چرا مرد نمی تواند بیش از چهار همسر دائم داشته باشد؟!!!!

تب‌های اولیه

125 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=Navy]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;468996 نوشت:
خير، هيچ ارزشي ندارد. اجازه بايد با اراده باشد نه از روي ترس و تهديد. اول بايد ببينيم كه مرد مي‌تواند چند همسر بگيرد يا نه. در صورتي كه مي‌توانست باز اگر زن در ضمن عقد شرط كند كه من به اين شرط همسر شما مي‌‌شوم، كه ازدواج مجدد نكنيد آن مرد ديگر نمي‌تواند ازدواج مجدد بكند و اگر بكند عقد دومي باطل است. اگر اجازه گرفتن از زن هم با ترس و تهديد باشد ارزش ندارد، چون در اين صورت اجازه دادن فقط لفظي است نه قلبي. اجازه بايد قلبي و دروني باشد. لفظ كه چيزي نيست. لفظ لقلقة لسان است و كفايت نمي‌كند.

آیا صحت ازدواج مجدد مشروط به رضایت زن اول است؟ آیا عقد ازدواج بدون داشتن علاقه صحیح است؟


[=#000000]پاسخ اجمالی

اسلام، داشتن چهار همسر دائمی را به طور هم زمان برای مرد جایز می داند. [HL]جواز مجدد در غیر از برادر زاده و خواهر زاده، مشروط به اجازه همسر اول نیست.[/HL] اما اگر زن در عقد شرط کند که همسرش زن دیگری نگیرد به نظر [HL]برخی[/HL] از فقها، این شرط صحیح است و زوج نباید تخلف کند. البته براساس قانون جدید حمایت از خانواده مرد نمی تواند با داشتن زن دائم، همسر دیگری اختیار کند مگر در شرایط خاص. در مورد سؤال دوم انسان باید تلاش کند تا ازدواجش از روی علاقه باشد و در صورتی که ازدواج بدون علاقه انجام پذیرفته سعی کند علاقه و محبت ایجاد شود. البته بدیهی است که نیت شخص در علت ازدواج، تأثیری در صحت یا عدم آن ندارد، اگر چه هر عملی که برای خدا انجام شود، نزد او دارای اجر و ثواب است.

بله! اگر اکراه پیش آید، مطلب دیگری است. مولف کتاب " کلمة التقوی" می گوید: عقد از روی اکراه صحیح است یعنی هر گاه شخصی را بر وکالت در اجراء عقد نکاح برای غیر خودش اکراه کنند، چنین عقدی صحیح است و این که شخص در اجرای وکالتی عقد، مکره بوده است، اگر دیگر شرایط صحت عقد از جمله؛ قصد انشاء و .. را داشته باشد، موجب بطلان عقد نمی شود. اما اگر کسی اکراه بر اجراء عقد نکاح برای خودش شود و با همین حالت اکراه هم انشاء عقد کند، چنین عقدی صحیح نیست. اما اگر بعد از از بین رفتن اکراه به این عقد راضی شده و آن را اجازه داد، عقد صحیح و آثار آن مترتب می شود حال فرقی نمی کند که مکره(کسی که اکراه شده است) زوج یا زوجه باشد.

پاسخ تفصیلی

اسلام، داشتن چهار همسر دائمی را به طور هم زمان برای مرد جایز می داند. ازدواج مجدد مرد در حالی که زن دائمی دارد در غیر از برادر زاده و خواهر زاده [1] ، مشروط به اجازه همسر اول نیست اما اگر زن در عقد شرط کند که همسرش زن دیگری نگیرد به نظر برخی از فقها [2] ، این شرط صحیح است و زوج نباید تخلف کند.

البته در قانون جدید حمایت از خانواده این گونه آمده است [3] :

مرد نمی تواند با داشتن زن دائم، همسر دیگری اختیار کند مگر اینکه در این شرایط باشد:

1. رضایت همسر اول،

2. عدم قدرت زن اول به ایفای وظایف زناشویی،

3. عدم تمکین زن از شوهر،

4. ابتلای زن اول به جنون یا دیگر بیماریهای صعب العلاج،

5. محکومیت زن به زندان،

6. ابتلای زن به هرگونه اعتیاد به مواد افیونی و مخدر،

7. عقیم بودن،

8. ترک زندگی توسط زن و....

از طرفی با توجه به شرایطی که در عقد نامه های فعلی ذکر شده از جمله شرایطی که زن می تواند در خواست طلاق بدهد این است که مرد بدون رضایت زن اول بخواهد زن دومی بگیرد. [4]

اما درباره سوال دوم :

از آن جا که ازدواج یک پیوند الاهی و جاودانه است و تنها یکی از اهداف آن کنترل شهوت است، و امور دیگر مانند؛ آرامش خاطر، تولید نسل و ... همه از اهداف این پیوند مقدس است. پس باید با برنامه ریزی و دقت در انتخاب همسر مناسب، زمینه یک هم زیستی ماندگار، همراه با عطوفت و مهربانی را ایجاد کرد و سعی کرد ازدواج از روی علاقه باشد و در صورتی که ازدواج بدون علاقه انجام پذیرفته سعی شود علاقه و محبت ایجاد شود. بدیهی است که نیت شخص در علت ازدواج، تأثیری در صحت یا عدم آن ندارد، اگر چه هر عملی که برای خدا انجام شود، نزد او دارای اجر و ثواب است.

بله! اگر اکراه پیش آید، مطلب دیگری است. مولف کتاب " کلمة التقوی" می گوید: عقد از روی اکراه صحیح است یعنی هر گاه شخصی را بر وکالت در اجراء عقد نکاح برای غیر خودش اکراه کنند، چنین عقدی صحیح است و این که شخص در اجرای وکالتی عقد، مکره بوده است، اگر دیگر شرایط صحت عقد از جمله؛ قصد انشاء و .. را داشته باشد، موجب بطلان عقد نمی شود. اما اگر کسی اکراه بر اجراء عقد نکاح برای خودش شود و با همین حالت اکراه هم انشاء عقد کند، چنین عقدی صحیح نیست. اما اگر بعد از از بین رفتن اکراه به این عقد راضی شده و آن را اجازه داد، عقد صحیح و آثار آن مترتب می شود حال فرقی نمی کند که مکره(کسی که اکراه شده است) زوج یا زوجه باشد [5] .

پاسخ حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته) در خصوص سؤال مذکور به شرح زیر است:
1. در ازدواج مجدد رضایت همسر اول فقط در صورتی لازم است که شخص بخواهد با خواهرزاده یا برادرزاده همسر اول ازدواج کند.
البته اگر در ضمن عقد ازدواج اول شرط شده باشد که ازدواج های دیگر با اذن همسر صورت پذیرد، عمل به این شرط تکلیفاً واجب است، [HL]هرچند نکاح وضعاً صحیح است و لو بدون اذن. [/HL]مگر این که قانون کشور اسلامی (نظام ولایت فقیه) این نکاح را باطل اعلام کند.
2. در صحت ازدواج علاقه قلبی دخالت ندارد، هرچند بدون شک در بقاء و سلامت اجتماعی ازدواج چنین امری لازم است.
پاسخ مرتبط: [=#3333cc]3103 [=#076C97 !important](سایت: 3368)[/] [/].


[/HR][1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، ص: 466
[2] فتاوای مراجع محترم در مورد این که آیا زن اول می تواند شرط کند که : برای ازدواج مجدد اجازه زن لازم است، یا شرط کند که در صورت ازدواج مجدد، زن وکیل باشد که خودش را طلاق بدهد، بدین قرا ر است:
[HL]آیات عظام امام، بهجت، خامنه‏اى، فاضل، مکارم و نورى:
خیر، این شرط صحیح و نافذ نیست[/HL] ولى اگر شرط کند که: «زن وکیل شوهر باشد، چنانچه شوهر ازدواج مجدد نماید، خود را طلاق دهد»، صحیح است. ( امام، استفتاءات، ج3، احکام ازدواج، س 55 آیت‏الله مکارم، استفتاءات، ج 2، س 907 آیت‏الله خامنه‏اى، استفتاء، س 7 آیت‏الله فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 1533 آیت‏الله نورى، استفتاءات، ج 2، س 637 و توضیح‏المسائل، م 2534 دفتر آیت‏الله بهجت. با استفاده از نرم افزار پرسمان)
آیات عظام تبریزى، سیستانى و صافى: آرى، این شرط صحیح و نافذ است و اگر شوهر بعد از ازدواج، به این شرط عمل نکرد و ازدواج مجدد نمود، گناه کرده است. ( آیت‏الله سیستانى، منهاج الصالحین، ج 2، م 333 آیت‏الله تبریزى، منهاج الصالحین، ج 2، م 1395 آیت‏الله صافى، جامع‏الاحکام، ج 2، 5521. با استفاده از نرم افزار پرسمان)
[HL]آیت‏الله وحید: بنابر احتیاط واجب، این شرط صحیح و نافذ نیست [/HL]ولى اگر شرط کند که: «زن وکیل شوهر باشد، چنانچه شوهر ازدواج مجدد نماید، خود را طلاق دهد»، صحیح است (آیت‏الله وحید، منهاج الصالحین، ج 3، م 9531. با استفاده از نرم افزار پرسمان)
[3] صفایی- سید حسین – حقوق خانواده- ص 101- چاپ دوازدهم نشر میزان تابستان 86
[4] -همان ص 512.
[5] ( کلمة التقوى، ج‏7، ص 31، المسالة رقم 71.

[/][/]

[="Navy"]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;468996 نوشت:
آيه نمي‌فرمايد عدالت را رعايت كنيد، بلكه شديدتر مي‌گويد. يعني مي‌گويد اگر خوف داريد كه نمي‌توانيد عدالت را رعايت كنيد، «فَاِنْ خِفْتُمْ» اجازه نداريد بيش از يك همسر بگيريد. رعايت عدالت ميان يك همسر 40-50 ساله و يك همسر جوان 20 ساله چگونه ممكن است؟ واقعا كار خيلي مشكلي است. خيلي سخت است. نمي گويم محال است لكن خيلي كار مشكلي است. بنابراين اصل تعدد همسر را كه اسلام گفته، به‌ عقيدة من برايش شرايطي گذاشته كه خيلي به‌ندرت اين شرايط تحقق و عينيت پيدا مي‌كند.

این عدالت فقط عدالت در پرداخت نفقه است و نه موارد دیگر یعنی اگر مردی توانست در پرداخت نفقه بین دو زن عدالت بر قرار کند می تواند ازدواج مجدد انجام دهد.
روایت که حداقل درجه آن حسن است در کتاب کافی آمده که
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجَاءِ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ فَقَالَ لَهُ أَ لَيْسَ اللَّهُ حَكِيماً قَالَ بَلَى وَ هُوَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَانْكِحُوا ما طابَ‏ لَكُمْ‏ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَ لَيْسَ هَذَا فَرْضاً قَالَ بَلَى قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ‏ أَيُّ حَكِيمٍ يَتَكَلَّمُ بِهَذَا فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ جَوَابٌ فَرَحَلَ إِلَى الْمَدِينَةِ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا هِشَامُ فِي غَيْرِ وَقْتِ حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ لِأَمْرٍ أَهَمَّنِي إِنَّ ابْنَ أَبِي الْعَوْجَاءِ سَأَلَنِي عَنْ مَسْأَلَةٍ لَمْ يَكُنْ عِنْدِي فِيهَا شَيْ‏ءٌ قَالَ وَ مَا هِيَ قَالَ فَأَخْبَرَهُ بِالْقِصَّةِ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ[HL] أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً يَعْنِي فِي النَّفَقَةِ [/HL]وَ أَمَّا قَوْلُهُ- وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ يَعْنِي فِي الْمَوَدَّةِ قَالَ فَلَمَّا قَدِمَ عَلَيْهِ هِشَامٌ بِهَذَا الْجَوَابِ وَ أَخْبَرَهُ قَالَ وَ اللَّهِ مَا هَذَا مِنْ عِنْدِكَ.[/]

ᕘᕚRaiNᕘᕚ;469028 نوشت:
بله جانم خدا نیامده بگوید این را برای مردان میگذارم تا از یک زن خلاص نشده بروند سراغ دیگری، مبادا فشاری ، چیزی بر آنها وارد شود . همش هی ارضا بشوند ، پس همه شان بروند 4 زن بگیرند و هزارتا صیغه . مسخره تر از این حرف مگر هست که آیه را چنین معنا کنند ؟ به قول دوستان پس زنان چینی بروند 4 شوهر بگیرند ! چرا که برعکس است وگرنه چه کنند ؟ چاره چیست ؟

از طرفی اگر همه بگویند حقم است ، من باید 4 تا بگیرم وگرنه قهر میکنم یا چنین چیزی و میگویند 4 تا کم است چرا بیش از 4 تا نمی توانم و به آنها بر بخورد ! باید دقت کنند که نمیشود . چرا که همین اکنون نیز هرم جمعیت را ببینید تعداد زنان کمتر از مردان است. در سرشماری قبلی نیز همینطور بود .

حالا هر مردی 4 زن بگیرد ، اولازن گیر بقیه نمی آید ! ثانیا دیگر زنی باقی نمی ماند تا با او متعه کنند چرا که همه شان میشوند زن شوهر دار

حالا
1- برخی ها اصلا زن گیرشان نمی آید و بغضشان میگیرد !

2- حتی متعه هم نمی توانند بکنند دیگر خودکشی میشود تنها راه ایشان ! چرا که با 4 زن هنوز دارند میگویند چرا نمی توانم بیش از 4 تا بگیرم. دیگر فکر بکن گیرش نیاید ! از افسردگی ، میرسد به خودکشی!
3- آنهایی که ظرفیت تکمیل هستند ، یعنی 4 تایشان را گرفته اند و هنوز حرصشان میطلبند که آقا ما 4 تا کممان است ، نمی توانند متعه بکنند و باز قهر میکنند و لب و لوچه شان میشود آویزان

خداوند نیامده زن باره گی را تبلیغ کند تا مردان حرم سرا درست کنند تا خوششان بیاید و از یک در بیرون نرفته بپرند در بعدی ! این کجا با اسلام می خواند ؟ تازه جدیدا بعضی ها یافت شده اند که میگویند خدایا چرا 4 تا ؟ بیش از آن را چرا ندادی ، ما میطلبیم . ارضا شدن حق ماست. پس چرا به فکرمان نبودی !

پر واضح است که حق همه نیست که اگر حق همه بود و برای همه ، پس باید گیر همه می آمد نه اینکه برخی سماق بمکند و کاسه چه کنم ، چه کنم دستشان بگیرند و به پهنای صورت اشک بریزند و بگویند خدا به فکر ما نبوده و 4 تا زن برای ما نیافریده و ظرفیت تکمیل ها هم بگویند خدا به فکرمان نبوده و کالای اضافی نیافریده تا با آنها متعه کنیم و زور گفته که با 4 تا باش باید میگفت 5-6-7-8-9-10 ....n تا !



سلام

در غیر عقلانی بودن جواز حکم تعدد زوجات برای کل مردان همین بس که گروهی بی زن میمانند و در نتیجه زنای محصنه رایج میشود

شریعت عقلانی;469036 نوشت:
تقریبا یقین دارم اگر شارع در این زمان می بود هیچ گاه اقدام به صدور پنین حکمی نمی کرد.

این کلام شما اشکالات زیادی دارد!
یک برداشت از آن این است که خداوند عالم الغیب نیست و از آینده خبر نداشته!!!
یک برداشت دیگر این می شود که قرآن برای تمام زمانها نیست، حال آنکه قرآن خارج از بعد زمان نگاشته شده.
یک برداشت دیگر این می شود که شارع در زمان ما وجود ندارد! یعنی الان خدا نیست!

بی نظیر;469071 نوشت:
بزرگوار وقتی مرد در بیرون خانه کار می کند و زن در داخل خانه تا این مجموعه بچرخد
ایا درامد مرد انصافا نصف ان متعلق به زن نیست ؟ مرد به زن پول نمی دهد بلکه حق قانونی و اسلامی او را می دهد

در ضمنی که زنان کارمند با ایثار و فداکاری حتی حقوق خودشان را هم در خانه خرج می کنند

برادر حقیر که بسیار معتقد به این قوانین است همیشه نصف حقوقش را تحویل خانمش می دهد و می گوید حق تو می باشد چرا که اگر من بیرون کار کرده ام تو در داخل خانه کار کرده ای و حق تو می باشد


علیک سلام خواهر من.
بنده منظورم از حقوق، حقوق ماهیانه و دریافتی نبود. منظورم حقوق یک مرد در قانون شرع و عرف است. شما وقتی ادعای برابری با مرد بکنید، باید در تمام مسایل نیمی از بارها را به شانه بکشید که قطعا نمی توانید.

بی نظیر;469071 نوشت:
الان زنان بسیجی زیاد داریم

بله این خوب است. اگر جنگ پیش آمد، خود شما بعنوان کسی که برابری زن و مرد را عادلانه می دانید، آیا حاضرید 3 ماه به جبهه بروید؟ دور از همسر و فرزند؟ در خط مقدم؟ نمی توانید بروید. اگر بروید هم کار خاصی نمی توانید انجام دهید. در شب های عملیات بندگان خدا پیش می آمد 3 روز نمیخوابیدند. شما می توانید؟ خوب نمی توانید. برابری زن و مرد غیر ممکن است. شما چشمتان به آزادی های مردان است. همین. وگرنه علاقه ای به برابر شدن با مردها ندارید. اگر قرار باشد مرد و زن برابر باشند، یک شب باید زباله های شهر را مردان جمع کنند، یک شب زنان!
آیا خانمها حاضرند این کار را بکنند؟
شما فقط چیزهای خوب این برابری نظرتان را جلب کرده، نه سختی های آن. برابری زن و مرد اگر پیش بیاید واقعا، اولین کسانی که از آن خسته شده و فرار می کنند، همین زن ها هستند. زن ها می خواهند زن بمانند، اما از حقوق و آزادی های بیشتری که مردان در جامعه دارند «هم» علاوه بر حقوق زنانگی برخوردار شوند، که اصلا خود این درخواست ناعادلانه است!

شریعت عقلانی;469036 نوشت:
عدالت فی نفسه تابع زمان نیست. ولی رعایتش شدیدا به حال و روز زمانه بر می گردد. چرا که بر اساس شرایط دوران صدر اسلام اختیار 4 زن و رعایت عدالت بین آنها بسیار بسیار بسیار آسانتر از زمان امروز ما بود.

سلام
عدالتی که برای ازدواج دوم مد نظر است عدالت مطلق نیست چون خود شارع هم می داند که چنین عدالتی بسیار سخت است واقع شود
وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا [٤:١٢٩]
شما هرگز نمی‌توانید در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.
اما طبق روایات این عدالت مربوط به پرداخت نفقه است فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً يَعْنِي فِي النَّفَقَة
شریعت عقلانی;469036 نوشت:
بنده تقریبا یقین دارم اگر شارع در این زمان می بود هیچ گاه اقدام به صدور پنین حکمی نمی کرد.

از چه جهت؟ از این جهت که بر قراری عدالت ممکن نیست یا جهات دیگری؟
شریعت عقلانی;469036 نوشت:
چرا منتفی نمی شوند؟ در جامعه صدراسلام مردان اکثرا به جنگ می رفتند و جنگ هم جزء لا ینفک زندگی دوران صدر اسلام بود. نتیجه جنگ هم کشته شدن بسیاری از مردان بود. خوب جامعه می ماند و زنان بیوه و بیشتر شدن جمعیت آنها نسبت به مردان.
شما انصافا جای شارع بودید چه حکمی می دادید؟

فقط بحث جنگ نیست ممکن است شرایط بسیار زیادی وقوع بپیوندد که مردان نیاز به همسر دوم داشته باشند مثلا همان شرایطی که در قانون آمده:
عدم قدرت زن اول به ایفای وظایف زناشویی،
عدم تمکین زن از شوهر،
ابتلای زن اول به جنون یا دیگر بیماریهای صعب العلاج،
محکومیت زن به زندان،
ابتلای زن به هرگونه اعتیاد به مواد افیونی و مخدر،
عقیم بودن،
ترک زندگی توسط زن و....
شریعت عقلانی;469036 نوشت:
وقتی می گوییم دوران جاهلیت منظور جهل مردم نسبت به خدا و بت پرستی آنان نیست. بلکه مردسالاری حاکم بر آن یا شرایط فرهنگی زمانه است. شما می توانید ثابت کنید فرهنگ جامعه عربستان بعد از ظهور اسلام بالکل تغییر کرد؟ حتی با وجود اینکه بسیاری از احکام امضایی بود. تنها چیزی که تغییر کرد تبدیل شدن کفر و شرک به توحید بود. وگرنه احکام اسلام در اداره جامعه تابع همان شرایط فرهنگی صدر اسلام بوده است.
توضیحات بیشتر در این تاپیک :
آيا احكام در اسلام متأثر از فرهنگ زمان نزول است ؟

اینکه حکم می تواند تابع زمان باشد قابل بحث است اما فرضا که این حکم تابع زمان بوده باشد اما ما نمی توانیم خودمان این حکم را منتفی کنیم چون ما باید حکمی که بیان می کنیم از معصوم باشد تا برای ما حجیت داشته باشد.

سلام و عرض ادب.

شریعت عقلانی;469036 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیز.
.............................
بنده تقریبا یقین دارم اگر شارع در این زمان می بود هیچ گاه اقدام به صدور پنین حکمی نمی کرد.
.....................................
و من الله توفیق

برادر عزیز، جناب شریعت عقلانی.

می‌خواستم به مطالب شما پاسخ دهم که دیدم جناب ملاصدرا در پست شماره 115 این کار را کرده‌اند. (با تشکر از ایشان)

تقریباً پاسخ حقیر همان مطالب بیان شده توسط ایشان است.

فقط در مورد یقین تقریبی شما در جمله قرمز رنگ، می‌خواستم اگر امکان دارد بیان کنید چگونه به این یقین رسیده‌اید؟ دلیلتان چیست؟ :Gol:

به نام خدا
جناب فاتح بنده از ارائه آن پست چند هدف رو دنبال می کردم
یکیش خواستم بنزین بشه سر اتش این خانم های با غیرت زنانه تا هر آنچه از ادله، تعصب و توهین دارن رو بیرون بریزن تا نتیجه گیری بهتر صورت بپذیرد
و گرنه من برای صحبت خود دلیل دارم و مثال عینی وجود دارد البته نه نوشتار خودم
ممنون از شما که پاره ای از جواب ها رو دادین

خداوند بار مسولیت سنگین جنس مذکر بودن رو به دوش ما گذاشته و راهی سخت برای به کمال رسیدن ما که باید علاوه بر وسوسه های شیطان و نفس عماره خود با وسوسه های موجودات دوست داشتی به نام زن هم مقابله کنیم:Moteajeb!:
جایی حواندم شاید اشتباه باشه نمی دونم
که زن ها مثل چوب خشک کج هستن یعنی تنها راه سازش با ان ها هست، راست کردن این چوب (درست کردن ان ها) همان و تلخ شدن زندگی هم همان :help:

[="Navy"]

.امین.;469165 نوشت:
سلام
در غیر عقلانی بودن جواز حکم تعدد زوجات برای کل مردان همین بس که گروهی بی زن میمانند و در نتیجه زنای محصنه رایج میشود

1-اکنون که چنین اتفاقی نیفتاده و ما شاهد تک همسری و یا بی همسری هستیم مشاهده می کنیم که جامعه چه حیا و عفتی (!) دارد و اصلا این مواردی که شما اشاره دارید اتفاق نمی افتد
2-این یک فرض خیالی است که مثلا مردان چهار همسر دائم بگیرد و یک مرد بی همسر شود و همسری برایش نباشد و نتواند زن مجردی را پیدا کند چون هیچ زنی تک همسر یک مرد بودن را به همسر چهارم بودن شخص دیگر ترجیح نمی دهد مگر زنانی که استثنا باشند بنا بر این اینها خیال بافی است که اگر همه چهار زن گرفتند مردانی بی زن می مانند چون این انتخاب به عهده زنان و مردان در خواستگاری است و زنان تک همسر بودن را به زن چهارم بودن ترجیح می دهند پس چنین فرضی عملا زخ نمی دهد مگر زنان همسر چهارم بودن یک مرد را به تک همسر بودن یک زن ترجیح دهند
3-داستان سرایی برخی برای اینکه احکام اسلامی را غلط جلوه دهند هم واقعا قابل توجه است که چه داستان های خیالی می سازند تا بگویند حکم اسلام اشتباه است.[/]

ملاصدرا;469103 نوشت:


اسلام، داشتن چهار همسر دائمی را به طور هم زمان برای مرد جایز می داند.

سلام

همه کوشش شما اینست که چندهمسری را برای کل مردان جایز بشمارید، در صورتیکه این نه شرعی هست نه عقلانی.

فقط در مواردی میتوان آن را شرعی دانست که در برابر هر مردی دو الی 4 زن وجود داشته باشد و علاوه بر آن همه این مردان توانایی رعایت عدالت بین زنان را داشته باشند.

در غیر اینصورت ممکن هست خیلی از مردانی که با داشتن همسر ازدواج مجدد میکنند بدلیل نداشتن صلاحیت و ظلم به همسران و فرزندان، مرتکب سرپیچی از امر الهی شده باشند و گروهی هم بدون همسر بمانند ...

ملاصدرا;469224 نوشت:

1-اکنون که چنین اتفاقی نیفتاده و ما شاهد تک همسری و یا بی همسری هستیم مشاهده می کنیم که جامعه چه حیا و عفتی (!) دارد و اصلا این مواردی که شما اشاره دارید اتفاق نمی افتد
2-این یک فرض خیالی است که مثلا مردان چهار همسر دائم بگیرد و یک مرد بی همسر شود و همسری برایش نباشد و نتواند زن مجردی را پیدا کند چون هیچ زنی تک همسر یک مرد بودن را به همسر چهارم بودن شخص دیگر ترجیح نمی دهد مگر زنانی که استثنا باشند بنا بر این اینها خیال بافی است که اگر همه چهار زن گرفتند مردانی بی زن می مانند چون این انتخاب به عهده زنان و مردان در خواستگاری است و زنان تک همسر بودن را به زن چهارم بودن ترجیح می دهند پس چنین فرضی عملا زخ نمی دهد مگر زنان همسر چهارم بودن یک مرد را به تک همسر بودن یک زن ترجیح دهند
3-داستان سرایی برخی برای اینکه احکام اسلامی را غلط جلوه دهند هم واقعا قابل توجه است که چه داستان های خیالی می سازند تا بگویند حکم اسلام اشتباه است.

جناب بی عفتی جامعه به چند زن نگرفتن مردان برنمیگرده چون مردان مجرد هم بسیارند

این دیگه دودو تا 4 تاست. توجیه کردن هم نداره

ضمنا بنده احکام اسلامی را غلط نمیدانم . غلط روش اجرای احکام است.

.امین.;469225 نوشت:
سلام
همه کوشش شما اینست که چندهمسری را برای کل مردان جایز بشمارید، در صورتیکه این نه شرعی هست نه عقلانی.

این مطلب از سایت اسلام کوئست بود می توانید رجوع کنید:
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa3233

شرعی و عقلانی بودن آن را هم مراجع می دانند و نه من و شما

و سلام نام خداست!

ملاصدرا;469220 نوشت:

امام صادق عليه السلام فرمود: «حضرت ابراهيم عليه السلام به خداوند عز و جل از بداخلاقى ساره شكوه كرد خداوند متعال به وى وحى كرد كه مَثَل زن مَثَل دنده كج است اگر راستش كنى او را مى‏شكنى و اگر رهايش سازى از آن بهره مى‏برى، بر او صبر و شكيبايى كن.»

همره;469220 نوشت:
اتفاقا بنده حدیثی از امام صادق علیه السلام دیدم که از ایشون پرسیدند آیا زن از دنده چپ مرد آفریده شده امام صادق"علیه السلام" عصبانی شدند و فرموندند؛
آیا خداوند در آفرینش زن ناتوان بوده که وی را از دنده چپ مرد خلق کنه.

پاسخ یار بزرگوار بین این دو حدیث زمین تا آسمان تفاوت هست هااا :Gig::Moteajeb!: :Cheshmak:

QM!;468781 نوشت:
نشد دیگه!
ببین فک کن امام زمان اومد و کل چینی ها الان مسلمون شدن!!...40 میلیونم زن کم دارن!حالا چی کار کنیم؟مث شما استدلال کنیم و راه حل بدیم؟؟

تازه اون طوریشو حساب کنی از اونجا که در متوسط جهانی به ازای هر 5 نوزاد پسر یک نود دختر به دنیا میاد اگر علم پزشکی بیشتر شایع بشه و پیشرفت کنه و بتونه با وجود کمتر بودن مقاومت نوزادان پسر زنده نگهشون داره و شعور بشر هم برسه که از این زندگی گنجلی دست بر داره و تصمیم بگیره انقدر احمقانه جنگ راه نندازه... این قصه ی چینی ما میشه غصه ی کل دنیا!!!:khaneh:
ببین من با این حکم اسلام مشکل ندارم به طور کل.با استدالالی که شما اوردی مشکل دارم و دارم دلیلشم میگم.یه دلیل دیگش هم میتونه این باشه که فرض کن وضع برعکس پاراگراف قبلیم شد اصلا!(بشر امروز حیوان تر و حشی تر از دیروز!!). شد اوضاع بعد از جنگ جهانی و جمعیت زنها بسیار بیشتر از 4 برابر شد.اون وقت میخوای چی کار کنی؟بیشتر از چهار تا رو جواز بدی؟؟فک نکنم فقیهی جرئت کنه این حکم صریح قرانو عوض کنه!....استدال شما ریشه ای مشکل داره دادش من!




اولا که زنان کشورهای دیگر که نمردند دور از جانشان. :ok:

زمانیکه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف هم ظهور بفرمایند حرامهای الهی را که انسانها حلال کرده اند مجددا حرام میکنند. نه اینکه حرامها را حلال کنند.

پس شاید به عقل من و شما نرسد چکار کنند ولی قطعا حکم به چند همسری زنان نخواهند داد.

در نتیجه ایرادی به استدلالی که آوردم نیست.

مگر اینکه شما هم مثل بعضی از مدافعین تعدد زوجات بخواهید حکمت این احکام را به تنوع طلبی مردان ربط دهید

و
از طرف اسلام جواز شهوترانی را برای نوع جنس مذکر صادر کنید.

پس اگر اگرها و فرضها را هم میگذاریم کنار، با توجه به اینکه پاسخ شما رو در پستهای قبلی هم دادم.


(نگین);468805 نوشت:

سلام ممنون از پاسخگویی
و اگر زنان حاضر نشوند شوهرشان ازدواج مجدد کند و جدایی را به زندگی با هوو ترجیج دهند انوقت چه باید کرد؟؟؟
دوباره مشکل زنان بی شوهر پیش میاد

:Gig:

با عرض سلام

اول اینکه شرط ازدواج مجدد با اجازه همسر اول هست اگر مدافعین تعدد زوجات با همین روشها کاری نکنند که این شرط برداشته شود.

در یکی از پستها گفته شد چنین شرطی فایده ندارد چون ممکن هست مرد زنش را تهدید به طلاق کند. باید گفت اگر مردی اینقدر نامرد باشد ، در صورتیکه چنین حکمی هم نبود با نامردی به خواسته اش میرسید...

دوم اینکه اکثرا زنان مسلمان همانطور که نماز و روزه و حجاب و عفت را واجب میدانند با این قضیه هم تعبدا کنار میایند و طبق فرمایش الهی صلح میکنند.

در غیر اینصورت هم بسیارند زنانی که طلاق میگیرند و مجددا ازدواج میکنند. ایشان هم طبق فرموده خداوند اگر طلاق بگیرند اشکالی ندارد و خداوند خود ، آنها را بی نیاز میکند.

وقتی خود خدا چنین تضمینی داده اما و اگر وارد نیست.

ناصر یوسف نژاد;469223 نوشت:
امام حسن مجتبی (ع) هم چندین همسر داشتند. شما در امضایتان کلام ایشان را شناخت هدایت عنوان می کنید، اما از سیره ی عملی ایشان که چندهمسری و تعدد زوجات است ایراد گرفته و آن را غیرعقلانی می شمارید؟!
تعدد زوجات به بی همسری عده ای منجر نخواهد شد. زیرا همیشه دختران و زنان بیوه ای می مانند که مورد پذیرش همه ی مردان نیستند، به هر دلیل، اینها که نباید بی همسر بمانند بخاطر قانون خلاف شرع تک همسری. اینها باید حق داشته باشند ازدواج کنند، اگر نتوانستند با مردی مجرد ازدواج کنند و تک همسر او باشند، چرا نباید همسر چندم یک مرد دیگر باشند و رابطه ی حلال زناشویی و مهر مادری و محبت شوهر را درک کنند؟!

ناصر یوسف نژاد;469262 نوشت:
از این دوجمله برداشت بنده این است که به نظر جنابعالی چند همسری یا همان تعدد زوجات ، حرام است.
قابل توجه شما با اینکه قطعا می دانید: رسول خدا (ص) و یازده امام معصوم (ع) اجمعین، همه چند همسری بوده اند.
چه کسی زیانکارتر از کسیست که خود را مسلمان بنامد، اما پیامبر مسلمین و ائمه ی مسلمین را مرتکب فعل حرام معرفی کند؟

شما پستهای ما رو کامل نخواندید. اگر بخوانید نظرتون عوض میشه.

این جمله هم در رابطه با استدلال ایشان به وجوب چند همسری زنان در شرایط خاص بود

[="Navy"]

Ghamari;469257 نوشت:
و سلام نام خداست!
پاسخ یار بزرگوار بین این دو حدیث زمین تا آسمان تفاوت هست هااا :Gig::Moteajeb!: :Cheshmak:

این حدیثی که بنده بیان کردم دلالت بر این دارد که سعی بر تغییر افعال و رفتار همسرت نداشته باشد و با او سازگاری داشته باش که این امری است مسلم در روانشناسی که یک تاپیک به این مضمون در اسک دین وجود دارد http://www.askdin.com/thread34964.html اما نمی دانم چه چیزی باعث شد که ایشان این موارد را بیان کند؟!:Gig:
امام صادق عليه السلام فرمود: «حضرت ابراهيم عليه السلام به خداوند عز و جل از بداخلاقى ساره شكوه كرد خداوند متعال به وى وحى كرد كه مَثَل زن مَثَل دنده كج است اگر راستش كنى او را مى‏شكنى و اگر رهايش سازى از آن بهره مى‏برى، بر او صبر و شكيبايى كن.»[/]

ملاصدرا;469180 نوشت:
عدالتی که برای ازدواج دوم مد نظر است عدالت مطلق نیست چون خود شارع هم می داند که چنین عدالتی بسیار سخت است واقع شود
وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِن تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا [٤:١٢٩]
شما هرگز نمی‌توانید در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.
اما طبق روایات این عدالت مربوط به پرداخت نفقه است فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً يَعْنِي فِي النَّفَقَة

با سلام.
بله خداوند هم گفته که برقراری این عدالت بسیار سخت است. مسلما اگر دین در جامعه ای نازل می شد که برقراری عدالت آسانتر بود و زندگی بسیار آسانتر از زمان صدر اسلام بود و یا تعداد زنان بسیار بیشتر از مردان بود شاید حکم این می شد که تعداد زنان مجاز مثلا 8 تا باشد. منتها بر اساس شرایط زندگی و فرهنگی حاکم بر زمان نزول و بر اساس سختی ای که برقراری عدالت در آن جامعه داشت تعداد شد 4 تا. خوب بر همین اساس اگر سختی زندگی و سختی برقراری عدالت را بیشتر کنیم حکم خدا می شود همان یکی. چه اینکه امروزه بسیاری از مردان در همان یکی اش هم مانده اند. چه رسد به 4 تا.
ملاصدرا;469180 نوشت:
از چه جهت؟ از این جهت که بر قراری عدالت ممکن نیست یا جهات دیگری؟

یکی از جهات می تواند سختتر شدن بر قراری عدالت باشد. مسلما برقراری عدالت امروزه از زمان نزول بسیار سخت تر است.
جهت دیگر فرهنگ مردسالارانه حاکم بر زمان نزول دین است.
ملاصدرا;469180 نوشت:
عدم قدرت زن اول به ایفای وظایف زناشویی،

وظایف زناشویی در شرع چیست؟ منظورتان همان تمکین است. اگر بله پس این مورد با مورد بعدی یکی می شود.
ملاصدرا;469180 نوشت:
عدم تمکین زن از شوهر،

زن قانونا می بایست تمکین کند. اگر نکرد مرد مگر دیوانه است برود زن دیگر علاوه بر آن بگیرد و دو نفقه پرداخت کند. می تواند بر اساس قانون او را ظلاق داده و زن دیگری اختیار کند.
ملاصدرا;469180 نوشت:
ابتلای زن اول به جنون یا دیگر بیماریهای صعب العلاج،
محکومیت زن به زندان،
ابتلای زن به هرگونه اعتیاد به مواد افیونی و مخدر،
عقیم بودن،
ترک زندگی توسط زن و....

در تمام این موارد هم دلیلی بر ادامه زندگی نیست. می تواند ظلاق دهد و زن دوم اختیار کند.
در ضمن می توانید بر این مصادیق آماری ارایه دهید که چند درصد زنان صعب العلاج یا معتاد یا محکوم به زندان و ... هستند.
به اعتقاد بنده تعداد آنها آنقدر پایین است که بتوان نام استثناء را بر آن گذاشت. به هر حال در این موارد ما مشکلی نداریم. بحث سر شرایط عادی است.

ملاصدرا;469180 نوشت:
اینکه حکم می تواند تابع زمان باشد قابل بحث است اما فرضا که این حکم تابع زمان بوده باشد اما ما نمی توانیم خودمان این حکم را منتفی کنیم چون ما باید حکمی که بیان می کنیم از معصوم باشد تا برای ما حجیت داشته باشد.

بحث در این مورد خارج از موضوع تاپیک است. ولی خلاصه آن این می شود که بنده معتقدم نمی شد که خداوند تمام جوامع با تمام فرهنگ ها را بیاورند و برای آنها حکم صادر کند. لذا خداوند با انتخاب یک جامعه نمونه و صدور حکم برای آن و البته با نسخ برخی احکام در همان قرآن به بشر یاد داد که چگونه در مواجه با مسایل مبتلا به خود حکم صادر کند. و این آموزش خداوند مصداق تعلیم احسن و برتر است.
به هر حال بحث در این زمینه فراوان و خارج از موضوع تاپیک است.
و من الله توفیق

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

ناصر یوسف نژاد;469246 نوشت:
این آقا که به این راحتی به معصومین (ع) جسارت کرده و آنها را بی عقل یاد کرده، همان کسیست که بخاطر اتهام بی دلیل بن موسی به بنده گفت مرگ بر منافق و هزار فحاشی به بنده کردند.
آن شب همین جماعت به امام رضا (ع) فحاشی کردند و قصد داشتند آن را به بنده نسبت بدهند.

عقلاً و شرعاً به دلیل آن که جناب یوسف نژاد باز به بنده در اینجا تهمت زده اند،بنده حق دارم در مقابل تهمت ایشان از خودم دفاع کنم و کسی که این حق را از بنده بگیرد،در حق بنده ظلم کرده است.
به چه دلیل این آقای یوسف نژاد که به بنده مستقیماً گفته است "حرام زاده" و "شیطان در نطفه تو شریک بوده است" حق دارد دوباره در این سایت فعالیت کند؟به چه دلیل ایشان کمتر از دو هفته بعد از این که به بنده این توهین را کردند شناسه شان باز شده است؟
واقعاً بنده از عملکرد مدیریت سایت تعجب می کنم.سابقه ایشان نشان می دهد که بجز بنده،این شیوه توهین و تهمت را بار ها در این سایت تکرار کرده اند.اگر لازم باشد مدارکش را برای مدیر سایت ارسال می کنم.نمونه هایی از توهین های ایشان که هنوز توسط مدیران سایت پاک نشده است:
ناصر یوسف نژاد نوشت:
خوب بی شعور، احمق، ابله، خرفت،

ناصر یوسف نژاد نوشت:
اما بعد دیدم که خیلی احمقی.

ناصر یوسف نژاد نوشت:
نآدم های احمق مثل شما بسیار خطرناک هستند.

جالب اینجاست بعد از این که توهین هایشان را کردند و از توهین کردن و فحش دادن سیر شدن،می گویند "هر کس بنده را بشناسد می داند که عادت دارم در مقابل حرف هایی که علیهم زده می شود پاسخی ندهم!"

بنده واقعاً از مدیریت سایت تعجب می کنم.یک ماه است انواع و اقسام توهین ها دارد به بنده و دوستانم می شود.همین الان هم به یکی از دوستان بنده تهمتی زده اند و ایشان باز پاسخشان را داده است.ولی بجای پاسخ دادن به آن پاسخ،بروید ببینید چه گفته اند!
یک ماه است توسط انواع و اقسام کاربر ها داریم تحقیر می شویم و بعد جالب اینجاست به ما می گویند فحاش.به ما می گویند تهمت زن.به چه دلیل به این آقای یوسف نژاد دوباره اجازه داده شده است وارد این سایت شود؟!
باز هم تاکید می کنم کسی نباید به بنده بگوید داری جو را مشتنج می کنی.به بنده توهین شده و بنده از نظر دین حق دارم از خودم دفاع کنم و کسی که این حق را از بنده بگیرد ظالم است.کسی که بگوید نباید پاسخ بدهی در حق بنده ظلم کرده است.
لبیک یا مهدی
و من الله توفیق

سلام

این موضوع تا حضور کارشناس و جمع بندی بحث بسته خواهد بود

با تشکر

[=microsoft sans serif]

QM!;468230 نوشت:
سوالی که پرسیده میشه اینه که چرا این نوع محدویت رو برای فلان فرد قرار دادند.منطقی است در جواب اینکه بپرسیم چرا فلان محدودیت رو برای فلانی قرار دادی بگوییم خب طرف مقابلت هم از جهاتی محدود شده!!؟؟خب شده باشه!اینکه نشد جواب!در مورد طرف مقابل هم باز سوال میپرسیم علت این محدودیت چیه؟هر قانونی باید حکمت و دلیلی داشته باشه.و اگر فردی یک سری ارمان تعریف میکنه برای جامعه عقلانی است که قوانینی بگذارد که انسان رو از اون ارمان دور کنه؟از نظر شما قونینی که به راحتی میشه از نها سو استفاده کرد قوانین درست و کاملی هستند؟

باسلام
در پست 61 پاسخ شما را دادم، لطفا دوباره و با دقت مطالعه کنید.
صدیق;468212 نوشت:
پس می بینید که این نوع استدلال کردن فایده ای ندارد و منطقی پشت ان نیست. اگر قرار است بدون تعبد به یک دین در مورد جزئیات احکام ان نظر بدهیم و انرا با فکر و خواست خود تفسیر کنیم و در موردش قضاوت کنیم، این مسئله مشترک بین مرد و زن است .
ولی اگر قرار است در حیطه دین و قبول ان سخن بگوییم، دیگر این سخنان جایی ندارد و تنها میتوان در زمینه روش تحقیق در دین و مسائل ان و به دست اوردن اموزه های ان بحث کرد.
موفق باشید.

[=microsoft sans serif]

(نگین);468245 نوشت:
استدلال های من بر پایه احساسات است درست پس چرا مفسرین جدید خواستند برخی از این احکام را تغییر دهند یعنی اونا هم بر اساس احساسات سخن میگفتند کلا کسانی که برای حقوق زنان تلاش میکنند احساساتی هستند!!!

باسلام
مفسر مفسر است و فقیه فقیه.
هیچ یک با ابزارهای تحقیقی دانش خود نمیتوانند در رشته علمی دیگری وارد شود و به تحقیق بپردازد و توقع داشته باشد که حرفش نیز طبق اسلوب و قاعده باشد .
به عبارت دیگر، ابزارها و اصول فقه و تفسیر تفاوت دارد.
مفسر اگر قرار است حکم شرعی صادر کند باید پیش فرض های یک فقیه را داشته باشد و دانش های مورد نیاز او را نیز داشته باشد، انگاه از ادله و منابع چهارگانه به استنباط حکم شرعی بپردازد.
این اولا.
اما نکته دوم اینکه، بنده نگفتم کسی نمیتواند در فقه به نواوری بپردازد. اگردر پستهای قبلی که بنده ارائه کردم دقت میکردید عرض شد که احکام اولیه به واسطه عروض عناوین ثانویه تغییر میکند و یکی از عناوین احکام ثانویه، مصلحت عامه مسلمانان بر اساس روح حاکم بر احکام است.
بعلاوه اگر فقیهی بر اساس ادله و به صورت ضابطه مند، بتواند حکم شرعی را از ادله اربعه به دست بیاورد، کسی مانع او نیست. حال اگر یک مفسر در مقام یک فقیه به صورت ضابطه مند حکم جدیدی را به دست بیاورد، هیچ اشکالی ندارد.
اساسا فقه جواهری که امام راحل مدام بر ان اصرار داشتند، فقهی است که دو عنصر زمان و مکان را در ان ملاحظه میکنند اما حکمی که داده میشود بر اساس احساسات نیست بلکه بر اساس ادله و منابع و به صورت ضابطه مند.
یعنی به این صورت است که وقتی مثلا از ان فقیهی که در مقابل مشهور فقها یا حتی اجماع، حکم جدیدی را بیان میکند، می پرسیم که منبع و مدرک این فتوای شما چیست، به راحتی میتواند استدلال کند و فتوای خود را بر اساس ادله بیان کند.
در این صورت است که یک حکم شرعی وجاهت می یابد و میتوان به ان عمل کرد.
اما اگر بر اساس احساسات بخواهیم حکم شرعی را ارائه بدهیم، به هیچ وجه وجاهت ندارد و نه خودمان و نه هیچ کس دیگری، شرعا حق عمل به ان را نداریم و اگر عمل کردیم، هیچ عذری در پیشگاه الهی نداریم.

[=microsoft sans serif]=[quote (نگین);468245]اینکه شما فرمودید همانطور که زن محدود شده مرد هم محدود شده قبول دارم ولی باید مشخص شود این محدودیت واقعا برای زنان زیاد بوده یا مردان؟؟
ما این همه قانون بر ضد زنان گفتم ولی کسانی که فرمودند مردان محدود شدند تنها دلیلشان همان محدود شدن در ازدواج بود چنین دلیلی عقلی می باشد وقتی که مردان می توانند چهار زن و بی نهایت صیغه بگیرند محدود شده اند؟؟؟
بنده عرض نکردم که مردها نیز در مقابل محدود هستم.
عرض بنده این است که اگر بخواهیم به مسئله زندگی به همین صورت نگاه کنیم که چه کسی چقدر امتیاز به دست اورده و چقدر از دست داد و انرا محدودیت بدانیم خب این طبیعت یک ازدواج و زندگی مشترک است.
زندگی مشترک دو نفر با سلایق و علایق و احتیاجهای متفاوت و گاهی اوقات متضاد، نتیجه ای ندارد جز این محدودیتها.
با این نگاه یک بعدی، مسئله حل نمیشود و هم زنان احساس زیان و ظلم میکنند و هم مردها.
مردهایی که بر اساس دین مجبورند صبح تا شب کار کنند تا هم احتیاجهای ضروری زندگی خود را تامین کنند و هم از پس مخارج سرسام اور زندگی مشترک امروزی بر بیایند و هم در مواقع نیاز کشور همانند جنگ به جبهه بروند. این ها شاید به نظر کوچک برسد و بگویید که خب اینها شد دو تا، اما این دو تا خودش روزها و ماه ها و سالهای زندگی یک مرد را تشکیل میدهد.
اما نگاه دین به این مسئله و نگاه زنان مسلمان و متبعد به این مسئله تا کنون اینطور نبوده است، همانطور که مردها نیز چنین نگاهی نداشته اند که دین انها را محدود کرده و اجبارهایی را برای انها دارد که برای زنها ندارد.
نگاه اسلام به زن و مرد نگاه به دو قطعه است که با هم پازل زندگی را پر میکنند و به قول یک بزرگی، دو من در کنار هم دو نیم من میشوند و هر یک از برخی خواسته هایی که قبل از ازدواج داشته میگذرد و در کنار هم زندگی میکردند.
اما اینکه فرموید قوانین اسلام در مورد زندگی مشترک زن و مرد به راحتی توسط مردها مورد سوء استفاده قرار میگیرد، باید عرض کنم که کسانی که شما از انها یاد میکنید، هیچ تعبدی به هیچ قانون و شریعتی ندارند و تنها به دنبال ارضای خود هستند و دین هر چه بگوید انها کار خودشان را میکنند به همین دلیل است که امروزه در جوامعی که چین قوانین شرعی وجود ندارد این خلآ را با زور قانون پر کرده اند اما با وجود اینکه زور سرنیزه وجود دارد و زندان و جریمه با این حال، هر روز امار جر م و جنایت مردها نسبت به زنها بیشتر و بیشتر میشود.
از طرف دیگر اگر این قوانین ایراد داشت، مردانی که واقعا متعبد هستند چرا زندگی مشترک موفق و زیبایی را دارند. البته منظورم مردان و زنانی است که واقعا متعبد هستند نه انهایی که ادای تعبد و تدین را در می اورندو به جای پرستش خدا به پرستش نفس و منیت خود مشغول هستند.

[=microsoft sans serif]

شبـنم;468252 نوشت:
دینی که نشه با عقل اون رو درک چطور میشه اون رو پذیرفت ؟؟؟؟ پس چرا توقع داریم دیگر مذاهب از دین خود جدا و به اسلام رو بیارند اگه عقل و فهم بشر هیچ سهمی در پذیرش دینش نداره پس چه دلیلی وجود داره همه به دنبال دین برتر و اسلام باشند؟؟؟ دیگر مذاهب هم نیازی ندارند در این باره به عقل رجوع کنند.

اولا: کسی نگفت که دین را نمیشه با عقل درک کرد اما توقعی که شما دارید نشدنی است. انچه از یک دین میشود با عقل ناقص بشری خود درک کنیم، اصول ان است نه جزئیات ان.
این هم به خاطر ضعف ادراکی ماست نه ضعف انچه میخواهیم بشناسیم.
ثانیا: درک برتری و ضعف یک دین نسبت به دین دیگر، با مشاهده تک تک اموزه های ان دین نیست بلکه مشاهده اصول و روح حاکم بر یک دین و نیز مشاهده ان در قالب یک بسته کامل است.
برتری دین اسلام بر سایر ادیان به جهت این نیست که مثلا در دین اسلام فلان حکم خوب است و موافق عقل و در ان دیگر دین چنین نیست.
بلکه اصل برتری دین اسلام بر سایر ادیان به خاطر اصول عقلانی عقائدی و اخلاقی و احکامی ان است.
دینی که به همه اجازه تفکر میدهد و اجازه تفکر را از هیچ کس نمیگیرد که هیچ، بلکه بر ان ترغیب نیز دارد.
دینی که حق تمام مردم را با هم لحاظ کرده است.
حال اگر بخواهیم تک تک اموزه های ان را خصوصا احکامش را جداجدا ببینیم همانند قطعات پازلی میشود که اجزایش در کنار هم نیستند و به صورت نامرتب در کنار هم قرار دارند و بسیار زشت و ناهمگون هستند ولی وقتی در کنار هم قرار میگیرند، ان وقت استکه زیبایی ان نمایان میشود.
شبـنم;468252 نوشت:
قیاس های شمارو نمیشه پذیرفت یه جا دیگه هم رهبری زنان رو با بی بند و باری جنسی مقایسه کرده بودید که کوچکترین ربطی نداشت . بی بند و باری جنسی در همه ادیان مذموم بود در حالی که رهبری زنان رو فقط ما مذموم میدونیم . به نظرتان درسته این دو با هم مقایسه شن؟؟؟؟؟؟

اولا: این بحث خارج از موضوع تپیک است.
ثانیا: بنده هیچگاه نگفتم که علت اینکه زنان نمیتوانند رهبر بشوند، این است که بی بند و باری جنسی ایجاد میشود
ثالثا: کدام دین اسمانی چنین اجازه ای را به زنان داده است؟ که حالا ملاک و معیار مقایسه ( هرچند اشتباه) بشود.
شبـنم;468252 نوشت:
ولی استدلال های ما واقعی و غیرقابل انکارند. ازدواج زن در ازای از دست دادن همه آزادی های فردی و معنوی او است . ولی مرد با ازدواج نه تنها محدود نمیشه بلکه میتونه در صورت تمایل چند همسر دیگه هم به ازدواج در بیاره. زن باید از هم آزادی هاش بگذره و اگر هووی هم در زندگیش اومد حق هیچ گونه اعتراضی نداره و تنها لطف قانون به این خانم بخت برگشته طلاقه . از هم پاشیدن زندگی ایشان و فرزندانش در کجای قانون مدنظر قرار گرفته .

پاسخ این سوالهای شما را نیز در پستهای قبل داده شد.

[=microsoft sans serif]

بی نظیر;468308 نوشت:
همزمان مردی در حال بهترین خوش گذرانی و شهوت رانی

ایا این عدالت است ؟ اگر عدالت است من ناقص العقل را توجیه کنید

در ضمن اگر در این مدت زن الف نیاز شدید به رابطه جنسی داشته باشد

چکار باید بکند ؟


باسلام
قراراست فرضی بحث بشود یا واقعیت و در متن جامعه امروز و دیروز؟
خدایی که احکام را برای بندگان قرار داده است فکر اجرای ان را نیز کرده است.
قرار بر این نیست که مرد زن را در خانه اش حبس کند. حتی اگر مرد متعصبی باشد.
زن برای انجام کارهای واجبی که برای انجام ان نیازبه بیرون رفتن است نیازی به اجازه شوهرش ندارد.
پس حبس زن جایی ندارد.
ثانیا: نه امروز و نه در زمانهای گذشته، مردان متعبد و متدین هیچگاه اینطور نبوده که زنانشان را در خانه حبس کنند بلکه این زنان بوده اند که علاقه ای به رفتن به محیط مردانه و شرکت در اجتماع های مختلط نداشته اند. و هر موقع نیاز به بیرون رفتن داشته اند مرد نیز اجازه میداده است.
ثالثا: همانطور که بیان شد، مراد از اجازه این نیست که در تمام مواردزن بیاید مانند شاگرد کلاس از مبصر و معلم کلاس اجازه بگیرد. بلکه مراد این است که زن بداند شوهرش نسبت به این جایی که زن میخواهد برود راضی است و با حقوق زندگی مشترک انان منافاتی ندارد.

موضوع قفل شده است