جمع بندی *** پیامبران ؛ جهانی یا قومی؟ ***

تب‌های اولیه

56 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام و عرض ادب خدمت iran masood گرامی

دوست عزیز

iran masood;174337 نوشت:
دوست خوب من در اين سايت چون فروم رايگان و تبادل اطلاعات هست هر كسي ميتواند نظر شخصي خود را بيان كند از اين نظر منعي وجود ندارد بنده هم جواب دادم شايد اين پست جاي خالي كوچكي باشد براي باز شدن مبحث

از این بابت متأسفم و عذرخواهی بنده را پذیرا باشید

ولی در ادامه پاسخ دوست عزیز
اگر قومی به عذاب الهی دچار شده اند و یکباره راه نیستی گرفته اند باید نشانه ای برای عبرت گرفتن آنان باقی بماند که نمانده
بر این پایه صحبت شما سایر اقوام که مانده اند حتماً مطیع پیامبر خود بوده اند پس اگر مطیع بود ه اند چرا در کاوش فرهنگی این ملل به انبیائی مانند انبیاء اقوام سامی برخورد نمی کنیم ؟

iran masood;174337 نوشت:
لطفا مطالعه بفرمايد در ايران كدام پيامبران بودند حتي قبرشان نيز موجود است .در همين سايت پستش موجو د است

این پیامبران مربوط یه قوم یهود پس از هخامنشیان بود ه اند اینان پیامبران بنی اسرائئلیند. و هیچ ادعایی مبنی بر هدایت اقوام ایرانی نداشته اند
چه اگر اینگونه بود یا به قول شما اقوام ایرانی دچار عذاب میشدند، به خاطر عدم تبعیت و یا اقوام ایرانی یهودی می شدند که هیچ نشانه ای دال بر این دو امر نداریم.

iran masood;174337 نوشت:
ولي در قرآن پيامبراني ذكر شده اند كه يا كتاب مقدسي داشتند يا قهر هاي الهي بر آن قوم فرستاده شده بود در مورد تمام پيامبران سخن گفته نشده

اول که این دلیل شما درون دینی است
و همه این تاپیک هم حول همین ادعای ادیان سامی می چرخد که اگر چنین فرضی صحیح باشد نشانه های تاریخی فرهنگی باستان شناسی برای سایر ملل و اقوام در تمامی دوران و در تمامی جغرافیای زمین باید پاکنده باشد دریغ از یک مورد خارج از اقوام سامی

متشکرم


  اگر قومی به عذاب الهی دچار شده اند و یکباره راه نیستی گرفته اند باید نشانه ای برای عبرت گرفتن آنان باقی بماند که نمانده
آيا از حضرت يونس نسانه هاي باقي مانده و بعضي ديگر از پيامبران


این پیامبران  مربوط یه قوم یهود پس از هخامنشیان بود ه اند اینان پیامبران بنی  اسرائئلیند. و هیچ ادعایی مبنی بر هدایت اقوام ایرانی نداشته اند
همين تفكيك باعث ميشود كه فكر كنيم هر كشور مليتي يا ديني جدا داشت الان در كشور هم يهودي داريم آيا اينها جديد امدند زماني بود ايران سوق پيدا ميكرد به طرف يهوديت و مسحيت كه به يك باره اسلام امد و ايراني ها پذيرفتند.

البته دوست خوبم نكته جالبي هم به ذكرم رسيد اين است كه قرار نيست براي هر بخش فرستاده اي باشد مثلا پيامبر مبعوث شده فرستاده هاي اميني به كشور ها و مناطق خاص داشت

مثلا زمان پيامبر سلمان فارسي از ايران مالك اشتر از مصر و ...

سلام و عرض ادب خدمت iran masood گرامی

دوست عزیز

بحث ما برون دینی است شخص یا پیامبری به نام یونس در قرآن و یا شاید در کتب یهودی از آنها ذکر شده
ما هیچ نشانه ای از آنها در تاریخ ملل نداریم
مثل اینکه شما نشانی رستم و کیکاووس را در تاریخ از من بخواهی و یا سراغ هرکول را در تاریخ واقعی یونان بگیری اینها از دید من اساطیر هستند مگر اینکه شاهدی از آنها داشته باشید.

دوست من با توجه به این قسمت از پست شما

iran masood;174348 نوشت:
مثلا زمان پيامبر سلمان فارسي از ايران مالك اشتر از مصر و ...

خواهش میکنم با دقت بیشتری به نکات تاریخی دقت فرمایید

بگذریم.

دوست عزیز
پس از هخامنشیان و تابعیت اقوام یهود از دولت ایران اینان در محلهای مختلف ایران سکنی گزیدند و از این به بعد هر چند اقلیت دینی بودند ولی شهروند ایرانی محسوب میشدند
اینان هیچگاه به تبلیغ دین خود در ایران اقدام نکردند ولی در تعامل فرهنگی با ایرانیان بوده اند.
و حتی بنابر اقوالی در بین یهودیان عقیده به دوزخ و موعود آخرالزمان (سوشیانت) به تأثیر از عقاید زرتشتی ،در اعتقادات ایشان راه یافته است .

پس از هخامنشیان سلوکیان با آیین های هلنی آمدند ولی توفیقی در نشر عقاید خود نداشتند زیرا که بیشتر یونانیان مهاجم در مراکز قدرت سکنی داشتند و از معاشرت با مردمان عادی ابا داشتند و توسط حکام محلی بر مردم حکمرانی میکردند هر چند امتزاجی از آیینهای میترایی و هلنی به چشم میخورد چه در سیاست و حکمرانی اشکانیان و چه در تجسم های فانتزی دینی ساسانیان چون ادامه هنر هلنی در امپراطوری روم تداوم یافت به تفاوت نقش برجسته های باقی مانده از ساسانیان و هخامنشیان در نمادهای دینی دقت کنید
در زمان اشکانیان که سختگیری مذهبی وجود نداشت اکثر فرقه های منتسب به آیین زرتشت در ایران محترم بودند یهودیان هم در کار خود بودند مسیحیان هم هنوز انسجام خاصی نداشتند و حتی هنوز انجیل جمع آوری نشده بود
انواع فرق گنوسی هم با ابداعات مختلف خود در خاورمیانه پخش بودند ولی در میان آنان پیامبری شبیه انبیاء سامی دعوی پیامبری نکرد
در زمان ساسانیان هم که دیکتاتوری دینی به اوج خود رسید و تمامی فرق زرتشتی جز همان فرقه حکومتی از بین رفتند و به فراموشی سپرده شدند ولی مصلحان دینی مانند مانی و مزدک هم به شدت سرکوب شدند این دو هم هرگز ادعایی شبیه پیامیران بنی اسرائیل نداشتند دیرهای مسیحیان در عراق کنونی هم باقی مانده هجمه های دو دولت روم و ایران بودند که بیشتر به دژ می ماندند تا مبلغین مسیحیت برای ایرانیان

این درباره ایران ولی هنوز رد پایی از پیامبرانی شییه پیامبران سامی در هند شرق دور ژاپن و امریکا هندو چین اقیانوسیه سیبری روسیه اروپا شمال اروپا آفریقای مرکزی و جنوب آفریقا ارائه ندادید
و تازه به قول برهان عزیز در عربستان یا یمن هم رد پایی از پیامبران شبیه به پیامبر اسلام خاص مردم عرب در درازنای تاریخ سراغ نداریم به جز باقی مانده مهاجران مسیحی و یهودی که بنابر ستم تاریخی و فرار از جنگهای پایان ناپذیر ایران و روم به جزیرة العرب پناه آورده اند و یا اینکه برای تجارت در مسیر جایگزین جاده ابریشم در دوران ناامنی به این دیار آمده باشند

متشکرم

[="green"]با سلام خدمت همه دوستان، این تایپیک با مطلبی از جناب برهان آغاز شد و آن اینکه ما زمانی که به قرآن و کتب تاریخی دیگر راجع به انبیاء نظر می کنیم، می بینیم همه آنها در یک منطقه جغرافیایی یوده اند و به چند قوم خلاصه می شوند. ایشان از این مطلب می خواستند دو نتیجه بگیرند؛ 1-پیامبران نتها برای قومی خاص هستند. 2- بسیاری از اقوام در سرزمین های دیگر پیامبر نداشته اند. که در پاسخ گفته شد: این درست است که در قرآن تنها از چند پیامبر نام برده شده است ولی چه دلیلی دارید که در سایر مناطق پیامبری وجود نداشته است؟ آیا نبود پیامبر در آن مناطق قابل اثبات است تا بوسیله آن بتوان به حکمت الهی اشکال کرد؟ اما ایشان هیچ دلیلی بر این مدعا ادائه نکردند.
[="blue"]در ادامه سخن گفتیم: در زمانهای گذشته اصلا تاریخ درستی در دست نداریم و همه این سخن ها یک احتمال و فرضیه بیش نیست. ثاثیا: ما دلیل قطعی از عقل و نقل مبنی بر اینکه خداوند هیچ امتی را بدون راهنما و پیامبر رها نمی کند داریم ؛ که دوستان آنها را بیان کرده اند. ثالثا: از کجا استنباط کرده اید چون قرآن کریم نام بسیاری از اقوام و پیامبران را ذکر نکرده است پس آنها پیامبر نداشته اند . خود قرآن تصریح می کند که بسیاری از پیامبران وجود داشته اند که ما آنها را در قران ذکر نکرده ایم و این مطلب دلیلی بر نبودن آنان نیست؛ آنجا که می فرماید[/]:" [="red"]وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ (غافر 78 )".[/] این در حالی است که طبق روایات وارد شده از معصومین(علیهم السلام) تعداد پیامبران الهی 124 هزار نفر بو ده است که در قرآن کریم تنها از کمتر از 20 نفر از آنان سخن گفته شده است . همچنبن سخنی در علم منطق معروف است که می گویند :"اثبان شی نفی ما عدا نمی کند "پس از اینکه در قرآن نام بسیاری از انبیاء نیامده است نمی توان نتیجه گرفت آنها نبوده اند.[/]

پرسش:
چرا همه انبیا در یک منطقه جغرافیایی خاص در میان اقوامی خاص چون بنی اسرائیل و اعراب ظهور کرده اند؟ چرا خبری از ظهور پیامبران در میان مردم اروپا ، امریکا، استرالیا ، آفریقا وجود نداشته است؟

پاسخ:
برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول: فقدان دلیل بر محرومیت سایر اقوام

این که نبوت مختص به اقوام بنی اسرائیل و اعراب داشته است یک ادعاست که باید دلیل محکم و قابل تکیه ای بر آن اقامه شود، هزاران سال از عمر اقوام و تمدن ها می گذرد، این که امروز نام و نشانی از این انبیا نیست را نمی توان دلیلی بر نبود آنها دانست.

مطابق آنچه که نقل به ما می‌گوید حدود 124000 پیامبر در طول تاریخ آمده اند(1) که فقط نام بیست و شش نفر از آنها با صراحت در قرآن آمده است، یعنی اگر تعداد انبیاء دقیقا 124000 نفر باشد، نام حدود 123974 نفر از آنها در قرآن کریم نیامده، و اطلاعات چندانی از آنها در دست نیست، خب بالاخره اینها در یک جایی مبعوث شده اند، اینکه ما خبری از ایشان نداریم دلیل نمی شود که اصلا نیامده اند یا همه در خاورمیانه آمده باشند.

ما هر چه به عقب بر می گردیم با تمدن های کوچکتر روبرو میشویم لذا عیبی ندارد که انبیائی بوده اند که بر اقوام کوچکی مبعوث شده اند و امروزه نام و نشانی از آنها باقی نمانده است.وجود اصول تمدن انسانی و رگه هایی از تعالیم دینی و اصول مسلم اخلاقی و انسانی که در میان اقوام مختلف مشاهده میشود این احتمال وجود انبیاء الهی را تقویت میکند.(2)

نکته دوم: دلیل عقلی، و نقلی بر عمومیت بعثت انبیا

علاوه بر نکته ای که گفته شد مبنی بر این که ما دلیلی بر نفی انبیا از سایر اقوام نداریم، باید گفت هم دلیل عقلی، و هم دلیل نقلی بر اثبات نبوت برای اقوام داریم:

دلیل عقلی:
همان دلیل عقلی که با تکیه بر حکمت خداوند اصل ضرورت نبوت را اثبات میسازد، عمومیت آن را هم اثبات می سازد، یعنی ضرورت نبوت که اثبات شود، عقل می گوید این ضرورت مختص به قوم خاص یا زمان خاصی نخواهد بود(3)(مگر آنکه دین به کامل ترین مرحله خود رسیده باشد، و شرائط حفظ آن نیز مهیا شده باشد).

دلیل نقلی:
قرآن کریم از ارسال نبی برای همه اقوام سخن میگوید:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا في‏ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولا»؛ ما در هر امتى رسولى برانگيختيم‏.(4)
«إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذير»؛ هیچ امّتى در گذشته نبوده، مگر آنکه انذاركننده‏اى داشته است‏.(5)

نکته سوم: تشخیص کمیت و کیفیت انبیاء خارج از توان عقل بشری

این که چرا انبیاء منطقه خاورمیانه بیشتر از انبیاء سایر مناطق بوده اند، یا اینکه چرا بیشتر از این انبیا سخن به میان آمده خارج از دسترس عقل قطعی است، عقل اگرچه می تواند به دنبال کشف حکمت آن باشد، اما نمی تواند نگاه انتقادی به این مسئله داشته باشد، چرا که چنین نگاهی در صورتی است که عقل به تمام جوانب مسئله آگاهی و احاطه علمی داشته باشد، در غیر این صورت با توجه به مبانی که با عقل پذیرفته یعنی حکمت خداوند، باید حکیمانه بودن کمی و کیفی نبوت را بپذیرد.
قرآن کریم هم اشاره دارد به اینکه علم به این مسائل از ویژگی های خداوند است:
«اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏»؛ خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.(6)
این آیه شریفه ضمن اثبات آگاهی خداوند در خصوص مصادیق نبوت، می خواهد اگاهی دیگران در این خصوص را نفی کند، یعنی کسی نمی تواند با آگاهی محدود و مقهورش در این موضوع به خداوندی که آگاه مطلق است اشکال بگیرد.

نکته چهارم: ملاک بعثت، کثرت جمعیت، نه گستره جغرافیایی

این که در مقام اشکال بگوییم گستره دعوت انبیاء درصد کمی از جغرافیای زمین را در بر می گیرد، حرف صحیحی نیست، چرا که اولا همان طور که اشاره شد آمار روشنی از انبیا در سایر مناطق در دست نیست، وثانیا اصلا گستره جغرافیایی ملاک ارسال انبیا نیست، خب بیشتر کره زمین غیر مسکونی است، دریاها، قطب، و بیابان ها و... را که نباید در سنجش گستره نبوت لحاظ کرد تا بعد بگوییم محدوده دعوت انبیا درصد کمی از کره زمین را در بر می گیرد! پس اگر هم بخواهیم این چنین نتیجه بگیریم فقط باید مناطق مسکونی را لحاظ کرده و سپس درصد بگیریم.

همچنین باید توجه کنید که لازم نیست انبیا در نقطه به نقطه هر منطقه ای مبعوث شوند، چون لزومی ندارد که تبلیغ بی واسطه باشد، بلکه اگر پیامبری در مرکز یک تمدن ظهور کند و تعالیمش را به نواحی و اطراف برسد کافی است، به همین خاطر بوده که انبیا بزرگ در در مراکز مهم مبعوث شده اند.(7)


________________________________
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج11، ص30.
2. تعالیم متعددی چون اعتقاد به ظهور یک منجی در آخرالزمان حتی در میان سرخ پوستان بومی آمریکا، یا تشابه عرفان اسلامی با تعالیم بنیادین اوپانیشادها به گونه ای که برخی به اشتباه عرفان اسلام را متاثر از عرفان هندوئیسم دانسته اند، یا اعتقاد به دوگانگی جسم و روح در انسان در برخی ادیان هند که مایه بدبختی انسان و مانع سعادت او را دلبستگی و وابستگی به ماده میدانند که از آن به «کارما» یا «کارمه» تعبیر می کنند.(ساتیش چاندرا چاترجی و درندراموهان داتا، معرفی مکتبهای فلسفی هند، ترجمه فرناز ناظر زاده کرمانی، ص242).
3. خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج1، ص233.
4. نحل:36/16.
5. فاطر:24/35.
6. انعام:124/6.
7. جوادي آملي، عبدالله، سيره پيامبران در قرآن، ص 47.

موضوع قفل شده است