پدرم میگه دانشگاه نرو چیکار کنم ؟

تب‌های اولیه

148 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سامیه سلطانی;100537 نوشت:
اشتباه نکنید منو پدرم رابطمون باهم خیلی خوبه پدرم درباره تربیت من خیلی زحمت کشیدند ساعت ها وقت شریفشون رو برای من صرف کردند که منو راهنمایی کنند من هر چی دارم از پدرمه ایشون خیلی فکر بازی دارن اصلا اهل محدود کردن خانواده نیستند تفکرشون خلاف اینه که کسی رو بخاطر بدبینی محروم کنن
اما میگن چه کنم که هر چی فکر می کنم می بینم دارم دستی دستی دختر خوبم رو میندازم تو آتیش هر کاری میکنم خودمو راضی کنم نمیشه هر چی با خودم کلنجار می رم می بینم جامعه ایمنی لازم رو نداره و آنقدر کثیف شده که احتمال آلودگی دختر عزیزم زیاده ...
پدرم میگن اصلا دلم نمی خواد محدودت کنم و جلوی رشدت رو بگیرم اما وقتی مثل روز می بینم جوونای مثل دسته گل و با ایمان رو که رفتن دانشگاه و خراب تر شدن چطور می تونم راضی بشم دختر خودم کسی که اینهمه براش زحمت کشیدم جلو چشمم ایمانشو از دست بده برام خیلی سخته هیچ وقت تو دوران تحصیلت اینقدر نمی ترسیدم اما الان تو این شرایط آخروالزمون واقعا می ترسم .

ممنونم از دوستان که نظر می دن من خیلی به حرفای پدرم فکر می کنم خیلی از حرف های ایشونو قبول دارم اما چیکار کنم که دلم می خواد مثل بقیه آزاد باشم برم تو دانشگاه تحصیل کنم موفق بشم زندگی آیندم خوب باشه :ghamgin::ghamgin:


باعرض سلام مجدد
خدمت شما عرض کنم پاسخ به مشکل شما و ارایه راهکارهای که خدمت شما عرض کردم با توجه به متن ارسالی خود شما بود و به نظر می رسد اگر به متن خودتان نگاهی بیاندازید و از خود بپرسید که اگر این متن را دیگری فرستاده بود شما چه برداشتی داشتید ؟ معمولا افرادی که اطلاعات کامل از جامعه و محیط دانشگاه دارند و دید بازی نسبت به مسایل دارند دختر خودشون رو محدود نمی کنند برفرض اینکه شما دانشگاه نرفتید پدر شما نسبت به کوچه و خیابان و ویروس هایی که در امکان عمومی حتی در امکان مذهبی و یا تفریحی هست چه برنامه ای دارد ؟ اگر در این زمینه هم محدود شوید بعد از ازدواج و مسولیت های احتمالی اجتماعی به دلیل نداشتن آگاهی از جامعه با وارد شدن ناگهانی چه وضعیتی برای شما پیش خواهد آمد ؟ با اینکه به نظر بنده ویروس های دانشگاه شناخته شده هستند و یک دست هستند اما ویروس های جامعه به دلیل عدم آگاهی و دانش و فرهنگ ممکن است خطرناک تر و ریسک پذیرتر باشند؟ پدر شما در مورد این گونه موضوعاتی که در غیر دانشگاه ممکن است برای شما اتفاق بیافتد چه نگرشی دارند. به هر حال جامعه را ما می سازیم پس باید با واکسن که همان افزایش شناخت و آگاهی های مورد نیاز است، خود را نسبت به ویروس های جامعه واکسینه کنیم و سعی کنیم حتی روی دیگران هم تأثیر گذار باشیم و دیگران را هم به طرف اعتقادات منطقی و مذهبی سوق دهیم تا تعداد افراد سالم جامعه بیشتر و بیشتر ما باید دقیقا شبیه میدان مسابقه در مورد این موضوع رفتار کنیم در این میدان دو گروه وجود دارد و هر گروه در حال کشاندن افراد گروه رقیب به میدان خود و افزایش جمعیت و اعضای تیم خود است
موفق باشید.

اميدوار;101060 نوشت:
باعرض سلام مجدد
معمولا افرادی که اطلاعات کامل از جامعه و محیط دانشگاه دارند و دید بازی نسبت به مسایل دارند دختر خودشون رو محدود نمی کنند برفرض اینکه شما دانشگاه نرفتید پدر شما نسبت به کوچه و خیابان و ویروس هایی که در امکان عمومی حتی در امکان مذهبی و یا تفریحی هست چه برنامه ای دارد ؟
با اینکه به نظر بنده ویروس های دانشگاه شناخته شده هستند و یک دست هستند اما ویروس های جامعه به دلیل عدم آگاهی و دانش و فرهنگ ممکن است خطرناک تر و ریسک پذیرتر باشند؟ پدر شما در مورد این گونه موضوعاتی که در غیر دانشگاه ممکن است برای شما اتفاق بیافتد چه نگرشی دارند..

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

با تشکر از کارشناس محترم جناب امیدوار:Gol:

بزرگوار اتفاقا" کسانی که اطلاعات کامل از جامعه و محیط دانشگاه دارند و دید (واقع گرایانه) به مسایل دارند و به سرنوشت عزیزانشون علاقه مند هستند (محتاط تر) میباشند !

به قول بعضی از دوستانمان چرا صورت مسئله را نادیده میگیریم و مسئلهی جدیدتری را عنوان میکنیم .
این واقعیات با همه ی تلخی ها و نشاطهاش در جامعه ی ما وجود دارند

البته محدودیت برای انسان در مواقعی لازم است نه فقط برای دختران بلکه برای عموم . اگر دقت کنید محدودیت افراد در چارچوب اخلاقیات وعرف در دین هم برای اکثریت غریب به اتفاق مردم توصیه شده به طوری که اگر از این محدوده پا فرا تر بگذارند به شیوه های گوناگون مجازات برایشان در نظر گرفته شده .
یکی از راههای واکسینه کردن جامعه از رفتارهای ناهنجار اجتماعی و عرفی رعایت همین محدوده ها است .
اگر فرزندی بیاموزد که از فرمان پدر سرپیچی کند و صلاحدید او را نادیده بگیرد آن هم بر امری که واجب خداوند نباشد گستاخی و بی پروایی در جامعه عادی میشود . همانطور گه اکنون شاهد بروز دوگانگی در این مورد شده ایم .

مسلمان توصیه شده که از تجربه ی دیگران استفاده کند و یک اشتباه را دو بار تکرار نکند .
آیا سرخوردگی جوانان غربی وپیامدهای اخلاقی و خانوادگی واجتماعی آزادی ایشان برای ما نباید عبرت شود ؟

چرا فکر می کنیم که برای تظاهرات مشابه از یک ابتلاء اجتماعی ، باید هر نوع دردی را با یک نسخه ی واحد درمان کنیم ؟

چرا کوتاه ترین راه برای مهمترین مقصد؟ چرا به فکر تحقیق وپژوهش در مورد این آفات و تهیه ی نسخه ی مخصوص این ابتلائات اجتماع وعرف خودمان (چرای منع پدر - نیاز دختر -پیشگیری شیوع آفات اجتماعی و... ) به فکر استفاده از نسخه های دیگران هستیم ؟ آیا به خطرات این استفاده ی غیر مجاز آگاهیم؟

جوان مطابق نوع آفرینشش در مرحله ی غلیان وطغیان احساسات و هوسها است . بر وجود جوان قبل از عقل احساس وهوس حکم فرما است . این لازمه یاین مرحله از زندگی اوست
واین وظیفه ی پدر ومادر است که با درایت وعقل از پیامدهای این حاکمان بی صلاحیت غالب بر جان جوان حمایت کنند .

میدانم که الان مطالب بنده مورد خشم وغضب اکثر شما جوانان قرار میگیرد :aatash:اما کمی عمیق تر بیندیشید .:Mohabbat:

اندکی بعد که جو از این سخنان بنده آرام بگیرد باز هم در خدمتم برای ادامه ....

.................................................................................. حق یارتان :roz:.....................................................................................

اميدوار;101060 نوشت:
به نظر بنده ویروس های دانشگاه شناخته شده هستند و یک دست هستند اما ویروس های جامعه به دلیل عدم آگاهی و دانش و فرهنگ ممکن است خطرناک تر و ریسک پذیرتر باشند؟

:yes:

اميدوار;101060 نوشت:
با اینکه به نظر بنده ویروس های دانشگاه شناخته شده هستند و یک دست هستند اما ویروس های جامعه به دلیل عدم آگاهی و دانش و فرهنگ ممکن است خطرناک تر و ریسک پذیرتر باشند؟ پدر شما در مورد این گونه موضوعاتی که در غیر دانشگاه ممکن است برای شما اتفاق بیافتد موفق باشید.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

البته این ویروسهای موزی همه جا هستند اما بعضی جاها تشکیل یک کولونی را میدهند که بسیار خطرناک تر میشوند .
میدانید چرا؟ چون همدیگر را با طرق مختلف تقویت میکنند .از آموزشهای مخ زنی گرفته تا .....

از طرفی چون مدتها با میزبان به سر میبرند به عنوان عضو قابل اعتماد پذیرفته میشوند . گاهی حتی نیمی از وجود میزبان شده وبه اسرار میزبان هم رخنه میکنند . البته این رفتار انگل گونه است نه ویروس گونه !!!

بنده به عنوان مدرس الهیات به عنوان مشاور قابل اعتماد بسیاری از ایشان ید طولایی از شرح وقایع دارم.

انشاءالله اگر عمری باقی باشد در تاپیکی مستنداتی از این مسایل را عرض میکنم وبه بحث میگذارم

اتفاقا" آسیبهای جامعه با توجه به نظارتهای گوناگون مردمی تا انتظامی سریعتر شناخته شده ومورد باز خواست ودرمان قرار میگیرند . اما محیط نیمه اختصاصی دانشگاه با لعاب روشنفکری ورسیدن به تمدن جهانی بهترین چاره اش همان ازدواج دانشجویی است وکنترلش فقط با کرام الکاتبین است. والبته بسیاری از آسیبهای جامعه را هم اگر دنبال کنید ریشه اش از همین محافل نیمه خصوصی سر در میآورد .
البته فکر کنم آنهایی که مرا نمیشناسند اکنون انگ های بسیاری را بربنده وارد میدانند .

واما اشتباه نکنید این آسیبها گرچه فراگیر شده اما هنوز عمومیت نیافته وهنوز بیش از یک سوم از دانشجویان را افراد متعهد ومعتقد تشکیل میدهند.حدود یک سوم هم در آستانه ی دوراهی هستند ویک سوم هم تکلیف خودشان را روشن کرده اند که ایشان به عنوان آدم بالغ (دانشجو) در انتخاب راه زندگی شان آزادند .والبته لعنت بر منکرش !!!
اما در پستهای آینده از حقایق بهتر وبیشتر صحبت خواهم کرد ومنتظر ترورهای شخصیت و جسمیت و روحانیتی هم هستم .

.اما آنچه میگویم واقعیت شفاف است بدون تعصب .درد است منتظر درمان !!!

............................................................................. حق یارتان :roz:......................................................................................

سامیه سلطانی;100977 نوشت:
خوب شما فرمودین اکثر شاید من جزء کسانی باشم که با هدف درستی وارد دانشگاه بشم اما بعد ایمانم خراب بشه
**


stop
******************************************
سلام علیکم جمیعا

مثل اینکه اینجا سوء تفاهمی پیش آمده.

پدری بنا به دلایلی که خودش اطلاع بیشتری در آن رابطه دارد نمیخواهد فرزندش وارد دانشگاه شود چراکه معتقد است در دانشگاه منحرف میگردد.

ولی متاسفانه آراء دوستان طوری است که انگار دانشگاه لانه فساد است و ستاد مبارزه با مفاسد اجتماعی دانشگاه را چشم پوشی کرده تا بماند برای دلی از عزا در آوردن.

نه برادر من و خواهر عزیز.

دانشگاه جمعی تحصیلکرده دارد که انحرافاتش نسبت به جامعه اطرافتان بسیار کمتر است.

نمیگویم فساد نیست که هر که بگوید جائی فساد نیست دروغ گفته.

فساد هست ولی شما خانم سلطانی از پدرتان بپرسید که جامعه ای که هم اکنون در آن زندگی میکنید فاسد تر است یا دانشگاه.

اگر در شهرستانهای کوچک که همه همدیگر را میشناسند زندگی میکنید پس از فساد موجود مطلع ترید تا اینکه در جامعه بزرگ که خبرها دیر تر به گوش میرسند.

دانشگاهها بدین خاطر که از نقاط مختلف کشور افرادی با سطح درک و فرهنگ متفاوت حضور دارند کمی خطرناک است ولی در جامعه اطراف ما هم این افراد و بدتر از آنهم وجود دارند.

یک راه برای مقابله با فسق موجود در هر جامعه ای برای خود بیابید تا بتوانید از امکانات موجود در جامعه اتان استفاده نمائید.

یاحق




bina88;101171 نوشت:
stop ****************************************** سلام علیکم جمیعا مثل اینکه اینجا سوء تفاهمی پیش آمده. پدری بنا به دلایلی که خودش اطلاع بیشتری در آن رابطه دارد نمیخواهد فرزندش وارد دانشگاه شود چراکه معتقد است در دانشگاه منحرف میگردد. ولی متاسفانه آراء دوستان طوری است که انگار دانشگاه لانه فساد است و ستاد مبارزه با مفاسد اجتماعی دانشگاه را چشم پوشی کرده تا بماند برای دلی از عزا در آوردن.

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگوار و بزرگواران چرا چنین برداشتی؟

خیر کی گفتیم لانه ی فساد ؟ بلکه عرض کردیم کولونی ویروس!!!
فساد در جایی واقع میشود که جهل آن هم از نوع مرکب برآن حاکم است ! اما ویروس به پیکره ای آسیب میرساند که ضعف بر آن حاکم است و دانشگاه با توجه به سلسله مراتبش مثل ارتش قدیمی ها میخواهند به هر ترتیب تازه واردها را به گونه ای در (خدمت) اجتماع نیمه خصوصی شان در آورده و بر محیط حاکم باشند وقوانین را ایشان تدوین و اجرا میکنند .

تازه وارد یا خودش متجدد و هم رنگ جماعت است یا باید تابع ومطیع جماعت شود ویا طرد است .

شما در محیط دانشگاه عملا" گروه بندی و دسته بندی را مشاهده میکنید .

نگویید نه اینطور نیست اگر دانشگاه میروید این مطلب را از نزدیک حس میکنید

تقریبا" محال است که یک دختر محجبه به معنای واقعی با عموم دانشجویان قاطی باشد ومعمولا" اینان گروهی هستند که منزوی و مورد انواع.....

یک خاطره!!!
سال 86 در مقطع کارشناسی یکی از دانشگاههای سراسری پذیرفته شدم .
وقتی بنده را سر کلاس با ظاهر متفاوت (پوشش کامل اسلامی) دیدند محترمانه به بنده می گفتند مامان بزرگ طاقت شیطنتهای ما را داری؟!!!
یا قرار نیست ما در این کلاس مبصر یا نماینده ی دفتر .... داشته باشیم ؟!!!

بزرگوار به عنوان کسی که هم در کنار دانشجویان ؛ به عنوان یکی از آنها وهم به عنوان مدرسشان خدمت کرده ام و حداقل 6 روز هفته را حدود10ساعت در این محیط زندگی وتحقیق می کنم درد ها را عمقی و واقعی می بینم .

موضوع فقط فساد جن- سی نیست متاسفانه انحراف اعتقادی یکی از شایع ترین مسایل دانشگاههای ما شده انواع عرفانهای کاذب - انواع گرایشهای اعتقادی از ماتریالیسم گرقته تا سکولاریسم وتا لائیسم ! باور کنید ایسم گرایی در دانشگاه بیداد..... انواع انحرافات رفتاری از فشن تا خشن و.......

اگر نیست بگویید بنده دچار توهم شده ام !!! یا شاید هم اصولا" ما همه در توهم زندگی میکنیم !!!.

باور کنیم که در دانشگاهها کمتر کار عقیدتی انجام میدهیم ودیگران در این باب از ما جلو زده اند !

......................................................................................... حق یارتان :roz:.........................................................................................

اميدوار;101060 نوشت:
باعرض سلام مجدد خدمت شما عرض کنم پاسخ به مشکل شما و ارایه راهکارهای که خدمت شما عرض کردم با توجه به متن ارسالی خود شما بود و به نظر می رسد اگر به متن خودتان نگاهی بیاندازید و از خود بپرسید که اگر این متن را دیگری فرستاده بود شما چه برداشتی داشتید ؟ معمولا افرادی که اطلاعات کامل از جامعه و محیط دانشگاه دارند و دید بازی نسبت به مسایل دارند دختر خودشون رو محدود نمی کنند برفرض اینکه شما دانشگاه نرفتید پدر شما نسبت به کوچه و خیابان و ویروس هایی که در امکان عمومی حتی در امکان مذهبی و یا تفریحی هست چه برنامه ای دارد ؟ اگر در این زمینه هم محدود شوید بعد از ازدواج و مسولیت های احتمالی اجتماعی به دلیل نداشتن آگاهی از جامعه با وارد شدن ناگهانی چه وضعیتی برای شما پیش خواهد آمد ؟ با اینکه به نظر بنده ویروس های دانشگاه شناخته شده هستند و یک دست هستند اما ویروس های جامعه به دلیل عدم آگاهی و دانش و فرهنگ ممکن است خطرناک تر و ریسک پذیرتر باشند؟ پدر شما در مورد این گونه موضوعاتی که در غیر دانشگاه ممکن است برای شما اتفاق بیافتد چه نگرشی دارند. به هر حال جامعه را ما می سازیم پس باید با واکسن که همان افزایش شناخت و آگاهی های مورد نیاز است، خود را نسبت به ویروس های جامعه واکسینه کنیم و سعی کنیم حتی روی دیگران هم تأثیر گذار باشیم و دیگران را هم به طرف اعتقادات منطقی و مذهبی سوق دهیم تا تعداد افراد سالم جامعه بیشتر و بیشتر ما باید دقیقا شبیه میدان مسابقه در مورد این موضوع رفتار کنیم در این میدان دو گروه وجود دارد و هر گروه در حال کشاندن افراد گروه رقیب به میدان خود و افزایش جمعیت و اعضای تیم خود است موفق باشید.

bina88;101171 نوشت:
فساد هست ولی شما خانم سلطانی از پدرتان بپرسید که جامعه ای که هم اکنون در آن زندگی میکنید فاسد تر است یا دانشگاه.

از استاد امیدوار و جناب بینا متشکرم
سخنان ایشان را با پدرم مطرح کردم ایشان مطالبی فرمودند که خیلی با مطالب سرکار استاد در این پست شباهت داشت که از ایشان هم خیلی خیلی تشکر می کنم:

••ostad••;101154 نوشت:
سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش البته این ویروسهای موزی همه جا هستند اما بعضی جاها تشکیل یک کولونی را میدهند که بسیار خطرناک تر میشوند . میدانید چرا؟ چون همدیگر را با طرق مختلف تقویت میکنند .از آموزشهای مخ زنی گرفته تا ..... از طرفی چون مدتها با میزبان به سر میبرند به عنوان عضو قابل اعتماد پذیرفته میشوند . گاهی حتی نیمی از وجود میزبان شده وبه اسرار میزبان هم رخنه میکنند . البته این رفتار انگل گونه است نه ویروس گونه !!! بنده به عنوان مدرس الهیات به عنوان مشاور قابل اعتماد بسیاری از ایشان چنان ید طولایی از شرح وقایع این انگلها که تا دیروز یک ویروس و آسیب پذیرتر بودند وامروز به یک انگل با چندین پوسنه تبدیل شده اند و ...... را دارم. انشاءالله اگر عمری باقی باشد در تاپیکی مستنداتی از این مسایل را عرض میکنم وبه بحث میگذارم اتفاقا" آسیبهای جامعه با توجه به نظارتهای گوناگون مردمی تا انتظامی سریعتر شناخته شده ومورد باز خواست ودرمان قرار میگیرند . اما محیط نیمه اختصاصی دانشگاه با لعاب روشنفکری ورسیدن به تمدن جهانی بهترین چاره اش همان ازدواج دانشجویی است وکنترلش فقط با کرام الکاتبین است. والبته بسیاری از آسیبهای جامعه را هم اگر دنبال کنید ریشه اش از همین محافل نیمه خصوصی سر در میآورد . البته فکر کنم آنهایی که مرا نمیشناسند اکنون انگ های بسیاری را بربنده وارد میدانند . واما اشتباه نکنید این آسیبها گرچه فراگیر شده اما هنوز عمومیت نیافته وهنوز بیش از یک سوم از دانشجویان را افراد متعهد ومعتقد تشکیل میدهند.حدود یک سوم هم در آستانه ی دوراهی هستند ویک سوم هم تکلیف خودشان را روشن کرده اند که ایشان به عنوان آدم بالغ (دانشجو) در انتخاب راه زندگی شان آزادند .والبته لعنت بر منکرش !!! اما در پستهای آینده از حقایق بهتر وبیشتر صحبت خواهم کرد ومنتظر ترورهای شخصیت و جسمیت و روحانیتی هم هستم .

پدرم گفتن معمولا افرادی که سخنانی مانند استاد امیدوار مطرح می فرمایند با عرض معذرت شاید خیلی با محیط دانشگاه آشنا نباشند پدرم که خود استاد دانشگاه است گفتن که اتفاقا کاملا بر عکس است افرادی که در محیط های دانشگاهی علمی اندوخته اند اگر منحرف باشند چندین و چند برابر افراد بیرونی می توانند انحراف ایجاد کنند و این مسئله کاملا روشن است .

نکته دومی که پدرم مطرح کرده اند طول زمان با هم بودنه که در محیط دانشگاهی چندین برابر بیرون از دانشگاه ، دانشجویان خوب به همراه دانشجویان فاسد کنار هم قرار دارند که حتما تأثیرش با برخورد لحظه ای و چند دقیقه ای بیرون از دانشگاه قابل مقایسه نیست و یک دختر در این میان امنیت بسیار کمتری از یک پسر دارد مگر محیط هایی که مثل دانشگاه باشه.

نکته دیگری که باید در پاسخ استاد امیدوار من اضافه کنم اینه که همانطور که قبلا هم گفتم پدرم ما رو در محیط های بیرونی محدود نمی کنن مشکل فقط سر دانشگاه رفتنه البته در مورد دبیرستان هم تردید داشتند اما نه تا این حد چون محیط مختلط نبود ایشون هم پس از کلی تحقیق یه دبیرستان خیلی خوب انتخاب کرده بودن . البته گفتن که محیط های بیرونی هم اگه شرایطی مثل دانشگاه داشته باشه همون نظر رو دارن .

البته همه صحبتاشونو نگفتم ... :Ghamgin::Ghamgin:

سامیه سلطانی;101315 نوشت:

نکته دومی که پدرم مطرح کرده اند طول زمان با هم بودنه که در محیط دانشگاهی چندین برابر بیرون از دانشگاه ، دانشجویان خوب به همراه دانشجویان فاسد کنار هم قرار دارند که حتما تأثیرش با برخورد لحظه ای و چند دقیقه ای بیرون از دانشگاه قابل مقایسه نیست و یک دختر در این میان امنیت بسیار کمتری از یک پسر دارد مگر محیط هایی که مثل دانشگاه باشه.
:ghamgin::ghamgin:

با سلام، البته من نمی خوام شرایط محیطی بدی که در دانشگاه هست رو توجیه کنم ولی قرار گرفتن دانشجویان فاسد در کنار دانشجویان خوب در دانشگاه برای کسی که بدنبال تحصیل علم باشه(به معنای واقعی کلمه!) فکر نمی کنم تا این حد بتونه تاثیر گذار باشه که طرف رو از مسیر اصلی(که همون تحصیل علم هستش)جدا کنه. به نظر بنده اگر دانشگاه محل تحصیل برای دختران در محل سکونتشون باشه و بخوان که درس بخونن(باز به همون معنای واقعی کلمه!) هیچ(و باز برای تاکید، هیچ) مشکلی ایجاد نمی کنه.
با تشکر

سامیه سلطانی;101315 نوشت:
پدرم که خود استاد دانشگاه است گفتن که اتفاقا کاملا بر عکس است افرادی که در محیط های دانشگاهی علمی اندوخته اند اگر منحرف باشند چندین و چند برابر افراد بیرونی می توانند انحراف ایجاد کنند و این مسئله کاملا روشن است .

سلام بنده فکر می کردم پدر شما در سطح آگاهی کمتری قرار دارند ، ولی ظاهرا مثل اینکه ایشون نسبت به دانشگاه بدبین هستند ، خب از پدرتون بپرسید پس این همه دانشمند و تکنسین و کارشناس و کاردان و برنامه نویس و مدیر و ....... که دانشگاه تحویل جامعه می ده ، چی؟
تو هم با تلاش و کوشش می تونی جزوی از اونا باشی و به خلق خدا خدمت کنی.

«Yassin»;101455 نوشت:
با سلام، البته من نمی خوام شرایط محیطی بدی که در دانشگاه هست رو توجیه کنم ولی قرار گرفتن دانشجویان فاسد در کنار دانشجویان خوب در دانشگاه برای کسی که بدنبال تحصیل علم باشه(به معنای واقعی کلمه!) فکر نمی کنم تا این حد بتونه تاثیر گذار باشه که طرف رو از مسیر اصلی(که همون تحصیل علم هستش)جدا کنه. به نظر بنده اگر دانشگاه محل تحصیل برای دختران در محل سکونتشون باشه و بخوان که درس بخونن(باز به همون معنای واقعی کلمه!) هیچ(و باز برای تاکید، هیچ) مشکلی ایجاد نمی کنه. با تشکر

tobeh;101461 نوشت:
سلام بنده فکر می کردم پدر شما در سطح آگاهی کمتری قرار دارند ، ولی ظاهرا مثل اینکه ایشون نسبت به دانشگاه بدبین هستند ، خب از پدرتون بپرسید پس این همه دانشمند و تکنسین و کارشناس و کاردان و برنامه نویس و مدیر و ....... که دانشگاه تحویل جامعه می ده ، چی؟ تو هم با تلاش و کوشش می تونی جزوی از اونا باشی و به خلق خدا خدمت کنی.

با سلام دوستان عزیز

مشکل پدرم ایمان منه نه درسم :Ghamgin:

سامیه سلطانی;101476 نوشت:
با سلام دوستان عزیز

مشکل پدرم ایمان منه نه درسم :ghamgin:

سلام ، مگه دانشگاه مکان ایمان زدایی هست؟!!!!!
خب بفرسته حوزه !

tobeh;101480 نوشت:
خب بفرسته حوزه !

خوب بره حوزه چیکار شه !؟

با سلام
دوست عزيز و محترم
اول اينکه خواندن مشکل شما و مرور مطالب اين تاپيک بيش از آنکه موضوع مشکل و سوال شما را در ذهن متبادر نمايد ، اين تصور را به وجود ميآورد که دانشگاههاي کشور و کلا نهاد دانشگاه مکان فاسدي است. فرزندان اين جامعه اسلامي اکثرا شيعي تحت مديريت يک دولت اسلامي و ... جواناني چون خود شما که جز سره​هاي جامعه بوده اند چرا بايد يک محيط فاسد و کلوني ويروس ايجاد کنند! اندکي بي انصافي است. هرچند هيچ کس منکر تقدس دانشگاه و هيچ مکان ديگر نميتواند باشد...
به نظرم مشکل اول شما و ما اين است که سعي کنيم اندکي واقع​گرايانه و منصفانه قضاوت کنيم. چرا
پدر نگران شما نيستند که در محيط اينترنت هستيد؟ اين همه فساد از انواع فکري و .... در اينترنت هست تاثير گذاري آن هم بسته به انتخاب شما مطمئن باشيد بيشتر از مجيطي چون دانشگاه است

سامیه سلطانی;101476 نوشت:
مشکل پدرم ایمان منه نه درسم

مشکل ديگر شما اين است که مشکل پدر بزرگوارتان ، ايمان شماست! ايمان شما بدين وجه که بيان نموده​ايد که مطابق هيچ معيار و کتاب و رساله​اي نبايد که مشکل ايشان باشد. اگر هم مشکلي باشد اين متوجه حضرتعالي است . وجه ديگر قابل تصور آن است که پدر بزرگوارتان معتقدند که شما را براي رويارويي با محيطي چون دانشگاه به نحو صحيح تربيت نکرده اند. آيا چنين است؟
در ضمن حقيقتا من که نميتوانم درک کنم مشکل شما و ابوي بزرگوار چگونه ميتواند به شکل آگاهانه از دست رفتن ايمان شما باشد؟! يعني نگران اين هستيد که بدون آنکه متوجه باشيد به مرور زمان و ناآگاهانه بي ايمان شويد؟
به نظر من اگر شما نگران آن بخش از ايمان و اعتقاداتان هستيد که توان مقاومت در برابر محيط فاسدي! چون دانشگاههاي کشور اسلامي! را ندارد ، به نظرم شکرگزار باشيد که متوجه ميشويد آن بخش از ايمانتان چندان پايه و اساسي نداشته است.

manmehdiam;101655 نوشت:
با سلام دوست عزيز و محترم اول اينکه خواندن مشکل شما و مرور مطالب اين تاپيک بيش از آنکه موضوع مشکل و سوال شما را در ذهن متبادر نمايد ، اين تصور را به وجود ميآورد که دانشگاههاي کشور و کلا نهاد دانشگاه مکان فاسدي است.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

فکر نکنم کسی از دوستان همچین منظوری داشته باشن و پدرم هم نمیگن دانشگاه کلا فاسده بلکه میگن دانشگاه در وضعیت امروزیش برای من که یک دختر هستم امکان زیادی برای کم رنگ شدن یا از دست دادن ایمان داره و این یک خطره که من و امثال منو تهدید می کنه .

manmehdiam;101655 نوشت:
فرزندان اين جامعه اسلامي اکثرا شيعي تحت مديريت يک دولت اسلامي و ... جواناني چون خود شما که جز سره​هاي جامعه بوده اند چرا بايد يک محيط فاسد و کلوني ويروس ايجاد کنند! اندکي بي انصافي است.

با عرض معذرت قسمت اول حرف شما به قول پدرم شعاره بازم میگم منظور ما محیط کاملا فاسد نیست که به قول شما بی انصافیه منظور اینه که احتمال خطرش زیاده خصوصا برای یک دختر ...
و فکر کنم منظور از کلونی ویروس که استاد گرامی فرمودند کل دانشگاه نبود بلکه منظورشون اونجور که من فهمیدم تشکیل شدن کلونی های ویروس از نوع دانشجویی بوده ! که قوی تر از ویروس های جداگانه بیرون از دانشگاه عمل می کنه .

manmehdiam;101655 نوشت:
به نظرم مشکل اول شما و ما اين است که سعي کنيم اندکي واقع​گرايانه و منصفانه قضاوت کنيم. چرا پدر نگران شما نيستند که در محيط اينترنت هستيد؟ اين همه فساد از انواع فکري و .... در اينترنت هست تاثير گذاري آن هم بسته به انتخاب شما مطمئن باشيد بيشتر از مجيطي چون دانشگاه است

شما عجولانه قضاوت نکنید اتفاقا پدرم نگران محیط اینترنت هم هستند و به شرطی بهم اجازه می دن که از رایانه ام برا اینترنت استفاده کنم که از سایت های بد استفاده نکنم رایانه رو هم جلو چشم همه گذاشتند و ...
خوب من خیلی خوشم نیومد احساس کردم بهم اعتماد ندارن اما بازم با خودم فکر کردم همه اینا بخاطر اینه که خیلی دوست دارن من پاک و با ایمان باشم و نمی خوان یه موقعی متوجه ضعیف شدن ایمانم بشن که دیگه دیر شده ( اونطور که خودشون گفتن)

manmehdiam;101655 نوشت:
مشکل ديگر شما اين است که مشکل پدر بزرگوارتان ، ايمان شماست! ايمان شما بدين وجه که بيان نموده​ايد که مطابق هيچ معيار و کتاب و رساله​اي نبايد که مشکل ايشان باشد. اگر هم مشکلي باشد اين متوجه حضرتعالي است .

یعنی می فرمایید اسلام میگه پدرم نباید نگران ایمان من باشن و فقط خودم باید باشم
میشه بگید دلیلتون چیه
از کارشناسای سایت کمک می خوام آیا واقعا وظیفه پدر نیست که مراقب ایمان بچش باشه !

manmehdiam;101655 نوشت:
وجه ديگر قابل تصور آن است که پدر بزرگوارتان معتقدند که شما را براي رويارويي با محيطي چون دانشگاه به نحو صحيح تربيت نکرده اند. آيا چنين است؟

اینطور نیست ایشون اعتقاد دارن که منو به نحو صحیحی تربیت کردن اما می ترسن محیط دانشگاه بر تربیتشون برتری داشته باشه همونطور که همیشه می گن بدی ها تو این دنیا قوی تر از خوبی هاست آدم تا می تونه باید خودشو حفظ کنه اگه کاراش آگاهانه نباشه زود فریب می خوره هیچوقت نباید آدم ایمانش رو قوی بدونه چون ممکنه اونجور که فکر می کنه قوی نباشه و زود از دسش بده

manmehdiam;101655 نوشت:
در ضمن حقيقتا من که نميتوانم درک کنم مشکل شما و ابوي بزرگوار چگونه ميتواند به شکل آگاهانه از دست رفتن ايمان شما باشد؟! يعني نگران اين هستيد که بدون آنکه متوجه باشيد به مرور زمان و ناآگاهانه بي ايمان شويد؟ به نظر من اگر شما نگران آن بخش از ايمان و اعتقاداتان هستيد که توان مقاومت در برابر محيط فاسدي! چون دانشگاههاي کشور اسلامي! را ندارد ، به نظرم شکرگزار باشيد که متوجه ميشويد آن بخش از ايمانتان چندان پايه و اساسي نداشته است.

معلومه که مشکل ایمان منه چطور شما می فرمایید ایمان نمی تونه ضعیف بشه من نمی فهمم خوب ایمان هم مثل خیلی چیزای دیگه قوی و ضعیف می شه دیگه یعنی شما میگید اگه ایمان قوی بشه دیگه امکان نداره ضعیف بشه !!!:Gig::Gig:

حالا که ایمانم ضعیفه و الان متوجه شدم و مثل خیلی ها ایمانم قوی نیست باید برم دانشگاه یا نه ؟
ولی به نظرم این فقط من نیستم که اینجوری هستم و خیلی ها ایمانشون نباید قوی تر از من باشه. (حداقل دخترها رو می گم که تو جاهای مختلف مثل جلسات و مدارس و ... دیدمشون نه پسرا که نمی تونم راجع به اونا نظر بدم).
اگه اینجوریه که بازم حرف پدرم ثابت می شه که خیلی ها خصوصا دخترها باید بخاطر حفظ ایمانشون نرن دانشگاه و از راههای دیگه ای پیشرفت کنن !:Gig:

سامیه سلطانی;100288 نوشت:
خیلی ممنون از استاد عزیز برای راهنمایی های خوبتون :gol:
از بقیه دوستان هم متشکرم که هر کدام نکته ای را به من یاد دادند خیلی استفاده می کنم از نظرات دوستان

من دختر متدینی هستم
اما پدرم اصرار دارند که محیط دانشگاه هر چقدر هم محکم باشی تو رو خراب می کنه مثال هایی هم می زنند که من نمی تونم جواب بدم از فامیل ها و دوستان مثال می زنند که مثل من معتقد بودند اما وقتی رفتند دانشگاه رفته رفته ...

دختر خاله ام که خیلی بهش اعتقاد داشتم پدرم می گفت تا به حال ندیدم حجابش ناقص باشه اما از وقتی رفته دانشگاه یکم موهاش پیدا شده !!

با این وضعیت اگه من لج کنم و پدرم هم راضی بشن من با ایمانم چه کنم؟ واقعا می ترسم خیلی ها رو می بینم که خراب شدن اونوقت اگه به خودم و ایمانم اعتماد کنم به نظرتون کار درستی می کنم یا ریسکه ؟:ghamgin:

سلام به سامیه گرامی

به نظرم میاد پدر منطقی و دلسوز و مهربونی دارید که اینطور تونسته با شما به خوبی ارتباط بر قرار کنه و منطق رو بهتون منتقل کنه و شما از عمق دل قبولش دارید.(قدرشو بدونید و به هیچ قیمتی حرفشو زمین نزنید.)
در این پست شما ، کاملا مشخصه که بین حکم عقل که به شما میگه دانشگاه برای شما پر مخاطره است و احتمال سقوط داره و خلاف خواست پدره و در طرف دیگر احساس(که به خواستگار چی بگم و یا ....)مردد شدید.
در یک کلام یک راه حل اخلاقی ، الهی ، عرفانی به شما پیشنهاد دارم:

شما با خدا معامله کنید -----»»»» یعنی از احساس و خواسته دل بگذرید و در مقابل اطاعت پدر و دوری از احتمال خطربه حکم عقل رو بگیرید.

شاید سوال کنید پس احساس یا جامعه یا .... چی میشه ؟!

در جواب میگم : میشد مثل شهدا که با خدا معامله کردند.

سلام علیکم
با وجود نظرات اساتید گرامی عرفان،امیدوار،بینای عزیز و دیگر اساتید سایت و دیگر کاربران که به نظر بنده حقیر خود اساتید بزگی هستند نظر دادن کمی مشکل شده.
اما با توجه به طرح سوالی که شاید خیلی از پدر ومادرهای جوانان ما با آن دست و پنجه نرم می کنند و در این موقعیت حساس آینده عزیزشان را در نوع عملکرد در این موضوع خاص میبینند، حساس شدن منطقی است.
دلایل خواهر گرامی سامیه که همینجا ورودشان را به این سایت تبریک می گویم که از صحبتهای پدر بزرگوارشان
و برداشتهای منطقی خودشان سرچشمه گرفته نشانگر این موضوع است که این بحث کمی از حالت فردیت در سوال خارج شده و به کلیت رسیده
این موضوع که بعضی از جوانان ما چه پسر و چه دختر در محیط دانشگاه دچار دگرگونی شخصیتی می شوند و کمی از اصول اصلی اعتقادی و مبانی فکریشان را تحت شعاع محیط اطراف و دیگر دوستان و هم دانشگاهی های خود میبینند و در صورت نداشتن یک سیر فکری و مسیر مشخص اعتقادی و پایبند نبودن به علم و عمل به مشکلات زیادی میخورند چیزی است که به وفور شاهد آن بوده ایم.
از خواهر گرامی سامیه برای کلی کردن سوالشان معذرت می خواهم.
اما می بایست در مورد دانشگاه یک اطلاعات اندکی داشت
نه از خود دانشگاه بلکه از اصل کلمه ای به نام دانشگاه و نوع شکل گیری آن
به هیچ عنوان به دوستان عزیز که دانشجو هستند یا روزی دانشجو بودن توهین نمیکنم اما باید این موضوع را قبول داشت دانشگاه محیطی است که به دنبال تغییر است و حال با توجه به نوع آموزش کشور و یک دفعه مختلط شدن و....مشکلات بسیاری برای دوستان به ویژه خواهران گرامی به وجود می آورد
اینکه خواهر گرامی سامیه فرمودید به تدریج تاثیر گذاری انجام می شود کاملا درست است و نمی شود چشمها را روی این واقعیت بست.
ولی ......
یا علی...

اینو برای کسانی میگم که میخوان فرزند تربیت کنن.

نامه امام علی (ع) به امام حسن (ع):

پس در آغاز تربیت تصمیم گرفتم تا کتاب خدای توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات به تو بیاموزم و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام به تو تعلیم دهم و به چیز دیگری نپردازم.
اما از آن ترسیدم که مبادا رای و هوایی که مردم را دچار اختلاف کرد و کار را بر آنان شبهه ناک ساخت، به تو نیز هجوم آورد، گرچه آگاه کردن تو را نسبت به این امور خوش نداشتم [="red"]اما آگاه شدن و استوار ماندنت را ترجیح دادم.[/]

[=&quot]عرض سلام و ادب[/]

[=&quot]دوست عزيز و خواهر گرامي خانم ساميه[/]

[=&quot]اين تاپيک من را ياد خاطرات کنکور انداخت. [/]...[=&quot]حتما ً اين روزها سخت مشغول درس خواندن براي قبولي در کنکور هستيد، پس خسته نباشيد و خدا قوت. تا جاييکه من فهميدم ، ظاهراً مساله شما تحصيل در يکي از دانشگاههاي روزانه دولتي و احتمالا تهران هست و معمولا از داوطلبهاي ميليوني ، انگشت شماري ازيشان موفق به قبولي در اين دانشگاهها ميشوند[/] . [=&quot]خواستم بگويم که تلاش فوق[/][=&quot][/][=&quot]العاده زيادي ميطلبد و معمولا شاگرد ممتازها[/][=&quot]ي کلاس و بچه درس[/][=&quot][/][=&quot]خونها ، نه همگي ، فقط اونايي که شبانه روزي تلاش کرد[/][=&quot]ه باشند ،[/][=&quot][/][=&quot] اين دانشگاهها قبول ميشوند[/]...[=&quot] حداقل خوشحال باشيد چون چيزي که مشکل و مساله شما هست ، آرزوي بزرگ بقيه است![/]
[=&quot]راستش را بخواهيد من فکر ميکنم شما جواب سوالي که اينجا داشتيد را گرفته باشيد. منظورم اين هست که چند پست بيشتر که خواندم به نظرم رسيد جواب خودتان را ميدانيد!
[/]
[=&quot]
[/]
[=&quot]اگر اشتباه فهميدم بفرماييد[/]،[=&quot]شما ظاهرا بين دو انتخاب دو دل بوديد[/]:

1- [=&quot]نرفتن به دانشگاه و پرهيز از امکان بي ايماني و مطابق نظر پدر[/]
2-
[=&quot]رفتن به دانشگاه که امکان بي ايماني و مخالف نظر پدر[/]

[=&quot]اينجا حدود 120 تا پست و نظر نوشته شده ، که هر کدوم به يکي از دو حالت فوق راي دادند و به طور عمومي يکي از دو انتخاب رفتن يا نرفتن به دانشگاه را پيشنهاد دادند[/]:

1- [=&quot]بعضي [/][=&quot][/][=&quot]ها گفتند که دانشگاه نرويد و دلايلشان همچون ابوي محترم امکان بي ايماني و فساد و[/] ....
2-
[=&quot]بعضي ها هم پيشنهاد دادند که دانشگاه برويد چون احتمال بي ايماني در دانشگاه کم هست حتي امکان دارد مومن تر هم بشويد[/]

[=&quot]ولي نکته مهمي که در پستها من ديدم ، جوابهاي خود شما به افراد هست! بدون استثنا جوابهاي شما به گروه 1 و به کساني که نرفتن به دانشگاه را پيشنهاد کردند ، عبارت است از تشکر ! و خيلي ممنون و نقل عباراتي در موافقت با ايشان[/]
[=&quot]برعکس براي همه پيشنهادهايي که رفتن به دانشگاه را پيشنهاد کردند، در جوابشان چيزي که نوشتيد عبارت است از :ابراز مخالفت ، يا نوشتن دلايلي از زبان پدر بزرگوار يا بقيه مخالفين يا نظر خودتان از مضرات امکان بي ايماني در دانشگاه و[/]...
[=&quot]اينطور نيست؟[/]
[=&quot]خوب خواهر من! به جاي 120 نظر 12000 نظر هم نوشته شود، نتيجه مشخص است! شما به هر دليل درست يا غلط بر اين باور هستيد که نبايد به دانشگاه برويد[/]!
[=&quot]پس انتخاب شما مشخص هست و بيشتر به دنبال موجه[/][=&quot][/][=&quot]تر کردن آن هستيد نه انتخاب يکي از دو راه[/][=&quot].[/]
[=&quot]من نيز خدمت خواهر عزيزم عرض ميکنم که :[/]
[=&quot]مطمئن باشيد به هرچه باور داشته باشيد قطعا و يقينا همان واقع خواهد شد[/][=&quot]. [/]

عرفان;101679 نوشت:
به نظرم میاد پدر منطقی و دلسوز و مهربونی دارید که اینطور تونسته با شما به خوبی ارتباط بر قرار کنه و منطق رو بهتون منتقل کنه و شما از عمق دل قبولش دارید.(قدرشو بدونید و به هیچ قیمتی حرفشو زمین نزنید.)

بله استاد گرامی من قبولش دارم آخه جوابی برا حرفاشون نداشتم و الان هم که اینجا مطرح کردم و دوستان عزیزم پاسخ هایی دادن همه اینا رو پدرم قبلا بهم پاسخشو گفتن فقط نمی دونم چرا تردید ولم نمی کنه شب و روز ندارم :Ghamgin::Ghamgin:

عرفان;101679 نوشت:
شما با خدا معامله کنید -----»»»» یعنی از احساس و خواسته دل بگذرید و در مقابل اطاعت پدر و دوری از احتمال خطربه حکم عقل رو بگیرید. شاید سوال کنید پس احساس یا جامعه یا .... چی میشه ؟! در جواب میگم : میشد مثل شهدا که با خدا معامله کردند.

به حرف راحته استاد کار خیلی خیلی سختیه آدم آینده ای رو که تمام امیدشه بخاطر ... واقعا سخته خدا میدونه چقدر سخته :geristan::geristan::geristan::cry::cry::cry:

manmehdiam;101761 نوشت:
خوب خواهر من! به جاي 120 نظر 12000 نظر هم نوشته شود، نتيجه مشخص است! شما به هر دليل درست يا غلط بر اين باور هستيد که نبايد به دانشگاه برويد! پس انتخاب شما مشخص هست و بيشتر به دنبال موجه​تر کردن آن هستيد نه انتخاب يکي از دو راه. من نيز خدمت خواهر عزيزم عرض ميکنم که : مطمئن باشيد به هرچه باور داشته باشيد قطعا و يقينا همان واقع خواهد شد.

خیلی ممنونم از شما برادر گرامی اما مشکل من همینه که اگه به حرف های پدرم واقعا باور داشتم که شک نداشتم همانطور که گفتم تموم حرفاشونو قبول دارم چون تا به حال به هر اشکالی که کردم پاسخ دادن که بعضیا رو در جواب دوستان گفتم و حرفاشون هم منطقیه ، می خوام باور کنم اما نمی تونم شما میگید چیکار کنم ؟
به نظر شما چون من زنم نمی تونم قبول کنم چون احساساتی ام نمی تونم حرف منطقی پدرمو قبول کنم :Ghamgin::Ghamgin:
نمی دونم شب و روزم شده گریه ....

:geristan::geristan::geristan:

نقل قول:
شما بگید چی بگم که ایشون اجازه بدن برم دانشگاه و ایشون رو مطمئن کنم که من از اونایی هستم که اصلا تو دانشگاه تغییر نخواهم کرد بلکه ایمانم هم بیشتر میشه ادب از که آموختی از بی ادبان !
با سلام
خیلی اجمالی برخی پست ها رو مطالعه کردم
فقط خواستم چند تا نکته رو عرض کنم
اول راه کسب اطمینان نسبی از خود و اول از همه کنار اومدن با خودتون اینه که نگاهی به گذشته بندازین شما طی سالهای تحصیل جز کدوم دسته بودین مسلما عملکرد ادمی در موقعیت های مشابه بهترین وسیله شناخت خودش هست
دوم: ظرفیت ها و اهداف رو بسنجین یعنی کسی که تصمیم میگیره شمایین توانایی و اهداف شما دقیقا چیه
سوم: ایمان و معرفت چطوری کسب میشه و ایا واقعا هر محیط علمی افت ایمان هست برای هر شخصی؟
در اخر هم فکر میکنم پدر شما با توجه به شناخت جزئی از شما و شناخت به اسیب های جامعه از روی خیرخواهی این توصیه رو بشما میکنن یعنی هم شما دخیل هستین هم جامعه
پس بررسی عملکرد شما در گذشته در موقعیت های مشابه و محک خوردن توان شما در مواجهه با افکار مختلف یه فاکتور مهم هست برای کسب اطمینان و دوم جامعه! محل دانشگاه(محل اقامت خانواده و شهر خود باشه بهتره) و نوع دانشگاه دولتی یا ازاد درجه اعتبار علمی دانشگاه نوع رشته اینها همه تاثیر بسیار داره
مثلا برخی دانش های دینی و قرار گرفتن در محیط های علمی مناظره و استفاده از تبادل افکار انسان های سالم و حتی اگاهی از مشکلات رایج بر ایمان میتونه اضافه کنه
علم پله اول کسب ایمان هست و ایما جز از طریق الهی و خواست خدا حاصل نمیشه
بنده خودم سالها در دانشگاه بودم به جرائت میتونم بگم ایمان و اگاهی من در دانشگاه افزوده شد وگرنه یه دختر بی تجربه و محبوس در منزل میشدم که دایره افکارم از یه سری مسائل روتین فراتر نمیرفت
باز هم تاکیدم به این هست که بر اساس شناخت از خود تصمیم بگیرین و دیگران ملاک نیستن

با سلام


سامیه سلطانی;101782 نوشت:
به نظر شما چون من زنم نمی تونم قبول کنم چون احساساتی ام نمی تونم حرف منطقی پدرمو قبول کنم

ممنون که نظر من را خواستيد ولي خواهر عزيز و دوست دردمند من ،​ دليلش هرچه که باشد اهميتي ندارد، دارد؟ خودت دوباره بخون چي نوشتي:
نميتونم حرف منطقي پدرمو قبول کنم.
به هر حال چه بتوانيد چه نتوانيد بايد بپذيريد، چه پدر بزرگوار حرفشان منطقي باشد چه نباشد ، بايد قبول کنيد که منطقي است! اينها ... فرع موضوع است. اصل داستان اين است که :
به هر حال شما حرف ايشان را بايد قبول کنيد
چون باور داريد که اجازه فکر کردن نداريد.

چه عرض کنم ...شايد گفتن اين سخنان به شما خواهر عزيز نه مناسب باشد و نه درست است که عرض کنم .

ولي صحبت من با برخي از دوستان و کارشناسان عزيز نيز هست. مخصوصا آنها که با آب و تاب از فساد همه جانبه دانشگاه تعريف مينمايند. چند پست قبل ، دوستي در نوشته​هايش براي نشان دادن يک راهکار غلط و غيرعملي به مضمون غرنطينه کردن مومنين و نيکان و جمع کردن و زنداني کردن دزدها و ... اشاره کرده بود. خوب چرا مثال عيني اش را نميگوييم تا خيالمان راحت شود. جامعه آرماني ! مدينه فاضله! مقدس مقدس ! پاک پاک ! حکومت شديدا اسلامي طالبان ! مگر غير اين بود؟ آنها اقلا شرافت اين را داشتند که در منويات فکري و باورهاي متحجرانه شان تعارف نکنند و اقلا مجبور نشوند وقيحانه حتي دانشگاه را خانه فساد و فسق و فجور بخوانند.
اگر دانشگاه فاسد است ، اگر محل توليد علم وانديشه اين مملکت که گلهاي سر سبد جوانان اين کشور است تعفن فسق و فجورش اين ميزان بالا است . و امکان تنفس ، حتي يک انسان سالم در آن نميرود ، پر واضح است که لابد بخش​هاي مياني و معمولي اين جامعه در فساد کامل و در لاقيدي و لاابالي گري غرق شده اند.
گيرم بپذيريم، مقصر کيست؟ هر آينه در شناسايي متهم رديف اول ، در اين سناريوي سياه​انگاري ، انگشت اتهام به سوي عالمان ديني و حوزه​هاي علميه ديني نشانه ميرود. و يادتان باشد آنکه محاکمه و مجازات خواهد شد و تاوان سنگين بايد بپردازد مقصر است و نه مقتول!

دوست عزيزم ، خواهر گرامي
به نظرم اشکال اينجاست که شما چون باور داريد که هر چيز که به شما گفته ميشود و هر تصميم که برايتان گرفته ميشود ، تصميم درست است. چون باور داريد که ايمان واقعي و حقيقي فقط و فقط همان است که به شما گفته شده است .... چون به شما باورانده اند که حق فکر کردن نداريد و شما باور کرده ايد، چون جرات فکر کردن نداريد. چون جرات استنتاج و تفکيک خوب و بد ، زشتي و نيکي و ... به کلي از شما گرفته شده است.
وقتي به نتايج گزاره​هايي که به شکل فوق آنها را باور کرده ايد، مراجعه ميکنيد ، و آن را با خرد خودتان ميسنجيد ميبينيد که غيرمنطقي است! نتايج حاصله را به وضوح غير منطقي ميدانيد حال آنکه انتظار داريد منطقي باشند. و در چنين دوزخي گرفتار ميشويد .
هيچ کس نميتواند منکر اهميت حمايتهاي همه جانبه ، مواظب و کمک و ياري فکري و تربيتي پدر، مادر، اطرافيان و ....باشد. ولي اين که ديگر نامش حمايت نيست، نگراني والدين و مسوليت پدرانه بسيار متفاوت است . کمک به درست فکر کردن فرزندان يک چيز است به جاي فرزندان فکر کردن و تصميم گرفتن چيزي ديگر ،اسمش را هرچه که بگذاريم ،​غلط است. اصلا بزرگترين ستم است. بزرگترين گناه است....مضموم است
فرقي نميکند گاه اين ستم به ترساندن باشد و يا با ظاهر دوست داشتن،​ ابراز محبت، خيرخواهي پدرانه يا ....باشد ...
من پدري که توصيف نموده​ايد با کمال احترام اصلا پدري که پدرانه عمل ميکند نميدانم

سلام زیتون عزیز جواب سوالتو با تمام وجودم میدم اگه این سوالو سال اول می پرسیدی میگفتم معلوووومه روزانه بودن آرزومههههه اما واقعآ الان نظرم کلآ عوض شده با تمام وجود خدارو شاکرم و به این وضعیت تحصیلم کاملآ راضیمو خیییلییی خیییلییی خدارو شکر و قطعآ دوباره نیمه حضوری بودنو انتخاب میکردم

سلام خانمی

اگرصحبت من هم بتونه مشکلی ازتون حل کنه منم معتقدم شرایط محیط آدم هرچقدرهم سخت باشه بذارید راه خودش روبره شماهم استقامت خودتونو داشته باشید
منظورم اینه که اگه میگیدپدرگرامیتون با فضای دانشگاه مشکل دارن شماراه حل پیداکنید
شما عاملی رو پیداکنید که بتونه شرایط رو تعدیل کنه

عزیزم حالا شماالان سنی ندارید
بعدها هرچی بزرگ و بزرگ تربشید اینو بیشترمی چشید که تو دنیا خیلی از شرایطی وجودداره که به زندگی شماداره سایه میندازه بدونه اینکه دلخواه شماباشه و روجوروزمرگیتون تاثیر میذاره و حتی تحمیل میشه
بانظاره کردن و منفعل بودن و منتظرروزی نشستن که روزی رو ببینید که حسرت تلاش های نکرده و تدبیرهای به خرج نداده تون ،روحیتونو متزلزل میکنید
شما باید یا راه کناراومدن باشرایطویادبگیرید یا روش تاثیربذارید
وگرنه روزگارخودش مسیرزندگیتونو تعیین میکنه بدون اینکه اجازه ای رو ازشمادریافت کنه
لب مطلب اینکه اگه احساس میکنی نیازشدید ی رو دردرونت بابت پیشرفت دارید
وآینده ای که برای خودتون ترسیم میکنید ،دراون تحصیلات نقش مهم و به سزایی داره
حتماراهشو پیداکنبدکه هم رضایت وحرمت پدرتونوداشته باشید هم به تحصیلاتتون بپردازید
و هیچ کدوم رو فدانکنید
1)اینو میگم چون اگه رضایت پدرومادرودعاشون پشت سرتون نباشه
اون زندگی و موفقیت خیلی برکت نداره و با رضایت ایشون یه لطف دیگه ای داره
مشاجره نکنید ولی ازالان یادبگیرید مسائل و تفکرات و برداشتاتون رو به صورت سنجیده و با ملاحظه بیان کنید
دنبال این نباشید که نتیجه ی صحبت هاتونو فوری و فوتی تو عکس العمل دیگران ببیند.حداقل این کار،اینه که شما برای خودتون تلاش مثبتی رو کردید
مطمئن باشید بالاخره حداقل تو بلندمدت تاثیرخودشوداره
اعتمادشونوبه خودتون زیادکنید
یابذارید ببینندکه چه استقامتی تو درس خوندن دارید
براشون مثال بیارید ازآدمایی که تازه مذهبی ترم شدن تو همین دانشگاه ها.
من خودم جزاون دست آدمایی بودم که وقتی رفتم دانشگاه تازه درددین گرفتم و خیلی مذهبی ترشدم
درحالی که توشهردیگه ای ودورازخانواده بودم
وبا یه جوروحی خراب

2)دوم اینکه اگه واقعاقضیه ی مهمیه براتون کاری نکنید که همش یه نوع سرخوردگی ازدرجازدن خودتون و ازرویه ی درپیش گرفته دیگران براتون بمونه
اگرم دانشگاه هم نرفتید سطح مهارتاتونو افزایش بدید
حالا هرچی
هرچی مهارتای کامپیوتری /هنری/قرآنی
هرچی که برای خودتون اثراتی رودنبال داشته باشه که بعدا که به گذشتتون نگاه میکنیدازگذران عمرتون رضایت داشته باشیدواحساس پیشرفت داشته باشید
ولی طوری نشه که دانشگاه نریدوبشینیدتوخونه و بخواین به این فکروخیالا روبندازیدکه اگه اینجوری میشداونطوری بودم واینا...
حالاشمااین مهارتارم کسب کردین پس فرداخواستین مزدوج شید با کسی باشید که درس و کارشمابراشون موردپذیرش باشه

همیشه هرشرایطی که برات پیش میادبهترین فرصت هارو ازدل همون سختی ها بکش بیرون نه اینکه با غصه خوردن بار رودوش خودت زیادکنی پیچیده و پیچیده ترکنیش،حلش کن،اما و اگروای کاش هیچ دردیو دوانمیکنه.

درآخراینکه شماخوب درستونوبخون وخوب رتبه بیارید(الان وقت فک کردن به این چیزانیست الان تمرکزتونوجمع و جورکنید)
حالااون موقع شاید پدرتون تصمیم دیگه ای هم گرفتند
بعداون موقع رفتن به پیام نور و مجازی و نیمه حضوری و امام صادق و الزهراوحوزه هم حالایه پیشنهادخوب دیگه ایه.

باتمام وجودتون هدفتونوپیشرفت جامعه ی اسلامی و قوی ترساختنش و یاری حضرت مهدی با تخصصاتون درراه اهدافش قراربدین.
خداخودش یه جوری دستتونو میگیره که خودتونم متوجه نمیشید
شایدهم اون لحظه فک کنیداون چیزی که بخواین نیست
ولی بعدا متوجه میشید این بهترین لطف ای بوده که میشده که درحقتون صورت بگیره

درپناه حق:Gol:

خیلی ممنونم از بی دل عزیز که توصیه های خوبی کردن که برام جالب و ناشنیده بودش:Gol:

بی دل;101794 نوشت:
بنده خودم سالها در دانشگاه بودم به جرائت میتونم بگم ایمان و اگاهی من در دانشگاه افزوده شد وگرنه یه دختر بی تجربه و محبوس در منزل میشدم که دایره افکارم از یه سری مسائل روتین فراتر نمیرفت

خب من شاید اصلا مثل شما نباشم دو رو برمو که نگاه می کنم دوستام و فامیلام و آشناها مثل شما کمن خیلی ها وقتی می رن دانشگاه تغییر می کنن پس بهم حق بدین که بترسم و بخوام که حرفای پدرمو قبول کنم .

manmehdiam;101825 نوشت:
به هر حال شما حرف ايشان را بايد قبول کنيد چون باور داريد که اجازه فکر کردن نداريد.

manmehdiam;101825 نوشت:
به نظرم اشکال اينجاست که شما چون باور داريد که هر چيز که به شما گفته ميشود و هر تصميم که برايتان گرفته ميشود ، تصميم درست است. چون باور داريد که ايمان واقعي و حقيقي فقط و فقط همان است که به شما گفته شده است .... چون به شما باورانده اند که حق فکر کردن نداريد و شما باور کرده ايد، چون جرات فکر کردن نداريد. چون جرات استنتاج و تفکيک خوب و بد ، زشتي و نيکي و ... به کلي از شما گرفته شده است.

:Narahat az::Narahat az::Narahat az:
بقیه هم همینجور فکر می کنن ! من که گفتم پدرم آدم منطقیه اصلا اهل محدود کردن نیستن بهمون خیلی توجه می کنن خیلی منو دوست دارن هفته ای چند ساعت باهم صحبت می کنیم خیلی وقتا هم میگن حرف تو درسته دخترم و من اشتباه فکر می کردم اونوقت شما می گید پدرم جوری منو بار آورده که مستقل فکر نمی کنم. عجیبه ها !
اگه اینجور باشه پس چرا من شک می کنم پس چرا اینجا موضوع رو مطرح کردم خب باید می رفتم هر چی پدرم گفتن عمل می کردم

سامیه سلطانی;101781 نوشت:
بله استاد گرامی من قبولش دارم آخه جوابی برا حرفاشون نداشتم و الان هم که اینجا مطرح کردم و دوستان عزیزم پاسخ هایی دادن همه اینا رو پدرم قبلا بهم پاسخشو گفتن فقط نمی دونم چرا تردید ولم نمی کنه شب و روز ندارم :ghamgin::ghamgin:

به حرف راحته استاد کار خیلی خیلی سختیه آدم آینده ای رو که تمام امیدشه بخاطر ... واقعا سخته خدا میدونه چقدر سخته :geristan::geristan::geristan::cry::cry::cry:

سامیه عزیز
گلو گاه امتحان خدا همین جاست.
اینجاست که میتونی خودتو به خدا نشون بدی.
شاید خدا جایگاه خوبی برای شما در نظر داره اما امتیازت نمیرسه و لازمه یک امتحان بزگ رو با موفقیت رد کنی تا به سکور پرشی برسی و از اونجا ....
از این امتحان ها در زندگی هر کس کم بوجود میاد که میتونه مسیر زندگی رو مشخص کنه.
این حرف درست نیست که آینده ام به تحصیله،من خیلی ها رو به چشم خودم دیدم و دارم میبینم که آینده ی خودشون رو با همین مدرک و ظاهرا تحصیل خراب کردند و پیشمونند.

آینده در دستان خداست و در گرو اطاعت پدر

manmehdiam;101825 نوشت:
ولي صحبت من با برخي از دوستان و کارشناسان عزيز نيز هست. مخصوصا آنها که با آب و تاب از فساد همه جانبه دانشگاه تعريف مينمايند. چند پست قبل ، دوستي در نوشته​هايش براي نشان دادن يک راهکار غلط و غيرعملي به مضمون غرنطينه کردن مومنين و نيکان و جمع کردن و زنداني کردن دزدها و ... اشاره کرده بود. خوب چرا مثال عيني اش را نميگوييم تا خيالمان راحت شود. جامعه آرماني ! مدينه فاضله! مقدس مقدس ! پاک پاک ! حکومت شديدا اسلامي طالبان ! مگر غير اين بود؟ آنها اقلا شرافت اين را داشتند که در منويات فکري و باورهاي متحجرانه شان تعارف نکنند و اقلا مجبور نشوند وقيحانه حتي دانشگاه را خانه فساد و فسق و فجور بخوانند. اگر دانشگاه فاسد است ، اگر محل توليد علم وانديشه اين مملکت که گلهاي سر سبد جوانان اين کشور است تعفن فسق و فجورش اين ميزان بالا است . و امکان تنفس ، حتي يک انسان سالم در آن نميرود ، پر واضح است که لابد بخش​هاي مياني و معمولي اين جامعه در فساد کامل و در لاقيدي و لاابالي گري غرق شده اند.

اینو که قبلا هم گفتم نه من و نه هیچ کدوم از دوستانی که نظر دادن منظورشون این نبود که دانشگاه فاسده اگه اینجور بود که من یه لحظه هم تو نرفتن تردید نمی کردم . حالا نمی دونم چرا شما اینقدر اصرار می کنین رو حرفتون

پدرم فقط می گن من که بیشتر از 15 ساله که دارم تو دانشگاه تدریس می کنم از خیلی ها بیشتر می شناسمش می دونم برا همه خصوصا دخترا و ایمان و عفتشون جای خطرناکیه دانشجوهای زیادی داره که به جای درس فقط به فکر سوء استفاده از دخترا هستن و دنبال اینن که ...

خب وقتی یه محیطی اینجوریه نباید ایشون نگران دخترش باشه اونوقت این پدر بدیه و اصلا پدری نمی کنه پس پدر خوب کیه شما بگین من که گیج شدم اصلا نمی فهمم :Gig:

کم پیش میاد پدرم کاری رو با اجبار ازما بخوان خیلی وقتا فقط توصیه می کنن و بعضی جاها هم اصرار این مورد هم فقط اصرار دارن همین نه اینکه من نتونم تصمیم بگیرم و دست خودم نباشه واقعا حرفای عجیبیه که می زنین :Moteajeb!::Ghamgin::Ghamgin:

amiable;101904 نوشت:
سلام خانمی اگرصحبت من هم بتونه مشکلی ازتون حل کنه منم معتقدم شرایط محیط آدم هرچقدرهم سخت باشه بذارید راه خودش روبره شماهم استقامت خودتونو داشته باشید منظورم اینه که اگه میگیدپدرگرامیتون با فضای دانشگاه مشکل دارن شماراه حل پیداکنید شما عاملی رو پیداکنید که بتونه شرایط رو تعدیل کنه عزیزم حالا شماالان سنی ندارید بعدها هرچی بزرگ و بزرگ تربشید اینو بیشترمی چشید که تو دنیا خیلی از شرایطی وجودداره که به زندگی شماداره سایه میندازه بدونه اینکه دلخواه شماباشه و روجوروزمرگیتون تاثیر میذاره و حتی تحمیل میشه بانظاره کردن و منفعل بودن و منتظرروزی نشستن که روزی رو ببینید که حسرت تلاش های نکرده و تدبیرهای به خرج نداده تون ،روحیتونو متزلزل میکنید شما باید یا راه کناراومدن باشرایطویادبگیرید یا روش تاثیربذارید وگرنه روزگارخودش مسیرزندگیتونو تعیین میکنه بدون اینکه اجازه ای رو ازشمادریافت کنه لب مطلب اینکه اگه احساس میکنی نیازشدید ی رو دردرونت بابت پیشرفت دارید وآینده ای که برای خودتون ترسیم میکنید ،دراون تحصیلات نقش مهم و به سزایی داره حتماراهشو پیداکنبدکه هم رضایت وحرمت پدرتونوداشته باشید هم به تحصیلاتتون بپردازید و هیچ کدوم رو فدانکنید 1)اینو میگم چون اگه رضایت پدرومادرودعاشون پشت سرتون نباشه اون زندگی و موفقیت خیلی برکت نداره و با رضایت ایشون یه لطف دیگه ای داره مشاجره نکنید ولی ازالان یادبگیرید مسائل و تفکرات و برداشتاتون رو به صورت سنجیده و با ملاحظه بیان کنید دنبال این نباشید که نتیجه ی صحبت هاتونو فوری و فوتی تو عکس العمل دیگران ببیند.حداقل این کار،اینه که شما برای خودتون تلاش مثبتی رو کردید مطمئن باشید بالاخره حداقل تو بلندمدت تاثیرخودشوداره اعتمادشونوبه خودتون زیادکنید یابذارید ببینندکه چه استقامتی تو درس خوندن دارید براشون مثال بیارید ازآدمایی که تازه مذهبی ترم شدن تو همین دانشگاه ها. من خودم جزاون دست آدمایی بودم که وقتی رفتم دانشگاه تازه درددین گرفتم و خیلی مذهبی ترشدم درحالی که توشهردیگه ای ودورازخانواده بودم وبا یه جوروحی خراب 2)دوم اینکه اگه واقعاقضیه ی مهمیه براتون کاری نکنید که همش یه نوع سرخوردگی ازدرجازدن خودتون و ازرویه ی درپیش گرفته دیگران براتون بمونه اگرم دانشگاه هم نرفتید سطح مهارتاتونو افزایش بدید حالا هرچی هرچی مهارتای کامپیوتری /هنری/قرآنی هرچی که برای خودتون اثراتی رودنبال داشته باشه که بعدا که به گذشتتون نگاه میکنیدازگذران عمرتون رضایت داشته باشیدواحساس پیشرفت داشته باشید ولی طوری نشه که دانشگاه نریدوبشینیدتوخونه و بخواین به این فکروخیالا روبندازیدکه اگه اینجوری میشداونطوری بودم واینا... حالاشمااین مهارتارم کسب کردین پس فرداخواستین مزدوج شید با کسی باشید که درس و کارشمابراشون موردپذیرش باشه همیشه هرشرایطی که برات پیش میادبهترین فرصت هارو ازدل همون سختی ها بکش بیرون نه اینکه با غصه خوردن بار رودوش خودت زیادکنی پیچیده و پیچیده ترکنیش،حلش کن،اما و اگروای کاش هیچ دردیو دوانمیکنه. درآخراینکه شماخوب درستونوبخون وخوب رتبه بیارید(الان وقت فک کردن به این چیزانیست الان تمرکزتونوجمع و جورکنید) حالااون موقع شاید پدرتون تصمیم دیگه ای هم گرفتند بعداون موقع رفتن به پیام نور و مجازی و نیمه حضوری و امام صادق و الزهراوحوزه هم حالایه پیشنهادخوب دیگه ایه. باتمام وجودتون هدفتونوپیشرفت جامعه ی اسلامی و قوی ترساختنش و یاری حضرت مهدی با تخصصاتون درراه اهدافش قراربدین. خداخودش یه جوری دستتونو میگیره که خودتونم متوجه نمیشید شایدهم اون لحظه فک کنیداون چیزی که بخواین نیست ولی بعدا متوجه میشید این بهترین لطف ای بوده که میشده که درحقتون صورت بگیره درپناه حق

خیلی ممنونم خانمی ممنونم:Gol:
اینجوری نظر دادنا آدم امیدوار می کنه نه نظرای ...

عرفان;101949 نوشت:
سامیه عزیز گلو گاه امتحان خدا همین جاست. اینجاست که میتونی خودتو به خدا نشون بدی. شاید خدا جایگاه خوبی برای شما در نظر داره اما امتیازت نمیرسه و لازمه یک امتحان بزگ رو با موفقیت رد کنی تا به سکور پرشی برسی و از اونجا .... از این امتحان ها در زندگی هر کس کم بوجود میاد که میتونه مسیر زندگی رو مشخص کنه. این حرف درست نیست که آینده ام به تحصیله،من خیلی ها رو به چشم خودم دیدم و دارم میبینم که آینده ی خودشون رو با همین مدرک و ظاهرا تحصیل خراب کردند و پیشمونند. آینده در دستان خداست و در گرو اطاعت پدر

منم همین اعتقادو دارم حرف منطقیه ازتون انتظار دارم که کمکم کنید دلم قرص بشه بتونم تصمیم درستی تو این شرایط بگیرم که بعدا پشیمون نشم بعدا افسردگی نگیرم الان دختر با نشاطی ام فعالم مثل پدرم خیلی مطالعه می کنم پدر و مادرم ازم راضین دوسم دارن نمی خوام بخاطر یه تصمیم اشتباه افسرده بشم و همه این خوبیا رو از دست بدم از همه مهمتر ایمانمو :geristan::geristan::geristan:

یه چیزدیگه ای روهم لازم دیدم که بگم
اونم اینه که شمادرست ،شاید توی یه سنی هستی که زیادمیتونی تحت تاثیرمحیط قراربگیره
ولی مگه محیط آدم فقط محدود به همین محیط تحصیلی میشه ودرآینده شمامیتونید تضمین کنید که محیط زندگیتون به همین پاکی یه مدرسه ی خوب تو دوران دبیرستان
بمونه

لازم نیست که حتما یه محیط غرق فسادباشه که
وجودآدمایی که شیطان صفتی رو به دیگران تلقین میکنندهمیشه همه جامیتونه پیداشه
تو باشگاه ، توآرایشگاه،تو حتی فامیل همسرآیندتون ویا حتی در مقدس ترین مکان ها

من نمیگم خودتونوتوهرمحیطی بندازید(مثل این آدمایی که افکارپخته ای درمورد دین خودشون ندارندولی میرن کتابهایی با تفکرات الحادی رو میخونن و...)
ولی برای همیشه نمیشه از محیط هاهم کناره گرفت
به جای اون بهتره که فردخودشوبرای مقابله بهش مجهز کنه
به چیزی که میدونید مطمئن باشید و پخته و باباورعمیق درونی و
افتخاربه داشتن وپایبندی به اون اعتقادا
آدمایی که رواعتقاداشون راسخن وخداترسی رو توقلبشون زنده وبیداردارند
اونطوریاهم تحت تاثیرمحیط نیستن
چون عملکرداشونو باضابطه هاشون چک میکنن
البته اگرازاون دست آدمایی باشن که بااصول زندگی میکنندنه براساس نوع شرایط خوش اومدمحیطیشون.

اینطوری نیست که اختیارهیچ چیز باشمانباشه
شمامیتونید دوستای خوبی رو تو همون دانشگاه داشته باشید که شماروحتی تو پاک موندنتون تشویق هم میکنند
اینکه تواون محیط ایجادشبهه هم میکنن خب هرجای دیگه ای حتی تو تاکسی حتی تویه فروم ویا هرجای دیگه ای هم میتونه رخ بده

ازبه چالش کشیده شدنتون نترسید
شک این توانایی روداره که مقدمه ی یقین بشه
شمااگرم به شک بیفتین باید خودتونو طوری سازماندهی کنید که پایبندبه یافتن جواب باشید نه اینکه بخواین جلوی به شک افتادن روبگیرید
مثل این میمونه که مثلا یکسی مجبوره دریه محیطی باشه که بداخلاقی هم وجودداره
همیشه نمیشه گفت که من واردمحیطایی که بداخلاقی توش باشه نمشم چون من عصبانی میشم واین گناهه
به هرحال نمیشه که محیطاروبرای همیشه حذف یا طرد کرد
این شماییدکه باید صبوری رویادبگیرید
نرنجوندن و نرنجیدنویادبگیرید
فکرواعصاب خودتونوهدایت کنید

هیچ وقت محیط برای عوض شدن شرایط شماکاری نمیکنه
شماییدکه بایدبرای خودتون به پاخیزیدودرشرایطتتون بهترین مطلوبیت هاروایحادکنید

غم هست نمیشه گفت من دنیای بی غم و مشکلی رومیخوام
یه چیزایی هدیه ی ناخواسته ی دیگران به ماست اما ماهم اینطوری آفریده نشیدیم که ذلیل و عبیدغم بمونیم،باید با واقع بینی اینکه غم میتونه ساخته ی دست من نباشه ولی شادی میتونه ساخته ی دست من باشه
چراباایجادروحیه شادی آفرینی درخودمون ابزارمقابله رو به خودمون هدیه ندیم

شمااگه درمورداعتقاداتتون با اصل وریشه باشید ونسبت به اون چیزی که هستید مطمئن باشید
باورعمیق داشته باشیدوعزت نفس داشته باشیدوخداترسی
تکون دادن این آدم به همین راحتی ها هم نیست
البته اگرواقعا این آدم باشه نه اینکه فقط یه همچین تصوری داره ازخودش

اصلا بحث من سردانشگاه رفتن شمانیست
کلا تمام محیط های اجتماعی رودارم میگم
نمیدونم شاید برای شماهیچ وقت این قضایا و به چالش کشیدن هاوعدم یکنواختی ها،حتی هم رخ هم نده
شاید شماجریان زندگیتون به همین روال حال حاضرتون بمونه وهیچ وقت محیط متغیردیگه ای براتون رخ نده
ولی برای خیلی از آدمهاباگذران عمرمحکوم به چشیدن خیلی ازمحیط های متفاوت تروبزرگتری میشن که بالاخره بایدبه این برسند که چطوربایداون چیزی که درست وزیباوپاکه ازمحیط کسب کنی و درستی هایی روهم به محیط تزریق کنی
ودرمواجهه بامحیط حالت انتخابی داشته باشی
نه اینکه هرچیزی و که محیط وباوراش بهتون عرضه میکنندراه نفوذشوبه خودتون بازبذارید

عرض سلام و ادب
دوست عزيز خانم ساميه
يک سوال :
پدر بزرگوارتان خودشان در دانشگاه تحصيل کرده​اند يا خير؟
البته اگر مايليد پاسخ بفرماييد..
موفق باشيد

سامیه سلطانی;101960 نوشت:
منم همین اعتقادو دارم حرف منطقیه ازتون انتظار دارم که کمکم کنید دلم قرص بشه بتونم تصمیم درستی تو این شرایط بگیرم که بعدا پشیمون نشم بعدا افسردگی نگیرم الان دختر با نشاطی ام فعالم مثل پدرم خیلی مطالعه می کنم پدر و مادرم ازم راضین دوسم دارن نمی خوام بخاطر یه تصمیم اشتباه افسرده بشم و همه این خوبیا رو از دست بدم از همه مهمتر ایمانمو :geristan::geristan::geristan:


سلام
من همه پست ها رو دقیق نخوندم اما اینو بگم استاد عرفان راست میگن، من هر موقع از پدر ومادرم اطاعت کردم نتیجه ای خوبی گرفتم، سامیه خانم درسته که سخته اما بدون که ضرر نمیکنی.
بعدشم دانشگاه رفتن که کلاس نداره الان هر کس و ناکسی میتونه بره، اصل سواده که بدون دانشگاه هم به دست میآد.

manmehdiam;102207 نوشت:
عرض سلام و ادب دوست عزيز خانم ساميه يک سوال : پدر بزرگوارتان خودشان در دانشگاه تحصيل کرده​اند يا خير؟ البته اگر مايليد پاسخ بفرماييد.. موفق باشيد


با سلام خدمت جناب مهدی

می دونم چی میخواید بفرمایید اما آیا تدریس 15 ساله پدرم در دانشگاه برای فهمیدن محیط دانشگاه کافی نیست حتما باید محصل و دانشجوی دانشگاه بوده باشند (آنهم بیست سال قبل) تا بفهمند الان تو دانشگاه چه خبره !

بله ایشان هم در دانشگاه تا مقطع دکترا تحصیل کرده اند.

amiable;102074 نوشت:
شمااگه درمورداعتقاداتتون با اصل وریشه باشید ونسبت به اون چیزی که هستید مطمئن باشید باورعمیق داشته باشیدوعزت نفس داشته باشیدوخداترسی تکون دادن این آدم به همین راحتی ها هم نیست البته اگرواقعا این آدم باشه نه اینکه فقط یه همچین تصوری داره ازخودش

ممنون از نظرتون

اما کی میتونه مطمئن باشه جز یه آدم از خود راضی!
از کجا معلوم من بتونم دوام بیارم شاید خیلی ها که الان اوضاشون تغییر کرده و بهم ریختن و ایمانشون ضعیف شده اول همین فکر و می کردن !:Ghamgin:

سامیه سلطانی;102304 نوشت:
می دونم چی میخواید بفرمایید اما آیا تدریس 15 ساله پدرم در دانشگاه برای فهمیدن محیط دانشگاه کافی نیست حتما باید محصل و دانشجوی دانشگاه بوده باشند (آنهم بیست سال قبل) تا بفهمند الان تو دانشگاه چه خبره !

سلام

دوست من من نمی گم نظر پدرتون بده

اما از دید استادی به درستی نمی شود سخن گفت
منم از این وضع دانشگاه ها ناراحتم :Ghamgin:

اگر ممکنه زاویه دید پدرتون را در هنگام دانشجویی بیان کنید:Gig::Gol:

سامیه سلطانی;101960 نوشت:
منم همین اعتقادو دارم حرف منطقیه ازتون انتظار دارم که کمکم کنید دلم قرص بشه بتونم تصمیم درستی تو این شرایط بگیرم که بعدا پشیمون نشم بعدا افسردگی نگیرم الان دختر با نشاطی ام فعالم مثل پدرم خیلی مطالعه می کنم پدر و مادرم ازم راضین دوسم دارن نمی خوام بخاطر یه تصمیم اشتباه افسرده بشم و همه این خوبیا رو از دست بدم از همه مهمتر ایمانمو


سلام

اگر شما ان قدر نگرانید به حرف امام علی (ع) گوش دهید:Gol:

manmehdiam;102207 نوشت:
عرض سلام و ادب دوست عزيز خانم ساميه يک سوال : پدر بزرگوارتان خودشان در دانشگاه تحصيل کرده​اند يا خير؟ البته اگر مايليد پاسخ بفرماييد.. موفق باشيد

mkk1369;102307 نوشت:
سلام دوست من من نمی گم نظر پدرتون بده اما از دید استادی به درستی نمی شود سخن گفت منم از این وضع دانشگاه ها ناراحتم اگر ممکنه زاویه دید پدرتون را در هنگام دانشجویی بیان کنید

سلام مگه شماها یه نفرید ! :Moteajeb!:

من که نمی دونم زاویه دید ایشون موقع دانشجویی چی بود تازه هر چی هم بوده فرقی نمی کنه نظر الانشون بعد از تجربه دانشجویی و استادی مهمه درست نمی گم ؟

سامیه سلطانی;102310 نوشت:
من که نمی دونم زاویه دید ایشون موقع دانشجویی چی بود تازه هر چی هم بوده فرقی نمی کنه نظر الانشون بعد از تجربه دانشجویی و استادی مهمه درست نمی گم ؟

سلام

چرا مهمه

اما در دوران دانشجویی مهم تر
چرا؟
ببخشید اگر نا راحت نمی شوید بگم جوابش مشخص است(قصد توهین ندارم):Gol:

خانم سامیه سلطانی از اینکه پدرتان می فرمایند که جامعه خراب است درست می گویند اما دلیل بر زندانی شدن در خانه نیست باید به فعالیت در جامعه بپردازید تا بتوانید با رفتار و حرکات خود جامعه ای که از نظر پدرتان خراب است را الگوپذیر کنید به نظر من با پدرتان بیشتر صحبت کنید و قانعش کنید که باید برای ادامه تحصیل به دانشگاه بروید

سامیه سلطانی;99924 نوشت:
پدرم می فرمان که تو نباید بری دانشگاه و ایمانت در خطره

سلام
خوش به سعادتت!
من کلی با بابام مشکل داشتم تا راضی شد نرم دانشگاه.

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت خواهر گرامی و دوستان فرهیخته،یکی از دانشمندان بزرگ می گه جهان هرکس به اندازه وسعت نگاه اوست، ممکنه اوضاع جامعه از دید پدر بزرگوار شما بد باشه ولی از دید خیلی ها،بسیار مطلوب باشه . خوبی و بدی جامعه بدست اعمال ماست،تو ريالرآن است هرکس هرکار خوب و بدی انجام بده نتیجشو می بینه،اگر اون فردی که فکر می کنه اوضاع بد،خودش تو بوجود آوردن او وضع دخالت داشته خیلی ها هم از کوچیکیشون کار بد نکردن همواره دنبال درس بودن از مسیر و صراط مستقیم عبور نکردن،اگر درس شما خوبه، مثل ریاضی اگر در این قبیل درسها مشکلی ندارید و به نظر خودتون اعماتون باعث بوجود آوردن گرفتاری نمیشه و همواره رفتار شما باعث پیشرفت خود و جامعه هستش رفتن به دانشگاه مانعی نداره اما باید در این جور محیطها از نظر رفتاری و اخلاقی خیلی مراقب باشین تا مورد مذمت دیگران واقع نشین من خودم تو دوران دانشگاه یک بار هم نشد که از استادم یا فرد خاصی حرفی بشنوم کسی نبور به من بگه بالا چشمت ابرو هستش چون همه کارهام بر اساس تدبیر بود و سعی می کردم تو خط ولایت باشم .

تو دانشگاه دید آدما خیلی عوض میشه ... نسبت به جنس مخالف ... نسبت به زندگی ... نسبت به خواسته ها و ...

مگه تو دانشگاه چه اتفاقی ممکنه بیوفته ... تا خودت دلت نخواد هیچ اتفاقی نمیوفته ...

ولی دانشگاه بری دیدت باز میشه ... آدمای موفقی رو میبینی که یه جور دیگه دارن نتیجه میگیرن و ...

به هر حال من بهت پیشنهاد میکنم حتما حتما برو ... ( البته اگر مشگل مالی ندارید )

بعدا دلت میسوزه ...

در ضمن این چیزا کل آینده تو رو رقم میزنه ...

برو با آدم های موفق در این مورد مشورت کن ... آدمهایی که الان 40 یا 50 سال دارن و موفق هم هستن ...

برو 50 نفر تحصیل کرده خانوم و 50 نفر تحصیل نکرده خانوم که سنشون بالای 30 یا 40 سال هست رو ببین

بعدش تصمیم بگیر میخوای تحصیل کرده باشی یا نمیخوای ....

بعضی از تصمیم ها پروانه ای رو زندگیت تاثیر میزاره ...

اگر دیپلمه باشی ... با اینجور آدم ها هم دم خور خواهی بود ... تو جمع مهندسین یا دکتر ها حرفی برای گفتن نداری ... کس هایی که باهاشون آشنا میشی تو همون سطح یا پایین تر از اون سطح هستن ... همدمی که برای زندگیت انتخاب میکنی یا قبولت نمیکنه ( چون میگه شما تحصیلات دانشگاهی ندارید ) و یا اگر هم قبول کنه بعد از گذشت زمان هیچ اشتراک فکری ندارین ... تو یه جور فکر میکنی اون یه جور دیگه و ...

من یک دانشجو هستم از وقتی وارد دانشگاه شدم اعتقادات مذهبی و روش فکرم عوض شده دوستانم میگن نسبت به روز اول خیلی فرق کردی تفکرات مذهبی تو باعث شده از دیگر بچه ها فاصله بگیری
خواهرم از حین ورود به دانشگاه اگر خط مش یکسان داشته باشی همه تورو خواهند شناخت و مطمئن باشی در امان خواهی بود همه چی به خودت بستگی داره من اگر جای پدرت بودم تفکرات تورو بررسی میکردم سپس نظر نهایی میدادم به اینم فکر کن که دانشگاه به آدمهایی مثل شماها هم احتیاج داره

محسن ایلخانی;204896 نوشت:
اگر دیپلمه باشی ... با اینجور آدم ها هم دم خور خواهی بود ... تو جمع مهندسین یا دکتر ها حرفی برای گفتن نداری ... کس هایی که باهاشون آشنا میشی تو همون سطح یا پایین تر از اون سطح هستن ... همدمی که برای زندگیت انتخاب میکنی یا قبولت نمیکنه ( چون میگه شما تحصیلات دانشگاهی ندارید ) و یا اگر هم قبول کنه بعد از گذشت زمان هیچ اشتراک فکری ندارین ... تو یه جور فکر میکنی اون یه جور دیگه و ...

سلام
واقعا براتون متاسفم که تفکراتتون اینقدر سطحیه.
هیچی دیگه نمی تونم بگم! گفتنی ها رو گفتم تو پاتوق ولی نتیجه اش شد قفل پاتوق..
باشه. یا می مونی تا ظهور امام زمان(ع) یا توی قیامت بالاخره می فهمی چقدر اشتباه می کردی..
شما غیرمستقیم داری دیپلمه ها عقب افتاده می خونی! البته همچین غیر مستقیم هم نیست.
من افتخار می کنم که دانشگاه نرفتم. ولی به خاطر تمام فشارهایی که روی من و امثال من هست از شما و امثال شما شاکیم! هم در این دنیا هم در آن دنیا
شکایتم هم می برم پیش یک داور عادل. هم در این دنیا هم در آن دنیا

با سلام و احترام

این تاپیک در تاریخ ۱۳۹۰/۰۱/۲۳ ایجاد شد و کاربران، همکاران و کارشناسان نظرات شون رو دادند و راهنمایی های لازم رو فرمودند و سرکار سامیه سلطانی هم تصمیم‌شون رو گرفتند و...

تا الان 15 صفحه (150 پست) زده شده، فکر می کنم دیگه نیازی به ادامه دادن بحث این تاپیک نباشه.

فقط در یک کلام باید عرض کنم: نه دانشگاه رفتن باعث موفقیت آدم میشه و نه دانشگاه نرفتن!
مهم لطف الهی و همت، تلاش انسان‌هاست که باعث موفقیت یا عدم موفقیت اونا میشه :ok:


:Gol::Gol: با یک ارادۀ قوی شرایط دیگر چندان اهمیت ندارد. (گوته) :Gol::Gol:



با تشکر
موفق و سربلند باشید
موضوع قفل شده است