جمع بندی چرا تو قیامت اگر انسانها از خدا بخواهند که به آنها فرصت دوباره ای عطا شود خداوند قبول نمیکنه ؟؟؟

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا تو قیامت اگر انسانها از خدا بخواهند که به آنها فرصت دوباره ای عطا شود خداوند قبول نمیکنه ؟؟؟

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ... امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...

سوالی که برای من پیش اومده این هست که چرا خداوند به انسانها فرصته دیگری برای جبران اشتباهاتش نمیدهد ... تا بتواند از عذابهای جهنم در امان باشد ... اجازه بدین حرفم رو کمی شفاف تر بزنم ...

فرصت دوباره یعنی چی ... جبران اشتباه یعنی چی !!!

مثلا من یه اشتباهی رو انجام میدم ... پدر و مادرم با من اتمام حجت میکنند ... تذکر میدهند و در صورت تکرار با من برخورد میکنن ...

خوب سوال من این هست که در این دنیا هیچ اتمام حجتی نیست ... بابته هیچ کاره اشتباهی به من تذکر داده نشده ... تازه قوانین علت و معلولی دنیا باعثه تشویق من هم شدن ...

خوب چرا خداوند رحمن و رحیم یک دفعه تو قیامت ظاهر میشه و منو میندازه تو جهنم ... چرا قبلش تو دنیا با من اتمام حجت نکرده ...

با تشکر

با نام الله





کارشناس بحث: استاد رئوف

FT_Mohammadi;415236 نوشت:
با عرض سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ... امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...

سوالی که برای من پیش اومده این هست که چرا خداوند به انسانها فرصته دیگری برای جبران اشتباهاتش نمیدهد ... تا بتواند از عذابهای جهنم در امان باشد ... اجازه بدین حرفم رو کمی شفاف تر بزنم ...

فرصت دوباره یعنی چی ... جبران اشتباه یعنی چی !!!

مثلا من یه اشتباهی رو انجام میدم ... پدر و مادرم با من اتمام حجت میکنند ... تذکر میدهند و در صورت تکرار با من برخورد میکنن ...

خوب سوال من این هست که در این دنیا هیچ اتمام حجتی نیست ... بابته هیچ کاره اشتباهی به من تذکر داده نشده ... تازه قوانین علت و معلولی دنیا باعثه تشویق من هم شدن ...

خوب چرا خداوند رحمن و رحیم یک دفعه تو قیامت ظاهر میشه و منو میندازه تو جهنم ... چرا قبلش تو دنیا با من اتمام حجت نکرده ...

با تشکر


با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- این چنین نیست که در این دنیا با افراد اتمام حجت نشده باشد. در واقع انبوه آیات انفسی و آفاقی، دلایل متنوع و متکثر و قاطعی برای اتمام حجت بر انسان ها هستند. بعثت تعداد بسیاری از پیامبران، امامان، انسان های صالح و افراد مومن که هر کدام در رتبه خود بشیر و نذیر هستند، همگی برای این است که راه خیر از شر معلوم شود و انسان بداند که برای راه خیر باید چه کاری بکند. قرآن کریم در این مورد می فرماید: قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (1) هدايت از گمراهی مشخص شده است. و واقعا هم چنین است به این معنا که امروز انسان ها می دانند که چه کاری خوب است و چه کاری خوب نیست و اگر هم در برخی مسائل آگاه نباشند، راه دانستن آن واقعا فراهم است (از طریق نشریات، کتاب ها، اینترنت، تلویزیون و ..) بنابراین مشکل بشر بیشتر از اینکه ناشی از ندانستن باشد، ناشی از عمل نکردن به دانسته ها است.

- با توجه به مطلب اول، حجت بر انسان ها تمام است و در این زمینه خللی وجود ندارد. مسئله دیگر این است که این چنین نیست که خداوند به یک باره فرد را بگیرد و ببرد جهنم، بلکه در دنیا علی رغم اتمام حجت، باز هم در صورت خطا از سوی انسان ها، خداوند توبه پذیر و تواب است و مجال بازگشت را به انسان ها می دهد. و این فرصت در تمام طول زندگی برای انسان ها فراهم است. اما اگر کسی به تمام این مسائل روشن، توجه نکرد و راه خود را از روی عناد پیش گرفت، در جهان دیگر چنین مجالی به او داده نخواهد شد. قرآن کریم در مورد چنین افرادی می فرماید: و لو ترى اذ وقفوا على النار فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بآيات ربنا و نكون من المؤمنين بل بدا لهم ما كانوا يخفون من قبل و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون(2) و اگر تو اى محمد آنان را در موقعى كه مواجه با آتش مى شوند ببينى خواهى ديد كه مى گويند: اى كاش پروردگار ما را برمى گردانيد، كه اگر چنين مى كرد ديگر آيات او را تكذيب ننموده و از مؤ منين مى بوديم اعتمادى به اين وعده شان نيست، بلكه چون مى بينند نزد كسانى كه حق را از آنان پنهان مى داشتند رسوا شدند از اين رو تمناى برگشتن به دنيا مى كنند و گر نه اگر بدنيا هم برگردند باز همان منهيات را از سر مى گيرند، و براستى دروغگويانند.

با توجه به این آیه، افرادی که پس اتمام حجت باز هم بر کار خطای خود از سر لجاجت، اصرار می کنند، اگر باز هم به شرایط دنیا بازگردند، به سراغ رویه اول خویش باز خواهند گشت.

- مطلب پایانی نیز اینکه (البته موضوع بحث ما نیست) خداوند در قیامت ظاهر نمی شود، خداوند در دنیا نیز تجلی و ظهور دارد و نشانه های بیشماری از او وجود دارد. این ما هستیم که بدون توجه به این آیات و نشانه ها در دنیا، تنها در روز قیامت متوجه او می شویم.

موفق باشید

1. بقره 256
2. انعام، 27و28

لا حول و لا قوة الا بالله

سلام و عرض ادب

FT_Mohammadi;415236 نوشت:
مثلا من یه اشتباهی رو انجام میدم ... پدر و مادرم با من اتمام حجت میکنند ... تذکر میدهند و در صورت تکرار با من برخورد میکنن ...

من یک اشتباهی رو انجام میدم توبه میکنم و خداوند می بخشه ، دوباره تکرار میکنم و توبه میکنم و خدا میبخشه ، مجدد تکرار میکنم و توبه میکنم و خدا باز هم میبخشه و هرچند بار که این اتفاق بیفته خدا باز هم میبخشه که البته این توبه باید توبه واقعی باشه
آیا پدر و مادر ما حاضر هستند که هر چند باری که یک اشتباه رو تکرار میکنیم ببخشند ؟
به این نه تنها فرصت دوباره بلکه هزار باره و ده هزار باره میگن

FT_Mohammadi;415236 نوشت:
خوب چرا خداوند رحمن و رحیم یک دفعه تو قیامت ظاهر میشه و منو میندازه تو جهنم ... چرا قبلش تو دنیا با من اتمام حجت نکرده ...


اتفاقاً بسیاری از بندگان در این دنیا مورد مواخذه قرار میگیرند
خیلی از مشکلات ما ناشی از گناهان و اشتباهات ماست که به این دلیل هست که خداوند بواسطه اون مشکل گناهان ما رو ببخشه و به قول شما در قیامت ما رو در جهنم نندازه که این عین رحمانیت خداست

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار و ارجمند ...
ابتدائا بابت پاسخگویتون تشکر میکنم انشالله هر جا هستید موفق و پیروز باشید ...

رئوف;415262 نوشت:

- این چنین نیست که در این دنیا با افراد اتمام حجت نشده باشد. در واقع انبوه آیات انفسی و آفاقی، دلایل متنوع و متکثر و قاطعی برای اتمام حجت بر انسان ها هستند. بعثت تعداد بسیاری از پیامبران، امامان، انسان های صالح و افراد مومن که هر کدام در رتبه خود بشیر و نذیر هستند، همگی برای این است که راه خیر از شر معلوم شود و انسان بداند که برای راه خیر باید چه کاری بکند. قرآن کریم در این مورد می فرماید: قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (1) هدايت از گمراهی مشخص شده است. و واقعا هم چنین است به این معنا که امروز انسان ها می دانند که چه کاری خوب است و چه کاری خوب نیست و اگر هم در برخی مسائل آگاه نباشند، راه دانستن آن واقعا فراهم است (از طریق نشریات، کتاب ها، اینترنت، تلویزیون و ..) بنابراین مشکل بشر بیشتر از اینکه ناشی از ندانستن باشد، ناشی از عمل نکردن به دانسته ها است.

به نظره من اتمام حجت یعنی اینکه من کاره اشتباهی انجام بدم ... در مقابل قدرت قهریه قرار بگیرم ... از من امضا گرفته شود که دیگر مرتکب چنین کاری نشوم ... و سپس در صورته تکرار مورد بازخواست قرار گیرم ... مانند اینکه فرزندی دزدی میکند ... مادر متوجه میشه دزدی او میشود و فرزندش رو بازخواست میکنه ... و سپس به فرزندش میگه در صورت تکرار باهات برخورد میکنم ... وگرنه فرزند در ابتدا امر میداند دزدی کار بدی است و آفاق و انفس هم به او گوشزد میکنند که دزدی کار بدی هست و اگر 4 تا کتاب هم بخونه میتونه متوجه بشه دزدی کاره بدی هست ولی اتمام حجت یعنی به او بفهمانی که کارت مشگل دارد و در صورت تکرار با شما برخورد خواهد شد . حال شما فرض کن مادری دزدی اول و دوم و سوم فرزندش را میبیند و به او گوشزد نمیکند ... دزدی 4 او را که دید ... دسته چپش را قطع کند ... آیا به نظره شما این کاره درستی هست ؟؟؟ همچنین شما در مورد بعثت بسیاری از پیامبران و امامان صحبت کردین ... به عنوان مثال چگونه قرآن میتونه حجت رو بر من تموم کنه ... در صورتیکه توش مسایلی مانند برده داری ... فرو افتادن ستارگان و خیلی چیزهای دیگه توش پیدا میشه ... که مسایلی علمی نیستند ... همچنین من دارم در درون دنیایی زندگی میکنم که هرچقدر از دین و مذهب فاصله داشته باشم موفق تر هستم مثالش دهها کشور غیر مسلمان ... که بسیار از لحاظ اجتماعی فرهنگی و اخلاقیات موفق تر از ما هستند و دهها کشور مسلمان که هر روز داره توش یه جنگ قبیله ای اتفاق میوفته ... خوب آیا این مساله نمیتونه حجت رو بر من تموم کنه که من مسلمان نباشم !!! همچنین در مورده آیه "رشد متن الغی" صحبت کردید ... این همه مسیحی داریم که زندگی خودشون رو صرف مسیح کردند ... ازدواج نکردند ... از خیلی از خواسته هاشون گذشتن ... ولی به علت اینکه کافر هستند و به 3 خدا اعتقاد دارند باید تشریف ببرند جهنم ... آیا به نظره شما راه گمراهی از هدایت به این وضوح که شما میفرمایید تبیین شده است ؟؟؟ چرا خدا با این کشیش های مسیحی اتمام حجت نکرده و .... به نظره شما اگر این کشیش هایی که از تمام خواستهاشون در راه دین گذشتن ... برن و آتیش جهنم رو ببین ... و پی به خدای واحد ببرن .... اگر به زمین برگردند ... باز 3 خدا رو پرستش میکنند ؟؟؟

رئوف;415262 نوشت:

- با توجه به مطلب اول، حجت بر انسان ها تمام است و در این زمینه خللی وجود ندارد. مسئله دیگر این است که این چنین نیست که خداوند به یک باره فرد را بگیرد و ببرد جهنم، بلکه در دنیا علی رغم اتمام حجت، باز هم در صورت خطا از سوی انسان ها، خداوند توبه پذیر و تواب است و مجال بازگشت را به انسان ها می دهد. و این فرصت در تمام طول زندگی برای انسان ها فراهم است. اما اگر کسی به تمام این مسائل روشن، توجه نکرد و راه خود را از روی عناد پیش گرفت، در جهان دیگر چنین مجالی به او داده نخواهد شد. قرآن کریم در مورد چنین افرادی می فرماید: و لو ترى اذ وقفوا على النار فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بآيات ربنا و نكون من المؤمنين بل بدا لهم ما كانوا يخفون من قبل و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون(2) و اگر تو اى محمد آنان را در موقعى كه مواجه با آتش مى شوند ببينى خواهى ديد كه مى گويند: اى كاش پروردگار ما را برمى گردانيد، كه اگر چنين مى كرد ديگر آيات او را تكذيب ننموده و از مؤ منين مى بوديم اعتمادى به اين وعده شان نيست، بلكه چون مى بينند نزد كسانى كه حق را از آنان پنهان مى داشتند رسوا شدند از اين رو تمناى برگشتن به دنيا مى كنند و گر نه اگر بدنيا هم برگردند باز همان منهيات را از سر مى گيرند، و براستى دروغگويانند.


شما در مورد توبه صحبت کردید ... من فکر میکنم مبحثه توبه ربطی به بحث ما نداشته باشه ... من در مورده شخصی صحبت میکنم که کاره اشتباهی رو داره انجام میده ... آفاق و انفس هم بهش میگن کارش اشتباه هست ... ولی خدا به اون شخص تذکر نداده ... و اگر در آخرت از خداوند بخواهد که فرصتی دوباره به او عطا شود خداوند قبول نمیکند ... همچنین در مورده این مطلب صحبت کردید که اگر آنها بر روی زمین برگردانده شوند ... دوباره همان اعمال را در پیش میگیرند ... خوب !!! تو همین کره خاکی که داریم زندگی میکنیم خیلی از دزد ها رو گرفتن و ازشون تعهد گرفته شده و دیگر چنین اشخاصی مرتکب چنین کارهایی نشده اند ... اصولا در تمام کشورهای غربی اشتباه اول رو با تذکر از روش رد میشن ... تو کشور خودمون هم تقریبا همینطور هست ... برخی از جرم ها رو بار اولش رو ساده از روش میگذرن و بابته عدم تکرارش ازش تعهد میگیرن و ... و داره خوب هم جواب مبده ....

رئوف;415262 نوشت:

- مطلب پایانی نیز اینکه (البته موضوع بحث ما نیست) خداوند در قیامت ظاهر نمی شود، خداوند در دنیا نیز تجلی و ظهور دارد و نشانه های بیشماری از او وجود دارد. این ما هستیم که بدون توجه به این آیات و نشانه ها در دنیا، تنها در روز قیامت متوجه او می شویم.


بله منظور من از ظهور خداوند ... ظاهر شدن نیروی قهریه ای است که تاکنون قوانین علت و معلولی رو طوری چینده بود که دزد و کلاه بردار موفق باشد ... مومن و زاهد در هزاران سختی و نکبت زندگی کند ... و یه دفعه در قیامت قوانین علت و معلولی جدیدی را جایگزین قوانین فعلی میکند ...

با تشکر .

سلام.ان شاءالله که بحث مفید باشه.
1.اینکه,تو قیامت دیگه وقت و فرصت و زمینی نیست که به انسان داده بشه که بیاد و جبران کنه.یک عمر وقت داشته که توشه جمع کنه برای آخرت و قیامت,که بره بهشت یا جهنم.این یه جور اتمام حجته.
2.اینکه,شما میگی خدا اتمام حجت نکرده.پس وقتی میگه کار خوب کنی(کلی میگم) میری بهشت و وقتی میگه کار بدی کنی میری جهنم این که دیگه سر تا پاش اتمام حجته.
3.ما هر چی میکشیم از لجاجت و شجاعت و انتخابمونه.لجاجت تو مسیر غلط و گناه که خود خدا تو قرآن و همینطور به وسیله پیامبرها و امامان گفته و نازل کرده و رسونده که این یک جور اتمام حجته, و همچنین تو مسیر درست و ثواب هست که تو مسیر غلط اسمش فرو رفتن و سقوط آزاد تو جهنمه و تو مسیر درست سبقت گرفتن تو خیر و ثوابه که پرواز به بهشت میشه.این باز هم یه اتمام حجته.
4.تازه اون کسایی هم که قبل از قیامت میمیرن به برزخ میرن و تو جهنم برزخی بار گناهاشون کم میشه که تو قیامت بیشتر از این پیش خدا شرمنده نشن.اینو رحمان و رحیمی انجام میده که تا نداره.اینم یه فرصت.
5.دنیا دار مکافاته.این نیروی قهریه ای که شما میگی همونه که تو این دنیا سرش میاد.دیگه باید خود انسان بفهمه که یکی اون بالاست که داره گوششو میپیچونه که ....هههیییی!!!!دارم میبینم چی کار میکنی.....اگه تکرار شه......بهت نشون میدم(البته خیلی مهربانانه تر).که این یه فرصته.
6.شما خدای-عز و جل- رو با انسان مقایسه نکن که داره بهش فرصت میده.انسانی که کار خطایی میکنه و انسان دیگه ای به اون فرصت میده با انسانی که خطا میکنه و خدا خالقش بهش فرصت میده و همینطور چشم پوشی میکنه و گناه رو از نامه اش پاک میکنه,یکی میدونی.
7.انسان داره تو این دنیا ثواب و گناه میکنه.کسی که گناه و خطا میکنه فرصتش رو هم خدا بهش میده یا جبران میکنه یا بازم به گناهش ادامه میده و بارش رو سنگین میکنه.حالا اونی که ثواب میکنه آخرتش رو میسازه خدا مثل اونی که خطا کرده بهش فرصت میده یا بیشتر جمع میکنه برای آخرتش یا کاری نمیکنه یا با اشتباهی آخرتش رو با خاک یکسان میکنه.این هم یه فرصت.
8.بهشت روی کارهای سخت ساخته شده و جهنم روی کارهای آسون.تو این دنیا آسون ترین کار گناه کردنه.کار آسون هم دوم نداره.تو اون بلادی که داری میگی پیشرفت میکنن همین کارارو میکنن و آخرش هم نابود میشن.آثارش مشهوده.کار سخت هم معلومه.مثل انقلاب خودمون که از این سخت تر که با استکبار و آمریکا مقابله کنی و هزینه هم بدی ولی تا الان پا برجا بمونه.کار سخت هزینه داره ولی کار آسون کم داره و حتی اصلا نداره.
9.کی از آینده خبر داره مگه یه وجودی که یکتا باشه و عالم الغیب باشه.پس خدا میدونسته که تو آیندت چی کار میخای بکنی و چی میخای و چی میپرسی(همون نیازها).پس جواباشو تو قرآن میاره و پیامبرشو میفرسته و تو غدیر خم اون رو کامل میکنه تا یه اتمام حجت قوی ای باشه تا بهونه ای نباشه.انسان قدرت انتخاب و عقل داره.پس وقتی میبینه که خدا راهو نشون میده و اینجوری اتمام حجت میکنه و میدونه که یه جایی باید جواب پس بده و گوشش بدجوری پیچیده میشه,خوب سعی میکنه کمتر یا حتی اشتباه نکنه.حتی میدونه که تو این دنیا هم میشه که گوشش پیچیده بشه جواب پس بده عاقبت کاراش رو ببینه,اشتباه نمیکنه.اگه هم یکی دو بار مرتکب اشتباه شد سعی میکنه دیگه اشتباه نکنه.این همون نیروی قهریه است که باعث جلوگیری از انجام دوباره ی اشتباه میشه.اینا همش اتمام حجت و فرصته که خدا به انسان داده.
10.و اینکه شما میگی"ظهور خداوند ... ظاهر شدن نیروی قهریه ای است که تاکنون قوانین علت و معلولی رو طوری چینده بود که دزد و کلاه بردار موفق باشد ... مومن و زاهد در هزاران سختی و نکبت زندگی کند ... و یه دفعه در قیامت قوانین علت و معلولی جدیدی را جایگزین قوانین فعلی میکند ...".باید بگم درست زدی تو خال.همون طور که گفتم خدا به همه فرصت میده.اگه انسانی رو که اشتباه کرده فرصت میده تا برگرده و درست بشه برنگرده و همون جوری به اشتباهش ادامه میده,به حال خودش رها میکنه و هی بهش میده تا اوضاعش بدتر بشه تا تو قیامت بهش بگه که ....من به تو فرصت های زیادی دادم....ولی تو نخواستی که برگردی....همون جاست که انسان خطاکار میگه ...خدایا یه فرصت دیگه بده....بعد خدا میگه که ..اگه باز هم فرصت بدم همون آش و همون کاسه....پس بسوز به کارهایی که خودت با انتخاب خودت تو عمرت که بهت دادم انجام دادی....ولی برای کسی که کار ثواب میکنه سختی میده تا خودش تو اون دنیا مفصل جبران کنه.
خیلی ببخشید که زیاد شد.ولی بحث و گفتگو تو این زمینه خیلی زیاد هست.
موفق باشید

FT_Mohammadi;415454 نوشت:
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار و ارجمند ...
ابتدائا بابت پاسخگویتون تشکر میکنم انشالله هر جا هستید موفق و پیروز باشید ...


به نظره من اتمام حجت یعنی اینکه من کاره اشتباهی انجام بدم ... در مقابل قدرت قهریه قرار بگیرم ... از من امضا گرفته شود که دیگر مرتکب چنین کاری نشوم ... و سپس در صورته تکرار مورد بازخواست قرار گیرم ... مانند اینکه فرزندی دزدی میکند ... مادر متوجه میشه دزدی او میشود و فرزندش رو بازخواست میکنه ... و سپس به فرزندش میگه در صورت تکرار باهات برخورد میکنم ... وگرنه فرزند در ابتدا امر میداند دزدی کار بدی است و آفاق و انفس هم به او گوشزد میکنند که دزدی کار بدی هست و اگر 4 تا کتاب هم بخونه میتونه متوجه بشه دزدی کاره بدی هست ولی اتمام حجت یعنی به او بفهمانی که کارت مشگل دارد و در صورت تکرار با شما برخورد خواهد شد . حال شما فرض کن مادری دزدی اول و دوم و سوم فرزندش را میبیند و به او گوشزد نمیکند ... دزدی 4 او را که دید ... دسته چپش را قطع کند ... آیا به نظره شما این کاره درستی هست ؟؟؟ همچنین شما در مورد بعثت بسیاری از پیامبران و امامان صحبت کردین ... به عنوان مثال چگونه قرآن میتونه حجت رو بر من تموم کنه ... در صورتیکه توش مسایلی مانند برده داری ... فرو افتادن ستارگان و خیلی چیزهای دیگه توش پیدا میشه ... که مسایلی علمی نیستند ... همچنین من دارم در درون دنیایی زندگی میکنم که هرچقدر از دین و مذهب فاصله داشته باشم موفق تر هستم مثالش دهها کشور غیر مسلمان ... که بسیار از لحاظ اجتماعی فرهنگی و اخلاقیات موفق تر از ما هستند و دهها کشور مسلمان که هر روز داره توش یه جنگ قبیله ای اتفاق میوفته ... خوب آیا این مساله نمیتونه حجت رو بر من تموم کنه که من مسلمان نباشم !!! همچنین در مورده آیه "رشد متن الغی" صحبت کردید ... این همه مسیحی داریم که زندگی خودشون رو صرف مسیح کردند ... ازدواج نکردند ... از خیلی از خواسته هاشون گذشتن ... ولی به علت اینکه کافر هستند و به 3 خدا اعتقاد دارند باید تشریف ببرند جهنم ... آیا به نظره شما راه گمراهی از هدایت به این وضوح که شما میفرمایید تبیین شده است ؟؟؟ چرا خدا با این کشیش های مسیحی اتمام حجت نکرده و .... به نظره شما اگر این کشیش هایی که از تمام خواستهاشون در راه دین گذشتن ... برن و آتیش جهنم رو ببین ... و پی به خدای واحد ببرن .... اگر به زمین برگردند ... باز 3 خدا رو پرستش میکنند ؟؟؟



شما در مورد توبه صحبت کردید ... من فکر میکنم مبحثه توبه ربطی به بحث ما نداشته باشه ... من در مورده شخصی صحبت میکنم که کاره اشتباهی رو داره انجام میده ... آفاق و انفس هم بهش میگن کارش اشتباه هست ... ولی خدا به اون شخص تذکر نداده ... و اگر در آخرت از خداوند بخواهد که فرصتی دوباره به او عطا شود خداوند قبول نمیکند ... همچنین در مورده این مطلب صحبت کردید که اگر آنها بر روی زمین برگردانده شوند ... دوباره همان اعمال را در پیش میگیرند ... خوب !!! تو همین کره خاکی که داریم زندگی میکنیم خیلی از دزد ها رو گرفتن و ازشون تعهد گرفته شده و دیگر چنین اشخاصی مرتکب چنین کارهایی نشده اند ... اصولا در تمام کشورهای غربی اشتباه اول رو با تذکر از روش رد میشن ... تو کشور خودمون هم تقریبا همینطور هست ... برخی از جرم ها رو بار اولش رو ساده از روش میگذرن و بابته عدم تکرارش ازش تعهد میگیرن و ... و داره خوب هم جواب مبده ....



بله منظور من از ظهور خداوند ... ظاهر شدن نیروی قهریه ای است که تاکنون قوانین علت و معلولی رو طوری چینده بود که دزد و کلاه بردار موفق باشد ... مومن و زاهد در هزاران سختی و نکبت زندگی کند ... و یه دفعه در قیامت قوانین علت و معلولی جدیدی را جایگزین قوانین فعلی میکند ...

با تشکر .



با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، مطالب متعدد و مختلفی را مطرح کردید که پرداختن به تمام آنها نیازمند فرصت و حوصله بسیار است. امیدوارم به تدریج به آنها بپردازیم.

- حالتی از اتمام حجت که ترسیم کردید، می تواند یکی از حالات اتمام حجت باشد ولی بدان معنا نیست که فقط در این صورت حجت تمام می شود. با این حال باید عرض کنم که اگر هم اتمام حجت را به معنایی که شما گفتید بگیریم، باز هم شاهد آن هستیم که خداوند در مقاطع مختلفی از زندگی ما شرایط سختی را برای ما ایجاد می کند که تذکری است به روندی که در پیش گرفته ایم و به نوعی زنگ خطری است برای اعمال ناشایستی که داریم. خداوند در قرآن می فرماید: فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (1) و چون در كشتى سوار شوند خداى را با اخلاص و پاكدينى- يكتاگرايى- بخوانند، و چون به سوى خشكى برهاندشان آنگاه شرك مى‏ورزند در این آیه افرادی توصیف می شوند که هنگامی که به کشتی سوار می شوند، از ترس مرگ، خداوند را صادقانه عبادت می کنند ولی هنگامی که به خشکی می رسند، مجددا او را فراموش می کنند و شرک می ورزند. مشابه این مسئله در زندگی ما نیز اتفاق می افتد، هنگامی که با مشکل بزرگی روبرو می شویم، مثلا عمل جراحی سنگینی را باید انجام دهیم، یا مشکل مالی بزرگی داریم و ... به یاد خداوند می افتیم و در می یابیم که احتمالا این موقعیت دشوار به جهت بی توجهی به خداوند بوده است، اما پس از حل شدن مشکل، دوباره رویه قبلی را انجام می دهیم. این مسائل نیز تجلی قوه قاهره الهی است و لازم نیست حتما خداوند به ما وحی کند و تذکر شماره 1 ، 2 و 3 بدهد. همچنین که تذکر اولیاء خداوند نیز تذکری است که خداوند زمینه آن را فراهم می کند. مجموعا به نظر بنده، این چنین نیست که انسان ها در دنیا تذکرات کمی دریافت کنند.

- مباحثی که در مورد کشورهای غیر مسلمان بیان کردید، مورد قبول بنده نیست ولی پرداختن به آنها ما را از هدف فعلی تاپیک دور می کند.

- این چنین نیست که اگر کشیشی مسیحی واقعا به دنبال حقیقت بوده است ولی آن را در مسیحیت یافته و عمر خود را وقف آن کرده است (البته اگر خالصانه و صادقانه در پی حقیقت بوده باشد) به جهنم برود. (در این مورد می توان در تاپیکی دیگری بحث کرد، کما اینکه پیش از این نیز بحث هایی شکل گرفته است.)

- با توضیحاتی که داده شد، فکر می کنم، پاسخ بخش دوم صحبت تون هم تا حدی داده شد. چنین نیست که ما در این دنیا تذکری از خدا دریافت نکنیم بلکه باید معنای اتفاقی که برایمان می افتد را بدانیم و همیشه حواسمان به رویه زندگی مان باشد. پس چنین نیست که بدون تذکر فرد را مجازات کنند. (مثالی که در مورد تذکر و تعهد در بار اول و ... زدید )

- بخش آخر صحبتتان نیز در مورد اینکه خداوند قوانین را چنین چیده است که چنان نتیجه ای بدهد نیز با شما موافقم نیستم ولی بحث در مورد آن، خارج از موضوع فعلی ماست و می توان در مورد آن در مجالی دیگر بحث کرد. (دقیق کردن فضای بحث لازمه یک بحث خود است تا به نتیجه برسد. اگر بخواهیم در مورد هر موضوعی که اندک ربطی به بحث ما دارد، بحث کنیم، هیچگاه نخواهیم توانست در مورد موضوع اصلی با دقت بحث کنیم.)

موفق باشید

1. عنکبوت 65

[="Tahoma"]

FT_Mohammadi;415236 نوشت:
با عرض سلام خدمت کارشناس محترم سایت و سایر دوستان ... امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشین ...

سوالی که برای من پیش اومده این هست که چرا خداوند به انسانها فرصته دیگری برای جبران اشتباهاتش نمیدهد ... تا بتواند از عذابهای جهنم در امان باشد ... اجازه بدین حرفم رو کمی شفاف تر بزنم ...

فرصت دوباره یعنی چی ... جبران اشتباه یعنی چی !!!

مثلا من یه اشتباهی رو انجام میدم ... پدر و مادرم با من اتمام حجت میکنند ... تذکر میدهند و در صورت تکرار با من برخورد میکنن ...

خوب سوال من این هست که در این دنیا هیچ اتمام حجتی نیست ... بابته هیچ کاره اشتباهی به من تذکر داده نشده ... تازه قوانین علت و معلولی دنیا باعثه تشویق من هم شدن ...

خوب چرا خداوند رحمن و رحیم یک دفعه تو قیامت ظاهر میشه و منو میندازه تو جهنم ... چرا قبلش تو دنیا با من اتمام حجت نکرده ...

با تشکر


سلام
خدای تبارک و تعالی به زبان تکوین ، به وقایع و افعال ، بازبان و گفتار این و آن ، به افکار و اندیشه ها و تعقلهای خودمان با ما سخن گفت و راه را از بیران نشان داد و حجت را بر ما تمام کرد اما ما بی توجهی کردیم و نتیجه این بی توجهی در پرونده کاری ماست در حالیکه او خدای ستوده است و کسی بر او حجتی ندارد
و اما جهنم جایی ساخته شده بدست او نیست بلکه چیزی است که ما با دستمانمان می سازیم با افعال و اندیشه ها و نیتها و باورها و البته در آخرت اتش به اتش و نور به نور ملحق میشود پس تابع به متبوع باز می گردد و اهل باطل به پیشوای باطل خود ملحق می گردند
پس هم حجت تمام است و هم جهنم را ما و پیشوایانمان ساختیم دیگر جای سرزنش و ملامتی جز برای خودمان نمی ماند
والله الموفق

رئوف;415766 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

با سلام خدمت شما استاد بزرگوار بابته پاسخگوییتون تشکر میکنم ... امیدوارم هر جا که هستید موفق و پیروز باشین ...

رئوف;415766 نوشت:

دوست گرامی، مطالب متعدد و مختلفی را مطرح کردید که پرداختن به تمام آنها نیازمند فرصت و حوصله بسیار است. امیدوارم به تدریج به آنها بپردازیم.

بابته اینکه با صبر و حوصله به پرسش های من پاسخ میدهید تشکر میکنم ... سابقه بحث با شما رو در تاپیک { آیا دنیا میتواند مکان مناسبی برای آزمایش انسانها باشد } رو داشتم ... امیدوارم این بحث هم به همان اندازه با صبر و حوصله جنابعالی جلو برود ... پیشاپیش بابته حسن توجه شما تشکر میکنم .

رئوف;415766 نوشت:

- حالتی از اتمام حجت که ترسیم کردید، می تواند یکی از حالات اتمام حجت باشد ولی بدان معنا نیست که فقط در این صورت حجت تمام می شود. با این حال باید عرض کنم که اگر هم اتمام حجت را به معنایی که شما گفتید بگیریم، باز هم شاهد آن هستیم که خداوند در مقاطع مختلفی از زندگی ما شرایط سختی را برای ما ایجاد می کند که تذکری است به روندی که در پیش گرفته ایم و به نوعی زنگ خطری است برای اعمال ناشایستی که داریم. خداوند در قرآن می فرماید: فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ (1) و چون در كشتى سوار شوند خداى را با اخلاص و پاكدينى- يكتاگرايى- بخوانند، و چون به سوى خشكى برهاندشان آنگاه شرك مى‏ورزند در این آیه افرادی توصیف می شوند که هنگامی که به کشتی سوار می شوند، از ترس مرگ، خداوند را صادقانه عبادت می کنند ولی هنگامی که به خشکی می رسند، مجددا او را فراموش می کنند و شرک می ورزند. مشابه این مسئله در زندگی ما نیز اتفاق می افتد، هنگامی که با مشکل بزرگی روبرو می شویم، مثلا عمل جراحی سنگینی را باید انجام دهیم، یا مشکل مالی بزرگی داریم و ... به یاد خداوند می افتیم و در می یابیم که احتمالا این موقعیت دشوار به جهت بی توجهی به خداوند بوده است، اما پس از حل شدن مشکل، دوباره رویه قبلی را انجام می دهیم. این مسائل نیز تجلی قوه قاهره الهی است و لازم نیست حتما خداوند به ما وحی کند و تذکر شماره 1 ، 2 و 3 بدهد. همچنین که تذکر اولیاء خداوند نیز تذکری است که خداوند زمینه آن را فراهم می کند. مجموعا به نظر بنده، این چنین نیست که انسان ها در دنیا تذکرات کمی دریافت کنند.

خوب !!!
جناب رئوف ... در مورده چندین مطلب صحبت کردید ... در مورد کشتی ... غرق شدن کشتی ... ندامت مسافران از کرده های خویش ... برگشتن به ساحل ... فراموش کردن قول و پیمان ...
به شخصه تا به حال 2 بار تجربه چنین اتفاق هایی رو تو زندگیم داشتم ... باره اول زمانی بود که از ریه ام خون میومد ... و تست بدخیم بودن دادم ... و نتیجه تست موکول شد به 40 روز بعد ... و بار دوم سر مساله ای فشار خونم بالا رفت و افتادم رو زمین ... بار اول واقعا از کارهای خودم پشیمون شده بودم ... نماز و روزه و قرآن و راز و نیاز ... تو اون 40 روز یک بار قرآن رو با معنیش ختم کردم و گوشت های تنم هم بابته توبه کردن آب شده بود ... وقتی که فهمیدم بیماریم برونشیت هست ... خیالم راحت شد ... و گفتم نمازهام رو تا آخر عمرم میخونم و گناه نمیکنم .... بعد از مدتی یواش یواش گذاشتمش کنار ... راستش با خودم گفتم ... من از مرگ ترسیده بودم ... و احساساتم به خاطره اون منقلب شده بود .... به خاطره همین سمته یه نیرویه بیکران رفته بودم ... من اتفاقات مختلفی رو تو زندگیم تجربه کردم که دوست ندارم در موردشون بحث کنم ... ولی باره دومی که فشارم رفت بالا ... ته ته دلم هیچ خدایی رو احساس نکردم ... یه جوری دوست داشتم که بمیرم ... هنوز هم همین حالت رو دارم ... شاید ترسه درد کشیدن رو داشته باشم ... ترسه این رو داشته باشم که مهتاج دیگران بشم ... ترسه تنها بودن رو داشته باشم ... ولی اصلا از مردن و خاک شدن هراسی ندارم ... اتفاقا از مرگ هم استقبال میکنم ...

در مورده اتمام حجت و ندای پیامبران صحبت کردین ... من مسایل و رویدادهای مختلفی رو تجربه کردم ... شاید از 24 ساعته زندگیم ... 20 ساعتش رو دارم به خدا فکر میکنم به این فکر میکنم که ایدیولوژی و راه و مسیر الهی رو بر گزینم ... یا اینکه بی خیال اون دنیا بشم و با هوشم زندگی مرفهی رو برای خودم رقم بزنم ... من نشونه های کمی تو زندگیم ندیدم ... خوابهایی بوده ( از تعریف کردن خواب متنفرم ) که شاید کمتر کسی دیده باشه و شاید اگر شما اون ها رو دیده باشین به عنوانه یه حجت متقن ازشون یاد کنین ... یا به قوله شما معجزات پیامبران ... که به نظره شما میتونن متقن و کامل باشن ... یا خوده قرآن کریم ...

راستش اگر همین امشب ... به من وحی هم بشه ... یا عیسی مسیح ظهور کنه و جلوی من یه پرنده مرده رو زنده کنه ... یا حضرت محمد ظهور کنه و شق القمر هم کنه ... باز هم من میگم حجت بر من تمام نشده .... هیچ کدوم از این چیزها به درده من نمیخوره ... هیچ کدومشون جوابه من نیست ... من دنباله یک خواب ... یا زنده شدن یه کبوتر ... یا ظهور مسیح ... یا شق القمر یا طی طریق نیستم ... نیستم

من دنباله راه و روش و مسلکی هستم که وقتی اون رو در وجودم پیاده سازی میکنم ... بهم پاسخگو باشه ... نه اینکه به من بگه صبر جمیل پیشه کتن ... من به این میگم اتمام حجت ... نه اینکه بیام راه و روشی رو تو زندگیم پیش بگیرم و هر روز بدتر و بدبخت تر از دیروز بشم ... و جوابه من هم این باشه که طرز دیدت رو عوض کن ...

وقتی که من از مسیر و راهم نتیجه نگیرم ... هر نشونه ای هم که دیده باشم به درده من نمیخوره ... میندازمش دور ... ماهی گوشت خواری در کف اقیانوس ها زندگی میکنه که بالای آرواره هاش یه گلوله نورانی داره ... در کف اقیانوس نوری وجود نداره ... ماهی های دیگه جذب این نشانه ... این معجزه و این رویداد میشن ... میگن بریم سمتش ... وقتی میرن سمتش ... ماهی گوشت خوار تیکه پارشون میکنه ...

دیده من نسبت به تمام این معجزات الهی همچین چیزی هست ... نوری هست که نباید دنبالش بری ... وگرنه بدبخت و بیچاره میشی ... شاید هم بعضی ها دوست داشته باشن که برن و تیکه پاره بشن و به مقام فنای الی الماهی برسن ... ولی من دوست دارم زندگی کنم .... و دنباله نورهایی برم که من رو به موفقیت میرسونن ... نه نورهایی که من رو روز به روز ... ساده تر ... آرام تر ... بی خیال تر ... میکنن ...

من دنباله راه و روشی برای موفق بودن ... شاد بودن ... احساس برتری کردن ... قدرت پیدا کردن میگردم ... نه اینکه یه نشونه ببینم و تا آخر عمرم دنبالش برم و جوابم موکول بشه به اون دنیا ... حتی من حاضرم 40 سال راه و مسلکی رو دنبال کنم که یه مرجع تقلید بهم میگه ... ولی باید حاضر باشه بهم سفته بده ... که اگر 40 سال دیگه فهمیدم منو به بیراهه کشیده ... عمره رفته خودم رو نقد کنم ...

رئوف;415766 نوشت:



- این چنین نیست که اگر کشیشی مسیحی واقعا به دنبال حقیقت بوده است ولی آن را در مسیحیت یافته و عمر خود را وقف آن کرده است (البته اگر خالصانه و صادقانه در پی حقیقت بوده باشد) به جهنم برود. (در این مورد می توان در تاپیکی دیگری بحث کرد، کما اینکه پیش از این نیز بحث هایی شکل گرفته است.)

خوب این متن صریح قرآن هست ... که میگه ... هر کسی که گفت خداوند 3 تا هست همانا کافر است ... فکر میکنم سوره مریم باشه ... و در جای دیگر میفرماید همانا کافران در بهشت مخلد هستند ... تازه این کشیش ها این همه انسانه دیگر رو هم کافر کردن که این جرمه کمی نیست ... ولی به هر حال شما کارشناس دین هستین ...

با تشکر ...

FT_Mohammadi;416124 نوشت:

با سلام خدمت شما استاد بزرگوار بابته پاسخگوییتون تشکر میکنم ... امیدوارم هر جا که هستید موفق و پیروز باشین ...


بابته اینکه با صبر و حوصله به پرسش های من پاسخ میدهید تشکر میکنم ... سابقه بحث با شما رو در تاپیک { آیا دنیا میتواند مکان مناسبی برای آزمایش انسانها باشد } رو داشتم ... امیدوارم این بحث هم به همان اندازه با صبر و حوصله جنابعالی جلو برود ... پیشاپیش بابته حسن توجه شما تشکر میکنم .
.
.
.
من دنباله راه و روش و مسلکی هستم که وقتی اون رو در وجودم پیاده سازی میکنم ... بهم پاسخگو باشه ... نه اینکه به من بگه صبر جمیل پیشه کتن ... من به این میگم اتمام حجت ... نه اینکه بیام راه و روشی رو تو زندگیم پیش بگیرم و هر روز بدتر و بدبخت تر از دیروز بشم ... و جوابه من هم این باشه که طرز دیدت رو عوض کن ...

با تشکر ...


با سلام خدمت شما دوست گرامی

از اظهار لطف شما متشکرم. بحث با دوستانی که از سر دغدغه و حقیقت طلبی در چارچوب اخلاق و منطق بحث می کنند، همیشه برای بنده لذت بخش بوده است.

مطالبتان را خواندم، گمان می کنم اساسی ترین مطلبی که مطرح کردید را در دو خط آخر آورده باشم (اگر با من موافق نیستید می توانید مطلب مورد نظرتان را که مهمتر است، مجددا بیان کنید)

در مورد این مطلب نیز نکاتی قابل توجه است:

- سخن شما از این یک جهت قابل پذیرش و قابل تامل است و آن اینکه، معجزه پیامبران، متناسب با عصر خود بوده است به طوریکه مردم در طول دوران خود، سرآمد بودن و الهی بودن شخص پیامبر را توسط معجزه ای که از او میدیدند باور می کردند. به طور مثال در زمان حضرت موسی که سحر و جادوگری مطرح بوده ، معجزه ایشان ید بیضا و بدل شدن عصا به افعی بوده است. مثال های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد.(در مورد پیامبر اسلام و نیز حضرت عیسی) اما قرآن که معجزه جاوید است، باید اعجازی داشته باشد که برای تمام انسان ها در دوران های مختلف، روشنگر باشد. شما به عنوان یک انسان در عصر جدید، توقع دارید که اسلام به شما روش زندگی ای نشان دهد که در آن روش، مهم ترین نیازهای شما پاسخ داده شود و ارائه کردن چنین برنامه ای می تواند برای شما نشانگر اعجاز و الهی بودن این دین باشد. به نظر من درخواست شما معقول است.

- مطلبی بعدی این است که آیا اسلام چنین برنامه ای برای ما ارائه کرده است؟ آیا برنامه اسلام از اعتدال برخوردار است؟
در پاسخ به این سوال باید عرض کنم که برنامه اسلام، برنامه ای جامع است که از اعتدال برخوردار است. با نگاه کردن به گروه ها و فرقه های مختلف، در می یابیم که بسیاری از آنها بر عناصر مادی و دنیوی تاکید بسیاری دارند و فرد پس از طی کردن مدتی در حال و هوای این نوع گروه ها، به نوعی پوچی و بی معنایی می رسد، از همین روست که بحث معنای زندگی، بحث مهمی در مغرب زمین شده است.
از سوی دیگر شاهد گروه هایی هستیم که زندگی را سراسر ریاضت و سختی کشیدن معرفی می کنند و اساسا برای عالم دنیا ارزش قائل نیستند.
از نظر اسلام، هر دو نگاه فوق، مردود است. اسلام راه میانه ای را پیشنهاد می دهد که در آن فرد هم به زندگی مادی خود باید برسد و هم جنبه معنوی زندگی را تقویت کند. (این مسئله اگرچه به صورت کلی مطرح شد ولی زیربنای مسائل مهم است)

- مطلبی دیگر این است که یکی از مهمترین اکتشافات بشر در قرون جدید این است که زندگی انسان ها را می توان با تغییر دادن نوع نگاه آنها به جهان، تغییر داد و زندگی بهتری را برای آنها فراهم کرد. اینکه در آموزه های اسلامی، به سرشت این جهان اشاراتی شده است، به معنای آن نیست که از ما خواسته شده تا فقط صبر جمیل داشته باشیم، بلکه این مسائل علاوه بر جنبه ی روانی، بیانگر سرشت این جهان نیز می باشد.

- دینی که از انسان می خواهد برای کسب موفقیت تلاش کند و در این راه اگر با نیت خالص عمل کند، تلاش های او را نیز جز اعمال نیک دینی او محسوب می کند، نمی تواند دینی تک بعدی باشد. حتی اگر فرد تلاش کرد و به نتیجه نرسید و در این ناکامی، صبر پیشه کرد، در ازای این مسئله ماجور خواهد بود. آیا این امید بخشی در شرایط سخت، کم ارزش است؟ آیا این مسئله زمینه ساز آن نمی شود که فرد همچنان امیدوار باشد و با پشتکار بیشتری وارد مراحل بعدی زندگی شود و در نتیجه به موفقیت برسد؟

با توجه به مطالب فوق (که تنها گوشه ای است از آنچه باید در این زمینه بیان شود) به نظر بنده، برنامه دین اسلام برای زندگی ما، بسیار مناسب و خوب است و اعتدال و عقلانیت موجود در این برنامه، خود نشان از الهی بودن آن دارد.

موفق باشید

تصمیم گرفتم این پستم رو حذف کنم ...
شاید تعبیری غیر از آنچه در ذهنم وجود دارد به خواننده القا کند ....
با عرض معذرت از پاسخگوی محترم و مدیریت سایت ...

سلام در ادامه آیه میفرمایند که اگر باز گردی باز هم تکرار می کنید ونمونه بارزش نجات وسلامتی گناهکارانه که وقتی حالشون خوب میشه بازم تکرار میکنن کارهای قبلیشان را ...متشکرم

بنام او

باسلام..

{بعداز عرض ارادت و ادب خدمت شما سرکار خانم محمدی و جناب رئوف بزرگوار ابتدا که قصد دخالت در بحث شیرین و جذاب شما را نداشتم و فقط میخواستم بحث شیرین شما را دنبال نموده که از سوال و پاسخ هر دو طرف واقعا لذت بردم و بیشتر پاسخهای جناب پاسخگو که با صعه صبر و بلکه کاملا علمی و منطقی پاسخ میدادند و..

{این قسمت باتوجه به ارسال شمابود که چون حذف گردید برای خواننده گنگ و نامفهوم خواهدشد..پس منم با اجازه حذفشان مینمایم}

اما نظر کلی حقیر هم البته بعداز این برداشت از ارسالهای شما که چرا اینهمه سختگیری دردین اسلام وجود دارد ..
چرا علیرغم اینهمه ثروت خدادادی که کشورما دارد بازهم عده بسیارکثیری به نان شب محتاج شده اند{فقط مثال است و منظور مشکلات فکری و روحی ست}

ابتدا به مسئولین دست اندرکار و خاصه مفسرین علوم قرآنی این میباشد که چنین دین اعتدالی که اینهمه داد اعتدال و تنوع و حد وسط ، میان شلگیری و تندروی را سر میدهد که واقعا هم همین میباشد نمیتواند در آزادی فردی و گروهی و اجتماعی و بحث حجاب و استفاده ازمنابع و ثروتها و غرایض و آزادی بیان و ابراز وجود و عدالت تقسیم و بهره و .. و.. و دهها مورد دیگر که القائده ها را بوجود آورده که بازهم خواهدآورد چنین سختگیرانه و غیر منطقی و غیر علمی و بلکه نادانانه عمل نماید و آیا بهترنیست گروهی از خبرگان علوم قرآنی و دینی تشکیل شوند که مجددا یک بازنگری در آیات مقدس قرآن انجام دهند که ابتدا باور داشته باشیم که قرآن ، کتاب و کلامی نبوده و نخواهدبود که کسی بتواند به این راحتی ها مدعی آن شود یا اعلام نماید به همه اسرار پنهان و آشکارخالقش پی برده است ..؟؟

و تا تعدادبیشتری از این گنجینه ارزشمند نفراتی یا نیروی انسانی از دست نرفته بزرگان مذهبی ما بیایند و فکری اساسی برای عدم فرار جوانانمان و مردممان ازدین و مذهب نمایند که بنظر خودم همه این مشکلات 1 در فقر مالی و 2 در فقر مادیاتی از عدم درک بهتر همین آیات الهی قرآن بوجود آمده اند که یا باید معترف گردید دین اسلام دین اعتدال و انسانیت نمیباشد و بلکه دین زور و ضعیفکشی و انسان کشی و عدم درک نیازها و مشکلات پیروان و جوامع اسلامیست و یا اگر مدعی اعتدال این دین و این مذهب مقدس هستیم که واقعا هم دین اعتدال و میانه روی ست بیاییم و یک پاسخ خوب و درست و حسابی که فرد را در خلوت خودش نیز مجاب نماید به پذیرش بی چون و چرایش ارائه نماییم که بنظر منم پاسخها با عملکردها اصلا جور در نمی آیند و دریک ردیف موازی و مساوی قرار ندارند و فقط حالت شعار بخود گرفته اند..

و یقین داشته باشیم که اگر این دو مشکل تا حدودی رفع گردند 3 مشکلات معنوی و اخلاقی نیز خودبخودی خود حل و رفع خواهندشد و دیگر کسی از اینکه دو همکار زن و مرد در زیریک سقف تنها بمانند واهمه ای نخواهدداشت که برای تصریح در این راه پرپیچ و خم و حتی بسیار خطرناک و بلکه برای یک شروع رو به جلو یا رو به پیشرفت در گام نخست اگر ابتدا بتوانید کشف نمایید که منظور از انسان چه موجودی ست شاید برخی مشکلات عقیدتی فعلی ما هم که احتمالا ریشه در تعبیر اشتباه برخی آیات بوده که تا این اندازه در اسلام و جوامع اسلامی سختگیری میشود حل و رفع گردند ..

{حالا اگر این سخن کوتاه که بعنوان فقط مثال بیان گردید پذیرفته شد میتوان به بررسی دوباره و هزارباره قرآن نیز مبادرت نمود یا دست زد و هیچگاه به تعابیر و تفاسیر یکصدسال و دویست سال گذشته اکتفا ننمود و بلکه روحانی جوان یا روحانیت محقق و اندیشمند ما هم بتواند بر اساس نیازهای زمان و عصر خودش صاحب نظر گرددکه قرآن برای همه اعصار برنامه درون خود نگاهداشته تا پیروان قرآن در همه شرایط بالا و پایین دنیای ماده بتوانند از هر کدامشان که نیازشان بود بهره ببرند که مجددا و برای یادآوری .. قرآن کلام و کتابی نیست که کسی بتواند مدعی آن شود که همه اسرارش را بخوبی و بطور کامل کشف و آشکار نموده است}

در مورد اصل سوالتون هم که من خودم به شخصه فکرنمیکنم انسانها درقیامت ازخداوند واقعا تقاضای بازگشت نمایند مگر به این شرط یا بهانه که از شدت شرم و خجالت چنین تقاضا و درخواستی را بنمایند چون طی عبور از چندین دنیا و سختی هایی که متحمل شده اند بمرور گناهانشان شسته و پاک شده که در آن روز یا لحظه بنظرم محبت خدای مهربان را یا ابهت و عظمت دستگاه قیامت را چنان خواهنددید که از روی شرم و خجالت که در دنیا به چه راحتی گناه میکردیم چنین تقاضایی را نموده یا خواهندنمود که البته احتمالا اگر پدیده زمان در آنجا نیز حکفرما و جاری باشد شدنی هم نخواهدبود چون زمان و مخلوقات و فرزندان زمان همیشه رو بجلو درحال حرکت بوده و میباشند و آبی که از لیوانی سرازیر میگردد دیگر نمیتواند به جای اول خود یا شکل نخست خود بازگردد {و البته هرچند که از توان این خدا و این خالق توانا نیز چنین امری هم خارج نخواهدبود}

{باسپاس}

FT_Mohammadi;417047 نوشت:
سلام ... امیدوارم که خوب و خوش باشین ...

....


با سلام خدمت شما دوست گرامی

اول باید بگم که تمام مطالب شما رو دقیق خوندم ولی برای اینکه امکان پاسخ مفصل داشته باشم (حجم متن) در پاسخم اصل متن شما رو مجددا ذکر نکردم.

فکر می کنم اگر چکیده مطالب شما رو بیان کنیم این خواهد بود که کشورهای غیر اسلامی شرایط بهتری نسبت به کشورهای اسلامی دارند و این به خاطر این است که کشورهای اسلامی، "اسلامی" هستند. بنابراین شما فکر می کنید که اسلام برنامه خوبی ارائه نکرده است. (این مطلب را نیز با مثال های مختلفی بیان کردید)

در پاسخ به این مدعا باید عرض کنم که با شما موافق نیستم. (بنده هم تجارب مختلفی دارم که در صورت نیاز بیان خواهم کرد. مانند سفر به کشورهای مختلفی که برخی از آنها را نام بردید-از این جهت این مطلب را عرض کردم که بدانید با فضای کشورهای اروپایی آشنا هستم و متوجه مطالبی که بیان می کنید، هستم-)
به نظر من این نگاه بسیار ساده است که بگوییم ما چون مسلمانیم عقب مانده ایم و آنها چون مسلمان نیستند، پیشرفته اند. با نگاهی عمیق تر به مسئله پیشرفت به این مسئله می رسیم که پیشرفت کردن، مقدماتی دارد که هر کشوری که این مقدمات را تامین کند، پیشرفت خواهد کرد و هر کشوری که چنین نکند، عقب خواهد ماند. این مقدمات چه چیزهایی هستند؟ در نگاه اول به نظر می رسد که یکی از اینها بحث نظم باشد، این که افراد جامعه بر اساس نظمی مشخص عمل کنند و نوسانات مختلف در فضای جامعه حاکم نباشد، یکی دیگر از این عوامل تلاش و کوشش است. باید افراد جامعه برای رشد و پیشرفت تلاش کنند و هر کسی در هر پستی که هست، کار خود را به بهترین نحوه ارائه کند(نه اینکه صرفا کاری را نصف و نیمه تحویل دهد و فقط به دنبال حقوق باشد)، یکی از مقدمات پیشرفت احترام به دیگران است. مسائل دیگری را نیز می توان به عنوان مقدمات پیشرفت ذکر کرد که فعلا به همین عوامل بسنده می کنیم.
حال باید دید که نسبت آموزه های دین، با مقدمات پیشرفت چیست؟ با قاطعیت عرض می کنم که دین تاکیدات بسیاری بر مسائلی چون موارد فوق(مقدمات پیشرفت) دارد. به طور مثال حضرت علی(ع) هنگامی که در آخرین ساعات زندگی خود هستند و وصیت های خود را بیان می کنند (معمولا وصیت هر فرد مهمترین مطالبی است که بیان می کند)، می فرماید: سفارش می‏كنم به تقوای الهی و نظم كارتان(1)
در حدیث دیگری می خوانیم: رحم اللّه امرءا عمل عملا صالحا فأتقنه(2) خداوند فردی را كه كار نیكویی انجام دهد و آن [كار] را محكم ومتقن گرداند، مورد رحمت قرار میدهد.

در این دو حدیث به دو عنصر مهم که از مقدمات پیشرفت هستند، تاکید شده است 1 نظم در امور 2 انجام کار به صورت کامل و متقن. (مواردی بسیاری در این مورد وجود دارد فعلا به همین دو مورد بسنده می کنم)

حال به سوال قبلی باز گردیم و ببینیم نسبت اسلام و پیشرفت چیست؟
اسلام ما را به کار و کوشش فرا می خواند همان طور که پیشوایان ما افرادی چون علی(ع) بوده اند که چنین ویژگی هایی داشته اند. اسلام ما را به نظم و دقت فرا می خواند. این موارد و موارد دیگر همگی مقدمات پیشرفت هستند پس نمی توان گفت اسلام مانع از پیشرفت ماست بلکه اسلام عامل محرکی است که ما را به سوی پیشرفت سوق می دهد.

سوال دیگری که در اینجا باقی می ماند این است که پس چرا کشور های غیر اسلامی پیشرفته تر از ما هستند؟

در پاسخ به این سوال سه مسئله باید مورد توجه قرار بگیرد:

1 این چنین نیست که ما کشور عقب مانده ای باشیم. ایران امروز، در بسیاری از عرصه های مهم تکنولوژی و فناوری های جدید جز 10 یا 20 کشور اول جهان است. و این مسئله ای نیست که قابل انکار باشد. البته به این معنا هم نیست که ما در شرایط مطلوب هستیم بلکه راه بسیاری هنوز مانده است ولی نباید موفقیت های موجود را نیز انکار کرد.

2 این چنین نیست که هر کشور غیر اسلامی پیشرفت کرده باشد. بسیاری از کشورهای آفریقایی، آسیایی و حتی شرق اروپایی، آمریکای مرکزی و جنوبی چنانکه شما تصویر می کنید، پیشرفته نیستند. اما کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی نیز به جهت تمهید مقدمات پیشرفت که برخی از آنها اشاره شد، چنین پیشرفت هایی داشته اند.

3. مسئله پایانی نیز این است که ما باید در مرحله برداشت و تفسیر خود از اسلام و همچنین پایبندی به آن در مقام عمل، بازنگری کنیم. اسلام (همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد) دین اعتدال است و از این رو علاوه بر مسائل معنوی، بر مسائل مادی و دنیوی ما نیز تاکید دارد فلذا باید فهم خود را از دین اصلاح کنیم و در مقام عمل نیز به آموزه هایی که مانند احادیث فوق، به مسائل دنیوی و تلاش در مورد آنها وجود دارد، عمل کنیم. مطمئنا پس از چنین رویکردی، کشور ما و تمام کشورهای اسلامی نیز بیش از پیش پیشرفته خواهند بود.

موفق باشید

1. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
2. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مسائل علی بن جعفر و مستدركاتها، ص 93

رئوف;417377 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

اول باید بگم که تمام مطالب شما رو دقیق خوندم ولی برای اینکه امکان پاسخ مفصل داشته باشم (حجم متن) در پاسخم اصل متن شما رو مجددا ذکر نکردم.

فکر می کنم اگر چکیده مطالب شما رو بیان کنیم این خواهد بود که کشورهای غیر اسلامی شرایط بهتری نسبت به کشورهای اسلامی دارند و این به خاطر این است که کشورهای اسلامی، "اسلامی" هستند. بنابراین شما فکر می کنید که اسلام برنامه خوبی ارائه نکرده است. (این مطلب را نیز با مثال های مختلفی بیان کردید)

در پاسخ به این مدعا باید عرض کنم که با شما موافق نیستم. (بنده هم تجارب مختلفی دارم که در صورت نیاز بیان خواهم کرد. مانند سفر به کشورهای مختلفی که برخی از آنها را نام بردید-از این جهت این مطلب را عرض کردم که بدانید با فضای کشورهای اروپایی آشنا هستم و متوجه مطالبی که بیان می کنید، هستم-)
به نظر من این نگاه بسیار ساده است که بگوییم ما چون مسلمانیم عقب مانده ایم و آنها چون مسلمان نیستند، پیشرفته اند. با نگاهی عمیق تر به مسئله پیشرفت به این مسئله می رسیم که پیشرفت کردن، مقدماتی دارد که هر کشوری که این مقدمات را تامین کند، پیشرفت خواهد کرد و هر کشوری که چنین نکند، عقب خواهد ماند. این مقدمات چه چیزهایی هستند؟ در نگاه اول به نظر می رسد که یکی از اینها بحث نظم باشد، این که افراد جامعه بر اساس نظمی مشخص عمل کنند و نوسانات مختلف در فضای جامعه حاکم نباشد، یکی دیگر از این عوامل تلاش و کوشش است. باید افراد جامعه برای رشد و پیشرفت تلاش کنند و هر کسی در هر پستی که هست، کار خود را به بهترین نحوه ارائه کند(نه اینکه صرفا کاری را نصف و نیمه تحویل دهد و فقط به دنبال حقوق باشد)، یکی از مقدمات پیشرفت احترام به دیگران است. مسائل دیگری را نیز می توان به عنوان مقدمات پیشرفت ذکر کرد که فعلا به همین عوامل بسنده می کنیم.
حال باید دید که نسبت آموزه های دین، با مقدمات پیشرفت چیست؟ با قاطعیت عرض می کنم که دین تاکیدات بسیاری بر مسائلی چون موارد فوق(مقدمات پیشرفت) دارد. به طور مثال حضرت علی(ع) هنگامی که در آخرین ساعات زندگی خود هستند و وصیت های خود را بیان می کنند (معمولا وصیت هر فرد مهمترین مطالبی است که بیان می کند)، می فرماید: سفارش می‏كنم به تقوای الهی و نظم كارتان(1)
در حدیث دیگری می خوانیم: رحم اللّه امرءا عمل عملا صالحا فأتقنه(2) خداوند فردی را كه كار نیكویی انجام دهد و آن [كار] را محكم ومتقن گرداند، مورد رحمت قرار میدهد.

در این دو حدیث به دو عنصر مهم که از مقدمات پیشرفت هستند، تاکید شده است 1 نظم در امور 2 انجام کار به صورت کامل و متقن. (مواردی بسیاری در این مورد وجود دارد فعلا به همین دو مورد بسنده می کنم)

حال به سوال قبلی باز گردیم و ببینیم نسبت اسلام و پیشرفت چیست؟
اسلام ما را به کار و کوشش فرا می خواند همان طور که پیشوایان ما افرادی چون علی(ع) بوده اند که چنین ویژگی هایی داشته اند. اسلام ما را به نظم و دقت فرا می خواند. این موارد و موارد دیگر همگی مقدمات پیشرفت هستند پس نمی توان گفت اسلام مانع از پیشرفت ماست بلکه اسلام عامل محرکی است که ما را به سوی پیشرفت سوق می دهد.

سوال دیگری که در اینجا باقی می ماند این است که پس چرا کشور های غیر اسلامی پیشرفته تر از ما هستند؟

در پاسخ به این سوال سه مسئله باید مورد توجه قرار بگیرد:

1 این چنین نیست که ما کشور عقب مانده ای باشیم. ایران امروز، در بسیاری از عرصه های مهم تکنولوژی و فناوری های جدید جز 10 یا 20 کشور اول جهان است. و این مسئله ای نیست که قابل انکار باشد. البته به این معنا هم نیست که ما در شرایط مطلوب هستیم بلکه راه بسیاری هنوز مانده است ولی نباید موفقیت های موجود را نیز انکار کرد.

2 این چنین نیست که هر کشور غیر اسلامی پیشرفت کرده باشد. بسیاری از کشورهای آفریقایی، آسیایی و حتی شرق اروپایی، آمریکای مرکزی و جنوبی چنانکه شما تصویر می کنید، پیشرفته نیستند. اما کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی نیز به جهت تمهید مقدمات پیشرفت که برخی از آنها اشاره شد، چنین پیشرفت هایی داشته اند.

3. مسئله پایانی نیز این است که ما باید در مرحله برداشت و تفسیر خود از اسلام و همچنین پایبندی به آن در مقام عمل، بازنگری کنیم. اسلام (همان طور که در پاسخ قبلی عرض شد) دین اعتدال است و از این رو علاوه بر مسائل معنوی، بر مسائل مادی و دنیوی ما نیز تاکید دارد فلذا باید فهم خود را از دین اصلاح کنیم و در مقام عمل نیز به آموزه هایی که مانند احادیث فوق، به مسائل دنیوی و تلاش در مورد آنها وجود دارد، عمل کنیم. مطمئنا پس از چنین رویکردی، کشور ما و تمام کشورهای اسلامی نیز بیش از پیش پیشرفته خواهند بود.

موفق باشید

1. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
2. مسائل علی بن جعفر و مستدركاتها، ص 93

با عرض سلام مجدد خدمت شما استاد ارجمند ... امیدوارم که خوب و سلامت باشین ... از اینکه من رو قابل میدونین و با صعه صدر همراهیم میکنین تشکر میکنم .... خوشبخت باشین ...

اجاره بدین دو مثال رو براتون عنوان کنم ...

1- سالیان پیش یه آفت کش بسیار خوب به نام ddt پیدا شد ... که روش موثری برای از بین بردن آفات کشاورزی محسوب میشد ... تمام دانشمند های اون زمان تاییدش کردند ... Ddt به میزان قابل توجهی تولید شد و مورد استفاده قرار گرفت ... تا اینکه این ماده وارده دریاها شد و باعث شد ... حجم جلبگ های گیاهی به یک باره افزایش پیدا کند و اکسیژن موجود در آبها از بین رفته .... و ماهی ها و آبزیان قتل عام بشن ...

2- سالیان پیش نظام فکر پیش اومد ... که آگاهان علوم اجتماعی مهر تایید روش زدند ... اونم چیزی نبود جز نظام کمونیستی ... تو خیلی از کشورهای دنیا هم اجرایی شد ... تا اینکه در نهایت سردمداران چنین حکومت هایی عنوان کردند ... که چنین نظام اجتماعی بسیار خوب و عالی هست ولی مشگلش اینه که بدرد مورچگان میخوره و به درده انسان ها نمیخوره ...

در حقیقت این دو مثال تبیین گر ... ساختاری هستند ... که مهر تایید عالمان و فلاسفه و اهل فن رو از لحاظ نظری به همراه درند ... ولی زمانیکه در مقام عمل قرار گرفتند ... نتوانستند پاسخگو باشند ... بنابراین این ddt و نظام حکومتی کمونیستی پروژه هایی شکست خورده تلقی شدند ...

خوب !!!
شما باز هم دارین جلوی من تئوری خوب ... و معجزات رو قرار میدین ... و میگویین چیزه خوبی هست ... سخنان حضرت علی ... و بیانات ایشون رو میفرمایید ... خوب سواله من این هست چرا به من جواب نمیده ...

در قسمت دوم پاسختون به این اشاره کردین که ایران کشور پیشترفته ای هست ... و پیشترفتهای متفاوتی رو تجربه کرده .... که من 100 در صد با حرفتون موافق هستم ...
گویا شما از لحن صحبت های من برداشته دیگری کردید و اصل صحبت و اصل پرسشم رو فراموش کردید ... من با این کاری ندارم که ایران پیشترفت کرده یا نه ( دروغ نگم : شاید کمی باعثه افتخارم بشه ) ولی من دنباله نظام فکری هستم که به من پاسخگو باشه ... و زمانیکه اون نظام فکری رو در درون خودم پیاده سازی کردم خوشبخت بشم ... قدرتمند بشم ... شاید ایران اونقدر قدرت داشته باشه که دسته 10 تا کشوره مسلمانه دیگه رو هم بگیره ... غذا به آفریقا صادر کنه .... ولی این به چه درده من میخوره ... و ...

سوالم رو مجددا تکرار میکنم ...

آیا من حق دارم ایدیولوژی و مسیری رو انتخاب کنم که به من پاسخگو باشه ... منو درک کنه ... احساساتم رو بشناسه ... باعثه پیشترفتم بشه .... نه این که روز به روز بدبخت تر و بیچاره ترم کنه ؟؟؟

با تشکر مجدد از پاسخوگیتون ...

FT_Mohammadi;417496 نوشت:
با عرض سلام مجدد خدمت شما استاد ارجمند ... امیدوارم که خوب و سلامت باشین ... از اینکه من رو قابل میدونین و با صعه صدر همراهیم میکنین تشکر میکنم .... خوشبخت باشین ...

من دنباله نظام فکری هستم که به من پاسخگو باشه ... و زمانیکه اون نظام فکری رو در درون خودم پیاده سازی کردم خوشبخت بشم ... قدرتمند بشم ... شاید ایران اونقدر قدرت داشته باشه که دسته 10 تا کشوره مسلمانه دیگه رو هم بگیره ... غذا به آفریقا صادر کنه .... ولی این به چه درده من میخوره ... و ...

سوالم رو مجددا تکرار میکنم ...

آیا من حق دارم ایدیولوژی و مسیری رو انتخاب کنم که به من پاسخگو باشه ... منو درک کنه ... احساساتم رو بشناسه ... باعثه پیشترفتم بشه .... نه این که روز به روز بدبخت تر و بیچاره ترم کنه ؟؟؟

با تشکر مجدد از پاسخوگیتون ...



با سلام خدمت شما دوست گرامی

دو مطلب خدمت شما عرض می شود:

- مسئله نخست آن است که ما باید نسبت به دین و آموزه های آن شناخت صحیح به دست بیاوریم. این مسئله از آن رو لازم است که شناخت صحیح مبنای عمل ما به آن خواهد شد و طبیعتا اگر ما شناخت صحیحی از این آموزه های نداشته باشیم، اعمال ما نیز نتیجه مناسبی نخواهد شد و در نتیجه به دین بدبین خواهیم شد.

- مطلب بعدی این است که این مسئله بسیار مهم است که نگاه ما به سعادت و خوشبختی چیست. دین علاوه بر ارائه راهکار، نگاه انسان را نیز جهت دهی می کند. به تجربه بارها دیده ایم که امری برای ما بسیار خوشایند بوده است و متوجه ضررهای آن نبودیم و پس از مدتی ضررهای آن را فهیده ایم. علم بشری اساسا همین طور است، و مانند مثال هایی که شما زدید، واقعا پر از اشتباه و خطا است. در مورد زندگی دنیوی و اخروی باید از منبعی کمک گرفت که خطاپذیر نباشد.
نگاه ما به سعادت این شده است که هرچه الان و اکنون نتیجه بدهد و این مسئله محدودیت در نگاه ایجاد می کند. نگاه ما باید وسیع تر باشد و سعادت را تنها در چارچوب امور مادی تعریف نکنیم.(هم چنانکه فقط در امور معنوی نیز محدود نکنیم.) و این همان اعتدالی است که در اسلام بیان شده است و در عمل هم خود را نشان می دهد.

موفق باشید

با سلام خدمت شما استاد ارجمند ... بابته پاسخگویتون تشکر میکنم ...

رئوف;418433 نوشت:

- مسئله نخست آن است که ما باید نسبت به دین و آموزه های آن شناخت صحیح به دست بیاوریم. این مسئله از آن رو لازم است که شناخت صحیح مبنای عمل ما به آن خواهد شد و طبیعتا اگر ما شناخت صحیحی از این آموزه های نداشته باشیم، اعمال ما نیز نتیجه مناسبی نخواهد شد و در نتیجه به دین بدبین خواهیم شد.

خوب !!!
به نظره شما چنین شناختی چگونه حاصل میشود ... فرض کنید کشیش مسیحی به من پیشنهاد مسیحی شدن میدهد ... من هر چقدر با عقل و فهم خودم مسیحیت رو محک میزنم ... نمیتونم درکی از 3 خدا داشته باشم ... در نهایت کشیش به من میگه شما ابتدا باید به مسیح ایمان بیاوری ... دستورات دین مسیحیت رو با شناخت صحیح فرا گرفته و رعایت کنی ... در آنصورت روح القدس شما را فرا میگیرد و آرامشی ابدی نصیب شما میکند ... یا به عنوان مثالی قابل درک تر فرض منید من دوستی دارم که شیشه مصرف میکنه ... به من پیشنهاد مصرفه شیشه رو میده ... و میگه اگر یک بار شیشه مصرف کنی ... پی به آرامش و تمرکز فکری بی نظیر میبری ... ایشون به من میگه ... اگر بدت اومد ... بزارش کنار ... میگه تو 2 ماه شیشه مصرف کن ... اگر تمام مشگلات و هم وغمت رو فراموش نکردی ... من به توپاسخگو خواهم بود ... من به چنین درخواستی چه جوابی بدهم .... فرض کنید دوسته من 3 ...4 تا هم اختراع ثبت شده شیشه ای هم داشته باشه ...

با این حال من مسیری که شما میفرمایید را طی کرده ام و به نتایجی که میخواستم نرسیدم .

رئوف;418433 نوشت:

- مطلب بعدی این است که این مسئله بسیار مهم است که نگاه ما به سعادت و خوشبختی چیست. دین علاوه بر ارائه راهکار، نگاه انسان را نیز جهت دهی می کند. به تجربه بارها دیده ایم که امری برای ما بسیار خوشایند بوده است و متوجه ضررهای آن نبودیم و پس از مدتی ضررهای آن را فهیده ایم. علم بشری اساسا همین طور است، و مانند مثال هایی که شما زدید، واقعا پر از اشتباه و خطا است. در مورد زندگی دنیوی و اخروی باید از منبعی کمک گرفت که خطاپذیر نباشد.
نگاه ما به سعادت این شده است که هرچه الان و اکنون نتیجه بدهد و این مسئله محدودیت در نگاه ایجاد می کند. نگاه ما باید وسیع تر باشد و سعادت را تنها در چارچوب امور مادی تعریف نکنیم.(هم چنانکه فقط در امور معنوی نیز محدود نکنیم.) و این همان اعتدالی است که در اسلام بیان شده است و در عمل هم خود را نشان می دهد.

تعریف خوشبختی : فاصله میان یک موفقیت ... تا موفقیت برتر را خوشبختی مینامند ...
تعریف نکبت : فاصله میان یک شکست ... تا شکست برتر را نکبت مینامند ...

خوشبختی یعنی اینکه انسانی در نهایت توان فیزیکی و روانی خویش در حال حرکت باشد و همچنان از آرامش و حالت بی خطری برخوردار باشد ... به بیان دیگر معنای خوشبختی فرو رفتن در هپروت و خواب و خیال نیست .... بالعکس .... معنای خوشبختی آن است که یک مجموعه با حداکثر توان و سرعت خویش در حاله حرکت باشد و به خود کوچکترین آسیبی نزند ... به عنوان مثال اتومبیلی را فرض کنید که با سرعت 200 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت است ... اما موتور ... شاسی ... چرخ ها از طومانینه کاملی برخوردار هستند ... یا هواپیمایی رو فرض کنید که با سرعت 1000 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت است ... اما وقتی شما در درون این هواپیما نشسته اید هیچ گونه حرکتی رو احساس نمیکنید ....

به بیان دیگر زمانی خوشبختی برای من حاصل میشود که من با نهایت سرعت در مسیر رشد و تکامل قرار دارم .... و در عین حال هیچ صدمه ای به خویشتن نمیزنم ... به عنوانه مثالی دیگر ... دانه ای را در نظر بگیرید ... که در حال رشد و تکاپو است .... این دانه در بالاترین سرعت رشد و تکاپو قرار دارد ... در عین حال از آرامشی بی نظیر نیز برخوردار است ... به طوریکه شما اصلا صدای شکسته شدن دانه ... و بیرون آمدن جوانه را نخواهید شنید ...

پس بنا به آن چیزی که با آن اشاره کردم ... خوشبختی حاصله ... بدست آوردن هست ... نه از دست دادن ....
زمانیکه شما از یک دانه میپرسید که تو چه زمانی خوشحال خواهی بود ... به شما پاسخ میدهد ... زمانیکه من درختی تنومندی شوم ... همچنین بر اساس تحقیقاتی که صورت گرفته خوشبختی ... حاصله انتخاب هدف هست ... که این هدف باید 4 ویژگی داشته باشه ...

1- هدفی واقعی باشد ( نه ذهنی و خیالی )
2- هدفی ممکن باشد ...
3- هدفی عمومی و جهانی باشد Universal .... نه ضد جهانی ... ( مثله سلامتی ... مثله محبت ... مثله هماهنگی با جهان )
4- اخلاقی وانسانی باشد ( و این معنا و مفهوم در جوامع مختلف و زمانهای متفاوت معنایی متفاوت پیدا میکند )

برای رسیدن به خوشبختی هم مسیر مشخص است ...

1- اولا من باید وارده فعالیت شوم (Activity)
2- آگاهانه و آزادانه باشد نه از طریق تقلید یا تلقین ...
3- مهربانانه باشد ...
4- سازنده باشد ...
5- مسئولانه و جوابگو باشد ...
6- اخلاقی و انسانی باشد ...

روزی که من هدفی مشخص بر اساس پارمترهای فوق در نظر گرفتم ... و توسط مسیری که 6 خصوصیت فوق را شامل شوند را برای رسیدن به هدفم انتخاب کردم ... میتونم به خوشبختی برسم .... روزی که در حداکثر توان و سرعت فیزیکی خودم بودم و سواره BMW ای شده بودم ... و پام رو تا ته روی پدال گاز فشار داده بودم و هیچگونه تکان و اصطکاکی رو احساس نمیکردم ... حالت خوشبختی در من تداعی میشود ... به بیان دیگر انسان در این زمان احساس خوشبختی میکند ...

در این زمان هر روز من تبدیل به انسان جدید تری میشوم ... مانند دانه ای که با سرعت تمام در حال حرکت است ... و یک روز جوانه میزند ... یک روز برگ میدهد و روزی تبدیل به درختی تنومند میشود ... یعنی Complex و پیچیدگی ...

در مغز چه اتفاقی میوفتد ... در مغز این 100 هزار میلیارد سلول همبستگی و هارمونی و بستگی و وابستگی های دقیقتری نسبت به یکدیگر حاصل میکنند ... هیچ صدمه ای به هم نمیزنند ... روزی که مغز من با چنین هارمونی و بستگی و وابستگی با سرعت 10000 کیلومتر بر ساعت در حاله حرکت بودم... من خوشبختم !!!

روزی که مغز و انرژی های من هماهنگ و همنوا با تمام بشریت و 7 میلیارد انسان بود ... من خوشبختم ... زمانیکه من یک ویالون ... در دستانم گرفتم و رفتم در جمع میلیون ها نفر انسانه دیگر ... و با اونها هم آهنگ و هم نوا شدم ... من خوشبختم ...

خوب حال برمیگردیم به صحبت شما ...
آیا دین و مذهب میتواند به من خوشبختی بدهد یا خیر ...

1- آیا دین از من میخواهد که تقلید کنم یا نه ؟؟؟
2- آیا دین من را در برگزیدن مسیرم آزاد میداند یا خیر ؟؟؟
3- آیا دین باعث میشود که من بدست بیاورم ... یا اینکه از دست بدهم ؟؟؟
4- آیا دین باعث پیچیدگی و تکامل من میشود یا باعثه سادگی و بی آلایشی من میشود ؟؟؟
5-آیا دین باعث میشود که من کمترین سطح اصطکاک رو با بشریت داشته باشم ... یا حداکثر اصطکاک ممکن را موجب میشود ؟؟؟
6- آیا دین باعث میشود من بتونم با سرعت 10000 کیلومتر بر ساعت حرکت کنم ... یا اینکه باید مانند علمایی مانند .... بشینم و منتظر روزی از سمت خداوند و ... باشم ...
7- آیا دین واقعا مهربانانه است ؟؟؟
8- آیا هدفی که دین به من میدهد .... واقعا واقعی هست ... یا اینکه باید در خیال به دنباله آن باشم .... ماننده بهشت و ...
9- آیا هدفی که دین و مذهب به من میدهند قابله بدست آوردن هست یا یک عمر باید در فقر و فلاکت زندگی کنم ... بعدش که فوت شدم محقق میشود ...
10- آیا هدفی که دین القا میکند هدفی Universal و جهانی است ؟؟؟
11- آیا مسیری که دین در اختیار من قرار میدهد جوابگو است ... و اگر افرادی از اون مسیر نتیجه نگرفتن میتونن برن و جایی معترض آن شوند ؟؟؟
و ...

البته این دیده من نسبت به خوشبختی بود ... و نمیتونم تعریف درستی از خوشبختی معنوی داشته باشم ... خوشحال میشوم ... تعریف شما از خوشبختی را نیز بدانم ... و بدانم که آیا مسیره شما موجب به تحقق رسیدن آرمانهای شما شده است یا خیر ...

بابته پاسخگویتون تشکر میکنم .

[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

موضوع بحث را سرکار محمدی گرامی
خودتان تعئین فرمودید و در جریان هستید که این مسائل ارتباطی با این موضوعاتی که میفرمائید ندارد
درباره عقلانیت و دیانت در اسلام مباحث بسیاری مطرح شده و میشود و
عقل گریزی مکتب مسیحیت ارتباطی با اسلام ندارد

FT_Mohammadi;418681 نوشت:
در نهایت کشیش به من میگه شما ابتدا باید به مسیح ایمان بیاوری ...با این حال من مسیری که شما میفرمایید را طی کرده ام و به نتایجی که میخواستم نرسیدم .


لذا
این مباحث را در تاپیکی مرتبط پیگیری نمائید و هر شبهه ای که دارید بنا بر موضوعیت آن بشکل مجزا مطرح فرمائید . این تلفیق شبهات با موضوعات مختلف , مانع از به نتیجه رسیدن صحیح و بانی تشتت استدلالات و معلومات میشود.

با سپاس

یاحق

bina88;418748 نوشت:
[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

موضوع بحث را سرکار محمدی گرامی
خودتان تعئین فرمودید و در جریان هستید که این مسائل ارتباطی با این موضوعاتی که میفرمائید ندارد
درباره عقلانیت و دیانت در اسلام مباحث بسیاری مطرح شده و میشود و
عقل گریزی مکتب مسیحیت ارتباطی با اسلام ندارد


لذا
این مباحث را در تاپیکی مرتبط پیگیری نمائید و هر شبهه ای که دارید بنا بر موضوعیت آن بشکل مجزا مطرح فرمائید . این تلفیق شبهات با موضوعات مختلف , مانع از به نتیجه رسیدن صحیح و بانی تشتت استدلالات و معلومات میشود.

با سپاس

یاحق

سلام جناب بینا ...
بحث من با جناب رئوف به صورته زنجیر وار با یکدیگر مرتبط است ...

بحث ما به صورته زیر پیش رفته ...

1- چرا اگر انسانها در قیامت از خداوند بخواهند که برروی زمین برگردند . خداوند قبول نمیکنه ( جناب رئوف به اختصار فرمودند : چون خداوند حجت را بر من تمام کرده )
2- و من گفتم چگونه خداوند بر من حجت را تمام کرده ... با اینکه هشداری برای من وجود نداشته ( جناب رئوف به اختصار فرمودند : نشانه ها و معجزات الهی و رویدادهایی که انسان مرگ را به خود نزدیک میبیند )
3- و من گفتم چگونه میتواند معجزات و نشانه های الهی حجت را بر من تمام کند در صورتیکه به من پاسخگو نیست ( جناب رئوف فرمودند : دین و مذهب پاسخگو است و میتواند باعث خوشبختی و سعادت شما شود )
4- و من تعریف خودم را از خوشبختی ارائه کردم و عنوان کردم مسیر دین نمیتواند باعثه خوشبختی من شود ... و همکنون منتظره جناب رئوف هستم که ایشان نیز دیدگاه خود در مورده خوشبختی را بیان کنند ...

اتفاقا به هیچ وجه من دنباله طرح شبهه نیستم ... من میخوام حجت بر من تمام شود ...

میخوام بدونم جناب رئوف ... نظرشون در مورده خوشبختی چی هست .... و خوشبختی رو چی میدونن ...

[="Times New Roman"][="Black"][=times new roman]سلام علیکم و رحمه الله

سرکار محمدی گرامی , تمام علوم در مبانی یا بر بدیهیات استوار است یا بر تصدیقات.

بدیهیات که مشخص است ولی تصدیق هر گزاره در مبانی هر علمی توسط علوم دیگر صورت میگیرد . پس تمام علوم در مبانی اصولی بنوعی به هم مرتبطند و همچنین در فروع و موضوعات مختلفی با هم ارتباط دارند. پس ازموضوع یک تخم مرغ میتوان به آنتوان دو سنت اگزوپری هم رسید و اینها بالاخره در جائی به هم مرتبطند.

اما بعد
هر علمی در هر مساله خود , چارچوب سیر بحث را رعایت میکند و هرچند که هر بخشی از بحثی ممکن است به بحث دیگر مرتبط شود ولی اصل ممانعت از سیر انحرافی , مانع از ادامه آن بحث در مقوله مذکور میگردد.

این روش بررسی علمی مسائل در علوم مختلف است. لذا مجال بازگشت ندادن در قیامت در آن شکل سوالی که در پست اول مطرح کردید با مقوله خوشبختی خط مشی علمی واحدی را دنبال نمی کند.

FT_Mohammadi;418854 نوشت:
اتفاقا به هیچ وجه من دنباله طرح شبهه نیستم ... من میخوام حجت بر من تمام شود ...

مشکل طرح شبهه نیست بلکه , طرح شبهات ارزشمند مطلوب ماست و حداقل باعث تامل و تحقیق میگردد. مشکل از این است که مباحث صورت و شکل درست علمی خود را دنبال نمی نماید تا به نتیجه ای مفید منتج شود.

در مورد برداشتتان از مباحث استاد هم بهتر است خود ایشان پاسخ گو باشند و همچنین در مورد ادامه بحث با این ترکیب که عرض شد اختیار با ایشان است چون جمع بندی بحث هم بعهده این استاد گرامی است.

با سپاس

یاحق

با سلام خدمت دوستان گرامی

چند مطلب:

بنده نیز می خواستم این نکته را عرض کنم که بحث ما در حال دور شدن از سوال اصلی است و باید سعی کنیم حول محور سوال اصلی بحث کنیم ولی پرسش و پاسخ ها به نحوی پیش رفت که به موضوع فعلی رسیدیم. به نظر بهتر آن است که مسائل مطرح شده از سوی خانم محمدی، در آخرین پست خود، پاسخ داده شود ولی اگر مطلب بیشتری در مورد این موضوع خاص، وجود داشت، در قالب تاپیک جدیدی بحث شود تا دیگر کاربرانی که چنین مسئله ای دارند نیز در بحث مشارکت کنند.

پاسخ بنده در مورد مطالب اخیر شما در دو مطلب است:

- بسیاری از مطالبی که در مورد مولفه های خوشبختی ذکر کردید، اموری است که در آموزه های دینی وجود دارد و اگر ما دین را این چنین نمی شناسیم، به دلیل فهم ناقص ما از دین است و همان طور که قبلا اشاره کردم (و در پاسخی احادیثی نیز ذکر کردم) آموزه های دینی، ما را به مقدمات پیشرفت و سعادت و خوشبختی فرا می خواند(این مسئله در کنار دعوت به اصل سعادت و خوشبختی است)
فهم صحیح از دین بسیار مهم است. ما نیز نسبت به رویکرد مسیحیت انتقاد داریم و اتفاقا بر عکس آنچه در آن فضا مطرح است که "ایمان می آورم تا بفهمم" ما معتقدیم که "می فهمم سپس ایمان می آورم" و این خود یکی از جلوه های اعتدال در اسلام است.

- در مورد مولفه های خوشبختی بحث باید به صورت مجزا و مفصل انجام بشود و در این زمینه به آیات و روایات مراجعه کنیم ولی به صورت کلی می توانم این مطلب را بگویم که خوشبختی باید جامع باشد. کسی که فقط در امور مالی موفق است ولی در روابط خانوادگی ناکام است، خوشبخت نیست. کسی که تحصیلات بالایی دارد ولی از لحاظ فرهنگی ضعیف است، خوشبخت نیست. به همین نحو باید دانست که کسی که در مسائل مادی، رشد خوبی دارد ولی در معنویات ضعیف است نیز کامل نیست و خوشبخت نیست. سیل افسردگی ها، رسیدن به پوچی و بی معنایی و ... همگی نشان از فقدان معنویت در انسان مدرن دارد. راه سعادت بخش راهی است که هر دو جنبه ما را پوشش بدهد. مصرف مواد مخدری چون شیشه، ممکن است چند صباحی، آرامشی موقت و کاذب به فرد بدهد ولی سرانجام چنین عملی کاملا روشن است و به نابودی انسان منجر می شود.

در نهایت، این مطلب را عرض می کنم که آموزه های اسلام، در مقایسه با سایر ادیان و مذاهب و نیز مکاتب مختلف فکری، دارای برتری قابل توجهی است و این برتری در صورت عمل کردن به آموزه ها، علاوه بر مسائل نظری، در عمل نیز خود را نشان خواهد داد. (نمی خواهم در مورد شما پیش داوری کنم، ولی برخی از افراد جامعه معمولا شناخت صحیحی از دین ندارند و دین را کاملا تک بعدی فهمیده اند و از این رو گمان می کنند دین مانع حرکت و پیشرفت آنهاست. اگر به فهم جامع دین و تصویر کامل از آن برسیم، به خطا بودن این تصور پی خواهیم برد.)

موفق باشید

با سلام ...
منم دیگه صحبتی ندارم ...
ممنون از پاسخگویتون ...

موفق باشین ...

[h=2]سوال:[/h] [h=2]چرا تو قیامت اگر انسانها از خدا بخواهند که به آنها فرصت دوباره ای عطا شود خداوند قبول نمیکنه ؟؟؟ با اینکه برای اونها حجت تموم نشده[/h] پاسخ:
- این چنین نیست که در این دنیا با افراد اتمام حجت نشده باشد. در واقع انبوه آیات انفسی و آفاقی، دلایل متنوع و متکثر و قاطعی برای اتمام حجت بر انسان ها هستند. بعثت تعداد بسیاری از پیامبران، امامان، انسان های صالح و افراد مومن که هر کدام در رتبه خود بشیر و نذیر هستند، همگی برای این است که راه خیر از شر معلوم شود و انسان بداند که برای راه خیر باید چه کاری بکند. قرآن کریم در این مورد می فرماید: قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ (1) هدايت از گمراهی مشخص شده است. و واقعا هم چنین است به این معنا که امروز انسان ها می دانند که چه کاری خوب است و چه کاری خوب نیست و اگر هم در برخی مسائل آگاه نباشند، راه دانستن آن واقعا فراهم است (از طریق نشریات، کتاب ها، اینترنت، تلویزیون و ..) بنابراین مشکل بشر بیشتر از اینکه ناشی از ندانستن باشد، ناشی از عمل نکردن به دانسته ها است.

- با توجه به مطلب اول، حجت بر انسان ها تمام است و در این زمینه خللی وجود ندارد. مسئله دیگر این است که این چنین نیست که خداوند به یک باره فرد را بگیرد و ببرد جهنم، بلکه در دنیا علی رغم اتمام حجت، باز هم در صورت خطا از سوی انسان ها، خداوند توبه پذیر و تواب است و مجال بازگشت را به انسان ها می دهد. و این فرصت در تمام طول زندگی برای انسان ها فراهم است. اما اگر کسی به تمام این مسائل روشن، توجه نکرد و راه خود را از روی عناد پیش گرفت، در جهان دیگر چنین مجالی به او داده نخواهد شد. قرآن کریم در مورد چنین افرادی می فرماید: و لو ترى اذ وقفوا على النار فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بآيات ربنا و نكون من المؤمنين بل بدا لهم ما كانوا يخفون من قبل و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لكاذبون(2) و اگر تو اى محمد آنان را در موقعى كه مواجه با آتش مى شوند ببينى خواهى ديد كه مى گويند: اى كاش پروردگار ما را برمى گردانيد، كه اگر چنين مى كرد ديگر آيات او را تكذيب ننموده و از مؤ منين مى بوديم اعتمادى به اين وعده شان نيست، بلكه چون مى بينند نزد كسانى كه حق را از آنان پنهان مى داشتند رسوا شدند از اين رو تمناى برگشتن به دنيا مى كنند و گر نه اگر بدنيا هم برگردند باز همان منهيات را از سر مى گيرند، و براستى دروغگويانند.

با توجه به این آیه، افرادی که پس اتمام حجت باز هم بر کار خطای خود از سر لجاجت، اصرار می کنند، اگر باز هم به شرایط دنیا بازگردند، به سراغ رویه اول خویش باز خواهند گشت.

1. بقره 256
2. انعام، 27و28

موضوع قفل شده است