چرا آفرینش؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا آفرینش؟

سلام
من یه مشکل بزرگ پیدا کردم
کلی سوال داشتم در مورد دین اسلام رفتم دنبال تحقیق از تو کتابها ولی ترجیح دادم قبل از اون بیام و از اول اولش شروع کنم یعنی از اول آفرینش تا بعد بیام و برسم به دین.
میخواستم بدونم فلسفه آفرینش چیه همه جا میگن رسیدن به کمال ولی من میگم این هدف آفرینشه نه علت آفرینش.
من میخوام بدونم چرا خدا ما رو آفریده؟ آفریده که به کمال برسیم؟ خب به کمال رسیدن یا نرسیدن ما چه فرقی به حال خدا داره؟ یا اینکه اگه اینقدر مشتاق به کمال رسیدن ماست چرا از اول ما رو تو کمال نیافریده؟ چرا مارو کامل نیافریده؟
آیا آفرینش ما برای خدا جز بازی و سرگرمی چیز دیگه ایه؟
میخوام یه مقایسه ای انجام بدم شما بازی منچ رو در نظر بگیرین این بازی رو آدمها ساختن یه صفحه بازی در نظر گرفتن یک سری قوانین براش تعیین کردن و یه هدف و بعد تعدادی مهره بازی در رنگهای مختلف رو به جون هم انداختن تا این مهره ها با هم درگیر شن تو سرو کله هم بزنن یکی اون یکی رو از میدون بدر کنه اون یکی دوباره با تلاش و تقلا خودشو وارد بازی کنه آخرش هم یه عده برسن به هدف (سر منزل مقصود) بقیه هم یا از دور بازی خارج بشن و یا توی نیمه های راه بمونن. حالا هدف از ساخته شدن این بازی فقط وفقط سرگرم شدن خالقشه یعنی انسان
حالا بیاین اینو با جهان هستی مقایسه کنیم خدا خالق جهان یه میدون بازی آفریده یک سری قوانین براش تعیین کرده و یک هدف که قرب الهیه و میلیاردها مهره بازی آفریده. این مهره ها باهم درگیر میشن تو سروکله هم میزنن یه عده ای عده دیگه رو از میدون بدر میکنه و اون عده با کلی تلاش وارد میدون میشن یا نمیشن آخرش هم تک و توکی از این مهره ها میرسن به سرمنزل مقصود و بقیه هم بین راه میمونن یا از دور بازی خارج میشن که این میشه یک سرگرمی برای خالق بازی که خداست مثل سرگرمی که بازی منچ برای انسان داره.
یعنی من غلط فکر میکنم؟؟؟؟؟

سلام علیکم
با اجازه اساتید گرامی

اخوی من این کلمه 3 حرفی را اینجا بیان می کنم انشاالله که یک روز ملاقاتش می کنی

بقول مرحوم آغاسی

آفرینش بر مدار عشق بود.

بله دقیقا دلیل خلقت همین عشق است .

خداوند هم خالق است و هم عاشق او هنگام خلق عشق را خلق می کند مقصد و مقصود او نیز جلال و جلای عشق است.
والا این بندگان و مخلوقات که به درد نمی خورند
آنکه شعور داشته کفرش گفته و آنکه شعور نداشته هدایت نیافته که ذکرش بگوید.
تنها عشق است که می ماند.
ماند مادر که فرزند خود را تنها با عشق است که تا پایان عمر می طلبد.
این هم راز گل سرخ

یاحق

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]خداوند كريم در جاي جاي قرآن مجيد به اين پرسش اساسي و مهم بشر پاسخ داده است ؛ از جمله مي‌فرمايد :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ . الذاريات / 56 .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند) .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]حرف «لام» در كلمه « ليعبدون» لام غرض است ؛ يعنى تنها فلسفه خلقت جن و انس و غرض از خلقت آن ها اين است كه خداوند را با اختيار و نه اجبار ، عبادت كنند تا به تكامل و سعادت ابدي نائل شوند .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]در نتيجه ، عبادت و فرمان برداري از دستورات خداوند و در نتيجه رسيدن به اعلي درجه كمال ، هدف اصلي خلقت جن و انس است و خداوند براي رسيدن بشر به اين هدف مهم ، تمام وسائل و ابراز مورد نيازش را نيز فراهم كرده است .
[=Century Gothic] از طرف در وجود آن‌ها عقل يا همان پيامبر دروني را نهاده است كه در هر لحظه و هر آن در اختيار انسان است و مي‌تواند با استفاده از آن از مهلكه نجات يافته و به هدف مقدسش برسد ، و از طرف ديگر در طول تاريخ بيش از صد هزار پيامبر را همراه با كتاب‌هاي الهي فرستاده است تا انسان‌ها را براي رسيدن به اين هدف ياري دهند و آن‌ها نيز به بهترين وجه وظيفه خود را انجام داده‌اند ، حال اگر انسان با وجود اين همه وسائل ، ابزار ، راهنما و ... نتواند به هدف اصلي اش برسد و به جاي رفتن به كعبه اعرابي راهي تركستان شود ، تقصير خود او است و نقص غرص پيش نخواهد آمد .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالي عليه در كتاب شريف علل الشرائع ، ج‏1، ص 13 و 14 مي‌نويسد:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِيَأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَة .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]از ابى بصير نقل شده كه وى گفت : راجع به فرموده حقّ تعالى «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» از امام صادق عليه السّلام پرسيدم :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]حضرت فرمودند : مقصود اين است كه : حقّ تعالى جنّ و انس را آفريد تا ايشان را به عبادت امر فرمايد.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]و در روايت ديگري نقل مي‌كند :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]عن جميل بن دراج، قال: قلت لأبي عبد الله (عليه السلام): جعلت فداك، ما معنى قول الله عز و جل: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؟ فقال: «خلقهم للعبادة&raquo.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]جميل بن درّاج نقل شده است كه وى گفت :

[=Century Gothic] به امام صادق عليه السّلام‏ عرضه داشتم :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]فدايت شوم: معناى وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ الخ چيست؟
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]حضرت فرمودند: خداوند متعال جنّ و انس را فقط براى عبادت آفريده.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]و همچنين مي‌نويسد :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ قُلْتُ خَاصَّةً أَمْ عَامَّةً قَالَ لَا بَلْ عَامَّة .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]از جميل بن درّاج نقل شده است كه وى گفت : از حضرت امام صادق عليه السّلام راجع به معناى فرموده حقّ تعالى «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» سؤال كردم .حضرت فرمودند :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]مقصود اين است كه خداوند جنّ و انس را براى عبادت آفريده.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]عرضه داشتم: گروه خاصى را يا عموم مردم را؟
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]فرمودند: خير، بلكه عموم را به منظور عبادت خود آفريده است‏ .
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]براي تحقيق بيشتر در اين باره ، به تفسير الميزان تأليف علامه طباطبائي رحمت الله عليه ، ذيل همين آيه مراجعه فرماييد .

با سلام خدمت دوست عزیز. :Gol:

از بزرگواران اجازه می خواهم که به مسئله از زاویه دیگری اشاره کنم. (اگر غلط اضافی کردم لطفاً تصحیح کنید...)

خالق از اسماء الهی است، که نشان می دهد خلق کردن خود صفتی است برای خداوند. همانطور که رحمان از اسماء است، و نشان دهنده صفت رحمانیت خداوند است. حال پرسیدن این موضوع که چرا خداوند مخلوقات را می آفریند، درست مثل این است که بگوییم چرا خداوند رحمان است. اصولاً از نظر خداشناسی اینگونه سؤالات غلط هستند. اگر خطبه های نهج البلاغه راجع به خداوند را بخوانید متوجه خواهید شد.

خداوند بی نیاز مطلق است، و فقط یک موجود نیازمند، کاری را با علت (علتی که مربوط به خود آن موجود باشد) انجام می دهد. پس ما نمی توانیم مسئله را از دید خداوند بررسی کنیم. حضرت علی (ع) در قسمتی از خطبه ای می فرماید: «عقلهای ژرف اندیش و خردهای بلند از درک حقیقتش عاجزند» پس ما چگونه می توانیم دلایل افعال خداوند را به بحث بگذاریم، و اصولاً چه طور می توانیم دلیلی به او نسبت دهیم؟

تنها چیزی که می توانم راجع به علت خالق بودن خداوند بگویم این است که «آفرینش از ذات اقدس خداوند بر می آید».

آقا رضا هم با استناد به قرآن و روایات پاسخ بسیار خوب و کاملاً درستی ارائه دادند. ولی این را در نظر داشته باشید که خداوند، نیازی به عبادت بندگان ندارد، پس زمانی که می فرماید مخلوقات را برای عبادت خلق کردم، منظور این نیست که این علت، علتی است که به ذات اقدس الله راه داشته باشد. خداوند از مخلوقات هیچ نفعی نمی برد. پس به دنبال دلیلی که امری را برای خداوند توجیه کند، نگردید.

البته منظورم این نبود که پاسخ جناب bina88 اشتباه است. ایشان مسئله را از دید دیگری بررسی کردند. عشق خداوند به مخلوقات، از انشعابات رحمانیت خداوند است. پس می توان گفت که خداوند رحمان است، پس خالق هم هست. اگر خلق نمی کرد، رحمانیت او ظهور پیدا نمی کرد.

اسماء الهی همه مشتقات اسم اعظم هستند (حقیقت آنها یکی است). هر اسم، در حقیقت منظری است بر اسم اعظم، پس بین آنها اختلاف و تناقض نمی تواند وجود داشته باشد. البته اسماء همه مستقیماً از اسم اعظم مشتق نمی شوند، بلکه بعضی از بعض دیگر مشتق می شوند. به عنوان مثال، اسم رب، که به معنی پروراننده است، نشان می دهد که باید کسی برای پرورش یافتن باشد. پس می توان نتیجه گرفت که اسم رب بر اسم خالق دلیل است (این فقط یک مثال بود که همین الآن به ذهنم رسید، پس می تواند غلط باشد). در رابطه با این موضوع و اینکه کدام اسم از کدام اسم مشتق می شود، و کدام دلیل بر دیگری است کتب فراوانی نوشته شده است و خود علمی است که من از آن اطلاعی ندارم.

باز هم می گویم، اگر در مطالبی که گفتم اشتباهی هست، لطفاً آن را اصلاح کنید.

با تشکر فراوان
یا حق

بینام;38854 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیز. :Gol:

آقا رضا هم با استناد به قرآن و روایات پاسخ بسیار خوب و کاملاً درستی ارائه دادند. ولی این را در نظر داشته باشید که خداوند، نیازی به عبادت بندگان ندارد، پس زمانی که می فرماید مخلوقات را برای عبادت خلق کردم، منظور این نیست که این علت، علتی است که به ذات اقدس الله راه داشته باشد. خداوند از مخلوقات هیچ نفعی نمی برد. پس به دنبال دلیلی که امری را برای خداوند توجیه کند، نگردید.

با تشکر فراوان
یا حق

[=Century Gothic]با سلام
دوست گرامي
آنچه گفتيم ، مطابق با آيه قرآن است كه «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»
ممكن است ادله ديگري نيز براي خلقت وجود داشته باشد ، اما هدف كامل همين هدف بوده است كه اگر تنها همين يك هدف نيز بود ، براي خلقت كافي بود .
در مورد عدم احتياج خداوند به پرستش ، اين مطلب احتياج به دليل مفصل ندارد و همين كه خداوند مالك همه چيز و قادر مطلق است ، احتياج براي او معني پيدا نمي‌كند !

[=Century Gothic]فرق بين يك هنرمند قبل از خلق اثر هنري و بعد از آن چيست ؟
تنها فعليت يافتن قدرت دروني هنرمند و بروز خارجي آن است .:Sham:
خداوند كمال مطلق است ، و جمال مطلق و طبق روايت «ان الله جميل يحب الجمال»
قدرت خداوند ، قبل از خلق كردن و يا بعد از خلق كردن ، فرقي نمي‌كند ؛ علم او نيز چنين است ؛ اما خلق كردن ، نمود يافتن اين قدرت لا يزال الهي است و نمود كمال آن (كمالي كه به مرتبه فعل رسيده است):Sham:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic][=Century Gothic]
[=Century Gothic]موفق باشيد

با تشکر فراوان :Gol:

در تکمیل فرمایشات شما آیه ای از قرآن را هم می گذارم (سوره ابراهیم (ع)):

وَقَالَ مُوسَى إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿۸﴾

و موسى گفت اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد بى‏گمان خدا بى‏نياز ستوده است (۸)

دلیل اینکه کمی مفصل به این بحث پرداختم این بود که حس کردم دوستمان جناب architect تصور خیلی درستی از خداوند ندارند، و خداوند را با مخلوقات مقایسه می کنند. اگر بخواهم کل منظورم را خلاصه بگویم این است که دلیل، خودش بخشی از نظام خلقت است، و ذات اقدس خداوند برتر از نظام خلقت می باشد.

یا حق

سلام و درود و سپاس از همه شما
من اینجا حرفهای آشنا می شنوم لذا سر ذوق آمده ام شدید بعد از مدتها
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو --- پیش من جز سخن شهد و شکر هیچ مگو
سپاسگذارم
در اینجا ماوقع جریانی را نقل می کنم از معلمم جناب رضائی که خدا رحمتش کند او و همه معلمین را چراکه معلم خود صفت بارینعالی است و آنچه آنان کردند غیر ذکرش نبود.

جناب رضائی را بابا بزرگ صدایش می کردیم 83 ساله حداقل 18 سال از بازنشستگی اش گذشته بود ولی می آمد به بچه ها عربی درس می داد.
در سال دوم دبیرستان به ما داشت یاد می داد که :
کل فاعل مرفوع ( یعنی نشانه کلمه فاعل عربی ضمه اس)
کل مفعول منصوب
کل مضاف الیه مجروز
این رو ما توی کلمون نمی رفت یا گوش نمی دادیم . این بنده خدا بالای 40 جلسه هنگام درس و تمرین این مطالب را تکرار می کرد
کل فاعل مرفوع - کل مفعول منصوب و...
تا اینکه یک روز از نگاه بیهوش من فهمید که توجهی به کلامش ندارم لذا آورد پای تخته جمله عربی ای رو نوشت و بعد گفت اعراب بگذار
خب می توانید حدس بزنید چه شد.
او فرمود: ای خر نفهم ( با من بود که حقم هم بود)
درس بخون برای خودت کسی بشی احمق نه بیسواد و حمال و ....

بعد از کلاس دیدم ته کلاس سرش رو روی میز گذاشته با پر روئی رفتم جلو گفتم آقا رضائی حالتون خوبه
دیدم سرش رو بلند نمی کنه
رفتم سراغ مدیر دبیرستان و بردیمش تهران کلینیک و ...
سکته ناقص برای شاگردی که نمی تواند و یا نمی خواهد بفهمد کل فاعل مرفوع کل مفعول منصوب کل مضاف الیه مجرور.

چرا او باید بخواهد من پیشرفت کنم ؟
چرا معلمین واقعی از شاگردانشان بخواهند که درس بخوانند ؟
«ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»
جوابش اینجاست

این معلم عربی هم از ما همین را می خواست
می گفت ما مگر از شما چه چیزی جز درسخ خوندن خواستیم اونهم برای خود شما.

یک معلم دیگه با نام پارسا معلم ادبیات بود
او با شوق و ذوقی یک روز سر کلاس گفت امروز رفتم دکتر برای کلیه هام دیدم آقای دکتر شاگرد من بود و ....

این جلالی که از عبادت خداوند سهم بشر می شود و برای خود اوست

خداوند خشنود است از عشقی که او خالقش است.

یاحق

[=Century Gothic]هدف از آفرینش انسان چیست؟ [=Century Gothic]

[=Century Gothic]در این برنامه همراه خواهیم بود با سخنان گوهربار مرحوم آیت الله علی مشکینی با درسهایی از اخلاق.


http://www.iranseda.ir/fullGanjine/?g=767788

سلام
"bina" عزیز شما علت خلقت خدا رو عشق میدونی ولی فکر نمیکنی این علت میتونه خدا رو محدود کنه و نشونه نیازمندی باشه؟ چون عاشق به معشوقش نیاز داره و نمیتونه نبودشو تحمل کنه یعنی خدا عاشق ما بوده و نمیتونسته نبود مارو تحمل کنه پس مارو آفریده یا مارو آفریده که ما به اون عشق بورزیم؟؟
"رضا" عزیز میگی خدا مارو آفریده تا عبادت کنیم و به کمال برسیم ولی شما دوباره عین متن سوالم رو به خودم برگردوندی من پرسیده چرا خدا مارو آفریده تا به کمال و قرب الهی برسیم؟؟ اگه از همون اول کامل می آفرید یا اگه اصلاً نمی آفرید چی میشد؟؟ مگه به کمال رسیدن یا نرسیدن ما چیزی از خدا کم یا بهش اضافه میکنه؟؟
"بینام" عزیز اگه بخوایم این جوری خودمون رو توجیه کنیم و بگیم که خالق بودن ذات خداست و چون و چرایی نباید براش بیاریم که آخرش به جبر میرسیم. میگین خدا خلق کرده چون خالقه؟؟؟ و دیگه چرایی نداره؟؟؟
نتیجه اینکه خدا نه به عشق ما نیاز داره نه به عبادت ما نه به کامل شدن ما نه به وجود ما.میگین خدا مارو به خاطر خودمون خلق کرده چون این ماییم که به عشق و عبادت نیاز داریم به کمال نیاز داریم به وجود داشتن نیاز داریم خلق شدیم تا به این نیازهامون برسیم. خب اگه ما نبودیم این نیازها هم نبود تا کسی بخواد بهشون برسه. من میگم اگه مایی وجود نداشتیم چی میشد؟؟

architect;39010 نوشت:
"bina" عزیز شما علت خلقت خدا رو عشق میدونی ولی فکر نمیکنی این علت میتونه خدا رو محدود کنه و نشونه نیازمندی باشه؟ چون عاشق به معشوقش نیاز داره و نمیتونه نبودشو تحمل کنه یعنی خدا عاشق ما بوده و نمیتونسته نبود مارو تحمل کنه پس مارو آفریده یا مارو آفریده که ما به اون عشق بورزیم؟؟

هرکسی بر زعم خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

فقط سایلنس گرامی
عشق 2 نوع است چراکه انسان هم 2 نوع است.
عشق حقیقی نیاز نیست بخشش است ولی عشق مجازی خواهش است .

رضای گرامی آدرس جناب مشکینی را لطف فرمودند
جناب مشکینی در انتهای توصیف می فرمایند:
هدف اصلی از آفرینش انسان رسیدن به کمال است. امّا آزمایش بندگان و عبادت از هدف‌های متوسط و ابزاری و برای رسیدن به آن هدف عالی یعنی کمال می‌باشد. بهره‌مندی از رحمت بی‌پایان الهی هم نتیجة رسیدن به کمال است.

حال چرا اینرا برای بنده اش می خواهد ؟
آیا می توان از خدا پرسید چرا میخواهید بنده شما سیر کمال را طی نماید ؟

ابن عربی در فتوحات مکیه این مراتب را از خواص عشق توصیف می کند.

یعنی از خواص عشق الهی این است که خلق می کند تا تعالی به ظهور برسد.
نقاشی که نقشی را از روی خلق کردن می کشد
نفعی که از نقشش می برد لذت بردن از نمایش تعالی در نقشش است.

ولی خداوند به این نفع هم بی نیاز است یعنی نه اینکه این نقش ا خلق کرده که فقط از لذتش نفع ببرد.

از طرفی بی دلیل هم دست به این کار نزده برا اساس حکمت خلقت کرده.
یاحق

architect;39010 نوشت:
سلام

"رضا" عزیز میگی خدا مارو آفریده تا عبادت کنیم و به کمال برسیم ولی شما دوباره عین متن سوالم رو به خودم برگردوندی من پرسیده چرا خدا مارو آفریده تا به کمال و قرب الهی برسیم؟؟ اگه از همون اول کامل می آفرید یا اگه اصلاً نمی آفرید چی میشد؟؟ مگه به کمال رسیدن یا نرسیدن ما چیزی از خدا کم یا بهش اضافه میکنه؟؟


[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]دوست گرامی
شما نسبت به صفات خداوند آشنایی دارید !؟
دوستان عزیز اشاره به مطالب بجای کردند !
قبل از ادامه مطلب سوالی داشتم!
کمی از اعتقادات خود بگوید !؟
و تا چه اندازه خداوند را میشناسید !؟

[=Century Gothic]این سؤال را در گسترة نظام هستی طرح می کنیم که چرا خداوند همه عالم را آفرید با آن که نیازی به آفرینش نداشت در پاسخ می گوییم که خداوند عالم:
[=Century Gothic]الف علم به ذات خود دارد .
[=Century Gothic]ب: چون خداوند عالم به ذات خود است عاشق ذات خود خواهد بود.
[=Century Gothic]ج: عشق به ذات خود موجب ابتهاج حضرت حق خواهد شد.
[=Century Gothic]د: همان گونه که خداوند عاشق ذات خود هست عاشق تجلیات و آثار ذات خود خواهد بود.
[=Century Gothic]ه: و چون خداوند عاشق تجلیات و آثار ذات خود هست این تجلیات و رشحات ذات پدید می آیند.
[=Century Gothic]و: پس معلوم می شود که هدف حضرت حق در خلقت عالم و از جمله انسان خود ذات او بوده است و اصطلاحا او غایة الغایات و غایة بالذات می باشد و جز ذات خود هدفی را دنبال نمی کند.:Sham:
[=Century Gothic]پس نباید این گونه فکر کرد که خداوند عالم را برای ما خلق کرده است چون محال است که یک موجود عالی برای یک موجود دانی فعلی را انجام دهد.
[=Century Gothic] یعنی یک موجود دانی نمی تواند غایت یک موجود عالی باشد.
[=Century Gothic]ز : اما پرستش ما مورد نیاز خداوند نیست بلکه فرآیند استکمال و پیشرفت ما در عبادت و توجه به خداوند نهفته است و به همین جهت که خداوند به تجلیات ذات خود عشق می ورزد به پیشرفت و مراحل کمال آن هم عاشق است.
[=Century Gothic]چنان چه گفته شد ما دو هدف داریم:
[=Century Gothic]الف: هدف فاعل.
[=Century Gothic]ب: هدف فعل.
[=Century Gothic]در خلقت هدف فاعل ذات حق است ولی هدف فعل حکیمانه و دقیق است و هدف خلقت از این جهت تکامل انسان و رسیدن انسان به قرب الهی است و تقرب الی الله و رسیدن به این معرفت که حقیقت هستی تنها اوست و همه به او ختم می شوند و ما سوی الله فقر محض و عین ربط است و هیچ گونه استقلال نه در ذات و نه در حالت و اوصاف و نه در فعل ندارد.:Sham:

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]انسان برای رسیدن به کمال قرب الهی آفریده شده است و مادیات تنها ابزارهای جهت آزمایش، و هم رسیدن به این هدف والا و گرانقدر است و اگر آدمی به این معرفت دست یابد جاودانه خواهد شد.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]خدا می دانست که مثلا ما در صبح چهارشنبه چه عملی انجام خواهیم داد اما خدا تنها به ذات فعل ما آگاهی نداشت بلکه به تمام شؤون و اطراف و اکناف این فعل هم آگاهی داشت یعنی خداوند علم به فعل و اسباب و مسببات آن و فرآیندی که منتهی به این فعل می شود نیز داشته است.
[=Century Gothic] و این جا مثلا خداوند می داند که ما چه خواهیم کرد اما می داند که ما این فعل را با انتخاب خود و با اراده خود انجام خواهیم داد.
[=Century Gothic]ممکن است سؤال کنید بالأخره خداوند می دانست که ما با اختیار خود راهی جهنم می شدیم پس چرا ما را آفرید؟

[=Century Gothic] در جواب می گوییم این خصیصه ذاتی اختیار است که آدمی بتواند هر دو راه را انتخاب کند و اگر قرار بود آدمی تنها با اختیار خود یک مسیر را انتخاب کند در واقع این اختیار نبود بلکه جبر به شمار می آمد یعنی اگر کسانی که با اختیار خود وارد بهشت می شدند خلق می شدند و آنان که وارد جهنم می شدند خلق نمی شدند این در واقع آثار اختیار را برداشته ایم اگر قرار است اختیاری در بین باشد باید همه زمینه ها برای عمل فراهم باشد اگر چه منتهی به جهنم شود.
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]هدف انسان از زندگی رسیدن به مقام قرب الهی است اما دین در صورتی برای انسان ضروری است که دست کم دو گزاره ذیل را پذیرفته باشیم.
[=Century Gothic]الف: انسان موجودی جاودانه است.
[=Century Gothic]ب : جهازات ادراکی انسان برای دریافت تمام نیازهای دنیوی و اخروی او کافی نیستند.
[=Century Gothic]اگر این دو گزاره را بپذیریم قهرا نیاز به دین را برای بشر و راهنمایی و هدایت او به سوی اهداف مالی را پذیرفته ایم که البته اثبات و نفی این دو گزاره خود مباحثی فراوانی را می طلبند

نقل قول:
"بینام" عزیز اگه بخوایم این جوری خودمون رو توجیه کنیم و بگیم که خالق بودن ذات خداست و چون و چرایی نباید براش بیاریم که آخرش به جبر میرسیم. میگین خدا خلق کرده چون خالقه؟؟؟ و دیگه چرایی نداره؟؟؟

لطفاً به این مطلب توجه کنید:

http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=44&urlId=161

سؤال شما به ذات خداوند بر می گردد. شما می خواهید توجیهی برای فعل خداوند، از نظر خود خداوند بیابید. سعی من این نیست که خودم را توجیه کنم، بلکه بر طبق روایات و احادیث عمل می کنم.

گشتن برای علت افعال خداوند، علتهایی که در سطح ذات برای خداوند مطرح هستند امری خطاست. طبق آخرین نتایج تحقیقات علمی درباره کیهان شناسی و «ساختار گیتی»، در سطح کوانتومی (مقیاس بسیار ریز، ذرات زیر اتمی)، گاهی اوقات بی هیچ علتی، اتفاقی می افتد. مثلاً گاهی بدون هیچ علتی یک ذره بنیادین از هیچ خلق می شود، و سپس نابود می گردد. این موضوع بخشی از تئوری کوانتوم است، و از نظر ریاضی منطقی است.

وقتی که ریاضیات ذات جهان مادی را از علت و معلول مبرا می کند، چه طور انتظار دارید که برای ذات خداوند عللی مطرح باشد، یا عللی از جنس عللی که ما به آن مأنوسیم مطرح باشد؟

چیزی که سعی دارید با عقل معاش توجیه کنید، خارج از دسترس آن است. من تکذیب نمی کنم که ممکن است عارفی به نوعی به حقیقت آفرینش پی ببرد، ولی این موضوع با عقل معاش قابل بررسی نیست.

با تشکر فراوان

architect;38776 نوشت:
سلام
من یه مشکل بزرگ پیدا کردم
کلی سوال داشتم در مورد دین اسلام رفتم دنبال تحقیق از تو کتابها ولی ترجیح دادم قبل از اون بیام و از اول اولش شروع کنم یعنی از اول آفرینش تا بعد بیام و برسم به دین.
میخواستم بدونم فلسفه آفرینش چیه همه جا میگن رسیدن به کمال ولی من میگم این هدف آفرینشه نه علت آفرینش.
من میخوام بدونم چرا خدا ما رو آفریده؟ آفریده که به کمال برسیم؟ خب به کمال رسیدن یا نرسیدن ما چه فرقی به حال خدا داره؟ یا اینکه اگه اینقدر مشتاق به کمال رسیدن ماست چرا از اول ما رو تو کمال نیافریده؟ چرا مارو کامل نیافریده؟
آیا آفرینش ما برای خدا جز بازی و سرگرمی چیز دیگه ایه؟
میخوام یه مقایسه ای انجام بدم شما بازی منچ رو در نظر بگیرین این بازی رو آدمها ساختن یه صفحه بازی در نظر گرفتن یک سری قوانین براش تعیین کردن و یه هدف و بعد تعدادی مهره بازی در رنگهای مختلف رو به جون هم انداختن تا این مهره ها با هم درگیر شن تو سرو کله هم بزنن یکی اون یکی رو از میدون بدر کنه اون یکی دوباره با تلاش و تقلا خودشو وارد بازی کنه آخرش هم یه عده برسن به هدف (سر منزل مقصود) بقیه هم یا از دور بازی خارج بشن و یا توی نیمه های راه بمونن. حالا هدف از ساخته شدن این بازی فقط وفقط سرگرم شدن خالقشه یعنی انسان
حالا بیاین اینو با جهان هستی مقایسه کنیم خدا خالق جهان یه میدون بازی آفریده یک سری قوانین براش تعیین کرده و یک هدف که قرب الهیه و میلیاردها مهره بازی آفریده. این مهره ها باهم درگیر میشن تو سروکله هم میزنن یه عده ای عده دیگه رو از میدون بدر میکنه و اون عده با کلی تلاش وارد میدون میشن یا نمیشن آخرش هم تک و توکی از این مهره ها میرسن به سرمنزل مقصود و بقیه هم بین راه میمونن یا از دور بازی خارج میشن که این میشه یک سرگرمی برای خالق بازی که خداست مثل سرگرمی که بازی منچ برای انسان داره.
یعنی من غلط فکر میکنم؟؟؟؟؟

خودت را جای یک فرد عالم فرض کن. ترجیح می‌دهی خودت تنها باشی و علم برای خودت باشد، یا شاگردانی دور خودت جمع کنی و آن‌ها را هم در علمت سهیم کنی؟

[=arial,helvetica,sans-serif]در آغاز[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]یكی بود، و فقط آن یكی بود…[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]در آغاز، یكی بود خوب و دوست داشتنی. یكی بود كامل و متعالی. یكی بود بزرگ و[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]لایتناهی. بخشنده مهربانی که گنجینه ای از هدایا برای بخشش با خود داشت؛ و[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]باید کسی می بود تا مهربان، بی حساب از رحمت خود بر او ببخشد و از هدایای بی[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]شمارش او را نصیب گرداند.[/]

[=arial,helvetica,sans-serif]"گنجی بود پنهان، خواست آشکار شود، پس خلق را بیافرید." و این داستان خلقت[/]
[=arial,helvetica,sans-serif]بود.[/]

[=traditional arabic][=arial,helvetica,sans-serif]در میان مخلوقات، یكی بود كه متفاوت می نمود. و آن انسان بود كه از همه تشنه تر بود. خدا به فرشتگان گفت: "من چیزی در مورد انسان می دانم كه شما نمی دانید." پس خداوند بهترین و ارزشمندترین بر او بخشید و انسان از روح الهی برخوردار شد.[/][/]

[=arial,helvetica,sans-serif]انسان در آغوش خداوند سر بر سینه او داشت. خداوند عاشق انسان و انسان[/]
[=arial,helvetica,sans-serif]محبوب خداوند[/]

silence;39221 نوشت:
خداوند عالم: الف علم به ذات خود دارد . ب: چون خداوند عالم به ذات خود است عاشق ذات خود خواهد بود. ج: عشق به ذات خود موجب ابتهاج حضرت حق خواهد شد. د: همان گونه که خداوند عاشق ذات خود هست عاشق تجلیات و آثار ذات خود خواهد بود. ه: و چون خداوند عاشق تجلیات و آثار ذات خود هست این تجلیات و رشحات ذات پدید می آیند. و: پس معلوم می شود که هدف حضرت حق در خلقت عالم و از جمله انسان خود ذات او بوده است و اصطلاحا او غایة الغایات و غایة بالذات می باشد و جز ذات خود هدفی را دنبال نمی کند.

جناب "رضا"
این خودخواهی نیست؟؟
خداوند میدونست تو این دنیا چی به سر آدمها میاد، میدونست تو چه کثافاتی فرو میرن، میدونست همه بنده صالح نیستن یعنی همه توانایی صالح بودن یا مومن بودن رو ندارن، میدونست همه بهشتی نمیشن. اما با این حال باز هم آفرید فقط چون آفرینش تو ذات خداست؟؟ چون عاشق صفاتش بوده و میخواسته این صفات رو به نحوی متجلی کنه؟؟
به چه قیمتی؟؟؟؟؟ در واقع به قیمت قربانی شدن یه عده آدم؟؟ خدا میودنست که همه انسانها نمیتونن صفات خدا رو متجلی کنن و مسلماً عده ای به خطا میرن و عذاب اخروی در انتظارشونه.
اگه میگید خدا به خاطر عشقش آفریده آیا کسانی که به خطا رفتن و در آخرت عذاب میکشن در واقع قربانیهای "عشق خدا به ذاتش و صفاتش" نیستن؟؟؟
silence;39221 نوشت:
انسان برای رسیدن به کمال قرب الهی آفریده شده است و مادیات تنها ابزارهای جهت آزمایش، و هم رسیدن به این هدف والا و گرانقدر است و اگر آدمی به این معرفت دست یابد جاودانه خواهد شد.

من در هدف آفرینش شکی ندارم و سوالم هم در این مورد نیست. فقط میخواستم بدونم چرا باید چنین آفرینشی با چنین هدفی وجود داشته باشه؟؟
silence;39221 نوشت:
ممکن است سؤال کنید بالأخره خداوند می دانست که ما با اختیار خود راهی جهنم می شدیم پس چرا ما را آفرید؟ در جواب می گوییم این خصیصه ذاتی اختیار است که آدمی بتواند هر دو راه را انتخاب کند و اگر قرار بود آدمی تنها با اختیار خود یک مسیر را انتخاب کند در واقع این اختیار نبود بلکه جبر به شمار می آمد یعنی اگر کسانی که با اختیار خود وارد بهشت می شدند خلق می شدند و آنان که وارد جهنم می شدند خلق نمی شدند این در واقع آثار اختیار را برداشته ایم اگر قرار است اختیاری در بین باشد باید همه زمینه ها برای عمل فراهم باشد اگر چه منتهی به جهنم شود.

به نظر شما اینکه انسان با جبر وارد بهشت بشه بهتره یا با اختیار به جهنم بره؟؟
من شخصاً اون جبر رو ترجیح میدم. من ترجیح میدم فرشته باشم تا عبادت کردنم از روی جبر باشه و به بهشت برم ولی با اختیار به جهنم نرم.
البته این مسئله هم به سوالم مربوط نمیشه.
Al-taïr;39173 نوشت:
خودت را جای یک فرد عالم فرض کن. ترجیح می‌دهی خودت تنها باشی و علم برای خودت باشد، یا شاگردانی دور خودت جمع کنی و آن‌ها را هم در علمت سهیم کنی؟

Al-taïr عزیز اگه مطمئن باشم عده ای از شاگردهام از علمی که من قراره بهشون یاد بدم خوششون نمیاد (مثل کسایی که نمیتونن قوانین خدا رو بپذیرن) هرگز مجبورشون به یاد گرفتن نمیکنم. یا اگه ببینم علمم رو یاد گرفتن ولی بهش عمل نمیکنن هرگز مجازاتشون نمیکنم.

این مقاله دکتر کاکائی در مورد نیستی عشق هستی مطالعه کنید
برای خودم بسیار اموزنده بود
http://kakaie.com/1389/02/nisti-dar-negah-molana-va-ekhart/comment-page-1/#comment-86
در اینجا هم مصاحبه ای در این مورد با ایشان شده
http://kakaie.com/1389/04/%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D8%8C-%D8%B9%D8%B4%D9%82%D8%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C/

architect;44677 نوشت:

جناب "رضا"
این خودخواهی نیست؟؟
خداوند میدونست تو این دنیا چی به سر آدمها میاد، میدونست تو چه کثافاتی فرو میرن، میدونست همه بنده صالح نیستن یعنی همه توانایی صالح بودن یا مومن بودن رو ندارن، میدونست همه بهشتی نمیشن. اما با این حال باز هم آفرید فقط چون آفرینش تو ذات خداست؟؟ چون عاشق صفاتش بوده و میخواسته این صفات رو به نحوی متجلی کنه؟؟
به چه قیمتی؟؟؟؟؟ در واقع به قیمت قربانی شدن یه عده آدم؟؟ خدا میودنست که همه انسانها نمیتونن صفات خدا رو متجلی کنن و مسلماً عده ای به خطا میرن و عذاب اخروی در انتظارشونه.
اگه میگید خدا به خاطر عشقش آفریده آیا کسانی که به خطا رفتن و در آخرت عذاب میکشن در واقع قربانیهای "عشق خدا به ذاتش و صفاتش" نیستن؟؟؟

عزیز این خطاست
این که انسانهائی از نعمت اختیار سوءاستفاده میکنند دلیل نمیشه که خدا نیافریند در این صورت در حق نیکوکاران ظلم میشود
طبق قرآن عذاب خدا فقط انسانهای شقی در بر میگیره و رحمت خدا بر همگان واسع است

architect;44677 نوشت:
من در هدف آفرینش شکی ندارم و سوالم هم در این مورد نیست. فقط میخواستم بدونم چرا باید چنین آفرینشی با چنین هدفی وجود داشته باشه؟؟

خدا نیستی در عین هستی است که هستی در عین نیستی را می افریند تا این هست ها را به سوی نیستی ببرد و هیچ ها را سعادتمند کند (اگر مقاله بالائی مطالعه کرده باشید متوجه این جمله می شوید)
إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ
عبادات و ازمایش ها و به دنیا آمدن ها و ... همه اینها متوجه خود هیچ ها و مخلوقات است تا هیچ ها را به کمالات بینهایت برساند تا انها را لایق دریافت رحمتها و فیوضات الهی کند

architect;44677 نوشت:

به نظر شما اینکه انسان با جبر وارد بهشت بشه بهتره یا با اختیار به جهنم بره؟؟
من شخصاً اون جبر رو ترجیح میدم. من ترجیح میدم فرشته باشم تا عبادت کردنم از روی جبر باشه و به بهشت برم ولی با اختیار به جهنم نرم.
البته این مسئله هم به سوالم مربوط نمیشه.

عزیز بهشت و جهنم صرفا خودشان دارای هیچ ارزش فی نفسه ای نیستند
دوستی به من می گفت نعمات بهشتی برای انسان منهای رضای خدا حکم همان طویله برای حیوان را دارد(البته قبول دارم این مقایسه کمی ناجوانمردانه است ولی در واقع همین طور است)
ما به دنیا آمده ایم تا لایق رحمات بی حد و حصر الهی شویم
رحمت خدا وسیع و بی نهایت است ولی هیچ ها و مخلوقات می بایست قابلیت دریافت این رحمت ها را داشته باشند وگرنه هر چقدر هم که این رحمت ها و فیوضات الهی بی حد باشد ولی مخلوقات قابلیت دریافت این رحمت ها را نداشته باشند چه فایده ای خواهد داشت؟

architect;44677 نوشت:

al-taïr عزیز اگه مطمئن باشم عده ای از شاگردهام از علمی که من قراره بهشون یاد بدم خوششون نمیاد (مثل کسایی که نمیتونن قوانین خدا رو بپذیرن) هرگز مجبورشون به یاد گرفتن نمیکنم. یا اگه ببینم علمم رو یاد گرفتن ولی بهش عمل نمیکنن هرگز مجازاتشون نمیکنم.

خدا از کسی مافوق توان خودش را توقع ندارد
در کل خدائی که به ما عقل را داده خودش که کار غیر منطقی انجام نمی دهد
چطور خدائی که هم نعمت عقل را به ما داده و هم خیر و شر را به ما فهمانده خودش ظالم میشود و در حق مخلوقاتش ظلم می کند ؟
نداستن های ما دلیلی بر غیر منطقی بودن کارهای خدا نمیشه

بی رنگ;44682 نوشت:
این مقاله دکتر کاکائی در مورد نیستی عشق هستی مطالعه کنید برای خودم بسیار اموزنده بود http://kakaie.com/1389/02/nisti-dar-...-1/#comment-86 در اینجا هم مصاحبه ای در این مورد با ایشان شده http://kakaie.com/1389/04/%D9%87%D8%...3%D8%AA%DB%8C[/quote]

"بی رنگ" عزیز مرسی از مقاله ای که معرفی کردی. این مقاله باعث شد که برم دنبال تفکرات مولوی و تعالیم معنوی اون. به چیزهای خیلی جالبی هم رسیدم از جمله این حکایت:

ماهی وار با آن دریای حیات میگوییم: «چرا موج زدی و ما را به خشکی آب و گل انداختی؟ این چنین رحمت که تو راست چنان بی رحمی چرا کردی؟ ای بی رحمی تو شیرینتر از رحمتهای رحیمان عالم!»

جواب میفرماید: «گنجی بودم پنهان در پرده غیب، در خلوت لامکان از پس پرده های هستی، خواستم تا جمال و جلال مرا بدانند و ببینند که چه آب حیاتم و چه کیمیای سعاداتم»

گفتند: «ما که ماهیان این دریاییم اول در این دریای حیات بوده ایم. ما میدانستیم عظمت این دریا را و لطف این دریا را که مس اکسیرپذیر این کیمیای بی نهایتیم. میدانستیم عزت این کیمیای حیات را. این چندان غربت عظیم از جهت "خواستم تا مرا بدانند" این با که بود؟ »

جواب آمد که: « ای ماهیان! اگرچه ماهی قدر آب داند و عاشق باشد و چفسیده باشد بر وصال دریا اما بدان صفت و بدان سوز و بدان گرمی و جانسپاری و ناله و خونابه باریدن و جگر بریان داشتن نباشد که آن ماهی ای که موج او را به خشکی افکند و مدتهای دراز بر خاک گرم و ریگ سوزان میتپد که در آنجا نه بمیرد و نه زنده بماند و نه فراق دریا میگذارد که حلاوت زندگانی یابد. چگونه لذت حیات یابد کسی که آن دریا را دیده باشد؟ »


«مجالس سبعه/121-122»

یک کتاب عالی در اینباره:

دکتر کاکائی نگارنده مقالات بسیار مفید و شیرینی است
این ها را هم مطالعه کنید بسیار مفید است
وحدت وجود: تجربه، تعبیر، تمثیل
http://kakaie.com/878
وحدت آفاقی وجود از دیدگاه ابن عربی و مایستر اکهارت
http://kakaie.com/819
وحدت وجود و برهانی بودن آن از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
http://kakaie.com/931

این دو مقاله را هم مطالعه کنید بسیار مفید است:Gol:
هستی شناسی ابن عربی ( بخش يكم )

http://irandidar.com/index.php?option=com_content&task=view&id=79&Itemid=1
بخش دوم
http://irandidar.com/index.php?option=com_content&task=view&id=84&Itemid=1

موضوع قفل شده است