چرا خدا دیگر هیچ واکنشی نشان نمی دهد ؟؟

تب‌های اولیه

246 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

و اما برای بوجو آورنده شبهه:
امام علی (ع) در بخشی از حکت 31 نهج البلاغه می فرمایند:
شناخت اقسام كفر و ترديد:

و كفر بر چهار ستون پايدار است: كنجكاوى دروغين، ستيزه‏جويى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى كردن، پس آن كس كه دنبال توهّم و كنجكاوى دروغين رفت به حق نرسيد. و آن كس كه به ستيزه‏جويى و نزاع پرداخت از ديدن حق نا بينا شد، و آن كس كه از راه حق منحرف گرديد، نيكويى را زشت، و زشتى را نيكويى پنداشت و سر مست گمراهى‏ها گشت، و آن كس كه دشمنى ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و كارش سخت، و نجات او از مشكلات دشوار است. و شك چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسيدن، دو دل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن. پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريكى شبهات بيرون نخواهد آمد، و آن كس كه از هر چيزى ترسيد همواره در حال عقب نشينى است، و آن كس كه در ترديد و دو دلى باشد زير پاى شيطان كوبيده خواهد شد، و آن كس كه تسليم حوادث گردد و به تباهى دنيا و آخرت گردن نهد، و هر دو جهان را از كف خواهد داد.
و این هم آیه ای از قرآن کریم:
هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلَّا اللهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلّا أُولُوا الْأَلْبابِ (7)
او کسى است که این کتاب آسمانى را بر تو نازل کرد; که بخشى از آن، آیات «محکم» [= صریح و روشن ]است; که اساس این کتاب مى باشد; (و پیچیدگى آیات دیگر، را بر طرف مى کند.) و بخشى دیگر، «متشابه» (و پیچیده) است. امّا آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال آیات متشابه اند، تا فتنه انگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند); و تفسیر (نادرستى) براى آن مى طلبند; در حالى که تفسیر آنهارا، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند. (آنها که به دنبال درک اسرار آیات قرآنند) مى گویند: «ما به آن ایمان آوردیم; تمامى آن از جانب پروردگار ماست.» و جز خردمندان، متذکّر نمى شوند (و این حقیقت را درک نمى کنند).
فکر میکنم اهدافتون از ایجاد این شبهات بر هیچ یک از کاربران این سایت پوشیده نباشه ولی میبینید که پاسخگویان محترم همچنان با صبر و حوصله پاسخگو هستند که خداوند اجرشان دهد.:Labkhand:

سلام علیکم جمیعا

جبرئیل علیه السلام : امان از این موجود دانا و دوپا

حکایتی هست که نقل شده از عالم فرزانه ای که به نبوت و علم پیامبر اکرم و همینطور جایگاهش نزد خداوند غبطه میخورد.

این عالم عالی و فرزانه روزی بر هنگام سجده از خداوند پرسید چه فرقی بین من و محمدبن عبدالله علیه السلام هست و درحالیکه او جبرئیل را دید و افق مبین را مشاهده کرد و ایمان آورد ولی من ندیده مومن گشتم

اگر من را هم پیامبرت میکردی از آزمایشت سربلند بیرون می آمدم.

در همان احوال صدائی شنید که من جبرئیل امینم و به تو این نوید را میدهم که اگر 40 روز پیامبری کردی بجای 40 سال نبوت ختم المرسلین به تو اجر و پاداشی برابر داده خواهد شد.
و
اولین کلام وحی به تو این ایات است :
سپاس خداوند عالمیان که بر همه چیز آگاه است و از من به من آگاهتر لذا بدو پناه میبرم از شر جهلم.

مرد عابد فرزانه خوشحال از اینکه 40 روز من عوض 40 سال نبوت و شانی برابر چه خوب معامله ای است لذا خوشحال و خشنود کاغذ و قلمی آورد و این آیات را بر آن با خطی زیبا نوشت.


روز بعد جبرئیل امین علیه السلام آمد و آیت بعدی را با همان مضمون بر مرد عابد خواند :

سپاس خداوند عالمیان که بر همه چیز آگاه است و از من به من آگاهتر لذا بدو پناه میبرم از شر جهلم.

و همینطور این آیات برای هفته بعد هم بدین شکل تکرار شد و مرد عابد هربار همان عبارات را با شماره ای جداگانه خوش نویسی میکرد

سپاس خداوند عالمیان که بر همه چیز آگاه است و از من به من آگاهتر لذا بدو پناه میبرم از شر جهلم.

تا اینکه روز 19 دهم جبرئیل علیه السلام شروع به خواندن آیات آنروز کرد

سپاس خداوند عالمیان که بر همه چیز آگاه است و از من به...

مرد عابد حرفش را قطع کرد و گفت میدانم میدانم نمیخواهد بقیه اش را بگوئی و ما بقی را خودش ادامه داد

..من به من آگاهتر لذا بدو پناه میبرم از شر جهلم.

جبرئیل علیهالسلام فرمود :
ای مرد عابد هیچ پیامبری حتی یک بار جرات نکرد هنگام نزول آیات بگوید میدانم میدانم حتی اکر آن عبارات 40 سال بر او نازل میشد او بر جهلش واقف بود
ولی تو به روز 20 نرسیده جهلت را فراموش کردی و پیام خداوند را از پیش دانسته دانستی

حال نقل این بنده خدا هاست که فکر میکنند بر همه جوانب عالم با یک نگاه کردن و یکبار شنیدن و دیدن عالم میشوند و هیچ چیز ندانسته ای باقی نمانده که آنها ندانند لذا بر خدا نیز خرده میگیرند

آیا براستی آنقدر حکمت و علم الهی نم کشیده و کفگیر به ته دیگ معرفت الهی خورده که بنده اش اظهار فضل و بیان نقص میکند ؟

واعجبا از این موجود دانشمند دوپا

یاحق

arshiyan;67758 نوشت:
فکر میکنم اهدافتون از ایجاد این شبهات بر هیچ یک از کاربران این سایت پوشیده نباشه ولی میبینید که پاسخگویان محترم همچنان با صبر و حوصله پاسخگو هستند که خداوند اجرشان دهد.

ببین آمدی و نسازی

گفتم که من ایجاد شک وشبهه می کنم چون برام سوال پیش می آید و جوابهایی که کاربرا به شبهات من میدن برام خیلی

خنده داره و هیچکدام برام قانع کننده نیست و همه ی جوابهای او نا از قبل به ذهن خودم آمده ولی قانع کننده نبوده

سالها بود که من مانند شما با کسانی که در دین اسلام و شیعه شبهه اندازی می کردند حتی دست به یقه شده

و آنها را کافر و از خدا بیخبر می نامیدم و حتی دیوانه وار از مذهب شیعه و امامان معصوم ؟؟دفاع می کردم

اما حالا می دونم نه بابا اینطور ها هم نیست که من فکر می کردم

در واقع حق با اونا بوده است که در دین ایجاد شبهه کنند چون دین وجدانا پر از تناقضه و من آن موقع کله ام داغ بود

و آن تناقض هایی که آنها می گفتند برام قابل تصور نبود و درک نمی کردم که منطقی حرف می زنند

اما حالا بر گذشته ام تاسف می خورم که چرا از مبانی متناقض مذهبی دفاع می کردم و سخنان منطقی آنها را حمل بر کفر می کردم

[="red"]الان بعد از سالها دریافته ام که [/]

نه بابا این طور ها م نیست که پنداشته بودم نباید اینقدر خشکه مذهب می بو دم بگذارید همه آزادی بیان داشته باشند

چون هیچ مدرک قاطعی وجود نداردکه مذهب منطقی و عاقلانه بگوید

در ضمن درآینده می خواهم کتابی بنویسم با نام»» [="black"][="black"][="black"]آنگاه که هدایت شدم [/][/][/]««« ، حتما توصیه می کنم آن را بخوانید

غلامعلی نوری;67766 نوشت:
جوابهایی که کاربرا به شبهات من میدن برام خیلی

خنده داره و هیچکدام برام قانع کننده نیست

ممنون از لطفي كه به كاربراي محترم سايت داريد تقصير كاربراست كه سوالاتونو جدي گرفتن و جواب دادن من كه حساب كار دستم اومد :khandeh!:

غلامعلی نوری;67766 نوشت:
هیچکدام برام قانع کننده نیست

ابتدايي ترين اصل توي مباحثه براي رسيدن به حقيقت و جواب اينه كه اگه قانع نشديد با نقل قول فرد مقابلتون دقيق دلايلتونو براي رد توضيحات فرد مقابل بياريد وگرنه منم همينجوري ميتونم بيام بگم كه هيچ كدوم از حرفاي شمارو قبول ندارم .
واقعا كه گفتن اين حرف از سوي شما بدون اينكه به نكات زيادي كه در پست هاي كاربران وجود داشت جواب بديد و راحت از كنارشون گذشتيد نشانه اينه دنبال جواب نيستيد .
از پست هر كس يه قسمت كوچكشو انتخاب ميكنيد و جولان ميديد :khandeh!:با اين شيوه تا قيامت اين تاپيك به نتيجه نميرسه من كه شخصا براي آخرين بار اومدم اميدوارم بتونيد به جواباتون برسيد البته اگه دنبال جواب هستيد !!

[=Times New Roman]سلام دوستان عزیزتر از جان
[=Times New Roman]بشارت، زینب، عرشیان و بینای عزیز:Gol::Gol::Gol::Gol:
[=Times New Roman]

[=Times New Roman]من تنها پرسشگری را تجربه کردم!


[=Times New Roman]
[=Times New Roman]شاید این سوالات از نظر شما گرامیان جواب روشنی داشته باشد ولی برای من واقعا سوال بود. شما یه خورده به ما فقیر فقرا که هنوز به درجات عرفانی شما نرسیدیم رحم کنید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]این همه کنایه و ... فقط برای یک سوال؟؟؟
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]از عرشیان گرامی به دلیل ذکر خطبه زیبای امام علی (ع) سپاسگزارم.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]اینقدر از شبهه بد نگید. مطمئن باشید همین حرفهای مخالف ، ایمان شما را پویا و مستحکم نگه میدارد. اگر شبهه بد بود خدا شیطان را نمی آفرید.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]حق یارتان

غلامعلی نوری;67766 نوشت:
گفتم که من ایجاد شک وشبهه می کنم چون برام سوال پیش می آید

سلام
جناب غلامعلی بین پرسیدن و شبهه ایجاد کردن فاصله از زمین تا آسمونه...
شیوه پرسش و دنبال جواب بودن فرق میکنه با شبهه ایجاد کردن و مغالطه کردن...
امام علی (ع) میفرمایند:براى فهميدن بپرس، نه براى آزار دادن، كه نادان آموزش گيرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى‏انصاف چون نادان بهانه جو است.
میبینید و نمی تونید منکر بشید که اینجا آزادی بیان هست و آمادگی پاسخگویان محترم رو هم برای جوابگویی مشاهده میکنید
منتها کسی که برای پرسیدن میاد صبر و حوصله به خرج میده و تمام آراء مخالف رو گوش میده و اگر براش قانع کننده نیست دلیل میاره
سرکار نازنین مریم به نکته خوبی اشاره کردن که شما اگر قانع نمیشید خب دلیل بیارین ...:Gig:
من تمام تاپیکها رو دیدم جوابهایی به سوالات شما داده شده که اگر در پی حقیقت بودین قانع میشدین ولی من جز مغالطه از شما چیزی ندیدم:Gig:
الله اعلم

ABCDEFG;67777 نوشت:
شاید این سوالات از نظر شما گرامیان جواب روشنی داشته باشد ولی برای من واقعا سوال بود.

سلام دوست عزیز
من عرض کردم کسی که سوال داره و دنبال حقیقته مطمئنا با شنیدن جوابهای مستدل قانع میشه که مطمئنا شما از این دسته افراد هستین:Cheshmak:
ABCDEFG;67777 نوشت:
این همه کنایه و ... فقط برای یک سوال؟؟؟

دوست عزیز شما روند این سوال رو از اول پیگیری کنید... تا الان شده 6 صفحه.اگه همش رو از اول مطالعه کنید میبینید که جوابهای قانع کننده ای داده شده ولی گوش شنوایی نبوده
فرضا اگر هم برای شخص سوال کننده قانع کننده نبوده باید با دلیل و منطق حرف بزنه نه اینکه ...
ABCDEFG;67777 نوشت:
از عرشیان گرامی به دلیل ذکر خطبه زیبای امام علی (ع) سپاسگزارم.

خواهش میکنم :Nishkhand: ببنید چه دین کامل و جامعی داریم که برای همه زمانها و صحنه ها حرف برای گفتن داره
ABCDEFG;67777 نوشت:
اینقدر از شبهه بد نگید. مطمئن باشید همین حرفهای مخالف ، ایمان شما را پویا و مستحکم نگه میدارد. اگر شبهه بد بود خدا شیطان را نمی آفرید

فکر میکنم جوابتون در این سخن امام علی (ع) باشه :
شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. امّا نور هدايت كننده دوستان خدا، در شبهات يقين است، و راهنماى آنان مسير هدايت الهى است، امّا دشمنان خدا، دعوت كننده‏شان در شبهات گمراهى است، و راهنماى آنان كورى است.
ولی در نهایت دوست عزیز
اگر همچنان در زمینه بحث سوالی برای شما باقی مونده،بپرسید که مطمئنا کارشناسان به بهترین نحو راهنماییتون خواهند کرد و خداوند با طالبان حقیقت است:Labkhand::Gol:

غلامعلی نوری;67766 نوشت:
در ضمن درآینده می خواهم کتابی بنویسم با نام»» آنگاه که هدایت شدم ««« ، حتما توصیه می کنم آن را بخوانید

سلام جناب غلامعلی !
لزومی ندارد توصیه کنید من یکی پیش از نوشتن کتابتان متن ان را از حفظ هستم!

ضمنا برای شخصی مثل من حجت تمام شده و نیازی به معجزه نیست

انسان در حال طی مسیر تکامل است(البته نه اون تکامل که مد نظر شماست:Cheshmak:)

انقدر ادمها به درک و تعمق در امورات منقول شما رسیدند که نیاز نباشد بعد از نزول قران هر روز معجزه ای اتفاق بیافتد.

ضمنا شبهات شما ببخشید سوالات شما! بیشتر جنبه منحرف کردن کاربران و تازه واردان سایت را دارد و این امر به خوبی مشخص میباشد که این دسیسه با پاسخها و منابع عقلی قرانی و روایتی مدیران و کارشناسان نقش بر اب میشود اخه این چه سوالاتی هست که جوابها هیچ وقت شما را قانع نمی کنند؟ !!! چطوری شما در بین این همه مسلمانان جهان و سایرادیان که به معجزه اعتقاد دارند تک افتاده اید و از همه عاقلتر و دانا تر هستید؟!:Gig:




سلام
جناب مسعودی
دوست عزیز شما بدون دیدن معجزه ،دیندار هستید
یعنی دینداری شما بر پایه پیام دین است که با فطرت شما همخوانی دارد.


بر طبق حکایتهای دینی معجزه تاثیر شگرفی در مخاطبان نداشته
به جز یک مورد ساحران مقابل موسی که همه بر طبق روایت قرآن بدستور فرعون کشته شدتد
ولی در تورات (همین توراتی که بقول شما تحریف شده) از ایمان آوردن همین ساحران هم یاد نمیشود
در ضمن مخاطب اصلی معجزه فرعون ایمان نیاورد
قوم بنی اسراییل هم با دیدن آن همه معجزه های آشکار فقط با ده روز دیر کردن موسی ایمانشان به تاراج رفت
حتی بعد از معذب شدن حاضر به تمکین از موسی نشدند و واردی وادی کنعانیان نشدن و چهل سال آواره بیابان شدند
زمانی که آتش بر ابراهیم سرد شد یک نفر از طایفه ابراهیم به او ایمان نیاورد و او یکه وتنها از شهر خود بیرون رفت
زمانی که عیسی مرده را زنده ساخت کور را بینا کرد حواریون بر او وفادار نماندند و یهودیان باز توطئه قتل او را اجرا کردند
پس دوست عزیز اگر صحبتهای من درست باشد اعجاز عبث است
و چون خداوند حکیم است و کار عبث نمیکند پس اعجازی از اول نبوده

مسعودی;67787 نوشت:
!! چطوری شما در بین این همه مسلمانان جهان و سایرادیان که به معجزه اعتقاد دارند تک افتاده اید و از همه عاقلتر و دانا تر هستید؟!

آخه من غلامعلی نوری ام !!!! وما ادراک من هو ؟

[="blue"]أَأُلْقِي الذِّكْرُ عَلَيهِ مِنْ بَينِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ[/](القمر/25)

آيا از ميان ما ذکر بر او عرضه می شود [نه] بلکه او دروغگويي گستاخ است!!!!!

؟ [="blue"] سَيعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ[/](القمر/26)

به زودي فردا بدانند دروغگوي گستاخ کيست!!!!!!

ABCDEFG;67777 نوشت:

سلام دوستان عزیزتر از جان بشارت، زینب ، عرشیان و بینای عزیز من تنها پرسشگری را تجربه کردم! شاید این سوالات از نظر شما گرامیان جواب روشنی داشته باشد ولی برای من واقعا سوال بود.

سلام جناب ABCDEFG:Gol:

من در پست هام روی صحبتم با جناب غلامعلی نوری بوده که اول نوشته هام بهش اشاره کرده ام! وگرنه من هیچ قصد جسارت به شما یا هر پرسشگر دیگه رو نداشته ام! :Gol:

با توجه به قول زیر؛ واضحه که شما فقط سؤال براتون پیش اومده نه اینکه....

ABCDEFG;67473 نوشت:
ما اعتقاد داریم که خداوند قرآن را برای هدایت بشر نازل فرموده است.

و در مورد...

ABCDEFG;67777 نوشت:
شما یه خورده به ما فقیر فقرا که هنوز به درجات عرفانی شما نرسیدیم رحم کنید.

من به اندازه ذره ای هم مدعی نیستم که به درجات عرفانی رسیده ام.
آرزو میکنم خداوند غنی هم من و هم تمام کسانی که فقر معنوی دارند رو در صراط مستقیم غنی کند.

الهی آمین:Sham:

سلام علیکم جمیعا

حال در مورد این فرمایش جناب متحیر و سخن بوعلی سینا و ابوریحان و ذکریای رازی در این باب بماند در فرصتی مقتضی بحث خواهد شد.

اول اجازه بدهید این شبهه را که حتی با بیان تمثیل و استدلال رفع و روجع نشد با همان آداب استدلال پیش ببریم.

چرا خدا دیگر هیچ واکنشی نشان نمی دهد ؟؟

اساسا این کلام را عوام بکار میبرند چرا که نه با خداوند آشنائی دارند و نه به حکمت و عظمت علم او آگاهی دارند و حتی شاید هم اصلا به وجودش ایمان نداشته باشندو بنا به لاجرم وجود او را پذیرفته باشند برای خالی نبودن عریضه زندگی

اینها که بنده عرض کردم به هیچ عنوان توهین نبود. اینها حقیقتی است و برهمگان واضح است که معمولا این سخن را که مگر خدا خوابیده است مگر خدا نمیبیند و نهایتا آیا خدائی وجود دارد ؟ اگر وجود دارد پس چرا چنین است و چنان از کسانی است که حتی زحمت کمی وقت صرف کردن برای شناخت خالق و کمی تحقیق و تفکر را به خودشان نداده اند و با تمام این بت ندانسته ها آمده اند به حساب کشی ماوقع انچه که بنظرشان ناعادلانه است.

و اصلا در خاطرشان هم نیست که این چیزیکه ناعادلانه است در ذهن شماست و تنها با استدلال شما و فقط در اندازه دانسته های شماست که چنین چراها و اماهائی را بوجود آورده.

در پاسخ به این تفکر باید این مطلب یادآوری گردد که خداوند صاحب مطلق علم و حکمت است

حکمت خداوند اگر تامل و تاخیر را حکم فرماید همان خواهد شد خواه میخواهد روی زمین حمله مغولها پیش بیاید و سلسله عباسیان را در هم بپیچد یا اینکه پیامبری ظهور کند بعد از مدتها بت پرستی در میان اعراب

این حکمت تنها متعلق به خداوند است و اوست که بر تمام احوال انسانها و مقدراتشان آگاه است و او بهترین مقدران است.

لذا اگر کسی بخواهد بداند که چرا آنجا چنان شد اینجا چنین لازم است یا به حکمت خداوند دست پیدا کند و یا اینکه روحی تطهیر شده داشته باشد و از خداوند مسالت پاسخ به سئوالی را نماید و خداوند انشاالله پاسخش را خواهد داد.

یاحق

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان :Gol:

جناب غلامعلی:

نقل قول:
چرا خدا دیگر هیچ واکنشی نشان نمی دهد ؟؟

سوره 29:

وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَوْلَا أَجَلٌ مُّسَمًّى لَجَاءهُمُ الْعَذَابُ وَلَيَأْتِيَنَّهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۵۳﴾
و از تو به شتاب درخواست عذاب [الهى را] دارند و اگر سرآمدى معين نبود قطعا عذاب به آنان مى‏رسيد و بى‏آنكه خبردار شوند غافلگيرشان مى‏كرد (۵۳)

يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ ﴿۵۴﴾
و شتابزده از تو عذاب مى‏خواهند و حال آنكه جهنم قطعا بر كافران احاطه دارد (۵۴)

نقل قول:
چرا خدا در برابر این همه جنایاتی که اسراییل ، آمریکا فرانسه و انگلیش بر مومنین به قرآن روا می دارند ساکت و بی خیال دارد فقط نگاه می کند و از عذابهای قرآنی اش هیچ خبری نیست که نیست ؟؟؟؟؟

پس فلسفه قیام امام زمان (عج) چه می شود؟ البته باید در نظر داشت:

سوره 13:

لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴿۱۱﴾
براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت ‏سرش پاسدارى مى‏كنند در حقيقت ‏خدا حال قومى را تغيير نمى‏دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود (۱۱)

نقل قول:
بابا حالا شما دیگه زیاد سخت نگیر دیگه تنوع افکار ویتامین رشد فکری بشره دیگه

مشروط بر اینکه پیروان این افکار متنوع در بحثها از تفکر خودشان با منطق و مستند دفاع کنند.

نقل قول:
گفتم که من ایجاد شک وشبهه می کنم چون برام سوال پیش می آید

شما فرموده بودید که قصدتان به تفکر واداشتن دیگران است.

نقل قول:
و جوابهایی که کاربرا به شبهات من میدن برام خیلی

خنده داره و هیچکدام برام قانع کننده نیست و همه ی جوابهای او نا از قبل به ذهن خودم آمده ولی قانع کننده نبوده

عدم وجود قدرت درک برخی مسائل در شما باعث غیر منطقی یا نادرست شدن آنها نمی شود.

نقل قول:
سالها بود که من مانند شما با کسانی که در دین اسلام و شیعه شبهه اندازی می کردند حتی دست به یقه شده

و آنها را کافر و از خدا بیخبر می نامیدم

عجب. شما از کجا فهمیدید که ما در برابر قشر مربوطه اینگونه عمل می کنیم؟ بنده که تا به حال با کسی دست به یقه نشده ام. به خودم هم جرأت قضاوت درباره دیگران را نمی دهم. به من چه که فلانی کافر است یا نه؟ مهم این است که حرف حق مطرح شود.

نقل قول:
و حتی دیوانه وار از مذهب شیعه و امامان معصوم ؟؟دفاع می کردم

دیوانه وار؟ وقتی عقاید بر حق باشند نیازی به دفاع جنون آمیز نیست. حرف حق پاسخ ندارد. البته معمولاً حق ستیزان دستشان را از کمرشان بر نمی دارند.

مردم دو دسته اند:

1- آنهایی که اول استدلالات را بررسی می کنند، بعد بر اساس آنها تصمیم می گیرند.
2- آنهایی که اول تصمیم می گیرند، بعد بر اساس تصمیمشان استدلال سازی و توجیه تراشی می کنند.

نقل قول:
اما حالا می دونم نه بابا اینطور ها هم نیست که من فکر می کردم

در واقع حق با اونا بوده است که در دین ایجاد شبهه کنند چون دین وجدانا پر از تناقضه و من آن موقع کله ام داغ بود

و آن تناقض هایی که آنها می گفتند برام قابل تصور نبود و درک نمی کردم که منطقی حرف می زنند

از قدیم گفته اند چپ افراطی سر از راست در می آورد...

نقل قول:
اما حالا بر گذشته ام تاسف می خورم که چرا از مبانی متناقض مذهبی دفاع می کردم و سخنان منطقی آنها را حمل بر کفر می کردم

این تأسف وارد است. حق نمی تواند متناقض باشد. پس وقتی در چیزی با تناقض مواجه می شویم یا مطلب مورد بررسی اشتباه است، یا اینکه برداشت ما از آن اشتباه است. از این دو حال خارج نیست. عقل حکم می کند که ابتدا از صحت برداشت خودمان مطمئن شویم.

نقل قول:
الان بعد از سالها دریافته ام که

چرا فکر می کنید که این فقط شمایید که دریافتهایی از تجاربتان دارید؟

نقل قول:
نه بابا این طور ها م نیست که پنداشته بودم نباید اینقدر خشکه مذهب می بو دم بگذارید همه آزادی بیان داشته باشند

بحث آزادی بیان به این تاپیک مربوط نمی شود. پس چیزی درباره این نتیجه گیری شما نمی گویم. به هر حال ما در این سایت چیزی جز آزادی بیان ندیدیم.

نقل قول:
چون هیچ مدرک قاطعی وجود ندارد که مذهب منطقی و عاقلانه بگوید

این ادعا باطل است. پس تکلیف معرفت الهی و علم یقینی چه می شود؟

فرمودید به نظرتان پاسخهای ارائه شده خنده دار است. بگذارید مطلبی را روشن کنم. به نظر بنده این شبهات شماست که خنده دار است. واقعاً فکر می کنید شبهاتی که وارد می کنید قبلاً به فکر ما نرسیده است؟ واقعاً فکر می کنید این شبهات اینقدر سنگین و قوی و کمرشکن هستند؟ واقعاً معتقدید این فقط شمایید که تفکر می کنید؟ از کجا اینقدر مطمئنید که حاصل تفکراتتان حقیقت باشد؟

هیچ کاری ندارد که کسی به صورت چریکی به تفکر و عقیده ای حمله کند و شبهه بیاندازد و بعد ناپدید شود. این دقیقاً همان کاری است که شما می کنید. چرا این باید شما باشید که مدام شبهه طرح می کند؟ چرا باید شما حمله کنید و ما دفاع کنیم؟ من به عنوان یک اصل در مباحثه ها، در زمین طرف مقابل بازی نمی کنم.

اصلاً فرض می کنیم که حق با شما باشد، و ما قادر به پاسخگویی نیستیم و تا به حال هم هیچ پاسخ قانع کننده ای ارائه نشده است (عاقلان دانند!!!).

شما اگر واقعاً به حقیقتی دست پیدا کرده اید، و آنچه به آن معتقدید عین عقل و منطق است، بفرمایید مناظره. شما که عادت دارید نظریه تولید کنید. لطف کرده تاپیکی ایجاد کنید و عقاید خودتان درباره خداوند را شرح دهید، تا از نظر منطقی مورد بررسی قرار گیرد.

اگر شما را دانشی هست آن را برای ما آشکار کنید. والسلام.

جناب متحیر:

نقل قول:
دوست عزیز طه
نکته همین است که اشاره کردی الان خودتان قبول دارید در این زمانه احتیاج به معجزه نیست

از فرمایشات ایشان چنین براشتی نمی شود.

نقل قول:
خدا که در طول زمان فرق نکرده فطرت بشر هم فرق نکرده

نقل قول:

پس در گذشته هم احتیاج به معجزه نبوده

این استدلال بسیار ضعیفی است. چه ربطی به فطرت بشر دارد؟ سطح علم و سواد و جهانبینی بشر که تغییر کرده، نکرده است؟

نقل قول:
پس دوست عزیز اگر صحبتهای من درست باشد اعجاز عبث است
و چون خداوند حکیم است و کار عبث نمیکند پس اعجازی از اول نبوده

اول اینکه کم نیست موارد اعجاز انگیز در زندگی شخصی افراد.

دوم اینکه خود قرآن بزرگترین معجزه است. البته تلاشهای مضحکی برای تناقض تراشی در آیات روشن قرآن کریم به عمل آمد، ولی هر کس کمی با روح کلی قرآن آشنایی داشته باشد، بی اساس بودن شبهات مربوطه را در می یابد.

در رابطه با معجزه بودن قرآن کریم، نیازی نیست که آتش برایش گلستان شود. همین که قرائت قرآن کریم دلها را آرام می کند، بر علم و معرفت جهانبینی اشخاص می افزاید، و موجبات هدایت و نهادینه شدن فضایل اخلاقی را فراهم می کند خودش نشان دهنده اعجاز کلام خداوند است.

قرائت قرآن کریم تأثیراتی در روح انسان می گذارد که هیچ کلام دیگری آن تأثیرات را ندارد. این است راز آن سخن که کسی نمی تواند همانند قرآن را بیاورد. البته طبیعی است که این استدلال را فقط اشخاصی درک کنند که تأثیرات قرائت کلام خداوند را دریابند.

قرآن کریم، صاحبی دارد. مخاطب قرآن را صاحب آن انتخاب می کند. کسی نمی تواند به زور به معارف قرآنی دست پیدا کند. راه کسب معارف قرآنی هم خیلی واضح در خود قرآن ذکر شده است:

سوره 75:

لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶﴾
زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حركت مده (۱۶)

إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷﴾
چرا كه جمع‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست (۱۷)

فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸﴾
پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن (۱۸)

ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿۱۹﴾
سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست (۱۹)

قرائت بی عمل، حاصلی نخواهد داشت. وای به قرائتی که به نیت یافتن تناقض و شبهه سازی انجام شود. :Sham:

با تشکر فراوان از همه دوستان به خاطر تمامی زحماتی که می کشند :hamdel:
یا حق

سلام
جناب بینام عزیز
دوست گرامی پاسخی که در برابر پست جناب طه نوشتم استنباط من از نوشته ایشان بود که در پست 48 توضیح دادم
پاسخی به جناب مسعودی در پست 60 همین تاپیک نوشتم اگر التفات بفرمایید شاید پاسخگو باشد
که البته جناب bina88 پاسخی در آینده مرقوم میفرمایند
متشکرم

طاها;67571 نوشت:

[=arial]با سلام

[=arial]دوست عزیز و گرامی

[=arial]بنده متوجه سوالات تان نشدم

[=arial]روی سخن تان با که بود و سوالاتتان از کدامین مساله

[=arial]با استفاده از ابزارهای موجود در نوار بالا می توانید نقل قول را مشخص و سوالات خود را مطرح نمایید

[=arial]خوش حال می شویم توضیح بیشتری بفرمایید


[=Times New Roman]با سلام :Gol:
[=Times New Roman]من از جنابA تاG پرسدم:Gig:

[=Times New Roman]بر طبق این گفتشون:
[=Times New Roman]ما اعتقاد داریم که خداوند قرآن را برای هدایت بشر نازل فرموده است.
[=Times New Roman]به نظر شما اگر در سال 2010 و در عصر ارتباطات خداوند مانع از سوزاندن قرآن می شد چند نفر به حقانیت قرآن ایمان آورده و به رستگاری هدایت می شدند؟؟؟

وعده عذاب !!!!

همه در معرض وعده هستند ولی دل بیدار مان کم است...
همانطوریکه می دانیم افرادی وعده عذاب نوح و یونس و.... را باور نداشتند......

ما افراد متفاوت ! با شغل و علوم متفاوت و هر ادراکی در معرض وعده عذابیم. دلمان باید بیدار باشد...
با وجود مشاهده پیشرفتهای علمی !!
مگر من در پیشه خود نمی بینم مقاوم شدن میکروبها به داروها را !!!!!
ممکن است بشر نسل اینده با کوچکترین بیماری ساده بمیرد!!!! این وعده نیست !!!

مگر نمیدانم که ویروس آنفلوانزا در مرحله جهش نهایی است و اگر این مرحله انجام شود مرگ 60% مردم ( دو سوم ) به احتمال زیاد علمی رقم خواهد خورد!!! زمان این جهش را کسی نمی داند.. این وعده نیست !!!

و مگرهای زیاد دیگر .......
هیچ کس نیست که در معرض وعده نباشد. حتی برای کسی هم که بیسواد مطلق است مثالهایی در حد خودش هست...
هر کسی میتواند نکته ای بنویسد.... هواشناس..زمین شناس ...کارگر... مغازه دار ... راننده ....و......خانه دار...

سلام
سرکار خانم zahra
گرامی مطالبی که فرمودید از بدیهیات است
لطفاُ ربط آن به لزوم معجزه و دخالت خارق العاده خداوند را در امور طبیعی و افعال انسانها مشخص کنید
متشکرم

متحیر;68028 نوشت:
سلام
سرکار خانم zahra
گرامی مطالبی که فرمودید از بدیهیات است
لطفاُ ربط آن به لزوم معجزه و دخالت خارق العاده خداوند را در امور طبیعی و افعال انسانها مشخص کنید
متشکرم

خدا را شکر که این مطالب برای شما از بدیهیات است چون عده زیادی منکر وعده عذابند....

و اما افعال خدا و معجزه و امثالهم را دوستان توضیح دادند .این مطلب بسیار مفصل است و در توان زمان و علم من خلاصه پاسخ دادن جواب سوال شما مقدور نیست.ولی برای شخص خودم مطلب حل شده است. انشائ الله دوستان پاسخ دهند.

متحیر;67598 نوشت:
استنباط کلی من از عرایض شما بر مبنای این دو جمله از پست شما بود 1- مگر قرار است خداوند در مقابل هر خطای هر بنده اش عکس العمل نشان دهد؟؟؟ 2- خدا مجبور عمل بندگان نیست


با سلام

بزرگوار

بنده این سوالات را از باز تکرار می کنم

جدا مگر خداوند باید در مقابل هر عمل بندگان خود عکس العمل نشان دهد؟؟؟

شما چه دلایلی دارید که خداوند هیچ واکنشی نشان نمی دهد ؟؟

مگر قرار است هرکسی هر گناهی انجام داد همانجا محو ونیست و نابود شود؟؟؟ اگر قرار بر این بود برخی کسانی که در این سایت قران و معجرات الهی و پیامبر را زیر سوال می برند و هیچ استدلال و برهانی را هم قبول نمی کنند که اولی بر این عذاب ها بودند

چرا انتظار دارید تمام عذاب های الهی مادی باشد و همه به چشم ان عذاب ها را ببینیم؟؟؟

چرا انتظار دارید خداوند دشمنان خود را در این دنیا عذاب کند پس اخرت و حساب و کتاب و قیامت چه می شود؟؟

اگر قرار براین عذاب ها بود که ماجرای عاشورا اولی به نزول چنین عذاب هایی بر مردمان ان زمان بود؟؟؟

چرا شما قدرت خداوند را در نزول عذاب هایی مثل سیل و زلزله و نسوختن قران و......محدود می کنید؟؟؟

شما از عذاب های دیگر خداوند خبری دارید که در امت های گذشته سابقه نداشته باشد و خداوند این عذاب ها را برای چنین اقوامی نزول کرده و می کند و خواهد کرد؟؟؟



واقعا شما بزرگوار جوابی برای این سوالات دارید

متحیر;67598 نوشت:
استنباط کلی من از عرایض شما بر مبنای این دو جمله از پست شما بود 1- مگر قرار است خداوند در مقابل هر خطای هر بنده اش عکس العمل نشان دهد؟؟؟ 2- خدا مجبور عمل بندگان نیست

با سلام

متحیر عزیز

باز بنده این مطالب قبلا اورده ام

ما در اعتقادات خود خدا را حکیم می دانیم و قادر و عالم و.....بنده که نمی تواند برای مولای حکیم خود تعین تکلیف کند برادر

ما اگر فقط جنبه تاثیر گذاری ان-- عملی خارق عادت در سوزاندن قران-- را مد نظر داشته باشیم خدای حکیم تمام جوانب ان را مد نظر دارد

در ضمن تا به حال به این سوال جواب داده اید که انسان با این عقل ناقص خود چطور می تواند به خدای عالم و حکیم خرده بگیرد

بزرگوار در ادرس های فوق الذکر بیان شده است که خداوند را با اعمال حکیمانه شناخته ایم و با استدلال و برهان عقلی به این مهم دست یافته ایم
و حال نمی شود و نمی توان با عملی که به زعم ما مهم است انجام گیرد و انجام نشده است بر براهین خدا شناختی خدشه وارد کرد

شما عزیز
اگر شبهه ای در براهین دارید بفرماید و ان پایه های مستحکم را خدشه دار کنید که در ان صورت این اعمال هم زیر سوال خواهد رفت

و الا شبهه کردن در مورد مصداقی شما را به جایی نخواهد رساند

بزرگوار بنده این مطالب را در پست 41 اوردم

واقعا نمی تواند جواب سوال حضرتعالی باشد

سلام
استاد گرامی جناب طه عزیز
بنده با صحبتهای کلی پست اخیرتان موافقم
ولی همچنان بر عدم لزوم معجزه و عذاب مصرم
دوست عزیز
بنده میگویم همین قوانین الهی که از ابتدای خلقت بر این جهان مستولی است خداوند را بی نیاز از دخالتهای دفعی در امور بندگان میکند
و در ضمن اگر در سایتهای دینی پرسه ای بزنید در خواهید یافت که بسیاری از دینداران بیشتر حوادث طبیعی را حمل بر عذاب الهی بر ملحدان و آزمایش الهی بر مومنان میدانند
این چنین طرز تفکری انسان را در برابر حوادث منفعل میکند و عقل را در پیگیری رویدادهای طبیعی زمینگیر و انسان را در تدبیر بر حل بلایای طبیعی فلج میکند

متحیر;68063 نوشت:
بنده با صحبتهای کلی پست اخیرتان موافقم

با سلام

جناب متحیر بزرگوار

البته این مطالب بنده در جواب غلام علی بود و اصلا منکر معجزه نیست

معجزه دارای قوانین وشرایط مخصوص به خود است و در زمان انبیاء برای اثبات نبوت ایشان لازم بود

برای اثبات یکی از قوانین اسلام به نام معجزه باید دیگر قوانین هم اثبات شود

باید ابتدا خداوند را فارق از دستورات دین اثبات کنیم یعنی برای اثبات خداوند از دستورات درون دینی استفاده نکنیم

پس از اثبات خداوند در ادامه باید برنامه ها و قوانین خداوند که همان دین است اثبات شود ولی قبل از انها باید پیام اوران ثابت شوند واین که این پیام اوران باید شاخصه هایی داشته باشند تا بتوانیم اطمینان به درستی ان قوانین داشته باشیم

اثبات این پیامبران باید از طرق و اعمالی باشد که دیکر انسانها از انجام ان اعمال عاجز باشند تا بتوانند به حق بودن ان پیامبران پی ببرند

در زبان دین از این اعمال به معجزه یاد می شود

اگر برای این استدلال اشکالی دارید بفرمایید

سلام
جناب طه عزیز
همانطور که خدمت استاد گرامی جناب عمار در پست 40 و در پاسخ شما در خط آخر پست 48
خدمت مبارکتان عرض کردم
اینجانب با اصل توحید که با دلایل برون دینی برای من به اثبات رسیده مشکلی ندارم
ولی هنوز هیچ دلیل برون دینی مبنی بر قبول نبوت برایم به اثبات نرسیده
و همانطور که حضور شما دوست عزیز عرض کردم بحث اعجاز هم که به عنوان دلیلی برای اثبات نبوت است از پایه لزومی برای آن درنمی یابم که دلیلی برای برانگیختگی و بعثت انبیاء و پیامبران باشد
همچنان از التفات جناب عالی و سایر کارشناسان متشکرم

متحیر;67998 نوشت:
که البته جناب bina88 پاسخی در آینده مرقوم میفرمایند


سلام علیکم جمیعا

اگر اشتباه نکنم منظور شما از پاسخ بنده در مورد نظریه حکیم ابو علی سینا و حکیم ابوریحان و زکریای رازی درباب ایمان ایشان به قدرت علم الهی و اینکه بگویند خداوند برای هدایت انسانها از علم خود کافیست استفاده کند و اینکه بگویند تمثیلی بودن معجز اتی که در قرآن ذکر شده و معجزه اساسا واقع نشده چراکه در صورت واقع شدن نتایج مطلوبی را از ایمان اشخاص شاهد نبودیم همانطوریکه در قرآن ناکارآمد بودن معجزه ذکر گردیده. و خداوند کار عبث نمیکند ...

و مطالب مذکور شما در این پست

متحیر;67797 نوشت:
دوست عزیز شما بدون دیدن معجزه ،دیندار هستید یعنی دینداری شما بر پایه پیام دین است که با فطرت شما همخوانی دارد. بر طبق حکایتهای دینی معجزه تاثیر شگرفی در مخاطبان نداشته به جز یک مورد ساحران مقابل موسی که همه بر طبق روایت قرآن بدستور فرعون کشته شدتد ولی در تورات (همین توراتی که بقول شما تحریف شده) از ایمان آوردن همین ساحران هم یاد نمیشود در ضمن مخاطب اصلی معجزه فرعون ایمان نیاورد قوم بنی اسراییل هم با دیدن آن همه معجزه های آشکار فقط با ده روز دیر کردن موسی ایمانشان به تاراج رفت حتی بعد از معذب شدن حاضر به تمکین از موسی نشدند و واردی وادی کنعانیان نشدن و چهل سال آواره بیابان شدند زمانی که آتش بر ابراهیم سرد شد یک نفر از طایفه ابراهیم به او ایمان نیاورد و او یکه وتنها از شهر خود بیرون رفت زمانی که عیسی مرده را زنده ساخت کور را بینا کرد حواریون بر او وفادار نماندند و یهودیان باز توطئه قتل او را اجرا کردند پس دوست عزیز اگر صحبتهای من درست باشد اعجاز عبث است و چون خداوند حکیم است و کار عبث نمیکند پس اعجازی از اول نبوده

در پاسخ به این نظریه از حکیمان امام محمد غزالی ایشان را کافر خطاب کرده بود.

البته بوعلی دو بیتی ای هم در وصف این حالت نوشته بود که معروف است ولی من دقیق در خاطر ندارم

کفر بر چو منی سهل و آسان نبود ____ محکمتر از ایمان من ایمان نبود

من در این مجال فکر نمیکنم حوصله دوستان اجازه دهد تحلیل نظریه کنیم فقط این مطلب را در مورد نظریه دانشمندانی همچون بوعلی و حکمای فقیهی همچون امام محمد غزالی عرض کنم که

روش شناخت خداوند در این دو حکیم متفاوت است بوعلی صفت برجسته خداوند را علم و حکمت میداند چراکه او به علم خداوند به یقین رسید و حکیم غزالی بر اساس قدرت الهی و توانائی او و قادر بودن او بر تمام کائنات یقین و شناخت با معبود دارد.

پس نه بر این عیب است و نه بر آن و نه پذیرش سخن این دلیل است بر رد سخن آن یکی و بالعکس

یاحق

با سلام و عرض ادب :Gol:

دوست عزیز، جناب متحیر:

نقل قول:
دوست گرامی پاسخی که در برابر پست جناب طه نوشتم استنباط من از نوشته ایشان بود که در پست 48 توضیح دادم
پاسخی به جناب مسعودی در پست 60 همین تاپیک نوشتم اگر التفات بفرمایید شاید پاسخگو باشد
که البته جناب bina88 پاسخی در آینده مرقوم میفرمایند
متشکرم

مطلبی که عرض کردم خطاب به این اعتقاد شماست:

نقل قول:
پس اعجازی از اول نبوده

و مطالب ارائه شده توسط شما پاسخ استدلالات بنده نیست.

البته در بحث رسم است طرفین مواضع و اعتقادات خودشان را کاملاً روشن کنند. مشکل اساسی در بحثهای مطرح شده توسط جناب غلامعلی این است که معلوم نیست ایشان به چه چیزی معتقدند. وقتی اعتقادات طرف مقابل معلوم نباشد، جای مانور بسیاری برای او باز می شود، و می تواند صرفاً با کلمات بازی کرده، دست به تخریب بی اساس عقیده طرف مقابل بزند.

از شما خواهشمندم راه ایشان را ادامه ندهید، و تکلیف ما را روشن کنید (بنده هنوز که هنوزه نفهمیدم شما به چه چیزی معتقدید):

1- آیا شما قرآن را کلام خداوند می دانید؟
2- آیا شما قرآن را بیان همه چیز می دانید؟
3- آیا شما قرآن را تحریف نشده می دانید؟
4- آیا شما حضرت محمد (ص) به عنوان رسول الله، خاتم الانبیاء قبول دارید؟
5- آیا شما به امامت 12 امام شیعه معتقدید؟
6- آیا شما معصومین (ع) را معصوم می دانید؟
7- آیا شما به زندگی پس از مرگ، آخرت، و بهشت و جهنم معتقدید؟

فکر کنم برای شروع کافی است. غرض از پرسیدن این سؤالات تکفیر کسی نیست. فقط برای روشن شدن شیوه پاسخگویی است. وقتی کسی قرآن را قبول نداشته باشد، برای او بر اساس آیات قرآن استدلال نمی کنند. اگر کسی به آخرت ایمان نداشته باشد، برای او از بهشت و جهنم صحبت نمی کنند. داشتن پاسخ سؤالات فوق برای بحث علمی و منطقی ضروری است.

اگر ما بدانیم طرف مقابل به چه چیزی معتقد است، این امکان فراهم می شود که در صورت وجود تناقض در اعتقاداتش، آنها را نشان داده، عقلاً ثابت کنیم که نظرش اشتباه است. فکر کنم دلیل طفره رفتن جناب غلامعلی از مناظره مستقیم هم دقیقاً همین باشد.

اگر کسی حقیقتاً به دنبال اصلاح اعتقادات و یافتن پاسخ باشد، از بیان اعتقاداتش طفره نمی رود.

نقل قول:
بنده میگویم همین قوانین الهی که از ابتدای خلقت بر این جهان مستولی است خداوند را بی نیاز از دخالتهای دفعی در امور بندگان میکند

دخالتهای دفعی خداوند؟ زمان از مخلوقات خداوند است، و خداوند به زمان محدود نمی شود. بنابراین چیزی به نام دخالت دفعی خداوند وجود خارجی نداشته، هر آنچه وجود دارد (چه طبیعی، چه به ظاهر غیر طبیعی) مخلوق خداوند می باشد. و البته معجزه هم متعلق به عالم مخلوقات بوده، قوانین خاص خود را دارد. استدلال شما بر این اساس استوار است که خلقت خداوند، فقط و فقط منحصر به عالم ماده (آن هم تا آنجایی که ما شناخته ایم) بوده، هیچ حقیقت بالاتری وجود ندارد. حال آنکه این ادعا از نظر منطقی اشتباه است.

به نظر می رسد شما فکر می کنید که معجزه، ایجاد قوانین جدید در نظام هستی است، حال آنکه چنین نبوده، قوانین معجزات هم بخشی از نظام هستی است. ولی هستی خیلی خیلی بزرگتر از آن چیزی است که ما به عنوان هستی می شناسیم.

همانطور که عرض کردم، مشکل اساسی بنده این است که از عمق اعتقادات قلبی شما بی خبرم، به همین خاطر نمی دانم با چه زبانی باید بحث کنم، و یا اینکه آیا اصلاً زبان مورد نیاز برای بحث احتمالی را بلدم یا خیر. به همین خاطر از شما تقاضا دارم عقاید خودتان را خیلی روشن و واضح تشریح کنید تا بحث بتواند به صورت علمی و کاربردی پیش رود، و جایی برای گله های اینچنینی باقی نماند:

نقل قول:
مطمئن هستم همچون من به دنبال کور سویی از عقلانیت و جذبه هایی از اهالی این سایت هستند تا شاید راهی به دین گذشته پیدا کند شاید در پیدا کردن عقیده جدید راه اشتباه رفته و باز بر دین بازگردد تا حال که ایشان چون من بر این یافتن ناکام بوده
ولی در این مقال گاها بعضی از کاربران ناخودآگاه وارد مباحث میشوند که کمتر انسان خونسرد و با منطقی را بر صراط پرسشگری باقی میگذارند و به همین خاطر گاها بحثها از سیر منطقی خود دور میشوند و لجاجتها و عنادها بالا میگیرد
لازمه آن صبر وشکیبایی است

چنین گله ای فقط و فقط زمانی وارد است که طرفین اصول بحث منطقی و علمی را رعایت کنند، و یکی از مهمترین این اصول، روشن بودن مواضع طرفین است. در رابطه با جناب غلامعلی، از آنجا که ایشان به این اصول پایبند نیستند، و این مطلب بر خوانندگان مباحث ایشان پوشیده نیست، هرگز چنین گله ای وارد نیست.

امیدوارم که شما از پایبندی به این اصل طفره نروید.

و اما اثبات عدم تناقض وقوع معجزه با عقل، بدون استنداد به هیچ نوع مطلب درون دینی:

فرض: فرض می کنیم جز عالم ماده ای که با آن همه روزه سر و کار داریم، چیز دیگری وجود نداشته باشد. انسان را صرفاً تکه ای ماده در نظر می گیریم که فاقد هرگونه بخش فراطبیعی (روح) است.

اصول منطقی غیر قابل انکار:

1- مشاهدات انسان در مغزش شکل می گیرد، و تغییر در ساختار مغز، مشاهدات او را تغییر می دهد.

2- مشاهدات انسان به ساختار شئ مورد مشاهده بستگی دارد و تغییر در شئ مورد مشاهده، مشاهده انسان را تغییر می دهد.

با توجه به موارد 1 و 2، مغزهای متفاوت، مشاهدات متفاوتی از عالم دارند. در حقیقت، هر مشاهده گری در مشاهداتش زندگی می کند... مشاهداتی که به ساختار خود مشاهده گر و حقیقت مورد مشاهده بستگی دارد. پس هر مشاهده گری در جهان خودش زندگی می کند، جهانی که رابطه مستقیمی با جهان حقیقی ورای مشاهدات خود مشاهده گر دارد.

پس آنچه ما همه روزه اطراف خود می بینیم، چیزی جز مشاهدات ما نیست که از فیلتر ساختار مغز ما عبور کرده، و این اتفاق باعث ایجاد تغییرات اساسی در آن شده است. از این رو فاقد اصالت وجودی می باشد. اصالت وجودی متعلق به خود حقیقت جهان است. حقیقتی که ورای مشاهدات ماست. حقیقتی که از فیلتر ساختار مغز عبور نکرده باشد.

پس حتی وقتی از یک دیدگاه کاملاً مادی جهان مورد بررسی قرار می گیرد، باز هم ناچار هستیم به وجود حقیقتی برتر، ورای آنچه برای ما ملموس است اعتراف کنیم (ماوراء الطبیعه).

این چه ربطی به معجزه دارد؟ روشن است. معجزه رخدادی است که مناسبات نظام جهان مادی (مشاهدات ما) را بر هم می زند. ولی وقتی ما بدانیم که حقیقتی برتر از جهانی که در آن زندگی می کنیم وجود دارد، و در واقع ساختار جهانی که مشاهده می کنیم مستقیماً به آن بستگی دارد، متوجه می شویم که به هم ریختن مناسبات نظام جهان مادی (حاصل مشاهدات ما) هیچ منافاتی با عقل و منطق ندارد.

مورد 2 از اصول منطقی را که ذکر کردم به خاطر بیاورید. در واقع علت و قانون معجزه ریشه در ورای مشاهدات ما دارد. تغییر در حقیقت شئ مورد مشاهده، مشاهدات ما از آن را تغییر می دهد، و معجزه به حقیقت اشیاء مربوط می شود.

همانطور که می بینید، در روند معجزه هیچ نوع محال عقلی، کار عبث، یا به هم ریختگی سنتهای الهی وجود ندارد. بلکه هستی طوری خلق شده است که پدیده ای به نام معجزه در آن قابل اجراست. پس این جمله شما به نوعی صحیح است:

نقل قول:
بنده میگویم همین قوانین الهی که از ابتدای خلقت بر این جهان مستولی است خداوند را بی نیاز از دخالتهای دفعی در امور بندگان میکند

ولی از آنجا که قوانین الهی گسترده تر از آن چیزی است که ما می شناسیم و محدود به قوانین فیزیک نمی شود، پس نمی توان با استنداد به عدم توجیه پذیری معجزه با قوانین فیزیک، وقوع آن را انکار کرد، یا آن را دخالت دفعی خداوند نامید. ریشه اکثر شبهات در اصیل دانستن ماده قرار دارد. حال آنکه با استناد به مطالبی که مطرح شد، هر نوع مشاهده مادی از عالم فاقد اصالت وجودی است. و البته پر واضح است که قوانین فیزیک (و کلاً علوم تجربی) به توضیح مشاهدات ما از عالم می پردازند و در حقیقت خودشان بخشی از مشاهدات ما می باشند. از این رو خود این قوانین هم فاقد اصالت وجودی هستند.

امیدوارم مطلب تا حدودی روشن شده باشد.

با تشکر فراوان
یا حق

سلام
دوست عزیز بینام گرامی
همانطور که در اولین تاپیکی که در این سایت باز کردم (چرا نبوت ؟)سوال اصلی خود را خدمت شما بزرگواران اعلام کردم
به طور خلاصه پس از اقرار به توحید چرا به نبوت معتقد باشم
و مذهبی که به آن معتقد بودم و با آن سالهای سال زندگی کردم شیعه اثنی عشری بود
و حال بی اعتقادی من حمل بر بی احترامی به اهالی مذهب و شعائرشان نمی باشد
و اینکه در این سایت مهمان شما دوستان هستم تحیر من است شاید که این بی اعتقادی من از روی بی عقلی باشد
و هنوز که هنوز است کلام حکیمانه و عاقلانه در قرآن در امامان شیعه و از هر شخص دیگر برایم قابل احترام است
و مسلم هر اعتقادی که به باور من موجب تباهی عقل ،جان ، مال ، ناموس ، انسانیت و شرافت انسانی باشد برایم پذیرا نیست. الا به زور چون توان هیچ دفاعی را از خود ندارم
متشکرم

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
همانطور که در اولین تاپیکی که در این سایت باز کردم (چرا نبوت ؟)سوال اصلی خود را خدمت شما بزرگواران اعلام کردم
به طور خلاصه پس از اقرار به توحید چرا به نبوت معتقد باشم

در تاپیک مربوطه استدلال کردم که نبوت نقصی در خلقت ایجاد نمی کند، هدفش هم اصلاح امر جهان نیست (مواردی که شبهه شما بر آن استوار بود). وقتی منشاء یک شبهه حل شود، خود به خود کل آن حل می شود. ولی شما در پاسخ به استدلالهای حقیر استدلال مخالفی ارائه نکردید...

به هر حال صحبت من و شما در این تاپیک صرفاً راجع به اصل معجزه است و هیچ ارتباطی به نبوت ندارد. اگر پست بنده را مطالعه کرده باشید متوجه می شوید که استدلال ارائه شده هیچ ارتباطی به مطالب دینی ندارد. اگر این استدلال را می پذیرید که شبهه معجزه حل می شود. اگر نمی پذیرید یا آن را ناکافی می دانید، لطفاً دلایل و استدلالات خودتان را ارائه کنید تا راجع به آن بحث شود.

نقل قول:
و مذهبی که به آن معتقد بودم و با آن سالهای سال زندگی کردم شیعه اثنی عشری بود

همانطور که عرض کردم سؤال من درباره اعتقادات شما برای دانستن این موضوع است که اگر آیه ای از قرآن یا روایتی ارائه شود، شما آن را به عنوان مطلب حق می پذیرید یا خیر. اعتقادات پیشین شما مشکلی از این بحث را حل نمی کند. اعتقادات فعلی مهم هستند.

نقل قول:
و حال بی اعتقادی من حمل بر بی احترامی به اهالی مذهب و شعائرشان نمی باشد

بنده هم گفتم. قصدم از پرسیدن این سؤالات تکفیر کسی نیست. بی اعتقادی شما هم به کسی بی احترامی نمی کند. منظورتان از بی اعتقادی من این است که پاسختان به تمام سؤالات ارائه شده منفی است؟

نقل قول:
و اینکه در این سایت مهمان شما دوستان هستم تحیر من است شاید که این بی اعتقادی من از روی بی عقلی باشد

خب بحث علمی برای همین موارد است. شما در پستتان هیچ اشاره ای به استدلالات بنده نکردید. آنها را پذیرفته اید؟ رد می کنید؟ اگر رد می کنید، بر اساس چه استدلالی؟

نقل قول:
و هنوز که هنوز است کلام حکیمانه و عاقلانه در قرآن در امامان شیعه و از هر شخص دیگر برایم قابل احترام است

این پاسخ سؤال من نیست. محترم بودن یا نبودن چیزی را عوض نمی کند. قصد بنده از سؤالات مربوطه این است که بدانم به چه شیوه ای باید استدلال کنم. پس لطفاً صریح و شفاف پاسخ دهید.

نقل قول:
و مسلم هر اعتقادی که به باور من موجب تباهی عقل ،جان ، مال ، ناموس ، انسانیت و شرافت انسانی باشد برایم پذیرا نیست.

لطفاً دو پهلو پاسخ ندهید. من از کجا بدانم که در نظر شما اعتقاد به قرآن موجب تباهی موارد ذکر شده می شود یا خیر؟

البته من حدسهایی می زنم. وقتی کسی بگوید نبوت را قبول ندارم، یعنی حضرت محمد (ص) را به عنوان رسول الله قبول ندارم، که یعنی قرآن از جانب خداوند نیست، که یعنی مطالب ذکر شده در آن هم می تواند اشتباه باشد، که یعنی آخرت و بهشت و جهنم و غیره هم می تواند کذب و وهم باشد.

ولی من نمی توانم بر اساس حدسیات با افراد بحث کنم. پس لطف کرده، اعتقادات خود را صریح اعلام کنید. من باید بدانم با چه نوع تفکری بحث می کنم تا بتوانم استدلالات قانع کننده تری ارائه دهم. وقتی با کسی بحث شود که قرآن را کلام تحریف نشده خداوند می داند، استناد به قرآن خیلی از مسائل را حل می کند. ولی اگر اعتقاد شخص اینطور نباشد، باید طور دیگری استدلال کرد.

نقل قول:
الا به زور چون توان هیچ دفاعی را از خود ندارم

نگران نباشید. اگر قرار بود بلایی سر مخالفان بیاید، تا به حال جناب غلامعلی هزاران بار ناپدید شده بودند. :Cheshmak:

کماکان منتظر پاسخ شما به استدلال ارائه شده در باب ماوراءالطبیعه و معجزه هستم.

با تشکر فراوان
یا حق

سلام
دوست عزیز بینام
درست است که تجربه های شخصی هر فرد از محیط بیرون برای خودش یگانه است
ولی نوع نگاه شخص و طرز تلقی او از محیط بیرون تاثیری بر واقعیت بیرون ندارد
خورشید میدرخشد چه من چشم داشته باشم که ببینم چه از بینایی محروم باشم ولی اگر فرصت کافی استفاده از قوه عقل داشته باشم و فرصت انجام تجربیات گوناگون به هرحال روزی در میابم که خورشید تشعشعی از نوع امواج الکترو مغناطیس دارد
اگر چه بواسطه نداشتن چشم نور را درک نکنم مثل اینکه شما امواج رادیویی را نمی بینید ولی با رادیو صدای آنرا حس میکنید این برای هر موجودی که صاحب عقل و قدرت تفکر و استنباط باشد دیر یا زود به رموز آن پی میبرد
افتادن سیب از درخت و گردش سیارات بر گرد خورشید منتظر کشف قانون جاذبه از نیوتون نمانده
خلاصه کنم واقعیت بیرون ربطی به نوع اندیشه من ندارد
2- در روابط بین ما انسانها و محیط اطراف از مبنایی استفاده میکنیم که آن واقعیت بیرونی است و اگر من متوجه واقعیتی باشم که شما آنرا درک نکرده باشید تفاهم ما درباره آن موضوع تا اثبات( آن باشواهد منطق یا تجارب مشترک و یا اعتماد) از طرف من به شما ناموفق است
3- ماوراءالطبیعه و دنیاهای موازی تا زمانی که در دنیای مادی تاثیر نگذارند قابل اثبات نیستند و اگر در دنیای مادی اثر بگذارند دیگر نه موازی با دنیای ما هستند و نه ماوراءالطبیعه به حساب می آیند پس آنها هم جزوی از جهان مادی اطراف ما هستند
4- وجود قدرتها یا انرژیهایی که بر ماده اثر میگذارند یا ما تا بحال از آنها تجربه داریم که بنابر علم و توانمان آنها را تعریف میکنیم و یا استفاده میبریم چیزی را که تحت تاثیر قرار میدهند نابود نمیکنند بلکه آن را از حالتی به حالت دیگر در می آورند و این تاثیر گذاری و نتایج آن هر چه که باشد خارج از قوانین جاری بر عالم نیست
مثال برای خراب کردن دیوار از بیل وکلنگ یا منفجر کردن یا سوزاندن ذوب کردن با مواد شیمیایی حل کردن با لودر و بولدوزر با موریانه و هر چه که توان تخریب دارد هیچکدام برای نیل به تخریب دیوار خارج از قوانین مادی اثر ندارند وباز مانده تخریب هم از جهان ماده خارج نشده
5- اگر رد الشمس شده باید آثاری بر جهان بگذارد اگر شق القمر شده ماه از ماده بودن خود خارج نشده
6- وقوع معجزه چه ثمری داشته اگربرای هدایت بوده کجا هستند مخاطبین هدایت شده توسط معجزه(فرعون ابولهب قوم بنی اسراییل)
7- خداوند احتیاج به تقلبی به نام معجزه ندارد
8- اگر انسان عاقل باشد برای هدایت بر رعایت اخلاق و عایت شئون انسانی کافی است
از تامل شما بر خواندن این پاسخ متشکرم

سلام دوست عزیز بینام گرامی
متاسفانه در حال تایپ پست 79 بودم که شما پست 78 را ارسال داشته بودبد
راجع به اعتقادات سوال کردید اینجانب خدمت مبارکتان عرض کردم
فقط آفریدگار حکیم
و همانطور که خود فرمودیدچون به نبوت اعتقاد ندارم تبعات آنهم برایم قابل قبول نیست
در ضمن من منظورم از زور نه اجبار الهی است که او بری از مؤثر شدن توسط افعال بندگان است که خیر وسعادت یا شقاوت ما تاثیری بر ذات او ندارد بلکه منظورم زور انسانهایی است که بر جای خدا می نشینند و حکم بر انسانها میکنند
از در هم شدن پستها عذرخواهی میکنم

و از پی گیری شما متشکرم

با سلام و عرض ادب :Gol:

به نظرم متوجه استدلال حقیر نشدید. ببخشید بد توضیح دادم.

نقل قول:
درست است که تجربه های شخصی هر فرد از محیط بیرون برای خودش یگانه است
ولی نوع نگاه شخص و طرز تلقی او از محیط بیرون تاثیری بر واقعیت بیرون ندارد


البته.

نقل قول:
خورشید میدرخشد چه من چشم داشته باشم که ببینم چه از بینایی محروم باشم ولی اگر فرصت کافی استفاده از قوه عقل داشته باشم و فرصت انجام تجربیات گوناگون به هرحال روزی در میابم که خورشید تشعشعی از نوع امواج الکترو مغناطیس دارد


نکته همین جاست. من اصلاً درباره چشم صحبت نکردم. من درباره مغز صحبت کردم. تمام تجربیات شما در مغز شما تجزیه و تحلیل می شوند، و تصویر نهایی از عالم را مغز به شما تحویل می دهد. اگر ساختار مغز شما تغییر کند، خروجی آن هم تغییر می کند.

من از شما می پرسم، امواج الکترومغناطیس را چه کسی درک می کند؟ دانشمندان آزمایشاتی انجام می دهند. نهایتاً این چه چیزی است که این آزمایشات را بررسی می کند؟ مغز موجوداتی به نام دانشمندان!

امواج الکترومغناطیس بخشی از خروجی مغز شما هستند. در واقع تجربیات (مادی) شما هیچگاه مستقیماً به حقیقت عالم متصل نمی شوند. شما همواره با خروجی مغز خود مواجه هستید، نه آنچه حقیقتاً موجود است.

بله، اگر مشاهده گری نباشد، جهان به روند خود ادامه می دهد. ولی آن جهانی که ورای مشاهدات مشاهده گر موجود است، نه جهانی که تولید مغز مشاهده گر است.

نقل قول:
اگر چه بواسطه نداشتن چشم نور را درک نکنم مثل اینکه شما امواج رادیویی را نمی بینید ولی با رادیو صدای آنرا حس میکنید این برای هر موجودی که صاحب عقل و قدرت تفکر و استنباط باشد دیر یا زود به رموز آن پی میبرد


تمامی مشاهدات، به هر شکلی که باشند، نهایتاً به مغز منتقل می شوند. فرقی نمی کند از چه ابزاری استفاده کنید. تحلیل نهایی در مغز شکل می گیرد. این تحلیل هرچه که باشد بخشی است از حاصل مشاهدات که به آن اشاره کردم. تغییر ساختار مغز، خروجی آن را هم تغییر می دهد، بدون اینکه تغییری در حقیقت عالم ایجاد کند.

نقل قول:
افتادن سیب از درخت و گردش سیارات بر گرد خورشید منتظر کشف قانون جاذبه از نیوتون نمانده


افتادن سیب از درخت و گردش سیارات بر گرد خورشید و قانون جاذبه نیوتون متعلق به خروجی مغز شماست. نه حقیقت جهان. (نه اینکه کلاً به حقیقت جهان بی ربط باشد)

نقل قول:
خلاصه کنم واقعیت بیرون ربطی به نوع اندیشه من ندارد


البته. ولی هر آنچه با آن مواجه می شوید و از آن به عنوان جهان ماده یاد می کنید تولید و خروجی مغز شماست.

نقل قول:
2- در روابط بین ما انسانها و محیط اطراف از مبنایی استفاده میکنیم که آن واقعیت بیرونی است و اگر من متوجه واقعیتی باشم که شما آنرا درک نکرده باشید تفاهم ما درباره آن موضوع تا اثبات( آن باشواهد منطق یا تجارب مشترک و یا اعتماد) از طرف من به شما ناموفق است


مغز انسانها تا حدود بسیار بسیار زیادی مشابه است. طبیعی است که به نظرشان بیاید مشاهدات مشابهی دارند. بله، حقیقت عالم یکی است. ولی این حقیقت آن چیزی نیست که مغز شما به شما نشان می دهد.

نقل قول:
3- ماوراءالطبیعه و دنیاهای موازی تا زمانی که در دنیای مادی تاثیر نگذارند قابل اثبات نیستند و اگر در دنیای مادی اثر بگذارند دیگر نه موازی با دنیای ما هستند و نه ماوراءالطبیعه به حساب می آیند پس آنها هم جزوی از جهان مادی اطراف ما هستند


من حرفی از دنیاهای موازی نزدم. در حقیقت این پاراگراف از فرمایشات شما را کاملاً بی ارتباط با استدلال مربوطه می دانم. آنچه شما به عنوان تأثیر در عالم ماده می دانید، در واقع تأثیر در مشاهدات شماست. عالمی که فکر می کنید در آن زندگی می کنید تولید مغز شماست، که ارتباط مستقیمی با ساختار مغز، و حقیقت عالم دارد. ولی از آنجا که مغز مشاهدات را بر اساس ساختارش تنظیم می کند، مشاهدات مشاهده گر هیچگاه معادل حقیقت عالم نمی شوند.

نقل قول:
4- وجود قدرتها یا انرژیهایی که بر ماده اثر میگذارند یا ما تا بحال از آنها تجربه داریم که بنابر علم و توانمان آنها را تعریف میکنیم و یا استفاده میبریم چیزی را که تحت تاثیر قرار میدهند نابود نمیکنند بلکه آن را از حالتی به حالت دیگر در می آورند و این تاثیر گذاری و نتایج آن هر چه که باشد خارج از قوانین جاری بر عالم نیست


قوانین جاری که به آن اشاره کردید، بخشی از مشاهدات شما، یعنی عالم تولید شده توسط مغز شماست. از این رو فاقد اصالت وجودی می باشد.

نقل قول:
مثال برای خراب کردن دیوار از بیل وکلنگ یا منفجر کردن یا سوزاندن ذوب کردن با مواد شیمیایی حل کردن با لودر و بولدوزر با موریانه و هر چه که توان تخریب دارد هیچکدام برای نیل به تخریب دیوار خارج از قوانین مادی اثر ندارند وباز مانده تخریب هم از جهان ماده خارج نشده


ارتباط این قسمت با استدلال مربوطه را نمی یابم.

نقل قول:
5- اگر رد الشمس شده باید آثاری بر جهان بگذارد اگر شق القمر شده ماه از ماده بودن خود خارج نشده


ماهی که شما می بینید، بخشی است از مشاهدات شما، یعنی همان خروجی مغز. حقیقت وجودی ماه ورای مشاهدات شماست.

نقل قول:
6- وقوع معجزه چه ثمری داشته اگربرای هدایت بوده کجا هستند مخاطبین هدایت شده توسط معجزه(فرعون ابولهب قوم بنی اسراییل)


اینجا بحث ثمر مطرح نیست. بحث این است که ساختار جهان طوری است که با استناد به استدلال ارائه شده، وجود ماوراءالطبیعه (حقیقتی ورای مشاهدات ما) و امکان رخ دادن معجزه خود به خود اثبات می شود.

نقل قول:
7- خداوند احتیاج به تقلبی به نام معجزه ندارد


لطفاً پستهای بنده را با دقت بیشتری مطالعه بفرمایید. این استدلال شما کلاً بی ربط است.

مدتها پیش در تاپیکی در رابطه با همین موضوع (ساختار مغز، مشاهدات، و حقیقت عالم) مطلبی ارسال کردم. آن را اینجا کپی می کنم، تا شاید مطلب شفافتر شود:

بیمارانی وجود دارند که به خاطر نقصی در ساختار مغزشان قادر به تشخیص یکی از جهات (مثلاً چپ) نیستند. یعنی، چشم آنها جهت چپ را می بیند، و آنرا به مغز می فرستد، ولی مغز جهت چپ را درک نمی کند. طبق مشاهدات، اگر ظرفی غذا جلوی این بیماران بگذاریم، تنها غذاهای سمت راست را می خورند و سمت چپ را دست نخورده باقی می گذارند. برای اینکه غذاهای طرف دیگر را بخورند، باید ظرف را بچرخانیم تا وارد حیطه درک آنها شود. همچنین نقاشی هایی که مبتلایان به این بیماری کشیده اند خیلی جالب است. مثلاً وقتی یک گربه را رسم می کنند، این گربه در اعضای واحد (مثل دم، بینی) درست و کامل است. ولی در اعضای دوتایی و قرینه (مثل چشم) ناقص است و عضوی که در جهت خارج از حیطه درک بیمار قرار دارد رسم نمی شود. (منبع: کتاب Consciousness: A Very Short Introduction To - Oxford)

پس طبق بیماری که در کتاب مذکور ذکر شد، تغییر در ساختار مغز، باعث تغییر در برداشت ما از «حقیقت» می شود. هیچ دلیلی ندارد که ما مغز انسان سالم را «کامل» در نظر بگیریم. آیا کسی هست که ادعا کند در آینده احتمال گسترش توانایی مغز انسان با استفاده از قطعات الکترونیکی و حتی زیستی نباشد؟

اگر تغییر در ساختار مغز در درک ما از حقیقت تغییر ایجاد می کند، پس در واقع همین ساختار کنونی مغز مسئول شیوه درک ما از حقیقت است (درک از حقیقت به معنای کلی کلمه، شامل تمام مشاهدات ما می شود).

اصولاً برای مشاهده، نیاز به یک ساختار، مثلاً مغز هست. بر اساس مسائلی که بیان شد، مشاهدات مشاهده کننده بر اساس دو چیز تعیین می شوند: 1- حقیقت. 2- ساختار خود مشاهده گر.

دنیایی که ما مشاهده می کنیم، مسائل آن را توضیح می دهیم، درک می کنیم، و غیره کاملاً به خود ساختار ما به عنوان مشاهده کننده بستگی دارد. پس آنچه مشاهده می کنیم، عین حقیقت نیست، بلکه «شکلی تغییر یافته از حقیقت بر اساس ساختار مشاهده کننده (ما) است».

از آنجا که مغز اکثر انسانهای سالم بسیار به هم شبیه است، ما اختلاف چندانی در مشاهدات یکدیگر نمی یابیم. به همین دلیل است که می توانیم با یکدیگر همزیستی داشته باشیم و احساسات یکدیگر را درک کنیم. به همین دلیل است که وقتی زبان واحدی به نام ریاضی اختراع می کنیم، تمام انسانهای سالم آن را درک می کنند، و با استفاده از آن قادر به توضیح مشاهدات خودشان می شوند. زیرا مشاهدات انسانها با درصد بسیار بالایی یکسان است. البته موارد استثنایی مثل بیماری که به آن اشاره کردم وجود دارد. یک انسان سالم هرگز نمی تواند «درک کند» که شخص مبتلا به آن بیماری چطور یک جهت را درک نمی کند.

یک مغز کاملاً متفاوت، ریاضیات، علوم تجربی، منطق، و کلاً مشاهدات کاملاً متفاوتی خواهد داشت.

نکته ای که بیان کردم، کاملاً با علوم تجربی (مغز و اعصاب) سازگاری دارد، و ثابت می کند که ریاضیات، علوم تجربی، و کلاً منطق ما، اصلاً صلاحیت بیان «حقیقت» را ندارند. آنها فقط «مشاهدات مادی ما از حقیقت» را توضیح می دهند. دستشان از «حقایق هستی» کوتاه است.

نقل قول:
8- اگر انسان عاقل باشد برای هدایت بر رعایت اخلاق و عایت شئون انسانی کافی است


تا منظور از عقل چه باشد.

نقل قول:
از تامل شما بر خواندن این پاسخ متشکرم


بنده هم از پاسخگویی شما متشکرم. انشاءالله این بحث ادامه دار شود و به نتایج مثبتی ختم شود.

نقل قول:
متاسفانه در حال تایپ پست 79 بودم که شما پست 78 را ارسال داشته بودبد


ببخشید عجله کردم. لطفاً اگر پستتان ادامه دار است در پایان آن بنویسید: ادامه در پست بعدی، یا چیزی شبیه به آن.

با تشکر مجدد و فراوان :hamdel:
یا حق

سلام بر عزاداران حسینی

متحیر;68260 نوشت:
راجع به اعتقادات سوال کردید اینجانب خدمت مبارکتان عرض کردم فقط آفریدگار حکیم

خدا پدرت رو بیامرزه که باز خدا رو به حکمت قبول داری نبوت هم میخواد ما رو با حکمت به خدا برسونه شما که رسیدی دیگه نیازی به نبوت و معجزه نداری تازه این خودش یه معحزه بزرگه که هنوز دنیا رو نتونستیم بشناسیم و تو ماهیت واقیت بیرونی و درونی گیر کردیم اما ادعا میکنیم خدا رو شناختیم و حکمتش رو قبول کردی ای ول به شما دست ما رو هم بگیر

سلام
جناب بشارت گرامی
تبعات پذیرش نبوت منحصر به رسیدن به خدا نمیشود چنانچه شما انسان صادق و متعهدی باشید و دغل در کارتان نباشد با پذیرش آن شما بار بسته ای به نام دین و سپس مذهب را قبول میکنید که متعهد به اجرای دستورات آن که منتسب به خدا ولی با واسطه شارع دین هست میشود و شما در این میان اختیار از خودت را سلب میکنی و باقی قضایا
در بعضی از امور زندگی و اجتماعی عقلی که شما را رهنمون به پذیرش خدای حکیم و سپس نبوت و بعد مذهب کرده عملا عنصری باطل محسوب میشود
مرا ببخشد برای رسیدن به بحث جناب بینام بیش از این مجال ندارم
متشکرم

سلام
دوست عزیز جناب بینام گرامی
دوست عزیز اگر همه چیز تصورات ذهنی من باشد شما هم در عالم خارچ و جود ندارید و بنده در عالم کابوس در پاسخ به سوالهایتان دکمه های کیبورد را فشار میدهم
با این فرض شما که همه چیز وهم در مغز من است و عالم خارجی موجود نیست این همه بحث بی فایده است نتیجه برد بحث هم مسلم من هستم که صاحب رویا می باشم
زیرا یا در این بحث من پیروزم که فاتحانه به رویایم ادامه میدهم
یا شما غالب بحث در کابوس من میشوید که مغز من مرا به رویا یا کابوسی دیگر رهنمون میکند
و همچنین اگر عالم خارجی نباشد بگذار هر چه میخواهد بشود
از حوصله شما متشکرم
خوشبختانه این بحثها در فضای مکتوب اتفاق می افتد و با جدلهای رودررو تفاوت دارد
لطفا موضوع اصلی بحث را یادآوری کنید
صمیمانه سپاسگزارم

سلام
دوست گرامی بینام عزیز
حقیقت هر طور که فعلا برای ما مقدور است که از آن درک داشته باشیم مبنای زندگی ماست
حقیقتی که نیاکانمان از آن درک داشته اند مبنای زندگیمان نمیتواند باشد
همینطور حقیقتی را هر چند روشنتر فرزندانمان دریافت داشته باشند برای مبنای زندگی روزمره ما به کار نمی آید
در داستانهای علمی تخیلی سفر در زمان ممکن است نقطه مشترکشان این است که تمامی قهرمانان داستان به دنبال برگشت به زمان واقعی می باشند
در رابطه با ناهنجاریهای مغزی اشاره کردید که همانطور فرمودید ناهنجاری است .
ناهنجار هنجار نیست اگر هنجار باشد ناهنجاری نیست.
برای مثال بیشتر از توهمات مغزی بیماری اسکیزوفرنی و بعضی از انواع صرع تولید توهماتی مانند واقع برای مغز میکند
و همچنین سوء استفاده از مواد مانند بنگ و حشیش که تولید سرخوشی از قبول واقعیت میکند
و ایضا سوء مصرف آمفتامین ها که سبب جابجایی ادراکات مغزی میشود مثلا صدا را میبینند
از حوصله شما متشکرم
لطفا موضوع اصلی بحث را یادآوری کنید
صمیمانه سپاسگزارم

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
تبعات پذیرش نبوت منحصر به رسیدن به خدا نمیشود چنانچه شما انسان صادق و متعهدی باشید و دغل در کارتان نباشد با پذیرش آن شما بار بسته ای به نام دین و سپس مذهب را قبول میکنید که متعهد به اجرای دستورات آن که منتسب به خدا ولی با واسطه شارع دین هست میشود و شما در این میان اختیار از خودت را سلب میکنی و باقی قضایا

اینطور نیست. دستورات مذهب و دین از جانب خداوند حکیم بوده، پیروی از آنها موجب پاکی نفس، و در نتیجه رسیدن به معارف الهی است که از طریق دل قابل درک هستند. مادامی که غبار گناه و نافرمانی آیینه دل را آلوده کند، کسی به خداوند نمی رسد. پذیرش احکام دین از روی اختیار انجام می شود، در نتیجه سلب اختیاری رخ نمی دهد. هر چند که مؤمن نباید خودش را مختار بداند.

نقل قول:
دوست عزیز اگر همه چیز تصورات ذهنی من باشد شما هم در عالم خارچ و جود ندارید و بنده در عالم کابوس در پاسخ به سوالهایتان دکمه های کیبورد را فشار میدهم

این نتیجه گیری اشتباه است. ما در عالم خارج وجود داریم، ولی ما آن چیزی نیست که مغز برای ما به تصویر می کشد. اگر من وجود نداشتم، در مشاهدات شما هم مصداقی نداشتم.

نقل قول:
با این فرض شما که همه چیز وهم در مغز من است و عالم خارجی موجود نیست این همه بحث بی فایده است نتیجه برد بحث هم مسلم من هستم که صاحب رویا می باشم

شما از کجای عرایض بنده به این نتیجه رسیدید که چیزی به نام عالم خارج وجود ندارد؟ من فقط گفتم آنچه شما به عنوان عالم خارج می شناسید، ساخته مغز است. چیزی است که از فیلتر مغز عبور کرده، و در نتیجه اصالت خودش را از دست داده.

نقل قول:
لطفا موضوع اصلی بحث را یادآوری کنید

آنچه گفتم کاملاً به موضوع اصلی بحث ما مربوط است.

نقل قول:
حقیقت هر طور که فعلا برای ما مقدور است که از آن درک داشته باشیم مبنای زندگی ماست

من با استدلال منطقی و علمی ثابت کردم حقیقت آن چیزی نیست که فعلاً برای شما مقدور است. اینکه این مطلب در مبانی زندگی شما اهمیت دارد یا خیر چیزی را تغییر نمی دهد.

نقل قول:
حقیقتی که نیاکانمان از آن درک داشته اند مبنای زندگیمان نمیتواند باشد

حقیقت هیچ کسی مبنای زندگی دیگری نیست. هر کسی به عنوان یک مشاهده گر مجزا در حال تجربه است. البته حاصل تجارب نیاکان ما در عالم ذهنی ما مصداق داشته، مؤثر است. اگر اینطور بود که شما می فرمایید، چرخی که نیاکانمان اختراع کردند، به هیچ کار ما نمی آمد. حال آنکه اینطور نیست. پس حاصل درک نیاکانمان می تواند در زندگی ما مؤثر باشد.

نقل قول:
همینطور حقیقتی را هر چند روشنتر فرزندانمان دریافت داشته باشند برای مبنای زندگی روزمره ما به کار نمی آید

همانطور که اشاره شد، این استدلال اشتباه است.

نقل قول:
در داستانهای علمی تخیلی سفر در زمان ممکن است نقطه مشترکشان این است که تمامی قهرمانان داستان به دنبال برگشت به زمان واقعی می باشند

ارتباط این بخش با بحث را در نمی یابم.

نقل قول:
در رابطه با ناهنجاریهای مغزی اشاره کردید که همانطور فرمودید ناهنجاری است .
ناهنجار هنجار نیست اگر هنجار باشد ناهنجاری نیست.

آنچه شما از آن به عنوان ناهنجاری یاد می کنید، تفاوت در ساختار مغز است. شما نمی توانید هیچ مغزی را به عنوان مغز مرجع در نظر بگیرید و بعد بگویید هر آنچه با بینش این یکی فرق داشت ناهنجار است، یا از حقیقت به دور است. در واقع وجود ناهنجاریهای مغزی، خودش اثباتی است بر آنچه عرض کردم. من به دو اصل منطقی اشاره کردم:

1- مشاهدات انسان در مغزش شکل می گیرد، و تغییر در ساختار مغز، مشاهدات او را تغییر می دهد.
2- مشاهدات انسان به ساختار شئ مورد مشاهده بستگی دارد و تغییر در شئ مورد مشاهده، مشاهده انسان را تغییر می دهد.

مادامی که به صورت علمی و منطقی این دو اصل را رد نکنید، هر نوع مخالفت با نتیجه گیری های حاصله از عقل و منطق به دور است. هنجار یا ناهنجاری چیزی را عوض نمی کند. مغز به هر حال ساختاری دارد، و این ساختار سرنوشت خروجی آن را تعیین می کند.

نقل قول:
برای مثال بیشتر از توهمات مغزی بیماری اسکیزوفرنی و بعضی از انواع صرع تولید توهماتی مانند واقع برای مغز میکند
و همچنین سوء استفاده از مواد مانند بنگ و حشیش که تولید سرخوشی از قبول واقعیت میکند
و ایضا سوء مصرف آمفتامین ها که سبب جابجایی ادراکات مغزی میشود مثلا صدا را میبینند

من نگفتم هر آنچه ما در اطراف خود می بینیم، از جنس وهم به این معنی است. لطفاً استدلالات را با دقت مطالعه بفرمایید.

اگر ساختار مغز خروجی آن را تعیین کند (که می کند)، پس آن چیزی که ما از طریق مغز درک می کنیم، اصالت نداشته، با حقیقت امر متفاوت است. کاملاً بدیهی است. و البته اگر حقیقت امر هم تغییر کند، خروجی مغز تغییر می کند. این هم کاملاً بدیهی است. پس خروجی مغز ما که مشاهدات ما و درک ما از عالم است، به دو چیز بستگی دارد: 1- ساختار مغز. 2- حقیقت عالم.

با استناد به مطالب فوق، آنچه ما به عنوان حقیقت عالم درک می کنیم، حقیقت عالم نبوده، فاقد اصالت وجودی است. در نتیجه وجود حقیقت عالم که ورای مشاهدات ماست، خود به خود ثابت می شود، و می توان از آن به عنوان ماوراء الطبیعه یاد کرد.

بحث معجزه باز می گردد به تغییر در حقیقت اشیاء، و همانطور که اشاره شد تغییر در حقیقت شئ، مشاهده ما از آن را تغییر می دهد. پس روی دادن معجزه، به طوری که نظام مشاهدات ما به ظاهر به هم بریزد، به هیچ عنوان محال عقلی نبوده، بخشی از حقیقت عالم، و شدنی است.

نقل قول:
لطفا موضوع اصلی بحث را یادآوری کنید

موضوع اصلی بحث من و شما حقیقت معجزه است. شما از معجزه به عنوان دخالت دفعی خداوند یاد کردید. عرض بنده این است که نه تنها معجزه دخالت دفعی نیست، بلکه بخشی از نظام خلقت بوده، کاملاً منطقی و شدنی است.

با تشکر فراوان
یا حق

چرا خدا هیچ واکنشی نشان نمی دهد؟
اگه قرار بود خدا مستقیما واکنش نشان دهد!همون دم حجله دم شیطان رو می گرفت مینداخت بیرون و به این ترتیب من و شما الان تو باغ کنار...
اگه خدا می خواست مستقیم وارد شود این همه پیامبر با معجزه های خرد و کلان نمی فرستاد؛ یک نشانه می انداخت رو زمین همه در جا مومن می شدند.
از این ها بگذریم
اگه خدا مستقیما دخالت کنه
خوب اونوقت من و تو ما چه کاره یم.
خودمون باید بفهمیم چند مرده ..بخاری داریم یا نه !
شعائر الاهی رو حفظ می کنیم.
از کجا معلوم خدا همه این سکوت ها فقط به خاطر تو نباشه>ها!
خدا خواسته ببینه شما چقدر قبولش داری؟
.............
جواب نقضی
مگه حضرت ابراهیم سید الرسل خلیل الله , خدا رو قبول نداشت که از خدا خواست که زنده کردن پرنده ها رو بهش نشون بده؟
جواب حضرتش به خدا چی بود؟
لیطمئن قلبی
دوستان اهل عرفان و ...تعبد امری است.و شهود امر دیگری
این غلامعلی می خواد قلبش آروم بگیره!این هم که دست ما نیست.
تو بشیر و نذیر هستی...این ما هستیم که اگر بخواهیم ایمان را در دل کسی قرار بدهیم , می دهیم والا فلا
.........
قربان اون کسی بشم که گفت اگه همه حجاب ها هم کنار بره بر یقین علی نیفزاید, او خدا رو به تمامه دید...واسه همین هم ابراهیم افتخار کرد که خدا او رو شیعه او دانست.
بگذریم.........

سلام
دوست عزیز جناب بینام گرامی
شما میفرمایید چون ساختار مغز من و شما با هم تفاوت دارد پس ادراک من و شما از یک موضوع متفاوت است؟

اول بر اساس کتابهای نورو آناتومی شکل و فرم مغز اکثریت انسانها یکسان است و بر اساس همین شباهتهاست که دست به اعمال جراحی میزنند
و بر اساس همین شباهتهاست که متوجه آنومالی و بیماری در مغز افراد میشوند
و همینطور نوار الکتریکی مغز که نشانگر فعالیت مغز است در اکثر انسانها در حالتهای مشابه یکسان است و وجود عدم تطابق با فرمهای طبیعی توسط پزشک اعصاب مورد بررسی و علت یابی قرار میگیرد
در ضمن مورد بیماران آسیب دیده مغزی جهت مطالعات عصب شناسی و نورو فیزیولوژی قرار میگیرد تا کارکرد نقاط مختلف مغز بیشتر و دقیقتر مشخص شود
بر این شواهد چنانچه من و شما در زمره افراد نرمال محسوب شویم اینجانب منکر تفاوتهای مغزی میشوم
و چون من و شما در حال بحث هستیم و خودتان هم معتقد هستید عالم بیرون واقعیت دارد پس ادراکات بسیار نزدیکی از محیط بیرون داریم
متشکرم

..یا ستار..

با سلام..

در علم حصولی ؛چون مفهوم بین اگاهی انسان و عالم واقع واسطه می اندازد ؛نتیجتا خطا واشتباه در ان پیدا می شود....

ولی ادراک مادی انسان از قبیل بینایی و چشایی و شنوایی و غیرهم در مرتبه خود چون بدون واسطه با عالم واقع تماس دارد ؛نتیجتا در مرتبه کاری خود هیچ وقت خطا نمی کند؛به عبارتی خطا واشتباه در تطبیق نهفته است ؛نه در مرتبه ادراکات و حواس مادی؛چون حواس مادی خود واقع در عالم خارج هستند نتیجتا خطا در مرتبه انها نشدنی است.....

با این حساب ؛عالم واقع و یا خارج یک چیز است وعالم ذهن که حقیقت نیز به این عالم برمیگردد یک چیز جدای دیگری؛البته عالم ذهن از عالم واقع مادی برتر است ؛چون محدودیات در این عالم مانند عالم مادی نیست؛نتیجتا عالم حقیقت که در عالم ذهن می باشد ؛نقوصش از عالم مادی کمتر است..

اما اینکه چرا اشخاص ؛در برخی موارد خطا می کنند ،این مطلب ارتباطی به اینکه هر کس حقیقت را یک طور تفهم می کند نیست ؛بلکه حقیقت یک چیز بیشتر نیست و اصلا قابل تکامل نیست ؛که مثلا کسی یک حقیقت را کاملتر بفهمد؛چون حقیقت از جنس مفهوم است ؛ومفهوم خود اعتباری است ؛واصالت ندارد ؛تا حقایق تحت ان تشکیک پذیر گردد ؛و یا به عبارتی متکامل شود....نتیجتا حقیقت یک چیز بیشتر نیست ولی شاخ وبرگ در اطراف ان ممکن است ایجاد گردد و عمق مطلب بیشتر گردد ؛نتیجتا حقیقت ؛حقیقت تر نمی شود.....

نتیجتا حقیقت در انطباق صورت ذهنی با واقع شئ نهفته است ؛و اشکال در عدم تطابق ؛ در مورد اشخاص بیمار و مریض به خاطر ماده چشم ومغز انهاست ؛وگرنه قانون صنع و تکوین انرا به همان صورتی که باید باشد و عمل کند در نهاد اشخاص قرار داده است؛و این هم نیست مگر به خاطر رابطه ای که بین ان درک با فعل خودش دارد ؛به عبارتی رابطه بین عضو چشم و دیدن یک رابطه و تعلق تکوینی است نه قرار دادی....

پس ادراکات انسان در هر مرتبه ای کار خودش را به بهترین شکل انجام می دهد ؛و انچه باعث بروز خطا می گردد؛تجزیه وتحلیل صورتهای ذهنی و ترتب و تطبیق غلط ان صورتها با واقع می باشد؛پس کسی که مغزش مورد داشته باشد ؛در ترکیب و تحلیل صورتها مشکل پیدا می کند نتیجتا حاصل استنتاج وتطبیق بر واقع نیز غلط از اب در می اید.....

البته حقیقت و به طبع ان صدق و کذب در گزاره های خبری که ؛اتفاقی هستند ؛مصداق دارد ؛نه در مفردات و جملات انشایی...
یاحق

با سلام و عرض ادب :Gol:

جناب متحیر عزیز:

نقل قول:
شما میفرمایید چون ساختار مغز من و شما با هم تفاوت دارد پس ادراک من و شما از یک موضوع متفاوت است؟

دوست عزیز. مطلب ارائه شده بسیار ساده است... عرض بنده این است که خروجی مغز بر اساس ساختارش تنظیم می شود، و ساختاری متفاوت خروجی متفاوتی می دهد. این از بدیهیات است. بنا بر این اصل بدیهی، پس آنچه ما ادراک می کنیم (از منظر یک ماتریالیست، هر آنچه ما درک می کنیم خروجی مغز است، و با از بین رفتن مغز موجودیت ما هم از بین می رود)، با آنچه حقیقتاً ورای مغز ما موجود است متفاوت بوده، چرا که آنچه ما درک می کنیم از فیلتر مغز عبور کرده و ساختار مغز آن را تحت تأثیر قرار داده است.

نقل قول:
اول بر اساس کتابهای نورو آناتومی شکل و فرم مغز اکثریت انسانها یکسان است و بر اساس همین شباهتهاست که دست به اعمال جراحی میزنند

نقل قول:

و بر اساس همین شباهتهاست که متوجه آنومالی و بیماری در مغز افراد میشوند

و همینطور نوار الکتریکی مغز که نشانگر فعالیت مغز است در اکثر انسانها در حالتهای مشابه یکسان است و وجود عدم تطابق با فرمهای طبیعی توسط پزشک اعصاب مورد بررسی و علت یابی قرار میگیرد
در ضمن مورد بیماران آسیب دیده مغزی جهت مطالعات عصب شناسی و نورو فیزیولوژی قرار میگیرد تا کارکرد نقاط مختلف مغز بیشتر و دقیقتر مشخص شود

این استدلالی است خلاف عرض بنده؟ خودم هم در پست 81 عرض کردم:

از آنجا که مغز اکثر انسانهای سالم بسیار به هم شبیه است، ما اختلاف چندانی در مشاهدات یکدیگر نمی یابیم. به همین دلیل است که می توانیم با یکدیگر همزیستی داشته باشیم و احساسات یکدیگر را درک کنیم. به همین دلیل است که وقتی زبان واحدی به نام ریاضی اختراع می کنیم، تمام انسانهای سالم آن را درک می کنند، و با استفاده از آن قادر به توضیح مشاهدات خودشان می شوند. زیرا مشاهدات انسانها با درصد بسیار بالایی یکسان است. البته موارد استثنایی مثل بیماری که به آن اشاره کردم وجود دارد. یک انسان سالم هرگز نمی تواند «درک کند» که شخص مبتلا به آن بیماری چطور یک جهت را درک نمی کند.

نقل قول:
در ضمن مورد بیماران آسیب دیده مغزی جهت مطالعات عصب شناسی و نورو فیزیولوژی قرار میگیرد تا کارکرد نقاط مختلف مغز بیشتر و دقیقتر مشخص شود

چه ربطی دارد؟

نقل قول:
بر این شواهد چنانچه من و شما در زمره افراد نرمال محسوب شویم اینجانب منکر تفاوتهای مغزی میشوم

بحث من سر تفاوت خروجی مغزها با حقیقت بیرون است، نه تفاوت بین خروجی مغزها. در ضمن شما به هیچ عنوان نمی توانید منکر تفاوتهای مغزی شوید. مغز هیچ دو انسانی کاملاً مشابه نیست. ولی همانطور که در قسمت آبی رنگ اشاره شد، خود بنده به این استدلال شما اشاره کرده بودم که به این معنی است استدلال بنده شامل این مطلب هم می شده، و تناقضی بین آنها نیست.

نقل قول:
و چون من و شما در حال بحث هستیم و خودتان هم معتقد هستید عالم بیرون واقعیت دارد پس ادراکات بسیار نزدیکی از محیط بیرون داریم

بحث من سر تفاوت ادراکات انسانها با هم نیست. بحث من سر تفاوت ادراکات هر نوع ادارک کننده ای با حقیقت ورای خود آن ادراک کننده است. لطفاً دقت کنید.

جناب عرفان علوی عزیز:

نقل قول:
با این حساب ؛عالم واقع و یا خارج یک چیز است وعالم ذهن که حقیقت نیز به این عالم برمیگردد یک چیز جدای دیگری؛البته عالم ذهن از عالم واقع مادی برتر است ؛چون محدودیات در این عالم مانند عالم مادی نیست؛نتیجتا عالم حقیقت که در عالم ذهن می باشد ؛نقوصش از عالم مادی کمتر است..

استدلال حقیر بر مبنای یک دیدگاه کاملاً ماتریالیستی استوار است و من فرض را بر این گذاشته ام که مخاطب به هیچ عنوان به عوالم برتر و ذهن و روح و غیره اعتقادی نداشته، تنها منشاء ادراکات را مغز می داند. این یکی از شیوه های بحث است که از آن استفاده می کنم. اگر بر مبنای اعتقادات مخاطب، استدلال خودش را رد کنیم، دیگر هیچ جایی برای بحث باقی نمی ماند.

نقل قول:
اما اینکه چرا اشخاص ؛در برخی موارد خطا می کنند ،این مطلب ارتباطی به اینکه هر کس حقیقت را یک طور تفهم می کند نیست

مادامی که مسئله منحصر به ساختار مغز تلقی شود، از نظر علمی تفاوت در ساختار مغز منجر به ادراک متفاوت از حقیقت می شود. حالا بستگی دارد این تفاوت ساختاری چه قدر باشد، چه نوع باشد، و غیره. این تصور که مغز حقیقت را آنطوری که حقیقتاً موجود است منتقل می کند تصوری اشتباه و غیر علمی است. کاملاً روشن و منطقی و علمی است که خروجی مغز بر اساس ساختارش تنظیم می شود.

با تشکر فراوان
یا حق

سلام جناب بینام گرامی
دوست عزیز

بینام;68515 نوشت:
استدلال حقیر بر مبنای یک دیدگاه کاملاً ماتریالیستی استوار است و من فرض را بر این گذاشته ام که مخاطب به هیچ عنوان به عوالم برتر و ذهن و روح و غیره اعتقادی نداشته، تنها منشاء ادراکات را مغز می داند. این یکی از شیوه های بحث است که از آن استفاده می کنم. اگر بر مبنای اعتقادات مخاطب، استدلال خودش را رد کنیم، دیگر هیچ جایی برای بحث باقی نمی ماند.

دیدگاه من با یک فرد کاملا مادیگرا قدری تفاوت دارد بنده به آفریدگار حکیم اعتقاد دارم
دوست عزیز بر این استدلال شما اگر من یک ماتریالیست محض باشم تمامی گفته ها و فرضیات شما چون منشاء در ذهن شما دارد و ذهن شما فرایند فعل و انفعالات شیمیایی مغز شماست پس هر چه که در ذهن دارید به نحوی محصور در عالم ماده است و به نحوی محصول عالم ماده است پس فرایند ذهنیتان هر چه که باشد و هر نامی که بر آن میگذارید حتی فراتر از ماده برتر از ماده معنویات روح احساسات و هر نام باز محصور و محصول عالم ماده هستند
متشکرم

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
دیدگاه من با یک فرد کاملا مادیگرا قدری تفاوت دارد بنده به آفریدگار حکیم اعتقاد دارم

متوجه ام. ولی برای ادامه بحث مجبور هستم استانداردی انتخاب کنم و بر اساس آن پیش بروم. اینطور فکر کردم که اگر از منظر یک دیدگاه کاملاً مادیگرایانه پاسخ دهم، خود به خود دیدگاه های کمتر مادیگرایانه هم پاسخ دریافت می کنند.

نقل قول:
دوست عزیز بر این استدلال شما اگر من یک ماتریالیست محض باشم تمامی گفته ها و فرضیات شما چون منشاء در ذهن شما دارد و ذهن شما فرایند فعل و انفعالات شیمیایی مغز شماست پس هر چه که در ذهن دارید به نحوی محصور در عالم ماده است و به نحوی محصول عالم ماده است پس فرایند ذهنیتان هر چه که باشد و هر نامی که بر آن میگذارید حتی فراتر از ماده برتر از ماده معنویات روح احساسات و هر نام باز محصور و محصول عالم ماده هستند

نکته همین جاست. آنچه شما از آن به عنوان عالم ماده یاد می کنید، در واقع همان موجودیت حقیقی ورای ادراکات مغز است. پس دیگر نمی توان نام عالم ماده را روی آن گذاشت. چرا که آنچه ما به عنوان عالم ماده می شناسیم خروجی مغز بوده، و آنچه ورای مغز موجود است حقیقت عالم است.

پس آنچه در ذهن داریم محصور در عالم ماده نیست، بلکه محصور در حقیقت عالم است. حقیقتی که ورای خروجی مغز ماست. عالم ماده، یعنی عالمی که ما به عنوان عالم می شناسیم، دقیقاً همان خروجی مغز است. به این ترتیب وجود عالم برتر (حقیقتی ورای خروجی مغز) خود به خود اثبات شده، ضعف علوم تجربی در بیان حقیقت عالم آشکار می شود. چرا که هیچ مغزی به هیچ عنوان نمی تواند بینشی از عالم داشته باشد، و آن را بر اساس ساختارش تنظیم نکند. برای مشاهده و ادراک، نیاز به یک ساختار مشاهده و ادراک کننده است، و خروجی این سیستم خود به خود بر اساس ساختار خودش تنظیم می شود.

از آنجا که در پشت هر نوع تجربه و آزمونی، یک مغز قرار دارد، به این ترتیب هیچ فرقی نمی کند که ما از چه نوع ابزاری برای شناخت عالم اطراف خود استفاده کنیم. در نهایت آنچه ما با آن مواجه می شویم خروجی مغز است و بس. طراح و تحلیل گر آزمایشات و تجربیات انسانها هستند، و نتایج این آزمایشات در نهایت به مغز آنها ارائه می شود، و مغز خروجی مربوطه را بر اساس ساختار خودش تنظیم می کند.

به این ترتیب ثابت می شود تمامی علوم تجربی فاقد قدرت بیان حقایق بوده، صرفاً به بیان خروجی مغز ما می پردازند. آن هم در چارچوب خود خروجی مربوطه، و نه از منظری ورای آن. پس علوم تجربی و تمامی قوانین مربوط به آن، خود صرفاً بخشی از خروجی مغز بوده، به هیچ عنوان نمی توان آنها را به عنوان قوانین قطعی در نظر گرفت.

از این رو، اگر ما ناگهان با یک تناقض عظیم در مشاهدات و ادراکات خود مواجه شویم، و مثلاً ببینیم که سیبها به جای سقوط، صعود می کنند، هرگز نمی توانیم ادعا کنیم محال عقلی رخ داده، یا اینکه نظام عالم به هم ریخته. چرا که آنچه ما به عنوان نظام عالم تعریف کرده ایم (قوانین مادی کشف شده)، صرفاً نظام خروجی مغز ما هستند و نه نظام حقیقت عالم، و ما با استناد به این خروجی هیچگاه نمی توانیم تعیین کنیم که چه چیزی حقیقتاً ورای ادراکات ما موجود است.

در واقع ما محدود به مغز خود بوده، و اصلاً نمی دانیم که آیا این مغز قادر به درک همه چیز هست یا نه. چه بسا چیزهایی در اطراف ما وجود دارند که ساختار مغز به کلی فاقد قدرت تشخیص آنهاست، و نسبت به خود این چیزها همراه با تمامی تأثیراتشان کاملاً کور است. از این رو هیچ فرقی نمی کند ما چه ابزارهایی تولید کنیم، از آنجا که تأثیرات این چیزهای ناشناختنی (ناشناختنی برای مغز) بر مغز پوشیده است، تأثیرات آنها در آزمایشات هم خودش را به مغز نشان نمی دهد. به همین دلیل مغز همواره مجبور است در مرزهای محدودیت خودش حرکت کند، و هیچگاه نخواهد توانست به آن جنبه های عالم دست پیدا کند.

با توجه به مطالب فوق، ما به هیچ عنوان نمی توانیم رأی قطعی درباره آنچه موجود است صادر کنیم. از این رو حتی اگر یک تناقض عظیم در ادراکات ما پیش آید و به نظر آید نظام عالم به کلی به هم ریخته، باز هم نمی توانیم چنین ادعایی کنیم. چرا که نظام عالم می تواند بسیار گسترده تر از آنچه ما در خروجی مغز خود تعریف کرده ایم باشد، و چه بسا قسمتهای ناشناختنی برای مغز، ناگهان تغییری عجیب در قسمتهای شناختنی ایجاد کنند و از این رو بشر درباره حقیقت رخداد مربوطه متحیر شده از توضیح آن عاجز شود. در چنین حالتی علت رخداد مربوطه متعلق به قسمتهای ناشناختنی بوده، از این رو خود علت هم ناشناخته باقی می ماند.

همانطور که می بینید، حتی از یک منظر کاملاً مادیگرایانه، باز هم وجود ماوراء الطبیعه، عدم اصالت ماده، و منطقی بودن احتمال رخدادن معجزات به اثبات می رسد و به این ترتیب مادیگرایی خودش را از درون متلاشی می کند. :Sham:

با تشکر فراوان
یا حق

سلام
دوست عزیز بینام گرامی
باز تکرار میکنم اینجانب به آفریدگار حکیم اعتقاد دارم
یک نکته در پرانتز(
در ضمن از موشکافی شما صمیمانه سپاسگزارم
نکته ای را خدمتتان من باب یادآوری عرض کنم
کل مجموع تمام اجزاء نیست
کل اگر چه شامل جزییات است ولی ادراکی که از کل حاصل میشود با ادراک مجموع درکها از اجزاء متفاوت است
گر چه که شناخت اجزاء در شناخت بسیار کمک میکند ولی تمامی شناخت نیست
منظورم به پاره پاره کردن سخن مخاطب است
پار ه پاره ها هر کدام یک معنا دارند ولی جمع پاره ها معنایی فراتر
باز این موشکافی شما شایسته تقدیر است)
بگذریم

بینام;68536 نوشت:
نکته همین جاست. آنچه شما از آن به عنوان عالم ماده یاد می کنید، در واقع همان موجودیت حقیقی ورای ادراکات مغز است. پس دیگر نمی توان نام عالم ماده را روی آن گذاشت. چرا که آنچه ما به عنوان عالم ماده می شناسیم خروجی مغز بوده، و آنچه ورای مغز موجود است حقیقت عالم است.

ولی این طریق اثبات شما نمیتواند شما را رهنمون به عالمی خارج از عالم ماده کند به صرف اینکه به عالم مادی نام حقیقت عالم گذاشته اید
نام، نام است .خود موضوع نیست
بینام عزیز
خدمت مبارکتان عرض کردم
تمامی گفته ها و فرضیات شما چون منشاء در ذهن شما دارد و ذهن شما فرایند فعل و انفعالات شیمیایی مغز شماست پس هر چه که در ذهن دارید به نحوی محصور در عالم ماده است و به نحوی محصول عالم ماده است پس فرایند ذهنیتان هر چه که باشد و هر نامی که بر آن میگذارید حتی فراتر از ماده برتر از ماده معنویات روح احساسات و با هر نام باز محصور و محصول عالم ماده هستند
بگذریم این بحث بحث اصلی بین ما نیست
از حوصله شما سپاسگزارم

سلام
خدمت بینام گرامی و شب زنده دار

بینام;68536 نوشت:
در واقع ما محدود به مغز خود بوده، و اصلاً نمی دانیم که آیا این مغز قادر به درک همه چیز هست یا نه. چه بسا چیزهایی در اطراف ما وجود دارند که ساختار مغز به کلی فاقد قدرت تشخیص آنهاست، و نسبت به خود این چیزها همراه با تمامی تأثیراتشان کاملاً کور است. از این رو هیچ فرقی نمی کند ما چه ابزارهایی تولید کنیم، از آنجا که تأثیرات این چیزهای ناشناختنی (ناشناختنی برای مغز) بر مغز پوشیده است، تأثیرات آنها در آزمایشات هم خودش را به مغز نشان نمی دهد. به همین دلیل مغز همواره مجبور است در مرزهای محدودیت خودش حرکت کند، و هیچگاه نخواهد توانست به آن جنبه های عالم دست پیدا کند.

دوست عزیز در پستهای قبل خدمتتان عرض کردم
جهانها یا نیروهایی دیگر یا با این جهان بیگانه اند که از آن به عنوان موازی یاد کردم دخل و تصرفی بر ما ندارند حال هر چقدر مهیب یا هر چه قدر بزرگ باشند چون بر ما وارد نیستند پس به حساب آوردن یا نیاوردن آنها تاثیری بر معادلات زندگی ما ندارند چه ثابت شوند چه به اثبات نرسند
ولی اگر نیرویی یا جهانی در هر زمان یا مکان بر این جهان اثر بگذارد پس جزو جهان ماده است و چیزی فراتر از جهان ماده نیست چون بر جهان ماده اثر گذارده پس تابع قوانین این جهان ماده است
بر پایه برهان خلف هر چه که تابع قوانین این جهان نباشد جزو این جهان نیست
طور دیگر استدلال کنیم وارد دور یا تسلسل میشویم
از التفات شما متشکرم

با سلام و عرض ادب و تشکر فراوان :Gol:

نقل قول:
نکته ای را خدمتتان من باب یادآوری عرض کنم
کل مجموع تمام اجزاء نیست
کل اگر چه شامل جزییات است ولی ادراکی که از کل حاصل میشود با ادراک مجموع درکها از اجزاء متفاوت است
گر چه که شناخت اجزاء در شناخت بسیار کمک میکند ولی تمامی شناخت نیست

البته.

نقل قول:
منظورم به پاره پاره کردن سخن مخاطب است

قصد من از پاسخگویی پاراگراف به پاراگراف این است که منظورم را هرچه بیشتر برسانم. پاسخی که ارائه می کنم بر اساس برداشت کلی من از کل فرمایشات شما استوار است.

نقل قول:
ولی این طریق اثبات شما نمیتواند شما را رهنمون به عالمی خارج از عالم ماده کند به صرف اینکه به عالم مادی نام حقیقت عالم گذاشته اید

چه کسی گفته است که ملکوت عالم خارج از آن است؟ ملکوت عالم محیط بر آن است. نه اینکه عالمی باشد مجزا، در فضایی مجزا. بلکه ملکوت هر شئی با خود آن همراه است.

نقل قول:
نام، نام است .خود موضوع نیست

من نام را تغییر نداده ام، کلاً مفهوم موضوع را تغییر داده ام. لطفاً دقت بفرمایید.

نقل قول:
تمامی گفته ها و فرضیات شما چون منشاء در ذهن شما دارد و ذهن شما فرایند فعل و انفعالات شیمیایی مغز شماست

نکته همین است. آنچه شما از آن به عنوان فعل و انفعالات شیمیایی مغز یاد می کنید، بخشی از خروجی مغز است. من از شما می پرسم، اگر من در آینه به مغز خودم نگاه کنم چه می بینم؟ خود مغز، یا باز هم بخشی از خروجی مغز؟

نقل قول:
پس هر چه که در ذهن دارید به نحوی محصور در عالم ماده است و به نحوی محصول عالم ماده است

آن عالمی که من در ذهن دارم، خروجی مغز است. عالم حقیقی ورای مغز است، از این رو آنچه من درباره عالم درک می کنم آن چیزی نیست که حقیقتاً موجود است.

نقل قول:
پس فرایند ذهنیتان هر چه که باشد و هر نامی که بر آن میگذارید حتی فراتر از ماده برتر از ماده معنویات روح احساسات و با هر نام باز محصور و محصول عالم ماده هستند

محصول همان حقیقت برتر از خروجی مغز من هستند، و نه محصول آن عالم ماده ای که خروجی مغز من است.

نقل قول:
بگذریم این بحث بحث اصلی بین ما نیست

بحث اصلی همین است...

نقل قول:
جهانها یا نیروهایی دیگر یا با این جهان بیگانه اند که از آن به عنوان موازی یاد کردم دخل و تصرفی بر ما ندارند حال هر چقدر مهیب یا هر چه قدر بزرگ باشند چون بر ما وارد نیستند پس به حساب آوردن یا نیاوردن آنها تاثیری بر معادلات زندگی ما ندارند چه ثابت شوند چه به اثبات نرسند

بنده هم عرض کردم که اصلاً درباره جهانها و نیروهایی بیگانه با این جهان صحبت نمی کنم. اصلاً بحث موازی بودن اینجا مطرح نیست. آنچه من از آن به عنوان حقیقت عالم یاد می کنم، بر عالم ماده محیط است. منظورم از عالم ماده همان خروجی مغز ادراک کننده از حقیقت عالم است. حقیقت عالم در همه جای خروجی مغز شما (همان عالمی که فکر می کنید در آن زندگی می کنید و اصیل به نظر می رسد = عالم ماده) موجود است، نه اینکه عالمی باشد خارج از آن. در واقع، اگر این حقیقت موجود نبود، مغزی هم نبود که خروجی صادر کند.

نقل قول:
ولی اگر نیرویی یا جهانی در هر زمان یا مکان بر این جهان اثر بگذارد پس جزو جهان ماده است و چیزی فراتر از جهان ماده نیست چون بر جهان ماده اثر گذارده پس تابع قوانین این جهان ماده است

وقتی این قسمت از فرمایشات شما را مطالعه می کنم احساس می کنم که اصلاً متوجه عرایض بنده نیستید. در استدلال مطرح شده دو عالم ذکر می شود. عالم اول حقیقت عالم است، عالم دوم خروجی مغز ادراک کننده است. شما مدام از جهان ماده و تأثیر دیگر جهانها بر آن صحبت می کنید، در حالی که چنین چیزی اصلاً مطرح نیست. فراموش نکنید که آنچه اطراف خود می بینید، و بر اساس مشاهدات برای آن قانون وضع می کنید، چیزی جز خروجی مغز شما نیست، که بر اساس ساختار مغز شما تنظیم شده است. حقیقت عالم که از آن سخن به میان می آورم، آن چیزی است که حقیقتاً در مقابل شما موجود است، ولی مغز مثل فیلتری عمل کرده، آن را بر اساس ساختارش تحلیل کرده، از این رو خروجی آن فاقد اصالت وجودی است.

نقل قول:
بر پایه برهان خلف هر چه که تابع قوانین این جهان نباشد جزو این جهان نیست

بر پایه برهانی که ارائه کردم هر ادراکی که شما از عالم بکنید، با اصل آن متفاوت است. قوانینی که از آن یاد می کنید، حاصل خروجی مغز شما بوده، بخشی از عالم ذهنی شما هستند، و در برابر حقیقت عالم فاقد اصالت وجودی می باشند. از این رو این چنین استدلالاتی وارد نیست.

نقل قول:
طور دیگر استدلال کنیم وارد دور یا تسلسل میشویم

مثلاً چطور استدلال کنیم؟

با تشکر مجدد
یا حق

متحیر;68552 نوشت:
سلام
خدمت بینام گرامی و شب زنده دار

دوست عزیز در پستهای قبل خدمتتان عرض کردم
جهانها یا نیروهایی دیگر یا با این جهان بیگانه اند که از آن به عنوان موازی یاد کردم دخل و تصرفی بر ما ندارند حال هر چقدر مهیب یا هر چه قدر بزرگ باشند چون بر ما وارد نیستند پس به حساب آوردن یا نیاوردن آنها تاثیری بر معادلات زندگی ما ندارند چه ثابت شوند چه به اثبات نرسند
ولی اگر نیرویی یا جهانی در هر زمان یا مکان بر این جهان اثر بگذارد پس جزو جهان ماده است و چیزی فراتر از جهان ماده نیست چون بر جهان ماده اثر گذارده پس تابع قوانین این جهان ماده است
بر پایه برهان خلف هر چه که تابع قوانین این جهان نباشد جزو این جهان نیست
طور دیگر استدلال کنیم وارد دور یا تسلسل میشویم
از التفات شما متشکرم


متحیر کوشا و عزیز این متن شما مرا یاد نکته ای انداخت که نوشتنش خالی از لطف نیست
چندی قبل از زبان ستاره شناسی ! از سیما شنیدم ( زمان برنامه یادم نیست که سند بدهم و حرفم معتبر شود) که گفت «میلیارها کهکشان در فضا کشف شده که گاها ممکن است قوانین متفاوت یا متناقضی بر انها حاکم باشد و عظمت و. و... و...انها ما را بی اختیار یاد خالق بسیار توانا و... می اندازد.....»
کهکشانهای متفاوت با قوانین متفاوت ولی خالقش یک خدا نه چند خدا !!!
بی اختیار یاد حدیثی افتادم که گفته ایات چند سوره از جمله ایات ابتدایی سوره توحید برای مردم اخر زمان است !!!
عجب!!!
جمله ساده قل هو الله احد ( خدا یکی است) مخصوص اعصار ماست و آیندگان ما!!!

ضمنا تجربه ای که من دارم برای شما هم مینویسم شاید مفید باشد..
هر چقدر هم مطلب بدانیم تا اهل عمل نباشیم ادراک موثر ی حاصل نمیشود ....
اگر مایل بودید چند مثال که خود تجربه کرده ام مینویسم ( وقت هم داشته باشم )

متحیر;68358 نوشت:
سلام جناب بشارت گرامی تبعات پذیرش نبوت منحصر به رسیدن به خدا نمیشود چنانچه شما انسان صادق و متعهدی باشید و دغل در کارتان نباشد با پذیرش آن شما بار بسته ای به نام دین و سپس مذهب را قبول میکنید که متعهد به اجرای دستورات آن که منتسب به خدا ولی با واسطه شارع دین هست میشود و شما در این میان اختیار از خودت را سلب میکنی و باقی قضایا در بعضی از امور زندگی و اجتماعی عقلی که شما را رهنمون به پذیرش خدای حکیم و سپس نبوت و بعد مذهب کرده عملا عنصری باطل محسوب میشود

سلام بر عزاداران حسینی
شما که خدا رو قبول داری میشه ازش بپرسی منو و تو و این جهان با عظمت رو با این همه دبدبه و کبکبه چرا افریده؟ اگه وقت کردی جواب بدی لطفا از هیچ کدوم از علوم انبیاء استفاده نکن و جواب بده متشکرم

سلام
بر zahra گرامی و عزیز
در این جهانی که ما زندگی میکنیم بر پایه مشاهدات و قرائن تجربیات واستدلالاتمان به وجود مکانهایی دور دست در زمان و مکان پی مبریم پی بردن ما واستنتاجهای ما بر اساس قوانین فیزیک است و چون قوانین فیزیک بر گرفته ازمشاهدات ما ازجهان اطرافمان است این قوانین فیزیک مسلما ما را به موضوعی دیگر خارج از محدوده خود رهنمون نمیکند
یک نکته به عنوان توضیح( قوانین فیزیک که توسط ما (منظورم نوع بشر است)کشف شده اند و بر مبنای آن نظریه پردازی های جدیدابراز میشوند اکثرا در حد نظریه هستند تا مورد خلاف آنها مشاهده نشوند نمیتوان از این نظریات به عنوان قانون یاد کرد هر چند بعضی از نظریات مثل نظریه نسبیت از بسیاری از آزمایشهای ممکن سر بلند بیرون آمده ولی هنوز نظریه اند وشما اگر مدعی این باشید که نظریه نسبیت کامل نیست باید آزمایش یا مشاهده ای علمی را تدارک ببینی که نقض یا استثناء آنرا مشخص کند به فرض نقض نظریه نسبیت نظریه جدید یا مکمل نظریه قبل است یا محتوای موضوعی آنرا تغییر میدهد ولی آن نظریه هم چون بر مبنای اصول علمی و منطقی همین جهان است باز شما درمحدوده این جهان باقی میمانید)
سرکار خانم zahra ی عزیز
وقتی صحبت از جهان میشود تمامی پدیده ها مد نظر است حتی آن کهکشانهای دور یا ماده و انرژی تاریک که اکثر جهان را پر کرده اند ولی با مشاهده مستقیم اثری بر حواس و ابزار علمی ندارند ولی در محاسبات ریاضی نظریه های موجود فیزیکی به حساب می آیند آن کهکشانها بی شک همانند ما طبق قوانین فیزیکی رفتار میکنند و همانند ما محصور در این جهان هستند کشف سیارات موجودات و هر کشفی که انسان به کمک عقل و ابزار و حواس میکند چون تمامی داشته های او از این جهان است او را به چیزی فراتر از این جهان نمی رساند خلاصه کنم از کوزه همان تراود که دروست
از حوصله شما سپاسگزارم

ABCDEFG;67652 نوشت:
سلام دوستان:Gol:

در اینکه من حکمت خدا را درک نمیکنم ، خودم که شکی ندارم.
خدای حکیم زمانی به خاطر 20 نفر عرب امثال ابو جهل ماه را نصف میکند. برای ایمان آوردن هزار نفر آتش را بر ابراهیم گلستان میکند. دربرابر یک قوم چند صد نفری عصبانی می شود و عذاب نازل میکند. برای ایمان نیاوردن قوم نوح سیلی به راه میاندازد که از هر نوع جانور تنها یک جفت که در کشتی نوح قرار گرفته تنها اجازه بقا دارد و...
اما برای ایمان آوردن و یا مستحکم شدن ایمان 8 میلیارد انسان اقدامی نمی کند.
باید قبول کرد خدایی که من درک کرده ام از آن خدایی که " عموی مهربان، تاریخ" به من معرفی کرده است بسیار صبورتر و بیخیال تر است.
به هر حال
شاید همه چیز به عقل ناقص من برگردد....

دوستان عزیز جناب ABCDEFG بزرگوار:Gol:

سلام علیکم

با چند سؤال، بحث و مطالبی را که ضروری می بینم برای روشن شدن مطلب ذکر می کنم:

شما در برابر قرآن سوزی عده ای جاهل و متعصب و یک عده فریب خوردۀ دست استکبار و شیطان بزرگ، که قصد نامبارکش، تحریک مسلمانان برای بدست آوردن بهانه برای ادامه تجاوزگری هایش است، در این میان از خدای تبارک تعالی چه انتظاری دارید؟

آیا انتظار دارید که به یکباره عذابی چون عذاب قوم لوط و هود و صالح بر سر مجریان و برنامه ریزان این اقدام ننگین ببارد و سرنوشت ننگین شان را ختم کند؟

خداوند در گذشته برای هر قومی که عذاب فرستاده، پیش از آن با مردم آن قوم از طریق پیامبر خویش اتمام حجت نموده و در صورت ادامه سرپیچی و نافرمانی، شرک و بت پرستی، اذیت و آزار پیامبر و مؤمنان و جسارت و تعدی به معجزات الهی مانند (قضیه ناقۀ صالح)، وعدۀ عذاب داده و در زمان مقرر عذاب قطعی و حتمی را بر سر آن قوم فرود اورده زیرا که وعدۀ خداوند تخلف ناپذیر است. (ان الله لا یخلف المیعاد)

آیا انتظار دارید که در برابر چشم همگان صحنه ای بیافریند که صاحبان و دست اندرکاران کفر و ظلم از اقدامات گذشته و فعلی شان متنبه شوند؟ و به راه هدایت باز گردند؟ (به نظر شما مگر حجتی باقی مانده که آنها بی خبر باشند و یا از آثار سوء رفتار و اعمال خود در سطح بین المللی بی خبر باشند)؟

آیا خداوند در برابر اهانت و جسارت به قرآن وعدۀ عذاب و بلای مستقیم و آنی و یا اقدام مقابله بمثل، برای اثبات معجزه بودن آن داده است؟ آیا این انتظار شما و گروهی دیگر، از جهل و عدم آشنائی با معارف حقۀ دین نیست؟ البته که روشن است برخی از سر عناد و لجاجت با دین و مذهب و تخریب بنیادهای اعتقادی مردم به شبهه افکنی می پردازند، شما مراقب این دام ها باشید.

خداوند در قرآن تنها وعده داده که قرآن را از خطر تحریف حفظ کند، (نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)، و تا کنون بعد از 1400 و اندی سال، به این اراده خویش جامۀ عمل پوشانده، اما آیا پدیده قرآن سوزی، آنهم در گوشه ای از جهان بدست گروهی بازیچه و بازی خورده، به منزلۀ تحریف و ریشه کنی قرآن است؟ تا منتظر باشید خدا از خود در برابر این رفتارها، واکنش و عکس العملی نشان دهد؟

آیا با خود نمی اندیشید به فرض، اگر در یک چنین واقعه ای العیاذ بالله به قول شما خدا واکنشی نشان دهد و به یکباره عذابی نازل کند تا مردم را متوجه معجزۀ الهی قرآن نماید، چند درصد به حقانیت قرآن ایمان می آورند؟ گمان می کنید با این اتفاق همۀ عالم توجه شان نسبت به قرآن کن فیکون می شود؟

اصولاً در این اقدام توهین آمیز و جسارت وار به ساحت قرآن، طلبی صورت نگرفته به این عنوان که قرآن و صاحب آن از خودشان دفاع کنند، این اقدام با سیاست و برنامه ریزی صهیونیزم جهانی و سازمان سیای آمریکا بمنظور تحریک مسلمانان و گل آلود کردن آب منطقه برای ادامه ماهی گیری شان بوده است.

به فرض هم طلبی صورت گرفته باشد، مگر زمان خود شخص پیامبر (ص) که مردم جاهل، معجزات مختلف و متنوعی مطالبه می کردند، خدا و پیامبرش خواستۀ همگان را محقق می ساختند و در برابر تک تک خواسته ها واکنش نشان می دادند، مگر قرار است که برای ایمان آوردن مردم، هر آنچه ایشان مطالبه کردند محقق شود؟

نگویید که نمی دانید اینکه تحقق معجزه نیز شرایطی دارد که از طرف خدا و رسول اراده و معین می شود نه خواست و اراده مردم، این قضیه اخیر نیز مستثنی از این قاعده نیست.

ضمن آنکه بدیهی است چنانکه برای همۀ رفتارها و اعمال ما در نظام هستی و بر اساس سنت های الهی رفلکس و بازتابی وجود دارد و بی شک، نتیجۀ موقتی و اولیۀ آن در همین دنیا دامنگیر ما خواهد شد، حکایت این اقدام وحشیانه نیز چنین است، خدا وعدۀ حتمی عذاب و آنی در این خصوص نداده اما بدون شک نسبت به این رفتارها در عالم هستی تعریف خاصی را اراده نموده، و اگر چه با تأخیر و در گذر زمان نتیجه و آثار موقتی آن نمایان خواهد شد، این وعده و سنت الهی است، که در وعده الهی تخلف و در سنت او تبدیل و تحویل راه ندارد.

علاوه بر ان امتحانی دیگر برای مسلمانان و جامعۀ ایمانی است که چگونه در برابر اینگونه رفتارها، عمل می کنند، آیا بدلیل ضعف ایمان، همانند برخی گرفتار شبهات و دام های شیطانی شده و دنبال ردپا، واکنش و عکس العملی انتقام جویانه و عذابی آنی و قطعی از سوی خداوند بعنوان صاحب قرآن می گردند؟؟؟

و یا به ایمان شان افزوده شده و به حقانیت دین اسلام و قرآن و به ضرورت حفظ وحدت جامعه اسلامی در برابر استکبار جهانی بیش از پیش، پی می برند، زیرا به گواه تاریخ، ثابت شده است که دشمنان دین و ملت، صاحبان زر و زور و تزویر هر کجا نور حقیقت و حقانیتی دیده اند در صدد خاموش کردن آن بر آمده اند، تا به منافع شان لطمه ای وارد نشود.

زمانی نور رسالت خود پیامبر (ص) و آیات نورانی قرآن، دورانی نور پر فروغ اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، زمانی نور اباعبدالله الحسین (ع) و ... و در این زمان بدلیل ناکامی های پی در پی شان و رشد سریع و باور نکردنی اسلام خواهی در بین همۀ امت ها و ملت های جهان، به خوف و هراس امده و اسلام ستیزی از سر گرفته و توهین ها و جسارت ها به نمادهای دین مبین اسلام را مجدداً استارت زده اند. گاهی با کتاب آیات شیطانی، زمانی با توهین به پیامبر و اینک با جسارت به قرآن و این سریال نامبارکشان ادامه خواهد داشت، تا ظهور حضرت حجت (عج) ...

ایمانی که از اعتقاد راسخ به حضور خدا و ناظر بودن بر اعمال بندگان ناشی می شود، اعتقاد به اینکه این دنیا دار امتحان و ابتلاء است خصوصاً برای بندگان خوب و اهل ایمان، و آخرت است که دار حساب و عقاب و عذاب است.

ایمانی که بر این باور است، اینکه آسایش و راحتی و وجود امنیت ظاهری برای کفار و دین ستیزان، علاوه بر اینکه از رحمت عمومی خدا نشأت می گیرد، گاهی برای تسویه حساب کارهای خوب ایشان در همین دنیاست تا به همان دلیلی که ایمان ندارند در اخرت مطالبه پاداش نکنند، و گاهی این از سنت امداد و امهال خدا ناشی می شود، مهلت و امدادی که می رود تا در عین حالیکه در ناز و نعمت و امنیت ظاهری و غفلت و تباهی غرق اند به یکباره طومار زندگی و سرنوشت شان در هم پیچیده و هلاک شوند.

ایمانی که می داند سختی و ابتلاءات و مشکلات ظاهری دنیا برای مؤمنان و جوامع دینی، گاهاً بمنزلۀ امتحان بمنظور فرصتی برای گذشتن از این آزمون و ارتقاء درجه و تشخیص سره از ناسرۀ این امت است و گاهاً به لطف و رحمت الهی برای هشدار و هوشیار سازی مؤمنان از غفلت هایی که گریز ناپذیرند و نیز در اکثر اوقات، برای پاکسازی جسم و روح و روان ایشان از برخی غفلت ها، گناهان و نافرمانی هائی است که جوارح و نفس و روحشان را آلوده، تا مؤمن، وقتی از دار دنیا به سرای ابدیت پر می کشد، پاک و طیب و طاهر خدایش را ملاقات کند و در کش و قوس گرفتاری های برزخ و قیامت سرگردان نباشد، و به محض ورود استعداد آن را داشته باشد که با استقبال گرم ملائک روبرو شود که می گویند: (سلام علیکم بما صبرتم)

پس این بلند نوشتار برای کسانی که بدون هیچ پیش زمینه ای این شبهه، ذهن و روحشان را درگیر نموده است.

و این کوتاه بیان، برای انها که عالمانه و عامدانه به ترویج و پر و بال بخشی این قبیل شبهات تلاش و نموده مساعی بخرج می دهند: آیا می دانید شبهه افکنی طریق و شیوۀ ابلیس است، و اولین شبهه افکن، خود شیطان بوده و خداوند وعدۀ عذاب ابدی، به شیطان و پیروانش داده، پس این تذهبون ...

آیا گمان می کنید که با این (زخرف القول) ها، سخنان زیبا و لعاب دیده ای كه باطن آن چیزی جز زهر، برای جوامع بشری نیست، توفیقی دنیائی و موقتی حاصل نموده و در نهایت نیز در حاشیۀ امن و امان قرار خواهید گرفت؟

زهی خیال باطل و پنداری ناصواب، به هوش باشید که وعدۀ خدا نزدیک و تخلف ناپذیر است. این تذهبون ؟؟؟ ...

موفق باشید ...

سلام بر دوست عزیز جناب بشارت

بشارت;68585 نوشت:
سلام بر عزاداران حسینی شما که خدا رو قبول داری میشه ازش بپرسی منو و تو و این جهان با عظمت رو با این همه دبدبه و کبکبه چرا افریده؟ اگه وقت کردی جواب بدی لطفا از هیچ کدوم از علوم انبیاء استفاده نکن و جواب بده متشکرم

دوست گرامی بسیار نکته حساس و پر مغزی را اشاره کردید
در کل پاسخ شما را نمیدانم
شما را به پست 66 ص هفت مبحث انسان شناسی چرا خدا انسان را آفرید ارجاع میدهم
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=12304&page=7شرحی از منویات آنزمان اینجانب است
شاید به طریقی دیگر خود اصل توحید بسنده باشد
و فکر نمیکنم با توجه به تنوع پرسشها و تنوع سلایق و تنوع انگیزه انسانها پاسخی واحد و در خور پیدا شود
دوست عزیز پاسخهای بر گرفته از اندیشه انبیاء به نام شریعت، توان مجاب کردن همه انسانیت را دارد ؟
کافی است به نحوه سوالهایی این چنین و پاسخهای کارشناسان در چنین سایتهایی با یک نگاه باز و بدون پیش داوری التفات داشته باشید
باز از سوال به جا و ارزنده شما سپاسگزاری میکنم
در آخر نکته ای خدمت شما بشارت گرامی یادآور شوم
اگر چه اینجانب معتقد به نبوت نمیباشم
ولی منکر نباء نیستم
اینکه شما بر من فرض بگیری که در پاسخهایم از پیامبران وام نگیرم قدری بی انصافی است.
پیامبران هم مانند دیگر اندیشمندان و صالحان جهان که پرده جهالت را دریدند و مرتبه انسانی را ارتقاء دادند از گنجینه ها و افتخارات بشری محسوب میشوند
بی اعتقادی من به نبوت دلیلی بر بی اعتقادی و بی احترامی حقیر به سخنهای حکیمانه ایشان که در جهت بالا بردن شرافت انسانی است نمی باشد.
دوست عزیز عقلی که به آن اعتقاد دارم که در وجود هر بشر به ودیعه گذاشته شده نبی هر بنی بشری است

سلام بر بینام گرامی
و عرض ادب
دوست عزیز شما میفرمایید چون ادراکات من از جهان بیرون عین جهان بیرون را نمیتواند انعکاس بدهد پس اصالت ندارد و چون اصالت ندارد باطل است
بینام گرامی این عدم اصالت ادراک هم بر هر مخاطبی از جمله خود شما هم وارد است
در این استدلال شما تناقض یا تضادی مشاهده نمیشود؟
شما تنها ادراک مرا باطل نمیسازید ادراک هر ذی وجودی را در این دنیا باطل میسازید
زیرا هر وجودی در این دنیا جزوی از این دنیاست و این جزو بودن هر چند عظیم باشد باز تا کل راه بسیار دارد
باز تشکر خود را از هم صحبتی با شما اعلام میدارم

موضوع قفل شده است