چرا در دوران خلافت امام حسن از امام حسین در کنار ایشان خبری نیست؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا در دوران خلافت امام حسن از امام حسین در کنار ایشان خبری نیست؟

چرا در دوران امام حسن از امام حسین خبری نیست که ایشان را یاری کرده باشد یا در زمان عهد نامه باشد یا در مدائن همراه امام باشد ؟ آیا بین ایشان و امام حسن مشکلی بود؟ چرا از همراهی خیلی خبری نیست؟

[=tahoma][=&quot]این تعبیر درست نمی باشد وامام حسین علیه السلام یاور وحامی برادر امامحسن علیه السلام بودند چه در زمان شش ماه خلافت برادرشان وچه در زمان صلح ایشان با معاویه در مطیع بوده امام حسین نسبت به امام حسن علیهما السلام این داستان شهادت می دهد [/][/]
[=tahoma][=&quot]يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع[/] ( [=&quot]وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن [/]([=&quot]ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت .(1)[/][/]
[=tahoma][=&quot]همچنین عدم قیام امام حسین در زمان معاویه نشانگر این است که ایشان حتی در زمان امامت نیز پایبند به عهد نامه برادرشان بودند و نسبت به صلح وفاداری نشان دادند ، این سکوت امام حسین علیه السلام در مقابل معاویه آنهم بعد از شهادت امام حسن علیه السلام نمی تواند از روی ترس باشد چون ایشان وقتی كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت و عهد نامه ر انقض نمود به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت که نشان می دهد مدارای امام حسین علیه السلام جهت پایبندی به تعهد برادر یوده و هنگام نقض تهعد از طرف مقابل ایشان اعتراض می نمایند .(2)[/][/]
[=tahoma][=&quot]1.ارشاد مفيد, ص 173[/].[=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]2.رجال كشى , ص 94 - كشف الغمة , ج 2, ص [/]206.[/][=tahoma][=&quot][/][/]

[=tahoma][=&quot]علاوه بر آنچه عرض شد مـوضـع امـام حـسـیـن علیه السلام در بـرابـر هـمـه تـصمیم ها و موضع گیری های امام حسن علیه السلام، موضع شـریـکـی هـمـکـار و یـاوری پـشتیبان بود[/][=&quot]. [/][=&quot]این حقیقتی است که پژوهش های تاریخی مربوط به روابـط آن دو بـزرگوار در دوران امامت امام حسن علیه السلام آن را تأیید می کند. در آنـچـه بـه مـوضوع صلح با معاویه مربوط می شد، امام حسین علیه السلام پـشـتـیـبانی کامل خود را نسبت به تصمیم امام حسن علیه السلام اعلام داشت و در مناسبت های گوناگون از مـوضـع مـشـتـرک خـود بـا برادرش و امتثال فرمان وی به عنوان امامی که اطاعتش واجب است پرده برمی داشت[/][=&quot].
[/][=&quot]عـدی بـن حـاتـم بـه امـام حسین علیه السلام گفت: یا اباعبدالله ذلّت را به عزّت خریدید، چیز اندک را پذیرفتید و چیز بسیار را وانهادید. تو امروز ما را اطاعت کن و سپس برای همیشه ی روزگار با ما مـخـالفـت نـمـا[/][=&quot]. [/][=&quot]حـسـن و تـصـمـیـم او دربـاره ی ایـن صـلح را واگـذار و شـیـعـیـانـت را، از اهـل کـوفـه و دیـگـران فـرابـخـوان؛ و مـن و دوستم (یعنی عبیدة بن عمر[/][=&quot]) [/][=&quot]را بر این پیشقراولان بـگمار که در این صورت، پیش از آن که پسر هند متوجّه شود، ما با شمشیر او را از پای درمی آوریـم. امـام حـسـین علیه السلام در پاسخ فرمود: ما بیعت کرده و پیمان بسته ایم و راهی برای شکستن بیعت ما نیست[/][=&quot]
[/][=&quot]هنگامی که حجر بن عدی نیز چنین درخواستی را مطرح کرد، امام حسین علیه السلام باز همین پاسخ را داد: «ما بیعت کرده ایم، و راهی به سوی آنچه گفتی نیست» (1)[/]
[/]
[=tahoma] [=&quot]
آن حضرت همچنین در پاسخ علی بن محمد بن بشیر هَمْدانی، که یادآور شد امام حسن پس از صلح تـقـاضای کسانی را که به وی پیشنهاد انقلاب داده اند، نپذیرفته است، نیز تأیید برادرش را در التزام به پیمان نامه و لوازم عملی آن ابراز داشت و فرمود: «راست گفت ابومحمد! و همه مردان شما، تا هنگامی که این انسان [معاویه] زنده است، باید خانه نشین باشند.»(2) [/]
[/][=tahoma][=&quot]
[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]1.انساب الاشراف، ج 3، ص 151، شماره 12[/][=&quot].[/][=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]2.[/][=&quot] اخبار الطوال، ص 221[/][=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]ادامه دارد [/][/]

[=tahoma][=&quot]هـنـگـامی که معاویه ایشان و برادرش و آن دسته از اصحاب علی را که همراهشان بودند برای بیعت بـه شـام دعـوت کـرد نـیـز آن حـضرت از امتثال کامل خویش در برابر فرمان امام حسن علیه السلام پرده بـرداشـت. از جـمـله کـسـانـی کـه بـا آنان بودند قیس بن سعد بن عباده انصاری بود. چون نزد مـعـاویه رسیدند، وی حسن علیه السلام را به بیعت فراخواند و او بیعت کرد[/][=&quot]. [/][=&quot]سپس ‍ حسین را فراخواند و او هم بیعت کرد. ولی هنگامی که از قیس بن سعد درخواست بیعت کرد، وی نگاهی به امام حسین علیه السلام انـداخـت تـا بـبـیند که چه فرمان می دهد و امام فرمود: «ای قیس او ـ یعنی امام حسن علیه السلام ـ امام من است.» [/][=&quot]
[/][=&quot]ایـن حـقیقت با آنچه در مجموعه دیگری از نصوص مبنی بر ناخشنودی آن حضرت از این بیعت آمده است منافاتی ندارد. مانند این سخن ایشان که به برخی از شیعیان فرمود: صلحی بوده است و بـیعتی که من از آن ناخشنود بودم. پس تا هنگامی که این مرد زنده است منتظر باشید؛ و چنانچه او مرد ما و شما خواهیم دید که چه کنیم . دلیل اظهار چنین سخنانی این است که صلح، ناخوشایندترین انتخابی بود که در برابر امام حـسـن علیه السلام قرار داشت و او به خاطر مصالح عالیه اسلام و از روی ناچاری به آن تن داد. بدون شـک رعـایـت این گونه مصالح، گاه امام علیه السلام را در شرایط دشوار و نامناسبی قرار می دهد که مجبور می شود به کاری که نزد او از حنظل تلخ تر، از سم کشنده تر و از مرگ فاجعه آمیزتر است، اقدام کند[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]
[/][=&quot]ایـن صلح برای امام حسن و امام حسین علیه السلام به یک اندازه ناخوشایند بود، ولی ناخوشایند بودن کـاری بـه مـعنای ناخشنود بودن از انجام آن نیست. چرا که رضایت دادن به این صلح به لحاظ امیدواری به نتایج مترتّب بر آن، امر دیگری بود[/][=&quot].
[/][=&quot]هـمـچـنـیـن رضـایـت بـه آن بـرای امـام حـسـن یـا امـام حـسـیـن یـا هـر کـدام از دیـگـر امـامـان اهـل بـیـت تـفاوتی نمی کند. امام باقرعلیه السلام از دیدگاه رضایت آمیز خود نسبت به این صلح پرده بـرداشـتـه مـی فرماید: به خدا سوگند، کاری که حسن بن علی علیه السلام انجام داد از آنچه خورشید بر آن بتابد برای این امّت بهتر بود(3)[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]1.اختیار معرفة الرجال، ج 1، ص 325، شماره 176[/][=&quot].[/][/]
[=tahoma][=&quot]2. انساب الاشراف، ج 3، ص 150، شماره 10[/][/]
[=tahoma][=&quot]3.کافی، ج 8، ص 330، شماره 506[/][/][=&quot].

[/]

برخی از مورخان و محدثان کوشیده اند تا دو شخصیت متفاوت از این دو برادر نشان دهند.تبلور این گرایش نادرست،درباره عقیدۀ آنها دربارۀ صلح بدین گونه است که گویی امام حسین(ع) به صلح اعتقادی نداشته است و دراین باره به برادر خود اعتراض کرده است.بعنوان مثال از امام حسین(ع) نقل شده است که در اعتراض به برادر گفت:«به خدا پناه می برم از این که علی(ع) را در قبر تکذیب کرده و معاویه را تصدیق کنی!همچنین از مدائنی نیزنقل شده است که حسین(ع)از پذیرفتن صلح امتناع کرد؛تا اینکه برادرش با وی سخن گفت.
دربرابر این ادعاها،شواهد ونقلهایی وجود دارد که نشان می دهد امام حسین(ع) نیز راهی بهتراز صلح نمی شناخته و مردم را به اطاعت از برادرش دعوت کرده است.که ما در اینجا به این شواهد ونقلها اشاره می کنیم:
الف:سیرۀ عملی امام حسین(ع) عدم اعتنا و بی توجهی به سخنان و اقداماتی بوده که ضمن آنها کوشیده شده تا وی را درباره موضع برادرش به مخالفت کشانده و او را بعنوان رهبر شیعیان عراق معرفی کند.او تا پایان زندگی امام حسن(ع)در کنار برادرش بوده و هماند او در مدینه زیست.حتی پس از شهادت برادر نیز،طی یازده سال همان موضع را داشت.این سیره نشان می دهد که او هیچگونه مخالفتی با مسألۀ صلح نداشته است.
ب: زمانی که شیعیان افراطی از موضع صلح ناراحت شدند،به سراغ امام حسین(ع)آمده و از او خواستند تا رهبری آنان را در دست گیرد.علی بن محمد بن بشیرهمدانی می گوید:«همراه سفیان بن ابی لیلی به مدینه آمدیم وبر حسن بن علی(ع) وارد شدیم در حالی که مسیب بن نجبه و عده ای دیگر نزد او بودند.من به او گفتم:السلام علیک یا مذل المومنین.امام حسن(ع) فرمود:سلام بر تو:بنشین من مذل المومنین نیستم؛بلکه معزالمومنین ام.من از صلح چیزی جز حفظ جان شما را نمی خواستم...».او می افزاید:ما به سراغ برادرش امام حسین(ع) رفتیم و او را از آنچه امام حسن(ع) گفته بود آگاه کردیم.امام حسین(ع) فرمود:«برادرم راست می گوید؛هر یک از شما تا وقتی این شخص(معاویه)زنده است در پلاس خانه خود باشد(تا ببینم چه می شود).اگر او مرد وشما زنده بودید امیدوارم که خداوند آن را برای ما پیش آورد که رشد ما در آن باشد و ما را به خود وانگذارد.
امام در برابر شخص دیگری که از وی خواسته بود تا دست به قیام بزند،فرمود:«اکنون عقیده من چنین نیست.خدای شما را رحمت کند،تا هنگامی که معاویه زنده است در خانه هایتان بمانید و از کاری که به شما ظنین شوند پرهیز کنید.
اشارۀ امام به زنده بودن معاویه؛نشانگر آن است که امام نیز به شرایطی که منجر به مسألۀ صلح شده واقف بوده است.معاویه در این تحلیل نقش محوری داشت.به هر روی،پس از آنکه ماجرای صلح به پایان رسید؛دو برادر هردو کوفه را ترک کرده و به مدینه بازگشتند.

منابع :
1- ترجمة الامام الحسن(ع)،ابن عساکر
2- البدایة النهایة،ابن کثیر بلاذری
3- انساب الاشراف
4- اخبارالطوال
موضوع قفل شده است