چرا جهنم شلوغ و بهشت خلوت است؟

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

Miss.Narges;905725 نوشت:
سلام
خدا در قرآن فرموده جهنم را از جن و انس پر می کنم.
پس بهشتی که به پهنای آسمان ها و زمین هست باید خیلی خلوت باشه.
در ضمن با توصیف قرآن از بهشتیان رفتن به بهشت شرایطی داره که خیلی از انسان هایی که ما می بینیم ظاهرا این شرایط را ندارن
اکثر مردم چه در گذشته و چه حال گمراه هستند و کمتر بیاد خدا و اخرت هستن
پس شک نیست که بهشت لابد خولت تر از جهنمه
در این صورت خدا هم واقعا خیلی سخت گیره.عبارات شدیدالعقاب و ذوانتقام قهار و .. هم در قران این را ثابت میکنه
میخوام بدونم چرا خدا اینقدر سخت گیر و خشنه ؟ همه انسانهایی که قران خوندن واقعا از خدا میترسن.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی و سلامتی برای شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان محترم.
پاسخ به پرسش های شما در گرو توجه به مواردی است که در پی می آید.
1.به چه دلیل بهشت خلوت تر از جهنمه؟ که البته دلیلی بر این مطلب نداریم.
2. بهشت دارای درجاتی است. از پایین ترین درجه تا بالاترین آن را که بهشت رضوان است، شامل می شود.
همان طور که جهنم دارای طبقاتی است و در قرآن به آن اشاره شده است که البته پایین ترین طبقه بهشت از بهترین چیزی که در دنیا قرار دارد، بالاتر و بهتر است.
رسول خدا صلوات الله علیه فرمود:
شبر من الجنّة خير من الدّنيا و ما فيها.(1)
یعنی يك وجب از بهشت بهتر است از دنيا و هر چه در آن است.
بله هر کسی بیشتر در مسیر آبادی آخرت تلاش کند، به طور طبیعی پاداش بیشتری خواهد داشت." وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورا"(2)
و آن كسی كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند- در حالى كه ايمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.این نشانه عدل الهی است.
البته اقرار به شهادتین، اولین و اصلی ترین قدم برای نجات از جهنم است. اما در این مسیر هر اندازه که انسان به واجبات عمل و از محرمات دوری کند، از نعمات الهی بیشتر بر خوردار خواهد شد.اما اگر کسی در طول زندگی به گناهان آلوده شد، باز هم نباید مایوس شود. زیرا یاس خود کفر اعظم و موجب دوری از خدای متعال است.با این حساب انسان های خدا پرستی که گناه کرده اند، اگر بدون توبه از دنیا بروند،بعد از چشیدن عذاب متناسب گناه شان وارد بهشت خواهند شد.اگر چه باز هم قبل از آن که عقاب شوند، امید به فضل و بخشش الهی می رود .
در تفسیر معصوم سلام الله علیه است كه رسول خدا صلوات الله علیه فرمود: اى گروه شیعیان از خداوند بترسید، بهشت از دست شما نمى ‏رود، اگر چه گناهان شما موجب شود كه شما از ورود به آن تاخیر داشته باشید، اكنون براى به دست آوردن درجات بهشت، با هم مسابقه دهید.(3)
3. اول هر نماز و شروع هر کاری این آیه را می خوانیم بسم الله الرحمن الرحیم.به نام خداوند بخشنده مهربان.
او هم می بخشد و هم مهربان است.اگر جز این بود دلیلی نداشت در شروع هر کاری این ذکر شریف را بر لبان خود جاری کنیم.
3.توجه به آیه ای امید بخش ما را از بسیاری از اضطراب ها و هراس ها می رهاند.
خدای متعال می فرماید:
"قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ"(4)
بگو: اى بند گان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نا اميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
توجهی اندک به این آیه شریفه به ما می فهماند حتی اسراف کاران در گناه نیز نباید از رحمت الهی نا امید شوند. زیرا خدای متعال هر گناهی را به شرط توبه واقعی (که دیگر به گناه باز نگردد) می بخشاید.
4.رحمت(محبت مغفرت و لطف) خدا بر غضب و خشمش سبقت دارد. این کلام مولای متقیان سلام الله علیه در توصیف خدای متعال است که فرمود:
" يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه‏"(5)ای کسی که لطف و رحمتش بر خشمش سبقت دارد.سبقت رحمت بر غضب به این معنا است که تا جا دارد به بنده اش لطف می کند، مهلت می دهد، می بخشد و حتی اگر صد بار توبه اش را بشکند و دوباره توبه کند، به روی خودش نمی آورد . چه خوب سروده عارف نام دار ابو سعید ابو الخیر:
باز آز باز آ هر آن چه هستی باز آ، گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ، این درگه ما درگه نو میدی نیست. باز آ باز آ هر آن چه هستی باز آ. انسان به امید زنده و بهشت برای امید واران است. نا امیدان بخش بزرگی از جهنم را پر خواهند کرد پس بپرهیزیم حتی از یک لحظه نا امیدی که اگر در همان زمان مرگ فرا رسد به سر نوشت بدی گرفتار خواهیم شد.
5.تهدیدهای قرآنی از جمله این که به شیطان و پیروانش خطاب می کند که جهنم را از شما پر خواهم کرد،سازنده، آموزنده و عبرت بر انگیز است.زیرا مقصد سعادت درپی عبور از گذرگاه ها و گردنه های به دست می آید.
این تعابیر غلیظ و خشن هشداری است برای ما انسان ها که مبادا در اثر پیروی از شیطان و بدون آن که توبه کرده باشیم از دنیا برویم که متناسب با گناهی که انجام داده ایم، عذاب خواهیم شد.پس به هوش باشیم که در مسیر بندگی خدا مخلصانه گام برداریم.زیرا زرق و برق و جاذبه دنیا به اندازه ای است که به طور معمول دل ها را به سوی خودش می کشاند، پس بهتر است مرزهای حلال و حرام را بشناسیم و به حد قناعت اکتفا کنیم وغافل نشویم.
در یکی از تفاسیر آمده است:
اين آيه("لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ" كه جهنّم را از تو و از همه پيروانت پر كنم) بدان معنى نيست كه خدا بندگان را به جبر به دوزخ مى ‏افكند، بلكه آن هايند كه خود راه باطلى را كه منجر بدان نتيجه مى‏شود اختيار و انتخاب مى‏ كنند، و اين كه خدا اشاره به فزونى كسانى كرده است كه وارد دوزخ مى‏شوند به سبب علم اوست كه بر آينده احاطه‏اى تامّ و تمام دارد، و در قرآن آيات شبيه اين آيه تكرار شده است، و با وجود اين بسيارى از ما اين اتّهام را از شخص خود دور مى‏داند و معتقد است كه دوزخ براى ديگران آفريده شده، در حالى كه خدا بر انباشتن دوزخ از نافرمانان تأكيد مى‏كند تا ما دست خوش غرور و خود پسندى به ايمان و اعمال خويش نشويم كه بدان سبب متوقف گرديم يا در انجام دادن كارهاى شايسته و صالحات سستى ورزيم، و براى اين كه تا زنده‏ايم كمال سعى و كوشش خود را براى نجات خويشتن از دوزخ به انگيزه بيم از خوارى و عذاب روز قيامت به كار بريم.(6)
6. انسان ها بر اساس اختیار آفریده شده اند. کسی بر انجام گناه مجبور نیست. شیطان نمی تواند انسان ها را به جبر وادار به گناه کند مگر کسانی که از او پیروی کنند.
این کلام خدا است که فرمود:" إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ"(7)
كه بر بندگانم تسلّط نخواهى يافت مگر گمراهانى كه از تو پيروى مى ‏كنند.
7.قرار نیست هر کسی که وارد جهنم بشود تا آخر در آن جا بماند. بلکه فقط عده کمی هستند که تا آخر در آتش دوزخ باقی می مانند. پس چه بسیارند که پس از ورود به جهنم و چشیدن عذاب الهی پاک شده لیاقت ورود به بهشت را پیدا خواهند کرد. همان طور که پیش تر به این موضوع اشاره شد. عذاب ابدی برای پلید ترین انسان ها است .انسان هایی که بر اثر ظلم و ستم به خودشان و دیگران از واقعیت انسانی خود خارج به گونه ای که امید به نجات شان نیست و حتی جزیی از آتش جهنم شده اند." فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرين"(8) از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدن هاى مردم (گناه كار) و سنگ ها (بت ها) است، و براى كافران، آماده شده است.!آری در این صورت، خدای متعال بسیار سخت گیر خواهد شد.
8.تهدید های الهی مبنی بر پر شدن جهنم از انس وجن و عملی شدن آن، همان طور که اشاره شد،صرفا به دلیل تقلید و پیروی بی چون و چرای انسان ها از شیطان است.
9.وعده سعادت و آسایش ابدی در گروه گوش سپردن به این هشدار ها است. پس می ارزد که انسان حتی تهدیدهای غلیظ و شدیدتر هم بشنود. زیرا این تهدید ها برای این است که انسان را به اصل خودش واقف کند اصلی که در ملکوت است نه دنیا.مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک،چند روزی قفسی ساخته اند بهر تنم.
آری روح انسان متعلق به عالم ملکوت و جسمش از دنیا است. آن چه می ماند، جسم نیست، روح است.پس مبادا شان و منزلت روح را فدای جسم فانی شدنی بکنیم.انسانی که آسایش ابدی را بخواهد، از آیاتی که نشان از تهدید دارد باید درس عبرت بگیرد نه که نا امید شود.
هدف اصلی خدا از خلقت انسان یا هر موجود مکلف دیگر چون جنیان، به این دلیل است که به او پاداشی نیکو بدهد که قابل قیاس با پاداش های دنیوی نیست و البته رسیدن به این پاداش ابدی، ارزش تحمل سختی ها و شنیدن تهدید ها را دارد.
زیرا انسان به محض مردن تازه می فهمد دنیا خواب و سرابی بیش نبوده اکنون باید ببیند چه زاد و توشه ای با خود همراه کرده که اگر عمل نیک بوده خوشا به سعادتش و اگر عمل بد بوده آن جا است که متناسب با عملش باید منتظر باشد که چه معامله ای با او خواهد شد.
1. نتیجه نهایی این که اگر چه اکثر انسان ها به دلیل کشش زندگی دنیوی و مادی از پرداختن به امور معنوی غافل اند، اما همین که به وحدانیت الهی و شهادت رسالت اقرار می کنند،می دانند خدایی دارند،پیامبری دارند،دین و آیینی دارند و...به شرط باور قلبی، همین مقدار اعتراف، گام بلندی برای نجات از جهنم می باشد.
سخن آخر این که بله و البته جهنم پر خواهد شد نه از خوبان و کسانی که دوست دارند بنده خدا باشند، اما در مسیر بندگی دچار غفلت و گناه می شوند. بلکه از بدانی پر خواهد شد که هیچ امیدی به نجات شان نبود.
و السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته .
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

پی نوشت ها:
1. الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى محمد رضا و صابری علی رضا،قم،انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی،سال 1375 خورشیدی،چاپ دوم، ص 248‏
2. سوره اسراء آیه 19
3. علامه مجلسی محمد باقر،بحار الانوار،تهران،انتشارات اسلامیه، ج 1 ص 278
4. سوره زمر،آیه 53
5.سید ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات،قم،انتشارات دار الذخایر،سال 1411 قمری،چاپ اول، ص 99
6. تفسير هدايت،گروه مترجمان،مشهد،انتشارات بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی،سال 1377 خورشیدی،چاپ اول، ج‏11، ص 406
7. سوره حجر، آیه 42
8. سوره بقره،آیه 24

[="Tahoma"][="Navy"]

Miss.Narges;905725 نوشت:
سلام
خدا در قرآن فرموده جهنم را از جن و انس پر می کنم.
پس بهشتی که به پهنای آسمان ها و زمین هست باید خیلی خلوت باشه.
در ضمن با توصیف قرآن از بهشتیان رفتن به بهشت شرایطی داره که خیلی از انسان هایی که ما می بینیم ظاهرا این شرایط را ندارن
اکثر مردم چه در گذشته و چه حال گمراه هستند و کمتر بیاد خدا و اخرت هستن
پس شک نیست که بهشت لابد خولت تر از جهنمه
در این صورت خدا هم واقعا خیلی سخت گیره.عبارات شدیدالعقاب و ذوانتقام قهار و .. هم در قران این را ثابت میکنه
میخوام بدونم چرا خدا اینقدر سخت گیر و خشنه ؟ همه انسانهایی که قران خوندن واقعا از خدا میترسن.

سلام
جهنمیان در قیامت بیشتر از بهشتیان نیستند
این وسعت بیکران بهشت است که باعث می شود پر از انسانها به نظر نرسد مثل اینکه در یک سرزمین بسیار بسیار بزرگ یک میلیون نفر زندگی کنند و در یک اتاق کوچک صد نفر. خوب آن سرزمین با وجود جمعیت بیشترش خلوت است چون بزرگ است اما آن اتاق بخاطر کوچک بودنش پر از افراد است. نسبت بهشت و جهنم هم همینگونه است.
و اما قوانین الهی از متن تکوین و از اقتضاء ات وجود انسان است و عذاب چیزی جز تخلف از این اقتضاءات نیست لذا خداوند سختگیر و خشن نیست بلکه این انسان است که بسیار عصیانگر است با این حال رحمت الهی واسعه است
در روایت است که روز قیامت چنان رحمت الهی فراگیر می شود که حتی ابلیس ملعون هم به مشمول شدن طمع می کند
یا علیم[/]

اگر به تاریخ نگاه کنیم
پیروان پیامبران اندک هستند و اکثریت قوم انها به دلیل کفر و شرک دچار عذاب شده اند

حتی بسیاری از اهل کتاب نیز دچار شرک شدند...

از طرفی
خداوند میفرماید
اکثرهم ...

این ها را بگذارید کنار کسانی که مرتکب گناهان کبیره میشوند...

خوب ظاهر امر نشان میدهد جهنمیان بیشتر از بهشتیان هستند
اگرچه ممکن است در انتها بهشتیان بیشتر شوند... زیرا جهنمیان بعد از مدتی عذاب به بهشت میروند...

البته این مورد در صورتی صادق است که تعداد مشرکان و کفار کمتر از مومنان باشد
امری که داستان های قران در مورد پیامبران گذشته با ان سازگار نیست...

و الله العالم

محسن;906463 نوشت:
قرار نیست هر کسی که وارد جهنم بشود تا آخر در آن جا بماند. بلکه فقط عده کمی هستند که تا آخر در آتش دوزخ باقی می مانند. پس چه بسیارند که پس از ورود به جهنم و چشیدن عذاب الهی پاک شده لیاقت ورود به بهشت را پیدا خواهند کرد. همان طور که پیش تر به این موضوع اشاره شد. عذاب ابدی برای پلید ترین انسان ها است

عرض سلام خدمت کارشناس گرامی
من بارها در قرآن دیدم وقتی سخنی از جهنم و عذاب های جهنم اومده بدنبال ان عبارت خالدین فیها و خلد عذاب اومده.همانطور که در مورد بهشت هم این عبارت خلد ذکر شده.پس وقتی قبول میکنیم که طبق ایات قرآن بهشتیان در بهشت خلد دارند باید بپذیریم که جهنمیان هم خلد دارند.
بنابراین اینکه شما میفرمایید قرار نیست جهنمیان تا ابد در انجا بمانند از ایات قرآن بدست نمی آید.

Miss.Narges;906708 نوشت:
بنابراین اینکه شما میفرمایید قرار نیست جهنمیان تا ابد در انجا بمانند از ایات قرآن بدست نمی آید.

چرا یادم می‌آید در یکی از آیات بر این دائمی بود تبصره‌ای هم زده بود و مشروطش کرده بود به خواست خدا. الآن نمیدانم کدام آیه.

اینکه در قرآن خدا خواسته به افراد نیکوکار و فرمان بردار پاداش نیک و بهشت بدهد قابل قبول عقل و منطق است.
و همچنین افراد تبهکار کافر و ظالم هم عذاب ببینند ان هم از نظر عقلی قابل قبول است و کسی این موارد را رد نمیکند
ولی اشکال بیشتر مردم راجع به نوع عذاب های جهنم بوده.
مثلا حتی اگر قبول کنیم بیشتر افراد فقط مدتی در جهنم می مانند بازم درک نمیکنم چرا حتی واسه یک دانه گناهی که بر فرض امرزیده نشده فرد باید این همه در جهنم عذاب ببیند.سوختن در آتش عداب کوچکی نیست .ان هم نه اتشی که ما در دنیا میشناسیم.
اتش جهنم اصلا قابل مقایسه با اتش دنیا نیست.این را مسلما قبول دارید.
سخن اینکه واسه افراد جهنمی اگرچه تا ابد اونجا نباشند چرا همچنین اتشی و همچین عذاب سختی باید بکشند؟
به نظر شما این زیاد از حد خشونت امیز به نظر نمیاد؟
نمیشد خدا افراد گنهکار را فقط در حسرت دور شدن از رحمت و بهشت و قهر خودش بسوزاند؟نمیشد انها را بابت اعمالشان بشدت شرمگین و پشیمان کند؟
چه نیازی است انان را در چنین اتش سهمگین که توصیفش هم در ایات و هم روایت مو به تن ادم سیخ میکند بسوزاند؟

محی الدین;906578 نوشت:
ین وسعت بیکران بهشت است که باعث می شود پر از انسانها به نظر نرسد مثل اینکه در یک سرزمین بسیار بسیار بزرگ یک میلیون نفر زندگی کنند و در یک اتاق کوچک صد نفر. خوب آن سرزمین با وجود جمعیت بیشترش خلوت است چون بزرگ است اما آن اتاق بخاطر کوچک بودنش پر از افراد است. نسبت بهشت و جهنم هم همینگونه است

عرض سلام
منظور شما این است که بهشت خیلی خیلی وسعتش بزرگتر از جهنمه؟
بر فرض هم این را بپذیریم که خب بله با توجه به ایات هم قبول است بهشت به پهنای آسمانها و زمین ذکر شده.
اما بهشت خلوت چندان هم بهشت نیست.جای خلوت حتی اگه زیبا هم باشه چندان دلربا نمیشه.

Miss.Narges;906708 نوشت:
عرض سلام خدمت کارشناس گرامی
من بارها در قرآن دیدم وقتی سخنی از جهنم و عذاب های جهنم اومده بدنبال ان عبارت خالدین فیها و خلد عذاب اومده.همانطور که در مورد بهشت هم این عبارت خلد ذکر شده.پس وقتی قبول میکنیم که طبق ایات قرآن بهشتیان در بهشت خلد دارند باید بپذیریم که جهنمیان هم خلد دارند.
بنابراین اینکه شما میفرمایید قرار نیست جهنمیان تا ابد در انجا بمانند از ایات قرآن بدست نمی آید.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و همه همراهان گرامی.
با دقت به متن پاسخ این نکته تکرار می شود که البته قرار نیست همه در جهنم به طور ابدی بمانند. ابدیت در آتش دزوخ شامل عده ای خاص می شود که دیگر هیچ امیدی به نجات شان نبوده و نیست. نه این که شامل افرادی بشود که موحد و به مبدا و معاد معتقدند هر چند مرتکب گناهان کبیره نیز می شوند که متاسفانه اکثر انسان ها در این دایره قرار می گیرند. ولی به طور معمول رحمت الهی شامل حال شان خواهد شد.علاوه خدای متعال جهنم را نیافرید که بیشتر مخلوقاتش را وارد آن کند که اگر جز این بود، با حکمت الهی سازگاری نداشت.
اما بر عکس بهشت را آفرید که تمام مخلوقات را از نعماتش بهره مند کند، هر چند جز اندکی از انسان ها اما بقیه نا سپاس اند."وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور" سوره سبأ آیه 13 یعنی: و عده كمى از بندگان من شكرگزارند. با این حال مشمول رحمت خدا خواهند شد.
در نتیجه آنانی که قرار است به طور ابد در جهنم بمانند، کسانی هستند که برای خدا شریک قائل اند یا افرادی اند که کسب و کارشان گناه است و در آن غرق شده اند.
"بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون" سوره بقره، آیه 81
آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آن ها اهل آتش اند و جاودانه در آن خواهند بود.کاسب گناه یعنی کسی که شغلش گناه شده در این صورت انتظاری جز آتش جهنم نخواهد داشت. آتشی که جاودانه است.
بله در قرآن سخن از جهنم وعذاب ابدی به تکرار گفته شده است و کسی هم نمی تواند این مسئله را تکذیب کند اما این نوع مجازات ها نه برای همه گناه کاران است، بلکه عذاب خلد(جاودانه) صرفا برای کسانی است که از همه جهت غرق گناه شده و توبه نکرده و از قابلیت بندگی افتاده اند. مثل ستم کاران معروف تاریخ.
نتیجه نهایی: از این که قرآن برای عده ای خاص که اوصاف آن ها در آیات و روایات آمده عذابی ابدی تعیین کرده است، معلوم می شود دیگر مردمانی که مرتکب گناه می شوند، اما آن اوصاف را ندارند، گرفتار عذاب خلد نخواهند شد. آن ها می توانند به عفو و بخشش الهی امیدوار باشند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

محسن;906763 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و همه همراهان گرامی. با دقت به متن پاسخ این نکته تکرار می شود که البته قرار نیست همه در جهنم به طور ابدی بمانند. ابدیت در آتش دزوخ شامل عده ای خاص می شود که دیگر هیچ امیدی به نجات شان نبوده و نیست. نه این که شامل افرادی بشود که موحد و به مبدا و معاد معتقدند هر چند مرتکب گناهان کبیره نیز می شوند که متاسفانه اکثر انسان ها در این دایره قرار می گیرند. ولی به طور معمول رحمت الهی شامل حال شان خواهد شد.علاوه خدای متعال جهنم را نیافرید که بیشتر مخلوقاتش را وارد آن کند که اگر جز این بود، با حکمت الهی سازگاری نداشت. اما بر عکس بهشت را آفرید که تمام مخلوقات را از نعماتش بهره مند کند، هر چند جز اندکی از انسان ها اما بقیه نا سپاس اند."وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور" سوره سبأ آیه 13 یعنی: و عده كمى از بندگان من شكرگزارند. با این حال مشمول رحمت خدا خواهند شد. در نتیجه آنانی که قرار است به طور ابد در جهنم بمانند، کسانی هستند که برای خدا شریک قائل اند یا افرادی اند که کسب و کارشان گناه است و در آن غرق شده اند. "بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون" سوره بقره، آیه 81 آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آن ها اهل آتش اند و جاودانه در آن خواهند بود.کاسب گناه یعنی کسی که شغلش گناه شده در این صورت انتظاری جز آتش جهنم نخواهد داشت. آتشی که جاودانه است. بله در قرآن سخن از جهنم وعذاب ابدی به تکرار گفته شده است و کسی هم نمی تواند این مسئله را تکذیب کند اما این نوع مجازات ها نه برای همه گناه کاران است، بلکه عذاب خلد(جاودانه) صرفا برای کسانی است که از همه جهت غرق گناه شده و توبه نکرده و از قابلیت بندگی افتاده اند. مثل ستم کاران معروف تاریخ. نتیجه نهایی: از این که قرآن برای عده ای خاص که اوصاف آن ها در آیات و روایات آمده عذابی ابدی تعیین کرده است، معلوم می شود دیگر مردمانی که مرتکب گناه می شوند، اما آن اوصاف را ندارند، گرفتار عذاب خلد نخواهند شد. آن ها می توانند به عفو و بخشش الهی امیدوار باشند. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
با سلام و احترام
به نظر من عذاب ابد هیچگونه توجیه نمیشود
اینکه بگیم این نتیجه عمل برخی از انسانهاست مشکلی را حل نمیکند..چراکه نهایتا متوجه خود خداست که چرا چنین قانونی را گذاشت؟
چه کسی حقیقتا خود خواسته خود را به عذاب ابد می اندازد؟ که بگیم خودش خواسته
خود قران میگوید آنان حتی گمان آخرت راهم نمیکنند
سزای کسی که فریب خورده..گول شیطان را خورده چیست؟
نهایتا اینها کمالاتی را از دست داده اند یا به اختیار خود پست شده اند..خب این مستلزم عذاب ابدی نیست منطقا
خوک هم پست است اما آیا از خوک بودن عذاب میکشد؟اگر آدمی در آخرت خوک هم شود ولی از خوک بودن عذاب بکشد این حاکی از این است که هنوز انسان است ..فطرتی هست درکی هست..پس ندامتی هست پس قطعا استحقاق بخشش را دارد

[="Tahoma"][="Navy"]

Miss.Narges;906713 نوشت:
عرض سلام
منظور شما این است که بهشت خیلی خیلی وسعتش بزرگتر از جهنمه؟
بر فرض هم این را بپذیریم که خب بله با توجه به ایات هم قبول است بهشت به پهنای آسمانها و زمین ذکر شده.
اما بهشت خلوت چندان هم بهشت نیست.جای خلوت حتی اگه زیبا هم باشه چندان دلربا نمیشه.

سلام
اساسا خیلی بزرگ بودن با شلوغ بودن متناسب نیست اما به این معنا هم نیست که ارتباط انسانها با یکدیگر و سایر موجودات محدودیتی داشته باشد بطوریکه اینجا شاهد آنیم
چرا که بعد مسافت در بهشت مانع از بودن در حضور یکدیگر و ارتباط آنی با همه افراد دلخواه نیست
این از ویژگی های حیات اخروی است که محدودیت های حیات مادی را ندارد
یا علیم[/]

چرا جهنم شلوغ و بهشت خلوت است؟
چون خوب بودن سخت است! و بد بودن آسان!

Miss.Narges;905725 نوشت:
سلام
خدا در قرآن فرموده جهنم را از جن و انس پر می کنم.
پس بهشتی که به پهنای آسمان ها و زمین هست باید خیلی خلوت باشه.
در ضمن با توصیف قرآن از بهشتیان رفتن به بهشت شرایطی داره که خیلی از انسان هایی که ما می بینیم ظاهرا این شرایط را ندارن
اکثر مردم چه در گذشته و چه حال گمراه هستند و کمتر بیاد خدا و اخرت هستن
پس شک نیست که بهشت لابد خولت تر از جهنمه
در این صورت خدا هم واقعا خیلی سخت گیره.عبارات شدیدالعقاب و ذوانتقام قهار و .. هم در قران این را ثابت میکنه
میخوام بدونم چرا خدا اینقدر سخت گیر و خشنه ؟ همه انسانهایی که قران خوندن واقعا از خدا میترسن.

با سلام و احترام

در راستای پست قبلی این ایه را ذکر میکنم :

(98)فَـلَولا كانَت قَريَـةٌ آمَـنَت فَـنَـفَـعَـها ايـمانُـها اِلّا قَومَ يونُـسَ لَـمّا آمَـنوا كَـشَفـنا عَنـهُم عَـذابَ الـخِزىِ فِى الـحَـياةِ الدُّنـيا وَ مَـتَّعـناهُم اِلىٰ حيـنٍ

و این

(42)قُل سيـروا فِى الاَرضِ فَانـظُـروا كَيـفَ كانَ عاقِـبَـةُ الَّـذيـنَ مِن قَبـلُ كانَ اَكـثَـرُهُم مُشـرِكيـنَ

فکر کنم ایات مشابه دیگری نیز وجود دارد
که نشان میدهد پیروان پیامبران همیشه اندک بوده اند و اکثریت قوم انها مشرک یا کافر بوده اند.
و علاوه بر اندک بودن نشانه هایی وجود دارد که بیشتر پیروان اندک پیامبران از گروه فقرا بودند ان طور که در مورد پیروان نوح از تعبیر اراذل بادی الرای استفاده شده است.

++Hadi++;907093 نوشت:
چرا جهنم شلوغ و بهشت خلوت است؟
چون خوب بودن سخت است! و بد بودن آسان!

خوب بودن سخت نیست دینی که در ایران ما هست زیادی خشن و سختگیره
چه بسا انسانهای غیر مسلمانی که خیلی بهتر از مسلمانها انسانیت دارند.
من با برخوردی که با ملل اروپایی داشتم خیلی انسانیت و رحم بهتری نسبت به ما و عربها دارند.

Miss.Narges;907343 نوشت:
خوب بودن سخت نیست دینی که در ایران ما هست زیادی خشن و سختگیره
چه بسا انسانهای غیر مسلمانی که خیلی بهتر از مسلمانها انسانیت دارند.
من با برخوردی که با ملل اروپایی داشتم خیلی انسانیت و رحم بهتری نسبت به ما و عربها دارند.

من با نهایت احترام به شما باید عرض کنم اصلا قسمت اول حرف شما رو قبول ندارم...(خوب بودن سخت نیست رو می گم)
البته در مورد اخلاقیات در کشورهای غربی تا حدود زیادی حرف شما رو قبول دارم... و واقعا نمی دونم چرا تا این حد در مملکت ما دزدی و بی اخلاقی زیاد هست!
بحث اخلاق و دین دو مقوله مرتبط ولی جدا از هم هست!
دیندار واقعی در ابتدا اخلاقیات رو قبول می کنه و مقید بهشون می شه و بعد دین رو به عنوان یه مورد تقویت کننده اولی انتخاب می کنه!
دین می تونه تکمیل کننده خوبی ها باشه، به شرطی که فرد در ابتدا اخلاق مدار باشه...
اگر کسی هم دین نداره ولی انسان خوبی هست، خوب شرط اول رو قبول کرده ولی در برخی موارد مثل تنهایی یا شرکت برای شهادت و ... نمی تونه دیدگاههای گروه دوم رو داشته باشه! چون یه سری معانی وقتی نمود پیدا می کنن که مفهوم خدا و زندگی اخروی شکل گرفته باشه!
تو همون کشور های اروپایی و آمریکایی هم خیلی ها خودشون مقید به دین هستند...
به خاطر دارم که برخی از دوستانم که از دین جدا می شدن، می گفتن در لحظه ترک دین، حس آزادی غیر قابل وصفی داشتم چون دیگه هیچ قید و بندی برام نبود...
اینکه شرب خمر کنی..شهوت آزاد .. همه جور لذتی آزاد...خدایی بالا سرت تصور نکنی... بهشت و دوزخ برات یه قصه احمقانه باشه، قید نماز رو بزنی، با جنب بودن غسل نکنی، هر چی خواستی به بدنت بزنی، محدودیت گوشت فلان حیوون خوردن رو نداشته باشی، حجاب نداشته باشی و راحت بری بیرون و .... مسلما آزادی زیادی به انسان می ده!
برا همین دین و اخلاقیات در اون شرایط می شه فقط محدودیت...
رو همین حساب خوب بودن به معنای حقیقی دینی (نه چیزی که برخی افراد افراطی سلیقه ای می گن) سخته!
شرکت در جنگ برا شهادت سخته! به خاطر خدا دست زدن به برخی سختیها و دست کشیدن از بسیاری از لذت ها سخته!
البته این نظر شخصی من هست و نظر شخصی ملاک برا تام بودن اون نیست!

Miss.Narges;905725 نوشت:
سلام
خدا در قرآن فرموده جهنم را از جن و انس پر می کنم.
پس بهشتی که به پهنای آسمان ها و زمین هست باید خیلی خلوت باشه.
در ضمن با توصیف قرآن از بهشتیان رفتن به بهشت شرایطی داره که خیلی از انسان هایی که ما می بینیم ظاهرا این شرایط را ندارن
اکثر مردم چه در گذشته و چه حال گمراه هستند و کمتر بیاد خدا و اخرت هستن
پس شک نیست که بهشت لابد خولت تر از جهنمه
در این صورت خدا هم واقعا خیلی سخت گیره.عبارات شدیدالعقاب و ذوانتقام قهار و .. هم در قران این را ثابت میکنه
میخوام بدونم چرا خدا اینقدر سخت گیر و خشنه ؟ همه انسانهایی که قران خوندن واقعا از خدا میترسن.

با نام خدا

از برهان خلف استفاده کنیم و عکس قضیه رو در نظر بگیریم

خداوند فقط از بخشش و مهربانی صحبت میکرد و می فرمود هر کاری و عملی انجام بدید میرید بهشت و در اسایش ابدی خواهید بود .
دیگه اون موقع عمل گناه با حلال فرقی میکرد ؟ نه !

یکی میزد دیگری رو میکشت و مالش رو از دستش میگرفت و کارش رو توجیه میکرد و از عملش نمی ترسید !!

خداوند ترسناک نیست و مهربان تز از انکه فکرش را میکنیم

در اصل خداوند ما را از اعمال بد ما میترساند نه خودش !
__________

به فرض مثال :

وقتی فلانی قتل میکنه و توسط قاضی محاکمه میشه این ربطی به مهربان بودن و نبودن قاضی نداره و داره تاوانی عملی رو میده که به اختیار انجام داده .

این سوال رو به شیوه ای دیگر ... من چندین سال پیش در درون این سایت مطرح کرده بودم ...

سوالم اون زمانها این بود ...

* استادی رو در نظر بگیرین که میره سره کلاس و مثلا میخواد فیزیک تدریس کنه ... کلاسی رو محیا میکنه ... دانش ـآموزانی میان سره کلاس ... و اون استاد شروع به درس دادن میکنه ... با چند و چون و روش تدریس استاد اصلا کاری نداریم ...

اصلا با این کاری نداریم که ایشون استاد خوبی هست یا استاد بدی هست ...
اصلا با این کاری نداریم کگه ایشون استاد مهربانی هست یا استاد مهربانی نیست
و ...

وقتی آخر سال میشه و امتحانات آخر ترم رو میگیرند از کلاس 100 نفری تنها 5 نفر قبول میشن !!!

خوب آیا مشگل از استاد ؛ روش تدریس ؛ نوع امتحان گرفتن ؛ بوده ... یا از دانش آموزان ...

Miss.Narges;905725 نوشت:
سلام
خدا در قرآن فرموده جهنم را از جن و انس پر می کنم.
پس بهشتی که به پهنای آسمان ها و زمین هست باید خیلی خلوت باشه.
در ضمن با توصیف قرآن از بهشتیان رفتن به بهشت شرایطی داره که خیلی از انسان هایی که ما می بینیم ظاهرا این شرایط را ندارن
اکثر مردم چه در گذشته و چه حال گمراه هستند و کمتر بیاد خدا و اخرت هستن
پس شک نیست که بهشت لابد خولت تر از جهنمه
در این صورت خدا هم واقعا خیلی سخت گیره.عبارات شدیدالعقاب و ذوانتقام قهار و .. هم در قران این را ثابت میکنه
میخوام بدونم چرا خدا اینقدر سخت گیر و خشنه ؟ همه انسانهایی که قران خوندن واقعا از خدا میترسن.

سلام،

فرض کنید بهشت خیلی بزرگ باشد و جهنم خیلی تنگ باشد، بعد یک تعداد مساوی انسان وارد هر کدام بشوند، بهشت خلوت و جهنم شلوغ خواهد شد ... پس شلوغی جهنم و خلوت بودن بهشت لزوماً به معنای سخت‌گیر بودن خداوند نیست، بلکه می‌تواند بخاطر بزرگی بهشت و تنگ و کوچک‌تر بودن جهنم نیز بوده باشد ... البته درست است اگر بفرمایید که ما نمی‌دانیم جهنم کوچک است یا بزرگ و فقط می‌دانیم که بهشت خیلی وسیع است ...

تا اینجا با این فرض بود که واقعاً بهشت خلوت و جهنم شلوغ باشد، چیزی که به شخصه برای آن هم دلیلی سراغ ندارم، حتی پر کردن جهنم از انسان هم لزوماً به معنای شلوغ شدن آن نیست اگر توجه کنید که ممکن است برای هر انسان جایی در آن در نظر گرفته که اگر توسط آن شخص اشغال شد بگوییم ظرفیت جهنم پر شده است ولی آن جایی که برای هر انسان در نظر گرفته شده است شاید کم هم نباشد (برای مثال توجه داشته باشید که در یک هواپیما چه بخش first class و چه بخش economic یک ظرفیت محدودی دارند و هر وقت به تعداد صندلی‌ها آدم وارد آن فضاها شود می‌گویند پر شده است ولی جایی که برای مسافران در آن دو جا هست یکسان نیست) ... شاید آن جایی که در جهنم برای هر نفر در نظر گرفته شده است مثلاً یک دره‌ی بزرگ از آتش و چندین کوه پر از عقرب و امثال آن باشد ... شاید یک جهنمی با جهنمیان اندکی سر و کار داشته باشد و اینطور نباشد که همه‌اشان افتاده‌اند روی هم و مثل متروهای پایتخت نمی‌توانند تکان بخورند ... شاید ... نمی‌دانم ... پس نمی‌شود نظری داد ...

پس به جای تمرکز روی شلوغی و خلوتی بهشت و جهنم بهتر است سؤالتان را در ارتباط با تعداد بهشتیان و جهنمیان طرح کنید ... در سوره‌ی واقعه آمده که مردم سه دسته هستند، السابقون که مقربان هستند و گروهی از گذشتگان و اندکی از آیندگان را شامل می‌شوند، بعد اصحاب یمین که گروهی از گذشتگان و گروهی از آیندگان هستند، و دست آخر هم اصحاب شمال که دیگر ذکر نشده پراکندگی ایشان در میان گذشتگان و آیندگان چگونه باشد یا در مقابل اصحاب یمین به چه میزانی باشند ... با این وجود از آیات دیگری برمی‌آید که بیشتر مردم ناسپاس هستند، یا بیشترشان از ظن و گمان تبعیت می‌کنند و به حق نمی‌رسند و از آنچه که به آن علم نیافته‌اند تبعیت می‌کنند و جهل نسبی یا مطلق خود را راهنمای خودشان در زندگی‌اشان قرار داده‌اند ... «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»، «إِنَّ اللَّـهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ»، «وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ» ... با این وجود این مطالعه‌ی مقدماتی هم برای چنان اظهار نظری کافی نیست، گاهی منظور این آیات اشاره‌ی به همه‌ی مردم نیست و گاهی منظور از ایمان نیاوردن هم به ذو مراتب بودن ایمان باز می‌گردد، چنانکه خداوند فرمود «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّـهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ» ... در نتیجه برای چنان اظهار نظر کردنی بهتر است به روایات مراجعه شود که شاید بشود آمار بهتری را از آنجا استخراج کرد ... به شخصه چنان آماری را سراغ ندارم ولی شاید اگر بگردیم بشود پیدا کرد، با این وجود فعلاً نظر شخصی‌ام به این است که تعداد بهشتیان و جهنمیان یکسان باشد، این را بر اساس حدیث عقل و جهل می‌گویم، وقتی عقل اطاعت کرد و جهل نافرمانی کرد خداوند عقل را به جنودی مدد فرمود، جهل همچنان تنها بود، جهل که خودبزرگ‌بینی داشت اعتراض کرد که چرا به او دادی و به من ندادی، تا جایی که در خاطرم هست در روایت آمده که مشابه آن را هم خداوند به او داد، نه بیشتر از آن را، به همین دلیل می‌گویم انتظارم این است که بهشتیان و جهنمیان تعدادشان یکسان باشد ... اما شاید هم باید دوباره روایات را تورق کرد تا دلایل محکم‌تری پیدا کرد ...

اما اینکه می‌فرمایید هر کسی قرآن را بخواند از خدا می‌ترسد بهتر بود برداشت خودتان را به همه نسبت نمی‌دادید ... البته درست است که در این عالم تنها چیزی که ترسناک است خود خداست، تا آنجا که حتی مقربین درگاهش که خودش فرموده لا خوف علیهم و لا هم یحزنون هم در مقابل خدا خوف و رجاء زیادی دارند، اما این به معنای سخت‌گیری و خشن بودن خداوند نیست، خدایی که دنبال بهانه است برای رحم کردن را چطور می‌توان خشن دانست؟ ... اگر اهل بیت علیهم‌السلام فرموده‌اند که خدایا از خودت به خودت پناه می‌بریم یعنی مثلاً از عدالتت به رحمت بی‌حسابت پناه می‌بریم، یا از عذابت به غفرانت پناه می‌بریم، یک نفر پناه می‌برد و رستگار می‌شود و یک نفر تکبر می‌کند و می‌گوید من فقط به خودم اعتماد دارم و گرفتار عدالت خدا می‌شود و عدالت خدا هم سخت است برای انسانی که به خودی خودش ظلوماً جهولاً است ... درست بر خلاف شما که وقتی قرآن می‌خوانید چنان برداشتی می‌کنید در خود قرآن وصف خاصی برای کسانی که دلشان را با خدا صاف کرده‌اند و به او سوء ظن ندارند آمده است که وقتی قرآن بر ایشان خوانده می‌شود حالت تواضع و کرنش برای خداوند دست می‌دهد و اشکشان جاری می‌شود، نه از ترس که از درک عظمت، از محبت، از تواضع ... این کجا و آن کجا ... «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» و یا «إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَـٰنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُكِيًّا»

ابوالفضل;907359 نوشت:
خداوند ترسناک نیست و مهربان تز از انکه فکرش را میکنیم

در اصل خداوند ما را از اعمال بد ما میترساند نه خودش !


منظور از ترسناک بودن خدا خودش نیست منظور رفتار خدا و سختگیریهاشه.

Miss.Narges;907459 نوشت:
منظور از ترسناک بودن خدا خودش نیست منظور رفتار خدا و سختگیریهاشه.

نکته 1 :
به نظرم رفتار مربوط به انسان هست و خود رفتار هم یه چیز مجزایی نیست
که بگیم رفتار جدا از شخصیت فلانی هست !
انسان تفکر و تعقل و تجزیه تحلیل میکنه و یه رفتاری رو انجام میده
پس رفتار و شخصیت (ساختار فکری) با هم گره خورده هستند

بر فرض مثال
نمی تونیم بگیم فلانی ذاتا ادم مهربانی هست ولی به راحتی میتونه هم نوعش رو آتیش بزنه و بسوزونه !

__

نکته 2 :

جهانی که ما توش زندگی میکنیم قوانینی درش حاکم هست

ما دست خودمون رو به آب داغ بزنیم میسوزه = رفتار ==> میبینید رفتار ما یه بازخورد داشت و بازخوردش این بود که دست ما سوخت
این نمود مادی رفتار ما بود

هر کاری که انجام میدیم یه نمود باطنی هم داره = یه رفتار خلافی انجام میدیم و نمود باطنی در دنیایی دیگر داره ( بر فرض نمود سوزاندن = اتش )

نتیجه :

پس اینکه در دنیای بعدی فلان بلا سر ما خواهد امد بازخورد رفتار خودمان هست نه چیزی که شما از ان با عنوان رفتار خدا یاد کردید !

غریبه آشنا;906780 نوشت:
با سلام و احترام
به نظر من عذاب ابد هیچگونه توجیه نمیشود
اینکه بگیم این نتیجه عمل برخی از انسانهاست مشکلی را حل نمیکند..چراکه نهایتا متوجه خود خداست که چرا چنین قانونی را گذاشت؟
چه کسی حقیقتا خود خواسته خود را به عذاب ابد می اندازد؟ که بگیم خودش خواسته
خود قران میگوید آنان حتی گمان آخرت راهم نمیکنند
سزای کسی که فریب خورده..گول شیطان را خورده چیست؟
نهایتا اینها کمالاتی را از دست داده اند یا به اختیار خود پست شده اند..خب این مستلزم عذاب ابدی نیست منطقا
خوک هم پست است اما آیا از خوک بودن عذاب میکشد؟اگر آدمی در آخرت خوک هم شود ولی از خوک بودن عذاب بکشد این حاکی از این است که هنوز انسان است ..فطرتی هست درکی هست..پس ندامتی هست پس قطعا استحقاق بخشش را دارد

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر گرامی و همراهان محترم.
در پاسخ می توان گفت:
البته عذاب ابدی برای مجرمین (با توجه به آیه شریفه ای که فرمود مردم و سنگ ها تبدیل به هیزم آتش جهنم می شوند) ممکن است این گونه تفسیر یا توجیه شود که بخشی از انسان ها به دلیل آن که به طور کامل کرامت انسانی خود را زیر پا گذاشته هر نوع گناهی را که متصور بود انجام می دهند و هر نوع ظلمی را که می توانند مرتکب می شوند دیگر نه فطرتی دارند و نه درکی، چون به طور کلی از قابلیت انسانی خارج شده، تبدیل به هیزم جهنم می شوند.
البته این تفسیر مطابق با برداشت آزاد از آیه شریفه است. ولی هیچ کسی جز خدا عالم به اسرار هستی نیست و ما بندگانش از پس پرده غیب حتی اطلاع اندکی نداریم. بلکه آن چه می گوییم، مطابق با مطالبی است که از ظاهر آیات و روایات به دست می آوریم.
اما وقتی معتقدیم در قیامت زمان مطرح نیست و به جای آن ابدیت مطرح است،ولی ابدیت چگونه باید تصور یا فهم شود، چیزی نمی دانیم.
البته برخی از علما و مفسرین، در باره چگونگی فهم عذاب ابدی مثالی بیان کردند. شخصی خودش را از بالای بلندی به سطح زمین پرتاب می کند، حاصل این عمل که در چند ثانیه انجام می شود، یا مردن و یا نقص یکی از اعضای بدن است. فرض می گیریم که این شخص بعد از سقوط نمرد، اما یکی از اعضای بدن مثل دست یا پایش را از دست داد. به دلیل معلولیت، تا زنده است باید رنج و عذاب بکشد. سقوط از بلندی در یک زمان بسیار کوتاه انجام شد، ولی نتیجه این کار چند ثانیه ای که نقص عضو و رنج شدید است، سال های سال با او خواهد بود.
اما در باره این موضوع که چه کسی حقیقتا خواسته خود را به عذاب ابدی بیندازد!
پاسخ این است که البته هیچ کسی دوست ندارد و هرگز هم راضی نیست اما می دانیم که انسان ها با ارتکاب هر گناهی در بدو امر به نوعی دچار عذاب وجدان می شوند. اما این حالت در اثر تکرار گناه کم کم رنگ باخته تا جایی که دیگر عادت کرده و حتی بر انجام معاصی جری می شوند. در این صورت به تنها چیزی که فکر نمی کنند آخرت است.این پرده ای است که خود جلو چشمان شان کشیده اند. پس شخصی که از همان اوایل به طور خود خواسته به ندای وجدانش توجه نمی کند و اجازه می دهد بیماری ای که در درونش ایجاد شده کم کم رشد کند تا جایی که روح و روانش را فاسد کند،پس اگر به عذابی سخت یا حتی ابدی دچار شد نباید جز خودش را سر زنش کند.او مثل شخصی می ماند که اقدام به خود کشی کرده. با این حال افرادی که دچار عذاب ابدی می شوند، معمولا تعداد شان کم است.
در ضمن بیان یک نکته خالی از لطف نیست که ما اگر توجه فکر و دل خود را متوجه جهان دیگر کنیم و بیشتر به فکر امور معنوی مشغول باشیم و ذهن خود را از تعلقات به دنیا کم رنگ کنیم، به وعده عظیم الهی که دریافت حقیقت هستی و لذت آن است خواهیم رسید.
ولی متاسفانه کافی نبودن اطلاعات ما نسبت به اسرار بندگی موجب می شود تا با ایجاد شبهات و اشکالات برغفلت خود بیفزاییم و از آن چه که باید بدانیم غافل شویم.تسلیم شدن در برابر پروردگار، دروازه معارف را به سوی ما باز کرده شیوه زندگی را به ما می آموزاند.
انسان به دلیل اختیاری که در ذاتش وجود دارد پس با اختیار خود هم می تواند به اوج معرفت برسد و هم می تواند به دره تاریکی ها سقوط کند.
انسان موجودی نیست که بتواند در برابر عملی که انجام می دهد از خود سلب مسئولیت کند.
روز قیامت حتی شیطان هم اعتراف می کند که من بندگانت را مجبور نکردم دعوت کردم خودشان آمدند.
"وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ" سوره ابراهیم،آیه 22
و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى‏شود، مى‏گويد: خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اين كه دعوت تان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! نه من فرياد رس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا هم رديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم! مسلّماً ستم كاران عذاب دردناكى دارند.

غریبه آشنا;906780 نوشت:
به نظر من عذاب ابد هیچگونه توجیه نمیشود
اینکه بگیم این نتیجه عمل برخی از انسانهاست مشکلی را حل نمیکند..چراکه نهایتا متوجه خود خداست که چرا چنین قانونی را گذاشت؟
چه کسی حقیقتا خود خواسته خود را به عذاب ابد می اندازد؟ که بگیم خودش خواسته

سلام،
بحث در این مورد چند شاخه می‌شود،
عده‌ای می‌گویند خلود در جهنم ابدی هست ولی عذاب ابدی نیست، نتیجه اینکه ساکنان جهنم بعد از مدتی با جهنم خو می‌کنند و هم‌سنخ می‌شوند و دیگر رنج نمی‌کشند و به عبارتی عذاب جهنم دیگر برایشان عذاب محسوب نمی‌شود ...
دیگری اینکه خلود در جهنم به معنای خلود در عذاب نباشد ولی اینطور هم نباشد که شخص جهنمی با عذاب جهنم هم‌سنخ شود بلکه تا حدودی هم خود جهنم تعدیل بشود، مؤید این نظر روایتی است که نقل شده است که زمانی می‌رسد در جهنم که از ته آن جوانه‌ی گیاهی سبز می‌شود ... این یعنی تغییر در خود جهنم ... بهشت نمی‌شود ولی در هر صورت خبر از یک رشد و تکامل دارد ... شاید برای کسانی که چنان عذاب‌هایی را گذرانده‌اند که یک روز تعطیلی از عذاب نهایت آرزو و امیدشان هست همین مقدار هم حکم یک بهشت را برایشان داشته باشد ...برخی ادامه می‌دهند و می‌گویند همه‌ی انسان‌ها در نهایت فنای فی الله می‌شوند ...
عده‌ای هم می‌گویند که خلود در عذاب هم داریم، نه اینکه فقط خلود در جهنم باشد ... توجیه این مطلب از همه سخت‌تر به نظر می‌رسد ولی از ظاهر آیات و روایات بیشتر به نظر می‌رسد همین مورد درست‌تر باشد، چنانکه حتی در برخی از دعاهایمان هست که از خداوند عذاب ابدالآبدین را برای عده‌ای از اشقیاء می‌خواهیم ... در واقع به شخصه فکر می‌کنم بیشتر چون نتوانستند توجیه کافی برای این مطلب پیدا کنند آن نظرات قبلی را توسعه داده‌اند ... به شخصه موافق همین نظر هستم که شما هم قاعدتاً نسبت به همان مشکل دارید ... برای این مطلب شخصاً یک توجیه دارم که برای خودم قانع‌کننده است و البته روایتی از امام باقر علیه‌السلام هم غیرمستقیم مؤید آن است ... انسان موجود عجیبی است که می‌تواند رنجش و سختی را هم برای خودش بطلبد ... گذشته از بیماری‌های روانی مثل مازوخیسم و امثال آن که شخص از رنج بردن و درد بردن خودش لذت می‌برد، یک نفر که یک کار اشتباهی می‌کند هم اگر او را با زشتی کارش روبرو کنند و زشتی کارش را بفهمد و توجیه شود خودش را شایسته‌ی مجازات می‌بیند، در این حالت عذاب وجدان و عذاب روحی گاهی چنان زیاد است که شخص خودش هم خودش را بزند و یا از دیگران بخواهد که تنبیهش کنند تا مگر به نحوی جبران مافات کند ... مثل آن کسی که دخترش را در حال مستی یا خماری اعتیاد به طرز فجیعی آتش زده بود و بعداً که از او پرسیدند که فکر می‌کنی باید با تو چه بکنند با شرمندگی جواب داده بود که باید اعدامم کنند ... اگر بخواهید بهتر متوجه فضا بشوید در نظر بگیرید که یک نفر اگ همینطوری سرش را بزند به دیوار خیلی درد می‌گیرد و حاضر نیست چنین کاری را کند ولی اگر خبر مصیبتی را به او بدهد سرش را به دیوار می‌کوبد و این کار را یک عکس‌العمل طبیعی می‌داند و آن عذاب باطنی حاصل از شنیدن آن خبر تلخ هم آنقدر برایش زیاد است که آن آسیب جسمی که خودش به خودش می‌زند آنقدرها هم متأثرش نمی‌کند و بلکه اصلاً متوجه آن درد نمی‌شود و تازه دوست دارند که سرشان درد بکند که حواسشان پرت این درد شده و از آن درد باطنی مشغول به یک درد جسمی بشوند ... در قیامت شخص می‌فهمد که چه جرمی کرده است، با پرونده‌ی اعمالش روبرو می‌شود، راهی برای انکار جرمش را ندارد ولی دوست دارد زیرسبیلی رد کنند و از مجازات فرار کنند، یعنی هنوز زشتی باطن خودشان را نپذیرفته اند، پس خودشان به جهنم نمی‌روند و التماس هم می‌کنند که ایشان را به جهنم نبرند ولی ایشان را به سوی جهنم می‌کشند، در جهنم هم مدام به دنبال تخفیف در مجازات هستند و التماس می‌کنند که نجاتشان دهند، ولی بعد زمانی می‌رسد که دیگر به عذاب خودشان راضی می‌شوند و آن زمانی است که تمام جهنمیانی که اهل نجات شده‌اند از آن خارج می‌شوند و وارد بهشت می‌شود و آنجاست که خداوند دستور می‌دهد که دیگر درب‌های جهنم را ببندند و دیگر هیچ کسی از احوال آن جهنمیان که قراراست تا ابد در جهنم بمانند خبری نمی‌یابد ... به نظر من عذاب جسمانی جهنم تخفیفی است بر آن عذاب باطنی که حاصل توجیه شدن آن دشمنان خداست نسبت به زشتی باطنی خودشان، زشتی که درک کرده‌اند و هر چقدر سعی کردند نادیده بگیرندش هم نتوانستند و دست آخر با حقیقت خودشان مواجه شده و آن را پذیرفته‌اند و از غم اینکه چرا اینقدر بد هستند و آنطور که فکر می‌کردند خوب نیستند و بر خلاف تصور تکبرآمیزشان بزرگ نیستند و خیلی هم حقیر و کوچک هستند دیگر هر سرنوشتی را برای خودشان می‌پذیرند و خود را شایسته‌ی عذاب ابدی می‌دانند و به آن راضی هستند ... توجه داشته باشید که به عذاب راضی هستند، نه اینکه با آن خو کرده و هم‌سنخ شده باشند آنطور که عده‌ای از علما معتقد هستند، همچنین توجه کنید که به در جهنم بودن خودشان راضی شده‌اند بدون اینکه جهنم از عذابش کاسته شده و عذابش کم شود ...

محسن;907557 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
این پرده ای است که خود جلو چشمان شان کشیده اند. پس شخصی که از همان اوایل به طور خود خواسته به ندای وجدانش توجه نمی کند و اجازه می دهد بیماری ای که در درونش ایجاد شده کم کم رشد کند تا جایی که روح و روانش را فاسد کند،پس اگر به عذابی سخت یا حتی ابدی دچار شد نباید جز خودش را سر زنش کند.او مثل شخصی می ماند که اقدام به خود کشی کرده.

سلام علیکم
اینکه شخص خودش جلوی چشمانش پرده کشیده..درست
اما آیا حقیقتا میدانسته که دارد چه میکند؟

اگر میدانست که میشد معصوم!
پس این خداوند است که انسان را ممکن الخطا آفرید
حال اگر اینها را عذاب ابد کند به این معنی است که از اول یک عده را برای عذاب آفرید نه رحمت چون از اول عاقبت آنان را میدانست
و این یعنی خشونت
مطلب روشن است

نقطه;907594 نوشت:

سلام،
بحث در این مورد چند شاخه می‌شود،
عده‌ای می‌گویند خلود در جهنم ابدی هست ولی عذاب ابدی نیست، نتیجه اینکه ساکنان جهنم بعد از مدتی با جهنم خو می‌کنند و هم‌سنخ می‌شوند و دیگر رنج نمی‌کشند و به عبارتی عذاب جهنم دیگر برایشان عذاب محسوب نمی‌شود ...
دیگری اینکه خلود در جهنم به معنای خلود در عذاب نباشد ولی اینطور هم نباشد که شخص جهنمی با عذاب جهنم هم‌سنخ شود بلکه تا حدودی هم خود جهنم تعدیل بشود، مؤید این نظر روایتی است که نقل شده است که زمانی می‌رسد در جهنم که از ته آن جوانه‌ی گیاهی سبز می‌شود ... این یعنی تغییر در خود جهنم ... بهشت نمی‌شود ولی در هر صورت خبر از یک رشد و تکامل دارد ... شاید برای کسانی که چنان عذاب‌هایی را گذرانده‌اند که یک روز تعطیلی از عذاب نهایت آرزو و امیدشان هست همین مقدار هم حکم یک بهشت را برایشان داشته باشد ...برخی ادامه می‌دهند و می‌گویند همه‌ی انسان‌ها در نهایت فنای فی الله می‌شوند ...
عده‌ای هم می‌گویند که خلود در عذاب هم داریم، نه اینکه فقط خلود در جهنم باشد ... توجیه این مطلب از همه سخت‌تر به نظر می‌رسد ولی از ظاهر آیات و روایات بیشتر به نظر می‌رسد همین مورد درست‌تر باشد، چنانکه حتی در برخی از دعاهایمان هست که از خداوند عذاب ابدالآبدین را برای عده‌ای از اشقیاء می‌خواهیم ... در واقع به شخصه فکر می‌کنم بیشتر چون نتوانستند توجیه کافی برای این مطلب پیدا کنند آن نظرات قبلی را توسعه داده‌اند ... به شخصه موافق همین نظر هستم که شما هم قاعدتاً نسبت به همان مشکل دارید ... برای این مطلب شخصاً یک توجیه دارم که برای خودم قانع‌کننده است و البته روایتی از امام باقر علیه‌السلام هم غیرمستقیم مؤید آن است ... انسان موجود عجیبی است که می‌تواند رنجش و سختی را هم برای خودش بطلبد ... گذشته از بیماری‌های روانی مثل مازوخیسم و امثال آن که شخص از رنج بردن و درد بردن خودش لذت می‌برد، یک نفر که یک کار اشتباهی می‌کند هم اگر او را با زشتی کارش روبرو کنند و زشتی کارش را بفهمد و توجیه شود خودش را شایسته‌ی مجازات می‌بیند، در این حالت عذاب وجدان و عذاب روحی گاهی چنان زیاد است که شخص خودش هم خودش را بزند و یا از دیگران بخواهد که تنبیهش کنند تا مگر به نحوی جبران مافات کند ... مثل آن کسی که دخترش را در حال مستی یا خماری اعتیاد به طرز فجیعی آتش زده بود و بعداً که از او پرسیدند که فکر می‌کنی باید با تو چه بکنند با شرمندگی جواب داده بود که باید اعدامم کنند ... اگر بخواهید بهتر متوجه فضا بشوید در نظر بگیرید که یک نفر اگ همینطوری سرش را بزند به دیوار خیلی درد می‌گیرد و حاضر نیست چنین کاری را کند ولی اگر خبر مصیبتی را به او بدهد سرش را به دیوار می‌کوبد و این کار را یک عکس‌العمل طبیعی می‌داند و آن عذاب باطنی حاصل از شنیدن آن خبر تلخ هم آنقدر برایش زیاد است که آن آسیب جسمی که خودش به خودش می‌زند آنقدرها هم متأثرش نمی‌کند و بلکه اصلاً متوجه آن درد نمی‌شود و تازه دوست دارند که سرشان درد بکند که حواسشان پرت این درد شده و از آن درد باطنی مشغول به یک درد جسمی بشوند ... در قیامت شخص می‌فهمد که چه جرمی کرده است، با پرونده‌ی اعمالش روبرو می‌شود، راهی برای انکار جرمش را ندارد ولی دوست دارد زیرسبیلی رد کنند و از مجازات فرار کنند، یعنی هنوز زشتی باطن خودشان را نپذیرفته اند، پس خودشان به جهنم نمی‌روند و التماس هم می‌کنند که ایشان را به جهنم نبرند ولی ایشان را به سوی جهنم می‌کشند، در جهنم هم مدام به دنبال تخفیف در مجازات هستند و التماس می‌کنند که نجاتشان دهند، ولی بعد زمانی می‌رسد که دیگر به عذاب خودشان راضی می‌شوند و آن زمانی است که تمام جهنمیانی که اهل نجات شده‌اند از آن خارج می‌شوند و وارد بهشت می‌شود و آنجاست که خداوند دستور می‌دهد که دیگر درب‌های جهنم را ببندند و دیگر هیچ کسی از احوال آن جهنمیان که قراراست تا ابد در جهنم بمانند خبری نمی‌یابد ... به نظر من عذاب جسمانی جهنم تخفیفی است بر آن عذاب باطنی که حاصل توجیه شدن آن دشمنان خداست نسبت به زشتی باطنی خودشان، زشتی که درک کرده‌اند و هر چقدر سعی کردند نادیده بگیرندش هم نتوانستند و دست آخر با حقیقت خودشان مواجه شده و آن را پذیرفته‌اند و از غم اینکه چرا اینقدر بد هستند و آنطور که فکر می‌کردند خوب نیستند و بر خلاف تصور تکبرآمیزشان بزرگ نیستند و خیلی هم حقیر و کوچک هستند دیگر هر سرنوشتی را برای خودشان می‌پذیرند و خود را شایسته‌ی عذاب ابدی می‌دانند و به آن راضی هستند ... توجه داشته باشید که به عذاب راضی هستند، نه اینکه با آن خو کرده و هم‌سنخ شده باشند آنطور که عده‌ای از علما معتقد هستند، همچنین توجه کنید که به در جهنم بودن خودشان راضی شده‌اند بدون اینکه جهنم از عذابش کاسته شده و عذابش کم شود ...

سلام
1-لذت از رنج که دیگر عذاب نیست بلکه لذت است ک با وعده قرآن جور در نمیاد

2' راضی شدن به عذاب ممکن نیست مگر اینکه تسکینی در آن باشد..به قول شما تسکینی از یه درد بالاتر است
این هم مشکل بند قبلی را دارد
رضایت ،به هر نحوی مخالف عذاب است

غریبه آشنا;907610 نوشت:
سلام
1-لذت از رنج که دیگر عذاب نیست بلکه لذت است ک با وعده قرآن جور در نمیاد

سلام،
این را گفتم که خاطر نشان کنم انسان چنان موجود عجیبی است که می‌تواند از رنج کشیدن خودش هم لذت ببرد، از رنجش بدنش لذت روانی ببرد ... البته شما نمی‌توانید بفرمایید که آتش جهنم عذاب نباشد، به هر حال رنجش بدن هست، سوختن را دارد، ولی باطناً ممکن است عذاب نباشد ... گرچه خودم قبول ندارم که کسی از اینکه در جهنم هست لذت روانی ببرد، آن فقط یک مثال بود که ذهن شما را آماده کنم و از حالت استبعاد خارج کنم ... نظر خودم قسمت بعدی توضیحاتم بود ...
غریبه آشنا;907610 نوشت:

2' راضی شدن به عذاب ممکن نیست مگر اینکه تسکینی در آن باشد..به قول شما تسکینی از یه درد بالاتر است
این هم مشکل بند قبلی را دارد
رضایت ،به هر نحوی مخالف عذاب است

شما وقتی برای امام حسین علیه‌السلام سینه می‌زنید گاهی آنچنان محکم سینه می‌زنید که در حالت عادی شاید اگر یک نفر چنان ضربه‌ای به شما بزند خیلی دردتان بگیرد و از هر نظر آزرده‌خاطر شوید، چه جسمی و چه روحی، ولی وقتی باطناً عزادار مصیبتی هستید و در تب و تاب هستید و شور گرفته‌اید دیگر ناخودآگاه هم خودتان را می‌زنید ولی گلایه‌ای از درد آن ندارید و باطناً متوجه درد دیگری هستید ... یا کسانی که از ناراحتی و استیصال مشت به در و دیوار می‌زنند را در نظر بگیرید ... آن‌ها از نظر روانی نمی‌توانند همینطوری آرام بنشینند وقتی در باطنشان غوغاست و دل‌آشوب هستند ... راه می‌روند ... با غر زدن، ناله کردن، ناسزا گفتن و به دنبال مقصر گشتن، یا مشت زدن به در و دیوار یا دعوا کردن با دیگران یا شکستن وسایلی که در حالت معمول خیلی هم دوستش دارند سعی دارند دردهای درونی خودشان را تخلیه کنند ... اینکه این کارها برایشان تسکین هست یا اینکه آن‌ها صرفاً گمان می‌کنند که شاید آرامشان کند و یا اصلاً تحمل ساکت و آرام نشستن را ندارند و خود را ناچار از چنان عکس‌العمل‌هایی می‌بینند چه فکر کنند که شاید آرامشان بکند و چه اصلاً به این چیزها فکر نکنند اینها همه یک مسأله است، یک مسأله‌ی دیگر این است که به هر حال در آن وضعیت آن‌ها در عذاب هستند، حداقل باطناً در عذاب هستند، پس نمی‌توان گفت اینکه راضی به رنج دادن جسم خود باشند یعنی دارند لذت می‌برند ... در این شرایط منکر وجود عذاب نمی‌توان شد ... اینجا بحث لذت باطنی بردن از عذاب جسم نیست، اینجا صحبت از عذاب روانی و جسمانی توأمان هست و چون عذاب باطنی تحملش خیلی سنگین‌تر است چه بسا شخص برای خودش عذاب جسمانی را بپسندد و البته از آن رنج هم بکشد ...

برای درک بهتر موضوع شما کسی را در نظر بگیرید که با حقیقتی روبرو شده که انسان خیلی بدی بوده است و از حیوان هم پست‌تر بوده است و این را با تمام وجود درک کرده است و با تمام وجود درک کرده که چقدر رذل و پست است و خوبی‌های خدا را چقدر بد جواب داده است و خودش را لایق بدترین‌ها می‌داند ... خودش را لایق می‌داند چون حالش از بدی خودش به هم می‌خورد نه اینکه به دنبال لذت است، حتی از نگاه خودش به دنبال تسکین دردش هم نیست و بدترین و دردناک‌ترین دردها را برای خودش می‌پسندد، ولی از نگاه ما که ناظر خارجی هستیم این کار یک عکس‌العمل است برای تسکین حال بدی که باطناً دارد ... یعنی اگر عذابش کنند می‌گوید که خوب شد دارم تاوان پس می‌دهم، به خودش می‌گوید که حالا بِکِش، بِکِش، بیشتر بِکِش، چرا آن کارها را کردی؟ چرا آن روز آن کار را کردی؟ چرا با خودت این کار را کردی؟ چرا آن فرصت‌ها را از دست دادی؟ ... و مدام خودش را بیشتر و بیشتر سرزنش می‌کند و بیشتر و بیشتر راضی می‌شود که تاوان پس بدهد و عذاب بکشد ... خودش عذاب را برای خودش می‌پسندد ... روی آن را ندارد که از خدا بخواهد که او را ببخشد و باورش نمی‌شود که کسی به این بدی را بشود بخشید ... این ویژگی یک شخص کافر است که به خدا حسن ظن ندارد، که از رحمت خدا مأیوس است، که زشتی خودش را بزرگتر از رحمت و مغفرت خدا می‌بیند، یعنی حتی در همان جهنم هم به نوعی گرفتار جهل تکبر است و زشتی خودش را بزرگتر از آنچه که هست می‌شمارد و همین هم باز عذاب بیشتر و بیشتر را بر او حلال می‌سازد ...

توضیح ابدی بودن خلود در عذاب جهنم بدون توجه به ابعاد روان‌شناختی انسان و بدون توضیحات خود قرآن محال است، عجیب است که تا کنون همه از این مسائل غافل مانده‌اند و در ظاهر الفاظ گیر کرده‌اند و فکر کرده‌اند چون عذاب چیز بدی است پس هیچ کسی دلش نمی‌خواهد عذاب شود و عذاب ابدی هم خلاف عدالت خداست و امثال آن که باعث شده بعدش هم هزار و یک نظریه مطرح کنند که این مسائل را توجیه نمایند ...

نقطه;907656 نوشت:

توضیح ابدی بودن خلود در عذاب جهنم بدون توجه به ابعاد روان‌شناختی انسان و بدون توضیحات خود قرآن محال است، عجیب است که تا کنون همه از این مسائل غافل مانده‌اند و در ظاهر الفاظ گیر کرده‌اند و فکر کرده‌اند چون عذاب چیز بدی است پس هیچ کسی دلش نمی‌خواهد عذاب شود و عذاب ابدی هم خلاف عدالت خداست و امثال آن که باعث شده بعدش هم هزار و یک نظریه مطرح کنند که این مسائل را توجیه نمایند ...

سلام
عذاب ابد تحت هر عنوان و مکانیزمی که برایش تعریف کنید نهایتا متوجه خداوند است که توضیحش را در پست 24 خطاب به جناب کارشناس عرض کردم

غریبه آشنا;907718 نوشت:
سلام
عذاب ابد تحت هر عنوان و مکانیزمی که برایش تعریف کنید نهایتا متوجه خداوند است که توضیحش را در پست 24 خطاب به جناب کارشناس عرض کردم

غریبه آشنا;907609 نوشت:
سلام علیکم
اینکه شخص خودش جلوی چشمانش پرده کشیده..درست
اما آیا حقیقتا میدانسته که دارد چه میکند؟

اگر میدانست که میشد معصوم!
پس این خداوند است که انسان را ممکن الخطا آفرید
حال اگر اینها را عذاب ابد کند به این معنی است که از اول یک عده را برای عذاب آفرید نه رحمت چون از اول عاقبت آنان را میدانست
و این یعنی خشونت
مطلب روشن است


سلام،
برای رفع این مشکل رجوع کنید به حدیث عقل و جهل ... و این گفته‌ی فلاسفه که ما خلق الله المشمشة المشمشة، بل أوجدها ...
بله در علم مطلق خداوند مشخص بود که ایشان جهنمی خواهند شد، ولی در علم مطلق خداوند ما در حیطه‌ی توحید از نوع «لا حول و لا قوة الله بالله» هستیم، آنجا اراده‌ای جز اراده‌ی خدا نیست، شعوری جز شعور خدا نیست، جهنم و جهنمی و عذاب جهنم هم که باشند رنجشی نیست و درکی از سختی آن عذاب نیست، چون هنوز در مقام وحدت است و نه کثرت ... اما برای خداوند دو علم است، یک علم آن علم مطلق است و یک علم هم علم دیگری که مطلق نیست و قابل تغییر است، ان الله یثبت و یمحو، خداست که هر چه را بخواهد تثبیت می‌کند یا محو می‌گرداند، می‌خواست چنین کند حالا که بنده‌اش چنان کرد او هم آن کار دیگر را برای آن بنده‌اش می‌کند، در شب قدر برای یک سال آینده‌ی بندگان مقدرات تعیین می‌گردند، کل یوم هو فی شأن ... چشیدن عذاب جهنم و متأثر شدن از سختی آن در حیطه‌ی آن علم دوم خداوند است که در ارتباط با بندگانش می‌باشد، علم خدا از زاویه‌ی دید ارتباط خداوند با عالم مخلوق، نه از زاویه‌ی دید خودش جایی که لا مؤثر فی الوجود الا الله ... در این زاویه‌ی دید جدید دیگر خود شخص جهنمی است که عاقبت خودش را رقم می‌زند، الآن او هم در ذیل اراده‌ی خدا برای خودش اختیار و اراده‌ای دارد، عقل دارد که حجت را بر او تمام کند که باید چه بکند یا چه نکند، وجدان دارد،‌ فطرت دارد، الآن اگر اهل جهنم بشود خودش شده است، همانقدر که در زمان ارتکاب گناه می‌تواند به خودش نگاه کند که آیا اختیار بر ترک گناه دارد یا خیر و در خودش حول و قوة می‌یابد در جهنم هم در همین سطح می‌تواند سختی عذاب را بچشد و درک کند و معذّب بگردد،‌ دیگر اگر تا ابد هم در جهنم معذب بشود هم مقصر خودش هست، اینکه خداوند در علم مطلقش چه می‌دانسته است اتهامی را متوجه او نکرده و او را از ارحم‌الرحمین بودنش پایین نمی‌آورد ... درک سختی عذاب برای مخلوق در همان سطحی از وجود است که اختیار و اراده‌ی او در حین اطاعت و بندگی خدا یا نافرمان و طغیان در مقابل او در همان سطح از وجود بوده است، این سطح از وجود هم وادی علم غیرمطلق خداست، همان علمی که به جای اجل قطعی شامل اجل‌های معلق می‌شود و امثال آن ...

جناب غریبه‌ی آشنا ... بحث‌های فلسفی نوعاً همینطور هستند .... کلا بحث‌های علوم حصولی همینطور هستند ... حرف آخری در این زمینه‌ها نیست (مگر با یک تبصره) ... شما هر چه ایراد بگیرید و فکر کنید که دیگر حرف آخر را زده‌اید و ایراد روشن است و جوابی برایش نیست یک نفر می‌تواند با اضافه کردن بندها و تبصره‌هایی جوابی به همان اندازه روشن بدهد و او هم هر جوابی بدهد شما می‌توانید باز بگردید و ایراد جدیدی بیابید که باز فکر کنید حرف آخر است و جوابی برایش نیست و البته باز هم جوابی برایش هست یا می‌توان ساخت ... اجالتاً آنچه در مورد دو علم خداوند گفتم صحبت خودم نبود و در روایات معصومین علیهم‌السلام هست و در قرآن هم مؤید و مصدق دارد ...

نقطه;907757 نوشت:

سلام،
برای رفع این مشکل رجوع کنید به حدیث عقل و جهل ... و این گفته‌ی فلاسفه که ما خلق الله المشمشة المشمشة، بل أوجدها ...
بله در علم مطلق خداوند مشخص بود که ایشان جهنمی خواهند شد، ولی در علم مطلق خداوند ما در حیطه‌ی توحید از نوع «لا حول و لا قوة الله بالله» هستیم، آنجا اراده‌ای جز اراده‌ی خدا نیست، شعوری جز شعور خدا نیست، جهنم و جهنمی و عذاب جهنم هم که باشند رنجشی نیست و درکی از سختی آن عذاب نیست، چون هنوز در مقام وحدت است و نه کثرت ... اما برای خداوند دو علم است، یک علم آن علم مطلق است و یک علم هم علم دیگری که مطلق نیست و قابل تغییر است، ان الله یثبت و یمحو، خداست که هر چه را بخواهد تثبیت می‌کند یا محو می‌گرداند، می‌خواست چنین کند حالا که بنده‌اش چنان کرد او هم آن کار دیگر را برای آن بنده‌اش می‌کند، در شب قدر برای یک سال آینده‌ی بندگان مقدرات تعیین می‌گردند، کل یوم هو فی شأن ... چشیدن عذاب جهنم و متأثر شدن از سختی آن در حیطه‌ی آن علم دوم خداوند است که در ارتباط با بندگانش می‌باشد، علم خدا از زاویه‌ی دید ارتباط خداوند با عالم مخلوق، نه از زاویه‌ی دید خودش جایی که لا مؤثر فی الوجود الا الله ... در این زاویه‌ی دید جدید دیگر خود شخص جهنمی است که عاقبت خودش را رقم می‌زند، الآن او هم در ذیل اراده‌ی خدا برای خودش اختیار و اراده‌ای دارد، عقل دارد که حجت را بر او تمام کند که باید چه بکند یا چه نکند، وجدان دارد،‌ فطرت دارد، الآن اگر اهل جهنم بشود خودش شده است، همانقدر که در زمان ارتکاب گناه می‌تواند به خودش نگاه کند که آیا اختیار بر ترک گناه دارد یا خیر و در خودش حول و قوة می‌یابد در جهنم هم در همین سطح می‌تواند سختی عذاب را بچشد و درک کند و معذّب بگردد،‌ دیگر اگر تا ابد هم در جهنم معذب بشود هم مقصر خودش هست، اینکه خداوند در علم مطلقش چه می‌دانسته است اتهامی را متوجه او نکرده و او را از ارحم‌الرحمین بودنش پایین نمی‌آورد ... درک سختی عذاب برای مخلوق در همان سطحی از وجود است که اختیار و اراده‌ی او در حین اطاعت و بندگی خدا یا نافرمان و طغیان در مقابل او در همان سطح از وجود بوده است، این سطح از وجود هم وادی علم غیرمطلق خداست، همان علمی که به جای اجل قطعی شامل اجل‌های معلق می‌شود و امثال آن ...

جناب غریبه‌ی آشنا ... بحث‌های فلسفی نوعاً همینطور هستند .... کلا بحث‌های علوم حصولی همینطور هستند ... حرف آخری در این زمینه‌ها نیست (مگر با یک تبصره) ... شما هر چه ایراد بگیرید و فکر کنید که دیگر حرف آخر را زده‌اید و ایراد روشن است و جوابی برایش نیست یک نفر می‌تواند با اضافه کردن بندها و تبصره‌هایی جوابی به همان اندازه روشن بدهد و او هم هر جوابی بدهد شما می‌توانید باز بگردید و ایراد جدیدی بیابید که باز فکر کنید حرف آخر است و جوابی برایش نیست و البته باز هم جوابی برایش هست یا می‌توان ساخت ... اجالتاً آنچه در مورد دو علم خداوند گفتم صحبت خودم نبود و در روایات معصومین علیهم‌السلام هست و در قرآن هم مؤید و مصدق دارد ...

سلام
اگر ممکنه ساده و مختصر پاسخ بدید

پاسختون قانع کننده نیست

چه کسی انسان را ممکن الخطا آفرید؟
خب یک طرف چنین حالتی طبیعتا این است که اصلا همه جهنمی شوند..حالا با اختیار و هرچی
رحیم و رحمان بودن خدا چگونه ایجاب میکند که موجودی بیافریند که ممکن است فریب بخورد و تا ابد عذاب بکشد؟
همانطور که ملاحظه میکنید عذاب ابد هیچ طوری توجیه نمیشود

ارحم الراحمینی خداوند و غالب بودن او بر هر چیزی ایجاب میکند که عاقبت همه موجودات خیر باشد و اختیار آدمی نهایتا بتواند خیر و سعادت خود را تاخیر بیاندازد
همین

ابوالفضل;907480 نوشت:
ا دست خودمون رو به آب داغ بزنیم میسوزه = رفتار ==> میبینید رفتار ما یه بازخورد داشت و بازخوردش این بود که دست ما سوخت
این نمود مادی رفتار ما بود

هر کاری که انجام میدیم یه نمود باطنی هم داره = یه رفتار خلافی انجام میدیم و نمود باطنی در دنیایی دیگر داره ( بر فرض نمود سوزاندن = اتش )

نتیجه :

پس اینکه در دنیای بعدی فلان بلا سر ما خواهد امد بازخورد رفتار خودمان هست نه چیزی که شما از ان با عنوان رفتار خدا یاد کردید !


عرض سلام
مثالی که زدید متناسب با عمل و حتی عینه عمله.یعنی شما وقتی دستتان را به یه جسم داغ میزنید دستتون میسوزه.چون دست زدن به جسم داغ عینه سوختن دسته.اما در مورد نتایج اعمال در اخرت اصلا چنین تناسب و عینیتی برقرار نیست که بگیم قانونی و طبیعی و حاصل خود عمله.چرا باید نتیجه یک گناهی سوختن در آتش جهنم باشه؟ چه ربطی داره.ان هم تازه به مدت طولانی یا به قول قرآن تا ابد!
دوم اینکه هر اتفاقی در دنیا و اخرت میفته نتیجه خواست خداست.مگر شما منکر این حقیقت هستید که میگید نتیجه اعمال تنها بازخورد رفتار خودمون هست نه رفتار خدا؟
مگر قرآن نفرموده که: بزودی افرادی را که به آیات ما کفر ورزیدند در آتش سوزان جهنم می افکنیم که هرچه پوست تنشان بسوزد به پوست جدید مبدلش میسازیم تا سختی عذاب رو بچشد؟
آیا این خواست خدا و رفتار خدا با جهنمیان نیست؟

محسن;907557 نوشت:
البته برخی از علما و مفسرین، در باره چگونگی فهم عذاب ابدی مثالی بیان کردند. شخصی خودش را از بالای بلندی به سطح زمین پرتاب می کند، حاصل این عمل که در چند ثانیه انجام می شود، یا مردن و یا نقص یکی از اعضای بدن است. فرض می گیریم که این شخص بعد از سقوط نمرد، اما یکی از اعضای بدن مثل دست یا پایش را از دست داد. به دلیل معلولیت، تا زنده است باید رنج و عذاب بکشد. سقوط از بلندی در یک زمان بسیار کوتاه انجام شد، ولی نتیجه این کار چند ثانیه ای که نقص عضو و رنج شدید است، سال های سال با او خواهد بود.
اما در باره این موضوع که چه کسی حقیقتا خواسته خود را به عذاب ابدی بیندازد!

عرض سلام
من این مثالهای شما رو درک میکنم.شاید این مثالها کمی بتوانند عذاب های جهنم رو توجیه کنند.اما مشکل این است که دقیقا عداب های جهنم ان طور که این مثالهای شما و سایر علما نشان می دهند نیستند.
شما تمام آیات قرآن در مورد جهنم و همچنین سایر احادیث در مورد توصیف عذابهای جهنم رو مشاهده کنید به حرف من میرسید که عذاب های جهنم هیچ تناسبی با اعمال جهنمیان ندارند.توصیفات آیات و احادیث در مورد جهنم بسیار متنوع تر و بیشتر از توصیفات در مورد بهشت است.هر جا سخن از بهشت بود تنها مر بوط به باغها و میوه ها و نهر های زیر این درختان بوده.ولی در مورد جهنم تا دلتان بخواد از ایات و روایات توصیفات گوناگون داریم.کافیست فقط به توصیف کوشه ای از جهنم در شب معراج پیامبر که از قول ایشان نقل شده مراجعه کنید!
مانند مجازات کسی که تهمت یا غیبت میکند از زبانش آویزان شده. چه عینیت و تناسبی در این باره دیده میشه؟
اما اینکه میگم چرا عذاب های جهنم با اعمال انها متناسب به نظر نمیاد:
شما فرمودید که کسی که از بلندی خود رو به پایین می اندازد ممکن است نقص عضو مثلا قطع نخاع شود و تا اخر عمرش از این نقص رنج ببرد.و کسی هم به خدا هیچوقت اعتراض نمی کند که چرا جهان رو طوری افریدی که فلانی وقتی از بلندی افتاد قطع نخاع شد و تا اخر عمر فلج شد.چون افتادن از بلندی و قطع نخاع دقیقا متناسب و عینه هم هستن.افتادن از بلندی همان و قطع نخاع شدن همان!
اما در مورد اعمال جهنمیان این تناسب اصلا برقرار نیست و نسبت عذاب جهنم با اعمال فرد نسبت کل کهکشان ها به یک سنگ ریزه هم نمی ماند.! چگونه ممکن است کسی بخاطر یک گناه چندین هزار سال در اتش بسیار سوازن بسوزد؟ان هم اتشی که بقول پیامبر چنان سوزان و سخت است که اگر یک فرد جهنمی رو از ان اتش به اتش دنیا بندازن خواب راحت می کند!
اگر ما همین الان یک هزارم ثانیه سوزانندگی و سختی اتش جهنم رو بچشیم راضی نمیشم جنایتکار ترین و پست ترین مردمان تاریخ هم در آن تا ابد معذب بمونن.

اما حتی اگر طبق قول شما قبول هم کنیم عذاب جاوید تنها مال افرادی است که گناه سرا پای وجودشان را فرا گرفته و هیچ امیدی به هدایتشان نبود .این از قرآن بدست نمیاد بلکه حتی این عقیده توسط ایات قرآن نقض هم میشه.
نمونش این ایه :
و من یقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدین فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما(سوره نساء آیه 93)
و هر کس مومنی را به عمد بکشد مجازات او اتش جهنم است و در آن جاویدان خواهد ماند و خدا بر او خشم میگیرد و لعنتش میکند
و عذابی بسیار شدید برایش مهیا میکند.
در آیه بالا کسی که صرفا گناهی نکرده که تمام وجودش رو فرا بگیره اما با قتل فردی مومن تا ابد باید در جنم عذاب بکشد.
این آیه خود مثال نقضیست که نشان میدهد خلد عذاب های جهنم مختص انسان های بسیار شرور وکه گناه عینه وجودشون شده نیست.

Miss.Narges;907915 نوشت:
عرض سلام
مثالی که زدید متناسب با عمل و حتی عینه عمله.یعنی شما وقتی دستتان را به یه جسم داغ میزنید دستتون میسوزه.چون دست زدن به جسم داغ عینه سوختن دسته.اما در مورد نتایج اعمال در اخرت اصلا چنین تناسب و عینیتی برقرار نیست که بگیم قانونی و طبیعی و حاصل خود عمله.چرا باید نتیجه یک گناهی سوختن در آتش جهنم باشه؟ چه ربطی داره.ان هم تازه به مدت طولانی یا به قول قرآن تا ابد!

فرق اینجاست که در فرض مثال انسان نتیجه رفتارش رو عینی و آنی میبینه و در رابطه با رفتار گناه نه !
و باز خوردش رو در دنیایی دیگر ( چون این دنیا ظرفیت لازم رو نداره تا بازخوردش رو عینی و آنی دریافت کنه)

یه مثال دیگه :

کشاورزی گندمی میکاره و نتیجه ی رفتارش رو نمی تونه آنی دریافت کنه و باید منتظر باشه تا با طی مراحلی بازخورد رفتارش رو ببینه !
چون برای اینکه نتیجه رفتارش رو انی دریافت کنه مستلزم این هست که به اینده سفر کنه و ببینه که گندمی که کاشته چقدر محصول میده و نتیجه اش چی میشه

وقتی گندم میکاره قانون این هست که گندم درو خواهد کرد

وقتی نیکی بکاره قانون این هست که نیکی دریافت خواهد کرد و بدی هم بکاره بدی دریافت کرد .

ایا شما دوس دارید کسی که مال حرام میخوره (بدی) ، قانون جهانی این میشد که که نیکی درو میکرد ؟

Miss.Narges;907915 نوشت:
دوم اینکه هر اتفاقی در دنیا و اخرت میفته نتیجه خواست خداست.مگر شما منکر این حقیقت هستید که میگید نتیجه اعمال تنها بازخورد رفتار خودمون هست نه رفتار خدا؟
مگر قرآن نفرموده که: بزودی افرادی را که به آیات ما کفر ورزیدند در آتش سوزان جهنم می افکنیم که هرچه پوست تنشان بسوزد به پوست جدید مبدلش میسازیم تا سختی عذاب رو بچشد؟
آیا این خواست خدا و رفتار خدا با جهنمیان نیست؟

ما هر رفتاری که انجام میدیم در طول اراده خداست ( یعنی منشا هر رفتار خداست )

منتها با این شرط که شروع کننده رفتار خودم هستم و با اختیار انجام میدم .

ماهی درون تنگ اب حرکت میکنه با اختیار خودش ولی اگه اب نباشه حرکتش معنایی نداره = در اصل حرکتش برمیگرده به وجود اب

ما اگر بد باشیم خواست خدا بد بودن ماست
اگر خوب باشیم خواست خدا در جهت خوب بودن ماست

ابوالفضل;907948 نوشت:
ایا شما دوس دارید کسی که مال حرام میخوره (بدی) ، قانون جهانی این میشد که که نیکی درو میکرد ؟

من از این لحاظ مشکلی ندارم که چرا جهنم وجود داره. همان طور که بهشت لازم بود خلق بشه تا پاداش کارهای خوب انسان داده بشه
جهنم هم لازمه خلق بشه که جزای اعمال بد انسانها داده بشه.
پس من با فلسفه وجود جهنم هیچ مشکلی ندارم.مشکل من اینه که عذاب های جهنم از گناهان انسانها خیلی خیلی بیشتره.
و هیچ تناسبی دیده نمیشه.در حالیکه اگر جزای گناه فردی مثل جزای پایین افتادن فردی از بلندی میبود کسی مشکلی نداشت.
چون کسی که ان قدر عقل و تعادل روانی ندارد که خود را از بلندی به پایین پرت میکنه بایدم تا ابد بمیره یا تا ابد نقص عضو پیدا کنه.
حماقت و بی خردی این کار بایدم نتیجش نقص عضو یا مرگ باشه
اما کسی که حتی یه گنا داره و باید بابت اون در جهنم عذاب ببینه که عذابش اصلا قابل تصورم نیست این دیگه مثل روز واضحه که هیچ تناسبی نداره و هیچ عینیتی دیده نمیشه.به احادیثی که در مورد عواقب گناهان در کتابهای مختلف بیان شده مراجعه کنید تا ببینید که هیچ عینیت و تناسبی بین گناهان و جزای انها دیده نمیشه.
همچنین اشکال دوم من خلد جهنمیان و یا حالا فرض بکنیم خلد بعضی از جهنمیان در اتش جهنمه که واقعا دلیل انرا نفهمیدم .مگر سختی عذاب جهنم کمه که تازه باید خلد عذاب هم داشته باشند؟ چقدر باید در آتش جهنم بسوزن؟
صد سال؟هزار سال؟یک میلیارد سال؟ خیر تا ابد.ان هم در اتشی که اگر کسی رو از اون بیارن بندازن اتش دنیا خواب راحت میکنه. بله قرآن خودش خلد عذاب جهنم رو واضح گفته.خدا که زیر حرفش نمیزنه.اگر بزنه که دیگه خدانیست.شما هم چنین انتظاری از خدا ندارید که با کسی شوخی کنه یا صرفا بخواد بنده اش رو دروغکی بترسونه

Miss.Narges;908011 نوشت:
من از این لحاظ مشکلی ندارم که چرا جهنم وجود داره. همان طور که بهشت لازم بود خلق بشه تا پاداش کارهای خوب انسان داده بشه
جهنم هم لازمه خلق بشه که جزای اعمال بد انسانها داده بشه.
پس من با فلسفه وجود جهنم هیچ مشکلی ندارم.مشکل من اینه که عذاب های جهنم از گناهان انسانها خیلی خیلی بیشتره.
و هیچ تناسبی دیده نمیشه.در حالیکه اگر جزای گناه فردی مثل جزای پایین افتادن فردی از بلندی میبود کسی مشکلی نداشت.
چون کسی که ان قدر عقل و تعادل روانی ندارد که خود را از بلندی به پایین پرت میکنه بایدم تا ابد بمیره یا تا ابد نقص عضو پیدا کنه.
حماقت و بی خردی این کار بایدم نتیجش نقص عضو یا مرگ باشه
اما کسی که حتی یه گنا داره و باید بابت اون در جهنم عذاب ببینه که عذابش اصلا قابل تصورم نیست این دیگه مثل روز واضحه که هیچ تناسبی نداره و هیچ عینیتی دیده نمیشه.به احادیثی که در مورد عواقب گناهان در کتابهای مختلف بیان شده مراجعه کنید تا ببینید که هیچ عینیت و تناسبی بین گناهان و جزای انها دیده نمیشه.
همچنین اشکال دوم من خلد جهنمیان و یا حالا فرض بکنیم خلد بعضی از جهنمیان در اتش جهنمه که واقعا دلیل انرا نفهمیدم .مگر سختی عذاب جهنم کمه که تازه باید خلد عذاب هم داشته باشند؟ چقدر باید در آتش جهنم بسوزن؟
صد سال؟هزار سال؟یک میلیارد سال؟ خیر تا ابد.ان هم در اتشی که اگر کسی رو از اون بیارن بندازن اتش دنیا خواب راحت میکنه. بله قرآن خودش خلد عذاب جهنم رو واضح گفته.خدا که زیر حرفش نمیزنه.اگر بزنه که دیگه خدانیست.شما هم چنین انتظاری از خدا ندارید که با کسی شوخی کنه یا صرفا بخواد بنده اش رو دروغکی بترسونه

بحث
بحث جدیدی اینجا پیش میاد با عنوان تناسب میان کیفر و عمل

در همین دنیای مادی ما عمل خلافی اگر انجام دهیم توسط قاضی محاکمه میشویم و حکمی طی بررسی شواهد و ... صادر میشه ( کیفرهای قراردادی و اجتماعی )
اینجا باید تناسب میان عمل خلاف و کیفر رو در نظر گرفت. و می تونیم اعتراض کنیم به رای قاضی . چرا ؟
چون کیفر از خارج و بصورت قراردادی بر عمل ما صادر شده .

اما مجازات اخروی رابطه تکوینی با عمل داره و همان عین عمل هست ایا میتونیم اینجا بحث تناسب داشتن و نداشتن رو مطرح کنیم ؟ خیر
چون مجالی برای این نیست . ما عمل گناهی رو انجام میدیم که اثر اخرویش ما رو گرفتار میسازه نه اینکه مانند حکم قراردادی بر ما صادر بشه ! و اعتراض کنیم !

کسی میتونه اعتراض کنه وقتی به گاز کبریت میزنیم چرا میسوزه ؟ چون این مربوط به ذات گاز هست که با عمل کبریت زدن آتیش ایجاد میشه و میسوزه

[=pasokhgoo]در قران امده : آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی می‏خورند ، آتش در شکم خود وارد می‏کنند
مثل قضیه بالاست که کسی که مال یتیم بخوره بصورت اتش گریبانش رو میگیره چون عین عمل ذاتش اینه و نمی تونیم اعتراض کنیم مال یتیم چرا میسوزاند ؟ چون ذاتش این هست
نمیشه به گاز کبریت بزنیم نسوزه و یا اعتراض کنیم چرا سوخت

کسی که سم بخوره مسموم میشه ( چه بزرگ و بی گناه و . . ) و کس نمیتونه اعتراضی کنه سم چرا فلانی رو مسموم کرد ؟ ذات سم کشنده هست

[=book antiqua]«بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»

[=IranSans]آری! کسانی که مرتکب گناه شوند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود و آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود.

هر گناهی باعث نمیشه که انسان در ابد در جهنم باشه و عذاب ببینه . در ایه بالا نکته جالبی هست .
اگر فردی گناهی انجام داد و به حدی پیشروی کرد که سراسر وجودش رو گرفت اهل اتش میشه و ابدی

[=pasokhgoo]إِن‌َّ اللَّه‌َ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَک بِه‌ِ وَیغْفِرُ مَا دُون‌َ ذَ َلِک لِمَن یشَآءُ؛ خداوند [هرگز] شرک را نمی‌بخشد! و کم‌‌تر از آن را برای هر کس بخواهد [و شایسته بداند] می‌بخشد!»

بحث اینکه خداوند چه کسانی رو نجات میده و مورد مغرت خودش قرار میده ( از اعمالی که انجام داده و گریبانشان را گرفته ) واقعا در حد درک ما نیست و به هیچ وجه نمی تونیم حکمی صادر کنیم که ایا فلانی که فلان حد گناه کرده ابدی میشه و یا نمیشه و غیره .

غریبه آشنا;907609 نوشت:
سلام علیکم
اینکه شخص خودش جلوی چشمانش پرده کشیده..درست
اما آیا حقیقتا میدانسته که دارد چه میکند؟
اگر میدانست که میشد معصوم!
پس این خداوند است که انسان را ممکن الخطا آفرید
حال اگر اینها را عذاب ابد کند به این معنی است که از اول یک عده را برای عذاب آفرید نه رحمت چون از اول عاقبت آنان را میدانست
و این یعنی خشونت
مطلب روشن است
بسم الله الرحمن الرحیم.
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و دیگر همراهان گرامی
در جواب اشکال شما می توان گفت:
بله انسان در حقیقت می داند که چه می کند. زیرا هر کسی با دو رسول آفریده می شود. رسول باطن و رسول ظاهر. اما رسول باطن که وجدان و فطرت می باشد به انسان هشدار می دهد که اگر در مسیر خطا گام بر دارد، او را آگاه کند(این موارد معمولا شامل ظلم هایی می شود که اگر توصیه دین هم نبود، انسان با و جدان یا عقل خود آن را می فهمید . مثل بدی ظلم و خوبی احسان یا بدی دروغ و خوبی صداقت که حسن وقبح این ها ذاتی است و شرع هم آن را تایید می کند) و هم رسولان ظاهری که پیامبران اند راه هدایت را به او نشان می دهند.آری انسان می داند که چه می کند، اما چون معصوم نیست در برابر وسوسه های شیطان قرار می گیرد که اگر تبشیر و تنذیر رسولان مرسل نبود تا حجت را بر او تمام کنند (چون ارسال رسل برای کامل کردن حجت است.)
در این صورت اگر خطایی می کرد که ظاهرا حسن و قبح ذاتی نداشت، و دستوری از شرع برای آن نیامده بر عکس آن عمل مطابق میل و لذات نفسانی اش بود؛نزد خدای متعال معذور بود. مثل آشامیدن شراب و یا ارتکاب قمار و یا گرفتن ربا و...اما خوش بختانه اسباب هدایت فراهم است و بشر نمی تواند برای انجام گناه عذر بیاورد.
در کتاب خدا آمده است که هیچ امتی نیست جز آن که برای آن پیامبری مبعوث شده است تا راه مستقیم را به آن ها بنماید.
"وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون" سوره یونس،آیه 47
براى هر امّتى، رسولى است. هنگامى كه رسول شان به سوى آنان بيايد، به عدالت در ميان آن ها داورى مى‏شود و ستمى به آن ها نخواهد شد.
علاوه، انسان اگر چه غیر معصوم آفریده شد، اما هیچ گاه مسلوب الاختیار نیست. او صاحب اراده و شعور است. پس هنگامی که بر سر دو راهی قرار گیرد، با انتخاب خود راه خوب یا بد را بر می گزیند."إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً"(1) سوره انسان آیه 3
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس.
پس معلوم می شود که راه هدایت به انسان نشان داده شده است.بنا بر این هیچ عذری پذیرفته نیست.
بله انسان غیر معصوم ممکن الخطا یا جایز الخطا است. زیرا از ملکه عصمت بهره ای ندارد تا باطن گناه را مشاهده و از خبث آن مطلع شود اما اسباب هدایت برای او فراهم است.
انسان بی هدف آفریده نشده است.خدای متعال انسان وجنیان را به هدف عبادت و شناختش آفرید نه برای جهنم.در غیر این صورت آن خدا ارزش پرستیدن نداشت."وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون" سوره ذاریات آیه 56
من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)
انسان موجودی ممتاز و دارای شرافت است،اما قدر خودش را نمی داند و به همین دلیل، ظلوم و جهول است.
"إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا" سوره احزاب،آیه 72
ما امانت (تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمان ها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، آن ها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند، امّا انسان آن را بر دوش كشيد.او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)
اما اشکال وارد کردید خدا یک عده را از اول برای عذاب آفرید نه رحمت چون از اول عاقبت آنان را می دانست و این یعنی خشونت!
در جواب می گوییم علم خدا بر این که در آینده چه اتفاقی برای بشر می افتد، موجب رفع تکلیف انسان ها نمی شود.
این انسان است که با اختیارو اراده خود عملی را انجام می دهد که از دایره علم الهی بیرون نیست.
به بیان دیگر:خدا می داند بشری را خلق کرده با علم و اراده خود مرتکب گناه می شود.اما علم خدا موجب جبر نیست.مثل معلمی که اول سال می داند دانش آموزی که درس نمی خواند آخر سال نباید در انتظار قبولی باشد.
معلم هیچ نقشی در نمره نیاوردن شاگرد ندارد زیرا شاگرد بر اثر تنبلی و سستی درس نخوانده. شاگرد می دانسته که اگر درس نخواند عاقبتش این خواهد شد. معلم نیز این را می داند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

بسم الله الرحمن الرحیم.
خدمت دوستان گرامی عرض کنم گاهی برخی از مباحث از مسیر اصلی پرسش خارج و پرسش ها و پاسخ های غیر مرتبط مطرح می شود.
پس همه عزیزان سعی کنند پاسخ های خود را در چار چوب پرسش قرار دهند. به هر حال آن چه از ظاهر آیات شریفه قرآن فهم می شود این است که برای عده ای عذاب ابدی وجود دارد. ابن را ظاهر آیات به ما می نماید. اما این ابدیت در قیامت که زمان دنیایی در آن متصور نیست چگونه تفسیری دارد، خدا می داند.اما به طور حتم هر عملی عکس العملی دارد. گاهی عکس العمل یک عمل ظالمانه، بسیار سنگین و خسارت بار است.و وعده خلد مربوط به آن عکس العمل است. اما معنای خلد در قیامت چگونه است، بشر قادر به فهم آن نیست و تا زنده است آن را درک نخواهد کرد . با این حال خدمت همراهان گرامی عرض کردم برخی از انسان ها به دلیل آن که بسیار ظلم و گناه می کنند، از حالت انسانی خارج می شوند. به طوری که در جهان دیگر، صورت واقعی شان آشکار می شود. پس دیگر آن انسانی که در دنیا می زیستند نخواهند بود. بلکه صورتی از آتش خواهند شد. همان طور که در آیات اشاره شده است که از برخی از انسان ها به عنوان هیزم آتش استفاده خواهد شد.
پس با این توجیه می توان عذاب ابدی را برای برخی تصور کرد که از حالت انسانی خارج شده چهره دیگری می گیرند که شاید دیگر شناخته هم نشوند.تکلیف ما این است که به آن چه قرآن و روایات می فرمایند معتقد و پای بند باشیم و سعی کنیم در مسیر بندگی خدا باشیم. در آن صورت فهم آیات قرآن برای ما بسیار آسان و نور الهی در دل های ما تابان خواهد شد.
متاسفانه برخی از شبهات که انشا الله شبهات عزیزان از آن جمله نباشد،بیشتر در اثر وسوسه های شیطانی در ذهن انسان شکل می گیرد.مشکل از خود ما است که دوست نداریم پلی میان دنیا و آخرت درست و از آن عبور کنیم.
و الله العالم.

غریبه آشنا;907787 نوشت:
سلام
اگر ممکنه ساده و مختصر پاسخ بدید

پاسختون قانع کننده نیست


سلام،
ساده و مختصر: لا حول و لا قوة الله بالله ... این توحید افعالی است ... حالا شما به خودتان نگاه کنید و ببینید که اگر قصوری کردید حقیقتاً مجبور بودید یا کاهی کرده‌اید و امکان انجام عمل درست را داشته‌اید و فرصتش را از دست دادید؟ ... می‌بینید که در اینجا برای خودتان هم یک حول و قوة سراغ پیدا کرده‌اید ... این حول و قوه چقدر برایتان واقعی است و می‌توانید درکش کنید؟ به همان اندازه هم عذاب جهنم برای کسی که اشتباه می‌کند و جبرانش نمی‌کند و نسبت به غفران خدا هم حسن ظن ندارد واقعی خواهد بود، آنقدر که پوست بدنش بسوزد، آنقدر که دلش آتش بگیرد و رنج بکشد ... این درک واقعی به همان میزانی واقعی است که آن تجربه‌ی اختیار و اراده و قوت در دنیا واقعی بود، حالا در مقیاسی که لا حول و لا قوة الله بالله باشد طبیعی است که درکی هم از رنجش و عذاب نباشد، اینکه خداوند قطعاً از همان ابتدا بداند که چه کسی اهل عذاب ابد است در آن مقیاس است که توحید افعالی هم در همان مقیاس است و در این مقیاس غیر خدا هم کسی درک و شعور و احساسی ندارد که دم از عذاب ابدی برای جهنمیان و امثال آن بزنیم ... عذاب جهنم و لذت بهشت در مقیاسی است که انسان‌ها هر کسی جداگانه درک و شعور داشته و لذت و الم را فهم می‌کند و از آن مشعوف یا رنجور می‌گردد، در همان مقیاسی که اراده و اختیار و قوت هم داشته است که کار درست کند یا کار غلط، در نتیجه اگر به عذاب ابدی گرفتار شد سرنوشتش را خودش رقم زده است و ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم ...
در ان مقیاسی که همه چیز جبری به نظر می‌رسد درکی از لذت و الم برای مخلوق نیست، در آن مقیاسی که اختیار هم هست تجربه‌ی لذت و الم هم هست ...
غریبه آشنا;907787 نوشت:
خب یک طرف چنین حالتی طبیعتا این است که اصلا همه جهنمی شوند..حالا با اختیار و هرچی

از دید ما بله، ولی خدا از ابتدا می‌داند که همه جهنمی نخواهند شد ... همچنانکه با آنکه هر کسی که زنده است از نگاه اختیار امکان دارد توبه کرده و رستگار شود ولی خدا به ایشان وعده‌ی عذاب می‌دهد، مثل ابلیس که زنده است و می‌تواند توبه کند ولی نکرده و نخواهد کرد ...
غریبه آشنا;907787 نوشت:
چه کسی انسان را ممکن الخطا آفرید؟
...
رحیم و رحمان بودن خدا چگونه ایجاب میکند که موجودی بیافریند که ممکن است فریب بخورد و تا ابد عذاب بکشد؟
همانطور که ملاحظه میکنید عذاب ابد هیچ طوری توجیه نمیشود

ارحم الراحمینی خداوند و غالب بودن او بر هر چیزی ایجاب میکند که عاقبت همه موجودات خیر باشد و اختیار آدمی نهایتا بتواند خیر و سعادت خود را تاخیر بیاندازد
همین


خدا انسان را ممکن‌الخطا خلق کرد ... می‌پرسید که رحمان و رحیم بودن خداوند چگونه ایجاب کرده است که موجودی بیافریند که ممکن است فریب بخورد و تا ابد عذاب بکشد؟ ... رحمان و رحیم بودن خدا ایجاب کرد که عقل را خلق کند، خودش فرمود که عقل بهترین خلقت اوست، به عقل فرمود برو عقب و رفت و فرمود برگرد جلو آن هم برگشت، بعد فرمود که بالاتر از تو خلق نکرده‌ام، در مقابل تو پاداش می‌دهم و در مقابل تو عقوبت خواهم داد ... خدا انسان ممکن‌الخطا را مجهز کرد به بهترین مخلوقش که عقل است و فرمود که از این عقل خود پیروی کن، تا جایی هم انسان را از انجام گناه باز می‌دارد و سنگ سر راه گناه کردنش می‌اندازد، ولی اگر انسان اصرار کرد بر اینکه تابع شهواتش باشد دیگر رهایش می‌کند و کسی را که خداوند رها کرده باشد چه کسی می‌تواند نجاتش دهد؟ ... یعنی شخص باید حتماً با اصرار نافرمانی از عقل را انتخاب کند تا مستوجب عذاب گردد ... خواهید گفت که او نافرمانی عقل را برمی‌گزیند چون گمان می‌کند که خیرش در آن شهوات است، اگر می‌دانست که چه عذابی در انتظارش هست و به جای لذت از ابتدا همان رنجش را در آن انتخاب می‌یافت آن را انتخاب نمی‌کرد، بله درست است، ولی این ویژگی مختار بودن اوست نه عاقل بودنش، مختار کسی است که میل به انتخاب خیر داشته باشد، اگر شهواتش چیز بدی را بطلبند هم ابتدا آن چیز بد را در نظر او بزک کرده و زینت می‌دهند تا بدلی برای خیر شود و سپس شخص آن را انتخاب می‌کند، این ویژگی مختار بودن است، حال آنکه وظیفه‌ی انسان عاقل بودنش هست و نسبت به عقل است که جزا و عقاب داده می‌شود ... مگرنه اختیار را همه دارند، یعنی همه میل به خیر دارند و این در ذات همه‌ی انسان‌هاست ... فرق انسان‌ها در این است که خیرشان را چطور تشخیص می‌دهند، گروهی با عقل و گروهی با فریب (غرور) و شهوت و توهمات متفاوتی که جای خوب و بد را در ذهنشان جابجا می‌کند ... این همان تقابل عقل و جهل است ... بهشت نتیجه‌ی عاقل بودن و جهنم نتیجه‌ی جاهل بودن است ... عقل خودش پیامبر باطنی است و پیامبران هم حجت‌های ظاهری بودند تا اگر کسی جاهل به درب جهنم رسید حجت بر او تمام شده باشد و در این جهالتش مقصّر باشد و نه فقط قاصر ... اگر مقصر نبود و فقط قاصر بود ایراد شما وارد بود ولی اگر مقصر بود چه؟ خوب مقصر است و تنبیه می‌شود ... با عقل مخالفت کرده است، دستور عقل این است که اگر نمی‌دانی چیزی نگو و کاری نکن ولی او در مقابل عقلش سکوت نکرده بلکه مخالفت کرده است ...
می‌پرسید چرا خداوند انسان را اینطور آفرید؟ ... خوب برادر خداوند مخلقات دیگری هم دارد که اینطور نباشند، یا خیلی اینطور نباشند، مثل ملائکة، مثل حیوانات، مثل گیاهان و جمادات ... انسان اما ویژگی‌اش این است که پتانسیل رشد و صعود یا تنزل و سقوطش از سایر موجودات بیشتر باشد

در مورد عذاب ابد هم که گفتم، شخص جهنمی مدام خودش را شایسته‌ی عذاب‌های بعدی می‌کند چون شاکله‌اش بد شده است: کل یعمل علی شاکلته ... در همان جهنم هم خودش را از خدا بزرگتر می‌بیند و تکبر دارد! ... بله گناهانش را بزرگ‌تر از آنی می‌داند که خدا بتواند یا بخواهد ببخشد، یعنی زشتی خودش را از غفران خودش بزرگ‌تر می‌بیند، مگرنه که در همان جهنم هم اگر بگوید که خدایا ان ذنوبی عظیم غفرانک اعظم من ذنوبی خداوند می‌بخشدش، ولی او چنین چیزی را نخواهد گفت، مگرنه در همان قیامت هم خبرش در روایات به ما رسیده که کسی ولو به ظاهر ادعا می‌کند که خدایا به بخشش تو امید داشتم و خدا خطاب می‌کند که او را از راه جهنم بازگردانده و به سوی بهشت ببرند ... تمام مسأله‌ی بهشت و جهنم بر سر حسن ظن به خدا و سوء ظن به خداست ... و جهنمیان کسانی هستند که از رحمت خدا مأیوسند و به او سوء ظن دارند و بهشتیان کسانی هستند که سابقه‌ی رحمت خدا را دستمایه‌ی حسن ظن به خدا قرار می‌دهند ... نعمات بهشتی هم بر همین اساس تا ابد برایشان تمدید می‌شود، چرا که مدام در بهشت بر نعمات خدا شکر می‌ورزند و در توجه به خدا هستند، اگرچه در بهشت دیگر عباداتی مثل نماز و روزه و زکات و امثال آن را نداریم ...

بیشتر از این هم می‌توان توضیح داد ولی همین مقدار هم باید کفایت کند ... اگرچه به نظر خودم از بحث اصلی تاپیک دور نشده‌ایم و به نظرم می‌رسد سؤال شما هم در راستای سؤال اصلی آغازگر تاپیک است و احتمالاً باید سؤال ایشان هم باشد، ولی شاید گوشه‌ای از منظور کارشناس تاپیک که برخی دارند از موضوع اصلی دور می‌شوند متوجه ما باشد و در نتیجه ترجیح می‌دهم دیگر بیش از این در این تاپیک این بحث را ادامه ندهم ...

نقطه;908088 نوشت:

خدا انسان را ممکن‌الخطا خلق کرد ... می‌پرسید که رحمان و رحیم بودن خداوند چگونه ایجاب کرده است که موجودی بیافریند که ممکن است فریب بخورد و تا ابد عذاب بکشد؟ ... رحمان و رحیم بودن خدا ایجاب کرد که عقل را خلق کند، خودش فرمود که عقل بهترین خلقت اوست، به عقل فرمود برو عقب و رفت و فرمود برگرد جلو آن هم برگشت، بعد فرمود که بالاتر از تو خلق نکرده‌ام، در مقابل تو پاداش می‌دهم و در مقابل تو عقوبت خواهم داد ... خدا انسان ممکن‌الخطا را مجهز کرد به بهترین مخلوقش که عقل است و فرمود که از این عقل خود پیروی کن، تا جایی هم انسان را از انجام گناه باز می‌دارد و سنگ سر راه گناه کردنش می‌اندازد، ولی اگر انسان اصرار کرد بر اینکه تابع شهواتش باشد دیگر رهایش می‌کند و کسی را .

سلام
بله خداوند عقل داد اما عقل کامل را به افراد کمی داد
اون افراد کم هم اختیار دارند و از روی اختیار خطا نمیکنند اما عقل کاملشون سبب است
عقل که کامل نباشه همینه..همینی که الآن هست و گریزی هم از آن نیست
خدا اراده نکرده همه انسانها مثل معصومین اختیارا گناه نکنند
پس اختیار نکرده که همه عاقبت بخیر شوند
روشن شد گرامی؟
دو دو تا چهارتا

اگر پاسخی دارید
کوتاه باشه

محسن;908039 نوشت:
غریبه آشنا;907609 نوشت:
سلام علیکم
اینکه شخص خودش جلوی چشمانش پرده کشیده..درست
اما آیا حقیقتا میدانسته که دارد چه میکند؟
اگر میدانست که میشد معصوم!
پس این خداوند است که انسان را ممکن الخطا آفرید
حال اگر اینها را عذاب ابد کند به این معنی است که از اول یک عده را برای عذاب آفرید نه رحمت چون از اول عاقبت آنان را میدانست
و این یعنی خشونت
مطلب روشن است
بسم الله الرحمن الرحیم.
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و دیگر همراهان گرامی
در جواب اشکال شما می توان گفت:
بله انسان در حقیقت می داند که چه می کند. زیرا هر کسی با دو رسول آفریده می شود. رسول باطن و رسول ظاهر. اما رسول باطن که وجدان و فطرت می باشد به انسان هشدار می دهد که اگر در مسیر خطا گام بر دارد، او را آگاه کند(این موارد معمولا شامل ظلم هایی می شود که اگر توصیه دین هم نبود، انسان با و جدان یا عقل خود آن را می فهمید . مثل بدی ظلم و خوبی احسان یا بدی دروغ و خوبی صداقت که حسن وقبح این ها ذاتی است و شرع هم آن را تایید می کند) و هم رسولان ظاهری که پیامبران اند راه هدایت را به او نشان می دهند.آری انسان می داند که چه می کند، اما چون معصوم نیست در برابر وسوسه های شیطان قرار می گیرد که اگر تبشیر و تنذیر رسولان مرسل نبود تا حجت را بر او تمام کنند (چون ارسال رسل برای کامل کردن حجت است.)
در این صورت اگر خطایی می کرد که ظاهرا حسن و قبح ذاتی نداشت، و دستوری از شرع برای آن نیامده بر عکس آن عمل مطابق میل و لذات نفسانی اش بود؛نزد خدای متعال معذور بود. مثل آشامیدن شراب و یا ارتکاب قمار و یا گرفتن ربا و...اما خوش بختانه اسباب هدایت فراهم است و بشر نمی تواند برای انجام گناه عذر بیاورد.
در کتاب خدا آمده است که هیچ امتی نیست جز آن که برای آن پیامبری مبعوث شده است تا راه مستقیم را به آن ها بنماید.
"وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون" سوره یونس،آیه 47
براى هر امّتى، رسولى است. هنگامى كه رسول شان به سوى آنان بيايد، به عدالت در ميان آن ها داورى مى‏شود و ستمى به آن ها نخواهد شد.
علاوه، انسان اگر چه غیر معصوم آفریده شد، اما هیچ گاه مسلوب الاختیار نیست. او صاحب اراده و شعور است. پس هنگامی که بر سر دو راهی قرار گیرد، با انتخاب خود راه خوب یا بد را بر می گزیند."إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً"(1) سوره انسان آیه 3
ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس.
پس معلوم می شود که راه هدایت به انسان نشان داده شده است.بنا بر این هیچ عذری پذیرفته نیست.
بله انسان غیر معصوم ممکن الخطا یا جایز الخطا است. زیرا از ملکه عصمت بهره ای ندارد تا باطن گناه را مشاهده و از خبث آن مطلع شود اما اسباب هدایت برای او فراهم است.
انسان بی هدف آفریده نشده است.خدای متعال انسان وجنیان را به هدف عبادت و شناختش آفرید نه برای جهنم.در غیر این صورت آن خدا ارزش پرستیدن نداشت."وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون" سوره ذاریات آیه 56
من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند)
انسان موجودی ممتاز و دارای شرافت است،اما قدر خودش را نمی داند و به همین دلیل، ظلوم و جهول است.
"إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا" سوره احزاب،آیه 72
ما امانت (تعهّد، تكليف، و ولايت الهيّه) را بر آسمان ها و زمين و كوه‏ها عرضه داشتيم، آن ها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسيدند، امّا انسان آن را بر دوش كشيد.او بسيار ظالم و جاهل بود، (چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد)
اما اشکال وارد کردید خدا یک عده را از اول برای عذاب آفرید نه رحمت چون از اول عاقبت آنان را می دانست و این یعنی خشونت!
در جواب می گوییم علم خدا بر این که در آینده چه اتفاقی برای بشر می افتد، موجب رفع تکلیف انسان ها نمی شود.
این انسان است که با اختیارو اراده خود عملی را انجام می دهد که از دایره علم الهی بیرون نیست.
به بیان دیگر:خدا می داند بشری را خلق کرده با علم و اراده خود مرتکب گناه می شود.اما علم خدا موجب جبر نیست.مثل معلمی که اول سال می داند دانش آموزی که درس نمی خواند آخر سال نباید در انتظار قبولی باشد.
معلم هیچ نقشی در نمره نیاوردن شاگرد ندارد زیرا شاگرد بر اثر تنبلی و سستی درس نخوانده. شاگرد می دانسته که اگر درس نخواند عاقبتش این خواهد شد. معلم نیز این را می داند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

سلام مجدد

امام معصوم فرموده که سوال کلید دانایی است
حالا شما اسمش رو وسوسه شیطانی میگذارید باشه ولی به هر حال سوالی طرح شده که پاسخ خودش را میطلبد

نگاه کنید
انسان کامل هم اختیار دارد درسته؟ و معصوم بودنش اختیارش را نفی نکرده و علیرغم اینکه معصوم است مجبور هم نیست یعنی اعمالش بی ارزش نیست..درست؟
اما خداوند چنین اراده ایی برای مابقی انسانها نکرده و عقل کامل بهشون نداده پس عقلا و منطقا ممکنه که گمراه شوند و میشه گفت قطعا این اتفاق میوفته
خب این یعنی که خدا ارداه نکرده که همه انسانها اختیارا مثل معصومین عاقبت به خیر باشند
چه پاسخی دارید؟ بفرمایید

در مورد علم الهی هم بنده نگفتم جبر
بلکه سوال کردم که رحمت و خیر خدا به مخلوقی که از ابتدا میدانست اختیارا معذب میشود...چه میشود؟

غریبه آشنا;908121 نوشت:
سلام
بله خداوند عقل داد اما عقل کامل را به افراد کمی داد
اون افراد کم هم اختیار دارند و از روی اختیار خطا نمیکنند اما عقل کاملشون سبب است
عقل که کامل نباشه همینه..همینی که الآن هست و گریزی هم از آن نیست
خدا اراده نکرده همه انسانها مثل معصومین اختیارا گناه نکنند
پس اختیار نکرده که همه عاقبت بخیر شوند
روشن شد گرامی؟
دو دو تا چهارتا

سلام
عقل کامل و عقل ناقص فرقشان در تعداد موضوعاتی است که عقل می‌تواند راهنمایی کند نه اینکه عقل ناقص توصیه‌های اشتباهی بکند ... عقل معصوم است چه عقلِ معصوم باشد و چه عقل افراد عادی ... پاداش و جزا هم به اندازه‌ی عقل افراد خواهد بود، کسی که عقلی نداشته و مجنون است بازخواست هم نمی‌شود ... خداوند فرمود که لا یکلف الله نفسا الا وسعها و اختیار کرده است که همه با عمل به تکلیف مطابق وسع خودشان رستگار شوند اما کسی را مجبور نمی‌کند راه سعادت را اختیار کند ...
غریبه آشنا;908121 نوشت:
اگر پاسخی دارید
کوتاه باشه

فکر نکنید دوست دارم وقت زیادی بگذارم تا زیاد بنویسم و به کارهای دیگرم نرسم ... اگر زیاد می‌نویسم شاید فکر می‌کنم که لازم است، ممکن است اشتباه کنم ولی تشخیص شخصی‌ام اینطور بوده است، دفعه‌ی قبل هم که جواب دادم مجبور شدم همان جوابی که سعی کرده بودم خلاصه‌وار بگویمش را در پی فرمایش شما شرح دوباره‌ای بدهم ...

نقطه;908240 نوشت:

سلام
عقل کامل و عقل ناقص فرقشان در تعداد موضوعاتی است که عقل می‌تواند راهنمایی کند نه اینکه عقل ناقص توصیه‌های اشتباهی بکند ... عقل معصوم است چه عقلِ معصوم باشد و چه عقل افراد عادی ... پاداش و جزا هم به اندازه‌ی عقل افراد خواهد بود، کسی که عقلی نداشته و مجنون است بازخواست هم نمی‌شود ... خداوند فرمود که لا یکلف الله نفسا الا وسعها و اختیار کرده است که همه با عمل به تکلیف مطابق وسع خودشان رستگار شوند اما کسی را مجبور نمی‌کند راه سعادت را اختیار کند ...

اولا که عقل کامل یقین دارد به امور اخروی ولی عقل ناکامل همیشه در ظن است و برای همین هم در انکار بروی ایمان همیشه باز است
بازم میگم...خداوند تکوینا اراده نکرده که آدمی گمراه نشود
در غیر اینصورت همگی می بایست معصوم و کامل باشند
معصوم بودن مجبور بودن نیست بلکه اراده شده افرادی به اراده خود معذب نشوند..خود قرآن داره میگه ما تعدادی را مطهر و بی عیب قرار دادیم
این یعنی چی؟

دوما
پرسیدیم که خیر و مهربانیت خداوند در مورد مخلوقی که خود آفریده و از اول هم میدانست که به اختیار خود در عذاب جاودان میشود چه میشود و کجاست؟
پاسخ در خور توجهی ندادید

غریبه آشنا;908252 نوشت:
اولا که عقل کامل یقین دارد به امور اخروی ولی عقل ناکامل همیشه در ظن است و برای همین هم در انکار بروی ایمان همیشه باز است
بازم میگم...خداوند تکوینا اراده نکرده که آدمی گمراه نشود
در غیر اینصورت همگی می بایست معصوم و کامل باشند
معصوم بودن مجبور بودن نیست بلکه اراده شده افرادی به اراده خود معذب نشوند..خود قرآن داره میگه ما تعدادی را مطهر و بی عیب قرار دادیم
این یعنی چی؟

عقل کامل در هیچ موضوعی تردید ندارد، عقل ناقص در برخی از امور تردید ندارد، اگر عقلی یافتید که در همه‌ی امور در تردید هست بفرمایید این دیگر چه عقلی است که راهنمایی‌اش به هیچ کار صاحبش نمی‌آید؟ ... به قول مرحوم آیت‌الله بهجت به آنچه که می‌دانید عمل کنید تا خداوند آنچه که نمی‌دانید و به آن نیاز دارید را به شما آموزش دهد ... من یتق الله یجعل له مخرجا ...
در انکار هرگز به روی ایمان باز نیست مگرآنکه انسان آن را با اصرار بر روی خودش بگشاید و چیزی که می‌داند را انکار کرده یا کم‌اهمیت دانسته و مطابق هوای نفس خودش جایگزین آن را برای خودش توجیه نماید ... مقصود از ارسال رسل اگر اتمام حجت بر خلق باشد پس همگان باید به طور قطعی بدانند که حقیقت چیست که اگر با آن دانسته‌ی خود مخالفت کردند کافر شمرده شوند ...
اما اینکه می‌فرمایید خداوند تکویناً اراده نکرده است که همه‌ی انسان‌ها رستگار شوند درست است، خداوند در مورد انسان اول به او عقل داد و سپس برخی از امور او را تکویناً به عهده گرفت و سعادت را برای او به صورت تشریعی اراده نمود ... اگر قرار بود سعادت انسان را هم تکویناً اراده کند که دیگر برای چه به انسان عقل داده است؟ یک حجت باطنی تشریفاتی که فقط به چیزهایی دستور می‌دهد که اگر نمی‌داد هم شخص تکویناً به همان‌ها عمل می‌کرد؟ مثل پادشاه داستان شازده‌کوچولو؟
مشکل شما خلط کردن دو علم خداست و بروز اراده و فعل خدا در بستر آن دو علم ... به نظرم رسید شاید روی آن دو علم به میزان کافی تدبر نکرده‌اید، شاید هم کرده‌اید و اشکال کارمان از جای دیگری است ...؟
غریبه آشنا;908252 نوشت:
دوما
پرسیدیم که خیر و مهربانیت خداوند در مورد مخلوقی که خود آفریده و از اول هم میدانست که به اختیار خود در عذاب جاودان میشود چه میشود و کجاست؟
پاسخ در خور توجهی ندادید

در تست‌ها روان‌شناسی گاهی وقتی سؤال می‌پرسند می‌گویند مطابق آنچه که هستید جواب بدهید نه مطابق آنچه که دوست دارید باشید ... معمول این است که انسان‌ها خودشان را خوب و آرمانی می‌بینند و با قهرمانان و الگوهای خوبی و کمال که در ذهن دارند خویشتن‌پنداری می‌کنند، بعد در عمل که به عملکردهای خودشان نگاه می‌کنند می‌بینند که ظاهراً خیلی دور هستند از آنچه که فکر می‌کردند هستند، اینکه دستور داده‌اند که به حساب خود برسید قبل از آنکه به حسابتان برسند به نوعی به همین توهم‌زده بودن انسان نسبت به خودش بازمی‌گردد ... انسانی که خودش را خوب بداند هر چه خوب هست را هم برای خودش می‌خواهد، وقتی نقاط ضعف و قدرت خود را خوب نشناسد هر فرصتی برای بهره‌مندی و رشد را هم برای خودش می‌خواهد، بدون توجه به اینکه اگر در نبود این فرصت ۳۰٪ بی‌عرضه بودی و نتوانستی از فرصت‌هایت درست استفاده کنی اگر این فرصت بالاتر را داشتی آن وقت ۸۰٪ بی‌عرضه بودی چون فرصت بزرگتری را از دست داده بودی ... انسان متکبر که تکبر هم منشأ هر گناهی هست خودش را بالاتر از چیزی که هست می‌بیند، توهم بزرگی دارد، خودش را بخاطر این توهم بزرگی که از خودش سراغ دارد دوست دارد و دوست دارد که همه هم او را دوست داشته باشند و همه چیز را هم برای خودش می‌خواهد، بهشت یکی از آن چیزهاست ... در قیامت هم که به او بگویند برو جهنم خیلی زورش می‌آید، با خواری و خفت هم که به سوی جهنم بکشانندش باز برای خودش ناراحت است و بهشت را می‌خواهد، البته آنجا هر وقت بخواهد اعتراض کند پرونده‌اش پیش رویش گشوده است و فرصت انکار نمی‌یابد ولی چیزی که می‌داند را عمیقاً باور ندارد و سعی در توجیه و عذرتراشی در می‌آورد تا تقصیرها را به گردن زمین و زمان و این و آن بیاندازد و خودش را مبرا کند، می‌گوید شیطان فریبم داد، می‌گوید من فقط دستورات مافوقم را اجرا کردم و چاره‌ی دیگری نداشتم و امثال آن ... این مطلب هست و در جهنم هم مدام به فکر کم شدن عذاب هستند، کما اینکه در قرآن هم آمده که تخفیف در عذاب می‌خواهند ولی به ایشان گفته می‌شود که هرگز! ... بعد در روایات آمده که این عذاب شدن‌ها به جایی می‌رسد که تمام جهنمیانی که با عذاب پاک شده‌اند از جهنم خارج شده و به بهشت برده می‌شوند، الآن فقط عده‌ای هستند که در جهنم باقی مانده‌اند و قرار است که عذابشان ابدی باشد، تا ابدالآباد، حتی بیشتر از زمانی که آسمان‌ها و زمین پابرجا باشند، تا ابدِ ابدِ ابد ... در روایت هست که به ایشان گفته می‌شود که آیا بر عذابتان بیفزایم؟ جواب داده می‌شود که خدایا اگر بر عذابمان بیافزایی به ما ظلم نکرده‌ای ... آن‌ها به عذاب شدن خودشان راضی شده‌اند، نه اینکه عذاب نشوند یا عذاب برایشان با رنجش همراه نباشد، اما از توهم هم بیرون آمده‌اند، آن‌ها نه تنها از سایر جهنمیان که بلکه این بار دیگر از خودشان هم متنفر هستند و خود را لایق عذاب می‌دانند ... مثل کسی که اگر تنبلی کرد و فرصتی را از دست داد از دست خودش عصبانی می‌شود و مثلاً خودش را نیشگون می‌گیرد یا سیلی می‌زند یا مشت به پایش می‌زند یا مشت به دیوار می‌زند ... آن‌ها از دست خودشان عصبانی هستند ... آن‌ها رحمت خدا را بر خودشان حرام می‌دانند ... و هرگز هم از این حال بیرون نمی‌آیند ...
جناب غریبه‌ی آشنا، این مطالب را بگذارید کنار آن مطالب پیشین که خدمتتان گفتم، اگر برایتان کفایت نکرد دیگر جوابی ندارم که به شما بدهم، مگر اینکه اضافه کنم که این جواب برای خودم پاسخ سؤال شما محسوب می‌شود، اگر از نظر شما نشد از چند حالت خارج نیست که مهم‌ترین آن‌ها این است که یا من سؤال شما را درست درک نکرده‌ام و جواب بی‌ربط داده‌ام و یا جوابم برای سؤال شما پاسخ است و شما درست متوجه ان نشده‌اید ... این را هم به خاطر بسپارید که خداوند فقط انسان را خلق نکرده است، خیلی موجودات دیگر را هم خلق کرده است که اگر ما به عنوان انسان به آن‌ها نگاه کنیم زندگی‌اشان به نظر ما رقّت‌بار است، شاید دلمان به حالشان بسوزد و بگوییم که ای کاش خداوند طور دیگری خلقشان می‌کرد که لازم نباشد این همه سختی را تحمل کنند، ولی باید پارامترهای زیادی را در نظر گرفت که بدانیم الآن این زندگی ارزش خلق شدن را داشته است یا نه و آیا لازم بوده که اینطور خلق شود یا نه، خداوند هیچ کسی را به اندازه‌ی بیش از وسع و توانش مکلف نمی‌کند، ممکن است شخص جهنمی با شناختی که از وسع و توانش دارد چنان عذاب‌هایی را خارج از توانش بپندارد ولی دلیل نمی‌شود که او همانقدر که خداوند او را می‌شناسد خودش را بشناسد، مثل اینکه شما در وسع خودتان نبینید که یک شبه ۳۰۰ صفحه کتاب بخوانید ولی در شب امتحان شرایط طوری رقم بخورد که بتوانید چنین کاری بکنید، در شرایط اضطرار، در شرایط سخت، وقتی انسان امیدی به یافتن راه ساده‌تر مقابلش نمی‌بیند کارهایی می‌کند که در باور خودش هم نمی‌گنجد، مثل اینکه انسانی که پایش بکشند شاید در حالت عادی بیفتد روی زمین و منتظر باشد او را به بیمارستان برسانند، ولی در کوهستان وقتی خطر یخ‌زدگی یا حیوانات درنده باشد ممکن است پایش بشکند و مسافت قابل توجهی را سینه‌خیز یا افتان و لنگان هم طی کند، اینجا او مجبور است، مجبور ... در جهنم هم خداوند فرموده است که صبر داشته‌باشید یا نداشته‌باشید آن را تحمل خواهید کرد، جسمش هم تحمل آن عذاب را ندارد و مدام تخریب و از نو ساخته می‌شود ولی از نظر روانی بالآخره تحمل می‌کند، حتی در وسط همان عذاب گرسنه‌اش می‌شود و به دنبال غذا می‌گردد و از درخت زقّوم می‌خورد که خود آن برایش عذابی مضاعف را به بار خواهد آورد، جهنم برایش بهشت نمی‌شود و مملو از عذاب است ولی به آن برای خودش راضی می‌شود ...
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

نقطه;908608 نوشت:

.. اگر قرار بود سعادت انسان را هم تکویناً اراده کند دیگر برای چه به انسان عقل داده؟

سلام
خب اگر برای همه انسانها عقل کامل بود هم تکوینا سعادت مند بودند و هم اختیارا
و تفاوت بین انسانها در مراتب بهشت و قرب الهی بود
مثل تفاوت پیامبران.

همونطور که عقل امامان و پیامبران موجب نفی اختیار نیست
برای مابقی هم اگر بود نفی اختیار نبود

نقطه;908608 نوشت:

عقل کامل در هیچ موضوعی تردید ندارد، عقل ناقص در برخی از امور تردید ندارد، اگر عقلی یافتید که در همه‌ی امور در تردید هست بفرمایید این دیگر چه عقلی است که راهنمایی‌اش به هیچ کار صاحبش نمی‌آید؟ ... به قول مرحوم آیت‌الله بهجت به آنچه که می‌دانید عمل کنید تا خداوند آنچه که نمی‌دانید و به آن نیاز دارید را به شما آموزش دهد ... من یتق الله یجعل له مخرجا ...
در انکار هرگز به روی ایمان باز نیست مگرآنکه انسان آن را با اصرار بر روی خودش بگشاید و چیزی که می‌داند را انکار کرده یا کم‌اهمیت دانسته و مطابق هوای نفس خودش جایگزین آن را برای خودش توجیه نماید ... مقصود از ارسال رسل اگر اتمام حجت بر خلق باشد پس همگان باید به طور قطعی بدانند که حقیقت چیست که اگر با آن دانسته‌ی خود مخالفت کردند کافر شمرده شوند ...
اما اینکه می‌فرمایید خداوند تکویناً اراده نکرده است که همه‌ی انسان‌ها رستگار شوند درست است، خداوند در مورد انسان اول به او عقل داد و سپس برخی از امور او را تکویناً به عهده گرفت و سعادت را برای او به صورت تشریعی اراده نمود ... اگر قرار بود سعادت انسان را هم تکویناً اراده کند که دیگر برای چه به انسان عقل داده است؟ یک حجت باطنی تشریفاتی که فقط به چیزهایی دستور می‌دهد که اگر نمی‌داد هم شخص تکویناً به همان‌ها عمل می‌کرد؟ مثل پادشاه داستان شازده‌کوچولو؟
مشکل شما خلط کردن دو علم خداست و بروز اراده و فعل خدا در بستر آن دو علم ... به نظرم رسید شاید روی آن دو علم به میزان کافی تدبر نکرده‌اید، شاید هم کرده‌اید و اشکال کارمان از جای دیگری است ...؟

در تست‌ها روان‌شناسی گاهی وقتی سؤال می‌پرسند می‌گویند مطابق آنچه که هستید جواب بدهید نه مطابق آنچه که دوست دارید باشید ... معمول این است که انسان‌ها خودشان را خوب و آرمانی می‌بینند و با قهرمانان و الگوهای خوبی و کمال که در ذهن دارند خویشتن‌پنداری می‌کنند، بعد در عمل که به عملکردهای خودشان نگاه می‌کنند می‌بینند که ظاهراً خیلی دور هستند از آنچه که فکر می‌کردند هستند، اینکه دستور داده‌اند که به حساب خود برسید قبل از آنکه به حسابتان برسند به نوعی به همین توهم‌زده بودن انسان نسبت به خودش بازمی‌گردد ... انسانی که خودش را خوب بداند هر چه خوب هست را هم برای خودش می‌خواهد، وقتی نقاط ضعف و قدرت خود را خوب نشناسد هر فرصتی برای بهره‌مندی و رشد را هم برای خودش می‌خواهد، بدون توجه به اینکه اگر در نبود این فرصت ۳۰٪ بی‌عرضه بودی و نتوانستی از فرصت‌هایت درست استفاده کنی اگر این فرصت بالاتر را داشتی آن وقت ۸۰٪ بی‌عرضه بودی چون فرصت بزرگتری را از دست داده بودی ... انسان متکبر که تکبر هم منشأ هر گناهی هست خودش را بالاتر از چیزی که هست می‌بیند، توهم بزرگی دارد، خودش را بخاطر این توهم بزرگی که از خودش سراغ دارد دوست دارد و دوست دارد که همه هم او را دوست داشته باشند و همه چیز را هم برای خودش می‌خواهد، بهشت یکی از آن چیزهاست ... در قیامت هم که به او بگویند برو جهنم خیلی زورش می‌آید، با خواری و خفت هم که به سوی جهنم بکشانندش باز برای خودش ناراحت است و بهشت را می‌خواهد، البته آنجا هر وقت بخواهد اعتراض کند پرونده‌اش پیش رویش گشوده است و فرصت انکار نمی‌یابد ولی چیزی که می‌داند را عمیقاً باور ندارد و سعی در توجیه و عذرتراشی در می‌آورد تا تقصیرها را به گردن زمین و زمان و این و آن بیاندازد و خودش را مبرا کند، می‌گوید شیطان فریبم داد، می‌گوید من فقط دستورات مافوقم را اجرا کردم و چاره‌ی دیگری نداشتم و امثال آن ... این مطلب هست و در جهنم هم مدام به فکر کم شدن عذاب هستند، کما اینکه در قرآن هم آمده که تخفیف در عذاب می‌خواهند ولی به ایشان گفته می‌شود که هرگز! ... بعد در روایات آمده که این عذاب شدن‌ها به جایی می‌رسد که تمام جهنمیانی که با عذاب پاک شده‌اند از جهنم خارج شده و به بهشت برده می‌شوند، الآن فقط عده‌ای هستند که در جهنم باقی مانده‌اند و قرار است که عذابشان ابدی باشد، تا ابدالآباد، حتی بیشتر از زمانی که آسمان‌ها و زمین پابرجا باشند، تا ابدِ ابدِ ابد ... در روایت هست که به ایشان گفته می‌شود که آیا بر عذابتان بیفزایم؟ جواب داده می‌شود که خدایا اگر بر عذابمان بیافزایی به ما ظلم نکرده‌ای ... آن‌ها به عذاب شدن خودشان راضی شده‌اند، نه اینکه عذاب نشوند یا عذاب برایشان با رنجش همراه نباشد، اما از توهم هم بیرون آمده‌اند، آن‌ها نه تنها از سایر جهنمیان که بلکه این بار دیگر از خودشان هم متنفر هستند و خود را لایق عذاب می‌دانند ... مثل کسی که اگر تنبلی کرد و فرصتی را از دست داد از دست خودش عصبانی می‌شود و مثلاً خودش را نیشگون می‌گیرد یا سیلی می‌زند یا مشت به پایش می‌زند یا مشت به دیوار می‌زند ... آن‌ها از دست خودشان عصبانی هستند ... آن‌ها رحمت خدا را بر خودشان حرام می‌دانند ... و هرگز هم از این حال بیرون نمی‌آیند ...
جناب غریبه‌ی آشنا، این مطالب را بگذارید کنار آن مطالب پیشین که خدمتتان گفتم، اگر برایتان کفایت نکرد دیگر جوابی ندارم که به شما بدهم، مگر اینکه اضافه کنم که این جواب برای خودم پاسخ سؤال شما محسوب می‌شود، اگر از نظر شما نشد از چند حالت خارج نیست که مهم‌ترین آن‌ها این است که یا من سؤال شما را درست درک نکرده‌ام و جواب بی‌ربط داده‌ام و یا جوابم برای سؤال شما پاسخ است و شما درست متوجه ان نشده‌اید ... این را هم به خاطر بسپارید که خداوند فقط انسان را خلق نکرده است، خیلی موجودات دیگر را هم خلق کرده است که اگر ما به عنوان انسان به آن‌ها نگاه کنیم زندگی‌اشان به نظر ما رقّت‌بار است، شاید دلمان به حالشان بسوزد و بگوییم که ای کاش خداوند طور دیگری خلقشان می‌کرد که لازم نباشد این همه سختی را تحمل کنند، ولی باید پارامترهای زیادی را در نظر گرفت که بدانیم الآن این زندگی ارزش خلق شدن را داشته است یا نه و آیا لازم بوده که اینطور خلق شود یا نه، خداوند هیچ کسی را به اندازه‌ی بیش از وسع و توانش مکلف نمی‌کند، ممکن است شخص جهنمی با شناختی که از وسع و توانش دارد چنان عذاب‌هایی را خارج از توانش بپندارد ولی دلیل نمی‌شود که او همانقدر که خداوند او را می‌شناسد خودش را بشناسد، مثل اینکه شما در وسع خودتان نبینید که یک شبه ۳۰۰ صفحه کتاب بخوانید ولی در شب امتحان شرایط طوری رقم بخورد که بتوانید چنین کاری بکنید، در شرایط اضطرار، در شرایط سخت، وقتی انسان امیدی به یافتن راه ساده‌تر مقابلش نمی‌بیند کارهایی می‌کند که در

نگاه کنید شما فقط دارید مکانیزم عذاب ابد را شرح میکنید
اما سوال من چیز دیگری بود خداوکیلی
ما مگر نمیگیم خدا ارحم الراحمین است و حکیم است و قادر است و غالب است و جبار و هرچی صفت خوب دیگه؟

این خدا یکسری آدم را داره خلق میکنه که میدونه اختیارا اینها به دست خودشون معذب خواهند شد و روی سعادت را نخواهند دید
خدایی خدا که خیر محض است در مورد اینا چی میشه؟

نگاه کنید
-خدا خیر محضه و بر هرچیز غالب است
-خدا یک عده رو بر اساس حکمتش که جز خیر نیست خلق کرده
-خدا از اول میدونسته که اینها معذب خواهند شد
نتیجه این مقدمات چیست؟
اگر عذاب اینان ابد باشد ..خدا اینان را جز برای عذاب نیافریده
و اینکه خدا خیر محض نیست و هنینطور حکیم نیست
چون این احتمال هست که همه جهنمی ابد شوند

یعنی که نتیجه خلقت آدمی عملا شر است نه خیر

لطفا پاسختون متمرکز به سوال باشد

غریبه آشنا;908618 نوشت:
نگاه کنید شما فقط دارید مکانیزم عذاب ابد را شرح میکنید
اما سوال من چیز دیگری بود خداوکیلی
ما مگر نمیگیم خدا ارحم الراحمین است و حکیم است و قادر است و غالب است و جبار و هرچی صفت خوب دیگه؟

این خدا یکسری آدم را داره خلق میکنه که میدونه اختیارا اینها به دست خودشون معذب خواهند شد و روی سعادت را نخواهند دید
خدایی خدا که خیر محض است در مورد اینا چی میشه؟

نگاه کنید
-خدا خیر محضه و بر هرچیز غالب است
-خدا یک عده رو بر اساس حکمتش که جز خیر نیست خلق کرده
-خدا از اول میدونسته که اینها معذب خواهند شد
نتیجه این مقدمات چیست؟
اگر عذاب اینان ابد باشد ..خدا اینان را جز برای عذاب نیافریده
و اینکه خدا خیر محض نیست و هنینطور حکیم نیست
چون این احتمال هست که همه جهنمی ابد شوند

یعنی که نتیجه خلقت آدمی عملا شر است نه خیر

لطفا پاسختون متمرکز به سوال باشد


سلام
پیش خودم فکر می‌کردم جواب این سؤال‌هایتان را داده‌ام،
جناب غریبه‌ی آشنا، چرا راه دور می‌روید، سؤال کنید که چرا خدایی که خیر محض است ما را انسان آفرید و یک موجود دیگر را باکتر آفرید که باید در مدفوع انسان‌ها و حیوانات زندگی و از آن تغذیه کند، چرا ما انسان باشیم و در خانه‌های گرم و نرم خود غذاهای خوب بخوریم و یک جانور هم گربه خلق شده باشد که در سرما هم باید بیرون بخوابد و از ته‌مانده‌های غذای ما بخورد ... شاید در تصوری که از خیر محض بودن خدا دارید باید تجدید نظر بکنید ... خداوند خیر محض باشد ولی منتقم و قهار هم هست و همان هم از مقتضیات خیر محض بودن خداست ... اگر موجودی باشد که در جهنم هم از عذاب شدن خودش راضی باشد هر چقدر هم که از نظر بهشتی‌ها و از نظر ما در دنیا این زندگی سخت و رقت‌بار باشد دلیل نمی‌شود خدا آن‌ها را از ابتدا خلق نکند ... آن‌ها خودشان راضی باشند شما ناراضی هستید؟ ... و البته قبول دارم که درکش سخت است که امروز فکر کنیم معاویه به عذاب ابدی خودش راضی گردد، یا فرعون یا نمرود یا قابیل یا اولی و دومی ... همچنین باز قبول دارم که یک دلیل اصلی این استبعادها سؤالات دیگری است که به ذهن متبادر می‌شود از این دست که مثلاً همان‌ جهنمی‌ها هم حتی اگر به عذاب ابدی خود راضی هم باشند آیا اگر وضعشان بهتر می‌بود راضی‌تر نمی‌بودند؟ یا اگر عذابشان کمتر بود مثلاً؟ یا اگر به جای عذاب اصلاً در بهشت بودند و فقط نعماتشان کوچکتر بود؟ یا هزار اگر و مگر دیگر ... اینها قابل بحث است، ولی انتظار داشتم با توضیحاتی که دادم حداقل استبعاد را کنار گذاشته و لااقل این مطلب را قابل تأمل بدانید ... بحث بر روی چراهای دیگرش می‌ماند که اگرچه به جواب قطعی هم نرسیم ولی می‌توان در مورد آن‌ها گمانه‌زنی‌هایی داشت، حتی شاید گمانه‌زنی‌هایی خوب و قانع‌کننده ... اجالتاً تا همین حد را در نظر بگیرید که حضرت علی علیه‌السلام در دعای کمیل فرموده‌اند که خدایا اگر نبود قسمی که یاد کردی که جهنم را از کافران از جنّ و انس پر خواهی کرد مطابق شناختی که از رحمت تو داشتم همه را داخل در بهشت کرده و جهنم را تعطیل می‌کردی، ولی این فرمایش توست که گفتی مؤمن و فاسق یکسان نیستند «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً وَ مَا كَانَ (كَانَتْ) لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً) لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَكَرِّماً: اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» و اینکه جهنم مظهر غضب و سخط و انتقام خداست «لِأَنَّهُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقَامِكَ وَ سَخَطِكَ»، اگر خدا می‌خواست جهنم را تعطیل کند و فقط به طبقات مختلف بهشت فراخواند خیلی‌ها که الآن در صف مؤمنان درآمده‌اند هم نافرمانی می‌کردند و کافر می‌شدند و می‌گفتند ما به همان حد کم از بهشت هم قانع هستیم، ولی الآن صحبت سر سعادت یا شقاوت است و وعید خداوند برای خیل‌ها بازدارنده است ... اگر همه فقط به بهشت وعده داده می‌شدند چه بسا فقط آن‌ها که اهل عبادت احرار هستند خدا را می‌پرستیدند، و نه آن‌ها که خدا را از ترس جهنم می‌پرستند (عبادت بردگان) و نه آن‌ها که خدا را برای رفتن به بهشت می‌پرستند (عبادت تاجران) هیچ یک به دنبال دین خدا نرفته و هم‌ساز با کافران می‌شدند و آن وقت زمین و زمان را فساد برمی‌داشت و کار برای کسانی که می‌خواستند ایمان بیاورند خیلی سخت‌تر می‌گشت ... چه بسا اصحاب یمین و شمال یکسان می‌شدند و فقط السابقون‌السابقون در صف مؤمنان باقی می‌ماندند ... این و برخی مسائل دیگر سبب لزوم وجود جهنم می‌شود ... اینها مطابق حکمت است اگر موافق رحمت بودنش هم کمی دشوار باشد که بخواهیم راحت بپذیریم ... البته اگر دشوار باشد ...

جناب غریبه‌ی آشنا، باورتان بشود یا نشود لااقل خودم شخصاً‌ با پاسخ‌هایی که به سؤال شما دادم قانع شده‌ام و مشکلی با آن ندارم ... قصدم هم از پاسخ‌هایی که به شما دادم پیچاندن شما و لوث کردن سؤال شما نبوده است ... شاید هم باید اجازه بدهید زمان بگذرد، شاید برخی از این پاسخ‌ها که داده شد با وجود عجیب بودنشان کم‌کم برایتان قابل پذیرش‌تر شدند ... شاید ... و الله العالم

اما اینکه می‌فرمایید این احتمال هم وجود دارد که همه‌ی انسان‌ها جهنمی از نوع ابدی آن بشوند، اگر منظورتان در علم مطلق خدا باشد خیر، این احتمال «صفر» است، چرا که در علم مطلق خدا از ابتدا دقیقاً مشخص است که چه کسانی چنان سرنوشتی را خواهند داشت، این مطلب از احادیث طینت هم مشخص است، مطابق این احادیث اصحاب یمین از ابتدا از طینتی خلق شده‌اند و اصحاب شمال از طینتی دیگر ... ربطی هم به جبرگرایی ندارد که امیدوارم با مطالب گفته شده علتش را بدانید که چرا این مسأله نافی اختیار در انسان و اینکه هر کسی خودش عاقبتش را می‌سازد نمی‌شود ... میان علوم متفاوت خداوند نباید خلط کرد و نباید مقتضیات یکی را به دیگری چسباند ... عدم دقت به این اختلاف‌ها شبهات زیادی را برای انسان پیش خواهد آمد ...

غریبه آشنا;908615 نوشت:
سلام
خب اگر برای همه انسانها عقل کامل بود هم تکوینا سعادت مند بودند و هم اختیارا
و تفاوت بین انسانها در مراتب بهشت و قرب الهی بود
مثل تفاوت پیامبران.

همونطور که عقل امامان و پیامبران موجب نفی اختیار نیست
برای مابقی هم اگر بود نفی اختیار نبود


سلام
تفاوت میان عقل کامل و ناقص را اگر نقصان یا کمال علم در نظر بگیریم در نگاه اول حق با شماست، ولی اگر توجه کنید که داشتن علم به تنهایی برای رستگار شدن کفایت نمی‌کند خودبخود جواب شما هم بدیهی خواهد بود، چه بسیار انسان‌هایی که می‌دانستند چه کاری درست و چه کاری اشتباه است و باز نمی‌توانند نفس خود را از گناه منصرف نمایند و عاقبت تسلیم نفس خود می‌شوند ... عقل داشتن یک چیز است و تعقل کردن و اطاعت از عقل چیز دیگری است ... اگر قرار باشد عقل کامل به صورت قطعی انسان را سعادت‌مند کند وقتی پیامبران و اهل بیت علیهم‌السلام از طرف خدا چنان عقل‌های کاملی داده شده باشند دیگر ارزشی ندارد اگر انسان‌های خوبی باشند، حال آنکه درست مقابل آن مثلاً‌ می‌بینیم که در روایت آمده که شهوت انبیاء در مورد زنان ۵۰ برابر یک مرد عادی است و در نتیجه ارزش خودداری حضرت یوسف علیه‌السلام در مقاومت در مقابل این شهوت نیرومند است که مشخص می‌شود ... عقل کامل سبب معصومیت نمی‌شود، معصومیت از گناه نتیجه‌ی تقوای الهی است و تبعیت از عقل نه صرفاً بخاطر داشتن عقل و دانستن درست از غلط ...

غریبه آشنا;908123 نوشت:
محسن;908039 نوشت:

سلام مجدد
امام معصوم فرموده که سوال کلید دانایی است
حالا شما اسمش رو وسوسه شیطانی میگذارید باشه ولی به هر حال سوالی طرح شده که پاسخ خودش را میطلبد
نگاه کنید
انسان کامل هم اختیار دارد درسته؟ و معصوم بودنش اختیارش را نفی نکرده و علیرغم اینکه معصوم است مجبور هم نیست یعنی اعمالش بی ارزش نیست..درست؟
اما خداوند چنین اراده ایی برای مابقی انسانها نکرده و عقل کامل بهشون نداده پس عقلا و منطقا ممکنه که گمراه شوند و میشه گفت قطعا این اتفاق میوفته
خب این یعنی که خدا ارداه نکرده که همه انسانها اختیارا مثل معصومین عاقبت به خیر باشند
چه پاسخی دارید؟ بفرمایید
در مورد علم الهی هم بنده نگفتم جبر
بلکه سوال کردم که رحمت و خیر خدا به مخلوقی که از ابتدا میدانست اختیارا معذب میشود...چه میشود؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان محترم
در پاسخ به مواردی که مطرح می شود توجه کنیم.
1.وقتی بحث اختیار مطرح می شود، می بینم فهم اختیار بسیار آسان است و به طور فطری با وجدان خود می توانیم آن را درک کنیم.
مولوی در این باره سروده:
این که فردا این کنم یا آن کنم؛ این دلیل اختیارست ای صنم
2. انسان وقتی بر سر دو راهی انتخاب (خوب یا بد) قرار گیرد، هیچ عامل جبر آوری را نمی بیند که او را مجبور به راهی کند که مخالف میل اوست. همان طور که آیه شریفه ای که بیانش گذشت فرمود ما راه هدایت را نشان داده ایم یا شاکر است یا کافر!
3. احتمال خطا در هر موجود غیر معصوم وجود دارد ولی احتمال خطا ارتباطی با اختیار و انجام فعل ندارد و به طور کلی نمی تواند نقشی در اختیار و اراده داشته باشد.
احتمال صرفا یک فرضیه است. فرضیه ای که برای انسان های غیر معصوم قابل تصور است. ولی عامل محرک و انتخاب به سوی خوبی و بدی نیست.
4. در ساحت علم الهی اگر چیزی مکتوم باشد،علم الهی نمی شود.
بنا بر این،رفتار و کردار هر انسانی مطابق با میل و اختیارش انجام می گیرد و علم الهی نقشی در تکوین فعل بشر ندارد.هر گونه تغییری در رفتار و گفتار انسان، خود بخشی از علم الهی است. اگر چه به طور مرتب تغییر کند، فرقی در آگاهی خدا نسبت به مبدا و مقصد زندگی ما ندارد.خدا می داند که فلان انسان در فلان تاریخ با اراده خودش ثواب یا گناهی را مرتکب می شود یا... خبر دادن غیر از مقدر کردن است. دقت کنیم!
این علم الهی است که اگر خلافش ثابت شود، یعنی این که نسبت جهل به خدا می دهیم.علم الهی به خبری غیر از تقدیر کردن برای افعال انسان های دارای شعور و اختیار است.
5.هر انسانی عاقبتش به دست خودش ساخته می شود. من می دانم که اگر در مسیر صحیح گام بردارم و در ادامه راه به وسوسه های شیطان گوش نسپرم؛به طور حتم عاقتبی نیکو خواهم داشت.
6.به طور قطع هر انسانی با عملی که انجام می دهد، اتفاقی را رقم می زند اما این اتفاق لزوما بد نیست. زیرا او با اختیار و مسئولیت خودش، اتفاق خوب یا بد را رقم می زند.
7.پرسیده اید، رحمت و خیر خدا بر بنده ای که از ابتدا می دانست معذب می شود، چه می شود؟
پاسخ:
وقتی بپذیریم عمل بنده ای که ممکن است هر لحظه به خوبی یا بدی ختم شود،از دایره علم الهی بیرون نیست. این ما هستیم که لحظات بعدی زندگی خود را می سازیم. ما مالک لحظات زندگی مان هستیم. این یک مالکیت فطری است.
به طور قطع افرادی که دچار عذاب الهی می شوند، افرادی هستند که با اطلاع از عواقب اعمال شان لحظه های بعدی زندگی شان را رقم می زنند.
اما این پایان راه نیست، آن ها نیز مثل دیگران تا دست شان از دنیا کوتاه نشده، می توانند با اراده و اختیاری که دارند،عاقبت خود را به نیکی ختم کنند. داستان جناب حر بن یزید ریاحی در کربلا از عبرتی بزرگ برای همگان است.
8.رحمت و مغفرت الهی همواره و برای همه موجودات مستدام است.مگر موجودی که خودش نخواهد.مثل نور خورشید که بر پهنه زمین گسترده است.حیات هر کسی وابسته به این نور است.اما اگر کسی بخواهد با کشیدن پرده جلو پنجره زندگی اش، از فیض نور خورشید محروم شود، این دیگر تقصیر آفتاب نیست.
چه خوب سروده حافظ :
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
با این حساب چشمه فیض رحمت الهی در هر زمان و هر مکان جوشان است.
9. اما در باره عقل کامل باید گفت ما از داشتن چنین عقلی محروم هستیم؛ اما به جای آن، درکی که بتواند ما را نجات دهد، داریم.پس می توانیم با تحصیل معارف دینی؛خوب و بد را تشخیص دهیم.
10. در باره وسوسه شیطان باید گفت؛مقصود این نیست که هر پرسشی ناشی از وسوسه باشد. بلکه برخی از پرسش ها که خود به شاخه های دیگری تبدیل می شود، امکان دارد که از حالت سوال خارج شده تبدیل به شبهه های غیر قابل حلی بشود که پایانی جز حیرت و سر درگمی برای آن نخواهد بود.
از پیامبر صلوات الله علیه وقتی از ماهیت روح پرسیدند، خدای متعال این پاسخ را داد:
"وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً" سوره اسراء،آیه 85
و از تو درباره "روح" می پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!
به همین دلیل برخی از پرسش یا شبهه ها به جهت عدم توانایی عقل و درک انسان، بدون پاسخ می ماند.
البته کسانی که از راه دل با خدا مرتبط شوند و این ارتباط را لحظه به لحظه قوی تر و ایمان شان را مستحکم تر کنند؛مجهولات حیرت انگیزی برای شان کشف و علم شان نور خواهد شد که تاریکی ها را روشن می کند.آن ها دیگر شبهه ای برای شان باقی نخواهد ماند.
"اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور" سوره بقره،آیه 257
خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده ‏اند آنها را از ظلمت ها، به سوى نور بيرون مى‏ برد.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نقطه;908771 نوشت:

سلام
پیش خودم فکر می‌کردم جواب این سؤال‌هایتان را داده‌ام،
جناب غریبه‌ی آشنا، چرا راه دور می‌روید، سؤال کنید که چرا خدایی که خیر محض است ما را انسان آفرید و یک موجود دیگر را باکتر آفرید که باید در مدفوع انسان‌ها و حیوانات زندگی و از آن تغذیه کند، چرا ما انسان باشیم و در خانه‌های گرم و نرم خود غذاهای خوب بخوریم و یک جانور هم گربه خلق شده باشد که در سرما هم باید بیرون بخوابد و از ته‌مانده‌های غذای ما بخورد ... شاید در تصوری که از خیر محض بودن خدا دارید باید تجدید نظر بکنید ... خداوند خیر محض باشد ولی منتقم و قهار هم هست و همان هم از مقتضیات خیر محض بودن خداست ... اگر موجودی باشد که در جهنم هم از عذاب شدن خودش راضی باشد هر چقدر هم که از نظر بهشتی‌ها و از نظر ما در دنیا این زندگی سخت و رقت‌بار باشد دلیل نمی‌شود خدا آن‌ها را از ابتدا خلق نکند ... آن‌ها خودشان راضی باشند شما ناراضی هستید؟ ... و البته قبول دارم که درکش سخت است که امروز فکر کنیم معاویه به عذاب ابدی خودش راضی گردد، یا فرعون یا نمرود یا قابیل یا اولی و دومی ... همچنین باز قبول دارم که یک دلیل اصلی این استبعادها سؤالات دیگری است که به ذهن متبادر می‌شود از این دست که مثلاً همان‌ جهنمی‌ها هم حتی اگر به عذاب ابدی خود راضی هم باشند آیا اگر وضعشان بهتر می‌بود راضی‌تر نمی‌بودند؟ یا اگر عذابشان کمتر بود مثلاً؟ یا اگر به جای عذاب اصلاً در بهشت بودند و فقط نعماتشان کوچکتر بود؟ یا هزار اگر و مگر دیگر ... اینها قابل بحث است، ولی انتظار داشتم با توضیحاتی که دادم حداقل استبعاد را کنار گذاشته و لااقل این مطلب را قابل تأمل بدانید ... بحث بر روی چراهای دیگرش می‌ماند که اگرچه به جواب قطعی هم نرسیم ولی می‌توان در مورد آن‌ها گمانه‌زنی‌هایی داشت، حتی شاید گمانه‌زنی‌هایی خوب و قانع‌کننده ... اجالتاً تا همین حد را در نظر بگیرید که حضرت علی علیه‌السلام در دعای کمیل فرموده‌اند که خدایا اگر نبود قسمی که یاد کردی که جهنم را از کافران از جنّ و انس پر خواهی کرد مطابق شناختی که از رحمت تو داشتم همه را داخل در بهشت کرده و جهنم را تعطیل می‌کردی، ولی این فرمایش توست که گفتی مؤمن و فاسق یکسان نیستند «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً وَ مَا كَانَ (كَانَتْ) لِأَحَدٍ فِيهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً) لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْكَافِرِينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعَانِدِينَ وَ أَنْتَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَكَرِّماً: اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» و اینکه جهنم مظهر غضب و سخط و انتقام خداست «لِأَنَّهُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِكَ وَ انْتِقَامِكَ وَ سَخَطِكَ»، اگر خدا می‌خواست جهنم را تعطیل کند و فقط به طبقات مختلف بهشت فراخواند خیلی‌ها که الآن در صف مؤمنان درآمده‌اند هم نافرمانی می‌کردند و کافر می‌شدند و می‌گفتند ما به همان حد کم از بهشت هم قانع هستیم، ولی الآن صحبت سر سعادت یا شقاوت است و وعید خداوند برای خیل‌ها بازدارنده است ... اگر همه فقط به بهشت وعده داده می‌شدند چه بسا فقط آن‌ها که اهل عبادت احرار هستند خدا را می‌پرستیدند، و نه آن‌ها که خدا را از ترس جهنم می‌پرستند (عبادت بردگان) و نه آن‌ها که خدا را برای رفتن به بهشت می‌پرستند (عبادت تاجران) هیچ یک به دنبال دین خدا نرفته و هم‌ساز با کافران می‌شدند و آن وقت زمین و زمان را فساد برمی‌داشت و کار برای کسانی که می‌خواستند ایمان بیاورند خیلی سخت‌تر می‌گشت ... چه بسا اصحاب یمین و شمال یکسان می‌شدند و فقط السابقون‌السابقون در صف مؤمنان باقی می‌ماندند ... این و برخی مسائل دیگر سبب لزوم وجود جهنم می‌شود ... اینها مطابق حکمت است اگر موافق رحمت بودنش هم کمی دشوار باشد که بخواهیم راحت بپذیریم ... البته اگر دشوار باشد ...

جناب غریبه‌ی آشنا، باورتان بشود یا نشود لااقل خودم شخصاً‌ با پاسخ‌هایی که به سؤال شما دادم قانع شده‌ام و مشکلی با آن ندارم ... قصدم هم از پاسخ‌هایی که به شما دادم پیچاندن شما و لوث کردن سؤال شما نبوده است ... شاید هم باید اجازه بدهید زمان بگذرد، شاید برخی از این پاسخ‌ها که داده شد با وجود عجیب بودنشان کم‌کم برایتان قابل پذیرش‌تر شدند ... شاید ... و الله العالم

اما اینکه می‌فرمایید این احتمال هم وجود دارد که همه‌ی انسان‌ها جهنمی از نوع ابدی آن بشوند، اگر منظورتان در علم مطلق خدا باشد خیر، این احتمال «صفر» است، چرا که در علم مطلق خدا از ابتدا دقیقاً مشخص است که چه کسانی چنان سرنوشتی را خواهند داشت، این مطلب از احادیث طینت هم مشخص است، مطابق این احادیث اصحاب یمین از ابتدا از طینتی خلق شده‌اند و اصحاب شمال از طینتی دیگر ... ربطی هم به جبرگرایی ندارد که امیدوارم با مطالب گفته شده علتش را بدانید که چرا این مسأله نافی اختیار در انسان و اینکه هر کسی خودش عاقبتش را می‌سازد نمی‌شود ... میان علوم متفاوت خداوند نباید خلط کرد و نباید مقتضیات یکی را به دیگری چسباند ... عدم دقت به این اختلاف‌ها شبهات زیادی را برای انسان پیش خواهد آمد ...

سلام
بنده کاری ندارم چرا گربه انسان نشد؟ اصولا سوالی که پاسخ ندارد پرسیدنی نیست
سوالم از خیر خداوند در مورد انسان بود
من وجود جهنم را غیر حکیمانه و شر نمیدانم ..اما جهنمی را که انتها دارد
《نمیتونم قبول کنم که خدا حکیم و مهربان باشد و رحمتش از غضبش فزون تر...ولی به بنده اش اختیاری دهد که بتواند خود را برای همیشه هلاک کند》
لطفا پنج بار به دقت این جمله رو بخونید و سعی نکنید که فقط پاسخ بدهید
من از خود قرآن آموختم که از چیزی که نمیدانم پیروی نکنم
بنده عقلا نمیتونم عذاب ابد را قبول کنم

در ضمن عبادت از ترس چه ارزشی دارد؟ کسی که ندونه اقتضای عملش چیست و صرفا از روی ترس بندگی میکنه در واقع به خدای عادل و مهربان اعتقاد ندارد بلکه به خدایی که زور میگوید معتقد است
اگر اینطوری باشه کافر هم خدای واقعی را منکر نشده بلکه خدای غیر واقعی را منکر شده..یعنی اون کافر در حقیقت جویی ار اون بنده ایی که از ترس بنده شده جلوتر است
آیا دلیل اینکه یک عده میگن بهشت و جهنمو برای من و تو ساختند که توی دنیا سوارمون بشن همین ابهامات نیست؟

نقطه;908772 نوشت:

سلام
تفاوت میان عقل کامل و ناقص را اگر نقصان یا کمال علم در نظر بگیریم در نگاه اول حق با شماست، ولی اگر توجه کنید که داشتن علم به تنهایی برای رستگار شدن کفایت نمی‌کند خودبخود جواب شما هم بدیهی خواهد بود، چه بسیار انسان‌هایی که می‌دانستند چه کاری درست و چه کاری اشتباه است و باز نمی‌توانند نفس خود را از گناه منصرف نمایند و عاقبت تسلیم نفس خود می‌شوند ... عقل داشتن یک چیز است و تعقل کردن و اطاعت از عقل چیز دیگری است ... اگر قرار باشد عقل کامل به صورت قطعی انسان را سعادت‌مند کند وقتی پیامبران و اهل بیت علیهم‌السلام از طرف خدا چنان عقل‌های کاملی داده شده باشند دیگر ارزشی ندارد اگر انسان‌های خوبی باشند، حال آنکه درست مقابل آن مثلاً‌ می‌بینیم که در روایت آمده که شهوت انبیاء در مورد زنان ۵۰ برابر یک مرد عادی است و در نتیجه ارزش خودداری حضرت یوسف علیه‌السلام در مقاومت در مقابل این شهوت نیرومند است که مشخص می‌شود ... عقل کامل سبب معصومیت نمی‌شود، معصومیت از گناه نتیجه‌ی تقوای الهی است و تبعیت از عقل نه صرفاً بخاطر داشتن عقل و دانستن درست از غلط ...

نه
بنده قبول ندارم که کسی حقیقتا بداند عاقبت فلان کارش بد است ولی باز انجام دهد..کسی که چنین کاری میکند عقل ندارد و معذور است نزد خدا
چرا در امور محسوس این اتفاقی که شما میگید نمی افتد؟
چرا کسی که عقل دارد سرش را در لجن نمیکند؟ یا در آتش نمیرود؟
به نظر حقیر اگر آدمی گناه میکنه به خاطر این است که یقین به عواقبش ندارد..میگه از کجا معلوم این حرفا راست باشد شاید راه رسیدن به خدا مثلا آزادی جنسی است نه محدودیت جنسی(چیزی را که عرفان اشو میگوید)
حتی آدمیان این دوره به عذاب وجدانشان هم شک میکنند که از کجا معلوم که تربیت ما طور دیگر بود و یا از اول موافق با فلان گناه بود ما باز عذاب وجدان داشتیم؟
درحالی که برای انسان کامل که چشمش به ملکوت باز است این شبهات راهی به او ندارند

محسن;908783 نوشت:
غریبه آشنا;908123 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان محترم
در پاسخ به مواردی که مطرح می شود توجه کنیم.
1.وقتی بحث اختیار مطرح می شود، می بینم فهم اختیار بسیار آسان است و به طور فطری با وجدان خود می توانیم آن را درک کنیم.
مولوی در این باره سروده:
این که فردا این کنم یا آن کنم؛ این دلیل اختیارست ای صنم
2. انسان وقتی بر سر دو راهی انتخاب (خوب یا بد) قرار گیرد، هیچ عامل جبر آوری را نمی بیند که او را مجبور به راهی کند که مخالف میل اوست. همان طور که آیه شریفه ای که بیانش گذشت فرمود ما راه هدایت را نشان داده ایم یا شاکر است یا کافر!
3. احتمال خطا در هر موجود غیر معصوم وجود دارد ولی احتمال خطا ارتباطی با اختیار و انجام فعل ندارد و به طور کلی نمی تواند نقشی در اختیار و اراده داشته باشد.
احتمال صرفا یک فرضیه است. فرضیه ای که برای انسان های غیر معصوم قابل تصور است. ولی عامل محرک و انتخاب به سوی خوبی و بدی نیست.
4. در ساحت علم الهی اگر چیزی مکتوم باشد،علم الهی نمی شود.
بنا بر این،رفتار و کردار هر انسانی مطابق با میل و اختیارش انجام می گیرد و علم الهی نقشی در تکوین فعل بشر ندارد.هر گونه تغییری در رفتار و گفتار انسان، خود بخشی از علم الهی است. اگر چه به طور مرتب تغییر کند، فرقی در آگاهی خدا نسبت به مبدا و مقصد زندگی ما ندارد.خدا می داند که فلان انسان در فلان تاریخ با اراده خودش ثواب یا گناهی را مرتکب می شود یا... خبر دادن غیر از مقدر کردن است. دقت کنیم!
این علم الهی است که اگر خلافش ثابت شود، یعنی این که نسبت جهل به خدا می دهیم.علم الهی به خبری غیر از تقدیر کردن برای افعال انسان های دارای شعور و اختیار است.
5.هر انسانی عاقبتش به دست خودش ساخته می شود. من می دانم که اگر در مسیر صحیح گام بردارم و در ادامه راه به وسوسه های شیطان گوش نسپرم؛به طور حتم عاقتبی نیکو خواهم داشت.
6.به طور قطع هر انسانی با عملی که انجام می دهد، اتفاقی را رقم می زند اما این اتفاق لزوما بد نیست. زیرا او با اختیار و مسئولیت خودش، اتفاق خوب یا بد را رقم می زند.
7.پرسیده اید، رحمت و خیر خدا بر بنده ای که از ابتدا می دانست معذب می شود، چه می شود؟
پاسخ:
وقتی بپذیریم عمل بنده ای که ممکن است هر لحظه به خوبی یا بدی ختم شود،از دایره علم الهی بیرون نیست. این ما هستیم که لحظات بعدی زندگی خود را می سازیم. ما مالک لحظات زندگی مان هستیم. این یک مالکیت فطری است.
به طور قطع افرادی که دچار عذاب الهی می شوند، افرادی هستند که با اطلاع از عواقب اعمال شان لحظه های بعدی زندگی شان را رقم می زنند.
اما این پایان راه نیست، آن ها نیز مثل دیگران تا دست شان از دنیا کوتاه نشده، می توانند با اراده و اختیاری که دارند،عاقبت خود را به نیکی ختم کنند. داستان جناب حر بن یزید ریاحی در کربلا از عبرتی بزرگ برای همگان است.
8.رحمت و مغفرت الهی همواره و برای همه موجودات مستدام است.مگر موجودی که خودش نخواهد.مثل نور خورشید که بر پهنه زمین گسترده است.حیات هر کسی وابسته به این نور است.اما اگر کسی بخواهد با کشیدن پرده جلو پنجره زندگی اش، از فیض نور خورشید محروم شود، این دیگر تقصیر آفتاب نیست.
چه خوب سروده حافظ :
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست، تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
با این حساب چشمه فیض رحمت الهی در هر زمان و هر مکان جوشان است.
9. اما در باره عقل کامل باید گفت ما از داشتن چنین عقلی محروم هستیم؛ اما به جای آن، درکی که بتواند ما را نجات دهد، داریم.پس می توانیم با تحصیل معارف دینی؛خوب و بد را تشخیص دهیم.
10. در باره وسوسه شیطان باید گفت؛مقصود این نیست که هر پرسشی ناشی از وسوسه باشد. بلکه برخی از پرسش ها که خود به شاخه های دیگری تبدیل می شود، امکان دارد که از حالت سوال خارج شده تبدیل به شبهه های غیر قابل حلی بشود که پایانی جز حیرت و سر درگمی برای آن نخواهد بود.
از پیامبر صلوات الله علیه وقتی از ماهیت روح پرسیدند، خدای متعال این پاسخ را داد:
"وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً" سوره اسراء،آیه 85
و از تو درباره "روح" می پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!
به همین دلیل برخی از پرسش یا شبهه ها به جهت عدم توانایی عقل و درک انسان، بدون پاسخ می ماند.
البته کسانی که از راه دل با خدا مرتبط شوند و این ارتباط را لحظه به لحظه قوی تر و ایمان شان را مستحکم تر کنند؛مجهولات حیرت انگیزی برای شان کشف و علم شان نور خواهد شد که تاریکی ها را روشن می کند.آن ها دیگر شبهه ای برای شان باقی نخواهد ماند.
"اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور" سوره بقره،آیه 257
خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده ‏اند آنها را از ظلمت ها، به سوى نور بيرون مى‏ برد.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

سلام

1-اینکه ممکن الخطا بودن دخلی به اختیار و بد و خوب ندارد سخن تمامی نیست
چرا در مورد محسوسات اختلافی بین آدمیان نیست؟ بد و خوب محسوس را همه قبول دارند ..هیچ آدم عاقلی سرش را در لجن نمیکند یا تعمدا در آتش نمیرود

همه اختلاف ها در نامحسوسات است..پس موضوع اختیار نیست بلکه موضوع عدم یقین به امور نا محسوس است

2-اینکه شخصی حقیقتا بتواند رحمت و مغفرت خداوند را از خود برای همیشه سلب کند متضاد با غالب بودن خداوند است
و همچنین متضاد است با رحمت فزونتر از غضب او..
جمع عصیان و طغیان آدمی با غالب بودن خیر خداوند عقلا یک فرض بیشتر نمیتواند داشته باشد

و آن اینکه آدمی بواسطه اختیار و طغیانش فقط میتواتد سعادتش را به تاخیر بیاندازد..همین
اگر خداوند غالب بر هرچیز است و مبنای خالقیت او خیر است لاجرم جهنم او نیز باید خیر باشد و درد جهنم او درد مداوا

3-اگر سوالی به نوعی مربوط به اصول اعتقادی باشد گریزی از آن نیست و باید حتما حل شود
مگر نه این که یک ساعت تفکر بالاتر از هفتاد سال عبادت است؟
من نوعی چرا باید با یک ذهنیت بد و از روی ترس خداوند را بپرستم؟ آیا این منافی حقیقت جویی و آزادگی نیست؟

پس اونی که عبادتش عبادت احرار است قطعا تفسیرش هم از قرآن متفاوت است..اینطور نیست؟

غریبه آشنا;908862 نوشت:
سلام
بنده کاری ندارم چرا گربه انسان نشد؟ اصولا سوالی که پاسخ ندارد پرسیدنی نیست
سوالم از خیر خداوند در مورد انسان بود
من وجود جهنم را غیر حکیمانه و شر نمیدانم ..اما جهنمی را که انتها دارد
《نمیتونم قبول کنم که خدا حکیم و مهربان باشد و رحمتش از غضبش فزون تر...ولی به بنده اش اختیاری دهد که بتواند خود را برای همیشه هلاک کند》
لطفا پنج بار به دقت این جمله رو بخونید و سعی نکنید که فقط پاسخ بدهید
من از خود قرآن آموختم که از چیزی که نمیدانم پیروی نکنم
بنده عقلا نمیتونم عذاب ابد را قبول کنم

در ضمن عبادت از ترس چه ارزشی دارد؟ کسی که ندونه اقتضای عملش چیست و صرفا از روی ترس بندگی میکنه در واقع به خدای عادل و مهربان اعتقاد ندارد بلکه به خدایی که زور میگوید معتقد است
اگر اینطوری باشه کافر هم خدای واقعی را منکر نشده بلکه خدای غیر واقعی را منکر شده..یعنی اون کافر در حقیقت جویی ار اون بنده ایی که از ترس بنده شده جلوتر است
آیا دلیل اینکه یک عده میگن بهشت و جهنمو برای من و تو ساختند که توی دنیا سوارمون بشن همین ابهامات نیست؟


سلام جناب غریبه‌ی آشنا،
جمله‌ای که فرمودید را ۵ بار خواندم، همچنین طبق فرمایش شما که خودم هم با آن موافق هستم دیگر سعی نمی‌کنم فقط جواب بدهم، حالا لطفاً شما هم جواب‌هایی که به شما دادم را ۵ بار بخوانید، نه پشت سر هم، بلکه در پنج هفته‌ی متوالی ...
غریبه آشنا;908888 نوشت:
نه
بنده قبول ندارم که کسی حقیقتا بداند عاقبت فلان کارش بد است ولی باز انجام دهد..کسی که چنین کاری میکند عقل ندارد و معذور است نزد خدا
چرا در امور محسوس این اتفاقی که شما میگید نمی افتد؟
چرا کسی که عقل دارد سرش را در لجن نمیکند؟ یا در آتش نمیرود؟

نمی‌دانم شما در چه عوالمی سیر می‌کنید، اما شخصاً هزاران مثال محسوس در ذهن دارم که کسی بداند کاری درست نیست و باز انجامش دهد چون بر خلاف علمی که دارد دوست دارد آن کار را انجام دهد ... بلکه تعجب می‌کنم که چنین چیزی برای شما غریبه می‌نماید ... اگر چنین چیزی هم محل اختلاف میان ما باشد هیچ تعجب نمی‌کنم که جواب‌هایی که تا بحال داده‌ام را هم اینطور نادیده گرفته و مدام سؤال خود را تکرار کنید ...
با تشکر از اینکه پست‌های بلندم را وقت گذاشتید و خواندید با آنکه به نظرتان این همه نامربوط بودند ... ان شاء الله به جواب سؤال‌هایتان برسید
یا علی
محسن;908783 نوشت:
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان محترم

و علیکم السلام و رحمة الله و برکاته

موضوع قفل شده است