جمع بندی چرا خدا دست میذاره روی نقطه ضعف بنده هاش؟؟؟

تب‌های اولیه

128 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

خدای من دست رو نقطه ضعف من نمی ذاره... بلکه درست از همون ناحیه امتحانم می کنه!!!:ok:
به نظرم حق داره... درستشم همینه...
مثله اینه که یه نفر آب می خواد با نوشابه امتحانش کنن!!!:Moteajeb!:
من خودمم جای خدا بودم همین طوری بنده هامو امتحان می کردم!

hadihama1360;314358 نوشت:
خوب دیگه ادمی که گرسنه شد دیگه هیچی حالیش نمیشه مگه گرسنگی فقط به شکمه روح انسان هم گرسنه هستش وقتی نیازهای اصلی روحی من 14 سال هستش که تامین نمیشه من چجوری با این وضعیت خراب میتونم سمت خدا بروم با این اعتیاد به خودارضایی که دارم؟

سلام
دوست عزیر به تاپیکها و کتابهای موجود در این سایت برای معالجه مراجعه کنید.

حتما موفق به درمان می‌شوید.

استاد;311942 نوشت:
"قسم به خدایی که شریک ندارد، به مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت داده شده مگر به سبب حسن ظن او به پروردگارش و امیدش به او و حسن خلقش و نگهداری خود از غیبت کردن مؤمنین و قسم به خدایی که شریک ندارد، خدا مؤمنی را عذاب نمی فرماید بعد از توبه و استغفارش مگر به سبب سوءظن به خداوند و کوتاهیش در امید داشتن به پروردگارش و به سبب بدخلقی و غیبت کردن مؤمنین. و قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، نیکو نمی شود گمان بنده مؤمنی به خدا مگر اینکه نزد گمان او باشد. بدرستیکه خدا کریم است و حیا می فرمایدکه بنده مؤمن ظن خود را به او نیکو نماید و خدا بر خلاف گمان و امیدش رفتار نماید. پس خود را نیکو نمایید و به سوی او راغب شوید.(3)"

اگر انسان تمام تلاشش را (از نظر خودش ) بکند ولی احساس کند که شاید دارد تنبلی میکند ( یا شاید توسط خدا تنبلی تلقی شود) به دنبال کمال بگردد ولی باز هم نتواند وظایف دینی را در حد کمال انجام دهد یا به دنبال حکمی از احکام بگردد ولی حکم دقیق را پیدا نکند (مثلا تصور کنید یک سال به این کارها ادامه دهد) مطمئنا خسته و ناامید می شود بنا براین چگونه می تواند به خدا حسن ظن پیدا کند؟
(در ضمن بردعا کردن هم اصرار کند و تمام ساعاتی که مقدس است:«1-سپیده دم و فجر و هنگام اذان صبح 2- پس از نماز شب3-سحر ماه رمضان 4-پیش از افطار5- هنگام اذان ظهر و عصر ومغرب و عشا 6-پس از خواندن دعا های معمول برای این امر مثل توسل و ...7- شب های قدر8- عید فطر9-پس از نماز های اول وقت10- در امامزاده ها و حرم های احل بیت11-شب و سحر روز جمعه و...

نوشته اصلی توسط استاد
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(بقره/286) - خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند.

دوست عزیز خداوند بنده هایش را دوست دارد این شیطان است که شما رو وسوسه میکنه و باعث میشه خودتون دست بزارید رو نقاط حساس خودتون.
یا اینکه همیشه یادتون باشه:
خداوند بنده هایش را امتــــحان میکند تا ببیند بهترین را انجام میدهند یا نه...:Gol:
سوال دیگری هست تو بخش خصوصی ازم بپرسید...

خداوند هر کسی را یک جور امتحان می کند
مثلا حضرت علی(ع) از همه لحاظ خیلی سختی کشید ولی حضرت سلیمان زندگی خیلی خوبی داشت .....
ممکن است بعضی ازما زندگی عالی وخوبی داشته باشیم وممکن است بعضی از ما زندگی خیلی بدی داشته باشیم
یاممکن است بعضی ها ی ماخیلی قشنگ وبعضی های ماخیلی زشت باشیم
یا یکی سفید ویکی سیاه یا سبزه باشد
ولی خدا هر چیزی را که به هر کسی میدهد عوضش توقع دارد که بنده هم یه کار های شایسته وخوبی را انجام دهد مثلا به کسانی که از خودش فقیر تر هست کمک کند. به خودش مغرور نشود .نماز ها
روزه ها یا هرکار دیگری است را به بهترین شکل عمل کند وهرروز چند بار یا بیشتر خدارا شکر کند
وخدا اگر به کسی حتی یکم هم لطف کند در قبال اون چیز در روز اخرت ازش می پرسد منکه به تو این همه لطف کرده ام تو برای من چیکارر کردی؟؟؟؟؟؟
:ok:

با سلام
مگه یکی از راه های اثبات وجود خدا این نیست که ما میگیم هر پدیده ای یه علت داره پس این جهان هم یه علت داره که او خدا ست؟
مگه دین و ایمان و عشق وترس و تقواو... هر کدوم یه معلول نیستند؟ چطور میشه به «معلول عشق به خدا» رسید در حالی که خدایی که گفته به وعده هاش عمل میکنه،خدایی که گفته :«اگر بنده ای یک وجب به سوی من آید من یک گام به سوی اوخواهم رفت ، هر کس گامی به سوی من آید من دو گام به سویش خواهم برداشت...» نسبت به دعاهات،نسبت به تلاشت،نسبت به مشکلاتت و... بی توجه می یابی؟
چطور خدایی که میگه نسبت به همه مهربان است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است را.......؟

ترجیح می دم یه کارشناس تو درک این مطالب بهم کمک کنه که از صحت مطلبی که می پذیرم مطمئن بشم

برای اینکه دلش می خواد ودوست داره دست بذاره روی نقطه ضعف بنده هاش

استاد;303202 نوشت:
3-(رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلامُ قَالَ:حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَكَ - حسن ظنّ به خدا» اين است كه جز به خدا اميد نداشته باشي و جز از گناه خويش نهراسي)(3).

اگر انسان تمام تلاشش را (از نظر خودش ) بکند ولی احساس کند که شاید دارد تنبلی میکند ( یا شاید توسط خدا تنبلی تلقی شود) به دنبال کمال بگردد ولی باز هم نتواند وظایف دینی را در حد کمال انجام دهد یا به دنبال حکمی از احکام بگردد ولی حکم دقیق را پیدا نکند (مثلا تصور کنید یک سال به این کارها ادامه دهد) مطمئنا خسته و ناامید می شود بنا براین چگونه می تواند به خدا حسن ظن پیدا کند؟چطور میتونه به خدا امیدوار بمونه؟
(در ضمن بردعا کردن هم اصرار کند و تمام ساعاتی که مقدس است:«1-سپیده دم و فجر و هنگام اذان صبح 2- پس از نماز شب3-سحر ماه رمضان 4-پیش از افطار5- هنگام اذان ظهر و عصر ومغرب و عشا 6-پس از خواندن دعا های معمول برای این امر مثل توسل و ...7- شب های قدر8- عید فطر9-پس از نماز های اول وقت10- در امامزاده ها و حرم های احل بیت11-شب و سحر روز جمعه و...)

استاد;303430 نوشت:
(رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلامُ قَالَ:حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَكَ - حسن ظنّ به خدا» اين است كه جز به خدا اميد نداشته باشي و جز از گناه خويش نهراسي)(3)

اگر من بعد از ایمان آوردن به تمام آنچه خدا گفته است صفاتی مانند رحمانیت، رحیمیت، غفور بودن و.... را درخدا نبینم. آن وقت می گویم خدا دروغ می گوید.اگر خدایی را که قول داده در راه اسلام به بندگانش کمک کند را در برابر مشکلات دینی ام بی تفاوت ببینم احساس می کنم خدا به وعده هایش وفا نمی کند. درحالی که همین خدا نا امیدی از رحمتش را، دروغ بستن به خودش و پیامبر و امامانش را و دروغ گفتن را گناه کبیره می داند و خلف وعده را نکوهش کرده است.
حال من علاوه بر گناهانی که دارم مصداق آیه ی :ان تقولو علی الله ما لا تعلمون می شوم و چون از دست خدا ناراحتم مصداق آیه ی :هر کس خدا را فراموش کند شیطان همنشین اوست . می شوم. این که مرد نیستم و به طوری کلی بر اساس گفته ی امام علی (ع) ایمانم ناقص است هم ...
وتمام این ها باعث می شود دوباره احساس نا امیدی کنم.
اما ترس:خدایی که قادر است این انسان جاندار را از ذره های بی جان خلق کند، خدایی که قادر است ین همه معجزه را به نشانه ی قدرتش برای پیامبرران مختلف قرار دهد ، خدایی که قادر است گیاه مرده را در فصل بهار زنده کند و خدایی که قادر است ... اگر نافرمانی اش کنم چه می شود؟ چه کار ها که قادر نیست انجام دهد!!؟؟
واقعا به راهنمایی احتیاج دارم.

با سلام و خسته نباشید
میشه لطفا سوالات منو جواب بدین؟

سلام1)خداوند همه رو مورد امتحان قرار میده تا میزان ایمان بنده هاش مشخص بشه البته خدا ازهمه چیز با خبره این یراهه برای ارتقا درجمون.2)خدا میخواد بیشتر وبیشتر بش نزدیک بشیم وصداش بزنیم اخه عاشق بنده هاشه3)خدانمیخواد خیلی سرگرم دنیا بشیم.ازکجا من نوعی میدونم اینکه الان بشدت مشتاقشم حتما به نفعمه یا اینکه ازش بیزارم حتما بضررمه؟مگر کسی جزخدا ازآینده

golsa;475807 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید

آیا منظور حدیث :« هرگز به تقوا(یا شاید ایمان بوده دقیق حضور ذهن ندارم) نمی رسید مگر آن که حالتی بین خوف و رجا داشته باشید»همین است؟
(چون برام سوال بود چطور در یک زمان از یک چیز هم بترسیم هم به آن امید داشته باشیم)


سلام علیکم
امید به خدا و ترس از گناه خود است،اما در مورد خوف و رجا که هر دو نسبت به خداوند هم قابل تصور است به این مثال توجه کنید:
بیشتر افراد نسبت به پدر خود هم یک حالت احترام دارند و مثلا با پدر شوخی نمی کنند و هم یک محبتی به پدر دارند،البته این یک مثال برای تقریب به ذهن است و در مثال هم مناقشه نیست.
پس حالت خوف و رجا نسبت به خداوند هم قابل تصور است.

golsa;475810 نوشت:
اگر انسان تمام تلاشش را (از نظر خودش ) بکند ولی احساس کند که شاید دارد تنبلی میکند ( یا شاید توسط خدا تنبلی تلقی شود) به دنبال کمال بگردد ولی باز هم نتواند وظایف دینی را در حد کمال انجام دهد یا به دنبال حکمی از احکام بگردد ولی حکم دقیق را پیدا نکند (مثلا تصور کنید یک سال به این کارها ادامه دهد) مطمئنا خسته و ناامید می شود بنا براین چگونه می تواند به خدا حسن ظن پیدا کند؟
(در ضمن بردعا کردن هم اصرار کند و تمام ساعاتی که مقدس است:«1-سپیده دم و فجر و هنگام اذان صبح 2- پس از نماز شب3-سحر ماه رمضان 4-پیش از افطار5- هنگام اذان ظهر و عصر ومغرب و عشا 6-پس از خواندن دعا های معمول برای این امر مثل توسل و ...7- شب های قدر8- عید فطر9-پس از نماز های اول وقت10- در امامزاده ها و حرم های احل بیت11-شب و سحر روز جمعه و...)

سلام علیکم
حسن ظن به خدا این نیست که شما هر اراده ای کردی ،خدا آن را عملی کند،گاهی ممکن است مقصود شما صحیح نباشد،گاهی ممکن است مقصود و هدف صحیح باشد اما راه درستی انتخاب نشده باشد،گاهی ممکن است خدا به اقتضای حکمت خود و دلیلی حکیمانه بنده ای را به مقصود نرساند،اما همین حسن ظن به خدا در چنین مثالی اقتضا می کند که معتقد باشیم حضرت حقی که حکیم است و رئوف است و قدرت مطلق است،از او جز خیر صادر نمی شود هر چند خیری که او اراده کرده ظاهرش از دید ما خیر نباشد،اما از او جل و أعلا نمی تواند جز خیر صادر شود و فعل او محال است که شر باشد هر چند ممکن است به اقتضای تزاحمات عالم ماده و طبیعت جنبه ای از آن خیر متصور نشود.
چرا نمی شود که از خداوند شر صادر شود؟
چون خداوند نقصی ندارد و نیازی ندارد که مثلا بخواهد انتقام بگیرد و یا اذیت کند و یا در مقابل قدرتی منفعل شود ألعیاذ بالله.
تمام صفات کمال خداوند داّل بر خیر بودن افعال او جل و أعلا دارد.

این اوقاتی هم که فرمودید بسیار خوب است و یقینا تأثیراتی هم دارند،اما این اوقات به منزله زمینه های استجابت دعا مطرح هستند چه اینکه بسیاری در این اوقات دعا می کنند و مستجاب نمی شود و در اوقات غیر از اینها دعا می کنند و مستجاب می شود.یکی از شروطی که تأثیر بسزائی دارد همین حسن ظن به خداوند متعال است.البته حسن ظنی که واقعا اعتقاد انسان باشد.

golsa;480457 نوشت:
با سلام
مگه یکی از راه های اثبات وجود خدا این نیست که ما میگیم هر پدیده ای یه علت داره پس این جهان هم یه علت داره که او خدا ست؟
مگه دین و ایمان و عشق وترس و تقواو... هر کدوم یه معلول نیستند؟ چطور میشه به «معلول عشق به خدا» رسید در حالی که خدایی که گفته به وعده هاش عمل میکنه،خدایی که گفته :«اگر بنده ای یک وجب به سوی من آید من یک گام به سوی اوخواهم رفت ، هر کس گامی به سوی من آید من دو گام به سویش خواهم برداشت...» نسبت به دعاهات،نسبت به تلاشت،نسبت به مشکلاتت و... بی توجه می یابی؟
چطور خدایی که میگه نسبت به همه مهربان است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است را.......؟

ترجیح می دم یه کارشناس تو درک این مطالب بهم کمک کنه که از صحت مطلبی که می پذیرم مطمئن بشم

سلام علیکم

گر از دوست چشمت به احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست

golsa;484747 نوشت:
اگر من بعد از ایمان آوردن به تمام آنچه خدا گفته است صفاتی مانند رحمانیت، رحیمیت، غفور بودن و.... را درخدا نبینم. آن وقت می گویم خدا دروغ می گوید.اگر خدایی را که قول داده در راه اسلام به بندگانش کمک کند را در برابر مشکلات دینی ام بی تفاوت ببینم احساس می کنم خدا به وعده هایش وفا نمی کند. درحالی که همین خدا نا امیدی از رحمتش را، دروغ بستن به خودش و پیامبر و امامانش را و دروغ گفتن را گناه کبیره می داند و خلف وعده را نکوهش کرده است.
حال من علاوه بر گناهانی که دارم مصداق آیه ی :ان تقولو علی الله ما لا تعلمون می شوم و چون از دست خدا ناراحتم مصداق آیه ی :هر کس خدا را فراموش کند شیطان همنشین اوست . می شوم. این که مرد نیستم و به طوری کلی بر اساس گفته ی امام علی (ع) ایمانم ناقص است هم ...
وتمام این ها باعث می شود دوباره احساس نا امیدی کنم.
اما ترس:خدایی که قادر است این انسان جاندار را از ذره های بی جان خلق کند، خدایی که قادر است ین همه معجزه را به نشانه ی قدرتش برای پیامبرران مختلف قرار دهد ، خدایی که قادر است گیاه مرده را در فصل بهار زنده کند و خدایی که قادر است ... اگر نافرمانی اش کنم چه می شود؟ چه کار ها که قادر نیست انجام دهد!!؟؟
واقعا به راهنمایی احتیاج دارم.

سلام علیکم
تمام این اگرهای شما و آینده تاریکی را که برای خود متصور شده اید را یک بار دیگر با عینکی دیگر نگاه کنید،همه اش شد اگر اگر اگر،پس امید کجاست؟
هیچ کس از خداوندی که خالق شماست به شما مهربان تر نیست،این مطلب را از بنده نپذیرید،به قلب خود رجوع کنید خواهید پذیرفت . . . . . .

استاد;487813 نوشت:
سلام علیکم
تمام این اگرهای شما و آینده تاریکی را که برای خود متصور شده اید را یک بار دیگر با عینکی دیگر نگاه کنید،همه اش شد اگر اگر اگر،پس امید کجاست؟
هیچ کس از خداوندی که خالق شماست به شما مهربان تر نیست،این مطلب را از بنده نپذیرید،به قلب خود رجوع کنید خواهید پذیرفت . . . .

این جملاتی که در قالب «اگر» گفته شده اند مسائلی است که من از زندگی برداشت کرده ام و نتایج این «اگر» ها به صورت شبهه در من به وجود آمده است. فعلا دنبال راهی هستم که این شبهات را برطرف کنم.و هرچه بیشتر دنبال برطرف کردنشان می روم کمتر به نتیجه می رسم. (در واقع دارم برای رفع این شبهات از دانش و بینش شما کمک می گیرم.شاید به قول شما باید با دید دیگری به مآن ها بنگرم ولی دید دیگری نمی شناسم.)

استاد;487797 نوشت:
گر از دوست چشمت به احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست

با سلام
شاید واقعا در بند خویش باشم . خوب چه کار کنم که در بند دوست باشم؟؟؟. وقتی عالم و زاهدی که 50 سال عبادت خدا را می کند و 400 مرید دارد. در آخر عمر خمر می نوشد و خوکبانی دختر مسیحی را می کند من که حتی سنم هم به 50 نرسیده چگونه می توانم ادعا کنم که در بند دوستم.؟:Gig::Ghamgin:

استاد;487813 نوشت:
پس امید کجاست؟

همین ،منم سوالم همینه میگم:tashvigh!:، پس امید کجاست؟ کجا میشه امید داشت؟ کجا خدا امید رو به حساب بی خیالی آدم نمیگذاره؟کجا امید نمی شه گول شیطونو خوردن و پیروی از هوای نفس؟

استاد;487813 نوشت:
این مطلب را از بنده نپذیرید،به قلب خود رجوع کنید خواهید پذیرفت . . . . .

آره قلب من خیلی چیز های قشنگ میگه ولی چیزهای قشنگ و خوب همیشه درست نیست اگر این طور بود نیاز به این همه پیامبر و مرشد و عالم و .... نبود. اگه به من باشه میگم یکی هست که آفریدتم بهم کلی ام نعمت داده پس همه چی حله دیگه لازم نیست من کاری بکنم فقط نباید بقیه ی مخلوقات خدا رو برنجونم و اذیت کنم و بایدشکر خدا رو هم زیاد بکنم.همین دو تا امر هم رای خودم پیچیده اش نمی کنمکه شکر ده تا شاخه داره هر شاخه ایش 20 تا زیر شاخه داره و هر زیر شاخه 10 استثناو.... دیگه مفاهیم پیچیده ای مثل نمازو روزه و بهشت و جهنم و حجاب و ... با هم قاطی نمی کنم که بشه موجب ناراحتی من.
ممنون از پاسخ هاتون

استاد;487813 نوشت:
هیچ کس از خداوندی که خالق شماست به شما مهربان تر نیست،

قبلا خیلی اینو قبول داشتم ولی شاید مهربان بودن واقعا یک صفت ثبوتی نباشه و صلبی باشه.شاید لازم نباشه که خدا با من مهربون باشه . (رو این حساب میگم که مثلا صفت متکبر برای آدم ها بده ولی برای خدا درقرآن به کار رفته شاید رحمن و رحیمی هم که تو قرآن اومده یه معنیه دیگه بده.)خدا چرا باید آدما رو ، فرشته ها رو ،اجنه رو خلق می کرد؟ کارخدا که بدون علت نمی شه . شاید واقعا تقدیر بعضی ها این باشه که خسر الدنیا و الاخرة بشن. شایدنعوذ بالله نعوذ بالله نعوذ بالله برای سرگرمی خدا باشه. معذرت می خوام که این جوری می گم ولی شاید اگه از همون اول شبهه های کوچیک رو برطرف کرده بودم الان این شبهه های بزرگ ایجاد نمی شد. اگه این ها رو هم مطرح نکنم بزرگ تر میشه.اون وقت تنها کسی که این وسط خوشحال و راضیه دشمن آشکارمه.

[=b mitra]بسم الله الرحمن الرحیم

در باب امید صحبت شد

خدمت شما عرض کنم یکی از فتنه های پیچیده شیطان همین تسویف است

مواظب باشید گرفتار آن نشوید

یعنی کار امروز رو به فردا انداختن

مخصوصا در امروز اخروی مثل توبه

ولی در مورد امید به خدا

خدا ارحم الراحمینه

در بدترین شرایط هم اگر بخوای برگردی خدا قبول میکنه

فقط کافیه بیای

اصلا هم به سابقه نگاه نکنید

ممکنه یک نفر 100 سال عبادت کنه ولی چپه بشه بخاطر منیت

ولی یک نفر یک شبه به خدا برسه

شرط آن فقط خواستن است

و اخلاص

[="Purple"]

laila;250146 نوشت:
چرا خدا دست میذاره روی نقطه ضعف بنده هاش؟؟؟

بیشتر برمیگرده به نقطه ضعف ...

تو اکثر مواقع ادم نقطه ضعف خودشم نمیدونه ...

فک میکنه سخت ترین امتحان زندگیشو پس داده ... در حالی که نمیدونه همیشه یه بدتری هم وجود داره ... :ok:[/]

البته شایدم نقطه ضعف نباشه شایدامتحان باشه شایدچیزیه که ادمومنحرف میکنه

laila;250146 نوشت:
سلام
خدا با وجود اینکه میدونه اگه بنده مو با فلان موضوع امتحانش کنم از پسش بر نمییاد، پس چرا با این وجود باز هم به امتحانش میکشه؟
میخواد بگه من موجود ضعیفی هستم، اینو که خودم میدونم.
یا میخواد بگه خدای من خدای توانایی ست، خوب اینم میدونم، پس این وسط خدا میخواد چی بگه؟؟؟

سلام علیکم
هدف از آزمایش‌های زندگی که به ترتیب خاصی در روزمرگی‌ها یا حوادث زندگی پشت سر هم جلوی پای انسان قرار می‌گیرند این است که انسان نقص‌ها و نقطه‌ضعفهایی دارد که باید برطرفشان کند در مسیر کمال و اولین قدم در اصلاح یک نقص هم تشخیص آن نقص است. این آزمایش‌ها قرار است نقص‌ها را به ما نشان دهند، یا یادآوری کنند، در ضمن اینکه در همین آزمایش‌ها هم می‌شود برطرفشان کرد، خودسازی کرد و رویه‌ی اتفاقات و آزمایش‌های بعدی را هم تغییر داد.
اینکه خداوند روی یک نقطه‌ضعف انسان دست بگذارد دو حالت دارد:
۱. ما آن نقطه ضعف را داریم ولی خودمان مطلع نیستیم، پس اینجا مطلع می‌شویم
۲. آن نقطه ضعف را داریم و اطلاع هم داریم ولی تلاشی برای برطرف کردنش نکرده‌ایم، یعنی سر اصلاح آن در سیر الی‌الله متوقف شده‌ایم، در این صورت این آزمایش‌ها فرصت‌هایی هستند برای بررسی آن نواقص و پیدا کردن راهکار برای آنها
توجه کنید که همیشه انسان مسأله‌ای را تلاش می‌کند حل کند که همان موقع دغدغه‌اش باشد مگرنه وقتی کوهی از مسأله جلوی رویش روی زمین تلنبار شده باشد حتی اگر بخواهد حلشان کند هم نمی‌داند از کجا باید شروع کند، اما خداوند می‌داند و با گذر زمان دانه‌دانه آنها را جلوی ما پهن می‌کند و می‌فرماید تمایلت به اشتباه است اما کار درست این است، کار درست را بکن و یک قدم به تکامل نزدیک شو. همانطور که انتخاب اشتباه قبح اشتباه را در ذهن انسان می‌شکند و انتخاب اشتباه در یک دوراهی می‌شود گزینه‌ی default در انتخاب بعدی در دوراهی مشابه آن (بار اول کلی تردید ولی بار دوم مصمم‌تر)، و همینطور ادامه دارد تا انجام آن اشتباه جزئی از ذات انسان شود، همینطور هم انتخاب درست در گام اول انتخاب‌های درست بعدی را ساده‌تر می‌کند. این معنی ملکه شدن صفات در انسان هم هست ...
با این حساب اگر یک نقطه‌ضعف را داریم و خداوند مدام در همان باره آزمایش جلوی پایمان قرار داد احتمالاً معنی آن این باشد که این نقطه‌ضعف باید همینجا درست شود وگرنه درجا خواهی زد یا عقب‌گرد خواهی کرد ...
در حدیث امام علیه‌السلام آمده که دانستم که برای هر کاری زمانی است و برای هر زمانی کاری، پس هر کار را باید در زمان خودش انجام داد، به طرز مشابه برای اینکه از تمام عمر درست استفاده شود باید قدر آزمایش‌های خداوند را هم دانست که اگر درست با آنها برخورد نکنیم ممکن است عمرمان کفاف ندهد در همین دنیا تمام نواقصمان را برطرف کنیم، در آن دنیا هم که دیگر به این راحتی‌ها نیست، اینجا با یک شب قدر بهتر از هزار ماه می‌توان کاری کرد که آن طرف شاید قرن‌ها برایش کافی نباشد ...

حالا اگر اشتباه نکنم ...

laila;250653 نوشت:
وقتی از پس یه امتحانی برنمییایم مردود میشیم آیا به این معنی نیستش که بیش از توانمون بوده؟

بستگی دارد به اینکه خداوند آن را سر راهتان قرار داده باشد یا خودتان اصرار کرده باشید که سر راهتان قرار بگیرد:
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ‌ اللَّـهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُغَيِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ ... [الرعد، ۱۱]
و براى انسان تعقيب كنندگانى [از فرشتگان‌] است كه او را از پيش رو و پشت سر به امر خدا حفاظت مى‌كنند. بى‌ترديد خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند. ...
اگر خداوند سر راهتان قرار داده مطابق با«لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» است، ولی اگر خودتان اصرار کنید این آزمایش را با مسیر دیگری دور بزنید آزمایش آن مسیر دیگر لزومی ندارد که در وسع خودتان باشد، آن را خداوند پیش پای شما نگذاشته و شما با اصرار به آن تن داده‌اید در حالیکه خداوند خیر شما را بهتر می‌دانسته و شما به صلاحدید خداوند برای خودتان راضی نشده‌اید.
منظورم از شما واقعاً خودتان نبودیدها، منظورم شمای نوعی بود که شامل حال خودم هم می‌شود، حتی بیشتر از شما
یا علی

سلام من که از این جواب ها قانع نشدم چون .....تا جای کسی نباشی نمیتونی بفهمی برای همین لب گود میشینی سخنان زیبا میگویی

درد اینجاست که درد را نمیشود به هیچ کس حالی کرد

اما یه جایی خوندم نوشته بود : چه دلمان بخواهد، چه دلمان نخواهد خدا یه وقت هایی دلش نمیخواهد!!!( شایدم همیشه ) این رو که خوندم دیگه کاملا قانع شدم 100 درصد

باسلام
خدا وقتی امتحانی رو جلوی آدم میذاره که ما اول امتحانای آسون ترو پاس کرده باشیم.ولی خوب بهتره که توی هر امتحانی از خودش تقلب بگیریم .
یا زهرا


سوال اول:
اگر خدا می داند که انسان از پس امتحانی که از او می گیرد، بر نمی آید چرا او را امتحان می کند؟ آیا می خواهد برتری خودش را به ما نشان بدهد؟

پاسخ: چند نکته خدمتتان عرض می کنم ،إن شاء الله که پاسخ خود را می یابید.
1-خداوند متعال هیچ کس را به بیشتر از توانش آزمایش نمی کند، زیرا اینکار خلاف عقل است و خالق عقل خلاف عقل انجام نمی دهد؛ اما اینکه چرا خلاف عقل است: آزمایش و امتحان برنده یا بازنده دارد و اگر بنده در امتحان الهی ببازد و خداوند او را مواخذه کند، کار قبیحی انجام داده است؛ چون بنده توان امتحان را نداشته و بالإجبار بازنده شده است. لذا نتیجه گرفته می شود که خداوند هیچ بنده ای را به بیشتر از توانش آزمایش نمی کند.
2- توان ما را خالق ما بهتر متوجه است.
3- خداوند احتیاج به نشان دادن برتری خود به ما ندارد؛ العیاذ بالله نیاز به ستایش ما که ندارد و یا حس برتری طلبی که ندارد؛ پس این دیدگاه در واقع سوء ظن به خداست.
4- بلا و امتحان به اشکال مختلف برای همه بندگان می باشد حتی انبیاء و اولیاء الهی علیهم السلام.
5- باید دنبال هدف این امتحان گشت یعنی اگر من صبرم ضعیف است ،قرار است با این امتحان تمرین صبر کنم، اگر توکل پائین است همینطور، اگر اعتقاداتم و در رأس آنها توحیدم ضعیف است همینطور.
6- اینکه نقطه ضعف من معلوم شود خوب است یا بد؟و اینکه خدا این ضعف را معلوم می کند برای چیست؟آیا نیازی به آزار ما دارد؟ این تفکر در مورد ذات غنی و کامل و پاک خداوند کاملا غلط است و اصلا چنین موجودی نمی تواند خدا باشد چون همه اش احتیاج است.(احتیاج به سلطه طلبی،احتیاج به گرفتن حال دیگران و کیف کردن و. . . . ) اما اینکه ضعف من در این دنیا معلوم شود، قطعا عین رحمت و لطف خداست، چرا؟
چون با این کار به من در این دنیا که معرکه اختیار است فرصت داده تا خودم را اصلاح کنم و با این نقص محشور نشوم و این نقص برایم در عالمی که محل ظهور و بروز درونیات است (یوم تبلی السرائر) دردسر ایجاد نکند. اگر آن امتحان نبود این نقص نهفته می ماند و در جایگاه بروزش برایم جز دردسر چیزی ایجاد نمی کرد.

سوال دوم: چرا برخی افراد امتحانات زیادی در دنیا دارند و برخی در آسایشند؟

پاسخ: در مورد بلایا و امتحانات الهی، دیدن این حدیث بسیار باعث تنبه و بیداری انسان در مورد بحث ابتلائات است: "بسندنا المتّصل إلى سلطان المحدّثين، محمّد بن يعقوب الكلينىّ رضوان اللّه عليه، عن علىّ بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن سماعة، عن أبي عبد اللّه، عليه السّلام، قال إنّ في كتاب علىّ، عليه السّلام:أنّ أشدّ النّاس بلاء النّبيّون، ثمّ الوصيّون، ثمّ الأمثل فالأمثل. و إنّما يبتلى المؤمن على قدر أعماله الحسنة، فمن صحّ دينه و حسن عمله، اشتدّ بلاؤه. و ذلك أنّ اللّه تعالى لم يجعل الدّنيا ثوابا لمؤمن و لا عقوبة لكافر. و من سخف دينه و ضعف عقله قلّ بلاؤه. و إنّ البلاء أسرع إلى المؤمن التّقىّ من المطر إلى قرار الأرض" 1

ترجمه «سماعه از حضرت صادق، عليه السلام، حديث كند كه گفت همانا در كتاب على عليه السلام، است اينكه «همانا سخت ‏ترين مردم از حيث بلا پيغمبران‏ اند، پس جانشينان آنها، پس نيكوتر پس نيكوتر. و همانا چنين است كه مبتلا مى‏ شود مؤمن به اندازه كارهاى نيكويش، پس كسى كه درست باشد دين او و نيكو باشد كار او، سخت گردد بلاى او. و اين براى آن است كه خداى تعالى قرار نداده است دنيا را ثواب از براى مؤمنى، و نه سزا براى كافرى. و كسى كه تنك است دينش، و ضعيف است عقلش، كم باشد بلايش. و همانا بلا تندتر است به سوى مؤمنِ پرهيزگار، از باران به سوى آرامگاه زمين»
ممکن است کسی مثلا مشکل مادی نداشته باشد ولی حتما در این دنیا گرفتاری برای او نیز پیدا می شود. زیرا این دنیا اساسا جای راحتی و آسایش تام و تمام نیست. یعنی برای چنین چیزی خلق نشده است و اصلا گنجایش چنین امری (آسایش تام و تمام) را ندارد؛ که اگر چنین بود باید برای اولیاء خدا چنین آسایشی رخ می داد که آنان سزاوارترین بندگان خدا هستند.

سوال سوم: وقتی در امتحان الهی مردود می شوم به این معنی نیست که بیش از توانم بوده؟

پاسخ: شکست خوردن انسان در امتحانات الهی، به معنای این نیست که امتحان در اندازه توان ما نبوده. بلکه اشکال کار اینجاست که ما از تمام توان خود استفاده نکرده ایم و شکست خورده ایم. خداوند انسان را صاحب اختیار خلق کرده و او می تواند از اختیارش سوء استفاده یا حسن استفاده را داشته باشد .پس ایرادی متوجه ذات پاک پروردگار نیست، بلکه دنیا معرکه اختیار انسان و محل آزمایش اوست برای تکامل و ساختن خود.
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. . . . . .

سوال چهارم: با اینکه معتقدیم خداوند انسان را بیش از ظرفیتش امتحان نمی کند، فلسفه دعای "ربنا لا تحملنا مالا طاقة لنا به" که در قرآن امده چیست؟

پاسخ: دعای "ربنا و لا تواخذنا ما لا طاقه لنا به"، کل آیه اینچنین آمده که "لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ؛ خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند. (انسان،) هر كار (نيكى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر كار (بدى) كند، به زيان خود كرده است. (مؤمنان مى‏گويند:) پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤاخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگينى بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كسانى كه پيش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايى، پس ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان!"

فراز اول آیه قول قطعی خداوند است و همچنین فرازی که در نظر شماست از قول مومنان است نه خداوند. (طبق نظر مفسرین).
از نظر عقلانی هم قبیح و زشت است که خداوند کسی را بیشتر از طاقت و تحمل یا ظرفیتش مبتلا گرداند و خدای خالق عقل کار خلاف عقل انجام نمی دهد. در واقع این دعائی است که ما به نوعی عجز و ضعف خود را به خداوند عرضه می کنیم و یادآوری برای خود ماست که ضعف زیادی داریم و جبران این ضعف فقط فقط با یاد و ذکر خدا خواهد بود که همه خیرات به دست اوست.
در بسیاری موارد خداوند ما را مورد لطف و عنایت ویژه خود قرار می دهد و با ما آنطور که شایسته آن هستیم برخورد نمی کند. در واقع با عدالتش رفتار نمی کند و با رحمت و کرامتش عمل می کند. (این مطلب را هر عاقلی تصدیق می کند و خود تجربه کرده که خداوند چه الطاف خاصی به او کرده است).
این دعا،مضمونش را برای خداوند اثبات نمی کند (مضمون دعا: امتحان با چیزی که ما طاقتش را نداریم) بلکه آنچه گفته شد را برای ما به ارمغان می آورد (یادآوری ضعف انسان برای خودش).

سوال پنجم: منظور از حدیث :«هرگز به تقوا نمی رسید مگر آن که حالتی بین خوف و رجا داشته باشید»، چیست؟ چطور در یک زمان از یک چیز هم بترسیم و هم به آن امید داشته باشیم؟ وقتی دعای ما اجابت نمی شود چطور به خدا حسن ظن داشته باشیم؟

پاسخ: امید به خدا و ترس از گناه خود است، اما در مورد خوف و رجا که هر دو نسبت به خداوند هم قابل تصور است. برای مثال بیشتر افراد نسبت به پدر خود هم یک حالت احترام دارند و مثلا با پدر شوخی بیجا نمی کنند و هم نسبت به او احساس محبت دارند، البته این یک مثال برای تقریب به ذهن است و در مثل مناقشه نیست. پس حالت خوف و رجا نسبت به خداوند هم قابل تصور است.
اما حسن ظن به خدا این نیست که خداوند هر اراده ای ما داشتیم را عملی کند. خیلی اوقات چیزی که ما از خدا طلب می کنیم، صحح نیست یا از راه درستی انتخاب نشده یا خدا به اقتضای حکمت خود و دلیلی حکیمانه صلاح بنده اش را در اجابتِ مقصود او نمی بیند.
حسن ظن به خدا در چنین موقعیت هایی اقتضا می کند که توجه داشته باشیم که از حضرت حقی که حکیم، رئوف و قدرت مطلق است، جز خیر صادر نمی شود، هر چند خیری که او اراده کرده ظاهرش از دید ما خیر نباشد. فعل او محال است که شر باشد هر چند ممکن است به اقتضای تزاحمات عالم ماده و طبیعت جنبه ای از آن خیر متصور نشود.
چرا نمی شود که از خداوند شر صادر شود؟ چون خداوند نقصی ندارد و نیازی ندارد که مثلا بخواهد انتقام بگیرد و یا اذیت کند و یا در مقابل قدرتی منفعل شود، ألعیاذ بالله. تمام صفات کمال خداوند داّل بر خیر بودن افعال او جل و أعلا دارد. یک از شروطی که تأثیر به سزائی در استجابت دعا دارد، همین حسن ظن به خداوند متعال است. البته حسن ظنی که برخاسته از اعتقاد واقعی انسان باشد.

پی نوشت:
1. امام خمینی رحمة الله علیه، چهل حدیث، ص235

2. سوره مبارکه بقره، 286

موضوع قفل شده است