جمع بندی چرا با وجود فواید موسیقی، موسیقی حرام است؟

تب‌های اولیه

69 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

hos8sein;960911 نوشت:
زمانی اسلام (منظور بنده از اسلام محتوای قرآن و آنچه از کتبی غیر از قرآن برداشت شده است) میتونه هنر ستیز نباشه، که به تمامی هنرها ارزش بده و اونارو با برچسب حرام و حلال، گناه و ثواب، مجاز و غیر مجاز (در جامعه امروزی) و... طبقه بندی نکنه.

هر مفهوم یا موضوعی دارای موارد متعددی می تواند باشد که برخی مورد تایید شخصی یا مکتبی باشد و برخی نه. بنابراین نمی توان مخالفت با برخی موارد از یک عنوان را ستیزه معنا کرد. همانطور که مثلا علم برخی از موارد موسیقی یا هنر و اثرات و نتایج انها را نقد می کند و ما علم را هنر ستیز نمی نامیم، اسلام هم برخی از موارد را قبول ندارد و ما نمی توانیم آنرا هنر ستیز بدانیم. واژه ستیزه را اصولا زمانی مطرح می کنند که شخص یا گروهی کلا با چیزی مخالف باشند.
از سویی اسلام راه را نشان داده و هر کس تکلیف خود را دارد. اصلا خدا برای انسان جهنمی شعله ور نکرده! بلکه شعله جهنم از اعمال ماست. یعنی اگر در این دنیا شما به احکام عمل کردید، در آخرت نتیجه همین عملی را که دردنیا کردید، می بینید نه چیز دیگری.
این تفکر بر مبنای تجسم اعمال است که غالب علمای متاخر آنرا اثبات کرده اند. بنابراین شما در این دنیا اختیار دارید هر کاری که دوست دارید انجام دهید، اما در آخرت نتیجه تکوینی همین عمل را درو خواهید کرد. بنابراین اسلام نمی خواهد کسی را مجبور به کاری کند، چرا که لا اکراه فی الدین. اما خداوند از روی محبت لازم است به انسان راه کمال و پیشرفت را نشان بدهد. حالا هر کس متمایل بود این راه را می رود و هر کس نخواست نمی رود. به همین ترتیب در آخرت دیگر حجت بر همه تمام خواهد شد.

hos8sein;960911 نوشت:
اما متاسفانه در دین اسلام این تفکر جایی ندارد و نگرش به این صورت است که اگر شما به وجود الله ایمان آوردید، پس باید هر چیزی که خدای مسلمانان گفته یا به اون نسبت داده شده، رو قبول کنید. حتی آنهایی هم که عقلانی نیست رو هم باید بپذیرید چون روزی معلوم میشه عقلانی و اگر هم معلوم نشد، قطعا عقل ما بهش قد نداده، چون خواست خداست و هر چه باشد، باید اطاعت بشه.

ببینید اسلام مانند یک پکیج است! نمی شود بعضی را قبول کرد و بعضی را نه: يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلاً؛ و مى‏ خواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مى‏ گويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مى‏ كنيم» و مى‏ خواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند(نساء: 150)
ورود به یک سازمان یا حزب هم همینطور است که یا شما وارد نمی شوید یا اگر وارد شدید باید قوانین آنرا عمل کنید.
در قسمت قبل هم عرض شد تمام قوانین اسلام توصیه ای است نه اجباری مگر اینکه حق دیگران در بین باشد و کسی با گناه خود بخواهد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. دقیقا مانند پزشکی که به شما بگوید با توجه به مشکل قلبی که دارید، استرس برای شما سم است و با این حال شما برای دیدن بازی حساسی که طرفدار آن هستید به استادیوم بروید! در این مثال اگر مشکلی برای شما پیش بیاید چه کسی مقصر است؟ نهی از گناه هم به همین ترتیب است.

hos8sein;960911 نوشت:
موضوع درباره این است که ما طبقه بندی و تفکیک رو به زور به خورد افراد بدیم و اونو دیکته کنیم که بهترین طبقه بندی و تفکیک اینه و باید ازش پیروی کنید.

هیچ زوری در کار نیست!
شما هر طور که دوست دارید زندگی کنید اما عواقب آنرا هم بپذیرید.
خدا هیچ دشمنی با من و شما ندارد، بلکه اصلا نیازی به ما ندارد تا مخالفت با لذایذ ما برای او سود محسوب شود. حالا جای این سوال است که چرا برخی کارها را حرام کرده؟!
از حرام کردن که سودی نمی برد، آیا غیر از این است که این امر و نهی ها با توجه به دوست داشتن مخلوقاتش، به نفع آنهاست؟

hos8sein;960911 نوشت:
برای کتابی که چه در کتاب و چه درباره کتاب همیشه ادعا شده و میشه که کامل ترین هست و از این صحبت ها این نقطه ضعف نیست؟

اگر خالق هستی بخواهد برای سعادت بشر کتابی در حدود 600 صفحه بنویسد، آیا ممکن است همه چیز را به تفصیل بیان کند؟
به همین دلیل ما معتقدیم برای رمز گشایی از این کتاب آسمانی نیاز به عالمان به این کتاب هست و آن عالم باید از جانب خود خدا یعنی پیامبر یا امام باشد.
البته بطن داشتن قران منافاتی با حجیت ظاهرش ندارد که بحث مفصلی است.

[/]

این درسته که موسیقی تاثیر بر هر فردی با فرد دیگر فرق داره؟ یعنی بر روی همه یک جور تاثیر نمیذاره؟

سلام

عامل;961031 نوشت:
علم برخی از موارد موسیقی یا هنر و اثرات و نتایج انها را نقد می کند و ما علم را هنر ستیز نمی نامیم

جناب عامل
علم دلایل میاره، تحقیقات رو میکنه، بررسی میکنه، آزمایش میکنه و نهایتا نتیجه تمام اینها رو اعلام میکنه که ماهیت اون نتیجه میتونه نظر انتقادی باشه پیرامون موضوعی خاص مثل موسیقی.
فرض کنید بنده ادعا کنم موسیقی خوبه. شما می پرسید دلیلت چیه؟ بنده پاسخ میدم موسیقی باعث کاهش استرس در انسان میشه. شما میگید خوب اینکه باعث کاهش استرس میشه رو از کجا میگی؟
اگر بنده جواب بدم تجربه شخصیم میگه، یا بابام اینو میگه، یا احساس میکنم که اینطوریه و... از این دست پاسخ ها، نه تنها شما قانع نمیشید، بلکه بحث ما قاعدتا خیلی زود به اتمام میرسه، چون شما میگید هر موقع این موضوع نتیجه تجربه گروهی بود، گفته ای از محقق یا محققانی بود و آن را بررسی علمی کردی که به این شکله، بیا تا صحبت کنیم.
حال اینکه چرا علم نظر انتقادی ای راجع به موسیقی مطرح کرده، و به آن هنر ستیز گفته نمیشه؟ به دلیل اینه که علم با دلیل و مدرک صحبت کرده و البته بی طرفانه و البته تهدید نکرده که این موضوع گناهی علمی است و هر کس پیروی نکند، بالاخره می میمرد و ما ایشون رو به جای خوشه پروین به ته یک کرم چاله فضایی خواهیم فرستاد!!
پس دوست عزیز، ساختار نظر علمی با ساختار نظر دینی قابل مقایسه نیست و تقاضا دارم کمی برای توجیه مباحث دینی، از علم و موضوعات دیگه به شکل اشتباه وام نگیرید.
عامل;961031 نوشت:
اصلا خدا برای انسان جهنمی شعله ور نکرده! بلکه شعله جهنم از اعمال ماست.

حتی با فرض صحبح بودن این گزاره، این موضوع صرفا روشی است برای خود توجیه کردن و راضی کردن خود از خدا. وگرنه الله میتونست:
1- قوانین و شروطی رو برای مسلمانان وضع نکنه که اصلا موضوعی خلاف قوانین صورت نگیره و خبری از شعله آتش و ... نباشه.
2- صرفا توصیه کنه به رعایت موضوعاتی که اگر آنها رو مسلمانان رعایت کنند زندگی با کیفیت تر و ارزشمندتری در دنیا خواهند داشت و در اینجا باز خبری از تهدید به جهنم نبود و برای چالش های بین انسان ها در آزار رسانی به همدیگر مجازات های عقلانی را در این دنیا را پیشنهاد دهد.
که هیچ کدام از این دو مورد رخ نداده و درواقع الله برای انسان جهنمی شعله ور کرده.
عامل;961031 نوشت:
بنابراین اسلام نمی خواهد کسی را مجبور به کاری کند،

بله نمیتواند، اما انسان را تهدید کرده است.
عامل;961031 نوشت:
ورود به یک سازمان یا حزب هم همینطور است که یا شما وارد نمی شوید یا اگر وارد شدید باید قوانین آنرا عمل کنید.

این مثال شما کاملا اشتباه است و منو یاد مستند بیل مار انداخت که از مبلغ مسیحی پرسید که دین مسیحی چرا 3 خدا دارد، گفت مسیحیت سه خدا ندارد، بله سه وجه از یک خدایند و مثال زد که آب هم حالت بخار دارد هم حالت جامد (یخ) اما همگی آب هستند!! مثالی کاملا چرت برای اثبات!
از صحبت دور نشم:
شما پذیرش دین رو مثل پذیرش قوانین یک سازمان میدونید در صورتی که قوانین سازمان صرفا به رابطه کارمند و سازمان طی ساعات حضور کارمند در آن سازمان می پردازد. مجاز نیست حقوق اولیه انسان رو با قوانینش نقض کند و برای خصوصی ترین و کوچکترین موضوعات، قانون یا توصیه ای وضع نکرده و تهدید به تنبیهی نظیر اخراج کارمند، جریمه و... برای آن موضوعات لحاظ نکرده.
این در حالی است که دین در حمام کردن شما هم ورود کرده!!
یه نکته تا یادم نرفته بگم، هر فرد یا عضو سازمان X شدن با قوانین خاص رو میپذیره یا نمیپذیره. اگر نپذیره و عضو هیچ سازمانی نشه یا اصلا بره عضو سازمان دیگری بشه، هیچ وقت سازمان X ادعا نمیکنه که کسانی که عضو سازمان X نیستند، زیانکارند و روزی میرسد که دهانشان مورد عنایت قرار خواهد گرفت.
در صورتی که شما جای سازمان X، دین اسلام رو در نظر بگیرید، در تمامی موارد حق اظهار نظر داره و به قول آقای هیچنز تنها دینیست که ادعا میکند که آخرین کلام خداست و پس از آن دیگه خدا با بشر صحبت نکرده، پس هر چه میگوید درستترین است.
عامل;961031 نوشت:
ببینید اسلام مانند یک پکیج است! نمی شود بعضی را قبول کرد و بعضی را نه

و همین موضوع خود اشتباه است. شما در زندگی حق انتخاب دارید. انتخاب مختلف و متفاوت با دیگران در اجزای آن پکیج.
عامل;961031 نوشت:
قوانین اسلام توصیه ای است نه اجباری

ارجاع به صحبت های قبلی همین پستم. در توصیه "باید" وجود ندارد بر خلاف اجبار. اگر اسلام توصیه ای است پس اجباری در نماز خواندن نیست؛ بهتر است که بخوانیم! اما نخوندیم هم طوری نیست.
عامل;961031 نوشت:
مگر اینکه حق دیگران در بین باشد و کسی با گناه خود بخواهد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.

که در قوانین مدنی امروز، حقوق مردم آن جوامع لحاظ شده و تبعات سرپیچی از قوانین هم لحاظ شده و کمی دقت کنیم میبینیم که در کشورهایی دیگه این قوانین از دستورات دینی برداشت نشده و خیلی موفق هم داره اجرا میشه.
عامل;961031 نوشت:
در این مثال اگر مشکلی برای شما پیش بیاید چه کسی مقصر است؟ نهی از گناه هم به همین ترتیب است.

مقصر من نوعی خواهم بود که به حرف دکتر گوش نکردم و البته دکتر پس از آن اتفاق بنده را داخل اسید نمی اندازد! بلکه مجددا سعی میکند مرا از مشکلم نجات دهد. و با توجه به این صحبت ها نهی از گناه یک روش پوپولیست وار و یک ویترین عرضه رحمانی دین اسلام است که به جای عبارت "دستور به گناه نکردن" است.
عامل;961031 نوشت:
اگر خالق هستی بخواهد برای سعادت بشر کتابی در حدود 600 صفحه بنویسد، آیا ممکن است همه چیز را به تفصیل بیان کند؟

در واقع خالق هستی کمی کمتر به زندگی آخرین پیامبرش یا سایر پیامبرانش میپرداخت، میتونست در همان 600 صفحه مطالب بیشتری را بیان کند! و اینکه کتاب به جای 600 صفحه بشه 6000 صفحه مشکلی به وجود می آمد؟ تفسیر المیزان به تنهایی 20 جلد است. کتاب هایی که متاثر از قرآن و احادیث و تاریخ اسلامی و... به وجود آمده خیلی بیشتر از آن 6000 صفحه هستند.
عامل;961031 نوشت:
به همین دلیل ما معتقدیم برای رمز گشایی از این کتاب آسمانی نیاز به عالمان به این کتاب هست و آن عالم باید از جانب خود خدا یعنی پیامبر یا امام باشد.
البته بطن داشتن قران منافاتی با حجیت ظاهرش ندارد که بحث مفصلی است.

البته نظر الله متفاوت با نظر شماست گویا:
نقل قول:

نحل / 103
ما به خوبى مى دانیم که مشرکان مى گویند قرآن از سوى خدا نیست، بلکه انسانى آن را به محمّد مى آموزد. چنین نیست که مى گویند، زبان آن کسى که قرآن را ساخته او مى دانند نارساست و این قرآن به زبان عربى شیوا و گویاست.

شعراء / 195
نقل قول:
( آن را ) به زبان عربی روشن ( فرود آورده ).

البته از دید بنده قرآن در بسیاری جاها کاملا مبهم است و آشکار نیست و اینکه الله چرا باید همین 600 صفحه رو رمزی صحبت کنه خودش عجبیه. اما حداقل خالق خودش میگه که کتابش روشن و گویاست.

Infinity;960871 نوشت:
پس عملا هیچ جای قران در مذمت موسیقی هیچ مطلبی اورده و یا گفته نشده
معنی اون ایه هم رو خودشه گفته با سخنان فریب میده اون زمان بیانیه و چه میدونم حرفا مخالف دین/حکومت با شعر و اواز میگفتن نمونه اش هم متو فارسی هست منظور اون کلام بوده نه صرف اینکه با اواز بوده در مورد شعرا هم مثل عالم بی عمل میمونه
بی خودی یه عمر عذاب وجدان داشتم در صورتی که تقریبا سلیقه ای که چی میتونه غنا باشه و بحث سر گمراه کننده بودنشه
پ.ن:خدا رحمتت کنه استاتر

احتمالا به اولین آیه توجه نکردید

صوت به معنای حرف نیست به معنای هر نوع صدا است چه از گلو خارج بشه چه از تار تنبور

سلام
دوست گرامی
hos8sein عزیر:
اول بگم که شما اگه برید فتوای مراجع رو در این مورد ببینید میبینید که غالبا هیچ مصداقی تعیین نکردن برای این موضوع و این موضوع را به مکلف(الان یکی میاد میگه چرا اعراب نداره این!) واگذار کردن.
حالا اگه شما اعتقاد به اسلام و پیامبر و بهشت و جهنم و این موارد دارید و میتونید از عقلتون استفاده کنید و با توجه به اهداف خلقت و ... خودتان تشخیص دهید که چه چیز حلال است و چه چیز حرام و چه چیز ناپسند.
این نکته رو هم اشاره کنم هر چند مراجع از فتوا دادن و مصداق عرضه کردن گریزانند اما به آنچه به نظر می رسد این است که بسیاری از موسیقی های امروز هر چند پسندیده نباشند اما حرام نیز نیستند.
حال این که کدام حرام و کدام حلال است برای من و شما متفاوت است و هر کس خود بهتر می داند که چه چیز برایش بهتر است.(در این جمله مغلطه نکنه کسی لطفا!)

اما موضوعی که باعث شد این جواب رو بنویسم این بود که از یه چیزی ناراحت شدم.
روند ارسال ها این جوری بود که گویی یک عده از دوستان از همون اول اومدن در مقابل شما ایستادند و سعی کردند به هر روشی شما را مغلوب کنند.
اما بیایید انصافانه(یکی میاد میگه حرف زدنتو اول یاد بگیر!) به موضوع نگاه کنیم :
و این که شما چیز هایی را پیش کشیده اید که ربطی به موضوع ندارد.
نتیجه ی این موضوع ممکن است این یشود :

"چندی از انواع موسیقی(که البته مصداق روشن و اشکاری ندارد) حرام و چندی دیگر ناپسند است اما انچه علم میگوید در این راستا نیست.
و شاید بسیاری از موسیقی هایی که حرام شمرده بشوند در علم برای آن سود شمرده شده است و بالعکس."

همین و بس.
این که شما بیایید و بگویید حال چرا در مواردی که نتیجه ی علم با شرع مخالف است باید شرع را پذیرفت موضوعی دیگر است که ربطی به این موضوع ندارد.
یا این که چرا باید جهنم باشه خود موضوعی متفاوت است که شاید ساعت ها زمان بخواهد
و ...
این را از سر دل سوزی می گویم.فردا روزی که شخص دیگری پایش به اینجا باز شد به انحراف نرود.

و اما پیشنهاد من به شما که اگر واقعا با موضوعاتی که مطرح کردید که مشکلی دارید موضوع جدیدی ایجاد نمایید تا شاید گره ای از مشکلات همه مان باز شود.
ادامه دادن این موضوع به یقین سودی برای شما و باقی دوستان نخواهد داشت.

باشد که همه مان از صالحان قرار گیریم.
ممنون که خوندید.
خدا یار و نگهدارتان.

سلام

دوست خوب;961070 نوشت:
غالبا هیچ مصداقی تعیین نکردن برای این موضوع

اتفاقا غالبا مصداق تعیین شده، لینک پایین:
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/4257/28247
و در اجرا نیز شاهدیم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آلبوم های سنتی، پاپ و تا حدی راک (برخی از سیکها) مجوز میده. سبکهای مثل کانتری، رپ، هاوس، هوی متال، آر اند بی و... یا کلا در خط قرمز هستند یا به صورت ضعیف در قالب موسیقی پاپ و پاپ راک خارج میشن. موسیقی های تولید شده از لحاظ محتوا کماکان تحت سانسور هستند کما اینکه این موضوع به نسبت ده پونزده سال پیش شدتش کمتر شده که آن هم دلایل خاص خودش رو دارد.
در موسیقی های خواننده محور، خواننده زن کماکان ممنوع است، موسیقی به زبان انگلیسی یا زبان های دیگر به شدت محدود است. آلبوم های خارجی اجازه و قابلیت فروش در ایران را ندارند و رپ و هیپ هاپ هم که جایی برای صحبت بیشتر باقی نمیزاره و شما به این موارد موضوعات خرید و فروش ساز، آموزش موسیقی و اینکه ساز ها در رسانه ملی ممنوع تصویرند!! رو اضافه کنید.
پس دوست من مصادیق تعیین شده و وجود داره.
دوست خوب;961070 نوشت:
و این موضوع را به مکلف واگذار کردن.

بله به مکلف ربط داره. البته در نظر داشته باشید که تاثیرات جانبی مستقیم یا غیر مستقیم برای مکلفی که خود را اصلا مکلف نمیداند همیشه وجود داشته.
برای مثال اگر شما بین دو فرد مذهبی صحبت از شنیدن موسیقی هایی خارج از خط قرمز بالا بکنید، مورد نقد، جبهه گیری و قضاوت در ظاهر و افکار طرف های مقابل قرار میگیرد.
دوست خوب;961070 نوشت:
موسیقی های امروز هر چند پسندیده نباشند اما حرام نیز نیستند.

با احترام این نظر شماست دوست عزیز.
دوست خوب;961070 نوشت:
این که شما بیایید و بگویید حال چرا در مواردی که نتیجه ی علم با شرع مخالف است باید شرع را پذیرفت موضوعی دیگر است که ربطی به این موضوع ندارد.
یا این که چرا باید جهنم باشه خود موضوعی متفاوت است که شاید ساعت ها زمان بخواهد

حرف شما از منظر طولانی شدن و پیچیده شدن گفتگو درست است.
اما دقت داشته باشید موضوعات مطرح شده که در حین گفتگو مطرح شدن، موضوعات کلان و ریشه ای هستند نه فقط برای موضوعی مثل موسیقی بلکه برای بسیاری از موارد که دین منظور کرده است.

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

javad312;961036 نوشت:
این درسته که موسیقی تاثیر بر هر فردی با فرد دیگر فرق داره؟ یعنی بر روی همه یک جور تاثیر نمیذاره؟

اگر منظور شما حکم موسیقی است، ملاک نوع بشر است نه ادراک شخصی. بنابراین اگر موسیقی خاصی باعث طرب و مناسب مجالس لهوی باشد و این دو خصوصیت در نوع بشر این حالت را ایجاد کند، حرام و در غیر اینصورت جایز است.
اما از نظر علمی مسلما روحیات افراد یا حتی حال موقتی آنها در میزان تاثیر موسیقی موثر است.

[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

hos8sein;961043 نوشت:
حال اینکه چرا علم نظر انتقادی ای راجع به موسیقی مطرح کرده، و به آن هنر ستیز گفته نمیشه؟ به دلیل اینه که علم با دلیل و مدرک صحبت کرده و البته بی طرفانه و البته تهدید نکرده که این موضوع گناهی علمی است و هر کس پیروی نکند، بالاخره می میمرد و ما ایشون رو به جای خوشه پروین به ته یک کرم چاله فضایی خواهیم فرستاد!!

اولا؛ اسلام برای خود دلیل دارد اما دلیل عام نه خاص. به این معنا که با قبول خداوند به عنوان خالق انسان و داناترین موجودات به انسان، نظر او با توجه به اینکه هیچ نفع شخصی در این اظهار نظر ندارد، بهترین نظر خواهد بود و اعتماد به نظر او معقول است. این اعتماد معقول در مراتب پایین تر هم برای انسان حاصل می شود. مانند اینکه شما اگر به پزشک متبحری از نظر علمی اعتماد داشته باشید به تجویز و نظر او هم اعتماد می کنید ولو اینکه هیچ اطلاعی از پزشکی نداشته باشید و این اعتماد شما هم معقول است، چون رجوع به خبره و متخصص را همه معقول می دانند. بنابراین بطور کلی و با دلیل عام می توان نظرات و احکام الهی را علمی و حتی علمی تر از هر منبعی دانست هر چند در خصوص تک تک این موارد دلیل خاص در دست نداشته باشیم. پس دلیل هست اما کلی نه جزئی.
ثانیا؛ ترکیب «...ستیز» به معنای مقابله با موضوعی بطور تمام و کمال است. اما اینکه دلیل ستیزه چیست، ربطی به ترکیب مذکور ندارد.
اگر اسلام تمام و کمال موسیقی را تحریم می کرد، موسیقی ستیز بود به همین میزان اگر علم هم همینطور به نحو عام و کلی رد می کرد، موسیقی ستیز بود. اما اینکه دلیل علم چیست یا دلیل اسلام برای این تفکیک چیست، ربطی به درستی ترکیب مذکور ندارد.
البته ترکیب «...ستیز» بار معنای منفی دارد چرا که مخالفت کامل با چیزی اگر مستند به دلیل باشد، معقول است.

hos8sein;961043 نوشت:
قوانین و شروطی رو برای مسلمانان وضع نکنه که اصلا موضوعی خلاف قوانین صورت نگیره و خبری از شعله آتش و ... نباشه.

دوست عزیز قانون برای بازدارندگی باید جریمه وضع کند که اگر نکند، کسی به این قانون اهمیت نمی دهد.
مثلا راهنمایی و رانندگی بگوید: هر کس چراغ قرمز را رد کند، ما را ناراحت کرده! به نظر شما کسی برای این قانون تره خرد می کند؟
الان این همه در مورد جهنم بحث می شود و با این وجود که طرف ترس چشیدن عذاب را دارد باز هم در برخی موارد یا خیلی از موارد خطا می کند. اگر بازدارندگی اسلام نبود که کسی راه کمال و سعادت را طی نمی کرد. البته روشن است همینطور که رعایت قانون به نفع فرد و جامعه است، رعایت دین هم نفع فردی و اجتماعی را در دنیا و آخرت دارد.

hos8sein;961043 نوشت:
شما پذیرش دین رو مثل پذیرش قوانین یک سازمان میدونید در صورتی که قوانین سازمان صرفا به رابطه کارمند و سازمان طی ساعات حضور کارمند در آن سازمان می پردازد. مجاز نیست حقوق اولیه انسان رو با قوانینش نقض کند و برای خصوصی ترین و کوچکترین موضوعات، قانون یا توصیه ای وضع نکرده و تهدید به تنبیهی نظیر اخراج کارمند، جریمه و... برای آن موضوعات لحاظ نکرده.

تشبیه و مثال همانطور که ما را از جهتی به درک بهتر نزدیک می کند، از جهاتی هم دور می کند.
اتفاقا این از افتخارات اسلام است که برای تمام شئون زندگی بشر برنامه دارد و در هر لحظه می خواهد انسان را به سمت کمال سوق دهد.
دین برای تعالی بشر هم از تشویق استفاده کرده هم از تنبیه ولی نمی دانم چرا شما روی تنبیه فقط تمرکز کردید؟! اگر فقط تشویق باشد یا فقط تنبیه، یا به امید واری بیش از حد می انجامد و یا به ترس مفرط. ولی تعادل بین این دو بهترین گزینه است. لطفا به جای موضع گرفتن سریع، بیشتر روی این نکته تامل کنید و منصفانه نظر بدهید.

hos8sein;961043 نوشت:
شما در زندگی حق انتخاب دارید. انتخاب مختلف و متفاوت با دیگران در اجزای آن پکیج.

کسی حق انتخاب بشر را محدود نکرده است.
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛ ما راه را بدو نموديم يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.(انسان: 3)
مثال پزشک مثال خوبی بود، خداوند خیلی بیشتر از دکتر به انسان تسلط دارد و زوایای جسمی و روحی او را بهتر از هر کس دیگری می داند. بنابراین اگر راهی را نشان دهد حتما راه سعادت است و اگر از راهی نهی کند حتما راه شقاوت است. به قول سعدی:
من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم.................................... تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

بنابراین اگر کسی راه ضرر زدن به خود را انتخاب کرد، کسی غیر خود را نباید ملامت کند.

hos8sein;961043 نوشت:
مقصر من نوعی خواهم بود که به حرف دکتر گوش نکردم و البته دکتر پس از آن اتفاق بنده را داخل اسید نمی اندازد! بلکه مجددا سعی میکند مرا از مشکلم نجات دهد.

اتفاقا خدای مهربانی داریم!
فقط قدرش را نمی دانیم...
همین خدا گفته بنده من حتی لحظه آخر عمرت هم توبه کنی توبه ات را می پذیرم. از این بهتر مشکل را حل کند؟!
حتی بنده ای که با گناه و راه غلط رفتن بمیرد، اگر اعتقاد درستی داشته باشد(خدا را قبول داشته) مشکلات برزخ باعث پاک شدنش خواهد شد. این مشکلات هم دارو خواهند بود اما داروی تلخ تر که اگر در دنیا برمی گشت، خیلی سختی کمتری می داشت.

hos8sein;961043 نوشت:
در واقع خالق هستی کمی کمتر به زندگی آخرین پیامبرش یا سایر پیامبرانش میپرداخت، میتونست در همان 600 صفحه مطالب بیشتری را بیان کند!

بزرگوار قرآن کتاب داستان نیست که زندگی پیامبران را برای زودتر خوابیدن کودکان نقل کرده باشد!
هر جریانی که نقل شده برای فهماندن مطلبی اخلاقی است. به عنوان مثال استاد قرائتی می گفت برای سوره حضرت یوسف فراخوان نکات تفسیری زدیم، بالغ بر 1600 نکته برای ما ارسال شد.

hos8sein;961043 نوشت:
البته نظر الله متفاوت با نظر شماست گویا:

قبل از نقد، لطفا حرفهای بنده را خوب بخوانید. در این قسمت:
عامل;961031 نوشت:
بطن داشتن قران منافاتی با حجیت ظاهرش ندارد که بحث مفصلی است.

عرض شد که ظاهر قرآن حجت است و اتفاقا روشن هم هست اما بطونی دارد که نیاز به مفسر دارد. بطن داشتن به معنای نا مفهوم بودن نیست بلکه به معنای دارای عمق بودن متن است.
این دو عبارت هیچ تنافی با هم ندارند.

[/]

سلام

عامل;961139 نوشت:
ثانیا؛ ترکیب «...ستیز» به معنای مقابله با موضوعی بطور تمام و کمال است.

شما عبارت "بطور تمام و کمال" رو از کجای ترکیب «...ستیز» در آوردید؟!
عامل;961139 نوشت:
دوست عزیز قانون برای بازدارندگی باید جریمه وضع کند که اگر نکند، کسی به این قانون اهمیت نمی دهد.

پس قائل به این هستید در قانون "باید" وجود دارد دین اسلام قوانین عرضه کرده نه توصیه. برخلاف صحبت قبلیتون.
عامل;961031 نوشت:
تمام قوانین اسلام توصیه ای است نه اجباری

.
با نقل قول از الباقی موارد، صحبت های قبلی خودم و یا دوستان دیگر در پاسخ تکرار میکردم که فقط به طولانی شدن صحبت ختم میشه.

با سلام و عرض ادب

عامل;958879 نوشت:
البته در بین این تحقیقات برخی نیز برای موسیقی آثار مثبتی مانند بالا رفتن برخی مهارتهای محاسباتی و ... ذکر کرده اند. در هر حال، از نظر علمی چه تاییدات استفاده از موسیقی بیشتر باشد و چه انتقادات آن، هیچ کدام نمی توانند سبب تغییر حکم شرعی شوند. البته نکته ای که در بین این تحقیقات کمتر مورد توجه قرار گرفته تفکیک موسیقی حلال از حرام است و نتایج تحقیقات نهایتا به موسیقی شاد یا غمگین مقید شده اند.
سرور مکرم جناب استاد عامل بزرگوار .. ضمن تشکر بابت پاسخ نسبتا مبسوطی که فرمودید چند مسئله ای را با اجازه حضرتعالی عرض می کنم از خلال صحبت های شما هم مشخص بود که قرآن صراحتی در منع موسیقی ندارد . آن لهو الحدیث و قول زور - که در قرآن آمده - نیز که فقها به استناد آن به حرمت غنا فتوا داده اند و حضرتعالی از آن به عنوان حکم شرعی یاد کرده اید دست کم در معنای لغوی ارتباطی با موسیقی ندارد . لذا به حدیث ائمه اطهار علیهم السلام استناد کردید .می توان با دلایل متعدد ثابت نمود که اینگونه احادیثی که به ائمه علیهم السلام نسبت داده می شوند عموما جعلیات و موضوعاتی هستند که به هیچ روی نمی توان گفت این حدیث را امام به همین شکل بیان کرده و همین است و جز این نیست ! چه بسا اگر با این امکانات هم کسی از قول یک مقام رسمی نقل قول کند بازهم امکان خطا و اشتباه وجود دارد ، دیگر وای به حدیثی که تا چند صد سال شفاهی نقل شده و معلوم نیست هر راوی چه مقدار به آن افزوده یا کم کرده و بعد که در کتاب ها مکتوب شده تاچه اندازه نسخه برداری ها از کتاب دقیق بوده و مسائلی از این دست که شاید باعث شود شخصی که احتیاط در دین دارد به کلی قید این احادیث را بزند . اما به هر روی نمی شود و علیالظاهر حضرتعالی به این احادیث اعتماد دارید و لذا بنده با فرض اینکه این احادیث معتبر هستند سوالاتی از آنها از شما می پرسم :با فرض صحت همه احادیث بنده نهایتا متوجه می شوم یک چیزی به اسم غنا وجود دارد که بسیار بد و پلید است و امام به شدت از آن نهی کرده است . اما خب اینجا هنوز مجهولات فراوانی وجود دارد . امام اگر غنا راحرام اعلام کرده باشد اما نفرموده است غنا دقیقا چیست و چه تعریف مشخصی دارد که مومنین بر اساس آن تعریف دقیق و مشخص بتوانند مصادیقش را پیدا کنند . حتی مثالی هم از غناء در احادیثی که ذکر کردید وجود ندارد تا بتوان برخی ویژگی های این چیز بد و مذموم را مشخص کرد .در مقابل شما تعریف فقها را از غنا و موسیقی ذکر کردید که این به علت محدودیت در علم فقها - ولو بزرگترین آنها - نمی تواند منجر به ارائه تعریف دقیقی از غنا بشود . به خصوص که فقهای ما مطلقا از موضوعات موسیقی اطلاع چندانی نداشته اند و اساسا در حوزه تعاریف موسیقیایی نمی توانند صاحب نظر باشند . ایراد کار نیز همین جاست : دوری از هنر ! در بدو پیدایش جامعه عربستان آشنایی چندانی با هنرهای آن روز در جهان نداشت . همین سبب شد تا صحبت پیرامون موضوعات هنری چندان در اسلام مطرح نشود - اساسا وقتی مردمان عرب درک و فهمی از هنر نداشتند اسلام چه م خواست بگوید ؟ - و با گسترش دین اسلام و به خصوص در ایران رفته رفته موضوعات هنری به شکل جدی و در قالب اسلامی مطرح شوند . به همین دلیل گمان می کنم بهتر است از این دید به مسئله اسلام و موسیقی نگاه کنید و اگر در اسلام در خصوص موسیقی نظری وجود ندارد و یا احیانا نظراتی به ظاهر منفی وجود دارند حمل بر عدم رشد جامعه عربی در عصر نخستین اسلامی بشود . به هر حال شما نیز با من هم عقیده هستید که بسیار از همین احکام و فتاوی فقها که روزگاری مسلم و غیر قابل تغییر به نظر می رسیدند رفته رفته تعدیل و در نهایت منسوخ شدند .

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

*حسام الدین*;961331 نوشت:
می توان با دلایل متعدد ثابت نمود که اینگونه احادیثی که به ائمه علیهم السلام نسبت داده می شوند عموما جعلیات و موضوعاتی هستند که به هیچ روی نمی توان گفت این حدیث را امام به همین شکل بیان کرده و همین است و جز این نیست !

حدیث شناسی و نظر دادن در مورد صحت و سقم احادیث یک تخصص است و به راحتی نمی توان احادیث را جعلی دانست آنهم بدون دلیل محکم.
از نظر حجیت، در اصول فقه و تفسیر و دیگر علومی که با حدیث سروکار دارند، خبر واحد را هم حجت می دانند. بنابراین اگر سند مشکل نداشته باشد، راوی هم از قدرت حفظ خوبی برخوردار باشد، متخصصان این فن به او اعتماد می کنند. اما زمانی که تعداد راویات از مرز سه نفر رد شود، اعتماد بیشتر شده تا زمانی که به حد تواتر برسد. پس تمام این موارد را متخصص در نظر می گیرد، بعد نظر می دهد.
با این مقدمه یک نگاهی به برخی روایات باب غنا بیاندازیم:
در این زمینه من فقط روایات باب غنای کافی را نقل و بررسی می کنم و دیگر کتب بماند.
در باب غنای کافی 25 حدیث در مورد غنا وارد شده است. در بین این روایات احادیث: 4-5-8 در تفسیر «لهو الحدیث» وارد شده و احادیث: 6-13-1 در مورد «قول زور» و احادیث: 10-12-15-19-23-25-7 فارق از این دو آیه و ناظر به نهی از غناست. به غیز از احادیث 1و7 که موثق اند، الباقی روایات صحیح السند بوده و باعث استفاضه اند. بنابراین با در نظر گرفتن این سیزده روایت مورد اطمینان، خطای همه روایات به نحوی ضعیف خواهد شد که هیچ عاقلی به آن اعتنا نمی کند. بنابراین می توان گفت این روایات که در شرایط متفاوت وارد شده، از ائمه(علیهم السلام) بوده و جعلی بودن آنها منتفی است.

*حسام الدین*;961331 نوشت:
امام اگر غنا راحرام اعلام کرده باشد اما نفرموده است غنا دقیقا چیست و چه تعریف مشخصی دارد که مومنین بر اساس آن تعریف دقیق و مشخص بتوانند مصادیقش را پیدا کنند .

در مورد تعریف غنا و مصداق یابی آن، باید به عرف مراجعه کرد. وظیفه فقه تنها بیان حکم است. بنابراین حرمت غنا که در روایات به آن اشاره شده، ناظر به عملی بوده که در آن زمان مرسوم بوده و این حکم به یک مفهوم صرف تعلق نگرفته است. حالا بحث اینجاست که غنایی که در آن زمان مرسوم بوده و حکم حرام به آن تعلق گرفته کدام است؟
مسلما وظیفه ما گشتن در مورد مصداق این حکم است نه پاک کردن صورت مساله! برای این منظور مثلا باید به تعریف های لغویین آن زمان در مورد غنا رجوع کرد. یا از دیگر طرق مانند تفاسیری که نزدیک به زمان معصوم است یا روایات توضیحی مراجعه نمود. این کار را فقها در حد توان انجام داده و مساله را تا حدودی روشن کرده اند. هر چند بالاخره بین فتاوا اختلافاتی وجود دارد، اما وجه مشترک غالب آنها دو قید ذکر شده در ابتدای بحث است.

*حسام الدین*;961331 نوشت:
گمان می کنم بهتر است از این دید به مسئله اسلام و موسیقی نگاه کنید و اگر در اسلام در خصوص موسیقی نظری وجود ندارد و یا احیانا نظراتی به ظاهر منفی وجود دارند حمل بر عدم رشد جامعه عربی در عصر نخستین اسلامی بشود

درست است که اعراب در زمان جاهلیت، در زمینه های علمی یا هنری رشد چندانی نداشتند. اما اولا در همان اوایل فتوحات با دیگر آداب و رسوم یا علم و هنر دو امپراتوری بزرگ آن زمان یعنی ایران و روم آشنا شدند و خیلی از روایات ما مانند روایات امام باقر و صادق(علیهما السلام) مربوط به بعد از فتوحات و رشد حکومت اسلامی است. ثانیا؛ بحث موسیقی در تمام ملل و نحله ها مطرح بوده و حتی دور افتاده ترین قبیله ها هم برای خود موسیقی محلی دارند. با توجه به این مطلب، مسلما موسیقی داشته اند اما ممکن است در اوایل چندان پیشرفته نبوده اما حکم غنا و یا حرمت آن مربوط به پیشرفته بودن یا نبودن موسیقی نیست، بلکه ناظر به چگونگی نواختن و ایجاد طرب است.
[/]

با سلام و عرض ادب و احترام

عامل;961527 نوشت:
حدیث شناسی و نظر دادن در مورد صحت و سقم احادیث یک تخصص است و به راحتی نمی توان احادیث را جعلی دانست آنهم بدون دلیل محکم.
از نظر حجیت، در اصول فقه و تفسیر و دیگر علومی که با حدیث سروکار دارند، خبر واحد را هم حجت می دانند. بنابراین اگر سند مشکل نداشته باشد، راوی هم از قدرت حفظ خوبی برخوردار باشد، متخصصان این فن به او اعتماد می کنند. اما زمانی که تعداد راویات از مرز سه نفر رد شود، اعتماد بیشتر شده تا زمانی که به حد تواتر برسد. پس تمام این موارد را متخصص در نظر می گیرد، بعد نظر می دهد.
با این مقدمه یک نگاهی به برخی روایات باب غنا بیاندازیم:
در این زمینه من فقط روایات باب غنای کافی را نقل و بررسی می کنم و دیگر کتب بماند.
در باب غنای کافی 25 حدیث در مورد غنا وارد شده است. در بین این روایات احادیث: 4-5-8 در تفسیر «لهو الحدیث» وارد شده و احادیث: 6-13-1 در مورد «قول زور» و احادیث: 10-12-15-19-23-25-7 فارق از این دو آیه و ناظر به نهی از غناست. به غیز از احادیث 1و7 که موثق اند، الباقی روایات صحیح السند بوده و باعث استفاضه اند. بنابراین با در نظر گرفتن این سیزده روایت مورد اطمینان، خطای همه روایات به نحوی ضعیف خواهد شد که هیچ عاقلی به آن اعتنا نمی کند. بنابراین می توان گفت این روایات که در شرایط متفاوت وارد شده، از ائمه(علیهم السلام) بوده و جعلی بودن آنها منتفی است.

با تشکر از لطف حضرتعالی ، البته گرچه نقد بنده به اصالت احادیث فراتر از رجال و درایه است ، با اینحال در پست قبلی عرض کردم در این مقدار که ائمه فرموده اند غناء مذموم است با شما موافقت می کنم . لیکن اشکال کار را در جای دیگری می دانم که عرض خواهم کرد .

عامل;961527 نوشت:
در مورد تعریف غنا و مصداق یابی آن، باید به عرف مراجعه کرد. وظیفه فقه تنها بیان حکم است. بنابراین حرمت غنا که در روایات به آن اشاره شده، ناظر به عملی بوده که در آن زمان مرسوم بوده و این حکم به یک مفهوم صرف تعلق نگرفته است.

فرمودید در مورد تعریف غنا باید به عرف مراجعه کرد . اولا بسیار خوشحالم که خیال بنده را راحت کردید و بر اطمینانم افزوده شد که غناء را ائمه خود تعریف نکرده اند ! چون شک داشتم که مبادا ائمه علیهم السلام مفهوم آنرا جایی بیان کرده باشند و بنده ندیده باشم !

اما ثانیا بسیار مهمتر است ، ببینید بزرگوار مسئله غنا یک مسئله فردی نیست که بگوئیم حالا زیاد سخت گیری نباید کرد ، خود فرد تشخیص می دهد که چه چیزی غنا هست و چه چیزی غنا نیست ! اینجا ما با یک موضوع اجتماعی طرف هستیم که اگر در آن ذره ای خطا کنیم هم به دین ظلم شده ، هم به مردم .

یک مثال می تواند راهگشا باشد ، قرآن می فرماید زکات بدهید ، مردم می پرسند زکات دیگر چیست ؟ پیغمبر عظیم الشان در توضیح معنی زکات صحبت می کنند و ائمه علیهم السلام حدیث می گویند که معنی زکات این است و شرایطش اینطور است و خلاصه یک تعریف مناسب از این حکم فقهی ارائه می کنند . بعدش دیگر مشخص است ، هر مومنی می بایست به آن تعریف عمل کند و زکات مالش را بدهد .

برمیگردیم به سخن شما :« ... برای تعریف غنا باید به عرف مراجعه کرد .» بنده از شما استاد عزیز و بزرگوار سوال می کنم اگر مبنا این است که برای فهم تعریف احکام دینی به عرف مراجعه کنیم پس دیگر وظیفه پیامبر و امام چیست ؟! خداوند یک کتابی می فرستاد لیست همه حلال و حرام ها را داخلش می نوشت ، بعد هم می گفت یا ایها المومنون تعریف هرکدام را که خواستید بروید سراغ عرف !
اما اگر مبنا این نیست ( که واقعا هم اینطور نیست ) پس آیا نمی شود گفت کلام حضرتعالی دقیق نیست ؟

عامل;961527 نوشت:
مسلما وظیفه ما گشتن در مورد مصداق این حکم است نه پاک کردن صورت مساله! برای این منظور مثلا باید به تعریف های لغویین آن زمان در مورد غنا رجوع کرد. یا از دیگر طرق مانند تفاسیری که نزدیک به زمان معصوم است یا روایات توضیحی مراجعه نمود. این کار را فقها در حد توان انجام داده و مساله را تا حدودی روشن کرده اند. هر چند بالاخره بین فتاوا اختلافاتی وجود دارد، اما وجه مشترک غالب آنها دو قید ذکر شده در ابتدای بحث است.

وقتی ما ندانیم منظور دین از غنا دقیقا چیست چگونه می توانیم مصادیق را پیدا کنیم ؟ در همان مثالی که ذکر کردم اگر دین مشخص نمی کرد که زکات دقیقا چیست و چه مفهومی دارد و فقط می گفت ای مومنان زکات بدهید چگونه می توانستیم مصادیق پرداخت زکات را معین کنیم ؟

با تشکر فراوان .

[="Book Antiqua"][="Navy"]سلام

*حسام الدین*;961559 نوشت:
البته گرچه نقد بنده به اصالت احادیث فراتر از رجال و درایه است

ادعای جعل مربوط به سند است و سند هم با علومی مانند رجال و درایه قابل بررسی است. بنده غیر از این علوم، علم دیگری را برای نسبت جعل سراغ ندارم. اگر شما مطلعید به ما هم خبر دهید...

*حسام الدین*;961559 نوشت:
چون شک داشتم که مبادا ائمه علیهم السلام مفهوم آنرا جایی بیان کرده باشند و بنده ندیده باشم !

مفاهیم و عناوین دینی و شرعی گاهی در بین مردم روشن است و همه آن را می شناسند، در این صورت امام تنها حکم را بیان می کند. اما گاهی مفاهیم یا عناوین جدید هستند، مانند صلات و زکات. در این موارد پیامبر یا امام ظیفه دارند این مفاهیم را تشریح کرده و پس از آن به حکم بپردازند. بنابراین همه مفاهیم شرعی را نمی توان یک جور دانست. اصلا وقتی مردم مفهوم و مصداق غنا را می دانند، چه نیازی به تعریف امام هست؟ آیا اگر تعریف امر معلوم را بکنند، نعوذ بالله مرتکب لغو نشده اند؟

*حسام الدین*;961559 نوشت:
مسئله غنا یک مسئله فردی نیست که بگوئیم حالا زیاد سخت گیری نباید کرد

در اینکه مصداق شناسی غنا فردی نیست با شما کاملا موافقم و نوع غنا منظور است. اما این چه ربطی به سخت گیری کردن یا نکردن دارد را متوجه نشدم! در کلام بنده که چنین چیزی نبود...
طبق ملاک روایات و فتاوا باید عمل کرد. این نه سخت گیری است و نه شل گرفتن!

*حسام الدین*;961559 نوشت:
خداوند یک کتابی می فرستاد لیست همه حلال و حرام ها را داخلش می نوشت ، بعد هم می گفت یا ایها المومنون تعریف هرکدام را که خواستید بروید سراغ عرف !

جواب این عبارات و مشابه آنها هم از قسمت دوم پاسخ روشن شد.

*حسام الدین*;961559 نوشت:
وقتی ما ندانیم منظور دین از غنا دقیقا چیست چگونه می توانیم مصادیق را پیدا کنیم ؟

امام در زمان خود خطاب به غنایی که مرسوم بوده، حکم صادر کرده است.
مسلما این حکم یک مصداقی داشته که اگر نداشت این همه روایات در مورد غنا نداشتیم.
پس حکم روشن است و مصداق هم در آن زمان برای همه مشخص بوده و تنها کاری که ما باید بکنیم پیدا کردن همان معنای مرسوم آن زمان است تا مصداق آن در زمان ما هم روشن شود. همین!
بنابراین منظور دین از غنا همانی است که بین مردم شایع بوده و الان هم لغویین و تاریخ نگارانی هستند که این معنا را روشن کرده و باعث شناخت ما نسبت به مصداف غنا در این زمان می شوند.
[/]

سلام و عرض ادب و احترام

عامل;961850 نوشت:
ادعای جعل مربوط به سند است و سند هم با علومی مانند رجال و درایه قابل بررسی است. بنده غیر از این علوم، علم دیگری را برای نسبت جعل سراغ ندارم. اگر شما مطلعید به ما هم خبر دهید...

خیلی کلی اگر عرض کنم نقد بنده متوجه اصل نقل شفاهی صدها هزار حدیث توسط تنها چند صد نفر در هر طبقه است ! که به حساب میانگین هر راوی باید چیزی حدود چند ده هزار روایت را شنیده باشد و به نسل بعد منتقل کرده باشد . و از آنجا که اکثر احادیث خبر واحد هستند احتمال اینکه این راویان احادیث را نقل به مضمون کرده باشند بسیار بالا است . با این وضعیت نمی توان تصور کرد یک حدیث که چند نسل شفاهی و سینه به سینه نقل شده ، تا چه حد همان سخنی است که از طرف امام یا پیامبر گفته شده است .

از این جهت بنده به بسیاری از احادیث و روایات نمی توانم اطمینان کنم .

عامل;961850 نوشت:
مفاهیم و عناوین دینی و شرعی گاهی در بین مردم روشن است و همه آن را می شناسند، در این صورت امام تنها حکم را بیان می کند. اما گاهی مفاهیم یا عناوین جدید هستند، مانند صلات و زکات. در این موارد پیامبر یا امام ظیفه دارند این مفاهیم را تشریح کرده و پس از آن به حکم بپردازند. بنابراین همه مفاهیم شرعی را نمی توان یک جور دانست. اصلا وقتی مردم مفهوم و مصداق غنا را می دانند، چه نیازی به تعریف امام هست؟ آیا اگر تعریف امر معلوم را بکنند، نعوذ بالله مرتکب لغو نشده اند؟

بسیار ممنون و متشکرم ، مسئله را تا حدی ساده کردید . پس تا اینجا با هم موافقیم که مسئله غنا در آن زمان امری شناخته شده بوده و لذا به همین دلیل امام آنرا تعریف نکرده است .

اما ایراد بعدی این است که غنا اگر برای دوران صدر اسلام معروف و مشخص بوده ، برای ما اما ناشناخته است . هر تلاشی هم که در این خصوص صورت بگیرد نمی تواند مشخص کند منظور از غنا دقیقا چه چیزی است ! شاید اصلا غنا یک نوع موسیقی مخصوص منطقه عربستان بوده و تحریم ائمه و سایر فقها باعث شده تا منسوخ شود !! آیا حضرتعالی چنین احتمالی نمی دهید ؟!! و اگر خیر چه دلایلی برای رد آن دارید ؟!

با تشکر از شما .

[=Book Antiqua]سلام

*حسام الدین*;961866 نوشت:
خیلی کلی اگر عرض کنم نقد بنده متوجه اصل نقل شفاهی صدها هزار حدیث توسط تنها چند صد نفر در هر طبقه است

این مطلب خیلی کلی است و ربط چندانی هم به بحث ندارد.
اما برای دقت و تامل بیشتر چند نکته را عرض می کنم:
یکی اینکه از زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مسلیمن توصیه به کتابت احادیث و علوم دریافتی از ائمه(علیهم السلام) می شد: قَالَ[=Book Antiqua][=Book Antiqua](صلی الله علیه و آله) : قَيِّدُواالْعِلْمَ‏ بِالْكِتَابِ.( تحف العقول ؛ النص ؛ ص36)
به همین دلیل در همان قرن اول ما راویانی داریم که دارای کتاب بودند و اگر به منابع رجالی مراجعه کنید عبارت: له کتاب و ... را زیاد مشاهده می کنید. بنابراین بسیاری از راویان یا در مجلس امام شروع به کتابت می کردند،مانند روایت سلسله الذهب امام رضا علیه السلام یا بعد از مجلس به این کار تبادر می کردند. البته برخی هم سواد نداشتندو به نقل اکتفا می کردند. البته در این موارد هم قدرت حفظ آنها برای رجالیون مهم بوده است.
دیگر اینکه علاوه بر این در دوره های بعد هم برخی راویان کتاب راویان گذشته را به امام عرضه می کردند تا اگر جعل یا تصحیفی صورت گرفته اصلاح شود.
با این تفاصیل نمی توان کل روایات را نامعتبر دانست، چرا که خود ائمه حجیت خبر واحد را علاوه بر حجیت آن در قرآن، معتبر دانسته اند که اگر این احتمال ضعیف باعث عدم حجیت بود بر آنها لازم بود تا شیعیان خود را از این راه نهی کنند.

*حسام الدین*;961866 نوشت:
اما ایراد بعدی این است که غنا اگر برای دوران صدر اسلام معروف و مشخص بوده ، برای ما اما ناشناخته است . هر تلاشی هم که در این خصوص صورت بگیرد نمی تواند مشخص کند منظور از غنا دقیقا چه چیزی است ! شاید اصلا غنا یک نوع موسیقی مخصوص منطقه عربستان بوده و تحریم ائمه و سایر فقها باعث شده تا منسوخ شود !! آیا حضرتعالی چنین احتمالی نمی دهید ؟!! و اگر خیر چه دلایلی برای رد آن دارید ؟!

بزرگوار برای تعریف و چگونگی غنا منابعی در دست است مانند تعریف لغویان آن عصر یا توضیحات برخی ناقلان حدیث و یا حتی نهی ائمه از برخی انواع الات موسیقی می تواند ما را کمک کند. با این وجود شما بدون هیچ دلیلی می فرمایید: هر تلاشی هم که در این خصوص صورت بگیرد نمی تواند مشخص کند منظور از غنا دقیقا چه چیزی است.
ما از دلیل حرف می زنیم و شما از احتمال!
غنا یک موجود عجیب و غریب که منقرض شده باشد که نیست! یک نوع از نواختن آلات و یا نوعی از خوانندگی است که با توجه به وجود مجالس لهو در تمام زمانها! به حیات خود ادامه داده است...
بنابراین دلیل ما منابع تاریخی و لغوی در مورد تعریف این نوع از موسیقی است که بر مبنای آن حکم فقهی صادر می شود.


سلام و عرض ادب

عامل;961953 نوشت:
بزرگوار برای تعریف و چگونگی غنا منابعی در دست است مانند تعریف لغویان آن عصر یا توضیحات برخی ناقلان حدیث و یا حتی نهی ائمه از برخی انواع الات موسیقی می تواند ما را کمک کند. با این وجود شما بدون هیچ دلیلی می فرمایید: هر تلاشی هم که در این خصوص صورت بگیرد نمی تواند مشخص کند منظور از غنا دقیقا چه چیزی است.
ما از دلیل حرف می زنیم و شما از احتمال!

ببینید من هم یکی از آن احتمالات را بیان کردم . حالا هر قدر هم ضعیف ، ولی به هر حال می توان احتمال داد غنا نوع خاصی از موسیقی در میان اعراب بوده که به علت نهی پیامبر و ائمه منسوخ شده و دیگر وجود ندارد !

منابعی که می فرمائید تعریف دقیقی از غنا ندارند ، تعاریفشان آنقدر کلی است که هر حرف و سخنی را می توان جز غنا و لهوالحدیث دانست . عرض بنده هم همین است ، حالا که تعریف مشخص نداریم توقف کنیم ! وگرنه تلاش برای یافتن اینکه اولا غنا چیست و ثانیا چه چیزهایی منطبق بر این تعریف هستند فقط باعث اعمال سلیقه ای می شود .

[=Book Antiqua]سلام

*حسام الدین*;962040 نوشت:
به هر حال می توان احتمال داد غنا نوع خاصی از موسیقی در میان اعراب بوده که به علت نهی پیامبر و ائمه منسوخ شده و دیگر وجود ندارد !

اگر نهی پیامبر(صلی الله علیه و آله) موثر شده بود که نباید در دوره بنی امیه و بنی عباس این نوع از موسیقی و خوانندگی رواج می یافت. به همین ترتیب است نهی ائمه(علیهم السلام) در مورد غنا که تنها به شیعیان بوده در حالی که عمده جامعه را اهل سنت تشکیل می دادند و آنها هم برای خود مراجع دیگری داشتند.
بنابراین با این شواهد تاریخی نمی توان از بین رفتن غنا را صحیح دانست و این احتمال ضعیف تاب مقاومت با شواهد تاریخی را ندارد.

*حسام الدین*;962040 نوشت:
منابعی که می فرمائید تعریف دقیقی از غنا ندارند ، تعاریفشان آنقدر کلی است که هر حرف و سخنی را می توان جز غنا و لهوالحدیث دانست . عرض بنده هم همین است ، حالا که تعریف مشخص نداریم توقف کنیم ! وگرنه تلاش برای یافتن اینکه اولا غنا چیست و ثانیا چه چیزهایی منطبق بر این تعریف هستند فقط باعث اعمال سلیقه ای می شود .

در اینکه منابع تاریخی و لغوی در تعریف غنا تعاریف متعددی ارائه کرده اند که گاهی باعث مشکل شدن تعیین مصداق آن می شود، تا حدودی حق با شماست. اما کار مجتهد همین است که بین معانی مختلف، بهترین را برگزیند و یا حداقل وجه جمعی بین آنها پیدا کند. به عبارتی با مشکل شدن فهم نباید صورت مساله را پاک کرد، بلکه باید تلاش را بیشتر کرد.
دو قیدی را که فقها برای حرمت غنا مطرح کرده اند، حاصل جمع بین همین اقوال گوناگون است.(ر.ک: نراقی، المستند، ج14، ص124-126؛ انصاری، مکاسب، ج1، ص291)
اما در مورد توقف که به عنوان راهگار ارائه فرمودید، دقیقا منظور شما چیست؟
اگر منظور شما حکم ندادن و رها کردن مساله است، که این خیلی بدتر از حصول ظن از ادله موجود است. چرا که بالاخره مردم با موسیقی سر و کار دارند و یک امر اعتقادی صرف نیست.
اگر هم منظور شما احتیاط است، که در این صورت باید کلا قید موسیقی را بزنید و بازخورد این نظر خیلی سنگین تر از تحریم بخشی از انواع موسیقی در جامعه است.

[=Book Antiqua][=Book Antiqua]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
آیا برای حرمت موسیقی لهوی، دلایل علمی نیز وجود دارد؟

پاسخ:
مقدمه؛ در مورد احکام اسلامی که ریشه در قرآن و روایات دارد، منبع علمی آن فقه خواهد بود، زیرا استنباط احکام اسلام به عهده فقیه و مرجع جامع الشرایط است. بنابراین دلیل اصلی حرمت یا وجوب حکمی از احکام اسلامی، منابع قرآنی و روایی ماست که البته ممکن است علاوه بر این منابع، برخی از دلایل پزشکی، اجتماعی و ... این احکام نیز برای بشر کشف شود. اما دلایل اخیر را نمی توان سبب حرمت یا وجوب احکام دانست، بلکه نهایتا این دسته از دلایل را می توان موید حکم الهی برشمرد.
از نظر فقهی برخی از انواع موسیقی حرام و دسته دیگر جایز است؛ در تعریف غنا یا موسیقی حرام گفته شده: «آوازی که از حنجره ی آدمی بیرون آمده و در گلو چرخانده شود و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانی باشد.»(1) بنابراین دو فاکتور اساسی در این تعریف وجود دارد: یکی مطرب(2) و دیگری لهوی(3)
بودن غنا.

با این مقدمه به برخی دلایل فقهی که برای حرمت موسیقی حرام مطرح شده، خواهیم پرداخت.
در قرآن به دو عبارت «لهو الحدیث»(لقمان: 6) و «قول زور»(حج: 30) اشاره شده و مورد نهی خداوند قرار گرفته است. در ذیل این آیات، ائمه(علیهم السلام) منظور از این دو عبارت را غنای حرام دانسته اند.(4)
در روایات نیز فرازهای گوناگونی در این زمینه از اهل بیت به ما رسیده است که برای نمونه به برخی اشاره می شود. امام باقر(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: «غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده»(5) و امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید: «از غنا دوری کنید.(6)
گذشته از روایاتی که به حکم غنای حرام پرداخته اند، برخی روایات نیز اثرات و عواقب گوش دادن به این نوع از موسیقی را بیان کرده اند. مانند قول رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): «غنا نردبان زنا است.»(7) منظور روایت، مقدمه بودن غنا برای زناست. و همچنین روایت امام صادق(علیه السلام) که می فرماید: «غنا زمینه ساز نفاق و فقر است.»(8) و همچنین: «بدترین اصوات، غنا است.»(9)
در کنار این دسته از روایات که غنای لهوی را نهی کرده اند، برخی نیز استفاده از صدای خوش را در قرائت قرآن تمجید کرده اند، مانند: لکل شیءٍ حلیة و حلیة القرآن الصوت الحسن؛ هر چیزی زینتی دارد و زینت قرآن، صوت زیباست.»(10) لذا به همین دلیل غالب علما بین انواع غنا و موسیقی تفصیل قائل شده و برخی را که مناسب مجالس لهو و لعب نیست، استثناء کرده اند.

اما باید توجه داشت که نهی های وارد شده در مورد غنا و موسیقی بیشتر از روایات جواز آن هستند، تا جایی که حتی با وجود چنین تأییداتی در باب کارکرد مثبت موسیقی، در اسلام هیچ‌گونه کوششی در جهت ترویج و اشاعه خود موسیقی صورت نگرفته است و حتی در برخی احادیث، از استعمال و استماعِ مطلق موسیقی نهی شده است.(11) یکی از مهمترین دلایل این امر را علامه جعفری اینطور بیان می کند: موسیقی‌ها با دو حقیقتِ هوشیاری و اختیار سازگاری ندارند و می‌دانیم هیچ حرکتِ ناهشیارانه و جبری نمی‌تواند تکاملی باشد.(12)

اگر گفته شود نهی از موسیقی لهوی در قرآن به طور صریح مطرح نشده، پس اجتناب از آن لازم نیست، باید گفت: [=Book Antiqua]دین یک مجموعه است نه تنها قرآن، بلکه خود قرآن به اذعان شیعه و سنی باید با سنت تفسیر می شود. علاوه بر این دو، اجماع و عقل هم در استنباط احکام دخیل است.
بنابراین برای استنباط احکام، قرآن به تنهایی کافی نیست. چرا که مثلا در قرآن [=Book Antiqua][=Book Antiqua]فقط وجوب
نماز و زکات بیان شده اما نحوه اجرای آنها را سنت مشخص می کند. در مورد موسیقی هم همینطور است.

البته فارق از دلایل شرعی حرمت موسیقی و غنای لهوی، برخی نیز به دلایل پزشکی، روانی، اجتماعی و ... پرداخته اند. مانند بالا رفتن فشار خون و احتمال بیماریهای قلبی و عروقی یا برخی بیماری های روانی. یا اینکه عادت به موسیقی موجب استفاده از آن به عنوان راهی برای فرار از مواجهه با واقعیات زندگی با تمام سختی‌ها و ناملایمات آن می‌شود که در نتیجه رشد شخصیتی انسان ـ که در گروِ حل مشکلات و فائق آمدن بر آنها و تحمل شدائد روزگار است ـ دچار نوعی اختلال گردد. در واقع اسلام می‌خواهد انسان در این دنیا آمادگی واقعی خود را در برابر هیجانات کاذب از دست ندهد؛ تا مبادا اندیشه او در واقعیات ضعیف شود و در تعقل او اختلال ایجاد گردد.(13) البته در بین این تحقیقات برخی نیز برای موسیقی آثار مثبتی مانند بالا رفتن برخی مهارتهای محاسباتی و ... ذکر کرده اند. در هر حال، از نظر علمی چه تاییدات استفاده از موسیقی بیشتر باشد و چه انتقادات آن، هیچ کدام نمی توانند سبب تغییر حکم شرعی شوند. البته نکته ای که در بین این تحقیقات کمتر مورد توجه قرار گرفته تفکیک موسیقی حلال از حرام است و نتایج تحقیقات نهایتا به موسیقی شاد یا غمگین مقید شده اند.
بنابراین حکم موسیقی از نظر شرعی منوط به دلایل قرآنی و روایی است و دیگر دلایل(یا شواهد مانند دلایل و شواهد علمی یا عرفی)، تنها به عنوان موید[=Book\ Antiqua](14)[=Book Antiqua] حکم شرعی می توانند کارایی داشته باشند.


[/HR]1. امام خمینی(ره)، المکاسب المحرمه، ج 1، صص 198ـ 224؛ آيت الله خويي، مصباح الفقاهه، ج،۱ ص۳۱۱.
2. «طرب» به حالت سبک عقلی گفته می شود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ در نفس آدمی پدید می آید و او را از حد اعتدال خارج می کند.(توضیح المسائل مراجع، ج 2، صص 813 و 913)
3. «لهو» را به فراموشی یاد خداوند و فرو غلطیدن در ابتذال معنا نموده اند.(انسان، غناء، موسیقی، ص 14)
4. وسائل الشیعه، ج 12، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 2، 3 ، 5 ، 9 و 26.
5. همان: ح 6.
6. همان، ح 23 و 24.
7. بحار الانوار، ج 76، باب 99، الغناء.
8. وسائل الشیعه، ج12، ص 229، حدیث 23.
9. المقنع، ص27.
10. وسائل الشیعه، ج 4، ص859.
11. همان: ج12، صص 232 ـ 235.
12. موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی: 57.
13. موسیقی از دیدگاه اسلام، نوری، بی‌تا: 104.
14. دلیل در اصطلاح اصولیین به چیزى گفته می‌شود که قابلیت استنباط حکم شرعى از آن وجود دارد، و وسیله‌اى است که مجتهد را به حکم واقعى می‌رساند.(فرهنگ نامه اصول فقه، ص 130) اما مؤیِّد؛ شاهدی برای مطلوب و گفتار است و به تنهایی نمی تواند ثابت کننده مطلبی باشد. به همین دلیل به تنهایی بکار نمی رود و صرفا پس از بیان دلایل، برای محکم تر کردن بحث، از آن استفاده می شود.
موضوع قفل شده است