پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک

تب‌های اولیه

170 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

موبدیار مهران;83390 نوشت:
رضای گرامی
درود
شما خودتان خوب میدانید که دهخدا لغت شناس نبود. او یک گردآورنده بود. شما با یک سند که درستی آن را کسی تایید نمیکند، همه سخن خود را نوشته اید. آن اندازه عناد دارید که با وجود آگاهی از این ضعف دهخدا باز هم به آن استناد کرده اید.
خئوث و دثام/ ختودت..... به معنای خودمانی است. زرتشت پیروانش را به سه گروه بخش کرده بود که هر عضوی از بخش نخست، آموزگار حلقه ای بخش پس از آن بود.
خودمانی، دوستان و یاران.
دیگر آنکه اوستا را موبدان نوشتند، بنابراین همانگونه که بارها گفته و نشان داده ام، به زبان و فرهنگ مردم زمان و با واژه ها و مفهوم آن زمان نوشته شده است. نه با واژه و مفهوم این زمانی. از این رو هم گرفتار نقصهای انسانی نویسندگان آن است، هم گرفتار ترجمه های نادرست. البته هیچکدام اینها بدان معنا نیست که ختودت یعنی ازدواج با محارم.
دختر= از ریشه دوغ/دوخ/دوگ (شیر/شیره/چکیده) به معنای شیر دوش، شیره یک چیز، چکیده چیزی را نشان دادن.
پدر= از ریشه پا به معنی نگهبان، پایدار نگه دارنده، پشتیبان
ارت/ارث/ارد= راستی و درستی
سپندارمز/ سپنتا (از ریشه سپا) + آرم (آرامش) + ایتی (پسوند مادینه ساز=تانیث)= آرامشی که از دلدادگی، دانش و ایمان به دست آمده سبب پیشرفت میشود.
مادر= از ریشه ما+پسوند فاعلی تر/در= پدید آورنده
اگر اینگونه نگاه کنی، دیگر توهم ازدواج با محارم پدید نمی آید. مگر آنکه عناد داشته باشی و کم آورده باشی و بخواهی از هر دستاویزی بهره ببری تا ادعای دروغین خود را اثبات کنید.
توبه کنید.

[=arial]یکی از سنن متقن ایرانیان باستان ازدواج با محارم بوده است و هدف از ان حفظ اصالت خون و نژاد اهورایی در خانواده اشراف خصوصا شاهان بوده است نژاد اهورایی و فره کیانی فقط از ان اشراف و روحانیون بوده است و برای حفظ اصالت خون و نژاد شاهان ایرانی با محارم خود ازدواج میکردند .

[=arial]حالا هرکس می خواهد از حقیقت دور باشد و خود و مردم را فریب دهد و هرجور که می خواهد واژه ختودت را ترجمه نماید اما نمی تواند مردم را فریب دهد چون این سنت انقدر ارزشمند و متقن بوده که در سراسر منابع دینی امده است و بر اجرای آن تاکید بسیار شده است.:Sham:
[=arial]
[=arial]بار دیگر با منابع ان تکرار میکنم دیگه نگوید دهخدا !!دقت بفرماید به منابع !!:Sham:
[=arial]موار[=arial]د استفاده وازه ختودت و معنای ان

[=arial]در ویسپرد میخوانیم :« [=arial]يك جوان نیک اندیش [=arial]،نیک [=arial]گفتار[=arial]،[=arial]نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکه[=arial]ختودت[=arial]بجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 [=arial]3 . ویسپرد ترجمه پورداود و فره وشی ، چاپ سوم ، انتشارات دانشگاه تهران سال 56

[=arial]همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8 ، خرده اوستا پورداود انجمن زرشتیان ایرانی و انجمن ایران بمبئی
[=arial]در وندید[=arial]اد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند [=arial]، ش[=arial]اش زن[=arial]یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند[=arial]، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان [=arial]،[=arial]شاش[=arial]بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و شاش زن و[=arial]مردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13[=arial]. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967) وندیداد هاشم رضی
[=arial]مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است : « ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها 2/187/2
[=arial]« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها 2/190 /16 ، یشتها بخش 1و 2 چاپ سوم انتشارات دانشگاه تهران سال 56 استاد پورداود

[=arial]در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد :
[=arial]« دیوان گفتند اگر[=arial]مزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امدو خورشید پسرش میشد و[=arial]اهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت . اهریمن به گروه دیوان[=arial]گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد [=arial]، اما "م[=arial]همی دیو" این راز را به مزدا بگفت و مزدا[=arial]چنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت [=arial]»و[=arial]ندیداد 2 /975 و[=arial] 976

[=arial]در فلسفه افرینش اریایی امده است که : « اهریمن تنها[=arial]گیتی را که کیومرث باشد نابود کرد سپس کیومرث به گونه خواهر و برادری شد و به نام[=arial]مشی و مشیانه به زمین بازگشت و سنت ختودت بجای اورد و نسل بشر در گیتی پدیدار گشت [=arial]» و[=arial]ندیداد 2 / 975 نیز دادستان دینیک 37 /82 .84 65 /7 +بند هشن 15 /24 +روايت داراب[=arial]هرمزد 1/259 و 260

[=arial]«[=arial]و سرانجام اهورا مزدا خود در حضور زرتشت سنت ختودت به[=arial]جای اورد و برای بندگان مقرر داشت[=arial]،[=arial] و در برابر شگفتی و اعتراض زرتشت ، به او فهماند[=arial]که در این سنت فایدتی بس بزرگ و مهم است که طهارت خون و نژاد و نسل شامل میشود[=arial]ازاینرو ثوابی بی حساب دارد » وندیداد 2/938 و939 کتاب روایت پهلوی + رساله امیداشه[=arial]وهیشتان[=arial] .[=arial] احکام ختودت در کتب دینی پهلوی بهطور مشروح و مفصل امده است.
[=arial]روایت پهلوی ترجمه مهشید میرفخرایی چاپ سال 1367

[=arial]این سنت برای حفظ اصالت خون و[=arial]نژاد بيشتر در بین طبقه اشراف و روحانيون مرسوم بو[=arial]ده[=arial] است
[=arial]در سراسر دوران بلند[=arial]تاریخی با توجه به انگیزه حفظ طهارت خون و اصالت نژاد و نسل و انتقال قدرت و ثروت[=arial]در خانواده و خاندان و قبیله ، اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی اقتصادی اجتماعی[=arial]ایران باستان سنت ختودت به جای اورده میشد[=arial] .
[=arial]درگزارش[=arial]کتزیایس امده است که در میان مادها و پارس ها رسم براین بود که پسر یا دختر و یا[=arial]داماد قانونا به پادشاهی میرسید[=arial].[=arial]از اینرو شاهان غالبا با خواهران خود ختودت[=arial]میکردند . ن.ک : دیاکونوف 7/390
[=arial]کوروش با خواهر مادرش دختر[=arial]استیاگ اخرین پادشاه ماد ختودت کرد . کمبوجیه با خواهرش اتوسا ختودت کرد . داریوش[=arial]دوم با دو دخترش اتوسا و امسترتیدا ختودت کرد . ن.ک : دیاکونوف 7/ 611 و[=arial] 430
[=arial]اردشیر دوم با دختر خویش و اردشیر سوم با مادرش ختودت[=arial]به جای اورد . ن.ک : وندیداد 2 /972
[=arial]در دوره اشکان این سنت[=arial]ارایی معمول بوده و داستان ویس و رامین نشان ختودت میان برادر و خواهر دارد[=arial] . [=arial]وندیداد 2/977
[=arial]در دوره ساسانی شاهپور اول با دخترش اذر[=arial]ناهید ختودت کرد و بهرام با دخترش ختودت نمود . دختر شاهپور اول با برادرش نرسی ینت[=arial]ختودت بجای اورد . ن.ک : همان
[=arial]مهران گنشسب از مقامات برجسته[=arial]دربار هرمزد چهارم ساسانی با خواهر ختودت نمود .ن.ک همان : 2 /980
[=arial]قباد ساسانی با دختر یا خواهرش سامبیکه و خواهرزاده اش ختودت نمود . همان 2[=arial]/ 982

[=arial]گویا این سنت در برخی از دوران های تاریخی دچار افول[=arial]شده بود . [=arial]موبد کریتر برجسته[=arial] ترین موبد دوران تاریخی در منشور جاویدان خود مینویسد[=arial]،
[=arial]« [=arial]بسیاری پیوند هم خون برقرار کردم و بسیاری که بی ایمان بودند به ان ایمان[=arial]امدند...» ن.ک : همان 2/
[=arial]923
[=arial]پنجاه سال پس از کریتر ، [=arial]اذرپاد مهر اسپند[=arial] که در احیای ایین و فرهنگ باستان و میراث دینی دوران تاریخی سرامد همه موبدان تاریخ باستان است بفرمود : « زن از پیوند خویش کنید که پیوندتان دورتر نرود ، چه تباهی و اشوب و زیانی از این بیشتر و بزرگتر که دختر خویش بدهند و پسر خویش را دختر کسان به زنی خواهند تا دوده تباه شود » وندیداد2/931

[=arial]در فقه دوران دینی امده است که : « نرسی بزرمهر این سه وازه را گفته است که کرفۀ [=arial]خویدودس[=arial] (=ختودت) گناه مرگ ارزان را نابود کند ... ونیز شایسته است مرد را که زن خویش را از خود ابستن یابد(یعنی براساس سنت ختودت عمل کند)» شایست ناشایست 101/ 42
[=arial]در کتاب دین گفته شده که :« خشم به پیش اهریمن دوید و گفت که من در گیتی نروم چه هرمز خدای در گیتی سه چیز است که من در برابر انها هیچ نتوانم کرد . اهریمن که در گاهنبار برس ، اگر از ایشان یکی از دیری بدزدید ، گاهنبار شکسته شد و کار به کام تو باشد . در میزد برس اگر از ایشان یکی سخن بگوید ، میزد شکسته شد ، و کار به کام تو باشد . [=arial]خویدودس (ختودت[=arial]) را رها کن چه من چاره ان ندانم . چه هرکس زن را چهار بار به نزدیک شد ، از خویش هرمزد و امشاسپندان جدا شد » شایست ناشایست 1 /18/234 و233 + راویت پهلوی 4/ 8 / 9 -1.

[=arial]مو[=arial]بدان موبد [=arial]«[=arial]ویراف [=arial]»[=arial] پارسای بزرگ[=arial]ساسانی به معراج شتافت و برزخ و دوزخ را بدید و با هفت خواهر خویش ختودت نمود[=arial]« [=arial]ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر [=arial]، [=arial]ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفت[=arial]خواهریم و این یک برادر و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم[=arial]» [=arial]اراداویراف نامه 24[=arial] / 2/ 1 [=arial]و3[=arial].[=arial] ترجمه ىكتر رحيم عفيفي [=arial]چاپ دوم انتشارات توس 1372

[=arial]ویراف[=arial] در معراج خود فضیلت ختودت بدید :« پس نخست[=arial]گام فراز نهادم به ستاره پایه ، به اندیشه نیک ، انجا که اندیشه نیک به مهمانی بود[=arial]، دیدم روان پاکان را چون ستاره ، مانند روز روشن همی درخشید ..پرسیدم از سروش پاک[=arial]و ایزد اذر که اینجا کدام و این مردم کدامند ؟ سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این[=arial]جای ستاره پایه و این روانانی هستند که به گیتی یشت نکردند و گاهان نسرودند و ختودت[=arial]نکردند ...به سبب ثوابهای دیگر پاک و اهروب بوده اند . انگاه دیدم روان زنی که ماری[=arial]هولناک به تن داشت و به دهان بیامد . پرسیدم که این تن چه گناه کرد ؟ که روان[=arial]اینگونه گران باد افراه برد . سروش پاک و ایزد اذر گفتند که [=arial]این روان ان بدکار زن[=arial]است که خویتوکدس تباه کرد[=arial]» ارادیف نامه 31 - 23 /7 /5 -1 + 69/86 /3-1 .
[=arial]سنت ختودت در منابع مذهبی پس از باستان نیز امده و از فضیلت و ثواب بسار و[=arial]اثار و برکات شمر[=arial]ده شده [=arial]است .
[=arial]پیداست که این سنت تا روزگار صفوی جاری بوده است و در این[=arial]موضوع پرسش و پاسخ های مخالفان بو[=arial]ده ، و نویسمدگان کتاب شارستان چهارچمن کوشیده اند به این پرسشها پاسخ دهند،[=arial]درباره این پرسشها و پاسخ ها رجوع کنید به کتاب شارستان : 205[=arial]و 206 الی 220
[=arial]نقل از رساله ختودت
[=arial]و گفته شده حال که امکان اجرای سنت ختودت به گونه شایسته نیست بهتر است که ختودت[=arial]میان نزدیکان باشد .
[=arial]منابع چندی برای شناخت سنت ختودت : روایت داراب هرمزد 1/202، 378 . سنت ختودت در وندیداد 926 ، 927 ،621 ،925 -992. ختودت میان خواهر و برادر 940، 955،977 میان پدر و دختر 940 ، 954 ، 955، ختودت اهریمنی 972 ،974 + 1/346 : در داراب هرمزد 1/206 -259. داستان ختودت جمشید و خواهرش نقل شده اما همبستر شدن جم و جمی از آن در اینجا حذف شده است .. در همین کتاب 1/308 نقل است که چون زمانه عوض شده و میان کافران زندگی میکنیم ، رسم ختودت منسوخ شده است و مردم بهدین از اجرای ان بیم و حراس دارند. همان کتاب 1/309 -307 . در کتاب روایت پهلوی نیز فلسفه فضایل اجکام و ثواب ختودت بیان شده است. روایت پهلوی ترجمه مهشید میر فخرایی

رضا;83391 نوشت:
با سلام
جناب موبدیار مهران ما بر حسب دلیل و منطق نخمان را بهترین میدانیم نه تعصب!دلیل این کاملا گویاست که در این سایت به راحتی مطلب میگذارید!
یه سایت زرتشتی به من نشان دهید که بنده آزادانه بتوانم سوال کنم چه برسد به اینکه بخواهم دین شما را نقد کنم !
عزیز برادر اگر کمی وقت صرف کنید تحقیق در ادیان انجام دهید و تاریخ ادیان را مطا لعه کنید بی به بهترین دین میبرد !
بنده از شما سوال میکنم اگر دین زرتشتیان بهترین دین بود چرا روز به روز از تعداد آنها کم شد؟
:sham:
و گشترش اسلام افزایش یافت در ایران را میگویم !!
جواب این سوال از تاریخ است دوست گرامی این را که دیگه واقفیم که از یک جمعیت حدود ۱۴۰۰۰۰۰۰۰ میلیونی رسیدید به ۱۵۰۰۰۰ نفر در جهان!

رضای گرامی
درود
اینگونه که شما استدلال میکنید، دین سنی از شیعه بهتر است چون تعدادشان بیشتر است.
البته کمونیسم و بودیسم و ........ هم از زرتشتیان بهترند چون تعدادشان بیشتر است.
دین مسیح نیز باید مساوی یا همتراز اسلام باشد. چون جمعیت آنها هم با مسلمانان برابر است. راستی نگفتید که در این شمارش مسلمانان، اینهایی که در خیابانهای تهران هستند و .... طالبان و وهابیون و ... را شمردید یا بدون آنها حساب کردید؟
آخه استاد گرامی این چه روشی برای گفتگو است؟
شنیدی میگن این دغل دوستان که میبینی، مگسانند گرد شیرینی؟

موبدیار مهران;83394 نوشت:
رضای گرامی
درود
اینگونه که شما استدلال میکنید، دین سنی از شیعه بهتر است چون تعدادشان بیشتر است.
البته کمونیسم و بودیسم و ........ هم از زرتشتیان بهترند چون تعدادشان بیشتر است.
دین مسیح نیز باید مساوی یا همتراز اسلام باشد. چون جمعیت آنها هم با مسلمانان برابر است. راستی نگفتید که در این شمارش مسلمانان، اینهایی که در خیابانهای تهران هستند و .... طالبان و وهابیون و ... را شمردید یا بدون آنها حساب کردید؟
آخه استاد گرامی این چه روشی برای گفتگو است؟
شنیدی میگن این دغل دوستان که میبینی، مگسانند گرد شیرینی؟

با سلام
مپیبینم که زدید به جاده خاکی !
اگر در جواب ماندید از یکی از
مغ های زرتشتی کمک بگیرید !:Khandidan!:
حرفی ندارید در پاسخ چرا سفسطه دوست گرامی !داریم در مورد زرتشتیان سخن میگویم و مسلمانان !
این که بین سنی و شیعه کدام بهتر است در همین سایت میتوانید دنبال کنید !بنده در مورد همین نخهایی که گفتید سخن گفتم !
شما فعلا زیر رادیکال نقد هستید پس احترام مخاطب خودتان را داشته باشید !اینجا دوستان آگاهند!!
از مطالب انحرافی پرهیز کنید!
یعنی منابع اینقدر شما را ناراحت کرد!!:Sham:

رضا;83393 نوشت:

یکی از سنن متقن ایرانیان باستان ازدواج با محارم بوده است و هدف از ان حفظ اصالت خون و نژاد اهورایی در خانواده اشراف خصوصا شاهان بوده است نژاد اهورایی و فره کیانی فقط از ان اشراف و روحانیون بوده است و برای حفظ اصالت خون و نژاد شاهان ایرانی با محارم خود ازدواج میکردند .

حالا هرکس می خواهد از حقیقت دور باشد و خود و مردم را فریب دهد و هرجور که می خواهد واژه ختودت را ترجمه نماید اما نمی تواند مردم را فریب دهد چون این سنت انقدر ارزشمند و متقن بوده که در سراسر منابع دینی امده است و بر اجرای آن تاکید بسیار شده است.:sham:

بار دیگر با منابع ان تکرار میکنم

دیگه نگوید دهخدا !!دقت بفرماید به منابع !!:sham:
موارد استفاده وازه ختودت و معنای ان

در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3 . ویسپرد ترجمه پورداود و فره وشی ، چاپ سوم ، انتشارات دانشگاه تهران سال 56

همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8 ، خرده اوستا پورداود انجمن زرشتیان ایرانی و انجمن ایران بمبئی
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، شاش زنیا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،شاشبیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و شاش زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967) وندیداد هاشم رضی


رضای گرامی
درود
هنوز سندی ارایه نکردید که واژه خثودث، که معنای آن خودی و خودمانی است، همچنین در گاتها برای نامیدن شاگردان رده نخست زرتشت بکار رفته، به معنای ازدواج است.
از هخامنشیان تنها چند سنگ نوشته و چند هزار سند حسابداری تخت جمشید بجا مانده، کدام سند ازدواج با محارم را در ایشان گواهی کرده است؟
از ساسانیان و شاهانش چه سندی گواهی میدهد؟
توبه کنید از این حق الناس که زیر پا میگذارید. معصیت دارد.

با سلام
من به نظر همه شما احترام میگذارم ولی اعتقاد دارم در تمام مسائل اعتدال بهترین کار است حتی در بحث کردن اگه قرار باشه هرکسی به خاطر اینکه اعتقادات خودش رو به کرسی بنشونه و به دیگران اهمیت نده باز باید منتظر جنگهای صلیبی بود پس بهترین اینه که خدا در قرآن میفرماید همانا گرامی ترین شما نزد من باتقواترین شماست حالا بیایید خودتان را با این موضوع بسنجید که کجا قرار گرفته اید هر شخصی با کیش و آیین خودش راهی نروید که ضرب المثل بشید برای دیگران مثل قوم یهود و مسیحیت که در قرآن در خصوص آنها مثال زیاد است که قوم یهود میگفت ما نزد خدا عزیز تریم و بعد قوم مسیحی میگفت نه ما نزد خدا عزیزتریم این مسائل فقط دشمنان دین خدا را خوشحال میکند و بس و هیچ مشکلی را حل نمیکند فی امان الله

موبدیار مهران;83400 نوشت:
رضای گرامی
درود
هنوز سندی ارایه نکردید که واژه خثودث، که معنای آن خودی و خودمانی است، همچنین در گاتها برای نامیدن شاگردان رده نخست زرتشت بکار رفته، به معنای ازدواج است.
از هخامنشیان تنها چند سنگ نوشته و چند هزار سند حسابداری تخت جمشید بجا مانده، کدام سند ازدواج با محارم را در ایشان گواهی کرده است؟
از ساسانیان و شاهانش چه سندی گواهی میدهد؟
توبه کنید از این حق الناس که زیر پا میگذارید. معصیت دارد.

با سلام
ما که خسته شدیم از این همه منابع !!
نمیدانم مرا چگونه میبینید !که در روز روشن ناباورانه منابع را نمیبینید !
شما نیاز نیست یاد آور شوید که بنده توبه کنم !توبه را کسانی باید کنند که به خدای واحد و آخرین پیامبر
خداوند باور ندارند !

[=arial]ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفتخواهریم و این یک برادر و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم[=arial]»

و گویا با نیکی کردن نژاد شاهان اصالت خود را حفظ میکند یعنی من به خواهرم نیکی میکنم نژاد من حفظ میشود و اریایی و اهورایی باقی می ماند:mohandes:

«[=arial]و سرانجام اهورا مزدا خود در حضور زرتشت سنت ختودت به [=arial]جای اورد و برای بندگان مقرر داشت[=arial]،[=arial] و در برابر شگفتی و اعتراض زرتشت ، به او فهماند [=arial]که در این سنت فایدتی بس بزرگ و مهم است که طهارت خون و نژاد و نسل شامل میشود [=arial]ازاینرو ثوابی بی حساب دارد » وندیداد 2/938 و939 کتاب روایت پهلوی + رساله امیداشه[=arial]وهیشتان[=arial] .

یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:

[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک " ازدواج با محرم" کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟ آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]

[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد]
کتاب روایت پهلوی " امید اشو هیشتان" صفحه 181 و 182 که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .

رضا;83438 نوشت:
با سلام
ما که خسته شدیم از این همه منابع !!
نمیدانم مرا چگونه میبینید !که در روز روشن ناباورانه منابع را نمیبینید !
شما نیاز نیست یاد آور شوید که بنده توبه کنم !توبه را کسانی باید کنند که به خدای واحد و آخرین پیامبر خداوند باور ندارند !

ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفتخواهریم و این یک برادر و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم»

و گویا با نیکی کردن نژاد شاهان اصالت خود را حفظ میکند یعنی من به خواهرم نیکی میکنم نژاد من حفظ میشود و اریایی و اهورایی باقی می ماند:mohandes:

«و سرانجام اهورا مزدا خود در حضور زرتشت سنت ختودت به جای اورد و برای بندگان مقرر داشت، و در برابر شگفتی و اعتراض زرتشت ، به او فهماند که در این سنت فایدتی بس بزرگ و مهم است که طهارت خون و نژاد و نسل شامل میشود ازاینرو ثوابی بی حساب دارد » وندیداد 2/938 و939 کتاب روایت پهلوی + رساله امیداشهوهیشتان .

یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:

[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک " ازدواج با محرم" کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟ آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]

[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد]
کتاب روایت پهلوی " امید اشو هیشتان" صفحه 181 و 182 که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .


رضای گرامی
درود
تهمت کفر به من زدی، حق الناس از من به گردنت تا سر پل چینوت.
پیامبر اسلام(ص) در قرآن هم چنین ادعای که شما کرده اید، نکرده است.

کدام سند شما در باره واژه خئودث است که نشان از ازدواج دارد؟
منابعی را هم ذکر کردید، در سده های چندم پس از اسلام نوشته شده است. از کجا پیداست که نویسنده زرتشتی بوده و از پیروان ده ها فرقه و خط فکری و .... که در آن سده ها بوده، نیست؟ کی به چه دلیل گفته که این کتابها زرتشتی هستند؟چون نام موبد دارند؟ چون نام زرتشت هست؟ کم هست از منابع اسلامی که نام پیامبر و قرآن و ... در آن است و شما آنها را جعلی میدانید؟
ببین سند ما نخست گاتهاست، در رده دوم ستوت یسن است، در رده سوم اوستاست.
سند تاریخی، سنگ نوشته هاست، اگر باشد نقاشی یا نوشته بجا مانده از آن زمان. برای نمونه سندهای حسابداری تخت جمشید.....
کی بوده و گفته و شهادت داده که خئودث یعنی ازدواج کردن؟
اگر اینگونه که شما میگویید استدلال کنیم پس این ضرب المثل هم نشان از ازدواج با محارم دارد:
وصلت با خودی، معامله با غریبه

رضا;83398 نوشت:
با سلام
مپیبینم که زدید به جاده خاکی !
اگر در جواب ماندید از یکی از مغ های زرتشتی کمک بگیرید !:khandidan!:
حرفی ندارید در پاسخ چرا سفسطه دوست گرامی !داریم در مورد زرتشتیان سخن میگویم و مسلمانان !
این که بین سنی و شیعه کدام بهتر است در همین سایت میتوانید دنبال کنید !بنده در مورد همین نخهایی که گفتید سخن گفتم !
شما فعلا زیر رادیکال نقد هستید پس احترام مخاطب خودتان را داشته باشید !اینجا دوستان آگاهند!!
از مطالب انحرافی پرهیز کنید!
یعنی منابع اینقدر شما را ناراحت کرد!!:sham:

رضای گرامی
درود
تربیت اسلامی همین است که مرا به آن دعوت میکنی؟
شما شمار جمعیت را دلیل بر درستی یا نادرستی گرفتید. من هم نشان دادم که روش استدلال شما نادرست است.
منابعی را هم که ارایه کردید، هیچکدامشان دلیل اثبات سخن شما نیست، چون هنوز سندی ارایه نکردید که خئودث چه از دیدگاه زبان شناختی و چه از دیدگاه مفهومی به معنی ازدواج با محارم است.
منابعی را هم که ارایه کردید، همگی از منابع مغان ماد است که ربطی به زرتشتیان ندارد. منابعی چون روایت پهلوی و که در سده های چندم هجری نوشته شدند، از کجا معلوم که زرتشتی هستند. شما باید بهتر بدانید که یکم باید سند معتبر باشد و اصالت داشته باشد. دوم آنکه واژه ای که به آن استناد میکنید، درست برگردان شده باشد.

سلام غيبي جان. اين بحث را پيشتر در ايران ميل با هم داشتيم. استدلال جالبي نداريد. اهل تسنن با تشيع بر سر وحدانيت خدا مشكل ندارند بر سر مسائل ديگري كه بايد در جاي خودش بحث بشود مشكل دارند. شما به بحث خودمان توجه داشته باش

موبدیار مهران;83635 نوشت:
رضای گرامی
درود
تربیت اسلامی همین است که مرا به آن دعوت میکنی؟
شما شمار جمعیت را دلیل بر درستی یا نادرستی گرفتید. من هم نشان دادم که روش استدلال شما نادرست است.
منابعی را هم که ارایه کردید، هیچکدامشان دلیل اثبات سخن شما نیست، چون هنوز سندی ارایه نکردید که خئودث چه از دیدگاه زبان شناختی و چه از دیدگاه مفهومی به معنی ازدواج با محارم است.
منابعی را هم که ارایه کردید، همگی از منابع مغان ماد است که ربطی به زرتشتیان ندارد. منابعی چون روایت پهلوی و که در سده های چندم هجری نوشته شدند، از کجا معلوم که زرتشتی هستند. شما باید بهتر بدانید که یکم باید سند معتبر باشد و اصالت داشته باشد. دوم آنکه واژه ای که به آن استناد میکنید، درست برگردان شده باشد.

با سلام
جناب
موبدیار مهران شما از کجا میدانید که زرتشتی نیستند؟!!منبعی از شما ندیدیم !خود ترجمه میکنید خود تفسیر میکندو...!...!
سخنان تمامی مورخین و دانشمندان نادرست است اما شما درست میگوید !!
تا دلتان بخواهد بنده برای شما با منبع دلیل میاورم!

سعید نفیسی می گوید: چیزی که از اسناد آن زمان حتما به دست می آید و با همه هیاهوی جاهلانه که اخیرا کرده اند از بدیهیات مسلم تمدن آن زمان است این است که نکاح نزدیکان و محارم و زناشویی در میان اقارب درجه اول حتما معمول بوده است (تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، صفحه 35).
سعید نفیسی آنگاه نصوصی را که در کتب مقدس زردشتیان از قبیل دینکرت آمده است و تصریحاتی که نویسندگان اسلامی از قبیل مسعودی، ابوحیان توحیدی، ابوعلی بن مسکویه کرده اند می آورد و جریان ازدواج قباد با دختر یا خواهر زاده، و ازدواج بهرام چوبین با خواهر، و ازدواج مهران گشنسب که بعد مسیحی شد با خواهر خود را یادآور می شود.
مرحوم مشیرالدوله در کتاب نفیس خود: " ایران باستان " از استرابون مورخ قدیم یونانی درباره هخامنشیان نقل می کند که: اینها (مغ ها) موافق عاداتشان حتی با مادرانشان ازدواج می کنند (جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه 1546).
درباره اشکانیان می گوید: بعضی از مورخین خارجه، ازدواج شاهان اشکانی را با اقرباء و خویشان نزدیک با نهایت نفرت ذکر می کنند، چنین نسبتی را " هرودوت به کمبوجیه، و پلوتارک به اردشیر دوم هخامنشی داده اند ولکن بعضی از نویسندگان پارسی زردشتی این نسبت را رد کرده می گویند.
کلمه خواهر را در مورد اشکانیان نباید به معنی حقیقی فهمید، کلیه شاهزاده خانمها را شاهان پارتی خواهر می خواندند زیرا از یک دودمان و خانواده بودند و دختر عمو و نوه عمو و غیرها نیز در تحت این عنوان در می آمدند.
آنگاه خود مشیرالدوله اضافه می کند و می گوید: ولی چون در تاریخ نویسی باید حقیقت را جستجو کرد و نوشت، حاق مسئله این است که ازدواج با اقربای خیلی نزدیک در ایران قدیم موسوم به " خوتک دس " پسندیده بوده و ظاهرا جهت آن را حفظ خانواده و پاکی نژاد قرار می دادند (جلد نهم چاپ جیبی، صفحه 2693).
یعقوبی - مورخ معتبر قرن سوم هجری، که خود ایرانی است نیز می گوید: ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج می کردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت می دانستند (تاریخ یعقوبی، جلد اول، صفحه 152).
کریستن سن درباره عیسویان ایران می گوید: آنها نیز به تقلید زردشتیان بر خلاف قوانین مذهبی خود به مزاوجت با اقارب عادت کرده بودند " ماربها " که در سال 540 (میلادی) جاثلیق عیسویان شده بود بر ضد این امر که خلاف شرع نصاری بود کوششی فوق العاده کرد (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 448).

به هر حال در صدر اسلام، ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رائجی بوده است، به همین جهت این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زردشتیان را به علت این کار، مورد ملامت و دشنام قرار میدادند و آنها را بدین سبب زنازاده می خواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع می کردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند (وسائل الشیعه، چاپ امیربهادر، جلد 3، ابواب مواریث، صفحه 368).
و هم در روایات باب حدود آمده است که در حضور امام صادق علیه السلام شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت او یک ولدالزنائی است.
امام سخت بر آشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت قربانت گردم او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و به همین جهت هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعا ولدالزناست.
امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزنا بخوانی (وسائل الشیعه، چاپ امیربهادر، ابواب الحدود، صفحه 439).
:Sham::Sham:

رضای گرامی
درود
اینهایی که نوشته ای همه از همدیگر رونویسی کرده اند . از دید من هیچکدامشان سند معتبر نیستند. یک دروغ را یک یونانی و رومی که با ایرانیان دشمن بوده، نوشته دیگران هی تکرار کرده اند. این مانند آن است که نوشته های سلمان رشدی را سند بگیریم برای تحلیل اسلام.

موبدیار مهران;83684 نوشت:
رضای گرامی
درود
اینهایی که نوشته ای همه از همدیگر رونویسی کرده اند . از دید من هیچکدامشان سند معتبر نیستند. یک دروغ را یک یونانی و رومی که با ایرانیان دشمن بوده، نوشته دیگران هی تکرار کرده اند. این مانند آن است که نوشته های سلمان رشدی را سند بگیریم برای تحلیل اسلام.

با سلام
ا
ولا ;شما خودتان را معرفی کنید ؟شاید ما شما را نمیشناسم که مطالب را شما قبول ندارد؟!!قبلا هم اشاره کردم که شما یک کتاب تالیف کنید:Kaf:
پس خواهشن دست از مغلطه بردارید !!
در مورد
سلمان رشدی به خرد چه کسی در جهان سخنان او را قبول کرد ؟!!
چند نفر از دانشمندان را میشناسید که گفتار شیطانی این بی خرد را تائید کرده باشند ؟
اما در مورد موضوع ازدواج با محارم نام بسیاری از دانشمندان و علما را میتوانید بیابید!:Cheshmak:
پس مقایسه عقیم نکنید ! و مطلب را هم منحرف نکنید!!

فقهای اسلامی نیز، اعم از شیعه و سنی، و اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در ابواب مختلف فقه بحث ازدواج با محارم در نزد زرتشتیان را به عنوان یک مسئله که در خارج مصداق دارد طرح و بحث میکرده اند، این فقهاء غالبا ایرانی بودند و برخی از آنها مانند ابوحنیفه از دو پشت بالاتر مجوسی بوده اند و اگر چنین سنتی در میان زردشتیان رائج نمی بود محال بود که چنین بحثی در فقه صدر اول اسلام طرح شود.
شیخ بزرگوار ابوجعفر طوسی در کتاب الخلاف، جلد دوم، کتاب الفرائض مسئله های 119 تا 123، مسائل مربوط به میراث مجوسی را خصوصا آنگاه که از دو جهت ملاک ارث در او باشد، یعنی مثلا وارث هم مادر متوفی باشد و هم خواهر پدری او، طرح کرده است و جواب داده است و نظریات سایر فقهای اسلام را نیز منعکس کرده است.
انکار وجود چنین سنتی در میان زردشتیان از قبیل انکار بدیهیات است ولی زردشتیان اخیرا برای چندمین بار در تاریخ این آیین، درصدد تجدید نظر و حک و اصلاح در اصول و فروع آن بر آمده اند و ناچار دروغهای مصلحتی زیادی را در این زمینه تجویز کرده اند.

.

موبدیار مهران;82597 نوشت:
شرایط هر سه مورد را نوشتم. یا رایانامه من بدستان نرسیده یا نوشته های مرا خوب نمیخوانید.


با سلام

نخیر بزرگوار به دست بنده هیچ رایانامه ای نرسیده است و در ضمن ترجیح می دهم در سایت و به طور علنی مباحث مطرح شود هر مطلبی که می خواهید بنویسید همین جا بفرمایید

موبدیار مهران;82597 نوشت:
اگر با ابزارها مشکلی است بفرمایید تا در نامه دیگر بنویسم


لطف کرده و ابزارهای را بیان بفرمایید اما در همین تایپک

موبدیار مهران;82597 نوشت:
من گفتم که پرورش انسان از درون خانواده آغاز میشود. در جامعه ادامه یافت و سپس به پرورش شخصی می رسد


بنده هم سوالی پرسیدم که انسان با چه شاخص هایی تربیت می شود در تربیت انسان چه در خانواده و چه جامعه و چه خودش با کدام فاکتورها و مواردی انسان تربیت می شود ؟؟

به عبارت دیکر :
انسان در این روند تربیتی چه مواردی می اموزد ؟؟

به نظر مهم این موارد است



موبدیار مهران;83631 نوشت:
از کجا پیداست که نویسنده زرتشتی بوده و از پیروان ده ها فرقه و خط فکری و .... که در آن سده ها بوده، نیست؟ کی به چه دلیل گفته که این کتابها زرتشتی هستند؟چون نام موبد دارند؟ چون نام زرتشت هست؟ کم هست از منابع اسلامی که نام پیامبر و قرآن و ... در آن است و شما آنها را جعلی میدانید؟
ببین سند ما نخست گاتهاست، در رده دوم ستوت یسن است، در رده سوم اوستاست.

با سلام
جانب
موبدیار مهران بگذارید در مورد این مغلطه زرتشتیان هم مطلبی خدمتتان بگویم !
در مورد وندیداد
برخلاف پندار تبلیغی برخی از معاصرین لاییک که محتوای وندیداد را جدای از اوستا میدانند که خود را تبرئه کنند میان دیگر قسمتهای اوستا و مهتر از همه یشتهای کهن و محتوای وندیداد هماهنگی کامل وجود دارد بسیاری از قوانین وندیداد در دیگر جاهای اوستا و نیز کتاب شایست ناشایست امده است ::Sham:

1- وندیداد مجموعه فقهی و حقوقی (= مدنی .جزایی) روزگار دراز تاریخی دوران ایینی ایران باستان است و از جمله میراث هایی میباشد که از گزند حوادث مصون مانده است و نمایانگار تمدن مغان است و بخشی از اوستا را تشکیل میدهد .
گروهی سیاسی ناسیونالیست لاییک هوادار باستان به دلایلی از ترجمه وندیداد به فارسی خشنود نبلودند ( چون با وجود این کمتر میتوانستند مردم را خر کنند) از دیگر سوی از دهه ی چهل خورشیدی به این سو بر سر ترجمه میراث باستانی برای مدعیان اوستا شناسی کار به رقابت و عداوت و حسادت کشیده شد .

شادروان مرحوم استاد پور داود بزرگترین و اولین مترجم اوستا که در تعصب و تصلب به ایین باستان وندیداد را نیز به فارسی ترجمه و تفسیر کرده بود او انقدر متعصب بود که دربین اسلا میون شهره بود تاجایی که مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام وایران میگوید او از هرچیزی که منشا عرب داشته باشد نفرت دارد .و شما ایشان را قبول ندارید
گفتیم که شادروان پورداود وندیداد را به فارسی ترجمه و تفسیر کرد اما هواداران ناسیونالیست لاییک بشدت با او بمخالفت برخاستند و مانع چاپ ان میشدند زیرا وندیداد را مایع ابروریزی میدانستند اما روان شاد پور داود طرفدار مطلق سنن شفاهی و کتبی ایینی دوره باستانی بود و در کتب خود بسیار به وندیداد استناد میکرد و کرده است .
گویا در دوران زندگی استاد پور داود چاپ وندیداد با موانع و مشکلاتی روبرو بوده است .
مرحوم شادروان فره وشی شاگرد و ادامه دهنده راه استاد پورداود در اغاز دهه چهل در مقدمه چاپ اول ویسپرد خبر میدهد که : « وندیداد ترجمه استاد پورداود زیر چاپ است .» ن.ک : ویسپرد . مقدمه فره وشی ۱ : خرداد ۱۳۴۳
ولی گویا هرگز از زیر جاپ بیرون نیامد و سرنوشت وندیداد استاد در پرده ابهام است .. باز روان شاد مرحوم فره وشی در مقدمه چاپ دوم جلد یسنا میگوید و مینویسد : « درپی درگذشت استاد پورداود یادداشتها و نوشته های بسیاری از استاد ناپدید شده است » ن.ک : یسنا ۲ / مقدمه فره وشی

میبنید که تعصب چه برسر اینها که نیاورده است به اثار و نظرات و گفته های استاد بزرگ خود که اینهمه متون باستانی را ترجمه نمود و اولین و بزرگترین مترجم اوستا نیز بود رحم نکردند.

2- بین وندیداد و دیگر قسمتهای اوستا هماهنگی وجود دارد
در مهریشت بر اصل تطهیر و حدود تصریح شده است ، انجا که مزدا میگوید زایران مهر باید پیش از تقدیم قربانی و نذر و نیاز و هوم دو تا سه روز خودرا با شاش گاو بشویند و برای کفاره گناهان بیست تا سی تازیانه بخورند ، این همان موضوع تطهیر و حد شرعی است که در وندیداد بصورت کامل تبیین و تشریع و تفریع شده است .
مثلا در خرداد یشت از رموزی سخن رفته که در وندیداد تبیین و شرح داده شده است و بخش از اداب و احکام است و نیز در ارت یشت از گناهانی سخن به میان امده که در وندیداد احکام ان بیان شده است .

بعلاوه بسیاری از احکام وندیداد در دیگر جاهای اوستا و کتاب شایست ناشایت و مهمتر از همه در یشتهاي كهن امده است :
ن.ک : یشته /1 /491 / 30 /122 : « مزدا گفت : مدت سه روز و سه شب انان باید بدن خود را بشویندو برای کفاره گناهان سی تازیانه بخورند ... مدت دو روز و دوشب باید بدن خود را بشویند و بیست تازیانه بخوردند »
نیز موضوع شیار کندن در خرداد یشت : سه شیار ، شش شیار ، نه شیار و در وندیداد اداب ان امده : شیار برای راندان دیوها برای دفن ناخن و مو کندن گودال برای تطهیر زنان و غسل
ن.ک : یشتها 1/ 155 + 2 / 199 / 57. 56 .59 + وندیداد جلد 2 ترجمه هاشم رضی . در اینده مواردی را به تفصیل بیشتر بیان خواهیم کرد

موبدیار مهران;83684 نوشت:
رضای گرامی
درود
اینهایی که نوشته ای همه از همدیگر رونویسی کرده اند . از دید من هیچکدامشان سند معتبر نیستند.

با سلام
دیدم اینجا جا دارد از شهید بزرگوار مطهری یادی کنیم !

شهید مطهری می‎نویسد: «ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است ... در صدر اسلام، این ازدواج (بین زرتشتیان) امر رایجی بوده است، لهذا این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زرتشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می‎دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می‎خواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگوئی منع می‎کردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی‎شوند.

استاد مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 14، خدمات متقابل اسلام و ایران، (انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1377)، ص 156، ص 392 و 393

دین‌ اسلام‌ بر محور رهنمودهای‌ پیامبر اسلام‌، وحی‌ به‌ حضرت‌ و قرآن‌ قرار دارد .
که‌ زرتشتی‌ها
این را قبول‌ ندارند.
آنان‌ آتش‌ را مقدس‌ می‌شمارند و در آتشکده‌ها آتش‌ را فروزان‌ نگاه‌ می‌دارند. پیراهن‌ مقدس‌ (سه‌ ره‌) را طی‌ مراسمی‌ به‌ تن‌ پسران‌ می‌پوشانند و ریسمان‌ مقدس‌ (کسستی‌) را بر کمرشان‌ می‌بندند. کالبه‌ مردگان‌ را در برخ‌ خاموش‌ یا در دخمه‌ می‌نهند و آن‌ را غذای‌ لاشخورها می‌سازند.[1] این‌ها را مسلمانان‌ قبول‌ ندارند .
در اعتقاد زرتشتیان‌ جهان‌ از دو نظام‌ خیر و شر تشکیل‌ شده‌ است‌. ذات‌ خوب‌ به‌ همراه‌ شش‌ فرشته‌ روح‌های‌ جاویدان‌ و ازلی‌ را تشکیل‌ می‌دهند .
ذات‌ به‌ همراه‌ شش‌ فرشتة‌ شر، هفت‌ روح‌ خبیث‌ را تشکیل‌ می‌دهند.[2]
زردشتی‌های‌ به‌ ازدواج‌ با محارم‌ روی‌ می‌آورند،[3] که‌ در اسلام‌ پذیرفته‌ شده‌ نیست‌ در اسلام‌ امهات‌ مسائل‌ احکامی‌ و آنچه‌ که‌ به‌ عنوان‌ فروغ‌ دین‌ معروف‌ است‌، در ده‌ عنوان‌:نماز، روزه‌، حج‌، جهاد، امر به‌ معروف‌، نهی‌ از منکر، زکات‌، تولی‌ و تبری‌، خلاصه‌ می‌شود [4]

[1] جان ناس، تاریخ جامع ادیان، .
ص 478 - 482.
[2] مبلغی، ادیان و مذاهب.، همان، ص 328.
[3] همان، ص 399 تا 402.
[4] برای اطلاع بیشتر ، مراجعه کنید به :تاریخ ادیان و مذاهب جهان، مبلغی آبادانی، ج 1، ص 293 به بعد؛ نیز تاریخ جامع ادیان، جان ناس، ص 447 به بعد.

موبدیار مهران;82597 نوشت:
با این باور که خداوند همه ابزارهای شناخت را به انسان بخشیده است، اگر انسان درست پرورش یابد خودش میتواند از آنها بهره ببرد.


با سلام

قبول که خداوند ابزارهای شناخت را در اختیار ما قرار داده است

ما با این ابزارهای شناخت ؛چه چیزهایی را باید بیاموزیم؟؟ مهم اینهاست

بازهم سوال اصلی

انسان چطور درست پرورش می یابد؟؟

با رعایت چه مطالبی و چه مسایلی وچه شاخص هایی و چه فاکتورهایی انسان پرورش می یابد؟؟؟

باز هم مثالی بزنم خدمتتان

در شرع مقدس اسلام داریم که نماز ارتباز با خداست و روزانه با خدای خود ارتباط برقرار کنید
در سال یک ماه روزه بگیرید
و...............

خب در زرتشت هم انسان باید چه مسایلی را رعایت کند و چه اعمالی را انجام دهد تا پرورش یابد؟؟؟


شکی در این نیست که اسلام کامل ترین دین است و مسلمانان همواره به ادیان دیگر اسمانی احترام گذاشته و انها را ادیانی پاک و خداجو می دانند.به نظر من تفاوت در تعالیم ادیان خداجو نباید باعث بد بینی یا دشمنی بین فرقه های مختلف شود.من تا به حال در جامعه زرتشتی حاضر... ازدواج با محارم را نشنیده ام.شاید این امر جز اداب و رسوم باستانی و منسوخ شده گروهی از ایرانی ها در ایام گذشته بوده.




shahid1400;83751 نوشت:
شکی در این نیست که اسلام کامل ترین دین است و مسلمانان همواره به ادیان دیگر اسمانی احترام گذاشته و انها را ادیانی پاک و خداجو می دانند


با سلام

مطالب شما درست

ولی این وسط باید تکلیف اسلام را با دیگر ادیان مشخص کنیم و نظر اسلام را در مورد دیگر ادیان مشخص کنیم

اسلام نظر کاملا واضح و مشخصی در مورد ادیان و پیروان انها دارد

shahid1400;83751 نوشت:
نظر من تفاوت در تعالیم ادیان خداجو نباید باعث بد بینی یا دشمنی بین فرقه های مختلف شود.


این مطلب شما هم به جا و درست
ولی این بحث ها که تفرقه افکن نیست
مباحث علمی و به دور از تهمت و افترا و با دلیل و سند و مدرک و برهان و استدلال راه کشاست

نمیدونم چقدر زرتشتیان کشور را میشناسید.
نقد و برسی موضوعی مثل ازدواج با محارم که توصیه ان در زرتشت از نظر من زیر سوال است کار درستی است؟چرا تعالیم تعالی این دین باستانی رو تحلیل نمیکنید؟که ما هم به عنوان خواننده در محضر شما استفاده کنیم.من سفر های متعددی به شهر زیبای یزد داشتم.و با اداب و فرهنگ مردم این شهر کمی اشنایی دارم.برخورد هایی با زرتشتیان داشته ام..خیلی ببخشید کاری نکنیم که اسلام ستیزی رو رواج بدهیم.شما چه احساسی دارید وقتی یک فرد اروپایی و مسیحی اسلام را به سخره بگیرد؟ما هم از نظر انها به کرات عجیب و غریب هستیم.بیاییم همه ادیان خدا پرست را مانند برادرانمان دوست بداریم که خدا مهربان و رحیم است.

shahid1400;83780 نوشت:
نمیدونم چقدر زرتشتیان کشور را میشناسید.


با سلام
و خوشامد گویی !اگر بیشتر از شما نباشد کمتر از شما نیست دوست گرامی

shahid1400;83780 نوشت:
نقد و برسی موضوعی مثل ازدواج با محارم که توصیه ان در زرتشت از نظر من زیر سوال است کار درستی است؟

تشکر از یاداوری ما هم داریم همین کار را انجام میدهم!

shahid1400;83780 نوشت:
چرا تعالیم تعالی این دین باستانی رو تحلیل نمیکنید؟که ما هم به عنوان خواننده در محضر شما استفاده کنیم.من سفر های متعددی به شهر زیبای یزد داشتم.و با اداب و فرهنگ مردم این شهر کمی اشنایی دارم.برخورد هایی با زرتشتیان داشته ام..خیلی ببخشید کاری نکنیم که اسلام ستیزی رو رواج بدهیم.

ببخشید نمیدانم دوستان تازه به سایت آمده چرا وبلاگهای زرتشتیان و سایتهای آنها که سراسر توهین به مقدسات اسلام و تحریف تاریخ و احکام میباشد را نمیبینید!!
آیا در گفتار ما توهینی دیدید ؟!
نمیدانم چرا دوستان اینوری غش میکنند!!!
سخن از اسلام ستیزی میکنید!!اما نگاهی به افکار نادرست بعضی از ادیان نمیاندازید که چگونه سعی در تلاش و ضربه زدن به اسلام هستند و روز و شب فعالیت دارند!!!
در دنیا بیش از۱۲۰۰۰۰ سایت و وبلاگ ضد اسلامی دارد فعالیت میکند!اما روز به روز به مسلمانان افزوده میشود !!
میدانید چرا؟
در مورد تعالیم اینقدر دین اسلام گسترده و کامل است که فکر نکنم جای برای ادیان دیگر بگزاراد!اینرا کسانی که در ادیان مطا لعه دارند به راحتی درک میکنند!
مطمئن باشید اگر بنده تعالیمی در این دین دیده بودم که کامل مییافت
م در مقابل اسلام امروز زرتشتی بودم !
اگر آنها را میشناسید آنها را دعوت کنید که کاری نکنند که زرتشت ستیزی نشود!

shahid1400;83780 نوشت:
شما چه احساسی دارید وقتی یک فرد اروپایی و مسیحی اسلام را به سخره بگیرد؟ما هم از نظر انها به کرات عجیب و غریب هستیم.بیاییم همه ادیان خدا پرست را مانند برادرانمان دوست بداریم که خدا مهربان و رحیم است.

امروز بنده به خاطر همین احساس اینجا هستم !
میگویم اسلام کاملترین است و از ان به درستی دفاع میکنم و قصد گول زدم مردم را با تحریف کردن و گفتار نادرست ندارم!
میدانید مشکل کجاست دوست عزیز ،!اینکه اگر کسی نسبت به اسلام سوالی
داشته باشد جوابی قانع کننده مییابد!!مگر ما نمیگویم که اسلام آخرین دین است!و محمد( ص)خاتم انبیا .
چرا ادیانهای الهی توجهی به این ندارند ؟
چرا به
اسلام ستیزی پرداخته اند!؟
چرا دستورات پیامبران خود را در مورد آخرین پیامبر خدا اجرا نکردند!؟و دست به تحریف زدند!
در مورد دوست داشتن دوست گرامی دوست داشتن کار
دل !هرکسی میتواند کسی را دوست داشته باشد !
ما مسلمانان در انسانیت همه انسانها را دوست داریم!
و به همین خاطر است که آنها را به اسلام دعوت میکنیم !همانگونه که در کتابهای آنها قبل از تحریف آمدن پیامبر اسلام نوید داده شده بود!
آیا موقع ان نرسیده که ادیانی که دم از الهی بودن و خدایی میزنند با اسلام به درستی آشنا شوند؟
مگر الهی بودن غیر از این است؟؟؟؟

صحبت های شما مقابل به مثل است.به گفته خودتان چون در سایت های متعلق به ادیان دیگر تلاش به ضربه زدن به اسلام می کنند. شما هم عضو شده تا به انها ضربه بزنید.اگر می خواستیم مثل انها باشیم که نباید سنگ اسلام به سینه بکوبیم.سعی کنیم اخلاق ناصری پیشه کنیم.یادمان رفته که پیامبر هیچ گاه مقابله به مثل نمی کرد.به عیادت دشمن یهودی خود رفت.دشمنی که هر به روی سر مبارک ایشان کثافات احشام می ریخت!!

رضا;83705 نوشت:
با سلام
اولا ;شما خودتان را معرفی کنید ؟شاید ما شما را نمیشناسم که مطالب را شما قبول ندارد؟!!قبلا هم اشاره کردم که شما یک کتاب تالیف کنید:kaf:
پس خواهشن دست از مغلطه بردارید !!
در مورد سلمان رشدی به خرد چه کسی در جهان سخنان او را قبول کرد ؟!!
چند نفر از دانشمندان را میشناسید که گفتار شیطانی این بی خرد را تائید کرده باشند ؟
اما در مورد موضوع ازدواج با محارم نام بسیاری از دانشمندان و علما را میتوانید بیابید!:cheshmak:
پس مقایسه عقیم نکنید ! و مطلب را هم منحرف نکنید!!

فقهای اسلامی نیز، اعم از شیعه و سنی، و اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در ابواب مختلف فقه بحث ازدواج با محارم در نزد زرتشتیان را به عنوان یک مسئله که در خارج مصداق دارد طرح و بحث میکرده اند، این فقهاء غالبا ایرانی بودند و برخی از آنها مانند ابوحنیفه از دو پشت بالاتر مجوسی بوده اند و اگر چنین سنتی در میان زردشتیان رائج نمی بود محال بود که چنین بحثی در فقه صدر اول اسلام طرح شود.
شیخ بزرگوار ابوجعفر طوسی در کتاب الخلاف، جلد دوم، کتاب الفرائض مسئله های 119 تا 123، مسائل مربوط به میراث مجوسی را خصوصا آنگاه که از دو جهت ملاک ارث در او باشد، یعنی مثلا وارث هم مادر متوفی باشد و هم خواهر پدری او، طرح کرده است و جواب داده است و نظریات سایر فقهای اسلام را نیز منعکس کرده است.
انکار وجود چنین سنتی در میان زردشتیان از قبیل انکار بدیهیات است ولی زردشتیان اخیرا برای چندمین بار در تاریخ این آیین، درصدد تجدید نظر و حک و اصلاح در اصول و فروع آن بر آمده اند و ناچار دروغهای مصلحتی زیادی را در این زمینه تجویز کرده اند.
.


رضای گرامی
درود
من همانم که هنگام ثبت نام در این سایت نوشتم. موبدیاری ساده از کرمان
شما هنوز سندی ارایه نکردید که واژه خئودث چگونه ازدواج شده است.
علمای دیگر هم مانند شما هی از روی همدیگر کپی کرده اند.

آن سند دست اول که برای نخستین بار این اتهام را به ما زد کدام است؟

بندهش و دینکرد و .... سندهایی است که ارایه کردید، همگی در سده های سوم به این سو نوشته شده، چگونه میتواند باور زرتشتیان باشد؟
بازهم تکرار میکنم که واژه خئودث به معنای خودمانی نام شاگردان رده نخست زرتشت هست که از آموزش خود اشو زرتشت برخوردار بودند.
من شوربختانه به منابعی چون داتستان دینیک = داوری دینی دسترسی ندارم. اگر شما دارید ببنید که در حقوق مدنی ساسانیان چنین چیزی بوده؟
تا آنجا که من میدانم، در حقوق مدنی ساسانی دو گونه ازدواج بوده که زن با مرد دیگری ازدواج میکرده و در سند نام برادر درگذشته آن دختر را مینوشتند، تا فرزند پسر آن خواهر پلگذار برادر درگذشته باشد. به این روش میگفتند ستر زنی.
تنها کسی که از ازدواج با محارم در ایران هخامنشی نقل کرده هرودوت است. یکم_ دروغگویی هرودوت در موارد بسیاری بویژه در باره ایرانیان ثابت شده است. از کجا که این هم یکی از آن دروغها نباشد. دوم- همان هرودوت در همان خبر ازدواج با محارم میگوید که شاه از موبدان خواست تا مجوزی برای ازدواج با خواهرش به او بدهند. آنها سه روز انجمن کردند، آخرش گفتند که شاه سایه خداست و در باره خودش هر حکمی که بخواهد میتواند بکند. این خود گواه آنست که اگر این کار ذره ای مقبولیت داشت، موبدان هم به آن اشاره کرده و بدان خاطر به شاه مجوز میداند. برای نمونه به ارت یشت استناد کرده و میگفتند که اهورامزدا با دخترش ارت چنین کرده پس شاه هم میتواند. یا در مغان ماد چنین کاری رواج دارد پس شاه هم میتواند چنین کند.
عناد شما در اینست که اینها را نادیده میگیرید و مرا متهم به مغلطه میکنید. خب خداوند جای حق نشسته و اتهام شما بماند تا سر پل چینوت.

با سلام به شما برادر عزیز
من به همه آنها همین نصیحت را کردم ولی متاسفانه هرکسی ساز خودش را دارد میزند درنهایت هر دو طرف دارند از دینی که خدا فرستاده انتقاد میکنند والله خدا هم راضی به اینکار نیست من یکدفعه گفتم که اگه خدا میخواست همه را مسلمان یا یهودی یا زرتشتی یا مسیحی میافرید، کار درست این است که از این همه اختلاف و تشتت نظر همه به هم احترام بگذاریم و همه ادیان خدا را بپرستیم همین و بس خودمان را در جایگاه قضاوت پروردگار قرار ندهیم و کسی را بیخود بی دین معرفی نکنیم یک زمانی من یک حدیث فکر میکنم از امام جعفر صادق (ع) بود خواندم که ایشان فرمودند اگه سلمان و ابوذر از اعتقادی که هرکدامشان به خدا دارند اظلاع داشتند همدیگر را با شمشیر تیکه تیکه میکردند بیایید در اعتقادمان و فلسفه پرستشمان تجدید نظر کنیم آیا به نظر شما خدا این ادیان را فرستاد که ما هدایت پیدا کنیم یا با همدیگر بجنگیم موفق باشید و از خدا میخواهم همه مارا به راه راست هدایت کند انشاءا...

رضا;83788 نوشت:

مطمئن باشید اگر بنده تعالیمی در این دین دیده بودم که کامل مییافتم در مقابل اسلام امروز زرتشتی بودم !
میگویم اسلام کاملترین است و از ان به درستی دفاع میکنم و قصد گول زدم مردم را با تحریف کردن و گفتار نادرست ندارم!
میدانید مشکل کجاست دوست عزیز ،!اینکه اگر کسی نسبت به اسلام سوالی داشته باشد جوابی قانع کننده مییابد!!مگر ما نمیگویم که اسلام آخرین دین است!و محمد( ص)خاتم انبیا .
چرا ادیانهای الهی توجهی به این ندارند ؟
چرا به اسلام ستیزی پرداخته اند!؟
چرا دستورات پیامبران خود را در مورد آخرین پیامبر خدا اجرا نکردند!؟و دست به تحریف زدند!

رضای گرامی
درود
اگر شما در یک خانواده زرتشتی یا حتی بودایی و .... زاده شده بودید، همان دین را داشتید. همانگونه که منهم زرتشتی هستم.
من یکی که با اسلام ستیزی ندارم. هر کس هم که با اسلام بستیزد نادان و نابخرد میدانمش. ستیز من با انحصار طلبی شماست. ستیز من با تعصب کور شماست. ستیز من با ارتداد و جلوگیری از گزینش آزادنه دین است. نه خیر آقای گرامی، شما حتی اگر هم دین زرتشت را درست بیابید نمتوانید زرتشتی شوید. چون یکی که انجمن موبدان هم در هند و هم در ایران پذیرفتن به دین را ممنوع کرده اند. دوم به خاطر اینکه مال، جان و ناموس مرتد بر دیگر مسلمانان مباح است.
شما هنوز سندی از اینکه اسلام خاص احمدی(ص) کاملترین است ارایه نکردید، در حالی که در قرآن ده ها آیه است که نشان از یکسان بودن پیامبران و ارایه یک دین به زبانهای گوناگون برای امتهای گوناگون، دارد.
ستیز من با این خودخواهی بجای خدا خواهی است که به این همه فرقه در اسلام امروزین انجامیده است.

رضا;83731 نوشت:
با سلام
جانب موبدیار مهران بگذارید در مورد این مغلطه زرتشتیان هم مطلبی خدمتتان بگویم !
در مورد وندیداد
برخلاف پندار تبلیغی برخی از معاصرین لاییک که محتوای وندیداد را جدای از اوستا میدانند که خود را تبرئه کنند میان دیگر قسمتهای اوستا و مهتر از همه یشتهای کهن و محتوای وندیداد هماهنگی کامل وجود دارد بسیاری از قوانین وندیداد در دیگر جاهای اوستا و نیز کتاب شایست ناشایست امده است ::sham:

1- وندیداد مجموعه فقهی و حقوقی (= مدنی .جزایی) روزگار دراز تاریخی دوران ایینی ایران باستان است و از جمله میراث هایی میباشد که از گزند حوادث مصون مانده است و نمایانگار تمدن مغان است و بخشی از اوستا را تشکیل میدهد .


رضای گرامی
درود
در مقدمه همین وندیداد از هاشم رضی، نوشته که وندیداد آیین مغان ماد است و ربطی به زرتشتیان ندارد. ایشان در همان کتاب 4 جلدی شرح داده که در گاتها نوشابه هوم ممنوع است، ولی وندیداد آن را مقدس میداند......
این نکته را آقای جلال الدین آشتیانی در کتاب زرتشت، مزدیسنا و حکومت نیز شرح داده اند.
خب یک زمانی مغان ماد روحانی درباری بودند و باورهای خودشان را به زور حکومتی کردند، چه ربطی به دین زرتشتی و مردم زرتشتی دارد؟

طاها;83730 نوشت:

با سلام

لطف کرده و ابزارهای را بیان بفرمایید اما در همین تایپک

بنده هم سوالی پرسیدم که انسان با چه شاخص هایی تربیت می شود در تربیت انسان چه در خانواده و چه جامعه و چه خودش با کدام فاکتورها و مواردی انسان تربیت می شود ؟؟

به عبارت دیکر :
انسان در این روند تربیتی چه مواردی می اموزد ؟؟


طاهای گرامی
درود
1- ابزارها، از هدایت خداوند آغاز میگردد. دین به معنای بینش، سروش به معنای نیوشای، آسنیده خرد (شاید بتوان فطرت گفت، به هر روی خردی خدایی است که بدون آموزش در انسان است)، گوشو سرود خرد (خرد آموختنی)، آموزگار خدایی (پیامبر)، آموزگار دنیایی (دانشمند)، روان(به معنای گزینشگر که نمات توان خداداده در گزینش است)، سپنتا و انگرهه مینو، از ابزارهای دیگر هستند.
2- پنج سال نخست زندگی، هسته بنیادین پرورش انسان است. به گونه ای که دانشمندان امروزین (چندین سند) میگویند که زندگی انسان نمایشنامه ای است که مادربزرگ، پدربزرگ نویسنده نمایشنامه، پدر و مادر کارگردان و هر کس بازیگر آن است. یا آنکه هنگام شیر خوردن، چگونگی مردن یک کس تعیین میشود.
در فرهنگ ایرانی هم میگوید: آنچه با شیر درون شود، با جان بدر شود.
خودتان هم میگویید که پرورش کودک مانند نقش کردن بر سنگ است.
انسان به چند چیز انسان میشود، ایمان، مهرورزی، راستی، دانش. اینها را که در کودکی از پدر و مادر بیاموزد، در هر جا که باشد و ......
در جامعه باید آزادی بیان، آزادی گزینش، امنیت و دانش باشد. دو گونه رهبری: اهو و رتو باید از این آزادی ها پاسداری کنند. با دانش مرز میان امنیت و آزادی تعیین میشود.
هر کس باید شش صفت را در خود پرورش داده تا به خداوند نزدیک و نزدیکتر شود: بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفند، خرداد و امرداد.
اینها را سهروردی شش نور دانسته که با گردآمدن در انسان، شیدان شید،هورمزد در انسان شرق میکند.

موبدیار مهران;83897 نوشت:
رضای گرامی
درود
من همانم که هنگام ثبت نام در این سایت نوشتم. موبدیاری ساده از کرمان
شما هنوز سندی ارایه نکردید که واژه خئودث چگونه ازدواج شده است.
علمای دیگر هم مانند شما هی از روی همدیگر کپی کرده اند.

آن سند دست اول که برای نخستین بار این اتهام را به ما زد کدام است؟

بندهش و دینکرد و .... سندهایی است که ارایه کردید، همگی در سده های سوم به این سو نوشته شده، چگونه میتواند باور زرتشتیان باشد؟
بازهم تکرار میکنم که واژه خئودث به معنای خودمانی نام شاگردان رده نخست زرتشت هست که از آموزش خود اشو زرتشت برخوردار بودند.

تنها کسی که از ازدواج با محارم در ایران هخامنشی نقل کرده هرودوت است. یکم_ دروغگویی هرودوت در موارد بسیاری بویژه در باره ایرانیان ثابت شده است. از کجا که این هم یکی از آن دروغها نباشد. دوم- همان هرودوت در همان خبر ازدواج با محارم میگوید که شاه از موبدان خواست تا مجوزی برای ازدواج با خواهرش به او بدهند. .

با سلام
جناب موبدیار مهران اینکه سعی در کتمان حقیقت کنیم که به جایی نمیرسیم !!
دوست عزیز کتابی که از ان یاد میکنید مگر غیر از این است که ۱۰۰ سال بد از زرتشت نوشته شده!!
چطور تحریف در ان راه ندارد!!؟
اما باز به منبع دیگری بر خوردیم که بسیار روشن این واژه را بیان میکند !ما که تا الان از شما منبع که تاکید بر سخنانتان باشد ندیدیم!

به مقاله ای از آقای دکتر جلیل دوستخواه بسنده می کنم:

خویدُدَه/ خویدودَس (خویشاوند پیوندی) رازواره‌ای در آموزه‌ی پسین زرتشتی:Sham::Sham:

دکتر جلیل دوستخواه
همْ‌کردْواژه‌ی پهلوی‌ی ِ خویدودَه/ خویدودَس/ خویتوک‌ْدات/ خئودات (1) و درونْ‌مایه‌ی ِ واقعی‌ی ِ آن، هنوز هم به گونه‌ی رازْواره‌ای دشوار و نیازمند ِ پژوهش و جُستار برجا مانده است. در گزارش‌های فارسی‌ی ِ متن‌های ِ پهلوی، تعبیرهایی همچون «ازدواج با خویشان»، «ازدواج با محارم» و «ازدواج با نزدیکان» را به جای آن می‌بینیم که بسیار مبهم و چون و چرا پذیر و پرسش‌ برانگیزست.


در گاهان، هیچ نشانی از ساختِ اوستایی‌ی ِ این ترکیب، نمی‌یابیم. در متن‌های برجامانده‌ی اوستایی‌ی ِ پسین، تنها پنج بار- که یک بار ِ آن هم تکرار ِ یکی از بارهای ِ پیشین است- (آن هم بی هیچ‌گونه سخنی درباره‌ی چیستی و چگونگی‌ی‌اش)، بدان برمی‌خوریم (2) و در جای دیگری از این متن‌های ِ کهن، اثری از آن دیده‌نمی‌شود. (3)

امّا از آن‌جا که متن‌های پهلوی ی زرتشتی‌ی پسین، در روزگار ِ ساسانیان و سپس در نخستین سده های پس از فروپاشی‌ی شهریاری‌ی آن دودمان، بر پایه‌ی داده های متن‌های گسترده تر ِ اوستایی‌ی ِ تا آن زمان برجا مانده بوده، سامان یافته، ناگزیر باید پذیرفت که در اوستای باستانی، این تعبیر و گزارش ِ آن، کاربُردهای بیشتری داشته ‌است.

به هر روی، امروز که آن اوستای دیرینه را در دسترس نداریم، همین متن‌های فارسی‌ی میانه‌ی برجا مانده و نیز گرته‌هایی از این درونْ‌مایه در متن‌های فارسی‌ی نو (فارسی‌ی دری)، پشتوانه‌ی کار ِ ما در این جُستار تواند بود.:Sham:

مهمّ‌ترین متن‌های پهلوی که – کم و بیش – رویْ‌کردی بدین همْ‌کردْواژه دارند، مینوی ِ خِرَد، دینْکرد، داتِستان ِ دینیک (/ دادِستان ِ دینی)، گزیده‌های ِ زادسپرم، روایت ِ پهلوی، ارداویرا‌‌ف‌نامه و روایات ِ داراب هُرمَزدْیاراند.

مینوی ِ خِرَد، در بخش 3?، در پاسخ به این پرسش ِ “دانا” که: “کدام گناه، گران‌تراست؟”، 30 گناه را برمی‌شمارد که چهارمین ِ آنها چُنین است: “کسی که ازدواج با نزدیکان (خویدودَه) را برهم ‌زند.” و در بخش 3? در پاسخ به این پرسش ِ همو که : “مردمان به چند راه و بهان? کار ِ نیک، به بهشت بیشتر می رسند؟”، 33 “راه و بهانه” را برمی‌شمارد که نهمین ِ آنها چُنین است: “… کسی که برای دوستی ِ روان با نزدیکان ازدواج کند.” (?) امّا در این متن، هیچ گونه روشنگری و گزارشی درباره‌ی چگونگی و چیستی‌ی این گونه پیوند، نیامده است.

به وارونه‌ی آن، دینکرد گزارشی گسترده در این زمینه دارد. درونْ‌مایه‌ی ِ بخش 80 در کتاب سوم این متن با عنوان ِ “اعتراض ِ یک یهودی بر هیرْبَد در عیب دانستن ِ(؟) خویدودَه [یا نیز: بُنْ‌انگیزه‌یِ خویدودَه]، و چرایی ِ آن را از وی خواستارشدن و پاسخ ِ هیرْبَد برابر ِ آموزه‌ی ِ دین ِ بهی”، یکسره ویژه‌ی پُرسْمانی در این راستا و فراگیر ِ چالش ِ یزدان‌ْْشناختی‌ی تمامْ‌عیاری میان ِ دو کیش ِ کهن ِ سامی و ایرانی است. (?)

در این بخش از کتاب سوم، “هیرْبَد” (نماد ِ کارگزاران ِ آموزه ی کیش ِ زرتشتی)، برای برجا نگذاشتن ِ هیچ‌گونه ناروشنی در شناخت ِ چیستی و چگونگی‌ی خویشاوندْپیوندی، به رده‌بندی‌ی گونه‌های آن می‌پردازد و آنها را چُنین برمی‌شمارد:
1. همْ‌پیوندی‌ی ِ پدر با دختر.
2. همْ‌پیوندی‌ی ِ پسر با مادر.
3. همْ‌پیوندی‌ی ِ برادر با خواهر.


آنگاه با نگرشی به اسطوره‌ی ِ آفرینش در آموزه‌ی ِ مزداپرستی و به خواست ِ هرچه استوارترکردن ِ باور به خویشاوندْپیوندی و به دست دادن ِ نمونه‌های ازلی و مینَوی از این کُنِش، به بحثی علّت‌جویانه و خاستگاه یابانه می‌پردازد تا تخم ِ هرگونه چون و چرا و شکْ‌وَرزی در روایی‌ی ِ این گونه پیوند را در دلْ‌ها بخشکاند.

فراهمْ‌آورندگان ِ دینکرد، در گزارش ِ بُنیادْشناختی‌ی ِ این همْ‌پیوندی‌ها‌ی ِ سه‌گانه، نوشته‌اند:
“ خود، پدر ِ سْپَنْدَرْمَذ، زمین، است؛ همان زمینی که از آفرینشْ (az-dahi?n/ خلقتاً) مادینه است.

خداوند از او (= از زمین) نر را آفرید؛ کیومرث را، که نامش به «مرد ِ نخستین» ترجمه می‌شود؛ ویژه آن‌که، کیومرث زنده و گوینده و میراست.

شناسنده‌های ِ (مُعَرّف‌های ِ) کیومرث، ویژستانه در این سه واژه آمده‌اند: «زنده»، «گوینده» و «میرا»؛ دو تا از شناسنده‌ها، یعنی «زنده» و «گوینده»، از آفرینش ِ پدر، جهانْ‌آفرین، هستی‌گرفته‌اند؛ یکی از شناسنده‌ها، یعنی «میرا»، ، دررسیده از تازش ِ اهریمن است. آن شناسنده، بر تمامی ِ مردمیانی که از تخمه‌ی ِ آن مرد (= کیومرث)اند، تا به روز ِ نوسازی‌ی ِ جهان به آنان دوسیده است.
و در این زمانه، نیز اگر پدری از دختر ِ نر آفریند، بر آن، نام ِ «خُویدودَهی ِ پدر- دختر» می‌نهند.

این را نیز برابر ِ یکی از آموزه‌های دین برمی‌گویم که: زمانی که کیومرث بمرد، نطفه – که «تخمک» نامیده ‌می‌شود– اندر سْپَنْدَرْمَذ، زمین، افتاد؛ یعنی نطفه‌اش بر مادرش ؛ و به سبب ِ آن، مَشْیْ و مَشْیانه به یکدیگر درپیوست (؟):Moteajeb!:
؛مَشْیْ و مَشْیانه‌ای که پسر و دختر ِ کیومرث و سْپَنْدَرْمَذاند: بر آن، نام ِ «خُویدودَهی ِ پسر- مادر» ‌نهاده‌اند.

مَشْیْ و مَشْیانه‌ به بویه‌ی ِ فرزندْخواهی، با یکدیگر نری و مادگی ورزیدند: و بر آن، نام ِ «خُویدودَهی ِ برادر- خواهر» ‌نهاده‌اند. و ایشان (= مَشْیْ و مَشْیانه‌ی ِ برادر و خواهر)، بسی جُفت‌ها زاییدند [یا نیز: از ایشان بسی جُفت‌ها زاییده شده است]، جُفت‌هایی که زن و شوهر ِ یکدیگر بوده‌اند. و تمامی ِ مردمانی که بوده‌اند و نیز خواهندبود، همگی از بُن‌ْتخمه‌ی ِ «خُویدودَه »اند و این چَم (= دلیل)، بسی پذیرفتنی ( سرشتین/ طبیعی) است که پس از آفرینش ِ اندازه شناسانه‌ی ِ(? ku hand?zi?n) ایزد (؟)، افزایش ِ مردمان ِ همه‌ی ِ کشورها از باشد؛ پیداست.” (?):Sham:

در کتاب ِ پنجم ِ همین متن نیز، در بخش 9، از باورمندی به خویدودَه، در شمار ِ کُنِش‌هایی که “اهمیّت ِ ویژه” دارند، یادشده است. (7)

همچُنین بخش 18، دربار? خویدودَه نام دارد و نویسندگان، بر ایزدینه و نهادینه و دینی بودن ِ پیوند ِ زناشویی با خویشان ِ نزدیک از آغاز ِ آفرینش، تأکید می‌ورزند و سودمندی و پاداش ِ آن را یادْ آور می‌شوند.:Sham:
آنان، این کردار را همْ‌ارز با باورمندی به بنیاد ِ دین قلمْ‌داد می‌کنند و دو‌ازده دلیل و پشتوانه را برای بایستگی‌ی آن، برمی‌شمارند که واپسین آنها چُنین است: “پیام‌آوران و پیغمبرانی چند (بر آن تأکید کرده‌اند) و به ویژه اندرز ِ اشو زرتشت ِ پاک هست از سوی ِ آفریدگار اورمزد، هنگامی که خود (به حضور ِ او) رسید تا فرمان ِ او را بشنود.” (8)

تدوین‌کنندگان ِ این متن، به کلّی‌گویی و مبهمْ‌نویسی بسنده می‌کنند و هیچ پاسخی به این پرسش‌های ِ مقدّر نمی‌دهند که این “پیام‌آوران و پیغمبرانی چند”، چه کسانی بوده‌اند و در کجا “بر آن (خویدودَه) تأکیدکرده‌اند” و زرتشت- که به تحقیق جُز گاهان ِ پنجگانه، اثری از او بر جا نمانده‌است و در آن اندرزْسرودها نیز (چُنان که گفتیم) هیچ اشاره‌ای به این کُنِش ندارد- در کجای دیگر، چُنین “اندرز”ی را “از سوی ِ آفریدگار اورْمَزد” بیان‌داشته‌ است؟

آنان عبارت ِ اخیر را در پایان ِ برشماری‌ی ِ همه‌ی ِ دلیل‌ها و پشتوانه‌هاشان آورده‌اند تا مُهر ِ تأیید و تأکید نهایی بر پیشْ‌گفته‌هاشان زده‌باشند و پیروان ِ جزمْ‌باور ِ خود را مُلزم به پذیرش بی‌چون و چرای آنها کنند.

امّا از دیدگاه ِ پژوهنده‌ی آزاداندیش و خِرَدْوَرزی که زرتشت را شاعر- فیلسوفی اندرزگر و رهنمون ِ مردمان به “هومَتَ، هوخْتَ، هووَرْشْتَ” (اندیشه‌ی ِ نیک، گفتار ِ نیک، کردار ِ نیک) می‌شناسد و “اهورَمَزدا” (/ “مَزدااَهورَ”)ی ِ مورد ِ اشاره‌ی ِ او را نه یک خدای عرشْ‌نشین و فرمانروای خودکامه‌ی ِ جهان و هرچه در آن‌ست، بلکه نماد ِ “برترین خِرَد و دانایی” در جهان ِ هستی و والاترین ارزش در زندگانی‌ی ِ آدمیان می‌داند (همان که فرزانه‌ی ِ توس، دوهزاره پس از زرتشت، “خداوند ِ جان و خِرَد”ش نامید و فرازترین چَکاد ِ “اندیشه”اش خواند)، این که زرتشت در ناکجایی با “آفریدگار اورْمَزد” ِ خیالْ ساخته، دیدار داشته و “اندرز” به ورزیدن ِ ” خُویدودَه” را (با این شرحی که دینکردنویسان برایش داده‌‌اند) از وی شنیده و در جایی (که هیچ کس نمی‌داند کجاست!) برای مردمان بازگفته ‌باشد، پذیرفتنی ‌نیست.

افزونِِ بر آنچه گفته ‌شد، فراهمْ‌آورندگان ِ دینکرد، در هر دو کتاب ِ سوم و پنجم ِ این متن، بر شماری دلیل‌های ِ رفتاری، اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی، مانند ِ آشنایی‌ی ِ بیشتر و بهتر ِ دو سوی ِ چُنین پیوندی با پیشینه و خُلق و خوی ِ یکدیگر و بالاتر بودن ِ ضریب ِ اطمینان در پایداری‌ی ِ پیمان و پیوند و- از همه مهمّ‌تر- نگاه‌داشت ِ هنجارهای ِ زندگی‌ی خانوادگی و دارایی‌ی ِ تیره و تبار، در راستای ِ توجیه ِ بایستگی‌ی ِ پایْ‌بندی به ورزیدن ِ ” خُویدودَه” نیز تأکید می‌وَرزند که در فرآیند ِ زندگی‌ی اجتماعی و اقتصادی‌ی مردم، دریافتنی‌تر از آموزه‌ی ِ دینی‌ست.

گرته‌ی کمْ‌رنگ‌تری از این رویکرد را تا به امروز و حتّا در جامعه‌ی ِ مسلمان ِ ایران، می توان دید. کوشش ِ بسیاری از خانواده‌ها در سامان‌دادن ِ زناشویی در میان ِ زوج‌های خویشاوند ِ نزدیک (هرچند نه بدان نزدیکی که در شرح ِ “خُویدودَه” دیدیم) و رواج ِ زبان‌ْْزدی مانند ِ “عقد ِ دختر ِ عمو و پسر ِ عمو در آسمان ِ هفتم بسته‌ شده ‌است.”، نشانه‌گونه‌ای از آن کُنِش ِ دیرینه را در خود دارد.

در روایت ِ پهلوی نیز به گستردگی از ” خُویدودَه” سخن به میان آمده و در اشاره به بُنیاد و خاستگاه و پشتوانه‌ی مینَوی و ازلی‌ی آن، حتّا از مهرْوَرزی و همْ‌کناری و دست در گردن داشتن ِ “اهورَمزدا” و دخترش “سْپِندارمَذ” یادشده و سپس، چندان پاداش و مزد ِ گیتیانه (اَستومَند) و مینَوی برای ِ این کُنِش برشمرده شده‌ است که هیچ کار و کرداری در جهان همْ‌تراز ِ با آن نیست.:Sham:

افزون بر این، در این متن نیز مانند ِ دینکرد، بیان ِ دلیل‌های ِ رفتاری، اخلاقی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی را می‌بینیم که گسترده تر و توجیه‌گرانه‌تر از آن متن هم هست. از جمله، می خوانیم که: “… همه‌ی ِ بی‌چیزی (= فقر)، نیاز (؟) و خشکی (= قحطی) از آن جهت به مردمان رسید که مردان از شهر ِ بیگانه، از روستای ِ بیگانه و از کشور ِ بیگانه آمدند و زن ‌کردند (= زن ‌گرفتند) و هنگامی که زن را ببردند، پدر و مادر، بر این گریستند که دختر ِ ما را به بردگی همی برند.” (9)

فراهمْ‌آورنده و نگارنده‌ی ِ گزیده‌های ِ زادْسپَرَم، این کنش را چندان نهادینه و پذیرفته می‌شمرده، که نیازی به هیچ‌گونه گزارش و روشنگری نمی‌دیده ‌است. او تنها به این بسنده ‌کرده ‌است که در پاره‌ی ِ 2? از این دفتر، در زیر ِ عنوان ِ “دربار? سه قانون که زردشت به برتری آموخت (= تعلیم‌داد)”، بنویسد: “سوم خُویدودَه کنید که برای ادام? نسل ِ پاک، بهترین ِ کارهای ِ زندگان است و عامل ِ نیکْ‌زایی ِ فرزندان است.” (10)

در داتِستان ِ دینیک (/ دادِستان ِ دینی)، بخش‌ ِ (بندهای ِ 3- 7)، بخش (بندهای 2- 3) و بخش ِ 77 (بندهای ِ 2 و ?) نیز، همان گزارش ِ خاستگاه‌جویانه‌ی دینکرد را با گستردگی‌ی ِ نسبی می‌خوانیم. (11)

در روایات ِ داراب هُرمَزدْیار، آمده است: “اورمَزد گفته است هرچند پیوند نزدیک‌تر، بسیارْ کِرفِه‌تر (با ثواب‌تر) و جهد و کوشش نمایند پسر ِ برادر و دختر ِ برادر به یکدیگر بدهند و پسر ِ خواهر و دختر ِ برادر به یکدیگر…” (12).

با همه‌ی تأکیدی که تدوین کنندگان ِ متن‌های ِ پیشْ‌گفته بر ازلی و مینَوی بودن ِ فرمان ِ “خُویدودَه” می‌کنند، در بُندَهش ِ ایرانی (/ بزرگ)- متنی که درونْ‌مایه‌ی ِ آن بُنیادهای ِ آفرینش از دیدگاه ِ آموزه‌ی دینی‌ی ِ زرتشتی ‌است- اشاره‌ی سر راستی بدان نرفته ‌است و تنها سخنی که در این متن، درباره‌ی زناشویی‌ی ِ مَشْی و مَشْیانه به عنوان ِ خواهر و برادر در آغاز ِ آفرینش و نیز زناشویی‌ی هفت جفت فرزندانِ آنان با یکدیگر، گفته شده، گویای ِ گونه‌ای رویْ‌کرد به بنیاد ِ کُنِش ِ خُویدودَه است.

امّا در بُندَهش ِ هندی (/ کوچک) می‌خوانیم که: “اندر دین، گفته‌شده ‌است که [دیو ِ] خشم به پیش ِ اهریمن هجوم‌ بُرد و او را گفت که من اندر گیتی نروم؛ زیرا اورْمَزدْخُدای اندر گیتی سه چیز آفریده ‌است که من [بدان] آمیختن نتوانم. اهریمن گفت بگو که آن سه چیز چیست؟ خشم گفت که گاهَنْبار (13) و مَیَزْد (1?) و خُویدودَه. اهریمن گفت که اندر گاهَنْبار بِرَس؛ اگر یکی از ایشان چیزی بدزدید، گاهَنْبار شکست و کارْ همه به [کام?] تو است. به مَیَزْد یِرَس؛ اگر ازیشان یکی سخن‌بگفت، مَیَزْد بشکست و کارْ همه به کام? تو است. خُویدودَه را بِهَل؛ زیرا من چار? آن را ندانم؛ زیرا کسی که سه بار به نزدیک ِ [زن ِ مَحْرَم] شد، از خویشی ِ اورْمَزد و امْشاسْپندان جدانباشد.” (1?).

در ارداویرا‌‌ف‌نامه ( گزارش ِ سفر ِ مکاشفه‌ای‌ی ِ ارداویرا‌‌ف‌ به بهشت و دوزخ)، آمده است: “چون دیگرْ گام را به گفتار ِ نیک [به] ماه‌پایه فراز نهادم، آن جای که گفتار ِ نیک مقیم است، آن بزرگْ انجمن ِ پرهیزگاران را دیدم. پرسیدم از سروش ِ پرهیزگار و ایزدْ آذر که: این جای، کدام و این روان‌ها کیستند؟

سروش ِ پرهیزگار و ایزدْ آذر گویند که: این جای، ماه‌پایه و این روان‌های کسانی است که به گیتی یَشت‌ نکردند و گاهان ‌نسرودند و خویدودَه نورزیدند و به دیگرْ کِرفِه‌ها بدین جای آمده‌اند.

روشنی ِ ایشان به روشنی ِ ماه همانندست.” (1?)

و در جایی دیگر: “دیدم روان ِ آن خویدودَهان (17) را در آن روشنی ِ نیرومندْآفریده که به بلندی ِ کوهی روشنی از او می‌تابید. مرا ستودنی در نظر آمد.” (18) و باز در جایی دیگر: “آن گاه روان ِ زنی را دیدم که ماری زورمند به تن [او] فرازشد و به دهان [وی] بیامد. پرسیدم که : این تن، چه گناه کرد که روان [ش] چُنان گرانْ پادافراه بَرَد؟ سروش ِ پرهیزگار و ایزدْ آذر گویند که : این روان آن زن است که خویدودَه را تباه‌کرد.” (19)

چُنین است گزینه‌ای از آنچه در متن‌های برجامانده‌ی کهن، درباره‌ی خویدودَه آمده است و پژوهنده‌ی امروزین را- دست ِ کم تا اندازه ای- با صورت و طرح ِ مسأله آشنا می‌کند.:Sham:

از متن‌های اوستایی و فارسی‌ی میانه که بگذریم، در ادب ِ فارسی‌ی ِ دری، در دو متن ِ شاهنامه و ویس و رامین (نزدیک‌ترین و پیوسته‌ترین متن‌ها به فرهنگ و ادب ِ باستانی)، ردّ پاهایی آشکار از این کُنش به چشم می‌خورد. در شاهنامه، دو مورد ِ از آن را می‌بینیم که یکی در داستان ِ جنگ ِ ایرانیان و تورانیان (گشتاسپ و ارجاسپ) و دیگری در روایت ِ شهریاری‌ی ِ بهمن پسر ِ اسفندیار و نبیره‌ی گشتاسپ است.:Sham::Sham:

نکته‌ی چشمْ‌گیر و درخور ِ تأکید از دیدگاه ِ این پژوهش، جای داشتن ِ یکمین نمونه از این دوگانه، در بخش ِ گشتاسپْ‌نامه‌ی ِ سروده‌ی ِ دقیقی (با شهرت ِ زرتشتیگری‌ی ِ او) و هر دو نمونه، در کارنامه‌ی ِ خاندان ِ گشتاسپ، نخستین پذیرندگان و پشتیبانان و گسترندگان ِ کیش ِ زرتشتی است.
در مورد ِ یکم، گشتاسپ پس از کشته شدن ِ برادر و سردار ِ برزگ ِ سپاهش زَریر در جنگ با ارجاسپ ِ تورانی و به اسیری گرفته‌ شدن ِ دخترانش به‌آفرید و هُمای بر دست ِ تورانیان، سوگند می‌خورد که هر کس به رزم ِ تورانیان بشتابد و کین ِ زریر را بازْ خواهد، دخترش هُمای را به پاداش بدو خواهد داد.

امّا هیچ یک از رزمْ‌آوران بدین کین‌ْْخواهی گام پیش‌نمی‌گذارد؛ جُز اسفندیار (برادر ِ هُمای) که مرد ِ این میدان می‌شود و آن کار ِ گران را به سرانجام می‌رساند و هم به دست ِ اوست که در پی ِ هفتخان ِ دشوار، به‌آفرید و هُمای از گرفتاری در رویینْ‌دژ توران رهایی ‌می‌یابند.

پس، بر پایه‌ی ِ این روایت، زناشویی با هُمای، پاداشی است که از سوی ِ گشتاسپ به اسفندیار، برادر ِ آن بانو ارزانی داشته ‌شده ‌است؛ هرچند که داستان، از این فراتر نمی‌رود و سخنی از صورت پذیرفته‌ بودن ِ زناشویی‌ی ِ این برادر و خواهر، به میان نمی‌آورد. :Sham::Sham:

به دیگرْ سخن، در این روایت، تنها به گونه‌ای نظری، بر رواداری‌ی ِ یکی از گونه‌های ِ خویشاوندْپیوندی (به همان شرحی از آن که در متنی چون دینکرد به وصف درآمده ‌است‌ و پیش‌تر در همین گفتار، بازآوردم)، انگشت ِ تأکید گذاشته شده ‌است. (برای ِ خواندن ِ متن ِ کامل ِ این روایت ? شاهنامه به کوشش ِ جلال خالقی مطلق، انتشارات مزدا با همکاری ِ بنیاد میراث ایران، کالیفرنیا و نیویورک – 137?، دفتر ِ پنجم، ص 13? و پس از آن = چاپ مسکو، جلد ِ ششم، ص 107 به بعد).
:Sham:
امّا نمونه‌ی ِ دوم و کامل ِ خویشاوندْپیوندی (گونه‌ی ِ پدر و دختر) را- چُنان که پیشْ‌تر اشاره‌کردم- در بخش ِ پادشاهی‌ی ِ بهمن پسر ِ اسفندیار، می‌یابیم. در این روایت، بهمن، دختر خود هُمای (دارای ِ لقب ِ چهرْآزاد/ چهرْزاد/ شهرْآزاد/ شهرْزاد به معنای ِ آزاده‌نژاد/ نیکْ‌تبار) را به همسری برمی‌گزیند و از آن دو، فرزندی به نام ِ دارا (/ داراب) به جهان می‌آید.:Sham::Sham:

فردوسی – که از یک‌سو این روایت را در خاستگاه‌ها و پشتوانه‌های ِ کارش داشته و پایْ‌بند ِ امانتْ‌داری بوده و از سوی ِ دیگر، چُنین کُنشی را با باورهای اسلامی‌ی ِ خود و جامعه‌ی ِ مسلمان ِ روزگارش ناسازگار می‌دیده – راه ِ میانه را برگزیده و روایت را به کوتاهی‌ی ِ هرچه تمامْ‌تر و با نسبت‌ْدادن ِ آن به کیش ِ نیاکان ِ دیگرْاندیش و دیگرْباور، آورده و شتابْ‌زده و بی هیچ‌گونه چون و چرایی از آن گذشته‌است: «… یکی دخترش بود، نامش هُمای / هنرمند و بادانش و پاکْ‌رای / همی خواندندی وُرا چهرْزاد / ز ِ گیتی به دیدار ِ او بود شاد / پدر درپذیرفتش از نیکوی / بر آن دین که خوانی همی پهلوی / هُمای ِ دل ْافروز ِ تابنده‌ماه / چُنان بُد که آبستن آمد ز ِ شاه …» (? شاهنامه، همان. ص ?83 = چاپ مسکو، همان. ص 3?1- 3?2).:Sham::Sham:

بدین سان، روایت ِ فردوسی – با همه کوتاهی و ابهام و سرْبستگی‌اش – به سبب ِ پیوسته‌بودن ِ پیشینه‌ی ِ آن به خُوتایْ‌نامگ (= خُدایْ‌نامه) روزگار ِ ساسانی (عصر ِ چیرگی‌ی ِ بی‌چون و چرای ِ آموزه‌ی ِ زرتشتی‌ی ِ پسین)، رهنمود ِ روشن و گواه ِ استواری بر پذیرفتگی و اعتبار و اهمیّت ِ کُنش ِ خویشاوندْ پیوندی از دیدگاه ِ موبدان و هیربَدان ِ دینْ‌سالار ِ آن دوران، به شمار می‌آید. (20):Sham::Sham:

فراتر از شاهنامه، در کتاب‌های تاریخی نیز، بارها به نام ِ هُمای و- گاه- اشاره به پیوند ِ همْسری‌ی او با پدرش بهمن، برمی‌خوریم.:Sham:
بیرونی، طبری و دینوری- در اخبارالطّوال- این نام را خُمانی و ثعالبی، خُمای نوشته‌اند که برآیند ِ آوانوشت‌ْْهای ِ چندگونه‌ی ِ دبیره‌ی ِ پهلوی‌ست. همین نام در پاره‌ای از خاستگاه‌ها، از جمله در تاریخ ِ پیامبران و شاهان ِ حمزه‌ی اصفهانی، شمیران (= سمیرامیس) و در مُجمل‌التّواریخ و القصـص، شمیرانْ‌دُخت آمده‌است.


ادامه دارد......!!

پی‌نوشت‌ها
1. xw?d?dah/ xwytwkds در پهلوی (=xvaetvada?a / خوائِتْ وَدَثَ در اوستایی).
2. در یَسْنَه 12: 9 (? اوستا، کهن‌ترین سرودها و متن‌های ایرانی، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، چاپ یازدهم، تهران- 138?، ج 1، ص 1?7)، ویسْپِرَد 3: 3 (? همان، ج 2، ص ?28)، خُرده‌اوستا (اَویسْروثریمگاه) 8 (? همان، ج 2، ص ?23) ، وندیداد 8: 12- 13 (? همان، ج 2، ص 7?7- 7?8) و یشت ِ 2?، بندهای 1?- 17 (که تکراری است ازیسنه: 12:9 و ویسپرد ?:?).
3. مترجم ِ بُنْدَهِش ِ هندی، در پی‌نوشتی بر بخش ِ بیست و نهم ِ کتاب، نوشته است: “… غرض از این اصطلاح، یک [نوع] زناشویی است که به گروه ِ آزادگان محدود می‌شود؛ ولی درعمل، به معنای نوعی زناشویی بوده ‌است که میان ِ خویشاوندان نزدیک به کار می‌رفته ‌است. این نوع ازدواج، در مصر ِ باستان و سراسر ِ ایران ِ باستان نیز وجود داشته ‌است. در یشت ِ 13- بند 138، آمده ‌است که قدرت ِ خشم، بر اثر ِ انجام‌یافتن ِ بعضی [از] مراسم ِ مذهبی، از جمله خویدوده، از بین می‌رود …” (? بُندهش هندی، متنی به زبان ِ پارسی میانه/ پهلوی ساسانی، تصحیح و ترجم? رقیّه بهزادی، مؤسّسّ? مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران – 13?8، ص 293).
امّا باید گفت: نخست این که در هیچ یک از متن‌های فارسی‌ی میانه‌ی ِ پیشْ‌گفته، اشاره‌ای به این که خویدوده تنها ویژه‌ی گروه ِ آزادگان بوده ‌است، به چشم نمی‌خورد. دوم این که در بند ِ 138 از یشت ِ 13 (فروردین یشت)، از این گونه زناشویی، نامی‌ برده ‌نشده ‌است. متن ِ اوستایی‌ی این بند به دینْ‌دبیره، چُنین‌است:

گفتاوَرد از:

Karl F. Geldner, Avesta- The Seacred Books of the Parsis, Stuttgart. 1886, Vol. I, p. 201)

و آوانوشت ِ آن، بدین گونه است:

“Fradhakhshtoish Khunbyehe ashaono fravashim yazanaide; paitishtate-eaeshmahe kharvi-draosh, aeshmo-varedhanamcha dravatanm paitishtate-eaeshmokarshtahe tbaeshangho.”

وگزارش ِ فارسی‌ی ِ آن، بدین سان است:

«فْرَوَهْر ِ پاکْ‌دینْ فْرَذاخْشْتی پسر ِ خونْبْیِه را می‌ستاییم از برای ِ مقاومت ‌کردن بر ضدّ ِ [دیو ِ] خشم ِ گُرز ِ خونین آزنده و بر ضدّ ِ دروغْ پرستانی که [دیو ِ] خشم را بزرگْ ‌می‌دارند؛ از برای ِ مقاومت‌ کردن بر ضدّ ِ آزاری که از [دیو ِ] خشم سرزند.» (یشتها، گزارش ِ ابراهیم پورداود، جلد دوم، ص 10?).

و ابن هم برگردان ِ آن به انگلیسی:

“We revere the fravashi of righteous Fradakhshti of Khunbya to withstandthe wrath of the wounding spear formenting wrath of the heretics towithstand the harm produced by wrath

?. مینوی ِ خِرَد، ترجم? احمد تفضّلی، به کوشش ِ ژاله آموزگار، ویرایش ِ سوم، انتشارات توس، تهران – 1380، ص ?0- ?2.
?. آذرفرنبغ پسر ِ فرّخْزاد و آذرباد پسر ِ امید: دینکرد، کتاب ِ سوم، دفتر یکم، ترجم? فریدون فضیلت، انتشارات فرهنگ دهخدا، تهران- 1381، ص 1?3- 1?2.
?. همان جا، ص 1??- 1??.
7. همان متن، کتاب پنجم، آوانویسی، ترجمه، تعلیقات، واژه‌نامه، متن ِ پهلوی: ژاله آمورگار و احمد تفضّلی، انتشارات مُعین، تهران- 1383، ص ?8.
8. همان جا، ص ?0- ?2.
9. روایت ِ پهلوی، ترجم? مهشید میرفخرایی، مؤسّسّ? مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران- 13?7، ص ?- 10 و ص ?8.
10. زادسپرم پسر ِ جوانْ‌جم، گزیده‌های زادسپرم، ترجم? محمّدتقی راشد محصّل، مؤسّسّ? مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران- 13??، ص 37. (بسنجید با ترجمه‌ی ِ مهرداد بهار از همین بند در پژوهشی در اساطیر ِ ایران، نشر ِ آگه، تهران- 137?، ص 2?8).
11. داتِستان ِ دینیک (/ دادِستان ِ دینی)، به گفتاورد ِ آرتور کریستن سن در نمونه‌های ِ نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ ِ افسانه‌ای ِ ایران، ترجم? احمد تفضّلی و ژاله آموزگار، نشر ِ نو، تهران- 13?3، ج 1، ص 3?- 3?.
12. روایات ِ داراب هُرمَزدیار، 2/ 381، گفتاورد ِ دکتر رحیم عفیفی در اساطیر و فرهنگ ِ ایران در نوشته‌های پهلوی، انتشارات توس، تهران- 137?، ص ?0?.
13. گاهنبار/ گهنبار (پهلوی: گاسانبار) نام ِ هریک از جشن‌های ششگانه‌ی آفرینش در درازنای ِ سال است. (برای شرح بیشتر ? اوستا، پیشین، ج 2، ص 10?9).
1?. مْیَزْد: عنوان خوراک‌های پیشْ‌کشی‌ی جُزآبکی است در آیین‌های نیایش و ستایش. (? همان، ص 10?1- 10?2).
1?. بُندهش ِ هندی، پیشین، ص 121.
1?. ارداویراف‌نامه، ترجمه‌ی ِ مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ایران، پیشین، ص 30?.
17. آنان که خویدوده می‌ورزند یا این گونه پیوند را برای بستگان ِ خود، سامان‌می‌دهند.
18. ارداویراف‌نامه، همان، پیشین، ص 307.
19. همان جا، ص 32?.
20. درباره‌ی ِ سرگذشت ِ هُمای و زناشویی‌ی او با پدرش بهمن، همچنین ? Jalil Doostkhah:

رضا;84049 نوشت:
پی‌نوشت‌ها
1. Xw?d?dah/ xwytwkds در پهلوی (=xvaetvada?a / خوائِتْ وَدَثَ در اوستایی).

رضای گرامی
درود
کلید واژه این بحث واژه خئوتودث است. این واژه به معنای خودمانی است. آنچه که از جلیل دوستخواه هم نقل کردید، به نظر میرسد و در زبان ساسانی و متون فارسی بدین معنا است و ... است. اینها که سند نمیشود. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که خئودت .... به معنای ازدواجی فیزیکی است.
در همه متنهایی که آورده اید، خئودث است، ولی سندی نیست که این خئودث یعنی چه؟ ببین رضای گرامی، تا این کلید که این واژه به چه معناست، مشکل حل نمیشود. این که یک برادر با خواهرش خئودث کرده است، یعنی چه؟ خب واژه زناشویی که بوده، واژه های نشاندهنده عمل فیزیکی که بوده، چرا این واژه را بکار بردند؟ کدام گواه شهادت داده که این واژه همان کار فیزیکی است؟
شما بگرد و هر نوشته ای که در آن نوشته برادر با خواهرش خئودث کرده، چه مشکلی حل میشود؟
برای نمونه هات 46 بند یک:
به کدام زمین روی برم، به کجا روی نموده بروم؟ از خودمانی (=خوئووش) و از دوستان (=اَئیریمنَس) دورم دارند، هیچ خرسندی از همکاران(=ورزنا) به من نمیرسد....
خئتوش= خودمانی و خویشان
تاراپوروالا: متکی به نفس ها
بارتولومه: یکی از سه طبقه مردم به معنای آزاده یا سپاهی
ائیریمنس=
دوستان،
بارتولومه: پیشوایان
ورزنا= همکاران
بارتولومه: روستاییان و کشاورزان
تارا پوروالا خودمانی، دوستان و همکاران را سه گروهی میدانند که از هم هبه زرتشت از لحاظ وارستگی و پارسایی و پرهیزگاری نزدیکتر بودند.

موبدیار مهران;84314 نوشت:
رضای گرامی
درود
کلید واژه این بحث واژه خئوتودث است. این واژه به معنای خودمانی است. آنچه که از جلیل دوستخواه هم نقل کردید، به نظر میرسد و در زبان ساسانی و متون فارسی بدین معنا است و ... است. اینها که سند نمیشود. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که خئودت .... به معنای ازدواجی فیزیکی است.
در همه متنهایی که آورده اید، خئودث است، ولی سندی نیست که این خئودث یعنی چه؟ ببین رضای گرامی، تا این کلید که این واژه به چه معناست، مشکل حل نمیشود. این که یک برادر با خواهرش خئودث کرده است، یعنی چه؟


با سلام
جناب
موبدیار مهران تعجب بنده از این است که این همه دلیل محکم را نمیبینید!!
البته به شما حق میدهم که که ازدواج با محارم ر ا کتمان کنید و صورت مسله را پاک کنید!!
تعصب خوب است اما بجا !!

برای پژوهش ِ گسترده‌تر و فراگیرتر و شناخت ِ همه‌ی سویه‌ها و پیشْ‌زمینه‌های این گفتمان، می‌توان به جُستارهای سودمند و رهنمون ِ دانشوران ِ سده‌ی ِ اخیر روی‌آورد که یکی از درخشان‌ترین و روشنگرترین آنها، ژرفاکاوی‌های استادانه‌ی ِ آرتور امانوئل کریستن سن، ایران‌شناس ِ نامدار و سرآمد ِ دانمارکی است. (1)
کریستن سن- افزون بر آنچه پیش‌تر بدان‌ها اشاره‌رفت- در جای دیگری، با آشکاره‌گویی‌ی بیشتری مى‌نویسد: «اهتمام در پاکى ِ نَسَب و خون ِ خانواده، یکى از صفات ِ بارزۀ جامعۀ ایرانى به شمار می‌رفت تا به حدّى که‌ ازدواج با محارم را جایز می‌شمردند و چنین وصلتى را «خویذوگدس» (در اوستا خوایتودث) می‌خواندند.:Sham:
این رسم از قدیم معمول بود، حتى در عهد هخامنشیان.
اگر چه معنى لفظ خوایتودث در اوستاى موجود مُصرَّح نیست ولى در نسک‌هاى مفقود، مراد از آن بى شبهه مزاوجت با محارم بود.» (2):Sham::Sham:
مری بویس، ایران‌ْْشناس ِ بلندْآوازه‌ و استاد ِ ممتاز ِ انگلیسی نیز در بررسی و پژوهش ِ پیشینه‌ی ِ زرتشتیگری، اشاره‌های ِ بسیار به رسم ِخویشاوندْپیوندی در میان ِ پیروان ِ این کیش دارد و به نوشته‌های ِ رهبران ِ خود ِ آنان و نیز سخنان ِ یونانیان و نویسندگان شرقی در این زمینه، بازْبُرد می‌دهد. (3):Sham::Sham:
از پژوهندگان ِ ایرانی نیز، می‌توان به دکتر علی اکبر جعفری اشاره کرد که در گفتاری ریشه‌جویانه و مفهوم‌ْکاوانه در این زمینه، با رویْ‌کرد به همه‌ی ِ کاربُردهای ِ همْ‌کرد ِ خوائِتْ وَدَثَ در متن‌های ِ نواوستایی (← موردهای ِ یادکرده در پی‌نوشت ِ ٢ در پایان ِ همین گفتار) و بررسی‌ی ِ ساختار ِ زبانْ‌ شناختی‌ ی ِ آن در اوستایی و سنسکریت و نقد ِ تحلیلی‌ی ِ داده‌های متن‌های فارسی‌ی ِ میانه و نیز پژوهش‌ های پیشین ِ دانشوران ِ پارسی و باختری، کوشیده‌است تا پرتو ِ تازه‌ای بر ناروشنی‌ی ِ این گفتمان بیفکند.
او می‌نویسد که پژوهشگران ِ باختری، ساختار ِ اوستایی‌ی ِ این کلیدْواژه را پیوندی از xvaetu (به معنی‌ی ِ “خانواده/ خویشاوند ِ نزدیک”) و vadaθa (به مفهوم ِ “زناشویی”) می‌دانند که بر روی ِ هم، دربرگیرنده‌ی ِ معنای ِ “زناشویی با خویشاوند ِ نزدیک” یا “پیوند با همْ‌خون” است.:Sham::Sham:

دکتر جعفری می‌افزاید که همه‌ی ِ دانشوران ِ باختری و شمار ِ اندکی از زرتشتیان ِ کنونی، این ترکیب را به معنی‌ی ِ “زناشویی‌ی ِ درونْ‌خانوادگی در میان ِ پدر و دختر، مادر و پسر، برادر و خواهر، عموزادگان، خاله‌زادگان و دایی‌زادگان” می‌گیرند و از چند نمونه‌ی تاریخی‌ی ِ پیروی از این شیوه‌ی ِ زناشویی در خانواده‌های ِ شهریاری‌ی ِ باستانی یادمی‌کنند.

امّا این پژوهنده، از پذیرش ِ برداشت ِ باختریان سرمی‌پیچد و در برابر ِ آن، مفهوم ِ “هوادار ِ (/ خواستار ِ/ پشتیبان ِ) استقلال‌ (/ وابستگی به خود/ اعتماد به خویش)” را برای ِ آن پیشْ‌می‌نهد.
جعفری، داده‌های ِ پیشْ‌گفته‌ی ِ متن‌های ِ فارسی‌ی میانه در این زمینه را- که بر پایه ی ِ یادآوری‌های پی در پی ِ فراهمْ‌آورندگان ِ آن‌ها، بازْآورده از اوستای ِ پسین در روزگار ِ ساسانیان است- یکْ‌سره نادیده ‌می‌گیرد. (4)
آقای هاشم رضی، پژوهنده‌ی ِ فرهنگ و ادب ِ کهن ِ ایرانی و آموزه‌ی ِ کیش ِ مزداپرستی نیز، در دانشنامه‌ی ِ ایران ِ باستان، در این باره‌ نوشته ‌است: « خوئت ودثه، ازدواج با محارم: این مقوله یکی از بزرگترین مسائل نوعقاید زرتشتی بوده که مزدیسنان و موبدان به آن و اجرای آن تعصّب ِِویژه‌ای نشان داده اند و از اوایل قرن پانزدهم میلادی به اجبار ِ قرارگرفتن در اقلیّت قومی، چه در ایران و چه در هند، آ‌‌‌ن‌ را ترک کرده و حتی از اوایل سده هفدهم با پافشاری در ردّ و نادرست‌ْشمردن ِ آن، کوشش‌های بسیاری کرده‌اند.:Sham::Sham:
امّا به تدریج که روشن ‌گردید متون اوستایی (البته کمتر) و متون پهلوی با دقت و وسواس از آن دفاع کرده و حتی آن‌ را اساس و بنیاد آیین مزدیسنا به شمار آورده و بر اجرای ِ آن تأکید ورزیده‌اند، امری محتوم و درست شناخته شد. در این مدخل کلیدی به موجب اهمیّت، ترجمۀ متون اوستایی، پهلوی، پازند و نقل متون فارسی ِ زرتشتی گزارش شده است… » (5)
* * *
نگارنده‌ی ِ این گفتار، در پی‌گیری‌ی ِ پُرسْمان ِ “خویشاوندْپیوندی”، به داده‌های ِ پژوهش‌های ِ نشریافته، بسنده نکرده و همواره خواستار ِ آگاهی از دیدگاه‌ها و برداشت‌های ِ زرتشتیان ِ کنونی بوده‌است.
او در سومین کنگره‌ی ِ جهانی‌ی ِ پژوهش‌های هندو- ایرانی در دانشگاه ِ هامبورگ آلمان (١١- ١۶ مهر ١٣٧٧/ ٣- ٨ اکتبر ١٩٩٨)، شاهد ِ طرح ِ این مسأله از سوی یکی از سخنْ‌رانان بود که با واکُنِش ِ تند ِ زرتشتیان ِ حاضر در تالار و ساختگی و دروغین‌ شمردن ِ انتساب ِ چُنین رسمی به پیروان ِ کیش ِ ایشان، رو به رو گردید.

استاد دکتر جلال خالقی مطلق، ایران‌ْشناس و شاهنامه‌پژوه ِ نامدار، به پشتیبانی از سخن‌ْْران ِ یادکرده پرداخت و به پشتوانه‌ها و خاستگاه‌های ِ تأییدکننده‌ی این امر، از روزگار ِ کهن تاکنون اشاره‌ کرد.:Sham::Sham:
نگارنده در فرآیند ِ سامانْ‌بخشی به پژوهش ِ کنونی نیز، جویای ِ چگونگی‌ی ِ نگرش ِ همْ‌میهنان ِ پیرو ِ کیش ِ مزدایی شد و پرسش ِ خود را- سر راست و یا با میانجی- با برخی از ایشان در میان نهاد و پاسخ‌هایی دریافت که گزینه‌ای از آنها را به خواست ِ فراگیرترکردن ِ این جُستار، در این جا می‌آورد:
آقای دکتر رضا مُرادی غیاث‌آبادی پژوهنده‌ی ِ فرهنگ ِ ایران ِ باستان، در پاسخ به درخواست ِ نگارنده برای آگاهی از دیدگاه ِ زرتشتیان ِ کنونی، نوشته ‌است:
«تا آن‌جا که من در این باره با آنان گفت و گو کرده ام ، با پاسخ‌های بسیار متفاوتی روبرو شده‌ام.

مردم ِ عادی ِ زرتشتی که در شهرهای کوچک و روستاها با آن‌ها صحبت کرده‌ام و همچنین برخی از روشنفکران واقع‌گراترشان، بر این اعتقادند که این کار به خاطر رَوَند ِ کوچک شدن ِ جامعۀ زرتشتی و بیم از نابودی ِ آن انجام می‌شده ‌است و ناچار از این کار بوده‌اند.
عدّۀ قلیلی هنوز از این کار دفاع می‌کنند و می‌گویند که این سنّت ِ ایرانی و شاهنامه است.
البته این عدّۀ اندک هم، خود در عمل چنین نمی‌کنند.
امّا در میان روشنفکران، دو بازْخورد بیشتر دیده ‌می‌شود.
یک عدّه سعی ‌می‌کنند تا می‌شود در باره‌اش صحبت‌نکنند و یا این‌که پاسخ‌های مبهم بدهند.:Sham::Sham:

عدّۀ دیگری نیز که بیشتر از دوستداران دین زرتشتی هستند، با شدّت آنرا ردّ می‌کنند و می‌گویند که منظور ازدواج با خویشان است و نه با مَحارم.

این عدّه اگر هم با تصریح متون دینی روبه رو شوند، یا اصل ِ کتاب را ردّ می‌کنند و یا می‌گویند در ترجمه اشتباه ‌شده ‌است.:Sham::Sham:

البتّه از یک دستۀ دیگر هم می‌توان نام برد و آن هم پژوهشگرانی‌اند که به خاطر ِ دل‌ْجویی از زرتشتیان، عامداً واژه را به گونه‌های مبهمی ترجمه‌ می‌کنند و به کار می‌برند؛ در حالی‌ که در گفت و گوها نظر ِ خود را قبول ‌ندارند.»:Sham::Sham:
آقای دکتر تورج پارسی در نخستین پاسخ ِ خود به پرسش من در این زمینه، بدین بسنده‌ کرده ‌است که: «حقیقتش، من در پاره‌اى از اسناد دورۀ ساسانى، اغتشاشی‌ مى‌بینم که آن‌ها را از رده‌ى سرچشمه‌هاى مورد ِ اعتبار، کمى دور نگه ‌مى‌دارد؛ از جمله فنومن ِ اندوگامى است.»
امّا همو، سپس در گفتاری گسترده زیر ِ عنوان ِ از کوی ِ مُغان که برای این نگارنده فرستاده، کوشیده ‌است تا این پُرسمان را در پرتو ِ سه رهنمود، بررسد.

نخست این که مفهوم واژگانی‌ی ِ خوئت ودثه را از “زناشویی با خویشاوندان نزدیک (محرمان)”، جدا و دور بداند و تنها گونه‌ای پیوند در میان ِ بستگان و خویشاوندان به مفهوم کلّی‌ی ِ آن و به منظور ِ پالوده ‌نگاه ‌داشتن ِ محیط ِ خانوادگی و فضای ِ تیره و تبار از عنصرهای بیرونی بشناسد.
دوم این که شناختن ِ آن به معنای زناشویی با خویشاوندان نزدیک (محرمان) را گونه‌ای غرضْ‌ورزی و تهمتْ‌زنی به زرتشتیان از سوی دشمنان بینگارد که از هرودوت آغازشده و تاکنون ادامه‌ یافته ‌است و در ردیف ِ اتّهام‌هایی چون دوگانه‌پرستی و آتشْ‌پرستی جای‌ دارد و سوم این که این گونه پیوند، تنها ویژه‌ی زرتشتیان نبوده است و نیست و از دیدگاه ِ پژوهش‌های جامعه‌شناختی، در مقوله‌ی ِ “اندوگامی” (زناشویی‌ی درونْ تیره‌ای/ درونْ‌طایفه‌ای) جای ‌دهد.
دکتر پارسی سرانجام، در پیامی دیگر، پس از بیان ِ چگونگی‌ی ِ کاربُرد ِ ترکیب ِ موضوع ِ بحث در آیین‌ها و نیایش‌های دینی‌ی مزداپرستان، نوشته‌است:
“این واژه‌ی ِ خئتودته- که به چَم های (معنی‌های): خویشی دهنده، فداکار و مانند ِ آن‌ها آمده است- اگر به خویشتن خویش رسیده یا با خویشتن یکی شده، با خویش یگانه شده و مانند آن معنا شود، سرراست‌تر خواهد شد. چنان‌ که در اوستای کُشتی، پس از کُشتی بستن می‌آید : من دینِ ِ بِهی را برمی‌گزینم که … و انسان را با خویشتن (و سامان ِ جهان) یگانه می‌سازد.”
* * *
می‌گویم این برداشت‌ها، نه تنها پاسخی روشنگر به پُرسمان ِ “خویشاوندْپیوندی” در آموزه‌ی ِ زرتشتی نمی‌دهد؛ بلکه در اشاره‌ای سربسته، ارزش و اعتبار ِ نسبی‌ی ِ متن‌های ِ فارسی‌ی ِ میانه را هم- که شمار ِ زیادی از دانشوران ِ جُزْایرانی و ایرانی در دو سده‌ی ِ اخیر بدان‌ها پرداخته و بر اهمیّت آن‌ها در دانش ِ ایرانْ‌شناسی تأکیدورزیده‌اند- بی هیچ گونه نقد و تحلیل و روشنگری، در سایه می‌گذارد.:Sham::Sham:

امروز برای هر پژوهش‌گر ِ ژرف‌ْنگری، آشکارست که متن‌های ِ اوستایی‌ی ِ پسین و گزینه‌های بخش‌های ِ از دست رفته‌ی آن‌ها در ادب ِ زرتشتی‌ی ِ فارسی‌ی ِ میانه، پیوندی بُنیادین و گوهرین با آموزش و جهان‌بینی‌ی ِ فرزانه‌ی ِ باستانی‌ی ِ ما زرتشت در سرودها و اندرزهای جاودانه‌اش، گاهان ِ پنج‌گانه، ندارند و نمی‌توانند سنجه‌ای برای ِ شناخت ِ آموزه‌ی ِ او به شمار آیند.
این متن‌ها را تنها می‌توان در مقوله‌ای با عنوان ِ «زرتشتی‌گری» جای‌داد و بررسید که در روزگار ِ ساسانیان سامان‌ پذیرفت.
امّا از سوی ِ دیگر نمی‌توان بر این واقعیّت چشم ‌پوشید که بخش ِ عمده‌ای از نیایش‌ها و نیز رهنمودهای ِ زندگی‌ی ِ دینی‌ی ِ زرتشتیان تا به امروز، گزینه‌هایی از همین متن‌هاست و درونْ‌مایه‌ای همچون “خویشاوندْپیوندی” نیز پاره‌ای از آن‌ها شمرده ‌می‌شود که هیچ نشانی از آن در گاهان، دیده ‌نمی‌شود و تکرار ِ این سخن و تأکید ورزیدن بر آن، به خودی‌ی ِ خود، این گره ِ کور را نمی‌گشاید.
از سوی ِ دیگر، هرگاه بتوانیم- که می‌توانیم- کسی چون هرودوت را دروغْ‌پرداز و غرضْ‌وَرز و بُهتان‌ْزننده به مزداپرستان به‌شمار آوریم، آیا می‌توانیم همین وصف را برای دانشمند ِ فرهیخته‌ی والایی همانند ِ کریستن‌سن و همْ‌ترازان ِ او نیز به‌کار ببریم؟:Sham::Sham:
حال ِ زرتشتیان ِ امروزین و به‌ویژه رده‌های ِ فرهیخته و دانشور ِ آنان در هنگام ِ درمیان ‌گذاشته‌شدن ِ چنین پُرسمانی با آنان، به‌خوبی دریافتنی‌ست و جای ِ شگفتی ندارد که ببینیم همواره می‌کوشند تا از آن فاصله ‌بگیرند و از پاسخْ‌گویی سربپیچند و طفره‌ بروند و- به اصطلاح- لاپوشانی‌ کنند.:Sham::Sham:

آنان در کردار ِ دینی و اجتماعی و خانوادگی‌شان جایی برای چنین مقوله‌ای نمی‌شناسند و رسمی یا جُزْرسمی هم، بدان رفتار نمی‌کنند.
امّا آیا این بدان معناست که حق‌ دارند منکر ِ داده‌های متن‌های کهن نیز بشوند و سامان ِ پژوهشی را که انبوهی از خاست‌ْگاه‌ها و پشتوانه‌ها را در کارنامه دارد، برهم‌ زنند؟

1. کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار…، پیشین، دو جلد.
2. ایران در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی ِ رشید یاسمی، ص ۴۳۴.
3. مری بویس، تاریخ ِ کیش ِ زرتشت، ٣ جلد، ترجمه‌ی ِ همایون صنعتی‌زاده (جلد سوم با همکاری ِ فرانتز گرنر)، ١٩ مورد به راهنمایی‌ی ِ فهرست اعلام، زیر ِ خویدادس.
4. این گفتار، نخستین بار به زبان فارسی در کتاب پیام زرتشت در سال ١٣۴۶ (= ١٩۶٧ میلادی) از سوی ِ سازمان زنان ِ زرتشتی در تهران نشریافت و سپس روایت ِ انگلیسی‌ی ِ آن در سال ١٩٩٩ در Six Zoroastrian Internet Group منتشرشد.
5. هاشم رضی، دانشنامه‌ی ِ ایران ِ باستان، انتشارات سخن، تهران – ١٣٨١، ج ٢، ص ٨١۶- ٨٧٣ و ج ۵، ص ٢۶٩٣- ٢۶٩۴.

ادامه دارد....!

موبدیار مهران;83987 نوشت:
ابزارها، از هدایت خداوند آغاز میگردد. دین به معنای بینش، سروش به معنای نیوشای، آسنیده خرد (شاید بتوان فطرت گفت، به هر روی خردی خدایی است که بدون آموزش در انسان است)، گوشو سرود خرد (خرد آموختنی)، آموزگار خدایی (پیامبر)، آموزگار دنیایی (دانشمند)، روان(به معنای گزینشگر که نمات توان خداداده در گزینش است)، سپنتا و انگرهه مینو، از ابزارهای دیگر هستند.


با سلام

جناب موبد یار

بنده از شما سوال می پرسم و شما گرامی برای بنده اصطلاحات کتاب خودتان را معنا می کنید یعنی چه؟؟

جمله اولتان کمی به بحث ربط دارد بقیه ترجمه اصطلاح است

فکر می کنم شما گرامی سوالات بنده را متوجه نیستید یا نمی خواهید متوجه شوید

بنده عرض کردم با چه اعمالی ما به خدا نزدیک تر می شویم و با چه شاخص هایی می توانیم بدانیم چه اعمال ما را به خدا نزدیکتر می کند و چه اعمالی ما را دور می کند؟؟

شما اصطلاح می کنید و از اموزگارها سخن می گویید !!!!

بنده یک سوال از خدمتتان پرسیده ام و شما این و ان ور می کنید !!!!!

شما می گویید دین رزتشت از طرف خداوند امده است

خب لااقل با استدلال و برهان دفاع کنید

این اصطلاحات را در مقابل کدام جمله و سوال بنده ردیف کرده و معنا کردید؟؟؟

چه ربطی به سوالات بنده دارد



طاها;84422 نوشت:

با سلام

جناب موبد یار

بنده از شما سوال می پرسم و شما گرامی برای بنده اصطلاحات کتاب خودتان را معنا می کنید یعنی چه؟؟

جمله اولتان کمی به بحث ربط دارد بقیه ترجمه اصطلاح است

فکر می کنم شما گرامی سوالات بنده را متوجه نیستید یا نمی خواهید متوجه شوید


طاهای گرامی
درود
من سه راهکار را در سه تراز خانواده، اجتماع و شخص بر شمردم. این پاسخ نیست؟
انسانی که در این سه تراز درست پرورش یابد، محیط رشدش درست باشد و .... آنگاه میتواند از ابزارهای خداداده بهره ببرد و راه درست را هر کس خودش تشخیص بدهد.
اگر تربیت در آن سه تراز درست نباشد و یا محیط رشد درست نباشد، میشود آنچه که برای نمونه در خیابانها و بازار تهران و کلانتریها و... دیده میشود.
یک سنجه دیگر: در هات 43 بندهای یک تا سه، خداوند به کسی خرسندی و آرامش میبخشد که او برای خرسندی و آرامش دیگران بکوشد.
این سنجه در هات 28 بند 1 و 2 هم به گونه ای جهانی تکرار شده است.
در هات 30 و 31 آزاد رها کردن انسان برای یافتن راه و شناختن آن و برگزیدن آن آموزش داده شده است. در این دو سرود آموزش داده شده که هر کس سرنوشتش را خودش با گزینشهای خودش میسازد. از این رو هر کس مسوول است که بهترین راه را بیابد تا زندگی اش بهتر شود. وگرنه رنج خواهد برد و دشواری خواهد کشید.
سنجه کار نیک آن است که برای دیگران سودمند باشد. سود چیست؟ دانشمند میداند. برای انسان سوزن زدن (آمپول) دردناک و بد است، پزشک (دانشمند) صلاح میداند که آمپول زده شود. انسان بر میگزیند که آمپول زده و خوب شود، یا نزند و بیماریش ادامه یابد. شاید هم دانشمند دیگر روشی گیاهی برای درمان داشته باشد و آن روش درد سوزن زدن را هم نداشته باشد. آن کس خودش میداند.
یک نفر میخواهد سیگار بکشد، دانشمند میگوید که سیگار چنین اثرهایی بر انسان دارد. نیکوتین سیگار بر روی برای نمونه میز می نشیند و اگر کسی دست روی آن میز بمالد، نیکوتین وارد بدن او میشود. دستور حکومتی صادر میشود، هر کس خودش میداند که به خودش زیان برساند یا نرساند، ولی حق ندارد که به دیگران زیان برساند، از این رو کشیدن سیگار در جاهای همگانی ممنوع است. در جای خصوصی نیز اگر کسی به زیان دیگران خرسند باشد، در دوستی او باید شک کرد.

رضا;84346 نوشت:
با سلام
جناب موبدیار مهران تعجب بنده از این است که این همه دلیل محکم را نمیبینید!!
البته به شما حق میدهم که که ازدواج با محارم ر ا کتمان کنید و صورت مسله را پاک کنید!!
تعصب خوب است اما بجا !!

برای پژوهش ِ گسترده‌تر و فراگیرتر و شناخت ِ همه‌ی سویه‌ها و پیشْ‌زمینه‌های این گفتمان، می‌توان به جُستارهای سودمند و رهنمون ِ دانشوران ِ سده‌ی ِ اخیر روی‌آورد که یکی از درخشان‌ترین و روشنگرترین آنها، ژرفاکاوی‌های استادانه‌ی ِ آرتور امانوئل کریستن سن، ایران‌شناس ِ نامدار و سرآمد ِ دانمارکی است. (1)
....!


رضای گرامی
درود
این سندهای محکم شما همه تکرار مکررات است. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و ایرانیان زرتشتی در این دوران با محارمشان ازدواج میکردند. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که این واژه یعنی ازدواج فیزیکی با محارم. شما هی تکرار مکررات میکنید آنهم از کسانی که سند درستی در دست ندارند.
در بررسی قرآن شما هر دم به من ایراد میگیرید که شناخت آن به این سادگی که نیست، باید چنین و چنان بود و ......
خب این آقای کریستین سن، از چه دانشی برخوردار است؟ استاد زبان سانسکریت و اوستایی و .... است؟ تاریخ دان است؟
از دوران ساسانی، اشکانی و هخامنشی کدام سند مانده که خوئوتودث را ازدواج فیزیکی با محارم می سازد؟
آیا به قوانین مدنی ساسانیان، اشکانیان، هخامنشیان دسترسی دارید که شرایط ازدواج و ارث و .... را نشان دهد؟
آیا به کتاب هردوت دسترسی دارید؟
آنچه که من خوانده ام درست برعکس رد ازدواج با محارم است.
کمبوجیه از موبدان میخواهد که اجازه ازدواج با خواهرش را بدهند. آنها نمیتوانند و از انجمن موبدان ایران میخواهند، ایشان سه روز رایزنی میکنند. آخرش میگویند که شاه سایه خداست و هر کار که خواست در باره خودش میتواند حکم کند.
باز هم تکرار میکنم . پرسشهایی که یکبار دیگر کردم و نادیده گرفتید، میپرسم:
اگر این رسم در ایران باستان بود، خب موبدان میگفتند که بنا بر رسم پیشین شاه مجاز است. چرا گفتند که شاه سایه خداست؟
اگر در میان مغان ماد رواج داشت، خب میگفتند که مغان ماد آن را تایید کرده اند و شما از دو ریشه ماد و پارس هستید. میتوانید به ریشه مادی عمل کنید. چرا این را نگفتند؟
اگر در اوستا و یشت ها بود، خب موبدان به سادگی استدلال میکردند که هورمزد خود با ارت و سپندارمزد چنین کرده، شما هم میتوانید به او اقتدا کنید. چرا چنین نگفتند؟
شما اگر شاهنامه را درست بخوانید، هما یک جا دختر است، یک جا برادر زاده و حتی نوه...... چرا روی ازدواج دختر با پدر این اندازه تاکید میکنید؟
اگر ودث را هم ازدواج بگیریم، با خئوتو میشود ازدواج خودمانی؟ این کجاش به معنای ازدواج با محارم است؟ مگر در زبان فارسی نمیگوییم که وصلت با خودی، معامله با غریبه؟
شما چرا این برهان های مرا نادیده میگیرید و دوباره تکرار مکررات میکنید؟همه این سندهایی که نشان داده اید، از روی دست همدیگر رونویسی کرده اند، تکرار آنها چه سودی دارد؟ سرچشمه همه اینها هم گزارش رومیان و یونانیان است که همواره دشمن ایرانیان بوده اند.

نوشت:
موبدیار مهران[/URL];84605]رضای گرامی
درود
این سندهای محکم شما همه تکرار مکررات است. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و ایرانیان زرتشتی در این دوران با محارمشان ازدواج میکردند. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که این واژه یعنی ازدواج فیزیکی با محارم. شما هی تکرار مکررات میکنید آنهم از کسانی که سند درستی در دست ندارند.
در بررسی قرآن شما هر دم به من ایراد میگیرید که شناخت آن به این سادگی که نیست، باید چنین و چنان بود و ......

با سلام
اینکه یک طرفه به قاضی میروید !جای بسی تعجب میباشد !

دیدگاه استاد شهید مطهری

شهید مطهری می‎نویسد: «ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است ... در صدر اسلام، این ازدواج (بین زرتشتیان) امر رایجی بوده است، لهذا این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زرتشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می‎دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می‎خواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگوئی منع می‎کردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی‎شوند.

دیدگاه علامه طباطبایی
علامه طباطبایى(ره) مى نویسد: در کتاب توحید روایت کرده که اشعث بن قیس از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسید که به کدام وجه، از مجوس اخذ جزیه مى کنند، با آن که ایشان را نه پیغمبر است و نه کتاب؟ حضرت فرمودند: این چنین نیست که تو مى گویى؛ زیرا ایشان را هم کتاب بوده و هم پیغمبر، تا آن که پادشاه ایشان شبى مست شده با دختر خود زنا کرد.
قوم او چون از این امر شنیع مطلع شدند، صبح نزد پادشاه آمدند و گفتند: دین ما را ضایع کردى باید که اجراى حد بر تو کرد.
پادشاه ایشان گفت که مرا در این کار عذرى است مقبول؛ زیرا حق سبحانه و تعالى را کریم تر و بزرگ تر از آدم، مخلوقى نبود و او دختران خود را به پسران خود مى داد؛ پس اگر من نیز با دختر خود دخول کرده باشم گناهى نکرده ام. قوم او گفتند: راست گفتى دین حق همین است. بعد از این حق تعالى به واسطه مکافات این گناه عظیم علمى را که در سینه ایشان بود محو کرد و کتابى را که برایشان نازل کرده بود از میان ایشان برداشت.
براساس حدیث فوق، پذیرش ازدواج با محارم موجب نابودى آیین زردشت شد.
آنچه باقى مانده در حقیقت بیش تر مجموعه اى است از عقاید انحرافى که بعدها نیز دچار تغییر و تحول گردید.
این مجموعه بعد از ورود اسلام به ایران تغییرات اساسى یافت و برخى از عقاید و اعمال خرافى آن کنار گذاشته شد و بزرگان این آیین سعى نمودند تا این آیین را از نو بسازند و بیش از پیش قابل پذیرش جلوه دهند؛ لکن در این امر توفیق چندانى نیافتند و هم چنان گرفتار انحرافاتى هستند که در هیچ آیینى وجود ندارد.
،
هرچند این عمل یعنی ازدواج با محارم در اصل دین مجوس و آیین اصلاحی زرتشت وجود نداشت ولی بعدها به اسم دین چنان شهرت یافته که آن را جزو ارکان آیین زرتشت به حساب آورده اند:Sham:
چنان که یعقوبی می گوید: «ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج می کردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت می دانستند».
:Sham::Sham:

موبدیار مهران;84605 نوشت:
رضای گرامی
درود
این سندهای محکم شما همه تکرار مکررات است. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و ایرانیان زرتشتی در این دوران با محارمشان ازدواج میکردند. از شما خواستم که سندی ارایه کنید که این واژه یعنی ازدواج فیزیکی با محارم. شما هی تکرار مکررات میکنید آنهم از کسانی که سند درستی در دست ندارند.



با سلام
جناب
موبدیار مهران به شما حق میدهم که کتمان کنید !
اما تحریف
در روز روشن و نادیده گرفتن سخنان علما و دانشمندان را در مورد ازدواج با محارم نمیتوان نادیده گرفت!!
دوست عزیز تا بحال یک منبع از شما ندیده ایم!
فقط سعی بر این دارید
که جوابی داده باشد !!اما نه به سوال فقط برای سیاه نمایی به قول خودتان!
بارها به شما گفته شد که مخاطبان خودتان را چه میپندارد!؟
اینقدرمدعی بودن بدون پشتوانه علمی بعید است !:Narahat az:

این ها و خیلی از اسامی دیگر که این موضوع را تائید کردند !

دیدگاه استاد شهید مطهری

دیدگاه علامه طباطبایی

آرتور امانوئل کریستن سن، ایران‌شناس ِ نامدار و سرآمد ِ دانمارکی است.

کریستن سن- افزون بر آنچه پیش‌تر بدان‌ها اشاره‌رفت- در جای دیگری، با آشکاره‌گویی‌ی بیشتری مى‌نویسد:

از پژوهندگان ِ ایرانی نیز، می‌توان به دکتر علی اکبر جعفری اشاره کرد

قای هاشم رضی، پژوهنده‌ی ِ فرهنگ و ادب ِ کهن ِ ایرانی و آموزه‌ی ِ کیش ِ مزداپرستی نیز، در دانشنامه‌ی ِ ایران ِ باستان،
استاد دکتر جلال خالقی مطلق، ایران‌ْشناس و شاهنامه‌پژوه ِ نامدار، به پشتیبانی از سخن‌ْْران ِ یادکرده پرداخت و به پشتوانه‌ها و خاستگاه‌های ِ تأییدکننده‌ی این امر، از روزگار ِ کهن تاکنون اشاره‌ کرد.

آقای دکتر رضا مُرادی غیاث‌آبادی پژوهنده‌ی ِ فرهنگ ِ ایران ِ باستان، در پاسخ به درخواست ِ نگارنده برای آگاهی از دیدگاه ِ زرتشتیان ِ کنونی، نوشته ‌است:

آقای دکتر تورج پارسی
....iii...........................ii
...!!!!!!!!!!..!

موبدیار مهران;84594 نوشت:
من سه راهکار را در سه تراز خانواده، اجتماع و شخص بر شمردم. این پاسخ نیست؟

با سلام

عزيز دل

شما راه كار نداديد كه

شما فرموديد انسان خودش و در خانواده و اجتماع تربيت مي يابد

با چه اموري ؟؟؟ نفرموديد

بنده سوال اصلي ام اين است كه با چه چيزي تربيت مي يابد؟؟؟

چه اعمال انجام مي دهد كه تربيت مي شود؟؟؟

چه شاخص هايي براي تربيت انسان در هر يك از تراز هايي كه فرمودين به كار مي رود؟؟؟

با سلام

و ما همچنان منتظريم :Gol:

طاها;84775 نوشت:

با سلام

عزيز دل

شما راه كار نداديد كه

شما فرموديد انسان خودش و در خانواده و اجتماع تربيت مي يابد

با چه اموري ؟؟؟ نفرموديد

بنده سوال اصلي ام اين است كه با چه چيزي تربيت مي يابد؟؟؟

چه اعمال انجام مي دهد كه تربيت مي شود؟؟؟

چه شاخص هايي براي تربيت انسان در هر يك از تراز هايي كه فرمودين به كار مي رود؟؟؟


طاهای گرامی
درود
یکم خواهشمندو که چند نوشته استاد هادی را در عنوان {تاپیک) "آیا توسل به اولیا شرک است بخوانید.
دوم نزدیک به 70 درصد از منش انسان در پنج سال نخست و مانده آن تا نزدیک به ده سالگی ساخته میشود. از اولیای خودتان است که تربیت کودک چون نقش کردن بر سنگ است.
در خانواده که دانش مداری، راستی، دلدادگی راستین، منش نیک باشد، آن کودک با چنین منشی (شخصیتی) بار می آید. چنین کسی با چنین منشی میتواند به خوبی از هدایت خدایی و فطرت و .... پیامبر درونی که عقل است و .... برخوردار و از ظلالت به نور هدایت خواهد شد.
امر به معروف و نهی از منکر هم هست (البته بر پایه دانش)، ولی فقیه هم هست (البته بر پایه دانش)
در جامعه که آزادی بدون زیان رساندن به دیگران باشد، دانش حاکم باشد، خب همه رشد میکنند و انسان بالغ و عاقل آن میکند که باید بکند. چون از پیامبر درونی برخوردار است.
شما در هر حکم حلال و حرامی و تعریف هر گناهی نخست از خواست خداوند میگویید، سپس دلایل دانشی برای آن می آورید. چرا به بهره گیری از خرد و دانش برای یافتن راه درست اینهمه ایراد میگیرید.
کسی که خردمند نباشد، میشود مسلمانان صدر اسلام که با مرگ پیامبر بر سر تصاحب خلافت دعوا کردند و پهلوی حضرت فاطمه (س) را شکستند و نوه پیامبر (ع) را به مسلخ کربلا کشیدند. میشوند زبیریان و امویان و عباسیان و .......، میشود پزشکانی که در جمهوری اسلامی میگویند این اندازه پول به حساب بریز تا جراحی کنم، میگی داره میمیره، میگه اول پول...

رضای گرامی
درود
آن نخستین دروغگویی که گفت ازدواج با محارم در دین زرتشت، دوران هخامنشی، اشکانی، ساسانی هست، کیست؟
سندش چیست؟ این که فلان کس از امام علی (ع) چنین روایت کرده، از کجا راست گفته؟ اگر این روایت درست است، پس چرا در اهل کتاب بودن و حقانیت کتاب ما شک میکنید؟
آن دروغگویی که خئودث را ازدواج با محارم معنی کرده کیست؟ که دیگران از روی دست او تقلید کرده اند.
شما از شاهنامه نقل کردید و سند آوردید، بدون آنکه به هم ریختگی آن را بگویید.
بهمن پسر اسفندیار میرود زابل که از فرامرز پسر رستم انتقام بگیرد. اردشیر در میدان جنگ فرامرز را دستگیر میکند و به نزد بهمن می آورد. پس اینجا اردشیر و بهمن دو نفر هستند. در ادامه داستان که شما آن بیت را نقل کردید، پدر دخترش را می پذیرد و چنان بد که از شاه باردار شد. چنان بد نگفته که حتما این چنین بود. چنان بد یعنی به نظر میرسد. کسی مطمئن نیست. سپس میگوید که چنانچه که رسم دین پهلوی بود. بهمن از پیشدادیان است. تاریخ استوره (اسطوره) ای ایران مانند آن چیزی است که هزاره های پس از آن در دوران ساسانی است. اگر این نکته درست بود، در داستان کمبوجیه و ازدواج او با خواهرش، به نقل از هردوت، خب موبدان به شاه میگفتند که همای چهر آزاد هم با پدرش بهمن ازدواج کرد، بنابراین تو میتوانی با خواهرت ازدواج کنی. نه اینکه پس از سه روز همپرسگی آخرش بگویند شاه سایه خداست. نکته دوم، در دوران ساسانی پنج گونه ازدواج بود، پادشاه زنی، خودسرزنی، چاکر زنی، ستر زنی و ایوک زنی
در ستر زنی، پسری/مردی پیش از ازدواج میمیرد توجه کنید می میرد. آنگاه به گونه صوری، برادر مرده را به عقد خواهر در می آورند و پسر نخست آن خواهر فرزند برادر مرده به شمار می آمد. آن شوهر که پذیرفته که پسرش به نام برادرزنش ثبت شود مالی برای اینکار دریافت میکرد و در سندی میپذیرفت. ستر شکنی گناهی است که در پتت از آن توبه شده است.
در ایوک زنی، مردی که تنها دختر دارد و پسر ندارد. امید بچه دار شدن هم ندارد. توجه کنید امید بچه دار شدن ندارد، به گونه ای صوری به عقد دخترش در آورده میشد و پسر نخست آن دختر به نام پدر دختر ثبت میشد. به شوهر آن دختر هم مالی بخشیده میشد. اینها بدین خاطر بود که نام خانوادگی و ملک خانوادگی تنها از پسر به ارث میرسید و میرسد. توجه کنید که اینها همه صوری است. از این رو در شاهنامه هم میگوید که چنان بد که از شاه باردار آمد. به دلیل دو نفر بودن اردشیر و بهمن، بنابراین بایستی که یا دختر یکی با مرد دیگری ازدواج کرده یا به روش ایوک زنی که رسم دین پهلوی است، ازدواج کرده باشد.
در داستان شاهان ساسانی هم هیچ جا به ازدواج آنها با خواهران و دخترانشان اشاره نشده است. فردوسی که از ازدواج هما با پدر نوشته است، خب از ازدواج شاهان ساسانی با خواهران و دخترانشان هم مینوشت.
در ادامه داستان هنگامی که بارداری هما به ماه ششم میرسد، بیمار میشود و بهمن از غصه او می میرد. سپس میگوید که پس از مرگ اردشیر پدر همای چهر آزاد، هما به تخت مینشیند و به دیگران میگوید که بچه مرده به دنیا آمده است. یک جا پدر بهمن است و در جای دیگر پدر اردشیر است. اردشیری که فرامرز را دست بسته و به بهمن تحویل میدهد. بچه که به دنیا می آیددرون جعبه ای به رود فرات می اندازد. ایران آنهنگام که زابل از آن جدا است، مازنداران و گیلان جدا است، کجا و دریای/ رود فرات کجا؟ شما این همه آشفتگی را نادیده میگرید. پا روی حق میگذارید تا سخن ناراست خود را اثبات کنید؟

طاها;84422 نوشت:

با سلام

جناب موبد یار

بنده از شما سوال می پرسم و شما گرامی برای بنده اصطلاحات کتاب خودتان را معنا می کنید یعنی چه؟؟

جمله اولتان کمی به بحث ربط دارد بقیه ترجمه اصطلاح است

فکر می کنم شما گرامی سوالات بنده را متوجه نیستید یا نمی خواهید متوجه شوید

بنده عرض کردم با چه اعمالی ما به خدا نزدیک تر می شویم و با چه شاخص هایی می توانیم بدانیم چه اعمال ما را به خدا نزدیکتر می کند و چه اعمالی ما را دور می کند؟؟

شما اصطلاح می کنید و از اموزگارها سخن می گویید !!!!

بنده یک سوال از خدمتتان پرسیده ام و شما این و ان ور می کنید !!!!!

شما می گویید دین رزتشت از طرف خداوند امده است

خب لااقل با استدلال و برهان دفاع کنید

این اصطلاحات را در مقابل کدام جمله و سوال بنده ردیف کرده و معنا کردید؟؟؟

چه ربطی به سوالات بنده دارد


طاهای گرامی درود
شما از من ابزارهایی که خداوند به انسان بخشیده، خواستید. من هم ابزارها را نام بردم.
در باره حقانیت دین زرتشت هم به عنوان (تاپیک) حقانیت دین زرتشت در امروز مراجعه کنید.
کوتاه سخن آنکه در گاته حتی یک سخن نیست که با دانش و خرد امروزین و با قرآن ناسازگار باشد.

طاهای گرامی
درود
من نوشته های پیشین خود را یکبار خواندم. چند چیز نزد من آشکار بود از این رو ننوشته بودم. برای نمونه نماز است. نماز از ابزارهای انسان ساز است. نماز هم در گاتها هست که چه باید خوانده شود.
من از درستی این حدیث و روایت ها هیچ آگاهی ندارم. تنها یک نفر اینها را برایم فرستاده است. خواهشمندم که خود بررسی کنید. اگر درست بود، خب هم اینها تایید درست بودن راهکاری است که در گاتها برای یافتن نیک از بد توصیه شده است.

حدیث (1) قال رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ
مَعَ الجَهلِ ؛

خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى.

كنزالعمال، ج13، ص151، ح36472
حدیث (2) قال رسول الله صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه‏َ يُحِبُّ
بُغاةَ العِلمِ؛

طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.

نهج البلاغه، خطبه 184
حدیث (3) قال على عليه‏السلام :

كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ
يَتَّسِعُ بِهِ؛

پفضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏شود مگر ظرف دانش كه با تحصيل
علوم، فضاى آن بازتر مى‏گردد.

التوحيد، ص‏63
حدیث (4) قال على عليه‏السلام :

زَكاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ؛

زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.

نهج الفصاحه، ح 781
حدیث (5) قال على عليه‏السلام :

خَيرُ العِلمِ مانَفَعَ؛

بهترين علم آن است كه مفيد باشد.

نهج البلاغه، خطبه‏178
حدیث (6) قال الصادق عليه‏السلام :

مَن تَعَلَّمَ العِلمَ وَعَمِلَ بِهِ وَعَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى
مَلَكُوتِ السَّماواتِ عَظيما فَقيلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ وَعَمِلَ لِلّهِ
وَعَلَّمَ لِلّهِ؛

هر كس براى خدا دانش بياموزد و به آن عمل كند و به ديگران آموزش دهد، در
ملكوت آسمانها به بزرگى ياد شود و گويند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل
كرد و براى خدا آموزش داد.

غررالحكم، ج6، ص441، ح10926
حدیث (7) قال على عليه‏السلام :

پاِنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمى وَ قُوَّةُ
البدانِ مِنَ الضَّعفِ؛

به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش
بدن‏هاى ناتوان است.

امالى صدوق، ص 493، ح 1
حدیث (8) قال على عليه‏السلام :

يا مَعشَرَ الفِتيانِ، حَصِّنوا اَعراضَكُم بِالدَبِ وَ دينَـكُم بِالعِلمِ؛

اى جوانان! آبرويتان را با ادب و دينتان را با دانش حفظ كنيد.

تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 210
حدیث (9) قال على عليه‏السلام :

يَنبَغى لِلعاقِلِ اَن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ وَ سُكرِ القُدرَةِ ،
وَ سُكرِ العِلمِ ، وَ سُكرِ المَدحِ وَ سُكرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ
لِكُلِّ ذالِكَ رياحا خَبيثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ؛

سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت، قدرت ، دانش ، ستايش و مستى جوانى
بپرهيزد، چرا كه هر يك را بادهاى پليدى است كه عقل را نابود مى‏كند و
وقار و هيبت را كم مى‏نمايد.

غرر الحكم، ح 10948
حدیث (10) قال الصادق عليه‏السلام :

اِنَّ مِن حَقيقَةِ اليمانِ اَن تُؤثِرَ الحَقَّ وَ اِن ضَرَّكَ عَلَى
الباطِلِ وَ اِن نَفَعَكَ وَ اَن لا يَجوزَ مَنطِقُكَ عِلمَكَ؛

از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو
و باطل به نفع تو باشد و نيز از حقيقت ايمان آن است كه گفتار تو از دانشت
بيشتر نباشد.

محاسن، ج 1، ص 205
حدیث (11) قال الصادق عليه‏السلام :

لايَزالُ المُؤمِنُ يُورِثُ أَهلَ بَيتِهِ العِلمَ وَ الدَبَ الصّالِحَ
حَتّى يُدخِلَهُمُ الجَنَّةَ جَميعا؛

مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شايسته بهره مند مى سازد تا
همه آنان را وارد بهشت كند.

مستدرك الوسايل، ج12، ص201، ح13881
حدیث (12) قال على عليه‏السلام :

اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛

دانش، نابود كننده نادانى است.

التوحيد، ص 127
حدیث (13) قال على عليه‏السلام :

اَلا اِنَّ فيهِ عِلمَ مايَأتى وَالحَديثَ عَنِ المَاضى وَدَواءَ دائِكُم
ونَظمِ ما بَينَكُم؛

آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما
در قرآن است.

نهج البلاغه، خطبه 157
حدیث (14) قال على عليه‏السلام :

إِذا تَفَقَّهَ الرَّفيعُ تَواضَعَ؛

انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.

غررالحكم، ج3، ص133، ح4048
حدیث (15) قال على عليه‏السلام :

اَلعِلمُ کَنزٌ عَظیمٌ لایَفنی؛

علم گنج بزرگی است که با خرج کردن تمام نمی شود.

غرر الحکم و درر الکلم
حدیث (16) قال على عليه‏السلام :

العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ ، وَ الفِکرُ
مِرآهٌ صافِیَهٌ؛

علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف.

نهج البلاغه
حدیث (17) پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبىِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ
الرَّحيمِ فَقالَ الصَّبىُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ كَـتَبَ
اللّه‏ُ بَراءَةً لِلصَّبِىِّ و بَراءَةً لأِبـَوَيهِ و بَراءَةً
لِلمُعَلِّمِ؛

وقتى معلم به كودك بگويد: بگو بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و كودك آن را
تكرار كند خداوند براى كودك و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر
خواهد گرفت.

مجمع البيان، ج 1، ص 50
حدیث (18) امام على عليه‏السلام :

عِلمُ الْمُنافِقِ في لِسانِهِ وَعِلْمُ الْمُؤْمِنِ في عَمَلِهِ؛

دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.

غررالحكم، ح6288
حدیث (19) امام على عليه‏السلام :

تَغَرَّبْ عَنِ الأَْوْطانِ فى طَـلَبِ الْعُلا وَسافِرْ فَفِى
الأَْسْفارِ خَمْسُ فَوائِدَ تَفَرُّجُ هَمٍّ وَاكْتِسابُ مَعيشَةٍ
وَعِلْمٌ وَآدابٌ وصُحْبَةُ ماجِدٍ؛

براى كسب بلند مرتبگى از وطن خود دور شو و سفر كن كه در مسافرت پنج فايده
است: برطرف شدن اندوه، بدست آوردن روزى و دانش و آداب زندگى، و هم‏نشينى
با بزرگواران.

مستدرك الوسائل، ج 8، ص 115، ح 9199
حدیث (20) امام على عليه‏السلام :

اِنَّ الْعِلْمَ حَياةُ الْقُلوبِ وَ نورُ الاَْبْصارِ مِنَ الْعَمى وَ
قُوَّةُ الاَْبْدانِ مِنَ الضَّعْفِ؛

به راستى كه دانش، مايه حيات دل‏ها، روشن كننده ديدگان كور و نيروبخش
بدن‏هاى ناتوان است.

امالى صدوق، ص 493، ح 1
حدیث (21) پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله :

اَلْعِلْمُ رَأسُ الْخَيْرِ كُلِّهِ، وَ الْجَهْلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ ؛

دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى‏هاست.

بحارالأنوار، ج77، ص 175، ح 9
حدیث (22) امام على عليه‏ السلام :

اَلْعِلْمُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ؛

دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.

غررالحكم، ح 818 و 819
حدیث (23) امام على عليه‏السلام :

رَأْسُ الْعِلْمِ التَّمْييزُ بَيْنَ الاَْخْلاقِ وَ اِظْهارُ مَحْمودِها
وَ قَمْعُ مَذْمومِها؛

بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده
و سركوب اخلاق ناپسند است.

غررالحكم، ح 5267
حدیث (24) امام على عليه‏السلام :

جالِسِ الْعُلَماءَ يَزْدَدْ عِلْمُكَ وَ يَحْسُنْ اَدَبُكَ وتَزكُ نَفسُكَ؛

با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.

مطالب السؤول، ص 49
حدیث (25) امام على عليه‏السلام :

مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماما فَليَبْدَأ بِتَعْليمِ نَفْسِهِ
قَبْلَ تَعْليمِ غَيْرِهِ وَلْيَكُنْ تَاْديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبْلَ
تَأْديبِهِ بِلِسانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُها اَحَقُّ
بِالاِْجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ ومُؤَدِّبِهِمْ؛

كسى كه خود را پيشواى مردم قرار داده، بايد پيش از آموزش ديگران، خود را
آموزش دهد و پيش از آن‏كه ديگران را با زبان، ادب بياموزد، باكردارش ادب
آموزد و البته آموزش دهنده و ادب‏آموز خود بيش از آموزگار و ادب‏آموز
مردم، شايسته تجليل است.

غرر الحكم، ح 7016
حدیث (26) امام على عليه‏السلام :

يا مُؤمِنُ اِنَّ هذَا العِلمَ وَالاَْدَبَ ثَمَنُ نَفْسِكَ فَاجْتَهِد
فى تَعَلُّمِهِما ، فَما يَزيدُ مِنْ عِلْمِكَ وَ اَدَبِكَ يَزيدُ فى
ثَمَنِكَ وَ قَدْرِكَ ، فَاِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدى اِلى رَبِّكَ وَ
بِالاَْدَبِ تَحْسِنُ خِدْمَةَ رَبِّكَ وَبِأَدَبِ الْخِدْمَةِ
يَسْتَوجِبُ الْعَبْدُ وَلايَتَهُ وَقُرْبَهُ ، فَاقْبَلِ النَّصيحَةَ كى
تَنْجُوَ مِنَ الْعَذابِ؛

اى مؤمن! به تحقيق اين دانش و ادب بهاى جان توست پس در آموختن آن دو بكوش
كه هر چه بر دانش و ادبت افزوده شود بر قيمت و قَدْرت افزوده مى‏شود ؛
زيرا با دانش به پروردگارت راه مى‏يابى و با ادب به پروردگارت خوش خدمتى
مى‏كنى و با ادب در خدمت‏گزارى، بنده سزاوار دوستى و نزديكى به او مى‏شود
. پس [اين [نصيحت را بپذير تا از عذاب بِرَهى.

جامع الأخبار، ص 310، ح 852
حدیث (27) پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله :

اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ يُلهَمُ بِهِ
السُّعَداءُ وَ يُحْرَمُهُ الأْشقياءُ؛

دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و
بدبختان از آن محرومند.

الأمالى، طوسى، ص 488، ح 38
حدیث (28) پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

قَلْبٌ لَيْسَ فيهِ شَىْ‏ءٌ مِنَ الْحِكْمَةِ كَبَيْتٍ خَرِبَ
فَتَعَلَّموا وَ عَلِّموا وَ تَفَقَّهوا وَ لا تَموتوا جُهّالاً فَاِنَّ
اللّه‏َ لا يَعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ؛

دلى كه در آن حكمتى نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و آموزش
دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه‏اى را براى نادانى
نمى‏پذيرد.

بحارالأنوار، ج 78، ص 173، ح 12
حدیث (29) امام علی(ع):

قُم عَن مَجلِسِکَ لِاَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ اِن کُنتَ اَمیراً؛

به احترام پدر و معلمت از جای برخیز هرچند فرمان روا باشی.

غررالحکم،ح2341
حدیث (30) رسول اکرم (ص):

اَجوَدُکُم مِن بَعدی رَجُلٌ عَلِمَ عِلماً فَنَشَرَ عِلمَهُ؛

بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند.

میزان الحکمه، ح13825

-حدیث در مورد علم---تورو خدا براي همه فوروارد كنيد حتي اگه 10 بار دست
كسي مي رسه برسه ولي برسه.-------جنبش مرده یا زنده! آیا مسئله این است؟
--
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى حِلْمِهِ بَعْدَ عِلْمِهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ
عَلَى عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ

رضا;84346 نوشت:
با سلام
جناب موبدیار مهران تعجب بنده از این است که این همه دلیل محکم را نمیبینید!!
البته به شما حق میدهم که که ازدواج با محارم ر ا کتمان کنید و صورت مسله را پاک کنید!!
تعصب خوب است اما بجا !!

برای پژوهش ِ گسترده‌تر و فراگیرتر و شناخت ِ همه‌ی سویه‌ها و پیشْ‌زمینه‌های این گفتمان، می‌توان به جُستارهای سودمند و رهنمون ِ دانشوران ِ سده‌ی ِ اخیر روی‌آورد که یکی از درخشان‌ترین و روشنگرترین آنها، ژرفاکاوی‌های استادانه‌ی ِ آرتور امانوئل کریستن سن، ایران‌شناس ِ نامدار و سرآمد ِ دانمارکی است. (1)
کریستن سن- افزون بر آنچه پیش‌تر بدان‌ها اشاره‌رفت- در جای دیگری، با آشکاره‌گویی‌ی بیشتری مى‌نویسد: «اهتمام در پاکى ِ نَسَب و خون ِ خانواده، یکى از صفات ِ بارزۀ جامعۀ ایرانى به شمار می‌رفت تا به حدّى که‌ ازدواج با محارم را جایز می‌شمردند و چنین وصلتى را «خویذوگدس» (در اوستا خوایتودث) می‌خواندند.:sham:
این رسم از قدیم معمول بود، حتى در عهد هخامنشیان.
اگر چه معنى لفظ خوایتودث در اوستاى موجود مُصرَّح نیست ولى در نسک‌هاى مفقود، مراد از آن بى شبهه مزاوجت با محارم بود.» (2):sham::sham: مری بویس، ایران‌ْْشناس ِ بلندْآوازه‌ و استاد ِ ممتاز ِ انگلیسی نیز در بررسی و پژوهش ِ پیشینه‌ی ِ زرتشتیگری، اشاره‌های ِ بسیار به رسم ِخویشاوندْپیوندی در میان ِ پیروان ِ این کیش دارد و به نوشته‌های ِ رهبران ِ خود ِ آنان و نیز سخنان ِ یونانیان و نویسندگان شرقی در این زمینه، بازْبُرد می‌دهد. (3):sham::sham:

1. کریستن سن، نخستین انسان و نخستین شهریار…، پیشین، دو جلد.
2. ایران در زمان ساسانیان، ترجمه‌ی ِ رشید یاسمی، ص ۴۳۴.
3. مری بویس، تاریخ ِ کیش ِ زرتشت، ٣ جلد، ترجمه‌ی ِ همایون صنعتی‌زاده (جلد سوم با همکاری ِ فرانتز گرنر)، ١٩ مورد به راهنمایی‌ی ِ فهرست اعلام، زیر ِ خویدادس.
4. این گفتار، نخستین بار به زبان فارسی در کتاب پیام زرتشت در سال ١٣۴۶ (= ١٩۶٧ میلادی) از سوی ِ سازمان زنان ِ زرتشتی در تهران نشریافت و سپس روایت ِ انگلیسی‌ی ِ آن در سال ١٩٩٩ در six zoroastrian internet group منتشرشد.
5. هاشم رضی، دانشنامه‌ی ِ ایران ِ باستان، انتشارات سخن، تهران – ١٣٨١، ج ٢، ص ٨١۶- ٨٧٣ و ج ۵، ص ٢۶٩٣- ٢۶٩۴.

ادامه دارد....!


رضای گرامی
درود
کدام تعصب، کدام پاک کردن صورت مسئله؟
شما از منابعی یاد میکنید که همشان از روی هم رونویسی کرده اند. من از شما منبع دست اول خواستم. کدام منبع دست اول ارایه کردید؟
برای نمونه این آقای کریستیان سن، مدارک و سندش چیست؟ این مدارک را از کجا به دست آورده است؟ از کجا پیداست که ایشان ماموری برای تخریب ایرانیان نیست، مانند سلمان رشدی برای مسلمانان؟
نسک های گمشده اوستا، که گم شده اند. کی آنها را پیدا کرده که توانسته ازدواج با محارم را در آنها پیدا کند؟
این آقای رشید یاسمی، مترجم است. آن آقا/خانم خارجی نویسنده، مدارکش را از کجا آورده است؟ آیا آنها هم مامور صهیونیسم برای تخریب ایران باستان نیستند، مانند سلمان رشدی برای اسلام؟
این خانم مری بویس هم اشاره به همان دروغگویان یونانی دارد. اشاره او به رهبران دینی زرتشتی کجاست؟
آیا برا کسی که ادعای شیعه بودن کسانی را دارد، که حق را حتی برای دشمنانشان زیر پا نمی گذاشتند، زشت نیست؟

موبدیار مهران;87165 نوشت:
رضای گرامی
درود
کدام تعصب، کدام پاک کردن صورت مسئله؟
شما از منابعی یاد میکنید که همشان از روی هم رونویسی کرده اند. من از شما منبع دست اول خواستم. کدام منبع دست اول ارایه کردید؟
برای نمونه این آقای کریستیان سن، مدارک و سندش چیست؟ این مدارک را از کجا به دست آورده است؟ از کجا پیداست که ایشان ماموری برای تخریب ایرانیان نیست، مانند سلمان رشدی برای مسلمانان؟
نسک های گمشده اوستا، که گم شده اند. کی آنها را پیدا کرده که توانسته ازدواج با محارم را در آنها پیدا کند؟

[=verdana]با سلام
خوب جناب مهران به آخر قصه داریم نزدیک میشویم!!
از شما سوال کردم چه کسانی برای اولین بر اوستا را ترجمه کردند و بدست شما دادند !!:Cheshmak:
چون میخواستم به شما ثابت کنم که آنها دانشمندان غرب بودند که شما آنها را قبول نداری!!:Sham:
برادر عزیز شما و یا خیلی از زرتشتیان دیگری که بر ان هستید که کتمان این حقیقت کنید!!
ای کاش میتوانستید خودتان اوستا را ترجمه میکردید !!تا سخن شما را بپذیریم !!

در آخر با استناد به منابع غربی و اسلامی و ایرانی عظیم باید بگویم که ازدواج با محارم در ایران باستان وجود داشته و کسی که بخواهد پوششی بر این مطلب بگذارد باید ۵۰۰۰ سال تاریخ را تحریف کند

[=verdana]ظاهراً این رسم در سده های نخست هجری نیز همچنان در میان زردشتیان شایع بوده است.
این ابیات را که از دیوان «مسعود سعد سلمان» (شاعر ِهمیشه زندانی ِ نامدار تاریخ ِ ایران در سده ی پنجم هجری) می آورم، مباد که مایه ی رنجش شود! ولی لازم است که حقیقت روشن شود:
:Sham:
[=verdana]
[=verdana]ای خروس ایچ ندانم چه کسی / نه نکو فعلی و نه پاک تنی
[=verdana]
[=verdana]مادر و دختر و خواهر که تراست / زن شماری به همه چنگ زنی
[=verdana]
[=verdana]دین زردشتی داری تو مگر / گشتی از دین رسول مدنی
[=verdana]
[=verdana](دیوان مسعود سعد سلمان- تصحیح رشید یاسمی- امیرکبیر- 1362- ص 632)

[=verdana]از[=Verdana] میان کسانی که بودن "زناشویی با محارم" در میان ایرانیان را ندا می دهند در جایگاه اول، نویسندگان یونانی قرار دارند، پس از آن نویسندگان لاتینی و مسیحیون و ایرانیانی که به دین اسلام درآمده اند، جای دارند.
[=Verdana]برخی از این نویسندگان، نمونه هایی را از دربارهای شاهی برای ما آورده اند: به گفته اینان، "کامبیز" یا "کمبوجیه" خواهر خود را به زنی گرفته بود و "ساتراپ" یا شهربان "تریتوکم" با خواهرش "رکسان" ، "داریوش" با خواهرش "پریستیس" ، "اردشیر" با دخترش و ... پیمان زناشویی بسته بودند.
همینگونه از کسی به نام "مهران گشنسب" نام می برند که می گویند بر دین زرتشتی بوده است و با خواهرش "هزارووای" زناشویی کرده و سپس مسیحی شده! و از همسرش جدا شده!( گفتار سرگشتگی این مرد را می توانید در نامه "دیانت مسیحی در ایران دوران ساسانی" نوشته "ژ.لابور" بیابید.)

[=Verdana]
[=Verdana]ایرانیانی که از دین باستانی خود برگشته بودند در گاهی که سال ها از نابودی کشور شاهنشاهی شان گذشته بود و کم و بیش همه چیز دین پیشین خود را فراموش کرده بودند، بیشترین گروهی هستند که آبروی نیاکان خود را برده اند و همه ایرانیانی را که در پی زنده کردن نام ایران و آیین باستانی آن بودند و خواستار برچیده شدن زمامداری تازیان از ایران، "زناکار با محارم" نامیدند.
[=Verdana]
[=Verdana]در سده نوزدهم میلادی، گفتاری در میان پژوهندگان دین بهی درگرفت در واژه "خویتودث" یا "خویتک دث".
این واژه از دو بخش است.
بخش نخست، "خویتو" که به معنی "خویشاوند" است و بخش دوم، "دثه" به معنی "دادگی" و "واگذارندگی".
این واژه به معنی "خویشاوند پیوندی" است و چند بار در اوستا آمده:

[=Verdana]
[=Verdana]ا- در " یسنا" هات 12 ، بند 9 : "من دین مزدا پرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و "خویشاوند پیوندی" را فرمان دهد..."
[=Verdana]
[=Verdana]2- در "ویسپرد" کرده سوم، بند 3 : "جوان نیک اندیش، نیک گفتار و نیک کردار بهدین را ایستاده خواهم. جوان سخن گوی را ایستاده خواهم. کسی را که "خویشاوند پیوندی" کند، ایستاده خواهم..."
[=Verdana]
[=Verdana]3- در "خرده اوستا" در "پنج گاه" در "اویسروثریمگاه" در بند هشتم: "جوان نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار و اشون پاک، رد پاکی را می ستاییم. جوان سخن گوی اشون، رد اشونی را می ستاییم. اشون "پیوند گزین با خویشاوندان"، رد اشونی را می ستاییم..."
[=Verdana]
[=Verdana]5- در "وندیداد" در " فرگرد هشتم " در بند 13 : "...آنگاه گفت اهورامزدا: ازچارپایان کوچک یا از ستوران. نه از مردان، نه از زنان. مگر از آن دو که ابر هست مرد "خویتودث" و زن "خویتودث"..."
[=Verdana]
[=Verdana]"خویتودث" آنچنان که در نامه مینوی "اوستا" آمده به معنی زناشویی با خویشان نزدیک است.
این خویشان نزدیک در نزد بهدینان ِ امروز همان زناشویی"دختر عمو" با"پسر عمو" و یا "دختر خاله" با "پسر خاله" و چون آن می باشد که در فرهنگ ما بسیار آمده: این گفتار که "عقد دختر عمو و پسر عمو در آسمان ها بسته شده" هنوز در خانواده های ایرانی بر زبان هاست.

نقل قول:
این گفتار که "عقد دختر عمو و پسر عمو در آسمان ها بسته شده

این بخاطر حضرت علی و حضرت زهراست

منتقد;123193 نوشت:

این بخاطر حضرت علی و حضرت زهراست


با سلام
منبع لطفا !!!

رضا;123190 نوشت:
[=verdana]با سلام
[=verdana]خوب جناب مهران به آخر قصه داریم نزدیک میشویم!!
[=verdana]از شما سوال کردم چه کسانی برای اولین بر اوستا را ترجمه کردند و بدست شما دادند !!:Cheshmak:
[=verdana]چون میخواستم به شما ثابت کنم که آنها دانشمندان غرب بودند که شما آنها را قبول نداری!!:Sham:
[=verdana]برادر عزیز شما و یا خیلی از زرتشتیان دیگری که بر ان هستید که کتمان این حقیقت کنید!!
[=verdana]ای کاش میتوانستید خودتان اوستا را ترجمه میکردید !!تا سخن شما را بپذیریم !!
در آخر با استناد به منابع غربی و اسلامی و ایرانی عظیم باید بگویم که ازدواج با محارم در ایران باستان وجود داشته و کسی که بخواهد پوششی بر این مطلب بگذارد باید ۵۰۰۰ سال تاریخ را تحریف کند

[=verdana]ظاهراً این رسم در سده های نخست هجری نیز همچنان در میان زردشتیان شایع بوده است.
[=verdana]این ابیات را که از دیوان «مسعود سعد سلمان» (شاعر ِهمیشه زندانی ِ نامدار تاریخ ِ ایران در سده ی پنجم هجری) می آورم، مباد که مایه ی رنجش شود! ولی لازم است که حقیقت روشن شود::Sham:

[=verdana]ای خروس ایچ ندانم چه کسی / نه نکو فعلی و نه پاک تنی

[=verdana]مادر و دختر و خواهر که تراست / زن شماری به همه چنگ زنی

[=verdana]دین زردشتی داری تو مگر / گشتی از دین رسول مدنی

[=verdana](دیوان مسعود سعد سلمان- تصحیح رشید یاسمی- امیرکبیر- 1362- ص 632)

[=verdana]از[=Verdana] میان کسانی که بودن "زناشویی با محارم" در میان ایرانیان را ندا می دهند در جایگاه اول، نویسندگان یونانی قرار دارند، پس از آن نویسندگان لاتینی و مسیحیون و ایرانیانی که به دین اسلام درآمده اند، جای دارند.
[=Verdana]برخی از این نویسندگان، نمونه هایی را از دربارهای شاهی برای ما آورده اند: به گفته اینان، "کامبیز" یا "کمبوجیه" خواهر خود را به زنی گرفته بود و "ساتراپ" یا شهربان "تریتوکم" با خواهرش "رکسان" ، "داریوش" با خواهرش "پریستیس" ، "اردشیر" با دخترش و ... پیمان زناشویی بسته بودند.
[=Verdana]همینگونه از کسی به نام "مهران گشنسب" نام می برند که می گویند بر دین زرتشتی بوده است و با خواهرش "هزارووای" زناشویی کرده و سپس مسیحی شده! و از همسرش جدا شده!( گفتار سرگشتگی این مرد را می توانید در نامه "دیانت مسیحی در ایران دوران ساسانی" نوشته "ژ.لابور" بیابید.)

[=Verdana]ایرانیانی که از دین باستانی خود برگشته بودند در گاهی که سال ها از نابودی کشور شاهنشاهی شان گذشته بود و کم و بیش همه چیز دین پیشین خود را فراموش کرده بودند، بیشترین گروهی هستند که آبروی نیاکان خود را برده اند و همه ایرانیانی را که در پی زنده کردن نام ایران و آیین باستانی آن بودند و خواستار برچیده شدن زمامداری تازیان از ایران، "زناکار با محارم" نامیدند.

[=Verdana]در سده نوزدهم میلادی، گفتاری در میان پژوهندگان دین بهی درگرفت در واژه "خویتودث" یا "خویتک دث".
[=Verdana]این واژه از دو بخش است.
[=Verdana]بخش نخست، "خویتو" که به معنی "خویشاوند" است و بخش دوم، "دثه" به معنی "دادگی" و "واگذارندگی".
[=Verdana]این واژه به معنی "خویشاوند پیوندی" است و چند بار در اوستا آمده:

[=Verdana]ا- در " یسنا" هات 12 ، بند 9 : "من دین مزدا پرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و "خویشاوند پیوندی" را فرمان دهد..."

[=Verdana]2- در "ویسپرد" کرده سوم، بند 3 : "جوان نیک اندیش، نیک گفتار و نیک کردار بهدین را ایستاده خواهم. جوان سخن گوی را ایستاده خواهم. کسی را که "خویشاوند پیوندی" کند، ایستاده خواهم..."

[=Verdana]3- در "خرده اوستا" در "پنج گاه" در "اویسروثریمگاه" در بند هشتم: "جوان نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار و اشون پاک، رد پاکی را می ستاییم. جوان سخن گوی اشون، رد اشونی را می ستاییم. اشون "پیوند گزین با خویشاوندان"، رد اشونی را می ستاییم..."

[=Verdana]5- در "وندیداد" در " فرگرد هشتم " در بند 13 : "...آنگاه گفت اهورامزدا: ازچارپایان کوچک یا از ستوران. نه از مردان، نه از زنان. مگر از آن دو که ابر هست مرد "خویتودث" و زن "خویتودث"..."

[=Verdana]"خویتودث" آنچنان که در نامه مینوی "اوستا" آمده به معنی زناشویی با خویشان نزدیک است.
[=Verdana]این خویشان نزدیک در نزد بهدینان ِ امروز همان زناشویی"دختر عمو" با"پسر عمو" و یا "دختر خاله" با "پسر خاله" و چون آن می باشد که در فرهنگ ما بسیار آمده: این گفتار که "عقد دختر عمو و پسر عمو در آسمان ها بسته شده" هنوز در خانواده های ایرانی بر زبان هاست.

آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... از شما سوال کردم چه کسانی برای اولین بر اوستا را ترجمه کردند و بدست شما دادند !!:Cheshmak:
چون میخواستم به شما ثابت کنم که آنها دانشمندان غرب بودند که شما آنها را قبول نداری!!:Sham:..."
پاسخ
آقای رضا سند عناد شما همین که یونانی و رومیهایی که با ایران در جنگ بودند، با دانشمندان زبان شناس دانشگاهی، یکسان میگیرید.
کسی که عناد دارد، جز بدی چیزی نخواهد دید.

2-:" ... برادر عزیز شما و یا خیلی از زرتشتیان دیگری که بر ان هستید که کتمان این حقیقت کنید!!..."
پاسخ
شما هنوز سندی خردپسندانه برای این دروغ که حقیقت میشمارید، ارایه نکرده اید.

3-:" ...ای کاش میتوانستید خودتان اوستا را ترجمه میکردید !!تا سخن شما را بپذیریم !!..."
پاسخ
شما اگر در پی حقیقت هستید، حقیقت آشکار است.

4-:" ... در آخر با استناد به منابع غربی و اسلامی و ایرانی عظیم باید بگویم که ازدواج با محارم در ایران باستان وجود داشته و کسی که بخواهد پوششی بر این مطلب بگذارد باید ۵۰۰۰ سال تاریخ را تحریف کند ..."
پاسخ
سندهایی که تا کنون ارایه کرده اید، یا از سوی دشمنان رومی و یونانی است، یا از سوی ایرانیان تازه مسلمان که دشمنی ایشان با دین زرتشتی از همین نو مسلمانی ایشان آشکار است. سند مغرضانه خرد پسندانه نیست.

5-:" ... ظاهراً این رسم در سده های نخست هجری نیز همچنان در میان زردشتیان شایع بوده است.
این ابیات را که از دیوان «مسعود سعد سلمان» (شاعر ِهمیشه زندانی ِ نامدار تاریخ ِ ایران در سده ی پنجم هجری) می آورم، مباد که مایه ی رنجش شود! ولی لازم است که حقیقت روشن شود::Sham:

ای خروس ایچ ندانم چه کسی / نه نکو فعلی و نه پاک تنی

مادر و دختر و خواهر که تراست / زن شماری به همه چنگ زنی

دین زردشتی داری تو مگر / گشتی از دین رسول مدنی

(دیوان مسعود سعد سلمان- تصحیح رشید یاسمی- امیرکبیر- 1362- ص 632)..."
پاسخ
دروغی که مد شده باشد، خب دستاویز دشمنان و پاچه خواران خواهد شد. این آشکار است.


6-:" ... از میان کسانی که بودن "زناشویی با محارم" در میان ایرانیان را ندا می دهند در جایگاه اول، نویسندگان یونانی قرار دارند، پس از آن نویسندگان لاتینی و مسیحیون و ایرانیانی که به دین اسلام درآمده اند، جای دارند. ..."
پاسخ
گفتم که سند شما از دشمنان و مغرضانه است، این هم سندش که خودتان ارایه کرده اید.
در زمان ساسانیان کتابی نوشته شده به نام شکند گمانیک ویچار به معنای گزارش گمان شکن. این کتاب را موبدی که در باره مسیح (ص) پژوهش کرده است، نوشت و در آن مریم (ص) را یک فاحشه خواند و ......
از این روی مسیحیان آن هنگام دشمن فرهنگی ایرانیان بودند. آشکار است که کسی که از زرتشتی رویگردان است و دل به دین ترسایی بسته، جز این نگوید.

7-:" ...
همینگونه از کسی به نام "مهران گشنسب" نام می برند که می گویند بر دین زرتشتی بوده است و با خواهرش "هزارووای" زناشویی کرده و سپس مسیحی شده! و از همسرش جدا شده!( گفتار سرگشتگی این مرد را می توانید در نامه "دیانت مسیحی در ایران دوران ساسانی" نوشته "ژ.لابور" بیابید.)

ایرانیانی که از دین باستانی خود برگشته بودند در گاهی که سال ها از نابودی کشور شاهنشاهی شان گذشته بود و کم و بیش همه چیز دین پیشین خود را فراموش کرده بودند، بیشترین گروهی هستند که آبروی نیاکان خود را برده اند و همه ایرانیانی را که در پی زنده کردن نام ایران و آیین باستانی آن بودند و خواستار برچیده شدن زمامداری تازیان از ایران، "زناکار با محارم" نامیدند. ..."
پاسخ
از دشمن جز سخن مغرضانه توقع است؟

8-:" ... در سده نوزدهم میلادی، گفتاری در میان پژوهندگان دین بهی درگرفت در واژه "خویتودث" یا "خویتک دث".
این واژه از دو بخش است.
بخش نخست، "خویتو" که به معنی "خویشاوند" است و بخش دوم، "دثه" به معنی "دادگی" و "واگذارندگی". ..."
پاسخ
این کجایش ازدواج با محارم است؟

9:" ... ین واژه به معنی "خویشاوند پیوندی" است و چند بار در اوستا آمده:

ا- در " یسنا" هات 12 ، بند 9 : "من دین مزدا پرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و "خویشاوند پیوندی" را فرمان دهد..." ..."
پاسخ
این بخش اوستا را نادرست نوشته اید. جمله اوستایی آن اینست:
خئوتودثام اشه اونیم ....
یعنی خویش پیوند دهنده راستکاران است. یعنی همبستگی و اتحاد میان راستکاران (اشه اونیم) بر پا میدارد.
خدمتتان بارها نوشتم که اشو زرتشت یارانش را به سه گروه بخش کرد. گروه نخست خئوتو ودث بود. گروه دوم ورزنه و گروه سوم اَایریمنه بودند. به معنای خودمانی، همکاران و دوستداران

10-:" ..."خویتودث" آنچنان که در نامه مینوی "اوستا" آمده به معنی زناشویی با خویشان نزدیک است...."
پاسخ
این دروغی است که هنوز ثابتش نکرده اید.


موبدیار مهران;123342 نوشت:

آقای رضا
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... از شما سوال کردم چه کسانی برای اولین بر اوستا را ترجمه کردند و بدست شما دادند !!:Cheshmak:
چون میخواستم به شما ثابت کنم که آنها دانشمندان غرب بودند که شما آنها را قبول نداری!!:Sham:..."
پاسخ
آقای رضا سند عناد شما همین که یونانی و رومیهایی که با ایران در جنگ بودند، با دانشمندان زبان شناس دانشگاهی، یکسان میگیرید.
کسی که عناد دارد، جز بدی چیزی نخواهد دید.

[=Verdana]با سلام
جناب مهران مثل اینکه این عادت شما شده که تا سخن حقی گفته میشود که جوابی ندارید ما را متهم به عناد و دروغگویی میکنید!!
شما حتی نام کسی را که اوستا را برای شما ترجمه کرده نمیدانستید!!
و از منابع تاریخی اوستا اطلاعات ضعیفی دارید!!دلیل نمیشود که دیگران مثل موبدان زرتشتی فکر کنند ؟
هیچ استنادی به گاتا نیست در این ۲ تاپیک مستند ثابت کردیم !!:Hedye:
از کدام عناد سخن میگوید !!
و از خوانندگان گرامی تقاضا داریم که خود تناقضات را در مورد گاتها ببینند و ببینند آیا میتوان به چنین گفتار و کتابی استناد کرد!!؟

بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!
آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

موبدیار مهران;123342 نوشت:

6-:" ... از میان کسانی که بودن "زناشویی با محارم" در میان ایرانیان را ندا می دهند در جایگاه اول، نویسندگان یونانی قرار دارند، پس از آن نویسندگان لاتینی و مسیحیون و ایرانیانی که به دین اسلام درآمده اند، جای دارند. ..."
پاسخ
گفتم که سند شما از دشمنان و مغرضانه است، این هم سندش که خودتان ارایه کرده اید.
در زمان ساسانیان کتابی نوشته شده به نام شکند گمانیک ویچار به معنای گزارش گمان شکن. این کتاب را موبدی که در باره مسیح (ص) پژوهش کرده است، نوشت و در آن مریم (ص) را یک فاحشه خواند و ......
از این روی مسیحیان آن هنگام دشمن فرهنگی ایرانیان بودند. آشکار است که کسی که از زرتشتی رویگردان است و دل به دین ترسایی بسته، جز این نگوید.

7-:" ...
همینگونه از کسی به نام "مهران گشنسب" نام می برند که می گویند بر دین زرتشتی بوده است و با خواهرش "هزارووای" زناشویی کرده و سپس مسیحی شده! و از همسرش جدا شده!( گفتار سرگشتگی این مرد را می توانید در نامه "دیانت مسیحی در ایران دوران ساسانی" نوشته "ژ.لابور" بیابید.)

ایرانیانی که از دین باستانی خود برگشته بودند در گاهی که سال ها از نابودی کشور شاهنشاهی شان گذشته بود و کم و بیش همه چیز دین پیشین خود را فراموش کرده بودند، بیشترین گروهی هستند که آبروی نیاکان خود را برده اند و همه ایرانیانی را که در پی زنده کردن نام ایران و آیین باستانی آن بودند و خواستار برچیده شدن زمامداری تازیان از ایران، "زناکار با محارم" نامیدند. ..."
پاسخ
از دشمن جز سخن مغرضانه توقع است؟

8-:" ... در سده نوزدهم میلادی، گفتاری در میان پژوهندگان دین بهی درگرفت در واژه "خویتودث" یا "خویتک دث".
این واژه از دو بخش است.
بخش نخست، "خویتو" که به معنی "خویشاوند" است و بخش دوم، "دثه" به معنی "دادگی" و "واگذارندگی". ..."
پاسخ
این کجایش ازدواج با محارم است؟

9:" ... ین واژه به معنی "خویشاوند پیوندی" است و چند بار در اوستا آمده:

ا- در " یسنا" هات 12 ، بند 9 : "من دین مزدا پرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و "خویشاوند پیوندی" را فرمان دهد..." ..."
پاسخ
این بخش اوستا را نادرست نوشته اید. جمله اوستایی آن اینست:
خئوتودثام اشه اونیم ....
یعنی خویش پیوند دهنده راستکاران است. یعنی همبستگی و اتحاد میان راستکاران (اشه اونیم) بر پا میدارد.
خدمتتان بارها نوشتم که اشو زرتشت یارانش را به سه گروه بخش کرد. گروه نخست خئوتو ودث بود. گروه دوم ورزنه و گروه سوم اَایریمنه بودند. به معنای خودمانی، همکاران و دوستداران

10-:" ..."خویتودث" آنچنان که در نامه مینوی "اوستا" آمده به معنی زناشویی با خویشان نزدیک است...."
پاسخ
این دروغی است که هنوز ثابتش نکرده اید.


چطور چشم را بسته اید و قلم را میچرخانید؟؟!!
چطور منابع را نمیبینید !!
ژليان بالديك در كتاب اديان آسيا می نويسد:
« هم چنين نكته اي كه شايان توجه است، تاكيد مستمر بر ازدواج با محارم است .
پديده اي كه بدون شك و شبهه اي در منابع و مآخذ مزدائي و غير مزدائي به وضوح مي بينيم .
به خلاف كوشش هاي قرن نوزدهمي كه در جهت انكار آن به عمل آمده،
شواهدي به دست ما رسيده است كه حكايت دارد خانم ها بر خلاف ميل باطني خويش، مجبور بودند تا با پدران و برادران خويش همخوابگي نمايند،
هر چند كه در ظاهر موافقت دامادها ضروري بود .
(ژليان بالديك، اديان آسيا، صفحه 80 و 81)

محققين می نويسند:
« در منابع اصيل زردشتيان، ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب و اجر و آثار عالی تشويق شده است;
از قبيل اين كه ازدواج بين خواهر و برادر با فر ايزدی روشن می شود و ديوها را دور می كند و گناهان كبيره را محو می نمايد. »
(
دينكرد، كتاب نهم، فصل 60، فقره 2 و 3 - صفحه 82 -راوندی، تاريخ اجتماعی ايران، صفحه 661- كريستين سن، ايران در زمان ساسانيان، صفحه 234)

دياكونوف می نويسد:
« در مورد ازدواج با محارم در ايران باستان، اسناد و مدارك زيادی در دست است; از جمله كمبوجيه دوم خواهرش يعنی آتوسا را به زنی گرفت. داريوش دوم با خواهر خود پاريساتيدا ازدواج كرده بود. فرزند ايشان اردشير دوم پس از مرگ زن اوّل خود با دو دختر خود آتوسا و آمستريدا ازدواج كرد. »
(
دياكونوف، تاريخ ماد، در اينجا نقل از صفحه 474، راوندی، تاريخ اجتماعی ايران)

!! ختودت از سنن متقن و رایج ایین زرتشتی بوده که بیشتر دربین اشراف و روحانوین اجرا میشده برای حفظ اصالت خون و نگه داشتن فره کیانی در خانواده و حفظ نژاد اهوارایی اما چند زرتشتی شیاد امروز سعی میکنند این سنت را که از بدیهیات تاریخ است انکار کنند در این نوشتار بخوبی با معنای و فراگیر بودن این سنت دربین اشراف و روحانیون پی خواهید برد.

موارد استفاده از واژه ختودت و معنای ان در میراث دینی

در ویسپرد میخوانیميك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکهختودتبجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3
همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است . و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ،
ادرار زن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،ادرار بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و ادرار زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)

موبدیار مهران;123342 نوشت:

8-:" ... در سده نوزدهم میلادی، گفتاری در میان پژوهندگان دین بهی درگرفت در واژه "خویتودث" یا "خویتک دث".
این واژه از دو بخش است.
بخش نخست، "خویتو" که به معنی "خویشاوند" است و بخش دوم، "دثه" به معنی "دادگی" و "واگذارندگی". ..."
پاسخ
این کجایش ازدواج با محارم است؟

9:" ... ین واژه به معنی "خویشاوند پیوندی" است و چند بار در اوستا آمده:

ا- در " یسنا" هات 12 ، بند 9 : "من دین مزدا پرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و "خویشاوند پیوندی" را فرمان دهد..." ..."
پاسخ
این بخش اوستا را نادرست نوشته اید. جمله اوستایی آن اینست:
خئوتودثام اشه اونیم ....
یعنی خویش پیوند دهنده راستکاران است. یعنی همبستگی و اتحاد میان راستکاران (اشه اونیم) بر پا میدارد.
خدمتتان بارها نوشتم که اشو زرتشت یارانش را به سه گروه بخش کرد. گروه نخست خئوتو ودث بود. گروه دوم ورزنه و گروه سوم اَایریمنه بودند. به معنای خودمانی، همکاران و دوستداران

10-:" ..."خویتودث" آنچنان که در نامه مینوی "اوستا" آمده به معنی زناشویی با خویشان نزدیک است...."
پاسخ
این دروغی است که هنوز ثابتش نکرده اید.

ثواب بی اندازه همبستر شدن با محارم :

یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:

[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک " ازدواج با محرم" کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟
آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]
[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد]
کتاب روایت پهلوی " امید اشو هیشتان" صفحه 181 و 182 که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .

موضوع قفل شده است