست که طرف بعد تسلیم کردن خودش شما بیای گردنشو بزنی.
یک سر رو بریدن چقدر زمان میبره که از عهده ی 2 نفر برنیاد شما غیر عقلانی و منطقی میدونی؟

بسیار خوب.برادرم اون قبیله بعد از پیمان شکنی و 20 روز جنگ محاکمه شد.آیا بعد از تسلیم بودن بوده؟
1 - بعد از پیمان شکنی.
2 - بعد از جنگیدن.
بني قريظه اول پیمان خودشون رو شکستند و بعد جنگیدند و بعد تسلیم شدن و ضمنا داوری این تصمیم بر عهده ی سعد بن معاذ بوده.
خوب احتمالا اون جمله ی داخل پرانتز شما (شاید من ندیدم) صحیحه.شما کتاب تاریخ تحلیلی اسلام سید جعفر شهیدی رو مطالعه بفرمایید.
نخیر فکر توجیه اعداد نیستم و نمیخوام چیزی رو موجه جلوه بدم.کتابی که گفتم مطالعه کنید تا دومین بار بشه.
آیا امضا آواتار وعکس شخصی شما نشان از تعصب عقیدتی نیست؟
من این واقعه رو قبول نمیکنم خیر.اما به فرض من قبول کردم و حالا میخوام برای شما توجیه کنم.
بگم به خاطر خدا بود.به وجود خدا شک دارید.
بگم به خاطر دین خدا بود به دین شک دارید.
بگم به خاطر مصلحت بود کلا اعتقاد ندارید.
بگم به خاطر رسول خدا بود قبول ندارید.
بگم به خاطر چی بود؟
باز هم حرف خودم رو میزنم شما این داستان رو با هیچ توجیهی قبول نخواهید کرد قبل از این که خدا برای شما اثبات بشه.من نمیخوام بیام قصه بگم و وقتش رو ندارم.اگر میخواین واقعا بدون تعصب عمل کنید اول بحث بنیادی رو پیش بگیرید و به جواب برسید بعد این مباحث رو بگید.
بله غیر عقلانی هست باز هم شما رو به اون کتاب ارجاع میدم.

نقل قول:

همخوابی پیامبر اسلام با عایشه که دیگه انقد نقل مجلس های گوناگون بوده نیاز به منبع نیست.
اما بقیه ی موارد:
در مورد عروسش:
منابع اهل سنت
تفسیر معالم التنزیل بغوی،ص 355
تفسیر قربطی،ص 274
فتح الباری شرح صحیح الخاری،ج 8 ص 524
تفسیر طبری،ص 274
تفسیر ابن کثیر،ج 4 ص225

منابع شیعه
تفسیر قومی،ج 2 ص 173 و 172
عیون الاخبار الرضا،ج 2 ص 180 و 181
تفسیر الصافی،ج 4 ص 163

در مورد فاطمه دختر محمد:
المناقب،ج 3 ص 334
احادیثی درمورد بوسه،داوود احمدی،انتشارات قم
درمورد زنان متعدد هم نیازی نیست


عایشه همسر پیامبر بوده اما تحریفی که در تاریخ شده این بوده که : 1 - قبل از حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرده . 2 - سن پایین داشته.
من یک روایت متواتر میگم برای این بحث:البته این بحث بسیار بسیار جامع هست و در اینجا نمیگنجه و باز هم شما قبول نمیکنید چرا؟چون که اون بحث اول رو ندارید:

حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا حُمَيْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِيجَةَ من كَثْرَةِ ذِكْرِ رسول اللَّهِ (ص) إِيَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِيلُ عليه السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.
از عائشه نقل شده است كه به هيچ زني به اندازه خديجه ، حسادت نكردم؛ زيرا: (الف) رسول خدا زياد از او ياد مي‌كرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خديجه با من ازدواج كرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و يا جبرئيل دستور داد كه به خديجه سلام رسانده و او را به خانه‌اي در بهشت بشارت دهد كه از ني ساخته شده است.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3 ، ص 3606، ح3606 ،كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي eخَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

هر چند میدونم شما این احادیث رو اگر 1000تاهم باشه قبول نمیکنید پس پیشنهاد اول خدا - بعد دین و مذهب رو برای خودتون جا بندازید و بعدش بحث کنید تا تکلیف روشن بشه.
در مورد زید پسر خوانده ی پیامبر هم سنت غلطی بود که نباید با زن پسر خوانده ازدواج بشه که پیامبر به دستور خداوند با زینب ازدواج کرد اما الان ایه بیارم شما نمیگید غیر انسانیه؟بله چون شما اینهارو اصلا قبول ندارید و نباید هم قبول کنید:

وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِکْ عَلَيْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‏ في‏ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَيْ لا يَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً:
و ( به یاد آر ) زمانی که به کسی که خدا بر او نعمت ( ایمان ) بخشیده بود و تو نیز بر او نعمت داده بودی ( آزاد کرده و پسرخوانده ات بود ) می گفتی همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن. و تو آنچه را که خداوند ( در آینده ) آشکار سازنده آن بود ( مأمور شدنت به ازدواج با مطلّقه وی ) در دل خود پنهان می داشتی و از مردم می ترسیدی ( که بگویند با همسر پسرخوانده اش ازدواج نموده ) در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی. پس چون زید از وی نیازش را برآورد ( و طلاقش داد ) او را همسر تو کردیم تا ( در آینده ) برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است.(احزاب /37)
اما آیا با این احادیث جعلی که ساختند مگه شما میتونید این آیات رو باور کنید؟

اما در مورد احادیث بوسه این حدیث در کتاب مناقب ابن شهر آشوب آمده و بحار الانوار از آنجا نقل کرده .من اگر بخوام در مورد این هر توضیحی بدم شما باور نخواهید کرد.چرا؟چون هنوز به موضوع اول هم نرسیدید.این احادیث هم بی سنده عزیز من و اگر هم قابل پذیرش باشه توجیهات خودش رو داره و برای این توجیهات:
فقط یک مثال میزنم برای روشن شدن.پیامبر (صلی الله علیه و آله) زیر گلوی امام حسین (علیه السلام) رو هم میبوسید!!!(العاقل بالاشاره)

نقل قول:

من یه سوال ازتون دارم:
شما چقد در مورد دینتون تحقیق کردین؟
این امکان وجود نداره که یک حرف مورد توافق عده ای قرار بگیره؟خودتون حرفاتون از کجاست؟نکنه من در آوردیه جناب؟
دوتا سایت بهتون معرفی میکنم که پژوهشیه.سایت زندیق و وبلاگ اسلام شناسی،هرچند این دو سایت برای یک مسلمان قابل هضم نیست.
آواتار من کجاش تعصبه؟
پاسخ هاتون رو ارجاع میدم به خردگراها.

تا حدی تحقیق کردم که حرف های شما برای من مثل یک بچه ی 5 ساله میمونه.
چرا این امکان کاملا وجود داره اما اون حرف چیه؟آیا اون حرف همون حرف هایی نیست که وهابیت رو آدمخواری کشونده؟اونهم به اسم دین!!!وآیا اون حرف حرفی نیست که شما رو به خاطر مسائل تحریف شده از دین زده کرده؟وآیا اون حرف این نیست که باعث شده شما توهم روشن فکر بودن رو داشته باشید و وجود حق رو قبول نکنید؟
این حرف مورد توافق 5 ساله هاست.بله قبول دارم که این عده توافق دارند.
کاملا با این سایت ها آشنایی دارم و اتفاقا با گردانندگان اینها هم آشنایی دارم.توقع من در مورد سایت ها و مطالب مذکور همون توقعی هست که از بچه ی 5 ساله دارم.:Gol:
مطالب این سایت بر اساس چه منابعی هست؟همین ها که شما دادین؟تبریک میگم.
وباز هم تشکر میکنم بسیار دوست دار خرد گراها هستم.

نقل قول:

بله تنها منابع شما درسته و من دروغ گو و فحاشی بیش نیستم.
بقول یکی از اندیشمندان (فکر کنم انیشتین بود،دقیق یادم نیست):فهموندن یک حرف به مذهبی مانند تزریق دارو به بدن مرده هستش.
شما درست میفرمایین.

خب خدا رو شکر ما همیشه عادت داریم برگردیم خونه ی اول.
ببینید برای این که این تفکر شما از بین بره من یه دسته بندی در مورد روایات میکنم:
روایات ما دو دسته اند: یک دسته روایات قابل اعتماد که سند آنها صحیح، قوی و ... است و دسته دوم غیر قابل اعتماد که ضعیف، مجهول و ... است.
ما همیشه روایات و احادیث رو با قرآن میسنجیم و علم رجال برای صحیح بودن و یا نبودن احادیث و روایات داریم.
اگر روایات صحیح باشه روی چشم میزاریم و سبکش رو در زندگی اجرا میکنیم.
و اگر نباشه هم ردش میکنیم.
کاری که امروز داره صورت میگیره اینه که احادیث غیر صحیح و بی سند رو نقل میکنند و جالب تر این که دست پیش میگیرن و باز جالب تر اینکه توجیه میکنن..
شما و تمام اندیشمندان قابل قبول شما فقط با محسوسات کار دارید برادر عزیز من 5 حس رو نشان عقل میدونید ولی ما به جز اون 5 حس به حس ششمی هم اعتقاد داریم که اون عقل تاریک اندیشمندان به هیچ وجه اون رو درک نمیکنه.
شما دروغ و فحاش نیستید اما سریع دور میگیرید و حرف هارو طوری بیان میکنید که در این فضا جایز نیست.فراموش نکنی گاهی یک حرف از زخم شمشیر بدتره.
هر کسی اعتقاد خودشو داره و من و شما هم عقاید خودمون رو داریم و توهین به عقیده درست نیست(البته بعضی مواقع در بحث علمی نمیشه اونو توهین محسوب کرد) ولی باید حواس جمع باشه.
حتی اون بی خدا هم عقیده به بی خدایی داره و همون عقیده ی به بی خدایی یک دین برای اونه.(تعریف شما از دین چیه؟)
شما دائما میگید قرآن این توهینو کرده و اون توهینو کرده اما برادر گلم آیا شما یکبار قرآن رو با تفسیر و درک خوندید؟
شما گمان میکنید دین برای جنگه اما اینطور نیست چون شما تعبیر غلطی از دین دارید و اصلا در اصل دین یعنی خدا شک دارید گمان میکنید که دین باعث جنگ شده.
شما اول (اگر قصد بحث دارید) اولین بخش بحث یعنی خداوند و توحید رو برای خودتون روشن کنید وبعد به مابقی این مباحث بپردازید.
واقعیتش من هم همین حس رو دارم و گمان کنم شما اصلا نیاز به بحث ندارید چون تکلیف شما هنوز روشن نیست.

موید باشید ان شا الله

بسم الله ...
باسلام
پیشنهاد دارم اجازه بدین ابتدا جناب راهنما پاسخ بدهند اگه قانعشون نکرد بعد شما هم به بحث کمک کنید
اینجوری بحث ها قاتی پاتی نمیشه همه هم می فهمند نتیجه چی شد
«منکران» هم گیچ نمی شه که بعد بگه نفهمیدم یا قانع نشدم

منکران;566152 نوشت:
ما از پیامبر شما همخوابی با عروسش رو دیدیم.آیا شما حاضر به همچین کاری هستید؟
ما از پیامبر مینسال شما همخوابی با دختر 9 ساله دیدیم،شما حاضر به همچین کاری هستید؟
ما از مولای شما جنایت کشتار 700 نفری دیدیم.
ما از مسلمین صدر اسلام تکه تکه کردن زن یهودی که به شرافت معروف بود دیدیم.
وقتی ما این اعمال رو میبیبنیم دیگه نیاز به فرقه های ضاله نیست.

خیلی جالبه که شما هیچ یک از حقایق روتا بحال ندیدید و فقط دروغها و اکاذیب و هرچیزی که باب میلتونه رو میبینید

ما با کسی که چشمهاش رو به روی واقعیات بسته و فقط دروغها و اکاذیب رو قبول داره صحبتی نداریم
[=arial]
[=arial]قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُ‌ونَ ﴿١﴾
[=arial] [=arial]لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾
[=arial] [=arial]وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾
[=arial] [=arial]وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾
[=arial] [=arial]وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾
[=arial] [=arial]لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ ﴿٦﴾

nothing;566269 نوشت:
.یه باره دیگه میگم شما خودت خودتو رد می کنی.....عکستو نگاه کن...هیچ چیز برای انان که می اندیشند مقدس نیست...یعنی پدر مادر خواهر برادر مردم ارزش ها قوانین تمام اعتقادات و ارزش های دیگران و هرچیزی و حتی همین اندیشه مقدس نیست...

سلام

به نکته خوبی اشاره کردید. یک نکته هم بنده اضافه کنم

مقدس یعنی چیزی که از هر زشتی و پلیدی پاک است.

ایشان که خود را مدعی حمایت از ناپاکان میدانند اگر برایشان هیچ چیزی پاک و مقدس نیست پس چرا آن تهمتها را به اسلام و مسلمین میزنند تا ثابت کنند که مسلمانان ناپاکند؟
اگر ناپاکی و مقدس نبودن خوب است پس میخواهند چه چیزی را ثابت کنند؟

خیلی صبر کردم که کارشناس جواب بده اما مثل اینکه سرشون شلوغه...

منکران;566332 نوشت:
همخوابی پیامبر اسلام با عایشه که دیگه انقد نقل مجلس های گوناگون بوده نیاز به منبع نیست.
اما بقیه ی موارد:
در مورد عروسش:

منکران;566332 نوشت:
در مورد فاطمه دختر محمد:

سلام علیکم
من نمی دونم شما این اطلاعات و این منابع رو از کجا گیرآوردی
اما به نظرم این منابع رو یا اصلا نخوندی یا بد مطالعه کردی یا اینکه غلط اندیشیده ای...

اولا شما که داری به اعمال پیامبر یک دین ایراد می گیری باید ابتدا احکام اون دین درمورد اون اعمال رو خوب بلد باشی
1-از رفقای مسلمان و از محضر معصومین(ع) معذرت میخوام اما از نظر آیین شما آدم بره با کی هم بستر یابه قول شما همخواب بشه
جز باهمسرش؟!
2-یا اینکه
پسرخوانده حکم پسر خونی انسان رو نداره و همسرش هم عروسش حساب نمی شه...
...و اگه اون پسر طلاقش بده شرعا می تونه باهاش ازدواج کنه
علی الخصوص که خدا دستورش رو داده باشه(اگه عربی بلد بودی وتفسیرالصافی که خودت گفتی رو می خوندی متوجه می شدی داستان چیه)
3-و اینکه
دختر به پدر محرمه و بوسیدن او از روی محبت از نظر اسلام اشکالی نداره

دیدی که تو این موارد که شما گفتی پیامبر هیچ کدوم از حد و مرزهای اسلام رو رد نکرده
حالا اونی که اصلا مرزی براش معنا نداره چه جوری میخواد به پیامبر اشکال بگیره؟! منظورم شما نبودی منظورم اون دشمنای اسلام اند که این شبهه ها رو توی کتب و سایت ها و شبکه هاشون مطرح می کنن.

منکران;566152 نوشت:
ما از پیامبر شما همخوابی با عروسش رو دیدیم.آیا شما حاضر به همچین کاری هستید؟

مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿الأحزاب: ٤٠﴾
محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!

آن شخص عروس حضرت محمد نبوده است حضرت محمد پسر خوانده ای داشت به اسم زید و پس از اینکه زید همسرش را طلاق داد و گذراندن عده پیامبر اسلام با ایشان ازدواج کرد
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ﴿الأحزاب: ٣٧﴾
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی [به فرزند خوانده‌ات «زید»] می‌گفتی: «همسرت را نگاه‌دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار می‌کردی)؛ و در دل چیزی را پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌کند؛ و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان -هنگامی که طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).

ثانیا در اسلام ازدوج با عروس حرام است اما پسر خوانده پسر محسوب نمی شود
13. محرميت عروس با پدر شوهر هميشگى است؛ يعنى اگر عروس طلاق هم بگيرد و با شوهرش نامحرم شود باپدر شوهرش براى هميشه محرم است و حتى اگر بعد از عقد و قبل از نزديكى هم طلاق بگيرد، باز هم براى هميشه با پدر شوهر محرم مى شود و ازدواجشان جايز نيست.
http://ghadeer.org/social/behesht2/722-0002.htm

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿النساء: ٢٣﴾
حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه‌ها، و خاله‌ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر داده‌اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته‌اند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته‌اید -و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته‌اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (-نه پسرخوانده‌ها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.

منکران;566152 نوشت:
ما از پیامبر مینسال شما همخوابی با دختر 9 ساله دیدیم،شما حاضر به همچین کاری هستید؟

عايشه در هنگام ازدواج با پیامبر حداقل 19 سال سن داشت است:
اهل سنت اصرار دارند كه ثابت كنند عائشه در شش سالگي به عقد رسول خدا صلي الله عليه وآله درآمده و در نه سالگي وارد خانه آن حضرت شده است و اين مطلب را دليل بر برتري عائشه بر ديگر همسران رسول خدا مي‌دانند؛ اما آيا حقيقت مطلب نيز همين است ؟

ما در اين مقاله اين مطلب را بررسي خواهيم كرد.

قبل از پرداختن به اصل مطلب، بايد تاريخ ازدواج رسول خدا با عائشه روشن شود تا بعد نتيجه بگيريم كه عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا چند سال داشته است.
در باره تاريخ ازدواج رسول خدا صلي الله عليه وآله با عائشه ديدگاه‌هاي متفاوتي وجود دارد. محمد بن اسماعيل بخاري ، از خود عائشه نقل مي كند كه رسول خدا سه سال بعد از حضرت خديجه سلام الله عليها با او ازدواج كرده است:
حدثنا قُتَيْبَةُ بن سَعِيدٍ حدثنا حُمَيْدُ بن عبد الرحمن عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبيه عن عَائِشَةَ رضي الله عنها قالت ما غِرْتُ على امْرَأَةٍ ما غِرْتُ على خَدِيجَةَ من كَثْرَةِ ذِكْرِ رسول اللَّهِ (ص) إِيَّاهَا قالت وَتَزَوَّجَنِي بَعْدَهَا بِثَلَاثِ سِنِينَ وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عز وجل أو جِبْرِيلُ عليه السَّلَام أَنْ يُبَشِّرَهَا بِبَيْتٍ في الْجَنَّةِ من قَصَبٍ.
از عائشه نقل شده است كه به هيچ زني به اندازه خديجه ، حسادت نكردم؛ زيرا: (الف) رسول خدا زياد از او ياد مي‌كرد؛ (ب) رسول خدا سه سال بعد از خديجه با من ازدواج كرد؛ (ج) خداوند به رسول خدا و يا جبرئيل دستور داد كه به خديجه سلام رسانده و او را به خانه‌اي در بهشت بشارت دهد كه از ني ساخته شده است.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3 ، ص 3606، ح3606 ،كتاب فضائل الصحابة، بَاب تَزْوِيجِ النبي eخَدِيجَةَ وَفَضْلِهَا رضي الله عنها ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
با توجه به اين كه حضرت خديجه سلام الله عليها در سال دهم بعثت از دنيا رفته‌اند؛ پس زمان ازدواج رسول خدا با عائشه در سال سيزدهم بعثت بوده است.
و ابن ملقن بعد از نقل روايت بخاري و استدلال به آن مي‌گويد :
وبنى بها بالمدينة في شوال في السنة الثانية .
رسول خدا در سال دوم هجري ، عائشه را به خانه خود آورد.
الأنصاري الشافعي، سراج الدين أبي حفص عمر بن علي بن أحمد المعروف بابن الملقن (متوفاي804 هـ)، غاية السول في خصائص الرسول صلى الله عليه وسلم ، ج 1 ، ص 236 ، تحقيق : عبد الله بحر الدين عبد الله ، ناشر : دار البشائر الإسلامية - بيروت - 1414هـ - 1993م.
طبق اين نقل ، رسول خدا در سال سيزدهم بعثت، عائشه را به عقد خود درآورده و در سال دوم هجري رسماً با او عروسي كرده است.
از نقل برخي ديگر از بزرگان اهل سنت به اين نتيجه مي‌رسيم كه ازدواج رسول خدا با عائشه در سال چهارم هجري بوده است. بلاذري در انساب الأشراف در شرح حال سوده ، همسر ديگر رسول خدا صلي الله عليه وآله مي‌نويسد:
وتزوج رسولُ الله صلى الله عليه وسلم، بعد خديجة، سودة بنت زَمعة بن قيس، من بني عامر بن لؤي، قبل الهجرة بأشهر... فكانت أول امرأة وطئها بالمدينة.
رسول خدا بعد از خديجه، چند ماه قبل از هجرت با سوده بنت زمعه ، ازدواج كرد و او نخستين همسري بود كه رسول خدا در مدينه با او همبستر شد.
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ، ص 181، طبق برنامه الجامع الكبير.
از طرف ديگر ذهبي مدعي است كه سودة بن زمعه، چهار سال تنها همسر رسول خدا بوده است .
وتوفيت في آخر خلافة عمر ، وقد انفردت بصحبة النبي صلى الله عليه وسلم أربع سنين لا تشاركها فيه امرأة ولا سرية ، ثم بنى بعائشة بعد ... .
سوده در سال آخر خلافت عمر از دنيا رفت، او چهار سال تنها همسر رسول خدا بود ، هيچ زني و هيچ كنيزي در آن چهار سال با سوده در اين امر شريك نبود، سپس رسول خدا با عائشه ازدواج كرد.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 3 ، ص 288 ، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
در نتيجه ، عائشه در سال چهارم هجرت (چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده) با آن حضرت ازدواج كرده است.
حال با مراجعه به مدارك و اسناد تاريخي سن عائشه را در هنگام ازدواج بررسي خواهيم كرد:
مقايسه سن عائشه با سن اسماء بنت أبي بكر:

يكي از مسائلي كه سن دقيق عائشه را در هنگام ازدواج با رسول خدا به اثبات مي‌رساند، مقايسه سن او با سن خواهرش اسماء بنت أبي بكر است. طبق نقل بزرگان اهل سنت، اسماء ده سال از عائشه بزرگتر بوده و در سال اول هجري بيست و هفت سال داشته است. همچنين در سال هفتاد و سه از دنيا رفته است؛ در حالي كه صد ساله بوده است.
ابونعيم اصفهاني در معرفة الصحابة مي‌نويسد:
أسماء بنت أبي بكر الصديق ... كانت أخت عائشة لأبيها وكانت أسن من عائشة ولدت قبل التأريخ بسبع وعشرين سنة.
اسماء دختر ابوبكر، از جانب پدر خواهر عائشه و از او بزرگتر بود، اسماء، بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمد.
الأصبهاني، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، معرفة الصحابة ج 6 ، ص 3253 ، رقم : 3769 ، طبق برنامه الجامع الكبير.
و طبراني مي‌نويسد:
مَاتَتْ أَسْمَاءُ بنتُ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ سَنَةَ ثَلاثٍ وَسَبْعِينَ بَعْدَ ابْنِهَا عبد اللَّهِ بن الزُّبَيْرِ بِلَيَالٍ ... وكان لاسماء يوم مَاتَتْ مِائَةُ سَنَةٍوُلِدَتْ قبل التَّارِيخِ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ سَنَةً .
اسماء دختر ابوبكر در سال هفتاد و سه و بعد از پسرش عبد الله بن زبير از دنيا رفت. اسماء در هنگام وفات صد سال داشت ، بيست و هفت سال قبل از تاريخ (هجرت) به دينا آمده بود.
الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب ابوالقاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 24 ، ص 77 ، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
ابن عساكر نيز مي‌نويسد:
كانت أخت عائشة لأبيها وكانت أسن من عائشة ولدت قبل التاريخ بسبع وعشرين سنة
اسماء از جانب پدر، خواهر عائشه و بزرگتر از وي بود، اسماء بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمده بود.
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 69 ، ص 9 ، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.
و ابن اثير مي‌نويسد:
قال أبو نعيم : ولدت قبل التاريخ بسبع وعشرين سنة.
ابو نعيم گفته: اسماء بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمده است.
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 7 ، ص 11 ، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
و نووي مي‌نويسد:
وعن الحافظ أبي نعيم قال ولدت أسماء قبل هجرة رسول الله صلى الله عليه وسلم بسبع وعشرين سنة .
از حافظ أبونعيم نقل شده است كه گفت: اسماء بيست و هفت سال قبل از هجرت به دنيا آمد.
النووي، ابوزكريا يحيي بن شرف بن مري، (متوفاي676 هـ) ، تهذيب الأسماء واللغات ، ج 2 ، ص 597 ـ 598 ، تحقيق : مكتب البحوث والدراسات ، دار النشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1996م
و حافظ هيثمي مي‌نويسد:
وكانت لأسماء يوم ماتت مائة سنة ولدت قبل التاريخ بسبع وعشرين سنة وولدت أسماء لأبي بكر وسنه إحدى وعشرون سنة.
اسماء در هنگام وفات صد سال داشت، بيست و هفت سال قبل از تاريخ به دنيا آمد، و ابوبكر در هنگام ولادت او بيست و يك سال داشت.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9 ، ص 260 ، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ..
و بدرالدين عيني مي‌نويسد:
أسماء بنت أبي بكر الصديق... ولدت قبل الهجرة بسبع وعشرين سنة ، وأسلمت بعد سبعة عشر إنساناً ... توفيت بمكة في جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعين بعد قتل ابنها عبد اللَّه بن الزبير ، وقد بلغت المائة ولم يسقط لها سن ولم يتغير عقلها ، رضي الله تعالى عنها .
اسما دختر ابوبكر، بيست و هفت سال قبل از هجرت به دنيا آمد، هفدهمين فردي بود كه ايمان آورد، در سال هفتاد و سه و بعد از كشته شدن فرزندش عبد الله بن زبير و در حالي كه صد ساله شده بود از دنيا رفت. هيچ يك از دندان‌هاي او نيفتاده بود و عقلش نيز دچار اختلال نشده بود.
العيني، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد الغيتابي الحنفي (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 2 ، ص 93 ، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
ابن حجر عسقلاني مي‌گويد:
8525 أسماء بنت أبي بكر الصديق زوج الزبير بن العوام من كبار الصحابة عاشت مائة سنة وماتت سنة ثلاث أو أربع وسبعين .
اسماء دختر ابوبكر، همسر زبير بن عوام كه از بزرگان صحابه بود، صد سال زندگي كرد و در سال هفتاد و سه و يا هفتاد و چهار از دنيا رفت.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج 1 ، ص 743 ، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.
وقال هشام بن عروة عن أبيه بلغت أسماء مائة سنة لم يسقط لها سن ولم ينكر لها عقل وقال أبو نعيم الأصبهاني ولدت قبل الهجرة بسبع وعشرين سنة
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7 ، ص 487 ، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.
ابن عبدالبر قرطبي نيز مي‌نويسد:
وتوفيت أسماء بمكة في جمادى الأولى سنة ثلاث وسبعين بعد قتل ابنها عبد الله بن الزبير بيسير... قال ابن اسحاق إن أسماء بنت أبي بكر أسلمت بعد اسلام سبعة عشر إنسانا... وماتت وقد بلغت مائة سنة.
اسماء در جمادي الأول سال هفتاد و سه در مكه و بعد از كشته شدن فرزندش عبد الله بن زبير از دنيا رفت. ابن اسحاق گفته: اسماء دختر ابوبكر بعد از هفده نفر اسلام آورد و در حالي از دنيا رفت كه صد سال سن داشت.
النمري القرطبي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 4 ، ص 1783 ـ 1782 ، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ..
صفدي مي‌نويسد:
وماتت بعده بأيام يسيرة سنة ثلاث وسبعين للهجرة وهي وأبوها وابنها وزوجها صحابيون قيل إنها عاشت مائة.
اسماء بعد از گذشت مدت كوتاهي پس از عبد الله بن زبير در سال هفتاد و سه از دنيا رفت. پدر، پسر و همسر او صحابي بودند و گفته شده است كه او صد سال زندگي كرد.
الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 9 ، ص 36 ، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.
و بيهقي نقل مي‌كند كه اسماء، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است:
أبو عبد الله بن منده حكاية عن بن أبي الزناد أن أسماء بنت أبي بكر كانت أكبر من عائشة بعشر سنين .
ابن منده از ابن أبي الزناد نقل كرده است كه اسماء دختر ابوبكر، ده سال از عائشه بزرگتر بوده است.
البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسي ابوبكر (متوفاي 458هـ)، سنن البيهقي الكبرى، ج 6 ، ص 204 ، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.
و ذهبي و ابن عساكر نيز همين مطلب را نقل مي‌كنند:
قال عبد الرحمن بن أبي الزناد كانت أسماء أكبر من عائشة بعشر.
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 2 ، ص 289 ، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ..
قال ابن أبي الزناد وكانت أكبر من عائشة بعشر سنين.
ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 69 ، ص 8 ، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.
ابن كثير دمشقي سلفي در كتاب البداية والنهاية مي‌نويسد:
وممن قتل مع ابن الزبير فى سنة ثلاث وسبعين بمكة من الأعيان ...
أسماء بنت أبى بكر والدة عبد الله بن الزبير... وهى أكبر من أختها عائشة بعشر سنين... وبلغت من العمر مائة سنة ولم يسقط لها سن ولم ينكر لها عقل .
كساني كه با عبد الله بن زبير در سال هفتاد و سه در مكه از دنيا رفتند .... اسماء دختر ابوبكر مادر عبد الله بن زبير ... او از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، در حالي از دنيا رفت كه صد ساله بود و هيچ يك از دندان‌هاي او نيفتاده و عقلش نيز دچار اختلال نشده بود.
ابن كثير الدمشقي، إسماعيل بن عمر القرشي ابوالفداء، البداية والنهاية، ج 8 ، ص 345 ـ 346 ، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
ملا علي قاري مي‌نويسد:
وهي أكبر من أختها عائشة بعشر سنين وماتت بعد قتل ابنها بعشرة أيام ... ولها مائة سنة ولم يقع لها سن ولم ينكر من عقلها شيء ، وذلك سنة ثلاث وسبعين بمكة.
اسماء از خواهرش عائشه ده سال بزرگتر بود، ده روز بعد از كشته شدن پسرش از دنيا رفت، در هنگام مرگ صد سال داشت، دندانهايش نيفاده و عقلش دچار اختلال نشده بود، وفات او در سال هفتاد و سه در مكه اتفاق افتاد.
ملا علي القاري، علي بن سلطان محمد الهروي، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 1 ، ص 331 ، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م .
و امير صنعاني مي‌نويسد:
وهي أكبر من عائشة بعشر سنين وماتت بمكة بعد أن قتل ابنها بأقل من شهر ولها من العمر مائة سنة وذلك سنة ثلاث وسبعين .
اسماء ده سال از عائشه بزگتر بود، و در مكه و و كمتر از يك ماه بعد از كشته شدن پسرش از دنيا رفت، در حالي كه صد سال سن داشت. اين مطلب در سال هفتاد و سه اتفاق افتاد .
الصنعاني الأمير، محمد بن إسماعيل (متوفاي 852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، ج 1 ، ص 39 ، تحقيق: محمد عبد العزيز الخولي، ناشر:دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.
اسماء در سال اول بعثت 14 ساله و 10 سال از عائشه بزرگتر بوده است . پس عائشه در سال اول بعثت 4 ساله و در سال 13 بعثت (سال عقد با رسول خدا) 17 ساله و در شوال سال دوم هجرت (سال ازدواج رسمي با پيامبر) 19 ساله بوده است.
از طرف ديگر: اسماء در سال 73 صد ساله بوده ، 100 منهاي 73 مساوي است با 27 . پس در سال اول هجرت، 27 سال داشته است.
اسماء از عائشه 10 سال بزرگتر بوده. 10 منهاي 27 مساوي است با 17 .
پس عائشه در سال اول هجرت 17 سال سن داشته است . پيش از اين ثابت كرديم كه پيامبر در شوال سال دوم هجري رسماً با عائشه ازدواج كرده است ؛ يعني عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا 19 سال داشته است.
عائشه، در چه سالي ايمان آورد:

سال اسلام آوردن عائشه نيز، سن او را در هنگام ازدواج با رسول خدا صلي الله عليه وآله مشخص و روشن مي‌كند . طبق گفته بزرگان اهل سنت، عائشه در سال اول بعثت ايمان آورد و جزء هيجده نفر اولي بود كه به نداي رسول خدا لبيك گفت.
نووي در تهذيب الإسماء مي‌نويسد:
وذكر أبو بكر بن أبي خيثمة في تاريخه عن ابن إسحاق أن عائشة أسلمت صغيرة بعد ثمانية عشر إنسانا ممن أسلم .
ابن خيثميه در تاريخش از ابن اسحاق نقل كرده است كه عاشه در كودكي و بعد از هيجده نفر ايمان آورد.
النووي، ابوزكريا يحيي بن شرف بن مري، (متوفاي676 هـ) ، تهذيب الأسماء واللغات ، ج 2 ، ص 615 ، تحقيق : مكتب البحوث والدراسات ، دار النشر : دار الفكر - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1996م.
و مقدسي مي‌گويد:
وممن سبق إسلامه أبو عبيدة بن الجراح والزبير بن العوام وعثمان بن مظعون ... ومن النساء أسماء بنت عميس الخثعمية امرأة جعفر ابن أبي طالب وفاطمة بن الخطاب امرأة سعيد بن زيد بن عمرو وأسما بنت أبي بكر وعائشة وهي صغيرة فكان إسلام هؤلاء في ثلاث سنين ورسول الله  يدعو في خفية قبل أن يدخل دار أرقم بن أبي الأرقم.
كساني كه در اسلام آوردن بر ديگران سبقت گرفتند: ابوعبيده جراح .... و از زنان اسماء دختر بنت عميس همسر جعفر بن أبي طالب ... و عائشه كه در آن زمان خردسال بود . اين افراد در سال سه سال اول بعثت كه رسول خدا مخفيانه مردم را به ايمان دعوت مي‌كرد، اسلام آوردند، قبل از آن كه رسول خدا وارد خانه أرقم بن أبي الأرقم بشوند.
المقدسي، مطهر بن طاهر (متوفاي507 هـ)، البدء والتاريخ ، ج 4 ، ص 146 ، ناشر : مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد.
و ابن هشام نيز نام عائشه را جزء كساني مي‌آورد كه در سال اول بعثت ايمان آورده است ؛ در حالي كه هنوز كودك بوده است.
إسلام أسماء وعائشة ابنتي أبي بكر وخباب بن الآرت وأسماء بنت أبي بكر وعائشة بنت أبي بكر وهي يؤمئذ صغيرة وخباب بن الأرت حليف بني زهرة.
الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب ابومحمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2 ، ص 92 ، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ..
اگر عائشه در زمان اسلام آوردنش (سال اول بعثت) ، هفت ساله بوده باشد، در سال دوم هجري (سال ازدواج رسمي با رسول خدا) 22 ساله خواهد شد.
اگر سخن بلاذري را بپذيريم كه چهار سال بعد از ازدواج رسول خدا با سوده ؛ يعني در سال چهارم هجري با آن حضرت ازدواج كرده است، سن عائشه در هنگام ازدواج با رسول خدا 24 سال خواهد شد .
اين عدد با توجه به سن عائشه در هنگام ايمان آوردن، تغيير مي‌كند.
بنابراين، ازدواج عائشه با رسول خدا در سن شش و يا نُه سالگي از دروغ‌هايي است كه در زمان بني اميه ساخته شده است و با واقعيت‌هاي تاريخي سازگاري ندارد.

جمع بندی

موضوع: پلوراليسم و تساهل و دين

سوال:
چرا مسلمانان نگران اهانت شدن به باورهایشان هستند؟ چرا وقتی خدا قادره و توانایی دفاع از خودش رو داره باید قانونی وضع بکنیم و در اون کسی رو که به خدا بی احترامی میکنه مجازات کنیم؟این که میشه عین وضعی که حضرت ابراهیم برای نشون دادن ناتوانی بت ها اون ها رو شکست!.

پاسخ:

اول اینکه: حساسیت نسبت به باورها و مقدسات، امری مورد اتفاق تمام عقلاء عالم است، و اهانت کاری ناپسند در نزد تمام عقلاء عالم است.

دوم اینکه: آزادی بیان صحیح است اما قطعا توهین و فحش دادن جزء آزادی بیان نیست.لذا در تمام ادیان به کسانی که به اعتقادات توهین می نمایند مجازاتی معین نموده اند، چنانچه در تمام دادگاه های جهان برای کسی که ناسزاگویی و فحش پراکنی می کند مجازاتی معین می شود. لذا متن ماده 513 قانون مجازات اسلامی چنین است:
«ماده 513 - هركس به مقدسات اسلام و يا هر يك از انبياء عظام يا ائمه طاهرين ( ع ) يا حضرت صديقه طاهره ( س ) اهانت نمايد اگر مشمول حكم ساب النبي باشداعدام مي شود و در غير اين صورت به حبس از يك تا پنج سال محكوم خواهد شد »[1].
البته آنچه برخی در موضع شبهه مطرح می نمایند، تفاوت فاحش با متن قانون دارد، قانون مجازات اعدام را برای او مشخص نموده است نه قتل، اعدام جنبه حکومتی دارد ولی قتل جنبه عام دارد و می تواند توسط هر فردی اتفاق بیفتد.
در جنبه حکومتی ، ابتدا باید اثبات جرم شود و آن نیاز برگزاری دادگاه و دادرسی است بر خلاف هنگامی که جنبه فردی پیدا می کند. در این باره پژوهش های متعددی صورت گرفته است و سوالات متعددی مطرح است من جمله:
مقصود از توهین و سب چیست؟
اگر سب بخاطر وجود شبهه اعتقادی باشد، آیا حکم مذبور جاری است؟
اگر فرد مذبور در شرایط غیر عادی روحی چنین کاری نمود، وضعیت چگونه خواهد بود؟
در سب و توهین ، ملاک وقوع آن بشکل دفعی است یا استمرار شرط است؟
و...
پاسخ این سوالات و دهها سوال دیگر را می توان در رساله ارشد«نقد و بررسی ماده 513 قانون مجازات اسلامی و مقایسه آن با موازین فقهی،امین کوهیان افضل دهکردی» یافت ، مطالعه این پژوهش نشان می دهد حکم مذبور دارای شرایطی است.

سوم اینکه:توهین و ناسزا گفتن خود از مصادیق بارز بی فرهنگی و عقب ماندگی تمدنی است، و بالتبع باید با مظاهر بی فرهنگی، مقابله نمود. و از ترویج آن در جامعه جلو گیری نمود و مخصوصا اگر نسبت به عالی ترین باورها عمومی و دینی باشد، باید دارای مجازات بالاتری باشد تا توان بازدارندگی از ایجاد و توسعه آن را داشته باشد.لذا حکم اعدام بیشتر جنبه بازدارندگی دارد. با وجود حکومت اسلامی در ایران، در سالهای بعد از انقلاب، چنین حکمی اجرا نشده است، اگر هم اجرا شده، بسیار کم بوده است. انسان با فرهنگ توهین نمی کند ، ناسژا هم نمی گوید، نقد عاقلانه و عالمانه می کند. با فکر و اندیشه، به مبارزه هر تفکری می رود. بزرگان ادیان نیز هیچ گاه ناسزا نگفتند بلکه با اقامه برهان حق را اثبات کردند و هیچگاه از ناسزا به عنوان جز برهان خود نیز استفاده نکردند.
علماء اسلام چون با دلیل عقلی یقین آور حقانیت اسلام را پذیرفته اند، از نقد و سوال واهمه ای ندارند، این سایت و دهها سایت دیگر در همین راستا تشکیل شده است. در طول تاریخ هیچ عالم جامع الشرایط مسلمانی از دین برنگشته است ولی هزاران اندیشمند مادی گرا مومن به اسلام شده اند.

چهارم اینکه:وقتی می گوییم خدا هست یعنی قوانینی لازم اجرا نیز برای بشر وضع نموده است، یکی از قوانینی که خداوند طبق اعلان پیامبر و ائمه وضع نموده است، حکم ناسزاگو به خداست، وظیفه معتقد به خدا هم اجراء حکم خداست.
حتی اگر این حکم را خدا وضع نمی نمود، طبق بناء عقلا برای محافظت از باورهای خود مسلمین وظیفه داشتند حکمی را وضع نمایند که جنبه بازدارندگی داشته باشد و مانع شیوع بی ادبی و توهین به مقدسات در سطح جامعه شود.

پنجم اینکه:طبق باور تمام ادیان اسمانی این دنیا ، مکانی برای امتحان است، ، امتحان کسی به این است که به خدا ناسزا بگوید یا نگوید؟ و امتحان دیگری ، اجرا حکم خدا در مورد ناسزاگو است!
این دنیا دار مکافات نیست این جهان موضعی برای عمل است، به مکافات اعمال در جهانی دیگر رسیدگی می شود. هرکسی که گناهی مرتکب می شود، در واقع نوعی بی حرمتی به خدا می نماید، این دنیا برای این است که افراد نیکوکار از بدکار بر طبق عمل و نیتشان جدا شوند.

ششم اینکه: در این قضیه حضرت ابراهیم، ایشان در تلاش بودند اثبات کنند بت ها نمی توانند مانع نابودی خود شوند، پس چطور این بت دست ساز بشر و نابود شودنده توسط بشر ، توان تاثیر گذاری در عالم را ندارد.
کسی که به خدای مسلمین ناسزا می گویید، آیا باعث نابودی خدا می شود؟
ضربات حضرت ابراهیم بر پیکره بت ها باعث نیستی بت ها شد و بت ها نتوانستند مانع نیستی خود شوند! این بت ها در اصل هستی خود محتاج بشر بودند. و حضرت خواست اثبات کند چیزی که در اصل هستی خود محتاج بشر است لیاقت پرستش ندارد.
ملاک وضع این حکم احتیاج خدا به دفاع نیست، احتیاج بشر به هدایت است، ترویج بی بندو باری گفتاری و رفتاری در جامعه موجب تضعیف روحیه ایمانی در بشر می شود، و برای جلوگیری از این تضعیف، باید زمینه های آن را از بین برد.
اگر هیچ موجودی از موجودات عالم هستی خدا را پرستش نکنند هیچ کمالی از کمالات الهی کم نمی شود. خداوند متعال عالم مطلق است قادر مطلق است، همان طور که عاقل به هر کلامی که در مورد او گفته نمی شود توجه نمی کند، فرد قدرتمند لازم نیست همیشه از قدرت خود استفاده نمایید، لازم نیست خداوند منتظر کلام و رفتار بشر باشد تا بمجرد بی ادبی، او را به شدیدترین وجه مجازات کند، اگر فرض کنید؛ هر کسی که به خدا ناسزا می گفت، بلافاصه به سوسک تبدیل میشد، آیا دیگر این دنیا ، دنیای امتحان بود. این دنیا دنیای امتحان است نه مکافات.

سوال:آیا نجس خواندن کافر توهین نیست؟
پاسخ:بحث نا پاک دانستن کسی که خدا را قبول ندارد، بحثی درون دینی است. اسلام برای مسلمین نسبت با این افراد تکالیفی معین نموده است. و وظیفه مومن رعایت این تکالیف است. منتها قطعا در رعایت این تکالیف باید حفظ حرمت و شخصیت فرد مقابل را لحاظ نماید و حق انجام این تکالیف را بشکل توهین آمیز ندارد. مثال بارز آن حضور امام خمینی در فرانسه بود، هیچ فرانسوی را نمی یابید که در مدت حضور ایشان رفتاری توهین آمیز را از ایشان سراغ داشته باشد. بله اگر بنده هم به قصد خفیف کردن یک کافر به او نجس بگویم توهین است.

سوال:آیا استعمال الفاظی مثل چهار پا و ... برای دگر اندیشان توهین نیست؟
پاسخ: در عرف مردم استعمال چنین الفاظی در مورد شخص واحد معین توهین است اما استعمال این الفاظ در مورد فرد غیر معین توهین نیست.
قرآن هم در مورد شخص غیر معین این الفاظ را بکار برده است و فرموده « مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»؛«وصف كسانى كه عمل كردن به تورات به آنان تكليف شده است، آن گاه به آن عمل نكردند، مانند درازگوشى است كه كتاب‏هايى را [كه هيچ آگاهى به محتويات آنها ندارد] حمل مى‏كند. چه بد است سرگذشت مردمى كه آيات خدا را تكذيب كردند. و خدا مردم ستمكار را هدايت نمى‏كند»[2]
البته این وصف مختص برخی علماء یهود (علماء غیر عامل به کتاب) نیست بلکه وصف هر کسی است که علمی دارد ولی به آن عمل نمی کند. آیت الله مکارم در تفسیر این آیه گفته اند:«اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بى‏عمل مى‏توان بيان كرد كه سنگينى مسئوليت علم را بر دوش دارد بى ‏آنكه از بركات آن بهره گيرد،و افرادى كه با الفاظ قرآن سر و كار دارند ولى از محتوا و برنامه عملى آن بيخبرند (و چه بسيارند اين افراد در بين صفوف مسلمين) مشمول همين آيه ‏اند»
به بیان دیگر:
اولا؛ بیان قرآن آن گونه نیست که شما ادعا می کنید
ثانیا؛ آیاتی که در قرآن در مورد کافران است ، در مورد کسانی ذکر نموده که عامدانه و آگاهانه وجدان و انسانیت را در خود از بین برده اند و آنها را در زیر خروارها شهوت و خودخواهی غلط و .... پنهان نموده اند.
این گروه مصادقی دارند، همانطور که برخی از منکران خدا چنین اندبرخی از افرادی هم که لفظا خدا را قبول دارند ولی قلبا و عملا خود خدا هستند، شامل تعابیر قرآن می شوند،
این تعابیر بهیچ عنوان شامل تمام منکرین خدا نمی شود.
بزرگان اندیشه در اسلام دارای ارج و منزلت بسیاری است.
نکته: در ادامه بحث مطالبی بیان شده که ارتباطی با موضوع اصلی نداشته اند لذا از بیان آنها خودداری می نماییم.



[/HR][1] - (http://hoghoogh.online.fr/article.php3?id_article=68)

[2] - الجمعة : 5
موضوع قفل شده است