جمع بندی چرا رویای صادقه حتما باید به بعد روحانی مربوط باشد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا رویای صادقه حتما باید به بعد روحانی مربوط باشد؟

با سلام، سوال دین و زندگی سال اول دبیرستان را از شما میپرسم به امید یافتن جواب منطقی و قانع کننده .

چرا نمیتوانیم رویای صادقه را به بعد مادی و جسمانی خود ربط دهیم ؟ مگر بعد جسمانی چه ویژگی هایی دارد که نمیتواند منشا چنین خواب هایی باشد ؟

آیا واقعا این تحقیق علمی انجام شده که نمیتوان با اطلاعات موجود از شرایط امروز، فردا را تا حدودی پیشگویی کرد ؟

پس این همه مثال نقض چیست ؟ مثل هواشناسی و ... که از فردا خبر میدهند، همانطور که احتمال رخ دادن اونها به مقدار اطلاعات وارد شده و الگوریتم پیشگویی ما بستگی داره ، پس مقدار صحت خواب و رویای ما چرا اینطور نباشه ؟

مثلا من خواب دیدم در جاده تبریز صوفیان سوار اتوبوس شدم و دارم میرم، اتفاقا چند روز بعد این اتفاق افتاد اما نه با اتوبوس بلکه با ماشین شخصی.

من این احتمال برایم مطرح شد که شاید چون من از قبل میدانستم که چنین سفری در پیش دارم چنین خوابی دیده ام اما چون اطلاعات در ذهن من به صورت خودآگاه تجزیه و تحلیل نشده بود نمیدانستم که مسیر راه چگونه طی خواهد شد، حتی حضور ذهن نداشتم که مسیری که قرار است آن را طی کنم همان جاده تبریز و صوفیان است .

اما چون ذهن من به صورت غیر خودآگاه به مساله اشراف داشت این خواب را دیده ام ؟ یعنی ذهن من به صورت ناخودآگاه میدانست که مسیر شخصی که قرار است طی کنم در جاده تبریز صوفیان است چرا که شخصی که قرار بود به آن مراجعه کنم در روستای دولت آباد شهرستان مرند بود، ولی من نمیدانستم که مرند از طرف ما راهش از طریق جاده تبریز صوفیان است .

ولی ذهن ناخودآگاه من به این قضیه اطلاع داشت احتمالا و بنابر این آن خواب را دیده بودم .

نظریه بعدی هم این است که روح من از آن خبر داشت در حالی که جسمم از آن خبر نداشت بنابراین روح من آن مسیر را طی کرده بود.

کدام منطقی تر است ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

پرسش
چرا نمیتوانیم رویای صادقه را به بُعد مادی و جسمانی خود ربط دهیم؟ مگر بُعد جسمانی چه ویژگی هایی دارد که نمیتواند منشا چنین خواب هایی باشد؟

پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
اختلاف در خصوص آگاهی و رویاها و مانند آن بر سر روح و مغز است، یعنی منشأ علم و اگاهی و رویاهای ما یا روح است یا مغز، غیر از این دو نیست، این مقدمه را ابتدا باید توجه داشته باشید.

نکته دوم:
خواب ها را باید به دو دسته تقسیم کرد:

الف)
خواب هایی که پیش فرض های آن در ذهن وجود دارد، یا موضوعاتی که ذهن به آنها توجه دارد، یا به آنها مشتاق است، یا تنفر دارد، یا ذهن به تحقق علت آنها علم دارد.
رویت این امور در خواب هرگز دلالت بر وجود روح ندارد، یعنی اگر اطلاع از حوادث از طریق اطلاع از علل آن باشد، این طبیعی است، و می تواند بر اثر داشته های مغز از علل آن حادثه باشد که در مغز متمرکز است و در زمان خواب، مغز آن یافته ها را مرور کرده و یا حوادث جدید می سازد که به احتمال قوی در آینده قرار است اتفاق بیفتند.

یا در اموری که انسان به آنها شوق دارد، مثلا کسی که مسافرت مشهد را دوست دارد، ممکن است امروز خواب مشهد ببینید و فردا هم عزم رفتن به مشهد کند، یا کسی که دائما به دنبال کار می گردد و با این فکر و دغدغه شب می خوابد طبیعتا ممکن است در این رابطه خواب ببیند که کاری پیدا کرده و فردا اتفاقا کار هم پیدا می کند، یا وقایع مشابهی دیگر.

چنین رویاهایی هرگز بر وجود روح دلالت ندارند، چون پیش فرض های آنها در ذهن انسان وجود دارد، و کسی که به تجرد روح اعتقاد ندارد و منشأ این پیش فرض ها را مغز می داند، طبیعتا می تواند منشا این رویاها را هم همان مغز بداند.
ب) دسته دوم رویاهایی هستند که انسان در آنها امور یا حوادثی را می بیند که هیچ پیش فرض، مقدمه، و عواطفی نسبت به آن حادثه نداشته است تا علت چنین رویایی را در مغز او جستجو کنیم، این خواب ها چگونه توجیه پذیر هستند؟

موارد متعددی از این خواب ها اتفاق افتاده که در منابع مختلفی به آنها اشاره شده است، می توانید به کتاب "رویاهای صادقه" نوشته آیت الله نظری منفرد مراجعه بفرمایید.

من به یک مورد مشهور که در تاریخ معاصر اتفاق افتاده است اشاره می کنم:

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند شبی در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت(ع) را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را
........

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم. فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده‌ام.

از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت(ع) شاعران اهل بیت(ع) را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .

شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.(1)

خب روشن است که در این خواب مغز آیت الله مرعشی(ره) هیچ نقشی نمی تواند داشته باشد، چون در این رویا اصلا از یافته های مغز ایشان استفاده نشده است. در این رویا آیت الله مرعشی نجفی اصلا شهریار را نمی شناخته اند، چه برسد شعر او را که هنوز برای کسی بازگو نکرده بوده را بدانند، این یعنی هیچ پیش فرض، پیش زمینه، احساس و عواطفی نسبت به این مسئله نداشته اند، اما در رویا شهریار را دیده و از شعر او با خبر شده اند، پس پای امری غیر از مغز و قوای جسمانی در میان است، اسمش را هر چه می خواهید بگذارید، ما به آن میگوییم: "روح".

منبع
________________________________
1. به نقل از فرازهایی از وصیتنامه آیت الله مرعشی نجفی، ص52 الی 54؛ نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

موضوع قفل شده است