چرا مساله "میزان تاکید به امری" در قرآن به درستی رعایت نشده است؟
تبهای اولیه
با سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ...
چرا مساله تاکید کردن و تعداد دفعات اون در قران به درستی رعایت نشده ... ( به نظره من )
فرض کنیم پدره یه خونواده میخواهد فرزندان خودش رو تربیت کنه ... در اینصورت در مورد مسایل مهم تر و اساسی تر بیشتر تاکید میکنه و روی مسایلی که از اهمیت کمتری برخوردار هستند تاکید کمتری میکنه ...
خوب چرا در درون قرآن این مساله به درستی رعایت نشده ( به نظره من ) ؟؟؟
مثلا در مورده حجاب ... یا مساله امامت ... یا مساله ولایت فقیه ...
مثلا چرا در درون قرآن یکی دو آیه بیشتر در مورده رعایت حجاب نداریم ...
مثلا چرا در درون قرآن یک آیه بیشتر در مورده ولایت فقیه نداریم ...
مثلا چرا حتی یک آیه هم در مورده امامت و ولایت تو قرآن نداریم ...
در حالیکه این امور بسیار بسیار مهم هستند و باید تاکید بیشتری روشون صورت میگرفت ... آیا این استدلال که خداوند برای حفظ قرآن مجبور شده تاکید کمتری در موردشون بکنه میتونه استدلاله درستی باشه ؟؟؟
آیا خداوند نمیتونست در مورد اینگونه مسایل شفاف تر و دقیق تر صحبت کنه همچنین قرآن رو از تحریف شدن مصون نگه داره ؟؟؟
با تشکر از پاسخ شما ...
با سلام خدمت شما
با سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ...
چرا مساله تاکید کردن و تعداد دفعات اون در قران به درستی رعایت نشده ... ( به نظره من )فرض کنیم پدره یه خونواده میخواهد فرزندان خودش رو تربیت کنه ... در اینصورت در مورد مسایل مهم تر و اساسی تر بیشتر تاکید میکنه و روی مسایلی که از اهمیت کمتری برخوردار هستند تاکید کمتری میکنه ...
خوب چرا در درون قرآن این مساله به درستی رعایت نشده ( به نظره من ) ؟؟؟مثلا در مورده حجاب ... یا مساله امامت ... یا مساله ولایت فقیه ...
مثلا چرا در درون قرآن یکی دو آیه بیشتر در مورده رعایت حجاب نداریم ...
مثلا چرا در درون قرآن یک آیه بیشتر در مورده ولایت فقیه نداریم ...
مثلا چرا حتی یک آیه هم در مورده امامت و ولایت تو قرآن نداریم ...در حالیکه این امور بسیار بسیار مهم هستند و باید تاکید بیشتری روشون صورت میگرفت ... آیا این استدلال که خداوند برای حفظ قرآن مجبور شده تاکید کمتری در موردشون بکنه میتونه استدلاله درستی باشه ؟؟؟
آیا خداوند نمیتونست در مورد اینگونه مسایل شفاف تر و دقیق تر صحبت کنه همچنین قرآن رو از تحریف شدن مصون نگه داره ؟؟؟با تشکر از پاسخ شما ...
در پاسخ به سوال شما چند نكته را بايد متذكر شويم :
1- نوع بيان و تذكرات و تاكيدات قرآني در موارد مختلف ، متفاوت است و ما در هر موردي بايد ببينيم ادبيات تاكيدي بكار رفته چيست . مثلا در يك آيه كه حتي ممكن است يكبار در قرآن آمده باشد ، براي تاكيد بر موضوع مورد بحث ، از ادوات تاكيدي بسياري استفاده شده است .مثلا در آيه 186 سوره مباركه بقره بيشترين ادات تاكيد در آن بكار رفته است:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند
در اين آيه بر روي مطلب درخواست و دعا به درگاه خداوند و اجابت الهي ، با انواع ادات تاكيد در زبان عربي ، تاكيد شده است و اين خود اهميت بسيار موضوع را نشان مي دهد .
شكل و نوع ديگري از تاكيد ، در بيان و ادبيات و كلمات خود آيه و دستور صادره وجود دارد . مثلا در آيه 67 سوره مباركه مائده يا همان آيه تبليغ آمده است :
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...
اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى
ببينيد اهميت موضوع در قالب ادبيات بكار گرفته شده است ، اهميت موضوع مورد ماموريت پيامبر - صلي الله عليه و آْله و سلم - و ابلاغ پيامي كه خداوند به آن حضرت(ص) نازل فرموده به حدي است كه با رسالت آن حضرت (ص) برابري مي كند و خداوند به پيامبر خود مي فرمايد كه اگر آنرا ابلاغ نكني ، رسالتت را ابلاغ ننموده اي يعني آن پيام اهميتش در اين حد است .
نوع ديگري از تاكيد ، به تكرار زياد آن مساله باز مي گردد ، مثلا خواندن و اقامه نماز بحدي مهم است كه در طول آيات قرآن كريم ، بارها به آن تصريح شده است . يا اهميت اداي زكات ، با ذكر آن در كنار نماز بيان شده است - تقريبا بجز يك مورد ، در تمامي قرآن هرجا فرموده است" اقيموالصلوة "بلافاصله "واتوا الزكاة " هم بيان شده است -
بيان سوكند در خصوص مطالب و مسائل مورد بحث،يكي ديگر از انواع تاكيدات بر موضوعات در قرآن كريم هستند .
ادامه ...
2- اهميت مسائل و بيان حلال و حرام يك موضع است و اهميت يافتن برخي موضوعات در برخي از زمانها مطلبي ديگر .
مثلا حجاب امر مهمي است هم در قرآن كريم به آن توصيه شده است و هم نوع برخورد زن و مرد مسلمان از نظر نگاه و وظايف هر يك بيان شده است و رعايت اين حدود براي سلامتي و حفظ تمامي جوامع در تمامي ادوار ، كافي است ، در زمان صدر اسلام و نيز زمانهاي بعدي هم تمامي مسلمانها تقريبا كم و بيش به اين حدود پايبند بودند . اما اينكه شما اكنون مي بينيد كه بحث حجاب اينقدر بالا گرفته است و بد حجابي زياد شده است مربوط به اين مساله است كه يك سياست گام به گام از طرف مهاجمان فرهنگي از قبل اجرا شده است و آنان از احساس و غريزه خودآرايي در زن استفاده كرده و حياي او را نشانه رفته اند و با تخريب يا كمرنگ نمودن آن ، خودآرايي و خودنمايي وي را به صحنه اجتماع آورده تا آب جوامع اسلامي را گل آلود نموده و ماهي خود را صيد كنند . يعني اين يك برهه و زمان و مقطعي از تاريخ است كه به دليل سوء استفاده از زن و نيز عدم پايبندي برخي مسلمانان به دستورات ديگر اسلام من جمله غض بصر و عدم شيوع فساد در جامعه ، به چنين دردي مبتلا شده ايم و بايد اين بيماري بدحجابي در جامعه ، درمان شود ، درحقيقت اين يك عارضه است ، بد حجابي يا بي حجابي نيز مانند ساير گناهان ، مثل دروغ ، دزدي، غيبت ، تهمت ، كنايه و نيش زدن به ديگران ، اختلاس، عيبجويي ، قطع رحم و ... گناه است و حرام اما چرا اكنون اهميت يافته ؟ به اين دليل كه مورد سوء استفاده قرار گرفته است وگرنه در زمانهاي ديگر ابدا نيازي به تاكيدات اينگونه بر حجاب نبود ، اساسا اسلام موسس حجاب نيست بلكه آنرا امضا نموده است يعني آنرا تكميل كرده است زيرا زنان عرب خود حجاب داشتند فقط انتهاي روسري هايشان را به سمت پشت گردن هدايت مي كردند لذا دستور به تكميل حجاب نازل شد ، مسلمانها هم رعايت كردند ديگر تاكيد و بگير و ببند لازم نداشت اما اين مساله به دليل سوء استفاده اي كه از ان مي شود اهميت فوق العاده در زمان ما پيدا كرده است .
بنابراين اهميت موضوعاتي كه در قرآن كريم بيان مي شود را بايد كلي ديد نه صرفا در يك مقطع زماني يا تاريخي .
[=inherit !important][=X-LocaleSpecific]
[/]