به قول استاد قمشه ای ادم باید خودشو دوس داشته باشه تا بقیه هم دوسش داشته باشن.من اسمشو خودشیفتگی نمیزارم.خب هستم دیگه.وقتی هستم بگم نیستم!دو رویی و ریا همینجوری بوجود میاد.یه جور رفتارکنی و بگی جور دیگه هستی.همینه وضعمون اینه...
تفاقا اگه هی بگی من فلان و بهمانم ریا میشه! اگه نگی که طوری نمیشه! مثلا من هیچوقت به کسی نمیگم که یک گنجم که به وخ ریا نشه! :khaneh:
mehrant;646023 نوشت:
علاقه عادی میشه
ابراز علاقه زبونی شاید عادی بشه اما دوست داشتن درونی روز به روز بیشتر هم میشه!
mehrant;646023 نوشت:
آیا اگه با یه همسر معتقد و مومن ازدواج کنیم بخاطر این ایمان و اعتقادش این عادی شدن رخ نمیده؟ یا نه تاثیری نداره؟
تاثیر داره ! اگه همسرت از نظر ایمان و اعتقادات داغون باشه ممکنه یه کارایی بکنه که علاقت عادی که نه اصن از بین هم بره[/]
چند تا سوال دارم که کارشناس محترم و کاربران متاهل پاسخ بدن.
یکیش همین سوال بالایی که از حرفهای خودم نقل قول کردم
2 - گذشت و چشم پوشی از خطاهای طرف مقابل چقدر در استحکام زندگی و پایداری عشق نقش داره؟ باعث استحکام رابطه میشه یا باعث لوس و پررو شدن طرف مقابل؟ { اینو قبلا تو یه تاپیک دیگه پرسیدم بطور ناقص و در جوابم مورد دوم رو گفتن یعنی نباید به طرف مقابل رو بدی چون ازت سو استفاده میکنه }
3- چقدر ازدواج با یه همسر معتقد و باتقوا و مومن نقش داره در استحکام زندگی؟
4- عشق به همسر مثل عشق به پدر و مادره؟
[="DarkSlateBlue"]
تفاقا اگه هی بگی من فلان و بهمانم ریا میشه! اگه نگی که طوری نمیشه! مثلا من هیچوقت به کسی نمیگم که یک گنجم که به وخ ریا نشه![/]
افرین.اگه اینهمه دقتو توی همه جوانب زندگیت داشتی تا الان رفته بودی تیم ملی.شما بجای اینکه ایرادای منو بگیری به همون سوال استارتر جواب بدی کافیه.اسمشو نمیدونم چیه اینکه ادم یه جور باشه جوره دیگه رفتار کنه.نه اینکه اینجا همه منو میشناسن ریا میشه هان!منکه برام مهم نیس کی چی فکرمیکنه.اره من ریاکارم.میتونم.هرچی هستم به خودم مربوطه.None of your business
افرین.اگه اینهمه دقتو توی همه جوانب زندگیت داشتی تا الان رفته بودی تیم ملی.شما بجای اینکه ایرادای منو بگیری به همون سوال استارتر جواب بدی کافیه.اسمشو نمیدونم چیه اینکه ادم یه جور باشه جوره دیگه رفتار کنه.نه اینکه اینجا همه منو میشناسن ریا میشه هان!منکه برام مهم نیس کی چی فکرمیکنه.اره من ریاکارم.میتونم.هرچی هستم به خودم مربوطه.None of your business
سلام
نه فقط زندگی مشترک ، بلکه هر چیزی تا زمانی که اولش است و " نو " است ، شیرین است. ماشین ، لباس ، مبلمان و ....
اما در زندگی مشترک ، باید با اتخاذ روشهای صحیح ( = دیدگاهای صحیح >>> رفتارهای صحیح ) این طراوت را همیشه حفظ و حراست کرد و از آسیب ها مصون داشت تا همچنان ادامه یابد و با گذشت زمان عمیقتر هم بشود.
باید از لایه شیریتی طبیعی و محسوس اوائل زندگی مشترک جلوتر برویم و به شیرینی "معقول" آن برسیم که همیشگی است....
به ادامه حرفم که در ویرایش به حرف قبلیم اضافه کردم توجه کنید
اگر مطابق با معیارهای فرد باشه، بله.چرا که نه؟
يه نكته توي پرانتز:
(من اگه دو نفر 100 در 100 و از هر نظر با هم تناسب داشته باشن ، باز هم 99 درصد آيندشون رو تضمين ميكنم و هميشه 1 درصد باقي ميذارم)
همين الان كه دارم با شما صحبت ميكنم ، 7 - 8 نفر رو ميشناسم كه فكر ميكردن بعد از ازدواج علاقه مند ميشن ولي الان به شدت پشيمون هستن
mehrant;646127 نوشت:
با مورد اول که گفتید موافق نیستم
مگر پدر و مادر های ما که زندگی خوب و پایداری داشتن همینجوری نبودن؟ تازه اونها دوره نامزدی و اینا هم شاید نداشتن
اما يك نكته ديگه رو هم اضافه ميكنم:
قياس جوان امروز با جوان 70 سال پيش قياس درستي نيست. نه اينكه نشه خصوصيات خوب گذشتگان رو الگو قرار داد. اما قياس كار درستي نيست
مثلاً گفته ميشه قديمي ها خيلي كم توقع بودن. خب در چه چيزي كم توقع بودن؟! مگه چقدر از امكانات امروز در اون زمان هم بوده؟ تبلت؟ كامپيوتر؟ اتومبيل؟ حقيقت اينه كه خيلي از اين چيزها وجود نداشته و همچنين شرايط اون دوران متفاوت از حال بوده ، لذا اگر همون قديمي ها هم اين مسائل رو داشتن ، شك نكن كه استفاده ميكردن
mah.17;646257 نوشت:
سلام بر شما
اگه منظورتون از دوران نامزدی زمانی هست که دو طرف عقد هستند اینایی که فرمودین حرام نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!حرامه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهر...;646260 نوشت:
منظورم از دوران نامزدی همون دوران عقد بود که جدیدا به عنوان نامزدی اسم برده میشه
هر چند که شرعاً زن و شوهر هستند اما عرفا و از نظر خانواده ها اون ها تا وقتی سر خونه زندگی خودشون نرفتن نامزد محسوب میشن.....
سلام خدمت هر دو خواهر گرامي ((مهر)) و ((mah.17))
دو نمونه شناخت داريم:
1 - شناخت قبل از انتخاب
2 - شناخت تكميلي ، بعد از انتخاب
صحبت و بحث اصلي ما درمورد مورد شماره 1 هست ، نه مورد 2 . در حاليكه بحث عقد كه شما دو بزرگوار فرموديد مرحلهء دوم هست. زماني كه ديگه زن و شوهر هستن و قراره تا مثلاً تا يكي دو ماه ديگه برن سر خونه زندگيشون
يعني شما شناخت لازم رو پيدا كرديد ، انتخابتون رو كرديد و ازدواج هم كرديد!!!
اصلاً هم مهم نيست كه اسمش در عرف چيه (هر چي ميكشيم از دست همين عرف ميكشيم)
شناخت اول كه عرض كردم به اين منظور هست كه ببينيم آيا اون فرد (زن يا مرد) براي زندگي با ما مناسب هست؟ آيا تفاهم داريم؟ آيا به هم علاقه داريم؟ آيا تمايل جنسي به هم داريم؟ آيا از نظر فرهنگي ، اخلاقي ، اعتقادي ، سطح علمي و...... با هم سازگار هستيم؟ يا خير
در دوران نامزديِ واقعي (نه چيزي كه عرف ميگه) شما اگر فهميديد با هم تناسب نداريد ، عذرخواهي ميكنيد و به دنبال زندگي خودتون ميريد
اما در دوران عقد اگر فهميديد كه موارد بالا رو نداريد ،بايد طلاق بگيريد
سلام
به نظر شما اگر دو نفر به لحاظ شخصیت و اعتقاد تا حدودی متفاهم باشند,(یعنی همو بفهمند) دیگه امایی می مونه؟!!
مگه وقتی دو نفر شخصیت مشابه و یکسانی داشته باشند, و از یک اصول اعتقادی هم پیروی کنند!
مذهب چه شق ثالثی می تونه باشه؟
اگه منظورتون اختلاف مذهبیه
اصلا حرفشو نزنید فرقی هم نمیکنه سنی زن باشه یا مرد...
اگه هم منظورتون از تفاوت زیاد مذهبی روش ها باشه...
چون گاهی دو نفر تو اصول با هم به تفاهم رسیدند ولی تو روش هر کدوم یک روشی رو می پسنده و فرقی نمی کنه موضوع مادی باشه یا معنوی
من از خودتون می پرسم چه معیاری برای فهم اینکه کدوم روش درسته و کدوم غلط هست؟
حالا فهمیدیم
چه قدر مهمه
در زندگی زناشویی غالب اوقات شخصیت و افکار مقابل مون شکل گرفته و بسته شده
بخصوص بعد دوران برزخ تو زندگی مشترک زوجین کمتر دست از افکار و روش هاشون میکشند...
اینجا حتی اگه روش شما درست هم باشه و او هم متوجه بشه...
باز خیلی به ندرت پیش میاد کوتاه بیاد
باز میرسیم به سازش در زندگی مشترک
یا اگه الان تو مجردی هستیم خوب چشامونو باز کنیم ببینیم طرفمون تو اصول و تو روش هم متفاهم منه یا نه؟
عاشق امام خامنه ای;646041 نوشت:
عنی هر مردی کار خوبی میکنه به خاطر حور العینه؟ اگه اینجوریه همون بهتر کارای خوب بمونه زمین
هی
چه قدر سخته دست یافتن به حورالعین
طبق ایات سوره واقعه فکرکنم
حورالعین مخصوص السابقون السابقون هست
و اصحاب الیمین فقط زوج بهشتی دارند که از حورالعین به مراتب پایین تره
یعنی من الان از این غبطه بمیرم هم جا داره
می فهمی...
چطور؟ مثلا هدف ازدواج رو آرامش و رسیدن به خدا بدونمیم.خوب، این هدف چطور باعث روز به روز عاشق تر شدن خواهد شد؟
سلام
اگه هدفت از ازدواج اینه
مطمئن باش
زن اگه تورو دور نکنه نزدیک نمیکنه
ی کتابی از شهید چمران بود عنوانش یادم نیست
ولی تو اون گفته بود من فکر می کردم عشق مجازی (همسرشون) می تونه منو به خدا نزدیک کنه
ولی دیدم
زن
محدودیتهای خاص خودشو داره
و دل من خیلی خیلی بالاتر از این محدودیتها می طلبه
هدف از ازدواج رسیدن به خدا نیست
بله از این جهت که صرفا جلوی هوای نفس گرفته بشه یا نصف دین حفظ بشه...
لبته من با خوندن پستای قبلی شما در این مدتی که اینجا بودم به این نتیجه رسیدم که احتمالا باید یه دلخوری کوچیکی بین شما و خانمتون باشه
برای همین از این حرفتون ناراحت نشدم، اگه نمی شناختمتون مثلا اینجوری جواب می دادم:
خیلی جالبه:Khandidan!:
نقل قول:
اینو یواش بهتون بگم
حرفام شوخی و جدیش مخلوطه البته این یک نوع ادبیات طنزه...شما دومین نفری هستید که حرفمو نقل قول کردید ولی هیچ کدومتون به قسمت آخر حرفم توجه نکردید...
بگذریم
شما بهترین عسل که از بهترین و دارویی ترین گیاهان دنیا باشه و فقط زنبور از اون گیاه ها تغذیه کرده باشه
تصور کردید
حالا این عسل رو بریز تو ی ظرف خونی , دیشی...
ظرف دنیا خواهر
ظرف ناشیرینیه
اولش تا آخرش...
و فقط ی چیز اونو شیرین میکنه
همانطور که "آب"
نقل قول:
من آب رو مقدس می دونم اینم یواشکی میگم تا نگن هندو مذهبم
اون ظرف خونی رو پاک میکنه
و اون گذشتن از صورتهای متغیر دنیاست و دست پیدا کردن به بطن بطن لا یتغیر هستی...
اگه تونستی صور دنیا رو به اون بطن ربط بدی
دنیا اولش تا آخرش شیرینه شیرینه شیرین میشه
بگذریم
شما هم برو برای حور العین کار نیک کن
اگه می فهمیدیم حور العین چیه و چه را خدا از بین این همه بهشت اونو کل سرسبد بهشت تو قرآن معرفی کرده
به من خورده نمی گرفتید
نقل قول:
دیگه تو زندگی شویازنی بقیه هم دخالت نکنید:Narahat az:
سلام دستت درد نکنه کل مطلب رو نقل قول کردی
میگی ما که نفهمیدیم
می ترسم تو سایت ترک باشه ولی معذرت از همه شون
مگه ترکی نوشتم!!!
mehrant;646216 نوشت:
ولی گفتید ما حرف شما جوونها رو نمیفهمیم، مگر چند سال تونه؟
دیدم هیچکس تو این سایت به ما لقب نداد
خودمون گفتیم
بابا بزرگ که میتونیم باشیم
بابای سایت
از این بابا ها که وقتی شیفت عصر بچه ها می رفتن خونشون همه کلاس ها رو تمییز می کرد صحن حیاط رو تمییز می کرد و...
سلام
اگه هدفت از ازدواج اینه
مطمئن باش
زن اگه تورو دور نکنه نزدیک نمیکنه
ی کتابی از شهید چمران بود عنوانش یادم نیست
ولی تو اون گفته بود من فکر می کردم عشق مجازی (همسرشون) می تونه منو به خدا نزدیک کنه
ولی دیدم
زن
محدودیتهای خاص خودشو داره
و دل من خیلی خیلی بالاتر از این محدودیتها می طلبه
هدف از ازدواج رسیدن به خدا نیست
بله از این جهت که صرفا جلوی هوای نفس گرفته بشه یا نصف دین حفظ بشه...
خوب من قبلا یه بار گفتم
به نظر من اگه خودمون رو مومن و معتقد بدونیم باید هدف مون از ازدواج همون باشه که خدا در آیه 12 سوره روم گفته: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها. ..پس 1- به آرامش رسیدن 2- اشاره شده که این ازدواج و محبت از آیات خداونده.آیات هم نشانه هایی هستن که نشانه خدا هستن و انسان رو به خدا میرسونن پس ازدواج رو اگه بعنوان آیه و نشانه خداوند بهش نگاه کنیم باعث رسیدن به خدا میشه.
مگر اینکه این آیه رو بخوایم قبول نکنیم
چطور؟ مثلا هدف ازدواج رو آرامش و رسیدن به خدا بدونمیم.خوب، این هدف چطور باعث روز به روز عاشق تر شدن خواهد شد؟
باعث میشه به زندگی که داری قانع باشی سر هرچی هی به خانوادت گیر ندی مهربون باشی دروغ نگی خیانت نکنی چون میدونی خدا اینارو دوست داره و براشون اجر بزرگی گذاشته
''مطمئن باش رفتار اونم میشه مثل تو''
قانع شدی داداشم؟
مثلا هدف ازدواج رو آرامش و رسیدن به خدا بدونمیم.خوب، این هدف چطور باعث روز به روز عاشق تر شدن خواهد شد؟
mehrant;646663 نوشت:
نوشته اصلی توسط mehrant
چند تا سوال دارم که کارشناس محترم و کاربران متاهل پاسخ بدن.
یکیش همین سوال بالایی که از حرفهای خودم نقل قول کردم
2 - گذشت و چشم پوشی از خطاهای طرف مقابل چقدر در استحکام زندگی و پایداری عشق نقش داره؟ باعث استحکام رابطه میشه یا باعث لوس و پررو شدن طرف مقابل؟ { اینو قبلا تو یه تاپیک دیگه پرسیدم بطور ناقص و در جوابم مورد دوم رو گفتن یعنی نباید به طرف مقابل رو بدی چون ازت سو استفاده میکنه }
3- چقدر ازدواج با یه همسر معتقد و باتقوا و مومن نقش داره در استحکام زندگی؟
4- عشق به همسر مثل عشق به پدر و مادره؟
آخر کسی به این سوالاتم جواب نداد
سلام.ببخشید من دوباره نظر میدم چون شروع کننده تاپیک جناب مهران هستن حق دارن ک تا تموم شدن تاپیک همه سوالات شون جواب داده بشه ... ب دوستان هم پیشنهاد میکنم ب این بنده خدا ک تاپیک زده تا جواب بگیره هم توجه کنین نه اینکه مباحثات خودتونو در پیش بگیرین ...
خب سوال اول : ببین برادر گرامی اگه هدف ات رضای خدا باشه این هزار تا تاثیر داره تویه زندگیت اولیش اینه ک همه کارات برکت میکنه بله برکت ... برکت فقط بحث اقتصادی نیس ک شما اگه واسه ازدواجت هم خدا رو در نظر بگیری و محض رضاش بری جلو قطعا بعد ازدواج از برکاتش هم بهره مند میشی و دومیش هم اینه ک شما میتونی طرف ات رو هم بسنجی و محض محک زدن هم ازش بپرسی هدف اش از ازدواج چیه یکی میگه پول یکی میگه آرامش یکی هم میگه رضای خدا ... سومیش اینه ک کارهای عبادی ک با همسرتون بعدها انجام میدین مثله نماز جماعت هم ب محبت تون برکت میده و هم باعث نزدیک تر شدن خودتون بهم میشه و هزار تا دلیل دیگه ک میتونم تا صبح واستون تایپ کنم ...
سوال دوم : بحث گذشت تویه زندگی خیلی چیز حساسیه اول بگم ک گذشت با خاکی بودن خیلی فرق داره آدم همیشه باید خاکی باشه حتی واسه همسرش و خاکی بودن یعنی اینکه خیلی زیاد ب عیوب خودت نگاه کنی و ممنون از همسرت باشی ک داره تحمل ات میکنه و اما گذشت موقعی پیش میاد ک ممکنه طرف مقابل خطایی ازش سر زده باشه و اون موقع ست ک شما میتونی یه دعوای درست و حسابی راه بندازی و گند بزنی ب محبت تون و یا در مورد اشتباه اش باهاش حرف بزنی و بهش بگی ک خیلی ناراحت شدی ولی اینم بهش بگی ک میدونی دیگه این کار رو تکرار نمیکنه و همون جا خودت هم از صمیم قلب فراموشش کنی ... مطمئن باش پرو ک نمیشه هیچ کلی هم بدهکار گذشت شما میشه ...
سوال سوم : بحث ایمان و تقوا یه بحث عجیب و قریب تویه زندگی هست خیلی عجیب از این بابت ک اگه ایمان و اعتقاد هم نداشته باشی زندگیت راه خودشو میره ولی شیرینی اعتقاد رو کسی میچشه ک از یه سری خواسته هاش شاید لازم باشه ب خاطر ایمان طرف بگذره و این باز ب زندگی تون برکتی میده ک بیا و ببین ... بذار یه مثال بزنم ک واست جا بیفته ... من و همسرم زندگی نرمالی داریم و خدا رو شکر از نظر اقتصادی تامین هستیم خب یه موقعی با همسرم میایم و برنامه اقتصادی آینده رو میریزیم و گاهی همسرم ترس از این میاره ک ما یه موقعی تویه زندگی کم بیاریم از نظر مالی ... خب تویه این موقعیت من یا خانومای متاهل کاملا میتونیم نگرش های عجیب قریبی داشته باشیم و یا هم منطقی چن تا شو واست میگم ... کسی ک از نظر مذهبی پایین باشه میگه نکنه واقعا کم بیاریم من نمیتونم زندگی کنم و اینجور مباحث و کلا مرد بنده خدا رو خورد خاکشیر میکنه و شایدم باعث دعوا بشه ... یکی هم میاد از یه طرف دیگه میفته و میگه بیا از الان ب خودمون سفت و سخت بگیریم ک بعدها شاید کم نیاریم ... و اما ... خانومی ک مذهبی باشه و از نظر ذهنی هم پختگی کامل همسری رو داشته باشه میاد میگه ک تا الان ک خدا بی نیازمون کرده کسی ک تا الان هوامونو داشته بقیه اش رو هم خودش درست میکنه و یه چن تا مثال هم از کسایی ک پایین تر از خودشون هستن میزنه ک خدایی نکرده مرد نگران آینده نباشه و با خیال راحت فکر امروزش رو بکنه .... حالا خودت مقایسه کن ... من فقط گفتم این زن و مرد دارن حرفش رو میزنن ببین اگه واقعا تویه همچین موقعیتی قرار بگیرین کدوم شون میتونن محبت خانواده رو محکم نگه دارن و اینجور جاهای سخت ایمان و اعتقاد ب کمک محبت خانواده میاد ...
سوال چهارم : عشق بعد ازدواج مثله هیچ چیزی نیس ک تویه مجردی تجربه کرده باشی و کسایی ک دوست جنس مخالف رو تجربه نکرده باشن ب جرات میتونم بگم بعد ازدواج یه سود عظیم میکنن چون تجربه اول خیلییییییییییییی شیرین و لذت بخش میشه ... عشق همسر ب همسر رو نمیتونم ب هیچی تشبیه کنم چون پس فردا ک ازدواج کردین خدایی نکرده ب بنده گیر میدین ک این تشبیه شما تشبیه مع الفارق بوده ک ... فقط همین رو میتونم در موردش بگم ک (باز هم تاکید میکنم اگه چاشنی اش تحقیق و هم کفو بودن باشه ) معنای واقعی یه یک روح در دو بدن رو با تمام وجودت درک میکنی تا آخر عمر و ب قول همسرم تا پیش خداااااا ....
خب اینم از جواب سوالاتون ...
دوستان دقت کنین من نه زندگیمو ب رخ کسی کشیدم نه میخوام بگم زندگی ما یه چیز ماورایی و از این حرفای عامیانه اس ... من اگه حرفی زدم فقط و فقط ب خاطر اینه ک از حرفای عامیانه ای ک از متاهل ها میشنوین و سرد میشین دورتون کنم ... و زکات علمی رو بدم ک با تجربه ب دست اش آوردم ... موفق باشین ...
یکی از اشتباههایی که بسیاری از دختران قبل از ازدواج مرتکب میشوند، اصرار به هم شکل شدن است. آنها فکر میکنند قبل از شروع زندگی باید گربه را دم حجله كشت و برای این کار تلاش میکنند همسر آیندهشان را با دعوا، قهر، خواهش و هر راه دیگری که میدانند عوض کرده و شبیه خود کنند. آنها فکر میکنند همشکل بودن و همرنگ بودن، تضمینی برای ازدواج موفق است، اما اشتباه میکنند. اگر شما هم چنین فکری را در سر دارید، نباید فراموش کنید که شما و همسرتان، از 2خانواده و 2فرهنگ متفاوت هستید و هرگز نمیتوانید دنیا را از یک دریچه ببینید. شما تجربهها و باورهای متفاوتی دارید و تا زمانی که در تعارض با هم قرار نگیرید و از این باورها چماقی برای کوبیدن هم نسازید، تهدیدی متوجه شما نخواهد بود.
اگه نگاه درست به زندگي و خصوصياتي مثل وفا و گذشت باشه زندگي به بم بست نميخوره حتي اگه با فرد مورد علاقه ت ازدواج نكرده باشي
بعدم اينكه توي اين دنيا هيچي خالص و كامل نيست
حرص الكي نخوريد
با خدا حال كنيد
بگو خدا..! از زندگي و عشق و حال تو فقط خواستنشو بهم دادي...پس داشتنش چي؟؟؟
اونورم كه ميريم جهنم...
خيلي باحالي
اگه نگاه درست به زندگي و خصوصياتي مثل وفا و گذشت باشه زندگي به بم بست نميخوره حتي اگه با فرد مورد علاقه ت ازدواج نكرده باشي
بعدم اينكه توي اين دنيا هيچي خالص و كامل نيست
حرص الكي نخوريد
با خدا حال كنيد
بگو خدا..! از زندگي و عشق و حال تو فقط خواستنشو بهم دادي...پس داشتنش چي؟؟؟
اونورم كه ميريم جهنم...
خيلي باحالي
اقا مهران من مامان بزرگ بابا بزرگم خيلي عاشق هم هستن بر خلاف اون يكي بابا بزرگم كه مامان بزرگم فوت شد چهلش نشد رفت زن گرفت:Nishkhand:
انقدر اين دوتا همديگه رو دوست دارن كه كل فاميل تعريفشون رو ميكنن پنجاه و خورده اي ساله كه با هم زندگي ميكنن مامانم ميگه يكبار نديده اينها قهر باشن يا دعوا كنن
أصلا تو جمع مثل پروانه دور هم هستن يكبار من از مامان بزرگم پرسيدم چي باعث شده اينجور بشيد گفت مهمترين چيز اونم احترام متقابل ميگفت خيلي جاها نظراتمون با هم فرق داشت ولي احترام هم رو حتي تو خلوت هم نگه ميداشتيم عشق و إيثار و اينها همش مهمه ولي احترام باعث ميشه هيچ وقت تو زندگي تنش نباشه همين ارامش مولد عشقه
اين زندگي ها كه شما ميگيد اولش شيرينه چون رودر بايسي دارن احترام ميذارن ولي به مرور به بهونه صميميت خيلي حرفها و رفتارها رو إنجام ميدن كه باعث دل خوري ميشه
هر زندگي ميتونه تا اخرش شيرين باشه به شرطه احترام :ok:
اقا مهران من مامان بزرگ بابا بزرگم خيلي عاشق هم هستن بر خلاف اون يكي بابا بزرگم كه مامان بزرگم فوت شد چهلش نشد رفت زن گرفت:Nishkhand:
انقدر اين دوتا همديگه رو دوست دارن كه كل فاميل تعريفشون رو ميكنن پنجاه و خورده اي ساله كه با هم زندگي ميكنن مامانم ميگه يكبار نديده اينها قهر باشن يا دعوا كنن
أصلا تو جمع مثل پروانه دور هم هستن يكبار من از مامان بزرگم پرسيدم چي باعث شده اينجور بشيد گفت مهمترين چيز اونم احترام متقابل ميگفت خيلي جاها نظراتمون با هم فرق داشت ولي احترام هم رو حتي تو خلوت هم نگه ميداشتيم عشق و إيثار و اينها همش مهمه ولي احترام باعث ميشه هيچ وقت تو زندگي تنش نباشه همين ارامش مولد عشقه
اين زندگي ها كه شما ميگيد اولش شيرينه چون رودر بايسي دارن احترام ميذارن ولي به مرور به بهونه صميميت خيلي حرفها و رفتارها رو إنجام ميدن كه باعث دل خوري ميشه
هر زندگي ميتونه تا اخرش شيرين باشه به شرطه احترام :ok:
اقا مهران من مامان بزرگ بابا بزرگم خيلي عاشق هم هستن بر خلاف اون يكي بابا بزرگم كه مامان بزرگم فوت شد چهلش نشد رفت زن گرفت:Nishkhand:
انقدر اين دوتا همديگه رو دوست دارن كه كل فاميل تعريفشون رو ميكنن پنجاه و خورده اي ساله كه با هم زندگي ميكنن مامانم ميگه يكبار نديده اينها قهر باشن يا دعوا كنن
أصلا تو جمع مثل پروانه دور هم هستن يكبار من از مامان بزرگم پرسيدم چي باعث شده اينجور بشيد گفت مهمترين چيز اونم احترام متقابل ميگفت خيلي جاها نظراتمون با هم فرق داشت ولي احترام هم رو حتي تو خلوت هم نگه ميداشتيم عشق و إيثار و اينها همش مهمه ولي احترام باعث ميشه هيچ وقت تو زندگي تنش نباشه همين ارامش مولد عشقه
اين زندگي ها كه شما ميگيد اولش شيرينه چون رودر بايسي دارن احترام ميذارن ولي به مرور به بهونه صميميت خيلي حرفها و رفتارها رو إنجام ميدن كه باعث دل خوري ميشه
هر زندگي ميتونه تا اخرش شيرين باشه به شرطه احترام :ok:
منم یه موقعی سوال استارتر بصورت جدی تو ذهنم بود و سفت و سخت دنبالش بودم ، یه بار سخنرانی از استاد بانکی دیدم که به همین موضوع اشاره میکرد و بازش کرد و وقتی توضیح داد قانع شدم و بعدا هم که بهش فکر کردم کاملا برام جا افتاد ، تو بزرگان از این دست زیاد داشتیم اما میتونید رفتار پرفسور حسابی رو هم با خانمشون بخونید ، احتمالا تو نت بگردید پیدا میشه ، مصداق و مثال که باشه فهم موضوع آسونتر میشه . این قضیه احترام متقابل شامل خیلی موضوعات و تفکرات میشه که در قالب یه تاپیک نمیگنجه ، اینجا فقط میشه اشاره کرد اگه واقعا دنبالش هستید برید و تحقیق کنید .
از اینکه لفظ "...آقا" یا "...خانوم" همیشه ترک نشه شروع میشه تا خیلی موضوعات بزرگتر .
پسر پرفسور حسابی تعریف میکنه هر وقت مادرم میرفت پیش پدرم ، پدرم بلند میشد و به احترامش می ایستاد و بالعکس .
حالا اینها رو با الان مقایسه کنید که طرف بعد دو ماه نامزدی طرف رو با اسم کوچیک تو جمع صدا میزنه ، احترام منافاتی با صمیمیت نداره (چیزی که به اشتباه خودم فکر میکردم اینجوریه ) .
این طرز فکر ها یه شبه تو ذهن آدم شکل نمیگیره ، کار میخواد ، تحقیق ، وقت گذاشتن و پیگیر بودن ...
اونایی که مسول بودن اینا رو نگفتن و یادمون ندادن ، خودمون که میتونیم یاد بگیریم . هیچوقت برای یاد گیری دیر نیست ...
فعلا که هر چی تلاش میکنم به در بسته میخوره
دوستان در سایت چندبار رفتن خواستگاری ولی برای من اصلا موردی که برم خواستگاری اش نیست
هرچی هم به واسطه ها میگیم یا واسطه جدید پیدا میکنیم میگن دخترهایی که ما میشناسیم یا چادری نیستن یا اونهایی که چادری هستن سنشون از تو بیشتره
خانواده هم که فعلا افتادن رو دور گفتن اینکه تا تخصص نگیری برات نمیریم خواستگاری و اینا
هرچی باهاشون صحبت میکنم حاضر نمیشن برای من اقدام کنن
هر چی هم دعا میکنم، نماز حاجت میخونم، زیارت حرم امامزادگان میرم فایده نداره
خیلی دلم گرفته:hey::grye:
بله حقیر هم این را شنیده بودیم ولی شکر خدا شکر خدا برایمان عکسش اتفاق افتاد، الحمد لله، هنوز هم از یادآوری خاطرات آن ایام ابتدای ازدواج کراهت دارم، اگرچه بسیاری از جزئیاتش را بحمدالله از یاد بردهام! از یک طرف قبل از مستقل شدن «دوری از یکدیگر» سخت بود، خیلی هم سخت بود، از طرف دیگر هم اینکه برنامههایمان خیلی نامتعارف بود و برای اینکه مراحل آن مطابق نظرمان باشد (نوع عروسی چطور باشد که درش امکان گناه به حداقل برسد و در عین حال سنت ولیمه دادن انجام بگیرد و از این دست مسائل) خیلی سختی کشیدیم ... خودمان هم آن اوائل با هم گاهوبیگاه زیاد برخورد داشتیم، از منظور همدیگر را نفهمیدنها گرفته تا اخلاق و رفتار هم را نشناختن و سوء تفاهمات و ... خلاصه اینکه دو خشتی که به تنهایی شکل گرفتهاند وقتی قرار باشد با هم جفت شوند و به مسیرشان ادامه دهند مقداری اصطکاک بینشان پیش میآید تا به هم جفت شوند و ... ولی شکر خدا این دوره که شاید حدود ۳ سال هم طول کشید تمام شد و مدتهاست که از ازدواج فقط شیرینیاش مانده است، بحمدالله و أعددت لکل رخاء الشکر لله ...
با این حال در همان دوران سخت اوایل ازدواج وقتی در بدترین شرایطش کسی ازم میپرسید حالا ازدواج کردن بهتر است یا مجرد ماندن بدون تردید بهش میگفتم که اصلاً ازدواج کردن با مجرد ماندن قابل قیاس نیستند ... بعد از ازدواج شخص متوجه میشود که در دوران تجردش اصلاً انگار زندگی نمیکرده است ... خداوند انسان را زوج آفریده است و تجرد دور بودن از اصل خلقتش است ... وقتی به معصوم علیهالسلام گفتند که مهریه قیمت زن است یا چیست یا سؤالی شاید به این مضمون، دقیقش را بخاطر ندارم، ایشان پاسخ دادند که خیر زن خوب تمام دنیا هم به ارزش او نمیرسد و اصلاً قابل ارزشگذاری نیست ولی همسری زن بد ارزش یک پول سیاه را هم ندارد.
شما به دنبال ازدواج با توکل بر خدا و با معیارهای اسلامی باشید و خود را زیاد درگیر این حرفها نکنید که بعد از ازدواج عشقها فروکش میکند و چه و چه ... اگر درست و آنطور که خداوند بهتان فرموده ازدواج کنید در این ازدواج خیر دنیا و آخرت را مییابید که یعنی آرامش جسم و روح با هم ... اگر طلاق کراهت دارد و ازدواج دائم ساز و کاری دائمی تا پایان عمر و حتی شاید تا برزخ و بهشت است پس یعنی اگر مطابق دین خدا باشد باید و ناچاراً باید کارایی خود را در هر دورهای از زندگی زوج حفظ نماید و نسبت دادن لوث شدن به آن و از دست دادن کارایی به آن یعنی تردید وارد کردن در حکمت و آفرینش خداوند ... شاید آنهایی که به آن حرفها معتقد هستند از سنت ازدواج، آنطور که باید باشد، فاصله گرفتهاند و الآن تعجب میکنند که چرا نتیجهاش از آنچه که باید باشد متفاوت است ... گاهی دو نفر مجنون (عقلشان به جاذبهی «محبت کور» پوشیده شده و خود را عاشق میخوانند و به این جنون و مستی و لایعقل بودن خود افتخار هم میکنند) کاری میکنند که ۲۰ نفر عاقل هم نتوانند درستش کنند.
خدا عاقبت همهامان را ختم بخیر کند ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
سلام.
ممنون از صحبت ها تون.
ولی پاراگراف اول صحبت تون خیلی من رو ترسوند!
اگه قراره سه سال اول بعد از ازدواج از بدترین سالهای عمر آدم باشه که:hey:...در همین حال که روزهای سختی رو سپری میکنم بخوام سه سال تلخ رو تجربه کنم دیگه واقعا:geristan:
سلام.
ممنون از صحبت ها تون.
ولی پاراگراف اول صحبت تون خیلی من رو ترسوند!
اگه قراره سه سال اول بعد از ازدواج از بدترین سالهای عمر آدم باشه که:hey:...در همین حال که روزهای سختی رو سپری میکنم بخوام سه سال تلخ رو تجربه کنم دیگه واقعا:geristan:
سلام عزیز دل برادر،
کی گفتم تلخترین سالهای عمرم بود؟ حقیر که گفتم در سختترین شرایط هم باز وضعم از زمان مجردی خیلی بهتر بود و اصلاً قابل قیاس نبود. آنچه که گفتم به این معنا بود که آن سالها نتیجهی ازدواج مثل بهشت و بدون نقص و سختی نبود، نه بیشتر.
نگران نباشید و اقدام کنید و تردید هم نکنید ... نعمت همسر نعمت بزرگیه ... ان شاء الله ازدواجی کنید که هر وقت به همسرتان نگاه میکنید تواضعتان نسبت به خداوند افزوده شود و شکرگزار خدا باشید برای نعمتی که خود را شایستهی آن نمیشناختید، ان شاء الله. اجازه ندهید که شرایط سخت فعلیاتان شما را در ایستادگی بر معیارهای بحقتان در انتخاب همسر سست کند، برای رضایت خدا قبول کنید یا رد کنید تا ببینید که ازدواجی که برای رضایت خدا باشد کمکم شور میشود یا تا بهشت قیامت شیرین باقی میماند ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله و التماس دعا
یا علی علیهالسلام
سلام عزیز دل برادر،
کی گفتم تلخترین سالهای عمرم بود؟ حقیر که گفتم در سختترین شرایط هم باز وضعم از زمان مجردی خیلی بهتر بود و اصلاً قابل قیاس نبود. آنچه که گفتم به این معنا بود که آن سالها نتیجهی ازدواج مثل بهشت و بدون نقص و سختی نبود، نه بیشتر.
آخه گفتید:
باء;646269 نوشت:
از یادآوری خاطرات آن ایام ابتدای ازدواج کراهت دارم
سلام علیکم،
خوب پس ببینید نسبت به سالهای تجردم چه حسی دارم! البته خودتان هم دارید تجربهاش میکنید، تازه الآن نمیدانید نعمت همسر چیست و سختی میکشید اگر دانستید که چه نعمتی است و این همه سال از آن محروم بودید خواهید فهمید که وقتی در مورد مشکلات زناشویی صحبت میشود منظور این نیست که مشکلات تجرد کم یا کوچک باشند ... البه بشرطه و شروطها که همسر بد جلوهای از جهنم را به استقبال انسان میآورد که هر روز هزار بار آرزوی تجرد کند! مشخص است که کلاً اهل اغراق هستم، ز سمّ ستوران در این پهندشت، زمین شش شد و آسمان گشت هشت، شما پیام را بگیرید خیلی به بزرگ و کوچک کردنها و مقیاسهای مطرح شده گیر ندهید و رویشان گیر هم نکنید، لپّ کلام اینکه مطابق رضایت خداوند ازدواج کنید تا دربی از دربهای رحمت خدا به رویتان گشوده شود و این رودخانهی شهد و عسل رودخانهای نیست که به این راحتیها بویش عوض شده و تلخ شود، بلکه تلخیها را میگیرد و برطرف میکند، مگرآنکه استحرامه (در مقابل استحاله!) شود و مثلاً درب دنیاپرستی و اینها به زندگی باز شود که اولین ثمرهاش فقر است و ثمرهی بعدی آن بسیاری از اختلالات و به تبع آن اختلافات خواهد بود.
فقر یک پدیدهی ذهنی است. استاد اخلاقی اینطور توضیحش میداد که یک روز یک مرد به پیش دوستان قدیمش رفت که از زمان مدرسه از آنها خبر نداشت، زندگی سادهای داشت و راضی بود ولی دوستانش هر کدام در مشاغل خود خیلی پیشرفت کرده بودند و در لابلای صحبتشان همهاش صحبت از ویلاها و سفرهای خارج و ماشینهای آخرین مدلشان بود و اینکه مثلاً فلان ماشین گرانقیمت که اصلاً به درد نمیخورد و زیر قیمت باید ردش کرد که فقط از شرّش خلاص شد، مردها اینها را دید و شنید و زندگی سادهاش در نظرش رنگ باخت و حقیرانه به نظرش رسید و ناگهان خود را فقیر یافت، به نزد دوستانش رفت و برگشت، چیزی هم خرج نکرد و مالی از اموالش کم نشد، ولی غنی رفت و فقیر برگشت، او دارایاش کم نشده بود بلکه نیازهایش بزرگ شده بودند ... محافظت از زندگی در مقابل همنشینان و دوستان خیلی اهمیت دارد تا زندگیاتان تلخ نشود، خیلی دقت کنید که چه کسانی را برای دوستی خودتان یا خانمتان برمیگزینید و با چه کسانی چقدر رفت و آمد دارید و خط قرمزهای حریم خانوادهاتان کجاست و غیره ... همه چیز فقط زن و شوهر نیستند ... عواملی که میتواند آرامش یک خانه را بر هم بزند فقط در انتخاب همسر خلاصه نشده است ... شیرینی ازدواج را باید حفظ هم کرد ... کار سختی نیست ولی اینطور هم نیست که دیگر بیخیال شویم و بگوییم اصلاً کاری نیست که لازم باشد انجام دهیم ... و البته فقر تنها یک مثال بود ... باقی موارد حتماً در تاپیکهای دیگر توسط اساتید و دوستان مورد بحث قرار گرفتهاند ... صحبت سر این است که ازدواج به خودی خود هرگز تلخ نمیشود مگرآنکه رودخانهی متعفنی را به آن راه بدهند ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
ناب مهران نکنه شما دنبال همسر بعدیت هستی و میخای سنت اسلامو پیاده کنی؟ آخه سوالت به معنی اینکه زندگی متاهلی تجربه کردی که بعد چند سال ترش شده برات!!
خانم ها باید اون دنیا پاسخگو باشن که شوهرشونا از داشتن دوسه همسر محروم کردن
سلام علیکم،
خوب پس ببینید نسبت به سالهای تجردم چه حسی دارم! البته خودتان هم دارید تجربهاش میکنید، تازه الآن نمیدانید نعمت همسر چیست و سختی میکشید اگر دانستید که چه نعمتی است و این همه سال از آن محروم بودید خواهید فهمید که وقتی در مورد مشکلات زناشویی صحبت میشود منظور این نیست که مشکلات تجرد کم یا کوچک باشند ... البه بشرطه و شروطها که همسر بد جلوهای از جهنم را به استقبال انسان میآورد که هر روز هزار بار آرزوی تجرد کند! مشخص است که کلاً اهل اغراق هستم، ز سمّ ستوران در این پهندشت، زمین شش شد و آسمان گشت هشت، شما پیام را بگیرید خیلی به بزرگ و کوچک کردنها و مقیاسهای مطرح شده گیر ندهید و رویشان گیر هم نکنید، لپّ کلام اینکه مطابق رضایت خداوند ازدواج کنید تا دربی از دربهای رحمت خدا به رویتان گشوده شود و این رودخانهی شهد و عسل رودخانهای نیست که به این راحتیها بویش عوض شده و تلخ شود، بلکه تلخیها را میگیرد و برطرف میکند، مگرآنکه استحرامه (در مقابل استحاله!) شود و درب دنیاپرستی و اینها به زندگی باز شود که اولین ثمرهاش فقر است و ثمرهی بعدی آن بسیاری از اختلالات و به تبع آن اختلافات خواهد بود.
فقر یک پدیدهی ذهنی است. استاد اخلاقی اینطور توضیحش میداد که یک روز یک مرد به پیش دوستان قدیمش رفت که از زمان مدرسه از آنها خبر نداشت، زندگی سادهای داشت و راضی بود ولی دوستانش هر کدام در مشاغل خود خیلی پیشرفت کرده بودند و در لابلای صحبتشان همهاش صحبت از ویلاها و سفرهای خارج و ماشینهای آخرین مدلشان بود و اینکه مثلاً فلان ماشین گرانقیمت که اصلاً به درد نمیخورد و زیر قیمت باید ردش کرد که فقط از شرّش خلاص شد، مردها اینها را دید و شنید و زندگی سادهاش در نظرش حقیرانه آمد و ناگهان خود را فقیر یافت، به نزد دوستانش رفت و برگشت، چیزی هم خرج نکرد و مالی از اموالش کم نشد، ولی غنی رفت و فقیر برگشت، او نیازهایش بزرگ شده بود ... محافظت از زندگی در مقابل همنشینان و دوستان خیلی اهمیت دارد تا زندگیاتان تلخ نشود، خیلی دقت کنید که چه کسانی را برای دوستی خودتان یا خانمتان برمیگزینید و با چه کسانی چقدر رفت و آمد دارید و خط قرمزهای حریم خانوادهاتان کجاست و غیره ... همه چیز فقط زن و شوهر نیستند ... عواملی که میتواند آرامش یک خانه را بر هم بزند فقط در انتخاب همسر خلاصه نشده است ... شیرینی ازدواج را باید حفظ هم کرد ... کار سختی نیست ولی اینطور هم نیست که دیگر بیخیال شویم و بگوییم اصلاً کاری نیست که لازم باشد انجام دهیم ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم،
شنیدید میگویند از نخورده بگیر بده به خورده!؟ الآن چی را برایتان توضیح بدهم؟
دختری که بچه ندارد بگوید من کمبودی ندارم که بخواهم مادر شوم چه خواهید گفت؟
فقط همینقدر بگویم که خداوند فرموده «انا خلقناکم ازواجاً»، یا فرموده که برای شما همسرانی قرار دادیم که به ایشان به آرامش برسید. مثال شخص مجرد خوشحال مثل کسی است که در جای شلوغی کار میکند و به او گفته میشود چطور با این شلوغی کار میکنی و او میگوید من که صدایی نمیشنوم!؟ بعد صدا قطع میشود و او میگوید وای چه آرامشی ... و تازه میفهمد که چقدر اطرافش شلوغ بوده است و او نمیدانسته ... اصل خلقت انسان هم در زوجیت است ... مجرد بودن علاوه بر اینکه آسیبپذیری انسان را زیاد میکند به خودی خود هم یک محرومیت است از رحمت بزرگی از طرف خدا ...
بگذریم ... اگر شرایط ازدواج را نداشته باشید و کمبودی هم احساس نکنید همین بهتر که گمان کنید کمبودی هم نیست ... و البته خیلی تأکید دارم که هر ازدواجی هم برطرف کنندهی کمبودها نیست، ازدواج باید از طریق بیان شدهاش باشد (مثلاً بر اساس معیارهایی که معرفی کردهاند یا با شرایطی که معرفی کردهاند) که نتیجهی تضمین شدهاش را هم داشته باشد ...
خدا عاقبت همهامان را ختم به خیر کند و در دنیا و در حین مرگ و در برزخ و در قیامت و آخرت ما را از رحمتهای بیپایان خود محروم نکند ...
یا علی علیهالسلام
یه تناقض هم بین حرفهای دوستان هست:
درباره هدف از ازدواج
S.A.J;646798 نوشت:
هدف از ازدواج رسیدن به خدا نیست
S.A.J;646798 نوشت:
اگه هدفت از ازدواج اینه
مطمئن باش
زن اگه تورو دور نکنه نزدیک نمیکنه
باء;647367 نوشت:
نعمت همسر نعمت بزرگیه ... ان شاء الله ازدواجی کنید که هر وقت به همسرتان نگاه میکنید تواضعتان نسبت به خداوند افزوده شود و شکرگزار خدا باشید برای نعمتی که خود را شایستهی آن نمیشناختید
جزیره مجنون;646873 نوشت:
اگه هدف ات رضای خدا باشه این هزار تا تاثیر داره تویه زندگیت اولیش اینه ک همه کارات برکت میکنه بله برکت ... برکت فقط بحث اقتصادی نیس ک شما اگه واسه ازدواجت هم خدا رو در نظر بگیری و محض رضاش بری جلو قطعا بعد ازدواج از برکاتش هم بهره مند میشی و دومیش هم اینه ک شما میتونی طرف ات رو هم بسنجی و محض محک زدن هم ازش بپرسی هدف اش از ازدواج چیه یکی میگه پول یکی میگه آرامش یکی هم میگه رضای خدا ... سومیش اینه ک کارهای عبادی ک با همسرتون بعدها انجام میدین مثله نماز جماعت هم ب محبت تون برکت میده و هم باعث نزدیک تر شدن خودتون بهم میشه و هزار تا دلیل دیگه ک میتونم تا صبح واستون تایپ کنم ...
درباره شیرین بودن یا تلخ بودن:
soudabe;645869 نوشت:
واسه من که از اولش تلخ بود و همچنان تلخه
همه فقط میگن صبر داشته باش:Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin::Ghamgin:
فضه الزهرا;645967 نوشت:
محبت اول زندگی آتشین تره چون برای هم تازگی دارید و کارهایی که ایشون برای جلب محبت انجام میده برای اولین باره که شما می بینید.
مهر...;645972 نوشت:
اوایل ازواج زندگی خیلی شیرینه چون موقعیتی پیش نیومده که مشکلی در میون باشه و شما بخواهید حل اش کنید
یا اگر بوده
اینقدر به همسرشون علاقه مند بودن که زیر میزی رد کردند و ندید گرفتند
اما بعد ازدواج دلخوری ها و مشکلات حل نشده باعث میشه زندگی تون سرد بشه
S.A.J;646025 نوشت:
اگه قرار بود همه تا آخرین لحظه زندگی شون شیرین باشه
دیگه کسی هوس حور العین نمی کرد و کار خوب نمی کرد
باء;646269 نوشت:
برایمان عکسش اتفاق افتاد، الحمد لله، هنوز هم از یادآوری خاطرات آن ایام ابتدای ازدواج کراهت دارم
درباره چگونگی داشتن زندگی شیرین و تفاهم:
S.A.J;646025 نوشت:
تفاهم ی قسمت خیلی کمش با انتخاب درسته
و قسمت عمدش ساختنیه
مهر...;645972 نوشت:
علت ها زیاده و برای هر زوجی یکی از اون دلایل برای یخ زدگی زندگی شون کافیه
وقتی بعد از ازدواج متوجه بشید این خانوم یا اقا همسر مورد نظر من نبوده باعث سردی میشه
ريحانه سادات;646991 نوشت:
يكبار من از مامان بزرگم پرسيدم چي باعث شده اينجور بشيد گفت مهمترين چيز اونم احترام متقابل
خوب پس ببینید نسبت به سالهای تجردم چه حسی دارم! البته خودتان هم دارید تجربهاش میکنید، تازه الآن نمیدانید نعمت همسر چیست و سختی میکشید اگر دانستید که چه نعمتی است و این همه سال از آن محروم بودید خواهید فهمید که وقتی در مورد مشکلات زناشویی صحبت میشود منظور این نیست که مشکلات تجرد کم یا کوچک باشند ...
خوب البته شما اونهایی که نقل قول کردم رو در مورد سه سال اول ازدواج تون گفتید نه دوره مجردی...
حرف من از این نقل قول از صحبتهای شما این بود که:
من الان در دوره مجردی هستم و سختی های زیادی داره که قبلا بحثش رو در تاپیک های قبلیم کردم
شدیدا دنبال ازدواج هستم چون فکر میکنم ضمن اینکه هدفم رو قرار دادم اون چیزی که خداوند در آیه 12 سوره روم گفته، من رو از این حالت و مشکلات نجات میده.
اما جاهایی شنیدم یا خوندم که اگه ازدواج کنی اولش فقط خوبه و بعد عادی میشه.این بود که اومدم این تاپیک رو زدم بپرسم چرا اینطوری میشه؟و آیا راهی هست که اینجوری نشه؟
شما گفتید سه سال اول ازدواج براتون خیلی سخت و تلخ بود بعد شیرین شد.که من از این حرف تون ترسیدم چون گفتم با این تفاصیل ازدواج من رو به اون هدفی که گفتم نمی رسونه: یعنی باعث آرامش داشتن نمیشه-مشکلی{مشکلهایی} به مشکلات قبلم اضافه میکنه-باعث بهبود حالم نمیشه چون اوایلش شیرین نیست-و...
خوب البته شما اونهایی که نقل قول کردم رو در مورد سه سال اول ازدواج تون گفتید نه دوره مجردی...
حرف من از این نقل قول از صحبتهای شما این بود که:
من الان در دوره مجردی هستم و سختی های زیادی داره که قبلا بحثش رو در تاپیک های قبلیم کردم
شدیدا دنبال ازدواج هستم چون فکر میکنم ضمن اینکه هدفم رو قرار دادم اون چیزی که خداوند در آیه 12 سوره روم گفته، من رو از این حالت و مشکلات نجات میده.
اما جاهایی شنیدم یا خوندم که اگه ازدواج کنی اولش فقط خوبه و بعد عادی میشه.این بود که اومدم این تاپیک رو زدم بپرسم چرا اینطوری میشه؟و آیا راهی هست که اینجوری نشه؟
شما گفتید سه سال اول ازدواج براتون خیلی سخت و تلخ بود بعد شیرین شد.که من از این حرف تون ترسیدم چون گفتم با این تفاصیل ازدواج من رو به اون هدفی که گفتم نمی رسونه: یعنی باعث آرامش داشتن نمیشه-مشکلی{مشکلهایی} به مشکلات قبلم اضافه میکنه-باعث بهبود حالم نمیشه چون اوایلش شیرین نیست-و...
سلام علیکم برادر عزیزم،
خب شما چرا تفسیری که خودم از حرفم میدهم را قبول نمیکنید و مدام تفسیر خودتان را تکرار میکنید؟ سخت بود ولی ... ولی ... ولی ...
بعد هم فقط که حقیر در این تاپیک مطلب ننوشتم، دوستان دیگر هم نوشتند، برخی هم گفتند که ابتدای زندگیاشان خیلی شیرین بوده است و یا دورهی نامزدی معروف است که شیرینترین دورهی زندگی زناشویی است (لابد با این فرض که بیمسؤولیتی و رفتاری مانند دوستان با هم داشتند خوشایندتر از ازدواج است که مسؤولیت و غیره هم دارد :Gig: اگر اینطور باشد ازدواج موقت خیلی شیرینتر از ازدواج دائم است لابد، هم برای دختر و هم پسر!)، خوب شما چرا با حرف حقیر ترسیدید، به این امید باشید که شروع زندگیاتان مانند آن دوستان دیگر باشد، اصلاً از کریم باید زیاد خواست شما از خدا بخواهید که هم شروع زندگیاتان شیرین باشد و هم ادامهاش ...
عدد سه سال هم برای حقیر اینقدر بود و طبیعی است که قابل تسرّی به دیگران نباشد، شاید برای یک زوج دیگر یک سال باشد یا شش ماه و یا یک هفته و یا هیچی و برای یک زوج دیگر تا آخر عمرشان هم ادامه داشته باشد و برخی مسائل هرگز برایشان حل نشود ... شما به این دید که با ازدواج قرار است وارد مشکلات جدید بشوید که نباید به مسأله نگاه کنید، این طبیعی است که هر کار خوبی که بخواهید بکنید یک سری موانع و سختیها درش باشد ولی اینکه به معنای توجیه توقف و درجا زدن نمیشود ... شما اول ازدواج کنید تا وارد گود شوید بعد بیایید اینجا با کارشناسان و دوستان صحبت کنید که چه کنید که شیرینی ازدواجتان برایتان مستدام شود :ok: الآن تمرکزتان را روی ازدواج صحیح و عاقلانه بگذارید ... به هر حال با توجه به شرایطی که درش هستید ناچار از ازدواج هستید پس خودتان را درگیر این مسائل نکنید :Gol:
در پناه خدا باشید ان شاءالله
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم،
شنیدید میگویند از نخورده بگیر بده به خورده!؟ الآن چی را برایتان توضیح بدهم؟
دختری که بچه ندارد بگوید من کمبودی ندارم که بخواهم مادر شوم چه خواهید گفت؟
فقط همینقدر بگویم که خداوند فرموده «انا خلقناکم ازواجاً»، یا فرموده که برای شما همسرانی قرار دادیم که به ایشان به آرامش برسید. مثال شخص مجرد خوشحال مثل کسی است که در جای شلوغی کار میکند و به او گفته میشود چطور با این شلوغی کار میکنی و او میگوید من که صدایی نمیشنوم!؟ بعد صدا قطع میشود و او میگوید وای چه آرامشی ... و تازه میفهمد که چقدر اطرافش شلوغ بوده است و او نمیدانسته ... اصل خلقت انسان هم در زوجیت است ... مجرد بودن علاوه بر اینکه آسیبپذیری انسان را زیاد میکند به خودی خود هم یک محرومیت است از رحمت بزرگی از طرف خدا ...
بگذریم ... اگر شرایط ازدواج را نداشته باشید و کمبودی هم احساس نکنید همین بهتر که گمان کنید کمبودی هم نیست ... و البته خیلی تأکید دارم که هر ازدواجی هم برطرف کنندهی کمبودها نیست، ازدواج باید از طریق بیان شدهاش باشد (مثلاً بر اساس معیارهایی که معرفی کردهاند یا با شرایطی که معرفی کردهاند) که نتیجهی تضمین شدهاش را هم داشته باشد ...
خدا عاقبت همهامان را ختم به خیر کند و در دنیا و در حین مرگ و در برزخ و در قیامت و آخرت ما را از رحمتهای بیپایان خود محروم نکند ...
سلام برادر عزیزم
چون با هم صمیمی هستیم و شما هم درک بالایی دارید خیلی راحت میگم:
این پست شما رو از ابتدا تا انتها قبول ندارم
یه روز خواهر همسرم با من صحبت میکرد. گفت:
((استادمون دیروز میگفت که آشنایی خارج از خانواده آخرش به جدایی ختم میشه و بعد هم چندتا از دخترهای محل رو مثال زد که با پسری آشنا شده بودن و باهاش ازدواج کرده بودن اما آخرش طلاق گرفته بودن))
بهش گفتم:
((استادتون یا اشتباه کرده یا اینکه عمداً دروغ گفته))
تعجب کرد و گفت:
((اما من خودم اون دخترها رو میشناسم. واقعاً با مردی آشنا شده بودن و بعد جدا شدن!))
بهش گفتم:
((یکم فکر کن ببین توی محلتون دختری رو نمیشناسی که خودش با مردی آشنا شده باشه و ازدواج کرده باشه ، اما همچنان در حال ادامهء زندگی باشه؟))
یکم فکر کرد و گفت:
((چرا میشناسم. اتفاقاً خیلی هم همدیگه رو دوست دارن و زندگی شیرینی هم دارن))
دوباره پرسیدم:
((فکر کن ببین دختری رو میشناسی که سنتی ازدواج کرده باشه ، اما بعدش طلاق گرفته باشن؟))
باز فکر کرد و گفت:
((بله میشناسم. فلانی و فلانی و فلانی....))
گفتم:
((اما استاد تو فقط اسم خانمهایی رو آورد که ازدواج سنتی داشتن و طلاق گرفته بودن تا ذهن شماها رو به سمتی که خودش دلش میخواد جهت بده. فکر کن استادتون میومد و فقط اسم اونهایی رو میگفت که ازدواج سنتی داشتن و طلاق گرفتن. اون وقت شما چه برداشتی میکردید؟))
گفت:
((به ازدواج سنتی بدبین میشدیم....))
گفتمش:
((و اینطوریه که میشه ذهن شنونده رو به طرف مورد نظر متمایل کرد. منظور من این نیست که دختر و پسر برن خودشون بِبُرن و بدوزن ، اما ابداً اینظور نیست که دختر و پسر اگر سنتی ازدواج کنن حتماً موفق بشن یا اگر غیرسنتی ازدواج کنن حتماً شکست بخورن))
با عرض معذرت شما هم به نوعی دارید همین کار رو میکنید
وقتی گفته میشه که فلان افراد بعد از ازدواج هزارتا مشکل پیدا کردن ، میفرمایید:
اینها راه و روشش رو بلد نبودن وگرنه اصل ازدواج بد نیست
اما وقتی گفته میشه فلان مرد یا زن مجرد فلان مشکل رو داره ، میفرمایید:
بله دیگه ، همش بخاطر مجرد بودنه ، اصلاً مجردی اصلش ضرر داره
من با اینکه همسر بسیار خوبی دارم ، اگر بخوام از 20 به ازدواج و مجردی نمره بدم ، اینطور نمره میدم
ازدواج = 1
مجردی = 19
1 نمره که از مجردی کم کردم بخاطر مسائل جنسی هست که اگر نبود 20 میدادم
من با اینکه همسر بسیار خوبی دارم ، اگر بخوام از 20 به ازدواج و مجردی نمره بدم ، اینطور نمره میدم
خوب معایب ازدواج رو که باعث شده اینقدر ازدواج در دید شما ناپسند و منفور باشه و مجردی بهشت باشه چیه؟
بگید شاید ما هم از این دوره مجردی به جای غصه خوردن لذت بردیم
تناقض نیست برادر. قبلاً هم در یه تاپیک دیگه به این مسئله و دلیلش اشاره کرده بودم که البته کسی اهمیت نداد! :Nishkhand:
موضوع اینه که هر کسی داره صرفاً تجربیات خودش رو میگه که لازمه اما به هیچ وجه پاسخ کاملی نیست
سلام برادر عزیزم
چون با هم صمیمی هستیم و شما هم درک بالایی دارید خیلی راحت میگم:
این پست شما رو از ابتدا تا انتها قبول ندارم
یه روز خواهر همسرم با من صحبت میکرد. گفت:
((استادمون دیروز میگفت که آشنایی خارج از خانواده آخرش به جدایی ختم میشه و بعد هم چندتا از دخترهای محل رو مثال زد که با پسری آشنا شده بودن و باهاش ازدواج کرده بودن اما آخرش طلاق گرفته بودن))
بهش گفتم:
((استادتون یا اشتباه کرده یا اینکه عمداً دروغ گفته))
تعجب کرد و گفت:
((اما من خودم اون دخترها رو میشناسم. واقعاً با مردی آشنا شده بودن و بعد جدا شدن!))
بهش گفتم:
یکم فکر کن ببین توی محلتون دختری رو نمیشناسی که خودش با مردی آشنا شده باشه و ازدواج کرده باشه ، اما همچنان در حال ادامهء زندگی باشه؟))
یکم فکر کرد و گفت:
((چرا میشناسم. اتفاقاً خیلی هم همدیگه رو دوست دارن و زندگی شیرینی هم دارن))
دوباره پرسیدم:
((فکر کن ببین دختری رو میشناسی که سنتی ازدواج کرده باشه ، اما بعدش طلاق گرفته باشن؟))
باز فکر کرد و گفت:
((بله میشناسم. فلانی و فلانی و فلانی....))
گفتم:
((اما اشتاد تو فقط اسم خانمهایی رو آورد که ازدواج سنتی داشتن و طلاق گرفته بودن تا ذهن شماها رو به سمتی که خودش دلش میخواد جهت بده. فکر کن استادتون میومد و فقط اسم اونهایی رو میگفت که ازدواج سنتی داشتن و طلاق گرفتن. اون وقت شما چه برداشتی میکردید؟))
گفت:
((به ازدواج سنتی بدبین میشدیم))
گفتمش:
((منظور من این نیست که دختر و پسر برن خودشون بِبُرن و بدوزن ، اما ابداً اینظور نیست که دختر و پسر اگر سنتی ازدواج کنن حتماً موفق بشن یا اگر غیرسنتی ازدواج کنن حتماً شکست بخورن))
با عرض معذرت شما هم به نوعی دارید همین کار رو میکنید
وقتی گفته میشه که فلان افراد بعد از ازدواج هزارتا مشکل پیدا کردن ، میفرمایید:
اینها راه و روشش رو بلد نبودن وگرنه اصل ازدواج بد نیست
اما وقتی گفته میشه فلان مرد یا زن مجرد فلان مشکل رو داره ، میفرمایید:
بله دیگه ، همش بخاطر مجرد بودنه ، اصلاً مجردی اصلش ضرر داره
من با اینکه همسر بسیار خوبی دارم ، اگر بخوام از 20 به ازدواج و مجردی نمره بدم ، اینطور نمره میدم
ازدواج = 1
مجردی = 19
1 نمره که از مجردی کم کردم بخاطر مسائل جنسی هست که اگر نبود 20 میدادم
سلام علیکم و رحمة الله،
در این صورت اعتراض شما به حقیر نیست و باید با خدا و پیامبر خدا و صحبت کنید که چرا آنطور فرمودهاند، چرا ازدواج توصیه شده و چرا نصف دین رو کامل میکنه و چرا بیشتر اهل جهنم را مجردها تشکیل میدهند و چرا حضرت زهراء سلاماللهعلیها فرمودند که حضرت علی علیهالسلام در جایگاه همسر بهترین وسیله و کمک هستند برای رسیدن به خدا و چرا خداوند انسان را زوج آفرید و چرا از ما برای خودمان همسرانی قرار داد که به آنها آرام بگیریم. عدد ۱ در مقابل ۱۹ عدد قابل توجهی است و اینکه نیاز جنسی اگر نبود به جای ۱۹ به تجرد ۲۰ میدادید سبب جدیتر شدن اشکالی که شما به ازدواج وارد میکنید هم میشود و اینکه نیاز جنسی را یک گرفتهاید و همه میدانند اهمیت این بحث چقدر است نشان میدهد که آن ۱۹ حسنی که در تجرد سراغ دارید باید از حیث بزرگی سر به فلک بزند ... تازه با وجود آنکه به اعتراف خودتان همسر خیلی خوبی دارید ... لابد بقیه باید نمرهی ۱ در مقابل ۹۹۹ بدهند ... برادر عزیزم ایراد شما متوجه خداست نه حقیر ... حقیر ازدواج را طوری دیدم که مطابق قرآن و روایات انتظارش را داشتم ... اگر بگویند از پاداشهای بهشتی این است که با همین همسرت در بهشت هم باشی حقیر ملتفت بخشی از عظمت این نعمت میشوم و نمیگویم همان دنیا هم فقط دو روز اولش که نامزدی بود خوش گذشت و باقیاش ...
اما یک مطلب دیگر هم اضافه کنم، سر یک کلاس روانشناسی استاد گفت سختترین کار روی زمین والد بودن است، یعنی پدر و مادر بودن، پرسیدم که این چه سختی است که اینقدر لذتبخش است؟ گفت که من هم نگفتم که لذتبخش نیست بلکه گفتم سخت است، سختیها دو نوع دارند، برخی از آنها صرفاً سخت هستند و برخی از آنها توأم با شیرینی و لذت هستند که کار را بر شخص ساده میکنند ... از امام باقر علیهالسلام پرسیدند که شهدای کربلا با آن همه جراحات که برداشتند چقدر درد کشیدند تا شهید شوند؟ حضرت با دو انگشت دستشان کف دست دیگرشان یا یک انگشت دیگرشان را به آرامی فشردند و فرمودند به این اندازه! فکر کنم حضرت ایتالله جوادی آملی این روایت را تعریف میکردند و بعد از آن توضیح دادند که این به معنای اینکه زخم خوردن شمشیرها و نیزهها درد نداشته باشد نبوده است بلکه آنها چنان محو خدا و محبت خدا و مشتاق ملاقات خدا بودهاند که آن سختیها را متوجه نمیشدند، درد بوده ولی آنها از دردش غافل بودهاند و جز به آن اندازهی کم از آن همه دردی که اعصاب بدنشان متحمل میشدهاند نچشیدهاند ... اینکه اولیاء خدا لا خوف علیهم و لا هم یحزنون هستند به معنای اینکه آنها در دنیا در ناز و نعمت باشند که نیست، بلکه به معنای آن است که تحمل آن دردها در راه خدا و برای رضای خدا برایشان شیرین و تحملپذیر است و زیر بار سنگین بزرگترین مصیبتها هم قد خم نکرده و نخواهند کرد و حتی با اشتیاق دل به دریای مشکلات میزنند ... حالا شما معتقد هستید که سختیهای بعد از ازدواج شیرینی زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد و تجرد در مقابل آن بهشت است، بفرمایید چه سختیهایی میکشید که اینقدر برایتان تلخ هستند ... کسی که همسر خوبی دارد چه چیزی باعث میشود تجرد را به ازدواج ترجیح دهد آن هم با اختلاف ۱۹ در مقابل ۱ ... ! البته حدسهایی میزنم که ان شاء الله درست نباشند و البته اگر خدای ناکرده درست باشند هم برایش پاسخی دارم ...
حالا با این حساب برسیم سراغ بحث اصلیتان:
- شما چند نفر را میشناسید که مطابق احکام شرع و به نیت رضای خدا و انجام کار بهتر در نظر خداوند طرف مقابلشان را انتخاب کرده و با او ازدواج کرده باشند و در طول زندگی زناشویی هم هر دو طرف مطابق رضای خدا گام برداشته باشند و از زندگی زناشوییاشان هم در مقابل دوست و آشنا و دشمن محافظت کرده باشند که تباهی در آن راه پیدا نکند و با این حال تجرد برایشان شیرینتر از ادامهی آن زندگی زناشویی باشد و یا به هر طریق زندگی زناشویی شیرینی نداشته باشند؟
- در مورد اینکه شما چند نفر را میشناسید که ازدواج درستی نکرده باشند و با این حال زندگی زناشویی شیرینی داشته باشند سؤال نمیپرسم چون ادعایی هم در موردش نکردم و فقط همان سؤال بالایی محل ادعای حقیر بوده است، یعنی کسی که بگوید من زندگیام شیرین نیست یا اول بوده و دیگر نیست به او میگویم جایی در ابتدای کار یا در میانهی کار یکی یا هر دوی شما اشتباه کردهاید ...
با این حال با کمال احترام آیا صحبت حقیر مانند استاد خواهرخانمتان بوده است؟ :Gig: اگرچه حقیر کوچکتر از آنی هستم که با آن استاد خیرخواه و یا شمای بزرگوار مقایسه شوم، صرفاً خواستم بگویم حرفمان در این یکجا از یک خانواده نیست، این نه ارزشی را برای حرف حقیر اثبات میکند و نه نقصی به حرف ان استاد وارد میکند، در واقع حقیر میخواهم و فکر هم میکنم که بتوانم از حرف آن استاد دفاع کنم ولی اینجا جای آن نیست :Gol:
در پناه خدا باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
در این صورت اعتراض شما به حقیر نیست و باید با خدا و پیامبر خدا و صحبت کنید
اتفاقاً اعتراض هم دارم. اما نه در اصل موضوع
ضمن اینکه من درمورد شخص خودم صحبت کردم و نگفتم برای همه ازدواج بده و دقیقاً حرف من هم همینه و گلایه من از افراد مذهبی و خدا و پیامبر همینجاست. خدمت شما هم همین رو عرض کردم ولی فکر میکنم دقت نفرمودید
عرض من اینه که چرا اگر من مجرد بودم و از مجردی لذت بردم ، بعد اومدم و دیگران رو به مجردی تشویق کردم ، به من پاسخ داده میشه که اگر ما با مجردی خوشبخت هستی دلیل نمیشه دیگران هم باشن. پس دیگران رو تشویق نکنید. اما اگر متاهل باشم و از متاهل بودن لذت ببرم و دیگران رو به ازدواج تشویق کنم ، چنین حرفی به من گفته نمیشه
از طرفی از شیرینی سختی های ازدواج صحبت کردید. باز هم همون سؤال قبلی. چرا اگر کسی , پسری (یا دختری) رو دوست داشته باشه و در این راه سختی هایی بکشه ، سریع نصیحت میشه که: انسان عاقل وقتی میبینه در سختی هست که نباید ادامه بده. هر چی هم اون بدبخت بگه بابا به قرآن این سختی ها برای من شیرینه ، پاسخ خواهد گرفت: تو کوری نمی بینی! عشق کورت کرده! عقلت از کار افتاده! و.....
اما درمورد ازدواج که میشه یه دفعه همش میشه قند عسل!!!
اما مورد بعد رو با یه مثال توضیح میدم:
شخصی مشکل قلبی داره و مجبوره برای سلامتیش هر روز آمپول بزنه. حالا یک روز آمپولش دیر میشه. این شخص به شدت نگران میشه. حالا وقتی آمپول بهش میرسه احساس بسیار شیرینی بهش دست میده
اما نه بخاطر اینکه از آمپول خوشش میاد ، بلکه بخاطر اینکه جونش نجات پیدا کرده
بله ، شخصی توی جبهه تیر میخوره اما خوشحاله. چرا؟ چون تیر خورده؟ خیر ، چون بخاطر خدا تیر خورده
لذا اینکه ازدواج خیلی ثواب داره یا هر بشقاب که دست همسرت میدی خدا چندین کاخ در بهشت بهت میده و...... هیچ ارتباطی با شیرینی خود ازدواج نداره
درمورد بحث ازدواج و تجرد هم اجازه بدید یه تاپیک جدا بزنم که موضوع این تاپیک زیاد از اصلش خارج نشه
شما چند نفر را میشناسید که مطابق احکام شرع و به نیت رضای خدا و انجام کار بهتر در نظر خداوند طرف مقابلشان را انتخاب کرده و با او ازدواج کرده باشند و در طول زندگی زناشویی هم هر دو طرف مطابق رضای خدا گام برداشته باشند و از زندگی زناشوییاشان هم در مقابل دوست و آشنا و دشمن محافظت کرده باشند که تباهی در آن راه پیدا نکند و با این حال تجرد برایشان شیرینتر از ادامهی آن زندگی زناشویی باشد و یا به هر طریق زندگی زناشویی شیرینی نداشته باشند؟
مجدد ویرایش کردید این بخش رو الان دیدم
افرادی که توضیح دادید:
1 - خیلی براشون فرق نمیکنه که مشکل داشته باشن یا نه چون حتی اگر هم مشکلی باشه برای رضای خدا تحمل میکنن و خیلی هم خوشحال هستن از اینکه ثوابش رو میبرن
2 - این افراد بخاطر همون اعتقاداتی که دارن ، مشکلاتشون رو بیان نمیکنن. لذا بعید نیست مشکلاتی داشته باشن یا حتی از ازدواج ناراضی باشن اما به رو نیارن
3 - این تنگ کردن دایره نه فقط در این بحث که شما فرمودید ، بلکه در اکثر بحث هایی که به دین و مذهب ارتباط داره ، مطرح میشه
یعنی اینقدر اما و اگر گذاشته میشه که آخرش طرف مقابل هر دلیلی بیاره بهش گفته بشه: حتماً یه جاش رو درست انجام ندادی
ضمناً درمورد مقایسه حرف شما با اون استاد عرض کنم که قصد هیچ جسارتی به شما نداشتم ، صرفاً یه مثال آوردم برای بیان بهتر حرفم
اما اینکه بخواید از حرف اون استاد دفاع کنید ، عرض میکنم بنده هم حاضرم (در جای دیگری) کاملاً حرف اون استاد رو رد کنم
اما اجازه بدید من هم یه سؤال از شما بپرسم:
اگر ازدواج اینقدر خوبه که شما میفرمایید و اینقدر از مجردی بهتره. چرا خیلی از افراد (بخصوص افراد غیرمذهبی) تمایلی به اون ندارن؟
دقت بفرمایید بحث ما ثواب ازدواج و برکات اون نیست که بفرمایید چون غیرمذهبی ها به این چیزا اعتقاد ندارن
حرف روی شیرینی و جذابیت ازدواج هست. خب چرا برای خیلی افراد جذابیت نداره؟
همچنین در خود دین اسلام هم می بینیم که مدام به ازدواج تشویق میشیم و از دوری از ازدواج نهی میشیم
برای مثال:
اگر از من هستید ازدواج کنید
از سنت من زن خواستن است
نماز فرد متاهل چندین برابر فرد مجرد ثواب دارد
سوال اینه که اگر ازدواج خودش خیلی جذاب و شیرینه ، دیگه چه نیازی هست که این همه براش تبلیغ بشه؟
عرض من اینه که چرا اگر من مجرد بودم و از مجردی لذت بردم ، بعد اومدم و دیگران رو به مجردی تشویق کردم ، به من پاسخ داده میشه که اگر ما با مجردی خوشبخت هستی دلیل نمیشه دیگران هم باش. پس دیگران رو تشویق نکنید. اما اگر متاهل باشم و از متاهل بودن لذت ببرم و دیگران رو به ازدواج تشویق کنم ، چنین حرفی به من گفته نمیشه
از طرفی از شیرینی سختی های ازدواج صحبت کردید. باز هم همون سؤال قبلی. چرا اگر کسی پسری (یا دختری) رو دوست داشته باشه و در این راه سختی هایی بکشه ، سریع نصیحت میشه که: انسا عاقل وقتی میبینه در سختی هست که نباید ادامه بده. هر چی هم اون بدبخت بگه بابا به قرآن این سختی ها برای من شیرینه ، پاسخ خواهد گرفت: تو کوری نمی بینی! عشق کورت کرده! عقلت از کار افتاده! و.....
اما درمورد ازدواج که میشه یه دفعه همش میشه قند عسل!!!
سلام علیکم برادر عزیزم،
پاسخ شما در فرمایشات قبلی خودتان است، آنجا که فرمودید هر کسی بر اساس تجربیات خودش حرف میزند ولی آن تمام ماجرا نیست، بله پاسخ درست یک سؤال آن پاسخی است که وابسته به روش ارائهی پاسخ نباشد، یعنی اگر شما دما را فقط اگر با فلان دماسنج اندازه بگیرید اینقدر باشد و اگر با یک دما سنج دیگر اندازه بگیرید مقدار دیگری باشد آن چیزی که زیر سؤال میرود مفهوم دما نیست بلکه روش سنجش شماست. در مورد ازدواج هم هر کسی تجربهی خودش را دارد ولی پاسخ درست را باید از روش درست تعیین کرد، بعد از آن است که پاسخ کسانی که همصدای با پاسخ صحیح باشند صحه گذاشته شده و پاسخ کسانی که خلاف آنرا بگویند مردود اعلام میشود. هر دو سؤال شما بر این اساس پاسخهای بدیهی دارند، ما درست و غلط را قبلاً از دینمان گرفتهایم و الآن بر اساس همان آموزههاست که برخی تجربیات را تأیید و برخی را رد میکنیم ...
Reza-D;647460 نوشت:
اما مورد بعد رو با یه مثال توضیح میدم:
شخصی مشکل قلبی داره و مجبوره برای سلامتیش هر روز آمپول بزنه. حالا یک روز آمپولش دیر میشه. این شخص به شدت نگران میشه. حالا وقتی آمپول بهش میرسه احساس بسیار شیرینی بهش دست میده اما نه بخاطر آمپول ، بلکه بخاطر اینکه جونش نجات پیدا کرده
بله ، شخصی توی جبهه تیر میخوره اما خوشحاله. چرا؟ چون تیر خورده؟ خیر ، چون بخاطر خدا تیر خورده
لذا اینکه ازدواج خیلی ثواب داره یا هر بشقاب که دست همسرت میدی خدا چندین کاخ در بهشت بهت میده و...... هیچ ارتباطی با شیرینی خود ازدواج نداره
صحبت حقیر در مورد شیرینی ازدواج هم صحبت کردن از وعدههای خداوند در قبال مهربانی کردن به همسر و از این دست مسائل نبود بلکه حرف حقیر روی شیرینی خود زناشویی به معنا اعمّ آن بود. وقتی مردی به همسرش بگوید دوستت دارم تا آخر عمر آنرا فراموش نمیکند بحثی در مورد وعدههای بهشتی درش نیست، وقتی زنی با مهربانی و لبخند با همسرش حرف بزند همسرش هر غصهای داشته باشد فراموش میکند این صحبت از پاداشهای بهشتی نیست، وقتی لذت تجربهی ایثار و محبت بیبهانه و بیطمع نصیب کسی شود صرفاً به پاداشهای اخروی این کارها نیست که توجه کرده است، وقتی زن و شوهر به هم قدرشناسی نشان میدهند و خودشان را مدیون یکدیگر میدانند اینها لذاتی دارد که در اوج انسانیت است و در بسیاری از روابط اجتماعی با چنین خلوصی قابل یافت شدن نیست ...
در هر صورت جناب رضا، برادر عزیزم، این دوست قدیمیاتان را خیلی نگران کردید، نمیدانم چه مشکلی دارید ولی در این شب جمعه از خدا میخواهم که چیزی را نصیبتان کند که خیر دنیا و مهمتر از آن آخرت خودتان و همسرتان و فرزندتان و نزدیکانتان درش باشد ... ان شاء الله در میان تمام مشکلات خواست خدا خواستنیترین چیز برایتان باشد، تسلیم باشید و راضی هم باشید ...
Reza-D;647460 نوشت:
درمورد بحث ازدواج و تجرد هم اجازه بدید یه تاپیک جدا بزنم که موضوع این تاپیک زیاد از اصلش خارج نشه
ان شاء الله پاسخ مناسبتان را هم بگیرید
یا علی علیهالسلام
وقتی لذت تجربهی ایثار و محبت بیبهانه و بیطمع نصیب کسی شود
صحبت دو طرفهء ما خیلی داره طولانی میشه. فقط همین جمله رو یک توضیح بدم
والا اون چیزی که من در اسلام دیدم دقیقاً برعکس این فرمایش شماست
زن وظیفه نداره حتی یک لیوان آب دست شوهرش بده
مرد هر وقت اراده کرد میتونه زن رو طلاق بده یا یه زن دیگه بگیره
زن میتونه تا زمانی که مهرش رو نگرفته از زناشویی خودداری کنه
(فکر کن پول رو بهش بدی بعد بگه: خب حالا حاضرم! یعنی عشق موج میزنه تو این حرکت!!)
برعکس فرمایش شما ، اگر کسی قوانین ازدواج اسلامی رو بخونه ، اولین چیزی که به ذهنش میرسه طمع و منفعت طلبی هست
افرادی که توضیح دادید:
...
3 - این تنگ کردن دایره نه فقط در این بحث که شما فرمودید ، بلکه در اکثر بحث هایی که به دین و مذهب ارتباط داره ، مطرح میشه
یعنی اینقدر اما و اگر گذاشته میشه که آخرش طرف مقابل هر دلیلی بیاره بهش گفته بشه: حتماً یه جاش رو درست انجام ندادی
سلام علیکم و رحمة الله،
این تنگ کردن دایره مختص دین و مذهب نیست، هر علمی که بخواهد گزارهی دقیقی را بیان کند باید تمام شرایط صدق ان گزاره را با دقت بالایی بیان کند و دین هم که بالاتر از هر علم دیگری است. محدودهی ایدهآل تعریف میشود و با ارائهی الگوهایی هم نشان داده میشود که این محدوده قابل دستیابی است، بعد گفته میشود تا میتوانید خود را به آن نزدیک کنید و به خدا توکل کنید و به اهل بیت علیهمالسلام هم توسل کنید و خودتان هم بسیار تعقل و تفقه و مشورت کنید ... بعد همانحراف از دستیابی به اهداف به انحراف از مواضع توصیه شده نسبت داده میشود ... ممکن است مشکلات بزرگی در زندگی زوجی که ازدواجشان مرضی خدا بوده است رخ بدهد که دیگر سختیهای این پیوند زناشویی بخاطر شیرین بودن یا نبودن خود آن ازدواج نیست، بلکه آزمایش الهی است و انتظار از آن زوج هم این است که با مشارکت از پس آن ابتلائات بر بیایند ... چه در تحمل سختیهای آن و پررنگ شدن یاد خدا در دلهایشان و چه در تلاش برای بیرونرفت از آن مشکلات ...
بله این طبیعیه که هر کسی هر دلیلی بیاره بهش گفته میشود که حتماً یک جای کار را درست انجام ندادهای، انتظار دارید که هر کسی هر کاری که کرد باز به نقطهی مطلوب برسد؟ گاهی اشتباه در اشتباه سبب میشود تا کار در برخی جهات درست از آب در میآید (منفی در منفی مثبت میشود) ولی بدون شک آن اشتباهات جایی اثرات سوء خود را خواهند گذاشت مگر اینکه خداوند طور دیگری اراده نماید.
اگر بخواهید این محدودهها را بررسی کنید که چقدر درست هستند راهش بررسی موارد متعددی که به آن تن دادهاند نخواهد بود، راهش این است که از همان بالا به پایین شروع کنید، مثلاً اولاً حجیت نقلها را بپذیرید و بعد دیگر اثبات این حدود کار سختی نخواهد بود ...
Reza-D;647461 نوشت:
اما اجازه بدید من هم یه سؤال از شما بپرسم:
اگر ازدواج اینقدر خوبه که شما میفرمایید و اینقدر از مجردی بهتره. چرا خیلی از افراد (بخصوص افراد غیرمذهبی) تمایلی به اون ندارن؟
دقت بفرمایید بحث ما ثواب ازدواج و برکات اون نیست که بفرمایید چون غیرمذهبی ها به این چیزا اعتقاد ندارن
حرف روی شیرینی و جذابیت ازدواج هست. خب چرا برای خیلی افراد جذابیت نداره؟
همچنین در خود دین اسلام هم می بینیم که مدام به ازدواج تشویق میشیم و از دوری از ازدواج نهی میشیم
برای مثال:
اگر از من هستید ازدواج کنید
از سنت من زن خواستن است
نماز فرد متاهل چندین برابر فرد مجرد ثواب دارد
سوال اینه که اگر ازدواج خودش خیلی جذاب و شیرینه ، دیگه چه نیازی هست که این همه براش تبلیغ بشه؟
سؤال شما را با سؤال دیگری جواب میدهم ...
اگر گناه بد است چرا برای بسیاری از افراد لذتبخش است؟ اگر هم لذتبخش است پس چرا کسانی که اهل گناه هستند بر خلاف انتظار کمتر رضایت باطنی دارند تا کسانی که اهل تقوا واهل خودداری از تن دادن به لذت گناه هستند؟ یا چرا چادر برای بسیاری از افراد جذابیت ندارد؟ چرا دوست دختر و پسر داشتن برای بسیاری از افراد جذابیت دارد؟ و خیلی چراهای دیگر ... موضوع اینجاست که نفس مراتبی دارد و در مرتبهای از آن که مادیتر است نفس تابع غرایض است ولی در مرتبهای بالاتر که مرتبهی عقل است ما نفس لوامه را داریم که انتظار دارد غرایض تابع او باشند البته این وسط نفس توجیهگر و شیطان وسوسهگر هم برخی زشتیها را در نظر انسان زیبا جلوه میدهند و انسان را در تشخیص درست و غلط به اشتباه میاندازند.
بله ازدواج شیرین است ولی این شیرینی برای همه کس قابل تشخیص از شیرینی گناه و مثلاً زنا نیست ... خیلیها اصلاً متوجه نیستند که چه فرقی بین ازدواج و دوستی دختر و پسر به همراه روابط نامشروع جنسبی وجود دارد و تنها فکر میکنند که ازدواج کمی دردسرش بیشتر و تنوعش کمتر است ... با این نگاه اگر این افراد جذب شیرینی ازدواج بشوند عجیب است ... ذائقهها با اعمال و نیات انسان تغییر میکنند ... شاکلهها با ملکه شدن برخی صفات در انسان تغییر میکند ... برخی از خوردن حرام لذت میبرند و از خوردن غذای طیب ممکن است حالشان یا حالاتشان بد شود (مثل آن کسی که در نماز حال خیلی خوشی داشت و وقتی به جای غذای هرروزهاش به او غذای حلال دادند آن حال خوش از او زایل شد) و برخی بالعکس ...
شیرینی ازدواج برای کسی که رجوعش به فطرتش برقرار باشد چشیدنی است ... فرق بین ازدواج و زنا در تنها نیت ازدواج است (البته شرایط دیگری هم هست ولی اهمّش همین است، صبغة الله، رنگ خدایی داشتن، بوی عصیان ندادن) ولی همه اهمیت این مسأله را در خودآگاه خود متوجه نمیشوند، در ناخودآگاه متوجه میشوند ولی در خودآگاه خود منکرش میشوند ... ممکن است برای برخی افراد دیگر هم این لذات از امور فطری باشد ولی کسی که ازدواج برایش شیرین نباشد یا شرایط ازدواج درست و حفظ درست از زندگی را رعایت نکرده است و یا علائقش را در غیر فطریات سامان داده است ...
از حقیر بپرسید خواهم گفت رحمتهای الهی برای کسانی که سوء ظنّ به خدا دارند به صورت نعمت و لذت و نیکویی تجربه نخواهد شد و از طرفی نیمهی خالی لیوان را بیشتر میبینند و از طرفی کلاً تمایل باطنی به جایگزینهای نامشروع ازدواج خواهند داشت ... آنها که حسن ظن به خدا دارند هم آنرا نعمت میبینند ... آنهایی که میانه هستند هم برداشتشان میانه خواهد بود ...
اما در مورد جناب مهران که مؤسس این تاپیک هستند بحث در اصل آن متفاوت است ... بحث برای ایشان سر لذتبخش بودن یا نبودن ازدواج و شیرین یا تلخ بودن ادامهی ازدواج نیست، بحث برای ایشان و سایر افراد محتاج ازدواج این است که ایشان راه حلال و عمومی دیگری برای اطفاء میلی که احتمالاً بر تمام زندگی و فعالیتهای خوبشان آوار شده است ندارند، ناچار از ازدواج هستند، ناچار هستند که به خدا اعتماد کنند و از خدا بخواهند که خداوند در حین انتخاب و ازدواج و بعد در حین زندگی ایشان و همسرشان و بعد فرزندانشان را آنی و کمتر از آنی به حال خود رها نکند ... دیگر اینکه روزی ایشان بشود که این ازدواج برایشان شیرین باقی بماند بحثی ثانویه است ... برای یک مسلمان تسلیم امر خدا بودن پایهی تصمیمگیری است و نه اینکه با کدام تصمیم منفعت بیشتری بهم خواهد رسید و بیشتر بهم خوش خواهد گذشت ... مگر همهی ما لذت روزه را میچشیم که سی روز رمضان را روزه میگیریم؟ مگر ما لذت نمازهای یومیه را متوجه میشویم که هر روز به آن همت میگذاریم؟ یک مسلمان معمولی شاید همانقدر نسبت به این لذات بیتفاوت باشد که یک نامسلمان بیتفاوت است، ولی یک مسلمان از جهت آنکه تسلیم اوامر خداست یا باید باشد بدون اینکه لذات آن کارها را درست درک کند واردشان میشود چون خودش فهمیده است که دین اسلام دین درستی است و احکام الهی از طرف حکیمی صادر شده است که خودش نیازی ندارد و از طرف دیگر رئوفبالعباد هم هست ... آنجاست که این فرمایشات معصومین علیهمالسلام در بحثمان راهگشا خواهند بود که «کسانی که در قلبشان مرض است کسانی هستند که از انجام خوبی کراهت دارند و به انجام بدی مشتاق هستند» و «دل مریض را با تبعیت از شرع باید درمان کرد تا به جای اصلی خودش برگردد» که اگر برگردد و سالم شود آن وقت شخص خواهد دید که «هرچه عقل به آن فرمان دهد حکم شرع هم هست و هرچه شرع به آن فرمان دهد حکم عقل هم هست» ... بنابراین اگر کسی از لذات الهی و فطری نچشد اشکال از احکام و یا لذت نبودن آنها نیست بلکه شخص از فطرت پاک الهی خود منحرف شده است، چنین کسی اگر حقانیت دین اسلام را فهمید به عمل به احکام آن همت میگمارد و به درمان خودش میپردازد (خودسازی) و اگر شد آن وقت لذات فطری و حقیقی را هم خواهد چشید ...
با این حساب ازدواج شیرینه ولی مانند هر فعل فطری که مورد غفلت واقع شود باید برایش تبلیغ بشود ...
صحبت دو طرفهء ما خیلی داره طولانی میشه. فقط همین جمله رو یک توضیح بدم
سلام علیکم مجدد بر برادر عزیزم جناب رضا،
صرف طولانی شدن یا دو طرفه بودنش اشکالی ندارد اگر پیرامون موضوع تاپیک باشد و تکرار مکررات هم نباشد و مملو از تعصبات هم نباشد، ولی باز هر چی که شما و آغازگر تاپیک و مدیران انجمن و کارشناس گرامی تشخیص بدهند ... گرچه شاید حرف زیادی هم دیگر لااقل برای حقیر باقی نمانده باشد که بزنم :Cheshmak:
Reza-D;647464 نوشت:
والا اون چیزی که من در اسلام دیدم دقیقاً برعکس این فرمایش شماست
زن وظیفه نداره حتی یک لیوان آب دست شوهرش بده
مرد هر وقت اراده کرد میتونه زن رو طلاق بده یا یه زن دیگه بگیره
زن میتونه تا زمانی که مهرش رو نگرفته از زناشویی خودداری کنه
(فکر کن پول رو بهش بدی بعد بگه: خب حالا حاضرم! یعنی عشق موج میزنه تو این حرکت!!)
برعکس فرمایش شما ، اگر کسی قوانین ازدواج اسلامی رو بخونه ، اولین چیزی که به ذهنش میرسه طمع و منفعت طلبی هست
میدانید چرا کربلا شد حماسه!؟ چون از نظر شرعی هیچ یک از حاضران کربلا مجبور نبودند در کربلا باشند، چون بیعت از ایشان برداشته شده بود، آنجا فقط کسانی ماندند که با دلشان ماندند نه با اجبار، همانها هم بودند که امام حسین علیهالسلام فرمودند که یاوران تمام اولیاء و انبیاء را مرور کرد ولی وفادارتر از یاران خود را نیافتم ...
شما دارید روی حقوق واجب بحث میکنید ولی ازدواج از آن کانونهای عجیب و غریب است که ساز و کارش بر اساس واجبات نیست و بر اساس محبت است! اینجا هدف پیادهسازی جامعهی آرمانی است در مقیاسی کوچکتر، جامعهای که درش ایثار و محبت و تقوای الهی به روابط شکل میدهد ... مگرنه واجبات که به صورت پیشفرض رعایت میشوند و جای مجادله درشان نیست
به زن گفته نشد که برو کار میکن نگو چیست کار که ارزش زن در کار خارج خانه است، اینجا به زن گفته شد به شوهرت خدمت کن و به او محبت کن اگرچه برایت واجب نیست ولی رشد و تعالی تو از این طریق با شیب خیلی بیشتری خواهد بود ... راه صد ساله را اینطور میشود یک شبه طی کرد ...
شما که لطف کردید قوانین ازدواج اسلامی را خواندید لطفاً از همان مراجعی که رسالههایشان را خواندید توصیهای بیابید که آن زندگی بدون محبت برداشت شده توسط شما را پیشنهاد داده باشند. در واقع همه به شما خواهند گفت که این قوانین برای شکل دادن زندگی نیست بلکه برای جلوگیری از فروپاشی زندگی است جایی که محبت رنگ باخته و حق و حقوق واجب مطرح شود و هر کسی به دنبال این باشد که به او ظلم نشود.
بله البته این قوانین میتواند مورد سوء استفاده قرار بگیرند ... اما بحث روی آنها دیگر خارج از بحث این تاپیک خواهد بود ... مهم اینجاست که توجه کنید و حقیقتاً این موضوع را متوجه شوید که چهارچوب سبک زندگی اسلامی بر روی تقوای الهی است ... بد نیست سخنرانیهای دکتر عباسی در مورد اقتصاد اسلامی را در مقایسه با اقتصادهای سکولار غربی ببینید، ساز و کار سبک زندگی اسلامی بر اساس تقوای الهی است، قرضالحسنه بر اساس منفعتطلبی نیست بلکه بر اساس خداخواهی و خداترسی و اعتماد به وعدههای الهی است که کسی که قرضالحسنه بدهد به خداوند قرض داده و خداوند اگر در مشکلی بیفتد به او بیشترش را پس میدهد ... ازدواج هم همین است، یک حداقلهایی به صورت قانون وضع شده و دیگر اساس چهارچوب زندگی بر اساس تقوای الهی و محبت و صفات بلند انسانی گذاشته شده است ...
حرف حقیر در این تاپیک این بود که شیرینی ازدواج اگر تمام شود و به تلخی بزند این تلخی نتیجهی خود ازدواج نیست بلکه به شکلی به آن اضافه شده است، شما میفرمایید که قوانین اسلامی مانع از حفظ شیرینی آن میشود، حقیر میگویم که این قوانین برای جایی است که شیرینی از بین رفته باشد و صحبت سر «جلوی ضرر را هرجا بگیری منفعت است» میباشد و در نتیجه دلیل آن تلخیها را باید جای دیگر پی گرفت، شما چه میفرمایید را در پست بعدیاتان خواهیم فهمید! :Nishkhand:
در پناه خدا باشید
راستی عید جمعهاتان پر برکت ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
منبا اینکه همسر بسیار خوبی دارم ، اگر بخوام از 20 به ازدواج و مجردی نمره بدم ، اینطور نمره میدم
ازدواج = 1
مجردی = 19
سلام علیکم
بنده تقریبا پست های شما کاربر گرامی و محترم را خواندم
بله کاملا حرف شما صحیح است! شما اگر بخواهید نمره بدهید این نمره را میدهید! اما اگر بنا بر اصول اصلی و دین اسلام بخواهیم نمره بدهیم کاملا برعکس نمره ای میشود که شما داده اید! پس نمره دادن شما میشود شخصی نه اصولی و منطقی و اسلامی!
آیا مسافرت رفتن بد است؟! قطعا نه! بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ،اگر انسان همسفر خوبی داشته باشد ،اصول سفر را رعایت کنند، با توکل و توسل سفر کند با تمام سختی های سفر ، با تمام پستی و بلندی های سفر آن سفر برایش شیرین و لذت بخش خواهد بود،حال ممکن است من بروم مسافرت ،از طرفی حوصله مسافرت رفتن نداشته باشم ،(در هر حال برای رفتن به سفر بایدبه خود سختی داد تا لذت شیرینی اش را چشید) با یک همسفری که بد سفر است بروم، در مسافرت به مشکلات مختلفی بربخورم ، و نهایت هم تصاف کنم و حتی خدایی نکرده عزیزی را هم از دست هم و...، حال وقتی از بنده میپرسند مسافرت چگونه بود بگویم : خیلی بد است توصیه میکنم مسافرت نروید! اگر از من میشنوید بشینید در خانه خیلی بهتر از سفر رفتن است !
اما اگر فرد منصفی باشم میگویم هرچند بنده به هزار و یک دلیل مسافرت خوبی نداشتم اما دلیل نمیشود مسافرت رفتن بد باشد ! مسافرت به هزار و یک دلیل دیگر خیلی عالی است و اصل مسافرت رفتن هرگز بد نبوده و نیست! مصادیق اشتباه هیچ گاه کلیات درست را از بین نمیبرند!پس با رعایت اصول حتما به مسافرت بروید که لذت بخش است!
درنتیجه وقتی میخواهیم به دیگران توصیه کنیم باید مطابق اصول توصیه کنیم نه مطابق اتفاقات شخصی خودمان!!
هیچکس بهتر از خداوند انسانها را نمیشناسد زیرا خودش خلقشان نموده است ، پس چرا خداوند انسانها را جفت آفریده و آنان را تشویق به ازدواج کرده است؟ چرا ازدواج را در مسیر تکامل انسانها قرار داده است؟! اگر مجردی خوب تر از ازدواج بود چرا این همه حدیث وروایت در باب ازدواج و زندگی متاهلی داریم و چرا اهل بیت (ع) افراد را به ازدواج توصیه نموده و خود هم عامل به این موضوع بوده اند؟!
بله هم شما میتوانید دها مثال بیاورید که ازدواج کرده اند و به شکست برخورده اند و هم بنده میتوانم دها مثال بیاورم که ازدواج کرده اند و موفق بوده اند!! پس اینجا باید یک معیار و میزانی برای تشخیص باشد ،آن معیار و میزان قطعا دین مبین اسلام است،باید ببینیم اسلام انسانها را به چه چیزی و چگونه تشویق میکند ما هم همان کار را انجام دهیم
از یک بنده خدایی خیلی خوشم آمد، خانمی هستند که سه تا بچه دارند ( اگر اشتباه نکنم سه تادارند)
در جمعی بحث ازدواج مجدد آقایان شد، همه مخالف بودند جز یکی دو نفر که این خانم هم جزو موافقین بودند و آنقدر ایشان مومنه هستند و دلنشین سخن میگویند که همه جمع قبولشان دارند
حال جالب است بدانید چند سال پیش یک دخترخانم بی حجابی می نشنید زیر سر همسر این خانم !(همسرشان وضع مالی خیلی خوبی داشتند) بعد از یک مدت این خانم میبینند همسرشان بد جور شیفته این دختر شده و دارد کارشان به گناه میکشد به شوهرش اجازه میدهد که با این دختر ازدواج کند، یک مدت بعد از ازدواج شوهرشان با این دختر ،دخترخانم (دراوج نامردی) شوهررا مجبور میکند که زن اولش طلاق دهد،هرچه زن اول اصرار میکند که با دو سه تا بچه این کار را نکند مرد قبول نمیکند و آنقدر زن اولش را در تنگنا قرار میدهد تا زن مجبور به طلاق میشود( البته شوهرش مهریه زن و یک خانه ای کوچک که قبلا به نام زن اولش زده بوده زا به او میدهد) ، همه میدانند که این زن چه زجری در این مدت کشید تا آخر قبول کرد طلاق بگیرد و اکنون نیز با مشکلات زیادی روبرو است،حتی به او پیشنهاد ازدواج داده اند اما به خاطر فرزندانش قبول نکرده است
اما وقتی صحبت از ازدواج مجدد آقایان میشود میگوید: ازدواج مجدد را خداوند قرار داده،شوهر من آدم خوبی نبود و بد عمل کرد اما قرار نیست هرکس ازدواج مجدد کرد بد باشد،! اگر کسی واقعا عدالت را رعایت کند و زن دوم هم آدم خوبی باشد ازدواج مجدد هم خوب است ! ما هرچه در زندگی میکشیم از خودمان میکشیم نه از اسلام!!
دقیقا یاد این شعر می افتم که : اسلام به ذات خود ندارد عیبی ،هر عیب که هست از مسلمانی ماست...
این را فراموش نکنیم که قطعا متاهلی هم یک سری سختی و مشکلات دارد اما اگر در مسیر الهی باشد شیرین است و این بستگی دارد ما مشکل را در چه ببینیم و چگونه به زندگی نگاه کنیم!
در ضمن ما همه (اگر ان شاءالله مسلمان و شیعه باشیم)مبلغ دین هستیم زیرا راه سعادت انسانها تنها همین راه است ،پس قطعا باید برای آنچه دین به آن توصیه نموده تبلیغ نماییم که ازدواج نیز یکی از توصیه های دین اسلام است
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
شما که لطف کردید قوانین ازدواج اسلامی را خواندید لطفاً از همان مراجعی که رسالههایشان را خواندید توصیهای بیابید که آن زندگی بدون محبت برداشت شده توسط شما را پیشنهاد داده باشند. در واقع همه به شما خواهند گفت که این قوانین برای شکل دادن زندگی نیست بلکه برای جلوگیری از فروپاشی زندگی است جایی که محبت رنگ باخته و حق و حقوق واجب مطرح شود و هر کسی به دنبال این باشد که به او ظلم نشود
اول اینکه جایی که محبت رنگ باخته باشه ، باید دنبال این بود که محبت رو بوجود آورد نه اینکه همون یه ذره محبت که مونده رو هم نابود کرد!
علاوه بر این ، توصیه خالی به چه دردی میخوره؟!
مثالی قبلاً زدم باز تکرار میکنم. مثل اینه که یه نفر میخواد خونه اجازه کنه ، بعد قونین اینطور وضع بشه:
موجر اجازه داره هروقت دلش خواست مستاجر رو بیرون بندازه ، بدون هیچ دلیلی!
موجر اجازه داره هر وقت خواست بره یه مستاجر دیگه بیاره بذاره کنار این مستاجر و اصلاً هم نیاز به اجازه گرفتن از مستاجر اول نداره!
از اون طرف مستاجر حق داره در و دیوار خونهء موجر رو خراب کنه و چراغ ها و شیشه هاش رو بشکنه!
همچنین مستاجر حق داره هر وقت دلش خواست از دادن اجاره خونه امتنا کنه!
بعد بگیم:
البته توصیه میکنیم که با صفا و صمیمیت با هم کار کنید و اینها رو برای زمانی بذارید که محبت رنگ باخته باشه! :Gig:
باء;647498 نوشت:
محدودهی ایدهآل تعریف میشود و با ارائهی الگوهایی هم نشان داده میشود که این محدوده قابل دستیابی است، بعد گفته میشود تا میتوانید خود را به آن نزدیک کنید
جناب "باء" برادر عزیز ، من هم نگفتم هیچگونه محدوده ای تعریف نشه. حرف من اینه که به فرض قبول فرمایش شما که اگر تمام جوانب رعایت بشه ، اون وقت خواهیم دید که ازدواج چقدر عالیه ، سوال من اینه که چرا این محدوده اینقدر اما و اگر داره؟ عرضم اینه که چرا اینقدر زیاد و اینقدر محدودهء تنگ؟
ببخشید من کلاً روش صحبتم اینه که با مثال حرفم رو توضیح میدم. البته مثال به معنای مقایسه نیست قرص های لاغری رو شنیدید که تبلیغ میکنن؟
خیلی از افراد استفاده میکنن اما لاغر نمیشن. وقتی اعتراض میکنن این پاسخ رو میگیرن:
شما حتماً دقیق استفاده نکردید ، یا سر ساعت نخوردید ، یا منظم نبوده ، یا........
گفتم که میدونم مقایسهء بین این دو درست نیست. اما انتظار میره کاری که اینقدر از خوبی هاش تعریف میشه ، خیلی راحت تر از این حرفها قابل حصول باشه. نه اینکه اگر یک نقطه در اون اینطرف و اونطرف بشه زود مشکل پیدا کنه!
باء;647498 نوشت:
اگر گناه بد است چرا برای بسیاری از افراد لذتبخش است؟
صحبت های زیبا و درستی داشتید ولی پاسخ من نبود. میدونید چرا؟ چون قیاس درستی نفرمودید
و همینطور به نوعی حرف بنده در یکی دو پست قبل رو هم تایید فرمودید
در چند پست قبل عرض شد که ارزش ازدواج که شما می فرمایید در ثواب ازدواج است و نه خود ازدواج
بعد شما پاسخ دادید که نه منظور ما شیرینی خود ازدواج است
خب برادر گرامی ، وقتی چیزی شیرین و جذاب است ، مسلمان و غیرمسلمان ندارد و ارتباط چندانی با فطرت ندارد
بله اگر بفرمایید روش افراد بسته به نوع اعتقاد اونها متفاوته صددرصد میپذیرم. اما نه اینکه بفرمایید کلاً جذابیت چندانی ندارد
خدمت شما عرض میکنم که بیشتر دلیل ازدواج کردن افراد ، عادت و عرف هست ، نه علاقه و اشتیاق
به شخصه افراد زیادی رو دیدم که به دنبال ازدواج بوده و هستند ، اما تعداد کمی از اونها دلیل ازدواج رو میل و ذوق شخصی بیان میکنن
یارب;647532 نوشت:
بله کاملا حرف شما صحیح است! شما اگر بخواهید نمره بدهید این نمره را میدهید! اما اگر بنا بر اصول اصلی و دین اسلام بخواهیم نمره بدهیم کاملا برعکس نمره ای میشود که شما داده اید! پس نمره دادن شما میشود شخصی نه اصولی و منطقی و اسلامی!
یارب;647532 نوشت:
اما اگر فرد منصفی باشم میگویم هرچند بنده به هزار و یک دلیل مسافرت خوبی نداشتم اما دلیل نمیشود مسافرت رفتن بد باشد ! مسافرت به هزار و یک دلیل دیگر خیلی عالی است و اصل مسافرت رفتن هرگز بد نبوده و نیست! مصادیق اشتباه هیچ گاه کلیات درست را از بین نمیبرند! پس با رعایت اصول حتما به مسافرت بروید که لذت بخش است!
درنتیجه وقتی میخواهیم به دیگران توصیه کنیم باید مطابق اصول توصیه کنیم نه مطابق اتفاقات شخصی خودمان!!
سلام خدمت خواهر گرامی ، مؤدب و بسیار محترم
منم هیچ کجای حرفهام نگفتم که مجردی کلاً خوبه. متاسفانه دقت نفرمودید ، حرف من دقیقاً همین حرف شما بود
من هم میگم اگر کسی ازدواج کرد و موفق بود ، اگر آدم منصفی باشیم باید بگیم که برای ایشون خوب بوده
همچنین اگر کسی مجرد بود و مشکلی براش پیش اومد باید بگیم برای ایشون بد بوده و معلوم نیست برای همه بد باشه
اما همونطور که گفتم ، افراد مذهبی ، اگر هزار دختر و پسر باشند که خودشون با هم آشنا شدن ، ازدواج کردند و بسیار هم موفق هستند ، اما در مقابل چند مورد که به طلاق ختم شده باشه هم وجود داشته باشه ، بر خلاف فرمایش شما تمام اون موارد که مثبت بوده رو نادیده میگیرند و اصل موضوع رو صرفاً با چند مصداق شخصی زیر سوال میبرند
لذا حداقل میتونیم اینطور بگیم که صرف نشان دادن مصادیق ، دلیل خوب و قاطعی برای تایید برتری ازدواج به تجرد نیست
یارب;647532 نوشت:
این را فراموش نکنیم که قطعا متاهلی هم یک سری سختی و مشکلات دارد اما اگر در مسیر الهی باشد شیرین است و این بستگی دارد ما مشکل را در چه ببینیم و چگونه به زندگی نگاه کنیم!
باز هم شد همون حرف بنده که اگر برای ازدواج ارزش و زیبایی تعریف شده ، بیشتر در بحث رضای الهی و ثواب هست و نه اصل ازدواج
همونطور که گفتم تیر خوردن در راه خدا هم شیرینه ، اما معنیش این نیست که اصل تیر خوردن شیرین باشه
یه کم بحث از مسیر اصلی خارج شد که اشکالی نداره البته.
برای اینکه منظورم رو بهتر عنوان کنم یه مثال بزنم
من همیشه دوست داشتم گواهینامه رانندگی بگیرم و خودم پشت ماشین بشینم و رانندگی کنم چون رانندگی یکی از کارهای لذتبخش هست برام.
خوب پنج بار در امتحان رانندگی شرکت کردم و چهارمرتبه رد شدم و دفعه پنجم قبول شدم.و بعد از پنج شش ماه تونستم ماشین بخرم.
خوب اوایلش ماشین برام تازگی داشت و خیلی حس خوبی داشت. اما الان که تقریبا سه سال هم از عمر ماشین میگذره اون احساس تازگی اولیه رو نداره، اماهر روز که از سرکار میخوام برگردم خونه، چشمم به ماشینم که میخوره احساس خوبی بهم دست میده و تو دلم میگم خدا رو شکر که ماشین رو دارم و خیلی برام فایده دارداره.و وقتی سوار میشم هم همون احساس لذتبخش بودن رانندگی رو باز برام داره.
اگه هم خونه که هستم کسی بگه بیا بریم فلان جا بخاطر سوار ماشین شدن و اون لذت رانندگی با کمال میل قبول میکنم.
خلاصه اینکه با اینکه کار روزمره هست ولی هنوز یه کار لذتبخشه برام.حالا یکی ممکنه بگه اصلا براش رانندگی لذتبخش نیست و خسته کننده هم هست.وهست.ولی خوب من چنین حسی رو دارم.
و سوال تاپیک اینکه آیا میتونه ازدواج هم اینطوری باشه؟ییعنی هر چقدر هم بگذره هنوز لذتبخش و شیرین باشه؟ یا بعد از یه مدت یه چیز عادی میشه؟ و آیا میشه کاری کرد که عادی نشه؟
وقتی کسی خیلی توی یه چیزی غرق بشه و هدف اصلیشو گم کنه از همه چیز زده میشه مطمئن باش.اگه بدونیم هد زندگی چیه روز به روز عاشق تر میشیم
چطور؟ مثلا هدف ازدواج رو آرامش و رسیدن به خدا بدونمیم.خوب، این هدف چطور باعث روز به روز عاشق تر شدن خواهد شد؟
[="DarkSlateBlue"] mohsen1990;645896 نوشت:
تفاقا اگه هی بگی من فلان و بهمانم ریا میشه! اگه نگی که طوری نمیشه! مثلا من هیچوقت به کسی نمیگم که یک گنجم که به وخ ریا نشه! :khaneh:
ابراز علاقه زبونی شاید عادی بشه اما دوست داشتن درونی روز به روز بیشتر هم میشه!
تاثیر داره ! اگه همسرت از نظر ایمان و اعتقادات داغون باشه ممکنه یه کارایی بکنه که علاقت عادی که نه اصن از بین هم بره[/]
آخر کسی به این سوالاتم جواب نداد:Ghamgin:
افرین.اگه اینهمه دقتو توی همه جوانب زندگیت داشتی تا الان رفته بودی تیم ملی.شما بجای اینکه ایرادای منو بگیری به همون سوال استارتر جواب بدی کافیه.اسمشو نمیدونم چیه اینکه ادم یه جور باشه جوره دیگه رفتار کنه.نه اینکه اینجا همه منو میشناسن ریا میشه هان!منکه برام مهم نیس کی چی فکرمیکنه.اره من ریاکارم.میتونم.هرچی هستم به خودم مربوطه.None of your business
حالا چرا اینقدر عصبانی؟ :Narahat az:
ببخشش:ok:
سلام
نه فقط زندگی مشترک ، بلکه هر چیزی تا زمانی که اولش است و " نو " است ، شیرین است. ماشین ، لباس ، مبلمان و ....
اما در زندگی مشترک ، باید با اتخاذ روشهای صحیح ( = دیدگاهای صحیح >>> رفتارهای صحیح ) این طراوت را همیشه حفظ و حراست کرد و از آسیب ها مصون داشت تا همچنان ادامه یابد و با گذشت زمان عمیقتر هم بشود.
باید از لایه شیریتی طبیعی و محسوس اوائل زندگی مشترک جلوتر برویم و به شیرینی "معقول" آن برسیم که همیشگی است....
يه نكته توي پرانتز:
(من اگه دو نفر 100 در 100 و از هر نظر با هم تناسب داشته باشن ، باز هم 99 درصد آيندشون رو تضمين ميكنم و هميشه 1 درصد باقي ميذارم)
همين الان كه دارم با شما صحبت ميكنم ، 7 - 8 نفر رو ميشناسم كه فكر ميكردن بعد از ازدواج علاقه مند ميشن ولي الان به شدت پشيمون هستن
پاسخ شما برادر خوبم رو توي پست شماره 39 مفصل نوشتم:
http://www.askdin.com/thread47103-4.html#post646055
اما يك نكته ديگه رو هم اضافه ميكنم:
قياس جوان امروز با جوان 70 سال پيش قياس درستي نيست. نه اينكه نشه خصوصيات خوب گذشتگان رو الگو قرار داد. اما قياس كار درستي نيست
مثلاً گفته ميشه قديمي ها خيلي كم توقع بودن. خب در چه چيزي كم توقع بودن؟! مگه چقدر از امكانات امروز در اون زمان هم بوده؟ تبلت؟ كامپيوتر؟ اتومبيل؟ حقيقت اينه كه خيلي از اين چيزها وجود نداشته و همچنين شرايط اون دوران متفاوت از حال بوده ، لذا اگر همون قديمي ها هم اين مسائل رو داشتن ، شك نكن كه استفاده ميكردن
سلام خدمت هر دو خواهر گرامي ((مهر)) و ((mah.17))
دو نمونه شناخت داريم:
1 - شناخت قبل از انتخاب
2 - شناخت تكميلي ، بعد از انتخاب
صحبت و بحث اصلي ما درمورد مورد شماره 1 هست ، نه مورد 2 . در حاليكه بحث عقد كه شما دو بزرگوار فرموديد مرحلهء دوم هست. زماني كه ديگه زن و شوهر هستن و قراره تا مثلاً تا يكي دو ماه ديگه برن سر خونه زندگيشون
يعني شما شناخت لازم رو پيدا كرديد ، انتخابتون رو كرديد و ازدواج هم كرديد!!!اصلاً هم مهم نيست كه اسمش در عرف چيه (هر چي ميكشيم از دست همين عرف ميكشيم) شناخت اول كه عرض كردم به اين منظور هست كه ببينيم آيا اون فرد (زن يا مرد) براي زندگي با ما مناسب هست؟ آيا تفاهم داريم؟ آيا به هم علاقه داريم؟ آيا تمايل جنسي به هم داريم؟ آيا از نظر فرهنگي ، اخلاقي ، اعتقادي ، سطح علمي و...... با هم سازگار هستيم؟ يا خير در دوران نامزديِ واقعي (نه چيزي كه عرف ميگه) شما اگر فهميديد با هم تناسب نداريد ، عذرخواهي ميكنيد و به دنبال زندگي خودتون ميريد
اما در دوران عقد اگر فهميديد كه موارد بالا رو نداريد ، بايد طلاق بگيريد
سلام
به نظر شما اگر دو نفر به لحاظ شخصیت و اعتقاد تا حدودی متفاهم باشند,(یعنی همو بفهمند) دیگه امایی می مونه؟!!
مگه وقتی دو نفر شخصیت مشابه و یکسانی داشته باشند, و از یک اصول اعتقادی هم پیروی کنند!
مذهب چه شق ثالثی می تونه باشه؟
اگه منظورتون اختلاف مذهبیه
اصلا حرفشو نزنید فرقی هم نمیکنه سنی زن باشه یا مرد...
اگه هم منظورتون از تفاوت زیاد مذهبی روش ها باشه...
چون گاهی دو نفر تو اصول با هم به تفاهم رسیدند ولی تو روش هر کدوم یک روشی رو می پسنده و فرقی نمی کنه موضوع مادی باشه یا معنوی
من از خودتون می پرسم چه معیاری برای فهم اینکه کدوم روش درسته و کدوم غلط هست؟
حالا فهمیدیم
چه قدر مهمه
در زندگی زناشویی غالب اوقات شخصیت و افکار مقابل مون شکل گرفته و بسته شده
بخصوص بعد دوران برزخ تو زندگی مشترک زوجین کمتر دست از افکار و روش هاشون میکشند...
اینجا حتی اگه روش شما درست هم باشه و او هم متوجه بشه...
باز خیلی به ندرت پیش میاد کوتاه بیاد
باز میرسیم به سازش در زندگی مشترک
یا اگه الان تو مجردی هستیم خوب چشامونو باز کنیم ببینیم طرفمون تو اصول و تو روش هم متفاهم منه یا نه؟
هی
چه قدر سخته دست یافتن به حورالعین
طبق ایات سوره واقعه فکرکنم
حورالعین مخصوص السابقون السابقون هست
و اصحاب الیمین فقط زوج بهشتی دارند که از حورالعین به مراتب پایین تره
یعنی من الان از این غبطه بمیرم هم جا داره
می فهمی...
سلام
اگه هدفت از ازدواج اینه
مطمئن باش
زن اگه تورو دور نکنه نزدیک نمیکنه
ی کتابی از شهید چمران بود عنوانش یادم نیست
ولی تو اون گفته بود من فکر می کردم عشق مجازی (همسرشون) می تونه منو به خدا نزدیک کنه
ولی دیدم
زن
محدودیتهای خاص خودشو داره
و دل من خیلی خیلی بالاتر از این محدودیتها می طلبه
هدف از ازدواج رسیدن به خدا نیست
بله از این جهت که صرفا جلوی هوای نفس گرفته بشه یا نصف دین حفظ بشه...
خیلی جالبه:Khandidan!:
بگذریم
شما بهترین عسل که از بهترین و دارویی ترین گیاهان دنیا باشه و فقط زنبور از اون گیاه ها تغذیه کرده باشه
تصور کردید
حالا این عسل رو بریز تو ی ظرف خونی , دیشی...
ظرف دنیا خواهر
ظرف ناشیرینیه
اولش تا آخرش...
و فقط ی چیز اونو شیرین میکنه
همانطور که "آب"
و اون گذشتن از صورتهای متغیر دنیاست و دست پیدا کردن به بطن بطن لا یتغیر هستی...
اگه تونستی صور دنیا رو به اون بطن ربط بدی
دنیا اولش تا آخرش شیرینه شیرینه شیرین میشه
بگذریم
شما هم برو برای حور العین کار نیک کن
اگه می فهمیدیم حور العین چیه و چه را خدا از بین این همه بهشت اونو کل سرسبد بهشت تو قرآن معرفی کرده
به من خورده نمی گرفتید
سلام دستت درد نکنه کل مطلب رو نقل قول کردی
میگی ما که نفهمیدیم
می ترسم تو سایت ترک باشه ولی معذرت از همه شون
مگه ترکی نوشتم!!!
دیدم هیچکس تو این سایت به ما لقب نداد
خودمون گفتیم
بابا بزرگ که میتونیم باشیم
بابای سایت
از این بابا ها که وقتی شیفت عصر بچه ها می رفتن خونشون همه کلاس ها رو تمییز می کرد صحن حیاط رو تمییز می کرد و...
خوب من قبلا یه بار گفتم
به نظر من اگه خودمون رو مومن و معتقد بدونیم باید هدف مون از ازدواج همون باشه که خدا در آیه 12 سوره روم گفته: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها. ..پس 1- به آرامش رسیدن 2- اشاره شده که این ازدواج و محبت از آیات خداونده.آیات هم نشانه هایی هستن که نشانه خدا هستن و انسان رو به خدا میرسونن پس ازدواج رو اگه بعنوان آیه و نشانه خداوند بهش نگاه کنیم باعث رسیدن به خدا میشه.
مگر اینکه این آیه رو بخوایم قبول نکنیم
خوشم اومد
نه!
خوشم اومد
نه عزیز من مسلمانم و فدایی قرآن خدا
ولی من تفسیر شما و ترجمه تحت اللفظی شما رو نمی تونم قبول کنم...
بگذریم
باعث میشه به زندگی که داری قانع باشی سر هرچی هی به خانوادت گیر ندی مهربون باشی دروغ نگی خیانت نکنی چون میدونی خدا اینارو دوست داره و براشون اجر بزرگی گذاشته
''مطمئن باش رفتار اونم میشه مثل تو''
قانع شدی داداشم؟
سلام.ببخشید من دوباره نظر میدم چون شروع کننده تاپیک جناب مهران هستن حق دارن ک تا تموم شدن تاپیک همه سوالات شون جواب داده بشه ... ب دوستان هم پیشنهاد میکنم ب این بنده خدا ک تاپیک زده تا جواب بگیره هم توجه کنین نه اینکه مباحثات خودتونو در پیش بگیرین ...
خب سوال اول : ببین برادر گرامی اگه هدف ات رضای خدا باشه این هزار تا تاثیر داره تویه زندگیت اولیش اینه ک همه کارات برکت میکنه بله برکت ... برکت فقط بحث اقتصادی نیس ک شما اگه واسه ازدواجت هم خدا رو در نظر بگیری و محض رضاش بری جلو قطعا بعد ازدواج از برکاتش هم بهره مند میشی و دومیش هم اینه ک شما میتونی طرف ات رو هم بسنجی و محض محک زدن هم ازش بپرسی هدف اش از ازدواج چیه یکی میگه پول یکی میگه آرامش یکی هم میگه رضای خدا ... سومیش اینه ک کارهای عبادی ک با همسرتون بعدها انجام میدین مثله نماز جماعت هم ب محبت تون برکت میده و هم باعث نزدیک تر شدن خودتون بهم میشه و هزار تا دلیل دیگه ک میتونم تا صبح واستون تایپ کنم ...
سوال دوم : بحث گذشت تویه زندگی خیلی چیز حساسیه اول بگم ک گذشت با خاکی بودن خیلی فرق داره آدم همیشه باید خاکی باشه حتی واسه همسرش و خاکی بودن یعنی اینکه خیلی زیاد ب عیوب خودت نگاه کنی و ممنون از همسرت باشی ک داره تحمل ات میکنه و اما گذشت موقعی پیش میاد ک ممکنه طرف مقابل خطایی ازش سر زده باشه و اون موقع ست ک شما میتونی یه دعوای درست و حسابی راه بندازی و گند بزنی ب محبت تون و یا در مورد اشتباه اش باهاش حرف بزنی و بهش بگی ک خیلی ناراحت شدی ولی اینم بهش بگی ک میدونی دیگه این کار رو تکرار نمیکنه و همون جا خودت هم از صمیم قلب فراموشش کنی ... مطمئن باش پرو ک نمیشه هیچ کلی هم بدهکار گذشت شما میشه ...
سوال سوم : بحث ایمان و تقوا یه بحث عجیب و قریب تویه زندگی هست خیلی عجیب از این بابت ک اگه ایمان و اعتقاد هم نداشته باشی زندگیت راه خودشو میره ولی شیرینی اعتقاد رو کسی میچشه ک از یه سری خواسته هاش شاید لازم باشه ب خاطر ایمان طرف بگذره و این باز ب زندگی تون برکتی میده ک بیا و ببین ... بذار یه مثال بزنم ک واست جا بیفته ... من و همسرم زندگی نرمالی داریم و خدا رو شکر از نظر اقتصادی تامین هستیم خب یه موقعی با همسرم میایم و برنامه اقتصادی آینده رو میریزیم و گاهی همسرم ترس از این میاره ک ما یه موقعی تویه زندگی کم بیاریم از نظر مالی ... خب تویه این موقعیت من یا خانومای متاهل کاملا میتونیم نگرش های عجیب قریبی داشته باشیم و یا هم منطقی چن تا شو واست میگم ... کسی ک از نظر مذهبی پایین باشه میگه نکنه واقعا کم بیاریم من نمیتونم زندگی کنم و اینجور مباحث و کلا مرد بنده خدا رو خورد خاکشیر میکنه و شایدم باعث دعوا بشه ... یکی هم میاد از یه طرف دیگه میفته و میگه بیا از الان ب خودمون سفت و سخت بگیریم ک بعدها شاید کم نیاریم ... و اما ... خانومی ک مذهبی باشه و از نظر ذهنی هم پختگی کامل همسری رو داشته باشه میاد میگه ک تا الان ک خدا بی نیازمون کرده کسی ک تا الان هوامونو داشته بقیه اش رو هم خودش درست میکنه و یه چن تا مثال هم از کسایی ک پایین تر از خودشون هستن میزنه ک خدایی نکرده مرد نگران آینده نباشه و با خیال راحت فکر امروزش رو بکنه .... حالا خودت مقایسه کن ... من فقط گفتم این زن و مرد دارن حرفش رو میزنن ببین اگه واقعا تویه همچین موقعیتی قرار بگیرین کدوم شون میتونن محبت خانواده رو محکم نگه دارن و اینجور جاهای سخت ایمان و اعتقاد ب کمک محبت خانواده میاد ...
سوال چهارم : عشق بعد ازدواج مثله هیچ چیزی نیس ک تویه مجردی تجربه کرده باشی و کسایی ک دوست جنس مخالف رو تجربه نکرده باشن ب جرات میتونم بگم بعد ازدواج یه سود عظیم میکنن چون تجربه اول خیلییییییییییییی شیرین و لذت بخش میشه ... عشق همسر ب همسر رو نمیتونم ب هیچی تشبیه کنم چون پس فردا ک ازدواج کردین خدایی نکرده ب بنده گیر میدین ک این تشبیه شما تشبیه مع الفارق بوده ک ... فقط همین رو میتونم در موردش بگم ک (باز هم تاکید میکنم اگه چاشنی اش تحقیق و هم کفو بودن باشه ) معنای واقعی یه یک روح در دو بدن رو با تمام وجودت درک میکنی تا آخر عمر و ب قول همسرم تا پیش خداااااا ....
خب اینم از جواب سوالاتون ...
دوستان دقت کنین من نه زندگیمو ب رخ کسی کشیدم نه میخوام بگم زندگی ما یه چیز ماورایی و از این حرفای عامیانه اس ... من اگه حرفی زدم فقط و فقط ب خاطر اینه ک از حرفای عامیانه ای ک از متاهل ها میشنوین و سرد میشین دورتون کنم ... و زکات علمی رو بدم ک با تجربه ب دست اش آوردم ... موفق باشین ...
جواب های خیلی خوبی دادید.
ممنون
یکی از اشتباههایی که بسیاری از دختران قبل از ازدواج مرتکب میشوند، اصرار به هم شکل شدن است. آنها فکر میکنند قبل از شروع زندگی باید گربه را دم حجله كشت و برای این کار تلاش میکنند همسر آیندهشان را با دعوا، قهر، خواهش و هر راه دیگری که میدانند عوض کرده و شبیه خود کنند. آنها فکر میکنند همشکل بودن و همرنگ بودن، تضمینی برای ازدواج موفق است، اما اشتباه میکنند. اگر شما هم چنین فکری را در سر دارید، نباید فراموش کنید که شما و همسرتان، از 2خانواده و 2فرهنگ متفاوت هستید و هرگز نمیتوانید دنیا را از یک دریچه ببینید. شما تجربهها و باورهای متفاوتی دارید و تا زمانی که در تعارض با هم قرار نگیرید و از این باورها چماقی برای کوبیدن هم نسازید، تهدیدی متوجه شما نخواهد بود.
هیجان را با عشق اشتباه نگیرید
سلام
اگه نگاه درست به زندگي و خصوصياتي مثل وفا و گذشت باشه زندگي به بم بست نميخوره حتي اگه با فرد مورد علاقه ت ازدواج نكرده باشي
بعدم اينكه توي اين دنيا هيچي خالص و كامل نيست
حرص الكي نخوريد
با خدا حال كنيد
بگو خدا..! از زندگي و عشق و حال تو فقط خواستنشو بهم دادي...پس داشتنش چي؟؟؟
اونورم كه ميريم جهنم...
خيلي باحالي
قسمت دوم حرف تون که باعث افسردگی میشه:hey:
اقا مهران من مامان بزرگ بابا بزرگم خيلي عاشق هم هستن بر خلاف اون يكي بابا بزرگم كه مامان بزرگم فوت شد چهلش نشد رفت زن گرفت:Nishkhand:
انقدر اين دوتا همديگه رو دوست دارن كه كل فاميل تعريفشون رو ميكنن پنجاه و خورده اي ساله كه با هم زندگي ميكنن مامانم ميگه يكبار نديده اينها قهر باشن يا دعوا كنن
أصلا تو جمع مثل پروانه دور هم هستن يكبار من از مامان بزرگم پرسيدم چي باعث شده اينجور بشيد گفت مهمترين چيز اونم احترام متقابل ميگفت خيلي جاها نظراتمون با هم فرق داشت ولي احترام هم رو حتي تو خلوت هم نگه ميداشتيم عشق و إيثار و اينها همش مهمه ولي احترام باعث ميشه هيچ وقت تو زندگي تنش نباشه همين ارامش مولد عشقه
اين زندگي ها كه شما ميگيد اولش شيرينه چون رودر بايسي دارن احترام ميذارن ولي به مرور به بهونه صميميت خيلي حرفها و رفتارها رو إنجام ميدن كه باعث دل خوري ميشه
هر زندگي ميتونه تا اخرش شيرين باشه به شرطه احترام :ok:
چطور باید این احترام رو هميشه حفظ کرد؟
تمرين كنترل خشم :ok:
منم یه موقعی سوال استارتر بصورت جدی تو ذهنم بود و سفت و سخت دنبالش بودم ، یه بار سخنرانی از استاد بانکی دیدم که به همین موضوع اشاره میکرد و بازش کرد و وقتی توضیح داد قانع شدم و بعدا هم که بهش فکر کردم کاملا برام جا افتاد ، تو بزرگان از این دست زیاد داشتیم اما میتونید رفتار پرفسور حسابی رو هم با خانمشون بخونید ، احتمالا تو نت بگردید پیدا میشه ، مصداق و مثال که باشه فهم موضوع آسونتر میشه . این قضیه احترام متقابل شامل خیلی موضوعات و تفکرات میشه که در قالب یه تاپیک نمیگنجه ، اینجا فقط میشه اشاره کرد اگه واقعا دنبالش هستید برید و تحقیق کنید .
از اینکه لفظ "...آقا" یا "...خانوم" همیشه ترک نشه شروع میشه تا خیلی موضوعات بزرگتر .
پسر پرفسور حسابی تعریف میکنه هر وقت مادرم میرفت پیش پدرم ، پدرم بلند میشد و به احترامش می ایستاد و بالعکس .
حالا اینها رو با الان مقایسه کنید که طرف بعد دو ماه نامزدی طرف رو با اسم کوچیک تو جمع صدا میزنه ، احترام منافاتی با صمیمیت نداره (چیزی که به اشتباه خودم فکر میکردم اینجوریه ) .
این طرز فکر ها یه شبه تو ذهن آدم شکل نمیگیره ، کار میخواد ، تحقیق ، وقت گذاشتن و پیگیر بودن ...
اونایی که مسول بودن اینا رو نگفتن و یادمون ندادن ، خودمون که میتونیم یاد بگیریم . هیچوقت برای یاد گیری دیر نیست ...
.
فعلا که هر چی تلاش میکنم به در بسته میخوره
دوستان در سایت چندبار رفتن خواستگاری ولی برای من اصلا موردی که برم خواستگاری اش نیست
هرچی هم به واسطه ها میگیم یا واسطه جدید پیدا میکنیم میگن دخترهایی که ما میشناسیم یا چادری نیستن یا اونهایی که چادری هستن سنشون از تو بیشتره
خانواده هم که فعلا افتادن رو دور گفتن اینکه تا تخصص نگیری برات نمیریم خواستگاری و اینا
هرچی باهاشون صحبت میکنم حاضر نمیشن برای من اقدام کنن
هر چی هم دعا میکنم، نماز حاجت میخونم، زیارت حرم امامزادگان میرم فایده نداره
خیلی دلم گرفته:hey::grye:
کلا صفحه 9 تاپیک ----> خارج از موضوع بحث تاپیک ----> :offlow:
سلام.
ممنون از صحبت ها تون.
ولی پاراگراف اول صحبت تون خیلی من رو ترسوند!
اگه قراره سه سال اول بعد از ازدواج از بدترین سالهای عمر آدم باشه که:hey:...در همین حال که روزهای سختی رو سپری میکنم بخوام سه سال تلخ رو تجربه کنم دیگه واقعا:geristan:
سلام عزیز دل برادر،
کی گفتم تلخترین سالهای عمرم بود؟ حقیر که گفتم در سختترین شرایط هم باز وضعم از زمان مجردی خیلی بهتر بود و اصلاً قابل قیاس نبود. آنچه که گفتم به این معنا بود که آن سالها نتیجهی ازدواج مثل بهشت و بدون نقص و سختی نبود، نه بیشتر.
نگران نباشید و اقدام کنید و تردید هم نکنید ... نعمت همسر نعمت بزرگیه ... ان شاء الله ازدواجی کنید که هر وقت به همسرتان نگاه میکنید تواضعتان نسبت به خداوند افزوده شود و شکرگزار خدا باشید برای نعمتی که خود را شایستهی آن نمیشناختید، ان شاء الله. اجازه ندهید که شرایط سخت فعلیاتان شما را در ایستادگی بر معیارهای بحقتان در انتخاب همسر سست کند، برای رضایت خدا قبول کنید یا رد کنید تا ببینید که ازدواجی که برای رضایت خدا باشد کمکم شور میشود یا تا بهشت قیامت شیرین باقی میماند ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله و التماس دعا
یا علی علیهالسلام
آخه گفتید:
خیلی اینها ترسناک بود برام:farar::farar::farar:
سلام علیکم،
خوب پس ببینید نسبت به سالهای تجردم چه حسی دارم! البته خودتان هم دارید تجربهاش میکنید، تازه الآن نمیدانید نعمت همسر چیست و سختی میکشید اگر دانستید که چه نعمتی است و این همه سال از آن محروم بودید خواهید فهمید که وقتی در مورد مشکلات زناشویی صحبت میشود منظور این نیست که مشکلات تجرد کم یا کوچک باشند ... البه بشرطه و شروطها که همسر بد جلوهای از جهنم را به استقبال انسان میآورد که هر روز هزار بار آرزوی تجرد کند! مشخص است که کلاً اهل اغراق هستم، ز سمّ ستوران در این پهندشت، زمین شش شد و آسمان گشت هشت، شما پیام را بگیرید خیلی به بزرگ و کوچک کردنها و مقیاسهای مطرح شده گیر ندهید و رویشان گیر هم نکنید، لپّ کلام اینکه مطابق رضایت خداوند ازدواج کنید تا دربی از دربهای رحمت خدا به رویتان گشوده شود و این رودخانهی شهد و عسل رودخانهای نیست که به این راحتیها بویش عوض شده و تلخ شود، بلکه تلخیها را میگیرد و برطرف میکند، مگرآنکه استحرامه (در مقابل استحاله!) شود و مثلاً درب دنیاپرستی و اینها به زندگی باز شود که اولین ثمرهاش فقر است و ثمرهی بعدی آن بسیاری از اختلالات و به تبع آن اختلافات خواهد بود.
فقر یک پدیدهی ذهنی است. استاد اخلاقی اینطور توضیحش میداد که یک روز یک مرد به پیش دوستان قدیمش رفت که از زمان مدرسه از آنها خبر نداشت، زندگی سادهای داشت و راضی بود ولی دوستانش هر کدام در مشاغل خود خیلی پیشرفت کرده بودند و در لابلای صحبتشان همهاش صحبت از ویلاها و سفرهای خارج و ماشینهای آخرین مدلشان بود و اینکه مثلاً فلان ماشین گرانقیمت که اصلاً به درد نمیخورد و زیر قیمت باید ردش کرد که فقط از شرّش خلاص شد، مردها اینها را دید و شنید و زندگی سادهاش در نظرش رنگ باخت و حقیرانه به نظرش رسید و ناگهان خود را فقیر یافت، به نزد دوستانش رفت و برگشت، چیزی هم خرج نکرد و مالی از اموالش کم نشد، ولی غنی رفت و فقیر برگشت، او دارایاش کم نشده بود بلکه نیازهایش بزرگ شده بودند ... محافظت از زندگی در مقابل همنشینان و دوستان خیلی اهمیت دارد تا زندگیاتان تلخ نشود، خیلی دقت کنید که چه کسانی را برای دوستی خودتان یا خانمتان برمیگزینید و با چه کسانی چقدر رفت و آمد دارید و خط قرمزهای حریم خانوادهاتان کجاست و غیره ... همه چیز فقط زن و شوهر نیستند ... عواملی که میتواند آرامش یک خانه را بر هم بزند فقط در انتخاب همسر خلاصه نشده است ... شیرینی ازدواج را باید حفظ هم کرد ... کار سختی نیست ولی اینطور هم نیست که دیگر بیخیال شویم و بگوییم اصلاً کاری نیست که لازم باشد انجام دهیم ... و البته فقر تنها یک مثال بود ... باقی موارد حتماً در تاپیکهای دیگر توسط اساتید و دوستان مورد بحث قرار گرفتهاند ... صحبت سر این است که ازدواج به خودی خود هرگز تلخ نمیشود مگرآنکه رودخانهی متعفنی را به آن راه بدهند ...
در پناه خدا باشید ان شاء الله
یا علی علیهالسلام
ناب مهران نکنه شما دنبال همسر بعدیت هستی و میخای سنت اسلامو پیاده کنی؟ آخه سوالت به معنی اینکه زندگی متاهلی تجربه کردی که بعد چند سال ترش شده برات!!
خانم ها باید اون دنیا پاسخگو باشن که شوهرشونا از داشتن دوسه همسر محروم کردن
حالا من مجرد چه کمبودی دارم؟
سلام علیکم،
شنیدید میگویند از نخورده بگیر بده به خورده!؟ الآن چی را برایتان توضیح بدهم؟
دختری که بچه ندارد بگوید من کمبودی ندارم که بخواهم مادر شوم چه خواهید گفت؟
فقط همینقدر بگویم که خداوند فرموده «انا خلقناکم ازواجاً»، یا فرموده که برای شما همسرانی قرار دادیم که به ایشان به آرامش برسید. مثال شخص مجرد خوشحال مثل کسی است که در جای شلوغی کار میکند و به او گفته میشود چطور با این شلوغی کار میکنی و او میگوید من که صدایی نمیشنوم!؟ بعد صدا قطع میشود و او میگوید وای چه آرامشی ... و تازه میفهمد که چقدر اطرافش شلوغ بوده است و او نمیدانسته ... اصل خلقت انسان هم در زوجیت است ... مجرد بودن علاوه بر اینکه آسیبپذیری انسان را زیاد میکند به خودی خود هم یک محرومیت است از رحمت بزرگی از طرف خدا ...
بگذریم ... اگر شرایط ازدواج را نداشته باشید و کمبودی هم احساس نکنید همین بهتر که گمان کنید کمبودی هم نیست ... و البته خیلی تأکید دارم که هر ازدواجی هم برطرف کنندهی کمبودها نیست، ازدواج باید از طریق بیان شدهاش باشد (مثلاً بر اساس معیارهایی که معرفی کردهاند یا با شرایطی که معرفی کردهاند) که نتیجهی تضمین شدهاش را هم داشته باشد ...
خدا عاقبت همهامان را ختم به خیر کند و در دنیا و در حین مرگ و در برزخ و در قیامت و آخرت ما را از رحمتهای بیپایان خود محروم نکند ...
یا علی علیهالسلام
یه تناقض هم بین حرفهای دوستان هست:
درباره هدف از ازدواج
درباره شیرین بودن یا تلخ بودن:
درباره چگونگی داشتن زندگی شیرین و تفاهم:
حرف من از این نقل قول از صحبتهای شما این بود که:
من الان در دوره مجردی هستم و سختی های زیادی داره که قبلا بحثش رو در تاپیک های قبلیم کردم
شدیدا دنبال ازدواج هستم چون فکر میکنم ضمن اینکه هدفم رو قرار دادم اون چیزی که خداوند در آیه 12 سوره روم گفته، من رو از این حالت و مشکلات نجات میده.
اما جاهایی شنیدم یا خوندم که اگه ازدواج کنی اولش فقط خوبه و بعد عادی میشه.این بود که اومدم این تاپیک رو زدم بپرسم چرا اینطوری میشه؟و آیا راهی هست که اینجوری نشه؟
شما گفتید سه سال اول ازدواج براتون خیلی سخت و تلخ بود بعد شیرین شد.که من از این حرف تون ترسیدم چون گفتم با این تفاصیل ازدواج من رو به اون هدفی که گفتم نمی رسونه: یعنی باعث آرامش داشتن نمیشه-مشکلی{مشکلهایی} به مشکلات قبلم اضافه میکنه-باعث بهبود حالم نمیشه چون اوایلش شیرین نیست-و...
سلام علیکم برادر عزیزم،
خب شما چرا تفسیری که خودم از حرفم میدهم را قبول نمیکنید و مدام تفسیر خودتان را تکرار میکنید؟ سخت بود ولی ... ولی ... ولی ...
بعد هم فقط که حقیر در این تاپیک مطلب ننوشتم، دوستان دیگر هم نوشتند، برخی هم گفتند که ابتدای زندگیاشان خیلی شیرین بوده است و یا دورهی نامزدی معروف است که شیرینترین دورهی زندگی زناشویی است (لابد با این فرض که بیمسؤولیتی و رفتاری مانند دوستان با هم داشتند خوشایندتر از ازدواج است که مسؤولیت و غیره هم دارد :Gig: اگر اینطور باشد ازدواج موقت خیلی شیرینتر از ازدواج دائم است لابد، هم برای دختر و هم پسر!)، خوب شما چرا با حرف حقیر ترسیدید، به این امید باشید که شروع زندگیاتان مانند آن دوستان دیگر باشد، اصلاً از کریم باید زیاد خواست شما از خدا بخواهید که هم شروع زندگیاتان شیرین باشد و هم ادامهاش ...
عدد سه سال هم برای حقیر اینقدر بود و طبیعی است که قابل تسرّی به دیگران نباشد، شاید برای یک زوج دیگر یک سال باشد یا شش ماه و یا یک هفته و یا هیچی و برای یک زوج دیگر تا آخر عمرشان هم ادامه داشته باشد و برخی مسائل هرگز برایشان حل نشود ... شما به این دید که با ازدواج قرار است وارد مشکلات جدید بشوید که نباید به مسأله نگاه کنید، این طبیعی است که هر کار خوبی که بخواهید بکنید یک سری موانع و سختیها درش باشد ولی اینکه به معنای توجیه توقف و درجا زدن نمیشود ... شما اول ازدواج کنید تا وارد گود شوید بعد بیایید اینجا با کارشناسان و دوستان صحبت کنید که چه کنید که شیرینی ازدواجتان برایتان مستدام شود :ok: الآن تمرکزتان را روی ازدواج صحیح و عاقلانه بگذارید ... به هر حال با توجه به شرایطی که درش هستید ناچار از ازدواج هستید پس خودتان را درگیر این مسائل نکنید :Gol:
در پناه خدا باشید ان شاءالله
یا علی علیهالسلام
سلام برادر عزیزم
چون با هم صمیمی هستیم و شما هم درک بالایی دارید خیلی راحت میگم:
این پست شما رو از ابتدا تا انتها قبول ندارم یه روز خواهر همسرم با من صحبت میکرد. گفت:
((استادمون دیروز میگفت که آشنایی خارج از خانواده آخرش به جدایی ختم میشه و بعد هم چندتا از دخترهای محل رو مثال زد که با پسری آشنا شده بودن و باهاش ازدواج کرده بودن اما آخرش طلاق گرفته بودن)) بهش گفتم:
((استادتون یا اشتباه کرده یا اینکه عمداً دروغ گفته)) تعجب کرد و گفت:
((اما من خودم اون دخترها رو میشناسم. واقعاً با مردی آشنا شده بودن و بعد جدا شدن!)) بهش گفتم:
((یکم فکر کن ببین توی محلتون دختری رو نمیشناسی که خودش با مردی آشنا شده باشه و ازدواج کرده باشه ، اما همچنان در حال ادامهء زندگی باشه؟)) یکم فکر کرد و گفت:
((چرا میشناسم. اتفاقاً خیلی هم همدیگه رو دوست دارن و زندگی شیرینی هم دارن)) دوباره پرسیدم:
((فکر کن ببین دختری رو میشناسی که سنتی ازدواج کرده باشه ، اما بعدش طلاق گرفته باشن؟)) باز فکر کرد و گفت:
((بله میشناسم. فلانی و فلانی و فلانی....)) گفتم:
((اما استاد تو فقط اسم خانمهایی رو آورد که ازدواج سنتی داشتن و طلاق گرفته بودن تا ذهن شماها رو به سمتی که خودش دلش میخواد جهت بده. فکر کن استادتون میومد و فقط اسم اونهایی رو میگفت که ازدواج سنتی داشتن و طلاق گرفتن. اون وقت شما چه برداشتی میکردید؟)) گفت:
((به ازدواج سنتی بدبین میشدیم....)) گفتمش:
((و اینطوریه که میشه ذهن شنونده رو به طرف مورد نظر متمایل کرد. منظور من این نیست که دختر و پسر برن خودشون بِبُرن و بدوزن ، اما ابداً اینظور نیست که دختر و پسر اگر سنتی ازدواج کنن حتماً موفق بشن یا اگر غیرسنتی ازدواج کنن حتماً شکست بخورن)) با عرض معذرت شما هم به نوعی دارید همین کار رو میکنید
وقتی گفته میشه که فلان افراد بعد از ازدواج هزارتا مشکل پیدا کردن ، میفرمایید:
اینها راه و روشش رو بلد نبودن وگرنه اصل ازدواج بد نیست
اما وقتی گفته میشه فلان مرد یا زن مجرد فلان مشکل رو داره ، میفرمایید:
من با اینکه همسر بسیار خوبی دارم ، اگر بخوام از 20 به ازدواج و مجردی نمره بدم ، اینطور نمره میدمبله دیگه ، همش بخاطر مجرد بودنه ، اصلاً مجردی اصلش ضرر داره
ازدواج = 1
مجردی = 19
1 نمره که از مجردی کم کردم بخاطر مسائل جنسی هست که اگر نبود 20 میدادم
خوب معایب ازدواج رو که باعث شده اینقدر ازدواج در دید شما ناپسند و منفور باشه و مجردی بهشت باشه چیه؟
بگید شاید ما هم از این دوره مجردی به جای غصه خوردن لذت بردیم
تناقض نیست برادر. قبلاً هم در یه تاپیک دیگه به این مسئله و دلیلش اشاره کرده بودم که البته کسی اهمیت نداد! :Nishkhand:
موضوع اینه که هر کسی داره صرفاً تجربیات خودش رو میگه که لازمه اما به هیچ وجه پاسخ کاملی نیست
سلام علیکم و رحمة الله،
در این صورت اعتراض شما به حقیر نیست و باید با خدا و پیامبر خدا و صحبت کنید که چرا آنطور فرمودهاند، چرا ازدواج توصیه شده و چرا نصف دین رو کامل میکنه و چرا بیشتر اهل جهنم را مجردها تشکیل میدهند و چرا حضرت زهراء سلاماللهعلیها فرمودند که حضرت علی علیهالسلام در جایگاه همسر بهترین وسیله و کمک هستند برای رسیدن به خدا و چرا خداوند انسان را زوج آفرید و چرا از ما برای خودمان همسرانی قرار داد که به آنها آرام بگیریم. عدد ۱ در مقابل ۱۹ عدد قابل توجهی است و اینکه نیاز جنسی اگر نبود به جای ۱۹ به تجرد ۲۰ میدادید سبب جدیتر شدن اشکالی که شما به ازدواج وارد میکنید هم میشود و اینکه نیاز جنسی را یک گرفتهاید و همه میدانند اهمیت این بحث چقدر است نشان میدهد که آن ۱۹ حسنی که در تجرد سراغ دارید باید از حیث بزرگی سر به فلک بزند ... تازه با وجود آنکه به اعتراف خودتان همسر خیلی خوبی دارید ... لابد بقیه باید نمرهی ۱ در مقابل ۹۹۹ بدهند ... برادر عزیزم ایراد شما متوجه خداست نه حقیر ... حقیر ازدواج را طوری دیدم که مطابق قرآن و روایات انتظارش را داشتم ... اگر بگویند از پاداشهای بهشتی این است که با همین همسرت در بهشت هم باشی حقیر ملتفت بخشی از عظمت این نعمت میشوم و نمیگویم همان دنیا هم فقط دو روز اولش که نامزدی بود خوش گذشت و باقیاش ...
اما یک مطلب دیگر هم اضافه کنم، سر یک کلاس روانشناسی استاد گفت سختترین کار روی زمین والد بودن است، یعنی پدر و مادر بودن، پرسیدم که این چه سختی است که اینقدر لذتبخش است؟ گفت که من هم نگفتم که لذتبخش نیست بلکه گفتم سخت است، سختیها دو نوع دارند، برخی از آنها صرفاً سخت هستند و برخی از آنها توأم با شیرینی و لذت هستند که کار را بر شخص ساده میکنند ... از امام باقر علیهالسلام پرسیدند که شهدای کربلا با آن همه جراحات که برداشتند چقدر درد کشیدند تا شهید شوند؟ حضرت با دو انگشت دستشان کف دست دیگرشان یا یک انگشت دیگرشان را به آرامی فشردند و فرمودند به این اندازه! فکر کنم حضرت ایتالله جوادی آملی این روایت را تعریف میکردند و بعد از آن توضیح دادند که این به معنای اینکه زخم خوردن شمشیرها و نیزهها درد نداشته باشد نبوده است بلکه آنها چنان محو خدا و محبت خدا و مشتاق ملاقات خدا بودهاند که آن سختیها را متوجه نمیشدند، درد بوده ولی آنها از دردش غافل بودهاند و جز به آن اندازهی کم از آن همه دردی که اعصاب بدنشان متحمل میشدهاند نچشیدهاند ... اینکه اولیاء خدا لا خوف علیهم و لا هم یحزنون هستند به معنای اینکه آنها در دنیا در ناز و نعمت باشند که نیست، بلکه به معنای آن است که تحمل آن دردها در راه خدا و برای رضای خدا برایشان شیرین و تحملپذیر است و زیر بار سنگین بزرگترین مصیبتها هم قد خم نکرده و نخواهند کرد و حتی با اشتیاق دل به دریای مشکلات میزنند ... حالا شما معتقد هستید که سختیهای بعد از ازدواج شیرینی زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد و تجرد در مقابل آن بهشت است، بفرمایید چه سختیهایی میکشید که اینقدر برایتان تلخ هستند ... کسی که همسر خوبی دارد چه چیزی باعث میشود تجرد را به ازدواج ترجیح دهد آن هم با اختلاف ۱۹ در مقابل ۱ ... ! البته حدسهایی میزنم که ان شاء الله درست نباشند و البته اگر خدای ناکرده درست باشند هم برایش پاسخی دارم ...
حالا با این حساب برسیم سراغ بحث اصلیتان:
- شما چند نفر را میشناسید که مطابق احکام شرع و به نیت رضای خدا و انجام کار بهتر در نظر خداوند طرف مقابلشان را انتخاب کرده و با او ازدواج کرده باشند و در طول زندگی زناشویی هم هر دو طرف مطابق رضای خدا گام برداشته باشند و از زندگی زناشوییاشان هم در مقابل دوست و آشنا و دشمن محافظت کرده باشند که تباهی در آن راه پیدا نکند و با این حال تجرد برایشان شیرینتر از ادامهی آن زندگی زناشویی باشد و یا به هر طریق زندگی زناشویی شیرینی نداشته باشند؟
- در مورد اینکه شما چند نفر را میشناسید که ازدواج درستی نکرده باشند و با این حال زندگی زناشویی شیرینی داشته باشند سؤال نمیپرسم چون ادعایی هم در موردش نکردم و فقط همان سؤال بالایی محل ادعای حقیر بوده است، یعنی کسی که بگوید من زندگیام شیرین نیست یا اول بوده و دیگر نیست به او میگویم جایی در ابتدای کار یا در میانهی کار یکی یا هر دوی شما اشتباه کردهاید ...
با این حال با کمال احترام آیا صحبت حقیر مانند استاد خواهرخانمتان بوده است؟ :Gig: اگرچه حقیر کوچکتر از آنی هستم که با آن استاد خیرخواه و یا شمای بزرگوار مقایسه شوم، صرفاً خواستم بگویم حرفمان در این یکجا از یک خانواده نیست، این نه ارزشی را برای حرف حقیر اثبات میکند و نه نقصی به حرف ان استاد وارد میکند، در واقع حقیر میخواهم و فکر هم میکنم که بتوانم از حرف آن استاد دفاع کنم ولی اینجا جای آن نیست :Gol:
در پناه خدا باشید ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
اتفاقاً اعتراض هم دارم. اما نه در اصل موضوع
ضمن اینکه من درمورد شخص خودم صحبت کردم و نگفتم برای همه ازدواج بده و دقیقاً حرف من هم همینه و گلایه من از افراد مذهبی و خدا و پیامبر همینجاست. خدمت شما هم همین رو عرض کردم ولی فکر میکنم دقت نفرمودید
عرض من اینه که چرا اگر من مجرد بودم و از مجردی لذت بردم ، بعد اومدم و دیگران رو به مجردی تشویق کردم ، به من پاسخ داده میشه که اگر ما با مجردی خوشبخت هستی دلیل نمیشه دیگران هم باشن. پس دیگران رو تشویق نکنید. اما اگر متاهل باشم و از متاهل بودن لذت ببرم و دیگران رو به ازدواج تشویق کنم ، چنین حرفی به من گفته نمیشه
از طرفی از شیرینی سختی های ازدواج صحبت کردید. باز هم همون سؤال قبلی. چرا اگر کسی , پسری (یا دختری) رو دوست داشته باشه و در این راه سختی هایی بکشه ، سریع نصیحت میشه که: انسان عاقل وقتی میبینه در سختی هست که نباید ادامه بده. هر چی هم اون بدبخت بگه بابا به قرآن این سختی ها برای من شیرینه ، پاسخ خواهد گرفت: تو کوری نمی بینی! عشق کورت کرده! عقلت از کار افتاده! و.....
اما درمورد ازدواج که میشه یه دفعه همش میشه قند عسل!!!
اما مورد بعد رو با یه مثال توضیح میدم:
اما نه بخاطر اینکه از آمپول خوشش میاد ، بلکه بخاطر اینکه جونش نجات پیدا کردهشخصی مشکل قلبی داره و مجبوره برای سلامتیش هر روز آمپول بزنه. حالا یک روز آمپولش دیر میشه. این شخص به شدت نگران میشه. حالا وقتی آمپول بهش میرسه احساس بسیار شیرینی بهش دست میده
بله ، شخصی توی جبهه تیر میخوره اما خوشحاله. چرا؟ چون تیر خورده؟ خیر ، چون بخاطر خدا تیر خورده
لذا اینکه ازدواج خیلی ثواب داره یا هر بشقاب که دست همسرت میدی خدا چندین کاخ در بهشت بهت میده و...... هیچ ارتباطی با شیرینی خود ازدواج نداره
درمورد بحث ازدواج و تجرد هم اجازه بدید یه تاپیک جدا بزنم که موضوع این تاپیک زیاد از اصلش خارج نشه
مجدد ویرایش کردید این بخش رو الان دیدم
افرادی که توضیح دادید:
1 - خیلی براشون فرق نمیکنه که مشکل داشته باشن یا نه چون حتی اگر هم مشکلی باشه برای رضای خدا تحمل میکنن و خیلی هم خوشحال هستن از اینکه ثوابش رو میبرن
2 - این افراد بخاطر همون اعتقاداتی که دارن ، مشکلاتشون رو بیان نمیکنن. لذا بعید نیست مشکلاتی داشته باشن یا حتی از ازدواج ناراضی باشن اما به رو نیارن
3 - این تنگ کردن دایره نه فقط در این بحث که شما فرمودید ، بلکه در اکثر بحث هایی که به دین و مذهب ارتباط داره ، مطرح میشه
یعنی اینقدر اما و اگر گذاشته میشه که آخرش طرف مقابل هر دلیلی بیاره بهش گفته بشه: حتماً یه جاش رو درست انجام ندادی
ضمناً درمورد مقایسه حرف شما با اون استاد عرض کنم که قصد هیچ جسارتی به شما نداشتم ، صرفاً یه مثال آوردم برای بیان بهتر حرفم
اما اینکه بخواید از حرف اون استاد دفاع کنید ، عرض میکنم بنده هم حاضرم (در جای دیگری) کاملاً حرف اون استاد رو رد کنم
اما اجازه بدید من هم یه سؤال از شما بپرسم:
اگر ازدواج اینقدر خوبه که شما میفرمایید و اینقدر از مجردی بهتره. چرا خیلی از افراد (بخصوص افراد غیرمذهبی) تمایلی به اون ندارن؟
دقت بفرمایید بحث ما ثواب ازدواج و برکات اون نیست که بفرمایید چون غیرمذهبی ها به این چیزا اعتقاد ندارن
حرف روی شیرینی و جذابیت ازدواج هست. خب چرا برای خیلی افراد جذابیت نداره؟
همچنین در خود دین اسلام هم می بینیم که مدام به ازدواج تشویق میشیم و از دوری از ازدواج نهی میشیم
برای مثال:
اگر از من هستید ازدواج کنید
از سنت من زن خواستن است
نماز فرد متاهل چندین برابر فرد مجرد ثواب دارد
سوال اینه که اگر ازدواج خودش خیلی جذاب و شیرینه ، دیگه چه نیازی هست که این همه براش تبلیغ بشه؟
سلام علیکم برادر عزیزم،
پاسخ شما در فرمایشات قبلی خودتان است، آنجا که فرمودید هر کسی بر اساس تجربیات خودش حرف میزند ولی آن تمام ماجرا نیست، بله پاسخ درست یک سؤال آن پاسخی است که وابسته به روش ارائهی پاسخ نباشد، یعنی اگر شما دما را فقط اگر با فلان دماسنج اندازه بگیرید اینقدر باشد و اگر با یک دما سنج دیگر اندازه بگیرید مقدار دیگری باشد آن چیزی که زیر سؤال میرود مفهوم دما نیست بلکه روش سنجش شماست. در مورد ازدواج هم هر کسی تجربهی خودش را دارد ولی پاسخ درست را باید از روش درست تعیین کرد، بعد از آن است که پاسخ کسانی که همصدای با پاسخ صحیح باشند صحه گذاشته شده و پاسخ کسانی که خلاف آنرا بگویند مردود اعلام میشود. هر دو سؤال شما بر این اساس پاسخهای بدیهی دارند، ما درست و غلط را قبلاً از دینمان گرفتهایم و الآن بر اساس همان آموزههاست که برخی تجربیات را تأیید و برخی را رد میکنیم ...
صحبت حقیر در مورد شیرینی ازدواج هم صحبت کردن از وعدههای خداوند در قبال مهربانی کردن به همسر و از این دست مسائل نبود بلکه حرف حقیر روی شیرینی خود زناشویی به معنا اعمّ آن بود. وقتی مردی به همسرش بگوید دوستت دارم تا آخر عمر آنرا فراموش نمیکند بحثی در مورد وعدههای بهشتی درش نیست، وقتی زنی با مهربانی و لبخند با همسرش حرف بزند همسرش هر غصهای داشته باشد فراموش میکند این صحبت از پاداشهای بهشتی نیست، وقتی لذت تجربهی ایثار و محبت بیبهانه و بیطمع نصیب کسی شود صرفاً به پاداشهای اخروی این کارها نیست که توجه کرده است، وقتی زن و شوهر به هم قدرشناسی نشان میدهند و خودشان را مدیون یکدیگر میدانند اینها لذاتی دارد که در اوج انسانیت است و در بسیاری از روابط اجتماعی با چنین خلوصی قابل یافت شدن نیست ...
در هر صورت جناب رضا، برادر عزیزم، این دوست قدیمیاتان را خیلی نگران کردید، نمیدانم چه مشکلی دارید ولی در این شب جمعه از خدا میخواهم که چیزی را نصیبتان کند که خیر دنیا و مهمتر از آن آخرت خودتان و همسرتان و فرزندتان و نزدیکانتان درش باشد ... ان شاء الله در میان تمام مشکلات خواست خدا خواستنیترین چیز برایتان باشد، تسلیم باشید و راضی هم باشید ...
ان شاء الله پاسخ مناسبتان را هم بگیرید
یا علی علیهالسلام
صحبت دو طرفهء ما خیلی داره طولانی میشه. فقط همین جمله رو یک توضیح بدم
والا اون چیزی که من در اسلام دیدم دقیقاً برعکس این فرمایش شماست
زن وظیفه نداره حتی یک لیوان آب دست شوهرش بده
مرد هر وقت اراده کرد میتونه زن رو طلاق بده یا یه زن دیگه بگیره
زن میتونه تا زمانی که مهرش رو نگرفته از زناشویی خودداری کنه
(فکر کن پول رو بهش بدی بعد بگه: خب حالا حاضرم! یعنی عشق موج میزنه تو این حرکت!!)
برعکس فرمایش شما ، اگر کسی قوانین ازدواج اسلامی رو بخونه ، اولین چیزی که به ذهنش میرسه طمع و منفعت طلبی هست
سلام علیکم و رحمة الله،
این تنگ کردن دایره مختص دین و مذهب نیست، هر علمی که بخواهد گزارهی دقیقی را بیان کند باید تمام شرایط صدق ان گزاره را با دقت بالایی بیان کند و دین هم که بالاتر از هر علم دیگری است. محدودهی ایدهآل تعریف میشود و با ارائهی الگوهایی هم نشان داده میشود که این محدوده قابل دستیابی است، بعد گفته میشود تا میتوانید خود را به آن نزدیک کنید و به خدا توکل کنید و به اهل بیت علیهمالسلام هم توسل کنید و خودتان هم بسیار تعقل و تفقه و مشورت کنید ... بعد همانحراف از دستیابی به اهداف به انحراف از مواضع توصیه شده نسبت داده میشود ... ممکن است مشکلات بزرگی در زندگی زوجی که ازدواجشان مرضی خدا بوده است رخ بدهد که دیگر سختیهای این پیوند زناشویی بخاطر شیرین بودن یا نبودن خود آن ازدواج نیست، بلکه آزمایش الهی است و انتظار از آن زوج هم این است که با مشارکت از پس آن ابتلائات بر بیایند ... چه در تحمل سختیهای آن و پررنگ شدن یاد خدا در دلهایشان و چه در تلاش برای بیرونرفت از آن مشکلات ...
بله این طبیعیه که هر کسی هر دلیلی بیاره بهش گفته میشود که حتماً یک جای کار را درست انجام ندادهای، انتظار دارید که هر کسی هر کاری که کرد باز به نقطهی مطلوب برسد؟ گاهی اشتباه در اشتباه سبب میشود تا کار در برخی جهات درست از آب در میآید (منفی در منفی مثبت میشود) ولی بدون شک آن اشتباهات جایی اثرات سوء خود را خواهند گذاشت مگر اینکه خداوند طور دیگری اراده نماید.
اگر بخواهید این محدودهها را بررسی کنید که چقدر درست هستند راهش بررسی موارد متعددی که به آن تن دادهاند نخواهد بود، راهش این است که از همان بالا به پایین شروع کنید، مثلاً اولاً حجیت نقلها را بپذیرید و بعد دیگر اثبات این حدود کار سختی نخواهد بود ...
سؤال شما را با سؤال دیگری جواب میدهم ...
اگر گناه بد است چرا برای بسیاری از افراد لذتبخش است؟ اگر هم لذتبخش است پس چرا کسانی که اهل گناه هستند بر خلاف انتظار کمتر رضایت باطنی دارند تا کسانی که اهل تقوا واهل خودداری از تن دادن به لذت گناه هستند؟ یا چرا چادر برای بسیاری از افراد جذابیت ندارد؟ چرا دوست دختر و پسر داشتن برای بسیاری از افراد جذابیت دارد؟ و خیلی چراهای دیگر ... موضوع اینجاست که نفس مراتبی دارد و در مرتبهای از آن که مادیتر است نفس تابع غرایض است ولی در مرتبهای بالاتر که مرتبهی عقل است ما نفس لوامه را داریم که انتظار دارد غرایض تابع او باشند البته این وسط نفس توجیهگر و شیطان وسوسهگر هم برخی زشتیها را در نظر انسان زیبا جلوه میدهند و انسان را در تشخیص درست و غلط به اشتباه میاندازند.
بله ازدواج شیرین است ولی این شیرینی برای همه کس قابل تشخیص از شیرینی گناه و مثلاً زنا نیست ... خیلیها اصلاً متوجه نیستند که چه فرقی بین ازدواج و دوستی دختر و پسر به همراه روابط نامشروع جنسبی وجود دارد و تنها فکر میکنند که ازدواج کمی دردسرش بیشتر و تنوعش کمتر است ... با این نگاه اگر این افراد جذب شیرینی ازدواج بشوند عجیب است ... ذائقهها با اعمال و نیات انسان تغییر میکنند ... شاکلهها با ملکه شدن برخی صفات در انسان تغییر میکند ... برخی از خوردن حرام لذت میبرند و از خوردن غذای طیب ممکن است حالشان یا حالاتشان بد شود (مثل آن کسی که در نماز حال خیلی خوشی داشت و وقتی به جای غذای هرروزهاش به او غذای حلال دادند آن حال خوش از او زایل شد) و برخی بالعکس ...
شیرینی ازدواج برای کسی که رجوعش به فطرتش برقرار باشد چشیدنی است ... فرق بین ازدواج و زنا در تنها نیت ازدواج است (البته شرایط دیگری هم هست ولی اهمّش همین است، صبغة الله، رنگ خدایی داشتن، بوی عصیان ندادن) ولی همه اهمیت این مسأله را در خودآگاه خود متوجه نمیشوند، در ناخودآگاه متوجه میشوند ولی در خودآگاه خود منکرش میشوند ... ممکن است برای برخی افراد دیگر هم این لذات از امور فطری باشد ولی کسی که ازدواج برایش شیرین نباشد یا شرایط ازدواج درست و حفظ درست از زندگی را رعایت نکرده است و یا علائقش را در غیر فطریات سامان داده است ...
از حقیر بپرسید خواهم گفت رحمتهای الهی برای کسانی که سوء ظنّ به خدا دارند به صورت نعمت و لذت و نیکویی تجربه نخواهد شد و از طرفی نیمهی خالی لیوان را بیشتر میبینند و از طرفی کلاً تمایل باطنی به جایگزینهای نامشروع ازدواج خواهند داشت ... آنها که حسن ظن به خدا دارند هم آنرا نعمت میبینند ... آنهایی که میانه هستند هم برداشتشان میانه خواهد بود ...
اما در مورد جناب مهران که مؤسس این تاپیک هستند بحث در اصل آن متفاوت است ... بحث برای ایشان سر لذتبخش بودن یا نبودن ازدواج و شیرین یا تلخ بودن ادامهی ازدواج نیست، بحث برای ایشان و سایر افراد محتاج ازدواج این است که ایشان راه حلال و عمومی دیگری برای اطفاء میلی که احتمالاً بر تمام زندگی و فعالیتهای خوبشان آوار شده است ندارند، ناچار از ازدواج هستند، ناچار هستند که به خدا اعتماد کنند و از خدا بخواهند که خداوند در حین انتخاب و ازدواج و بعد در حین زندگی ایشان و همسرشان و بعد فرزندانشان را آنی و کمتر از آنی به حال خود رها نکند ... دیگر اینکه روزی ایشان بشود که این ازدواج برایشان شیرین باقی بماند بحثی ثانویه است ... برای یک مسلمان تسلیم امر خدا بودن پایهی تصمیمگیری است و نه اینکه با کدام تصمیم منفعت بیشتری بهم خواهد رسید و بیشتر بهم خوش خواهد گذشت ... مگر همهی ما لذت روزه را میچشیم که سی روز رمضان را روزه میگیریم؟ مگر ما لذت نمازهای یومیه را متوجه میشویم که هر روز به آن همت میگذاریم؟ یک مسلمان معمولی شاید همانقدر نسبت به این لذات بیتفاوت باشد که یک نامسلمان بیتفاوت است، ولی یک مسلمان از جهت آنکه تسلیم اوامر خداست یا باید باشد بدون اینکه لذات آن کارها را درست درک کند واردشان میشود چون خودش فهمیده است که دین اسلام دین درستی است و احکام الهی از طرف حکیمی صادر شده است که خودش نیازی ندارد و از طرف دیگر رئوفبالعباد هم هست ... آنجاست که این فرمایشات معصومین علیهمالسلام در بحثمان راهگشا خواهند بود که «کسانی که در قلبشان مرض است کسانی هستند که از انجام خوبی کراهت دارند و به انجام بدی مشتاق هستند» و «دل مریض را با تبعیت از شرع باید درمان کرد تا به جای اصلی خودش برگردد» که اگر برگردد و سالم شود آن وقت شخص خواهد دید که «هرچه عقل به آن فرمان دهد حکم شرع هم هست و هرچه شرع به آن فرمان دهد حکم عقل هم هست» ... بنابراین اگر کسی از لذات الهی و فطری نچشد اشکال از احکام و یا لذت نبودن آنها نیست بلکه شخص از فطرت پاک الهی خود منحرف شده است، چنین کسی اگر حقانیت دین اسلام را فهمید به عمل به احکام آن همت میگمارد و به درمان خودش میپردازد (خودسازی) و اگر شد آن وقت لذات فطری و حقیقی را هم خواهد چشید ...
با این حساب ازدواج شیرینه ولی مانند هر فعل فطری که مورد غفلت واقع شود باید برایش تبلیغ بشود ...
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم مجدد بر برادر عزیزم جناب رضا،
صرف طولانی شدن یا دو طرفه بودنش اشکالی ندارد اگر پیرامون موضوع تاپیک باشد و تکرار مکررات هم نباشد و مملو از تعصبات هم نباشد، ولی باز هر چی که شما و آغازگر تاپیک و مدیران انجمن و کارشناس گرامی تشخیص بدهند ... گرچه شاید حرف زیادی هم دیگر لااقل برای حقیر باقی نمانده باشد که بزنم :Cheshmak:
میدانید چرا کربلا شد حماسه!؟ چون از نظر شرعی هیچ یک از حاضران کربلا مجبور نبودند در کربلا باشند، چون بیعت از ایشان برداشته شده بود، آنجا فقط کسانی ماندند که با دلشان ماندند نه با اجبار، همانها هم بودند که امام حسین علیهالسلام فرمودند که یاوران تمام اولیاء و انبیاء را مرور کرد ولی وفادارتر از یاران خود را نیافتم ...
شما دارید روی حقوق واجب بحث میکنید ولی ازدواج از آن کانونهای عجیب و غریب است که ساز و کارش بر اساس واجبات نیست و بر اساس محبت است! اینجا هدف پیادهسازی جامعهی آرمانی است در مقیاسی کوچکتر، جامعهای که درش ایثار و محبت و تقوای الهی به روابط شکل میدهد ... مگرنه واجبات که به صورت پیشفرض رعایت میشوند و جای مجادله درشان نیست
به زن گفته نشد که برو کار میکن نگو چیست کار که ارزش زن در کار خارج خانه است، اینجا به زن گفته شد به شوهرت خدمت کن و به او محبت کن اگرچه برایت واجب نیست ولی رشد و تعالی تو از این طریق با شیب خیلی بیشتری خواهد بود ... راه صد ساله را اینطور میشود یک شبه طی کرد ...
شما که لطف کردید قوانین ازدواج اسلامی را خواندید لطفاً از همان مراجعی که رسالههایشان را خواندید توصیهای بیابید که آن زندگی بدون محبت برداشت شده توسط شما را پیشنهاد داده باشند. در واقع همه به شما خواهند گفت که این قوانین برای شکل دادن زندگی نیست بلکه برای جلوگیری از فروپاشی زندگی است جایی که محبت رنگ باخته و حق و حقوق واجب مطرح شود و هر کسی به دنبال این باشد که به او ظلم نشود.
بله البته این قوانین میتواند مورد سوء استفاده قرار بگیرند ... اما بحث روی آنها دیگر خارج از بحث این تاپیک خواهد بود ... مهم اینجاست که توجه کنید و حقیقتاً این موضوع را متوجه شوید که چهارچوب سبک زندگی اسلامی بر روی تقوای الهی است ... بد نیست سخنرانیهای دکتر عباسی در مورد اقتصاد اسلامی را در مقایسه با اقتصادهای سکولار غربی ببینید، ساز و کار سبک زندگی اسلامی بر اساس تقوای الهی است، قرضالحسنه بر اساس منفعتطلبی نیست بلکه بر اساس خداخواهی و خداترسی و اعتماد به وعدههای الهی است که کسی که قرضالحسنه بدهد به خداوند قرض داده و خداوند اگر در مشکلی بیفتد به او بیشترش را پس میدهد ... ازدواج هم همین است، یک حداقلهایی به صورت قانون وضع شده و دیگر اساس چهارچوب زندگی بر اساس تقوای الهی و محبت و صفات بلند انسانی گذاشته شده است ...
حرف حقیر در این تاپیک این بود که شیرینی ازدواج اگر تمام شود و به تلخی بزند این تلخی نتیجهی خود ازدواج نیست بلکه به شکلی به آن اضافه شده است، شما میفرمایید که قوانین اسلامی مانع از حفظ شیرینی آن میشود، حقیر میگویم که این قوانین برای جایی است که شیرینی از بین رفته باشد و صحبت سر «جلوی ضرر را هرجا بگیری منفعت است» میباشد و در نتیجه دلیل آن تلخیها را باید جای دیگر پی گرفت، شما چه میفرمایید را در پست بعدیاتان خواهیم فهمید! :Nishkhand:
در پناه خدا باشید
راستی عید جمعهاتان پر برکت ان شاء الله :Gol:
یا علی علیهالسلام
سلام علیکم
بنده تقریبا پست های شما کاربر گرامی و محترم را خواندم
بله کاملا حرف شما صحیح است! شما اگر بخواهید نمره بدهید این نمره را میدهید! اما اگر بنا بر اصول اصلی و دین اسلام بخواهیم نمره بدهیم کاملا برعکس نمره ای میشود که شما داده اید! پس نمره دادن شما میشود شخصی نه اصولی و منطقی و اسلامی!
آیا مسافرت رفتن بد است؟! قطعا نه! بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ،اگر انسان همسفر خوبی داشته باشد ،اصول سفر را رعایت کنند، با توکل و توسل سفر کند با تمام سختی های سفر ، با تمام پستی و بلندی های سفر آن سفر برایش شیرین و لذت بخش خواهد بود،حال ممکن است من بروم مسافرت ،از طرفی حوصله مسافرت رفتن نداشته باشم ،(در هر حال برای رفتن به سفر بایدبه خود سختی داد تا لذت شیرینی اش را چشید) با یک همسفری که بد سفر است بروم، در مسافرت به مشکلات مختلفی بربخورم ، و نهایت هم تصاف کنم و حتی خدایی نکرده عزیزی را هم از دست هم و...، حال وقتی از بنده میپرسند مسافرت چگونه بود بگویم : خیلی بد است توصیه میکنم مسافرت نروید! اگر از من میشنوید بشینید در خانه خیلی بهتر از سفر رفتن است !
اما اگر فرد منصفی باشم میگویم هرچند بنده به هزار و یک دلیل مسافرت خوبی نداشتم اما دلیل نمیشود مسافرت رفتن بد باشد ! مسافرت به هزار و یک دلیل دیگر خیلی عالی است و اصل مسافرت رفتن هرگز بد نبوده و نیست! مصادیق اشتباه هیچ گاه کلیات درست را از بین نمیبرند!پس با رعایت اصول حتما به مسافرت بروید که لذت بخش است!
درنتیجه وقتی میخواهیم به دیگران توصیه کنیم باید مطابق اصول توصیه کنیم نه مطابق اتفاقات شخصی خودمان!!
هیچکس بهتر از خداوند انسانها را نمیشناسد زیرا خودش خلقشان نموده است ، پس چرا خداوند انسانها را جفت آفریده و آنان را تشویق به ازدواج کرده است؟ چرا ازدواج را در مسیر تکامل انسانها قرار داده است؟! اگر مجردی خوب تر از ازدواج بود چرا این همه حدیث وروایت در باب ازدواج و زندگی متاهلی داریم و چرا اهل بیت (ع) افراد را به ازدواج توصیه نموده و خود هم عامل به این موضوع بوده اند؟!
بله هم شما میتوانید دها مثال بیاورید که ازدواج کرده اند و به شکست برخورده اند و هم بنده میتوانم دها مثال بیاورم که ازدواج کرده اند و موفق بوده اند!! پس اینجا باید یک معیار و میزانی برای تشخیص باشد ،آن معیار و میزان قطعا دین مبین اسلام است،باید ببینیم اسلام انسانها را به چه چیزی و چگونه تشویق میکند ما هم همان کار را انجام دهیم
از یک بنده خدایی خیلی خوشم آمد، خانمی هستند که سه تا بچه دارند ( اگر اشتباه نکنم سه تادارند)
در جمعی بحث ازدواج مجدد آقایان شد، همه مخالف بودند جز یکی دو نفر که این خانم هم جزو موافقین بودند و آنقدر ایشان مومنه هستند و دلنشین سخن میگویند که همه جمع قبولشان دارند
حال جالب است بدانید چند سال پیش یک دخترخانم بی حجابی می نشنید زیر سر همسر این خانم !(همسرشان وضع مالی خیلی خوبی داشتند) بعد از یک مدت این خانم میبینند همسرشان بد جور شیفته این دختر شده و دارد کارشان به گناه میکشد به شوهرش اجازه میدهد که با این دختر ازدواج کند، یک مدت بعد از ازدواج شوهرشان با این دختر ،دخترخانم (دراوج نامردی) شوهررا مجبور میکند که زن اولش طلاق دهد،هرچه زن اول اصرار میکند که با دو سه تا بچه این کار را نکند مرد قبول نمیکند و آنقدر زن اولش را در تنگنا قرار میدهد تا زن مجبور به طلاق میشود( البته شوهرش مهریه زن و یک خانه ای کوچک که قبلا به نام زن اولش زده بوده زا به او میدهد) ، همه میدانند که این زن چه زجری در این مدت کشید تا آخر قبول کرد طلاق بگیرد و اکنون نیز با مشکلات زیادی روبرو است،حتی به او پیشنهاد ازدواج داده اند اما به خاطر فرزندانش قبول نکرده است
اما وقتی صحبت از ازدواج مجدد آقایان میشود میگوید: ازدواج مجدد را خداوند قرار داده،شوهر من آدم خوبی نبود و بد عمل کرد اما قرار نیست هرکس ازدواج مجدد کرد بد باشد،! اگر کسی واقعا عدالت را رعایت کند و زن دوم هم آدم خوبی باشد ازدواج مجدد هم خوب است ! ما هرچه در زندگی میکشیم از خودمان میکشیم نه از اسلام!!
دقیقا یاد این شعر می افتم که : اسلام به ذات خود ندارد عیبی ،هر عیب که هست از مسلمانی ماست...
این را فراموش نکنیم که قطعا متاهلی هم یک سری سختی و مشکلات دارد اما اگر در مسیر الهی باشد شیرین است و این بستگی دارد ما مشکل را در چه ببینیم و چگونه به زندگی نگاه کنیم!
در ضمن ما همه (اگر ان شاءالله مسلمان و شیعه باشیم)مبلغ دین هستیم زیرا راه سعادت انسانها تنها همین راه است ،پس قطعا باید برای آنچه دین به آن توصیه نموده تبلیغ نماییم که ازدواج نیز یکی از توصیه های دین اسلام است
خداوند عاقبت همه مارا ختم به خیر بگرداند
یازهرا(س)
اول اینکه جایی که محبت رنگ باخته باشه ، باید دنبال این بود که محبت رو بوجود آورد نه اینکه همون یه ذره محبت که مونده رو هم نابود کرد!
علاوه بر این ، توصیه خالی به چه دردی میخوره؟!
مثالی قبلاً زدم باز تکرار میکنم. مثل اینه که یه نفر میخواد خونه اجازه کنه ، بعد قونین اینطور وضع بشه:موجر اجازه داره هروقت دلش خواست مستاجر رو بیرون بندازه ، بدون هیچ دلیلی!
موجر اجازه داره هر وقت خواست بره یه مستاجر دیگه بیاره بذاره کنار این مستاجر و اصلاً هم نیاز به اجازه گرفتن از مستاجر اول نداره!
از اون طرف مستاجر حق داره در و دیوار خونهء موجر رو خراب کنه و چراغ ها و شیشه هاش رو بشکنه!
همچنین مستاجر حق داره هر وقت دلش خواست از دادن اجاره خونه امتنا کنه!
بعد بگیم:
البته توصیه میکنیم که با صفا و صمیمیت با هم کار کنید و اینها رو برای زمانی بذارید که محبت رنگ باخته باشه! :Gig:
جناب "باء" برادر عزیز ، من هم نگفتم هیچگونه محدوده ای تعریف نشه. حرف من اینه که به فرض قبول فرمایش شما که اگر تمام جوانب رعایت بشه ، اون وقت خواهیم دید که ازدواج چقدر عالیه ، سوال من اینه که چرا این محدوده اینقدر اما و اگر داره؟ عرضم اینه که چرا اینقدر زیاد و اینقدر محدودهء تنگ؟ ببخشید من کلاً روش صحبتم اینه که با مثال حرفم رو توضیح میدم. البته مثال به معنای مقایسه نیست
قرص های لاغری رو شنیدید که تبلیغ میکنن؟
خیلی از افراد استفاده میکنن اما لاغر نمیشن. وقتی اعتراض میکنن این پاسخ رو میگیرن:
شما حتماً دقیق استفاده نکردید ، یا سر ساعت نخوردید ، یا منظم نبوده ، یا........
گفتم که میدونم مقایسهء بین این دو درست نیست. اما انتظار میره کاری که اینقدر از خوبی هاش تعریف میشه ، خیلی راحت تر از این حرفها قابل حصول باشه. نه اینکه اگر یک نقطه در اون اینطرف و اونطرف بشه زود مشکل پیدا کنه!
صحبت های زیبا و درستی داشتید ولی پاسخ من نبود. میدونید چرا؟ چون قیاس درستی نفرمودید
و همینطور به نوعی حرف بنده در یکی دو پست قبل رو هم تایید فرمودید
در چند پست قبل عرض شد که ارزش ازدواج که شما می فرمایید در ثواب ازدواج است و نه خود ازدواج
بعد شما پاسخ دادید که نه منظور ما شیرینی خود ازدواج است
خب برادر گرامی ، وقتی چیزی شیرین و جذاب است ، مسلمان و غیرمسلمان ندارد و ارتباط چندانی با فطرت ندارد
بله اگر بفرمایید روش افراد بسته به نوع اعتقاد اونها متفاوته صددرصد میپذیرم. اما نه اینکه بفرمایید کلاً جذابیت چندانی ندارد
خدمت شما عرض میکنم که بیشتر دلیل ازدواج کردن افراد ، عادت و عرف هست ، نه علاقه و اشتیاق
به شخصه افراد زیادی رو دیدم که به دنبال ازدواج بوده و هستند ، اما تعداد کمی از اونها دلیل ازدواج رو میل و ذوق شخصی بیان میکنن
سلام خدمت خواهر گرامی ، مؤدب و بسیار محترم
منم هیچ کجای حرفهام نگفتم که مجردی کلاً خوبه. متاسفانه دقت نفرمودید ، حرف من دقیقاً همین حرف شما بود
من هم میگم اگر کسی ازدواج کرد و موفق بود ، اگر آدم منصفی باشیم باید بگیم که برای ایشون خوب بوده
همچنین اگر کسی مجرد بود و مشکلی براش پیش اومد باید بگیم برای ایشون بد بوده و معلوم نیست برای همه بد باشه
اما همونطور که گفتم ، افراد مذهبی ، اگر هزار دختر و پسر باشند که خودشون با هم آشنا شدن ، ازدواج کردند و بسیار هم موفق هستند ، اما در مقابل چند مورد که به طلاق ختم شده باشه هم وجود داشته باشه ، بر خلاف فرمایش شما تمام اون موارد که مثبت بوده رو نادیده میگیرند و اصل موضوع رو صرفاً با چند مصداق شخصی زیر سوال میبرند
لذا حداقل میتونیم اینطور بگیم که صرف نشان دادن مصادیق ، دلیل خوب و قاطعی برای تایید برتری ازدواج به تجرد نیست
باز هم شد همون حرف بنده که اگر برای ازدواج ارزش و زیبایی تعریف شده ، بیشتر در بحث رضای الهی و ثواب هست و نه اصل ازدواج
همونطور که گفتم تیر خوردن در راه خدا هم شیرینه ، اما معنیش این نیست که اصل تیر خوردن شیرین باشه
یه کم بحث از مسیر اصلی خارج شد که اشکالی نداره البته.
برای اینکه منظورم رو بهتر عنوان کنم یه مثال بزنم
من همیشه دوست داشتم گواهینامه رانندگی بگیرم و خودم پشت ماشین بشینم و رانندگی کنم چون رانندگی یکی از کارهای لذتبخش هست برام.
خوب پنج بار در امتحان رانندگی شرکت کردم و چهارمرتبه رد شدم و دفعه پنجم قبول شدم.و بعد از پنج شش ماه تونستم ماشین بخرم.
خوب اوایلش ماشین برام تازگی داشت و خیلی حس خوبی داشت. اما الان که تقریبا سه سال هم از عمر ماشین میگذره اون احساس تازگی اولیه رو نداره، اماهر روز که از سرکار میخوام برگردم خونه، چشمم به ماشینم که میخوره احساس خوبی بهم دست میده و تو دلم میگم خدا رو شکر که ماشین رو دارم و خیلی برام فایده دارداره.و وقتی سوار میشم هم همون احساس لذتبخش بودن رانندگی رو باز برام داره.
اگه هم خونه که هستم کسی بگه بیا بریم فلان جا بخاطر سوار ماشین شدن و اون لذت رانندگی با کمال میل قبول میکنم.
خلاصه اینکه با اینکه کار روزمره هست ولی هنوز یه کار لذتبخشه برام.حالا یکی ممکنه بگه اصلا براش رانندگی لذتبخش نیست و خسته کننده هم هست.وهست.ولی خوب من چنین حسی رو دارم.
و سوال تاپیک اینکه آیا میتونه ازدواج هم اینطوری باشه؟ییعنی هر چقدر هم بگذره هنوز لذتبخش و شیرین باشه؟ یا بعد از یه مدت یه چیز عادی میشه؟ و آیا میشه کاری کرد که عادی نشه؟