پیامبر عامل اعجاز یا واسطه اعجاز؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیامبر عامل اعجاز یا واسطه اعجاز؟

سلام. پیامبر عامل معجزه است یا واسطۀ معجزه؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

اگر منظورتان از واسطه بودن انبیا در اعجاز، این است که پیامبران در معجزات، خود هیچ نقش ارادی فعالی ندارند بلکه همان نقشی را در اعجاز دارند که قلمو در نقاشی و چکش در نجاری به عهده دارند، باید عرض کنیم خیر پیامبران واسطه اعجاز نیستند.

و اگر منظورتان از عامل بودن در اعجاز، این است که پیامبران نقش ارادی و فعال در معجزه دارند باید عرض کنیم بله پیامبران عامل در اعجاز هستند.

توضیح مطلب این است که:

معجزه امر خارق العاده ای است که به امر و اراده الهی (یعنی عامل ماورای طبیعت) و بر پایه قانون علیت عمومی انجام میپذیرد و چون در این دنیا و برای مردم این دنیا انجام میپذیرد باید برای ایشان ملموس و قابل درک باشد از اینرو در تحققش، مجموعه ای از عوامل طبیعی نیز دخالت دارند؛‌به عبارت دیگر: برای وقوع هر حادثه مادی، وجود عوامل مادی نیز لازم است. مثلا از جمله عوامل طبیعی دخیل در معجزات (مثلا در معجزه شکافته شدن نیل توسط حضرت موسی)، عصا و آب است.

از اسباب و عوامل دیگری که در تحقق معجزه دخالت دارد «نفوس و ارواح پیامبران» است؛ به عبارت دیگر روح پیامبران خصوصیتی دارد که این خصوصیت در تحقق معجزه نقش ایفا میکند البته برای اینکه آن عامل نفسانی به کار افتد باید اذن و اجازه الهی در کار باشد:

وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ، فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ، قُضِيَ بِالْحَقِّ، وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ؛ و هيچ رسولى چنين حقى نداشته كه از پيش خود آيتى بياورد هر آيتى مى‏آوردند به اذن خدا بوده و چون حكم حق و حتمى خدا فرا رسد كافران مبطل زيانكار شوند.(غافر/78)

پس عامل نفسانی، خصوصیتی در نفس و روح پیامبر است که باعث میشود معجزه به دست او و نه هر کس دیگر انجام شود.

خصوصیت این عامل نفسانی در پیامبران این است که ما فوق تمامى اسباب ظاهرى، و غالب بر آنها در همه احوال است:

وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ، إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ، وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ؛ وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پيش مسلّم شده كه آنان يارى شدگانند و لشكر ما پيروزند.(صافات/171-173)

كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي‏ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ؛ خداوند چنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز مى‏شويم چرا كه خداوند قوىّ و شكست‏ناپذير است.(مجادله/21)

عامل موجود در نفوس انبياء كه همواره از طرف خدا منصور و يارى شده است، امرى است غير طبيعى، و ما فوق عالم طبيعت و ماده. از اینرو گفته میشود معجزه برخاسته از ولايت تكويني پیامبر بر جهان مخلوق است. (ولايت در قرآن، جوادی آملی، ص 121)

با توضیحات یاد شده روشن میشود فرایند اعجاز به این صورت است که کار خارق العاده ای بواسطه عوامل طبیعی و از ناحیه روح و با اراده پیامبر انجام میگیرد که البته این اراده نبوی و آن اعجاز، همگی در نهایت ماذون از ناحیه خداوند هستند.

در یک کلام، پیامبر اراده آوردن معجزه میکند و خداوند این اراده را عملی میسازد:

وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ و (عیسی را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏گويد:) من نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم.(آل عمران/49)

(برای مطالعه بیشتر: ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 116-128 و الالهيات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج3، ص: 77)

در پناه حق

اینکه قرآن در مقابل درخواست معجزه به پیامبر می گوید بگو من فقط بشری رسول هستم، آیا بر خلاف عاملیت پیامبر نیست؟ پیامبر اگر عامل معجزه است، بشر بودنش مانع معجزه نخواهد بود.

חסר משמעות;636509 نوشت:
اینکه قرآن در مقابل درخواست معجزه به پیامبر می گوید بگو من فقط بشری رسول هستم، آیا بر خلاف عاملیت پیامبر نیست؟ پیامبر اگر عامل معجزه است، بشر بودنش مانع معجزه نخواهد بود.

سلام
در تلوزیون عالمی به این سوال این طور جواب داده بود
پیامبر پنجره ای هست یا اینه ای که نور خدا رو به دل انسان ها می تابد (وسیله یعنی این)

غیر عادی بودنش هم این هست که در دعای ندبه می خوانیم که من و علی از یک درختیم و شما مردم از درختی دیگه!
و اینها شبیه هم نیستن نوع خلقت فرق میکنه تا ظرفیت حجم عظیم انوار خدا را داشته باشد!

روح انسان عادی مثل ما خیلی بزرگ نمیشه فوق ش به اندازه کوه...اما روح پیامبر عرض همه عوالم و رو هم محیط میشه!!
فقط این قسمت که پیامبر نقل میکرد «در معراج فاصله بین پرده های جلال و جبروت ربوبیت خدا را که طی کردم 500 سال راه بود !»...خودش موید عظمت نور خداست که نیاز به وجودی از جنس خدایی داشت تا عامل انتقال باشد

חסר משמעות;636509 نوشت:
اینکه قرآن در مقابل درخواست معجزه به پیامبر می گوید بگو من فقط بشری رسول هستم، آیا بر خلاف عاملیت پیامبر نیست؟ پیامبر اگر عامل معجزه است، بشر بودنش مانع معجزه نخواهد بود.

با عرض سلام به شما دوست گرامی

بر اساس آیات قرآن،

مشرکین عنود در قبال پیامبران مواضع متعددی میگرفتند. در وهله نخست قایل بودند خداوند به هیچ بشری نبوت نمیدهد و هیچ انسانی نمیتواند فرستاده خداوند باشد:

ثُمَّ أَرْسَلْنٰا مُوسىٰ وَ أَخٰاهُ هٰارُونَ بِآيٰاتِنٰا وَ سُلْطٰانٍ مُبِينٍ، إِلىٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كٰانُوا قَوْماً عٰالِينَ، فَقٰالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنٰا وَ قَوْمُهُمٰا لَنٰا عٰابِدُونَ؛

سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و دلیلی روشن فرستادیم، بسوی فرعون و اطرافیان اشرافی او؛ امّا آنها تکبّر کردند، و آنها مردمی برتری جوی بودند، آنها گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، در حالی که قوم آنها بردگان ما هستند؟(مومنون/45-47)

سپس بر اساس همان زعم غلط خود، برای اینکه پیامبران را دروغگو جلوه دهند درخواست معجزه میکردند تا به توده مردم و مخصوصا عوام، نشان دهند که ایشان فرستاده خدا نیستند و الا میتوانستند کارهای خارق العاده انجام دهند:

قٰالُوا إِنَّمٰا أَنْتَ مِنَ اَلْمُسَحَّرِينَ، مٰا أَنْتَ إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُنٰا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ اَلصّٰادِقِينَ، قٰالَ هٰذِهِ نٰاقَةٌ لَهٰا شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ؛

گفتند: (ای صالح!) تو از افسون شدگانی (و عقل خود را از دست داده ای) تو فقط بشری همچون مایی؛ اگر راست می گویی آیت و نشانه ای بیاور، گفت: این ناقه ای است (که آیت الهی است) برای او سهمی (از آب قریه)، و برای شما سهم روز معیّنی است. ﴿شعرا/١۵٣-155﴾

و وقتی خود را با معجزات انبیا مواجه میدیدند آنرا بر سحر و جادو حمل میکردند:

وَ لَمّٰا جٰاءَهُمُ اَلْحَقُّ قٰالُوا هٰذٰا سِحْرٌ وَ إِنّٰا بِهِ كٰافِرُونَ؛

هنگامی که حق به سراغشان آمد؛ گفتند: این سحر است، و ما نسبت به آن کافریم.(زخرف/30)

آنگاه شاید برای لذت بیشتر خود از مشاهده امور خارق العاده، و یا دست و پا کردن توجیهی برای شرک خود، به انبیا میگفتند اگر راست میگویید فلان کار را هم انجام بده؛‌ این در حالی بود که قبلا معجزاتی برای ایشان آورده شده بود. در پاسخ نیز پیامبران میگفتند اولا ما بشر هستیم نه خدا و هیچ بشری بدون اذن خدا قادر به انجام معجزه نیست و ثانیا ما فرستاده ایم (رسول) تا هدایتگر مردم باشیم نه سرگرم کننده ایشان:

وَ قٰالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّٰى تَفْجُرَ لَنٰا مِنَ اَلْأَرْضِ يَنْبُوعاً، أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ اَلْأَنْهٰارَ خِلاٰلَهٰا تَفْجِيراً، أَوْ تُسْقِطَ اَلسَّمٰاءَ كَمٰا زَعَمْتَ عَلَيْنٰا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِكَةِ قَبِيلاً، أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقىٰ فِي اَلسَّمٰاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّٰى تُنَزِّلَ عَلَيْنٰا كِتٰاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً، وَ مٰا مَنَعَ اَلنّٰاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جٰاءَهُمُ اَلْهُدىٰ إِلاّٰ أَنْ قٰالُوا أَ بَعَثَ اَللّٰهُ بَشَراً رَسُولاً ﴿اسراء/90-٩۴﴾

و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا اینکه چشمه جوشانی از این سرزمین (خشک و سوزان) برای ما خارج سازی، یا باغی از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و نهرها در لابه لای آن جاری کنی، یا قطعات (سنگهای) آسمان را-آن چنان که می پنداری- بر سر ما فرود آری؛ یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاوری، یا برای تو خانه ای پر نقش و نگار از طلا باشد؛ یا به آسمان بالا روی؛ حتی اگر به آسمان روی، ایمان نمی آوریم مگر آنکه نامه ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانیم! بگو: منزه است پروردگارم (از این سخنان بی معنی)! مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟ تنها چیزی که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود (که از روی نادانی و بی خبری) گفتند: آیا خداوند بشری را بعنوان رسول فرستاده است؟

و در نهایت هم بر موضع غلط خود میماندند:

أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ اَلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَذٰاقُوا وَبٰالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ، ذٰلِكَ بِأَنَّهُ كٰانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنٰاتِ فَقٰالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنٰا فَكَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اِسْتَغْنَى اَللّٰهُ وَ اَللّٰهُ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿تغابن/5و۶﴾

آیا خبر کسانی که پیش از این کافر شدند به شما نرسیده است؟! (آری) آنها طعم کیفر گناهان بزرگ خود را چشیدند؛ و عذاب دردناک برای آنهاست، این بخاطر آن است که رسولان آنها (پیوسته) با دلایل روشن به سراغشان می آمدند، ولی آنها (از روی کبر و غرور) گفتند: آیا بشرهایی (مثل ما) می خواهند ما را هدایت کنند؟! از این رو کافر شدند و روی برگرداندند؛ و خداوند (از ایمان و طاعتشان) بی نیاز بود، و خدا غنی و شایسته ستایش است!

در حقیقت، شالوده درخواستهای مشرکین این بود که امور خارق العاده انبیا را سحر و انبیا را ساحری زبردست میدانستند و میان آن معجزات و خدا ارتباطی نمیدیدند. پیامبران نیز مکررا چه آن هنگام که درخواست منطقی آوردن اعجاز را میشنیدند و چه هنگام که درخواست غیرمنطقی آوردن معجزه را دریافت میکردند بر این حقیقت پای میفشردند که درست است که بشریم اما بشری هستیم که مورد لطف الهی قرار گرفته ایم و آنچه میکنیم به اذن و اراده الهی است؛ و اینگونه هم بر ارتباط الهی خود با خدا پای میفشردند و هم سطح توقعات مردمی از انبیا را تعادل میبخشیدند:

قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ ما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛

پیامبرانشان به آنها گفتند: درست است که ما بشری همانند شما هستیم، ولی خداوند بر هر کس از بندگانش بخواهد (و شایسته بداند)، نعمت می بخشد (و مقام رسالت عطا می کند)! و ما هرگز نمی توانیم معجزه ای جز بفرمان خدا بیاوریم ؛ افراد باایمان باید تنها بر خدا توکّل کنند! (ابراهیم/11)

با این توضیح روشن میشود که بشر بودن انبیا مانع عامل بودن ایشان در معجزه نیست و نیز این که پیامبران در پاسخ به درخواست غیرمنطقی مشرکین میگفتند ما بشر هستیم به این معنا نیست که پس هیچ نقش ارادی و فعالی در مسئله اعجاز نداشته اند زیرا خود را بشری معرفی میکردند که مورد لطف خدا هستند. ضمن اینکه معجزه را به خود نسبت میدادند البته بر نقش اذن الهی هم تاکید میکردند:

وَ رَسُولاً إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ؛

و (عیسی را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى‏گويد:) من نشانه‏اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ام من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم.(آل عمران/49)
و چه در زمین، می داند؛ و او شنوا و داناست.﴿انبیا/۳ و 4﴾

در پناه حق

موضوع قفل شده است