جمع بندی چرا دید جامعه نسبت به پزشک اینطوریه؟

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ببین برادر عزیز این دیدگاه برای همه رشته ها صادق
ببین الان تو جامعه ما کسی تحصیلات رو ضمانتی برای پول درآوردن نمیدونه چون خیلی از پزشکان عمومی رو تلویزیون نشون میداد رفتن پیتزا فروشی زدن خوب مسلمه با هررشته
ومدرکی که بری تصورکاریکاتوری از تحصیل دارن
حالا تازه پول پرست بودن اکثر دخترا رو هم درنظربگیری
دیگه مطمینا حسابشا میکنند که نمیتونی از پس مخارج دخترشون برمیای کلا ازدواج دانشجویی توی جامعه ما پذیرفته نیست رک وراست بهت بگم امروزه دخترا هم شغل
باکلاس میخان هم در آمد بالا

mehrant;597178 نوشت:
آخه ما در مقابل همسن و سالامون در رشته های دیگه بیشتر سخت بهمون گذشته. همسن و سال های ما لیسانس و فوق لیسانس رو تموم کردن و در حال شروع دوره دکترا هستن که نهایت ادامه تحصیل شونه اما ما این همه 7 سال درس خوندیم و تو بیمارستان زحمت کشیدیم و کار کردیم بعد مدرک مون رو اینجوری باهاش برخورد میکنن.

خوب ببینیم من خودم هم اصلا پزشک عمومی رو قبول ندارم.هستن پزشکای خوب ولی کمن.
من خودم خواهرم رشته پزشکی دانشگاه ازاد میخونه. من بشخصه اصلا قبولش ندارم ولی همه جا دیدشون نسبت به پزشکی کاملا برعکسه اینی هس که میگین . مردم به یه پزشکک دانشگاه ازادی رو از یه مهندس که رتبه کنکورش تک رقمی باشه بیشتر بها میدن. و موقعیت اختماعی اون پزشک بالاتره! از دید خیلیها اصلا اینطور نیست که پزشکی عمومی یه شغل معمولی باشه.
الانم که طرحهایی که جاهای دور میوفتن پول خوبی بهش میدن + طرح مسخره پزشک خونواده.........در نتیجه درامد نسبتا خوبی داره همین پزشک عمومی

mehrant;599095 نوشت:
این چه حرفی بود آخه؟

حرف حساب
تو خودت یه مریضی بگیری حاضری بری پیش دکتر عمومی؟

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;599381 نوشت:
حرف حساب
تو خودت یه مریضی بگیری حاضری بری پیش دکتر عمومی؟

پ نه پ سرما بخورم میرم پیش فوق تخصص جراحی ریه!!!

mehrant;599382 نوشت:
پ نه پ سرما بخورم میرم پیش فوق تخصص جراحی ریه!!!

چه خوب من فک کردم در حال مردنم باشی میری پیش عمومی
::khandeh!:

mehrant;599238 نوشت:
راستش آره یه مقدار انگیزه ام رو از دست دادم...
و اینکه خیلی فکرم به قضیه ازدواج مشغول هست...
در خصوص اون مورد سوم که مطرح کردم {عقیده خانواده در مورد تخصص گرفتن بعد ازدواج} شما فرمودید به خواستگاری دخترانی برم که شرایطم رو قبول کنن.اما سوالی که در سوال دومم ازتون پرسیدم منظورم این بود که با این دیدگاه خانواده چه کنم؟ چطور با خانواده ام برخورد کنم؟

سلام

اگر خانواده ای منطقی داری و فکر میکنی میتوانی آنها را با صحبت راضی کنی، همین مواردی که من خدمت شما عرض کردم را به آنها بگو. یعنی به آنها بگو اولا دخترها با هم یکی نیستند و اینطور نیست که همه آنها چشمشان فقط به رشته تحصیلی من باشد ثانیا پزشکی یک رشته ای است که در نگاه غالب افراد جلوه خوبی دارد و به صرف اینکه یکی دو نفر گفته اند پزشک عمومی جایگاه خوبی ندارد نباید کلا از خواستگاری و ازدواج منصرف شویم چون حداقل آن این است که نسبت به رشته های دیگر ضمانت شغلی بیشتری دارد! ثالثا ما باید سراغ موردهایی برویم که احتمال قبول کردنشان وجود داشته باشد رابعا اینکه می گویید اول قبولی در تخصص بعد ازدواج، از جهاتی خوب است اما مشکل من این است که در شرایط اضطراری گیر کرده ام؛ یعنی اگر برایم ممکن بود حتما همین کاری را می کردم که شما می گویید ولی عملا برایم ممکن نیست چون فکر و ذهنم را به خودش مشغول کرده و هر چه سعی میکنم روی درسم تمرکز کنم نمتوانم. بله ممکن است وقت من گرفته شود و نتوانم به آزمون امسال برسم ولی تا وقتی این مشغله فکری هست نه به آزمون امسال بلکه به سالهای بعد هم نخواهم رسید! اما اگر بتوانم این مشغله فکری را با ازدواج برطرف کنم حداقل تلاش من برای آزمون سال آینده دوچندان خواهد شد و احتمال قبولیم بیشتر میشود.

اگر نتوانستید منطقی راضیشان کنید بفرمایید تا راهکار دیگری خدمتتان عرض کنم.

سلام.شاید یکی از دلایل اش هم زیاد بودن دکترایه عمومیه و ب نظر من چ اهمیتی داره ک در موردتون ملت چی فکر میکنن و اون خانومی هم ک بخواد بخاطر بی کلاس بودن شغل تون باهاتون ازدواج نکنه همون بهتر ک شما ردش کنین ... ب نظر من آدم خودش علاقه ب رشتش داشته باشه و بعدشم بتونه پول حلال دربیاره کافیه دیگه بقیه اش مهم نیس ... ذهن پرارزش تونو درگیر این چیزایه بیخود نکنین و هرطور صلاح میدونین انتخاب کنین ... موفق باشین ...

در کل به نظر من برو دنبال هدف و علاقه یخودت اینجوری 100در100موفق میشی و همه قبولت میکنن به شرطی که پای حرفت وایسی و اینقدر دودلی وسستی نشون ندی. الان شما حداقل26یا27 سالته اونوقت اینقدر بی اعتماد به نفسی......خانوادتون رو با منطق قانع کنید......راستی چرا هر کی تو اسک دینه مامان وباباش براش دنبال زن میگردن یا خواستگار قبول و رد میکنن.....یعنی هیچکدوم یه عشق و علاقه ی دوطرفه ندارید که از همه لحاظ همدیگه رو ساپورت کنید...............حالا بگذریم شما اناتومی رو چه جوری میخوندید:khandeh!::khandeh!::khandeh!::khandeh!:

My God;599610 نوشت:
در کل به نظر من برو دنبال هدف و علاقه یخودت اینجوری 100در100موفق میشی و همه قبولت میکنن به شرطی که پای حرفت وایسی و اینقدر دودلی وسستی نشون ندی. الان شما حداقل26یا27 سالته اونوقت اینقدر بی اعتماد به نفسی......خانوادتون رو با منطق قانع کنید......راستی چرا هر کی تو اسک دینه مامان وباباش براش دنبال زن میگردن یا خواستگار قبول و رد میکنن.....یعنی هیچکدوم یه عشق و علاقه ی دوطرفه ندارید که از همه لحاظ همدیگه رو ساپورت کنید...............حالا بگذریم شما اناتومی رو چه جوری میخوندید:khandeh!::khandeh!::khandeh!::khandeh!:

در پاسخ سوال تون باید بگم دختران و پسران مذهبی دنبال علاقه قبل از ازدواج کمتر هستن و دنبال علاقه بعد از ازدواج هستن
علاقه ای که بر اساس دیدن یا نزدیک بودن به یه فرد از جنس مخالف شکل بگیره، کم کم زیاد میشه و به یه حداکثر میرسه و بعد از مدتی که معمولا کمتر از دوسال میشه تموم ميشه
اما علاقه ای که بعد از ازدواج باشه پایداره...چون فرد اول اومده به دنبال معیارهای مناسب و مورد قبول خودش برای فردی که قراره یک عمر در کنارش زندگی کنه گشته و فردی که بیشترین همخوانی رو با اون معیارها داشته انتخاب کرده، و وقتی میبینه مورد انتخابیش معیارهای مورد نظر رو داره کم کم بهش علاقمند میشه چون اونی هست که میخواد..و این علاقه از بین نمیره چون اکن معیارها از بین نمیرن.
درباره آناتومی هم چه جوری میخوندین یعنی چی؟

mehrant;599714 نوشت:
در پاسخ سوال تون باید بگم دختران و پسران مذهبی دنبال علاقه قبل از ازدواج کمتر هستن و دنبال علاقه بعد از ازدواج هستن
علاقه ای که بر اساس دیدن یا نزدیک بودن به یه فرد از جنس مخالف شکل بگیره، کم کم زیاد میشه و به یه حداکثر میرسه و بعد از مدتی که معمولا کمتر از دوسال میشه تموم ميشه
اما علاقه ای که بعد از ازدواج باشه پایداره...چون فرد اول اومده به دنبال معیارهای مناسب و مورد قبول خودش برای فردی که قراره یک عمر در کنارش زندگی کنه گشته و فردی که بیشترین همخوانی رو با اون معیارها داشته انتخاب کرده، و وقتی میبینه مورد انتخابیش معیارهای مورد نظر رو داره کم کم بهش علاقمند میشه چون اونی هست که میخواد..و این علاقه از بین نمیره چون اکن معیارها از بین نمیرن.

این حرف شما در مورد معیار درست.....اما این ربطی به مذهبی بودن یا نبودن نداره....کسی رو میشناسم که اصلا اصلا مذهبی نیست ولی حرف شما رو میزنه...وکسه دیگه ای که مذهبیه و به عاشق شدن معتقده......اومدیم کسی همه ی معیار ها رو داشت ولی به دلت ننشست.......درباره ی اناتومی هم منظورم اینه که نه یاد گرفتنیه نه حفظ کردنیه خلاصه فکر کنم افتادنیه......

یه متن رو دیدم که بنظرم در ارتباط با موضوع تاپیک هست، در ارتباط با اینکه گفتم در حین تحصیل و کار کلی سخت میگذره بهمون ولی برخورد باهامون میگن یه شغل معمولی و اینا....بخونیدش:
دکتر سید مصطفی حسینی، متخصص قلب و عروق دریادداشتی دلنشین به بیان دردودل های خود با وزیربهداشت ،درمان وآموزش پزشکی پرداخته است که می خوانید:
آقای وزیر، من پزشکم، هفده سال پیش تصمیم گرفتم بااختیار خودم ، جوانی ام را در قارچ و انگل و ویروس بگذرانم. دوست داشتم بگردم، بخندم، دوست داشتم همه چیز را تجربه کنم. معاینه شکم را یاد گرفتم و بجای موسیقی و ساز و آواز، صداهای قلب را تمرین کردم.کاست هایش را جمع کردم و گوش دادم. همان روزها که آناتومی جمجمه را یاد می گرفتم، موهای خودم کم پشت شد، آخه داشتم پزشک میشدم!

آرام آرام بدون آنکه بفهمم روز و شبم یکسان شد، تاریکی و روشنی ام ، جمعه و شنبه ام ، زمستان و تابستانم را نقهمیدم و شدم یک روپوش سفید، داشتم پزشک میشدم.

دوران نامزدیم را در پاویون بیمارستان بودم، درست همانوقت که کسی داشت برایم نامه عاشقانه می نوشت، به کسی تنفس دهان بدهان میدادم. داشتم پزشک میشدم.من در اورژانس ازدواج کردم ،زندگی کردم، با آدمهای دور و برم ، با آدمهائی که دوستشان داشتم و ناخوشیشان سهم من بود. من پزشک شده بودم. بچه دار شدم و درست همان روز که دوست داشتم فرزندم در آغوشم باشد،

، برای بچه همسایه نیمه شب بیدار شدم، من پزشک شده بودم و آرام آرام همه آدمهای شهر شدند پدر و مادرم، فرزند و همسرم و همه چیزم شدند ، من پزشک شده بودم

آقای وزیــــــــــر !!

برای من خط و نشان نکشید، من سالهاست میان آدمها گم شده ام ، من با مریض هایم گریسته ام و با آنها خندیده ام .

نیمه های شب درست همان موقعیکه مادرم از دوریم گریست، خندان احوال مادر کسی را پرسیده ام. درست همان وقت که پدرم دلتنگم شده بود، تلاش میکردم آدمی دلتنگ پدرش نشود.آقای وزیـــــــــــر!!

برای من تعرفه ننویسید، دستمزد مرا بیماری که خندیده است حساب کرده، بیماری که روی دو پایش ایستاده است براه افتاده همه دنیا را بحساب من واریز کرده است و با هر ضربان قلب بیماری سکه ای به قلک من انداخته اند.

آقای وزیــــــــــــر !!

برای من مامور بگذارید زیرا نفسهای بیمارم را میشمرم، نبض بیمار زیر دست من است که در زندگی من جاریست ، من همه زندگیم روی میز است ، حالا هفده سال است دلخوشیم ، دلخوشی یک مادر است.

آقای وزیــــــــــر!

در کتاب تعرفه شما تعرفه گریستن با مریض چقدر است؟

تعرفه ویزیت نیمه شب ، وقتی فرزندت بپایت آویزان است که نروی،

آقای وزیـــــر

من کل زندگیم را با این آدمها سپری کرده ام ، این آدمهای مهربان را بمن بدبین نکنید ( که نمی توانید چنین کنید- فصیحی) ، بگذارید دستان من شفا بخش باشند و شفا بخش بمانند ( که می مانند – فصیحی).آقای وزیـــــر

مرا جریمه کنید ، من یک نفر را نجات دادم و نان محلی گرفتم، من تا صبح بالای سر کسی ماندم و تخم مرغ محلی خانگی گرفتم، من پدر و مادرم را تنها گذاشتم ، کشک و خرما دشت کردم.

آقای وزیــــر

من این آدمها را دوست دارم، من خواب مریض ها را میبینم، اینها بمن اعتماد دارند ، آقای وزیر همه چیز را خراب نکنید ( هر چند که نمی توانید – فصیحی) من تمام زندگیم در راهروهای کفپوش و زیر لامپ های نئون گذشته است .

من با مرگ خوابیدم، مرگ موسیقی زندگی من شده است. مرا از چه میترسانید، من سالهاست از صدای زنگ تلفن میهراسم که آیا کسی سینه اش نسوخته باشد ، نفسش تنگ نشده باشد.

من از جریمه و مامور و توهین شما نمی ترسم، من از بی اعتمادی می ترسم

آقای وزیر آدمها را نسبت بمن بی اعتماد نکنید ، آقای وزیر !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اینم خدمت آقا مهران عزیز

پیامک زد شبی لیلی به مجنون

که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را

گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت

زمانه بد شده جانم فدایت

دعا کن ...

دعا کن مدرکت جعلی نباشد

زدانشگاه هاوایی نباشد

وگرنه وای بر احوالت ای مرد

که بابایم بگیرد حالت ای مرد

چو مجنون این پیامک خواند وارفت

به سوی دشت و صحرا کله پا رفت

اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی

که می خواهم تورا قد تریلی

دلم در دام عشقت بی قرار است

ولیکن مدرکم بی اعتبار است

شده از فاکسفورد این دکترا فاکس

مقصر است در این ماجرا فاکس

چه سنگین است بار این جدایی

امان از دست این مدرک گرایی

My God;599874 نوشت:
این حرف شما در مورد معیار درست.....اما این ربطی به مذهبی بودن یا نبودن نداره...

خوب به هر حال نمیشه صد در صد گفت ولی خوب معمولش اینطوریه که گفتم..

My God;599874 نوشت:
اومدیم کسی همه ی معیار ها رو داشت ولی به دلت ننشست....

اینو شخصا خیلی قبول ندارم...یعنی سختگیری درباره کسی که معیارها رو داشته باشه نمیکنم...

My God;599874 نوشت:
درباره ی اناتومی هم منظورم اینه که نه یاد گرفتنیه نه حفظ کردنیه خلاصه فکر کنم افتادنیه......

آناتومی رو با خوندن ساده فقط از روی مطلب نمیشه یاد گرفت.باید در کنار عملی یاد گرفتش...یعنی مدام مطالب رو با عملی مرور کرد تا یاد گرفت...
من خودم همینجوری خوندمش، در حدی که مدتها خودم به دیگران و بچه های سال پایین تر ازما خودم تدریس میکردم آناتومی رو...

سلام برادر بزرگوار
اول از هرچیز بابت تمام زحمات درمانی ای که در بیمارستان ها انجام دادین ازتون تشکر می کنم و خداقوت می گم که حیات بخشیدن به یک انسان آنقدر والاست که خداوند در قرآنش اون رو معادل حیات بخشیدن به همه انسان ها قرار داده.

به نظرم دو نکته در صحبت های شما بود که البته هردو گویا از یک منشا ناشی می شود.

1) برادر من حواستون باشه این خدای مهربانه که به شما استعدادی عطا کرده و شرایط استفاده ازاون استعدادتون رو هم در زندگی تون فراهم کرده و شمابه لطف خدا با تلاشتون پزشکی قبول شدین و اون رو تا آخر خوندین. خدای نکرده یه وقت دچار غرور نشوید و گمان کنید چون شما پزشکی قبول شدید و خوندید از دیگران بالاترین. قبول دارم شغل سختی رو در پیش گرفتین ولی تنها شغل های سخت دنیا نیستن ها! چه بسا پرستاری کشاورزی پلیسی آتش نشانی و…خیلی بیش از شما زحمت بکشه. البته استرس بالایی رو هم در این شغل تحمل می کنید ولی چه بسا یک پرستار بخش اورژانس خیلی بیشتر از شما که مدتی رو درحال گذراندن طرح هستین و در آینده ان شاالله برای خودتون مطبی خواهید داشت و همیشه در معرض استرس های بیمارستان نخواهید بود، تحمل کنه. خلاصه که حواستون باشید از غرور خودتون رو در امان نگاه دارید که معیار کرامت انسان ها تنها تقواست و بس.

2) و دومین مورد که بهتره درش تجدید نظری بکنید که به نظر من روی دیگر سکه ی مورد اوله اینه که شما روزی به عشق حیات و سلامتی بخشیدن به انسان ها و برداشتن دردی جسمی از انسانی پا به رشته ی پزشکی گذاشتین. پزشکی رو در پرستیژ اجتماعی و نگاه مردم نبینید که خیلی والاتر از اینهاست. وقتی هدفتون حیات بخشیدن باشه و نه مورد تعریف و تمجید واقع شدن اون وقته که آرامش دارین و مسیر زندگی تون رو خیلی منطقی تر می تونید مشخص کنید. اون وقته که موقع انتخاب تخصص خواندن یا نخواندن به این فکر می کنید علاقه و استعدادتون و درد جامعه با پزشک عمومی موندنتون تناسب بیشتری داره یا فلان تخصص رو خوندن و دیگه حرف مردم هم براتون اهمیتی نخواهد داشت. این رو هم مطمئن باشید به حرف مردم زندگی کردن آرامش رو برای همیشه از آدم می گیره چرا که نمی شه به خواست تک تک آدم های اطرافمون زندگی کنیم. البته بهتون حق می دم که احتمالا سختی دروس و محیط بیمارستان و احتمالا برخورد بد اساتید که می فرمایید کمی شما رو زودرنج کرده و نیاز به قدردانی از اجتماع پیدا کردید. ولی به قول اون پزشک بزرگواری که نامه شون رو آوردید پزشک قدردانی خودش رو در لبخند بیمارش می بینه، در برگشتن تنفس بیمارش، در نبض و شنیدن تپش قلبش، در رخت بربستن درد از وجود یک انسان و نه در تعریف و تمجید های جامعه.

در مورد ازدواجتون هم مسلما پیدا می شوند کسانی که شما رو نه از روی میزان پرستیژ و درآمد بلکه از روی معیارهای انسانی قضاوت کنند. امیدوارم به زودی فرد مورد علاقه تون رو پیدا کنید. البته شما هم خدای ناکرده قصد پز دادن با پزشکی تون رو نداشته باشید که گذارتون به اینطور آدم ها بخوره. شما هم از روی معیارهای حقیقی انتخاب کنید.

و به تجربه برام اثبات شده وقتی انسان با خودش کنار اومده و مسیرش رو هدفمند انتخاب کرده هم می تونه خانواده رو قانع و با خودش همراه کنه و هم می تونه در مقابل حرف مردم لبخندی بزنه و بی تفاوت بگذره و به کار و هدف خودش برسه. ان شاالله خوشبخت و سعادتمند باشید.

سلام جناب م.م.
ممنون از صحبت هایی که کردید.
یه توضیح رو باید بدم و اونم اینکه همونطوری که در یکی از حرفام توی همین تاپیک گفتم، منظورم این نیست که تقدیر ویژه ای از ما بشه بخاطر پزشک بودن مون...
منظورم اينه که با این همه سختی کار ما نگن یه رشته خیلی عادی و معمولی هست و حتما مجبور بشم تخصص بگیرم تا جایگاه اجتماعی داشته باشم.همونطور که گفتم 7سال تحصیل و کار کردیم و حقوق کمی گرفتیم در حالیکه رشته های غیر پزشکی میزان تحصیلات تکمیلی شون حداکثر تا همین 7-8 ساله...
سختی کار ما هم دوجاست: 1-اینکه پزشکی خیلی با تجربه وابستگی داره.الان ما که سال آخر تحصیل مون بعنوان دانشجوی پزشکی هست خیلی چیزا هست که بلد نیستیم اما در کشیکها مون یه بخش با مثلا 12 مریض رو میسپارن به ما و مسولیت این مریضا تماما با ماست. گاهی نیاز به تصمیماتی هست که واقعا ما بلد نیستیم با این تجربه کم مون...نمیدونیم چیکار بکنیم گاهی و یک تصمیم اشتباه از سر این بی تجربگی ممکنه مشکلات جبران ناپذير جانی برای مریض داشته باشه. که این رو در شغل دیگه ای شما نمی بینید، مثل همون مهندسی و کشاورزی و. .
2-یه سختی دیگه هم وجود مسائل قانونی هست...در صورتی که مثلا در رشته کشاورزی یا کارمندی یا رشته های دیگه اشتباه کنید از نظر قانونی مشکلی پیش نمیاد.اما در پزشکی در صورت اشتباه از نظر قانونی مسول و محکوم میشیم و باید دیه پرداخت کنیم...اونم در شرایط حال حاضر که خیلی از بیماران و همراهان شون در هر صورت اگه بیمارشون خوب نشه میرن و شکایت میکنن...

الان هر چی رشته کم رقابت باشه در آمد بالاتره منم رشتم برقه اما..

اخیرا هم که دوستان احتمالا از اخبار صدا و سیما شنیدید، چند روز پیش اسیدپاشی به صورت یه پزشک اتفاق افتاد، دکتر انوری رییس بیمارستان ضیاییان تهران...
امنیت جانی هم نداریم دیگه:Ghamgin:

واسه چی براتون مهمه؟ خوب بگن!

مردم حرف زیاد میزنن

roya8;604110 نوشت:
واسه چی براتون مهمه؟ خوب بگن!

مردم حرف زیاد میزنن

هم آدم ناراحت میشه، هم تکرار حرفهای مشابه باعث میشه همون نظرات هم در پدر و مادرم تاثیر بذاره.. .مثل همون مثالی که درباره قضیه ازدواج گفتم

mehrant;604113 نوشت:
هم آدم ناراحت میشه، هم تکرار حرفهای مشابه باعث میشه همون نظرات هم در پدر و مادرم تاثیر بذاره.. .مثل همون مثالی که درباره قضیه ازدواج گفتم

خودتونو بزنید به بیخیالی

در مورد پدر و مادرتون سعی کنید متوجه ارزشهاتون بشن.

بقیه هم بزارید خوش باشن.

آقا مهران به نظر من شما یکم اعتماد به نفست رو ببری بالا حل میشه مشکلت.
در مورد رشته خود من!هنوز هم که هنوزه و درسم رو تموم کردم، بعد 5-6 سال هرکی میبینه میگه چرا پزشکی نخوندی؟؟؟؟ پدرم از روز اول انتخاب رشته میگه که فقط پزشکی، الانم همیشه میگه. توی نظام نوین سلامت هم به همه رشته های مربوط به سلامت رسیدن جز رشته ما که بیشتر زدن تو سرش:d و پدرم خیلی خیلی توی این روزا اعتراضش بیشتر شده.

ولی من واقعا به راهی که انتخاب کردم ایمان دارم. رشته ای که انتخاب کردم بهترین رشته ی ممکن برای من بود! و از انتخابم کاملا راضیم هرچند توی جامعه ارزش واقعی رشته م و شغلم برای مردم مشخص نباشه، مهم نیست!مهم خودمم که راضیم از شغلم و کاری که انجام میدم

*یا زهرا*;604120 نوشت:
توی نظام نوین سلامت هم به همه رشته های مربوط به سلامت رسیدن جز رشته ما

در حین تحصیل، چه در دوره پزشکی عمومی که ما هستیم، چه در حین تحصیل رشته های تخصص و فوق تخصص که حالا حالاها ما تو این مراحل هستیم خیلی اوضاع مون فرقی نکرده..
البته چرا فرق کرده حجم کاری مون بیشتر از قبل شده، اما حقوق مون تغییری نکرده...در دوران پزشکی عمومی که برای ده تا کشیک 24 ساعته در ماه 312 هزار تومن هست و برای متاهلین تقریبا چهارصد و پناه تومن،بعد از طرح تحول تغییری هم نکرده...در دوران تخصص هم حقوق هفتصد هزار تومنه...و برای متاهلین هشتصد تومن.

mehrant;604283 نوشت:
در حین تحصیل، چه در دوره پزشکی عمومی که ما هستیم، چه در حین تحصیل رشته های تخصص و فوق تخصص که حالا حالاها ما تو این مراحل هستیم خیلی اوضاع مون فرقی نکرده..
البته چرا فرق کرده حجم کاری مون بیشتر از قبل شده، اما حقوق مون تغییری نکرده...در دوران پزشکی عمومی که برای ده تا کشیک 24 ساعته در ماه 312 هزار تومن هست و برای متاهلین تقریبا چهارصد و پناه تومن،بعد از طرح تحول تغییری هم نکرده...در دوران تخصص هم حقوق هفتصد هزار تومنه...و برای متاهلین هشتصد تومن.

تو دوران دانشجویی خب آره شاید تغییر نکنه ولی دستمزدا بالا رفته، مخصوصا برای پزشک متخصص. از پزشک عمومی اطلاع ندارم

*یا زهرا*;604547 نوشت:
تو دوران دانشجویی خب آره شاید تغییر نکنه ولی دستمزدا بالا رفته، مخصوصا برای پزشک متخصص. از پزشک عمومی اطلاع ندارم

اساتید فوق تخصص عضو هیات علمی دانشگاه ما،میزان دریافتی ویزیت شون از مریض بدون هیچ بیمه و پزشک خانواده و برگه ارجاع، دوازده هزار تومن هست.این رو خودم در قبض ویزیت بیماران دیدم

ولی درآمد ماهیانه پزشک متخصص (من با متخصص اورتوپدی صحبت کردم) بعد از این جریانات دو برابر شده. خودشون اعتراف می کنن که خیلی خوب شده اوضاعشون.

فکر کنم دکترایی که عمل و این چیزا دارن براشون خوب تموم شده

*یا زهرا*;604564 نوشت:
ولی درآمد ماهیانه پزشک متخصص (من با متخصص اورتوپدی صحبت کردم) بعد از این جریانات دو برابر شده. خودشون اعتراف می کنن که خیلی خوب شده اوضاعشون.

فکر کنم دکترایی که عمل و این چیزا دارن براشون خوب تموم شده

آره توی کتاب تعرفه جدید فکر کنم بهتر شده باشه.
اما در کنارشم کلی تابلو تو بیمارستان زدن که در صورت داشتن شکایت با فلان شماره تماس بگیرید اینقدر زدن که این تعداد زیاد هم ناخودآگاه این تصور رو در ذهن افراد ایجاد میکنه که واقعا تخلفاتی در حال انجامه و باید حواسشون رو جمع کنن و شکایت کنن از پزشکان و سایر پرسنل درمانی. ..

سلام
اینکه توی خواستگاری از شغلتون استقبال نمیشه میتونه از دو جهت باشه: یکی اینکه نشونه نبود میل به پیشرفت باشه و یکی هم اینکه به آینده اقتصادی اش امیدوار نباشن
در کل من فکر می کنم شما اگه بتونید خانواده خودتونو با نظر و فکرتون همراه کنید و به یه دیدگاه واحد برسید نصف مشکلاتتون حل میشه (حداقل از بعد روانی)
[SPOILER]

mehrant;599974 نوشت:
من همه زندگیم روی میز است

البته بعضیاز پزشکا بیشتر زندگیشون زیر میزه[/SPOILER]

kobram;604619 نوشت:
سلام
اینکه توی خواستگاری از شغلتون استقبال نمیشه میتونه از دو جهت باشه: یکی اینکه نشونه نبود میل به پیشرفت باشه و یکی هم اینکه به آینده اقتصادی اش امیدوار نباشن
در کل من فکر می کنم شما اگه بتونید خانواده خودتونو با نظر و فکرتون همراه کنید و به یه دیدگاه واحد برسید نصف مشکلاتتون حل میشه (حداقل از بعد روانی)
[SPOILER]

البته بعضیاز پزشکا بیشتر زندگیشون زیر میزه[/SPOILER]

نمیدونم، شاید هم از دید اقتصادی باشه...ولی این حرف رو خانواده هایی زدن که خودشون اظهار میکردن کار و درآمد و کلا مادیات خواستگار براشون اهمیتی نداره
پس احتمالا شاید علت دیگه ای مد نظر شون بوده...

سوال1:
بعد از قبولی در رشته پزشکی متوجه شدم که دید جامعه نسبت به پزشک عمومی خیلی بد است.
فکر می کنن پزشک عمومی هیچی بارش نیست ولی ما7 سال درس خوندیم و در بیمارستان زحمت کشیدیم



پاسخ:
به این مسئله از چند جهت می‌شود نگاه کرد:

اولین جهت آن جایگاه واقعی رشته شما در بین رشته‌های تحصیلی دیگر است.

اگر بخواهیم از این جهت رشته شما را مورد بررسی قرار دهیم طبیعی است که در واقع سطح رشته تحصیلی شما از بعضی رشته ها بالاتر و از بعضی رشته‌های دیگر پایین‌تر است. لذا برخورد منطقی با فردی مثل شما این است که هر دو طرف قضیه را ببینیم. یعنی اگر بر فرض بنده با شما برخورد کنم، از اینکه توانستی در رشته پزشکی قبول شوی و تا اینجا ادامه دهی، شما را تحسین می‌کنم ولی چون جایگاه شما هنوز هم قابل ارتقا است، طبیعی است که شما را به ادامه تحصیل و کسب علم و مهارت بیشتر نیز تشویق کنم؛ چنانچه اگر با یک متخصص مغز و اعصاب هم برخورد کنم، او را تشویق به کسب علم و مهارت بیشتر در راستای رشته تحصیلی‌اش خواهم کرد.
البته اینکه نگاه افراد به پزشک عمومی مثل نگاه آنها به پزشک متخصص نیست از جهاتی درست و از جهاتی نادرست است. درست بودن آن از این جهت است که مهارت و تخصص یک پزشک متخصص در رشته خودش با مهارت یک پزشک عمومی در مورد آن مسئله یکی نیست و نباید هم باشد چون او تمام وقت و سرمایه و همت خود را برای یک مسئله خاص گذاشته و از خیر مسائل دیگر پزشکی گذشته است در حالی که یک پزشک عمومی مطابق با وظیفه‌اش اینگونه عمل نکرده است چون هدف او هدف یک متخصص نیست. اما نادرست بودن نگاه مردم به خاطر عدم اطلاع عوام از وظیفه و حیطه کاری یک پزشک عمومی است. لذا برای اصلاح این نگاه اولا باید نگاه آنها توسط توضیحاتی که قشر خودتان در اختیار مردم قرار می‌دهند اصلاح شود و ثانیا هیچ فردی نباید خارج از حیطه کاری خود اظهار تخصص و مهارت کند؛ چون شکست در آن مسئله موجب سلب اعتماد خواهد شد.

اما جهت دیگر قضیه نوع برخورد افراد با این مسئله است:

طبیعی است که همه افراد برخورد یکسانی نخواهند داشت. مثلا ممکن است کسی که از شما پایین‌تر است فقط جنبه اول مسئله یعنی بالاتر بودن قضیه را ببیند و کسی که از شما بالاتر است یا مثلا توانایی شما را بیشتر از چیزی می‌بیند که در آن هستی یا ... ، جهت دوم قضیه یعنی انتظار پیشرفت را می‌بیند و مطابق همان توصیه یا نقدی به شما می‌کند. در چنین شرایطی شما باید جنبه مثبت قضیه را ببینی تا از حرف یا برخورد ایشان ناراحت و دلخور نشوی.

جهت سوم این قضیه خود شما هستی:

همان‌ طور که عرض کردم تحریک احساسات درونی شما تا حدود زیادی متأثر از نگاه شما به یک واقعه یا رویداد یا سخن است. به عبارتی انسان‌ها این توانایی را دارند که رویداد‌ها را آنگونه که می‌خواهند تفسیر کنند نه آن گونه که اتفاق می‌افتد. به عنوان مثال وقتی فردی یهودی به امام (علیه السلام) می‌رسد و شروع به فحاشی و بد و بیراه گفتن میکند، امام (علیه السلام) می‌تواند برخورد او را ناشی از بی‌ادبی او دانسته و او را به خاطر رفتار ناشایسته‌اش مؤاخده کند اما چون نگاه ایشان محدود به امور مادی و دنیوی نیست و تئوری که در ذهن دارد هدفی فراتر از اینها را دنبال می‌کند، او را فردی خسته که از راه دور آمده میبیند و با برخوردی ملایم از او استقبال می‌کند. لذا اگر شما هم می‌خواهی تحت تاثیر برخوردهای نامناسب دیگران قرار نگیری، باید بتوانی کوچکترین نکته مثبت در هر برخوردی را دیده و رفتار خود را با آن تطبیق دهید و نقاط منفی آن را نادیده بگیری.
بعلاوه اینکه اگر بنا باشد شما برای رضایت مردم کار کنی هیچ وقت نمی‌توانی رضایت آن‌ها را به طور کامل جلب کنی. ماننده همان پدری که همراه پسر و الاغش می‌رفت. وقتی پدر سوار و پسر پیاده بود مردم گفتند چه پدر بی‌رحمی! وقتی پسر سوار و پدر پیاده بود مردم گفتند عجب پسر بی‌حیائی! وقتی هر دو سوار شدن گفتند عجب پدر و پسر بی‌رحمی که دو نفری سوار الاغ بدبخت شدند! وقتی هر دو پیاده شدند گفتند عجب پدر و پسر بی‌عقلی!
حال جریان شما هم همین است. شما نباید به صرف نگاه اطرافیان نگاهت به رشته‌ای که در آن هستی تغییر کند چنانچه هیچ وقت یک معلم دبستان خودش را با استاد دانشگاه مقایسه نمی‌کند و بی‌انگیزه نمی‌شود چون او به کاری که می‌کند ایمان دارد و با انگیزه آن را انجام می‌دهد.

سوال2:

و مورد آخری که می‌خواهم مطرح کنم هم مربوط می‌شود به همین قضیه در ازدواج. می گویند: "پزشک عمومی که یه شغل خیلی معمولیه"... و بر طبق این حرف، مادرم میگه وقتی دیدگاه خانواده دخترها اینجور یه که حتی یه پزشک عمومی رو هم بعنوان شغل خوب قبول ندارن پس باید بری حتما تخصص رو بخونی بعد به فکر ازدواج بیفتی. و من دیگه نمی‌روم برای ازدواجت دنبال دختر بگردم و صحبت کنم که بعد اینجور با ما برخورد کنند...
ممنون میشوم اگه لطف کنید و درباره چند موردی که مطرح کردم راهنمایی بفرمایید.
پاسخ:
در مورد ازدواج هم تا حدودی موارد گفته شده مطرح می‌شود؛ یعنی هر فردی ممکن است نسبت به جایگاه و نگرشی که دارد رشته تحصیلی شما را همان گونه ببیند و در مورد شما قضاوت کند. یکی جایگاه شما را به خاطر پزشکی بودن رشته بالا بداند و دیگری به خاطر عمومی بودن آن، پایین!

البته منظورم از بالاتر، بالا بودن حقیقی نیست که بگوییم حتما کسی که تخصص فلان چیز دارد از یک دکتر عمومی بالاتر است چون با این نگاه قطعا کسی که در رشته انسانی فعالیت می‌کند باید از کسی که تجربی یا ریاضی خوانده پایین‌تر باشد در حالی که این چنین نیست. بالا و پایین بودن واقعی را توانایی‌ها و مهارت‌ها و خصوصیات ظاهری و باطنی افراد مشخص می‌کند. لذا ممکن است در مواردی یک کارگر ساده به مراتب جایگاه بالاتری از یک متخصص مغز و اعصاب داشته باشد!!

با این حال چون نگاه عرف این گونه است و از طرفی اصلاح آن به زمان نیاز دارد، در بعضی موارد شما چاره‌ای جز اینکه خود را با آن تطبیق دهی نداری یعنی وقتی شما می‌خواهی ازدواج کنی، ممکن است غالب مواردی که شما به سراغشان می‌روی، برتری شما را نسبت به دیگران در شغل و رشته تحصیلی شما بدانند. برای همین وقتی شما می‌خواهی اقدام کنی باید بین ملاک‌های ازدواج و شرایط خودت تناسب ایجاد کنی تا بتوانی به نتیجه برسی؛ یعنی اگر شما یک پزشک عمومی هستی باید سراغ افرادی بروی که این شغل را خوب بدانند و توقعشان از این حد بالاتر نباشد و هر زمان در هر مرحله‌ای از خواستگاری دیدی این گونه نیست بهتر است ادامه ندهی. بله اگر نگاه شما به ازدواج ایده آل گرایانه است و می‌خواهید مثلا با فردی ازدواج کنید که شرایط ایده آل داشته باشد، در این صورت شما باید خود را با او تطبیق دهی؛ مثلا تخصص بخوانی تا مورد قبول واقع شوی!! که این نگاه، کار را برای شما دشوار خواهد کرد.

سوال3:

تو جمع فامیل که می‌نشینیم...هر کسی شروع میکنه سوال پرسیدن. هرکسی مشکلات پزشکی خودش را می‌پرسد. گاهی بعضی چیزایی رو می پرسند که بلدیم و می‌توانم جواب بدم اما گاهی یه سوالاتی میپرسند واقعا فراتر از سطح یه پزشک عمومی هست و میگم مثلا باید متخصص در این مورد نظر بده. در جواب میگن پس تو چیکار می‌کنی این همه تو بیمارستان؟ چی یادت دادن؟ اگه قرار بود خودمون بریم پیش متخصص که نمیومدیم از تو بپرسیم!!!

پاسخ:

شما به عنوان یک فردی که در زمینه علمی فعال هستی و مراجعه کننده داری، باید توان این که در مواردی بگویی من فلان مسئله را بلد نیستم داشته باشی و از برخورد طرف هم هراس نداشته باشی. اگر سوال کرد پس چی یاد گرفتی؟! آن موقع می‌توانی حیطه کاری خودت را برای او روشن کنی تا متوجه شود سؤالش خارج از تخصص شماست.


سوال4:

جالبه تو خواستگاری هم از من می‌پرسیدند چه رشته‌ای می‌خواهی بخونی؟ وقتی من هم رشته های ترجیحی خودم رو می‌گفتم نقدمیکردند که این رشته خوب نیست و مثلا درآمدش کمه یا جایگاهش خیلی بالا نیست...آخه این چیزا واقعا اهمیت داره در ازدواج؟ این مهمه که مثلا کسی متخصص چشم باشه یا متخصص پوست؟ جراح باشه یا متخصص داخلی؟

پاسخ:

افراد با هم یکی نیستند و هر کسی برای خودش ملاک‌هایی دارد. ممکن است ملاک ایشان نادرست باشد اما چیزی که شما با آن مواجه هستی همان چیزی است که طرف در ذهن دارد و امکان تغییر آن هم در جلسه خواستگاری وجود ندارد. وظیفه شما این است که خودت را آن گونه که طرف می‌خواهد معرفی کنی. حالا یا او چنین چیزی را قبول میکند یا نه.


سوال5:

از این موضوع هم خیلی بدم می‌آید که صرفا به شغلم نگاه بشه....یعنی چون پزشک باشم یا چون متخصص باشم باهام ازدواج کنن یا بهم جواب رد بدن...می‌خوام من رو بخاطر شخصیت و ویژگی‌های خودم بعنوان یه پسر نگاه کنن نه بعنوان یه پزشک...یعنی اینجور نگاه کنن که یه پسر با یه سری ویژگی‌ها و خصوصیات و شخصیت آمده خواستگاری نه اینکه اینجور نگاه کنن که یه پزشک آمده...

پاسخ:

نمی شود این‌ها را از هم جدا کرد چون شما مجموعه‌ای از خصوصیات اخلاقی و خانوادگی و فرهنگی و شغلی و ... هست و کسی که می‌خواهد با شما زندگی کند باید همه این جوانب را در نظر بگیرد. بله اینکه فقط به خاطر شغل باشد و موارد دیگر را نادیده بگیرد اشتباه است. لذا دختر باید قبل از پاسخ دادن ببیند آیا شرایط طرف مقابل با او سازگار است یا خیر و بعد جواب دهد. لازمه این کار بررسی تمام جوانب شما از جمله شغل شماست.


سوال6:

این 7 سال یه مقدار خسته‌ام کرده...برای ادامه تحصیل دادن در دوره تخصص هم نظرم اینه که حداقل یکسال بگذرد که هم استراحت کنم هم فرصت بیشتری داشته باشم که درس بخوانم و بنابراین نمره و رتبه بهتری در امتحان بیارم...امتحان هم اردیبهشت ماه هست یعنی فقط پنح ماه تا امتحان باقی مانده
اما پدر و مادرم مخالفند و می‌گویند 1. اگر فاصله افتاد درس‌ها یادت میره و سخت میشه برات و دیگه نمیتونی قبول بشی 2. اگر ازدواج کردی باید وقت بذاری برای همسرت و نمی‌توانی درس بخوانی پس باید اول امتحان بدی 3و چون در ازدواج در گزینه‌های قبلی متخصص بودن مهم بوده پس باید تخصص بگیری بعد به فکر ازدواج باشی
در این مورد هم ممنون میشم توضیحات تون رو بفرمایید...

پاسخ:

این مسئله تا حدود زیادی به خود شما بستگی دارد. با این حال در مورد سوالات شما باید عرض کنم:
1. اینکه با فاصله افتادن بین درس و آزمون، کار شما برای مطالعه سخت‌تر میشود طبیعی است اما این مسئله به تنهایی تعیین کننده موفقیت شما در آزمون نیست. لذا شما باید شرایط دیگرت را هم مثل انگیزه، توان روحی و فکری و ... را هم در نظر بگیری. اگر فکر می‍‌‌‌‌‌‌‎کنی این شرایط فراهم است بهتر است همین امسال شرکت کنی اما اگر فراهم نیست باید علت فراهم نبودن شرایط را پیدا کرده و بعد از رفع آن به آزمون فکر کنی.
2. بله با ازدواج مسلما وقت شما محدود‌تر خواهد شد ولی همان طور که در مورد قبلی عرض کردم موفقیت در آزمون نیار به فراهم بودن شرایطی روحی و فکری هم دارد. مثلا اگر احساس نیاز به ازدواج در شما شدید باشد و بخش زیادی از فکر شما را به خودش مشغول کرده باشد، طبیعی است که اگر شب تا صبح هم بیکار باشی و بخواهی به مطالعه بپردازی، بازدهی لازم را نخواهی داشت. بنابراین اگر مشغله فکری شما به حدی نیست که مانع از مطالعه شود این چند ماه را هم صبر کن و بعد از آزمون ازدواج کن اما اگر چنین چیزی ممکن نبود میتوانی ازدواج و ازمون را در کنار هم پی بگیری.
3. این مورد را قبلا توضیح دادم


سوال7:

راستش آره یه مقدار انگیزه‌ام رو از دست دادم...
و اینکه خیلی فکرم به قضیه ازدواج مشغول هست...
در خصوص اون مورد سوم که مطرح کردم {عقیده خانواده در مورد تخصص گرفتن بعد ازدواج} شما فرمودید به خواستگاری دخترانی برم که شرایطم رو قبول کنن. اما سوالی که در سوال دومم از شما پرسیدم منظورم این بود که با این دیدگاه خانواده چه کنم؟ چطور با خانواده‌ام برخورد کنم؟


پاسخ:
اگر خانواده ای منطقی داری و فکر میکنی می‌توانی آن‌ها را با صحبت راضی کنی، همین مواردی که من خدمت شما عرض کردم را به آن‌ها بگو. یعنی به آن‌ها بگو:

اول این که:

دخترها با هم یکی نیستند و این طور نیست که همه آنها چشمشان فقط به رشته تحصیلی من باشد

دوم این که:

پزشکی یک رشته‌ای است که در نگاه غالب افراد جلوه خوبی دارد و به صرف اینکه یکی دو نفر گفته‌اند پزشک عمومی جایگاه خوبی ندارد نباید کلا از خواستگاری و ازدواج منصرف شویم چون حداقل آن این است که نسبت به رشته‌های دیگر ضمانت شغلی بیشتری دارد!

سوم این که:

ما باید سراغ موردهایی برویم که احتمال قبول کردنشان وجود داشته باشد

چهارم این که:

اینکه می‌گویید اول قبولی در تخصص بعد ازدواج، از جهاتی خوب است اما مشکل من این است که در شرایط اضطراری گیر کرده‌ام؛ یعنی اگر برایم ممکن بود حتما همین کاری را می‌کردم که شما می‌گویید ولی عملا برایم ممکن نیست چون فکر و ذهنم را به خودش مشغول کرده و هر چه سعی می‌کنم روی درسم تمرکز کنم نمی‌توانم. بله ممکن است وقت من گرفته شود و نتوانم به آزمون امسال برسم ولی تا وقتی این مشغله فکری هست نه به آزمون امسال بلکه به سال‌های بعد هم نخواهم رسید! اما اگر بتوانم این مشغله فکری را با ازدواج برطرف کنم حداقل تلاش من برای آزمون سال آینده دوچندان خواهد شد و احتمال قبولی‌ام بیشتر می‌شود.

موضوع قفل شده است