جمع بندی چرا انسان ها حیوان دیده می شوند؟!!

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا انسان ها حیوان دیده می شوند؟!!

سلام خدمت دوستان گرامی
*********

یک سوال دارم اونم اینکه
-دلایل متفاوت بودن چهره های انسانها در چیست ،یعنی چرا عده ای به شکل حیوان دیده می شوند؟
-آیا روح ،حیوان می گردد یا قالب مثالی شخص به حیوان مبدل میشود؟
-چه گناهانی مترادف چه شمایلی در سیرت ما هستد؟(اگر ممکنه چند مورد را نام ببرید)
-
آیا این همان چهره آخرتی ماست یا نه اگر هم بمیریم بازم ما را با همان چهره می بینند؟

و اینکه
:
-کسی که قدرت دیدن صورت برزخی افراد را دارد آیا لزوما مومن است و صاحب منزلت و مقام می باشد؟

تشکر


کارشناس بحث : کریم

سلام

خب تا کارشناس محترم تحلیل علمی این مسئله را بیان کنند من یکی دوتا مورد و که تا حالا شنیدم و بگم

مثلا من شنیده بودم که رزمنده هایی در دوره جنگ به ملاقات آقای حسن زاده رفتند و از ایشان پرسیدند که آنها را به چه شکلی می بینند؟
که آقا گفتند (اگه اشتباه نکنم) :سگ _ خرس _ و الاغ!!

یا مثلا خوندم
آدمهای شهوت ران و بد اخلاق سگ دیده می شوند!
آدم های بدون طهارت ، خوک دیده می شوند(این و البته دقیق مطمئن نیستم)
کسانی که زیاد می خورند و حروم حلال نمی کنند هم روحشون خرس دیده میشه!(اینم شنیدم البته)
ظالمین و جنایتکاران هم کفتار و گرگ هستند
کسانی هم که الاغ هستن اونایی اند که حرف زیاد میزنند اما عملی برای گفته شون ندارن!
مثلا مدرس حوزه علمیه ای نزد آقای بهجت رحمة الله علیه رفت و از ایشان خواست که چهره واقعی او را بهش بگن که آقای بهجت گفت :شما الاغ هستی!!!!
اون بنده خدا خیلی ناراحت شد و چند روز تب کرد و بعد دوباره از آقای بهجت پرسید: واقعا من الاغ دیده میشم؟
که آقا گفتند :درسته که من گفتم شما الاغ هستی ولی الاغی با چهره نورانی هستی!!(یعنی ف
قط حدیث می گفت اما وقتی برای عمل به آن نداشت یا قوٌتش نمی رسید!)

شما هم اگر مصادیقی مانند این شنیده اید یا خوندین که معتبر هستن می توانید بیان کنید

درود بر شما برادر عزراییل.

اینطور که من شنیدم انسان های بدخو در عالم قبر و برزخ همواره با سگ سفید یا سیاه و اژدهای معمولی یا آتشین بسته به شدت و نوع بدخویی همنشین هستند.

و اینو نمیشه گفت که عذاب خداست و با طلب بخشش از طرف رفع میشه بلکه این همنشین ها جزویی از روح فرد هستند و ازش جدا نمیشند.

برای همین هم[="darkgreen"] امام رضا (ع)[/] میفرمایند: [="royalblue"]چه همنشین بدی است بدخویی[/].

[="red"] دوستان هیچی بدتر از بدخویی نیست بخدا.چون گناهی هست که بخشیده نمیشه و از طرفی خداوند کافر خوش اخلاق رو بیشتر از مومن بد اخلاق دوست داره.[/]
[="blue"]حتی جایی شنیدم که خداوند در آخرت فردی رو که حتی خدارو نمیشناسه ولی با اهل خانه اش خوش اخلاق و خوش خلق و خو بوده رو به بهشت می فرسته![/]

در جایی دیگه هم شنیدم فردی نزد یکی از علما میرفت(نمی دونم قاضی یا خیاط) در کوچه چهره ی زن زیبایی که از کوچه عبور میکرده توجه طرف رو به خودش جلب میکنه و بعد اون عالم ربانی به طرف می گه که چرا چهره ات شبیه زنان شده؟مگر به نامحرم نگاه کردی؟

[="purple"] خدا به ما رحم کند ولی در جایی دیگر هم شنیدم که نشانه ی اینکه فرد در وجودش حیوانیت کشته شده آرامش و شادی درونی و البته خوش اخلاقی و خنده رویی هستش[/].

عزرائیل;267914 نوشت:
سلام خدمت دوستان گرامی
*********

یک سوال دارم اونم اینکه


-دلایل متفاوت بودن چهره های انسانها در چیست ،یعنی چرا عده ای به شکل حیوان دیده می شوند؟
-آیا روح ،حیوان می گردد یا قالب مثالی شخص به حیوان مبدل میشود؟
-چه گناهانی مترادف چه شمایلی در سیرت ما هستد؟(اگر ممکنه چند مورد را نام ببرید)
-
آیا این همان چهره آخرتی ماست یا نه اگر هم بمیریم بازم ما را با همان چهره می بینند؟

و اینکه
:
-کسی که قدرت دیدن صورت برزخی افراد را دارد آیا لزوما مومن است و صاحب منزلت و مقام می باشد؟

تشکر


کارشناس بحث : کریم

سلام عليكم جميعا و رحمه الله و بركاته

قبل از اينكه كارشناس بحث به پاسخها بپردازند حقير اندك مطالبي كه مربوط به ابعاد سوالات شماست رو مطرح ميكنم اميدوارم كه خودم هم در اين پرسشها و پاسخها پاسخ سوالاتم را بگيرم.

بزرگترين آزمايشي كه در طول خلقت موجودات صورت گرفته همين خلقت انسان و تبعيدش در زمين و امتحاني است كه از او گرفته ميشود و ان شاء الله كه همه ما عاقبت بخير شويم.

آسمان بار امانت نتوانست كشيد _ قرعه فال بنام من ديوانه زدند

اگر ميخواهيم بدانيم كجائيم و اين دنيا چه طور قالبي است براي روح ما
بطور خلاصه ميتوان گفت عالم مادي اي كه در آن هستيم دون شان انسان است .

عرفاء و حكماء نام آنرا بحق عالم حيوان گذاشته اند .
دليل اين نام گذاري اين است كه انسان بدوا جاهل بر اين دنيا پاي ميگذارد.
و غرايزي بر عقل و احساس او حكومت مينمايد كه همان غرايز را حيوانات نيز دارند.
حال آنكه ماهيت انسان با غريزه حيواني ناسازگار است/ و با شهوات اغناء و پر نميشود.

نتيجتا بدنبال اصل خود خواهد گشت تا اصل خويش را بيابد و از اين ذلت و شان پائين نجات يابد

اين بازگشت به اصل نتيجه تحرك ماهيت فطرت اوست. فطرت انسان جايگاه صفاتي متعالي است و براي چنين صفاتي اين فطرت ساخته و پرداخته شده

وقتي به فطرت خويش كه مينگرد مطابقت آنرا با پيام پيامبران الهي متوجه ميشود
از طرفي
اين انسان داراي نكته اي در ضمير ناخودآگاه خود است و آن عهدي است كه در روز الست با پروردگار خويش بسته
لذا
به محض اينكه در پيام انبياء نشانه عهد را ميبيند قلبش گواهي ميدهد كه آري او كلام و پيامي را از كسي آورده كه گمشده من و خداي من و خالق من است

اين وضعيت ما در اين دنياست.
چنين قفس نه سزاي چون من الحانيست
- روم به روضه رضوان كه مرغ آن چمنم
نهايتا
انسان در مسير تكامل كسي است كه وحي و ماهيت خود را درك كرده و غريزه اش را در مسيري كه خداوند تعئين فرموده دفع مينمايد.

ياحق


با سلام

در عالم حیوانات هر حیوانی در یک صفت خاص بیش از سایر صفات برجسته است مثلا شیر وپلنگ و گرگ مظهر درندگی وبیرحمی و خرس وخوک مظهر شهوت و دیوثی و خروس مظهر وقت شناسی و غیرت و....

بنابراین چون انسان مجموعه ای از همه حیوانات است بعضی انسانها هم در یک ویا چند صفت غالبند .

نکته مهم دیگر انسان حتی میتواند شکل باطنی و سیرت خود را مشاهده کند ونیازی به مشاهده دیگران هم ندارد .

یا ستار العیوب

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

این مطلب که شما مرقوم نمودید در قرآن کریم با عنوان مسخ به مراتبی مختلف عنوان شده .که انشاءالله بعد از بررسی چند آیه در این باب به علل آن میپردازیم واز نظر روانشناسی و اخلاقیات این مطلب را ریشه یابی خواهیم نمود .البته اگر از نظر کارشناس محترم اشکالی نباشد . وتحلیل مطلب را به بعد از اجازه ی کارشناس میسپارم .

واکنون درچند پست آیات مرتبط با موضوع را مطالعه کنیم .

مطلب مذكور در آيه 166 سوره اعراف و شبيه آن در آيه 60 سوره مائده بيان شده است اين سرگذشت چنانكه در روايات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنى‏اسرائيل است كه در ساحل يكى از درياها (درياى احمر در كنار سرزمين فلسطين در بندرى به نام ايله كه امروز به نام بندر ايلات معروف مى‏باشد) زندگى مى‏كردند و از طرف خداوند به عنوان آزمايش و امتحان به آنها دستور داده شد كه صيد ماهى را در آن روز تعطيل كنند اما آنها با اين دستور مخالفت كردند و گرفتار مجازات مسخ شدند، مسخ به معناى تغيير شكل انسانى است كه البته مسخ شدگان تا سه روز بيشتر زنده نمى‏مانده و مى‏مردند.

( براى اطلاع بيشر ر.ك: تفسير نمونه، ج 6، ص 417-427)

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

مسخ يا به تعبير ديگر تغيير شكل انسانى به صورت حيوان مسلما موضوعى بر خلاف جريان عادى طبيعت است، البته موتاسيون و جهش و تغيير شكل حيوانات به صورت ديگر در موارد جزئى ديده شده است، و پايه‏هاى فرضيه تكامل در علوم طبيعى امروز بر همان بنا نهاده شده، ولى مواردى كه در آن موتاسيون و جهش ديده شده صفات جزئى حيوانات است، نه صفات كلى، يعنى هرگز ديده نشده است كه نوع حيوانى بر اثر موتاسيون تبديل به نوع ديگر شود، بلكه خصوصياتى از حيوان ممكن است دگرگون گردد، و تازه جهش در نسلهايى كه به وجود مى‏آيند ديده مى‏شود، نه اينكه حيوانى كه متولد شده است با جهش تغيير شكل دهد، بنا بر اين دگرگون شدن صورت انسان يا حيوانى به صورت نوع ديگر امرى است خارق العاده اما بارها گفته‏ايم مسائلى بر خلاف جريان عادى طبيعى وجود دارد، گاهى به صورت معجزات پيامبران و زمانى به صورت اعمال خارق‏العاده‏اى كه از پاره‏اى از انسانها سر مى‏زند، هر چند پيامبر نباشند (كه البته با معجزات متفاوت است) بنا بر اين پس از قبول امكان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانى به انسان ديگر مانعى ندارد . .
و همانطور كه در بحث اعجاز انبياء گفته‏ايم، وجود چنين خارق عاداتى نه استثناء در قانون عليت است نه بر خلاف عقل و خرد، بلكه تنها يك جريان عادى طبيعى در اينگونه موارد شكسته مى‏شود كه نظيرش را در انسانهاى استثنايى كرارا ديده‏ايم .».
بنا بر اين هيچ مانعى ندارد كه مفهوم ظاهر كلمه مسخ را كه در آيه فوق و بعضى ديگر از آيات قرآن آمده است بپذيريم و بيشتر مفسران هم همين تفسير را پذيرفته‏اند ..
ولى بعضى از مفسران كه در اقليت هستند معتقدند كه مسخ به معنى مسخ روحانى و دگرگونى صفات اخلاقى است، به اين معنى كه صفاتى همانند ميمون يا خوك در انسانهاى سركش و طغيانگر پيدا شد، رو آوردن به تقليد كوركورانه و توجه شديد به شكم‏پرستى و شهوت‏رانى كه از صفات بارز اين دو حيوان بود در آنها آشكار گشت . اين احتمال از يكى از قدماى مفسرين به نام مجاهد نقل شده است ..
و اينكه بعضى ايراد كرده‏اند كه مسخ بر خلاف قانون تكامل و موجب بازگشت و عقب‏گرد در خلقت است، درست نيست، زيرا قانون تكامل مربوط به كسانى است كه در مسير تكاملند، نه آنها كه از مسير انحراف يافته و از محيط شرائط اين قانون به كنار رفته‏اند، فى المثل يك انسان سالم در سنين طفوليت مرتبا رشد و نمو مى‏كند اما اگر نقائصى در وجود او پيدا شود، ممكن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلكه رو به عقب برگردد، و نمو فكرى و جسمانى خود را تدريجا از دست بدهد.
ولى در هر حال بايد توجه داشت كه مسخ و دگرگونى جسمانى متناسب با اعمالى است كه انجام داده‏اند، يعنى چون عده‏اى از جمعيت‏هاى گنهكار بر اثر انگيزه هواپرستى و شهوت‏رانى دست به طغيان و نافرمانى خدا مى‏زدند و جمعى با تقليد كوركورانه كردن از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شكلى كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده ظاهر مى‏شده است.
البته در آيات مورد بحث تنها سخن از قرده (ميمونها) به ميان آمده است و از خنازير (خوكها) سخنى نيست، ولى در آيه 60 سوره مائده گفتگو از جمعيتى به ميان آمده است كه به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضى قرده و بعضى خنازير) تغيير چهره دادند، كه به گفته بعضى از مفسران مانند ابن عباس، آن آيه نيز در باره همين اصحاب سبت است كه پير مردان سرجنبانان شكم‏پرست و شهوت‏پرستشان به خوك و جوانان مقلد چشم و گوش بسته كه اكثريت را تشكيل مى‏دادند به ميمون تغيير چهره دادند.
ولى در هر حال، بايد توجه داشت كه طبق روايات، مسخ‏شدگان تنها چند روزى زنده مى‏ماندند و سپس از دنيا مى‏رفتند، و نسلى از آنها به وجود نمى‏آمد .
(تفسير نمونه، ج‏6، ص: 425)

حق یارتان :Gol:.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

ميگن انسانها به علت گناهانشان، روحشون به شكل حيوانات در مياد، مي خواستم بدونم هر حيواني معادل چه گناهاني است مثل سگ يا سگ آبي و غيره ... .

طبق آیات و روایات و همچنین مطابق با براهین حکما و عرفا ، صورت اخروی انسان ، متناسب با اعتقادات ، خلقیّات و نیّات و اعمال او خواهد بود. طبق بیان اهل معرفت ، نفس انسان دارای چهار قوّه ی اساسی است که هر کدام از آنها نیز دارای ظهورات فراوانی می باشند ؛ آن چهار قوّه عبارتند از : عقل ، وهم ، غضب (قوه دافعه ) و شهوت (میل و جاذبه).
اگر در وجود کسی عقل حاکم باشد دیگر قوای او تحت فرمان عقل ، در صراط مستقیم قرار می گیرند و چنین کسی ، در آخرت با صورت انسانی محشور می شود. امّا اگر در وجود کسی وهم حاکم بود او به صورت یکی از شیاطین محشور می شود ؛ و اگر غضب در وجودش حکومت داشت به صورت یکی از حیوانات درنده یا گزنده و امثال آنها نمودار می شود ؛ و اگر شهوت بر جانش حاکمیّت داشت ، در قالب یکی از حیوانات شهوت ران (اعمّ از شهوت شکم و زیر شکم و شهوت شهرت و مقام و ... ) ظاهر می گردد. لذا صور اصلی اهل آخرت به طور کلّی بر چهار قسم است. امّا اینکه شخص به صورت کدام شیطان یا کدام حیوان ظهور خواهد داشت بستگی به این دارد که روح او با کدامیک سنخیّت داشته باشد. برای مثال ، سگ و گرگ و مار و تمساح و آتش همگی جزء موجودات غضب محورند ، ولی نوع غضب و خشونت آنها یکسان نیست ؛ به همین صورت افراد گرفتار غضب نیز اصناف گوناگونی دارند که هر کدام با یکی از این موجودات مناسبت دارد.
مطلب دیگر اینکه اگر در وجود کسی هم وهم غالب بود هم غضب و هم شهوت ، او را صورتی مرکّب از سه صورت پیشین خواهد بود. همچنین اگر وهم با شهوت یا وهم با غضب یا غضب با شهوت در وجود کسی حاکمیّت داشت ، صورتی مرکّب از دو صورت مربوط به آن قوا را خواهد داشت ؛ که حاصل این صور کلّی ، هفت صورت حیوانی و شیطانی خواهد بود که به نظر اهل معرفت اینها همان ابواب هفتگانه ی جهنّم می باشند.
امّا صور انسانی نیز اقسامی دارند ؛ آنکه تنها عقل در او غلبه دارد ، و دیگر قوا نمود چندانی ندارند ، انسان حکیم است ؛ و آن کس که قوّه ی واهمه اش تحت فرمان عقل نمود بارز دارد ، انسان عادل شود ؛ و آنکه شهوت عقلانی در او غالب است ، انسان عفیف خواهد بود ؛ و آنکه غضب عقلانی اش غالب باشد ، انسان شجاع خواهد بود ؛ و در آنکه ترکیبی از این قوا حاکم باشد ـ به شرط آنکه همه ی قوا تحت فرمان عقل باشند ـ ترکیبی از این انسانها خواهد شد و کاملترین آنها کسی است که انسان حکیم و عادل و عفیف و شجاع باشد. اگر این اقسام هم شماره شوند ، تعدادشان هشت صنف کلّی خواهد بود که اهل معرفت آنها را به عنوان درهای هشتگانه ی بهشت می شناسند.
افزون بر مطالب پیش گفته ، طبق آیات قرآن کریم ، برخی از اهل جهنّم به کلّی پشت به خدا نموده اند و خدا نور آسمانها و زمین و بلکه نور کلّ نور است ؛ لذا آنها در قیامت ، با وجودهایی پشت به خدا محشور می شوند ، از اینرو چهرهاشان ، بر خلاف اهل بهشت که همگی رو سفیدند ، سیاه است ؛ و از همین روست که نامه اعمالشان را از پشت دریافت می کنند.

(اداره ی مشاوره وپاسخ نهاد نمایندگی دفتر رهبری در دانشگاهها )

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

از برخی از اهل جهنّم ، نه تنها پشت به خدا کرده بودند ، بلکه در مسیر عکس تلاش وافر داشته بر ضدّ خدا اقدام می نمودند. لذا وجودشان نه تنها پشت به خدا بلکه وارونه و منکوس نیز می باشد ، چون بر خلاف فطرت الهی اقدام می نمودند.
و ...
بر این اساس است که در آخرت گروهای فراوانی به صورتهای بسیار متنوّع محشور می شوند که شمار آنها را شاید بتوان بیش از اصناف شیاطین و حیوانات دانست. امّا اینکه صاحب هر گناهی به کدام صورت نمودار خواهد شد ، فهم آن حقیقتاً دشوار است ؛ چرا که اوّلاً ما اطّلاع دقیق از ویژگیهای حیوانات نداریم و ثانیاً نمی دانیم کدام خصلت با کدام موجود تناسب دارد. لذا بیان مصادیق این صور کلّی از عهده ی عقل خارج است و تنها خدا و معصومین (ع) می دانند که هر ملکه ای به صورت کدام موجود ظاهر خواهد شد ؛ و معصومین (ع) نیز تنها به چند مورد اشاره نموده اند ؛ که ذیلاً به برخی از موارد وارده از اهل بیت (ع) و قرآن کریم اشاره می شود.

1ـ « مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ ـــ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند الاغی هستند كه كتابهايى حمل مى‏كند، گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى‏كند.» (الجمعة:5)
از این آیه ی شریفه می توان چنین استفاده نمود که صورت باطنی عالمان بی عمل یا عالمانی که تنها به ظواهر کتب آسمانی قناعت نموده و در آیات آن تفکّر نکرده و عملشان سطحی و جاهلانه است ؛ همچون الاغ می باشند. و آخرت نیز ظرف ظهور باطن هاست.
2ـ « وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ ؛ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ــــــ و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آيات خود را به او داديم؛ ولى(سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شيطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد ؛ و اگر مى‏خواستيم، (مقام) او را با اين آيات بالا مى‏برديم؛ لکن او به زمین چسبید ، و از هواى نفس پيروى كرد. مثل او همچون سگ است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‏آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى‏كند؛ اين مثل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند؛ اين داستانها را(براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند!» (الأعراف: 175 ، 176)
از این آیه ی شریفه نیز می توان استفاده نمود که صورت مثالی افرادی که حقیقت را فهمیده ولی باز از آن رویگردان می شوند مانند سگ می باشد.

(اداره ی مشاوره وپاسخ نهاد نمایندگی دفتر رهبری در دانشگاهها )

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

نوع دیگری از مسخ و تناسخ وجود دارد که مورد قبول کثیری از فلاسفه و دانشمندان بزرگ اسلامی است و آن مسخ روحی و معنوی است.



شهید مطهری در توضیح این نوع از مسخ می گوید:

یك مطلب مسلم‏است و آن این است كه انسان اگر فرضا از نظر جسمی مسخ نشود تبدیل به‏ یك حیوان نشود به طور یقین از نظر روحی و معنوی ممكن است مسخ شود تبدیل‏ به یك حیوان شود و بلكه تبدیل به نوعی حیوان شود كه در عالم ، حیوانی به‏ آن بدی و كثافت وجود نداشته باشد .

قرآن از " « بل هم اضل »" (سوره اعراف ، آیه . 179 )سخن می‏گوید ، یعنی از مردمی كه از چهارپا هم پست‏تر هستند .

مگر می‏شود انسان واقعا از نظر روحی تبدیل به یك حیوان‏ شود ؟ بله ، چون شخصیت انسان به خصائص اخلاقی و روانی اوست .

اگر خصائص اخلاقی و روانی یك انسان ، خصائص و اخلاقی یك درنده بود ، خصائص و اخلاقی یك بهیمه بود ، او واقعا مسخ شده است ، یعنی روحش‏ حقیقتا مسخ و تبدیل به یك حیوان شده است .

جسم خوك با روح آن تناسب‏ دارد و انسان ممكن است تمام خصلتهایش خصلتهای خوك باشد . اگر انسانی‏ اینگونه باشد ، از انسانیت منسلخ شده و در معنی و باطن و نزد چشم‏ حقیقت‏بین و در ملكوت ، واقعا یك خوك است و غیر از این چیزی نیست .

پس انسان معیوب ، گاهی به مرحله انسان مسخ شده می‏رسد . ما اینها را كمتر می‏شنویم و شاید بعضی خیال كنند اینها مجاز است و دیرتر باورشان‏ بیاید ، ولی حقیقت است .

(انسان کامل / شهید مطهری)

حق یارتان :Gol:

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

تبدیل شدن شکل ظاهری برخی از انسانها به حیوان قطعا" با اعمال ایشان که بر روح تأثیر گذار است در ارتباط میباشد .اما از نظر مباحث درون دینی این یک مسئله ، مربوط به عالم برزخ میباشد .

اما گاهی اوقات در همین دنیا به عینه به افرادی بر میخوریم که وقتی به چهره ی ایشان نگاه میکنیم ماهیت حیوان دارای خصایص اخلاقی فرد را در چهره ی او حس میکنیم .مثلا" برخی از افراد به شکل روباه در نظر انسان جلوه میکنند که این گونه موارد با مسخ به عنوان مجازات متفاوت است .

به نظری از شهید مطهری در این عناوین دقت فرمایید :

!مسخ يعنی چه ؟

شنيده‏ايد كه می‏گويند در ميان امم سالفه مردمی بودند كه در اثر اينكه مرتكب گناهان زياد شدند ، مورد نفرين پيغمبر زمان خود واقع ، و مسخ شدند ، يعنی به يك حيوان تبديل‏ شدند ، مثلا به ميمون ، گرگ ، خرس و يا حيوانات ديگر . اين را " مسخ‏ " می‏گويند . حال ، اين مسخ به چه صورت است ؟

آيا " انسانها مسخ شدند " . يعنی واقعا حيوان شدند ؟

توضيحش را عرض می‏كنم : يك مطلب مسلم‏است و آن اين است كه انسان اگر فرضا از نظر جسمی مسخ نشود تبديل به‏ يك حيوان نشود به طور يقين از نظر روحی و معنوی ممكن است مسخ شود تبديل‏ به يك حيوان شود و بلكه تبديل به نوعی حيوان شود كه در عالم ، حيوانی به‏ آن بدی و كثافت وجود نداشته باشد .

قرآن از " « بل هم اضل »" (سوره اعراف ، آيه . 179 )سخن می‏گويد ، يعنی از مردمی كه از چهارپا هم پست‏تر هستند .

مگر می‏شود انسان واقعا از نظر روحی تبديل به يك حيوان‏ شود ؟ بله ، چون شخصيت انسان به خصائص اخلاقی و روانی اوست .

اگر خصائص اخلاقی و روانی يك انسان ، خصائص و اخلاقی يك درنده بود ، خصائص و اخلاقی يك بهيمه بود ، او واقعا مسخ شده است ، يعنی روحش‏ حقيقتا مسخ و تبديل به يك حيوان شده است .

جسم خوك با روح آن تناسب‏ دارد و انسان ممكن است تمام خصلتهايش خصلتهای خوك باشد . اگر انسانی‏ اينگونه باشد ، از انسانيت منسلخ شده و در معنی و باطن و نزد چشم‏ حقيقت‏بين و در ملكوت ، واقعا يك خوك است و غير از اين چيزی نيست .

پس انسان معيوب ، گاهی به مرحله انسان مسخ شده می‏رسد . ما اينها را كمتر می‏شنويم و شايد بعضی خيال كنند اينها مجاز است و ديرتر باورشان‏ بيايد ، ولی حقيقت است .

یک حدیث

شخصی می‏گويد : با امام زين‏العابدين علیه‌السلام در صحرای عرفات بوديم . از آن بالا كه نگاه كردم ، ديدم صحرا از حاجی موج می‏زند .

به امام عرض كردم‏ :

ما اكثر الحجيج الحمد لله چقدر امسال حاجی زياد است .

امام فرمود

" ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج " ( 2 بحار ، ج 24 ، ص . 124)

چقدر فرياد زياد است و چقدر حاجی كم است . آن شخص می‏گويد من نمی‏دانم امام چه كرد و چه بينشی به من‏ داد و چه چشمی را در من بينا كرد كه وقتی به من گفت حالا نگاه كن ، ديدم‏ صحرايی است پر از حيوان ، يك باغ وحش ‏كامل كه فقط يك عده انسان هم در لابلای اين حيوانها دارند حركت می‏كنند .

فرمود : حالا می‏بينی ؟ باطن قضيه‏ اين است . از نظر اهل باطن و اهل معنی ، اين مسئله ، امری به واضحی اين‏ چراغهاست ، حال اگر ذهن متجدد ماب بعضی از ما نمی‏خواهد قبول كند ، اشتباه می‏كنيم .

در زمان خود ما افرادی بوده و هستند كه می‏توانند حقيقت‏ انسانها را درك كنند و ببينند . انسانی كه مانند يك بهيمه و چهارپا جز خوردن و خوابيدن و جز عمل جنسی‏ ، فكر ديگری ندارد و فقط در فكر اين است كه بخورد و بخوابد و لذت‏ جنسی ببرد ، اصلا روحش يك چهارپاست و غير از اين چيزی نيست .

واقعا باطن چنين انسانی مسخ شده است ، فطرتش مسخ شده است ، يعنی خصلتهای‏انسانی كه درباره آن توضيح خواهيم داد و انسانيت ، به كلی از او گرفته‏ شده است و به جای آنها خودش برای خودش خصلتهای حيوانی و خصلتهای‏ بهيمه‏ای و درندگی كسب كرده است .

محشور شدن بر اساس نیات

در سوره مباركه نبأ می‏خوانيم :

" يوم ينفخ فی الصور فتانون افواجا و فتحت السماء فكانت ابوابا و سيرت الجبال فكانت سرابا"

در روز قيامت مردم گروه گروه مبعوث و محشور می‏شوند . مكرر در مكرر پيشوايان دين گفته‏اند كه فقط يك گروه از مردم به صورت انسان محشور می‏شوند .

گروههايی به صورت مورچگان ، گروههايی به صورت بوزينگان ، گروههايی به صورت عقربها ، گروههايی به صورت مارها و گروههايی به صورت‏ پلنگها مبعوث می‏شوند . چرا ؟

مگر ممكن است خدا انسانی را بی‏جهت به‏ صورت آنها درآورد ؟ آن كه در دنيا جز گزندگی كاری نداشته و تمام لذتش آزار رسانی است ، به‏صورت واقعی خودش كه عقرب است ، محشور می‏شود ، و آن كس كه در دنيا كاری جز ميمون صفتی ندارد .

در قيامت قطعا به صورت يك ميمون محشور می‏شود و كسی كه در دنيا مانند يك سگ است ، به صورت يك سگ محشور می‏شود .

" يحشر الناس علی نياتهم " ( مسند احمد ، ج 2 ، ص . 392 )

مردم در قيامت مطابق‏ منويات و مقاصد و خواسته‏ها و مطابق خصلتها و صفات واقعی‏شان محشور می‏شوند .

شما در اين دنيا چه هستيد ؟ چه می‏خواهيد باشيد ؟ چه چيز را می‏خواهيد ؟ آيا خواسته‏های شما خواسته‏های يك انسان است يا واسته‏های يك‏ درنده است ؟ يا خواسته‏های شما خواسته‏های يك چرنده است ؟ هر چه كه‏ خواسته شما باشد ، شما همان هستيد ، و همان محشور می‏شويد كه هستيد . اين است كه ما را از همه پرستشها ، جز خداپرستی منع می‏كنند . هر چه را كه ما بپرستيم همان چيز می‏شويم .

اگر پول پرست شويم ، پول جزء ماهيت ما و جزء وجود ما می‏شود . اين پول در قيامت ، همان فلز گداخته است . قرآن‏ به اين موجودهايی كه در دنيا ، اين فلز جزء وجودشان شده و غير از پرستش‏ اين فلز ، كار ديگری نداشته‏اند ، می‏گويد :

" الذين یكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فی سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمی عليها فی‏ نارجهنم فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم" (سوره توبه آيات 34 و 35)

همين پولهای او را در آن دنيا داغ می‏كنند ، آتشهای جهنم او هستند . اين يكی از چيزهايی‏ است كه انسان را مسخ می‏كند . من در اين جلسه خواستم اجمالا مسئله انسان معيوب و انسان سالم را طرح‏ كرده باشم .

انسان عقده‏دار ، انسان معيوب است ، انسانی كه يك ماده از مواد اين عالم را پرستش می‏كند نه اينكه ماده‏ای را مورد استفاده قرار می‏دهد يك انسان معيوب و يك انسان مسخ شده است .

منبع :انسان کامل
شهید مطهری
صفحه 29

حق یارتان :Gol:

عزرائیل;267914 نوشت:
سلام خدمت دوستان گرامی
*********

یک سوال دارم اونم اینکه
-دلایل متفاوت بودن چهره های انسانها در چیست ،یعنی چرا عده ای به شکل حیوان دیده می شوند؟
-آیا روح ،حیوان می گردد یا قالب مثالی شخص به حیوان مبدل میشود؟
-چه گناهانی مترادف چه شمایلی در سیرت ما هستد؟(اگر ممکنه چند مورد را نام ببرید)
-

آیا این همان چهره آخرتی ماست یا نه اگر هم بمیریم بازم ما را با همان چهره می بینند؟

و اینکه :
-کسی که قدرت دیدن صورت برزخی افراد را دارد آیا لزوما مومن است و صاحب منزلت و مقام می باشد؟

تشکر

کارشناس بحث : کریم

باسلام

در پاسخ به سوال دوست عزیزمان باید بگویم،انسان موجودی است که دارای روح وجسم است وقدرت تفکر دارد بر خلاف سایر موجودات که دارای نعمت روح وتعقل نیستندوانسانی که از این نعمت الهی یعنی تفکر وتعقل استفاده نکند وانها را در راه عبادت خداوند به کار نبردوسایر قوا ونعمت های الهی را با مدیریت عقل اداره نکند فرقی با حیوانات نداردبلکه از حیوان نیز پست تر است واین فرمایش خداونداست.
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ‏ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179)
. و در حقيقت، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم. [چرا كه‏] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند، و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند، و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند. [آرى،] آنها همان غافلانند.
اعمال انسان دارای حقیقت وصورت واقعی است وقیامت که روز اشکار شدن باطن ها است انسان با چهره واقعی خود که بر اساس اعمال او شکل یا فته است ظاهر خواهد شد.
يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ (طارق/9)آن روز كه رازها [همه‏] فاش شود،
قیامت تجسم اعمال است واعمال انسان های صالح به صورت نیک وانسانهای فاسد به صورت زشت اشکار خواهد شد.
يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (/30آل عمران)
روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى‏يابد؛ و آرزو مى‏كند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏اى دور بود. و خداوند، شما را از [كيفر] خود مى‏ترساند، و [در عين حال‏] خدا به بندگان [خود] مهربان است.
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ،وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ (7و8) پس هر كه هموزن ذرّه‏اى نيكى كند [نتيجه‏] آن را خواهد ديد.و هر كه هموزن ذرّه‏اى بدى كند [نتيجه‏] آن را خواهد ديد.
از آنجایی که حقیقت انسان ازاعمالش جدانیست وسیرت واقعی اورا اعمال او تشکیل می دهد.
كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ (مدثر/38)هر كسى در گروِ دستاورد خويش است.
حال انسان هر عملی که انجام می دهددارای چهره ای است متناسب با آن عمل ونیت، که به تعدادی از آنها در احادیث اشاره شده است.مثلاآدم متکبربه صورت مورچه است.یا منافق به صورت گرک است.
وفي الخبر في صفة قومٍ من المنافقين: «إنّهم إخوان العلانية لا إخوان السريرة، ألسنتهم أحلى من العسل، قلوبهم قلوب الذئاب، يلبسون للناس جلود الضأن‏ «1» من اللين» «2»، فهذا هو مسخ الباطن أن يكون قلبه قلب ذئب، وصورته صورة إنسان(حاشیه اصول کافی).
در حدیث در مورد صفت گروهی از منافقین امده است،انها برداران ظاهر هستند نه باطن (یعنی در ظاهر اظهار دوستی می کنند ولی در باطن دشمن هستند)زبانهایشان شیرین تراز عسل استفقلبهایشان مانند قلبهای گرگها است برای گول زدن مردم پشم نرم گوسفندی می پوشند(در حالی که در واقع گرگ هستند)واین همان مسخ وعوض شدن باطن هست قلبش قلب گرگ است وصورتش صورت انسان.
در امتهای قبلی مخصوصا یهود به خاطر گناهانی که انجام می دادند شکل ظاهریشان به شکل حیوان تبدیل می شد ولی واقعیت انسانی آنها سر جای خود بودکه قرآن به تعدادی از آنها مانند اصحاب سبت اشاره کرده است که دوستان انها را بیان کردند.در واقع حیوانی بودند که قلب وخصوصیات انسانی در باطن آنها سر جای خود بود وخودشان آن را احساس می کردندکه به این حالت مسخ می گفتند ولی این نوع عذاب در امت اسلامی برداشته شد.
اما در قیامت همه انسانهابا چهره واقعی محشور خواهندشدودر این دنیا انسانهای که تزکیه نفس کرده وروح خود را تلطیف نموده پلیدیها ورجس ها را از خود دور کرده وخود را غرق در این دنیا وسرگرمی ها ی آن نکرده اند با لطف وعنایت الهی می توانند چهره واقعی دیگر انسانها را ببینندکه در اینجا به یک نمونه از آن اشاره می کنم.
كما نقل عن بعض أرباب المكاشفة أنّه دخل عليه ذات يوم واحدٌ من أهل السوق وكان مستغرقاً في حاله، فلمّا نظر إليه، قال لخادمه: أَخْرِج هذا الحمار! فلم يكن ير منه إلّاصورة الحمار، ثمّ بعد أن زال عن هذه الحال، أخبره الخادم بما جرى، فقال: ما قلتُ إلّاما رأيتُ.(حاشیه اصول کافی،علوی عاملی ص113)
یکی از اهل بازار محضر یکی از اولیای الهی وارد شدواو غرق در حالات معنوی خودبود وقتی چشمش به آن بازاری افتاد به خادمش فرمود:این الغ را بیرون کن!واورا به صورت درازگوش دیدوقتی از حالت مکاشفه بر گشت خادمش جریان را گفت،واودر جواب گفت نگفتم مگر آنچه را که دیدم.!
در اینجا برای بهتر روشن شدن مساله فرمایش یکی از مفسران بزرگ قران که معاصر هم بود یعنی مرحوم علامه حسن مصطفوی را نقل می کنم:
مفر- الْمَسْخُ‏: تشويه الخلق و الخلق و تحويلهما من صورة الى صورة.
قال بعض الحكماء: المسخ‏ ضربان: مسخ خاصّ يحصل في العينة و هو مسخ الخلق، و مسخ قد يحصل في كلّ زمان و هو مسخ الخلق، و ذلك أن يصير الإنسان‏ متخلّقا بخلق ذميم من أخلاق بعض الحيوانات، نحو أن يصير في شدّة الحرص كالكلب، و في الشره كالخنزير، و في الغَمارة كالثور، و على هذا أحد الوجهين في قوله- وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ.
لسا- المسخ: تحويل صورة الى صورة أقبح منها. و في التهذيب تحويل خلق الى صورة أخرى. مسخه اللَّه قردا يمسخه و هو مسخ و مسيخ، و كذلك مشوّه الخلق. و
و التحقيق‏
أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو مسخ معنوىّ للشي‏ء في جهة العقوبة و المؤاخذة الشديدة بحيث يوجب تحوّلا في الصورة الظاهريّة أو الباطنيّة.
فالمسخ خفيف و شديد: أمّا الخفيف فهو حصول تحوّل و تغيّر في الصورة الباطنيّة البرزخيّة للإنسان في نتيجة الأعمال السيّئة و بواسطة تجلّى الصفات الخبيثة الظلمانيّة، فيتحوّل باطن الإنسان على طبق ما في قلبه من الصفات الحيوانيّة.و هذا المسخ و التحوّل الباطنىّ يشاهده من أخلص قلبه و نوّر روحه و زكّى نفسه، بنور الايمان و اليقين.

و أمّا الْمَسْخُ‏ الشديد التامّ: فهو حصول تحوّل في القلب ثمّ ظهوره التامّ في البدن، فيتأثّر و ينقلب البدن و صورته على وفق القلب.
و هذه امور مشهودة مسلّمة لذوي البصائر، بل من الجريانات الطبيعيّة القهريّة، و لا ينكرها إلّا المحجوب الجاهل.
ثمّ إنّ تحقّق المسخ الكامل في الخارج إنّما يقع بأمر اللَّه و إرادته، فانّه تبديل في خلق اللَّه و في الخارج و يحتاج الى أمره، راجع القرد.
و هذا نوع من المجازات، و حقيقة انعكاس أخلاق الإنسان و أعماله صالحة أو طالحة في نفسه- [فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرّة]. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.
يراد إنّ الإنسان يرى ما عمل من خير أو شرّ، فهو يرى نفس الخير و الشرّ من عمل، و ليس المراد رؤية الجزاء.(التحقیق فی کلمات القآن الکریم ج11ص104)
می فرماید:مسخ تغییر یافتن صورت وسیرت از حالتی به حالت دیگر است وبر دو نوع است،1-مسخ خاصی که لنی وظاهری است ودر بعضی زمانها اتفاق افتاده وآن تغییر یافتن خلقت وصورت شخص است.2-مسخی که در همه زمانها است وآن تغییر یافتن اخلاق است که اخلاق زشت بعضی از حیوانات را پیدا کند مثلا در شدت حرص مانند سگ باشد یا ودر آزمندی وطمع مانند خوک باشد یا در کینه مانند گاو است .
حال مسخ بر دو نوع است مسخ خفیف که تحول وتغییری در صورت باطنی وبرزخی ومثالی انسان رخ می دهدوانهم در نتیجه اعمال زشت او ظهور صفات ظلمانی در اوست که در این حالت باطن انسان بر اساس صفات حیوانی که پیدا کرده تغییر پیدا می کند وکسانی که قلب خود را خالص کرده وروح خود را با نور ایمان ویقین اراسته اند می توانند باطن وچهره واقعی چنین انسانهایی را ببینند.اما مسخ کامل وتام انست که با حصول تحول در قلب وظهور ان در قبدن قیافه انسان تغییر یابد وبه همان حالت قلب که چهره واقعی است در آید.
این مساله از امر مشهوده ومسلمه نزد اهل بصیرت است واز جریانات طبیعی قهریه می باشد،غیر از افراد بی بصیرت وجاهل آنرا نفی نمی کنند.
تحقق مسخ کامل بدون اذن الهی واراده او تحقق نمی یابدووقوع آن در خارج نیازمند امر الهی است.
این نوعی از مجازات است وانعکاس چهره واقعی اخلاق واعمال خوب وبد انسان در نفس اوست وبه فرموده قران هر کس ذره ای عمل خوب یا بد انجام دهد نتیجه آنرا خواهد دید.
مراد این است که انسان آنچه را که از خوب وبد انجام داده خواهد دید وخود اعمال خوب وبد خود را بعینه خواخد دید نه اینکه پاداش آنرا ببیند.


موضوع قفل شده است