جمع بندی چرا مذهبیون اسلامی کلامشون فاقد شفافیت است؟

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

hessam78;923739 نوشت:
سلام برادر جان
عین باقلوا!
از معمار کبیر گرفته که در کتاب گفته: تعلیقات فصوص الحکم و مصباح الانس روح الله موسوی خمینی!
صفحه 295
میفرمایند این از اسراری است که ما ترس داریم از اینکه افشا کنیم[بین مردمو عوام،چون توانایی تحمل رو ندارن]
عالم خیال اندر خیال است و وهم اندر وهم!و در جهان هستی غیر از حق تعالی چیزی نیست
------------------------
چند وقت پیش بود گفتگوی ویژه خبری رئیس سازمان اطلاعات یا یکی از آنها را آورده بودند پرسیدند که چرا نام آنهایی را که مفاسد به بار آوردند افشا نمیکنی؟نطق گران مایه ای نمود و فرمود،اگر باعثت سلب اعتماد مردم به نظام شود معرفی نمیکنیم!
-----------------------
اصلا اینا همه را ول کنید!
با احکام خداوند هم بازی کردند
از علم رجال شناسی چند حدیثی را نشان دهید بررسی میکنند که امام این سخن را در حالت تقیه نگفته باشد!خیر شود سبب عدو اگر خدا بخواهد!
-----------------------
دفع افسد با فاسد خود موید و گواه است!نابودی اسلام یا ضربه خوردن آن افسد است اگر با دروغ و فاسدی بتوان جلوی این افسد را گرفت واجب
والسلام

برادر عزیز؛
مطالب رو با هم خلط کرده اید و با مغالطه در نتیجه، نظر خودتون رو بیان کردین. برداشت شما از مواردی بیان کرده اید درست نیست:

1. بیان نکردن مطالب خاص علمی و عرفانی در بین عوام دروغ نیست.

2. عجبا! ترس از بیان مواردی که عوام افراد جامعه و حتی برخی از علماء و اندیشمندان، قدرت تحلیل و فهم اون رو ندارند دروغ است؟! چه کسی گفته بیان مطالب برای افرادی که قدرت تشخیص ندارند، صداقت است و نگفتن آن دروغ؟!

3. پرهیز از بیان تمام آن چه در کشور اتفاق می افتد و برای عموم فایده ای ندارد، حکم عقل و نتیجه تمسک به حکم ثانوی است. برادر عزیزخلط کرده اید؛ بیان نکردن مطلب دروغ نیست بلکه خلاف واقعیت سخن گفتن است که دروغ است.

4. همین ادعای شما بهترین دلیل بر عدم اطلاع شما از علم حدیث و حدیث شناسی است. کجای حدیث غدیر که مورد اتفاق فرق مسلمان است، تقیه ای است؟ کجای حدیث ثقلین تقیه است؟

5. و اما در مورد آخر هم چه کنیم که اطلاعی از تحصیلات شما نداریم تا پاسخ علمی به شما بدهیم اما یه مثال عام می زنم تا هر خواننده ای مطلب را بفهمد. کسی که به خاطر بیماری دو راه دارد یا پایش را قطع کنند تا زنده بماند یا پایش را قطع نکنند و بمیرد. کدام را باید انتخاب کرد؟ پاسخ بر هر عاقلی روشن است. داستان دفع افسد با فاسد از همین قبیل است.

نسیم رحمت;924278 نوشت:
1. بیان نکردن مطالب خاص علمی و عرفانی در بین عوام دروغ نیست.

سلام استاد عزیز
در کتاب دینی پیش دانشگاهی بحث ممکن الوجود آمده است و یک دروغی به خورد دانش آموزان داده اند
در صورتی که خود جناب خمینی میگویند جز واجب الوجود چیزی نیست
در همین سایت و سایت حوزه برهان صدیقین و امکان و وجوبی را محکم ترین می دانند که حتی خود هم قبول ندارند!بعد میگویند دلیل آوردیم و خدا را ثابت کردیم!
دروغ نیست پس چیست؟

نسیم رحمت;924278 نوشت:
2. عجبا! ترس از بیان مواردی که عوام افراد جامعه و حتی برخی از علماء و اندیشمندان، قدرت تحلیل و فهم اون رو ندارند دروغ است؟! چه کسی گفته بیان مطالب برای افرادی که قدرت تشخیص ندارند، صداقت است و نگفتن آن دروغ؟!

مورد دوم شما هم همان مورد اول بود که عرضکردم خدمتتون استاد ارجمند

نسیم رحمت;924278 نوشت:
3. پرهیز از بیان تمام آن چه در کشور اتفاق می افتد و برای عموم فایده ای ندارد، حکم عقل و نتیجه تمسک به حکم ثانوی است.

شاه ایران و کشور هایی از دنیا که فسادشان را مخفی میکنند هم تمسک به حکم ثانوی کردن پس با این حساب
شما عملا 6 کاندید کنونی رو بی عقل خوندین چرا پس در مناظرات عین نقل نبات از فساد همدیگر میگویند؟
نظامی که فساد به آن مرتبط است همین است

نسیم رحمت;924278 نوشت:
برادر عزیزخلط کرده اید؛ بیان نکردن مطلب دروغ نیست بلکه خلاف واقعیت سخن گفتن است که دروغ است.

والا من نمیدونم هزار تا حکم خدعه توریه و تقیه و... که ماشالله کم هم نیست من یکی کردم دروغ
همچنین دروغ بودن را در مورد یک بیان کردم

نسیم رحمت;924278 نوشت:
4. همین ادعای شما بهترین دلیل بر عدم اطلاع شما از علم حدیث و حدیث شناسی است. کجای حدیث غدیر که مورد اتفاق فرق مسلمان است، تقیه ای است؟ کجای حدیث ثقلین تقیه است؟

استاد عزیزم یک سوال انصافا از شما میپرسم شما از جمله من این برداشت رو کردین؟
من گفتم در حدیث شناسی برای شناخت احادیث درست و غلط موضوع تقیه بودن آن را احراز صلاحیت میکنند
نمیکنید ؟؟؟؟؟؟؟؟

نسیم رحمت;924278 نوشت:
5. و اما در مورد آخر هم چه کنیم که اطلاعی از تحصیلات شما نداریم تا پاسخ علمی به شما بدهیم اما یه مثال عام می زنم تا هر خواننده ای مطلب را بفهمد. کسی که به خاطر بیماری دو راه دارد یا پایش را قطع کنند تا زنده بماند یا پایش را قطع نکنند و بمیرد. کدام را باید انتخاب کرد؟ پاسخ بر هر عاقلی روشن است. داستان دفع افسد با فاسد از همین قبیل است.

این قاعده درست است ، من واقعا نمیدانم شما چطور این برداشت ها را کردید!که میگویم افسد باید رخ دهد ولی فاسد نه!کسی که عقل خوندن رو داشته باشه این رو میفهمه که افسر بر فاسد ترجیح ندارد!
ولی برخی ها از چنین قاعده هایی سو استفاده میکنند!
میپرسیم چرا در اعدام سال 67 پسر و دختر 15 ، ساله تیر بار و اعدام شدند
میگویند قاعده دفع افسد با فاسد است!
در درست بودن این قاعده شکی نیست
در افسد شناسی دوستان مشکل است!در اینکه افرادی که خود بعضا مفسد فی الارض هستند اما میگویند که افسد است کی فاسد مشکل است

hessam78;924345 نوشت:
در کتاب دینی پیش دانشگاهی بحث ممکن الوجود آمده است و یک دروغی به خورد دانش آموزان داده اند
در صورتی که خود جناب خمینی میگویند جز واجب الوجود چیزی نیست
در همین سایت و سایت حوزه برهان صدیقین و امکان و وجوبی را محکم ترین می دانند که حتی خود هم قبول ندارند!بعد میگویند دلیل آوردیم و خدا را ثابت کردیم!
دروغ نیست پس چیست؟

هیچ گاه حضرت امام خمینی رحمه الله علیه، ممکن الوجود را منکر نشده است. ادامه بحث با شما منوط به این است که بدانیم تحصیلات شما چقدر است. در عین حال اگر در مورد ممکن الوجود بحث دارید در تاپیک جدیدی مطرح کنید تا دوستان ما پاسخ بدهند. چون این موضوع ارتباطی با بحث استارتر تاپیک ندارد.
بقیه مطالبتون هم غیر مرتبط با بحث ماست.
یک توصیه هم به شما دارم :
قبل از بر زبان راندن هرگونه سخن، درباره صحت و سقم آن بیندیشید. نقل مطالب بدون استناد و بر پایه ادعاهای دیگران، گاه تهمت است و قابل جبران نیست.

پرسش :
من وقتی به کلام افرادی مذهبی دقت می کنم می بینم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی می چرخانند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشد یعنی به نوعی صحبت می کنند که کلام رو می رسونند ولی می توانند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند یا آن را به نوعی دیگری جلوه دهند، می خواستم در صورت امکان راهنمائیم کنید که چرا مذهبیون این گونه حرف می زنند ؟ آیا می خواهند که بعدا بتونند راحت زیر حرف هاشان بزنند؟ آیا میشه این نوع رفتار رو نوعی خدعه اسلامی دونست؟ ... هدفشان از این گونه کارها چه چیزی می تواند باشد؟ آیا اسلام اجازه چنین کاری را به ایشان می دهد ؟

پاسخ :
این موضوع کلیت ندارد.
یعنی این گونه نیست که همه افراد مذهبی این گونه باشند. ممکن است در برخی افراد این ویژگی دیده شود که ربطی به مذهبی ها ندارد. در غیر مذهبی ها هم این گونه رفتارها دیده می شود. مگر این که شما منظور خاصی از این مطلب تون داشته باشید که باید بررسی شود منظور شما چه بوده است.
علاوه بر این که این کلام شما که "افرادی مذهبی دقت می کنم می بینم که به صورت ارادی کلامشون رو به نوعی می چرخانند که کلامشون امکان مستند سازی نداشته باشد یعنی به نوعی صحبت می کنند که کلام رو می رسونند ولی می توانند بعدا خیلی راحت زیرش بزنند یا آن را به نوعی دیگری جلوه دهند " یک ادعای بزرگی است که اگر ثابت نشود، و یا نتوانید ثابت کنید، تهمت به افرادی است که شما از رفتارهای ایشان این گونه برداشت کرده اید حال مذهبی باشند و یا غیر مذهبی؛
با همه این تفاصیل این رفتار اسلامی نیست. البته خدعه و مکر در مواردی در تعالیم اسلامی هست که این مورد از آنها نیست.

البته ما منکر تناقض در گفتار و رفتار برخی از مذهبی ها و مسلمانان نمی شویم اما این که همه این گونه اند درست نیست. در همین موارد هم باید بررسی شود که دلیل چیست؟

از مهمترین علل مشاهده این گونه تناقضات در رفتارهای افراد، این است که شاکلة ایشان يعني "من حقيقي" و "شخصيت واقعي" تان، هنور به آنچه مي خواهند انجام دهند، اعتقادي ندارد يا هنوز آن را جدّي و مهم تلقي نکرده است. در واقع ایشان هنوز نه مذهب را نشناخته اند تا چه برسد به این که عمل کنند. لذا ایشان مذهبی نمایی بیش نیستند. لذا اصولا ایشان مذهبی نیستند تا عملکردشان ملاک و معیار باشد.
زیرا اعتقادات انسان از لايه هاي ناپيداي روح آدمي و از بافت شخصيتي او بر مي خيزند که امروزه آن را "شاکله" مي نامند. شاکله فاصلة ميان انديشه و عمل را پر مي کند؛ بدين معنا که شاکله در تجسم انديشه در قالب اعمال، نقش سرنوشت سازي را دارد. علت اين که به بسياري از مقصودات مان نمي رسيم، همين نکته است.
دلیل رشد فرقه ها و مکاتب گوناگونی مثل داعش که به نام قرآن و اسلام پدید آمده هم همین است. برداشت های شخصی افراد را نباید به نام دین و مذهب نوشت. کجای دین ادعای افراد مذکور را بیان می کند؟ وقتی شخص در تبیین دین از اهل دین جدا شد، از مفسران واقعی که همان اهل بیت باشند جدا شد، معلوم است که به افراط می افتد.

افراط و تفريط در هر کاري ، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند ، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد. امام علي(ع) منشأ افراط و تفريط را ناداني مي داند و مي فرمايد:
"لا يري الجاهل الاّ مفرطاً أو مفرّطاً؛ نادان افراط يا تفريط مي کند". (1)
براي رسيدن به اعتدال و ميانه روي بايد شناخت خود را نسبت به واقعيت هاي زندگي و تعاليم اسلامي افزايش دهيم و در همه مراحل، زندگيِ پيشوايان دين را سرمشق خود سازيم.
اشکال :
ممکن است کسی بگوید هزار چهار صد سال است که شیعه و سنی با هم اختلاف دارند و هر کدام نتیجه و خواست خود را از دل قرآن بیرون آورده، هر کدام در مورد مباحث اعتقادی نظیر امامت نظری دارند در حالی که د ر سایر ادیان و سایر مباحث علمی نظیر کتاب های روانشناسی غربی و نظریات نیوتن، انیشتین و داروین و ... اختلافی نیست.
همه این متخصصان و دانشمندان روشن و شفاف سخن می گویند که یک تفسیر بیشتر ندارد. اما مذهبیون از کودکی با قرآنی بزرگ می شوند که هزاران مفسر کتاب های تفسیری مختص خود را بیرون داده اند....یک تفسیر فلان می گوید، یک تفسیر فلان می گوید...صد ها کتاب تفسیری مختلف بیرون آمده، کتاب تفسیری در هزار سال پیش می گوید که بله منظور قرآن این بوده که خورشید دور زمین حرکت می کند، بعد مفسر امروز می گوید نه منظور قرآن این بوده که خورشید در کهکشان حرکت می کند!!!!!!!...در یک همچین جوی و در یک همچین شرایطی وقتی مذهبی با قرآن خو می گیرد رنگ و رفتار و کردار و گفتارش هم رنگ و بوی قرآن می گیرد...طوری حرف می زند که بشود ده ها تفسیر از آن بیرون آورد، طوری حرف می زند که بعد ها خیلی راحت منکر آن می شوند. تا دیروز که مفسران می گفتند خورشید دور زمین حرکت می کند و باعث شب و روز می شود، چه شد امروز مفسران چیز دیگری می گویند...این است جنس و قالب قرآن؛
جواب :
در پاسخ به این گفتار و نقد آن باید به چند نکته توجه کرد :

1. اختلاف بر مسائل مسائل اعتقادی، ریشه در عواملی دارد که زمینه ساز این انحرافات شد. مثلا همین موضوع امامت را که مثال زدید نص صریح در قرآن کریم داریم و مطلب بر هیچ کس پوشیده نیست. بلکه آن چه سبب این گونه اختلافات شده، تعصبات شخصی افراد و تمایلات مادی ایشان است.
2. نمی دانم چقدر کتاب های روانشناسی و آثار همان محققان را که نام بردید، خواندید و مطلع هستید. اما خوب است که بدانید تا جایی که مطالعه کردم در این زمینه اختلافات زیادی هست. اگر شما اطلاع ندارید دلیل بر نبودن آن نیست. نمونه بازر آن بعد آموزشی در جهان است که در هر کشوری از سبکی و طریقی استفاده می شود.
در خصوص نظریه پردازی هایی که انجام شده از جمله جاذبه زمین و .... باید بدانید که قبل از این اندیشمندان، قرآن آنها را بیان کرده بوده است:
«اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السمَوَتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا ثمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ وَ سخَّرَ الشمْس وَ الْقَمَرَ كلُّ یجْرِى لاَجَلٍ مُّسمًّى یُدَبِّرُ الاَمْرَ یُفَصلُ الاَیَتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ؛[رعد/۲] خدا همان كسى است كه آسمان را - بدون ستونى كه قابل رؤیت باشد - آفرید سپس خدا همان كسى است كه آسمانها را چنانكه مى بینید بدون ستون بر پا داشت یا آنها را با ستونهاى نامرئى بر افراشت (الله الذى رفع السماوات بغیر عمد ترونها)»
در تفسیر نمونه، در تبیین آیه چنین می نویسد:
« براى جمله (بغیر عمد ترونها) دو تفسیر گفته اند: نخست اینكه همانگونه كه مى بینید آسمان ، بیستون است (گوئى در اصل چنین بوده، ترونها بغیر عمد) دیگر اینكه (ترونها)، صفت براى (عمد) بوده باشد كه معنیش چنین است، آسمانها را بدون ستونى كه مرئى باشد، برافراشته است، كه لازمه آن وجود ستونى براى آسمان است، اما ستونى نامرئى!.
و این همان است كه از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام) در حدیث حسین بن خالد آمده است، او مى گوید از امام ابى الحسن الرضا (علیهالسلام ) پرسیدم، اینكه خداوند فرموده و السماء ذات الحبك (سوگند به آسمان كه داراى راههاست ) یعنى چه، فرمود: این آسمان راههائى به سوى زمین دارد... حسین بن خالد مى گوید عرض كردم چگونه مى تواند راه ارتباطى با زمین داشته باشد در حالى كه خداوند مى فرماید آسمانها بی ستون است، امام فرمود: عجیب است، آیا خداوند نمى فرماید بدون ستونى كه قابل مشاهده باشد؟ من عرض كردم آرى، فرمود: پس ستون هائى هست و لیكن شما آنرا نمى بینید.
این آیه با توجه به حدیثى كه در تفسیر آن وارد شده است، پرده از روى یك حقیقت علمى برداشته كه در زمان نزول آیات، بر كسى آشكار نبود، چرا كه در آن زمان هیئت بطلمیوس با قدرت هر چه تمامتر، بر محافل علمى جهان و بر افكار مردم حكومت مى كرد، و طبق آن آسمان ها به صورت كراتى تو در تو همانند طبقات پیاز روى هم قرار داشتند و طبعا هیچ كدام معلق و بی ستون نبود، بلكه هر كدام بر دیگرى تكیه داشت، ولى حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید كه افلاك پوست پیازى، به كلى موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است كه كرات آسمان هر كدام در مدار و جایگاه خود، معلق و ثابتند، بى آنكه تكیه گاهى داشته باشند، و تنها چیزى كه آنها را در جاى خود ثابت میدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است كه یكى ارتباط با جرم این كرات دارد و دیگرى مربوط به حركت آنهاست.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یك ستون نامرئى ، كرات آسمان را در جاى خود نگه داشته است . حدیثى كه از امیر مؤمنان على (علیهالسلام ) در این زمینه نقل شده بسیار جالب است ، طبق این حدیث امام فرمود: : این ستارگانى كه در آسمانند، شهرهائى هستند همچون شهرهاى روى زمین كه هر شهرى با شهر دیگر (هر ستاره اى با ستاره دیگر) با ستونى از نور مربوط است. آیا تعبیرى روشن تر و رساتر از ستون نامرئى یا ستونى از نور در افق ادبیات آن روز براى ذكر امواج جاذبه و تعادل آن با نیروى دافعه پیدا مى شد؟ (2)
با این وجود باید توجه کرد که قرآن اگر چه از سوی خدای آگاه به تمام حقایق هستی است، اما کتابی برای هدایت بشر است. و نباید نظریات و فرضیه های علمی را در آن جستجو کرد. و کسانی که سعی می کنند، با نشان دادن فرضیه های تجربی در قرآن، (به گمان خود)، جایگاه قرآن را بالاتر ببرند، در واقع قرآن را درست نشناخته اند. هنگامی که براهین مستحکم و غیر قابل نقض لزوم رجوع به قرآن را اثبات می کند چه نیازی به تکیه بر فرضیه های تجربی است؟ آیا می توانیم به وارونگی جایگاه علوم (عقلی و تجربی) در جامعه تکیه کنیم و مطالب عقلی و مسلم را با نظریات تجربی وجاهت ببخشیم؟
و از آن بالاتر وقتی قرآن با علم حضوری ما به گستردگی وجودمان و استعدادهای وسیعمان جایگاهش روشن می شود و تبعیتش واجب می گردد، نباید قرآن را تابع فرضیه های علمی کنیم تا متاعی برای کسب افتخار باشد! در حالی که باید پناهگاه اضطرار بشر به وحی باشد که هیچ بدل و جایگزینی نمی تواند بیابد.
علاوه بر این که ما نباید مطالب را با هم خلط کنیم و نظریه پردازی افراد درباره فرضیه های علمی رو به قرآن و یا حتی مفسران نسبت بدیم.


نکته:
این که چرا بین برداشت های مفسران از قرآن در طول زمان های متعدد تفاوت وجود دارد، بحثی است که باید به جای خود درباره آن تحقیق شود. فی الجمله بدانید
این یک امر طبیعی است که وقتی جنس کلام قرآن با جنس مطالعه کنندگان قرآن متفاوت است، برداشت ها هم شخصی خواهد شد. چرا که قرآن از نور است و انسان از ماده. لذا هر برداشتی که انسان داشته باشد اگر از غیر اهل آن باشد، می تواند تغییر کند. آن چه تغییر نمی کند کلام امام معصوم است که اهل قرآن است. بقیه هر چه بگویند قابل تغییر است.

بنابراین جنس و قالب قرآن، اختلاف پذیر نیست این اظهار نظر ها و برداشت های شخصی افراد و مراجعه به غیر اهل قرآن است که زمینه ساز برداشت های نادرست از قرآن و تغییر در اندیشه های ایشان می شود. موارد اختلافی که در خصوص آیات قرآن هم دیده می شود به جهت این است که به جای حرکت در ریلی که آگان واقعی از حقیقت قرآن برای ما مشخص کرده اند، مسیر انحرافی گام نهاده اند وراه را گم کرده اند. خب معلوم است که به جای رسیدن به سرمنزل مقصود، سر از جای دیگری دربیاورند. در واقع این اختلاف نیست بلکه یکی حق است و یکی باطل. پس در حقیقت تشطط و اختلاف نیست.
از همه این موارد هم که بگذریم این تغییر در رای و نظر، اگر بنابود صرفا به خاطر قرآن باشد نمی بایست در بین غیر مذهبی ها می بود. در این که کلام افراد می تواند شفاف نباشد، شکی نیست اما این عدم شفافیت اختصاص به مذهبی ها ندارد و غیر مذهبی ها هم در بسیاری از موارد غیر شفاف و مبهم و تو در تو صحبت می کنند.


پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، کلمات قصار 67.

2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۰، صفحه ۱۰۸- ۱۰۹.



موضوع قفل شده است