پای درس «جهاد با نفس» شیخ حر عاملی

تب‌های اولیه

224 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

از همه دوستان ممنونم
از استاد کمال تشکر را دارم

یکی دیگه.;725981 نوشت:
آیا من درست متوجه شدم؟یا موضوع چیز دیگری است؟

سلام علیکم
بله درست متوجه شدید بزرگوار.


16 – باب وجوب حسن ظن به خداوند و تحریم بدگمانی نسبت به خدا

140 : امام رضا علیه السلام فرمود:
به خداوند گمان نیکو داشته باش زیرا خداوند عزوجل گوید : من در نزد گمانی که بنده ام به من دارد حاضرم اگر گمان خیر به من دارد پس پاداش خیر می بیند و اگر گمان بد به من دارد پس کیفری بد در انتظار اوست .

141 : امام رضا علیه السلام فرمود :
به خداوند گمان نیک داشته باش زیرا امام صادق علیه السلام می فرمود : کسی که به خداوند گمان نیکو داشته باشد خداوند در نزد گمان او حاضر است و کسی که به روزی قانع و خوشنود باشد خداوند نیز عمل کم را از او می پذیرد.

142 : امام باقر علیه السلام فرمود :
در کتاب علی علیه السلام یافتیم که رسول خدا صلی الله علیه و اله بر فراز منبر فرمود : سوگند به آن خدایی که جز او معبودی نیست به هیچ مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت عطا نشده است مگر به خاطر چند خصلت :
گمان نیکو به خداوند و امیدواری به عطا و بخشش خدا و خوش خلقی و باز ایستادن از غیبت مؤمنان و سوگند به خدایی که جز او معبودی نیست خداوند هیچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نمی کند مگر به سبب چند خصلت :
بدگمانی اش به خداوند و کوتاهی نمودن در امید داشتن به خدا و بد اخلاقی و غیبت نمودن از مؤمنین. وسوگند به خدایی که جز او معبودی نیست هیچ بنده مؤمنی گمان نیکو به خداوند نمی کند مگر اینکه خداوند در نزد گمان نیکوی او حاضر است(و پاداش نیکو به او می دهد)زیرا خداوند بخشنده است و تمامی خیر در دست اوست و شرم دارد از اینکه بنده مؤمنش به او گمان نیکی داشته باشد و آن گمان و امیدواری اش به خطا رود پس به خداوند گمان نیکو داشته باشید و به سوی او میل داشته باشید و زاری کنید.

143 : سفیان بن عیینه گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : گمان نیکو به خداوند داشتن این است که امید به هیچکس جز او نداشته باشی و از هیچ چیز جز گناهت نترسی.

144 : سنان بن طریف گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:بر مؤمن سزاوار است که چنان از خداوند بترسد که گوئیا نزدیک است که به آتش افکنده شود و چنان به رحمت او امیدوار باشد که گوئیا از اهل بهشت است .سپس فرمود : خداوند تبارک و تعالی در نزد گمان بنده اش به خود حاضر است اگر گمانش به او خیر باشد خداوند هم خیر برایش پیش می آورد و اگر گمانش بد باشد خداوند هم بد برایش پیش می آورد.

145 : امام باقر علیه السلام فرمود :
در وصیت علی علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه آمده است که مبادا بدگمانی به خداوند عزوجل بر تو غالب شود زیرا این بدگمانی بین تو و دوستت که خداوند است صلح و آشتی باقی نمی گذارد.

146 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا آخرین بنده ای که در روز قیامت دستور داده می شود که به سوی آتش دوزخ رود به چپ وراست خود می نگرد پس خداوند جل جلاله می فرماید: با شتاب بیاوریدش .پس چون به محضر پروردگار آورده می شود خداوند می فرماید: ای بنده من! چرا به چپ و راست خود می نگری؟ عرض می کند : ای پروردگار من !من چنین گمانی به تو نداشتم، خداوند جل جلاله میفرماید : ای بنده من!چه گمانی به من داشتی؟ عرض می کند : ای پروردگار من! گمان من به تو این بود که از گناهم در می گذری و مرا به بهشت وارد می کنی. خداوند جل جلاله می فرماید: ای فرشتگان من! سوگند به عزت و بزرگی و نعمتها و بلندی جایگاهم که این بنده در زندگی اش هرگز ساعتی چنین گمان خوبی به من نداشت و اگر در تمام زندگی اش ساعتی چنین گمان خیری به من داشت او را با آتش نمی ترساندم و لرزه بر اندامش نمی افکندم حال که چنین گفت این دروغش را بر او روا دارید و او را به بهشت داخل کنید .سپس امام صادق علیه السلام فرمود : هیچ بنده ای به خداوند خوش گمان نبوده جز اینکه خداوند در نزد گمانش حاضر است (وبا او به خویب رفتار می کند)و هیچ بنده ای به خداوند بد گمان نبوده جز اینکه خداوند در نزد گمان وی حاضر است(و او را به بدی کیفر می دهد)و این همان معنای گفتار خداوند عزوجل است که می فرماید : (و این گمان بدی بود که به پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاک شما شد پس از زیانکاران گردیدید.

147 : راوی از امام رضا علیه السلام روایت کند که حضرت به من فرمود :
گمان نیکو به خداوند داشته باش زیرا خدای عزوجل می فرماید : ( من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد.

148 : ابن رئاب گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
در روز قیامت بنده ای که به خویشتن ستم نموده آورده می شودپس خداوند می فرماید : آیا تو را به طاعت و فرمانبرداری ام امر نکردم؟آیا تو را از نافرمانی ام نهی نکردم؟ بنده گنهکار گوید : درست است ای پروردگار من!ولی شهوتم بر من چیره شد پس اگر مرا کیفر دهی به خاطر گناهی است که مرتکب شده ام و به من ستم روا نداشته ای.پس خداوند دستور می دهد که او را به سوی آتش برند.بنهده گنهکار می گوید : ای خدای من!گمان من به تو چنین نبود.خداوند می فرماید مگر چه گمانی به من داشتی ؟ می گوید: خدایا من به تو نیکوترین گمان را داشتم. پس خداوند امر می کند که او را به سوی بهشت برند و می فرماید: حقا که گمان نیکوی تو به من امروز به تو سود بخشید.


17 – باب استحباب نکوهش نمودن نفس و ادب کردن و دشمن داشتن نفس

149 : حسن بن جهم گوید : از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود :
مردی از بنی اسرائیل خداوند را چهل سال عبادت کرد سپس قربانی ای به درگاه خدا نمود و قربانی او پذیرفته نشد پس با نفس خود چنین گفت : ای نفس! آنچه که به من رسیده نیست مگر از جانب تو و گناهی نیست مگر از تو .پس خداوند عزوجل به سوی او وحی فرستاد که : این نکوهشی که از نفس خود نمودی از عبادت چهل ساله ات برتر است.

150 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
ای اسیران خواهش نفسانی !میل نفس را کوتاه کنید زیرا کسی را که به دنیا دل بسته است بجز صدای دندانهای حوادث دنیا چیز دیگری او را نمی ترساند،ای مردم از درون خود عهده دار ادب کردن نفس هاتان را از درنده خویی و حریص بودن بر عادات دنیا بازگردانید.

151 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که به جای اینکه مردم را دشمن گیرد نفس خود را دشمن دارد خداوند او را از بی تابی روز قیامت ایمن دارد.


18 – باب وجوب فرمانبرداری از خداوند

152 : امام باقر علیه السلام فرمود :
راه و روشهای مختلف شما را (از حق ) دور نگرداند و با خود نبرد که سوگند به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که خدای عزوجل را اطاعت کند.

153 : امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده است که: حقیقتا آنچه (از نعمتها و رضوان ) که در نزد خداوند است جز با طاعت و فرمانبرداری از او به دست نمی آید.

154 : جابر از امام باقر علیه السلام روایت کند که حضرت به من فرمود :
ای جابر ! آیا کسی که نسبت شیعه بودن را به خود می دهد همین که قائل به دوستی ما اهل بیت باشد کفایتش میکند؟ سوگند به خدا که شیعه ما نیست مگر کسی که تقوای الهی را پیشه سازد و خدای را اطاعت کند، و ای جابر! شیعیان ما شناخته نمی شوند مگر به فروتنی و خشوع و امانتداری و کثرت یاد خدا و روزه و نماز و نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان تنگدست و رسیدگی به ناتوانان و قرض داران و یتیمان و راستگویی و تلاوت قرآن و نگهداری زبان خود درباره مردم مگر در خیرگویی وشیعیان باید در همه چیز امین قوم و قبیله خود باشند – تا آنجا که فرمود : - دوست داشتنی ترین بندگان در نزد خدای عزوجل آنانند که پرهیزکارتر و عمل کننده تر به طاعت خدایند. ای جابر! سوگند به خدا که ما جز به وسیله طاعت و فرمانبرداری از خداوند عزوجل نمی توانیم به او نزدیک شویم و جواز رهایی از آتش همراه ما نیست و هیچکس حجت و برهانی بر علیه خداوند ندارد،هر کس مطیع و فرمانبر خداوند باشد او دوست ماست و هر کس عصیان خدا را کند دشمن ماست و به ولایت و دوستی ما کسی نمی رسد مگر به وسیله عمل شایسته و پارسایی.

155 : امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود :
سوگند به خداوند که از جانب خداوند برا ما جواز رهایی از آتش نیست و بین ما و خداوند خویشاوندی برقرار نیست و ما حجت و برهانی بر خداوند نداریم و جز به وسیله طاعت و فرمانبرداری اش به او نزدیک نمی شویم پس هر کدام از شما که مطیع خداوند باشد ولایت و دوستی ما به او سود می بخشد و هر کدام شما که در برابر خداوند عصیان کند دوستی ما به او سودی نمی بخشد .وای بر شما مبادا فریب بخورید،وای بر شما مبادا فریب بخورید.

156 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت کنند که فرمود :
خداوند جل جلاله فرمود : ای فرزند آدم ! در آنچه که به تو دستور داده ام مرا اطاعت کن و آنچه را که تو را به صلاح می رساند به من نیاموز (که من خود می دانم که چه چیزی به صلاح توست).

157 : امام صادق علیه السلام از دران بزرگوارش و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت کنند که فرمود :
خداوند عزوجل می فرماید: هر بنده ای که مرا اطاعت کند او را به سوی غیر خودش وا نمی گذارم و هر بنده ای که مرا نا فرمانی کند او را به سوی خودش وا می گذارم پس از آن دیگر باکی ندارم که در چه راهی به هلاکت برسد.

158 : ابی بصیر گوید :
از امام صادق علیه السلام درباره این گفتار خدا که می فرماید (تقوای الهی را پیشه کنید حق تقوایش را) پرسیدم . حضرت فرمود : (حق تقوا این است که )اطاعت خداوند صورت گیرد و نافرمانی اش نشود ،و همواره یاد شود و فراموش نگردد، و شکر او به جای آورده شود و ناسپاسی اش نشود.

159 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
به راستی خداوند طاعت خود را در زمانی که ناتوانان در آن کوتاهی می کنند غنیکتی برای زیرکان قرار داد(که زیرکان از طاعت خدا توشه ای برای آخرت غنیمت گیرند).


19 – باب وجوب صبر نمودن بر طاعت خدا و صبر نمودن در برابر معصیت خدا

160 : امام صادق علیه السلام فرمود :
آنگاه که روز قیامت شود جماعتی از مردم بر می خیزند و به در بهشت می آیند به آنان گفته می شود : شما چه کسانی هستید ؟گویند : ما اهل صبر هستیم .به آنان گفته می شود : بر چه چیزی صبر کردید ؟گویند : ما در دنیا بر طاعت و معاصی خداوند صبر می نمودیم. در اینجا خداوند عزوجل گوید : راست میگویند آنان را به بهشت وارد کنید . واین است معنای گفتار خداوند که می فرماید : ( پاداش صابران به طور کامل و بدون حساب به آنان داده می شود)

161: امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود :
صبر بر دو گونه است : صبر در هنگام مصیبت که این نیکو و زیباست و نیکو تر از آن صبر نمودن در هنگام روبرو شدن با چیزهایی است که خداوند بر تو حرام نموده و یاد خدا نیز بر دوگونه است : یاد نمودن خداوند عزوجل در هنگام مصیبت و برتر از آن ، یاد نمودن خداوند در هنگام مواجهه با حرام الهی است که این یاد مانع و باز دارنده آتش دوزخ است.

162 : امام باقر علیه السلام فرمود :
زمانی که وفات پدرم امام سجاد علیه السلام فرا رسید مرا به سینه خود چسباند و فرمود ای پسرکم! تو را به چیزی سفارش می کنم که پدرم امام حسین علیه السلام در هنگام وفات مرا سفارش فرمود و فرمود که پدرش علی علیه السلام او رابه این وصیت سفارش فرموده است : ای پسرم ! بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد.

163 : امام باقر علیه السلام فرمود :
صبر بر دو گونه است : صبر بر بلا که نیکو و زیباست و برترین دو قسم صبر پرهیز نمودن از حرام های الهی است.

164 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بر دنیا صبر کنید که دنیا ساعتی بیش نیست پس آنچه از دنیا سپری شده برای آن رنجی و سروری نمی یابی (رنج و شادمانی آن تمام شدنی است) و آنچه نیامده است نمی دانی چیست ؟ دنیا همان ساعتی است که تو در آن هستی پس در آن بر طاعت و فرمانبرداری خدا صبر کن و در مقابل معصیت خداوند نیز شکیبا باش .

165 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
صبر بر سه قسم است : صبر در هنگام مصیبت و صبر در طاعت خداوند و صبر در برابر معصیت و گناه ، پس کسی که بر مصیبتی صبر کند تا آنجا که آن مصیبت را به تسلی و آرامشی نیکو باز گرداند خداوند برای او سیصد درجه می نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین زمین و آسمان فاصله است و کسی که بر طاعت خدا صبر کند خداوند برای او ششصد درجه می نویسد که مابین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه ما بین حدود مرز زمین تا اتنهای عرش الهی فاصله است و کسی که در برابر معصیت و گناه صبر کند خداوند برای او نهصد درجه می نویسد که ما بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه مابین حد و مرز زمین تا انتهای عرش فاصله است.

166 : از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت است که به یکی از فرزندانش فرمود :
ای پسرکم! بر حذر باش از اینکه خداوند تو را در حال گناهی که تو را از انجام آن نهی نموده است ببیند و بر حذر باش از اینکه خداوند تو را در انجام طاعتی که به انجام آن فرمان داده است غائب نبیند.

167 : ابو حمزه ثمالی گوید :امام باقر علیه السلام به من فرمود :
زمانی که وفات پدرم امام سجاد علیه السلام فرا رسید مرا به سینه خود چسباند و فرمود: ای پسرکم! بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد تا خداوند پاداش تو را بدون حساب و به طور کامل دهد.

168 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
صبر بر دو گونه است : صبر نمودن بر آنچه که دوست می داری و صبر نمودن بر آنچه که آن را ناپسند می شمری. سپس فرمود : همانا دوست پیامبر صلی الله علیه و اله کسی است که خداوند را اطاعت کند اگر چه قرابت و خویشاوندی اش دور باشد و همانا دشمن پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله کسی است که خدای را نافرمانی کند اگر چه خویشاوندی اش نزدیک باشد.

169 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
چقدر بین دو عمل فاصله است یکی عملی که لذتش می رود و عاقبت بدش باقی می ماند و دیگری عملی که سختی آن می رود و پاداشش می ماند.

170 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
از ارتکاب معصیت های الهی (حتی) در نهان خودداری کنید زیرا آن خدایی که شاهد است خود نیز حاکم است.

171 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
خداوند پاداش را بر طاعتش نهاد و کیفر را بر معصیتش تا بندگانش را از خشم و عقوبت خود دور سازد و آنان را به سوی بهشت تشویق و تحریص گرداند.

172 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
بر حذر باش از اینکه خداوند تو را در هنگام معصیتش ببیند یا در هنگام طاعتش تو را نیابد اگر چنین باشی از زیانکاران خواهی بود پس هرگاه توانایی می یابی ، بر انجام طاعت خدا توانا شو و هر گاه ناتوان می شوی ، از ارتکاب معصیت خدا ناتوان شو.

173 : مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد :
ای فرزند رسول خدا! مرا سفارشی فرما. حضرت فرمود : در جایی که خداوند تو را فرمان داده غائبت نبیند و در جایی که نهی فرموده حاضرت نیابد . عرض کرد :بیش از این برایم بگو.حضرت فرمود : بیش از این چیزی نمی یابم.

174 : امام باقر علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
آنگاه که روز قیامت بر پا می شود ندا دهنده ای از جانب خدا ندا در می دهد که : کجایند اهل صبر؟پس جماعتی از مردم بر می خیزند و گروهی از فرشتگان به استقبال آنان می آیند و به آنان می گویند : آن صبری که پیشه نمودید چه صبری بود ؟ گویند : ما خود را بر طاعت خداوند به صبر وا داشتیم و نیز خود را در مقابل معصیت خداوند به صبر وادار نمودیم. پس ندا دهنده ای از جانب خداوند ندا در می دهد که بندگانم راست می گویند از جلو راه آنها به کنار روید تا بدون حساب وارد بهشت شوند.


20 – باب وجوب رعایت تقوای الهی

175 : امام باقر علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : کم شمرده نمی شود عملی که همراه با تقواست و چگونه کم شمرده می شود چیزی که پذیرفته می گردد؟

176 : مفضل بن عمر گوید : در نزد امام صادق علیه السلام بودم که سخن از اعمال به میان آمد پس من عرض کردم :
وه که چقدر عمل من ناچیز است. حضرت فرمود : ساکت باش و از خدا طلب مغفرت کن . سپس فرمود عمل کم که همراه با تقوا باشد از عمل زیاد که بدون تقوا باشد بهتر است. عرض کردم : عمل زیاد بدون تقوا چگونه است ؟ حضرت فرمود : آری مثل مردی که مردمان را طعام می دهد و با همسایگانش مدارا می کند و توشه اش را آماده و مهیا می سازد ولی هتگامی که دری از حرام به رویش باز می شود از آن در وارد می شود و این عمل بدون تقواست و دیگری چنین اعمالی ندارد ولی هنگامی که دری از حرام به رویش گشوده می شود وارد نمی شود.

177 : یعقوب بن شعیب گوید : از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
خداوند بنده ای را از ذلت گناه به سوی عزت و تقوا نرساند جز اینکه او را بدون مال بی نیازی بخشید و بدون قوم و عشیره عزتمند ساخت و بدون(معشرت با ) بشری او را انس و آرامش بخشید.

178 : امام باقر علیه السلام فرمود :
از الفاظ رسول خدا صلی الله علیه و اله این است :بهترین توشه تقوا است.

179 : هیثم بن واقد گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
کسی که خداوند او را از ذلت گناهان به سوی عزت و ارجمندی تقوا فرستاد او را بدون مال بی نیازی بخشید و بدون قوم و قبیله عزت داد و بدون مونس آرامش بخشید و کسی که از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز بیمناک می سازد و کسی که از خداوند به روزی کم خوشنود باشد خداوند هم از او به عمل کم خوشنود می گردد و کسی که از طلب روزی شرم ندارد بارش سبک و روزی خانواده اش فراخ می گردد و کسی که به دنیا بی اعتنا باشد خداوند حکمت و دانایی را در دلش پا بر جا می کند و زبانش را به حکمت گویا می سازد و او را نسبت به دردها و داروهای عیوب دنیا بینا می گرداند و او را سالم و بی نقص از دنیا به سرای سلامت آن جهان منتقل می کند.

180 : ولید بن عباس گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
گوهر مرد و بزرگی او اعمال او است و شرافت و ارجمندی او دارایی اوست و کرامت و بزرگواری او تقوای اوست.

181 : امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ای چنین فرمود :
آگاه باشید که گناهان اسبان سرکشی هستند که گنه کاران بر آنها بار شده اند و دهنه آن اسبان رها شده پس آن اسبان سرکش سواران خود را در آتش سرنگون کنند و آگاه باشید که تقوی مرکبی رام می ماند که اهل تقوا بر آن سوار گشته و مهار مرکبها به دست آنان است و مرکبها آنان را به بهشت وارد کنند.

182 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
تقوای خدا را پیشه کن تقوایی اگر چه کم و بین خود و خدایت پرده ای قرار ده اگر چه نازک.


21 – باب وجوب پارسایی

183 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
ما مردی را مؤمن نمی شماریم مگر اینکه تمامی امر ما را پیروی کند و بخواهد ، آگاه باشید که از جمله پیروی امر ما و خواستن امر ما پارسایی است، پس خود را با پارسایی زینت دهید تا خداوند رحمتش را شامل حالتان کند و دشمنان ما را به وسیله پارسایی فریب دهید ت خداوند شما را بلند مرتبه گرداند.

184 : امام صادق علیه السلام فرمود :
تو را به رعایت تقوای الهی و پارسایی و کوشش سفارش می کنم و بدان که کوششی که پارسایی در آن نباشد سودی نخواهد داشت.

185 : حفص بن غیاث گوید از امام صادق علیه السلام درباره ورع و پارسا سؤال کردم حضرت فرمود :
پارسا کسی است که از ارتکاب حرامهای خدای عزوجل باز ایستد.

186 : یزید بن خلیفه گوید :
امام صادق علیه السلام ما را موعظه نمود پس به ما امر کرد و ما را بر بی رغبتی به دنیا تشویق و تحریک نمود سپس فرمود : بر شما باد به پارسایی زیرا (آدمی) جز به وسیله پارسایی به آنچه که در نزد خداست دست نمی یابد.

187 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کوششی که پارسایی در آن رعایت نشود سودی نخواهد داشت.

188 : امام باقر علیه السلام فرمود :
همانا سخت ترین عبادت باز ایستادن از گناه است .

189 : حدید بن حکیم گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : از خدا بترسید و دین خود را با ورع (باز ایستادن از گناه )حفظ کنید.

190 : امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود :
یاران من کسانی هستند که : پارسایی آنان زیاد است و برای (رضای ) آفریننده خود کار می کنند و امید ثواب او را دارند اینان یاران من هستند.

191 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند عز وجل فرموده است : ای فرزند آدم!از آنچه که بر تو حرام نموده ام دوری کن تا از پارساترین مردم باشی.

192 : ابی اسامه گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
بر تو باد به رعایت تقوای الهی و پارسایی و کوشش و راستگویی و امانتداری و خوش خلقی و حسن همسایگی و اینکه با غیر زبانتان (کردارتان)دیگران را به سوی خودتان دعوت کنید و (برای ما ) مایه زینت باشید نه مایه ننگ و رسوایی و بر شما باد به رکوع و سجود طولانی زیرا اگر کسی از شما رکوع و سجودش را طول دهد شیطان از پشت سر او فریاد بر می آورد و می گوید : ای وای که او فرمانبری کرد و من نافرمانی و او سجده کرد و من از سجده خودداری کردم.

193 : علی بن ابی زید از پدرش روایت کند :
که در نزد امام صادق علیه السلام بودم که عیسی بن عبدالله قمی وارد شد حضرت به او خوش آمد گفت و او را نزدیک خود نشاند سپس فرمود : ای عیسی بن عبدالله !از ما نیست و بزرگواری ندارد کسی که در شهری باشد که در آن یکصد نفر یا بیشتر باشند و در آن شهر کسی با ورع تر و پارسا تر از او باشد.

194 : امام باقر علیه السلام فرمود :
ما را با پارسا بودنتان یاری کنید زیرا کسی از شما که خدای عزوجل را با پارسایی دیدار کند برای او در نزد خدای عزوجل گشایشی هست.

195 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مردم را با غیر زبانتان (یعنی با کردارتان) بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی ببینند زیرا این امور آنان را (به سوی حق )فرا می خواند.

196 : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
بسیاری از مواقع از پدرم می شنیدم که می فرمود : شیعه ما نیست کسی که سخن گفتنش با زنان پرده نشین از روی پارسایی (یعنی همراه با اجتناب از گناه) نباشد و از دوستان ما شمرده نمی شود کسی که در قریه ای که ده هزار نفر در آن زندگی می کنند باشد و در بین آنان پارساتر از او هم وجود داشته باشد.

197 : از امام صادق علیه السلام و او از پدران بزرگوارش روایت است که در وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام آمده است :
ای علی! سه چیز است که هر کس خدای عزوجل را همراه با این سه دیدار کند او از برترین مردم است: کسی که همراه با آنچه که بر او واجب بوده بر خدای عزوجل وارد شود پی او عابد ترین مردمان است ، و کسی که از ارتکاب حرامهای الهی خودداری کند که چنین کسی از پارساترین مردمان است ، و کسی که به آنچه که خداوند به او روزی بخشیده قانع باشد که این کس که از بی نیاز ترین مردم است . سپس فرمود ای علی ! سه چیز است که اگر در کسی نباشد عملش کامل نیست:پارسایی ای که وی را از ارتکاب گناهان الهی باز دارد و اخلاقی که به کمک آن با مردم مدارا کند و بردباری ای که به کمک آن نادانی نادان را برگرداند – تا آنجا که فرمود : - ای علی ! اسلام برهنه است و لباس او حیاست و زیور او پاکدامنی است و جوانمردی اش کردار شایسته است و پایه و ستون آن اجتناب از گناه است.

198 : راوی گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
خداوند برای مؤمنی در دنیا پارسایی و زهد را جمع نمی کند مگر اینکه من امید بهشت را برای او دارم.

199 : امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود :
کسی به ولایت ما نمی رسد مگر با عمل (شایسته) و خودداری از گناه.

200 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از شیعیان (واقعی) ما شمرده نمی شود کسی که در شهری باشد که در آنجا صد هزار نفر زندگی می کنند و در بین آنان پارساتر از او وجود دارد.

201 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از شیعیان ما نیست کسی که به زبان (از دوستی ما ) دم زند اما در اعمال و اخبار ما با ما مخالفت کند ولیکن شیعه ما کسی است که با زبان و قلبش با ما موافق باشد و از اخبار ما پیروی کند و همانند ما عمل کند .

202 : کلیب بن معاویه اسدی گوید:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود : آگاه باشید که سوگند به خدا شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید پس ما را بر این دین به وسیله پارسایی و کوشش یاری کنید،بر شما باد به نماز و عبادت ،بر شما باد به خودداری از گناه.

203 : امام دهم امام علی النقی علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش از امام صادق علیه السلام روایت کنند که فرمود :
بر شما با به پارسایی زیرا پارسایی همان دینی است که ما به آن وابسته ایم و خداوند را به وسیله آن دینداری می کنیم و آن را از کسانی که ما را دوست می دارند می خواهیم تا ما را با شفاعت به زحمت نیفکنند.

204 : امام دهم امام علی النقی علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند :
سماعه بن مهران بر امام صادق علیه السلام وارد شد امام به او فرمود : ای سماعه!-و حدیث گذشته را بیان نمود-تا آنجا که فرمود : - به خدا سوگند که کسی از شما به دوزخ نمی رود پس در (یافتن )درجات(بهشت) با یکدیگر رقابت کنید و دشمنانتان را با خودداری از گناه افسرده خاطر سازید.

استاد;728539 نوشت:
امام دهم امام علی النقی علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش از امام صادق علیه السلام روایت کنند که فرمود :
بر شما با به پارسایی زیرا پارسایی همان دینی است که ما به آن وابسته ایم و خداوند را به وسیله آن دینداری می کنیم و آن را از کسانی که ما را دوست می دارند می خواهیم تا ما را با شفاعت به زحمت نیفکنند.

با سلام و عرض ادب

استاد گرامی ابتدا باید از سعی حضرتعالی برای نشر تعالیم اهل بیت علیهم السلام تشکر کنم.

سپس عرض کنم:قسمت رنگی حدیث شریف به چه معناست؟

شفاعت که یک حقیقت وجودی است و زمینه های آن در این عالم اتفاق می افتد،مقصود از زحمت شفاعت چیست؟

و از سوی دیگر آیا کسی که پارسا و با تقوا است طبق این گفتار شریف از شفاعت بی نیاز می شود؟

با سپاس

استاد;728539 نوشت:
: از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
ما مردی را مؤمن نمی شماریم مگر اینکه تمامی امر ما را پیروی کند و بخواهد ، آگاه باشید که از جمله پیروی امر ما و خواستن امر ما پارسایی است، پس خود را با پارسایی زینت دهید تا خداوند رحمتش را شامل حالتان کند و دشمنان ما را به وسیله پارسایی فریب دهید ت خداوند شما را بلند مرتبه گرداند.

استاد;728539 نوشت:
امام دهم امام علی النقی علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند :
سماعه بن مهران بر امام صادق علیه السلام وارد شد امام به او فرمود : ای سماعه!-و حدیث گذشته را بیان نمود-تا آنجا که فرمود : - به خدا سوگند که کسی از شما به دوزخ نمی رود پس در (یافتن )درجات(بهشت) با یکدیگر رقابت کنید و دشمنانتان را با خودداری از گناه افسرده خاطر سازید.

سلام و ادب خدمت استاد گرامی
ممکنه خواهش کنم راجع به قسمت های آبی رنگ ،مخصوصا در حدیث اول توضیح بفرمایید؟
خداوند متعال را بابت نعمت وجودتان سپاسگزارم.

استاد عزیز ممنونم

حبیبه;728578 نوشت:
با سلام و عرض ادب

استاد گرامی ابتدا باید از سعی حضرتعالی برای نشر تعالیم اهل بیت علیهم السلام تشکر کنم.

سپس عرض کنم:قسمت رنگی حدیث شریف به چه معناست؟

شفاعت که یک حقیقت وجودی است و زمینه های آن در این عالم اتفاق می افتد،مقصود از زحمت شفاعت چیست؟

و از سوی دیگر آیا کسی که پارسا و با تقوا است طبق این گفتار شریف از شفاعت بی نیاز می شود؟

با سپاس


سلام علیکم
بنده هم از شما و دیگر کاربران فرهیخته ای که قدر معارف الهی را می دانند سپاسگذارم.
حقیقت آنست که وقتی بین دو نفر انس و رابطه ای ایجاد می شود،باطن این دو نفر نیز با هم مرتبط می شود،حال اگر یکی از این دو نفر در مرتبه پایینی باشد ،دیگری که بالاتر از اوست ناچار است یا خود پایین بیاید و یا او را بالا بکشد تا بتواند رابطه را حفظ کند،همچنین مخفی نیست که هر دو کار یعنی پایین آمدن یا بالا کشیدن طرف مقابل برای آن شخصی که در مرتبه بالاست زحمت دارد. این مطلب اصلی اساسی در معرفت نفس است.
حال امام معصومی که در اوج رأفت و مهربانی است و عاشق کمال ماست،وجود شریف و کمال یافته اش محال است که پایین بیاید لذا ناچار است که با شفاعت فرد گنهکار را بالا بکشد و این کار برای آن حضرات شدنی و البته همراه با زحمت است.اگر دوستان اهل بیت علیهم السلام تقوا پیشه کنند این دستگیری برای اهل بیت زحمتی در پی ندارد.چرا؟ چون با پارسایی و تقوا سنخیت ایجاد شده است.

اما در رابطه با قسمت دوم سوال شما که پرسیده اید: و از سوی دیگر آیا کسی که پارسا و با تقوا است طبق این گفتار شریف از شفاعت بی نیاز می شود؟
باید عرض کنم که شفاعت یک معنای عام دارد که مطلق دستگیری اهل بیت علیهم السلام را شامل می شود و یک معنای خاص که مختص مومنان گنهکار است. شخص پارسا از این شفاعت بی نیاز است.
موفق باشید.

استاد;729870 نوشت:
لذا ناچار است که با شفاعت فرد گنهکار را بالا بکشد و این کار برای آن حضرات شدنی و البته همراه با زحمت است.اگر دوستان اهل بیت علیهم السلام تقوا پیشه کنند این دستگیری برای اهل بیت زحمتی در پی ندارد.چرا؟ چون با پارسایی و تقوا سنخیت ایجاد شده است.

با سلام و عرض ادب و همچنین سپاس برای قبول زحمت پاسخ.

استاد گرامی این زحمت از چه نوعی است و این بالا کشیدن گنهکار از چه روی انجام شود وقتی سنخیتی نیست؟

مگر محبت شیعه به اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین نوعی توجه به حضرات نیست؟که اگر حقیقتی در آن باشد

سبب ایجاد سنخیت می شود؟

در حدیثی از امام صادق علیه السلام دیدم که فرمودند:"ما أحب الله من عصاه"کسی که کناه کند خدا را دوست ندارد.

همین را در دوستی اهل بیت نیز می توان سرایت داد.خب حال سؤال اینجاست:اگر سنخیتی نه از جهت محبت و نه از جهت اطاعت وجود ندارد

چه داعیه و یا دلیلی برای بالا کشیدن گنهکار وجود دارد؟صرف اسم شیعه داشتن بدون مسمی؟

و سؤال دوم را همان ابتدا عرض کردم،این زحمت از چه نوع و به چه معناست؟

با سپاس

به نام خدا

با سلام و عرض ادب

استاد بزرگوار:

موضوع را در کتاب تفسیر موضوعی حضرت علامه جوادی املی دامت افاضاته پیگیری کردم،ایشان نکاتی را در باره شفاعت دارند از جمله اینکه

شفاعت باعث تمیم و تکمیل نواقص وجودی اهل گناهان کبیره است(نقل به مضمون).آیا می توان گفت زحمت مشار الیه در حدیث به همین نکته اشاره دارد

و معنای زحمت اصطلاحی نیست.خود این جبران و تکمیل و تمیم تحت عنوان زحمت بیان شده چرا که در اصل انجام تکلیف اطاعت وظیفه ی شفاعت شده بوده

که به واسطه شفیع جبران شده است؟

و در مورد سؤال دیگر:آیا ابرار محتاج شفاعت نیستند؟

حاصل کلام ایشان این بود که آنها هم برای ترفیع درجات محتاج شفاعتند.

با سپاس

حبیبه;729885 نوشت:
این بالا کشیدن گنهکار از چه روی انجام شود وقتی سنخیتی نیست؟

سلام و عرض ادب
از محضر جناب استاد گرامی عذرخواهی میکنم.
به نظر حقیر نمیشه با قاطعیت گفت سنخیتی نیست.بهر حال علاقه ای هست و همین علاقه،سطحی از سنخیت را ایجاد میکند. .ولی ممکن هست گاهی اوقات در مسیر غفلت ها،گناهی صورت گیرد.نباید به صورت صفر و صد نگاه کرد و بگیم چون گناه انجام شده پس علاقه ای نبوده است.سعی محب در اطاعت است ولی معصوم که نیست،دچار اشتباه هم میشود.
همانطور که استاد هم در ابتدای بیاناتشون فرمودند که همین علاقه باعث میشه وجود پر فیض حضرات برای بالا کشیدن محب ،متحمل زحمات شوند:

استاد;729870 نوشت:
حقیقت آنست که وقتی بین دو نفر انس و رابطه ای ایجاد می شود،باطن این دو نفر نیز با هم مرتبط می شود،حال اگر یکی از این دو نفر در مرتبه پایینی باشد ،دیگری که بالاتر از اوست ناچار است یا خود پایین بیاید و یا او را بالا بکشد تا بتواند رابطه را حفظ کند

حبیبه;730130 نوشت:
و در مورد سؤال دیگر:آیا ابرار محتاج شفاعت نیستند؟

حاصل کلام ایشان این بود که آنها هم برای ترفیع درجات محتاج شفاعتند.

استاد;729870 نوشت:
شفاعت یک معنای عام دارد که مطلق دستگیری اهل بیت علیهم السلام را شامل می شود

با سپاس و احترام

یکی دیگه.;728983 نوشت:
سلام و ادب خدمت استاد گرامی
ممکنه خواهش کنم راجع به قسمت های آبی رنگ ،مخصوصا در حدیث اول توضیح بفرمایید؟
خداوند متعال را بابت نعمت وجودتان سپاسگزارم.

سلام علیکم
حدیث دوم می تواند تفسیر و معنای آن قسمت از حدیث اول باشد که حضرت فرمودند: دشمنان ما را به وسیله پارسایی فریب دهید.
لذا می توان فریب دادن را به معنای ناراحت کردن دشمنان دانست.حضرت با این امر خود به تقوا و پارسایی درصدد برگرداندن خدعه دشمنان خود بودند که سعی در بردن آبروی اهل بیت علیهم السلام به وسیله خرده گیری بر پیروان ایشان می کرده اند.
احادیث دیگری نیز وجود دارد که معصومین علیهم السلام توصیه به زینت بودن پیروان برای آن حضرات کرده اند و زینت بودن را به داشتن اخلاق نیکو و تقوا معنا کرده اند.

حبیبه;729885 نوشت:
با سلام و عرض ادب و همچنین سپاس برای قبول زحمت پاسخ.

استاد گرامی این زحمت از چه نوعی است و این بالا کشیدن گنهکار از چه روی انجام شود وقتی سنخیتی نیست؟

مگر محبت شیعه به اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین نوعی توجه به حضرات نیست؟که اگر حقیقتی در آن باشد

سبب ایجاد سنخیت می شود؟

در حدیثی از امام صادق علیه السلام دیدم که فرمودند:"ما أحب الله من عصاه"کسی که کناه کند خدا را دوست ندارد.

همین را در دوستی اهل بیت نیز می توان سرایت داد.خب حال سؤال اینجاست:اگر سنخیتی نه از جهت محبت و نه از جهت اطاعت وجود ندارد

چه داعیه و یا دلیلی برای بالا کشیدن گنهکار وجود دارد؟صرف اسم شیعه داشتن بدون مسمی؟

و سؤال دوم را همان ابتدا عرض کردم،این زحمت از چه نوع و به چه معناست؟

با سپاس

حبیبه;730130 نوشت:
به نام خدا

با سلام و عرض ادب

استاد بزرگوار:

موضوع را در کتاب تفسیر موضوعی حضرت علامه جوادی املی دامت افاضاته پیگیری کردم،ایشان نکاتی را در باره شفاعت دارند از جمله اینکه

شفاعت باعث تمیم و تکمیل نواقص وجودی اهل گناهان کبیره است(نقل به مضمون).آیا می توان گفت زحمت مشار الیه در حدیث به همین نکته اشاره دارد

و معنای زحمت اصطلاحی نیست.خود این جبران و تکمیل و تمیم تحت عنوان زحمت بیان شده چرا که در اصل انجام تکلیف اطاعت وظیفه ی شفاعت شده بوده

که به واسطه شفیع جبران شده است؟

و در مورد سؤال دیگر:آیا ابرار محتاج شفاعت نیستند؟

حاصل کلام ایشان این بود که آنها هم برای ترفیع درجات محتاج شفاعتند.

با سپاس

یکی دیگه.;730214 نوشت:
سلام و عرض ادب
از محضر جناب استاد گرامی عذرخواهی میکنم.
به نظر حقیر نمیشه با قاطعیت گفت سنخیتی نیست.بهر حال علاقه ای هست و همین علاقه،سطحی از سنخیت را ایجاد میکند. .ولی ممکن هست گاهی اوقات در مسیر غفلت ها،گناهی صورت گیرد.نباید به صورت صفر و صد نگاه کرد و بگیم چون گناه انجام شده پس علاقه ای نبوده است.سعی محب در اطاعت است ولی معصوم که نیست،دچار اشتباه هم میشود.
همانطور که استاد هم در ابتدای بیاناتشون فرمودند که همین علاقه باعث میشه وجود پر فیض حضرات برای بالا کشیدن محب ،متحمل زحمات شوند:

سلام علیکم
نارسایی از بیان بنده بوده که عذر خواهی می کنم،چند نکته ای عرض می کنم که ان شاء الله مطلب بهتر روشن شود:
1-مقصود از تعبیر عدم سنخیت در بحث گناه بود که معصومین علیهم السلام معصوم از هر خطایی هستند و امثال بنده متأسفانه آلوده به گناهان بسیار،لذا مقصود عدم سنخیت مطلق نبوده و نیست.زیرا بدن هیچ سنخیتی نمی شود انتظار دستگیری از ایشان را داشت.
2-امثال بنده ی گنهکار، به اهل بیت علیهم السلام محبت و ارادت داریم اما نه محبت تام و تمام و اصطلاحا حقیقت تام محبت،زیرا اگر این معنا در ما وجود داشت مرتکب معاصی و نافرمانی نمی شدیم،اما چه کنیم رأفت و مهربانی آن سروران عالم آنقدر زیاد است که محبت کم و ظاهری ما را نیز بهایی داده و به آن واسطه ما را مورد عنایت خود قرار می دهند.
3-شفاعت از ماده شفع به معنای جفت می باشد،یعنی باید زمینه ای در فردی که مورد شفاعت قرار می گیرد وجود داشته باشد تا شفیع وی را شفاعت کند،در روایتی هم دیده ام که یکی از معصومین علیهم السلام فرموده بودند شفاعت را باید از دنیا با خود بیاورید و این حدیث اشاره به همین معنای شفاعت دارد.
4-همانطور که قبلا عرض کردم شفاعت به معنای مطلق آن دستگیری اهل بیت علیهم السلام از شیعیان و مومنان است،حال اگر شخص مورد شفاعت گنهکار باشد مسلما باعث بی تقوایی او باعث ناراحتی حضرات و بالا کشیدن و شفاعت وی زحمت دارد.زیرا گناه سیاهی و کدورت است و زدودن کدورت زحمت دارد.اما اگر شخص مورد شفاعت متقی و پارسا باشد و برای طی کردن مدارج کمال نیازمند شفاعت باشد اینکار برای حضرات زحمتی ندارد.
5-تمام غیر معصومین برای طی مدارج کمال نیاز به ولایت و دستگیری صاحبان ولایت تامه ی الهی دارند.


22 – باب وجوب پاکدامنی

205 : امام باقر علیه السلام فرمود :
هیچ عبادتی در نزد خدا برتر از ترک شهوات شکم و فرج نیست.

206 : امام باقر علیه السلام فرمود :
بهترین عبادت رعایت پاکی شکم و پاکی دامن است.

207 : امام باقر علیه السلام فرمود:
خداوند به هیچ عبادتی برتر از رعایت پاکی شکم و پاکی دامن عبادت نشده است.

208 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : بیشترین چیزی که به سبب آن امت من وارد دوزخ می شوند دوچیز میان تهی است یکی شکم و دیگری فرج.

209 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سه چیز است که پس از خودم از این سه بر امتم ترسانم: گمراهی بعد از معرفت و فتنه های گمراه کننده و شهوت شکم و فرج.

210 : ابی بصیر گوید :
مردی به امام باقر علیه السلام عرض کرد : من در عمل سست هستم و روزه ام کم است ولی امید این دارم که جز حلال نخورم .حضرت فرمود : کدام تلاش و کوششی از پاکی شکم و پاکی دامان برتر است؟

211 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : برترین عبادت پاکدامنی است.

212 : میمون بن قداح گوید :
از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود : هیچ عبادتی برتر از اکی شکم و پاکی دامن نیست.

213 : امیر المؤمنین علیه السلام در وصیتش به فرزندش محمد بن حنفیه فرموده :
و کسی که به نفس خود خواسته نفس را عطا نکند به رشد خود رسیده است.

214 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که برای من دو چیز را ضمانت کند من نیز در یشگاه خداوند بهشت را برای او ضمانت خواهم کرد : کسی که برای من ضامن آنچه که بین ریش و سیبلش و آنچه بین دو پایش هست باشد من نیز در پیشگاه خدا ضامن بهشت برای اویم یعنی برای من ضامن زبان و فرج خود باشد.

215 : ابی بصیر گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
کسی که آزار خود را از همسایه اش باز دارد خداوند در روز قیامت لغزش او را جبران خواهد کرد و کسی که شکم و دامان خود را پاک نگهدارد در بهشت فرشته ای شادمان خواهد شد وکسی که برده مؤمنی را آزاد سازد در بهشت خانه ای برایش ساخته می شود .

216 : از رسول خدا صلی الله علیه و اله در خطبه ای از آن حضرت روایت است که فرمود :
کسی که بر زنی یا کنیزی به حرام دست یابد و از خوف خدا از ارتکاب حرام باز ایستد خداوند آتش را بر او حرام می گرداند و او را از بی تابی بزرگ روز قیامت ایمن می کند و او را وارد بهشت می سازد ولی اگر به حرام افتاد خداوند نیز بهشت را بر او حرام و او را به دوزخ می افکند.

217 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا شیعه جعفری کسی است که شکم و دامان خود را پاک نگاه دارد و کوشش او زیاد باشد و برای (کسب رضای ) آفریدگار خود عمل کند و امید به پاداش او و ترس از کیفر او داشته باشد پس هر گاه چنین کسانی را دیدی آنان شیعه جعفری اند.

218 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
ارزش و مرتبه مرد به اندازه همت اوست و راستی او به اندازه جوانمردی اوست و دلیری او به اندازه عار و ننگی است که از زشتی دارد و پاکدامنی او به اندازه غیرت اوست.

استاد;730403 نوشت:
نارسایی از بیان بنده بوده که عذر خواهی می کنم،چند نکته ای عرض می کنم که ان شاء الله مطلب بهتر روشن شود:

سلام و عرض ادب استاد گرامی
بیان شیوایتان کاملا گویا بود و مطالبی که بنده عرض کردم،تماما برداشتم از سخنان حضرتعالی بود،وگرنه از نزد خود چیزی برای گفتن ندارم در مقابل شما.گمان کردم دوستمان کمی دچار اشکال شده اند ،جسارت کرده و برداشتم از کلام شما را بیان کردم.عذرخواهم.

بیایید با صلواتی یاد وخاطره شهداء را گرامی بداریم

حسنعلی ابراهیمی سعید;730772 نوشت:
بیایید با صلواتی یاد وخاطره شهداء را گرامی بداریم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

حضور شما جانباز سرافراز و رزمنده ی دلاور برای این حقیر مایه افتخار و مباهات است.
ما در وادی الفاظ سیر می کنیم و شما در وادی عمل امتحان خود را پس داده اید.عاقبت بخیر باشید إن شاء الله.
ما را نیز از دعای خیرتان محروم نفرمایید.سپاسگذارم

استاد;730421 نوشت:
: رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سه چیز است که پس از خودم از این سه بر امتم ترسانم: گمراهی بعد از معرفت و فتنه های گمراه کننده و شهوت شکم و فرج.

به نام حق

با سلام و ادب

استاد گرامی مقصود از معرفت در این حدیث شریف علم است یا همان معرفت معهود؟

و اگر معرفت همان شناخت و ایمان به خدا و یا مراتبی از علم حضوری و شهود باشد،گمراهی به چه واسطه است و چرا؟

استاد;731048 نوشت:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

حضور شما جانباز سرافراز و رزمنده ی دلاور برای این حقیر مایه افتخار و مباهات است.
ما در وادی الفاظ سیر می کنیم و شما در وادی عمل امتحان خود را پس داده اید.عاقبت بخیر باشید إن شاء الله.
ما را نیز از دعای خیرتان محروم نفرمایید.سپاسگذارم

سلام
ممنونم بابت لطف شما

حبیبه;731053 نوشت:
به نام حق

با سلام و ادب

استاد گرامی مقصود از معرفت در این حدیث شریف علم است یا همان معرفت معهود؟

و اگر معرفت همان شناخت و ایمان به خدا و یا مراتبی از علم حضوری و شهود باشد،گمراهی به چه واسطه است و چرا؟


سلام علیکم
از تاخیر پیش آمده عذر خواهی می کنم.
مقدمتا باید توضیحی از بیان یکی از اساتیدم درباره ی علم و معرفت تقدیم کنم:
نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است اینکه باید فرق گذاشت بین علم و معرفت. چرا که به تعبیر جناب تفتازانی در اول معانی مطول، معرفت در ادراک بسائط و جزئیات اطلاق می شود، برخلاف کلمه «علم» که در مورد ادراک مرکبات و کلیات می باشد به همین خاطر است که ما می گوییم«عرفت الله» یعنی معرفت به خدا حاصل نمودیم و نمی گوییم«علمت الله» یعنی علم به خدا پیدا کرده ایم.
جناب میرسید شریف گوید: معرفت بر ادراکی که بعد از جهل است اطلاق می شود و نیز بر ادراک دومین از دو ادراکی که به یک چیز تعلق گرفته اند و عدم در میان آن دو متخلّل شده است اطلاق می شود یعنی چیزی که ادراک شده است و پس از آن فراموش گردیده است و دوباره همان چیز فراموش شده ادراک شده است، این ادراک دوم را معرفت گویند و هیچ یک از این دو قید که در معنی معرفت اعتبار شده است در معنی علم معتبر نیست. لذا باری تعالی به «علم» وصف می شود نه به عارف.
محقق دوانی نیز گفته است: معرفت علم شیئی از قِبَل آثارش است لذا «الله عارف» نادرست است و باید به جای آن گفت «الله عالم».
در توضیح فرمایش محقق دوانی گوییم که معرفت مربوط به جایی است که از ناحیه ی آثارش، بدان شیء آگاهی حاصل می شود بی آنکه ذات شیء مورد ادراک قرار گیرد در حالی که علم استعمال نمی شود مگر در جایی که ذات شیء مورد ادراک قرار گیرد لذا گفته می شود که فلانی به خداوند معرفت پیدا کرد و نمی گویند فلانی علم به خداوند یافت چرا که معرفت حق سبحانه و تعالی مگر از ناحیه ی معرفت به آثارش امکان پذیر نیست و نمی توان بدون در نظر گرفتن آثار وی، ذاتش را مورد ادراک قرار داد لذا اطلاق علم در آنجا صحیح نمی باشد.
دیگر آنکه بر اساس فرمایش جناب سید نعمت الله جزایری در فروق اللغات، معرفت فقط مربوط به ادراک موجودیت شیء است در حالی که علم علاوه بر ادراک موجودیت شیء، ادراک جنس و علت و کیفیت آن نیز می باشد و لذا می گویند «خداوند عالم است» و نمی گویند «خداوند عارف است» چرا که عرفان در مورد علم قاصر استعمال می شود و خداوند منزه از علم قاصر است.
فرق دیگر آنکه معرفت مسبوق به تفکر و تدبر است بر خلاف علم که مسبوق به تفکر و تدبر نیست. اما در عین حال باید بگوییم بر اساس فرمایش جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا در بعضی از مصنفاتش علم و معرفت گاهی مترادف هم بوده و به یک معنی اطلاق می شود. به عنوان مثال جناب امام سیدالساجدین در صحیفه کامله ی سجادیه می فرماید: «احتصیتم بمعرفتک» که در این دعا اطلاق معرفت بر حق سبحانه و تعالی شده است و شاید بتوان گفت مراد از معرفت در اینجا همان علم است که مجازاً استعمال شده است. وانگهی آنکه گفته شد که شناخت حق تعالی فقط از ناحیه آثار می باشد و بدون آن میسّر نیست، مورد اشکال است که در عرفان واقعی معرفت به توحید فقط از او به خود اوست و از او به آثارش می باشد که رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم فرمود که «عرفت الاشیاء بالله» یعنی من اشیاء را به خدا شناختم، و به تعبیر ادعیه او کسی است که خودش بر خودش دلالت می کند و از مخلوقاتش منزه است.

با این توضیح اشکالی بر به کار بردن لفظ معرفت در حدیث به همان معنای لغوی و اصطلاحی اش نیست و گمراهی می تواند مسبوق به معرفت باشد.



23 – باب وجوب خودداری از حرامها

219 : امام باقر علیه السلام فرمود :
همه چشمها در روز قیامت گریان است مگر سه چشم : چشمی که در راه خدا بیدار بماند و چشمی که از ترس خدا اشک بریزد و چشمی که از دیدن حرامهای الهی فرو بسته شود .

220 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب ساخته این است که او را فراوان یاد کنند ، سپس فرمود : مقصود من گفتن (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر ) نیست اگر چه اینها نیز ذکر و یاد خداست بلکه مراد از ذکر ، یاد نمودن خداوند در نزد حلال و حرام الهی است، پس اگر به طاعتی بر خورد به آن عمل کند و اگر با معصیتی مواجه شد آن را ترک کند.

221 : سلیمان بن خالد گوید :
از امام صادق علیه السلام درباره قول خدای عزوجل که می فرماید : ( و به سوی اعمالی که انجام داده اند پیشی گرفتیم و آن اعمال را همچون گردی پراکنده گرداندیم) پرسیدم حضرت فرمود : آگاه باش ، سوگند به خدا اگر اعمال آنها از کتان سفید هم سفیدتر باشد ولی در هنگامی که حرام به آنان عرضه می شده آن را وا نمی گذارده اند باز هم خداوند اعمال آنها را هیچ می کند.

222 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : کسی که معصیت الهی را از خوف خدای تبارک و تعالی ترک کند خداوند او را در روز قیامت خوشنود می سازد.

223 : امام صادق علیه السلام در رساله ای به سوی اصحابش فرمود :
و بر حذر باشید از اینکه نفس شما به سوی چیزی که خداوند بر شما حرام نموده و مایل و حریص شود زیرا کسی که در این دنیا درباره حرام الهی پرده دری کند خداوند بین او و بهشت و نعمتها و لذتها و ارجمندی همیشگی که برای اهل بهشت است برای همیشه حائل و مانع می شود – تا آنجا که فرمود : - بر حذر باشید از اصرار نمودن بر ارتکاب چیزی که خداوند در قرآن حرام نموده . خداوند در قرآن فرموده : ( و اصرا نورزند بر آنچه که انجام داده اند در حالی که می دانند).

224 : علی علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
خداوند تبارک و تعالی به فرزند آدم می گوید : اگر چشم تو در مورد بعضی از چیزهایی که بر تو حرام کرده ام با تو به نزاع و کشمکش پردازد پس من تو را به وسیله دو سرپوش ( که پلکهای توست )یاری می کنم پس فرو بند و نظر مکن و اگر زبان تو در مورد برخی از چیزهایی که بر تو حرام کرده ام با تو به ستیز پردازد من تو را به وسیله دو لب یاری می کنم پس فرو بند و سخن مگو و اگر دامان تو درباره بعضی از چیزهایی که بر تو حرام کرده ام با تو به جنگ برخیزد من تو را به وسیله اطراف دامانت یاری می کنم پس بر هم نه و مرتکب حرام مشو .

225 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در وصیتش به علی علیه السلام فرمود :
ای علی! سه چیز است که این امت طاقت و توان آن را ندارد: یاری نمودن به برادر دینی از نظر مالی و به عدل و راستی با مردم رفتار نمودن و در هر حالی به یاد خدا بودن و یاد خدا ،گفتن (سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) نیست بلکه یاد خدا این است که هر گاه بر حرامی وارد شد در برابر آن حرام از خدای عزوجل بترسد و آن را ترک کند.

226 : امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
پیوسته امت من در خیر و خوبی اند تا زمانی که یکدیگر را دوست دارند و به یکدیگر هدیه می دهند و امانتداری می کنند و از ارتکاب حرام خودداری می کنندو از مهمان پذیرایی می کنند و نماز را به پای می دارند و زکات می پردازند پس هنگامی که چنین نکنند به خشکسالی و آفت دچار می شوند .

227 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مؤمن به چیزی که سخت تر بر او باشد از محروم ماندن وی از سه خصلت ،گرفتار نشده است،گفته شد : آن سه خصلت کدامند؟ فرمود : یاری رساندن به دیگران با همه امکاناتی که در دست دارد و منصفانه رفتار کردن و بسیار یاد کردن خداوند نمی گویم (فقط){سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر} گویید بلکه مراد من یاد کردن خدا در هنگام برخورد با حلال و حرام است.

228 : حسین بزاز گوید : امام صادق علیه السلام به من فرمود :
آیا درباره سخت ترین چیزی که خداوند عزوجل بر بندگانش واجب ساخته با تو سخن بگویم؟عرض کردم : آری. حضرت فرمود : منصفانه رفتار کردنت با دیگران و یاری رساندنت به برادرت و در هر جا یاد خدا کردن ، آگاه باش که نمی گویم (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )گفتن اگر چه اینها نیز ذکر و یاد خداست بلکه مراد من یاد کردن خدا در همه جا است آنگاه که بر طاعت یا معصیتی روی می آوری.

229 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سخت ترین اعمال سه تاست : یکی منصفانه رفتار کردن با مردم در مورد خود به گونه ای که برای خود به چیزی خوشنود نشوی جز اینکه برای مردم نیز به مثل همان چیز خوشنود گردی، و دیگری یاری مالی نمودن به برادر دینی ات ، و یاد و ذکر خدا در هر حال نه تنها( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر) گفتن ، بلکه هنگامی که چیزی بر تو وارد شود که خداوند به آن امر نموده و آن عمل کنی و هنگامی که چیزی بر تو وارد شود که خداوند از آن نهی فرموده ، آن را ترک کنی.

230 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که از روی اخلاص (لا اله الا الله )گوید بهبهشت داخل شود و اخلاص او این است که گفتن (ال اله الا الله )او را از ارتکاب آنچه که خداوند بر او حرام نموده باز دارد.

231 : امام صادق علیه السلام از دران بزرگوارش روایت کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که فرمان خدای برد و او را اطاعت کند خداوند را یاد نموده است اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش کم باشد و کسی که خدای را نافرمانی کند خداوند را فراموش نموده اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش زیاد باشد.

232 : روایت شماره 230 از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله نیز روایت شده .

233 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از سخت ترین اعمال بندگان یکی منصفنه رفتار کردن مرد درباره خود و دیگری یاری کردن مرد به برادر دینی اش و دیگری یاد نمودن خداوند در همه حالات ، راوی گوید : عرض کردم : یاد نمودن خداوند در همه حالات چگونه است ؟ فرمود : هر گاه آهنگ ارتکاب معصیتی را نمود خدای را یاد کند پس یاد خدا بین او و بین آن معصیت حائل می شود و این همان گفتار خداوند است که می فرماید : ( همانا آنانکه پرهیزکارترند هرگاه رهگذری از شیطان آهنگ آنان کند یاد آور شوند پس ناگاه بینا گردند).

234 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که واجبات الهی را به پای دارد و از حامهای خداوند دوری کند و اعتقادی نیکو به ولایت اهل بیت پیامبر خدا داشته باشد و از دشمنان خدا دوری و بیزاری جوید پس ، از هر دری از درهای هشت گانه بهشت که می خواهد داخل شود.

235 : امام زین العابدین علیه السلام فرمود :
هر کس به آنچه که خداوند بر او واجب ساخته است عمل کند از بهترین مردمان است و کسی که از آنچه که خداوند بر او حرام نموده دوری کند از عابدترین مردم است و کسی که به آنچه خداوند قسمت او کرده قانع باشد از بی نیازترین مردمان است.

236 : زید شحام گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
از حمله ها و سختگیری های خداوند در شب و روز بپرهیزید، عرض کردم: سختگیری های خداوند چیست؟ فرمود : اینکه او بنده اش را بر معصیت هایش بگیرد.

استاد گرام
ممنونم


24 – باب وجوب ادای واجبات

237 : امام سجاد علیه السلام فرمود :
کسی که به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از بهترین مردمان است.

238 : امام صادق علیه السلام درمورد گفتار خدای عزوجل (شکیبایی کنید و یکدیگر را به شکیبایی سفارش کنید و به یکدیگر بپیوندید)فرمود :
شکیبا باشید بر انجام واجبات و یکدیگر را در مصیبتها به صبر سفارش کنید و بر محور امامان علیهم السلام به یکدیگر ،بپیوندید.

239 : مرحوم کلینی «ره»گوید :
روایت قبل از طریق ابن محبوب نیز روایت شده است و در آن اضافه دارد که : و از پروردگارتان در مورد آنچه که بر شما واجب ساخته پروا داشته باشید.

240 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند تبارک و تعالی فرمود : بنده من با من به دوست داشتنی تر از (انجام) آنچه که بر او واجب کردم دوستی نکرده است.

241 : امام صادق علیه السلام درباره گفتار خدای عزوجل :
( شکیبا باشید و یکدیگر را به شکیبایی سفارش کنید وبه یکدیگر بپیوندید)فرمود : شکیبا باشید بر (انجام) واجبات.

242 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : به واجبات الهی عمل کن تا پرهیزگارترین مردمان باشی.

243 : امام سجاد علیه السلام فرمود :
کسی که به آنچه که خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از عابدترین مردمان است.

244 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
خداوند واجباتی را بر شما واجب ساخته س آنها را مهمل مگذارید و حدودی را برای شما معین فرموده پس از آن حدود تجاوز مکنید و شما را از چیزهایی نهی نموده است پس درباره آن چیزها پرده دری مکنید و از چیزهایی سکوت نموده و این سکوت از روی فراموشی نیست پس خود را در آن موارد به زحمت نیفکنید.

245 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
به واجبات الهی عمل کن تا از پرهیزگارترین مردمان باشی ، و به قسمت الهی راضی باش تا از بی نیازترین مردمان باشی ، و با کسی که در همسایگی توست خوب همسایگی کن تا مؤمن باشی، و با همدم خود خوب همدمی کن تا مسلمان باشی.

استاد;731893 نوشت:
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
خداوند واجباتی را بر شما واجب ساخته س آنها را مهمل مگذارید و حدودی را برای شما معین فرموده پس از آن حدود تجاوز مکنید و شما را از چیزهایی نهی نموده است پس درباره آن چیزها پرده دری مکنید و از چیزهایی سکوت نموده و این سکوت از روی فراموشی نیست پس خود را در آن موارد به زحمت نیفکنید.

سلام و عرض ادب استاد گرامی
منظور از چیزهایی که خداوند درباره ی آنها سکوت کرده چیست؟
آیا میتواند همان مواردی باشد که در تفاسیر ذیل آیه ی شریفه ی

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ

  • ای کسانی که ايمان آورده ايد ، از چيزهايی که چون برای شما آشکار شوند، اندوهگينتان می کنند ، مپرسيد و اگر سؤال از آنها را واگذاريد تا به هنگام نزول قرآن ، برايتان آشکار خواهد شد خدا از آنها عفو کرده است که آمرزنده و بردبار است

بیان شده است؟
[SPOILER] همیشه در یافتن مصادیق این مسئله ،دچار اشکال بودم و همیشه از خودم سوال کردم که آیا فلان سوالی که در ذهنم هست ،از این دست سوالات هست؟مثلا دقتی در مسایل احکام که شاید خیلی معمول نباشد.
اگر اینجا،جای مطرح کردن این سوال نبود،از حضورتان عذرخواهم
[/SPOILER]

استاد;731893 نوشت:
از چیزهایی سکوت نموده و این سکوت از روی فراموشی نیست پس خود را در آن موارد به زحمت نیفکنید.

با سلام و عرض ادب

استاد گرامی در تفسیر این سخن مولا علیه السلام خواندم که شاید مقصود مباحات یا مسائل دقیق علمی و یا مسائل عمیق فلسفی باشد.

اما حقیقتا به نظر می رسد هیچکدام اینها انسان را قانع نمی کند!

آیا این برداشت ممکن است صحیح باشد؟

"به نظرم سکوت خداوند در برابر کلام اوست،و کلام خداوند حقایق وجودی هستند که از عقل فعال بر نفوس مستعده نازل می شوند

اگر نفسی هنوز ظرفیت و استعداد و صفای لازم برای تلقی برخی حقایق را نداشته باشد،چنین معارفی را دریافت نخواهد کرد پس زودتر از موعد آن نباید برای فهمش

خویش را به زحمت اندازد."

این یک سنت بین بزرگان حکمت و عرفان نیز هست که معارفشان را در اختیار نفوس غیر مستعد قرار نمی دادند و حتی تعبیر نا اهل را در باره ی آنان بکار می برده اند

حفظ اسرار حق یکی از سنن اهل عرفان و حقیقت است و شاید این همان معنای سکوت باشد."

حبیبه;732127 نوشت:
با سلام و عرض ادب

استاد گرامی در تفسیر این سخن مولا علیه السلام خواندم که شاید مقصود مباحات یا مسائل دقیق علمی و یا مسائل عمیق فلسفی باشد.

اما حقیقتا به نظر می رسد هیچکدام اینها انسان را قانع نمی کند!

آیا این برداشت ممکن است صحیح باشد؟

"به نظرم سکوت خداوند در برابر کلام اوست،و کلام خداوند حقایق وجودی هستند که از عقل فعال بر نفوس مستعده نازل می شوند

اگر نفسی هنوز ظرفیت و استعداد و صفای لازم برای تلقی برخی حقایق را نداشته باشد،چنین معارفی را دریافت نخواهد کرد پس زودتر از موعد آن نباید برای فهمش

خویش را به زحمت اندازد."

این یک سنت بین بزرگان حکمت و عرفان نیز هست که معارفشان را در اختیار نفوس غیر مستعد قرار نمی دادند و حتی تعبیر نا اهل را در باره ی آنان بکار می برده اند

حفظ اسرار حق یکی از سنن اهل عرفان و حقیقت است و شاید این همان معنای سکوت باشد."


سلام علیکم
کاملا درست و صحیح تبیین فرمودید.نیاز به اضافه گویی و توضیحی از بنده نیست.
حق مطلب ادا شد.
خداوند متعال همه ی ما را از علوم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بهره مند گرداند.الهی آمین

استاد;732165 نوشت:
خداوند متعال همه ی ما را از علوم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بهره مند گرداند.الهی آمین

به نام خدا

با سلام و ادب

سپاسگزارم استاد گرامی،و خداوند سایه ی علماء را بر سر این امت مستدام بدارد.الهی آمین.


25 – باب استحباب صبر در تمامی کارها

246 : امام صادق علیه السلام فرمود :
ای حفص ! به راستی کسی که صبر پیشه کند (در مقایسه با صبری که باید بر آتش داشته باشد)صبر کمی نموده و کسی که بی تابی کند (در مقایسه با جزع و بی تابی روز قیامت) بی تابی کمی نموده است- سپس فرمود: - بر تو باد که در تمامی کارهایت صبر را پیشه خود سازی زیرا خداوند عزوجل محمد صلی الله علیه و اله را برانگیخت و او را به صبر و مدارا نمودن امر نمود و فرمود : ( بر آنچه که می گویند صبر کن و از آنان دوری گزین دوری گزیدنی نیکو و مرا با تکذیب کنندگان دارنده نعمت واگذار) –
و فرمود : ( دور کن به طریقه ای که نیکوتر است پس ناگاه آنکه بین تو و او دشمنی وجود دارد گوئیا دوستی نزدیک است و این داده نشود مگر به آنانی که صبر نمودند و داده نشود مگر به کسی که دارای بهره بزرگی است) پس پیامبر صلی الله علیه و اله صبر نمود تا آنجا که او را به بلاهای سخت رساندند و او را در بلاها افکندند پس سینه اش از غم و اندوه تنگ شد و خداوند این آیه را بر او نازل کرد : ( و محققا که ما می دانیم سینه ات به سبب آنچه می گویند تنگ می گردد پس تسبیح گوی همراه با ستایش پروردگارت و از سجده کنندگان باش) سپس او را تکذیب کردند و دشنام دادند پس او غمگین شد و خداوند این آیه را فرستاد (به تحقیق می دانیمآنچه می گویند غمگینت می کند زیرا آنان تو را تکذیب نمی کنند بلکه این ستمگران آیات خدا را انکار می کنند و محققا که رسولان پیش از تو نیز تکذیب شدند پس بر آنچه که تکذیب شدند صبر کردند و آزار کشیدند تا اینکه یاری ما فرا رسید) پس پیامبر صلی الله علیه و اله خود را به صبر وا داشت ولی کافران از حد خود تجاوز نمودند و خداوند تبارک و تعالی را تکذیب نمودند
در اینجا پیامبر فرمود : من درباره خود و خانواده و آبرویم صبر کردم اما بر اینکه خدایم را (به بدی) یاد کنند صبر ندارم پس خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود : ( بر آنچه که می گویند صبر کن) پس پیامبر در همه حالاتش صبر پیشه نمود سپس از جانب خداوند درباره عترتش به او بشارت داده شد و عترتش به صبر موصوف گشتند پس خداوند فرمود : ( و قرار دادیم از آنان پیشوایانی که به فرمان ما راهنمایی می کنند زیرا آنان صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند) در آن هنگام بود که پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود : صبر نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است .خداوند نیز پیامبرش را ثنای نیکو گفت و این آیه را نازل فرمود : ( وسخن نیکوی پروردگارت بر بنی اسرائیل تمام شد زیرا آنان صبر کردند و آنچه را که فرعون و قومش می ساختند و بر می افراشتند واژگونه ساختیم) پس پیامبر فرمود : این هم بشارت است و هم انتقام .
خداوند نیز جنگ با مشرکان را بر او مباح ساخت و این آیه را نازل فرمود : ( پس بکشید مشرکان را هر کجا که آنان را یافتید و دستگیرشان کنید و بر آنان تنگ گیرید و در هر کمینگاهی برای آنان بنشینید) (و آنان را هر جا که بیابید بکشید) پس خداوند آنان را به دست رسول الله و دوستانش به قتل رساند و این پیروزی را ثواب صبر او قرار داد بعلاوه ثوابی که برای او در آخرت ذخیره کرده است . پس کسی که صبر کند و امید ثواب داشته باشد از این دنیا بیرون نمی رود مگر اینکه خداوند چشمانش را ( به نابودی دشمنانش)روشن می کند (او را درباره دشمنانش دلشاد می کند) بعلاوه اینکه برای او در آخرت ثوابی ذخیره می سازد.

247 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : به زودی زمانی بر مردمان خواهد آمد که در آن زمان کسی به پادشاهی نمی رسد مگر با کشتن –تا آنجا که فرمود :- پس کسی که آن زمان را دریابد باید بر تنگدستی صبر کند با اینکه توانایی ثروتمند شدن را دارد و باید بر دشمنی صبر کند با اینکه توانایی محبت را دارد و بر خواری صبر کند با اینکه می تواند عزیز باشد، در این صورت خداوند به او پاداش پنجاه صدیقی که مرا تصدیق نموده اند را عطا می کند.

248 : امیر المؤمنین علیه السلام در وصیتش به محمد بن حنفیه فرمود :
با اراده های آهنین صبر غمهایی را که بر تو وارد می شوند دور بیفکن، نفس خود را به شکیبایی عادت ده که شکیبایی اخلاقی نیکوست و آن را در ترسها و اندوه های دنیا که به تو رسیده است به مشقت بیفکن.

249 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
اگر بتوانی که صبری همراه با یقین و باور داشته باشی چنین کن و اگر توان آن را نداری (باز هم ) صبر کن زیرا در صبر کردن بر اموری که ناخوشایند توست خیر بسیاری وجود دارد،و بدان که نصرت و پیروزی همراه با صبر است و گشایش همراه با مشقت و سختی است (همانا با سختی آسانی و گشایشی هست همانا با سختی گشایشی است)

250 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از پدرم امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود : من از (کارهای) این غلامم و (کارهای ) خانواده خود بر اموری صبر می کنم که از حنظل (هندوانه ابوجهل) برای من تلخ تر است(ولی با این وجود در برابر کارها و سخنان آنان صبر میکنم)زیرا کسی که صبر پیشه کند به خاطر صبرش به درجه روزه داری که به عبادت ایستاده و درجه شهیدی که در رکاب پیامبر صلی الله علیه واله شمشیر زده نائل می شود.

251 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
شخص صبور پیروزی را از دست نمی دهد و عاقبت به پیروی می رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.

252 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
کسی که صبر وی را نجات نبخشد جزع و بی تابی او را از پای در می آورد.

253 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
صبر به سوی سختی های زمانه تیر می افکند و بی تابی از یاری کنندگان زمانه است .

254 : روایت است که زنی به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد :
پسرم از نزد من به سفر رفته و غیبتش طولانی شده و شوق بسیاری به دیدنش یافته ام ،در درگاه خداوند برایم دعا کن . حضرت فرمود : بر تو باد به صبر پس صبر را در زندگی ات به کار گیر . پس از چندی باز آن زن امد و نزد آن حضرت از طولانی شدن غیبت پسرش شکایت کرد، حضرت فرمود : آیا نگفتم که صبر را پیشه کنی؟ زن عرض کرد : ای فرزند رسول خدا چقدر صبر ؟ به خدا سوگند که صبرم به سر آمد حضرت فرمود : به منزلت برگرد.می بینی که فرزندت از سفر بازگشته، زن برخاست و رفت و دید که فرزندش بازگشته پس همراه با او به نزد حضرت آمدند و عرض کرد: آیا بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله وحی می آید؟ حضرت فرمود : خیر ولی هنگام به سر آمدن صبر گشایش می رسد چون تو گفتی که : صبرم تمام شد دانستم که خداوند با آمدن فرزندت گشایشی برایت حاصل نموده.


26 – باب استحباب بردباری

255 : محمد بن عبدالله یا عبیدالله گوید :
از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود : مرد عابد شمرده نمی شود مگر اینکه بردبار باشد و در بنی اسرائیل رسم چنین بود که هر گاه مردی مدتی به عبادت می پرداخت عابد شمرده نمی شد مگر اینکه پیش از آن ده سال را در سکوت به سر برده باشد.

256 : امام باقر علیه السلام فرمود :
پدرم علی بن حسین علیه السلام می قرمود : همانا مردی که بردباری اش در هنگام خشمش او را دریابد مرا شگفت ززده می کند.

257 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خداوند دوست می دارد کسی را که با حیا، بردبار، پاکدامن و باز ایستنده از حرام باشد.

258 : حفص بن ابی عایشه گوید :
امام صادق علیه السلام یکی از خدمتکاران را در پی حاجتی فرستاد، خدمتکار کندی نموده و دیر کرد پس حضرت به دنبال او روانه شد پس او را یافت در حالی که به خواب رفته بود حضرت بالای سر او نشست و شروع به باد زدن او نمود تا اینکه خدمتکار بیدار شد ، حضرت فرمود : ای فلانی!به خدا که درست نیست که هم شب و هم روز بخوابی بلکه شب برای خودت ولی روز را برای ما باش.

259 : امام باقر علیه السلام فرمود :
همانا خداوند انسان با حیا و بردبار را دوست می دارد.

260 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
هرگز خداوند کسی را به خاطر نادانی اش عزیز نگردانده و کسی را به خاطر بردباری اش ذلیل و خوار نکرده است.

261 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بردباری به عنوان یاری کننده کافی است . فرمود : اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار.

262 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر گاه بین دو نفر نزاع و کشمکشی صورت میگیرد دو فرشته فرود می آیند پس آن دو فرشته به نفری که نادان است می گویند: (تو به برادر دینی ات) گفتی و گفتی در حالی که تو خود سزاوار حرفهایی که گفته ای هستی و به زودی به سبب آنچه که گفته ای جزا می بینی و به نفری که بردبار است گویند : صبر و بردباری نمودی و به زودی اگر تا پایان نزاع چنین باشی مشمول غفران الهی قرار خواهی گرفت و اگر شخص بردبار اسخ نادان را بدهد (و با او مقابله به مثل کند)آن دو فرشته (باز می گردند و )بالا می روند.

263 : امام صادق علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش روایت کند که در وصیت پیامبر صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام امده است:
ای علی ! آیا شما را نسبت به کسی که از نظر اخلاق از همه شما به من شبیه تر است آگاه سازم؟ گفتند : آری ای رسول خدا ! فرمود : آنکه خلقش از همه نیکوتر و بردباری اش از همه بیشتر و نسبت به خویشاوندانش از همه نیکوکارتر و انصافش درباره خود از همه سخت تر باشد.

264 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
دو سخن ،نادر و شگفت انگیز است آن دو را برداشته و تحمل کنید یکی سخن حکمت آموزی که از نادانی صادر شود به این سخن روی آورید و دیگری سخن نابخردانه ای که از حکیمی صادر شود از این سخن چشم پوشی کنید.

265 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش و ایشان از جدش از علی علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
هیچ چیزی با چیز دیگر جمع نشده که جمعشان از جمع بردباری و دانش برتر باشد.

266 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از علی علیه السلام روایت کند که رسوا خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سوگند به خدایی که جانم در دست اوست هیچ چیزی با چیز دیگر جمع نشده که جمعشان برتر از جمع بردباری و علم باشد.

267 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اولین عضوی که شخص بردبار از بردباری اش می برد این است که مردم بر علیه نادان یاری کننده او می شوند.

268 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه گروهی سازد جز اینکه نزدیک است که جز آنان شود.


27 – باب استحباب مدارا نمودن در کارها

269 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : مدارا نمودن مایه برکت و درشتی کردن مایه شومی است.

270 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند نرم رفتار است و نرمی را دوست دارد و بر مدارا و نرمی پاداشی عطا می کند که بر سخت گیری و درشتی چنین پاداشی نمی دهد.

271 : امام باقر علیه السلام فرمود :
هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است (یعنی همچنانکه قفل باعث محفوظ ماندن است مدارا هم مایه حفظ ایمان است).

272 : امام باقر علیه السلام فرمود :
کسی که برایش مدارا تقسیم شده ایمان برای وی تقسیم گردیده.

273 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر اهل خانه ای که بهره ای از نرمی و مدارا نصیبشان گشته خداوند روزی آنان را وسعت دهد و مدارا در تدبیر زندگانی بهتر از وسعت در مال است و هیچ چیز از مدارا عاجز و وامانده نمی شود و با اسراف چیزی باقی نمی ماند و خداوند عزوجل مدارا کننده است و مدارا را دوست می دارد.

274 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : اگر مدارا مخلوقی بود که دیده می شد هیچ مخلوقی از مخلوقات خدا از او نیکوتر نبود .

275 : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
مدارا(به منزله ) نیمی از خوشگذرانی است.

276 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست می دارد.

277 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : همانا مدارا بر چیزی نهاده نشد جز اینکه به آن زینت بخشید و از چیزی جدا نشد جز اینکه آن را زشت نمود.

278 : پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود :
همانا در مدارا کردن زیادت و برکت وجود دارد و کسی که از مدارا محروم است از خیر و خوبی محروم است.

279 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سازگاری و مدارا از اهل هیچ خانه ای باز داشته نشده جز اینکه آنان از خیر و خوبی محروم و بی بهره گشته اند.

280 : راوی گوید: بین من و مردمی از قوم سخنی در گرفت امام رضا علیه السلام به من فرمود :
با آنان مدارا کن زیرا از آنان کسی هست که در حال خشم کارش به کفر می انجامد و کسی که در حال هشم کافر شود خیری در او نیست.

281 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست می دارد و (آدمی را) بر مدارا یاری میکند.

282 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
دو نفر با یکدیگر مصاحبت نکرده ان جز اینکه آن کس که با دیگری مدارا کننده تر است در نزد خداوند پاداشش بزرگتر و محبوبتر است.

283 : امام باقر یا امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست دارد.

284 : فضیل بن عثمان گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
کسی که در کارش اهل مدارا باشد به آنچه از مردم می خواهد نائل می شود.




28 –
باب استحباب فروتنی نمودن

285 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا در آسمان دو فرشته اند که بر بندگان گمارده شده اند پس هر که برای خدا فروتنی کند بالایش می برند و هر که تکبر ورزد فرودش آورند.

286 : امام صادق علیه السلام فرمود :
در ضمن آنچه که خداوند عزوجل به حضرت داود علیه السلام وحی نمود آمده است:ای داود !همچنانکه نزدیکترین مردمان به خدا فروتنان هستند دورترین مردم از خدا متکبرانند.

287 : امام موسی بن جعفر علیه السلام در حدیثی فرمود :
خداوند به کوهها وحی فرستاد که من کشتی بنده خود نوح را بر کوهی از کوهها خواهم نهاد پس کوهها گردنکشی و تکبر نمودند و تنها کوه جودی که کوهی در نزد شماست فروتنی نمود پس آن کشتی نیز سینه خود را بر همان کوه نهاد.

288 : محمد بن مسلم گوید :
از امام محد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود : فرشته ای به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : خداوند تو را مخیر ساخته که بنده ای و رسولی متواضع باشی یا فرشته ای رسول باشی.پس حضرت نگاهی به جبرئیل افکند(که چه جوابی به این فرشته دهم ؟) جبرئیل علیه السلام با دست خویش اشاره کرد که تواضع و فروتنی را اختیار کن ،پس پیامبر فرمود : می خواهم بنده ای متواضع و رسول خدا باشم .آن فرشته پیام آور گفت : با این همه هیچ چیز از آنچه در نزد پروردگارت (برای تو ) وجود دارد کاسته نمی شود حضرت فرمود : (آری می دانم که ) کلید های تمامی خزائن زمین در اختیار پروردگارم می باشد.

289 : امام رضا علیه السلام فرمود :
تواضع آن است که آنچه را که دوست می داری مردم به تو عطا کنند تو به مردم عطا کنی.

290 : و در حدیث دیگری فرمود :
تواضع درجات و مراتبی دارد یکی از آن مراتب این است که شخص قدر خود را بشناسد و با دلی سالم نفس خود را در منزلت و مقام واقعی اش جای دهد (چنین کسی )دوست نمی دارد که برای کسی چیزی پیش آید مگر همانند همان چیزی که برای خودش پیش می آید ،اگر بدی ای ببیند آن را با خوبی دفع می کند ،فرو خورنده خشم است ،چشم پوشی کننده از (بدی) مردمان است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

291 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که در وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام آمده است :
ای علی! به خدا سوگند که اگر شخص فروتن در ته چاهی باشد خداوند عزوجل بادی را به سوی او می فرستد تا او را بالا بیاورد و در دولت نابکاران او را در منزلتی بالاتر از نیکان جای دهد .

292 : حسن بن جهم گوید : از امام رضا علیه السلام پرسیدم که :
فدایت شوم حد توکل چیست ؟ حضرت فرمود : اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی، عرض کردم : فدایت شوم حد تواضع چیست؟ حضرت فرمود : اینکه از جانب خود به مردم چیزی عطا کنی که دوست داری همانند آن را به تو عطا کنند.عرض کردم : فدایت شوم دوست دارم که بدانم من در نزد تو چگونه ام ؟حضرت فرمود : بنگر که من در نزد تو چگونه ام ؟

293 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند :
همانا از تواضع شمرده می شود اینکه شخص به جایگاهی نه جایگاه دیگر خوشنود باشد(یعنی در وارد شدن به مجلسی برای نشستن به همان جای خالی خوشنود باشد و هوس جای بالاتر را در سر نداشته باشد)و دیگر اینکه به هر کس که برخورد می کند سلام کند و جدال را ترک کند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشی که به خاطر تقوا و پرهیز کاریت مورد حمد و ستایش قرار بگیری.

استاد;733225 نوشت:
حسن بن جهم گوید : از امام رضا علیه السلام پرسیدم که :
فدایت شوم حد توکل چیست ؟ حضرت فرمود : اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی، عرض کردم : فدایت شوم حد تواضع چیست؟ حضرت فرمود : اینکه از جانب خود به مردم چیزی عطا کنی که دوست داری همانند آن را به تو عطا کنند.عرض کردم : فدایت شوم دوست دارم که بدانم من در نزد تو چگونه ام ؟حضرت فرمود : بنگر که من در نزد تو چگونه ام ؟

با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
از بابت سوالات مکررم عذرخواهم.ولی فکر میکنم درک عمیق تک تک این کلمات ،میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات عمیق در ارتباط با نفس باشد و به خودشناسی کمک شایانی میکند.
"اینکه از جانب خود به مردم چیزی عطا کنی که دوست داری همانند آن را به تو عطا کنند"،خیلی متوجه نمیشم که این مطلب به چه صورت به تواضع مربوط میشه؟
و قسمت سوم حدیث که با رنگ آبی مشخص کرده ام،آیا با موضوع تواضع اشتراکی دارد؟

استاد;733225 نوشت:
290 : و در حدیث دیگری فرمود :
تواضع درجات و مراتبی دارد یکی از آن مراتب این است که شخص قدر خود را بشناسد و با دلی سالم نفس خود را در منزلت و مقام واقعی اش جای دهد (چنین کسی )دوست نمی دارد که برای کسی چیزی پیش آید مگر همانند همان چیزی که برای خودش پیش می آید ،اگر بدی ای ببیند آن را با خوبی دفع می کند ،فرو خورنده خشم است ،چشم پوشی کننده از (بدی) مردمان است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

منظور از قسمت رنگی این است که جایگاه خود را بزرگتر از چیزی که هست نپندارد؟
استاد گرامی پیشاپیش از توضیحات روشنگرتان سپاگزارم.

یکی دیگه.;733262 نوشت:
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
از بابت سوالات مکررم عذرخواهم.ولی فکر میکنم درک عمیق تک تک این کلمات ،میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات عمیق در ارتباط با نفس باشد و به خودشناسی کمک شایانی میکند.
"اینکه از جانب خود به مردم چیزی عطا کنی که دوست داری همانند آن را به تو عطا کنند"،خیلی متوجه نمیشم که این مطلب به چه صورت به تواضع مربوط میشه؟
و قسمت سوم حدیث که با رنگ آبی مشخص کرده ام،آیا با موضوع تواضع اشتراکی دارد؟

سلام علیکم
از سوالات شما سپاسگذارم.
وقتی انسان چیزی را که دوست دارد به خودش بدهند به دیگران عطا می کند یعنی دیگران را در مرتبه خودش دیده و این بدان معناست که تکبر نورزیده و تواضع دارد.البته تواضع هم مراتب دارد.
قسمت آبی رنگ هم مربوط به تواضع نیست و بحث محبت است.در واقع این حدیث از رموز بحث محبت است که محبت قلبی به انسان کامل نشأت گرفته از محبت همان وجود مقدس به ماست.همچنین گویای این مطلب نیز هست که محبت قلبی ساختگی و دروغین نمی تواند باشد و اثر وجودی خاصی دارد و مباحث دیگر که جایش اینجا نیست.

یکی دیگه.;733262 نوشت:
منظور از قسمت رنگی این است که جایگاه خود را بزرگتر از چیزی که هست نپندارد؟

بله یعنی نه متکبر باشد و نه خوار و ذلیل که خود را با ظلم به دیگران ضایع کند.

موفق باشید.




29– باب استحباب تواضع در هنگامی که نعمتی جدید برای آدمی حاصل می شود

294 : امام صادق علیه السلام درباره واقعه دیدار و گفتگوی جعفر بن ابی طالب با نجاشی پادشاه حبشه ،فرمود :
نجاشی گفت : ما مسیحیان در کتابی که خداوند بر عیسی علیه السلام نازل فرموده یافته ایم که (یکی از حقوق خداوند بر بندگانش این است که هر گاه نعمتی جدید به آنان می بخشد آنان نیز در برابر او تواضع و فروتنی جدیدی داشته باشند) زمانی که این سخن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله رسید حضرت به اصحاب خود فرمود : همانا صدقه مایه زیادت (مال و عمر)برای صدقه دهنده می گردد پس صدقه بپردازید تا خدای بر شما رحم آورد و همانا تواضع مایه زیادت مقام و مرتبه شخص متواضع می گردد پس تواضع کنید تا خدای شما را بلند مرتبه گرداند و همانا عفو و بخشش به عفو کننده عزت می بخشد پس عفو کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند.



30 – باب تاکید بر استحباب تواضع برای دانشمند و دانش آموز

295 : معاویه بن وهب گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
دانش بجویید و همراه با دانش ، خود را با بردباری و وقار زینت ببخشید و در مقابل کسانی که به آنان دانش می آموزید تواضع و فروتنی کنید و برای کسی که از او دانش می آموزید تواضع کنید و از دانشمندان متکبر و سرکش نباشید که در نتیجه ، کار باطل شما (عمل و گفته ) حق شما را از بین می برد.

296 : عیسی بن مریم علیه السلام به اصحاب و حواریون خود فرمود :
من از شما خواسته ای دارم خواسته ام را برایم برآورده سازید .گفتند : ای روح الله !خواسته ات رواست. پس حضرت برخاست و پاهای آنان را شست ،آنان گفتند : ما به این کار سزاوارتریم از شما (و ما باید پاهی مبارک تو را بشوئیم)حضرت فرمود : همانا سزاوارترین مردم در خدمتگذار بودن ، شخص عالم است و من در برابر شما اینگونه تواضع نمودم تا شما نیز پس از من همانند تواضع مرا در میان مردم داشته باشید . سپس فرمود : علم و حکمت به وسیله تواضع آباد می شود نه با تکبر و همچنین است که در دشت گیاه می روید نه در کوه سخت.



31 –

باب استحباب تواضع در خوردن و نوشیدن و مانند اینها

297 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله در شبانگاه پنجشنبه ای در مسجد قبا افطار نمود پس فرمود : آیا نوشیدنی ای هست؟پس اوس بن خولی انصاری کاسه ای بزرگ شیر آمیخته شده با عسل را به خدمت حضرت آورد.حضرت کاسه را به دهان مبارک نزدیک فرمود و سپس آن را کنار گذاشت و فرمود:این دو نوشیدنی است که می توان به یکی از این دو اکتفا نمود،من نه آن را می نوشم و نه تحریم می کنم ولی به خاطر خدا تواضع می کنم زیرا کسی که به خاطر خدا تواضع کند خداوند او را بالا می برد و کسی که تکبر ورزد خداوند او را به زیر می کشد و کسی که در زندگانیش میانه روی پیشه کند خداوند روزی اش می بخشد و کسی که اسراف کند خداوند محرومش می سازد و کسی که زیاد مرگ را یاد کند خداوند او را دوست می دارد.

298 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امام سجاد علیه السلام در حالی که بر الاغی سوار بود به گروهی که بیماری خوره داشتند و در حال چاشت خوردن بودند گذر کرد آنان حضرت را به چاشت دعوت کردند . حضرت فرمود : اگر روزه نبودم دعوت شما را اجابت می کردم.(حضرت از آنان خداحافظی نمود)و وقتی که به منزل رسید دستور داد غذایی آماده کردند و فرمود که آن را نیکو بپزند سپس آن بیماران جذامی را به طعام دعوت کرد و همراه آنان به خوردن نشست.

299 : علی علیه السلام فرمود :
قناعت مالی است که تمام شدنی نیست.

خسته نباشید

32 – باب وجوب برگزیدن رضای الهی بر خواهش نفسانی و تحریم پیروی از هوای نفس

300 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند عزوجل می فرماید : سوگند به عزت و بزرگی و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواسته مرا بر خواهش نفسانی اش مقدم نمی دارد مگر اینکه حرفه و پیشه اش را برایش فراهم می سازم و آسمانها و زمین را ضامن روزی اش قرار می دهم و من برای او برتر از تجارت هر تاجری خواهم بود.

301 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند عزوجل می فرماید : سوگند به عزت و شکوه و بزرگی و خوبی و نیکویی ام و بلندی مرتبه ام که هیچ بنده مؤمنی خواسته مرا در هیچیک از امور دنیایی بر خواهش نفسانی اش مقدم نمی دارد مگر اینکه بی نیازی را در نفس او قرار می دهم و همتش را متوجه آخرتش می کنم و آسمانها و زمین را ضامن روزی اش می گردانم و ما فوق تجارت هر تاجری به نفع او خواهم بود.

302 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خاوند عزوجل می فرماید: سوگند به عزت و شکوه و بزرگ منشی و نور و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواهش نفسانی خویش را بر خواسته من مقدم نمی دارد جز اینکه کارش را پریشان و پراکنده می سازم و دنیایش را بر او مشتبه و درهم بر هم می گردانم و قلبش را به دنیایش مشغول می سازم و (با این همه)به او از دنیا به همان اندازه ای که برایش مقدر نموده ام می دهم و سوگند به عزت و شکوه و بزرگی و نور و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواسته مرا بر خواهش نفسانی خویش مقدم نمی دارد مگر اینکه فرشتگانم را برای حفظ و نگاهداری اش بر می گمارم و آسمانها و زمین را ضامن و عهده دار روزی او قرار می دهم و برای او از (سود) تجارت هر تاجری برتر خواهم بود و چنین کسی دنیا به سراغش می آید در حالی که او دنیا را ناپسند می داند.

303 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا خداوند عزوجل می فرماید : به راستی که اینگونه نیست که من هر سخن حکمت آمیزی را بپذیرم بلکه میل او (گوینده) و همت او را می پذیرم پس اگر میل و همت او در جهت خوشنودی من باشد همت او را (به منزله)تقدیس و تسبیح خود قرار می دهم(تقدیس و تسبیح : به پاکی منسوب کردن ،به پاکی یاد کردن).

304 : امام باقر علیه السلام فرمود :
با هوای نفسانی خود مبارزه کن همانگونه که با دشمنت مبارزه می کنی.

305 : ابی حمزه گوید: از امام زین العابدین علیه السلام شنیدم که می فرمود :
به درستی که خداوند جل جلاله می فرماید : سوگند به عزت و شکوه و بزرگی و زیبایی و نیکویی و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواسته مرا بر خواهش نفسانی خود مقدم نمی دارد مگر اینکه همت او را متوجه امر آخرتش می گردانم و بی نیازی اش را در درون قلبش جای می دهم و کار پیشه اش را برایش فراهم می آورم و آسمانها و زمین را ضامن روزی او می گردانم و دنیا به سوی او می اید در حالی که او نسبت به دنیا بی میل و ناخوشنود است.

306 : امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ای فرمود :
ای مردم! به درستی که ترسناک ترین چیزی که از آن بر شما بیمناکم دو چیز است: پیروی هوای نفس و درازی آرزو ، اما پیروی از هوای نفس آدمی را از حق باز می دارد و اما درازی آرزو باعث فراموشی آخرت می گردد.




33 – باب وجوب عاقبت اندیشی پیش از عمل

307 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. حضرت تا سه مرتبه فرمود : آیا اگر تو را سفارشی نمایم سفارشم را می پذیری و به آن عمل می کنی؟ و مرد در هر مرتبه عرض کرد : آری ای رسول خدا! رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: پس من تو را سفارش می کنم که هر گاه آهنگ انجام کاری را نمودی در عاقبت و پایان آن کار اندیشه کن پس اگر انجامش درست و صواب بود انجام بده و اگر ناصواب بود از انجام آن باز ایست.

308 : امیر المؤمنین علیه السلام در وصیتش به محمد بن حنفیه فرمود :
کسی که با نظرات و افکار مختلف روبرو می شود مواضع و جایگاههای خطا را شناسایی می کند و کسی که بدون عاقبت اندیشی خود را گرفتار کارها کند محققا که خود را در معرض کارهای ترسناک و دشوار قرار داده است و عاقبت اندیشی پیش از عمل تو را از پشیمانی ایمن می سازد و خردمند کسی است که تجربه ها او را پند و اندرز دهند و در تجربه ها آگاهی نو و تازه ای وجود دارد و در دگرگونی حالات نسبت به جوهره مردان علم و آگاهی حاصل می شود.

309 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
زبان شخص عاقل در پشت قلب اوست (ابتدا روی سخن فکر می کند و آن را از قلب می گذراند و سپس بر زبان جاری می کند)و قلب شخص نادان در پشت زبان اوست(پس از سخن گفتن روی آن فکر می کند که آیا ناصواب بوده یا نه ).

310 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
قلب شخص نادان در زبان اوست و زبان شخص خردمند در قلب اوست.

311 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
کسی که با آراء و نظرات مختلف روبرو باشد به مواضع خطا شناخت پیدا می کند.

312 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که بول به او فشار آورده رأی (قابل اعتنا و بی نقص) ندارد و کسی که افسرده است دوستی ندارد و حسود بی نیاز نمی شود و کسی که در عاقبت کارها نمی اندیشد دور اندیش و محتاط نیست و اندیشیدن در عاقبت کارها مایه باروری دلها است.

313 : امام باقر علیه السلام فرمود :
مردی به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا مرا دانشی بیاموز. حضرت فرمود : بر تو باد به نو میدی نسبت به آنچه که در دستان مردمان است زیرا این روحیه بی نیازی و ثروتی حاضر و آماده است. عرض کرد: ای رسول خدا بیش از این بفرما . حضرت فرمود : هرگاه قصد انجام دادن کاری را نمودی با دقت در عاقبت آن کار اندیشه کن پس اگر خیر و هدایت در آن باشد آن را پی گیری کن و اگر مایه گمراهی باشد از انجام آن خودداری نما.



34 – باب وجوب به انصاف رفتار کردن با مردمان اگر چه بر ضرر خود باشد

314 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که با مردم درباره خود به انصاف رفتار کند مردم دربار او به داور و میانجی بودن برای دیگران خوشنودند.

315 : امام صادق علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سید و سرور همه کارها سه چیز است: به انصاف رفتار کردن با مردم درباره خود و یاری نمودن برادر دینی در راه خدا و به یاد خدا بودن در هر حال.

316 : امام باقر علیه السلام روایت کند که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
آگاه باشید که هر کس درباره خود با مردم به انصاف رفتار کند خداوند چیزی جز عزت و سربلندی به او نمی افزاید.

317 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سه کس هستند که در روز قیامت نزدیکترین کسان به خداوند می باشند تا زمانی که خداوند از حساب مردمان فارغ شود: یکی کسی که قدرت و توانایی اش او را در حال خشم به سوی ستم نمودن به زیر دستانش نمی خواند و دیگری کسی که بین دو نفر رفت و آمد می کند ولی حتی به اندازه یک دانه جو به یکی از آن دو بر علیه دیگری تمایل پیدا نمی کند و دیگری کسی که حق را می گوید خواه به نفع او یا بر ضرر او باشد.

318 : امام صادق علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
مؤمن حقیقی کسی است که به فقیر کمک مالی کند و درباره خود با مردم به انصاف رفتار کند.

319 : امام سجاد علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله همواره در آخر خطبه اش می فرمود:
خوشا به حال کسی که اخلاقش پاکیزه و خوی و طبیعتش پاک و باطنش با صفا و ظاهرش نیکو باشد و زیادی از مالش را انفاق کند و از زیاد سخن گفتن خودداری کند و درباره خود با مردمان منصفانه برخورد کند.

320 : امام صادق علیه السلام فرمود:
کیست که چهار چیز را در برابر چهار خانه در بهشت بر من ضمانت کند؟ انفاق کن و از فقر نترس، سلام را آشکارا بر زبان آور، و جدال را ترک کن اگر چه حق با تو باشد، و درباره خودت با مردم به انصاف رفتار کن.

321 : یوسف بزاز گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
هر گز دو نفر با یکدیگر در کاری به خصومت بر نخاسته اند که یکی در مورد دیگری جانب انصاف رارعایت کند و او نپذیرد جز اینکه خداوند شخص منصف را بر دیگری چیره می گرداند.

322 : امام باقر علیه السلام فرمود :
به راستی که برای خداوند بهشتی هست که جز سه کس به آن بهشت داخل نشود یکی از آنان کسی است که در مورد خود به حق حکم کند.

323 : امام صادق علیه السلام فرمود :
آیا به تو در مورد سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب ساخت خبر دهم؟منصفانه رفتار کردن درباره خود بامردمان ویاری رساندن به برادران در راه خدای عزوجل و به یاد خدا بودن در هر حالی ، پس اگر طاعتی به وی عرضه گردید به آن عمل کند و اگر گناهی به او عرضه شد آن را ترک گوید .

324 : علی بن میمون صائغ (زرگر)گوید:از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
کسی که می خواهد که خداوند او را در بهشتش جای دهد پس باید اخلاقش را نیکو سازد و درباره خود منصفانه رفتار کند و به یتیم ترحم آورد و ناتوان را یاری دهد و برای خداوندی که او را آفریده است فروتنی و تواضع کند.

325 : راوی گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
هیچ بنده ای خالصانه در درون خود به خداوند روی نیاورده است تا در نتیجه حق نفس را به او عطا کند و حقی را که از آن نفس است برای او بستاند جز اینکه (اگر چنین باشد) دو خصلت به او بخشیده می شود: یکی روزی ای از جانب خداوند که وی را در فراخی (و آسایش)قرار می دهد و دیگری رضایت و خوشنودی از خداوند که او را (از همه چیز )بی نیاز می سازد.

326 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که به فقیر کمک مالی کند و در مورد خود با مردم منصف باشد چنین کسی مؤمن حقیقی است.




35 – باب اینکه بر مؤمن واجب است آنچه را برای خود دوست می دارد برای مؤمنین دوست بدارد و آنچه را برای خود نمی پسندد برای آنان نخواهد

327 : عربی به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد :
ای رسول خدا!مرا عملی بیاموز که به سبب آن به بهشت داخل شوم .حضرت فرمود : آنچه را که دوست می داری مردم درباره تو به جای آورند درباره آنان به جای آور و آنچه را که ناپسند می شمری درباره ات به جای آورند درباره آنان به جای نیاور.

328 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند به حضرت آدم علیه السلام وحی فرستاد که من تمامی سخنی را که با تو دارم در چهار سخن جمع می کنم –تا آنجا که فرمود: - و اما آنچه که بین تو و بین مردمان باید باشد این است که برای مردم به چیزی خوشنود شوی که برای خودت به آن خوشنود می گردی و برای آنان چیزی را ناپسند شمری که برای خودت آن را ناپسند می شمری.



36 – باب استحباب اینکه آدمی به جای اینکه به عیبجویی از دیگران بپردازد به عیب خود مشغول باشد

329 : امام باقر علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سه خصلت وجود دارد که هر کس این سه خصلت یا یکی از آنها در او باشد در روزی که هیچ سایه ای جز سایه عرش الهی نیست در زیر سایه عرش الهی خواهد بود : یکی کسی که به مردم از جانب خود چیزی عطا کند که خود نیز درخواست کننده آن چیز از مردمان است و دیگر کسی که قدمی از قدمی بر ندارد مگر اینکه بداند که این قدم برداشتنش رضایت و خوشنودی خداوند را در پی دارد و دیگر کسی که از برادر مسلمان خود عیبجویی نکند مگر زمانی که آن عیب را از خود دور سازد زیرا چنین کسی عیبی را از خود دور نمی کند مگر اینکه عیب دیگری برایش ظاهر می شود(پس همواره مشغول به برطرف کردن عیوب خویش است و با عیب دیگران کاری ندارد)و همین برای مرد کافی است که به خود مشغول باشد نه مردمان.

330 : امام باقر علیه السلام فرمود :
از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که می گفت : رسول خدا صلی الله علیه و اله بر ما گذر می کرد که ایستاد وسلام کرد و فرمود: چه شده است که می بینم دوستی دنیا بر بسیاری از مردم چیره شده است ؟-تا آنجا که فرمود: - خوشا به حال کسی که بیم از خدا او را به خود مشغول ساخته و از مردم بیم و هراسی ندارد، خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از عیب جویی برادران مؤمنش باز داشته است.

331 : امام باقر علیه السلام فرمود:
همین عیب برای شخص کافی است که از عیوب مردم عیبی را تشخیص دهد که در مورد خودش آن عیب بر او پوشیده مانده (و تشخیص نمی دهد که این عیب در خود او نیز وجود دارد)یا اینکه عیبی را بر مردم بگیرد که در خود او آن عیب هست و او توانایی بازگشتن از آن را ندارد یا اینکه همنشین خود را با سخنان یا کارهای بیهوده آزار دهد.

332 : ابوذر گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و اله عرض کردم: ای رسول خدا !مرا سفارشی فرما . حضرت فرمود :
تو را به رعایت تقوای الهی سفارش می کنم زیرا تقوی سر همه کارها (ی شایسته)است.عرض کردم :بیش از این بفرما.فرمود: بر تو باد به تلاوت قرآن و زیاد به یاد خدا بودن ، عرض کردم : بیش از این بفرما.فرمود : بر تو باد به سکوت طولانی. عرض کردم : بیش از این بفرما. فرمود : بر حذر باش از زیاد خندیدن . عرض کردم : بیش از این بفرما .فرمود : بر تو باد که فقیران را دوست داشته باشی و با آنان همنشینی کنی . عرض کردم : بیش از این بفرما . فرمود : حق را بگو اگر چه تلخ باشد.
عرض کردم: بیش از این بفرما . فرمود : در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری هراس نداشته باش. عرض کردم: بیش از این بفرما . فرمود : باید آن عیبی که از خود سراغ داری تو را از عیبجویی مردم باز دارد ، زیرا در آنچه که مثل آن را خود انجام می دهی حجتی بر علیه مردم نمی یابی. سپس فرمود : برای عیبناک بودن مرد کافی است که در او سه خصلت باشد : یکی اینکه عیبی را از مردم بداند در حالی که (آن عیب در خود او وجود داردو او)از آن عیب در خود جاهل است و دیگر اینکه از مردم شرم کردن درباره چیزی را در خواست کند که آن چیز در خود او نیز هست و دیگر اینکه همنشین خود را در چیزهای بیهوده آزار دهد . سپس فرمود : ای ابوذر! هیچ عقلی همچون عاقبت اندیشی نیست و هیچ پرهیزکاری ای همچون دست کشیدن (از گناه) نیست و هیچ اصل و تباری مانند خوش خلقی نیست.

333 :امام صادق علیه السلام فرمود :
زمانی که حضرت موسی علیه السلام می خواست از حضرت خضر علیه السلام جدا شود گفت : مرا سفارشی فرما. حضرت خضر علیه السلام در ضمن توصیه هایش فرمود : از سر سختی و خیره سری بر حذر باش و از اینکه بدون نیاز و حاجتی به دنبال چیزی روی حذر کن و از اینکه بدون تعجب بخندی پرهیز کن و گناهت را یاد کن و از اینکه گناهان مردم را یاد آور شوی بر حذر باش.

334 : امیر المؤمنین علیه السلام درباره نهی نمودن از عیبجویی مردمان فرموده است:
بر کسانی که خود نگهدار و پاکند و سلامت از گناه به آنان بخشیده شده است سزاوار است که به حال گناهکاران و نافرمانان رحمشان آید و شکر گزاری (نعمت سلامت از گناه) بر آنان چیره و مسلط باشد و این شکرگزاری آنان را از بیان عیب مردم باز دارد ، پس چگونه است حال آن عیبجویی که از برادر خود عیب گیرد و او را بر گرفتاری اش سرزنش کند ؟! آیا این شخص عیبجو به یاد نمی آورد آن جایی را که خداوند گناهانی از او را پوشاند که به مراتب بزرگتر از گناهی بودند که او اکنون بر آن از برادر خود خرده گیری می کند؟پس چگونه برادرش را به گناهی سرزنش می کند که خود همانند آن را مرتکب شده است؟ اگر هم عین آن را مرتکب نشده خداوند را در بزرگتر و بدتر از آن نافرمانی نموده ، و سوگند به خدا که اگر هم این شخص مرتکب گناه بزرگ نشده حتما گناه کوچک انجام داده است و این جرأتی که در عیب گیری از مردم به خرج داده خود از هر گناهی بزرگتر است.
ای بنده خدا! در عیبجویی از بنده ای که مرتکب گناهی شده شتاب مکن شاید گناه او بخشیده شود و بر نفس خویش ایمن مباش که گناه کوچکی انجام داده ای شاید بر همان گناه عذاب شوی . پس هر کس از شما به عیب دیگری آگاهی یافت باید از عیبجویی او خودداری کند زیرا به عیب خود نییز آگاه است. و باید شکرگزاری بر پاک بودنش از گناهی که دیگری مرتکب آن است او را از پی گیری گناه دیگران به خود مشغول دارد.

335 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
کسی که در عیب خویش اندیشه کند از عیب جویی دیگران باز می ماند و کسی که به روزی خداوند خوشنود باشد بر آنچه که از دست داده است غمگین نمی شود- تا آنجا که فرمود: - و کسی که در عیبهای مردمان بنگرد سپس آن عیوب را برای خویش بپسندد چنین کسی نادان واقعی است.

336 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
بزرگترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشمری.

337 : محمد بن اسماعیل از یکی از مردانش نقل می کند که گفت :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : هر گاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده است بدانید که او فریب خورده و مورد مکر (شیطان) واقع شده است .

338 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
در شهر گروهی بودند که عیوبی داشتند اما از بیان عیوب دیگران ساکت ماندند خداوند نیز مردم را از عیوب آنها ساکت کرد پس آنان مردند در حالی که در نزد مردم عیبی برای ایشان وجود نداشت و در شهر گروهی بودند که عیبی نداشتند اما در مورد عیوب مردم سخن می گفتند خداوند نیز برای آنان عیبهایی ظاهر ساخت که پیوسته تا زمانی که مردند به آن عیبها شناخته می شدند.

339 : ابی عبیده حذاء گوید : از امام باقر علیه السلام شنیدم ک می فرماید :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : همانا خیری که ثوابش سریعتر از هر خیر دیگری به آدمی می رسد نیکی کردن است و شری که کیفرش سریعتر از هر شر دیگری نصیب آدمی می شود ستم نمودن است و برای عیبناک بودن مرد همین بس که رد مردم عیبی را ببیند که از دیدن آن عیب در وجود خود نابینا است و مردم را به عیبی سرزنش کند که خود توان ترک آن را ندارد و همنشین خود را به خاطر چیزی پوچ و بیهوده آزار دهد.




37 – باب وجوب عدالت

340 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
از خدا بترسید و عدالت را پیشه خود سازید زیرا شما خود بر قومی که عدالت نمی ورزند خرده گیری می کنید.

341 : امام صادق علیه السلام فرمود :
عدل از آب گوارایی که تشنه به آن برخورد می کند شیرین تر است، چه فراخ و گسترده است عدالت زمانی که جانب انصاف و تعادل در آن رعایت شود اگر چه کم باشد.

342 : امام صادق علیه السلام فرمود :
عدل شیرین تر از عسل و نرم تر از کف و خوشبوتر از مشک است.

343 : امام صادق علیه السلام فرمود :
به راستی خداوند برای کسی که به او سلطنتی بخشیده است سر آمد و مدت معین از شبها و روزها و سالها و ماهها قرار داده است پس اگر آنان در بین مردم به عدل رفتار کنند خداوند به فرشته ای که گرداننده روزگار است دستور می دهد که کند تر بگرداند تا روزها و شبها و سالها و ماههای آنان طولانی شود. و اگر به مردم ستم کنند و به عدالت رفتار نکنند خداوند آن فرشته اش را امر می کند که در گرداندن شتاب کند پس شبها و روزها و سالها و ماههایش کوتاه می شود و خداوند عزوجل آن شبها و ماههایی را که برای آنان مقدر فرموده به اتمام می رساند.

344 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سه کس هستند که در روز قیامت تا وقتی که خداوند از حساب خلق فارغ شود نزدیکترین کسان به خداوند اند: یکی کسی که قدرت و توانایی اش در حال خشم او را به سوی ستم کردن به زیر دستان فرا نخوانده است و دیگری کسی که (برای اصلاح و حکم کردن) بین دو نفر رفت و آمد کند ولی حتی به اندازه یک دانه جو به یکی از آنها بر علیه دیگری تمایل پیدا نکند و دیگری کسی که در جایی که به ضرر اوست حق را بر زبان آورد .

استاد;737616 نوشت:
به راستی خداوند برای کسی که به او سلطنتی بخشیده است سر آمد و مدت معین از شبها و روزها و سالها و ماهها قرار داده است پس اگر آنان در بین مردم به عدل رفتار کنند خداوند به فرشته ای که گرداننده روزگار است دستور می دهد که کند تر بگرداند تا روزها و شبها و سالها و ماههای آنان طولانی شود. و اگر به مردم ستم کنند و به عدالت رفتار نکنند خداوند آن فرشته اش را امر می کند که در گرداندن شتاب کند پس شبها و روزها و سالها و ماههایش کوتاه می شود و خداوند عزوجل آن شبها و ماههایی را که برای آنان مقدر فرموده به اتمام می رساند.

هو الحکم العدل

با سلام و ادب

ضمن تشکر از حضرتعالی برای نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و تعلیم آن به شاگردانتان اگر قابل باشیم.

استاد گرامی این حدیث به چه معناست و رابطه اش با قَدر و همینطور طولانی شدن و کوتاه گشتن و اتمام آن چیست؟

سلام علیکم و رحمة الله
یکی از معانی ای که می شود برای این حدیث شریف بیان کرد تاثیر رنگ پذیری از اسماء و صفات الهی در برکت یافتن است.
بدین معنا که وقتی انسان متصف به صفت الهی عدل می شود و این صفت را در اعمال خود جاری می سازد،با حقیقتی به نام برکت که همان لطف و مرحمت الهیست برای خود روبرو شده و هنگامی که به خلاف صفات الهی مانند ظلم متصف می شود این برکت را هرگز نخواهد دید.
اما رابطه حدیث با قدر الهی در همان اتصاف و عدم اتصاف به اسماء و صفات الهی ست.




38 –
باب اینکه بر کسی که درستی ای را می ستاید جایز نیست که در مورد دیگری خلاف آن را عمل کند

345 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا در روز قیامت یکی از کسانی که حسرتش از دیگران بیشتر است کسی است که راستی و درستی ای را ستوده است ولی درباره دیگری خلاف آن را عمل نموده است.

346 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا در روز قیامت حسرت کسی از همه بیشتر است که درستی ای را ستوده اما در عمل خلاف آن را به کار بسته است.

347 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا در روز قیامت یکی از کسانی که عذابش از دیگران سخت تر است کسی است که درستی و عدالتی را ستوده است اما به غیر آن عمل کرده است .

348 : از امام صادق علیه السلام روایت است که درباره قول خدای عزوجل که می فرماید :
(پس آنان و گمراهان به روی در دوزخ افکنده شوند)فرمود : ای ابا بصیر! آنان گروهی هستند که عدل و راستی ای را به زبان می ستایند ولی به غیر آن عمل می کنند.

349 : خیثمه گوید : امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود :
به شیعیان ما برسان که هرگز کسی به رضوان و خوشنودی که در نزد خداست نخواهد رسید مگر با عمل و به شیعیان ما برسان که در روز قیامت کسی که حسرتش از دیگران بیشتر است آن کس است که عدالت و درستی ای را ستوده است سپس به غیر آن عمل کرده است.