چرا بشر همواره ديندار بوده است؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا بشر همواره ديندار بوده است؟

دين روشى است براى زندگى كردن كه در تمام ابعاد فردى، اجتماعى، جسمى و روحى ساز و كارهاى لازم را فرا روى انسان قرار مى دهد و بسترهاى رشد و ارتقا را در تمام ساحت ها بدو عرضه مى نمايد. علت دين دارى بشر را در نيازهاى او بايد جستجو كرد؛ وجود آثار و فوايد بى مانند در دين ، او را به چنين ضرورتى مى كشاند. بنابراين براى پاسخ دهى به چرايى دين دار بودن بشر شايسته است كه فوايد و آثار دين الهى مورد بررسى قرار گيرد:
1. معنا بخشى به زندگى : چرايى آفرينش، هدف حيات و زندگى، پرسش هميشگى انسان بوده است كه دين در هدف مند كردن زندگى بهترين گزينه است. علامه طباطبايى مى نويسد: «جوهر دين را بايد در اين واقعيت جست و جو كرد كه دين در واقع، واكنش در برابر تهديد به بى معنايى در زندگى بشرى و كوششى براى نگريستن به جهان، به صورت يك واقعيت معنا دار است.»
2. زدودن ترس: دين، به انسان جرات در فعاليت را ارزانى مى بخشد و بيمناكى در انجام وظيفه را در او از بين مى برد و ترس و بيم را از او مى زدايد.
3. آرام بخشى زندگى: انس با دين آرامش بخش است، آنگونه كه قرآن مى فرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ; آگاه باشيد! دل ها با ياد خدا به آرامش مى رسد.» [1]
4. پاسخ به احساس تنهايى: بشر هماره از تنهايى در رنج بوده است، تنهايى او در چهار نوع ذيل است :
الف. تنهايى فيزيكى; انسان در محيطى قرار مى گيرد كه كسى با او نيست.
ب. ديگران او را درك نمى كنند ; يعنى گرچه در جمع حاضر است، ولى آنان موقعيت او را نمى يابند و به شايستگى از او بهره نمى برند. از اين رو، او احساس تنهايى مى كند.
ج. ديگران نمى توانند نقايص هاى او را برطرف نمايند.
د. انسان احساس مى كند كه همه به فكر خويش اند و در صدد جلب منفعت به سوى خود و رفع ضرر از خويشتنند. دين اين تنهايى را مى زدايد و انسان مؤمن هيچ گاه احساس تنهايى نمى كند، زيرا بر اين باور است كه خداوند مونس و همنشين اوست [2]: «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ ; هر كجا باشيد او با شماست.» [3]
5. همبستگى اجتماعى: برادرى و احساس اشتراك بر محور ديندارى سامان مى يابد. دوركيم، جامعه شناس مشهور مى نويسد: «مناسك دين براى كاركرد درست زندگى اخلاقى ما، به همان اندازه ضرورى اند كه خوراك براى نگه داشتن زندگى جسمانى ما ضرورت دارد; زيرا از طريق همين مناسك است كه گروه خود را تاييد و حفظ مى كند.» [4]
6. فرهنگ سازى: ريشه خصلت هاى نيكوى انسان را بايد در آموزه هاى دينى جست ; علامه طباطبايى مى فرمايد: «خصلت هاى نيكوى موجود در انسان هاى امروزى، هر چند اندك باشد، ناشى از تعليمات دينى است.» [5]
7. كاستىهاى دنياى مدرن: علوم طبيعى با تمام پيشرفت هاى گسترده اش، از پاسخگويى به نيازهاى غير طبيعى انسان عاجز است و تنها از دين مى توان انتظار داشت تا نيازهاى ماوراى طبيعى آدمى را برآورده كند. علامه طباطبايى مى نويسد : «درست است كه علوم طبيعى چراغى است روشن كه بخشى از مجهولات را از تاريكى درآورده و براى انسان معلوم مى سازد ولى چراغى است كه براى هر تاريكى سودى نمى بخشد. از فن روان شناسى حل مسايل فلكى را نمى توان توقع داشت، از يك پزشك حل مشكلات يك نفر مهندس راه بر نمى آيد و بالاخره علومى كه از طبيعت بحث مى نمايد اصلا از مسايل ماورالطبيعه و مطالب معنوى و روحى بيگانه بوده و توانايى بررسى اين گونه مقاصدى كه انسان با نهاد و فطرت خدادادى خود خواستار كشف آن ها است، ندارد.» [6]
البته از آثار و فوايد ديگرى در چرايى دين دار بودن بشر مى توان ياد كرد، از جمله: رفع نياز انسان در شناخت كارهاى خوب و بد، شناساندن اشياء سودمند و زيان آور به انسان، تربيت و تكميل انسان ها به فراخور استعداد آن ها. [7]
پاسخ را با سخن روان شناس نامى آمريكايى پايان مي دهيم: «من در هر امر مذهبى هميشه نوعى وقار و صميمت، وجد و لطف، محبت و ايثار مى بينم. حالات روانى - مذهبى خواصى دارد كه آن خواص با هيچ حالت از حالات بشر تطبيق نمى كند.» [8]
پاورقي
[1] سوره رعد، آيه 28.
[2] انتظار بشر از دين، جوادى آملى، 41.
[3] سوره حديد، آيه 4.
[4] جامعه شناسى دين، ص 179.
[5] الميزان، ج12، ص 151.
[6] فرازهايى از اسلام، محمد حسين طباطبايى، ص 8.
[7] انتظار بشر از دين، ص 41 - 49.
[8] دين و روان، ويليام جيمز، ترجمه مهدى قاينى، ص 15.

محمد;4795 نوشت:
چرا بشر همواره ديندار بوده است؟

با سلام

با تشکر از سؤال خوبتون در جواب باید گفت؛ دو عامل در دینداری مداوم بشری مؤثر بوده است:

اول آنکه خداوند فطرت آدمی را متمایل و مشتاق به پرستش و عبادت و نیز جستجوگر حقیقت آفریده و این جستجوگری به همان معنای تمایل به پرستش و شکر خالق و منعم است. چنانکه در آیه 30 سوره روم چنین می خوانیم : "فاقم وجهك للدین حنیفا فطره اللّه التی فطرالناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ذلك الدین القیم و لكن اكثر الناس لا یعلمون . (با تمام وجود، خود را آماده پذیرش دین و آیینی كن كه كاملا پاك و منزه از آلودگیها و پیرایه هاست و برخواسته از فطرت پاك انسانهاست كه خداوند آنان را بر چنان فطرتی آفریده و هرگز برآنچه خدا آفریده تغییر و تبدیلی نیست.)

امام پنجم، حضرت باقر العلوم علیه السلام می فرماید: خداوند مردمان را بر شناخت پروردگار خویش آفریده است واگر چنین نبود، هیچ كس نمی دانست كه پروردگارش و روزی دهنده اش كیست.

حدیث معروف كل مولود یولد علی الفطره نیز در همین زمینه وارد شده است. امام باقر - علیه السلام - در اینباره می فرماید: یعنی علی المعرفه بان اللّه خالقه. اصل حدیث از پیغمبر اكرم - صلی اللّه علیه و آله و سلم- وارد شده است یعنی: هركس كه زاییده می شود، بر فطرت پاك زاییده می شود، كه همان شناخت خدا به پاكی است.

ثانیاً دور از حکمت خداوند است که انسان را برای رسیدن به کمال و سعادت ابدی آفریده باشد اما راهنمایانی صادق را ارسال و دستورات و برنامه هائی تعالی بخش را برای هدایت بشری نازل نکرده باشد، وانگهی خداوند در آيه 24 سورۀ فاطر بطور صریح فرموده : و ان من امة الا خلا فيها نذير " و هيچ امتي نبوده جز آن كه در ميانشان ترساننده و پيغمبري بوده است." و در روایات نیز آمده است که زمین خدا هیچ زمان خالی از حجت نبوده و نخواهد بود.

موفق باشید ...

موضوع قفل شده است