چرا اعتقادات شیعه همیشه به زور اثبات میشه؟

تب‌های اولیه

149 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وایسلی گوجا;253043 نوشت:
دوست عزیز من نگفتم اینها فرقی ندارند. مسلما بین شیعه و وهابیت یا مثلا هیتلر ! تفاوت هست ولی وجه مشترک اینه که زمانی که قدرت استدلالیشون کافی نیست به زور متوسل میشن.

درباره زمان پیامبر چیزی نگفتم چون در تاریخ حرف های ضد و نقیض بسیاره و واقعیت ها مشخص نیست.

شما مثل این که پست قبلی من رو نخوندید

کجا

4تا مثال بزن

اگر شیعه زور بود که باید همون بعد از وفات پیامبر(ص) زور رو اعمال می کرد!!!!!

کجا امام علی(ع) در دوران حکومتش زوری گفته است؟

خود سازمان ملل
بهترین حکومت بشر رو حکومت امام علی(ع) معرفی می کند!!!!!این زوره

اونهایی که رنگی از حق ندیده اند هم اعتراف می کنن

کجا زوره!!!
گفتم مکتب شیعه این است که برید تحقیق کنید...صرف همینی که من شیعه متولد شدم کافی نیست

این جمله اخیر من رو روش فکر کنید

ایا این زوره؟

زور اون فتاوایی هست که آقایان صادر می کنند و تصمیم به تحقیق در صحیجح بخاری رو هم حتی حرام و بدعت می دانند

مگر این که شما معنی زور رو نمی دانید؟

شاید به این دلیل این اتهامات بی اساس را به شیعه می زنید که شیعه زیر بار ظلم نمی رود

لطفا قیاس نکنید

(به نظر من)

شما مرتکب قیاس شدید

قیاسی که اولین بار شیطان لعین و رجیم انجام داد

لطفا جلوی پاتون رو نگاه کنید..جای پای قدم های شیطان نزارید

sayedali;253046 نوشت:
[=arial black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]شما مثل این که پست قبلی من رو نخوندید

[=arial black]کجا

[=arial black]4تا مثال بزن[=arial black]د

دوست گرامی من نگفتم شیعه زوره، گفتم شیعه در ایران و درباره حال صحبت کردم. اگه در زمان امام علی کسی به زور متوسل نشده خب یعنی امام علی قدرت استدلالش اونقدر قوی بوده که نیازی به زور نباشه (یا اینکه قدرت زورگویی رو نداشته)، ربطی به بحث نداره.

نمی خونید من چی می گم و بهتون برمی خوره. من هیچ حرفی درباره مکتب شیعه نزدم و صرفا درباره زورگویی افرادی صحبت کردم که الان خودشون رو پرچمدار شیعه در ایران می دونند.

یه مثال می زنم بهتر متوجه بشید. فرض کنید من یک ریاضی دان هستم، یک معادله جدید رو معرفی می کنم، یک عده با من مخالفت می کنند و می گن معادله من صحیح نیست. من چون قدرت دارم این معادله رو در کتاب های آموزشی قرار می دم. من در حقیقت با زور این کار رو انجام دادم ولی معنیش اشتباه بودن اون معادله نیست. چه بسا اون معادله صحیح بوده و صرفا فقط من قادر به اثباتش نبودم.

در اصل من از شیعه دفاع هم کردم، حرف من یعنی اگه دیدید احیانا یکی با زور حرف های شیعه رو اثبات می کنه این رو روی عدم حقانیت شیعه نگذارید، شاید شخص بی سواده. :khandeh!:


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وایسلی گوجا;253045 نوشت:
واضحه که زور هست در ایران وگرنه این همه زندان پر نبود و تعداد اعدامی های ایران از چین بیشتر نبود. من کاری با حقانیت شیعه ندارم و چیزی رو زیر سوال نبردم، فقط گفتم زمانی که حکومتی پشت یک باور باشه و نتونه اون باور رو با استدلال پشتیبانی کنه به زور متوسل میشه. این ربطی به حقانیت اون باور نداره و به قدرت استدلال و منطق افرادی که قصد پشتیبانی اون باور رو دارن برمی گرده.



اولا تو این کشور قانون حاکم است

این قانون را نمایندگان ملت تصویب می کنند

با قانون اساسی هم مطابقت دارد

قانون اساسی هم که می دانید

حاصل از رفراندوم یعنی همه پرسی هست

یعنی مردم .


اگر خلاف این قانون رفتار شود

باید اعمال قانون شود

جمهوری اسلامی هم در این زمینه با احدی شوخی ندارد

می خواهد که آن قانون شکن یه ملحد و بی دین باشد

یا هم یه فرد سرشناس مذهبی

علمی از حقوق ندارین و نادانسته تهمت می زنید

در همین چین که شما چنین ادعایی کرده اید

مجازات کسی که دستگاه سونو گرافی داشته باشد اعدام است

صرف دستگاه سونوگرافی اعدام هست


حقوق بشر.حقوق بشر نمی کنن


اما در ایران


برای جانی و جنایت کارومحارب وقتی اعدام (با تمام شرایط) باشد


می گن ای حقوق بشر ای حقوق بشر


در ایران اصل برائت حاکم است

این اصل را اسلام اختراع کرده است

متاسفانه غربی های بی فرهنگ به نام خود ثبت می کنند




شما اگر علمی در حقوق تطبیقی داشتید ...چین حرف بی اساسی را نمی زدید


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم


این رو یادآور کنیم


از بحث تایپیک خارج نشوید


بحث ما تاریخ اسلام هست

بحث ما استدلال های قرآن است

نه سیاسی....

وارد شدید
منم دفاع کردم

ولی بحث ما تاریخ اسلاو و قرآن است

دوستمان هم همون اول نوشته اند که شیعه ای از دوستانش هست که متاسفانه در گیر 4 شبه خنده دار وهابیت شده است

ما در این تایپیک قصد داریم به دوستمون کمک کنیم تا بتواند با دلایل متیقن او را متقاعد کند که مذهبش حق است و به اصطلاح مولای درزش نمی ره



مشکل و شبه ای دارید

تایپیکی را ایجاد کنید

دوستان هم هستن
می ان اونجا با شما بحث می کنند


sayedali;253054 نوشت:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

این رو یادآور کنیم

از بحث تایپیک خارج نشوید

بحث ما تاریخ اسلام هست

بحث ما استدلال های قرآن است

نه سیاسی....

وارد شدید
منم دفاع کردم

ولی بحث ما تاریخ اسلاو و قرآن است

دوستمان هم همون اول نوشته اند که شیعه ای از دوستانش هست که متاسفانه در گیر 4 شبه خنده دار وهابیت شده است

ما در این تایپیک قصد داریم به دوستمون کمک کنیم تا بتواند با دلایل متیقن او را متقاعد کند که مذهبش حق است و به اصطلاح مولای درزش نمی ره

مشکل و شبه ای دارید

تایپیکی را ایجاد کنید

دوستان هم هستن
می ان اونجا با شما بحث می کنند


با عرض معذرت شما بحث رو منحرف کردید. پست اول من رو بخونید دقیقا در راستای بحث تاپیک بود که توضیح دادم زمانی در اثبات حرفی زور به کار برده میشه که قدرت استدلال نباشه. شما به یکی از مثال های من گیر دادید و بحث رو کشوندید به اینجا.

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وایسلی گوجا;253013 نوشت:
اصولا چیزی که با استدلال قابل اثبات نباشه با زور به اثبات می رسه. وقتی زور در جامعه دست اونهایی باشه که می خوان حرفشون رو اثبات کنن (وهابی در عربستان، شیعه در ایران، نازی در آلمان سابق، استالین در روسیه، کیم ایل سونگ در کره شمالی) این حالت پیش میاد.

وایسلی گوجا;253045 نوشت:
واضحه که زور هست در ایران وگرنه این همه زندان پر نبود و تعداد اعدامی های ایران از چین بیشتر نبود. من کاری با حقانیت شیعه ندارم و چیزی رو زیر سوال نبردم، فقط گفتم زمانی که حکومتی پشت یک باور باشه و نتونه اون باور رو با استدلال پشتیبانی کنه به زور متوسل میشه. این ربطی به حقانیت اون باور نداره و به قدرت استدلال و منطق افرادی که قصد پشتیبانی اون باور رو دارن برمی گرده.



قضاوت با بچه ها


بحث رو این قدر کش ندید

شما اگر مبحثی دارید تایپیک ایجادکنید

سلام عليكم جميعا

وایسلی گوجا;253058 نوشت:
با عرض معذرت شما بحث رو منحرف کردید. پست اول من رو بخونید دقیقا در راستای بحث تاپیک بود که توضیح دادم زمانی در اثبات حرفی زور به کار برده میشه که قدرت استدلال نباشه. شما به یکی از مثال های من گیر دادید و بحث رو کشوندید به اینجا.

حقير فكر كنم متوجه منظور شما شدم. منظور شما تاثير محيط است بر فرد
و اينكه در كه جامعه اي كه مثلا دكترين اسلامي داشته باشد عقايد اسلامي در هر صورت به افراد جامعه القاء ميشود.

و يا اگر دكترين نازيسم داشته باشد تفكر متناسب با دكترين سياسي آن جامعه به افراد آن جامعه تحميل شده و بنوعي سليقه عمومي تحت تاثير تفكرات و عقايد حكومت قرار ميگيرد.

و منظور شما اين بود كه اين يك اشتراك است ميان تمام حكومتها.


بله اين يك اشتراك است ولي اينجا بحث تاثير دكترين حكومت بر عقايد افراد جامعه مطرح نيست بلكه اين يك مجادله عقيدتي صرف است.


يك عقيده بنام وهابيت وجود دارد با معيارها و موازينش

يك عقيده بنام تشيع وجود دارد با عقايد و موازينش

و
يك عقيده با نام تسنن وجود دارد با عقايد مختص به خودش

شخص ايجاد كننده تاپيك به نقل از دوستش ميگويد او معتقد است عقايد تشيع در قالب زور ( منظورش احاديث و روايات است) به ديگران القاء ميشود و از حقانيت برخوردار نيست.

ما معتقديم كه
عقايد وهابيت بقدري منحرف است كه هيچ منطقي اعم از روايات اهل سنت و كتاب خدا نيز نه تنها مويد اصول و فروع آن عقايد نيست بلكه كاملا آن عقايد را ضاله ميدانند.

و همچنين ميگوئيم بخشي از عقايد اهل سنت نيز مانند شيعه به روايات وابسته است روايات و احادث است واز اين منبع تائيديه ميگيرد . پس اگر عقايد تشيع بخاطر استفاده از احاديث زوري است عقايد اهل سنت به مراتب بيشتر از عقايد شيعه وابسته به زور است.

و نهايتا اينكه استفاده از روايات در فهم آيات عين حكم عقل و توصيه قرآن كريم است چرا كه قرآن كريم به پيامبر حكم ميكند كه كتاب خدا را براي مردم تبئين نمايد.

و مردم بدون تبئين پيامبر به سادگي گمراه شده و هركدام تفسير به ميل و تفسير به راي ميكردند چنانكه ميبينيم اين انحراف مهلك در وهابيت شيوع داشته و هر بقال و يا عمله اي براي خود اجتهاد و احتجاج ميكنند .

ومن الله التوفيق

ياحق

sayedali;253065 نوشت:
[=arial black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم


[=arial black]قضاوت با بچه ها

[=arial black]بحث رو این قدر کش ندید

[=arial black]شما اگر مبحثی دارید تایپیک ایجادکنید


شمایید که دارید کش می دید.. پست ها رو نقل قول کردید و گفتید قضاوت با بچه ها! ولی هنوز هم حرف من رو متوجه نشدید. شما اگه واقعا هدفتون کش ندادن بحثه لطفا بحث رو کش ندید.

bina88;253066 نوشت:
سلام عليكم جميعا

حقير فكر كنم متوجه منظور شما شدم. منظور شما تاثير محيط است بر فرد
و اينكه در كه جامعه اي كه مثلا دكترين اسلامي داشته باشد عقايد اسلامي در هر صورت به افراد جامعه القاء ميشود.

شما هم درست متوجه نشدید.

حرف من در یک جمله بسیار ساده توضیح داده میشه، اولین جمله ای که در اینجا نوشتم:

اصولا چیزی که با استدلال قابل اثبات نباشه با زور به اثبات می رسه. وقتی زور در جامعه دست اونهایی باشه که می خوان حرفشون رو اثبات کنن این حالت پیش میاد.
من هیچ کاری به حقانیت اعتقاد ها ندارم، نکته بحث این بود: وقتی مدعی اعتقاد با استدلال قابل به اثباتش نیست و مدعی ادعا زور و قدرت داره، استدلال رو با زور اثبات می کنه.

مثالی هم که زدم (که دوستمون یادش رفت توی تیکه "قضاوت با همه" بیاره چون شاید قضاوت همه عوض می شد و متوجه منظور من می شدند!):[INDENT] یه مثال می زنم بهتر متوجه بشید. فرض کنید من یک ریاضی دان هستم، یک معادله جدید رو معرفی می کنم، یک عده با من مخالفت می کنند و می گن معادله من صحیح نیست. من چون قدرت دارم این معادله رو در کتاب های آموزشی قرار می دم. من در حقیقت با زور این کار رو انجام دادم ولی معنیش اشتباه بودن اون معادله نیست. چه بسا اون معادله صحیح بوده و صرفا فقط من قادر به اثباتش نبودم.
[/INDENT]

نقل قول:
و منظور شما اين بود كه اين يك اشتراك است ميان تمام حكومتها.
میان تمام حکومت هایی که قصد اثبات اعتقادی رو دارند که قادر به اثبات منطقی اش نیستند. حکومت های استثنا دو حالت خواهند داشت:

1. اصلا قصد اثبات اعتقادی رو ندارند، مثل حکومت های سکولار.
2. برای اثبات اعتقاداتشون اثبات منطقی دارند و همگی با منطق متقاعد میشند و شخصی مخالف نخواهد بود که با زور اون اعتقاد بهش تحمیل بشه. نمونش برای شما شاید دوران پیامبر در صدر اسلام.

اگه اعتقاد دارید حکومت ایران از نوع دوم هست و همه مردم با استدلال های الیت جامعه کاملا متقاعد هستند و هیچ کس با زور چیزی بهش تحمیل نمیشه، خب بحثی نداریم. :ok:

وایسلی گوجا;253045 نوشت:
فقط گفتم زمانی که حکومتی پشت یک باور باشه و نتونه اون باور رو با استدلال پشتیبانی کنه به زور متوسل میشه. این ربطی به حقانیت اون باور نداره و به قدرت استدلال و منطق افرادی که قصد پشتیبانی اون باور رو دارن برمی گرده. مثل حکومت وهابی عربستان، یا صهیونیست ها در اسرائیل.

امیدوارم منظورمو خوب رسونده باشم!

آفرین جانم آفرین.

خوب تشخیص دادی.

asad.tehranian;251017 نوشت:
چرا توسل مثل خواستن از خود خدا نیست که مو لای درزش نره؟
چرا....

[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]با سلام مجدد
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]---------------------
[=Arial Black]پاسخ به شبهات توسل

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=43

[=Arial Black]آيا آيه‌اي در قرآن كريم در باره جواز توسل به مردگان وجود دارد؟

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1326

[=Arial Black]شفاعت و توسل

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=87

[=Arial Black]توسل

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=15

sayedali;253046 نوشت:
گفتم مکتب شیعه این است که برید تحقیق کنید...صرف همینی که من شیعه متولد شدم کافی نیست

هرکس به اندازه ی دانایی اش بازخواست میشود!!!
اگر کسی این مطلب را نداند در قیامت حرجی بر او نیست!!!
هست؟؟؟

وایسلی گوجا;253013 نوشت:
اصولا چیزی که با استدلال قابل اثبات نباشه با زور به اثبات می رسه. وقتی زور در جامعه دست اونهایی باشه که می خوان حرفشون رو اثبات کنن (وهابی در عربستان، شیعه در ایران، نازی در آلمان سابق، استالین در روسیه، کیم ایل سونگ در کره شمالی) این حالت پیش میاد.

سلام!
بحث ما اعتقادی بود و به کشور ایران هیج ربطی نداشت دوست عزیز!!!
شما از کشور و مسئولان ایران ناراضی هستی و ما از اینکه چرا یکی از اصول دین در قران کم رنگ ذکر شده ناراحت هستیم!!!
ربط این دو موضوع را به من نشان دهید!!!!

وایسلی گوجا;253081 نوشت:
حرف من در یک جمله بسیار ساده توضیح داده میشه، اولین جمله ای که در اینجا نوشتم: اصولا چیزی که با استدلال قابل اثبات نباشه با زور به اثبات می رسه. وقتی زور در جامعه دست اونهایی باشه که می خوان حرفشون رو اثبات کنن این حالت پیش میاد.

مشکل شما اینه که واقعا قکر میکنید عقاید شیعه به زور اثبات میشه!!! بابا من موضوع تاپیک رو اینجوری انتخاب کردم که افراد بیشتری رو برای پاخ جذب کنم! اگر پست اول من رو بخونید متوجه میشید که این حرف یک شیعه ی گمراه شده است و حقیقت ندارد ! در واقع اعتقادات شیعه اصلا هم به زور اثبات نمیشه!! و شما چون فکر کردی به زور اثبات میشه اومدی و این نظر رو نوشتی!!! فکر کنم متن پست اولم رو نخوندید و فقط موضوع تاپیک رو خوندید!!!
هیچ زوری در اثبات اعتقادات شیعه در کار نیست
چون همه چیز با منطق و تحقیق قابل کشفه
پس این مثال های زور زوریتونو ببرید تو یک تاپیک سیاسی!
اینجا بحث اعتقادیه!
بازم شرمنده!

asad.tehranian;253154 نوشت:
هرکس به اندازه ی دانایی اش بازخواست میشود!!!
اگر کسی این مطلب را نداند در قیامت حرجی بر او نیست!!!
هست؟؟؟

به نام خدا

با سلام

بله درست است :

اما به شرطی که تمام توان خود را برای رفع جهل و سرگردانی انجام بدهد


بحث من :
یعنی اگر من شیعه متولد شدم....بگم خوب دیگه مذهبم همینه.....

نه

می گن باید براتون اثبات بشه شیعه حق است...برید دنبالش

ببخشید امیدوارم سئوالم خارج از موضوع تاپیک شما نباشه .

با توجه به این خبر :

نقل قول:
تعداد گونه های موجودات زنده روی زمین مشخص شد:۸۷۰۰۰۰۰!

دانش های بنیادی - دانشمندان با شبیه سازی درخت حیات و دسته بندی موجودات زنده توانسته اند حد پایینی گونه های حیات روی زمین را در شرایطی محاسبه کنند که فقط 10% از آنها تاکنون شناخته شده است.

تخمین های پیشین تعداد گونه های زنده روی زمین را بین 3تا 100میلیون گونه تخمین زده بود، اما روش جدید که بر مبنای دسته بندی گونه های حیات انجام شده، مقدار دقیقی برای حداقل این تعداد تعیین کرده است.
نتایج این تحقیق که با شرکت 2700 دانشمند از 80 کشور حهان و به سرپرستی دکتر کامیلو مورا از مرکز سنسوس آف مارین لایف انجام شده، تخمین میزند حدود 7770000 گونه جانوری، 298هزار گونه گیاهی و 611هزار گونه قارچ در سراسر زمین پراکنده است که بیشتر آنها در اعماق اقیانوس و زیر سطح زمین زندگی میکنند.
تاکنون 1.2میلیون گونه موجود زنده شناخته شده و هر سال حدود 15هزار گونه جدید نیز شناسایی میشود. با چنین سرعتی 500 سال طول میکشد تا تمام موجودات پیش بینی شده شناسایی شوند، اما دانشمندان امیدوارند پیشرفت فناوری این امکان را فراهم آورد که تا پایان قرن حاضر تمام گونه های حیات روی زمین شناسایی شوند.

لینک منبع

میخواستم بدونم حضرت نوح چطور از همه ی گونه های موجودات زنده ( یک نر و یک ماه ) در کشتی خودش جمع آوری کرده ، اونم در حالی که :

1. هنوز خیلی از گونه های جانوری و حیوانی به درستی شناسایی نشده

2. بسیاری از موجودات زنده ، در مناطقی می زیند که در زمان نوح ، مردم از وجود آنها اطلاعی نداشته اند ( مثل قاره ی آمریکا )

3. تنوع زیستی موجود به اندازه ای است که اگر نوح تمام عمرش را هم در این راه صرف می کرده ، هرگز نمی توانسته حتی یک صدم انها را کشف کند

4. بسیاری از موجودات زنده برای ادامه ی حیات خود به شدت به اکوزیست بومی خودشان وابسته اند و در صورت خروج از آن اکوزیست می میرند ...

لطفا جواب بدید . متشکرم

netuser;253223 نوشت:
ببخشید امیدوارم سئوالم خارج از موضوع تاپیک شما نباشه .

با توجه به این خبر :

لینک منبع

میخواستم بدونم حضرت نوح چطور از همه ی گونه های موجودات زنده ( یک نر و یک ماه ) در کشتی خودش جمع آوری کرده ، اونم در حالی که :

1. هنوز خیلی از گونه های جانوری و حیوانی به درستی شناسایی نشده

2. بسیاری از موجودات زنده ، در مناطقی می زیند که در زمان نوح ، مردم از وجود آنها اطلاعی نداشته اند ( مثل قاره ی آمریکا )

3. تنوع زیستی موجود به اندازه ای است که اگر نوح تمام عمرش را هم در این راه صرف می کرده ، هرگز نمی توانسته حتی یک صدم انها را کشف کند

4. بسیاری از موجودات زنده برای ادامه ی حیات خود به شدت به اکوزیست بومی خودشان وابسته اند و در صورت خروج از آن اکوزیست می میرند ...

لطفا جواب بدید . متشکرم

سلام و عرض ادب!
چه ربطی به بحث ما داشت؟؟

sayedali;253222 نوشت:
به نام خدا

می گن باید براتون اثبات بشه شیعه حق است...برید دنبالش

ممکنه یک نفر جمله ی بالای شما را نداند!
در نتیجه نمیرود تحقیق کند و به حق بودن شیعه اشراف پیدا کند! آخه نمیداند که این کار واجب است! پس چون نمیداند نمیرود تحقیق کند! و چون نمیرود تحقیق کند هیچ وقت این را (جمله ی بالای شمارا) نخواهد فهمید ! پس:

آیا در قیامت اعتقاداتش که بر اساس متولد شدنش به دست آمده باطل است؟

asad;253241 نوشت:
سلام و عرض ادب!
چه ربطی به بحث ما داشت؟؟

دیدم تاکید روی بحث اعتقادی هست ، و در پست 111 هم چند مورد پاسخ به سئوالات اعتقادی بود ، فکر کردم شاید این سئوال هم که از مبنای اعتقادات قرآنی انتخاب شده در این جا پاسخی داشته باشه .

asad;253243 نوشت:
ممکنه یک نفر جمله ی بالای شما را نداند!
در نتیجه نمیرود تحقیق کند و به حق بودن شیعه اشراف پیدا کند! آخه نمیداند که این کار واجب است! پس چون نمیداند نمیرود تحقیق کند! و چون نمیرود تحقیق کند هیچ وقت این را (جمله ی بالای شمارا) نخواهد فهمید ! پس:

آیا در قیامت اعتقاداتش که بر اساس متولد شدنش به دست آمده باطل است؟

یک سئوال دیگه :

اگه کسی تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که عقاید شیعه باطله ، تکلیفش چیه ؟

netuser;253383 نوشت:
دیدم تاکید روی بحث اعتقادی هست ، و در پست 111 هم چند مورد پاسخ به سئوالات اعتقادی بود ، فکر کردم شاید این سئوال هم که از مبنای اعتقادات قرآنی انتخاب شده در این جا پاسخی داشته باشه .

عجب!!!
خب میشه بگید از این تعداد چند عددش آبزی بودند؟

(چون طبیعتا در طوفان نوح موجودات آبزی صدمه ای نمیبینند)

و ممکنه موجوداتی که در خشکی زندگی مکردند در هزار سال قابل جمع آوری باشند! اصلا شاید برای همین نوح هزار سال عمر کرد... خدا عالمه!

netuser;253385 نوشت:
یک سئوال دیگه :

اگه کسی تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که عقاید شیعه باطله ، تکلیفش چیه ؟

خب بره دنبال همون عقیده ای که فکر میکنه درسته! کسی در دنیا برای شیعه نبودن محاکمه نمیشه!
اون دنیا مشخص میشه نتیجه تخقیقات شیعیان صحیح تر بوده یا نتیجه تحقیقات اهل سنت یا وهابیت یا مسیحیت یا زرتشت یا ....

به نام خداوند مهربان

منابعی که من پیشنهاد دادم رو خوندید؟


اون منابع در هدایت دوست شما کمک زیادی می کند

asad;251646 نوشت:
سلام ! با تشکر از جواب جامع شما! اما شما هم که عین بقیه به جای جواب به کوبیدن دین مخالف پرداختید!!!!
ممکن است من این حرفهارا به او بزنم و او بگوید شما به ما چه کار دارید فرض کنید من کافر هستم و این سوال را از شما میپرسم! و منه کافر میخواهم بدانم چرا مساله ی امامت یا عصمت به این مهمی در دل آیات رمزگذاری شده طوری که بتوان چندین برداشت از آن کرد!! (آنهم مساله ای که اگر بدان اعتقاد نداشته باشی کافر هستی)

با سلام و عرض ادب
الف) باید دانست که همه مسلمانان با اختلاف نظرهای فقهی و کلامی تابع یک دین واحدند که به هر حال در اصل توحید و نبوت و معاد با یکدیگر اشتراک نظر دارند، واختلافاتی که وجود دارد در حیطه آرای مذاهب کلامی و فقهی است که باز تکرار می شود این اختلافات در خود اهل سنت بسیار زیاد است به گونه ای که قابل چشم پوشی واغماض نیست، اختلافاتی که در مسائل مختلفی موجبات تکفیر یکدیگر را برایشان فراهم نموده است.

ب) در جواب مختصری که داده شد به اصل اختلافات پرداخته شد نه به کوبید اعتقادات خصم.

ج) اعتقاد تشیع همواره در اصول و فروع مطابق حکم عقل و قرآن و روایات مرویه از منابع اهل سنت است. به عنوان مثال در بحث امامت اهل سنت نیز معتقد به چنین جایگاهی هستند منتهی جایگاه آنرا از مسائل کلامی به مسائل فقهی کشانده اند(البته با این حال بحث امامت و شرایط آن باز جزو یکی از مهمترین مسائل کلامی در کتب مفصله عامه است) و در این بحث یکی از مهمترین مسائل ویژگی ها و شاخصه های لازم در شخص امام است که چه کسی می تواند شایسته چنین مقامی باشد، که در آنجا متکلمین اوصافی از قبیل علم و شجاعت و سیادت را مطرح نموده اند. یعنی صرف نظر از قرآن وسنت و اینکه آیا در قرآن وسنت آیات وروایاتی در مورد امامت آمده یا نه؟ و با پذیرش مدعای مخالف که جایگاه امامت در مسائل فقهی است و نه کلامی واینکه امامت جایگاهی آسمانی ندارد بلکه جایگاه آن زمینی است که با رای مردم امام صاحب مشروعیت می شود؟! با پذیرش تمامی این نظریات باز اهل سنت برای امام شرایطی از جمله علم و شجاعت و سیادت را لازم شمرده اند که با این اوصاف ،باز ائمه شیعه صلاحیت امامت را داشته اند و نه غیر آنها، مگر کسی که همچون ابن ابی الحدید دچار آشفتگی اعتقادات شده باشد و در کلامی عجیب بگوید: الحمد لله الذی قدم المفضول علی الفاضل که حکمی بر خلاف عقل سلیم است.

د) امتحان در بحث امامت جزو بزرگترین امتحانات میان امت اسلامی بوده است و اگر چنین نمی بود این امر اولین امری که موجب اختلاف میان امت باشد را رقم نمی زد، امری که به واسطه آن بیشترین خونها ریخته شده است.
آیا می توان پذیرفت که مخالفین مکتب خلفا ودر راس آنها اهل بیت علیهم السلام بدون هیچ دستور مشخصی از جانب شرع مقدس، مشروعیت خلافت را منحصر در خلافت ائمه علیهم السلام دانسته باشند و جبهه مقابل خود را غاصبین حق خلافت قلمداد نموده باشند؟ آیا حدیث قطعی دوات وقلم و مخالفت با خواسته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله واستناد هذیان به حضرت و نادیده گرفتن آیات متعدد دال بر تبعیت مطلق از رسول اکرم صلی الله علیه و آله کاشف از امتحان بزرگ در میان مسلمانان صدر اول نبوده است؟!

البته اهمیت امتحان از بزرگ بودن امر مورد ابتلاء فهمیده می شود یعنی امتحان در بستر انجام واجبات و ترک محرمات و یا در مرحله ای بالاتر در ترک مکروهات شکل می پذیرد، وبا حفظ این امر اگر امر امامت امتحان الهی نبود چرا مخالفین شیعه ، شیعه را به واسطه عدم قبول خلافت شیخین مستحق کفر دانسته اند؟ کفر هر بار محتوایی ای که داشته باشد چه فقهی و چه کلامی در جایی مطرح می شود که یکی از اصول حتمی دینی مورد انکار واقع شده باشد،؛ پس از نظر آنها خلافت شیخین امتحان الهی بوده که شیعه در آن سرافکنده شده است و البته به خاطر عدم قبول خلافت آنها مستحق در یافت مدال کفر گشته است.(در صورت نیاز نصوص بیان می شود).

قرآن کریم در سورۀ بقره، آیه 246، داستانی را بیان می کند و آن اینکه بنى اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمانروايى براى آنان از جانب خدا تعيين كند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين هاى غصب شده خود را بازستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا كه گفتند:

«إِذْ قالُوا لِنَبِىّ لَهُمُ ابْعَث لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِى سَبيلِ اللّه»؛آنان به يكى از پيامبران خود گفتند: براى ما فرمانرواى معين كن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...

پيامبر آنان به امر الهى فرمانروا را به نام معرفى كرد و گفت: «إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلكاً...».
به راستى كه خدا طالوت را به فرمانروايى شما برگزيده است.

با وجودى كه نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشكال تراشى پرداختند و گفتند:«أَنّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤتَ سَعَهً مِنَ المالِ...»از كجا مى تواند فرمانرواى ما باشد، حال آن كه ما به فرمانروايى از او شايسته تريم، و او توانمندى مالى ندارد؟...

اين امر، دلالت بر این دارد که امر فرمانروایی و خلافت خود امتحانی الهی است. والبته به انضمام روایتی که در معتبر ترین کتب اهل سنت آمده : بخاري در صحيح خود به سندش از ابي‏سعيد خدري از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً شبراً وذراعاً بذراع حتي لو دخلوا جحر ضبّ تبعتموهم قلنا يارسول‏اللَّه! اليهود والنصاري؟ قال:فمن؟»؛[1] به‏طور حتم شماازسنت‏هاي پيشينيان وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروي خواهيد کرد، حتي در صورتي که آنان داخل سوراخ سوسماري شوند شما نيز کار آنها را دنبال خواهيد کرد. عرض کرديم: اي رسول خدا! مقصود شما يهود و نصارا است؟ حضرت فرمود: پس چه کسي غير از آن است؟

البته ازآقایان اهل سنت باید پرسید که در جریان غدیر خم چه اتفاقی افتاد که بر مردم واجب گشت با امام علی علیه السلام بیعت نمایند؟ این بیعت بر سر چه امری بوده است؟ خلافت یا محبت؟ ما از متون ثابت می کنیم که ولایت بوده و نه محبت؛ هر چند که اگر محبت نیز می بود آنان در این امر کوتاهی ورزیدند و به این واجب الهی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به دستور خداوند متعال فرمودندقُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى.شوری/23» جامه عمل نپوشانیدند بلکه بر خلاف آن عمل نمودند آیا این امر خود امتحان الهی نبوده است.

البته اگر ریشه های تاریخی بحث انکار امامت امیر المومنین علیه السلام مورد بررسی قرار گیرد اموری از جمله: حسادت به جایگاه اهل بیت علیهم السلام، حس انتقام جویی و حقد و کینه به امام علیه السلام و تمایلات دنیوی و ریاست طلبی وطمع در امر خلافت؛ از لابلای متون تاریخی به خوبی آشکار خواهد شد.

[1]. صحيح بخاري ج 8 ص 151، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة.(چاپ دارالفکر، بیروت).

د) در فروعات بدیهی ترین مسائل اعتقادی که آیات متعددی نیز در مورد آنها وجود دارد میان متکلمین اختلاف نظر وجود دارد آیا این اختلافات اختلافات ناچیزی اند که بتوان از کنار آنها به سادگی گذشت؟مثلا در بحث کیفیت صفات الهی طبق تفسیر برخی از مذاهب کلامی توحید تبدیل به شرک می شود و یا مثلا در بحث صفات خبریه ؛همچون دست و صورت داشتن خدا تشبیه و یا رویت را شیعه از صفات سلبیه می داند که راهی به ذات باری ندارد[1] واین در حالی است که گروهی از سلفیون قائل به تشبیه واکثر اهل سنت معتقد به رویت ظاهری خدا در روز قیامت شده اند؟! سوال اینجاست که چرا خداوند این مسائل را به گونه ای بیان ننموده که مردم دچار چنین انحرافاتی نشوند؟!

ه) در مسائل فقهی و عبادی که هر روز همه مسلمانان از عالم و جاهل با آن سر و کار دارند چرا خداوند متعال در سوره ای به تفصیل مسائل وضو[2] و نماز و خمس و...را باجزئیات آن بیان ننموده است؟ علت امر در چه مطلبی نهفته است؟ آیا جز این است که قرآن نیاز به مبیّن دارد؟وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ.نحل/44»؛و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند.
آیه بیان می دارد در تمامی مسائل، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جایگاه تبیین و تفسیر را دارد و با توجه به این آیه وآیات دیگر نمی توان معتقد شد کفانا کتاب الله زیرا این امر مساوی است با رد قرآن.

موفق باشید.





[1]. وسائل الشیعه، ج28، ص339، عن ياسر الخادم قال : سمعت أبا الحسن علي بن موسى الرضا ( عليهما السلام ) يقول : من شبه الله بخلقه فهو مشرك ، ومن نسب إليه ما نهى عنه فهو كافر .

[2]. آیه وضو آیه ای است روشن که بیانگر وجوب مسح ارجل می باشد اما با این حال چون این امر موجب مخالفت با سنت خلفا است، اهل سنت تمامی قواعد ادبی رازیر پا گذارده اند و در نهایت با ظهور آن به مخالفت برخواسته اند.

Netuser;253385 نوشت:
یک سئوال دیگه :

اگه کسی تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که عقاید شیعه باطله ، تکلیفش چیه ؟

با سلام و عرض ادب
اولین اعتقاد مهم شیعه که میزان جدایی او از تابعین مکتب خلفا است بحث امامت امیر المومنین (علیه السلام) است.
چگونه این امر، امر باطلی است؟ کسی که مدعی بطلان این اعتقاد است باید دلیل عقلی و نقلی بر بطلان اعتقاد شیعه اقامه نماید.
البته پیداست کسی که معتقد به باطل بودن عقاید شیعه است، اگر مسلمان باشد قهرا تابع مکتب خلفا خواهد بود ودر این میان احتمال سومی در کار نخواهد بود؛ بنابراین باید برای این شخص ثابت شده باشد که خلافت اولی و دومی و سومی به حق و منطبق بر موازین عقل و نقل بوده است و یا لااقل ترجیح بر خلافت امام علی علیه السلام داشته است. ودر اینجا باید پرسید کدام انسان عاقلی جایگاه انسان کامل را رها نموده و متمسک به ولایت جهال می گردد.

امام علی علیه السلام در انتهای خطبه دوم نهج البلاغه می فرمایند:

لا يقاس بآل محمّد صلّى اللّه عليه و آله من هذه الامّة احد، و لا يسوّى بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا. هم اساس الدّين، و عماد اليقين. اليهم يفي‏ء الغالي، و بهم يلحق التّالي. و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله!
هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (صلی الله علیه و آله) نمى‏توان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (صلی الله علیه و آله) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقين اند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مى‏گردد و عقب مانده به آنان ملحق مى‏شود و ويژگيهاى ولايت و حكومت، از آن آنهاست و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنهاست، هم اكنون (که خلافت را به من سپردید) حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلى‏اش منتقل شده است.

البته قرآن کریم نیز جواب تحقیق این شخص را داده است زیرا داروی او برخلاف عقل است،وچنین کسی معذور نخواهد بود.

«أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون»[1]. آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته است یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود چگونه داوری می کنید.
موفق باشید.

[=Calibri][1] .سورۀ یونس /35

نقل قول:

یک سئوال دیگه :

اگه کسی تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که عقاید شیعه باطله ، تکلیفش چیه ؟


سلام دوست عزیز
خوب معلومه اگه تحقیق کرد و نتیجه گرفت که باطله , کلامی که نتیجه گرفته درسته رو اتخاذ می کنه آدم که از باطل طبعیت نمیکنه ولی باید اول درست تحقیق کنه و به نتیجه ی درست برسه :Gol:

صدرا;253550 نوشت:
با سلام و عرض ادب
اولین اعتقاد مهم شیعه که میزان جدایی او از تابعین مکتب خلفا است بحث امامت امیر المومنین (علیه السلام) است.
چگونه این امر، امر باطلی است؟ کسی که مدعی بطلان این اعتقاد است باید دلیل عقلی و نقلی بر بطلان اعتقاد شیعه اقامه نماید.
البته پیداست کسی که معتقد به باطل بودن عقاید شیعه است، اگر مسلمان باشد قهرا تابع مکتب خلفا خواهد بود ودر این میان احتمال سومی در کار نخواهد بود؛ بنابراین باید برای این شخص ثابت شده باشد که خلافت اولی و دومی و سومی به حق و منطبق بر موازین عقل و نقل بوده است و یا لااقل ترجیح بر خلافت امام علی علیه السلام داشته است. ودر اینجا باید پرسید کدام انسان عاقلی جایگاه انسان کامل را رها نموده و متمسک به ولایت جهال می گردد.

امام علی علیه السلام در انتهای خطبه دوم نهج البلاغه می فرمایند:

لا يقاس بآل محمّد صلّى اللّه عليه و آله من هذه الامّة احد، و لا يسوّى بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا. هم اساس الدّين، و عماد اليقين. اليهم يفي‏ء الغالي، و بهم يلحق التّالي. و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله!
هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (صلی الله علیه و آله) نمى‏توان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (صلی الله علیه و آله) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقين اند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مى‏گردد و عقب مانده به آنان ملحق مى‏شود و ويژگيهاى ولايت و حكومت، از آن آنهاست و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنهاست، هم اكنون (که خلافت را به من سپردید) حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلى‏اش منتقل شده است.

البته قرآن کریم نیز جواب تحقیق این شخص را داده است زیرا داروی او برخلاف عقل است،وچنین کسی معذور نخواهد بود.

«أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُون»[1]. آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته است یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود چگونه داوری می کنید.
موفق باشید.

[1] .سورۀ یونس /35

سلام قربان

من به شما و دوستان دیگه پیشنهاد می کنم ، جدا در باره ی چیزی که می نویسن فکر کنن . چون گاهی اوقات ، با یه ذره چاشنی انصاف و تفکر ، آدم خودش به دور باطل بودن چیزی که گفته پی می بره .

1. دوست من ، تفاوت بین عقاید شیعه ، گاهی اوقات حتی پیش از مساله ی خلافت شروع میشه . مثلا در مورد عصمت ، بسیاری از سنی ها عقیده ای مخالف نظر ما دارن و بعضیاشون پیغمبر رو به کلی غیر معصوم می دونن و بعضیاشونم عقیده دارن فقط در زمان نزول وحی معصوم بوده . به هر حال ، من اینجا بهتره نوشته ی خودم رو اصلاح کنم و بگم عقاید اسلام به جای عقاید شیعه . با این وجود بذارید من یه خورده به این زاویه هم اشاره کنم .

در تمام طول تاریخ بشر معمول بوده ، که هر مردمی ، در مورد بزرگان خودشون به راه افراط و تفریط می رفته ن . از هر قومی در باره ی بزرگانشون سئوال کنید ، طبیعتا با اغراق آمیز ترین توصیف ها و غلیظ ترین واژه ها از سجایا و محاسن اونا حرف می زنن . شما تشریف ببرین هند و در باره ی مقدسین شون ازشون سئوال کنین ، ده میلیون کرامت و معجزه و بزرگی ازشون نقل می کنن . اما نتیجه ی این همه اغراق و تقدس چی بوده برای مردم ؟ نتیجه ی همه ی این کشف و کرامات و معجزات و کتاب و وحی و نردبون آسمون ، قرار بوده چی باشه ؟ دین ! و دین قرار بوده چی باشه ؟ راه بهتری برای زیستن آدما . راهی که به زندگی بهتر ختم بشه . آیا به زندگی بهتری ختم شده ؟ اگه میگین آره ، لطفا به یه روشی که جوابش بعد از قیامت مشخص نشه اثبات کنین . و اگه شک دارین که شده یا نه ، بد نیست بشینیم با هم فکر کنیم که نتیجه چی شده و چی هست . آیا ادیان واقعا الان به زندگی بهتری ختم میشن ؟

2. مدیر محترم ، وقتی ما میگیم موضوعی باید از طریق تحقیق و اطمینان ثابت بشه ، داریم دو تا پارامتر رو به رسمیت می شناسیم . اولی اعتبار عقل در کشف زیربنایی ترین اعتقادات ، و دومی محترم بودن رای اون . پس ما نمی تونیم بیایم اول بگیم عقل محترم و معتبره ، بعدش با نقل یه آیه بگیم نخیر کسی که عقلش حکم کرده اسلام دین برتر نیست ، ازش نمی پذیریم . این یه دور باطله و نشون میده که ما فقط تظاهر کردیم که عقل معتبر و محترمه ( و اتفاقا شواهدی هم این موضوع رو ثابت می کنن ، از جمله بی اعتمایی خیلی از روحانی ها به موضوع عقل و تعطیل اون در بررسی خیلی از احکام و پناه بردن به عصمت و تعبد در پیروی از احکام دینی )

صدرا;253550 نوشت:
اگر مسلمان باشد قهرا تابع مکتب خلفا خواهد بود ودر این میان احتمال سومی در کار نخواهد بود؛

سلام ! از جوابهاتون استفاده کردم و حتما این صفخات رو برای دوستم ایمیل میکنم!
فقط راجب جمله ی بالاتون:
الان دوست من نه امامت رو قبول داره نه خلفا رو
یعنی نه اینکه قبول نداشته باشه ها! اتفاقا محب اوناست اما به عنوان امام میگه قبول ندارم و اطاعت ازشون رو واجب نمیدونم! (اینم حالت سوم)

sayedali;253404 نوشت:
به نام خداوند مهربان

منابعی که من پیشنهاد دادم رو خوندید؟

اون منابع در هدایت دوست شما کمک زیادی می کند

سلام عالی بود آره همه رو براش ایمیل میکنم! ممنون!

asad;251017 نوشت:
سلام با یک نفر شیعه ی گمراه شده بحث میکردم! بعد میگفت چرا هرچیزی که شما شیعیان بهش اعتقاد دارین همیشه باید به زور شان نزول یا به زور روایات اثباتش کنید و هیچ چیزتون رک و صاف و روراست نیست!
مثلا چرا امامتتون مثل نبوت نیست که مو لای درزش نره؟
چرا متعه مثل ازدواج دائم نیست که مو لای درزش نره؟
چرا خمس مثل زکات نیست که مو لای درزش نره؟
چرا توسل مثل خواستن از خود خدا نیست که مو لای درزش نره؟
چرا....

نوشته های قرمز مربوط به یک شیعه گراه شده است من نیستم ها! اما چیزی که من از دوستان میخوام اینه که نیاین اینجا درباره ی آیات امامت و توسل و خمس و...صحبت کنید چون این موضوعات قبلا توسط کارشناسان همین سایت کاملا پاسخ داده شده است خودم هم به اون شخص مفصل راجب اینکه هیچ چیز ما مو لای درزش نمیره صحبت کردم و هدفم از ایجاد این موضوع این نبوده که بیایید امامت و غیر رو اثبات کنید!
هدفم این بوده که بیاید راجب این بحث کنید که چرا به قول این دوستم بعضی چیزهای ما صددرصدی نیست که کسی نتوته روش حرف بزنه!
مثلا توحید و نبوت و معاد در قران صددرصدی و محکم بیان شده و احدی نمیتونه توش حرف بیاره! خب مگه چی میشد اگه امامت هم همینجوری میبود که دیگه کسی برامون حرف در نیاره؟

لطفا مثال رکعات نماز رو هم نزنید چون اصلا موضوع این نیست! موضوع اینه که حکمت الله از این کارش چی بوده؟ آیا امتحان الهی از امت پیامبر بوده؟ آیا وجود دشمنان ائمه بوده؟ آیا جلوگیری از تحریف بوده؟

کارشناس بحث : صدرا

سلام .
دوست عزيزم همونطور كه گفتي براي جلوگيري از تحريف قرآن توسط دشمنان بحثي مثل امامت به صراحت در آن بيان نشده است . اما قرآن سرشار از اشارات زيباست به ولايت . كه در بيان خود حضرت مولا و ديگر ائمه عصمت گفته شده اما اكثر آن احاديث از بين رفته است . ( شخصي از اصحاب اميرالمؤمنين كه اسمش را در خاطر ندارم گفته من نود هزار حديث از مولايم از بر دارم . از اين راوي حديث در كتب فعلي نزديك به بيست حديث ديده شده است - به محض پيداكردن نام ايشان ذكر خواهد شد )
يقينا" احاديثي توسط دشمن از بين ميرود كه به ضررشان بوده باشد . همين موضوع كه احاديث تحريف شده يا از بين رفته اند اما قرآن نه چرايي سوال شما را در بر دارد.
ممنون

من هم اعتقاد به امتحان الهی دارم و اینکه خدا میخواد با بیان نکردن بعضی مسایل در قرآن هم از تحریف اون جلوگیری کنه و هم شاید میخواد اونا یه بهونه ای داشته باشن که این مطالب خیلی واضح نبود و خدا ازشون بگذره.البته این یه نظریه است.یعنی دارم سوال میکنم که آیا میشه اینطور بگیم؟میخوام کارشناسا نظر بدن.

نمونه های دیگه که به ظاهر مو لای درزش میره آیه تطهیر و آیه تکمیل دین هست.اگر آیه تطهیر رو بخونیم به نظر میاد زنان پیامبر هم جزو اهل بیت ایشان هستند و اینکه ضمیر مذکر شده برای اینه که کسای دیگری هم جزو اهل بیت هستند.اما وقتی به سوره تحریم میرسیم که خدا به دوتا از زنان پیامبر اونطوری برخورد میکنه و ازشون میخواد توبه کنند این برداشت زیر سوال میره!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
در مورد این مطلب چند نکته را بیان می کنم:
1) اینکه امامت ، اصلی از اصول دین می باشد را بسیاری از علمای اهل سنت و وهابیت تصریح کرده اند. برای نمونه رجوع کنید به ((منهاج الوصول الی علم الاصول )) ابن عمر بیضاوی مفسر و فقیه معروف اهل سنت ، چاپ رسالت بیروت ج 1 ص 75 و (( الابهاج فی شرح المنهاج )) امام سبکی ج1 ص 327 و (( شرح بدخشی )) ج 2 ص 226 و (( السراج الوهب فی شرح المنهاج )) ابن یوسف جابری ج2 ص 731 و (( شرح منهاج بیضاوی )) شمس الدین اصفهانی ج2 ص535 و نیز از علمای معاصر دکتر محمد ابونور که شیخ الازهر بوده در کتاب (( اصول فقه )) ج 3 ص 107 . در تمامی این آدرس ها امامت اصلی از اصول دین شمارده شده و حتی به تصریح امام سبکی و بدخشی و شمس الدین اصفهانی مخالفت با امامت موجب " کفر و بدعت " می شود. جالب اینکه عبدالقادر بغدادی از استوانه های علمی اهل سنت و جماعت در کتاب (( الفرق بین الفرق )) ج 1 ص 309 می گوید که اهل سنت 12 اصل را به عنوان اصول دین می پذیرد و اصل یازدهم از این سری اصول ، امامت می باشد. جالبتر اینکه از خلیفه دوم جناب عمر نقل شده که : (( خلافت رکنی از ارکان دین است. )) این مطلب را طبرانی در ج 1 ص 120 ح 232 از کتاب (( المعجم الکبیر )) خود نقل کرده و ابن حجر هیثمی نیز در (( مجمع الزوائد )) ج 9 ص 151 آن را صحیح دانسته و اسناد را نیکو معرفی می کند.
حال ما از اهل سنت و وهابیت سوال می کنیم که به چه دلیل خلیفه دوم و بزرگترین علمای فقهی شما امامت را از اصول دین دانسته اند؟ هر جوابی دادند ما هم همان جواب را خواهیم داد.
2) اگر بخواهیم در مورد این موضوع بحث کنیم باید ببینیم که معیار طرف مقابل بر تعیین اصول دین چیست؟ باید دید منظور طرف مقابل از آیه صریح در مورد امامت چیست ؟ آیا منظور اینست که قرآن صرفا اسم امامت را بیان کند؟ مفهوم امامت را بیان کند؟ صراحتا بگوید(( الامامه و الولایه رکن من ارکان دین )) ؟ یا اینکه مصادیق امامت و ائمه را معرفی و بر حال آنها شرح بزند؟
دوست عزیزی که با یک مخالف بحث می کنید ، این سوالات را از او بپرسید ، ابتدا عقیده طرف را بدانید و بعد با او بحث کنید . حقیر نیز با یکی از برادران مخالف صحبت می کردم، ایشان ابتدا گفتند یک آیه بیاور که در باره امامت باشد، بعد حرفشان را اینچنین عوض کردند که یک آیه در مورد امامت علی بیاور ، بار دیگر گفتند یک آیه در اثبات امامت دوازده امام بیاور!!!
خواهشی که از شما دوست عزی جناب asad دارم اینست که ابتدا یک پاسخ کوتاه در این موارد و سوالات به اینجانب بدهید تا بتوانیم در مورد عقاید آن وهابی با یکدیگر بحث کنیم .
این را هم بگویم که بنده پاسخ نقض را به برادران وهابی دادم و چندین منبع را معرفی کردم تا عزیزان بدانند که خود اهل سنت واقعی امامت را به عنوان یک اصل قبول دارند.
منتظر شما دوست عزیز هستم.
موفق باشید
و من الله التوفیق

[="Teal"]

عبدالرسول;273050 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
در مورد این مطلب چند نکته را بیان می کنم:
1) اینکه امامت ، اصلی از اصول دین می باشد را بسیاری از علمای اهل سنت و وهابیت تصریح کرده اند. برای نمونه رجوع کنید به ((منهاج الوصول الی علم الاصول )) ابن عمر بیضاوی مفسر و فقیه معروف اهل سنت ، چاپ رسالت بیروت ج 1 ص 75 و (( الابهاج فی شرح المنهاج )) امام سبکی ج1 ص 327 و (( شرح بدخشی )) ج 2 ص 226 و (( السراج الوهب فی شرح المنهاج )) ابن یوسف جابری ج2 ص 731 و (( شرح منهاج بیضاوی )) شمس الدین اصفهانی ج2 ص535 و نیز از علمای معاصر دکتر محمد ابونور که شیخ الازهر بوده در کتاب (( اصول فقه )) ج 3 ص 107 . در تمامی این آدرس ها امامت اصلی از اصول دین شمارده شده و حتی به تصریح امام سبکی و بدخشی و شمس الدین اصفهانی مخالفت با امامت موجب " کفر و بدعت " می شود. جالب اینکه عبدالقادر بغدادی از استوانه های علمی اهل سنت و جماعت در کتاب (( الفرق بین الفرق )) ج 1 ص 309 می گوید که اهل سنت 12 اصل را به عنوان اصول دین می پذیرد و اصل یازدهم از این سری اصول ، امامت می باشد. جالبتر اینکه از خلیفه دوم جناب عمر نقل شده که : (( خلافت رکنی از ارکان دین است. )) این مطلب را طبرانی در ج 1 ص 120 ح 232 از کتاب (( المعجم الکبیر )) خود نقل کرده و ابن حجر هیثمی نیز در (( مجمع الزوائد )) ج 9 ص 151 آن را صحیح دانسته و اسناد را نیکو معرفی می کند.
حال ما از اهل سنت و وهابیت سوال می کنیم که به چه دلیل خلیفه دوم و بزرگترین علمای فقهی شما امامت را از اصول دین دانسته اند؟ هر جوابی دادند ما هم همان جواب را خواهیم داد.
2) اگر بخواهیم در مورد این موضوع بحث کنیم باید ببینیم که معیار طرف مقابل بر تعیین اصول دین چیست؟ باید دید منظور طرف مقابل از آیه صریح در مورد امامت چیست ؟ آیا منظور اینست که قرآن صرفا اسم امامت را بیان کند؟ مفهوم امامت را بیان کند؟ صراحتا بگوید(( الامامه و الولایه رکن من ارکان دین )) ؟ یا اینکه مصادیق امامت و ائمه را معرفی و بر حال آنها شرح بزند؟
دوست عزیزی که با یک مخالف بحث می کنید ، این سوالات را از او بپرسید ، ابتدا عقیده طرف را بدانید و بعد با او بحث کنید . حقیر نیز با یکی از برادران مخالف صحبت می کردم، ایشان ابتدا گفتند یک آیه بیاور که در باره امامت باشد، بعد حرفشان را اینچنین عوض کردند که یک آیه در مورد امامت علی بیاور ، بار دیگر گفتند یک آیه در اثبات امامت دوازده امام بیاور!!!
خواهشی که از شما دوست عزی جناب asad دارم اینست که ابتدا یک پاسخ کوتاه در این موارد و سوالات به اینجانب بدهید تا بتوانیم در مورد عقاید آن وهابی با یکدیگر بحث کنیم .
این را هم بگویم که بنده پاسخ نقض را به برادران وهابی دادم و چندین منبع را معرفی کردم تا عزیزان بدانند که خود اهل سنت واقعی امامت را به عنوان یک اصل قبول دارند.
منتظر شما دوست عزیز هستم.
موفق باشید
و من الله التوفیق

سلام و با تشکر از شما دوست عزیز!
خدمت شما عرض کنم که مطالب جالبی بود و تا الان خبر نداشتم که همچین چیزی هست!
و از این به بعد اگر با وهابی جماعت بحثی داشتم حتما از این استدلال شما استفاده خواهم کرد! فقط مشکلی که من الان با این طرف مورد بحثم داشتم و دارم این است که او خود را مسلمان میداند!
نه سنی ! نه شیعه ! نه وهابی ! نه بهایی و نه هیچ فرقه ی دیگری!
همه چیز را با قران میسنجد و از مریدان علامه برقعی است!
نه میتوان با او از کتب اهل سنت بحث کرد نه کتب شیعه و نه وهابی و نه هیچ چیز!
فقط قران!
البته همانطور که در صفحات قبل گفتم او قبول دارد که قران کلیات را گفته و جزئیات را پیامبر گفته!
اما اگر کل بحث را خوانده باشید عرض کردم که حرف حسابش این است که اگر امامت از کلیات است چرا در قران مثل بقیه کلیات روشن و واضح بیان نشده است!
او کار ندارد که وهابیت چطور امامت را اثبات میکند یا اهل سنت نظرشان چیست!
فقط به خودش کار دارد!
باز هم ممنون از اینکه راهنمایی کردید!
یا علی![/]

asad;273100 نوشت:
سلام و با تشکر از شما دوست عزیز! خدمت شما عرض کنم که مطالب جالبی بود و تا الان خبر نداشتم که همچین چیزی هست! و از این به بعد اگر با وهابی جماعت بحثی داشتم حتما از این استدلال شما استفاده خواهم کرد! فقط مشکلی که من الان با این طرف مورد بحثم داشتم و دارم این است که او خود را مسلمان میداند! نه سنی ! نه شیعه ! نه وهابی ! نه بهایی و نه هیچ فرقه ی دیگری! همه چیز را با قران میسنجد و از مریدان علامه برقعی است! نه میتوان با او از کتب اهل سنت بحث کرد نه کتب شیعه و نه وهابی و نه هیچ چیز! فقط قران! البته همانطور که در صفحات قبل گفتم او قبول دارد که قران کلیات را گفته و جزئیات را پیامبر گفته! اما اگر کل بحث را خوانده باشید عرض کردم که حرف حسابش این است که اگر امامت از کلیات است چرا در قران مثل بقیه کلیات روشن و واضح بیان نشده است! او کار ندارد که وهابیت چطور امامت را اثبات میکند یا اهل سنت نظرشان چیست! فقط به خودش کار دارد! باز هم ممنون از اینکه راهنمایی کردید! یا علی!

با سلام دوست عزیز
حرف های شما رو خوندم.
به نظر من از دو راه میتوانید با دوست خود صحبت کنید
1- الف: بگویید آیا اطاعت از اولی الامر واجب است یا نه؟ ب: ولی امر پس از رسول خدا که بود؟ ج: ولی امر باید پس از رسول خدا اعلم باشد، زیرا خداوند اطاعت او را پس از اطاعت خود واجب کرده است. چون منطقی نیست که خدا بگوید از من پیروی کنید چون علیم هستم، از پیامبر پیروی کنید چون اعلم امت است اما بعد از او از هر که خواستید پیروی کنید، چه اعلم چه غیر اعلم. و به اعتقاد ما پس از پیامبر امام علی ع اعلم امت بود. البته این استدلال به درد کسی می خورد که در اعلم بودن امام علی ع شک نداشته باشد.

2- آیا خداوند اطاعت از اولی الامر را واجب کرده یا خیر؟ آیا اطاعت از اولی الامر از متشابهات است؟ اولی الامر هم افرادی هستند که حکمشان پس از خداوند متعال و رسول الله ص نافذ است. پس اصل اطاعت از اولی الامر شکی نیست. خوب اولی الامر پس از رسول خدا ص چه کسی بود؟ شما دو راه برای شناخت این شخص دارید. یا باید خودتان تحقیق کنید و اعلم امت را پیدا کنید، یا به دستور رسول خدا ص عمل کنید. و محال رسول خدا دستور به پیروی از انسان جاهل را به مردم بدهند.

ثالثا برخی افراد برای جو سازی، میگویند این امامتی که منکر آن کافر است چرا در قرآن نیامده؟
سوال من این است که آیا کسی که حرمت گوشت خوک را انکار می کند کافر است یا خیر؟ چرا کافر است در حالی که حرمت گوشت خوک از مسائل مهم نیست.
این شخص کافر چون انکار یک آیه از آیات الهی می کند. فرقی ندارد این آیه مربوط به اصول دین باشد یا از فروع دین. اصلا فرض کنید امامت و اطاعت از اولی الامر جزء اصول دین نیست؟ بالاخره در قرآن ذکر شده یا نه؟ این فرد نمیتواند نسبت به مسئله امامت بی تفاوت باشد.
حتی اگر امامت ائمه رو قبول نداشته باشد باید بگوید بالاخره اولی الامر چه کسانی هستند و بعد از رسول ص چه کسانی بودند؟
شاید در دوره زمانه ما شناخت اولی الامر خیلی مهم نباشه، اما شناخت اولی الامر پس از رسول ص خیلی مهم است زیرا اولین مفسرین قرآن صحابه پیامبر بودند و ما باید مشخص کنیم که تابع نظریات چه کسی هستیم؟

همه ادیان و مذاهب این وضعیت رو دارن! یکم بیشتر در موردشون فکر کنی میبینی! :Cheshmak:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اول از همه چیز می خواستم از شما جناب asad عذرخواهی کنم به دلیل تاخیری که در ارائه پاسخ به نظر شما داشتم. پوزش بنده را بپذیرید.
برادر گرامی ، من در پاسخ قبلی به شما گفتم که طرف بحثتان دقیقا چه چیزی را از قرآن می خواهد؟ کلمه امام ؟ مفهوم امام ؟ مصادیق امام ؟ سوره ای به نام امام ؟ وبنده تاکید کردم که تعریف ایشان از اصول دین چه می باشد ؟ ببینید برادر من تا زمانی که بنده تعریف ایشان را از اصول دین ندانم نی توانم به شما پاسخ بدهم، چون من هنوز نمی دانم منظور ایشان از اصول دین چیست؟
بی احترامی نباشد ولیکن در کلام جنابعالی تناقض هایی یافت می شود که این شک را برای سایر عزیزان ایجاد می کند که شاید اصلا چنین فردی اصلا وجود خارجی نداشته باشد!!! شما در ابتدا فرمودید که من با یک شیعه گمراه بحث می کردم ، بعد اشاره و یا تصحیح کردید که این فرد سلفی مسلک و وهابی است ، الآن به بنده می گویید که اصلا نه شیعه است و نه وهابی . به هر حال بهتر می بود که در هر شرایطی سخنی نگویید و از آن افرادی نباشید که اصطلاحا (( 27 مرداد چنیین شعار دادند که یا مرگ یا مصدق و روز بعد 28 مرداد گفتند مرگ بر مصدق !!!)).
اما برسیم به اینکه شما فرمودید این فرد مسلمان است و همه چیز را با قرآن می سنجد. بسیار خوب ، لطفا رجوع کنید به آیه 59 سوره نساء ، منتهی نه آنجا که می فرماید (( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ )) . این را بگذاریم برای زمانی که شما تعریف ایشان را از اصول دین آوردید. اگر شما به قسمت بعد آیه که می فرماید (( فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ )) توجه کنید متوجه میشوید که قرآن فرموده ((فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ)) یعنی اگر در مسئله ای اختلاف پیدا کردید ( منظور همان مسائل دینی اختلافی نظیر همین امامت ) ، خوب چه کنیم ؟ قرآن به بهترین شکل پاسخ داده ((فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ )) برادر عزیزم ، خداوند می گوید آن مسئله اختلافی را ( نظیر همین امامت ) به خدا و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عرضه کنید. خوب سوال : حالا که پیامبر نیست تا این مسئله را به او ارجاع دهیم ، پس چه کنیم ؟ پاسخ : در این حال باید به سنت عالی حضرت که همانا مطابق حدیث متواتر ثقلین نزد عترت رسول است مراجعه کرد و پاسخ حق را یافت. سپس خداوند در ادامه یک شرط می گذارد (( إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ )) تنها افرادی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند ( که همانا از جمله ویژگی های افراد مومن و مسلمان است ) چنین می کنند. خوب آیا این فرد مطابق نص صریح قرآن مسلمان هست یا نه ؟ خواهش می کنم خودتان قضاوت کنید.
اما شما در ادامه می فرمایید که این فرد قبول دارد که خداوند کلیات را در قرآن گفته ولی جزییات آن را پیامبر بیان می کند. خوب دوست گرامی ، این مطلب شما با سخن قبلی تان در تعارض و تناقض است . چرا که چه شیعه و چه سنی و حتی برخی از وهابیون هم این سخن را قبول دارند و این مهم از ضروریات هر یک از مذاهب برای تفسیر قرآن است و لذا این فردی که شما می گویید لااقل باید از سلفیان و وهابیون باشد. تناقض بعدی سخن اخیرتان با آنچه در مورد مرتد از دین ( به علت مخالفت علنی با نص قرآن در بسیاری موارد ) ابوالفضل برقعی قمی بیان کردید کاملا عیان است با توجه به دو مطلب زیر که همگی از سخنان خودتان است :
1)گفتم او قبول دارد که قران کلیات را گفته و جزئیات را پیامبر گفته
2)از مریدان علامه برقعی است
اما مطلب مهمی که این آقا در کتاب (( تابشی از قرآن )) بیان کرده اند:
3)سید ابوالفضل برقعی معتقد بود که «قرآن احتیاج به تفسیر ندارد حتی تفسیر ائمه یا پیامبر، چون تفسیر نظر انسانی است در حالی‌که قرآن سخنان خداوند است و هر شخصی به نفع خودش قرآن را تفسیر می‌کند اما باید برای غیر عرب زبان، قرآن را خوب ترجمه نمود نه تفسیر».
قضاوت با شما دوست عزیز و همه کسانی که این مطلب را می خوانند.
برادر گرامی بنده به دنبال عیب جویی و یا توهین به شخصی نیستم. بلکه از شما می خواهم که اندکی مطالعه کرده ، کتاب خوانده و سپس با شخصی بحث کنید. شما می گویید این فرد از پیروان آقای برقعی است و خود وهابی نیست ، در حالیکه همین آقای برقعی چندین کتاب ابوالعباس ابن تیمیه حرانی و محمد بن عبدالوهاب من جمله کتاب (( التوحید )) را به فارسی ترجمه کرده و از بسیاری از آرای این سران وهابیت حمایت کرده است. این آقا خود از پیروان ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب است و حتی به اذعان خودش از پیروان حقیقی اهل بیت می باشد و با همین عقیده اش از دنیا رفت، چطور امکان دارد که مریدش به تفسیر قرآن اعتقاد داشته باشد و از طرفی دیگر بگوید من نه وهابی ام و نه غیره. مریدی که در تضاد کامل با مرشد باشد ؟؟؟؟
در مورد بخشی دیگر از سخنانتان که گفتید چرا کلیات امامت در قرآن نیامده در جواب به دو نکته اشاره می کنم:
1) کلیات امامت به طور صریح و آشکار در قرآن آمده است.
2) بار دیگر تکرار می کنم، شما تعریف این شخص از اصول دین را برای بنده بیاورید تا بنده نیز بتوانم پاسخی مطابق با عقاید طرف مقابلم را ارائه کنم. اما برای اطلاعات خودتان ابتدا به آیه 89 سوره مبارکه نحل ، آیه 1 سوره مبارکه ابراهیم، و آیه 64 سوره نحل مراجعه کرده و به دقت و بدون هیچ تفسیری و با درایت خود مفاهیم آن را استخراج کرده و سپس برای نمونه به آیه 124 سوره بقره وآیه 24 سوره سجده مراجعه کنید و ببینید که پیامبر در مورد این آیات چه فرموده اند ( با این زمینه فکری که برای فهم جزییات باید به پیامبر رجوع کرد).
در پایان هم بگویم که جناب asad به گفته کلام ائمه اطهار ( علیهم السلام ) و نیز سخن امام احمد بن حنبل که کلامش در نزد وهابیت حجت است ( چون پیشوای ابن تیمیه بوده است ) هرکس بدون سنت بخواهد قرآن را بفهمد در ضلالت و گمراهی است . ( مسند احمد بن حنبل ج4 ص 528 ) . همچنین به نظر ابن تیمیه استاد و امام و پیشوای وهابیت باید برای یافتن اصول دین به کتاب و سنت و اجماع عمل کرد . ( کتاب رسائل و فتاوی ج 6 ص 469 ، کتاب مجمع الفتاوی ج 9 ص 160 ) آیا منافع وهابیت امروز این گونه ایجاب می کند که باید حتی با نظر ابن تیمیه هم مخالفت کرد؟
بحث کردن با چنین افرادی مانند بحث با کسی است که لجاجت دارد که وجود خدا را تنها با چشم برای او ثابت کنیم.
انشاءالله بنده منتظر شما می مانم که به سوالات ابتدایی بنده مختصرا پاسخ دهید و سپس این مطلب را از قرآن و سنت و عقل ثابت کنیم.
موفق باشید
و منالله التوفیق

[="Teal"]

عبدالرسول;273464 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم اول از همه چیز می خواستم از شما جناب asad عذرخواهی کنم به دلیل تاخیری که در ارائه پاسخ به نظر شما داشتم. پوزش بنده را بپذیرید.

سلام! خواهش میکنم

عبدالرسول;273464 نوشت:
برادر گرامی ، من در پاسخ قبلی به شما گفتم که طرف بحثتان دقیقا چه چیزی را از قرآن می خواهد؟ کلمه امام ؟ مفهوم امام ؟ مصادیق امام ؟ سوره ای به نام امام ؟ وبنده تاکید کردم که تعریف ایشان از اصول دین چه می باشد ؟ ببینید برادر من تا زمانی که بنده تعریف ایشان را از اصول دین ندانم نی توانم به شما پاسخ بدهم، چون من هنوز نمی دانم منظور ایشان از اصول دین چیست؟

این دوست بنده میخواهد همانطور که در اصل توحید هیچ کس شک نمیکند و در اصل نبوت هیچ کس شک نمیکند در اصل معاد هیچ کس شکی به خود راه نمیدهد در اصل امامت هم آیات به همان روشنی باشد تا هیچ کس شک نکند!
حرف حسابش این است که چرا خداوند باید اصل امامت را در دل آیات متشابه قرار دهد ؟
چرا باید مثلا قضیه عصمت را در دل آیات مخفی کند تا به زور بشه اثبات کرد که مربوط به 5تن است نه زنان پیامبر؟
چرا قضیه آیه ای که در غدیر نازل شد نباید مربوط به آیات قبل و بعدش باشد؟
اصلا چرا هر آیه ای که شیعیان به آن متوسل میشوند تا چیزی را از آن اثبات کنند به آیات قبل و بعدش هیچ ربطی ندارد؟؟؟؟
بعد گفت اصلا ببینم آیا جای دیگری از قران نمونه ی مشابهی دارید که یک آیه در دل آیات دیگر نازل شده باشد و مربوط به آیات قبل و بعدش نباشد و بخواهد چیزی غیر از آن آیات قبل و بعدش را بگوید؟؟؟؟
بعد من از چند تا روحانی سوال کردم هیچ کس جواب مشخصی بهم نداد و همه باالتفاق مثل شما من رو از بحث کردن با اون منع کردند!
تعریفش را از اصول دین میپرسم بهتون خبر میدم!

عبدالرسول;273464 نوشت:
بی احترامی نباشد ولیکن در کلام جنابعالی تناقض هایی یافت می شود که این شک را برای سایر عزیزان ایجاد می کند که شاید اصلا چنین فردی اصلا وجود خارجی نداشته باشد!!! شما در ابتدا فرمودید که من با یک شیعه گمراه بحث می کردم ، بعد اشاره و یا تصحیح کردید که این فرد سلفی مسلک و وهابی است ، الآن به بنده می گویید که اصلا نه شیعه است و نه وهابی . به هر حال بهتر می بود که در هر شرایطی سخنی نگویید و از آن افرادی نباشید که اصطلاحا (( 27 مرداد چنیین شعار دادند که یا مرگ یا مصدق و روز بعد 28 مرداد گفتند مرگ بر مصدق !!!)).

بنده به شما نگفتم او وهابی نیست بنده نوشتم او میگوید: نه وهابی هستم نه سنی هستم نه شیعه هستم نه بهایی هستم نه هیچ فرقه ی دیگری هستم! مسلمان هستم!

بنابراین وقتی شخصی خود را به هیچ فرقه ای وصل نمیکند نمیتوان با کتب و استدلالات آن فرقه چیزی را به او اثبات کرد برای همین بود که بنده به شما گفتم وهابی نیست! چون او خود را به وهابیت نمیچسباند !
در ضمن من از خود اون شخص بارها خواهش کردم که به این سایت و این صفحه بیاید تا مستقیما بحث کند اما میدانید چه جوابی داد؟؟؟؟؟
گفت در این سایت باید کارشناسانی از همه ی فرق عضو باشند تا من هم بتوانم در مواردی از انها کمک بگیرم و گول کارشناسان سایت را نخورم!
گفتم گول خوردنی در کار نیست آنها همه چیز را مستند و صریح بیان میکنند و شما عقل دارید و میتونید ببینید! میدانید چه جوابی داد؟
یک کلیپ از مناظره ی آقای قزوینی بایک بیننده ی تلوزیونی که تلفنی بحث میکرد در شبکه ی ماهواره ای برایم فرستاد!
در این کلیپ آقای قزوینی به یک مطلب را که به نفع شیعه بود از زبان نویسنده ی یکی از کتب اهل سنت بیان کرد و به اصطلاح دهان آن بیننده را بست! بعد در ادامه ی کلیپ چند روز بعد همان بیننده دوباره زنک زد و همان کتاب را آورد و از رو متن ان کتاب را خواند و وقتی که خواند همه متوجه شدند که آقای قزوینی قصد فریب داشته است چرا که نویسنده ی آن کتاب اهل سند این مطلب را از قول شیعان در آنجا نوشته بود اما آقای قزوینی این مطلب را از قول خود نویسنده به مردم القا داده بود!

بعد این دوستم این کلیپ رو به من نشون داد و گفت اگر کارشناسان همچین رفتاری با من کردند من که دانشمند نیستم از کجا بفهمم که راست میگن یا مثل این کلیپ قصد قریب کاری رو دارند؟؟؟؟
واسه همین هیچ وقت تو این سایت نمیاد و بنده در سایت آپارات باهاش بحث میکنم! اسمش داوود هست! شما هم اگر دوست دارید بدونید که این شخص واقعا وجود خارجی دارد یا ندارد میتونید تشریف ببرید به این آدرس ها و بحث های من رو با اون ببیتید:
http://www.aparat.com/v/QesZv
http://www.aparat.com/v/egVFn
http://www.aparat.com/v/85Qnx

در ضمن این بنده ی خدا در برابر حرف منطقی تسلیم است! چون من در مورد بحث متعه با او بحث کردم او قبول کرد که متعه از نظر قران و سنت حلال است اما هنوز تو کتش نمیره که چرا حلال است میگه این چه جور حلالی است که وسیله ی شهوترانی شیعیان رو فراهم کرده است! یعنی قبول دارد که هیچ مستندی بر بطلان متعه ندارد اما از نظر عقلی هنوز قانع نشده است!
بنابراین اگر شما حرف منطقی بزنید قبول میکند!

عبدالرسول;273464 نوشت:
اما برسیم به اینکه شما فرمودید این فرد مسلمان است و همه چیز را با قرآن می سنجد. بسیار خوب ، لطفا رجوع کنید به آیه 59 سوره نساء ، منتهی نه آنجا که می فرماید (( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ )) . این را بگذاریم برای زمانی که شما تعریف ایشان را از اصول دین آوردید. اگر شما به قسمت بعد آیه که می فرماید (( فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ )) توجه کنید متوجه میشوید که قرآن فرموده ((فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ)) یعنی اگر در مسئله ای اختلاف پیدا کردید ( منظور همان مسائل دینی اختلافی نظیر همین امامت ) ، خوب چه کنیم ؟ قرآن به بهترین شکل پاسخ داده ((فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ )) برادر عزیزم ، خداوند می گوید آن مسئله اختلافی را ( نظیر همین امامت ) به خدا و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عرضه کنید. خوب سوال : حالا که پیامبر نیست تا این مسئله را به او ارجاع دهیم ، پس چه کنیم ؟ پاسخ : در این حال باید به سنت عالی حضرت که همانا مطابق حدیث متواتر ثقلین نزد عترت رسول است مراجعه کرد و پاسخ حق را یافت. سپس خداوند در ادامه یک شرط می گذارد (( إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ )) تنها افرادی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند ( که همانا از جمله ویژگی های افراد مومن و مسلمان است ) چنین می کنند. خوب آیا این فرد مطابق نص صریح قرآن مسلمان هست یا نه ؟ خواهش می کنم خودتان قضاوت کنید.

بله اینها استدلالات خوبی هستند و حتما به او ارجا میدهم!

عبدالرسول;273464 نوشت:
اما شما در ادامه می فرمایید که این فرد قبول دارد که خداوند کلیات را در قرآن گفته ولی جزییات آن را پیامبر بیان می کند. خوب دوست گرامی ، این مطلب شما با سخن قبلی تان در تعارض و تناقض است . چرا که چه شیعه و چه سنی و حتی برخی از وهابیون هم این سخن را قبول دارند و این مهم از ضروریات هر یک از مذاهب برای تفسیر قرآن است و لذا این فردی که شما می گویید لااقل باید از سلفیان و وهابیون باشد. تناقض بعدی سخن اخیرتان با آنچه در مورد مرتد از دین ( به علت مخالفت علنی با نص قرآن در بسیاری موارد ) ابوالفضل برقعی قمی بیان کردید کاملا عیان است با توجه به دو مطلب زیر که همگی از سخنان خودتان است : 1)گفتم او قبول دارد که قران کلیات را گفته و جزئیات را پیامبر گفته 2)از مریدان علامه برقعی است اما مطلب مهمی که این آقا در کتاب (( تابشی از قرآن )) بیان کرده اند: 3)سید ابوالفضل برقعی معتقد بود که «قرآن احتیاج به تفسیر ندارد حتی تفسیر ائمه یا پیامبر، چون تفسیر نظر انسانی است در حالی‌که قرآن سخنان خداوند است و هر شخصی به نفع خودش قرآن را تفسیر می‌کند اما باید برای غیر عرب زبان، قرآن را خوب ترجمه نمود نه تفسیر». قضاوت با شما دوست عزیز و همه کسانی که این مطلب را می خوانند.

بله بنده دقیقا دنبال همین اشکالات هستم! او به من گفته از کتابهای آقای برقعی اشکال بگیر و به من بگو تا من بررسی کنم اگر دیدم حق با تو است تسلیم میشوم!
خب بنده نمیدانستم که آقای برقعی در کتبش همچین حرفی زده واسه همین هنوز بهش نگفتم و حتما بهش میگم! اگر باز هم اشکالات این چنینی در هریک از کتب برقعی سراغ دارید لطفا حتما بگید چون بهترین دلیل برای باطل بودن این علامه ی دروغین همین اشکالات هستند!

عبدالرسول;273464 نوشت:
برادر گرامی بنده به دنبال عیب جویی و یا توهین به شخصی نیستم. بلکه از شما می خواهم که اندکی مطالعه کرده ، کتاب خوانده و سپس با شخصی بحث کنید. شما می گویید این فرد از پیروان آقای برقعی است و خود وهابی نیست ، در حالیکه همین آقای برقعی چندین کتاب ابوالعباس ابن تیمیه حرانی و محمد بن عبدالوهاب من جمله کتاب (( التوحید )) را به فارسی ترجمه کرده و از بسیاری از آرای این سران وهابیت حمایت کرده است. این آقا خود از پیروان ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب است و حتی به اذعان خودش از پیروان حقیقی اهل بیت می باشد و با همین عقیده اش از دنیا رفت، چطور امکان دارد که مریدش به تفسیر قرآن اعتقاد داشته باشد و از طرفی دیگر بگوید من نه وهابی ام و نه غیره. مریدی که در تضاد کامل با مرشد باشد ؟؟؟؟

خدمت شما عرض کنم که بله اگر هدف از بحث کردن مناظره و مبارزه و شکست و پیروزی و عناد و دشمنی و رو کم کنی باشد حق باشماست بنده باید مطالعه ی بیشتری میکردم وبعد با این شخص بحث میکردم! اما برادر من بنده با این شخص بعد از کمی بحث دوست شدم و شماره مبایلش رو گرفتم و ایمیلش رو هم گرفتم تا شاید تا اخر عمر ذره ذره مطالب رو بهش بفهمونم و حد اقل یک نفر رو شیعه کنم! من که نرفتم تو تلوزیون مناظره کنم که شما این حرف رو به بنده میزنید! من اومدم به یکی از دوستانم مطالبی را که میدانم بگویم و چیزهایی را که نمیدانم رو هم بعد از تحقیق از کارشناسان بپرسم و بهش بگم تا شاید هدایت شود! آخه یک داستان از آقای دانشمند شنیدم که میگفت یکی از بزرگان تا لحظه ی مرگش بزرگترین دغدغه ی زندگیش این بوده که دوست اهل سنت خودش ار شیعه کند! و با مرگ خویش این امر محقق گردید!
(اگه خواستید بگید تا داستانش رو بگم)
بنابراین من خیلی دوستانه و نه از روی جنگ و دشمنی با این رفیقمون بحث میکنم!و این اشکالاتی که از کتاب برقعی گرفتید رو حتما بهش میگم و جواب رو میارم!

عبدالرسول;273464 نوشت:
بحث کردن با چنین افرادی مانند بحث با کسی است که لجاجت دارد که وجود خدا را تنها با چشم برای او ثابت کنیم.

از هر روحانی شبهه های این دوستم را میپرسم اول میگوید بحث نکن و بعد هم این جمله شما یا امثال این جمله را میگوید!
اما من با بحث متعه رو بهش اثبات کردم! الان مونده امامت و خمس و مهدویت در قران[/]

بسم الله الرحمن الرحیم2
سلام علیکم
اول از هر چیز باید به شما بگویم که جنابعالی به پرسش های بنده پاسخ صریحی ندادید و همان مطالب قبلی تان را بازگو نمودید. با این وجود بنده در پایان سخنان قبلی ام شما را به دو آیه مبارکه ارجاع دادم که گویا اصلا متوجه آنان نشده بودید و یا اینکه ... . در هر صورت شما اصل سخن بنده که همان آوردن تعریف اصول دین از منظر ایشان می باشد را جواب ندادید و آنرا به تاریخ دیگری موکول نمودید که امیدوارم هرچه زودتر تعاریف را بیاورید تا با هم بحث کنیم. مطلب بعدی اینکه شما در مورد عصمت و غدیر و خمس و مهدویت سوال کرده اید . این ها مطالبی هستند که بنده برای آنها هم پاسخ نقضی از کتب معتبر اهل سنت دارم و هم پاسخ حلی . اگر مایل باشید در جلسه ای مخصوص به این موارد هم خواهیم رسید.مطلب دیگر اینکه شما یک سری فرعیات را آورده اید که بنده اینجا مختصرا آنها را جواب خواهم داد:
1) { نقل جناب asad : این دوست بنده میخواهد همانطور که در اصل توحید هیچ کس شک نمیکند و در اصل نبوت هیچ کس شک نمیکند در اصل معاد هیچ کس شکی به خود راه نمیدهد در اصل امامت هم آیات به همان روشنی باشد تا هیچ کس شک نکند! }
پاسخ : برادر گرامی ! پاسخ دادن به همه اینها مشروط بر این اینست که ما بدانیم تعریف طرف مقابل از اصول دین چیست ؟ والله قسم این سوال ساده ای است که هیچ نیازی به فکر کردن و طفره رفتن ندارد. سوال کاملا واضح و روشن است.شما این را از او بپرسید که ایشان بنابر چه آیه صریح و محکم و غیر متشابهی اصل توحید را از قرآن فهمیدند ؟ ایشان برای این انتخاب چه شروطی را مد نظر قرار دادند؟ با آنکه در کل قرآن کلمه (( معاد )) تنها یک مرتبه تکرار شده است ( و به معنی جهان آخرت و قیامت هم نبوده ) ایشان اصل معاد را با چه زمینه هایی فراگرفته اند ؟ اصلا چرا معاد را به عنوان اصل دین قبول دارند؟ اصلا از دوست خود بخواهید یک آیه روشن بیاورد که در آن توحید یا نبوت یا معاد به عنوان اصل دین معرفی شده باشد. اینها را بپرسید بنده در خدمت شما خواهم بود.
2) { نقل از جناب asad :حرف حسابش این است که چرا خداوند باید اصل امامت را در دل آیات متشابه قرار دهد ؟ }
پاسخ : برادر بزرگوار ! کلیات اصل امامت به طور صریح در قرآن آمده و برای این منظور به پاسخ قبلی بنده مراجعه بفرمایید. اما مگر آیه اکمال دین ( صرف نظر از اینکه در مورد غدیر هست یا نه ) جز آیات متشابه نیست؟ چرا خداوند باید مطلب بسیار مهم اکمال دین را در دل آیه متشابه بگنجاند؟ اگر شما می خواهید بگویید که این آیه متشابه نیست پس بفرمایید با توجه به آیات قبلی و بعدی آیه ، آن مطلبی که موجب اکمال دین شده است را برای ما صریحا بیان بفرمایید ؟ پس لطفا به این سوال بنده نیز پاسخ دهید : آیه 3 سوره مبارکه مائده با وجود مطلب بسیار مهمی که موجب اکمال دین بنابر نص صریح از همان روز نزول آیه شده است را محکم می دانید یا متشابه ؟ با دلیل و منطق به بنده جواب دهید. این را هم بگویم که قرآن صراحتا می گوید (( کتابا متشابه )) اگر وقت دارید در این مورد هم توضیح دهید.
3) { نقل قول از جناب asad : اصلا چرا هر آیه ای که شیعیان به آن متوسل میشوند تا چیزی را از آن اثبات کنند به آیات قبل و بعدش هیچ ربطی ندارد؟؟؟؟
بعد گفت اصلا ببینم آیا جای دیگری از قران نمونه ی مشابهی دارید که یک آیه در دل آیات دیگر نازل شده باشد و مربوط به آیات قبل و بعدش نباشد و بخواهد چیزی غیر از آن آیات قبل و بعدش را بگوید؟؟؟؟}
پاسخ : برادر گرامی ، قرآن کتابی نیست که به یک باره و به صورت شسته رفته تالیف شده باشد ، بلکه شامل آیاتی است که هر یک در موقعیت خاصی نازل شده و لذا به همین خاطر است که می گویند قرآن در مدت 23 سال و نه به صورت یکجا بر پیامبر نازل شد. برای مثال شما به سوره مائده مراجعه کنید. آیا تمام مطالب این سوره حول یک محور است؟ اگر آری خوب آن محور را بگویید ، اگر نه پس آیا نمی توان گفت که عقاید تمام مسلمانان به زور ثابت می شود و از آیاتی به دست می آید که به قبل و بعد خود مربوط نمی شوند؟ بار دیگر تکرار می کنم ، قرآن کتابی نیست که توسط خداوند جمع شده باشد و این عثمان بود که نخستین بار به گفته اهل سنت قرآن های موجود در آن زمان را آتش زد و دستور دادکه قرآن را بدون در نظر گرفتن شان نزول آیات آنها را کنار هم قرار دهند و این در حالی است که بنابر کتاب صحیح مسلم حضرت علی قرآن را براساس شآن نزول آیات آن مرتب کرد و در واقع در قرآنی که توسط علی مرتب شده بود ودر دست آل علی است می توان به آیات قبل و بعد در مورد یک موضوع رجوع کرد.در این مورد دو مطلب دیگر نیز بیان می کنم : 1) آیا آیات سوره علق نخستین آیات نازل شده بر رسول نبود؟ اگر بود پس چرا الآن همین آیات در سوره 96 قرآن قراردارد؟ مگر شما نمی گویید که ایشان گفته اند چرا شیعه به آیات قبل و بعد سوره توجه نمی کند . خوب شما به ایشان بگویید تا زمانی که سوره علق نود و ششمین سوره قرآن است ما نمی توانیم اینکار را انجام دهیم چون قرآن بر اساس شان نزول آیات مرتب نشده که بتوان چنین کاری کرد. 2) اینکه ایشان گفته اند کجای قرآن آیات قبل و بعدش با خود آیه نمی سازد باید در جواب گفت که اولا چون قرآن بر اساس شان نزول مرتب نشده چنین کاری یعنی استفاده از آیات قبل و بعد در اثبات منظور و مفهوم یک آیه عقلا غلط است. و ثانیا موارد زیادی از این عدم ارتباط ها موجود است . از ایشان بخواهید ارتباط آیه 6 سوره مائده را با آیات قبل و بعدش بیان کند . به ما بگویید چه ارتباطی میان آیات 20 تا 26 سوره انفال وجود دارد.این ها قطره ای از اقیانوس است، اگر میان اینهایی که گفتم ارتباط برقرار کردند ما سخت تر از این را هم داریم. خواستید به شما نشان می دهم.
از همه اینها که بگذریم مگر این آقای مسلمان قبول ندارد که باید از پیامبر جزییات قرآن را فرا گرفت. خوب چرا ایشان به سنت حضرت رسول مراجعه نمی کند و تفسیر این آیات کریمه را از قول پیامبر نمی شنود ؟ آیا می شود پیامبر یک آیه را به ناحق در مورد امامت علی تفسیر کند؟ جواب این را هم بگیرید ممنون می شوم.
4) { نقل از جناب asad : بنده به شما نگفتم او وهابی نیست بنده نوشتم او میگوید: نه وهابی هستم نه سنی هستم نه شیعه هستم نه بهایی هستم نه هیچ فرقه ی دیگری هستم! مسلمان هستم!
بنابراین وقتی شخصی خود را به هیچ فرقه ای وصل نمیکند نمیتوان با کتب و استدلالات آن فرقه چیزی را به او اثبات کرد برای همین بود که بنده به شما گفتم وهابی نیست! چون او خود را به وهابیت نمیچسباند }
پاسخ: برادر گرامی! اولا چون شما رابط بین بنده و ایشان هستید آنچه را که شما گفته باشید من نقل دوستتان می دانم. در هر صورت اگر بنده منظور شما را خوب نفهمیدم عذر می خواهم. اما اینکه این آقا ادعا می کند که تابع هیچ کیشی نیست و فقط مسلمان است ، بنده در پاسخ قبلی ویژِگی یک فرد مسلمان و مومن را بنابر آیه 59 سوره نسا بیان کردم. خود شما هم گفتید که این آقا تفسیر پیامبر را برای قرآن قبول دارد . خوب این آقا که با ما اختلاف دارد اگر مسلمان باشد باید به خدا و سنت مراجعه کند. کتاب خدا در دسترس که هست ، ایشان چگونه می خواهند به سنت دست پیدا کنند؟ اگر ایشان کتب فرق اسلامی را قبول ندارند پس از کجا به سنت دست پیدا می کند؟برادر بزرگوار من اجباری ندارم ایشان به تفسیر الکبیر فخر رازی و یا تفسیر المیزان اعتقاد داشته باشد، چیزی که من می خواهم بدانم اینست که منبع دسترسی ایشان به سنت صحیح پیامبر چیست ؟ آن را به ما معرفی کنند تا ما نیز هدایت شویم.مطلب دیگر اینکه برادر من ، تفکرات ایشان تفکرات ابن تیمیه و امثالهم است، خود ابن تیمیه هم در مقدمه کتاب منهاج السنه می گوید من یک مسلمان واقعی هستم . خوب حالا من از شما می پرسم : شما از روی عقاید یک فرد به تفکر او پی می برید و یا از روی ادعای خودش؟ بنده می توانم تفکرات وهابیت این فرد را برای شما ثابت کنم هرچند گوشه هایی از عقاید مخالف نص و سنت این آقا را بیان کردم. اما از آنجا که بنده هدفم تنها روشن ساختن حقیقت است و نه برد و باخت می خواهم عقیده ایشان را در مورد همین بحث نقد کنم اگر آن اطلاعاتی که از شما خواسته بودم در اختیارم قرار دهید.
5){ نقل از جناب asad : گفت در این سایت باید کارشناسانی از همه ی فرق عضو باشند تا من هم بتوانم در مواردی از انها کمک بگیرم و گول کارشناسان سایت را نخورم! گفتم گول خوردنی در کار نیست آنها همه چیز را مستند و صریح بیان میکنند و شما عقل دارید و میتونید ببینید! }
پاسخ : ببینید برادر من این کار فرار از بحث می باشد. ماشالله نه ایشان بچه اند که گول بخورند و نه ما فریب کار. شما اگر می خواهید صدق کلام عزیزان را بدانید و جدیدا این بهانه تان شده ، می توانید نرم افزار (( جامع الکبیر )) که توسط چاپ دارالفکر بیروت ساخته شده است را به دوستتان پیشنهاد بدهید تا احیانا کلاه بر سر ایشان نرود. این را بگویم که این نرم افزار کاملا بسته است و نمی توان واوی را به آن زیاد کرد و نه از آن کم کرد.
6){ نقل از جناب asad : یک کلیپ از مناظره ی آقای قزوینی بایک بیننده ی تلوزیونی که تلفنی بحث میکرد در شبکه ی ماهواره ای برایم فرستاد!در این کلیپ آقای قزوینی به یک مطلب را که به نفع شیعه بود از زبان نویسنده ی یکی از کتب اهل سنت بیان کرد و به اصطلاح دهان آن بیننده را بست! بعد در ادامه ی کلیپ چند روز بعد همان بیننده دوباره زنک زد و همان کتاب را آورد و از رو متن ان کتاب را خواند و وقتی که خواند همه متوجه شدند که آقای قزوینی قصد فریب داشته است چرا که نویسنده ی آن کتاب اهل سند این مطلب را از قول شیعان در آنجا نوشته بود اما آقای قزوینی این مطلب را از قول خود نویسنده به مردم القا داده بود! بعد این دوستم این کلیپ رو به من نشون داد و گفت اگر کارشناسان همچین رفتاری با من کردند من که دانشمند نیستم از کجا بفهمم که راست میگن یا مثل این کلیپ قصد قریب کاری رو دارند؟؟؟؟}
پاسخ : فکر می کنم منظور شما سخن حضرت آیت الله دکتر قزوینی در مورد محدودیت تعداد زوجات می باشد ( 9 عدد ) که ایشان به کتاب آقای (( زیعلی )) مراجعه کردند. اگر همین است به شما بگویم که آقای (( زیعلی )) این مطلب را از شیعیان نقل کرده ولی حتی یک رد هم هرچند ساده بر آن نزده. خوب من از شما می پرسم : شما مطلبی را در کتاب خودتان نقل می کنید و هیچ گونه ردی بر آن سخن نمی زنید ، آیا این جز این معنی می دهد که شما آن مطلب را قبول کرده اید ؟ در همین مورد هم باید بگویم که جناب آقای دکتر قزوینی 8 مورد از فتاوای بزرگان اهل سنت نظیر ابن قتیبه دینوری و امام احمد بن حنبل و امام شافعی و ... را در همین موضوع نقل کردند و این موضوع تنها به همان کتاب محدود نمی شود. اگر هم قضیه چیز دیگری است بگویید تا من در مورد آن تحقیق کنم. یک مطلب را هم در مورد استاد عزیز جناب آقای دکتر قزوینی بیان کنم و آن اینکه : ایشان از جمله افرادی هستند که ماهیت پلید وهابیت را آشکار ساخته و از کسانی هستند که همواره مورد طعن وهابیون قرار گرفته اند ، دلیلش هم آنست که با علم و سواد و حافظه قوی ای که دارند در هر مناظره ای علمای درجه یک وهابیت را علنا شکست می دهند. و هر بار سخنان تازه ای برای گفتن دارند که علمای وهابیت هیچگونه پاسخی برای آن ندارند. حتی ایشان با قدرت علمی خود با مفتی اعظم سعودی آل شیخ نیز مباحثه کرده و این کور دنیا و آخرت را به سکوت وادار کردند. لذا از شما می خواهم که در مورد یک مطلب به طور کامل تحقیق کنید و فریب تلبیس ها و قطع و برید سخنان این افراد را نخورید.
7) شما از من خواستید که سخنان نا حق برقعی را برایتان بگویم . آیا همین کافی نیست که این آقا با سخن خدا مخالفت کرده است. اما چون شما این را خواستید بسیار خوب ، بنده عقاید کفر آمیز این علامه دروغین را برای شما جمع آوری می کنم و در اختیارتان قرار خواهم داد.
Dirol ببنید برادر من ، توصیه من به شما برای مطالعه بیشتر به خاطر این بود که چنین افرادی را بهتر شناخته و با عقایدشان بیشتر آشنا شوید. در واقع اطلاعات بیشتر موجب عیان شدن حق می شود و علم بیشتر برای برد وباخت نیست و نخواهد بود.
9) ما هم با کسی جنگ و دشمنی نداشته و نداریم. هدف ایجاد وحدت حول محور حقیقت است که با همین بحث ها حقیقت آشکار می شود . شما هم نیت خیری دارید و امیدوارم در کار خود موفق شوید.
جمع بندی : بنده در درجه اول از شما می خواهم که به دوستتان بگویید که به این سایت بیایند و یا هر جایی که راحت هستند بیایند که در مورد مسائل اختلافی با هم بحث کنیم. اگر هم مقدور نیست لطفا آنچه که من از شما خواسته بودم را بیاورید تا به امید حضرت حق یک بحث کاملا علمی و بدور از تعصب داشته باشیم.
موفق باشید
ومن الله التوفیق

عبدالرسول;273919 نوشت:
اول از هر چیز باید به شما بگویم که جنابعالی به پرسش های بنده پاسخ صریحی ندادید و همان مطالب قبلی تان را بازگو نمودید.

مگر من این شبهه رو مطرح کردم که پاسخ رو از من میخوایین؟؟؟؟ نکنه انتظار دارید من به جای اون جواب بدم؟
بنده عین مطالب قبلی و جدید شما رو برای ایمیل اون شخص کپی کردم و مثل شما منتظر جواب هستم!
تا زمانی هم که برنگشتم یعنی جوابی دریافت نکرده ام!
درضمن مطالب بسیار مفید و جامع بود خیلی کمک کرد واقعا ممنون!

در راستای این بحث شفاعت که اول مطرح شد، پیشنهاد میکنم حتما این مطب رو بخونین:

شفاعت از دیدگاه قرآن

نقل قول:
سلام و با تشکر از شما دوست عزیز!
خدمت شما عرض کنم که مطالب جالبی بود و تا الان خبر نداشتم که همچین چیزی هست!
و از این به بعد اگر با وهابی جماعت بحثی داشتم حتما از این استدلال شما استفاده خواهم کرد! فقط مشکلی که من الان با این طرف مورد بحثم داشتم و دارم این است که او خود را مسلمان میداند!
نه سنی ! نه شیعه ! نه وهابی ! نه بهایی و نه هیچ فرقه ی دیگری!
همه چیز را با قران میسنجد و از مریدان علامه برقعی است!
نه میتوان با او از کتب اهل سنت بحث کرد نه کتب شیعه و نه وهابی و نه هیچ چیز!
فقط قران!
البته همانطور که در صفحات قبل گفتم او قبول دارد که قران کلیات را گفته و جزئیات را پیامبر گفته!
اما اگر کل بحث را خوانده باشید عرض کردم که حرف حسابش این است که اگر امامت از کلیات است چرا در قران مثل بقیه کلیات روشن و واضح بیان نشده است!
او کار ندارد که وهابیت چطور امامت را اثبات میکند یا اهل سنت نظرشان چیست!
فقط به خودش کار دارد!
باز هم ممنون از اینکه راهنمایی کردید!
یا علی!
خوبه مطالبی در مورد این فرقه و افراد به شما بگم بدونید به دردتون زیاد می یاد در بحث با آنها .

خب حرف شما کاملا درسته وهابیت وطنی البته خودشان اسم خودشان را قرآنیان می گذارند اینان ادعاشون اینه که ما هیچ دلیلی به جزء قرآن قبول نمی کنیم و فقط و فقط با قرآن استدلال می کنیم
لذا سنت را نمی پذیرند البته در عمل که گیر کنن به سنت و عقل نیز استدلال می کنن .

من معقتدم قرآن که مال ماست ( از جهت استدلال و ادله و غیره ) از ما گرفتن و با آن به جنگ با عقاید ما آمدند مثلا انکار امامت انکار شفاعت انکار زیارت قبور و غیره ...

از معروفترین وهابیت وطنی ما همین برقعی هستش که الان ادامه دهنده راهش خیلیا هستن ولی معروفترین آنها طباطبائی و قلمداران و امثال اینا هاست که من با شاگرداشون رو در رو بحث کردم .

البته اینو بگم بحث با اینها فن و فوت داره کار هر کس نیست از جمله مشخصه های بارز این افراد حوصله زیاد و در بحث از این شاخه به شاخه دیگر پریدن است که وارد نباشی اعصابتو خورد می کنن نمونه هایی هم در همین سایت هستن لذا دقت کنی می بینی بحث به جایی نمی رسد .

از جمله مشخصهای آنها , دیدن طرفشون آدم توانمندیه در بحث و مناظره دیگه با اون بحث نمی کنن با افراد دیگه بحث می کنن و کلا بحث با آنها به این سادگی نیست چون مقاصد خودشون را از قرآن خوب یاد گرفتن و خوب بلدن با آیات مغالطه کنن .

این بنده خدایی که دارید با آن بحث می کنید دقیقا نگیم از اونا است متاثر از آنها است بی شک فلذا هویت این فکر برات روشن شه خیلی راحت می تونی با اون بحث کنی .

به هر حال من این سایت را برای شما معرفی می کنم خودم با آقای ورجانی صحبت کردم آدم با فضلی است و سالها شاگرد این افراد بوده و الان هدایت یافته اطلاعات خیلی خوبی دارد توصیه می کنم حتما مراجعه کن ببین تا چقدر می تونی ازش استفاده کنی .

توصیه اکید می کنم تا می تونی از اطلاعات این مرد استفاده کنن یه نکات خیلی ریز داره در حرفاش و جواباش که متوجه باشی خیلی به دردت می خورن .

اگه مساله ای بود من در خدمتتم کمکت می کنم .


http://h-varjani.blogfa.com/cat-3.aspx

دوستانی که اهل مطالعه هستن پیشنهاد میشه کتاب جدال احسن که مولفش آیت الله العظمی سبحانی از مراجع هستن رو تهیه کنید کتاب جالبی است!!! کتاب شبهات فاطمیه در خصوص شهادت حضرت زهرا(س) مولف علیرضا عصیری و کتاب معروف المراجعات درخصوص مسائل کلی بین شیعه و سنی هم بسیار آموزنده هستند. یاعلی

همین که ما میتونیم اعتقاداتمون رو به کمک قرآن و کتب عامه اثبات کنیم معجزه ایست بس عظیم! وقتی حضرت زهرا(س) رو شهید کردن وقتی امیرالمومنین اسدالله الغالب رو خانه نشین کردن وقتی بر سر حسنین اون بلاها و فجایع رو آوردن وقتی 80 سال بر سر منابر سب علی(ع) کردن وقتی کسی جرات نداشت فضائل امیرالمونین رو به زبون بیاره وقتی کسی حتی جرات نداشت اسم بچه اش رو علی بذاره!! اصحاب امام حسین(ع) رو ببیند تو تاریخ نام همشون ثبت شده ولی نام یکیشون علی نیست به کی بگیم مظلومیت حضرت رو کیه که بفهمه بخاطر همین بود که اباعبدالله نام هر سه فرزندش رو علی گذاشت! علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر! و در روایتی فرمود خدا هرچندتا فرزند پسر به من بده نام همه را علی میگذارم امام حسین(ع) از نام علی از راه علی از حق علی از تفکر علی دفاع کرد!! همین که ما میتونیم حقانیت اهل بیت رو از قران و کتب اهل تسنن اثبات کنیم والله معجزه است!! درپایان جا داردنقل کنم جمله علامه امینی درخصوص مظلومیت حضرت رو تا انجا که در خاطرم مانده قریب به همین مضامین بود: دوست میداشتم خدا به من عمری جاودانه میداد تا از مظلومیت علی بن ابی طالب سر به بیابان میگذاشتم و های های میگریستم. روحی فداک یا امیرالمومنین

یونس بن عبد الرحمن;305662 نوشت:


از معروفترین وهابیت وطنی ما همین برقعی هستش که الان ادامه دهنده راهش خیلیا هستن ولی معروفترین آنها طباطبائی و قلمداران و امثال اینا هاست...
البته اینو بگم بحث با اینها فن و فوت داره کار هر کس نیست از جمله مشخصه های



برقعی کیه؟ چی میگه؟ چطوری میشه با عقاید منحرفش آشنا شد؟ کتابی هم نوشته؟ اصلا این شخص وجود خارجی داشته؟ میشه کتاباشو معرفی کنین؟
اون یارو های دیگه طباطبایی و قلمداران کیا هستن؟

سلام
بدترین انسان های گمراه کسانی هستند که قران رو گذاشتن کنار و یا به صلاح دید و نظر خودشون آیات رو تفسیر و ترجمه میکنند. خدا واقعا قضاوت کنه.
چقدر جالب هست که همه ی ادیان واسه گفته هاشون دلیل دارند و بعد همه معتقد هستند به دین حق هستند. و چقدر جالب که در اکثر مواقع - یعنی خیلی کم پیش میاد که یکی از دینی به دین دیگه بره بدون تعصب باشه.
فرزند ملحد - ملحد میشه - مسیحی مسیحی - یهودی یهودی - مسلمان مسلمان - شیعه شیعه سنی سنی -وهابی وهابی و غیره...
ما یک بار بیشتر تو این سالن امتحان نیستیم. پس این احتمال رو به خودتون بدید که ممکنه اون دینه و مذهب طرف مقابل درست بگه.
یا نقاط مشترک رو پیدا کنید.
دقیق تحقیق کنید.
راه نجات یک مسلمان(فعلا) قران هست و لا غیر.( کبیره نکنیم - خدا صغیره انشالله میبخشه).
امامان معصوم علیه السلام رو الان ما نداریم.
یک سری احادیثی داریم که نهایتش میگیم خیلی معتبر هست.
و تازه خود معصوم گفته ما بر خلاف قران چیزی نمیگیم و اگر حدیث بر خلاف قران بود بذارید کنار.
اگر چه من بین دین و مذهب - شیعه رو معقول تر و زیباتر میدنم اما هرگز به این معنی نیست که شیعه ی امروز هرچه گفت صحیح هست. ( از نظر من شیعه هم یا دارد یا می شود داشته باشد انحراف).و همینطور سنی و غیره...
به هر حال واسه خیلی از مسائل قران راه گشاست. وای به روزی که قران رو بخاطر یک سری دلایل به ظاهر عقلی دور بزنیم و ایات و اون جور که صلاح هست ترجمه و تفسیر کنیم.
خدا نگذرد از کسی که میگوید برای اینکه بفهمیم قران به ما چه میگوید نیاز به متخصص داریم و بگه معنای آیه را سخت هست متوجه بشیم. نتیجه این فکر و تفکر شده نابود شدن قران و قران شده فقط تبرک چون همه میگند ما نمیفهمیمش این در حد دکترا هست و من باید 20 سال درس بخونم تا بعد بفهمم این چی میگه و من حوصله ندارم 20 سال درس بخونم پس فقط میدونم تبرکه روزانه یه دست بکشم سرش و بعد بمالم به بدنم.
نتیجه میشه اینکه وقتی یک ایه واسه یکی میاری میگه بیشعور خدا از این آیه 100 تا منظور داره.
یعنی عملا دیگه نمیشه به کسی بگیم قران داره میگه.
حال آنکه من به عنوان یک شیعه معتقد هستم کلمه به کلمه قران ایه ها رو جویده و داره میذاره تو دهنمون و فقط زحمت غورت دادن رو باید ما بکشیم.
میدونم باز یه عده متوجه ی اصل گفته ی من نمی شوند و میاند نقل قول میزنند داری چی میگی کافر و قران نیاز به معصوم داره و غیره و وقتی اینو نقل میکنه من متوجه می شم که ایشون اصلا نفهمیده من چی میگم.

موفق باشید

asad;253694 نوشت:
سلام ! از جوابهاتون استفاده کردم و حتما این صفخات رو برای دوستم ایمیل میکنم!
فقط راجب جمله ی بالاتون:
الان دوست من نه امامت رو قبول داره نه خلفا رو
یعنی نه اینکه قبول نداشته باشه ها! اتفاقا محب اوناست اما به عنوان امام میگه قبول ندارم و اطاعت ازشون رو واجب نمیدونم! (اینم حالت سوم)

با سلام و عرض سلام

چنین فرضی فاقد حجیت شرعی است؛زیرا بر اساس دستور قرآن مسلمانان مامور به تبعیت از اولی الامر هستند، هر چند در میان شیعه و سنی در تفسیر اولی الامر و امام اختلاف نظر وجود دارد، ولی بعد از پذیرش یکی از دو مبنا(مبنای شیعه و یا سنی) همه قائل به وجوب تبعیت از اولی الامر تفسیر شده از جانب خویش می باشند.(البته باید در اینجا خاطر نشان ساخت که ملاکهای شیعه در تعیین امام که باید امام معصوم عالم و شجاع و منصوب از جانب خدا باشد قدر متیقن از حکم عقل به وجوب اطاعت است).

همچنین در بعد انجام اعمال عبادی، عبادات شرعی دو تفسیر بیشتر ندارند؛ تفسیر شیعی و تفسیر سنی، شق ثالثی در میان نیست.البته از ایشان که چنین تشکیکی را دارند جای سوال است که چگونه محبت شیخین را دارند؟

موفق باشید.

موضوع قفل شده است