چرا امام حسین (ع) دعوت مردم کوفه را پذیرفتند؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا امام حسین (ع) دعوت مردم کوفه را پذیرفتند؟
سلام باتوجه به خصوصیات مردم کوفه درزمان حضرت علی چراامام حسین دعوت آنان راپذیرفت چرابه سمت یمن یا شهر دیگری هجرت نکردند؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد ممسوس
با سلام و احترام حرکت امام حسین به سوی شهر کوفه بر اساس محاسبات سیاسی و نظامی، امری حساب شده، صحیح و دقیق به نظر میرسید. اولا باید این نکته مد نظر قرار گیرد که معاویه در صدد بود برای فرزندش یزید از همه بیعت بگیرد. او توانست با تهدید و ارعاب و تطمیع از افراد بسیار زیادی برای ولایتعهدی فرزندش یزید بیعت بستاند. الا دو نفر امام حسین و عبدالله بن زبیر. او در روزهای اخر عمر نکبتش به فرزندش یزید تو صیه نمود از باب مصالحه با امام بیرون آید و تعرضی به آن حضرت نداشته باشد. اما یزید بر خلاف خواسته پدرش طی نامه ای از والی مدینه خواست از امام حسین بیعت گرفته شود و در صورت بروز مخالفت و عدم بیعت آن حضرت سر مبارکش جدا گشته و به شام ارسال گردد. پس تا اینجا مشخص شد که یزید دست از امام بر نخواهد داشت تا بیعت بستاند و البته امام هم کسی نبود که با یزید بیعت نماید. زیرا فرمود اگر بناست یزید حاکم جامعه اسلامی گردد علی الاسلام السلام باید فاتحه اسلام را خواند.  «انا لله‏ و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد و لقد سمعت جدي ‏رسول الله‏ «ص‏» يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان‏»(1)    يعني بر اسلام، سلام باد، بايد فاتحه اسلام را خواند و با اسلام خدا حافظي کرد، آنگاه که والي مسلمانان کسي همچون ‏يزيد باشد.از پيامبر خدا شنيدم که مي‏فرمود خلافت بر آل ابو سفيان حرام است. بنابراین نه امام حاضر بود با یزید بیعت نماید و نه یزید حاضر بود دست از امام بردارد اگرچه امام به شهر یا وادی دیگری برود.    ادامه دارد پی نوشت:
  1. سید ابن طاووس، لهوف، ص 11
من جواب سوال خود رانگرفتم چرابه سمت کوفه رفت بیشترتوضیح دهید
با سلام و احترام اکنون مناسب است که بررسی کنیم که چرا امام شهرهای دیگر را انتخاب نکرد در حالی که میتوانست به شهر های دیگر برود. در ان روه چند شهر از لحاظ استراتژی مورد اهمیت بود مانند مدینه، مکه، کوفه بصره شام و یمن. امام حسین مدینه را نمیتوانست برای ماندن یا خروج از مکه انتخاب نماید. زیرا در مدینه والی قرار بود از امام بیعت بگیرد و اگر امام بیعت نمیکرد حاکم مدینه امام را میکشت کما اینکه امام به همین علت مدینه را ترک کرده و راهی مکه شد. نکته مهم اینکه مردم مدینه عافیت طلب بودند و مرد میدان رزم و مبارزه نبودند همانطور که حضرت علی در این شهر به حکومت رسید اما مقر حکومت خود را از مدینه به سوی عراق و شهر کوفه انتقال داد. موید این مطلب جریان دفن بدن شریف امام حسن در مدینه است. وقتی بنی امیه مانع دفن بدن امام حسن شدند و نزاعی بین بنی هاشم و امویان شکل گرفت امام حسین برای یاری بنی هاشم از اصحاب و انصار یاری نخواست بلکه حلف الفضول را برای کمک خطاب قرار داد. با اینکه انصار در عقبه اولی و ثانی وعده یاری پیامبر و اهل بیت او را دادند اما انقدر در یاری کردن اهل بین سستی و کوتاهی نموده وبدند که امام حسین انان را برای مقابله با بنی امیه خطاب نمیکند و یاری نمیطلبد بلکه از حلف الفضول را صدا میزند جوانهایی که قبل از بعثت در مکه با هم هم قسم شدند نگذارند به کسی ظلم شود و حق مظلوم را از ظالم بستانند که پیامبر هم جزو انها بود و بدان افتخار میکرد. پس مردم مدینه در صورتی که امام در همان شهر دست به قیام میزد او را یاری نمیکردند. اگر انها مرد عمل بودند نباید میگذاشتند که امام از مدینه به مکه برود بلکه تمام قد در برابر امویان میاستادند و از امام دفاع میکردند در حالی که چنین نشد. حتی امام در نامه ای که به مردم مدینه از جمله محمد حنفیه نوشت از انان برای قیام دعوت نمود اما پاسخی دریافت نکرد. پس ماندن در مدینه برای امام حسین نه صلاح بود نه امیداور کننده بود. لاجرم باید مدینه را ترک میکرد.   
اما چرا امام شهر مکه را برای ماندن انتخاب نکرد و راهی کوفه شد؟ امام در وهله اول که در مدینه جان ایشان در خطر بود باید مکانی را پیدا میکرد تا امنیت داشته باشد بهترین مکان مکه بود هم حرم امن الهی بود هم ایام حج نزدیک بود و امام میتوانست روشنگری نموده و مردم را بر علیه حکومت یزید بشوراند و هم به مدینه نزدیکتر بود. امام چرا امام قیام خود را از مکه اغاز نکرد و در همان جا نماند و راهی کوفه شد؟ چند علت دارد اولا در همان مکه به دنبال ترور امام بودند و جندنفر به قصد همین کار عازم این ماموریت شده بودند لذا امام فرمود از مکه خارج میشوم تا خون من در انجا نریزد و حرمت خانه خدا شکسته نشود. از طرفی شهر مکه و اطراف ان از حضرت علی و فرزندانش دل خوشی نداشتند زیرا اجداد انها توسط حضرت علی در جنگهای بین مسلمانان با مشرکین به دست حضرت علی کشته شده بودند لذا در یاری امام حسین شرکت نمیکردند. حتی برخی از بزرگان مکه علاوه بر این که امام را یاری نمیدادند دیگران را از نصرت امام مایوس مینمودند. نمونه بارز ان عدم همراهی مردم مکه امام را در سفر به کوفه بود. امام به بصره هم نمیتوانست برود زیرا حاکم بصره عبیدالله ابن زیاد بود و او قطعا مانع حضور امام در این شهر میشد. دوم اینکه بصره غالبا شهر سنی نشین یا عثمانی مذهب بود و امام را در قیام همراهی نمیکرد ضمن اینکه امام نامه ای به بصریان نوشت و انها را به قیام دعوت کرد اما جز افراد بسیار اندک پاسخی بدان داده نشد. بنابر این حرکت امام به سمت بصره هم ثمره ای نداشت.  
به شام ویمن اشاره نکردید
شهر دیگر شام بود مسلم است که شام مهد امویان بود محل حکومت یزید واگر امام به این شهر میرفت با پای خود به دام رفته بود. اما یمن چرا امام این شهر را انتخاب نکرد ؟ زیرا یمن به مدینه یا مکه دور بود و مردم این شهر از امام دعوت نکرده بودند. از طرفی مشخص نبود که چقدر شیعه در یاری امام در این شهر وجود دارد و چند نفر از آنان حضرت را یاری میکنند. بنابر این نه یمن نه مدینه نه بصره نه شام و نه مکه هچ کدام برای قیام امام مناسب نبود. تنها جایی که برای امام باقی میماند شهر کوفه در عراق بود. اکنون باید به این سوال پاسخ داد که چرا امام حسین شهر کوفه را برای قیام انتخاب نمود.   اولا شهر کوفه شهر نظامی بود و امام حسین بر نیروی های نظامی این شهر میتوانست حساب کند خصوا که در زمان حضرت علی در جمل و صفین و نهروان حضرت را یاری داده بودند. دوما شهری بود که نسبت به شهر های دیگر شیعیان بیشتری در ان وجود داشتند و انها پیرو اهل بیت بودند لذا برای امام تشکیل حکومت در این شهر اسانتر بود تا شهرهای دیگر. سوما مردم کوفه انگیزه برای استقرار حکومت در شهر خود را داشتند زیرا بعد از صلح امام حسن و انتقال حکومت از کوفه به شام دیگر کوفه ان موقعیت اجتماعی و سیاسی را از دست داد لذا اگر امام حسین به این شهر برود این موقعیت دوباره زنده خواهد شد. رابعا در مدت زمانی که امام در مکه به سر میبرد مردم کوفه نامه های فراوانی برای امام نوشته و ایشان را به شهر کوفه برای حکومت و رهبری دعوت نمودند امام هم برای تایید حرف انان مسلم بن عقیل را به این شهر فرستاد تا صحت سخن انان مشخص گردد مسلم در طول 35 روز توانست 18 هزار نفر را به بیعت با امام فرابخواند پس از ان به امام نامه نوشت که کوفه اماده یاری شماست و امام پس از اینکه نامه مسلم را دریافت نمود به سمت این شهر راه افتاد. پنجم اینکه کوفه والی و کارگزاری مانند عبیدالله که دشمن اهل بیت بود نداشت و عدم حضور چنین مزاحمی برای امام حسین زمینه حکومت را فراهم میکرد. ششم اینکه کوفه با حکومت بنی امیه میانه خوبی نداشت و با ان دشمنی داشت و این انگیزه ای بود برای دعوت از امام و لذا امام هم در تشکیل حکومت در این شهر با مشکلی مواجه نبود. هفتم اینکه موقعیت جغرافیایی شهر کوفه برای امام مناسب بود. این شهر در مرکز جهان اسلام قرار داشت و برای سیطره بر قلمرو جهان اسلام موقعیت مناسبی داشت. به هر حال این دلائل باعث شد امام شهر های دیگر جامعه اسلامی را رها کره و طبق دعوت مردم کوفه و تشیع کوفیان این شهر را انتخاب کرده و راهی کوفه شود
1-این حرف شما نادرست است که عبید الله والی کوفه نبود2-باتوجه به علم امام به خیانت مردم کوفه حرکت ایشان چه معنایی داشت3-وقتی قرار شد سرامام ازتن جدا شودآیاازاول بهترنبود حاکم مدینه سر امام رامی برید
با سلام و احترام اگر عبیدالله والی کوفه بود که دیگر مسلم بن عقیل مشکلی نداشت و تنها نمیماند و به شهادت نمیرسید و حتی امام هم وارد کوفه میگشت بدون انکه واقعه کربلا اتفاق افتد. در ان زمان عبیدالله والی بصره بود که یزید به او دستور داد وارد کوفه شود و نعمان بن بشیر از حکومت کوفه خلع گردید. و کلا ابن زیاد او ضاع شهر کوفه را دگرگون نمود. در مورد علم امام به خیانت مردم کوفه باید عرض کنم امام مامور بود این وظیفه الهی را انجام دهد. طبق برخی از احادیث امام برای این ماموریت انتخاب شده بود. حدیث ان الله شاء ان یراک قتیلا در همین باب است همچنین ان الله شاء ان یراهن سبایا در همین موضوع است. از طرفی بنا نیست امام به علم غیب خود عمل کند زیرا عمل به علم غیب خلاف حکمت الهی است. البته برخی قائل به علم امام به کلیت شهادت هستند و معتقدند امام به جرئیات شهادت خویش علم نداشتند البته اگر بخواهند بدانند خدا علم به ان جزئی را در اختیار آنها قرار میدهد. امام میخواهد حوادث عاشورا سیر طبیعی و عادی و ظاهری و معمولی خودش را طی کند نه اینکه دست به دامن امور غیبی و ماورایی شود. مگر فرشتگان و جنیان حاضر به یاری امام در جنگ نشدند اتفاقا اگر میامدند هم امام پیروز میشد اما امام کمک انان را نپذیرفت و نخواست حادثه عاشورا به امر غیر طبیعی خاتمه یابد ولو در این جنگ شکست بخورد و پیروز نگردد. لذا عاشورا ماندگار تر شد اگر از امور غیبی و ماورایی استفاده میکرد همه میگفتند امام کاری نکرده ملائک و اجنه او را یاری دادند اما جاودانگی عاشورا به طبیعی و ظاهری بودن ان است. ضمن اینکه انچه را که در علم خدا واقع شده و به عنوان قضا و قدر حتمی برای کسی حتی امام رخ دهد قابل تغیرر نخواهد بود. یعنی اگر به علم قضا و قدر حتمی الهی بنا بود امام به شهادت برسد از امر قابل تغییر نیست اما قضا و قدر غیر جتمی تغییر پذیر است. اما سوال سوم شما اگر امام در همان مدینه به شهادت میرسید قیام او حادثه او حماسه و شجاعت و سیاست او عالم گیر نمیشد جاودانه نمیشد. هر کدام از فرزندان و یاران امام عاشورایی را رقم زدند اگر در مدینه امام کشته میشد خبری از حماسه فرزندان یارانش نبود. خبری از حماسه جاودانه حضرت زینب و رقیه و زنان اسیر نبود. شهادت امام در مدینه جاودانگی خود را از دست میداد دیگر خبری از زهیر و بریر حبیب و خیلی های دیگر نبود. از طرفی حکومت یزید امام را یک فرد شورشی معرفی یکرد که در مدینه شورش کرده و به شهادت رسیده است. اگر شهادت امام در مدینه رخ میداد نامی از حماسه حسینی باقی نمیماند جامعه اسلام تکان نمیخورد بنی امیه و امویان رسوا نمیشدند دین اسلام احیا و زنده و جاوید باقی نمیماند ووووو پس شهادت امام در کربلا شاخص  شد     
چرابعدشهادت مسلم ورسیدن خبربه امام برنگشت 
مردم ازامویان شناخت داشتند ولی مانند حسین بن علی قیام نمی کردند باتوجه به اینکه گفت برای اسلام باید فاتحه خواند این کاررانکردوقیام کرد
با سلام و احترام اما اینکه چرا امام حسین بعد از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل به مدینه بازنگشت در منزل زباله یا ثعلبیه خبر شهادت مسلم بنعقیل به امام رسید امام بسیار ناراحت شد طبیعتا امام باید با اصحاب و یاران خود برای ادامه راه صحبت میکرد یا انان را از ادامه مسیر منصرف میساخت وقتی خبر شهادت مسلم به امام رسید به یاران خویش فرمود اگر میخواهید به مدینه باز گردیم خصوصا که نه مزاحمی داشتند نه دشمن در ان حوالی بود و نه مانعی برای بازگشت اما وقتی امام این سخن را مطرح نمود برادارن مسلم که در سپاه حضرت بودند خواهان انتقام خون برادرشان مسلم شدند و حاضر نشدند برگردند و اتفاقا بر رفتن به سمت کوفه اصرار ورزیدند چون هم انگیزه انتقام برادر خود را داشتند و هم اینکه انگیزه یاری امام را از طرفی یاران حضرت خطاب به امام گفتند حساب شما با مسلم فرق میکند اگر شما به گوفه بروید مردم از شما پیروی کرده و یاریتان میکنند و اوضاع کوفه عوض خواهد شد. زمانی که امام دیدند یارانش تصمیم بر دامه سفر دارند و انگیزه راوانیدر انان وجود دارد به راه خود ادامه دادند و به مدینه باز نگشتند.
اما اینکه چرا مردم قیام نکردند طبیعتا هر قیامی یک رهبر سیاسی و معنوی و فرمانده رزمی و کار ازموده نیاز دارد. هر قیامی به شخصیتی نیاز دارد که بتواند رهبری مردم را در نبرد به دست بگیرد چه کسی بهتر از امام که هم مقام معنوی و هم سیاسی دارد فرزند خلیفه مسلمین حضرت علی است. ابته باید قیام مقدماتش فراهم شود بدون برنامه و نقشه نمیتوان دست به تحرکات سیاسی زد از این رو باید زمان ان فراهم میشد.   نکته دیگر اینکه ان شناختی که شما میگویید مردم از امویان داشتند به صورتی نبود که شناخت عمیقی باشد زیرا در جهت پیوری از امام باید ان را نشان میدادند که اینگونه نشد. منظور امام از اینکه باید فاتحه اسلام را خواند یعنی اینکه باید با او مخالفت کرد باید با او مبارزه کرد زیرا یزید چیزی از اسلام را باقی نگذاشته است لذا امام قیام را علیه یزید انتخاب نمود تا اسلام باقی بماند و زحمات پیامبر و پدرش حضرت علی و برادرش امام مجتبی از بین نرود. 
چراامام سجاد قیام راادامه نداد چرا کشتگان واقعه حره وقیام توابین راشهید ندانست ودرخطبه خود به تجربه کربلا وزمان امام حسن وامام علی اشاره شده است وازآن نتیجه گرفت که یارانی مانند مردم کوفه نمی خواهدآیا امام حسین نمی توانست اینطور نتیجه گیری کند
سلام درادامه فرمایشات استاد، حضرت آقا در کتاب فوق‌العاده ی انسان ۲۵۰ ساله، به طور کامل به این سوالات پاسخ داده اند.   ایشان می فرمایند، (لپ کلام را میگویم) دلیل اینکه امام حسین(ع)، بعد از شهادت حضرت مسلم برنگشتند، این بود که هدفشان، چیزی ماورای تشکیل حکومت بود. اگر امام، صرفا به خاطر تشکیل حکومت عازم شده بودند، قاعدتا تا جایی پیش می رفتند که امکانش را داشت، اما میبینم که اینطور نشد. پس باید بگوییم که هدف امام یک چیز والاتری بود به نام: برگرداندن امت اسلامی به راه صحیح. حالا این هدف، طبیعتا دو خروجی دارد: یا منتهی به حکومت میشود یا شهادت.
جناب ممسوس چراامام سجاد قیام راادامه نداد چرا کشتگان واقعه حره وقیام توابین راشهید ندانست ودرخطبه خود به تجربه کربلا وزمان امام حسن وامام علی اشاره شده است وازآن نتیجه گرفت که یارانی مانند مردم کوفه نمی خواهدآیا امام حسین نمی توانست اینطور نتیجه گیری کند
آیا داستان ارینب در حوادث کربلا نقش داشته است؟ مطلب دوم اینکه ایا علت حرکت امام حسین برای خلافت و حکومت نبود؟
در بیشتر منابع میخوانیم که امام حسین تا صبح عاشورا آب داشته.پس چرا خیلیا ازین جهل مردم سو استفاده کرده و میگن اونها تا چند روز آب نداشتن؟
ایا یزید برای امام حسین سه روز عزای عمومی گرفت"؟
سلام جناب mrh65 حقیر نظر خودم رو جدا از کارشناس محترم عرض میکنم، امیدوارم درست باشه. سوال اولتون در همین انجمن پاسخ داده شده است. گذشته از اشکالات متعدد تاریخی و اینکه در هیچ یک از سخنان حضرت به این ماجرا اشاره ای نشده، خلاصه وار عرض میکنم: اگه همچنین ماجرایی هم رخ داده باشه، اصلا به معنای دوئل عشقی (!!) بین حضرت و یزید ملعون نیست، بلکه به معنای شرافت و جوانمردی امام حسینه که نذاشته همچنین خیانتی رخ بده.  سوال دوم:  صرفا حکومت نه، علت یا هدف قیام حضرت این بوده است: امر به معروف و نهی از منکر و‌ اصلاح در امت پیامبر (ص).‌‌ این هدف،‌ طبیعتا دو نتیجه باید داشته باشه؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر ‌‌‌‌ و اصلاح در جامعه ی آن روز، طبیعتا در دو حالت اتفاق می افتاده: یا حضرت به حکومت عراق می رسیدند که موفقیت بزرگی بوده؛ یا اینکه به شهادت می رسیدند که رسیدند و چجور هم رسیدند... . شهادت امام و اهل بیت و یارانش با آن وضع فجیع و البته حماسه وار، تاثیر خودش رو گذاشت.    
سوال سوم: تا قبل از روز هفتم، امام به آب دسترسی داشته اما پس از آن تا زمان شهادت حضرت، دسترسی ایشان به آب ممنوع شد. البته گفته میشود که در همان چند روز ممنوعیت آب، حضرت عباس و حدودا سی تا سوار، به فرات حمله میکنند و موفق به پر کردن مشک هایشان می شوند. در روز عاشوراست که ماجرای عطش و تشنگی آغاز می‌شود. این لینک را بخوانید:  https://hawzah.net/fa/Article/View/77251/کیفیت-تشنگی-در-کربلا-چگونه-بوده-است
با سلام و احترام اینکه چرا امام سجاد قیام را ادامه نداد امام سجاد در شرایطی قرار نداشت که قیام سیدالشهدا را ادامه دهد زیرا نه دیگر یار و یاوری باقی مانده بود که امام به کمک انان قیام کند و نه این قیام ثمره ای در برداشت بلکه باید قیام امام حسین زنده نگه داشته میشد و دستاورد ان حفظ میشد که اتفاقا امام سجاد همه تلاش و سعی خود را در این راه بست که نهضت اباعبدالله خاموش نگشته و زنده و جاوید بماند و در این امر علاوه بر امام سجاد اهل بیت دیگر و امامان دیگر بسیار موفق عمل نمودند. شرایط امام سجاد بسیار بحرانی و پیچیده بود به گونه ای که فرمود در مکه و مدینه 20 نفر نیستند که مرا دوست داشته باشند. با این اوصاف امام چگونه قیام کند یا قیام امام حسین را ادامه دهد. امام حفظ دین و اسلام و تشیع را در قالب تقیه با بیان دعا و ادعیه به پیش بردند. اگر امام میتوانست قیام کند در قیام حره در مدینه شرکت میکرد خصوصا که انگیزه برای انتقام از بنی امیه داشت اما چون ان قیام الهی نبود و ثمره ای نداشت و نیت درستی در پس ان واقع نشده بود نه تنها امام در ان شرکت نکرد بلکه به مروان و همسر او پناه داد. البته نه اینکه امام مخالف قیام باشد بلکه زمانه و شرایط و موقعیت ان فراهم نبود. چرا کشته های قیام حره و توابین را شهید ندانست؟ اولا که بنا نیست امام در باره هر قیامی اعلام موضع کند و نظر بدهد چون همانگونه که شرکت امام در قیامی که ثمره ندارد بازتاب سیاسی خوبی برای امام ندارد اعلام شهید بودن یا نبودن انها در قیامها هم برای امام مئونه دارد. اما در باره قیام حره که اصل قیام روی نیت خدایی و الهی نبوده است برخی رهبری قیام را عبدالله بن زبیر دانستند که او سنگ خود را برای حکومت کردن به سینه میزد برخی هم رهبری قیام را بر عهده عبدالله بن حنظله میدانند که او هم نیت الهی و خدایی و اینکه حکومت را به اهلش بازگرداند نداشت. پس معنی ندارد امام کشته های این قیام را شهید بخواند. در مورد قیام توابین اگر چه انها توبه کرده بودند از اینکه چرا امام را یاری نکردند و حتی اگر پیروز میشدند حکومت را به اهل ان باز میگردانند اما ینکه امام انها را شهید نخوانده باشد در منابع نیست همانطور که شهید خواندنشان در منابع از امام سجاد نیست و اصلا لزومی ندارد که امام چنین موضعی را بگیرد زیرا شرایط سیاسی رای ان حضرت سخت و دشوار بود و شاید اظهار نظر در این باره تبعات منفی برای ان حضرت به دنبال داشته باشد.      شما گفتید درخطبه خود به تجربه کربلا وزمان امام حسن وامام علی اشاره شده است وازآن نتیجه گرفت که یارانی مانند مردم کوفه نمی خواهدآیا امام حسین نمی توانست اینطور نتیجه گیری کند اما پاسخ قسمت اخر سوال شما اینگونه که شما گفتید باید بگوییم امامحسین مانند امام سجاد به امور و تحولات سیاسی کوفه واقف نبوده است یا بگوییم امام سجاد شناخت برتری نسبت به پدرشان در شناخت مردم کوفه داشتند. خیر اینگونه نیست که شما تصور میکنید پاسخ شما به فلسفه قیام سیدالشهدا باز میگردد توصیه میکنم اهداف قیام سیدالشهدا را مطالعه و بررسی کنید زیار پاسخ به این بخش از سوال شما مجال این گفتار نیست
آیا داستان ارینب در حوادث کربلا نقش داشته است؟ مطلب دوم اینکه ایا علت حرکت امام حسین برای خلافت و حکومت نبود؟ داستان ارینب یک موضوع ساختگی، کذب و دروغی بیش نیست. اگر داستان را خوانده باشد از چند اشکال اساسی رنج میبرد اولا این داستان ب صورت یک رمان عشقی و عاطفی فقط از ابن قتیبه دینوری نقل شده است و منابع دیگر تاریخی اشاره ای به این داستان نکردند در حالی که ابن قتیبه معاصران مختلفی در عرصه تالیف کتب تاریخی داشته است. دوما این مطلب در منابع شیعی نیست. سوما ابودرداء که به عنوان خواستگار ارینب مامور میشود در زمان عثمان از دنیا رفته است یعنی تا سال 35 در حالی که این قصه مربوط به پس از این دوره است. چهارما اینکه در این گزارش امده است که امام حسین ارینب را سه طلاقه نمود د حالی که در شیعه و مذهب اهل بیت سه طلاقه فی المجلس وجود ندارد و این حکم در بین اهل سنت رایج است. اما در مورد بخش دوم سوال برخی بر این عقیده هستند که امام به قصد تشکیل حکومت راهی کوفه شد. دلائل متعددی از لحاظ تاریخی بر این امر وجود دارد حصوصا دعوت مردم کوفه از امام برای رهبری انان یکی از سئونات آن حکومت و راهبردهای سیاسی است.   امام حکومت یزید را به رسمیت نمی­شناخت و حاضر نبود با یزید بیعت نماید، لذا به دنبال تشکیل حکومت بود. امام بارها از حقانیت خویش، برای به دست آوردن حکومت سخن گفته بود. این سخنان در قالب روایات یا نامه­ها، بیان گردیده که قصد امام برای تشکیل حکومت را تقویت می­نماید. امام فرمود: « مثلی لایُبایع لمِثلِه ولکن نُصبِحُ و تُصبِحُونَ ایُّنا اَحقُّ بالخِلافَةِ و البَیعَه»(1) کسی چون من با کسی چون او بیعت نمی­کند پس ما انتظار می­کشیم و شما هم انتظار کشید تا بنگریم کدام یک به خلافت و بیعت سزاوارتریم. امام فرمود: «لقد سمعت جدي ‏رسول الله‏، يقول الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان‏»(2) همچنین در نامه­ای که امام به بزرگان بصره نوشت خود را شایسته حکومت دانست. امام فرمود: « فان الله اصطفی محمدا علی خلقه و کنا اهله و اولیاءه و ورثته و احق الناس بمقامه فی الناس فاستأثر علینا قومنا بذلک... و نحن نعلم انا احق بذلک الحق المستحق علینا ممن تولاه و قد بعثت ... رسولی الیکم بهذالکتاب و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنة نبیه فان السنة قد امیتت و ان البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد»(3) «.. خداوند محمد را از میان مخلوقات خویش برگزید و ما خانواده، اولیاء، اوصیاء و وارثان وی هستیم و شایسته­ترین افراد به مقام او در میان مردم، اما قوم ما این مقام را به خود اختصاص دادند. ما می­دانیم بدین مقام، سزاوارتر از کسانی هستیم که متولی آن شده­اند. اکنون فرستاده خود را با این نامه به سوی شما، روانه می­کنم و شما را به به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می­خوانم. اکنون سنت نابود و بدعت احیاء شده است. اگر گفتارم را بشنوید و فرمانم را پیروی نمایید، شما را به راه رشد هدایت می­کنم.     در جای دیگر امام تصریح به شایستگی خویش جهت فرمانروایی می­کند. « اما بعد، ايها الناس، فإنكم ان تتقوا و تعرفوا الحق لأهله يكن ارضى لله، و نحن اهل البيت اولى بولاية هذا الأمر عليكم من هؤلاء المدعين ما ليس لهم»(4) ای مردم اگر تقوا پیشه کنید و حق را برای اهل آن بشناسید، خداوند هم از شما راضی است و ما اهل بیت سزاواریم به فرمانروایی بر شما از آن کسانی که چنین ادعایی می­کنند که برای آنها نیست. همچنین از سخنانی که بین مسلم بن عقیل و ابن زیاد در کوفه رد و بدل شد چنین برداشت می­شود که امام قصد حکومت داشته است نه شهادت، زمانی که مسلم بن عقیل به ابن زیاد گفت: « ما به خلافت سزاوارتریم از معاویه و پسرش و خانواده زیاد»(5) در نقل دیگری که جدال بین حضرت مسلم و ابن زیاد واقع شده بود طبری می­نویسد : « لكن اهل المصر زعموا ان اباك قتل خيارهم، و سفك دماءهم، و عمل فيهم اعمال كسرى و قيصر، فاتيناهم لنأمر بالعدل و ندعو الى حكم الكتاب» حضرت مسلم خطاب به ابن زیاد گفت : مردم شهر مصر بر این باورند که پدر پدران و اجداد انا را کشت و خون انها را به زمین ریخت و مانند کسری و قیصر حکومت نمود اما ما آمدیم تا به عدالت و حکم قرآن فرمان رانده و مردم را بخوانیم.(6) موید دیگری که بر حکومت دلالت می­کند این عبارت است: « فقال ابن زياد لعنه الله أ تظن أن لك من الأمر شيئا؟ فقال مسلم بن عقيل: لا و الله ما هو الظن و لكنه اليقين.» ابن زیاد خطاب به حضرت مسلم گفت: آیا تو گمان می­بری که از حکومت سهمی داری؟ حضرت مسلم در پاسخ گفت گمان ندارم بلکه یقین دارم.(7) در نامه دیگری که امام به کوفیان می­نویسد از عمل به قرآن و عدالت و دین حق سخن می­گوید. امام فرمود : « ... مَقالَهِ جُلِكُم: انه ليس علينا امام، فاقبل لعل الله ان يجمعنا بك على الهدى و الحق و قد بعثت إليكم أخي و ابن عمى و ثقتي من اهل بيتى، و امرته ان يكتب الى بحالكم و امركم و رأيكم، فان كتب الى انه قد اجمع راى ملئكم و ذوى الفضل و الحجى منكم على مثل ما قدمت على به رسلكم، و قرات في كتبكم، اقدم عليكم وشيكا ان شاء الله، فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب، و الأخذ بالقسط، و الدائن بالحق، و الحابس نفسه على ذات الله و السلام.»(8) سخن شما این بود که ما امام و پیشوایی نداریم و به سوی ما بیا، باشد که خداوند به وسیله تو ما را هدایت نموده و به دور حق جمع نماید. .... به جان خودم قسم، پیشوا نیست مگر کسی که به قرآن فرمان براند و عدالت را بر پا دارد و دین حق را دینداری نماید و خود را در آن چیزی که مربوط به خداوند است حفظ نماید. از مجموع سخنان امام حسین و مسلم بن عقیل، چنین برداشت می­شود که امام به دنبال حکومت بود پی نوشت: 1. ابن نماحلی، مثیرالاحزان، ص 24 2. خوارزمی، مقتل الحسین ج 1 ص 268 3. تاریخ طبری، ج 5 ص 357 4. تاریخ طبری، ج 5 ص 402 5. ابن اعثم، الفتوح، ج 5 ص 65 6. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8 ص 156 7. ابن اعثم، الفتوح، ج 5 ص 56 8. تاریخ طبری،ج 5 ص 353
در بیشتر منابع میخوانیم که امام حسین تا صبح عاشورا آب داشته.پس چرا خیلیا ازین جهل مردم سو استفاده کرده و میگن اونها تا چند روز آب نداشتن؟ اولا اب در روز 7 محرم بر امام و یاران و اهل بیتش بسته شد دوما در دو مرحله با سختی و جنگ و نبرد اب اوردند حتی در شب عاشورا اما این اب برای روز عاشورا کفایت نمیکرد و تشنگی امام اهل بیت و یارانش در همان روز عاشورا هم سخت سنگین و غیر قابل تحمل بود. 
ایا یزید برای امام حسین سه روز عزای عمومی گرفت"؟   خیر این مطلب صحت ندارد
من فکرمی کنم چون بعدازعاشوراچون یزید بیعت امام سجادراطلب نکرد اوهم قیام نکرد درست است؟
من فکرمی کنم چون بعدازعاشوراچون یزید بیعت امام سجادراطلب نکرد اوهم قیام نکرد درست است؟   همانگونه که عرض شد زمینه این امر فراهم نبود 
باتوجه به امتناع ولید بن عقبه چرااز ابتدا امام حسین درمدینه منتظر نشد تا سپاهیان یزید درمدینه به اوحمله کنند؟
باتوجه به امتناع ولید بن عقبه چرااز ابتدا امام حسین درمدینه منتظر نشد تا سپاهیان یزید درمدینه به اوحمله کنند؟   با سلام و احترام عقل حکم میکند که انسانی که جنش در خطر است به جای امنی سفر کند لذا امام که حاضر به بیعت با یزید نبود خود را به راحتی به کشتن دهد و اسیر شود لذا راهی محل امنی مانند مکه شد. ضمن اینکه اگر بناست امام قیام کند باید قیامی را رقم زند که تاثیر گذار باشد قیام در مدینه پاسخگوی نیاز تحول سیاسی شیعه نبود. بهترین کار همان اقدام امام بود که از مدینه راهی مکه محل امن شد.
طبق نقل تاریخ مسعودی یزید بعداز واقعه عاشورا ازمردم مدینه به جزءعلی بن الحسین بعیت گرفت وآنان که عدم اطاعت کردند راگردن زد.درمجموع ضمن اعلام بی سوادی جناب ممسوس وعدم اقناع ازجانب بنده باید عرض کنم که این حرکت صرفا یک مقطعی ازتاریخ بود وزنده ماندن آن معنا ندارد.امام حسین هم مانند یزید می خواست مردم رابه کشتن دهد.باید این قدر درک امام می رسید که تاریخ مصرف اسلام تمام شده بود وبیعت می کرد نه جان خودرابه خطر می انداخت نه قیام می کرد
ایا در منابع معتبر داریم که عزای یزید برای امام حسین را زیر سوال ببرد؟
عزای امام حسین در برخی از منابع توسط یزید بیان شده است
جمع بندی پرسش: با توجه به خصوصیت مردم کوفه در زمان حضرت علی(علیه السلام) چرا امام حسین (علیه السلام) دعوت آنان را پذیرفت و به سمت یمن یا شهر دیگری هجرت نکرد؟ پاسخ: حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی شهر کوفه بر اساس محاسبات سیاسی و نظامی، امری حساب شده، صحیح و دقیق به نظر میرسید. اکنون مناسب است که بررسی کنیم که چرا امام شهرهای دیگر را انتخاب نکرد در حالی که           می­توانست به شهرهای دیگر برود. در آن روزگار چند شهر از لحاظ استراتژی مورد اهمیت بود مانند: مدینه، مکه، کوفه، بصره، شام و یمن. امام حسین (علیه السلام) مدینه را نمی­توانست برای ماندن انتخاب نماید. زیرا والی مدینه خواهان بیعت امام با یزید بود و در صورت عدم بیعت امام، طبق دستور یزید باید امام را می­کشت. به همین علت امام مدینه را ترک کرده و راهی مکه شد. نکته مهم اینکه مردم مدینه عافیت طلب بودند و مرد میدان رزم و مبارزه نبودند همانطور که حضرت علی (علیه السلام) در این شهر به حکومت رسید اما مقر حکومت خود را از مدینه به سوی عراق و شهر کوفه انتقال داد. موید این مطلب جریان دفن بدن شریف امام حسن (علیه السلام) در مدینه است. وقتی بنی امیه مانع دفن بدن امام حسن (علیه السلام) شدند و نزاعی بین بنی هاشم و امویان شکل گرفت؛ امام حسین (علیه السلام) برای یاری بنی هاشم از اصحاب و انصار یاری نخواست بلکه حلف الفضول را برای کمک خطاب قرار داد.(1) با اینکه انصار در عقبه ثانی وعده یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم اسلام) او را دادند(2) اما آنقدر در یاری کردن اهل بیت (علیهم السلام) سستی و کوتاهی نموده بودند که امام حسین (علیه السلام) آنان را برای مقابله با بنی امیه به یاری نطلبید. پس مردم مدینه در صورتی که امام در همان شهر، دست به قیام میزد او را یاری نمیکردند. اگر آنها مرد عمل بودند باید از امام در برابر حاکم مدینه دفاع میکردند تا امام راهی مکه نگردد. در حالی که چنین نشد. حتی امام در نامه ای که به مردم مدینه از جمله محمد حنفیه نوشت از آنان برای قیام دعوت نمود اما پاسخی دریافت نکرد.(3) در نتیجه ماندن امام در مدینه ثمری نداشت. لاجرم باید مدینه را ترک میکرد.   اما چرا امام شهر مکه را برای ماندن انتخاب نکرد و راهی کوفه شد؟ امام در وهله اول که در مدینه جانش در خطر بود باید مکانی را انتخاب میکرد تا در امان باشد. بهترین مکان مکه بود زیرا حرم امن الهی است و ایام حج نزدیک بود و امام می­توانست روشنگری نموده و مردم را علیه حکومت یزید بشوراند ضمن اینکه مکه به مدینه نزدیکتر بود. چرا امام قیام خود را از مکه آغاز نکرد و در همان جا نماند و راهی کوفه شد؟ چند علت دارد اولا در همان مکه به دنبال ترور امام بودند و چند نفر به قصد همین کار عازم این ماموریت شده بودند لذا امام فرمود از مکه خارج میشوم تا خون من در آن نریزد و حرمت خانه خدا شکسته نشود.(4) از طرفی شهر مکه و اطراف آن از حضرت علی (علیه السلام) و فرزندانش دل خوشی نداشتند زیرا اجداد آنها توسط حضرت علی (علیه السلام) در جنگهای بین مسلمانان با مشرکین به دست حضرت علی (علیه السلام) کشته شده بودند لذا در یاری امام حسین (علیه السلام) شرکت نمیکردند. نمونه بارز آن عدم همراهی مردم مکه امام را در سفر به کوفه بود. امام به بصره هم نمیتوانست برود زیرا حاکم بصره عبیدالله ابن زیاد بود و او قطعا مانع حضور امام در این شهر میشد. دوم اینکه بصره غالبا شهر سنی نشین یا عثمانی مذهب بود و امام را در قیام همراهی نمیکرد(5) ضمن اینکه امام نامه ای به بصریان نوشت و آنها را به قیام دعوت کرد اما جز افراد بسیار اندک پاسخی بدان داده نشد.(6) بنابر این حرکت امام به سمت بصره هم ثمره ­ای نداشت.  شهر دیگر شام بود مسلم است که شام مهد امویان و محل حکومت یزید است و اگر امام به این شهر میرفت با پای خود به دام رفته بود. اما یمن چرا امام این شهر را انتخاب نکرد ؟ زیرا یمن به مدینه یا مکه دور بود و مردم این شهر از امام دعوت نکرده بودند. از طرفی مشخص نبود که چه تعداد شیعه در یاری امام در این شهر وجود دارد و چند نفر از آنان حضرت را یاری میکنند. بنابراین یمن، مدینه، بصره، شام و مکه برای قیام امام مناسب نبود. تنها جایی که برای امام باقی میماند شهر کوفه در عراق بود. اکنون باید به این سوال پاسخ داد که چرا امام حسین (علیه السلام) شهر کوفه را برای قیام انتخاب نمود. اولا شهر کوفه شهر نظامی بود و امام حسین (علیه السلام) بر نیروی نظامی این شهر میتوانست حساب کند خصوصا که در زمان حضرت علی (علیه السلام) در جمل، صفین و نهروان حضرت را یاری داده بودند. دوما کوفه شهری بود که نسبت به شهر های دیگر، شیعیان بیشتری در آن وجود داشتند و آنها پیرو اهل بیت (علیهم السلام) بودند لذا برای امام تشکیل حکومت در این شهر آسانتر بود تا شهرهای دیگر. سوما مردم کوفه انگیزه خوبی برای استقرار حکومت در شهر خود را داشتند. زیرا بعد از صلح امام حسن (علیه السلام) و انتقال حکومت از کوفه به شام، دیگر کوفه آن موقعیت اجتماعی و سیاسی را از دست داد. لذا اگر امام حسین (علیه السلام) به این شهر برود این موقعیت دوباره زنده خواهد شد. رابعا در مدت زمانی که امام در مکه به سر میبرد؛ مردم کوفه نامه های فراوانی برای امام نوشته و ایشان را به شهر کوفه برای حکومت و رهبری دعوت نمودند(7) امام هم برای تایید حرف آنان، مسلم بن عقیل را به این شهر فرستاد تا صحت سخن آنان مشخص گردد(8) مسلم در طول 35 روز توانست 18 هزار نفر(9) و یا 30 هزار نفر(10) را به بیعت با امام فراخواند پس از آن به امام نامه نوشت که کوفه آماده یاری شماست و امام پس از اینکه نامه مسلم را دریافت نمود به سمت کوفه راه افتاد. پنجم اینکه کوفه والی و کارگزاری مانند عبیدالله که دشمن اهل بیت بود نداشت و عدم حضور چنین مزاحمی برای امام حسین (علیه السلام) زمینه حکومت را فراهم میکرد. ششم اینکه کوفه با حکومت بنی امیه میانه خوبی نداشت و با آن دشمنی داشت و این انگیزه ای بود برای دعوت از امام و لذا امام هم در تشکیل حکومت در این شهر با مشکلی مواجه نبود. هفتم اینکه موقعیت جغرافیایی شهر کوفه برای امام مناسب بود. این شهر در مرکز جهان اسلام قرار داشت و برای سیطره بر قلمرو جهان اسلام موقعیت مناسبی داشت. به هر حال این دلائل باعث شد امام شهرهای دیگر جامعه اسلامی را رها کرده و طبق دعوت مردم کوفه و تشیع کوفیان این شهر را انتخاب کرده و راهی کوفه شود.     پی نوشت: 1. ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن (علیه السلام)، چاپ محمد باقر محمودی، 1400ق، بیروت، ج1، ص222 2. ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، دار المعرفة، بی‌تا، بیروت، ج 1 ص 454 3. خوارزمی، مقتل الحسین، انوار الهدی، 1423ق، قم، ج 1 ص 273 4. ابن اعثم الفتوح، دارالاضواء، 1411ق، بیروت، ج 5 ص 65 5. مسعودی، مروج الذهب، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، علمی فرهنگی، 1374ش، تهران، ج 2 ص 596 6. طبری، تاریخ الامم و الملوک، دارالتراث، 1387ق، بیروت، ج 5 ص 357 7.  همان، ج 5، ص 352-353 8.  همان، ج 5، ص 353 9.  ابو حنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، مطبعه السعاده، 1330ق، مصر، ص 235 10. ابن قتیبة الدینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق: علی شیری، انتشارات شریف الرضی، 1413ق، قم، ج 2 ص8