جمع بندی پرداخت صدقه؛ نوعی باج و زیر سبیلی؟!

تب‌های اولیه

110 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Dahim Darni;720938 نوشت:
تلقی به دشمنی شده .

بسم الله الرحمن ... الرحیم
یعنی دشمنی نبوده و صرفاً اینطور برداشت شده است؟ تا دشمنی به چه گفته شود ... و البته دشمنی کردن مراتبی دارد و بنده شما را هم‌سنگ فرعون و نمرود و سران صهیونیسم ندانستم، بلکه شما را آماده در خدمت ایشان شمردم ... مثل سرباز صفری که دشمنی سنگینی ندارد و صرفاً تابع اوامر مولای خودش هست ... و البته خواهید گفت که گردن ما مقابل هیچ کسی خم نیست و ما آدم خودمان هستیم ولی در جنگ نرم فرمان‌پذیری سربازان هم به صورت نرم ایجاد می‌گردد، آنچنان که ایشان سربازی کنند و فکر کنند که به تشخیص خود عمل کرده‌اند و آدم کسی نیستند ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
واقعا مرسی از این همه تواضع ،

قبلاً در سایت‌های پرسش و پاسخ انگلیسی مسیحیان و یهودیان که از همه جای دنیا درش بحث می‌کردند فعالیت داشتم، به جرأت می‌گویم اگر کسی فعالیتی مانند برخی فعالیت‌های شما را داشت سریعاً می‌گفتند اینها توهین است و اول چند بار اخطار می‌دادند و اگر طرف خودش را کنترل نمی‌کرد اخراج موقتش می‌کردند و اگر باز هم کار خودش را می‌کرد به طور کامل اخراجش می‌کردند و IP اش را می‌بستند نه اینکه فقط نام کاربری‌اش بسته شود ... در همان زمان که آنجا فعالیت می‌کردم پسر جوانی از هند که دانشجوی دکتری بود و از شیعه‌ی اسماعیلی تغییر مذهب داده بود به وهابیت آنقدر سماجت کرد که به یهودیان از کتاب‌های خودشان اثبات کند که حضرت موسی علیه‌السلام مسلمان بوده که اخراجش کردند، اگرچه مطالعات خوبی داشت ولی مانند شما از صنعت تلقین و اصرار و مرغ‌یک‌پادارد و اینها استفاده می‌کرد ... آنها پاسخ تواضع را با تواضع می‌دادند، در مقابل شما و جناب آبرنگ آنچه از کارشناس و دوستان در این تاپیک و تاپیک‌های مشابه دیدم تواضع فوق‌العاده زیاد ایشان بوده است، مگرنه هر روز یا هر چند روز باید برای شما اخطار یا حکم تعلیق بیاید، و بالاتر از آن اگر این سایت هم مانند نرم سایر سایت‌های پرسش و پاسخ بین‌المللی بود باید با معلوم شدن اینکه به چه قصدی در این سایت فعالیت می‌کنید همان موقع کاربری شما برای همیشه حذف می‌شد ... اما ظاهراً جناب مدیر یا از این مسائل که پیش آمده مطلع نیستند و یا بنا را بر مدارا گذاشته‌اند ...

پس هر چه کردید به کمی تواضع دیگر دوستان اعتراض نکنید که رفتار آنها در قبال عملکر شما رفتاری کاملاً مداراتی بوده است ... ظاهراً دارند تقیه می‌کنند ...

Dahim Darni;720938 نوشت:
آن جماعتی که می فرمائید قشر کوچکی از جامعه هستند ، اکثریت مخالف طرز فکر آنان اند .

بله آنها که همیشه این شعار ورد زبانشان هست قشر خیلی بزرگی از جامعه نیستند، اما کسانی که مانند شما دست به مبارزه بزنند ولو به زبان یا به قلم و اذهان عمومی را مشوش کنند هم قشر کوچک‌تری از جامعه هستند ... الباقی مردم اگر دلشان نیاید همینطوری ضد ولایت فقیه را نفرین نمایند در شرایط خاصی که امثال شما کشور را به آشوب می‌کشند به صحنه می‌آیند و حماسه‌های مانند ۹ دی را خلق می‌کنند که در آن صریحاً امثال این شعار را با حرارت و از عمق وجود فریاد می‌زنند ...
اما همان بدنه‌ی اصلی مردم که دین‌مدار هم هستند اگر به این آیه‌ی قرآن توجه کنند که خداوند فرموده شما ایشان را دوست دارید ولی ایشان با شما دشمن هستند و اگر بر شما قدرت یابند ملاحظه‌اتان را نمی‌کنند، در این صورت آنها هم شاید در رفتارشان نسبت به آن قشر کوچکتر ضد ولایت فقیه عوض شود ... و مقابل رفتارهایی مشابه رفتارهای اخیر شما و جناب آبرنگ هم موضع‌گیری‌ها صریح‌تر می‌گردد ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
اشتباه تشخیص داده اید . ما جز سوال پرسیدن و بحث کردن کار دیگری نکرده ایم ، و البته ما بر عقاید خود استواریم ، لاکن دلیل نمی شود که آنها را آماج حملات شما قرار ندهیم .

کار شما مانند همان کاری است که تحت عنوان «آزادی‌های یواشکی» کردند، ظاهراً فقط بحث می‌کنید ولی بذر شبهه در ذهن‌ها می‌کارید و با بحث‌های اشتباهتان آنها را در اذهان سست‌باوران آبیاری می‌کنید تا مگر برای خود سیاهی‌لشگری جمع نمایید ... خود می‌دانید که به دنبال پاسخ نیستید وقتی که بحث می‌کنید و تظاهر می‌کنید که به دنبال پاسخ هستید ... آنجا که گفتید با این جماعت نباید بحث کرد و باید حرفمان را بزنیم و رد شویم منظورتان چیز دیگری بود؟ ... آنجا که جناب آبرنگ گفتند من هرگز مسلمان نخواهم شد و فقط می‌خواهم هموطنانم که فریب مسلمین را خورده‌اند آگاه کنم منظورشان چیز دیگری بود؟ ... و اینها مبارزه کردن نیست؟ ... آیا مبارزه کردن جز از دشمنی نشأت می‌گیرد که می‌گویید صرفاً تلقی دشمنی شده است و دشمنی نیست و نبوده است؟ ... بله شما با این بحث‌هایتان دارید قبح لحن‌های سخیف سخن گفتن علیه مقدسات را می‌شکنید ... سعی در متزلزل کردن جایگاه روحانیت دارید ... سعی در تخریب وجهه‌ی مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی دارید ... حتی اگر کاری به نیتتان که بیان کرده‌اید هم نداشته باشیم باز اصرار بر این کارتان بعد از آنکه به شما تذکر داده شد اشتباه است ...
اینکه خود را نقدپذیر معرفی می‌کنید خوب است اگر باشید ... اما آیا تمام حضورتان در این سایت در همین راستاست که نظرات و تفکرات شما در آماج نقدهای معتقدین به اسلام (لابد در کنار نقد معتقدین به هر دین و مکتبی دیگر) قرار بگیرند و شما بتوانید از این مباحثات تفکرات خودتان را غنا ببخشید و اصلاح کرده و تکمیل نمایید؟ ... دوست دارم از شما بپذیرم ولی آن دو نقل قولی که در بالا از شما کردم مانعم می‌شود ... توضیحی دارید که آنها را هم برایم در همین راستا که مدعی‌اش هستید قابل قبول نماید؟
Dahim Darni;720938 نوشت:
نمیدانم از کی عضو سایت شده اید ، اما زمانی که من حضور داشتم از وجود امجد ابجد اشرفتان بی نصیب بودیم ، آن زمان هنوز « طلوع ستاره ها ، الیل والنهار نشده بودند ، باغ بهشت ها رنگی نشده بودند ، و البته فکر میکنم از همه شان قدیمی تر بودم !!! مدتی گذشت و من نبودم اما از آن زمان تا همین الان فایلی را ذخیره کرده ام ، با عنوان « آنچه از اسک دین آموخته ام » ، از آیه و روایت و استدلال هرچه که فکر می کنم به درد بخورد را جمع کرده ام . اقلا باید این وقتی که اینجا میگذاریم ارزشی داشته باشد ، نه ؟!!

خیلی خوب است که چنان کاری می‌کنید اگر در راستای حقیقت‌جویی باشد و نه در راستای جمع کردن مطالب بر علیه اسلام برای آنکه بعداً در بحث‌های بعدی با قوت بیشتری بر علیه آن بتازید ... گرچه اگر تمام مردم هم بر علیه حقیقت قیام کنند بر خدا پیروز نمی‌توانند بشوند و خداوند شکست‌ناپذیر و عزیز است ... الأعمال بالنیات، اگر برای دانستن حقیقت چنان کاری کرده‌اید ان شاء الله به آنچه به دنبالش هستید برسید ... قضاوتم باشد بعد از توضیح دو عبارتی که در قسمت قبل در بالا از شما و جناب آبرنگ نقل قول کردم و به رنگ آبی و قرمز نوشتم
Dahim Darni;720938 نوشت:
پس اگر می خواهید بحث کنید ، تا می توانید بتازید و هجوم بیاورید ، منتهی نه به شخصیت من و دوستان ، به استدلال ها و دلایلمان . اما اگر همچنان می پندارید که ما می خواهیم با دین شما دشمنی کنیم ، همینجا عرض میکنم که دیگر با شما گرامی ، هیچ گونه بحثی نخواهم داشت .( گرچه تایید می کنم که سوالات و بحث های من اصلا به دین روی خوش نشان نمی دهد ، اما متاسفانه شما به جای استدلال هایمان به خود ما روی خوش نشان نمی دهید )

دلیلی برای تاختن به شخصیت شما نداریم مگرآنکه خودتان شرایط را طوری رقم بزنید که اشکال کار در جایی در میدان بحث پیدا نشود مگر در شخصیت شما ... اگر مبنای بحث دلیل و روش بحث تواضع و احترام باشد چنین مشکلاتی پیش نمی‌آید ... اما رفتار دور از حسن نیست چندین بار از شما دیده شده است ... مگرنه بیش از یکسال با جناب آبرنگ بحث داشتم و همیشه به ایشان می‌گفتم که ادب و حقیقت‌طلبی ایشان برایم قابل احترام است، مگرنه همان موقع هم واضح بود که عقایدمان بسیار متفاوت است، ولی الأن در دو راهی قرار گرفته‌ام که ظاهر متواضعانه و مؤدب شما را نگاه کنم یا آنچه از نیاتتان خود به آنها اعتراف کرده‌اید؟ می‌گویید حق سبحانه و تعالی، می‌گویید حضرت رسالت‌پناه، می‌گویید و مؤدبانه هم می‌گویید ولی به احترام می‌گویید یا به تمسخر؟ برای ادب مباحثه می‌گویید یا برای آنکه در پس این ادب بتوانید اهداف خود را پیش ببرید می‌گویید؟ برای آنکه در مقابل انظار خوانندگان تاپیک مجبور به ادب متقابل کنید اینها را می‌گویید تا خاموش شوم یا می‌گویید چون همیشه اینطور مؤدبانه بحث می‌کرده‌اید؟ به نظر می‌رسد در این تاپیک که مدام هم اخلاق و ادب خود را بالاتر از اخلاق و ادب بنده می‌شمرید بیش از همیشه از الفاظ مؤدبانه استفاده می‌کنید ... آیا این رفتار صرفاً یک واکنش طبیعی به اختلافات و دعواهای ایجاد شده در این تاپیک است که به طور غیرارادی می‌خواهید خود را از موضع بالاتر نشان دهید یا در آن از خود اعمال اراده کرده‌اید؟ ... چطور انتظار دارید که چشم بر آنچه خود به آن اذعان کرده‌اید ببندیم و بگوییم ان شاء الله گربه بوده است و غرضی در پس آن نیست؟ جایی که احتمال وارد شود استدلال باطل است، اما جایی که استدلال باشد دیگر نباید متوسل به احتمالات شد ... مگر اینکه آن دو نقل قول رنگی قسمت قبل در بالا را توضیح دهید تا بفهمم سوء برداشت بنده از غرایض شما بوده است ... بی‌صبرانه منتظر توضیحات شما هستم ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
گویند که دوزخی بود عاشق و مست ...

این را در مورد دنیای دوزخی می‌گویند ... یعنی برای وقتی که هنوز جسمش وارد دوزخ نشده باشد ... عاشق بودنش نشان از خودشیفتگی و نفس‌پرستی دارد و مستی او هم توصیف سرمستی و غفلتش از حقایق است ... در مجموع شخص عاشق عقلش در حجاب است و بهشت در مقابل عقل داده می‌شوپ، پس بله با شما موافقم که دوزخی در دنیا عاشق و مست است ... حیران است ... هم خودش و هم شعرایی که چنین جملات قصاری را در ستایش دوزخی بودن می‌سرایند:

وَالشُّعَرَ‌اءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿٢٢٤ أَلَمْ تَرَ‌ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿٢٢٥ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿٢٢٦﴾ [الشعراء]
و شاعران را [که حقایق را هجو می کنند، و با مطالب بی اساس به واقعیات می تازند] گمراهان، پیروی می کنند. * آیا ندانسته ای که آنان در هر وادی [باطلی] حیران و سرگردانند؟ * و مطالبی می گویند که خود عمل نمی کنند

Dahim Darni;720938 نوشت:
همه الفاظ سخیف هستند ، طبقه بندی که بر اساس دین و مذهب انجام بگیرد ، امروز جواب نمیدهد ، دنیا تغییر کرده ، چه شما بخواهید جلوی این تغییر بایستید و راهش را به دوزخ ترسیم کنید و چه همراه آن تغییر کنید ، آن مسیر خود را خواهد رفت .

به چه کسی قرار است جواب دهد؟ این تقسیم‌بندی‌ها برای چه کارهایی است که برای آن کارها جواب بدهد یا ندهد ... بله در اسلام رابطه‌ی ترتیب و افضلیت بین انسان‌ها با رابطه‌اش با خدا و با تقوایش مشخص می‌گردد، با انسانیتش مشخص می‌گردد ... حالا معنای انسانیت را تغییر بدهید و بگویید این معیار بهتر است، بگویید سرمایه‌داری، بگویید ضریب هوشی، بگویید قوت جسمانی، بگویید مدارک بیشتر و بالاتر دانشگاه‌های معتبرتر، بگویید تعداد مقالات و کتاب‌های منتشر شده‌ی بیشتر، ... این معیارها امروز شاید جواب دهند ولی فردا جوابگو نیست ... آینده را هم تضمین کنند عاقبت را پشتیبانی نمی‌کنند ... و العاقبة للمتقین
Dahim Darni;720938 نوشت:
دیر یا زود خواهیم فهمید که انحطاط سرانجام کدام فکر می شود ، نسل های دیگری هم در راه هستند ، گرچه همین نسل نشان داده مایل به کدام تفکر است ، اما به قول آن پیر فرزانه!!! امید من به طفل های در گهواره !!!

دیر یا زود؟ نهایتش چقدر دیر خواهیم فهمید؟ آخرین لحظات قبل از مرگ اگر با بلافاصله بعد از مرگ معیارها ۱۸۰ درجه عوض شدند فهم شما هم قابلیت همراهی کردن با شرایط را خواهد یافت؟

وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ [سبأ، ۵۲]
و می گویند به آن ایمان آوردیم و چگونه می توانند دسترسی داشته باشند از فاصله‌ای بسیار دور

یعنی امید دارید که طفلان گهواره و نسل‌ها بعدی از دین خدا دور شوند و به مکاتب فکری جاهلی درآیند؟ و باز مدعی هستید که در مبارزه نیستید و دشمنی ندارید؟

Dahim Darni;720938 نوشت:
دعوتشان کنید تا بیایند و ببینند حق با کیست .

گیرم که طرف شما را گرفتند و مانند خیلی دیگر از دوستان بنده را بی‌ادب تشخیص دادند، چه باک؟ اگر قرار باشد نگران باشم باید از حکمیت و قضاوت کس دیگری نگران باشم اگر ایمانی به او دارم ... در اینجا اگر یادی از ایشان کردم به این خاطر بود که نسبت به مغلطه‌نویسی حساسیت دارند ... از قول ایشان گفتم مرتکب مغلطه‌ی روباه و دمش شدید ... چرا جناب آبرنگ در موضع حق هستند چون جناب دارنی ایشان را تأیید کردند ... اگر بپرسیم چرا شما مورد تأيید هستید و گفته شود که چون جناب آبرنگ ایشان را تأیید کرده‌اند علاوه بر یک مغلطه‌ی روباه و دمش دیگر مرتکب دور هم خواهید شد ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
من هم آن بحث را دنبال کرده ام ، حق با برادر و دوست عزیز منه ، حتی گفتند که نمایندگان مجلس هم وقتی قانع نمی شوند ، نمی گویند چرا قانع نشده اند !

میدانید چرا ؟! چون آنها سوال می پرسند و آن دولتی بیچاره باید جواب بدهد . نکند نمایندگان مجلس هم ریگی به کفش دارند و قلوبشان مریض است ؟!


و در همان تاپیک به ایشان پاسخ داده شد که چرا بحث نمایندگان مجلس بی‌تناسب به بحث ما بوده است ... نمایندگان مجلس کارشان نظارت و در صورت نیاز استیضاح است و ایشان باید قانع شوند چون نماینده‌ی مردم هستند و در واقع مردم باید قانع شوند، پس وزیر مربوطه باید تمام تلاشش را بکند که طوری توضیح دهد که مردم و در واقع نمایندگان مردم قانع شوند، اگر نتوانست باید باز سعیش را کند و اگر نتوانست چه بسا نمایندگان رأیی که به او داده‌اند را پس بگیرند ... وزارء رأی اعتماد و در نتیجه بخشی از مشروعیت یا مقبولیت خود را از نمایندگان گرفته‌اند و در نتیجه در قبال ایشان مسؤول هستند که یعنی می‌دانند مورد سؤال واقع خواهند شد و باید پاسخگو باشند ... علاوه بر اینکه ایشان نسبت به عملکرد خودشان و وزارت‌خانه‌ی متبوعشان پاسخگو هستند و نه در مورد مسائل شخص ثالث و مسائل اعتقادی و علمی و از این قبیل ... نمایندگان هم اگر می‌گویند قانع نشدیم به این معنا نیست که پس ما راه خود را برویم و شما راه خود را بروید، اینجا قانع شدن نمایندگان خودش موضوعیت دارد ...
حال آنکه در آن تاپیک کسانی که هیچ مسؤولیتی برای پاسخگویی به شبهات ذهنی و سؤالات علمی یا اعتقادی کسی ندارند وقت می‌گذارند تا شبهات ایشان رفع شود، پس دارند لطف می‌کنند، حداقل احترام و تواضع آغازگر تاپیک و پرسنده‌ی سؤال این است که اگر قانع نشد بگوید کجایش را اشکال دارد تا آنها یا مشکل را رفع کنند و یا در خودشان اشکالی بیابند و بگویند ما اشتباه می‌کردیم که شما متوجه نمی‌شدید و اشکال از شما نبود ... این می‌شود حداقل تواضع و احترام متقابل مورد نیاز در یک مباحثه ... اما جناب آبرنگ در آن تاپیک صرفاً با تکبر گفتند قانع نشدم، بعد با تکبر بیشتر مثال نمایندگان مجلس را آوردند انگار که ما موظف به پاسخ دادن به سؤالات ایشان هستیم و ایشان نیازی نیست که هیچ توضیحی به ما بدهند همانطور که نمایندگان نیازی نیست به وزارء پاسخگو باشند ... این نگاه رئیس و مرئوسی و مافوق و مادونی که ایشان به کسانی دارند که بر ایشان منت گذاشته‌اند و سعی در پاسخ دادن به ایشان کرده‌اند به دور از انسانیت و انصاف و اخلاق و ادب است ... دست آخر هم صرفاً به این دلیل که با جواب‌های داده شده هنوز سؤالشان برقرار است و قانع نشده‌اند یک طرفه نتیجه‌ی عکس مورد نظر و دلخواه خودشان را گرفتند همینطور که در این تاپیک نهایتاً نتیجه‌ی خودشان را گرفتند که خدای اسلام نعوذبالله فلان است و بهمان است ... حال آنکه اگر در صورت سؤال خودشان از ابتدا شک و تردیدی داشتند با جواب ندادن ۱۰ نفر در یک جهت مورد سؤال در جهت عکس هم ثابت نشده است و برای نتیجه‌گیری منصفانه باید عکس آن ثابت شود ... اما ایشان صرفاً از شیوه‌ی تلقین و قبح‌شکنی استفاده کردند ... و بعد گفتند نیازی نیست با کسی بحث را ادامه دهند و نتیجه‌اشان از این تاپیک را گرفته‌اند ...

آیا ما را بچه فرض کرده‌اید که باید گول ظاهر مؤدب حرفهایتان را بخوریم؟ که شما بگویید به ما توهین شده و ما مؤدب‌تر از آن هستیم که چنین بحثی را ادامه دهیم یا هم‌صحبت با شما باشیم؟ مؤمن قرار هست که حسن ظن به مخاطبش داشته باشد ولی دیگر احمق که قرار نیست باشد ... :ok:

Dahim Darni;720938 نوشت:
بار قبل هم عرض کردم ، اگر به عنوان پاسخگو وارد می شوید ، تا جائی قدرت مانور دارید که سوالی مطرح شود ، در غیر اینصورت نمی توانید تجسس کنید که چرا قانع نشده ! و تشخیص اینکه جواب شما قانع کننده هست یا نیست ، بر عهده خودتان نمی باشد !!

به رفتار و مانورهایی که پرسشگر هم از خودش نشان می‌دهد نیز بستگی خواهد داشت که چطور در تاپیک با ایشان برخورد شود ...
تجسسی در کار نیست، نگویند که قانع نشده‌اند اگر نمی‌خواهند بحث را ادامه دهند، ولی اینکه بگویند قانع نشدم و بعد تظاهر کنند که جوابی برای این سؤالم نیست و مسلمین کورکورانه مسلمان شده‌اند خیر در این زمینه‌ها تجسس هم بکنیم اشکالی ندارد ... سپاه اسلام هم می‌تواند ستون پنجم داشته باشد ... در مبارزه اخلاق و رفتار مبارزه حاکم است و نه اخلاق و رفتار صلح ... نشان دهید در مبارزه نیستید تا ما هم رفتارمان عوض شود، ان شاء الله
بنده هم نگفتم تشخیص اینکه کسی باید با پاسخ بنده قانع شود یا نشود با خودم باشد، با خود ایشان است، ولی رفتار ایشان در بحث می‌تواند مورد تفسیر قرار گرفته و در نحوه‌ی برخورد با ایشان اثر بگذارد ..
Dahim Darni;720938 نوشت:
حتی در این نقل قولی که از جانب ما کردید ، بازهم ما مودب تریم !!!

این نقل قول معنوی بود و نه نقل قول عینی ... هر دو قسمتش را خودم نوشتم ... از بخش مربوط به شما سریع رد شدم و بخش مربوط به خودمان را بسط دادم ... نتیجه‌گیری شما از چنین مطلبی بی‌معنی است ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
ما عقده ی جلب توجه نداریم ، احترام به عقایدمان را نیز گدائی نمی کنیم ، بلکه برعکس ، تا می توانید بر عقاید ما بتازید . ببینیم در این واپسین دم چه در چنته دارید ؟!؟!

شما احترام به عقایدتان را گدایی نمی‌کنید بلکه تحمیل می‌کنید، تلقین می‌کنید، از طریق وسوسه کردن و ایجاد شبهه و تبلیغ تردیدگرایی احترام به مکتب خودتان را می‌خرید ... این کارها شرافتمندانه است؟ ... صد رحمت به گدایی ...

بر عقاید شما در سایت‌های دیگر هم‌فکرانتان می‌تازیم ... اینجا جای شبهه‌پراکنی شما نیست که ما منتظر بمانیم چه از شما صادر می‌شود تا پاسخگو باشیم و بر آنها بتازیم ...

Dahim Darni;720938 نوشت:
اما در عین حال نمی توانیم بپذیریم که به شخصیتمان توهین کنید . مثل همین جا که مارا کوردل خطاب کردید ! اشکالی ندارد ، عفاالله عنک .

توهین مگر مطابق آزادی بیانی که به آن اعتقاد دارید اشکالی دارد؟
توهین از ماده‌ی وهن می‌اید و توهین یعنی سبک معرفی کردن چیزی که سنگین است ... آدمی را خر گفتن توهین است اگر توصیف نباشد ... کوردل گفتن هم توهین است اگر توصیف صحیحی نباشد ... دین خدا را باید فهمید ... این برخورد شما با آموزه‌های دینی قشری است و البته واضح است که قصد بهره‌برداری از اعتقادات ما برای خودتان را دارید مگرنه در این همه تاپیک برای رد کردن همین اعتقاداتی فعالیت دارید که اینجا در مبارزه‌اتان با بنده به آنها استناد می‌کنید ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
اینجا فتنه ، اونجا فتنه ، همه جا فتنه ... هه .

بله ... زیادی فتنه‌ها نباید انسان را در فتنه‌بودنشان به تردید بیاندازد ... همانطور که بزرگی دروغ نباید انسان را در پذیرش دروغ بودن آن دچار تردید کند بعد از آنکه تردیدهایش به کنار رفتند ...
شما بخندید ... خنده‌ای از روی تمسخر ... شاید دل شما کوچک است که بزرگی فتنه‌ها را متوجه نمی‌شوید ... شاید گنجایش شنیدن این همه اخبار فجایع که هر روز هم‌فکران و در واقع فرماندهان شما در سرتاسر جهان انجام می‌دهند را ندارید ... شاید بعد از چند روز که دیدید هر روز اخبار قتل چندین و چند نفر توسط مدعیان تمدن و مدعیان حقوق بشر و مدعیان آزادی عقیده و مدعیان صرفاً مدعی اعلام می‌شود دیگر تحملتان تمام شود و پیش خود بگویید اینها الکی است مگر می‌شود اینقدر رذالت و اینقدر پستی و سنگدلی ... بعد دلتان خوش بشود به ظاهر تمدن‌هایشان و مظاهر صنعت و فن‌آوری‌هایشان و به حرف‌های فریبنده‌اشان ... بعد هم به دیگران بگویید که شما توهم توطئه دارید، شما توهم فتنه دارید ... و نهایتاً بگویید هههههههه ...
چه انتظار بعیدی که بخواهیم شما این مسائل را بتوانید درک کنید ...
Dahim Darni;720938 نوشت:
تا وقتی در بهشتی هستیم که دستهایمان آنرا ساخته اند ، وارد جهنمی نخواهیم شد که ذهن هایتان سازنده آن اند ... ولو کره المومنون .

تا وقتی که در بهشتی هستید که دستهایتان ساخته‌اند وارد جهنمی نمی‌شوید که ذهن‌هایتان ساخته‌اند، بعد وارد جهنمی می‌شوید که خدایتان ساخته و بر بهشت‌هایی حسرت می‌خورید که دستانتان ساخته بودند و خود را نفرین می‌کنید که این بهشت‌های فرومایه ارزش گرفتاری به غضب خدا را نداشت ... ولو کره المشرکون ...
...
و البته کافران در همین دنیا هم در جهنم هستند، روحشان در جهنم است، در قیامت تنها بدن به روح ملحق می‌شود ... «یصلونها» که در قرآن آمده یعنی وصل شدن و منظور رسیدن بدن‌هایشان به آن جهنم‌هایی است که پیشتر هم ایشان را در خود احاطه کرده بوده است ... لیکن در دنیا حجاب غفلت و جهالت مانع از توجه کردن به عذاب‌هایی می‌شود که کافران برای خود فراهم کرده‌اند و چه بسا ایشان در جهنم باشند و توهم ساختن بهشت به دست خود را داشته باشند ... و خدا آرامش را در بهشت قرار داد و مردم آن را در دنیا می‌جویند و هرگز آنرا نخواهند یافت ...

[=Microsoft Sans Serif]سپاس از دوستان، به ویژه دوست خوبم دارنی (ب ؛ چا) :Gol:

شریعت عقلانی;720440 نوشت:
شما ایشان را با پادشاهانی که فتوحات گسترده ای داشتند مقایسه کن. آیا ایشان برای خود کاخ ساخت؟ مانند پادشاهان؟

خب من ایشون رو با چنگیز مقایسه میکنم، و میبینم هیچکدوم کاخی نداشتن. تیمور لنگ هم هیچ کاخی نداشت و از زندگی شهری بدش میومد.
عربی که حتی توالت نداشته، به زندگی صحرایی خو گرفته و این معیاری درستی نیست که بگیم چون کاخ نداشته، آدم خوبی بوده. چراکه تیمور و چنگیز هم (به خاطر خو به زندگی صحرایی) کاخی نداشتن.
نقل قول:
تا آنجا که بنده اطلاع دارم غیر از فدک حتی سکه ای هم از خود به ارث نگذاشت. حال سوال اینجاست اینهمه مال و سکه و صدقه و ثروت را چه کرد؟
شما تاریخ صدر اسلام رو خوندید؟!!
نقل قول:
مگر یک انسان چقدر می تواند بخورد؟ عواید فدک چه شد؟ همه اش را محمد ص خورد؟ اگر عواید مالی داشت سوال اینجاست عواید مالی اش در طول زندگی پیامبر خرج چه شد؟ خرج کاخ ها؟
برادر گرامی!
مجرد که نبود! طبق تاریخ، محمد یه گله شتر داشته، که شیر شتراش پس نمیوفتاده و همه ش خوراک عیال ها و کنیز های محمد میشده.
میگن: طرف هفت سر عائله داره؛ محمد از اینم رد کرده بود.
بعدم این همه آدم پولدار، پولشونو در طول زندگی خرج میکنن تموم میشه؟
نقل قول:
قبول ندارم. هر چقدر هم شترها گران باشند اختلاف آنها با شترهای معمولی در آن زمان فکر نمی کنم در حد مقایسه ای باشد که ذکر کردید. مازراتی بالای یک میلیارد داریم که قیمت 20 میلیونی پراید در مقابل اون یعنی صفر. حالا شترهای اعراب دیگر به مانند پراید است در مقابل مازراتی؟؟
من گفتم گرونترین؛ دیگه چیزی با کلاس تر از اون نبوده پس.
بعدم در اون زمان خود شتر یه کالای لوکس بوده. محمد نخستین استر عربستان رو سوار شد؛ سه اسب داشت، یه گله شتر + یک شتر سفید (های کلاس). که اینا مشتی از خرواره البته.
نقل قول:
به واژه لکم دقت کنید. مخاطب اصلی اعراب همان زمان هستند. در ضمن کامل بودن دلیل بر جامع بودن نیست.
به گفته ی دوستمون دارنی، شمام عین دکتر سروش به دین نقدهایی وارد میکنید که اونو کامل رد میکنه، اما همچنان بهش باور دارید.
اگه مخاطب دین اعرابه، پس ما چکاره ایم؟

الان من نمیدونم شما دارید دین رو نقد میکنید، یا ازش دفاع میکنید؟!!

نقل قول:
عرفان تفسیر باطنی دین و فقه تفسیر ظاهری دینه. فکر کنم باطن بر ظاهر ارجحیت داره.
در تایید این مساله همین بس که عرفان با گذشت زمان کهنه نمیشه ولی فقه می شه.
و من الله توفیق
فقه هم کهنه نشده. اگرچه روشنفکران فقهی داریم.
عرفان هم کهنه نشده ولی روشنفکران عرفانی داریم که مردم امروزه هم خیلی به سوی عرفان های حلقه و به اصطلاح نو ظهور میرن.

Dahim Darni;721001 نوشت:
کسی که باید شما را در زمینه تحدی نقد کند ، من نیستم ، علمای اسلام و مسلمین باید شما را متوجه اشتباهتان کنند .

بسم الله الرحمن ... الرحیم
ان شاء الله که نقد کنند، نقد شدن در پاره‌ای از مسائل یکی از اصلی‌ترین دلایلم برای عضویت در این سایت بود و گرچه مطالب زیادی در این سایت یاد گرفتم ولی به این یک هدفم زیاد نتوانستم برسم ...
اما شمایی که همه جای صدایتان به اعتراض و نقد بلند هست هم اگر توانسته بودید از نقدش کم نمی‌گذاشتید و تمام تلاشتان را می‌کردید ... اینکه نتوانستید میگویید به ما ربطی ندارد و دیگران باید جوابگو باشند هم برای خودش داستانی است ...
Dahim Darni;721001 نوشت:
عجب !!! بگیر را شما چگونه معنا میکنید ؟!! بگیر و تماشایش کن ؟!! شأن نزول آیه را می دانید ؟!! به تفسیر مجمع البیان رجوع کنید تا از علت نزول آیه مورد بحث آگاه شوید . آن وقت بیایید و شان نزولش را به همه ما یاد بدهید .

بله حق با شماست، بسنده کردن به ظاهر قرآن کفایت نمی‌کند، به لطف خدا رفتم خواندم و شکر خدا که مطالب جدیدی یاد گرفتم:

[INDENT=2] أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: ۳۰۵ و ۲۰۶
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً بعضى گفتند مراد زكاة است و بر طبقش خبرى از كافى از حضرت صادق عليه السّلام نقل ميكنند كه پس از نزول اين آيه حضرت فرستاد منادى ندا كند بتكليف زكاة، و بعضى گفتند مراد صدقات مندوبه است چنانچه اخبار بسيارى داريم كه ائمه عليهم السلام در موارد صدقات مندوبه تمسك باين آيه فرموده‏اند، و بعضى گفتند مراد صدقه كسانيست كه در آيه قبل فرموده خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً لكن تحقيق اينست كه مراد جميع و مطلق صدقات است بقرينه من اموالهم كه جمع مضاف است شامل جميع اموال ميشود خصوص اموال زكوى و تفسير بزكوة يا بعض صدقات خاصه بيان مصداق است، بناء على هذا امر خذ مطلق الامر است اعمّ از امر وجوبى يا ندبى در صدقات واجبه واجب و در مندوبه مستحبّ و اين امر اختصاص برسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ندارد بلكه بعد از آن حضرت در ائمه عليهم السلام هم جاريست بنص اخبار بلكه در نواب ائمه خاصه و عامه بتنقيح مناط قطعى هم جاريست و مسئله زكاة و صدقات مندوبه و كفارات و مطلق انفاقات را در مجلد اول در ذيل آيه شريفه وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ مفصلا بيان كرديم مراجعه فرمائيد تُطَهِّرُهُمْ از معاصى كه زكاة و ساير صدقات كفاره گناهان است و اخبار در هر موردى بسيار داريم كه در محال خود بيان شده وَ تُزَكِّيهِمْ از اخلاق رذيله مخصوصا صفت خبيثه بخل كه فرمود
(اسخى الناس من ادّى زكاة ماله)
بها يعنى بدادن صدقه هم از معاصى پاك ميشوند و هم از اخلاق رذيله تزكيه پيدا ميكنند وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ صلوة از جانب حق نزول رحمت است و از طرف بنده طلب رحمت است و از طرف ملائكه ايصال رحمت است إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً احزاب آيه 56 [اللهمّ صلّ و سلّم على محمّد و آله‏] إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ چون مسلّما دعاء نبى مستجاب است و شفاعت او مقبول و طلب مغفرت او غفران است لذا باعث اطمينان و سكونت نفس ميشود وَ اللَّهُ سَمِيعٌ گفتيم اطلاق سميع بر خداوند دو معنى دارد يكى عالم بمسموعات و يكى ترتيب اثر بر عرائض و دعاء بنده‏گان و در اينجا مناسب معناى دومى است عليم بافعال بندگان از دادن زكوات و صدقات و انفاقات بلكه بدست او ميرسد چنانچه در آيه بعد ميفرمايد
[سوره التوبة (9): آيه 104]
أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (104)
آيا نميدانند اينكه خداوند تبارك و تعالى قبول ميفرمايد توبه را از بندگان خود و ميگيرد صدقات را و محققا خداوند تواب است بسيار قبول توبه ميكند و مورد رحمت خود قرار ميدهد.
[/INDENT]

اما کمک به بحث شما نمی‌کند ... شأن نزولش در مورد زکات هم که باشد زکات و صدقه‌ی مستحبی متفاوت است و صدقه بر ایشان حرام است و باز خلاف قول شماست که فکر می‌کردید صدقه بر ایشان حرام نیست ... اینجا این صدقه خمس را هم شامل می‌شود که بخشی از آن سهم رسول خدا و امام علیهم‌السلام است ...

Dahim Darni;721001 نوشت:
اما فرمودید اگر هم میگفت اشکالی نداشت ! اولا که گفته ، اما ...

بله از نظر شما اشکالی ندارد ، اما از نظر ما دارد ، این ثابت می کند که سران دین و مذهب با استفاده از همین دین و مذهب و البته جهل و احساسات مردم ، اموالشان را با عناوین زیبای خدایی و الهی و ... به چنگ می آورند .

البته سواستفاده از دین و جهل مردم به بعد مالی منتهی نمی شود ، در احادیث متعددی حضرت رسالت پناه می فرمایند « اگر چنانچه به کسی فحشی دادم که مستحق آن فحش نبود ، خدا آن فحش من را برایش زکات قرار می دهد !!!! »

و یا آن زمان که دشمنش رو به حمله آورده ، برای آنکه ساده دلان را ترغیب به نبرد کند ، بهشت و همخوابی با حورالعیون را وعده می دهد و الا ماشاء الله از این ماجراها فراوان است .


از نظر شما اشکال دارد ولی از نظر ما ندارد ... چنان چیزی هیچ چیزی را هم ثابت نمی‌کند ...
پادشاهی بود که درویشی که معروف بود به قناعت را دعوت کرد به شام ... درویش پذیرفت ... شاه سر سفره به درویش گفت ابتدا شما شروع کنید که در قناعت بسیار توانا هستید ... درویش گفت نخیر! من قانع نیستم ... قانع شما هستید که به این متاع قلیل دنیا قانع شده‌اید مگرنه من به دو سرا قانع نمی‌شوم ...

اشتباه به عرضتان رسیده است یا اشتباه متوجه شده‌اید ... در قرآن بارها آمده که متاع دنیا قلیل است آن را رها کنید تا متاعی به شما بدهند که قابل مقایسه‌ی با آن نیست ... نگفته‌اند هیچ نخواهید بلکه گفته‌اند کم نخواهید ... از خدای کریم باید زیاد خواست ... باید هم دنیا را خواست و هم آخرت را همچنانکه در قرآن وارد شده است «آتنا فی الدنیا حسناً و فی الأخرة حسنا» ... باید جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الأخرة را خواست همچنانکه در ادعیه‌امان وارد شده است ... آنچه نهی شده است قرار دادن دنیا در دل است ... دل حرم خداست ... دل را باید برای خدا خلوت کرد و پاکیزه نگاه داشت ...
اگر دنیا ارزشی داشت و متاعش متاع غرور نبود که یعنی فریب و سراب، در این صورت سزاوارتر از مؤمنین به استفاده‌ی از آن نیستند ... ولی متاع دنیا از جنس غفلت است ... از جنس سرگردانی است ... از جنس لهو و لعب است ... اگر نبود ما برای رسیدن به آن از شما پیشدستی می‌کردیم ...
آن ساده‌دلان که می‌گویید هم آنقدر ایمان دارند که وعده‌ی خدا راست است و حلبی نقد را رها می‌کنند به امید طلای نسیه ... همینقدر که به خدا ایمان دارند هم باز یعنی بهره‌ای از ایمان برده‌اند و آنچه امیدش را از کریم دارند ان شاء الله در نزد او خواهند یافت ... ولی کسی که به دنبا دل بسته است و از آخرت غافل است دست خود را آنجا خالی خواهد یافت ...

و باز اشتباه فهمیده‌اید که همخوابی با زنان و لذت زنان را پست می‌دانید ... این حلال خدا نعمت است و بسیار ارزشمند ... آنچه از آن نهی شده‌ایم حرامی است که جایگزین این حلال خدا شود و امروز غرب از این حرام شیطانی پر شده است و فرزندان حرام‌زاده داعیه‌ی سلطه بر جهان را دارند در طرح نوین جهانی ...

نقدهایتان به دین نقدهای قشری است که فقط ساده‌باوران را می‌توانید با آنها به سوی خود جذب نمایید ...

Dahim Darni;721001 نوشت:
نه گرامی ، نبوده که بخورند ، وگرنه آن زمان که غذا و خوردنی یافت می شده ، خوب هم مصرف می کردند . مگر همین رسول الله نیستند که میهمانی ترتیب می دهند و دسته دسته از مومنین می آیند و می خورند و بعد هم می روند ؟!! مگر همین رسول الله صاحب فدکی نمی شود که با درآمد یک ماهش میشده یک سپاه را مجهز کرد ؟!!! خمس غنایمی که از بی شمار کاروان زنی و غزوه و سریه نصیب حضرتشان می شود کجا می رود ؟!! اگر همه را می بخشید ، دیگر یک فقیر در مدینه باقی نمی ماند ... پس ماجرا چیز دیگریست ، به هر حال داشتن 13 و بیشمار کنیز و برده خرج داشته !!!!

آنها که خاک را به نظر کیمیا کنند چه نیازی دارند که باشد تا داشته باشند، نباشد هم از خاک طلا و جواهر درست می‌کنند ... و البته این علوم را شما انکار خواهید کرد تا در آمریکا کسی در آزمایشگاه به آن نرسد ...
کسانی که واسطه‌ی فیض الهی به کل عالم وجود از انسان و جن و ملک و حیوان و نبات و جماد هستند را چه نیاز به متاع قلیلی که دسترنج ما باشد؟ همان رزق دسترنجمان هم به واسطه‌ی ایشان به ما می‌رسد و می‌توانند در آن کم و زیاد بکنند ...
پس ماجرا چیز دیگری است ولی نفس شما نمی‌گذارد مسائل را درست متوجه شوید ... و امان از سوء ظن شما به اولیاء الهی و اعتماد کورکورانه‌اتان به دشمنان خدا
Dahim Darni;721001 نوشت:
نه فقط مخلص و چاکر که عبد من عبیده نیز هستم ... :ok:

ان شاء‌الله با هم محشور شوید و با باقی اولیائتان ... اینکه دیگر این دعا یک دعای خیر باشد یا نفرین به عهده‌ی خودتان است
Dahim Darni;721001 نوشت:
می فرمائید با پول دادن به حضرت رسالت پناه مال مان پاک می شود ، خب ایراد هم همینجاست .

به شیخی گفتند چگونه است که خدا می گوید « شما را از گل آفریدیم » و حال آنکه اسپرم و تخمک از گل و خاک نیامده اند .
شیخ فرمود در اسپرم چیزهائی هست که نظیر آن نیز در خاک وجود دارد و شروع کرد به توجیه کردن تا آنکه بالاخره اسپرم را به خاک مرتبط کرد !!!
جوانکی در آن مجلس برخاست و گفت : اگر این دلیلش است چرا خدا نفرمود شما را از سنگ آفریدیم ؟!! چرا که خاک خود از فرسایش سنگ ها می آید !!!!
شیخ دردم جان داده و مریدان ضمن انجام اعمالی سر به بیابان نهادند ...

حکایت جعلی! و من درآوردی فوق از این نظر که نشان دهنده توجیهات قشر مذهبی است قابل تامل است ، انسانی که برای زندگی اش هزار و یک جور زحمت و سختی کشیده ، هزار رنج و زجر را تحمل کرده تا به پول و مالی برسد ، مالش پاک نیست مگر آنکه آنرا به جیب پیامبر و امام و ملا بریزد ؟!!! اینطوری پاک می شود ؟!!

عجب منطق قوی و استدلالی دارید شما .


سنگ و خاک یکی است ... این از بی‌سوادی آن شیخ بوده است و از نادانی آن جواب که چنان سؤال بی‌ربطی را پرسیدند و درش واماندند ...
و دست آخر مثالی بی‌ربط بود برای توجیه اینکه نباید خمس و زکات داد چون دسترنج خودمان است ... اما یادتان رفته که همین دسترنج را خدا روزی‌اتان کرده است:

أَوَلَمْ يَرَ‌وْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ [یس، ۷۱]
آیا و ندیدند که همانا خلق کردیم از آنچه به دست قدرت خود به عمل آوردیم چهارپایانی را پس ایشان خود را مالک آنها دانستند؟

و اگر خدا آبتان را در زمین فرو کند نه آبی خواهید یافت و نه غذایی و نه چیز دیگر ...
عجیب است که در مقابل خدایی می‌ایستید که رزقتان و زندگی عزیزانتان و زندگی خودتان به دست اوست و اگر اراده کند یک لحظه توان ادامه‌ی حیات از طرف خودتان را نخواهید یافت ...
این خدای بی‌نیاز و اولیائی که نیازشان را جز از خدا طلب نمی‌کنند اگر چیزی به انسان بگویند یا چیزی از او بخواهند برای خود اوست و این گزاره استوار بر مبانی دینی است که اگر شما نمی‌دانید بروید در آن مبانی غور کنید شاید دانستید ... مگرنه اینکه ظاهر امر اینطور است پس حتماً چنان است اشتباه است ... اولین قیاس را ابلیس انجام داد که خودش را با آدم علیه‌السلام مقایسه کرد، اینک قیاس کار شماست که خدا و رسولش را با نشانه‌ی آشکار از طرف خداوند به سوی ما آمده است را با انسان‌های دنیاطلب و هوسران مقایسه می‌کنید ... و چه سنگین است آنچه بر زبان جاری می‌کنید و خود درکی از زشتی آن ندارید ...

Dahim Darni;721001 نوشت:
واقعا لطف می کنند .

اگر آنقدر که گفتید پول‌طلب بودند دلیل نداشت بگویند خودتان هم می‌توانید بدهید، می‌توانستند بگویند آن را هم بدهید ما به او بدهیم ...
و البته بله امکان دارد عالمی هم در مالی که نزد اوست خیانت کند ... کل فرقه‌ی ضاله‌ی واقفیه بر همین منوال تأسیس شد و گروهی از شیعیان از همین طریق منحرف و گمراه شدند ... اما این امکان یک امکان است، یک ابتلاء است و آزمایش برای آن عالم که باید در امانتداری کوشا باشد و امانت را به اهلش برساند ...
آنها لطف نمی‌کنند چون وظیفه‌اشان هست ولی همین که این کار را می‌کنند خودش بطلانی است بر اتهامات بی‌اساس شما و هم‌فکرانتان
Dahim Darni;721001 نوشت:
لطف کنید به یک کتابفروشی مراجعه کنید و مسئله 1567 مکارم شیرازی را بخوانید . این یک .

مراجعه کردم، در رساله ننوشته بود و در مسأله‌ای اشاره‌ای شده بود ولی در حین اجازه گرفتن از مجتهد ایشان ممکن است گاهی اجازه‌ی تمام مبلغ را بدهند و گاهی بخشی از آن را، از یک نفر که جویا شدم گفتند به ایشان اجازه‌ی پرداخت شخصی ۳۰٪ را به جاهای دیگر داده‌اند و به هر حال همین مقدار هم از ۱۵٪ شما بیشتر است ... بماند که چیزی را هم ثابت نمی‌کند و به هر حال ۳۰٪ هم که می‌شود ۱۵٪ کل خمس عدد ناچیزی نیست اگر مقدار خمس زیاد باشد ...
Dahim Darni;721001 نوشت:

2 - اصلا چه معنائی دارد که یک مرجع دینی راجع به پولی که خودمان با زحمت به دست آورده ایم بخواهد نظر بدهد ؟! این امام چه حقی در زحمت کشیدن من دارد ؟! چه سهمی ؟! که حالا سهمش را کنار بگذاریم ؟! شریک من بوده ؟! سرمایه گذار بوده ؟! کار کرده ؟!!! چه نقشی در پولی که من به دست آورده ام داشته تا حالا سهمش را هم بدهم؟؟؟؟

دلیلش را نوشتم ... امام واسطه‌ی فیض وجود و هر نعمتی است که به هر کسی ممکن است برسد ... امام بقیة الله است، امام حقیقت زمان و زمانه است ... نیازی به مال ما ندارد ولی این سلسله مراتب به دلایل زیادی باید مراعات شوند ... هم سرمایه از امام است و هم موفق شدن به انجام کار اگر کار حلال باشد از امام است ... و البته این بحث‌ها طولانی است ... نه شما به دنبال دانستن آنها هستید و نه بنده وقت کافی برای نوشتن دارم، اگر از خوانندگان کسی تمایل داشت در تاپیک‌های جدید از کارشناسان بپرسد تا ایشان پاسخگو باشند ...
Dahim Darni;721001 نوشت:
مطابق کدام سند می گوئید مهملات ؟!! کدام مرجع و نهاد حق نظارت بر اموال رهبر و بیت و ... را دارد ؟!!!!

مطابق سند قرآن که وقتی فاسقی به شما خبری بر علیه یک مؤمن داد بلافاصله بگویید دروغ است ...

لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرً‌ا وَقَالُوا هَـٰذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ [النور، ۱۲]
چرا هنگامی که آن [تهمت بزرگ] را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار [از سوی منافقان] است؟! [که می خواهند در میان اهل ایمان فتنه و آشوب و بدبینی ایجاد کنند]

اگر بخواهیم می‌شود و چه بسا باید بعد دست به تحقیق زد تا کراهتی در دل باقی نماند، اما مطابق باز آیات قران منافق دروغگو است حتی اگر راستش را بگوید:

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ [المنافقون، ۱]

بسم الله الرحمن الرحيم چون منافقان نزد تو آیند، می گویند: گواهی می دهیم که تو بی تردید فرستاده خدایی. و خدا می داند که تو بی تردید فرستاده اویی، و خدا گواهی می دهد که یقیناً منافقان دروغگویند.

و در نتیجه با دروغگو و مهمل‌باف خواندن مخملباف خود مرتکب دروغ و تهمتی نشده‌ام ...
پس بنده هم ابتدا گفتم دروغ و مهمل است و بعد از راه‌های غیرمستقیم تحقیق کردم و برایم مسجل شد آنها مهملات بوده‌اند ...

Dahim Darni;721001 نوشت:
یعنی خود پیامبر اسلام هم به همین راحتی به افراد نسبت نفاق نمی داد که شما اینطوری به هر کسی می رسی یه منافق بهش میچسبونی !!! باید از کارشناس احکام بپرسیم ببینیم حکم این طور صحبت کردنای شما چیه ، بلکه عبرت بگیرید .

اگر تاپیکی اخلاقی یا احکامی برای رسیدگی به روند اخلاقی و احکامی بنده در این تاپیک نسبت به خودتان و جناب آبرنگ باز کردید حتماً لینکش را بهم بدهید تا ان شاء الله اشتباهات احتمالی خود را بشناسم، اگر قابل جبران بود جبران و اصلاح کنم و اگر نبود توبه و اصلاح کنم. تا زنده هستم فرصت برای انسان بهتری شدن دارم بحمدالله ... چند سال دیگر می‌رسد زمانی که نه روی این زمین راه خواهم رفت و نه از اطعمه و اشربه‌ی ان می‌خورم و نه کسی به یادم می‌آورد و هزاران سال و شاید میلیون‌ها سال همینطور خواهد بود ...
Dahim Darni;721001 نوشت:
عجب دینی دارید شما !!!
از داعش و طالبان و القاعده و بوکوحرام بگیر تا اخوان و مصر و لیبی و عربستان و ایران و افغانستان همگی مدعی آن هستند ، اما وقتی کار به جای باریک می کشد هم صدا باهم می گویند : اسلام به خودی خود عیبی ندارد ، هرچه هست از نامسلمانی ماست [ گریه ی حضار ]

میشه شما بگید این اسلام ناب الان دقیقا کجاست ؟!!!


اسلام ناب یعنی اسلام با تعریف قران و تفسیر ثقلین ... حدیث ثقلین را همه می‌دانند ولی فقط شیعه به آن پایبند است ... و البته شیعه‌ی ناب بودن از خود قران هم قابل اثبات است ...
اسلام ناب در حکومت الهی اسلام خواهد بود، زمانی که وعده‌ی ظهره علی الدین کله تحقق پیدا کند ...
حالا شما بگویید این حقوق بشر و تمدن که به دنبالش هستید کجا تحقق کامل دارد؟ در لازمان و لامکان؟
Dahim Darni;721001 نوشت:
مزاح می فرمائید ؟!! ما چه حقی داریم که چیزی را بدانیم ؟!! به قول مصباح یزدی مردم دیگه کین ؟!! مردم چه کاره ن ؟!!! اصل ولی فقیههََََ . [ تعجب حضار ]

مزاح که بود بله، خوشحالم که متوجه شدید ... از نظر حضرت علامه‌ی مصباح جایی که خدا و رسولش باشد هیچ کسی عددی نیست و جای که خدا باشد حتی رسول خدا هم عددی نیستند ... و اینها شامل خودشان هم می‌شود ... نه اینکه بگویند مردم دیگه کین و منظورشان این باشد که ولی من خلی کی هستم! کلام شما بار شیطنت‌آمیزی دارد که اینطور القاء می‌کند که ایشان از جهت تکبر گفته باشند مردم که هستند که منظورشان این باشد که من و امثال من همه کاره هستم در حالیکه منظور ایشان این بود که خودشان هم کاره‌ای نیستند و همه کار خداست و خلیفه‌ی خدا و خلیفه‌ی خلیفه‌ی خدا ... این نظر همه‌ی ماست و همه‌ی علما ...
برایم دعا نمی‌کنید با حضرت علامه و با مقام عظمای ولایت و امامان معصوم و رسول خدا محشور شوم همانطور که برایتان دعا کردم با جناب آبرنگ و سایر اولیائتان محشور شوید؟

درود بر جناب آبرنگ.
حقیقتش بنده اطلاعات تاریخی ام چندان زیاد نیست. فکر نمی کنم چندان به سوال اصلی تاپیک که در ابتدا آورده شده ربطی داشته باشد.
ترجیح می دهم از حاشیه به اصل بازگردیم.
شما فرمودی صدقه دلالت بر پولکی بودن خدا داره و بنده هم آن را نقد کردم. ولی شما بحث را به حاشیه کشاندی.
حالا حتی اگر ثابت بشه خود پیامبر هم از آن سوء استفاده کرده باز اصل قضیه زیر سوال نمی ره. اصل قضیه مساله درستی است. چه در ظاهر و چه در باطن. ظاهر اینه که می توان از این پتانسیل پولی که جمع می شود در راه آبادانی و کاهش فقر در مملکت استفاده کرد. باطنش هم اینه که انسان با گذشت از مالی که دوست دارد روحش را پرورش می دهد.
حال اگر نقدی تا اینجا دارید بفرمایید.

آبـرنـگـ;721166 نوشت:
الان من نمیدونم شما دارید دین رو نقد میکنید، یا ازش دفاع میکنید؟!!

بنده خود را مدافع دین می دانم.
آبـرنـگـ;721166 نوشت:
به گفته ی دوستمون دارنی، شمام عین دکتر سروش به دین نقدهایی وارد میکنید که اونو کامل رد میکنه،

بنده چه نقدهایی به دین وارد کردم؟ مگر می شود امری را که محقق شده و دینی را که شکل گرفته انکار کرد؟ بنده فقط در ماهیت دین ایراد وارد کردم. ولی هیچ وقت نه دین را امری منفی قلمداد کرده ام نه آن را غیر مفید برای بشر دانستم. نقد بنده به اصل دین نیست. به تفسیرهای غلط از دین است.
و من الله توفیق


با سلام

تا زمان حضور کارشناس، موضوع بسته می شود

با تشکر

آبـرنـگـ;719248 نوشت:
درود
من طبق روال هرماه، به دستان پرتوان مدیر سایت بازم -نمیدونم چرا- اخراج شدم!
برای همین دیر خدمت کارشناس گرامی رسیدم.

با سلام
همین دیر آمدن شما باعث طولانی شدن روند تاپیک و بدون کارشناس ماندن آن می شود مثل همین تاپیک که این قدر بدون کارشناس پست خورده است.

آبـرنـگـ;719248 نوشت:
کارشناس گرامی!
گفت و گو بر سر «پول گرفتن» هست. اگر طرف نمیاد جلو خورشید، نیاد ما کاری به اینجاش نداریم خورشید هم کاری بهش نداره.
اما وقتی خدای ادیان میگن هرکی که مخالف منه بهم پول نده، در آینده سرب داغ به خوردش میدم و در کل شکنجه‌ش میدم و ... ، رفتارش خدایی نیست و حتی در حد یک خورشید یا یک مادر هم بخشنده نیست.
پس لطفا دقت فرمایید.

کسی که خودش را از رحمت محروم کند(این رحمت از یک منبع عادی فاقد حیات مانند خورشید باشد یا یک رحمت کننده عالی مانند خدا) در هر دو صورت او باید تبعات ممنوعیتش را بپذیرد اگر کسی خود را ممنوع از نور خورشید کند بدنش مریض می گردد و کسی که خود را محروم از رحمت الهی کند روح و حتی جسمش خراب می شود.
در مورد رحمت خورشید چون فاقد حیات است هیچ تقاضایی برای تدارکش نیست اما رحمت الهی چون خدا دارای حیات و به بندگان خود مهربان است دائم از آن طرف تقاضای تدارکش را دارد و برای مانعین (که خود را با دست خویش محروم می کنند) وعید هایی مقرر می دارد و در واقع اثرات ممانعتشان از این رحمت را در قالب عذاب و آتش به آنها معرفی می کند که بدان که مثلا خوردن مال یتیم کهیک نوع دوری از رحمت الهی است در واقع آتشی است که در درون خود افروخته ای و در روز قیامت حقیقت آن را خواهی یافت.
و اگر صدقه را برای رهایی از برخی از این دور ماندن ها از رحمت الهی به عنوان علاج و تدارک بیان فرموده است از روی مهربانی به بندگانش و روزنه ای است برای آنان که دیوار اعمال بدشان را در برابر نور رحمت الهی کشیده اند.

آبـرنـگـ;719248 نوشت:
منم همین رو میگم. چرا رحمت خدا رو میشه با پول خرید؟
و بهتر بگم: چرا خود خدا رو میشه با پول خرید؟

این پول مبلغی به حساب صاحب رحمت که نیست که بگوییم با پول رحمت الهی را خریده ایم بلکه در نظام اجتماعی انسانی عده ای لا جرم دارای ضعف مادی خواهند بود یا به خاطر ضعیف بودن بنیه خانوادگی یا به خاطر ضعف در توانایی ها و معلولیت ها و یا ... که این ها از لوازم یک اجتماع و یک زندگی مادی است که برخی در این میان ضعیف و برخی قوی باشند و این ضعف و قوت می شود دست مایه امتحان الهی که برخی بدان امتحان شوند چه فقیر و چه غنی . فقیر در عفت ورزیدن در فقر خود و غنی در بخشیدن و عطا کردن مازاد درآمد خود.
و این که خدا در قبال برخی از این بخشش ها رحمت خویش را ارزانی می دارد به خاطر سربلندی فرد در امتحان خویش است نه این که خدا فقیر باشد و برای دادن رحمت خود نیاز به پول آنها داشته باشد بلکه این طرق باعث رشد معنوی فرد و ایجاد ظرفیت های وجودی در روح فرد می شود و رحمت الهی را جلب می کند.
نظام عالی خلقت گتره نیست که هر کس با هر ظرفیتی بتواند هر رحمتی را جلب کند انسان بخیل که اصلا خیرش به همنوعش نمی رسد با انسان سخی که که دائم در فکر هم نوع است و روحی کریم دارد هر دو یک نوع رحمت را جلب کنند این گونه نیست بلکه هر چیزی حساب و کتاب خاص خود را دارد همان گونه که انسان سخی در جامعه انسانی جایگاه والاتری دارد در پیش خدا نیز منزلتش والاست و مختص به رحم الهی خواهد بود.

آبـرنـگـ;719248 نوشت:
اتفاقا خدایی که شما گزارشش رو دادید نمیتونه خدا باشه. چرا که اگه بهش پول بدن، مهربون‌تر میشه و اگه بهش پول ندن، خشم‌گین میشه.
این دقیقا شبیه رفتار «زورگیرهای» زمینی هست نه خدای آسمانی که گفته میشه همه چی داره و بی نیازه.

کسی که بی نیازه، رفتارش وابسته به پول دیگرانه؟
خشم و مهرش به پول بستگی داره؟


ما قرآن و روایات را به عنوان منابع معرفی دین خدا قبول داریم این منابع امر به انفاق و رسیدگی به امور فقرا می کنند و بدون هیچ شکی انفاق و صدقه از دستورات دینی است حال اگر بنا بر نگرش ما این کار اشتباه است باید نگرش خویش را اصلاح کنیم.
در زمان رسول خدا نیز برخی از مخالفان از منافقان و کفار و مشرکین با این دستور خدا به مقابله برخواستند و گفتند که خدا که رحیم است اگر می خواست فقرا را غنی قرار می داد پس نباید به آنها صدقه داد . این نگرش را خدا در قرآن ذکر می کند و آن را رد می کند
در سوره یس " و اذا قیل لهم انفقوا مما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لو یشاء الله اطعمه ان انتم الا فی ضلال مبین "
پس از این که خدا در جای جای قرآن امر به تصدق و انفاق کرده و در جای دیگر فرموده که والله هو الغنی و انتم الفقراء نشان می دهد که نگرش شما به این مساله که صدقه باج است یک تفکر اشتباه است که باید آن را اصلاح کنید.

آبـرنـگـ;719554 نوشت:
نتیجه بدست اومده برای من اینه که: «در این حکم اسلام، خدای بی نیازی دیده نمیشه؛ بلکه انسانهای سودجوی زمینی، به نام خدا در پی پول گرفتن از مردم هستن».
این سودجویی، به سود مبلغان دینی است؛ مبلغانی که همواره جزو پولدارترین قشر جامعه هستن؛ از سردم داران بت خانه ها گرفته، تا کلیسا و حوزه.
این قشر جامعه جز با گرفتن چنین پول هایی -که از راه تبلیغ ترس و وحشت انجام میشه- کار دیگه ای انجام نمیدن؛ اما همواره جزو پولدارترین ها هستن (آخوندها حتی در زمان پهلوی نیز، جزو زمین داران بزرگ بودن و هنوزم هستن).

با سلام
جمله ابتدایی شما متناقض است
آبـرنـگـ;719554 نوشت:
در این حکم اسلام، خدای بی نیازی دیده نمیشه؛ بلکه انسانهای سودجوی زمینی، به نام خدا در پی پول گرفتن از مردم هستن».

بلاخره خدا بی نیاز نیست یا انسان هایی که از این پول ها استفاده می کنند؟

آبـرنـگـ;719554 نوشت:
این سودجویی، به سود مبلغان دینی است؛ مبلغانی که همواره جزو پولدارترین قشر جامعه هستن؛ از سردم داران بت خانه ها گرفته، تا کلیسا و حوزه.

این نشان می دهد که اصلا درباره صدقات و جایگاه آن در دین اسلام هیچ اطلاعی ندارید
مگر صدقه ها به مبلغان دینی می رسد؟؟
این را کم اطلاع ترین افراد در باب دین هم می دانند که
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(توبه60)

گفتن این جملات از طرف شما نشان می دهد که یا واقعا از دین اسلام چیزی نمی دانید و یا در پی مخلوط کردن مباحث با هم هستید که امید وارم که از نوع اول باشد.


آبـرنـگـ;719554 نوشت:
همون چیزی که نوچه های زورگیرها میگن: «اگه سر کیسه رو شل کنی، در امونی».

و باز تکرار اشکالی که حل آن گذشت.
این صدقات نفعی به صاحب رحمت نمی رساند که باج گیری باشد.

در یک جمله اگر بخواهیم مباحث گذشته را در پاسخ به سوال دوست گرامی "آبرنگ " بدهیم این که:
ایشان قانون صدقات در اسلام را به باج گیری زورگویان تشبیه کردند و در توضیح وجه شبه گفتند که زور گیران باج می گیرند که امنیت را تامین کنند خدا هم صدقه می گیرد تا انسان را محافظت کند.
جواب این که :
وجه شبه در تشبیه شما از جهاتی دارای خلل است:
یکی این که زورگیر ها باج می گیرند برای خود و منافع خود اما خدا صدقه را برای خود نمی گیرد بلکه برای فقرا و درماندگان و ضعفا قرار داده است
دوم این که زورگیر ها برای رفع شرشان از سر دیگران باج می گیرند و خدا برای رفع شری که افراد خود ایجاد کرده اند صدقه را قرار داده است
سوم این که زورگیرها هیچ مالکیتی به اموال و جان دیگران ندارند و فقط برای تامین منافع خودشان آنها را مجبور به تمکین می کنند در صورتی که خدا مالک جان ها و اموال و نفوس مخلوقات است و برای کمال آنها در این ملک خود تصرف می کند
چهارم این که خدا غنی علی الاطلاق عالم کل و قادر و حکیم است و اگر دستوری می دهد بنا بر حکمت است و هیچ نیازی به دیگران ندارد و هیچ نقصی ندارد که بخواهد با ظلم بر دیگران آن را جبران کند.

وقتی وجه شبه باطل شد (حتی به یکی از وجوه یاد شده) تشبیه باطل خواهد بود
والسلام

سوال:
[=Microsoft Sans Serif]اگرچه نفس «زکات» و «صدقه» کار بسیار پسندیده‌ای هست؛ اما موضوعی ذهن منو درگیر کرده:
«صدقه هفتاد بلا را دفع میکند».چرا تا زمانی که من به خدا (یا در راه خدا) پول ندم، بلاها از من دفع نمی‌شن؟
آیا این‌کار خدا، نوعی زورگیری نیست؟
یه باج‌گیر میگه: «بهم پول بده تا در امان باشی؛ وگرنه بلا سرت میارم». خدا هم میگه: «صدقه بده تا در امان باشی و گرنه ...». آیا این باج گیری نیست؟ آیا این خدا، خدایی نیازمند جیب بنده‌هاش نیست؟

جواب:
صدقه از نظر اسلام داراى دامنه گسترده‏ اى است كه شامل هر گونه انجام كار خیر و مساعدت به دیگران و برداشتن گامى در جهت خدمت به مردم است؛ گاهى ارشاد یا گفتن كلمه خیرى از كمك مالى ارزشمندتر و ماندگارتر است. ممكن است براى شهر یا خانواده ما بلا و مصیبتى رقم خورده باشد ولى ما با صدقه مى توانیم آن را تغییر دهیم. صدقه موجب دفع بلا و طولانى شدن عمر مى گردد، چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند : الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِیَ أَنْجَحُ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا یَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَة(بحارالأنوار، ج 93، ص 137، ح71.)؛ صدقه بلا را برطرف مى‏ كند و مۆثرترینِ داروست. همچنین، قضاى حتمى را برمى‏ گرداند و درد و بیمارى‏ ها را چیزى جز دعا و صدقه از بین نمى ‏برد.امام باقر (علیه السلام): اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ یَنفیانِ الفَقرَ وَ یَزیدانِ فِى العُمرِ وَ یَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعینَ میتَةَ سوءٍ ؛(من لا یحضره الفقیه، ج 2 ، ص 66 ، ح 1729.) كار خیر و صدقه، فقر را مى‏ بَرند، بر عمر مى‏ افزایند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مى‏ كنند.رسول خدا (صلی الله علیه و آله): هر که سه مرتبه بگوید: « به نام خداوند بخشنده مهربان، هیچ نیرو و قدرتی جز با خدای والا و بلند مرتبه نیست»، خداوند متعال او را از نود و نه بلا کفایت کند که آسان ترین آن خفگی است(الکافی، ج 2، ص 276 ،ح 31.)

این روایات نشان می دهد که خدا به واسطه صدقه بلا ها را از بندگان دور می کند
نکته مهم این است که آنچه که خدا از بندگان دفع می کند بلاها و مصائبی است که خود آنها موجب به وجود آمدنش بوده اند و خود باعث آن اند نه این که خدا بدون دلیل بخواهد به آنها مصیبتی وارد کند و بگوبد پول بدهید تا آن را به شما نرسانم.
قرآن می فرماید آنچه که از بدی ها به شما می رسد دست پرورده خود شماست ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم
پس اولا این صدقه ای که ما می دهیم منحصر در پول و کمک مالی نیست
ثانیا این صدقه نفعی به خدا نمی رساند که خدا بخواهد از بندگانش باج بگیرد
ثالثا این صدقه وسیله ای است برای بندگان برای دفع بلاهایی که خود سبب آن شده اند
و رابعا خدا این راه را به بندگان برای رفع این مصائب نشان داده است.
امام صادق (علیه السلام ) نقل كرده است كه روزى مردى یهودى بر حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) گذشت و گفت: (السام علیک ؛ مرگ بر تو ) حضرت در پاسخ فرمود: (السام علیك؛ مرگ بر خودت ) اصحاب گفتند: یا رسول الله (صلى الله علیه و آله ) این مرد یهودى بر شما، مرگ طلبید. فرمود: من نیز همان را به سوى خودش باز گردانیدم. امروز او را مارى مى گزد و مى میرد. مرد یهودى هیزم شكن بود، از همان جا به صحرا رفت و هیزم خود را گرد آورد و بر پشت گرفت و بازگشت. حضرت رسول (صلى الله علیه و آله ) او را دید و به شگفت در آمد. فرمود: هیزم را به زمین بگذار. وقتى مرد یهودى، هیزم را به زمین گذاشت، مارى از میان هیزم ها بیرون خزید كه چوبى میان دندانش گیر كرده بود. حضرت فرمود: امروز چه كرده اى؟ یهودى گفت: دو گرده نان داشتم، یكى را به فقیرى دادم و یكى را خودم خوردم. حضرت فرمود: خداوند با همان صدقه، بلا را از تو دفع فرموده و چوب در دهان مار، گیر كرده است، سپس فرمود: صدقه مرگ بد را دفع مى كند.(محمد باقر مجلسى ، عین الحیاه ؛ فروع كافى ، ج 4، ص 7، ح 1.)
و نکته پایانی این که در عالم اسباب و وسائلی در کار است که برخی از آنها امور و اسباب مادی و برخی معنوی هستند خدا از روی فضل و کرم این اسباب را برای رسیدن به مقصود قرار داده است که یکی از مهمترین آنها صدقه است.

اما مطلب مهم درباره تمثیلی که ذکر شد:
در این سوال قانون صدقات در اسلام را به باج گیری زورگویان تشبیه شده است و در توضیح وجه شبه گفتند که زور گیران باج می گیرند که امنیت را تامین کنند خدا هم صدقه می گیرد تا انسان را محافظت کند.
جواب این که :
وجه شبه در تشبیه شما از جهاتی دارای خلل است:
یکی این که زورگیر ها باج می گیرند برای خود و منافع خود اما خدا صدقه را برای خود نمی گیرد بلکه برای فقرا و درماندگان و ضعفا قرار داده است
دوم این که زورگیر ها برای رفع شرشان از سر دیگران باج می گیرند و خدا برای رفع شری که افراد خود ایجاد کرده اند صدقه را قرار داده است
سوم این که زورگیرها هیچ مالکیتی به اموال و جان دیگران ندارند و فقط برای تامین منافع خودشان آنها را مجبور به تمکین می کنند در صورتی که خدا مالک جان ها و اموال و نفوس مخلوقات است و برای کمال آنها در این ملک خود تصرف می کند
چهارم این که خدا غنی علی الاطلاق عالم کل و قادر و حکیم است و اگر دستوری می دهد بنا بر حکمت است و هیچ نیازی به دیگران ندارد و هیچ نقصی ندارد که بخواهد با ظلم بر دیگران آن را جبران کند.
وقتی وجه شبه باطل شد (حتی به یکی از وجوه یاد شده) تشبیه باطل خواهد بود

موضوع قفل شده است