جمع بندی چرا امام علی(ع) اجازه می دهند در جلوی ایشان به حضرت فاطمه(س) ضربه بزنند؟

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ویان;615767 نوشت:
از آن گذشته مردم براي جايي درب به همراه كليد مي گذارند (آن هم در 1400 پيش) كه شيء يا چيزي قيمتي در آن باشد نه اتاقك حضرت فاطمه كه به از جواهرات و چيزهاي قيمتي خالي بوده و زندگي زاهدانه اي داشته اند.

سلام

خانه علي (ع) داراي دَر بود:

همچينن در برخى از روايات شيعه و سنى آمده است كه خانه حضرت علي عليه السلام داراى دَرِ چوبى از نوع: سَعَفٍ (شاخه درخت خرما) عرعر، (درخت سرو) ساج و... بوده‌ است.
در داستان ازدواج فاطمه زهرا و اميرمؤمنان عليهما السلام آمده است:
ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً عليه السلام فَصَنَعَ بِهِ كَمَا صَنَعَ بِهَا ثُمَّ دَعَا لَهُ كَمَا دَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ قُومَا إِلَى بَيْتِكُمَا جَمَعَ اللَّهُ بَيْنَكُمَا وَ بَارَكَ فِي نَسْلِكُمَا وَ أَصْلَحَ بَالَكُمَا ثُمَّ قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَيْهِ بَابَه‏.
رسول خدا (ص‌) علي بن ابوطالب (ع) را احضار نمود و همان عملى را كه با فاطمه انجام داده بود با علي نيز انجام داد. آنگاه همان دعائى را براى علي خواند كه براى فاطمه خوانده بود. سپس به علي و فاطمه عليهما السّلام فرمود: برخيزيد بسوى خانه خود رويد، خدا شما را نسبت به يك ديگر مهربان كند! و به نسل شما بركت دهد! و عاقبت شما را بخير نمايد! رسول خدا (ص) پس از اين دعاها برخاست[HL] و دَرِ خانه را بست.[/HL]
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 5 ص 489، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛
الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 22 ص 412، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛
التميمي المغربي، أبو حنيفة النعمان بن محمد (متوفاي363 هـ)، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، ج 2 ص 359، تحقيق: السيد محمد الحسيني الجلالي، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الثانية، 1414 هـ؛
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 43 ص 142، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
امام كاظم از پدرش امام صادق عليهما السلام نقل كرده است كه فرمود:
جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَأَغْلَقَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ الْبَابَ وَقَالَ يَا أَهْلِي وَأَهْلَ اللَّه‏....
پيامبر اكرم؛ علي بن ابوطالب، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را جمع كرد [HL]و درب را بر روى آن‌ها بست[/HL] و فرمود:
اى خانواده من كه پيوستگان خدائيد، پروردگار به شما سلام مى‌رساند....
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 24 ص 219، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
و در حديثى ديگر از پدرش امام صادق عليهما السلام نقل مى‌كند كه فرمود:
لَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الَّتِي قُبِضَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله وسلم) فِي صَبِيحَتِهَا دَعَا عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عليهم السلام) وَ أَغْلَقَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ الْبَابَ وَ قَالَ يَا فَاطِمَةُ وَأَدْنَاهَا مِنْهُ فَنَاجَاهَا مِنَ اللَّيْلِ طَوِيلًا فَلَمَّا طَالَ ذَلِكَ خَرَجَ عَلِيٌّ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ أَقَامُوا بِالْبَابِ وَ النَّاسُ خَلْفَ الْبَاب‏.
شبى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله صبح آن از دنيا رفت، علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را فراخواند [HL]و دَرِ خانه را بست[/HL] و فرمود: فاطمه جانم! سپس او را نزديك خودش برد و با دخترش مدتى طولانى مشغول گفتگو شد و چون مدت طولانى شد، علي و دو فرزندش حسن و حسين عليهم السلام از خانه بيرون آمدند و پشت در همراه با مردم به انتظار ماندند.
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22 ص 490، باب 1، وصيته ص عند قرب وفاته و فيه، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
بستن دَر دليل بر چه چيزى مى‌تواند باشد؟
محمد بن جرير طبرى شيعى مى‌نويسد‌:
قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَمَضَيْتُ إِلَيْهَا فَطَرَقْتُ الْبَابَ وَ اسْتَأْذَنْتُ فَأَذِنَتْ لِي بِالدُّخُولِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هِيَ جَالِسَة.
سلمان مى‌گويد: به خانه فاطمه رفتم، [HL]در را كوبيدم [/HL]و اجازه ورود گرفتم، به من اجازه داد تا وارد شوم. هنگامى كه وارد شدم ديدم نشسته است.

الطبرى ، أبي جعفر محمد بن جرير بن رستم (قرن5هـ) ، دلائل الامامة ، ص 107 ، نشر و تحقيق : مؤسسة البعثة ـ قم ، الطبعة الأولى ، 1413هـ ؛
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 91 ص 226، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.
در اين حديث سلمان مى‌گويد: دَر را كوبيدم، آيا كوبيدن دَر مفهومى غير از معناى رايج آن دارد؟

ویان;615756 نوشت:
فرض بر این هست که در یک کشور شیعی، کتب اعتقادی دوران مدرسه معتبر و مستند باشه. در غیر این صورت بنده دیگر حرفی ندارم

بحث علمی نیاز به مدرک معتبر دارد کتاب درسی که منبع بحث علمی نمی شود تازه آنهم نمی داند چه سالی چه کتابی چه صفحه ای
کسی که به بحث علمی ورود می کند باید لوازم آن را هم داشته باشد

ویان;615758 نوشت:
استاد مرتضي مطهري در كتاب مساله حجاب مي نويسد: از نظر اسلام، هيچكس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلي به خانه ديگري داخل شود. در بين اعراب، در محيطي كه قرآن نازل شده است معمول نبوده كه كسي براي ورود در منزل ديگران اذن بخواهد. در خانه ها باز بوده همانطوري كه الان در دهات ديده مي شود.... اولين كسي كه دستور داد براي خانه هاي مكه مصراعين يعني دو لنگه در قرار دهند معاويه بود و هم او دستور داد كه درها را ببندند. (قبلا گفتم خلافت معاويه هم كه متعلق به 30 سال پس از اين وقايع است).

اگر به کلام شهید دقت بفرمائید پنج قسمت را قرمز کردم
اولی: فرموده اند در خانه ها باز بود نه در پرده ها
دومی: فرموده اند مثل دهاتهای فعلی الان خانه های دهات درب دارد ولی درب باز است نه اینکه اصلا درب نداشته باشد و پرده داشته باشد
سومی و چهارمی : فرموده اند مصراعین یعنی دو لنگه ، بدین معنا که تا آن زمان خانه ها یک لنگه درب داشته از زمان معاویه دو لنگه ای شده است .
پنجمی: معاویه دستور داده دربها را ببندند نه یعنی قبل از آن باز می گذارشتند نه اینکه اصلا از بیخ دربی نبوده و پرده بوده!!!!
از این گذشته بنده از کتابهای زیادی از اهل سنت آدرس دادم حتی بخاری که خانه ها درب داشته
اگر اینها را هم قبول نکنید که واویلاست

ویان;615761 نوشت:
در تاريخ طبري آمده ص 838 آمده: "و چنان شد كه دريا كشتي اي را كه از آن يكي از بازرگانان رومي بود به جده انداخت كه درهم شكست و چوب آنرا بگرفتند و براي سقف كعبه آماده كردند و يك مرد قبطي در مكه بود كه نجاري مي دانست و مقدمه كار فراهم آمد"

تا اینجا درست

ویان;615761 نوشت:
(يعني در آن روزگار: كساني مانند يهوديان و اشراف قريش و كلاً كساني كه وضعيت مالي خوبي داشته اند و داخل خانه نيز لوازم قيمتي، خانه آنها در چوبي داشته ولي اكثر خانه ها بدون درب بوده است. حتي براي ساختن سقف كعبه چوب وجود نداشته است، و نجار هم قبطي بوده و عربها، نجار هم نداشته اند.

اما نتیجه گیری نادرست
از عبارت طبری چند استفاده کرده اید :
یک: اغنیا خانه هایشان درب داشته، فقرا نداشته !!!! از کجای عبارت طبری این حرف بیرون می آید نمی دانم!!!
دو: بغیر از آن قبطی نجاری نبوده!!! از کجای این عبارت این را برداشت کرده اید نمی دانم!!!
راستی پس چه کسی برای خانه اغنیاء درب می ساخته؟؟ حتما همان قبطی
راستی: یهودیان در مکه چکار می کردند؟ حتما به سراغ آن قبطی آمده بودند که برایشان درب بسازد
راستی: همان قبطی بت چوبی می ساخت یا کس دیگر
خوب اگر آن قبطی اینهمه کار می کرده درب خانه حضرت علی را هم ساخته بوده

عماد;615769 نوشت:

از این گذشته بنده از کتابهای زیادی از اهل سنت آدرس دادم حتی بخاری که خانه ها درب داشته
اگر اینها را هم قبول نکنید که واویلاست


کتابهای اهل سنت که وحی منزل نیست. اگر با عقل و منطق جور در نیاید قابل قبول نیست.
حالا شما بگوییدچطور ممكن است 1400 سال قبل در محيطي كه نه نجار داشته و نه درختي به جز درخت خرما، دري آن قدر محكم بر اتاقك محقر و فقيرانه اي نصب شده باشد كه فقط با آتش زدن مي‌شده آنرا از جا كند؟
همین درهای قرن 21 با ضربه شانه های آقایان ازجا در می رود!!! ولی درب چوبی 1400 سال پیش باید آتش می زدند که باز بشه ؟ :khaneh:

ویان;615775 نوشت:
حالا شما بگوییدچطور ممكن است 1400 سال قبل در محيطي كه نه نجار داشته و نه درختي به جز درخت خرما، دري آن قدر محكم بر اتاقك محقر و فقيرانه اي نصب شده باشد كه فقط با آتش زدن مي‌شده آنرا از جا كند؟

سلام

نظر شما راجع به در قلعه خیبر که توسط امیرالمومینن فتح شد چیست؟

1. ابن حجر عسقلاني در کتاب «الاصابه » ج 2, ص 502, چاپ مصر آورده است: حضرت علي عليه السلام به قلعه رسيد و در قلعه را کشيده و آن را روي زمين انداخت و پس از آن هفتاد نفر با هم توانستند آن را به جاي اولش برگردانند. ( احقاق الحق, ج 8, ص 383 )
2. علامه شيخ يوسف نبهاني در کتاب «الانوار المحمديه », ص 98, چاپ بيروت آورده است: حضرت علي عليه السلام در قلعه خيبر را کند و هفتاد نفر با هم به زحمت توانستند آن را حرکت دهند. (همان )
3. قاضي ايجي در شرح مواقف گفته است: علي عليه السلام گفت: من در خيبر را با نيروي بدني نکندم. (همان, ص 384)
4. ابن ابي الحديد در ج اول شرح نهج البلاغه ص 7, چاپ قاهره گفته است: و علي عليه السلام کسي است که در قلعه خيبر را کند و عده اي از مردم جمع شدند تا آن را بر گردانند و نتوانستند. (همان, ص 384)
5. مقريزي در « امتاع الاسماع» ص 314, چاپ قاهره گفته است: علي عليه السلام در را کند و پس از آن هفتاد نفر جمع شدند و تلاش کردند تا آن را به جاي اول بر گردانند. ( همان )
6. قوشچي در شرح تجريد مي گويد: معجزه به دست علي عليه السلام ظاهر شد مانند کندن در قلعه خيبر و عاجز شدن هفتاد نفر از بر گرداندن آن به حالت اول. (همان )
7. قندوزي در «ينابع الموده » مي گويد: اين علي است که در قلعه خيبر را کند و عده اي جمع شدند تا آن را برگردانند ولي نتوانستند. (همان )
8. در مسند احمد بن حنبل, ج 6, ص 8, چاپ مصر آمده است: علي عليه السلام به قلعه رسيد و در اين هنگام يکي از يهوديان ضربه اي زد و سپرش به زمين افتاد. حضرت علي عليه السلام دربي را برداشت و آن را سپر قرار داد و پس از پيروزي در را به زمين انداخت و هشت نفر هر چه تلاش کردند نتوانستند آن را تکان بدهند. ( همان, ص 385)
9. در «تاريخ بغداد » ج 11, ص 324, چاپ قاهره آمده است: جابر بن عبدالله مي گويد: حضرت علي عليه السلام در جنگ خيبر در خيبر را کند و پس از پيروزي چهل تن با هم توانستند آن را بردارند. (همان, 389)
10.در«تذکره الخواص » آمده است که حضرت علي عليه السلام در قلعه خيبر را به تنهايي برداشت و به کناري انداخت و پس از آن عده اي آمدند تا آن را به جاي اول بياورند ولي نتوانستند مگر چهل نفر با هم. (همان, ص 390)

ملاصدرا;615774 نوشت:
اولا می گوید ما مللکتم مفاتحه یاد خانه ای که کلیدش را مالک شدید

:Moteajeb!:
این ترجمه را از کجا آوردید؟! کجای ما ملکتم مفاتحه کلمه خانه آمده که این را نوشتید!! آیه میگوید آنچه که کلیدش را مالک شدید!! من گفتم "آنچه" می تواند مثلا صندوقچه باشد یعنی مصداق برای آنچه آوردم نه اینکه در آیه کلمه صندوقچه آمده باشد. البته میتواند مفهوم خانه هم داشته باشد اما در اینجا به صورت کلی صحبت شده یعنی منظورش هر چیزی است که کلید داشته باشد و اصلا از این آیه نمیتوان برداشت کرد که منظور خانه بوده پس خانه های آن زمان کلید داشته.

ویان;615784 نوشت:
این ترجمه را از کجا آوردید؟! کجای ما ملکتم مفاتحه کلمه خانه آمده که این را نوشتید!! آیه میگوید آنچه که کلیدش را مالک شدید!! من گفتم "آنچه" می تواند مثلا صندوقچه باشد یعنی مصداق برای آنچه آوردم نه اینکه در آیه کلمه صندوقچه آمده باشد. البته میتواند مفهوم خانه هم داشته باشد اما در اینجا به صورت کلی صحبت شده یعنی منظورش هر چیزی است که کلید داشته باشد و اصلا از این آیه نمیتوان برداشت کرد که منظور خانه بوده پس خانه های آن زمان کلید داشته.

سلام
اولا ما روایت آوردیم که با کلید در را باز می کردند
در حديث ذيل نيز با صراحت سخن از باز كردن دَرِ اتاق به وسيله كليد است و اين نشان مى‌دهد كه ورودي‌هاى منازل واتاق‌ها محصور و محفوظ بوده است.
حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِيمِ بْنُ مُطَرِّفٍ الرُّؤَاسِىُّ حَدَّثَنَا عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ عَنْ دُكَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُزَنِىِّ قَالَ أَتَيْنَا النَّبِىَّ،صلى الله عليه وسلم، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ « يَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ ». فَارْتَقَى بِنَا إِلَى عِلِّيَّةٍ فَأَخَذَ [HL]الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ[/HL].
از دُكَين بن سعيد مزنى نقل شده است كه گفت: خدمت پيامبر رفتيم و تقاضاى غذا كرديم، به عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، [HL]سپس كليد را از كمربندش بيرون آورد و در را باز كرد.[/HL]
السجستاني الأزدي، سليمان بن الأشعث أبو داود (متوفاي275هـ)، سنن أبي داود، ج 2 ص 527، ح 5240، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.
البانى در صحيح و ضعيف سنن ابوداوود، شماره 5238 آن را تصحيح كرده است.

ثانیا ما موصول عام یا مشترک است و شامل هر چیزی می شود و شامل خانه هم می شود پس اگر شما می خواهید خانه را از اطلاقش خارج کنید باید بینه ارایه کنید و اگر شامل صندوقچه هم بشود مانع از این نیست که شامل خانه نشود بلکه با توجه به سیاق آیات شامل خانه می شود و غیر خانه از عمومیت موصول ما خارج می شود.

ویان;615767 نوشت:
از ابتداي آيه تا انتها 9 مرتبه از كلمه بيت و بيوت استفاده شده ولي در موردي كه كلمه كليد آمده (مفاتحه) به جاي بيوت كلمه ملكتم آمده (که شما ملکتم را به خانه ترجمه کردید!!) در حالی که بیوت یعنی خانه و ملكتم را مي توان به چيزي كه مالك آن هستي معني كرد همچون صندوقچه.
از آن گذشته مردم براي جايي درب به همراه كليد مي گذارند (آن هم در 1400 پيش) كه شيء يا چيزي قيمتي در آن باشد نه اتاقك حضرت فاطمه كه به از جواهرات و چيزهاي قيمتي خالي بوده و زندگي زاهدانه اي داشته اند.


ببینیم مفسیرین چه معنایی کرده اند: زمخشری در کشاف بر عکس گفته شما برداشت کرده (1)
اما فخر رازی به صراحت از قول عایشه چنین گفته:
روى الزهري عن سعيد بن المسيب و عبيد اللَّه بن عبد اللَّه في هذه الآية أن المسلمين كانوا إذا غزوا خلفوا زمناهم و كانوا يسلمون إليهم مفاتيح أبوابهم و يقولون لهم قد أحللنا لكم أن تأكلوا مما في بيوتنا فكانوا يتحرجون من ذلك قالوا لا ندخلها و هم غائبون، فنزلت هذه الآية رخصة لهم و هذا قول عائشة رضي اللَّه عنها

فعلى هذا معنى الآية نفي الحرج عن الزمنى في أكلهم من بيت من يدفع إليهم المفتاح إذا خرج إلى الغزو (2)

شما از اول تابحال یک آدرس داده اید آنهم از کتابهای دوران مدرسه ، کدام سال نمی دانید، کدام کتاب نمی دانید کدام صفحه نمی دانید
بهتر نیست لااقل در مسائل فنی به صاحب آن فن آنهم هم عقیده با خود رجوع کنید
بنده در این باره منابع شیعی زیادی دیدم ولی برای اینکه بدانید حتی اهل سنت و حتی عایشه نیز نظری جز نظر شما دارند این روایت را گذاشتم آنهم از تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی !!!
1. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج‏3، ص: 257
2. مفاتيح الغيب، ج‏24، ص: 421

ملاصدرا;615781 نوشت:

نظر شما راجع به در قلعه خیبر که توسط امیرالمومینن فتح شد چیست؟



این هم تاییدی بر پست قبلی من. درب یک قلعه را میتوان از جا کند اما درب یک اتاقک محقر را نمیتوان و باید آن را آتش زد؟ عمر که تنها نبوده کلی طرفدار داشته یعنی چندنفری هم نمیتوانسته اند درب را بشکنند؟ :Khandidan!:
در ضمن قبلا هم نوشتم :در آن روزگار كساني مانند يهوديان و اشراف قريش و كلاً كساني كه وضعيت مالي خوبي داشته اند و داخل خانه نيز لوازم قيمتي، خانه آنها در چوبي داشته ولي اكثر خانه ها بدون درب بوده است. حتي براي ساختن سقف كعبه چوب وجود نداشته است، و نجار هم قبطي بوده و عربها، نجار هم نداشته اند.

ویان;615775 نوشت:
کتابهای اهل سنت که وحی منزل نیست. اگر با عقل و منطق جور در نیاید قابل قبول نیست.
حالا شما بگوییدچطور ممكن است 1400 سال قبل در محيطي كه نه نجار داشته و نه درختي به جز درخت خرما، دري آن قدر محكم بر اتاقك محقر و فقيرانه اي نصب شده باشد كه فقط با آتش زدن مي‌شده آنرا از جا كند؟
همین درهای قرن 21 با ضربه شانه های آقایان ازجا در می رود!!! ولی درب چوبی 1400 سال پیش باید آتش می زدند که باز بشه ؟


بله نه تنها وحی منزل نیست بلکه قابل اعتماد هم نیست ولی ما برای آن از آنها آدرس می دهیم چون اگر بگوییم شیخ مفید بزرگوار چنین فرموده می گوید خب او شیعه بوده ، اگر بگویم شیخ صدوق چنین فرموده شما عذر می آورید ما از کتابهای اهل سنت حتی کتاب گمراه کننده ای مثل بخاری سند می دهیم که طرف مقابل بهانه نداشته باشد نمی دانستید طرف مقابل ما نه تنها کتابهای شیعی را قبول ندارد کتابهای اهل سنت را هم قبول ندارد و تنها کتابی هم که از آن آدرس داده کتاب دوران مدرسه است چه سالی نمی داند چه کتابی نمی داند و چه صفحه ای نمی داند
جناب قلعه خیبر که دربی به آن بزرگی داشته، با چه چوبی ساخته بودند با چوب همان کشتی یا چوبهای دیگر
قلعه بنی نضیر، بنی قینقاع، بنی قریظه اینها قلعه داشتند یا نه ؟ درب قلعه را با چوب ساخته بودند یا با پرده؟ راستی سقف خانه هایشان را با چه می ساختند با همان چوب کشتی یا چوب های دیگری، یا اینکه با میلگرد و بتون ؟؟!!!!!
کمی دفت بفرمائید بعد بنویسید!!!!!
لااقل در مقابل این سخنان بی مدرک، و گاها ضعیف شکل نگذارید

ویان;615775 نوشت:
نه نجار داشته

سلام علیکم

ضمن تشکر از حضرتعالی

ببخشید بزگوار شما فرمودید در ان زمان نجار وجود نداشته، سوال من از شما این هست گویا شما فکر کرده اید حضرت نوح هزاران سال پیش از حضرت علی ع نکند جوشکار بوده که کشتی نوح را ساخته؟ اگر نجار نبوده شاید جوشکار بوده و کشتی خود را از تیر اهن 18 شاید هم از میلگرد 24 ساخته است؟ :khaneh:

عجیب هست اقایان دیگر تمامی شبهاتی که داشته اند به اتمام رسیده است و به نوعی به شبهات یا بر روی شبهاتی دست می گذارند که نتنها از دست دادن دارد بلکه مایه مضحکه عالم هست، جناب برادر پس در قدیم الایام در مناطق دریا خیز نکند به جای ساختن قایق با تیوپ ماشین و یا لاستیک بولدزر بحرپیمایی می کردند و یا به ماهیگیری می رفتند؟

ویان;615775 نوشت:
همین درهای قرن 21 با ضربه شانه های آقایان ازجا در می رود!!! ولی درب چوبی 1400 سال پیش باید آتش می زدند که باز بشه ؟

سوال بسیار زیبا و قشنگی بود زیرا این سوال را سه هفته پیش که در دانشگاهی مناظره داشتیم به سه برادر اهل سنت انجا هم مطرح کردیم و گفتیم اصلا هدف خلفا الاخصوص در راس انها عمر بن خطاب گرفتن بیعت نبوده بلکه هدف ترور اهل بیت بوده است زیرا در خانه مولا علی ع که قلعه نبوده و دارای بابی باشد که قابل نفوذ نباشد زیرا با چند ضربه به راحتی باز می شده بلکه هدف همان بوده که عمر بن خطاب صریحا اعلام کرد می خواهم خانه را با اهلش به اتش بکشم یعنی اینها هدف ترور اهل بیت را در سر داشتند لذا به همین جهت بود که ابوبکر هم دستور به شهادت داد

خليفه دوم به ابي بكر گفت:
يا خليفة رسول الله! لماذا لا تأمر فيه بأمرك؟ فقال: لا أكرهه علي شئ ما كانت فاطمة إلي جنبه.
چرا نسبت به حضرت علي (عليه السلام)، حرف آخر را نمي‌زني؟ ابوبكر گفت: مادامي كه يك حمايت گري همانند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دارد، من حضرت علي (عليه السلام) را به چيزي اجبار نمي‌كنم.
الإمامه و السياسة لإبن قتيبه الدينوري، تحقيق شيري، باب كيف كانت بيعه علي بن ابيطالب، ج1، ص30

لذا این اخبار های وارده حاکی از ان هست اقایان قصد ترور داشتند و نه بیعت گرفتند همان گونه که به بهانه بیعت سعد بن عباده را کشتند لذا اینجا بود که عمر گفت می خواهم خانه را با اهلش به اتش بکشم لذا اگر گرفتن بیعت بوده دیگر اتش کشیدن اهل ان مفهومی ندارد در نتیجه سناریو اتش زدن به این قصد و قربت انجام شده است دوست گرامی من

عماد;615791 نوشت:
بنده در این باره منابع شیعی زیادی دیدم ولی برای اینکه بدانید حتی اهل سنت و حتی عایشه نیز نظری جز نظر شما دارند این روایت را گذاشتم آنهم از تفسیر مفاتیح الغیب فخر رازی !!!


هر کس هر نظری می خواهد داشته باشد :khaneh: وقتی با عقل و منطق جور در نیاید قابل قبول نیست. در ضمن از منابع شیعی یا مسیحی هم منبع بدهید خوبه. به قول امام علی فرقی نمیکند کی گفته. مهم این است که چی گفته :Kaf:

در ضمن با تشکر از شما بزرگواران من باید برم. بعد باز سر می زنم :Gol:

ویان;615799 نوشت:

این هم تاییدی بر پست قبلی من. درب یک قلعه را میتوان از جا کند اما درب یک اتاقک محقر را نمیتوان و باید آن را آتش زد؟ عمر که تنها نبوده کلی طرفدار داشته یعنی چندنفری هم نمیتوانسته اند درب را بشکنند؟ :Khandidan!:

بله حضرت علی علیه السلام می تواند درب قلعه را بکند اما عمر که در جنگها فرار می کرده با آتش هم توانسته درب آن خانه بهشتی (که شما به آن خانه محقر می گویید) را کنده کار بسیار بزرگی کرده است
درب خیبر را ابوبکر رفت و نتوانست بکند این علی بود که درب خیبر را کند
چند سند گذاشته ام مبنی بر اینکه خانه عایشه نیز درب داشته است خانه حضرت علی علیه السلام نیز درب داشته آنهم از کتابهای اهل سنت نه از کتاب های شیعی
فکر می کنم ادامه بحث جدل است و کسی که خود را به خواب زده نمی شود بیدار کرد
من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
کسی که تصمیمش بر قبول نکردن باشد خدا هم بیاید بگوید قبول نمی کند
وگرنه با این همه اسنادی که ما ارائه کردیم و باتنها سند دوران مدرسه آنهم کدام سال مجهول، کدام کتاب مجهول و کدام صفحه مجهول که شما ارائه کردید خوانندگان عزیز قضاوت خواهند کرد وگرنه اگر این تاپیک هزار صفحه هم بشود باز شما با آن یک سند هم تاریخی صحبت می کنید مثل یک مورخ، هم تفسیری صحبت می کنید مثل یک مفسر و تحلیلی صحبت می کنید مثل یک کارشناس خبره
فکر می کنم ادامه بحث بیهوده باشد
اگر دوستان سوال دیگری ندارند بحث را ببندیم

ویان;615810 نوشت:
هر کس هر نظری می خواهد داشته باشد وقتی با عقل و منطق جور در نیاید قابل قبول نیست. در ضمن از منابع شیعی یا مسیحی هم منبع بدهید خوبه. به قول امام علی فرقی نمیکند کی گفته. مهم این است که چی گفته
در ضمن با تشکر از شما بزرگواران من باید برم. بعد باز سر می زنم

به شرطی که کارشناس باشد نه اینکه حتی یک سند نیز بر حرفهای خود نداشته باشد
هم خود را مفسر بداند هم مروخ هم تحلیل گر و ....

ویان;615756 نوشت:

فرض بر این هست که در یک کشور شیعی، کتب اعتقادی دوران مدرسه معتبر و مستند باشه. در غیر این صورت بنده دیگر حرفی ندارم :ok:

سلام علیکم خواهر عزیز و گرامی،
بله فرض بر چنین چیزی است و ان شاء الله همینطور هم هست، اگر شما جمله‌ای را عیناً از آنها نقل قول کنید قابل بررسی است ولی اینکه برداشت شما از آن جمله چه بوده باشد بحث دیگری است، در کتب مدرسه‌ای مسائل به صورت ساده بیان می‌شود و باریکه‌ای از حقیقت به عنوان سر خط داده می‌شود، درستش آن است که مثلاً کسی در کتب مدرسه که می‌خواند مطلبی را برداشت کند و روی آن فکر کند و مثلاً پیرامون آن سؤالی بپرسد، بعد برای پاسخ دادن آن دیگر به متونی که دارای جزئیات بیشتر هستند یا نظرات متفاوتی را مطرح می‌کنند برود، در کتب مدرسه وقتی بحث اخلاقی مطرح باشد درستی مطلب از نظر تاریخی لزوماً خیلی مورد کنکاش قرار نمی‌گیرد، ایشان می‌گویند پارچه به در زده شد، حالا سؤال می‌تواند این باشد که آیا این پرده به جای درب خانه بوده است (اگر بوده است وقتی حضرت آنرا کندند و صدقه دادند دیگر اصلاً خانه‌اشان حریم نداشت؟) یا پشت در برای افزایش حریم (همین الآن مدارس دخترانه چگونه است؟ یک درب دارند و یک پرده پشت آن) و یا اصلاً برای حائل کردن بخشی از خانه از بخشی دیگر (باز چنین چیزی امروز هم کاربرد دارد، مثلاً گاهی برای جدا کردن محیط آشپرخانه اگر در نداشته باشد و open‌ هم نباشد، گاهی برای ایجاد دو اتاق یکی برای والدین و یکی برای بچه‌ها در جایی که خانه یک اتاق بیشتر ندارد و ...) و یا حتی به عنوان پرده پشت پنجره‌ی خانه (مطابق روایت از معصوم علیه‌السلام آن زمان خانه‌ها پنجره داشته‌اند و سرتاسر دیوار نبوده‌اند) ... خلاصه اینکه آن مطلب کتاب مدرسه اگر بخواهد به عنوان مدرک برای یک بحث تاریخی برای اثبات درب نداشتن خانه‌ها در صدر اسلام و قبل از معاویه استفاده شود رویکرد عالمانه‌ای نیست، اینکه استاد چنان مطلبی را به شما فرمودند هم از همین باب است ...

متأسفانه بحث تاریخی درب داشتن یا نداشتن خانه‌های مکه و اعراب در صدر اسلام ربط مستقیمی به موضوع تاپیک ندارد و به طور خاص اثبات نمی‌کند که خانه‌ی حضرت زهراء سلام الله درب نداشته بوده باشد، اگرچه ممکن است بتواند شبهات یا حدس‌هایی را تقویت یا تضعیف بنماید، این است که اگر برای پیگیری بحثتان تاپیک دیگری را بگشایید احتمالاً مساعدتر باشد، الآن بحث شما بر بحث اصلی سایه انداخته است و دست آخر هم اگر اصرار شود آن زمان فقط برخی خانه‌ها درب داشته‌اند چیزی در مورد یک خانه‌ی خاص را اثبات نکرده‌اید.

ویان;615758 نوشت:
استاد مرتضي مطهري در كتاب مساله حجاب مي نويسد: از نظر اسلام، هيچكس حق ندارد بدون اطلاع و اجازه قبلي به خانه ديگري داخل شود. در بين اعراب، در محيطي كه قرآن نازل شده است معمول نبوده كه كسي براي ورود در منزل ديگران اذن بخواهد. در خانه ها باز بوده همانطوري كه الان در دهات ديده مي شود.... اولين كسي كه دستور داد براي خانه هاي مكه مصراعين يعني دو لنگه در قرار دهند معاويه بود و هم او دستور داد كه درها را ببندند. (قبلا گفتم خلافت معاويه هم كه متعلق به 30 سال پس از اين وقايع است).

توجه دارید که بخش زیادی از اعراب در صدر اسلام بادیه نشین بوده‌اند که یعنی در چادر زندگی می‌کرده‌اند و چادر هم که معلوم است درب داشته است یا خیر.
در مورد این قولی هم که به معاویه نسبت داده می‌شود باز اگر بخواهید بحثتان علمی باشد باید خیلی عالمانه‌تر و دقیق‌تر وارد بحث شوید، مثلاً در این قول آمده است که معاویه اولین کسی بود که دستور داد دربهای خانه‌های مکه دو لنگه باشند، با فرض آنکه این دستور واقعاً از معاویه صادر شده باشد باز می‌توان این ایراد را به فرضیه‌ی شما وارد کرد که شاید تا آن موقع دربهای خانه‌های مکه یک‌لنگه بوده‌اند و معاویه دستور داد دو لنگه شوند. از مردی سؤال شد که درب خانه‌ی عایشه یک لنگه بود یا دو لنگه و اگر درست خاطرم باشد او هم گفت یک‌لنگه، پس شاید آن موقع دربها یک لنگه بودند و معاویه دستور داد که دو لنگه ساخته شوند. آیا می‌توانید ثابت کنید که تا پیش از دستور معاویه خانه‌ها دربهای یک‌لنگه‌ای هم نداشته‌اند؟
ویان;615761 نوشت:
استاد مطهري در كتاب مساله حجاب ص 170 در تفسير آيه 53 سوره احزاب مي نويسد: عربهاي مسلمان بي‌پروا وارد اتاقهاي پيامبر مي شدند. زنهاي پيامبر هم در خانه بودند. آيه نازل شد كه اولاً سرزده و بدون اجازه وارد خانه پيغمبر نشويد و ثانياً وقتي مي‌خواهيد چيزي از زنان پيامبر بگيريد از پشت پرده بخواهيد بدون اينكه داخل اتاق شويد. این نشان میدهد که اتاق زنان پیامبر در نداشته بلکه پرده داشته و خوب بعید است که دختر پیامبر از نظر مالی افضل از زنان پیامبر بوده باشد.

  • در تاريخ طبري آمده ص 838 آمده: "و چنان شد كه دريا كشتي اي را كه از آن يكي از بازرگانان رومي بود به جده انداخت كه درهم شكست و چوب آنرا بگرفتند و براي سقف كعبه آماده كردند و يك مرد قبطي در مكه بود كه نجاري مي دانست و مقدمه كار فراهم آمد"
  • (يعني در آن روزگار: كساني مانند يهوديان و اشراف قريش و كلاً كساني كه وضعيت مالي خوبي داشته اند و داخل خانه نيز لوازم قيمتي، خانه آنها در چوبي داشته ولي اكثر خانه ها بدون درب بوده است. حتي براي ساختن سقف كعبه چوب وجود نداشته است، و نجار هم قبطي بوده و عربها، نجار هم نداشته اند.
آیه‌ای که فرمودید که مؤمنین باید از زنان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از پشت پرده چیزی بخواهند شأن نزول مشخصی دارد که در آن پیامبر خدا با زنی ازدواج کردند و برای مسلمین سفره‌ی احسانی گشودند و دعوتشان کردند و ... پس این حکم صادر شد ... یعنی در آن زمان در درون خانه‌ی پیامبر خدا بخشی که مهمانان بودن از اندرونی با پرده جدا شده بود نه اینکه خانه به کل درب نداشته باشد.
ویان;615767 نوشت:
از ابتداي آيه تا انتها 9 مرتبه از كلمه بيت و بيوت استفاده شده ولي در موردي كه كلمه كليد آمده (مفاتحه) به جاي بيوت كلمه ملكتم آمده (که شما ملکتم را به خانه ترجمه کردید!!) در حالی که بیوت یعنی خانه و ملكتم را مي توان به چيزي كه مالك آن هستي معني كرد همچون صندوقچه.

حداکثرش این است که نه ما بتوانیم از این آیه درب قفل‌دار داشتن خانه‌های مکه را اثبات کنیم و نه شما بتوانید آنرا رد کنید. در این صورت باید به جمع‌آوری دلایل دیگر پرداخت و البته شواهدی وجود دارد که آن زمان خانه‌ها درب داشته باشند.
برخی را استاد و جناب ملاصدرا برایتان آوردند و البته دلایل بیشتری هم برای آن هست، مثل زمانی که به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گزارش دادند که فلان کس دارد در خانه‌اش زنا می‌کند، حضرت هم امیرمؤمنان علیه‌السلام را برای بررسی فرستادند، حضرت رفتند و درب زدند یا درب را خیلی کم باز کردند و با همان چند درجه باز شدن درب چون چیزی ندیدند سریع بازگشتند و گفتند چیزی ندیدم. (این مسأله نشان می‌دهد که چهاردیواری اختیاری تا زمانی جنبه‌ی فردی و شخصی دارد که اثر اجتماعی نداشته باشد و اگر فساد داخل خانه بخواهد خودش یا خبرش به بیرون درز کند باید مورد بررسی حاکم جامعه قرار بگیرد چون جنبه‌ی اجتماعی پیدا کرده است و دیگر شخصی نیست، اما در همین کار هم باید تا می‌شود حمل بر درستی اشخاص کرد و اخبار وارده را دروغ دانست، همین روایت جواز برخورد با پارتی‌ها و مهمانی‌های خاص را صادر می‌کند اگرچه حقیر در جایگاه استخراج احکام نیستم و مقلد مرجعم هستم و فقط قصد این بود که بگویم این روایات تنها چنبه‌ی تاریخی ندارند و جنبه‌های فقهی و اخلاقی و اصولی و غیره هم دارند و نباید راحت از کنارشان گذشت) دربی بوده که کمی باز شده است و بعد بسته شده است.
ویان;615767 نوشت:
از آن گذشته مردم براي جايي درب به همراه كليد مي گذارند (آن هم در 1400 پيش) كه شيء يا چيزي قيمتي در آن باشد نه اتاقك حضرت فاطمه كه به از جواهرات و چيزهاي قيمتي خالي بوده و زندگي زاهدانه اي داشته اند.

نفرمایید خواهر گرامی، این چه استدلالی است؟
هیچ چیزی هم که در خانه نباشد ناموس انسان که در خانه هست! مگر درب خانه‌ی شما تنها برای حفاظت اموالتان از دست دزدهاست؟
خانه‌ای که درب ندارد چرا دیوار داشته باشد اگر حکمت وجود درب فقط محافظت از اموال در مقابل دزدهاست؟
درب خانه چندین کارکرد دارد و یکی از آنها این است که درب خانه مانند یک فیلتر است که فقط افراد آشنا یا معتمد که کلید دارند را به داخل راه می‌دهد و برای آنها انگار که راه به داخل باز باشد حال آنکه برای سایر افراد مانند سایر دیوارهای خانه است که از آنها راه بازی به سمت داخل خانه نیست.
ویان;615799 نوشت:
این هم تاییدی بر پست قبلی من. درب یک قلعه را میتوان از جا کند اما درب یک اتاقک محقر را نمیتوان و باید آن را آتش زد؟ عمر که تنها نبوده کلی طرفدار داشته یعنی چندنفری هم نمیتوانسته اند درب را بشکنند؟

مطابق نقل‌های تاریخی هدف از آتش زدن درب خانه راه پیدا کردن به داخل خانه نبوده است، بلکه گروهی در خانه تحصن کرده بودند که در ابتدای کار شامل برخی صحابی هم می‌شده است و عمر گفت اگر افراد خودشان بیرون نیایند آنها را با خانه با هم می‌سوزاند، یا چیزی نزدیک به همین معنا، اینکه بعد در نیم سوخته را با ضرب باز می‌کند تا حضرت صدیقه سلام‌الله‌علیها پشت در بمانند لزوماً با نقشه‌ی قبلی نبوده است و کسی که عصبانی است تصمیماتش هم لحظه‌ای است و از مغز فرمان نمی‌برد، اگر درست خاطرم باشد ظاهرا آن شخص وقتی متوجه می‌شود که حضرت پشت درب هستند آن تصمیم را می‌گیرد و بر درب می‌کوبد تا با ضرب باز شده و به ایشان برخورد نماید. :geryeh: جزئیاتش را به خاطر ندارم ...
ویان;615810 نوشت:
هر کس هر نظری می خواهد داشته باشد وقتی با عقل و منطق جور در نیاید قابل قبول نیست. در ضمن از منابع شیعی یا مسیحی هم منبع بدهید خوبه. به قول امام علی فرقی نمیکند کی گفته. مهم این است که چی گفته

چه بهتر بود اگر می‌فرمودید که عقل و منطق شما این دلایل ارائه شده را نتوانسته بپذیرد تا اینکه بفرمایید هر کسی هر نظری بدهد شما مالک عقل سلیم و منطق محکم هستید و برای او بررسی می‌کنید که نظرش قابل قبول هست یا خیر.
ان شاء الله اگر آداب یک بحث علمی بخصوص جلوی کارشناسان محترم رعایت شود از کنار هم تعلم کردن بیش
تر استفاده می‌بریم :Gol:
در پناه خداوند باشید،
یا علی علیه‌السلام

پرسش:
حضرت علی (علیه السلام(، قاتل عمرو بن عبدود، قاتل مرحب خیبری، یکه تاز جنگ بدر و احد و حنین و نیز فاتح درب خیبر است. آیا امکان دارد چنین پهلوانی در دفاع از همسر خود با مهاجمین درگیر نشده و همسرش در جلو رویش به شهادت رسید؟

پاسخ:
پاسخ به این پرسش را با یک مثال شروع می کنیم
دو زن نوزادی را نزد حضرت علی (علیه السلام) آورده و هر کدام ادعایی مادری این نوزاد را داشتند. حضرت دستور داد تا کودک را از وسط نصف کرده و به هر کدام نیمی بدهند. عاطفه مادری باعث شد تا مادر واقعی بگوید، کودک از آن من نیست تا نوزاد زنده بماند ولو در دست نا مادری!!!
داستان سکوت حضرت علی (علیه السلام) و جریان غصب خلافت و شهادت همسر و فرزندشان نیز چنین است. دو نفر ادعای پدری نوزاد اسلام را داشتند. حضرت علی (علیه السلام) و ابوبکر. از طرفی پنج شمشیر قصد از بین بردن اصل اسلام را داشتند که اگر حضرت علی (علیه السلام) با ابوبکر و عمر درگیری می شد یکی از این شمشیرها کافی بود تا اسلام را برای همیشه از بین بردد. آن شمشیرها عبارت بودند از:
یک، منافقین داخل مدینه: پیش از هجرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بنا بود عبدالله بن ابی به عنوان پادشاه مدینه انتخاب شود. با هجرت، این آروزی وی و دوستانش از بین رفت.(1) از این گروه همواره به عنوان منافقین در قرآن یاد شده است. منافقین در کمین بودند تا در صورت اختلاف بین مسلمانان، اسلام را از بین ببرند تا به آروزی دیرینه خود برسند.
دو، باند طلقا: ابوسفیان و دار و دسته وی، بیش از 20 سال با پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبارزه کردند اما در سالهای آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله)به ظاهر اسلام آوردند اینان در صدد بودند تا در صورت اختلاف بین مسلمانان، دوباره پرچم شرک را بالا ببرند. لذا ابوسفیان با وجود سکوت حضرت علی (علیه السلام)، قصد تحریک ایشان را داشت تا در مقابل ابوبکر و عمر دست به اقدام عملی بزند و حتی پیشنهاد کرد که از حضرت در این جریان حمایت می کند اما از آنجا که حضرت علی (علیه السلام) از قصد وی اطلاع داشت دست رد به سینه اش زد.(2)
سه، پیامبران دروغین که نماینده پیامبر(صلی الله علیه وآله) در یمن را کشته بودند و به سوی مدینه پیشروی می کردند.(3)
چهار: مرتدین که پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله)از اسلام برگشتند و حتی در اوایل خلافت ابوبکر مدینه را محاصره نمود. عثمان نزد حضرت علی علیه السلام آمده و گفت اگر شمشیر به دستت نگیری و از مدینه حمایت نکنی مدینه سقوط خواهد کرد. (4) لذا برای اولین بار و اخرین بار حضرت علی (علیه السلام)در 25 سال خلفا شمشیر به دستش گرفت
پنج، امپراطوری روم: در جنگ موته، مسلمانان شکست خوردند و پیامبر(صلی الله علیه وآله) به قصد مبارزه با آنان به تبوک رفتند. در روزهای اخر عمر حضرت نیز، سپاهی را تحت فرماندهی اسامه بن زید به مقابله با آنان اعزام نمودند(5) پس خطر امپراطوری روم قوی بود.
در چنین شرایطی حضرت علی (علیه السلام)، همانند همان مادر واقعی مجبور به صبر بودند تا اصل اسلام بماند ولو اینکه خلافت از ایشان گرفته می شود، ولو اینکه همسرشان به شهادت می رسد. این اقدام حضرت علی (علیه السلام) به مراتب سخت تر از کشتن عمروبن عبدودها بود.

منابع:

1.ابن هشام،عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218) السيرة النبوية، ، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا ، ج1، ص584-585
2. یعقوبی، احمد بن ابى يعقوب ابن واضح(م بعد 292)، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش‏تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد بن ابراهیم آیتی، ج1، ص526
3. طبری، أبو جعفر محمد بن جرير(م 310)،تاريخ الأمم و الملوك ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387، ج3، ص229-236
4. بلاذری، أحمد بن يحيى بن جابر (م 279) انساب الأشراف، ، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417، ج1، ص587
5. ابن هشام، پیشین، ج2، ص642؛ طبری، پیشین، ج3، ص184.

موضوع قفل شده است