چرا امیرالمومنین(ع) به دست ابن ملجم کشته شد؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امیرالمومنین(ع) به دست ابن ملجم کشته شد؟

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت امیرالمومنین حضرت علی :doa(6):

با بررسی وقایع تاریخی شهادت حضرت علی سوالی ذهنم را مشغول کرد.

اینکه چرا با وجود اینکه جامعه مسلمین در شرایط اماده شدن برای جنگ با معاویه بود و شیعیان هم حضرت علی را همراهی می کردن،

چرا خداوند شرایط شهادت حضرت علی را فراهم کرد ولی از کشته شدن معاویه و عمرو عاص به دست خوارج به طرز معجزه آسایی جلو گیری شد؟

مگر نه اینکه "و مكروا و مکر الله والله خير الماكرين"

چرا خداوند مثل دفعات بسیاری که نقشه دشمنان را نقش بر آب می کرد اینبار حکمت و مشیتش اینگونه شد.

و همینطور مگر خداوند نفرموده که "اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم" .

در موردی که مانند ماجرای کربلا شیعیان امام را تنها نگذاشتند پس چرا خداوند شرایط انحراف یک امت را با اشتباه یک فرد فراهم کرد؟

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد رئوف

حق دوست;372667 نوشت:
با عرض سلام خدمت کارشناس محترم و عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت امیرالمومنین حضرت علی :doa(6):

با بررسی وقایع تاریخی شهادت حضرت علی سوالی ذهنم را مشغول کرد.

اینکه چرا با وجود اینکه جامعه مسلمین در شرایط اماده شدن برای جنگ با معاویه بود و شیعیان هم حضرت علی را همراهی می کردن،

چرا خداوند شرایط شهادت حضرت علی را فراهم کرد ولی از کشته شدن معاویه و عمرو عاص به دست خوارج به طرز معجزه آسایی جلو گیری شد؟

مگر نه اینکه

"و مكروا و مکر الله والله خير الماكرين"

چرا خداوند مثل دفعات بسیاری که نقشه دشمنان را نقش بر آب می کرد اینبار حکمت و مشیتش اینگونه شد.

و همینطور مگر خداوند نفرموده که

"اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم" .

در موردی که مانند ماجرای کربلا شیعیان امام را تنها نگذاشتند پس چرا خداوند شرایط انحراف یک امت را با اشتباه یک فرد فراهم کرد؟

با تشکر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- این چنین نیست که حکمت تمام افعال الهی برای ما معلوم باشد. ما به خداوندی اعتقاد داریم که حکیم است و اگرچه ممکن است حکمت تمام افعال او را ندانیم، ولی با توجه به دلایل، به حکمت و مهربانی او ایمان داریم.

- این چنین نیست که خداوند اراده خود را از طریقی غیر از اسباب ظاهری جاری کند مگر در مواردی خاص. به عبارت دیگر، مشیت الهی نیز از طریق مجاری عادی تحقق می یابد. در این مورد باید به این مسئله توجه کرد که در این جهان، عوامل تاثیر گذار بسیاری وجود دارند، یکی از این عوامل اختیار بشر است. ابن ملجم انسان است و دارای اختیار. او تصمیم گرفته تا حضرت را به شهادت برساند و بر پایه اختیاری که دارد، به این کار اقدام خواهد کرد. حال اگر شیعیان نیز برای خواسته های خود (حفاظت از جان امام و ادامه دادن راه پیامبر) به اندازه کافی تلاش کنند، می توانند مانع شهادت امام شوند در غیر این صورت این ابن ملجم خواهد بود که موفق می شود تا به خواسته خود برسد.

- با توجه به مطالب اخیر، اینکه در آیه فوق بیان شده است که، خداوند قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان بخواهند تغییر کنند، به این معناست که بخواهند و در این راستا حرکت کنند و به اندازه هدف خود تلاش کنند. اگر مومنان در محافظت از جان حضرت تلاش بیشتری می کردند، می توانستند از شهادت ایشان جلوگیری کنند.

موفق باشید

رئوف;377078 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب:

- این چنین نیست که حکمت تمام افعال الهی برای ما معلوم باشد. ما به خداوندی اعتقاد داریم که حکیم است و اگرچه ممکن است حکمت تمام افعال او را ندانیم، ولی با توجه به دلایل، به حکمت و مهربانی او ایمان داریم.

- این چنین نیست که خداوند اراده خود را از طریقی غیر از اسباب ظاهری جاری کند مگر در مواردی خاص. به عبارت دیگر، مشیت الهی نیز از طریق مجاری عادی تحقق می یابد. در این مورد باید به این مسئله توجه کرد که در این جهان، عوامل تاثیر گذار بسیاری وجود دارند، یکی از این عوامل اختیار بشر است. ابن ملجم انسان است و دارای اختیار. او تصمیم گرفته تا حضرت را به شهادت برساند و بر پایه اختیاری که دارد، به این کار اقدام خواهد کرد. حال اگر شیعیان نیز برای خواسته های خود (حفاظت از جان امام و ادامه دادن راه پیامبر) به اندازه کافی تلاش کنند، می توانند مانع شهادت امام شوند در غیر این صورت این ابن ملجم خواهد بود که موفق می شود تا به خواسته خود برسد.

- با توجه به مطالب اخیر، اینکه در آیه فوق بیان شده است که، خداوند قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان بخواهند تغییر کنند، به این معناست که بخواهند و در این راستا حرکت کنند و به اندازه هدف خود تلاش کنند. اگر مومنان در محافظت از جان حضرت تلاش بیشتری می کردند، می توانستند از شهادت ایشان جلوگیری کنند.

موفق باشید



کارشناس گرامی سلام و عرض ادب

با بخش اول کلامتون که گفتید موافقم فقط پرسیدم شاید حکمت این امر را کسی (برای مثال خود معصومین) می دانست و من را از جهل خارج می کرد.

در مورد وظیفه شیعیان که گفته اید شیعیان باید از امام محافظت می کردند به احتمال قریب به یقین خود امام چنین اجازه را نمی دادند زیرا حتی معاویه هم که دنیا طلب بود در هنگام نماز مجروح شد و همینطور شخصی که به جای عمروعاص کشته شد. پس احتمالا در آن زمان از پشت سر کسی را کشتن در میان اعراب آنقدر امر ننگینی بوده که حتی معاویه هم چنین احتمالی نمی داده است. پس چگونه انتظار داشتید حضرت علی برای خود محافظ قرار دهد.

از طرف دیگر مگر نه اینکه

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یسْتَقْدِمُونَ«34 اعراف» پس زمان و نحوه شهادت حضرت هم مشخص بوده و تلاش شیعیان هم فایده ای نداشته است.
پس بنابر دلایل ذکر شده به نظر من استدلال شما قابل قبول نیست.
در صورت امکان، بیشتر توضیح دهید.
با تشکر

حق دوست;377578 نوشت:

کارشناس گرامی سلام و عرض ادب

با بخش اول کلامتون که گفتید موافقم فقط پرسیدم شاید حکمت این امر را کسی (برای مثال خود معصومین) می دانست و من را از جهل خارج می کرد.

در مورد وظیفه شیعیان که گفته اید شیعیان باید از امام محافظت می کردند به احتمال قریب به یقین خود امام چنین اجازه را نمی دادند زیرا حتی معاویه هم که دنیا طلب بود در هنگام نماز مجروح شد و همینطور شخصی که به جای عمروعاص کشته شد. پس احتمالا در آن زمان از پشت سر کسی را کشتن در میان اعراب آنقدر امر ننگینی بوده که حتی معاویه هم چنین احتمالی نمی داده است. پس چگونه انتظار داشتید حضرت علی برای خود محافظ قرار دهد.

از طرف دیگر مگر نه اینکه

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا یسْتَقْدِمُونَ«34 اعراف» پس زمان و نحوه شهادت حضرت هم مشخص بوده و تلاش شیعیان هم فایده ای نداشته است.
پس بنابر دلایل ذکر شده به نظر من استدلال شما قابل قبول نیست.
در صورت امکان، بیشتر توضیح دهید.
با تشکر


با سلام خدمت شما دوست گرامی

- ما نمی توانیم از طرف امام بگویم که چنین اجازه ای می دادند یا خیر. آنچه مشخص است این است که شیعیان وظیفه محافظت از جان امام را داشته اند و در این راه نباید کوتاهی صورت بگیرد. هیچ تضمینی وجود ندارد که دشمن همیشه از راه های شرافتمندانه وارد شود، ای بسا برای ضربه زدن به اسلام و مسلمین از ناجوانمردانه ترین راه ها استفاده کنند. (چنانچه در طول تاریخ شاهد این مسئله هستیم به طور مثال در جنگ صفین، معاویه آب را بر روی سپاهیان حضرت می بندد که طبیعتا امری جوانمردانه نیست)

- در مورد اجل نیز باید به دو نوع اجل مسمی (قطعی) و اجل معلق توجه کرد. آیه فوق مربوط به اجل قطعی است که برای تمام انسان ها وجود دارد. این مسئله منافاتی با این ندارد که ما برای حفظ جان امام از اجل معلق تلاش کنیم. همین مسئله به نحو دیگری در متون دینی تحت عنوان حفظ نفس محترمه وجود دارد که بر اساس آن باید در حفظ جان انسان هایی که از نظر قوانین اسلامی محترم هستند (غیر از دشمنان حربی) تلاش کنیم. این مسئله با توجه به اجل معلق است.

موفق باشید

در کتاب احادیث الطلاب نوشته :

امام وارد مسجد شد و بر بام مسجد رفت و انگشتان بارک بر گوش نهاد و اذان گفت و در موقع اذان تمام اهل شهر کوفه میشنیدند ، سپس خفتگان را برای نماز بیدار کرد تا رسید به ابن ملجم مرادی که شمشیر مسموم خود را در زیر لباس مخفی کرده بود و روی آن خوابیده بود . امام فرمودند : برخیز برای نماز و چنین مخواب که اینگونه خوابیدن روی شکم خواب شیاطین است ، بر سمت راست بخواب که خواب مومنان است ، یا به سمت چپ بخواب که خواب حکماء است یا بر پشت بخواب که خواب پیامبران است و اگر بخواهم می توانم بگویم که چه قصدی داری و چه چیزی زیر لباست مخفی کرده ای ؟ و از او گذشت و به محراب رفت و نماز خواند ....

پس امام علی میدونسته .

Ali-Reza;377641 نوشت:
در کتاب احادیث الطلاب نوشته :

امام وارد مسجد شد و بر بام مسجد رفت و انگشتان بارک بر گوش نهاد و اذان گفت و در موقع اذان تمام اهل شهر کوفه میشنیدند ، سپس خفتگان را برای نماز بیدار کرد تا رسید به ابن ملجم مرادی که شمشیر مسموم خود را در زیر لباس مخفی کرده بود و روی آن خوابیده بود . امام فرمودند : برخیز برای نماز و چنین مخواب که اینگونه خوابیدن روی شکم خواب شیاطین است ، بر سمت راست بخواب که خواب مومنان است ، یا به سمت چپ بخواب که خواب حکماء است یا بر پشت بخواب که خواب پیامبران است و اگر بخواهم می توانم بگویم که چه قصدی داری و چه چیزی زیر لباست مخفی کرده ای ؟ و از او گذشت و به محراب رفت و نماز خواند ....

پس امام علی میدونسته .

من الان دقیق یادم نیست اون حدیث کجا بود, ولی شخصی از حضرت علی (ص) سوال می‌کنه شما که می‌دونید ابن ملجم شما رو می‌کشه پس چرا الان نمی‌کشیدش ؟
امام به او فرمودند که این کار قصاص قبل از جنایت است! (مضمونش این بود)

اما پاسخ به سوال حق دوست عزیز

اینقدر دوست دارم کسی رو که می‌گه حکمت خیلی از کارها بر ما آشکار نشده است بگم که اولا جمع نبند بگو بر من آشکار نشده است قمپز در نکن نگو بلدم بلدم
بعد اینکه حکمت خیلی از کارها برای افراد اندکی آشکار شده است!
آقا من نمی‌فهمم چرا بعضی‌ها سختشون میاد بگن نمی‌دونم! جمع می‌بندند نمی‌دوانیم !
ولش کن!

حضرت علی (ص) می‌دونسته, اونهم بعد از اینکه خداوند مشخص کرده و ابن ملجم ملعون شقاوتش رو ثابت کرده که واقعا می‌خواد حضرت رو به قتل برسونه
ولی حضرت علی قصاص قبل از جنایت نکرده (بالا گفتم که روایت اینطور هست)

اما اینکه گفتید چرا خداوند مکر نکرده حضرت علی (ص) رو نجات بده خوب حکمت‌هایی داره که آن‌ها نمی‌دانند! (یعنی وللش بحثو!)
ببینید خداوند کارهاش رو بر اساس حکمت و تدبیر و عدالت اجرا می‌کنه
خداوند تا جایی که صلاح دونسته حضرت علی (ص) زنده بمونه زنده مونده و اگر هم صلاح ندیده خوب حضرت علی (ص) به دستور و اراده خداوند و با شقاوت و انتخاب ابن ملجم ملعون به شهادت رسیده
پس اینطور نیست که رشته امور از دست خدا در رفته باشه
اما دفاع مومنان از حضرت علی (ص) کاملا درست است, چون خداوند کار و تدبیر و تقدیر خودش را می‌کند و ما هم وظایفی را داریم!
اینطور نیست که فقط ما وظیفه داشته باشیم یا فقط خداوند تدبیر کند و همه چیز بر پایه جبر باشد!

در مورد امام حسین و امام علی و همه پیشوایان اهل بیت الهی, باید بگم که همیشه مردم کوتاهی کردند و همیشه سرنوشت خودشون رو بدترین سرنوشت‌ها انتخاب کرده‌اند!
کی گفته بیشتر امت امام حسین رو می‌خواستند ؟ خدا به خاطر یزید بی‌ارزش که نمیاد مردم رو عذاب کنه و امامش رو ازشون بگیره
بلکه اکثریت مردم امام رو دوست نداشتند که اگر داشتند دلارهای یزید رو بر امامشون ترجیح نمی‌دادند!

اهل بیت به خاطر کارهایی که می‌کردند و سخنانی که می‌گفتند همیشه محبوب بوده‌اند ولی وقتی نوبت عمل به این محبوبیت از طرف مردم و نشان دادن دوستی واقعی نسبت به این نازپرورده‌های ایزدی, می‌شد, همه غیب می‌شدند گویی از اول وجود نداشتند و خلق نشده بودند!

همه‌اش قمپز همه‌اش لقز!
فقط بلد بودند که بگن بلدم بلدم!

الانش هم اونطوری هست!
در روایتی می‌خوندم که امام محمد باقر می‌فرمایند که مردم علم را از ما گرفته‌اند ولی فکر می‌کنند ما گمراه شده و آن‌ها هدایت یافته‌اند!

بنابراین همین مقداری که اهل بیت بین مردم زندگی کرده‌اند از سرشان هم زیادی هست!
چرا اینها اومدند چرا رفتند؟ برای چند هزار درصد مردم ؟!
البته بعد از ظهور امام زمان (ص) این آخرین اندوخته الهی و بازمانده خداوند (بقیة الله) مردم چه بخواند و چه نخواهند باید به اهل بیت ایمان بیاورند و ان قلت هم نیارند و بگن خب!

همون جمله ی معروف وقتی کم میاریم : الله و اعلم ! .

ماها خیلی وقتا میگیم بـلدیم بلدیم وقتی ازمون میپرسن چی بلدیم میگیم : بلدیم که خدا بلده ! .

ابن ملجم چگونه قاتل علی(ع) شد؟/ فرمایش آیت الله بهجت در مورد ابن ملجم مرادی
با عرض سلام خدمت کاربران و همکاران گرامی!
به نظر حقیر بهتر است سوال را به شکل دیگری برسی کنیم.
که چگونه ابن ملجم قاتل حضرت شد؟ البته این متن از فرمایش های آیت الله بهجت است! انشاءالله مفید باشد.
به راستی تاریخ اسلام پر است از وقایع تلخی که باور کردن آن برای کسانی که از فاصله ای دور به مطالعه آن می پردازند، بسیار غیرقابل باور و سخت می رسد، داستان قاتل امیرالمؤمنین هم یکی از این وقایع است، درک این که کسی که عمری را در راه و مسیر امام خود طی کند و حتی در این مسیر شمشیر بزند و از جان خود مایه بگذارد ولی در نهایت امر از ولایت چنان فاصله بگیرد که برعلیه او شمشیر زهرآکین بکشد شاید برای ما سخت باشد، اما دانستن این وقایع از آن جهت که تلنگری برای ما باشد تا هیچ گاه نسبت به عاقبت به خیری خود مطمئن نشویم می تواند مفید فایده واقع گردد، ازسوی دیگر فهم این که چه چیز باعث می شود تا از راه فاصله بگیریم نیز می تواند ما را درثبات قدم درمسیر حق یاری نماید در یادداشت پیش رو مطالبی متفاوت را از صعود و نزول ابن ملجم مرادی می خوانیم.

از ابن ملجم مرادي و خط و ربط هايش چند مطلب مشترك در همه منابع به چشم مي خورد. كه مهمترين شان را اينطور ذكر كرده اند:‌

با شروع خلافت حضرت على(ع) حبیب بن منتجب حاکم یمن بود. حضرت نامه اى براى ابقاء او و بیعت گرفتنش از مردم یمن نوشت. حبیب ده نفر نماینده از شايستگان اهالى یمن را به سرپرستى عبدالرحمن بن ملجم مرادى به کوفه فرستاد. پس از ورود، ابن ملجم عرض تبریک مفصلى ایراد کرد تا رسید به اینجا که: "تو امیرالمؤمنین و وصىّ رسول خدا و وارث علوم او هستى. خداوند لعنت کند کسى را که انکار حق تو را بکند." و سه بیت شعر نیز گفت که مضمونش این است: "با تمام قوا و مردان زیرک در اجراي فرمانت حاضریم." حضرت فرمود: نامت چیست؟ عرض کرد: عبدالرحمن پسر ملجم مرادى.

حضرت فرمود انّاللّه و انّاالیه راجعون و به او نگاه مى کرد و دست بر دست مى زد و استرجاع مى نمود و مى فرمود تو مرادى هستى. پس از آنكه هیئت یمنى بیعت کردند، حضرت، ابن ملجم را دو مرتبه دیگر خواست و از او بیعت گرفت و این عمل 3 بار تکرار شد. عرض كرد یا على چرا با من اینطور معامله مي کنى؟ فرمود زیرا مى بینم تو بیعت را نادیده خواهى گرفت و پیمان را خواهى شکست. عرض کرد دل من مملو از محبت توست، دوست دارم در رکابت شمشیر زنم. حضرت لبخند زد و سئوالاتى نیز نمود و فرمود بالاخره تو قاتل من خواهى بود. ابن ملجم گفت اگر مرا چنین فکر مى کنى تبعیدم کن حضرت فرمود به همراه هیئت یمنى به یمن برگرد. ولى پس از سه روز ابن ملجم مریض شد و همراهانش رفتند و او ماند. حضرت به پرستارى ابن ملجم پرداخت و به دست خود دوا و غذا به وى مى خورانید تا خوب شد از این پس ملازم رکاب حضرت بود و این بزرگوار او را به منزل مى برد و پول به وى مرحمت مى کرد و همواره مى فرمود من زندگانى او را مى خواهم ولى او قتل مرا مى خواهد. ابن ملجم گفت یا على اگر چنین است مرا بکش. فرمود قصاص قبل از جنایت نمى شود.

ابن ملجم در جنگ جمل در سپاه امام قرار گرفت و جنگيد، همچنين وي در جنگ صفين نيز از سپاهيان امام بود.
پیدایش فرقه خوارج که به ظاهر در جنگ صفّین شکل گرفت، زخم تازه اى بر پیکر جامعه اسلامى بود. این گروه متعصب و پرخاشگر که نقاب تقوا و دیندارى بر چهره داشت، با عقاید و باورهاى عجیب و دور از منطق، همواره براى حکومت نو پاى امام على علیه‏ السلام دردسرساز بودند و با فتنه‏ انگیزى‏ هاى پى‏ در پى، مشکلات زیادى بر سر راه حاکمیتِ اسلام پدید آوردند؛ على(ع) پیوسته با فرستادن سفیرانى آن ‏ها را دعوت به بازگشت مى‏ نمود، ولى متأسفانه مؤثر نمى‏ افتاد؛ از این ‏رو چاره‏ اى جز درگیرى با آنان ندید. آنها كه همچنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار مى ورزیدند، درنبرد سخت جنگ نهروان، به هلاکت رسیدند.
پس از پایان نبرد نهروان و نابودى خوارج، یکى از اصحاب به گمان این‏ که با کشته شدن خوارج، این جریان و طرز تفکر براى همیشه پایان پذیرفته است، خطاب به امام علیه ‏السلام عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! همه خوارج هلاک شدند»، ولى حضرت در جواب فرمود: «خیر، به خدا سوگند! چنین نیست؛ آن‏ ها نطفه‏ هایى در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان که شاخى از آن ‏ها سر بر آورد، قطع خواهد شد تا این ‏که سرانجام شان به دزدى و راهزنى پیوند خواهد خورد».
درمورد حضور یا عدم حضور ابن ملجم درجبهه امیرالمؤمنین درجنگ نهروان که با خوارج صورت گرفت، دو روایت است یکی اینکه وی درجنگ نهروان درجبهه مخالفین امیرالمؤمنین بود و ازهمان جنگ صفین راه خود را از ولایت جدا کرد و دیگری این که او باامیرالمؤمنین بود تا پس از پیروزی حضرت علی درجنگ خوارج، و پس از آن تحت تأثیر گریه ها و ناراحتی های خانواده های کشته شدگان خوارج قرار گرفت و احساس کرد شاید او اشتباه می کند، و پس از مدتی علاقه وعشق او به قطام یکی از خانواده های کشته شدگان خوارج منجر شد تا به خاطر او قصد کشتن علی علیه السلام را نیز بکند، دراین مورد چنین نقل شده است:

امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ صفین و واقعه نهروان هنگامی که از جنگ بازمی گشتند و نزدیک کوفه می رسیدند ابن ملجم جلوتر می رفت و به مردم خبر پیروزی حضرت را می داد .وارد کوفه شد تا اینکه به نزدیکی خانه ی زنی به نام قطام بنت شجنه رسید. قطام اسامی کسانی که در نهروان کشته شدند را از عبدالرحمن پرسید. در کشتگان چند نفر از اقوام قطام بودند. قطام بسیار گریه کرد. ابن ملجم به قطام پیشنهاد ازدواج داد و قطام نیز پذیرفت و مهریه خود را کشتن علی بن ابیطالب، سه هزار دینار به همراه یک کنیز و یک غلام برشمرد. ابن ملجم خشمگین شد و قتل علی را گناه بزرگی خواند .قطام همیشه خودش را در برابر ابن ملجم آرایش می کرد و او را به خود فرامی خواند تا اینکه پذیرفت. [1]

داستانی پس از این نقل شده است که گفته شده او با دو تن دیگر از خوارج متعصب؛ (برك ابن عبيدالله تميمي، عمرو بن بکر تمیمى) دیدار می کند و با هم تصمیم به قتل معاویه، علی(ع) و عمروعاص می گیرند وکار خود را فداکاری در راه دین و اسلام می پندارند.
سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجرى در محراب مسجد کوفه، ابن ملجم با شعار «الحکمُ للّه ‏یا على ‏لا لَکَ»؛ (حکم فقط از آن خداست نه از طرف تو اى على)، شمشیرش را مقابل امام علیه‏ السلام بلند کرد؛ یعنى هنوز بر عقیده خارجى ‏گرى خود باقى بوده است.

اما؛ دراین واقعه عبرت های بسیاری نهفته است که می تواند پند دهنده شیعیان باشد.

اول این که هرچند به گواهي تاريخ، ابن ملجم عامل به شهادت رساندن امام بود، اما عامل اصلي حذف امام و ولي خدا از جامعه، يك "تفكر" بود.

آنكه علي را به شهادت رساند، تفكري بود كه ابن ملجم، تنها يك نماينده ي كوچك آن بود.

تفكري كه منحصر به دوران امام علي نبود. بلكه هم در زمان پيامبر(ص) ريشه هاي آن بچشم مي خورد و هم پس از امام علي در مقاطع مختلف تاريخي متأسفانه نقش غير قابل انكاري در منحرف نمودن بسياري از جريانات اسلامي حتي در دوران معاصر داشته است.

اين تفكر همواره از شدت افراطي گري چهره اي زشت و مطرود از دين را به نمايش گذاشته و بحران آفرين بود است. وافراط یعنی آن که می خواهد جلوتر از امام خود حرکت کند.

تفكري كه در نهايت بي تدبيري، قادر به تمايز ميان دوست و دشمن نيست، اولويت هاي جامعه اسلامي را تشخيص نمي دهد، تنها خود را معيار و ملاك دينداري مي داند و به راحتي برچسب كفر بر ديگران مي زند و آنها را از دايره ي اسلام خارج، و كمر به حذف هر كه غير خود مي بندد و در نهايت حماقت، معادلات سياسي را به نفع دشمنان اسلام تغيير مي دهند.

یکی دیگر از مسایلی که می تواند در این واقعه بسیار عبرت آموز باشد، محل و نقطه انحراف کسی است که در وصف او گفته اوبودند: "و كان يسارع في حوائج أمير المؤمنين (عليه السلام) و خدمته،" یعنی او در کارهای حضرت از دیگران سبقت می گرفت و به ایشان خدمت می کرد. [2]

و تمامی منابع متفق القولند که ابن ملجم به فرایض دینی پایبند بوده و اثر سجده بر روی پیشانی اش معلوم بوده است.

این حادثه و حادثه هایی مشابه این، منجر می شود تا کسانی که از آن آگاهی پیدا می کنند هیچ وقت نسبت به عاقبت به خیری خود امیدوار نگردند و از این که درمسیر ولایت درحرکت اند به خود مغرور نگردند، اما شاید مسأله مهم تر در این امر نقطه انحراف ابن ملجم باشد، چه امری موجب شد او که خود را دوستدار علی علیه السلام می دانست و در رکاب او شمشیر زده بود، به جایی برسد که شمشیر زهرآگین بر سر حضرتش فرود آورد و به این امر افتخار کند؟

براساس روایات مختلف تاریخی به نظر می رسد که نقطه انحراف او نیز می تواند متفاوت باشد، اما اگر این روایت را معتبر بدانیم (که بسیاری ازعلما نیز بر این روایت تأکید دارند.) که ابن ملجم حتی در واقعه خروج خوارج برامیرالمؤمنین وجنگ صفین نیز از یاران او بود، باید بدانیم که نقطه انحراف می تواند خیلی پیچیده تر ازآنچه می اندیشیم و فکرمی کنیم باشد، چنانکه کسی فتنه های بزرگی را پشت سرگذارد و در همه امور همراه و همدم حضرت علی باشد، حتی درفتنه خطرناک خوارج که به بیان حضرت امیر حق را باطل آمیخته بودند و حقیقتا امر بر بسیاری مشتبه شده بود وی درمسیربود و پس ازجنگ حتی بشارت دهنده پیروزی علی علیه السلام بود، چطور شیطان می تواند براین فرد غلبه کند و نقطه ضعف او را دریابد، براین اساس به نظر می رسد احساسات وعواطف وی از ناراحتی وعزاداری کشته شدگان خوارج توانست امر را بر او مشتبه کند و در طی زمان او را چنان عوض کند که به مقابله با حضرت علی به پا خیزد.

آیت الله بهجت در ذیل این واقعه فرمودند: «همیشه از خدا بخواهیم که عاقبت ما را ختم به خیر کند.»

ایشان می‌فرماید که یک کسی یک عمری پروانۀ امامش می‌شود آخر سر امامش را می‌کُشد، این است که ابن ملجم مثل پروانه بود برای امیرالمؤمنین، به راستی این کدام عیب پنهان است که یک روزی رو می‌آید، این کدام ضعف ایمان است که یک روزی خودش را نشان می‌دهد، این کدام گناه استغفار نشده است که یک روزی پدر صاحب بچه را در می‌آورد، این کدام خوبی غرور یافته است؟
_________________________
فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني، نشر صحيفه، قم
تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سیدجعفر شهیدی، مركز نشر دانشگاهی، تهران
زندگاني اميرالمؤمنين، سيد جعفر شهيدي
تتمه فی التواریخ الائمه علیهم السلام ص 58
التتمة في تواريخ الأئمة(ع)، العاملي، ص59
تتمه فی التواریخ الائمه علیهم السلام ص 58

سوال:
چرا خداوند شرایط شهادت حضرت علی را فراهم کرد ولی از کشته شدن معاویه و عمرو عاص به دست خوارج به طرز معجزه آسایی جلو گیری شد؟

پاسخ:

چند مطلب:

- این چنین نیست که حکمت تمام افعال الهی برای ما معلوم باشد. ما به خداوندی اعتقاد داریم که حکیم است و اگرچه ممکن است حکمت تمام افعال او را ندانیم، ولی با توجه به دلایل، به حکمت و مهربانی او ایمان داریم.

- این چنین نیست که خداوند اراده خود را از طریقی غیر از اسباب ظاهری جاری کند مگر در مواردی خاص. به عبارت دیگر، مشیت الهی نیز از طریق مجاری عادی تحقق می یابد. در این مورد باید به این مسئله توجه کرد که در این جهان، عوامل تاثیر گذار بسیاری وجود دارند، یکی از این عوامل اختیار بشر است. ابن ملجم انسان است و دارای اختیار. او تصمیم گرفته تا حضرت را به شهادت برساند و بر پایه اختیاری که دارد، به این کار اقدام خواهد کرد. حال اگر شیعیان نیز برای خواسته های خود (حفاظت از جان امام و ادامه دادن راه پیامبر) به اندازه کافی تلاش کنند، می توانند مانع شهادت امام شوند در غیر این صورت این ابن ملجم خواهد بود که موفق می شود تا به خواسته خود برسد.

- با توجه به مطالب اخیر، اینکه در آیه قرآن بیان شده است که، خداوند قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان بخواهند تغییر کنند، به این معناست که بخواهند و در این راستا حرکت کنند و به اندازه هدف خود تلاش کنند. اگر مومنان در محافظت از جان حضرت تلاش بیشتری می کردند، می توانستند از شهادت ایشان جلوگیری کنند.

موضوع قفل شده است