چرا تو بیمارستان این اتفاقا برام میفته؟

تب‌های اولیه

243 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

mehrant;617451 نوشت:
آره گفتم در جواب یکی از کاربران که سعی کردم طبق اصول عمل کنم اما در اون شرایط بحرانی و اورژانسی که باید در چند ثانیه تصمیم گرفت شاید یه وقت استباهی کرده باشم که خودم متوجهش نشده باشم

پس باید تبحرتون رو بیشتر کنید که دقیق بدونین تو چه موقعیتی چه تصمیمی درست هست...چون با جون انسانها طرفین و جبران ناپذیر هست

در این مورد یه حکایتی تو کتاب کشکول هست که مناسب دیدم عرض کنم : روزی مردی نقاش (هنرمند) از شغلش انصراف داد و به طبابت پرداخت ,شخصی بهش گفت تو نقاشی اشتباهاتت

مشخص بود و مردم میدیدند الان دیگه اشتباهاتت میرن زیر خاک و کسی نمیتونه ببینه:khaneh:

[البته بدون غرض هست این مطلب ها سو تفاهم نشه]

mehrant;617460 نوشت:
یه حرف اینجوری بشنویم تمام خستگی آدم از تنش در میره....ولی کسی یه دستت درد نکنه یا خسته نباشید ساده هم بهمون نمیگه

دوست عزیز و ارجمندم!
انسان های مؤمن و با تقوا هیچگاه کارهای خودشونو بزرگ نمی دونن....به خاطر همین هم توقع تشکر از کسی ندارند.
با خودشون میگن "من که کاری نکردم...پس نیازی به تشکر نیست....تازه اگر هم کار بزرگی کرده باشم به خاطر خدا انجام دادم....پس پاداششو از خدا می گیرم...بازم نیازی به تشکر نیست"

البته تشکر کردن از دیگران، بسیار کار پسندیده و نیکی است (من لم یشکرالمخلوق، لم یشکر الخالق) اما توقع تشکر داشتن از دیگران، ویژگی مثبتی نیست و حتی باعث میشه اعمال انسان، بوی تزویر و ریا به خودش بگیره.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
مؤمن باید دوچیز را کوچک بشمارد:
1- بدی های دیگران 2- خوبی های خود (یعنی کارهای بدی که دیگران در حقش کردند و خوبی هایی که خودش در حق دیگران کرده)
و باید دو چیز را بزرگ بداند:
1- خوبی های دیگران 2- بدی های خود

همچنین امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند:
انسان ""عاقل"" کسی است که کارهای خوب دیگران را بزرگ بداند و کارهای خوب خودش را کوچک.

بنابراین بهتره که برعکس نباشیم و همواره سعی کنیم سخنان معصومین را در عمل و اعتقاد خود به کار ببندیم.

الان شما زیر پست همه صلوات می زنی به جز من! من باید قهر کنم؟!

سلامت باشید

ahmad70;617464 نوشت:
به نظر من هم شما حرف بقیه رو زیاد جدی نگیر.اگه واقعا تلاشتو کردی و طبق آموزشی که دادن عمل کردین دیگه مقصر شما نیستی..
شابدم دلیل اینکه مریض بیشتری میفرستن بخش شما اینه که میدونن بیشتر رسیدگی میکنی به مریضات...
در کل جنبه مثبت قضیه رو هم ببین و منفی نگر نباش دکترجان. تو این زمونه اگه بخای طبق حرف مردم عمل کنی اصن نمیشه زندگی کرد!! موفق باشی ان شاالله...

اتفاقات بیمارستان که خبر نداره کی تو بخش کشیکه
هر روز سر یه ساعت آمار تعداد تختهای خالی بخشها به اتفاقات داده میشه و اونا مریض میفرستن
حالا از شانس من در کشیکها چهارتا تخت خالی میشد در کشیک بقیه یکی دوتا

*شیوا*;617469 نوشت:
پس باید تبحرتون رو بیشتر کنید که دقیق بدونین تو چه موقعیتی چه تصمیمی درست هست...چون با جون انسانها طرفین و جبران ناپذیر هست

در این مورد یه حکایتی تو کتاب کشکول هست که مناسب دیدم عرض کنم : روزی مردی نقاش (هنرمند) از شغلش انصراف داد و به طبابت پرداخت ,شخصی بهش گفت تو نقاشی اشتباهاتت

مشخص بود و مردم میدیدند الان دیگه اشتباهاتت میرن زیر خاک و کسی نمیتونه ببینه:khaneh:

[البته بدون غرض هست این مطلب ها سو تفاهم نشه]

استاد لنکرانی که وقتی روز بعد از کشیکم بهش خبر میدادیم فلان مریض هم مرد میگفت خوب انتظار داشتیم این مریض با اون شرایطی که داشت زنده نمونه...

لبیک یا علی النقی;617477 نوشت:
دوست عزیز و ارجمندم!
انسان های مؤمن و با تقوا هیچگاه کارهای خودشونو بزرگ نمی دونن....به خاطر همین هم توقع تشکر از کسی ندارند.
با خودشون میگن "من که کاری نکردم...پس نیازی به تشکر نیست....تازه اگر هم کار بزرگی کرده باشم به خاطر خدا انجام دادم....پس پاداششو از خدا می گیرم...بازم نیازی به تشکر نیست"

البته تشکر کردن از دیگران، بسیار کار پسندیده و نیکی است (من لم یشکرالمخلوق، لم یشکر الخالق) اما توقع تشکر داشتن از دیگران، ویژگی مثبتی نیست و حتی باعث میشه اعمال انسان، بوی تزویر و ریا به خودش بگیره.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله :
مؤمن باید دوچیز را کوچک بشمارد:
1- بدی های دیگران 2- خوبی های خود (یعنی کارهای بدی که دیگران در حقش کردند و خوبی هایی که خودش در حق دیگران کرده)
و باید دو چیز را بزرگ بداند:
1- خوبی های دیگران 2- بدی های خود

همچنین امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند:
انسان ""عاقل"" کسی است که کارهای خوب دیگران را بزرگ بداند و کارهای خوب خودش را کوچک.

بنابراین بهتره که برعکس نباشیم و همواره سعی کنیم سخنان معصومین را در عمل و اعتقاد خود به کار ببندیم.
سلامت باشید

فکر کنید در کشیک کلی کار بوده...بیمار مرده...چند بیمار جدید اومده...تو بخش اونقدر کار بوده که از هشت صبح که اومدم تو بخش حدود ساعت چهار شب اومدم بیرون
بعد یه مریض که نصف شب فرستادن و من رفتم ازش سوال پرسیدم. ..استاد فردا میاد میپرسه چرا فلان سوال رو از مریض نپرسیدی؟ خوب من اون ساعت شب گیج خواب بودم و خسته دیگه فکرم کار نمیکرده که بخوام فلان سوال رو بپرسم یا نپرسم...بجای اینکه بگه دکتر دستت درد نکنه یا خسته نباشی تو کشیک این همه کار کردی و کاری جا تیفتاده و همه چیز مرتب انجام شده. ..اما نه اکثر اساتید گیر میدن
تنها کسی که درک میکرد همین دکتر لنکرانی بود.که وقتی بعد از یه کشبکم که خیلی پرکار بود و چهار مریض جدید بود فرداش وقتی یه سوالی نپرسیده بودم یا یه کاری وقت نشده بود میگفت درک میکنم و گیر نمیدم..اشکالی نداره حق میدم بهت با چنین کشیک که داشتی

mehrant;617513 نوشت:
استاد لنکرانی که وقتی روز بعد از کشیکم بهش خبر میدادیم فلان مریض هم مرد میگفت خوب انتظار داشتیم این مریض با اون شرایطی که داشت زنده نمونه...

پس اگه اینطوریه و وجدانتون اسوده هست بی دلیل به خودتون سخت میگیرید به خدا توکل کنید و اروم باشید

کس دیگری نظر نمیخواد بده؟
برم سراغ سوالات بعدی ام؟ ؟

[="Arial"][="DarkGreen"]دکتر!
خدایی این حرفا تأثیری هم داره؟
[/]

عاشق ریاضی;617748 نوشت:
[="Arial"][="DarkGreen"]دکتر!
خدایی این حرفا تأثیری هم داره؟
[/]

کدوم حرفها؟ تاثیر بر کی؟

[="Arial"][="DarkGreen"]

mehrant;617750 نوشت:
کدوم حرفها؟ تاثیر بر کی؟

اینکه میایم نظر میدیم به دردتون میخوره؟[/]

عاشق ریاضی;617752 نوشت:
[="Arial"][="DarkGreen"]
اینکه میایم نظر میدیم به دردتون میخوره؟
[/]

آره خوب
تاثیر داره روی من

سوال 7- وقتی تختهای بخشها خالی میشه از اتفاقات بیمار جدید میفرستن
ما بعنوان دانشجوی سال آخر اختیار و کنترلی نداریم که چه بیماری رو بفرستن بخش
گاهی بیماری رو میفرستن بخش فقط صرفا چون از اقوام فلان استاد مون میشه
میاد و تخت رو اشغال میکنه تا چند روز. در صورتی که شاید یه بیمار معمولی در اتفاقات باشه که نیازش به بستری در تخت بخش بیشتر از اون باشه
حالا در چنین شرایطی اگه در کشیک ما پیش بیاد چیکار باید بکنیم؟

[="Arial"][="DarkGreen"]

mehrant;617755 نوشت:
آره خوب
تاثیر داره روی من

شما که هنوز ناراحتی!
کدوم تأثیر؟![/]

عاشق ریاضی;617762 نوشت:

شما که هنوز ناراحتی!
کدوم تأثیر؟!

نه دیگه قرار شدحالتشونو عوض کنن ، اگه عوض نکنن ما هم دیگه نظری نمیدیم!:khoshali::khoshali:

عاشق ریاضی;617762 نوشت:
[="Arial"][="DarkGreen"]
شما که هنوز ناراحتی!
کدوم تأثیر؟!
[/]

ناراحت هستم
اما نظرم رو درباره مرگ بیماران تغییر دادید

[="Arial"][="DarkGreen"]

mehrant;617772 نوشت:
ناراحت هستم
اما نظرم رو درباره مرگ بیماران تغییر دادید

شما هیچ کدوم از راهکار های منو جدی نگرفتین فک کردین دارم دستتون ميندازم یا شوخی می کنم؟؟![/]

[="Arial"][="DarkGreen"]

mehrant;617761 نوشت:
سوال 7- وقتی تختهای بخشها خالی میشه از اتفاقات بیمار جدید میفرستن
ما بعنوان دانشجوی سال آخر اختیار و کنترلی نداریم که چه بیماری رو بفرستن بخش
گاهی بیماری رو میفرستن بخش فقط صرفا چون از اقوام فلان استاد مون میشه
میاد و تخت رو اشغال میکنه تا چند روز. در صورتی که شاید یه بیمار معمولی در اتفاقات باشه که نیازش به بستری در تخت بخش بیشتر از اون باشه
حالا در چنین شرایطی اگه در کشیک ما پیش بیاد چیکار باید بکنیم؟

این مشکلات بیشتر توی بیمارستان های دولتی دیده میشه که شما هم عملاً کاری از دستتون برنمیاد چون هر اعتراضی بکنید احتمالا با عکس العمل شدید استادتون روبرو میشین و با شناختی که من از روحیه شما پیدا کردم بهتره چیزی نگین و سکوت پیشه کنید.البته ی راه هست ولی کار شما نیست. باید شرایط رو به همین صورتی که هست قبول کنید.[/]

[="#000080"][="#000080"][="#006400"]هوالعالم[/]

یه جا یه داستانی خوندم که تقریبا اینطوری میگفت
بیشتر بیمارانی که در فلان اتاق ویژه ی این بیمارستان بستری میشدن در یک ساعت تقریبا مشخص می مردن !!!
بعد از کلی تحقیق فهمیدن که نظافتچی برای روشن کردن وسیله رفت و رو یا شستشو
کاملا نا اگاهانه دو شاخه ی دستگاه مراقبتی بیمار رو از پریز میکشده تا جاروبرقی و غیره رو بهش وصل کنه ...

باید دنبال دلیل بود

اگر واقعا خدایی باشه
حضرت عزراییل از فرشتگان و مقربان خداست
در حق کسی بدی نمیکنه ...

میدونید خیلی ها میخوان برن اما مردد هستند و بین مرگ و زندگی ماندن !
شک نکنید که رفتن به لباس لطیف بهتر از زندگی با لباسی فرسوده و عذاب اور بوده
اما گاها اونهایی که باید برن یه چیزی مثل ارامش یا خلوت میخوان تا با ارامش خاطر ازین دنیا برن

شاید دیده باشید خیلی ها وقت رفتن یا برای رفتن
میگن به پسرم یا مادرم یا یکی از عزیزانم بگید بیاد !
اونو میگن میاد و طرف میبینه و همونجا میمیره ...
یا طرف درست زمانیکه دست به دست میشه یا در اغوش عزیزش قرار میگیره از دنیا میره و ...

شاید حضور ما موجب ارامش یا جرات بیشتری برای مردم باشه ...

البته ممکنه خدای ناکرده ما گناهکار باشیم و بیشتر موجب ترس و وحشت و سنگ کوپ مردم بشیم که احتمالش 1 درصد هست
باید ببینیم بیمار در چه وضعیتی بوده ! راحت شده یا ناراحت ![/][/]

عاشق ریاضی;617797 نوشت:
[="Arial"][="DarkGreen"]
شما هیچ کدوم از راهکار های منو جدی نگرفتین فک کردین دارم دستتون ميندازم یا شوخی می کنم؟؟!
[/]

منم جدی گفتم نظرم رو درباره مرگ تغییر دادید
شوخی نکروم
من اصلا با روحیه این روزهام حال شوخی کردن ندارم

عاشق ریاضی;617799 نوشت:
[="Arial"][="DarkGreen"]

این مشکلات بیشتر توی بیمارستان های دولتی دیده میشه که شما هم عملاً کاری از دستتون برنمیاد چون هر اعتراضی بکنید احتمالا با عکس العمل شدید استادتون روبرو میشین و با شناختی که من از روحیه شما پیدا کردم بهتره چیزی نگین و سکوت پیشه کنید.البته ی راه هست ولی کار شما نیست. باید شرایط رو به همین صورتی که هست قبول کنید.

[/]

حالا بحث تاپیک رو به کل کل نکشونید
اعتراض اگه به من دارید تو پیام خصوصی بگید
الان اینجا بحث بشه تا پنج دقیقه دیگه میان تاپیک رو قفل میکنن
من هنوز سوال دارم و جواب سوالهام رو نگرفته ام

دوستان لطفا نظرات تون رو درباره سوال هفتم و سوالات دیگه ام بدید
تا بعد از به جواب رسیدن سوالات بعدیم رو بگم . هنوز دو سه تا سوال دیگه دارم

دوستان لطفا نظرات تون رو درباره سوال هفتم و سوالات دیگه ام بدید
تا بعد از به جواب رسیدن سوالات بعدیم رو بگم . هنوز دو سه تا سوال دیگه دارم

با سلام و ادب دوست عزیز فکر میکنم داری دوران اینترنی را میگذرانی ویا شاید هم رزیدنتی را درهرحال به عنوان کسی که تجربه گذراندن هر دو دوره را دارم البته در دهه هفتاد این نکته را به شما دوست عزیزو همکار محترم میگویم هر دو دوران از بهترین دوران عمرت بعدا میشود من خودم هم فکر میکردم و البته شاید درست هم باشد که خیلی بدشانس بودم در کشیکهایم ولی الان فقط یک خاطرات شیرین و آموزنده باقی مانده و درانتها بگویم اکثر موارد احیا مخصوصا در بیماران مزمن داخلی ناموفق است. سالم باشی وموفق پ

اولا که چقد دکتر داریم تو سایت .... افتخار میکنم بهتون :Gol::ok:

mehrant;617761 نوشت:
سوال 7- وقتی تختهای بخشها خالی میشه از اتفاقات بیمار جدید میفرستن
ما بعنوان دانشجوی سال آخر اختیار و کنترلی نداریم که چه بیماری رو بفرستن بخش
گاهی بیماری رو میفرستن بخش فقط صرفا چون از اقوام فلان استاد مون میشه
میاد و تخت رو اشغال میکنه تا چند روز. در صورتی که شاید یه بیمار معمولی در اتفاقات باشه که نیازش به بستری در تخت بخش بیشتر از اون باشه
حالا در چنین شرایطی اگه در کشیک ما پیش بیاد چیکار باید بکنیم؟

منظورتونو نگرفتم من

وقتی تصمیم گیری با شما نیس که چه بیماری بیاد کاری نمیشه کرد که خب

به علاوه اینکه خودتونو با استاداتون لج نندازید ... اینکه پارتی بازی میکنه گناهش گردن خودش ... بهش بگید لج میکنه دوباره به شما نمره نمیده

Miss Chadoriii;617995 نوشت:
اولا که چقد دکتر داریم تو سایت .... افتخار میکنم بهتون :Gol::ok:

منظورتونو نگرفتم من

وقتی تصمیم گیری با شما نیس که چه بیماری بیاد کاری نمیشه کرد که خب

به علاوه اینکه خودتونو با استاداتون لج نندازید ... اینکه پارتی بازی میکنه گناهش گردن خودش ... بهش بگید لج میکنه دوباره به شما نمره نمیده

یکی که قدرتمندتر!! باشه میتونه نذاره این بیمارا نیان
مثلا رزیدنت یا استاد بخش
بازم دکتر لنکرانی از این جهت یه ویژگی مثبت داشت که باهمه یکسان برخورد میکرد
اگه وقتی وارد اتاق بیمار میشد میگفت همراهان برن بیرون با همراهان این چنین مریضا هم همینطور رفتار میکرد

امروز هم من کشیک نبودم اما صبح تا ظهر که مثل هرروز در بخش بودیم دوتا مریض مردن.

میرشکاک;617987 نوشت:
با سلام و ادب دوست عزیز فکر میکنم داری دوران اینترنی را میگذرانی ویا شاید هم رزیدنتی را درهرحال به عنوان کسی که تجربه گذراندن هر دو دوره را دارم البته در دهه هفتاد این نکته را به شما دوست عزیزو همکار محترم میگویم هر دو دوران از بهترین دوران عمرت بعدا میشود من خودم هم فکر میکردم و البته شاید درست هم باشد که خیلی بدشانس بودم در کشیکهایم ولی الان فقط یک خاطرات شیرین و آموزنده باقی مانده و درانتها بگویم اکثر موارد احیا مخصوصا در بیماران مزمن داخلی ناموفق است. سالم باشی وموفق پ
سلام. بله اینترن هستم.احیا که آره مسلمه انتظار برگشتن مریض رو ندارم ولی خوب میگفتم چرا تمام موارد ایست قلبی و احیا و مرگ بیمار باید در کشیک من باشه. .که با حرفهای استاد حامی و سایر دوستان نظرم تغییر کرد

سعی کنید دهن بین نباشید.
خیلی خیلی راحت با قدری تدبر میتوانید بفهمید مرکز ثقل این مسایل شما نیستید.

........

اخر مگر میشود خدا بد بنده اش را بخواهد یا بدنبال بدنام کردنش باشد؟؟؟

...........

اخر حیات و ممات یک نفر دیگر دست خداست نه اینکه پیوندی با شما خورده باشد.
مثلا یک زمان اطرافیان بهم گیر میداد چرا با گذشت برخی ایام هنوز نوحه گوش میدهی؟؟؟ و میگفتند فگری(بدشانسی) میاورد و باعث مرگ کسی میشود.من هم براحتی در جوابشان میگفتم اخر مگر خدا به لباس سیاه یا نوحه من نگاه میکند که دستور گرفتن جان افراد را میدهد؟؟؟و بعدش میگفتم اینها خرافات است.و الان ان خرافات از بین اطرافیانم برداشته شده.

.................

برخی مواقع تعداد بیماران متوفی بیمارستان زیاد میشود علتش کاملا روشن است مثلا یک الودگی شدید هوا یا بارانی اسیدی یا ...
مراقب باشید دچار توهم نشوید و کاملا به خود مسلط باشید تا تدبر خود را از دست ندهید.

بنظر من تدبر در امور الهی و پیرامون حتی از تقوا هم مهمتر است .
بهتر است اول مدبر باشیم بعد به تقوا برسیم نه اینکه اول متقی باشیم بعد به تدبر بیوفتیم.

BABY;618154 نوشت:
سعی کنید دهن بین نباشید.
خیلی خیلی راحت با قدری تدبر میتوانید بفهمید مرکز ثقل این مسایل شما نیستید.

........

اخر مگر میشود خدا بد بنده اش را بخواهد یا بدنبال بدنام کردنش باشد؟؟؟

...........

اخر حیات و ممات یک نفر دیگر دست خداست نه اینکه پیوندی با شما خورده باشد.
مثلا یک زمان اطرافیان بهم گیر میداد چرا با گذشت برخی ایام هنوز نوحه گوش میدهی؟؟؟ و میگفتند فگری(بدشانسی) میاورد و باعث مرگ کسی میشود.من هم براحتی در جوابشان میگفتم اخر مگر خدا به لباس سیاه یا نوحه من نگاه میکند که دستور گرفتن جان افراد را میدهد؟؟؟و بعدش میگفتم اینها خرافات است.و الان ان خرافات از بین اطرافیانم برداشته شده.

.................

برخی مواقع تعداد بیماران متوفی بیمارستان زیاد میشود علتش کاملا روشن است مثلا یک الودگی شدید هوا یا بارانی اسیدی یا ...
مراقب باشید دچار توهم نشوید و کاملا به خود مسلط باشید تا تدبر خود را از دست ندهید.

بنظر من تدبر در امور الهی و پیرامون حتی از تقوا هم مهمتر است .
بهتر است اول مدبر باشیم بعد به تقوا برسیم نه اینکه اول متقی باشیم بعد به تدبر بیوفتیم.

آخه مساله من این نیست که چرا مرگ زیاده، مساله اینه که چرا مرگها در کشیک منه؟
در یه پانزده روز که هر سه روز یکبار من کشیک بودم مریضایی که قرار بود از دنیا برن تو همون کشیکهای من میمردن. انگار مرگ بیماران هم سه روز یکبار باید حتما می بود!

کاربران محترم و جناب استاد حامی:Ealam:
منتظر نظرات تون و پاسخ تون به سوالاتم هستم:ok:
جوابم رو بدید که سوالات بعدیم رو هم زودتر بپرسم:Gig:
دو سه تا سوال دیگه بیشتر ندارم

mehrant;618334 نوشت:
کاربران محترم و جناب استاد حامی:Ealam:
منتظر نظرات تون و پاسخ تون به سوالاتم هستم:ok:
جوابم رو بدید که سوالات بعدیم رو هم زودتر بپرسم:Gig:
دو سه تا سوال دیگه بیشتر ندارم

از این که به این حرفم توجه کردید و جواب کامل و قانع کننده دادید متشکرم

mehrant;618250 نوشت:
آخه مساله من این نیست که چرا مرگ زیاده، مساله اینه که چرا مرگها در کشیک منه؟
در یه پانزده روز که هر سه روز یکبار من کشیک بودم مریضایی که قرار بود از دنیا برن تو همون کشیکهای من میمردن. انگار مرگ بیماران هم سه روز یکبار باید حتما می بود!

خوب من خواستم مختصر توضیح بدهم تا شما به تدبر بیوفتید که ربطی بین حضور شما در شیفت ها و مرگ ها وجود ندارد.
اخر در کدام داستان یا حدیث دینی دیده اید که گفته شده بخاطر حضور فلان شخص در یک شهر هر روز تعدادی میمیردند؟؟؟
حیات و ممات کاملا در اختیار خداست و خدا هم به رفتار شما نگاه نمیکند که بخواهد جان مریضها را در شیفت شما بگیرید. حساب ان بنده با خداست و در این حساب کتاب و بحث مرگ قرار نیست مثلا گناهی از سمت شما باعث زود مردن او بشود یا تیپ و سر و وضع شما باعث برگشتن نظر عزراییل بشود.

توصیه میکنم یک چند روزی در یک بیمارستان دیگر همینطوری بشینید و ببینید ایا در ان بیمارستان مرگ و میر زیاد شده
تازه من پارا فراتر میگذارم.
گاه پیش میاید شخص فکر میکند بخاطر عمل او یا صرفا دعای او باران باریده
خوب است همین شخص در یک وقت دیگر که ابرها اماده بارش باران هستند همان عمل یا همان دعا را انجام دهد و ببیند بارش باران رخ نمیدهد تا دست از توهم بکشد.

بیخود نیست خداوند بارها گفته کلیه امور در دست من است .

فقط یک نکته ای هم بیافزایم چنان چه شما در این مسیر فریبی بخورید یا در دست شیطان بیافتید یا گمراه شوید یا متوهم شوید فرمان و خواست الهی بوده
زیرا خداوند بارها در قران گفته تا من نخواهم شیطان نمیتواند بنده ام را فریب دهم.
پس خواست خدا را در مسیری قرار دهید که افضل ترین عمل برای محمد و اله او رخ دهد

برایت آرزوی موفقیت در این راه طولانی و سخت را میکنم. ان شاالله رزیدنتی بعدشم فوق و یا فلوشیپ .

سوال 8- این مساله رو قبلا هم مطرح کرده بودم در تاپیک های دیگه ولی راه حل براش بجز ازدواج کردن بهم پیشنهاد نشد، ازدواج هم که تا الان هرکاری کردم فراهم نشده...
مسئله اینه که بعنوان یه پسر جوون مجرد که نیاز به ازدواج و نیاز به جنس مخالف دارم خیلی برام سخته ارتباط با بیماران جوون از جنس مخالف.مثلا در کشیک مون یه بیمار خانم جوون بستری میشه.وظیفه من بعنوان کشیک اینه که هر بیمار جدید که بستری میشه رو ببینم و معاینه کنم و روز بعد بیمار رو به استاد معرفی کنم.کس دیگه ای از بخشهای دیگه که خانم باشه و یا پرستاران بخش هم نمیان بجای من مریض رو معاینه کنن.من چیکار کنم وقتی سخته برام؟
این مسئله برای من اذیت کننده است

دوستان نظر بدید لطفا
جواب این سوال آخر مهمه برام

این مسله ای که ذکر کردید حتما با ازدواج رفع نمیشود چه بسیار افراد متاهل دیده میشوند که در مواجهه با مریض جنس مخالف وسوسه میشوند چیزی که اینجا میتواند کمک کننده باشد به یاد داشتن این موضوع که حرمت و قداست محل کار و اون مریضی که به تو اطمینان کرده باید همیشه مد نظرت باشد.البته. یک نکته ای را بگویم اشخاصی مانند شما که برایشان این موضوع مهم و نگران کننده است معمولا به مشکلی برنمیخورند.

میرشکاک;619051 نوشت:
این مسله ای که ذکر کردید حتما با ازدواج رفع نمیشود چه بسیار افراد متاهل دیده میشوند که در مواجهه با مریض جنس مخالف وسوسه میشوند چیزی که اینجا میتواند کمک کننده باشد به یاد داشتن این موضوع که حرمت و قداست محل کار و اون مریضی که به تو اطمینان کرده باید همیشه مد نظرت باشد.البته. یک نکته ای را بگویم اشخاصی مانند شما که برایشان این موضوع مهم و نگران کننده است معمولا به مشکلی برنمیخورند.

این حرف درسته اما اصلا چیکار باید کرد که کلا آدم تحریک نشه در حین معاینه جنس مخالف؟

mehrant;619149 نوشت:
این حرف درسته اما اصلا چیکار باید کرد که کلا آدم تحریک نشه در حین معاینه جنس مخالف؟

پزشک اینقدر مقید !!!! باریکلا آفرین

دکتر وقت کردی یه سری به این تاپیک میزنی به این خانم یه نظری بدی

http://www.askdin.com/thread45674.html#post619135

چون من که دکتر نیستم اما یه نظر دادم که بره دکتر یه چکابی بکنه چون خودم نتیجه گرفته بودم گفتم ولی باز دلیل نمیشه البته حالا یه آزمایش بدن که ضرری نداره
خلاصش اینه واسه افسردگی راه حل میخواد منم گفتم شاید کمبود ویتامین d3 باشه چون واسه من خود این بود
مرسی

کسی راه حل به نظرش نمیرسه واسه سوال آخری که مطرح کردم؟؟؟

درود
دوست خوبم خودتون بهتر میدونید یک سری داروهایی هستن که این میل رو کاهش میدن. اما باز هم خودتون بیشتر به عوارضش آشنا هستید.
پیشنهاد بنده اینه که سعی کنید نگاهتون رو به یک خانم جوان، به جای جنسیت، به انسانیت ایشون معطوف کنید. البته خودم هم پسرم و میدونم این حرف تا حدودی شعاره. اما خب تا حد زیادی تاثیر داره.
توضیح بیشتر اینکه کاملاً خودتون رو نسبت به جنسیت بی اعتنا کنید. فقط فکر کنید ایشون یک بیمار هستن. اصلاً فکر کنید جنسیت ندارن! :khaneh:

mehrant;613556 نوشت:
نمیدونم این تاپیک رو در انجمن درستی ایجاد کردم یا نه.اگه چاش اشتباه هست مسول محترم ارجاع لطفا تصحیحش کنه.

ببخشید یه سئوال
شما الان یه پزشک هستید دارید مریض ها رو مداوا میکنی یا هنوز دانشجویی راحت میری سر بالین مریضها:Moteajeb!:

Darkness;619339 نوشت:
درود
دوست خوبم خودتون بهتر میدونید یک سری داروهایی هستن که این میل رو کاهش میدن. اما باز هم خودتون بیشتر به عوارضش آشنا هستید.
پیشنهاد بنده اینه که سعی کنید نگاهتون رو به یک خانم جوان، به جای جنسیت، به انسانیت ایشون معطوف کنید. البته خودم هم پسرم و میدونم این حرف تا حدودی شعاره. اما خب تا حد زیادی تاثیر داره.
توضیح بیشتر اینکه کاملاً خودتون رو نسبت به جنسیت بی اعتنا کنید. فقط فکر کنید ایشون یک بیمار هستن. اصلاً فکر کنید جنسیت ندارن! :khaneh:

سلام.
خوب عذر میخوام مجبورم مثال بزنم
فرض کنید یه خانم جوون هست که من باید قلب و ریه اش رو معاینه کنم و با گوشی گوش بدم.بعد گوشی رو باید دقیقا کجا بگذارم؟ بعد چطور اینطوری آدم جنسیت به ذهنش نمیاد؟

به نظرم اقای دکتر اول باید قبول کنید شما شغلی رو انتخاب کردین که نمیتونید زیاد طبق میل و خواست خودتون عمل کنید مثلا مریضاتون انتخاب کنید
مثلا بگین این دختر جوونه معاینه نمیکنم چون میترسم به گناه بیوفتم یا غیره اگه اینقدر این مسئله براتون مهم بود پس باید بگم هیچ وقت نباید سراغ همچین حرفه ای میومدین!
ولی قبول کنید شما پزشک هستید و وظیفه شما معاینه ودرمان ادماهاست واین ادمها ممکنه یه نوزاد باشه یا یه دختر جوان یا یه پیرمرد یا پیرزن ....
پس در هنگام کار اول خدارو د رنظر بگیرین که شاهد وناظر اعمال ماست بعد فقط وفقط به انجام وظیفه خودتون ومسئولیت سنگینتون فکر کنید و اون رو در نظر بگیرین
هنگام کار براتون اهمیت نداشته باشه مریضتون یه دختر جوان یا میانسال...میدونم سخته ولی بزارین ذهنتون عادت کنه به تمرکز بر روی وظیفه مهمتون نه چیزی دیگه!

و یه راهکار مهتر اینه واقعا اگه اذیت میشین زودتر شرایط ازدواجتون رو فراهم کنید
اینجوری به ارامش میرسین که هم خدا ازتون راضی میشه هم با تمرکز بیشتر به کارتون ادامه میدین!

راه دیگه هم موقعی که بیمار جوان از جنس مخالف دارین بهتره معیانه اش رو بسپرین به یکی دیگه از همکارای خانم البته نمیدونم چقدر امکانش هست ؟

سلام حالا به نظرت با این شرایط چگونه میتوان کنار امد؟

عشقم خدا;619390 نوشت:
سلام حالا به نظرت با این شرایط چگونه میتوان کنار امد؟

اینکه سوال خودم بود که دنبال جوابش هستم
از خودم سوال خودمو میپرسی؟:Gig:

*آبی بیکران*;619372 نوشت:
به نظرم اقای دکتر اول باید قبول کنید شما شغلی رو انتخاب کردین که نمیتونید زیاد طبق میل و خواست خودتون عمل کنید مثلا مریضاتون انتخاب کنید
مثلا بگین این دختر جوونه معاینه نمیکنم چون میترسم به گناه بیوفتم یا غیره اگه اینقدر این مسئله براتون مهم بود پس باید بگم هیچ وقت نباید سراغ همچین حرفه ای میومدین!
ولی قبول کنید شما پزشک هستید و وظیفه شما معاینه ودرمان ادماهاست واین ادمها ممکنه یه نوزاد باشه یا یه دختر جوان یا یه پیرمرد یا پیرزن ....
پس در هنگام کار اول خدارو د رنظر بگیرین که شاهد وناظر اعمال ماست بعد فقط وفقط به انجام وظیفه خودتون ومسئولیت سنگینتون فکر کنید و اون رو در نظر بگیرین
هنگام کار براتون اهمیت نداشته باشه مریضتون یه دختر جوان یا میانسال...میدونم سخته ولی بزارین ذهنتون عادت کنه به تمرکز بر روی وظیفه مهمتون نه چیزی دیگه!

و یه راهکار مهتر اینه واقعا اگه اذیت میشین زودتر شرایط ازدواجتون رو فراهم کنید
اینجوری به ارامش میرسین که هم خدا ازتون راضی میشه هم با تمرکز بیشتر به کارتون ادامه میدین!

راه دیگه هم موقعی که بیمار جوان از جنس مخالف دارین بهتره معیانه اش رو بسپرین به یکی دیگه از همکارای خانم البته نمیدونم چقدر امکانش هست ؟

خوب این راه حل شما مال وقتی هست که آدم تحریک بشه، من سوالم اینه که چیکار کنم که اصلا تحریک نشم؟
نه امکانش نیست یه همکار خانم بیاد چون شبها در کشیک خودمون تنها در بخش هستیم.یعنی باید کل بیمارستان رو گشت ببینیم آیا در بخشهای دیگه خانمی کشیک هست یا نه.که ولی بعد اگر قبول بکنه یا نکنه بیاد، اگر بیاد هم که فقط همون شب هستش و فردا که من باید بیمار رو به استاد مون معرفی کنم فقط خودم هستم واون نیستش...

دانشجو هستیم ولی کشیک اجباری باید بدیم ودر بیمارستان باید کار کنیم درواقع مثلا این کشیکها و کارها آموزش مون هست

[="Arial"][="DarkGreen"]تنها راهش اینه که از کارتون بزنین بیرون چون هیچ راهکاری روی شما اثر نداره.خب البته حفظ آخرت ارجحیت داره به حفظ دنیا.[/]

mehrant;619641 نوشت:
خوب این راه حل شما مال وقتی هست که آدم تحریک بشه، من سوالم اینه که چیکار کنم که اصلا تحریک نشم؟
نه امکانش نیست یه همکار خانم بیاد چون شبها در کشیک خودمون تنها در بخش هستیم.یعنی باید کل بیمارستان رو گشت ببینیم آیا در بخشهای دیگه خانمی کشیک هست یا نه.که ولی بعد اگر قبول بکنه یا نکنه بیاد، اگر بیاد هم که فقط همون شب هستش و فردا که من باید بیمار رو به استاد مون معرفی کنم فقط خودم هستم واون نیستش...

ببخشید یعنی پزشکای جوون ومجرد دیگه همین مشکل شما رو دارن؟ واقعا همه با معاینه یه دختر جوان تحریک میشن یا فقط شما اینقدر حساسین؟
پس تنها راه حل باقی مونده وبهترین راه ازدواج کردنه بهتره زودتر برین شرایط ازدواجتون فراهم کنید.
فکر نمیکنم بتونید جلوی این مسئله رو بگیرین چون یه عکسالعمل طبیعیه خودتون دکترین بهتر میدونید.

موضوع قفل شده است