جمع بندی پاسخ من به تحدی قرآن

تب‌های اولیه

154 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامد;389369 نوشت:
باید توجه داشت اعجاز قرآن به آن است که اگر تمام بشریت دست به دست هم دهند
نمی توانند مثل آنرا بیاورند و این جهت مساله هم شامل خواص می شود هم عوام
چيزي كه هيچ وقت محقق نمي ش.د
فلذا ما تا ابد در اين شك باقي خواهيم ماند كه آيا مثل اوري قران در توان بشر هست يا نه

velayat;389395 نوشت:
اگر اينجوريه يك سوره هم ممكن است نارسا باشد
به خاطر داريد سوره هايي كه در نماز مي گويند بايد دوتايي خوانده شوند يعني دو سوره بايد با هم خوانده شوند چون معنايشان به هم قريب استب
بعد هم گفتم در تفاسير از حروف مقطعه اي كه داريم چنين توقفي نيست
دليل اولتان را هم نقد كردم كه براي يك مفهوم الفاظ مختلفي است و لزومي ندارد يك لفظ خاص استعمال شود

سلام.
جناب ولایت گرامی.

با این نظرتان مخالفم.

آیه 1 سوره عصر : "والعصر" به نظر جنابعالی این آیه که به عصر قسم میخورد به تنهائی چه مفهومی دارد؟ قسم به عصر که چه؟ آیا واقعاً خداوند نمیداند که تقلیل تحدی به یک آیه که به تنهائی می‌تواند نارسا و نامفهوم باشد، کاری عبث و غیر منطقیست؟

سوره حمد و توحید که در نماز با هم خوانده میشوند، هر کدام به تنهائی نارسا و نامفهومند؟! و به همین دلیل باید دو سوره خوانده شود؟

سوره‌های قرآن حی و حاضر موجودند. یک سوره به عنوان نمونه بیان کنید که همانند یک آیه تنها (مانند والعصر) نارسا باشد.

اینکه شما نارسا بودن یک آیه کوتاه را بدون در نظر گرفتن آیات قبل و بعدش انکار میکنید و تقلیل تحدی را به یک آیه منطقی می‌دانید جای شگفتی دارد.

حاج سید مهندس دکتر;389429 نوشت:
سوره حمد و توحید که در نماز با هم خوانده میشوند، هر کدام به تنهائی نارسا و نامفهومند؟! و به همین دلیل باید دو سوره خوانده شود؟

توجه به این نکته هم مناسب است که اولا حمد الزاما با توحید خوانده نمیشود
بعضی نمازها فقط یک حمد دارند
بعضی نمازها چندین بار توحید دارند
و....
در نتیجه این استلال اصلا درست نیست

velayat;389396 نوشت:
چيزي كه هيچ وقت محقق نمي ش.د
فلذا ما تا ابد در اين شك باقي خواهيم ماند كه آيا مثل اوري قران در توان بشر هست يا نه

در شک؟!؟!....

hoorshid;389362 نوشت:

«تحدّي» يعني مبارزه‏طلبي و دعوت نمودن منكران نبوّت براي آوردن مثلي براي معجزه، تحدّي اختصاصي به اعجاز قرآن كريم ندارد، بلكه معجزات پيامبران گذشته نيز همواره همراه تحدّي بوده است و آن رسولان الهي هميشه به مردم زمان خود مي‏گفتند كه

هر كس در حقّانيّت اين معجزه ترديد دارد و آن را كاري بشري مي‏داند، نه از سوي خداوند، اگر مي‏تواند شبيه آن را بياورد.تحدّي مشتمل بر قياس و برهان است
، بدين گونه كه: «لو كان هذا الكتاب من عنْد غيْر الله، لأمكن الإتيان بمثْله، لكن التالي باطل، فالمقدّم مثْلُه»

يعني اگر اين كتاب، كلام الله نباشد پس كلامي بشري است و اگر بشري باشد، پس شما هم كه بشر هستيد، بايد بتوانيد مثل آن را بياوريد؛ اگر شما توانستيد مثل آن را بياوريد، بشري بودنش اثبات مي‏شود و اگر نتوانستيد، معلوم مي‏شود كه بشري نيست و اعجازي است كه اثبات‏كننده ادّعاي نبوّت و رسالت‏آورنده آن خواهد بود.
قياس تحدّي، مشتمل بر قاعده «تماثل» است. وقتي كه دو نفر از يك «نوع» باشند و اوصاف مشتركي داشته باشند، آن دو نفر را «مثلان» مي‏گويند و حكم عقلي درباره «مثلان» اين است كه «حكم الأمثال فيما يجوز وفيما لا يجوز واحد» يعني اگر كاري را بشري توانست انجام دهد، ديگر همنوعان او نيز مي‏توانند مماثل آن را انجام دهند، و اگر اين كتاب(قرآن) را بشر آورده است، پس شما هم كه بشرهستيد، بايد بتوانيد كتابي مانند آن و معجزه‏اي چون آن بياوريد.]خداي سبحان پس از اقامه برهان در تحدّي خود، به شرح اوصاف و ويژگيهاي قرآن كريم مي‏پردازد تا مثل‏آوري براي مبارزان با قرآن آسان‏تر گردد كه اين نيز اتمام حجّت قويتري بر آنها خواهد بود.

حاج سید مهندس دکتر;389429 نوشت:
سلام.
جناب ولایت گرامی.
با این نظرتان مخالفم.
آیه 1 سوره عصر : "والعصر" به نظر جنابعالی این آیه که به عصر قسم میخورد به تنهائی چه مفهومی دارد؟ قسم به عصر که چه؟ آیا واقعاً خداوند نمیداند که تقلیل تحدی به یک آیه که به تنهائی می‌تواند نارسا و نامفهوم باشد، کاری عبث و غیر منطقیست؟
سوره حمد و توحید که در نماز با هم خوانده میشوند، هر کدام به تنهائی نارسا و نامفهومند؟! و به همین دلیل باید دو سوره خوانده شود؟
سوره‌های قرآن حی و حاضر موجودند. یک سوره به عنوان نمونه بیان کنید که همانند یک آیه تنها (مانند والعصر) نارسا باشد.
اینکه شما نارسا بودن یک آیه کوتاه را بدون در نظر گرفتن آیات قبل و بعدش انکار میکنید و تقلیل تحدی را به یک آیه منطقی می‌دانید جای شگفتی دارد.

باسلام
اولا در همین والعصر هم جواب قسم را می توان مقدر گرفت و مشکلی نیست
ثانیا سوره های زیر در رساله مراجع آمده چون به هم مربوطند در قسمت سوره نماز(بعد از حمد)باید دوتایش با هم خوانده شوند؟(در باب قرائت نماز رجوع کنید)
دو سوره "ضحی" و "الم نشرح" و نیز "فیل" و" قریش"
ثالثا نگاه کنید قبول بعض آیه ها به هم مربوطند و بعضی نه اما از کجا می گویید حروف مقطعه جزو آیه های به هم مربوط است
من مثالی زدم از تفسیر یکی از آیه های مهم حروف مقطعه در سوره مریم که در تفسیرش از امام زمان معنایش ربطی به آیه های بعدی ندارد:
.. راوي مي گويد كه به امام زمان (عج) عرض كردم: اي پسر رسول خدا مرا از تأويل كهيعص آگاه ساز. امام، به ادعاي راوي، فرمود: اين حروف از اخبار غيبي است كه خداوند بنده ي خويش زكريا را از آن آگاه ساخت و سپس آن را براي محمد صلي الله عليه و آله بيان كرده است. [اطلاع زكريا از اين اخبار] به اين سبب بود كه وي از پروردگار خويش خواست تا نامهاي پنج تن را به او بياموزد. پس جبرئيل بر او نازل شد و آنها را به وي آموخت و [از آن پس] هر گاه زكريا، محمد، علي، فاطمه و حسن را ياد مي كرد، اندوه او بر طرف و گرفتاريش حل مي شد و هر گاه از حسين ياد مي كرد، گريه در گلوي او مي گرفت و نفسش مي بريد. روزي گفت: خداوندا! مرا چه مي شود كه هر گاه چهار تن از آنان را ياد مي كنم با نام آنان اندوهم بر طرف مي شود، اما وقتي از حسين ياد مي كنم، از چشمانم اشك فرومي ريزد و اندوه و درد مرافرامي گيرد؟
در اين هنگام خداوند او را از ماجراي حسين عليه السلام آگاه كرد وفرمود: كهيعص، كاف آن يعني كربلا؛هاي آن يعني هلاكت عترت [رسول]؛ ياي آن يعني يزيد بن معاويه كه به حسين ستم كرد، عين آن عطش و تشنگي حسين؛ و صاد آن صبر اوست...
کمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ص 465 - 454، چاپ دوم، دار الکتب الاسلاميه، 1359 ق، خبر طولاني است و ما تنها قسمتهايي را که مربوط به عاشوراست، آورديم

سلام.
جناب ولایت گرامی.

velayat;389444 نوشت:
اولا در همین والعصر هم جواب قسم را می توان مقدر گرفت و مشکلی نیست

به عصر قسم یاد شده تا مطلبی بیان شود. فلسفه قسم خوردن چیست؟ اگر مصداقش بیان نشود واقعا کل مطلب بیان گردیده؟ و مشکلی نیست؟

velayat;389444 نوشت:
ثانیا سوره های زیر در رساله مراجع آمده چون به هم مربوطند در قسمت سوره نماز(بعد از حمد)باید دوتایش با هم خوانده شوند؟(در باب قرائت نماز رجوع کنید)
دو سوره "ضحی" و "الم نشرح" و نیز "فیل" و" قریش"

درست میفرمائید. این یک مسئله فقهی می‌باشد که در نماز توصیه شده این سوره‌ها با هم خوانده شوند. اما ارتباطشان بمعنی نارسا بودن آنها نیست.

velayat;389444 نوشت:
ثالثا نگاه کنید قبول بعض آیه ها به هم مربوطند و بعضی نه اما از کجا می گویید حروف مقطعه جزو آیه های به هم مربوط است
من مثالی زدم از تفسیر یکی از آیه های مهم حروف مقطعه در سوره مریم که در تفسیرش از امام زمان معنایش ربطی به آیه های بعدی ندارد:
.. راوي مي گويد كه به امام زمان (عج) عرض كردم: اي پسر رسول خدا مرا از تأويل كهيعص آگاه ساز. امام، به ادعاي راوي، فرمود: اين حروف از اخبار غيبي است كه خداوند بنده ي خويش زكريا را از آن آگاه ساخت و سپس آن را براي محمد صلي الله عليه و آله بيان كرده است. [اطلاع زكريا از اين اخبار] به اين سبب بود كه وي از پروردگار خويش خواست تا نامهاي پنج تن را به او بياموزد. پس جبرئيل بر او نازل شد و آنها را به وي آموخت و [از آن پس] هر گاه زكريا، محمد، علي، فاطمه و حسن را ياد مي كرد، اندوه او بر طرف و گرفتاريش حل مي شد و هر گاه از حسين ياد مي كرد، گريه در گلوي او مي گرفت و نفسش مي بريد. روزي گفت: خداوندا! مرا چه مي شود كه هر گاه چهار تن از آنان را ياد مي كنم با نام آنان اندوهم بر طرف مي شود، اما وقتي از حسين ياد مي كنم، از چشمانم اشك فرومي ريزد و اندوه و درد مرافرامي گيرد؟
در اين هنگام خداوند او را از ماجراي حسين عليه السلام آگاه كرد وفرمود: كهيعص، كاف آن يعني كربلا؛هاي آن يعني هلاكت عترت [رسول]؛ ياي آن يعني يزيد بن معاويه كه به حسين ستم كرد، عين آن عطش و تشنگي حسين؛ و صاد آن صبر اوست...

از شما انتظار یک بحث منطقی میرفت نه توسل به روایاتی که وحدتی بینشان نیست. چرا که مثلا برای همین کهیعص روایت دیگری از امام صادق داریم: "الکافی الهادی الولی العالم الصادق الوعد"
اما در همین روایت هم که بیان نمودید این حروف مقطعه برای آموزش به ذکریا بیان شده‌اند که در آیه بعد به وی اشاره شده. پس به ارتباط حروف مقطعه با آیات دیگر سوره اشاره دارد.

velayat;389396 نوشت:
چيزي كه هيچ وقت محقق نمي ش.د
فلذا ما تا ابد در اين شك باقي خواهيم ماند كه آيا مثل اوري قران در توان بشر هست يا نه

سلام
این عجیب است
اگر هیچگاه محقق نمیشود اعجاز ثابت است و شکی نمی ماند
والله الموفق

[=arial]

نقل قول:
چيزي كه هيچ وقت محقق نمي ش.د
فلذا ما تا ابد در اين شك باقي خواهيم ماند كه آيا مثل اوري قران در توان بشر هست يا نه

راستش اگه هیچ شرط دیگری نباشه این چیزی هست که حاصلش شک هست یعنی تحدی فقط و فقط به عنوان دلیل حقانیت بدون هیچ شرطی نمی تونه باشه چون ما از آیندگان خبر نداریم از کجا معلوم که شخص نابغه ای پیدا بشه و بتونه همچین چیزی بیاورد یعنی حتی کسی پیدا بشه بتونه از آینده خبر بده . منظورم اینه که چنین احتمالی عقلانی است و در ذهن بشر بصورت شک همیشه هست البته حرف شما بنظر حقیر درست است بدون هیچ شرطی .

اما به چه شکلی این تحدی دلیل حقانیت می شه ؟ اعتقاد بنده این است که تحدی با گروهی بوده که معتقد بودند که خدا این ها را به حضرت محمد وحی نکرده . یعنی بگونه ای آنها معتقد بودند خدا هست ( حالا فرضا معتقد شده بودند یا واقعا معتقد به خدا بودند هر دو می تواند باشد) ولی حضرت محمد دروغگوست . خب جواب ما اینست اگر خدا وجود دارد و خدا عالم و قادر و حکیم است پس حتما خداوند می تواند کسی را بفرستد که او مثل همین ایات یا بهتر را به مردم بخواند و شرط حکمت است که دروغگو را خداوند در زمان خود آن دروغگو رسوا کند تا مردم آن زمان هم حجت بر آنها تمام شود چون دیدیم خداوند چنین کاری را نکرده بنابراین با شرط وجود خداوند می دانیم این پیغمبر راستگو بوده که خدا رسوایش نکرده و به این شکل می شود یقین کرد. و بهمین دلیل می فهمیم قرآن معجزه ای بوده بمانند دیگر معجزات از حوزه بشری خارج است مثل اینکه اگر جن و انس جمع شوند قادر نیستند آنطوری که صالح شتر از کوه در آورد یا آنطوری موسی عصا را اژدها کرد چنین کاری کنند .
مثلا دقت کنید زمان موسی ، فرعون ادعا کرد موسی دروغ می گوید و ساحر است و ساحران را جمع کرد و مردم را هم شاهد گرفت و وقتی ساحران ریسمانها را به سحر مار نشان مردم دادند ، خداوند ساحران را رسوا کرد و عصای موسی را اژدها کرد و بطلان قول فرعون را نشان همه داد . حال اگر موسی هم آنجا به فرض ادعای دروغی اضافه می کرد خداوند همانوقت کسی را مبعوث می کرد که فرضا شلاقش را اژدها کند و اژدهای موسی را بخورد . منظورم این است که تحدی با شرط وجود خداست . حال فرعون خودش را خدا می خواند (البته معتقدم وحدت وجودی بود با عرض معذرت از همه دوستان که از اعتقاد بنده ناراحت شدند بخاطر همین محیی الدین بهشتی می دانتش ) و این بحثش زیاد که چطور خود را خدا می خواند بلی بحث از این خارج است ولی نکته تنها در همین است که فرعون هم خدا را قبول داشت منتهی خود را خدا می پنداشت مثل دجال اخرالزمان هم که او همینطوری است . و چون شرط خدا را داشت و خدا را قادر و عالم و حکیم می دانست تحدی هم برای او دلیل است .
و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

نقل قول:
ثالثا نگاه کنید قبول بعض آیه ها به هم مربوطند و بعضی نه اما از کجا می گویید حروف مقطعه جزو آیه های به هم مربوط است
من مثالی زدم از تفسیر یکی از آیه های مهم حروف مقطعه در سوره مریم که در تفسیرش از امام زمان معنایش ربطی به آیه های بعدی ندارد:
.. راوي مي گويد كه به امام زمان (عج) عرض كردم: اي پسر رسول خدا مرا از تأويل كهيعص آگاه ساز. امام، به ادعاي راوي، فرمود: اين حروف از اخبار غيبي است كه خداوند بنده ي خويش زكريا را از آن آگاه ساخت و سپس آن را براي محمد صلي الله عليه و آله بيان كرده است. [اطلاع زكريا از اين اخبار] به اين سبب بود كه وي از پروردگار خويش خواست تا نامهاي پنج تن را به او بياموزد. پس جبرئيل بر او نازل شد و آنها را به وي آموخت و [از آن پس] هر گاه زكريا، محمد، علي، فاطمه و حسن را ياد مي كرد، اندوه او بر طرف و گرفتاريش حل مي شد و هر گاه از حسين ياد مي كرد، گريه در گلوي او مي گرفت و نفسش مي بريد. روزي گفت: خداوندا! مرا چه مي شود كه هر گاه چهار تن از آنان را ياد مي كنم با نام آنان اندوهم بر طرف مي شود، اما وقتي از حسين ياد مي كنم، از چشمانم اشك فرومي ريزد و اندوه و درد مرافرامي گيرد؟
در اين هنگام خداوند او را از ماجراي حسين عليه السلام آگاه كرد وفرمود: كهيعص، كاف آن يعني كربلا؛هاي آن يعني هلاكت عترت [رسول]؛ ياي آن يعني يزيد بن معاويه كه به حسين ستم كرد، عين آن عطش و تشنگي حسين؛ و صاد آن صبر اوست

[=arial]برادرم خب طبق روایات دیگر وقتی که زکریا این حروف را می شنود تقاضا می کند که خداوند پسری به او عطا کند که وارثش شود و به مانند حضرت سید الشهدا شهید شود و داغی مانند رسول خدا داشته باشد که او فرزندی داشت یعنی حسین (طبق آیه مباهله ) و پیغمبر میدانست این فرزندش سرش بریده می شود و شهید می شود این مرحمت خدا یعنی که این حروف را یاد زکریا داد باعث شد زکریا چنین دعایی کند و خداوند به زکریا فرزندی داد که در شش ماهگی بدنیا آمد (فقط حسین و یحیی هستند که اینگونه هستند) و اسمی از قبل به نام یحیی بر کسی نبوده باشد ( چنان چه حسین هم اسمی است که قبلا کسی به این اسم نبوده ) و هر دو شهید شوند و سرشان توسط ظالمی بریده می شود و برای هر دو و فقط آن دو آسمان بگونه قرمز می شود که تعبیر که گریه کردن آسمان از آن می کنند و این شباهت یحیی به حسین تنها بهمین دلیل دعای زکریا بوده بعد از شنیدن آن حروف که رحمت خدا بر زکریا بوده اتفاق افتاد و این با آیات بعدی کاملا تطبیق دارد

حامد;389597 نوشت:
سلام
این عجیب است
اگر هیچگاه محقق نمیشود اعجاز ثابت است و شکی نمی ماند
منظور من از چیز اجماع بشریت بود نه مثل اوری

باسلام

حاج سید مهندس دکتر;389466 نوشت:
درست میفرمائید. این یک مسئله فقهی می‌باشد که در نماز توصیه شده این سوره‌ها با هم خوانده شوند. اما ارتباطشان بمعنی نارسا بودن آنها نیست.
به هر حال برای فهم کامل آن سوره نیاز به سوره دیگر هست
در ضمن مثلا شما به روش تفسیری علامه طباطبائی مراجعه کنید
تفسیر قرآن به قرآن
یعنی چه
یعنی یه آیه تو یه سوره را به وسیله یه آیه تو سوره دیگر تفسیر می کنند پس همه سوره ها به هم مربوطند پس طبق دلیل شما باید مثل اوری به کل قران شود

حاج سید مهندس دکتر;389466 نوشت:
از شما انتظار یک بحث منطقی میرفت نه توسل به روایاتی که وحدتی بینشان نیست. چرا که مثلا برای همین کهیعص روایت دیگری از امام صادق داریم: "الکافی الهادی الولی العالم الصادق الوعد"
اما در همین روایت هم که بیان نمودید این حروف مقطعه برای آموزش به ذکریا بیان شده‌اند که در آیه بعد به وی اشاره شده. پس به ارتباط حروف مقطعه با آیات دیگر سوره اشاره دارد.
منظورم این بود که به هر حال ربط وسیقی به آیات بعدی ندارد که در صورت نبود آن آیات معنای حروف مقطعه غقیم شودا
اشکال من در مورد همین تفسیر امام صادق هم جاری است چون باز ربط وسیقی به آیات بعدی ندارد
پس باز برای فهم حروف مقطعه نیاز به آیات بعدی نیست و امام می فرمایند که چنین است
من هم می توانم بگویم (مسر)توصیه های رمزی به فلان پیغمبر است اینکه کاری ندارد
شما باید اثبات کنید در صورت نبود آیات بعدی معنای این آیه عقیم می شود که چنین نیست
و این آیه بدون آیات بعدی هم به راحتی قابل فهم است
بعد هم شما باید اثباتکنید که هیچ ایه در یک سوره بدون آیات دیگر آن سوره قابل فهم نیست
در حالی که خیلی ایات حتی در یک سوره بحثهای جداگانه ای را مطرح می کنند مثلا رجوع کنید به سوره ابراهیم
بعد هم طبق بیان علامه حتی آیات سوره های مختلف همدیگر را تفسیر می کنند
بعد هم همانطور که گفتم بعضی آیات به هم مربوط و برخی خیر شما برای اثبات حرفتان باید اثبات کنید همه حروف مقطعه به آیات بعدی مربوطند و در صورت عدم وجود آیات بعدی معنای عقیمی خواهند داشت
درحالی که بیان شد اولا در بعض حروف مقطعه که معنایش گفته شده چنین نیست
ثانیا هم بالاخره این احتمال هست که خود به خود معنا دهند بدون نیاز به آیات بعدی پس این احتمال هم هست که مثل آوری بنده صحیح باشد پس این احتمال هست که قرآن معجزه نباشد(هم دقت کنید هم توجه کنید من در این اشکال خیلی خیلی از موضع اصلی خودم کوتاه آمدم بلکه فرجی شود)

حاج سید مهندس دکتر;389466 نوشت:
به عصر قسم یاد شده تا مطلبی بیان شود. فلسفه قسم خوردن چیست؟ اگر مصداقش بیان نشود واقعا کل مطلب بیان گردیده؟ و مشکلی نیست؟
مصداقش بیان شود اما مقدر

با سلام.
جناب ولایت گرامی.

velayat;389671 نوشت:
هم دقت کنید هم توجه کنید من در این اشکال خیلی خیلی از موضع اصلی خودم کوتاه آمدم بلکه فرجی شود

کماکان معتقدم بواسطه سطح بالای معلوماتتان، مباحثه با شما دشوار است. و از اینکه خیلی خیلی از موضع اصلی خودتان کوتاه آمدید بلکه فرجی شود و نیز شرایط سهل‌تری را برای اینجانب بجهت مباحثه فراهم نمائید، از شما برادر بزرگوارم کمال تشکر و قدردانی را دارم:Gol:

velayat;389671 نوشت:
به هر حال برای فهم کامل آن سوره نیاز به سوره دیگر هست

سوره انشراح و قریش هرکدام به تنهائی نارسا نیستند. هر چند ادامه سوره‌های ضحی و فیل می‌باشند.
اما به هرحال چون خداوند بصراحت فرموده فأتوا بسورة مثله، شما میتوانید جهت پاسخ به تحدی یک سوره مانند انشراح و قریش بیاورید. مشکلی نیست.:Hedye:

velayat;389671 نوشت:
پس باز برای فهم حروف مقطعه نیاز به آیات بعدی نیست و امام می فرمایند که چنین است
من هم می توانم بگویم (مسر)توصیه های رمزی به فلان پیغمبر است اینکه کاری ندارد
شما باید اثبات کنید در صورت نبود آیات بعدی معنای این آیه عقیم می شود که چنین نیست
و این آیه بدون آیات بعدی هم به راحتی قابل فهم است

حروف مقطعه ابتدای یک سوره اگر شامل رموزی هست، چگونه بدون بقیه آیات آن سوره قابل رمزگشائیست؟ و اگر ارتباطی با سایر آیات سوره ندارد چرا در ابتدای آن سوره ذکر شده؟
و چرا در انتها و یا وسط سوره وجود ندارد؟ و یا خودش یک سوره مجزا نیست؟
در مورد جمله قرمز رنگ هم این براحتی قابل فهم بودن حروف مقطعه تاکنون اثبات نشده.
معنای حروف مقطعه بواسطه رمزی بودنشان کلاً عقیم و غیر قابل فهم است. چه مستقل از آیات دیگر سوره و چه همراه آیات سوره. بنابراین غیر منطقیست که خداوند تحدی را به یک آیه تقلیل دهد که آنگاه ولایت نامی بیاید و دقیقاً از همان آیه رمزگونه عقیم جهت پاسخ بتحدی استفاده نماید. و در حالی اینکار را انجام دهد که میداند خداوند نگفته فأتوا بآیة مثله :ok:

velayat;389671 نوشت:
بعد هم شما باید اثباتکنید که هیچ ایه در یک سوره بدون آیات دیگر آن سوره قابل فهم نیست

اینجانب ضرورتی برای این اثبات نمیبینم. با توجه به اینکه نفرموده بآیة، و از آنجا که میخواهم نشان دهم تقلیل تحدی به یک آیه از سمت خدا غیر منطقی هست، کافیست یک مورد آیه ذکر کنم که به تنهائی نامفهوم و نارساست. و وقتی رسا میشود که با بقیه آیات سوره بیان گردد. مانند آیه 1 سوره عصر: "والعصر"

velayat;389671 نوشت:
باید اثبات کنید همه حروف مقطعه به آیات بعدی مربوطند و در صورت عدم وجود آیات بعدی معنای عقیمی خواهند داشت

به این اثبات هم نیازی نیست چون معنای حروف مقطعه بواسطه رمزی بودنشان کلاً عقیم و غیر قابل فهم است.

velayat;389671 نوشت:
بالاخره این احتمال هست که خود به خود معنا دهند بدون نیاز به آیات بعدی پس این احتمال هم هست که مثل آوری بنده صحیح باشد پس این احتمال هست که قرآن معجزه نباشد

همه احتمالاتی که میفرمائید مخدوش است. چرا که نفرموده فأتوا بآیة مثله.

پی نوشت:
با توجه به آشنائی که بزبان عربی دارید، اگر در خود توانائی پاسخ به تحدی را میبینید، بنظرم بهتر است همانگونه که از شما دعوت شده در این تحدی شرکت کنید. یعنی یا مانند قرآن، یا ده سوره مانند قرآن، یا یک سوره مانند قرآن بیاورید. این اصرار جنابعالی برای توسل به تقلیل تحدی به یک آیه (که هرگز توسط خدا اعلام نشده) و آنهم آیه‌ای مانند حروف مقطعه، ممکن است برای خواننده، تداعی کننده نقطه ضعفی از شما در مقابل هماوردطلبی قرآن شود. بنابراین آیا منطقی نیست که کمی با صلابت‌تر وارد میدان شوید و یک سوره(حداقلی که خدا گفته) مانند قریش بیاورید؟:Gol:

حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
با توجه به آشنائی که بزبان عربی دارید، اگر در خود توانائی پاسخ به تحدی را میبینید، بنظرم بهتر است همانگونه که از شما دعوت شده در این تحدی شرکت کنید. یعنی یا مانند قرآن، یا ده سوره مانند قرآن، یا یک سوره مانند قرآن بیاورید. این اصرار جنابعالی برای توسل به تقلیل تحدی به یک آیه (که هرگز توسط خدا اعلام نشده) و آنهم آیه‌ای مانند حروف مقطعه، ممکن است برای خواننده، تداعی کننده نقطه ضعفی از شما در مقابل هماوردطلبی قرآن شود. بنابراین آیا منطقی نیست که کمی با صلابت‌تر وارد میدان شوید و یک سوره(حداقلی که خدا گفته) مانند قریش بیاورید؟

با سلام خدمت شما دوست عزیز.
سوالی از شما داشتم :
این مبارزه باید به چه زبانی صورت بگیرد؟ الزاما عربی؟ یا هر زبانی؟ اگر الزاما باید عربی باشد به نظر شما به مبارزه طلبیدن انسان های غیر عرب که هیچ قرابتی با زبان عربی ندارند آیا کار بزرگی است؟ آیا هنر است؟
حال اگر می شود به زبان های دیگر هم تحدی کرد خوب بسیاری از اشعار عارفانه مولانا از بسیاری از آیات قرآن می تواند پرمحتواتر و البته زیباتر ( زیبا برای ما چون فارسی زبان هستیم ) باشد. یا حتی اشعار حافظ و ... .
اصولا سوال اساسی که مطرح می شود این است که چگونه می توان دو متن با دو زبان متفاوت را با هم مقایسه کرد؟
نظر شما چیست؟
و من الله توفیق

حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
اینجانب ضرورتی برای این اثبات نمیبینم. با توجه به اینکه نفرموده بآیة، و از آنجا که میخواهم نشان دهم تقلیل تحدی به یک آیه از سمت خدا غیر منطقی هست، کافیست یک مورد آیه ذکر کنم که به تنهائی نامفهوم و نارساست. و وقتی رسا میشود که با بقیه آیات سوره بیان گردد. مانند آیه 1 سوره عصر: "والعصر"
نگاه کنید باز تاکید دارید روی فاتو بآیه در حالی که من بول ندارم
می گویم می شود ی معنا را با چند لفظ رسوند اینجا هم یکی از مصادیقش است
اما دلیلتان هم مشکل دارد.چرا؟چون من اولا یه آیه می اورم که معنایش عقیم نیست:قل هوالله احد پس فوقش با این دلیل می تواند به نحو بعضیه بگویید من هم به نحو بعضیه قبول کردم اما گفتم باید اثبات کنید حروف مطعه جزو آن بعض است و ثانیا می شود گفت خدا می خواهد بگوید حتی شما نمی توانید یک آیه عقیم و نارسای قرآن را مثل آوری کنید چه برسد به آیه کامل!به نظرم تناقضی نیست حضرت محمد هر جوری بخواهد می تواند تحدی کند
حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
بنابراین غیر منطقیست که خداوند تحدی را به یک آیه تقلیل دهد که آنگاه ولایت نامی بیاید و دقیقاً از همان آیه رمزگونه عقیم جهت پاسخ بتحدی استفاده نماید.
اگر از طرف خدا بود اینکار را نمی کرد ولی چون نیست دیگر اشکالی ندارد(بنابر ادعا)چون چه اشکالی دارد یک فرد مدعی نبوت کار غیر منطی انجام دهد(قبل از اثبات نبوت)

حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
معنای حروف مقطعه بواسطه رمزی بودنشان کلاً عقیم و غیر قابل فهم است.
عیم یه حرفه غیر قابل فهم بودن هم یه حرف دیگریست
من می گویم عقیم نیست ولو غیر قابل فهم است
بعد خب شما رد قرانی که ایه غیر قابل فهم داری من هم همان آیه را مثل اوری میکنم چه اشکالی دارد!
در ضمن من گفتم که کهیعص ه دیگر رمزش مکشوف شده و می بینیم که عقیم نیست

حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
حروف مقطعه ابتدای یک سوره اگر شامل رموزی هست، چگونه بدون بقیه آیات آن سوره قابل رمزگشائیست؟ و اگر ارتباطی با سایر آیات سوره ندارد چرا در ابتدای آن سوره ذکر شده؟
چون بالاخره در یه سوره ای باید می آمد
خدا می خواهد یک آیه رمزی ای که بدون آیات دیگر عقیم نیست بیاورد.باید چه کار کند ؟ باید در یک سوره یا بیاورد دیگر حالا هم آورده

حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
همه احتمالاتی که میفرمائید مخدوش است. چرا که نفرموده فأتوا بآیة مثله.
شما چندبار این دلیل را گفتیم من هم نقدش کردم دیگر نیازی به بحث مجدد نمی بینم ضاوت با خوانندگان!

حاج سید مهندس دکتر;389725 نوشت:
با توجه به آشنائی که بزبان عربی دارید، اگر در خود توانائی پاسخ به تحدی را میبینید، بنظرم بهتر است همانگونه که از شما دعوت شده در این تحدی شرکت کنید. یعنی یا مانند قرآن، یا ده سوره مانند قرآن، یا یک سوره مانند قرآن بیاورید. این اصرار جنابعالی برای توسل به تقلیل تحدی به یک آیه (که هرگز توسط خدا اعلام نشده) و آنهم آیه‌ای مانند حروف مقطعه، ممکن است برای خواننده، تداعی کننده نقطه ضعفی از شما در مقابل هماوردطلبی قرآن شود. بنابراین آیا منطقی نیست که کمی با صلابت‌تر وارد میدان شوید و یک سوره(حداقلی که خدا گفته) مانند قریش بیاورید؟
به خاطر همین یه آیه هم آوردم :ریا مقلب القلوب...
من در روش بحثم بیشتر به اشکالاتی تکیه می کنم که طرف مابل نتواند به من هیچ اشکالی بگیرد
چون چه کاریه لقمه را دور گردن بچرخونم و بعد بخورم
باتشکر

سلام.
دوست عزیزم، جناب ولایت.

velayat;390169 نوشت:
...شما چندبار این دلیل را گفتیم من هم نقدش کردم دیگر نیازی به بحث مجدد نمی بینم ضاوت با خوانندگان!...
...من در روش بحثم بیشتر به اشکالاتی تکیه می کنم که طرف مابل نتواند به من هیچ اشکالی بگیرد
چون چه کاریه لقمه را دور گردن بچرخونم و بعد بخورم

لطفاً کلید ق کیبوردتان را چک کنید. ظاهراً خراب است. اگر بجای قضاوت تایپ کنید ضاوت مشکلی نیست ولی وقتی به جای قبول بنوسید بول آنگاه ...

مطلب فوق شوخیی بود تا فضای بحث کمی عوض شود.:Gol:

جنابعالی درست میفرمائید، فقط مباحث تکرار میشود. قضاوت با خوانندگان.

از مباحثه با شما لذت بردم و کماکان از محتوای پستهایتان بهره‌مند میگردم.

اما در هر صورت اگر واقعا میتوانید، سوره‌ای مانند سوره‌های کوتاه قرآن بیاورید تا خوانندگان بیشتر قضاوت کنند.:Gol: بنظرم اینکار چرخاندن لقمه دور گردن نباشد:ok:

سلام.
دوست عزیزم، جناب شریعت عقلانی

شریعت عقلانی;390161 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست عزیز.
سوالی از شما داشتم :
این مبارزه باید به چه زبانی صورت بگیرد؟ الزاما عربی؟ یا هر زبانی؟ اگر الزاما باید عربی باشد به نظر شما به مبارزه طلبیدن انسان های غیر عرب که هیچ قرابتی با زبان عربی ندارند آیا کار بزرگی است؟ آیا هنر است؟
حال اگر می شود به زبان های دیگر هم تحدی کرد خوب بسیاری از اشعار عارفانه مولانا از بسیاری از آیات قرآن می تواند پرمحتواتر و البته زیباتر ( زیبا برای ما چون فارسی زبان هستیم ) باشد. یا حتی اشعار حافظ و ... .
اصولا سوال اساسی که مطرح می شود این است که چگونه می توان دو متن با دو زبان متفاوت را با هم مقایسه کرد؟
نظر شما چیست؟
و من الله توفیق

ابتدا یک توضیح: علت آنکه با جناب ولایت وارد بحث شدم، علاوه بر کسب فیض از محضر ایشان، ذکر این نکته بود که بنظرم تحدی در قرآن به یک آیه تقلیل داده نشده. نه اینکه بخواهم در مقام داور ایشان را محکوم نمایم. چه آنکه اصلاً معلوماتم در حدی نیست که بتوانم با بزرگواری مانند ایشان بحث منطقی و علمی نمایم.

در مورد مطلبی که در فوق بیان نمودید، عرض کنم که یکی از دغدغه‌های اینجانب نیز هست.
اما ببینید، با توجه به مخاطبان پیامبر در آنزمان، قطعاً تحدی بزبان عربی مد نظر بوده. برای عرب زبانانی که پیامبر را مجنون و شاعر قلمداد میکردند.
و بالاخص برای یهودیان و مسیحیان عرب زبانی که رسالتش را نمیپذیرفتند.
چرا هم در آنزمان و هم بعد از آن و مخصوصاً از طرف مسیحیان و یهودیانی که پیامبر کتب آسمانیشان را تحریف شده میدانست، و عرب زبان نیز بودند، پاسخی به این تحدی داده نشد؟

من هم مانند شما قبول دارم تحدی به زبان عربی برای من پارسی زبان نه کار بزرگیست و نه هنر.
اما اگر فکر میکنم که عرب زبانان در این حیطه همه تلاششان را نکرده‌اند و در حالی که می‌توانسته‌اند به تحدی پاسخ دهند اما کوتاهی نموده‌اند،راهی برایم باقی نمی‌ماند که یا با تسلط به زبان عربی، خودم وارد معرکه شوم، یا از آنانی که آشنائی لازم و کافی را با این زبان دارند (خواه غیر مسلمانان و خواه اسلام ستیزان) استمداد بگیرم.

و اما خودم به این قول اعتماد نمودم که: مخصوصاً در همان صدر اسلام، هیچ عرب زبان مسیحی و یهودی که به کتاب آسمانیش تهمت تحریف بسته شده بود، پاسخ دندان شکنی به این تحدی نداد و پیامبر را وامانده ننمود.

با سلام خدمت شما دوست عزیز.

حاج سید مهندس دکتر;390189 نوشت:
ابتدا یک توضیح: علت آنکه با جناب ولایت وارد بحث شدم، علاوه بر کسب فیض از محضر ایشان، ذکر این نکته بود که بنظرم تحدی در قرآن به یک آیه تقلیل داده نشده. نه اینکه بخواهم در مقام داور ایشان را محکوم نمایم. چه آنکه اصلاً معلوماتم در حدی نیست که بتوانم با بزرگواری مانند ایشان بحث منطقی و علمی نمایم.

بابا حالا ما یه حرفی زدیم. چرا جدی گرفتید. ما چه کاره باشیم آخه! :Hedye:
صرفا خواستم در قالب آن مطلب نکته ای را به عرض برسانم. قصدم این نبود که شما نباید با جناب ولایت بحث کنید.

حاج سید مهندس دکتر;390189 نوشت:
اما ببینید، با توجه به مخاطبان پیامبر در آنزمان، قطعاً تحدی بزبان عربی مد نظر بوده. برای عرب زبانانی که پیامبر را مجنون و شاعر قلمداد میکردند.
و بالاخص برای یهودیان و مسیحیان عرب زبانی که رسالتش را نمیپذیرفتند.

خوب در هر قومی ممکن است که یک نفر تسلط بالاتری به زبان همان قوم داشته باشد که قابل رقابت نباشد. یعنی مثلا ممکن بود در میان هم عصران فردوسی هیچ کسی نمی توان با اشعار حماسی او رقابت کند. به نظر شما این دلیل بر اعجاز است؟
شاید بگویید پیامبر امی و بی سواد بوده است. باید گفت پیامبر که چیزی ننوشت که نشانه اعجاز باشد. بلکه یک سری کلمات به زبان آورد. که این هم با شخصیت پیامبر که از سن 25 سالگی و بعد از ازدواج با حضرت خدیجه جهاندیده شده بود بعید نیست.
البته یک نکته دیگر اینکه اگر به قول شما عرب زبانان همان زمان مخاطب بودند پس مخاطب قرار دادن جن و انس ( من دون الله ) چه دلیلی داشت؟
آیا منطقی تر نیست که تحدی قرآن را همان رجزخوانی های اعراب در جنگ هایشان بدانیم؟
حاج سید مهندس دکتر;390189 نوشت:
چرا هم در آنزمان و هم بعد از آن و مخصوصاً از طرف مسیحیان و یهودیانی که پیامبر کتب آسمانیشان را تحریف شده میدانست، و عرب زبان نیز بودند، پاسخی به این تحدی داده نشد؟

خوب 2 دلیل می تواند داشته باشد :
1. اینکه می ترسیدند که با آنان همان رفتاری شود که با مسیلمه کذاب شد. خوب شاید جرات ریسک نداشتند.
2. اینکه معیار و ملاک مشخصی در ان زمان برای تحدی وجود نداشت. در ضمن اشکال بنده هم هنوز پابرجاست یعنی داوری هم وجود نداشت.

سلام.
دوست گرامی، جناب شریعت عقلانی.

شریعت عقلانی;390200 نوشت:
بابا حالا ما یه حرفی زدیم. چرا جدی گرفتید. ما چه کاره باشیم آخه!
صرفا خواستم در قالب آن مطلب نکته ای را به عرض برسانم. قصدم این نبود که شما نباید با جناب ولایت بحث کنید.

شما بزرگوارید:Gol:

شریعت عقلانی;390200 نوشت:
خوب در هر قومی ممکن است که یک نفر تسلط بالاتری به زبان همان قوم داشته باشد که قابل رقابت نباشد. یعنی مثلا ممکن بود در میان هم عصران فردوسی هیچ کسی نمی توان با اشعار حماسی او رقابت کند. به نظر شما این دلیل بر اعجاز است؟

خیر به تنهائی دلیل اعجاز نیست.

شریعت عقلانی;390200 نوشت:
البته یک نکته دیگر اینکه اگر به قول شما عرب زبانان همان زمان مخاطب بودند پس مخاطب قرار دادن جن و انس ( من دون الله ) چه دلیلی داشت؟
آیا منطقی تر نیست که تحدی قرآن را همان رجزخوانی های اعراب در جنگ هایشان بدانیم؟

من نگفتم صرفاً مخاطب تحدی عرب زبانان همان زمان بوده‌اند. بلکه اینرا دلیل اصلی هم‌آورد طلبی به زبان عربی ذکر کردم.

شریعت عقلانی;390200 نوشت:
خوب 2 دلیل می تواند داشته باشد :
1. اینکه می ترسیدند که با آنان همان رفتاری شود که با مسیلمه کذاب شد. خوب شاید جرات ریسک نداشتند.
2. اینکه معیار و ملاک مشخصی در ان زمان برای تحدی وجود نداشت. در ضمن اشکال بنده هم هنوز پابرجاست یعنی داوری هم وجود نداشت.

مورد اول، یک احتمال هست اما عمومیت ندارد.
مورد دوم، کلی هست اما مصادیقِ مانندِ قرآن بودنش مشخص است. اما در مورد داوری این موضوع تقریبا با شما هم عقیده‌ام. بنظرم داور در این تحدی صراحتا مشخص نشده.

با سلام خدمت شما دوست گرامی

حاج سید مهندس دکتر;390279 نوشت:
خیر به تنهائی دلیل اعجاز نیست.

پس به همراه چه چیزی دلیل اعجاز است؟
حاج سید مهندس دکتر;390279 نوشت:
من نگفتم صرفاً مخاطب تحدی عرب زبانان همان زمان بوده‌اند.

بالاخره یا غیر اعراب مخاطب هستند یا خیر؟ اگر مخاطب هستند که کار بزرگی نیست و اصولا غیر عقلانی است که عده ای غیر عرب را به مبارزه برای آوردن متنی عربی فرابخوانید؟ از طرفی هم صراحتا جن و انس را مخاطب قرار داده. لذا یا باید قایل به این باشیم که خداوند تحدی غیر عقلانی و غیرمنطقی انجام داده یا نفس مسئله تحدی را به آداب و رسوم و رجزخوانی های اعراب در آن زمان نسبت دهیم که در قرآن منعکس شده است و اصولا مبارزه واقعی ای وجود ندارد.

سلام.
دوست عزیز، جناب شریعت عقلانی.

شریعت عقلانی;390785 نوشت:
بالاخره یا غیر اعراب مخاطب هستند یا خیر؟ اگر مخاطب هستند که کار بزرگی نیست و اصولا غیر عقلانی است که عده ای غیر عرب را به مبارزه برای آوردن متنی عربی فرابخوانید؟

نقل قول کامل حقیر این است:
حاج سید مهندس دکتر;390279 نوشت:
من نگفتم صرفاً مخاطب تحدی عرب زبانان همان زمان بوده‌اند. بلکه اینرا دلیل اصلی هم‌آورد طلبی به زبان عربی ذکر کردم.

بحث اینست که همآورد طلبی به زبان عربی باشد. این درست که در مقابل یک مخاطب پارسی زبان، این تحدی کردن هنر و کار بزرگی نیست. اما آن پارسی زبان اگر معتقد باشد که اعراب همه تلاششان را جهت پاسخ به تحدی بکار نبسته‌اند، و نیز اصرار داشته باشد که به تحدی پاسخ دهد، یا باید زبان عربی را فرا گیرد یا از مطلعین استمداد جوید.
تحدی غیر عقلانی هست اگر و تنها اگر مخاطب تحدی، غیر عرب باشد. وقتی مخاطب در وهله اول اعراب و در مراتب بعد همه انس و جن هستند، بنظرم چیز غیر عقلانی نیست.

شریعت عقلانی;390785 نوشت:
پس به همراه چه چیزی دلیل اعجاز است؟

قرآن فقط یک متن ادبی نیست که اگر یک نفر تسلط بالاتری به زبان همان قوم داشته باشد که قابل رقابت نباشد، آنگاه حمل بر اعجاز گردد.
فصاحت و بلاغت قرآن به تنهائی اعجاز نیست و باید در کنار بقیه جوانب آن بررسی گردد.

حاج سید مهندس دکتر;390799 نوشت:
بحث اینست که همآورد طلبی به زبان عربی باشد. این درست که در مقابل یک مخاطب پارسی زبان، این تحدی کردن هنر و کار بزرگی نیست. اما آن پارسی زبان اگر معتقد باشد که اعراب همه تلاششان را جهت پاسخ به تحدی بکار نبسته‌اند، و نیز اصرار داشته باشد که به تحدی پاسخ دهد، یا باید زبان عربی را فرا گیرد یا از مطلعین استمداد جوید.
تحدی غیر عقلانی هست اگر و تنها اگر مخاطب تحدی، غیر عرب باشد. وقتی مخاطب در وهله اول اعراب و در مراتب بعد همه انس و جن هستند، بنظرم چیز غیر عقلانی نیست.

با سلام.
بله حرف شما قبول. اشتباه از بنده بود. غیرعقلانی نیست. ولی قبول بکنید کار همچین بزرگی هم نیست.
حاج سید مهندس دکتر;390799 نوشت:
قرآن فقط یک متن ادبی نیست که اگر یک نفر تسلط بالاتری به زبان همان قوم داشته باشد که قابل رقابت نباشد، آنگاه حمل بر اعجاز گردد.
فصاحت و بلاغت قرآن به تنهائی اعجاز نیست و باید در کنار بقیه جوانب آن بررسی گردد.

باز هم که کامل نگفتید دقیقا به همراه چه چیزی اعجاز تلقی می شود؟ بگذارید خودم یک حدسی بزنم. منظور به لحاظ محتوایی بود؟ خوب بنده هم نگفتم صرفا به لحاظ ادبی قابل رقابت نباشد. بلکه عرض کردم کلا قابل رقابت نباشد. مثلا اشعار عارفانه مولانا هم به لحاظ ادبی سطح بالایی دارند و هم به لحاظ محتوایی و البته برای خیلی از مردم هم هدایتگر. خوب آیا چنین متنی می تواند اعجاز تلقی شود؟
و من الله توفیق

علیک سلام

afzali.polaris;389255 نوشت:
این آیه خبر می دهد کسی که پیغمبر را بدون نسل معرفی کرده خود بدون نسل و تبار می شود

ابهام اول:
این که اگر منظور قرآن شخص خاصی بوده است چرا از او نام نبرده است هنوز معلوم نیست اگر منظور قرآن شخص خاصی بوده به راحتی می توانست نام او را ببرد (همانند نام بردن از ابولهب در سوره ی تبت) تا مردم گمراه نشوند. با نام نبردن از شخص اولین ابهام ایجاد می شود:
«در بعضی از تواریخ آمده که شماتت کننده ـ1ـ ولیدبن مغیره بوده، و در بعضی دیگر آمده که ـ2ـ ابوجهل بوده، و در بعضی دیگر آمده که ـ3ـ عقبه بن ابی معیط و در بعضی ـ4ـ کعب بن اشرف ولی معتبر همان است که میگفت ـ5ـ عاص بن وائل بوده» ترجمه تفسیر المیزان ص854
حالا این که چرا معتبر تر عاص بن وائل است شاید علت این بوده که دانشمندان مسلمان که نتوانسته اند اولاد عاص بن وائل را دقیقا مشخص کنند به او نسبت داده اند.
گیریم که هدف آیه عاص بن وائل بوده است (گرچه ابهامش مشخص شد):

ابهام دوم:
دومین ابهام در این مطلب مسئله ی فرزند شناسی است. اختلاف در مسئله ی فرزندشناسی بسیار زیاد است به گونه ای که تعداد فرزندان امام علی هم دقیقا مشخص نیست!
در پایگاه اطلاع رسانی حوزه داریم:
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/90211
«مسعودی در مروج الذهب، شمار اولاد علی (ع) را به بیست و پنج تن رسانده است.شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد آنها را هفده تن از دختر و پسر دانسته»
همچنین در همان صفحه می خوانیم:
«اما با توجه به گفتارها و نوشتارهایی که از مورخان و علمای نسابه در دست داریم، چنین می نماید که فرزندان علی (ع) سی و سه تن بوده اند و شاید علت این رقم زیاد آن باشد که مورخان اسم و لقب هر یک از فرزندان را، جداگانه برای دو فرزند ثبت می کرده اند.در حالی که این دو اسم و لقب بر یک تن اطلاق می شده است.»
علت این که انتصاب عمرو عاص به عاص بن وائل مشخص است این است که عمرو عاص یکی از شخصیت های مهم صدر اسلام بوده اما عاص بن وائل یکی از اشراف عرب بوده است و بعید است که فرزندی اعم از دختر و پسر به غیر از عمرو عاص نداشته باشد. مخصوصا این که فرزندان دختر اکثرا" اهمیتی برای اعراب جاهلیت نداشتند پس دقیقا مشخص نیست که آیا عاص بن وائل فرزندی به غیر از عمروعاص داشته است یا نه! که البته برای اشراف عرب بعید است که تک فرزند باشند.
برای نزدیک شدن ذهن یک مثال می زنم: از من و شما انسان های عادی در تاریخ چه نامی خواهد ماند؟ همان مقدار هم اسامی فرزندان عاص بن وائل مانده است.

ابهام سوم:
در مسئله ی فرزندان عمروعاص هم اختلاف وجود دارد:
«روزی عمرو بن عاص به امام حسین علیه السلام گفت: چرا فرزندان ما زیادتر از فرزندان شما هستند ؟
حضرت در پاسخ به شعر یکی از شاعران عرب استشهاد فرمود که: پرنده های بی ارزشی که صید نمی شوند جوجه های زیادی دارند، ولی باز شکاری کم فرزند دارد.»
بحار الانوار، ج 44، ص 209، حدیث 5- مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 67.
آیا واقعا فرزندان عمرو عاص بیشتر از فرزندان امام حسین بوده است یا فرزندان عاص بن وائل بیشتر از فرزندان امام علی بوده است؟ مشخص نیست.
اما نام یکی از پسران عمروعاص به نام عبدالله در تاریخ مانده است و اینگونه که شما گفتید با مرگ عمروعاص پیشگویی قرآن درست از آب درآمد درست نیست.
ولی باز در این که این عبدالله چه کسی است اختلاف وجود دارد: در یکی از صفحات فارسی خواندم که او در دوازده سالگی بعد از مرگ پدرش کشته شده(منبعی ارائه نشده بود) اما در ویکی پدیای عربی عبدالله بن عمرعاص یکی از صحابه ی بزرگ پیامبر است که قبل از پدرش مسلمان شده و در نود سالگی مرده است. البته در همان ویکی پدیای عربی به اولاد عبدالله بن عمرعاص اشاره شده است:
«فأما ولده فيقولون: مات بالشام.»
پس پیشگویی قرآن در این باب در سه ابهام تو در تو است و ابدا" مشخص نیست که پیشگویی قرآن درست از آب در آمده است یا خیر.
اگر شما دلیل واضحی دارید ارائه بدهید تا ابهامات این آیات مشخص شود.

سلام.
جناب شریعت عقلانی

شریعت عقلانی;390922 نوشت:
باز هم که کامل نگفتید دقیقا به همراه چه چیزی اعجاز تلقی می شود؟ بگذارید خودم یک حدسی بزنم. منظور به لحاظ محتوایی بود؟ خوب بنده هم نگفتم صرفا به لحاظ ادبی قابل رقابت نباشد. بلکه عرض کردم کلا قابل رقابت نباشد. مثلا اشعار عارفانه مولانا هم به لحاظ ادبی سطح بالایی دارند و هم به لحاظ محتوایی و البته برای خیلی از مردم هم هدایتگر. خوب آیا چنین متنی می تواند اعجاز تلقی شود؟
و من الله توفیق

پیامبر کلامی به زبان آورده که علاوه بر فصاحت و بلاغت و آهنگین بودنش بار محتوائی بالائی دارد. به تدریج و در طول 23 سال بیان شده. و تناقضی در آن راه ندارد.
برای بیان نشدنش، انواع و اقسام تهدیدها، تهمتها، فشارها و خطرات بر پیامبر و اصحاب و نزدیکانش اعمال شد. ایشان از موضع خود کوتاه نیامد. پیشنهادات فریبنده‌ای عرضه شد و ایشان رد کرد. دوستانی شهید شدند و ایشان پایداری نمود. و جنگهائی صورت گرفت و ...
وقتی ادعائی صورت گیرد که سخنی، کلام خداست، و در راه اثبات آن اینگونه مقاومتی ستودنی رقم بخورد و آن کلام در شرایطی نه چندان سهل و راحت و عجین با دغدغه ها و مشغله ذهنی فراوان، صادر گردد و در نهایت به کرسی بنشیند و تحدی نماید و کسی از عرب زبانان اعم از مشرکین و کفار و نیز اهل کتاب، نتوانند به آن پاسخی دهند، به نظر حقیر منطقاً، عقلاً و انصافاً اعجاز است.

afzali.polaris;389255 نوشت:
این آیه خبر می دهد کسی که پیغمبر را بدون نسل معرفی کرده خود بدون نسل و تبار می شود

afzali.polaris;389255 نوشت:
آخرش هم این عمرو بن عاص سقط شد و نسل عاص ابتر شد

این حرف شما اشتباه است و نسل عاص بعد از او ادامه پیدا کرده است. اسنادی از سایت های احادیث سنی:

ـ1ـ عمرو بن شعيب بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص
http://www.iid-alraid.de/EnOfQuran/Tafseer/TafseerBooks/qurtby/qurtby083.htm

[=Arabic Transparent]ـ2ـ عبدالله بن عبدالله بن عمرو بن العاص

http://archive.libya-al-mostakbal.org/MinbarAlkottab/August2007/mohammad_aljarrah180807.html

ـ3ـ عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده جده محمد بن عبدالله بن عمرو بن العاص
http://islamicdoc.org/Multimedia/fbook/3915/index.htm

قابل ذکر است که پسر عمرو عاص(عبدالله بن عمرو عاص) در فکر و عقاید پیرو پدر و پدر بزرگش(عاص بن وائل) بوده (البته به گفته ی شیعیان):
«عبدالله بن عمرو بن عاص از فرماندهان لشكر معاويه بود. در كتاب مستدرك چند بيت شعر از عبدالله بن عمرو بن عاص درباره جنگ با اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده است. در يك بيت از اين شعر چنين مى گويد:
فقالوا لنا إنّا نرى أن تبايعوا *** عليّاً فقلنا، بل نرى أن تضاربوا
به ما گفتند نظرمان آن است كه با على بيعت كنيد *** اما نظر ما آن است كه شما را بكشيم.»
همچنین در همان صفحه می خوانیم:
«نكته قابل ملاحظه ديگرى كه در زندگى و شخصيت عبدالله بن عمرو بن عاص وجود دارد، اشتهار وى به وارد كردن اسرائيليّات در احاديث مسلمين است.»
دو پاراگراف بالا از سایت رسمی اطلاع رسانی آیت الله سید علی حسینی میلانی بود:
http://www.al-milani.com/farsi/library/lib-pg.php?booid=38&mid=192&pgid=1996

با توجه به آن چیزی که گفته شد پسران عاص بن وائل(عمرو عاص و عبدالله بن عمرو) حداقل تا دو نسل پیرو راسخ در تفکرات جدشان بوده اند و نسل آنها تا چندین نسل ادامه یافته است.
آیا هنوز می توانیم ادعا کنیم که پیش بینی قرآن درست از آب در آمده یا خیر؟

حاج سید مهندس دکتر;391036 نوشت:
پیامبر کلامی به زبان آورده که علاوه بر فصاحت و بلاغت و آهنگین بودنش بار محتوائی بالائی دارد. به تدریج و در طول 23 سال بیان شده. و تناقضی در آن راه ندارد.
برای بیان نشدنش، انواع و اقسام تهدیدها، تهمتها، فشارها و خطرات بر پیامبر و اصحاب و نزدیکانش اعمال شد. ایشان از موضع خود کوتاه نیامد. پیشنهادات فریبنده‌ای عرضه شد و ایشان رد کرد. دوستانی شهید شدند و ایشان پایداری نمود. و جنگهائی صورت گرفت و ...
وقتی ادعائی صورت گیرد که سخنی، کلام خداست، و در راه اثبات آن اینگونه مقاومتی ستودنی رقم بخورد و آن کلام در شرایطی نه چندان سهل و راحت و عجین با دغدغه ها و مشغله ذهنی فراوان، صادر گردد و در نهایت به کرسی بنشیند و تحدی نماید و کسی از عرب زبانان اعم از مشرکین و کفار و نیز اهل کتاب، نتوانند به آن پاسخی دهند، به نظر حقیر منطقاً، عقلاً و انصافاً اعجاز است.

می شود مدارک این همه ادعای تاریخی را حداقل متواترا اثبات کنید!
بر فرض که خبر متواتر یقین آور است
یعنی مثلا برای هر ادعای خود 100 نقل ذکر کنید!
شما هر چی روحانی ها بهتون بگن از قول خدا هم راحتتر قبول می کنید اگر اینجوری باشه من چه کار می توانم بکنم
حاج سید مهندس دکتر;391036 نوشت:
تناقضی در آن راه ندارد.
خنده دار است این همه تناقض را نمی بینید
ما یک میلیون تناقض هم بیاوریم می گویید ظاهری است
پس اگر اینجوریه هیچ کتاب متناقضی نیست چون هر متناقضی را می شود تاویل کرد در ضمن چون احتمال این است که حقیقتا منظور پیامبر سخنان متناقض باشد پس دیگر نمی توان به طور یقینی عدم تناقض والهی بودن قرآن را اثبات کرد

حاج سید مهندس دکتر;391036 نوشت:
بار محتوائی بالائی دارد
ادعا ادعا ادعا
از نظر شما بار محتوایی بالایی دارد به نظرم خیلی از کتابها با بار معناییبیشتر و کاربردی تر وجود دارد
مثلا من نشستم چند روز قرآن خواندم با تفسیر بعد نشستم یک کتاب سخنان بزرگان خواندم دومی خیلی از اولی به دردم خورد و به نظرم چندین برابر بیشتر فایده معنایی و کاربری داشت
در ضمن قران هم خیلی زا حرفهایش داستان و ... است که بدون سند تاریخی است و اگر انسان قرآن را قبول نداشته باشد به دردش نمی خورد احکام هم که تعبدی است نحوه وقوع معاد هم که تعبدی است فقط می ماند توصیه های اخلاقی قرآن که به نظرم خیلی از کتب دیگر بهتر و کاربری تر توصیه اخلاقی دارد
یعنی به نظرم قرآن منسلخ از تعبد بار معنایی بسیار اندکی دارد
در مورد وجوه اعجاز قرآن در مقاله ام بیانی داشته ام که در اینجا تکه ایش را نقل می کنم:
البته در مورد اینکه وجوه اعجاز قرآن چه مواردی است بحث فراوان است برخی علاوه بر اعجاز در فصاحت و بلاغت ،اعجاز در مضامین والا و اخبار از آینده و...را قائل شده اند که همه به راحتی قابل نقد اند که به طور خلاصه می توان گفت : در نقد اعجاز در مضامین بالاخواهیم گفت که مضامین قرآن سه نحوه می توانند باشند:عقل پذیر،عقل گریز،عقل ستیز(البته این تقسیم به حصر عقلی است و به تقسیم ثنائی باز می گردد)اگر مضامین قرآنی عقل پذیرند که صرفا قرآن دارد تنبهی به ما انسانها می دهد و نیازی به آن نیست و عقل ما را به آن میرساند کما اینکه بسیاری از کتب عقلی چنینند و صرف اینکه کسی احکام عقلی را در کتاب تکرار یا ذکر نماید نمی توان گفت کار خارق العاده ای انجام داده است و اگر مضامین قرآنی عقل ستیز باشند که تکلیف معلوم است چون خدا مخالف عقل سخن نمی گوید و اگر مضامین قرآنی عقل گریزند که نفیا و اثباتا عقل در این باره سخنی نمی تواند بگوید یعنی نه می تواند بگوید دارای مضامین والاست نه می تواند بگوید مضامین والا نیست.پس در این 3 حال هیچگاه نمی توان مضامین والا قرآن را اثبات کرد.
اما در مورد اعجاز علمی می توان به ریسمان عدم قطعیت در علوم تجربی متمسک شد و پیرامون اعجاز در اخبار از آینده می توان گفت خود این که قرآن در زمان بعد از وقوع ماجرا نازل شده متوقف بر تاریخ است چون مثلا امکان دارد پیش بینی قرآن در مورد جنگ ایران و روم بعد از این اتفاق وارد قرآن شده باشد گرچه در رد این وجه از اعجاز می توان متمسک به اتفاقی بودن اخبار از آینده قرآن نیز شد که اتفاقا با واقع تقارن پیدا کرده است و این امر هم سخن عجیبی نیست چون بارها تجربه کرده ایم که به طور اتفاقی سخنی درباره آینده می گوییم و به واقع می پیودد .
باتشکر فراوان از شما

سلام.
برادر بزرگوار، جناب ولایت

velayat;391442 نوشت:
می شود مدارک این همه ادعای تاریخی را حداقل متواترا اثبات کنید!
بر فرض که خبر متواتر یقین آور است
یعنی مثلا برای هر ادعای خود 100 نقل ذکر کنید!

تاریخ اسلام را مطالعه کنید. در مورد پیشنهادات، تهدیدها، فشارها، تهمت‌ها، جنگها، شکنجه و کشتن اصحاب، مرارت‌ها، ناملایمات و ... توضیح داده شده.

velayat;391442 نوشت:
شما هر چی روحانی ها بهتون بگن از قول خدا هم راحتتر قبول می کنید اگر اینجوری باشه من چه کار می توانم بکنم

خیر. حقیر اینگونه نیستم. و نیز راضی به زحمت افتادن شما جهت انجام کاری نمی‌باشم.:Gol:

velayat;391442 نوشت:
خنده دار است این همه تناقض را نمی بینید

از اینکه من تناقضی نمیبینم و این از منظر جنابعالی خنده دار است هیچ اشکالی ندارد. بخند برادرم که خنده بر هر درد بی درمان دواست.:Hedye:
و از اینکه شما یک میلیون تناقض می‌بینید، برای حقیر خنده دار نیست. چون فهم و کمالات شما برادر بزرگوارم را از خود بیشتر میدانم:Gol:

velayat;391442 نوشت:
ادعا ادعا ادعا
از نظر شما بار محتوایی بالایی دارد به نظرم خیلی از کتابها با بار معناییبیشتر و کاربردی تر وجود دارد
مثلا من نشستم چند روز قرآن خواندم با تفسیر بعد نشستم یک کتاب سخنان بزرگان خواندم دومی خیلی از اولی به دردم خورد و به نظرم چندین برابر بیشتر فایده معنایی و کاربری داشت
در ضمن قران هم خیلی زا حرفهایش داستان و ... است که بدون سند تاریخی است و اگر انسان قرآن را قبول نداشته باشد به دردش نمی خورد احکام هم که تعبدی است نحوه وقوع معاد هم که تعبدی است فقط می ماند توصیه های اخلاقی قرآن که به نظرم خیلی از کتب دیگر بهتر و کاربری تر توصیه اخلاقی دارد
یعنی به نظرم قرآن منسلخ از تعبد بار معنایی بسیار اندکی دارد
در مورد وجوه اعجاز قرآن در مقاله ام بیانی داشته ام که در اینجا تکه ایش را نقل می کنم:
البته در مورد اینکه وجوه اعجاز قرآن چه مواردی است بحث فراوان است برخی علاوه بر اعجاز در فصاحت و بلاغت ،اعجاز در مضامین والا و اخبار از آینده و...را قائل شده اند که همه به راحتی قابل نقد اند که به طور خلاصه می توان گفت : در نقد اعجاز در مضامین بالاخواهیم گفت که مضامین قرآن سه نحوه می توانند باشند:عقل پذیر،عقل گریز،عقل ستیز(البته این تقسیم به حصر عقلی است و به تقسیم ثنائی باز می گردد)اگر مضامین قرآنی عقل پذیرند که صرفا قرآن دارد تنبهی به ما انسانها می دهد و نیازی به آن نیست و عقل ما را به آن میرساند کما اینکه بسیاری از کتب عقلی چنینند و صرف اینکه کسی احکام عقلی را در کتاب تکرار یا ذکر نماید نمی توان گفت کار خارق العاده ای انجام داده است و اگر مضامین قرآنی عقل ستیز باشند که تکلیف معلوم است چون خدا مخالف عقل سخن نمی گوید و اگر مضامین قرآنی عقل گریزند که نفیا و اثباتا عقل در این باره سخنی نمی تواند بگوید یعنی نه می تواند بگوید دارای مضامین والاست نه می تواند بگوید مضامین والا نیست.پس در این 3 حال هیچگاه نمی توان مضامین والا قرآن را اثبات کرد.
اما در مورد اعجاز علمی می توان به ریسمان عدم قطعیت در علوم تجربی متمسک شد و پیرامون اعجاز در اخبار از آینده می توان گفت خود این که قرآن در زمان بعد از وقوع ماجرا نازل شده متوقف بر تاریخ است چون مثلا امکان دارد پیش بینی قرآن در مورد جنگ ایران و روم بعد از این اتفاق وارد قرآن شده باشد گرچه در رد این وجه از اعجاز می توان متمسک به اتفاقی بودن اخبار از آینده قرآن نیز شد که اتفاقا با واقع تقارن پیدا کرده است و این امر هم سخن عجیبی نیست چون بارها تجربه کرده ایم که به طور اتفاقی سخنی درباره آینده می گوییم و به واقع می پیودد .
باتشکر فراوان از شما

منهم از جنابعالی تشکر میکنم. اما متأسفانه نمیتوانم نظرات شما را پذیرا باشم.
موفق باشید:Gol:

ma313;391436 نوشت:
ین حرف شما اشتباه است و نسل عاص بعد از او ادامه پیدا کرده است

[=arial]آره من یک جایی خونده بودم که عاص ابتر هست(حدیثی که در زیر آوردم نشان میدهد که عمرو بن عاص ابتر است زیرا امام او را ابتر خوانده بود ولی چون نمی توانم این را اثبات کنم از این موضوع صرف نظرمی کنم و فرض را بر وجود فرزند برای عمرو می گیرم ) و فکر کرده بودم دلیلش اینه که نسل عمرو ادامه پیدا نمی کنه( البته اگر نسل عمر قطع شده باشد عاص هم ابتر است زیرا نسل هر جا منقطع شد می گویند فلان ابتر است جد فلان ابتر است و ...) ، اما مثل اینکه منظور از آن آیه اینه که عمرو فرزند عاص نیست چون چندین نفر ادعای پدری او را می کردند و بدین جهت هست که عاص ابتر است زیرا عمرو از نسل عاص نیست . پس همان جمله های ابتدایی که گفتم کفایت در این می کند که عاص ابتر است( البته قبول دارم دیگه اینجا نمی توان استناد به علم غیب بودن این جمله کرد مگر اینکه ایه زمانی نازل شد که زن عاص خواهان زنا بود و خدا به اینگونه زخم زبان به عاص می زند که عمرو فرزند تو نیست و بدین جهت آن هم زمانی آیه با کار آن زن نوعی علم غیب است )
afzali.polaris;389255 نوشت:
خلاصه خداوند هم در قرآن بدجور زخم زبانی به عاص بن وائل می زند که می گوید دشمنت یعنی عاص نسل ندارد زیرا عاص ملعون کسی را به فرزندی خودش که معلوم نبود از نطفه چه کسی است را به خود می چسپانید و آن حرام زاده معروف تاریخ عمرو بن عاص است که داستان حرامزادگی آن که ابوسفیان مدعی بود از نطفه اوست معروف سنی و شیعه است که اگر نگاهی به کتاب شرح نهج البلاغه از ابن حدید کنید متوجه داستان تولدش می شوید

[=arial]حدیث زیر هم این را نشان میدهد که عاص از این نظر ابتر است که زنش بدکاره بوده و عمرو هم بر فراش مشترکی بدنیا آمده است و پدرش معلوم نیست و خدا هم زخم زبان زده به عاص که این عمرو فرزند تو نیست و زن تو بدکاره هست
afzali.polaris;389255 نوشت:
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 33
و امّا تو اى عمرو پسر عاص، اى بدگوى لعين ابتر (بى‏دنباله)، تو فقط به سگ مانى، ابتداى كار تو با مادرت كه بدكاره بود شروع شد، و تو بر فراشى مشترك تولّد يافتى، و در باره ولايت و سرپرستى تو مردانى از قريش ادّعا نمودند بنامهاى: أبو سفيان بن حرب، وليد بن مغيره، و عثمان بن حارث، و نضر بن حارث بن كلده، و عاص بن وائل، و هر كدامشان تو را فرزند خود مى‏دانست، و دست آخر پدرت كسى شد كه در حسب از همه پست‏تر،و در منصب از همه خبيث‏تر و خلاصه بدكاره‏ترينشان بود، سپس تو براى سخنرانى برخاسته و گفتى: من بدگوى محمّد هستم، و پدرت عاص گفت: محمّد مردى بى‏دنباله است و پسرى ندارد، كه اگر بميرد نسلش منقطع خواهد شد، در اينجا خداوند آيه «همانا دشمن تو، همو دنبال بريده است- كوثر: 3» را نازل فرمود، و اين در حالى بود كه مادرت هنوز نزد عبد قيس رفته و خواهان فسادكارى بود و در جايجاى آنجا خود فروشى میكرد

[=arial]در آخر دوست من حقیقتا چیزی که شما فرمودید حداقل از لحاظ ادبی و فصاحت قابل مقایسه با قرآن نیست نگاه کنید به همین دو کلمه ای که کنار هم قرار دادید ابتدا اکتساب / برادرم این جمله شما روان نیست و سکته ای در میان جملاتتان هست که خیلی مشهود است .

حاج سید مهندس دکتر;391462 نوشت:
منهم از جنابعالی تشکر میکنم. اما متأسفانه نمیتوانم نظرات شما را پذیرا باشم.
از روش بحث علمی شما شدیدا به وجد آمده ام

سلام.
جناب ولایت گرامی.

velayat;391631 نوشت:
از روش بحث علمی شما شدیدا به وجد آمده ام

و حقیر نیز ایضاً.
خداوند دوست میدارد آنانکه برادر مؤمن خود را به وجد می‌آورند.:Hedye:

velayat;391442 نوشت:
مضامین قرآن سه نحوه می توانند باشند:عقل پذیر،عقل گریز،عقل ستیز(البته این تقسیم به حصر عقلی است و به تقسیم ثنائی باز می گردد)اگر مضامین قرآنی عقل پذیرند که صرفا قرآن دارد تنبهی به ما انسانها می دهد و نیازی به آن نیست و عقل ما را به آن میرساند کما اینکه بسیاری از کتب عقلی چنینند و صرف اینکه کسی احکام عقلی را در کتاب تکرار یا ذکر نماید نمی توان گفت کار خارق العاده ای انجام داده است

سلام.

ممکن است مطلبی عقل پذیر یا عقل پسند باشد اما در عین حال زحمت رسیدن به حقایق را نیز کوتاه کند. هرچه آموزه ای در این کار موفق تر باشد ارزشمندتر و فوق العاده تر است. لذا این استدلال منطقی به نظرم کمکی در انکار اعجاز قرآن نمی کند. مگر این که بگوییم متن مورد نظر از نظر کارآمدی و هدایت کم اثر است که در آن صورت برای او مثلاً کتاب اخلاقی مورد اشاره شما خارق العاده تر از قرآن خواهد بود.

با تشکر.

سلام.

این که قرآن کریم همه انسان ها را به مثل آوری دعوت کرده است نشان می دهد که نباید آوردن متن عربی مدنظر قرآن باشد. یعنی اگر کسی توانست آموزه ای اخلاقی و غنی از معارف ضروری برای هدایت بشر را به هر زبانی ارائه کند می تواند مثل آوری محسوب شود. اما به نظر حقیر مسأله به یک شاهکار ادبی محدود نیست که در این صورت ممکن است انگلیسی زبانی متن شکسپیر را غنی تر بداند. بلکه منظور قرآن باید آوردن چیزی باشد که در باطن به وحی و آسمان متصل است. مشابه چیزی که معجزه معاصر ما کربلایی کاظم ساروقی حس می کرد و هنگامی که متنی غیرقرآنی را به همراه آیات قرآن روبروی او می گذاشتند یا متنی از تفاسیر عربی به او نشان می دادند می گفت این کلمه نور دارد و آن یکی نور ندارد.

بنابراین به نظر می رسد که می توان مانند آیات قرآن را در ظاهر و معنا آورد و این غیرممکن نیست اما نمی توان قدرتی ماورایی به آنها داد. یعنی چون خدا نمی خواهد کسی با او مقابله کند هر کسی هم که آیاتی بسازد آن آیات نوری نخواهد داشت. مشابه اسکناسی تقلبی که همه جزئیاتش مثل اسکناس واقعی است اما نقش حساس یه ماوراء بنفش یا پشتوانه ای در بانک مرکزی ندارد.

البته اینها همه با این فرض بیان شد که تحدی را ادعایی در مقابل تمام ادوار بشری بدانیم.

موفق باشید. :Hedye:

سلام.
جناب ولایت گرامی.

velayat;391442 نوشت:
در ضمن قران هم خیلی زا حرفهایش داستان و ... است که بدون سند تاریخی است و اگر انسان قرآن را قبول نداشته باشد به دردش نمی خورد احکام هم که تعبدی است نحوه وقوع معاد هم که تعبدی است

در مورد داستانهای قرآن، به نظرم چه سندش صحیح باشد چه نباشد، وقتی همراه با آموزه بود، آنگاه بدرد خواهد خورد و بی‌فایده نیست.
در مورد احکام و نیز وقوع معاد، تعبدی بودن دلیلی بر مثمر ثمر نبودن نیست.

velayat;391442 نوشت:
در نقد اعجاز در مضامین بالاخواهیم گفت که مضامین قرآن سه نحوه می توانند باشند:عقل پذیر،عقل گریز،عقل ستیز

ببینید یک مضمون توحیدی مانند غیر عقلانی بودن پرستش بت ساخته دست بشر را در نظر بگیرید. این گزاره عقل پذیر هست. اما با توجه به این، باز هم آن عمل در حال انجام بود (هست و خواهد بود).
پس این تلنگر و تنبه هر چند عقل پذیر هست، اما در همان زمان، بیانش موجب خشم بسیاری شد طوری که جان گوینده‌اش به خطر افتاد. اما گوینده مقاومتش در مقابل انواع هجمه‌ها ستودنیست. همانطور که قبلاً گفتم، منطقیست نیم نگاهی هم به شرایط محیطی صدور سخن بیندازیم. اینها در کنار هم مفهوم اعجاز را رقم میزند.

velayat;391442 نوشت:
در مورد اعجاز علمی می توان به ریسمان عدم قطعیت در علوم تجربی متمسک شد

ریسمانی که به آن چنگ میزنید، هم قطرش کم هست هم طولش. چنگ زدن به این ریسمان منطقی نیست.
جاذبه وجود دارد و قطعیست. اگر آیه‌ای به جاذبه اشاره داشت، پس اعجاز است. (این در مقام مثال بیان شد)

velayat;391442 نوشت:
پیرامون اعجاز در اخبار از آینده می توان گفت خود این که قرآن در زمان بعد از وقوع ماجرا نازل شده متوقف بر تاریخ است چون مثلا امکان دارد پیش بینی قرآن در مورد جنگ ایران و روم بعد از این اتفاق وارد قرآن شده باشد گرچه در رد این وجه از اعجاز می توان متمسک به اتفاقی بودن اخبار از آینده قرآن نیز شد که اتفاقا با واقع تقارن پیدا کرده است و این امر هم سخن عجیبی نیست چون بارها تجربه کرده ایم که به طور اتفاقی سخنی درباره آینده می گوییم و به واقع می پیودد

اخبار آینده تعدادشان آنقدر هست که عقلاً تصادفی و شانسی بودن آنها را نپذیریم. ضمناً به این نکته توجه کنید با آن همه ادعا که ابلاغ کننده این سخنان دارد، بیان اخبار آینده بدون پشتوانه الهی یک ریسک هست. چون مخالفان زیادی مترصد بدست گرفتن نقطه ضعفی از این کتاب بوده‌اند.

حاج سید مهندس دکتر;391688 نوشت:
ببینید یک مضمون توحیدی مانند غیر عقلانی بودن پرستش بت ساخته دست بشر را در نظر بگیرید. این گزاره عقل پذیر هست. اما با توجه به این، باز هم آن عمل در حال انجام بود (هست و خواهد بود).
پس این تلنگر و تنبه هر چند عقل پذیر هست، اما در همان زمان، بیانش موجب خشم بسیاری شد طوری که جان گوینده‌اش به خطر افتاد. اما گوینده مقاومتش در مقابل انواع هجمه‌ها ستودنیست

باسلام.
البته باید توجه داشت دعوت به خداپرستی در آن زمان خیلی هم عجیب نبود و اساسا دعوت به خداپرستی نبود که باعث خشم اعراب شد. بلکه ادعای نبوت و پیامبری حضرت محمد (ص) بود که اعراب را خشمگین کرد. چرا که در آن زمان انسان های خداپرست و موحد کم و بیش بودند که اتفاقا در آن زمان تبلیغ خداپرستی می کردند. نمونه آنها ورقه ابن نوفل بود که همکارانی هم داشت.

حاج سید مهندس دکتر;391688 نوشت:
اخبار آینده تعدادشان آنقدر هست که عقلاً تصادفی و شانسی بودن آنها را نپذیریم. ضمناً به این نکته توجه کنید با آن همه ادعا که ابلاغ کننده این سخنان دارد، بیان اخبار آینده بدون پشتوانه الهی یک ریسک هست. چون مخالفان زیادی مترصد بدست گرفتن نقطه ضعفی از این کتاب بوده‌اند.

البته خبر از آینده اختصاص به پیامبران نداشته و ندارد. به عنوان مثال بخش زیادی از پیش گویی های نستراداموس به حقیقت بدل شده است. اگر بخواهیم خبر از آینده را اعجاز بدانیم بنده به شخصه درجه این اعجاز را در مورد گفته های نستراداموس بیشتر از قرآن می دانم.
و من الله توفیق

afzali.polaris;391531 نوشت:
عمرو فرزند عاص نیست چون چندین نفر ادعای پدری او را می کردند و بدین جهت هست که عاص ابتر است زیرا عمرو از نسل عاص نیست

شما خودتان می گویید چند نفر ادعای پدری عمرو را می کردند که بیشترین حالت 6 نفر مدعی بوده اند بنابراین 16 درصد احتمال دارد که عمرو پسر عاص بوده است بنابراین نمی توانیم بگوییم عمرو پسر عاص نبوده است و به دلایلی که در پست قبلیم توضیح دادم دقیقا نمی توانیم بگوییم که آیا عاص بن وائل فرزند دیگری داشته است یانه!
پس شما باید قبول کنید که پیشبینی قرآن در این مورد اصلا" قابل سنجش نیست.
البته شما برای من از احادیث دلیل می آورید خودتان انصاف بدهید کسی که در اعجاز قرآن شک دارد چگونه می تواند احادیث را قبول کند؟

afzali.polaris;391531 نوشت:
دوست من حقیقتا چیزی که شما فرمودید حداقل از لحاظ ادبی و فصاحت قابل مقایسه با قرآن نیست نگاه کنید به همین دو کلمه ای که کنار هم قرار دادید ابتدا اکتساب / برادرم این جمله شما روان نیست و سکته ای در میان جملاتتان هست که خیلی مشهود است .

خود من هم اعتراف کرده ام که سه خطی که نوشته ام شاید از نظر ظاهر به پای قرآن نرسد. حالا اعتراف می کنم که سه خطی که نوشته ام از نظر ظاهر به پای قرآن نمی رسد. (گرچه از بنده که آشنایی سطحی با قرآن دارم انتظار نمی رود بتوانم به راحتی روی دست بهترین اثر مذهبی به زبان عربی بزنم.)
اما از نظر معنا در پست بالا برای شما اثبات کردم که پیشبینی سوره ی کوثر در مورد ابتر شدن عاص بن وائل اصلا" قابل بررسی نیست(مثل این می ماند که بخواهیم تعداد فرزندان اولین سربازی که در جنگ ایران و روم کشته شد را همراه با نام و جنسیت مشخص کنیم!)
پس یکی از جهات اعجاز سوره کوثر بی استفاده شد.
در پست های بعدی منتظر جواب های من باشید.

ma313;391719 نوشت:
شما خودتان می گویید چند نفر ادعای پدری عمرو را می کردند که بیشترین حالت 6 نفر مدعی بوده اند بنابراین 16 درصد احتمال دارد که عمرو پسر عاص بوده است بنابراین نمی توانیم بگوییم عمرو پسر عاص نبوده است و به دلایلی که در پست قبلیم توضیح دادم دقیقا نمی توانیم بگوییم که آیا عاص بن وائل فرزند دیگری داشته است یانه!
پس شما باید قبول کنید که پیشبینی قرآن در این مورد اصلا" قابل سنجش نیست.
البته شما برای من از احادیث دلیل می آورید خودتان انصاف بدهید کسی که در اعجاز قرآن شک دارد چگونه می تواند احادیث را قبول کند؟

البته درست می فرمایید برادرم کسی که در قرآن شک دارد روایت دیگر جای خود دارد .
خب طبق تفکر شما نه میشه از روایت با شما دلیل آورد و نه میشه از تاریخ به شما دلیل آورد چون حاصل اینها چیزی جز شک نیست ، فوقش یک گمانی نزدیک به حقیقت پیدا کنیم ولی راست می فرمایید با تاریخی که در آنجا حضور نداشتیم با این همه اختلافی که در مورد شان نزول این ایه هست چیزی یقینی بدست نمی آید .خب حالا چاره چیست ؟
چاره اینست که متوسل دلیل عقلی به اضافه ی تاریخ بشویم تا نقایض تاریخ رفع شود/ قبول دارید اگر ایه سوم سوره کوثر اشتباه باشد و خدا چیزی گفته باشد که واقعیت نداشته باشد کافران و مشرکان و ... آنرا در بوق و کرنا کرده بودند ؟ بایستی حداقل در یک جای تاریخ باشد که پیغمبر در غیبگوییش در مورد سوره کوثر اشتباه کرده / چرا در تاریخ حتی یک مورد چنین چیزی نمی بینیم ؟ ( دقت کنید فقط روی غیب گویی اشاره دارم )

afzali.polaris;391732 نوشت:
اگر ایه سوم سوره کوثر اشتباه باشد و خدا چیزی گفته باشد که واقعیت نداشته باشد کافران و مشرکان و ... آنرا در بوق و کرنا کرده بودند ؟ بایستی حداقل در یک جای تاریخ باشد که پیغمبر در غیبگوییش در مورد سوره کوثر اشتباه کرده / چرا در تاریخ حتی یک مورد چنین چیزی نمی بینیم ؟

اولا" شاید در جایی از تاریخ به این موضوع اشاره شده باشد (البته اگر مسلمانان سالمش گذاشته باشند.)
دوما" احتمالا علت این که این موضوع به قول شما در بوق و کرنا نشده این است که همان موقع هم نمی توانستند بفهمند این پیشبینی درست است یا خیر باید از عاص بن وائل و عمروعاص آزمایش دی ان ای میگرفتند تا به درستی یا اشتباه این پیشگویی پی می بردند.
سوما" انصافا شما روی به توجیه آوردید آخر یعنی چه اگر فلان موضوع وجود داشت حتما کسی قبلا به آن پی برده بود مثل این است که بگوییم اگر جاذبه قبل از نیوتون وجود داشت چرا دانشمندان پیشین به آن پی نبردن؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
دوست عزیز بنده برای ادامه دلایلم نیاز به پاسخ شما به این سوال دارم که ایا شما خدا را قبول دارید یا نه ؟ ( یا بطور دقیق تر بپرسم خارج از پذیرش اسلام یا قرآن ایا برای شما وجود خدا اثبات شده هست ؟)

ma313;391747 نوشت:
اولا" شاید در جایی از تاریخ به این موضوع اشاره شده باشد (البته اگر مسلمانان سالمش گذاشته باشند.)

ببینید در مورد دیگر غیبگویی ها هم یک مورد داریم که ایراد گرفته باشند ؟؟ اگر تاریخ در نظر شما اینقدر بی اعتبار است ، بهتر است بنده دیگر با شما بحث تاریخی نکنم چون همه توضیحات بنده و دیگران بر روی شان نزول آیات حتما باید تاریخی باشد . اگر اینقدر بی اعتبار است بهتر نیست از جنبه های دیگر مثلا از دلایل عقلی بدون استفاده از تاریخ موضوع قرآن را حل کنیم ؟

ma313;391747 نوشت:
دوما" احتمالا علت این که این موضوع به قول شما در بوق و کرنا نشده این است که همان موقع هم نمی توانستند بفهمند این پیشبینی درست است یا خیر باید از عاص بن وائل و عمروعاص آزمایش دی ان ای میگرفتند تا به درستی یا اشتباه این پیشگویی پی می بردند.

این احتمال شما نشان دهنده این است که عاص نباید غیر از عمرو فرزند دیگری داشته باشد . و هم بحث بر روی عمرو هم باقی است ولی اگر بخواهیم از تاریخ و حدیث سخن بگوییم چنانچه از تاریخ پیداست آن آیه همزمان با زنا خواهی مادر عمرو نازل شده و خود این موضوع نوعی علم غیب است و چنانچه از حدیث پیداست عمرو تکذیب قول امام را وقتی به او چنین نسبتی داد نکرد .اما چیزی که در شرح نهج البلاغه از ابن الحدید از علمای اهل سنت مشاهده کردم در صفحه 298 و 297 ترجمه غلامرضا لایقی این است که جناب لبن الحدید فرمودند : گفتند عمرو شبیه ترین مردم به ابوسفیان بود و در این باره ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب درباره عمرو بن عاص می گوید :" پدرت بی تردید ابوسفیان است که همانا برای ما در تو از او نشانه های روشنی از شمایلش پدیدار گشته است ."/ لذا نیازی به آزمایش دی ان ای نبوده و همین شباهت قیافه خودش کفایت در این می کرد که عمرو فرزند ابوسفیان است . بگذریم بنده هم دیگر فکر نمی کنم چنین آیه ای مربوط به علم غیب باشد چون خیلی ها می دانستند این موضوع را و به قیافه تشخیصش می دادند ولی اگر هم این آیه ربطی به علم غیب داشته باشد مربوط به همزمانی اش با زناخواهی مادر عمرو بوده که بنوعی دلیل بوده که عمرو فرزند چنین مادری و شبیه به ابوسفیان است و زخم زبانی بوده که عاص هم نمی توانسته منکرش بشود.
ma313;391747 نوشت:
سوما" انصافا شما روی به توجیه آوردید آخر یعنی چه اگر فلان موضوع وجود داشت حتما کسی قبلا به آن پی برده بود مثل این است که بگوییم اگر جاذبه قبل از نیوتون وجود داشت چرا دانشمندان پیشین به آن پی نبردن؟!

انصافا بنده اینجوری استدلال نکردم خب اگر این علم غیب های قرآن اشتباه بود حتما مردم می فهمدیدند وگرنه اسمش را که علم غیب نمی گذارند . فرضا کسی بگوید در عوالم غیب ققنوس وجود دارد خب کسی که قادر نیست آنجا برود اسمش علم غیب نیست ، علم غیب حتما باید برای مردم ظاهر باشد و بفهمند آنرا . مثل جنگ ایران و روم .

سلام.
برادر بزرگوار، جناب شریعت عقلانی

شریعت عقلانی;391699 نوشت:
اساسا دعوت به خداپرستی نبود که باعث خشم اعراب شد. بلکه ادعای نبوت و پیامبری حضرت محمد (ص) بود که اعراب را خشمگین کرد.

دو گروه خشمگین شدند با علتهای مربوطه:
1) مشرکین و کفار قریش. که مبارزه با بت پرستی توسط پیامبر(ص) آنها را خشمگین نمود بدلیل زیر سؤال رفتن عقاید و آداب پدرانشان و بدلیل در خطر افتادن منفعت مادی‌شان.
2) اهل کتاب. که سخنان پیامبر خشمگین‌شان نمود به علت ادعای تحریف کتاب آسمانی‌شان، و فاش کردن عملکرد غیر راستین روحانیون‌شان.

بنابراین جمع کلام حقیر و شما میتواند همان دو مورد بالا باشد. ممنون از تذکرتان.

شریعت عقلانی;391699 نوشت:
به عنوان مثال بخش زیادی از پیش گویی های نستراداموس به حقیقت بدل شده است

لطفاً محقق شدن بخش زیادی از اشعارش را اثبات کنید. حقیر حتی محقق شدن بخش اندکش را هم ناباورم.

خداوکیلی دوستانی که به تحدی قرآن جواب میدن یه کم فقط یه کم اول قرآن رو بشناسن!
این قرآن اونقد پیامش نورانیه که ادواردو آنیلی رو تو ایتالیا از اون همه مال و مکنت (و البته محنت و نکبت!!) بیرون می کشه و آزاده می کنه تا شهادت هم به پیش می بردش!
این قرآن حتی رو دشمنانش هم اثراتی میذاشته که میومدن شبونه مخفیانه به آیات تلاوتی پیامبر گوش بدن!!
اعجاز یعنی این!
بعد جنابی که پاسخ به تحدی همچین کتابی میدین! کاش لااقل اون سه جمله تون که برای خود من خیلی کاربرد نداره رو(!) حداقل بتونین با صوتی بخونین که ضعف محتواییش رو بپوشونین!

خیلی اعتماد به نفس میخواد دارین با سوره ی کوثری مقایسه می کنین که اصلاً انتخاب حکیمانه ی واژه ی کوثر برای این سوره و قافیه دار کردن بقیه آیات با این کلمه هم محتوایی هم لفظی اصل اعجازش شاید همینجا باشه اصلاً! سوره ای که در شأن بانوی 18ساله نازل شده و خودش 18نقطه داره! سوره ای که در شأن بانوی فسفه ی خلقت نازل شده! سوره ای که جواب همه ی مسخره کننده های پیامبر رو با همین ایجاز و اعجاز میده و در عین حال سنت غلط زنده به گورکردن دخترا رو ریشه کن می کنه و به دختر کرامت خاصی میده! سوره ای که سه آیش هزاران هزار مفهوم ارزشی توش خوابیده رو با سه آیه ی غیر کاربردیتون(حداقل برای من که بخاطر برخورداری از تکنولوژی روز اطلاع از دین غیر اقوام برام بسیار راحت تر از دین اقوامم شده!!!) مقایسه می کنین!!!؟؟؟

afzali.polaris;391769 نوشت:
دوست عزیز بنده برای ادامه دلایلم نیاز به پاسخ شما به این سوال دارم که ایا شما خدا را قبول دارید یا نه ؟

برادر باید در پاسخ سوال شما بگویم که اینجانب هم توحید را قبول دارم هم معاد و هم عدل را این اصول عقلی و علمی هستند گرچه این اصول در شیعه هم وجود دارد.

afzali.polaris;391769 نوشت:
اگر بخواهیم از تاریخ و حدیث سخن بگوییم چنانچه از تاریخ پیداست آن آیه همزمان با زنا خواهی مادر عمرو نازل شده و خود این موضوع نوعی علم غیب است

این گفته ی شما نیز اشتباه است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D8%B1%D9%88_%D8%B9%D8%A7%D8%B5
«عمرو بن عاص (عاصی) سهمی یکی از معاصران محمد و از تبار قریش بود که در سال ۸ هجری/۳۰-۶۲۹ میلادی در سنین میان سالی اسلام آورد و در سال ۴۲ هجری/۶۶۳ میلادی در سن۹۰ سالگی درگذشت.»
عمرو عاص در سال 42 هجری 90 ساله بوده است پس در سال صفر هجری 48 ساله بوده است و در آغاز بعثت پیامبر 28 ساله بوده است پس اگر فرض هم کنیم که عاص بن وائل یک فرزند بیشتر نداشته باز هم اینکه قرآن گفته است عاص بن وائل ابتر است اصلا" پیشگویی نیست چون داستان زنا زاده بودن عمرو بن عاص شهره ی شهر مکه بوده است و ارزش این آیه تا یک نیش و کنایه ی ساده ی اعراب جاهلیت پایین است و ابدا" نازل شدن آیه سوم سوره کوثر با زنا خواهی مادر عمرو هم زمان نبوده است.

afzali.polaris;391769 نوشت:
اگر این علم غیب های قرآن اشتباه بود حتما مردم می فهمدیدند وگرنه اسمش را که علم غیب نمی گذارند

1> این نوع تفکر شما که اگر فلان چیز اشتباه بود مردم می فهمیدن کاملا" اشتباه است پس اگر تثلیث اشتباه است چرا این همه مردم هنوز به تثلیث معتقد اند؟
2> ببینید برای من و شما واضح است که کومنیسم یک تفکر کاملا" اشتباه است که به صورت نظری و عملی ناکار آمدیش برای ما ثابت شده است اما هم اکنون نیز عده ای از مردم و سیاست مداران در کره ی شمالی با تفکرات لنین دارند در مقابل آمریکا مقاومت می کنند و آمریکا نیز بعد از چندین دهه هنوز نتوانسته مردم کره ی شمالی را از پا در آورد. یک تفکر نادرست توانسته ابر قدرت دنیا را سر جایش بنشاند.
در جامعه ی کره ی شمالی از اشکالات اساسی کومنیسم بحث زیادی نمی شود همانگونه که در جامعه ی ما بحث زیادی از شبهات ضد اسلام نمی شود.

ma313;363369 نوشت:
من خیلی سعی کردم تا با دلایلی که در کتاب ها مثل امی بودن پیامبر و اعجاز علمی قرآن بود خودم را توجیح کنم اما نشد در واقع دلیل اصلی وحی بودن که در اوایل قرآن وجود دارد تحدی است.
با این که رشته ام علوم کامپیوتر است و بعد از کنکور سراسری لای کتاب عربی رو هم باز نکردم توانستم چند خطی در پاسخ به تحدی قرآن بنویسم:
«ابتدا اکتشاف دین الحق من دین الاقربین(1)
فاستخدم عقلک فی هذه السبیل(2)
إن هذا نهج هو الصحیح(3)»

البته فکر کنم اشکال نحوی داشته باشه.

معنی:
«به دنبال دین حق گشتن را از دین اطرافیانت شروع کن(1)
پس در این راه عقلت را به کار گیر(2)
قطعا این راه صحیح است(3)»


ma313;363369 نوشت:
با سوره ای مثل کوثر چه فرقی داره:
«بسم الله الرحمن الرحیم
انا أعطیناک الکوثر(1)
فصل لربک وانحر(2)
ان شانئک هو الابتر(3)

بعید میدانم این جملات را به قصد تحدی گفته باشید چرا که اینها بدون قافیه و غیرموزون هستند و از بین این همه آیات قرآن با آیاتی مقایسه کرده اید که موزون و قافیه دارند.(در صورتی که طبق تحدی قرآن میتوان با هر آیه ای مقایسه کرد یا این که شما آیات خود را آهنگین و مقفا مینوشتید) به نظرم بسیار مشخص است که این آیات را نه به قصد واقع برای بلکه برای دفاع از مفهوم تحدی نوشته اید

حاج سید مهندس دکتر;391810 نوشت:
لطفاً محقق شدن بخش زیادی از اشعارش را اثبات کنید. حقیر حتی محقق شدن بخش اندکش را هم ناباورم.

با سلام.
البته خودتان می توانید بروید تحقیق کنید. سایت های زیادی در این مورد مطلب نوشته اند.
البته صرفا نوستراداموس نبوده که پیش گویی انجام می داده. به عنوان مثال شاه نعمت الله ولی هم پیش گویی هایی داشته.
آیا شما تا به الان در این موارد تحقیقاتی داشته اید؟
این که می گویید باور ندارم نتیجه تحقیقاتتان بوده است؟
بنده گمان می کنم عدم باور شما نتیجه ذهنتیتی است از دین که با گوشت و پوست و خونتان یکی شده است تا اینکه نتیجه تحقیقتان باشد.
و من الله توفیق

سلام.
برادر بزرگوار، جناب شریعت عقلانی.

شریعت عقلانی;391882 نوشت:
البته خودتان می توانید بروید تحقیق کنید. سایت های زیادی در این مورد مطلب نوشته اند.

البته زمانی که حقیر راجع به نوستراداموس تحقیق میکردم، سیستم عامل داس 4 تازه ریلیز شده بود و متأسفانه در خانه ایرانیان کامپیوتر شخصی موجود نبود چه برسد به اینترنت.
تحقیقات ما در آنزمان، به سادگی این دوران نبود برادرم.

شریعت عقلانی;391882 نوشت:
البته صرفا نوستراداموس نبوده که پیش گویی انجام می داده. به عنوان مثال شاه نعمت الله ولی هم پیش گویی هایی داشته

بله،می‌دانم و قصاید ایشان را نیز مطالعه نمود‌ه‌ام.
شریعت عقلانی;391882 نوشت:
آیا شما تا به الان در این موارد تحقیقاتی داشته اید؟

آری
شریعت عقلانی;391882 نوشت:
این که می گویید باور ندارم نتیجه تحقیقاتتان بوده است؟

آری
شریعت عقلانی;391882 نوشت:
بنده گمان می کنم عدم باور شما نتیجه ذهنتیتی است از دین که با گوشت و پوست و خونتان یکی شده است تا اینکه نتیجه تحقیقتان باشد

گمانتان نادرست است.

موفق باشید:Gol:

velayat;388954 نوشت:
پاسخ من به تحدی قرآن:
آیه:ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار
مثل:
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

نکته:در مثل اوری گفته نشده حتما خودتان باید سازنده مثل باشید مطلق گفته هر مثلی می خواهید می تواید بیاورید تحقیقا یا تقلیدا

پاسخ بعدی من به تحدی:
آیه الم
پاسخ من:
لمس یا مسر یا ...

نکته قرآن در یک مر حله از تحدی از از یک سوره هم کوتاه آمده و گفته فأتو بحدیث مثله(23 طور) که حدیث همان جمله یا یک آیه است

بسم الله الرحمن الرحیم

همانطور که اشاره کردین این عبارت از خودتان نیست و از دیگران اخذ کردین تا بخواهید با قرآن تحدی کنید!

با توجه به اینکه متن این عبارت عربی است، گمان نمی کنید اگر عبارت مذکور قابلیت تحدی با قرآن را داشت، به نظر شما صاحب و مدون این عبارت یا دیگرانی که قبل از شما با این جملات آشنا شدند، در صدد بر نمی آمدند که شهرت تحدی با قرآن را به نام خودشان ثیت کنند؟!

آیا تحدی قرآن با حروفی مثل« لمس» یا «مسر» می تواند صحیح باشد؟!

تحدی قرآن مجید در سه مرحله است؛ آوردن کتابی مانند قرآن[1]، آوردن ده سوره مانند قرآن[2]، آوردن یک سوره مانند قرآن[3].

آیه شریفه« فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقينَ »[4]( اگر راست مى‏گويند سخنى همانند آن بياورند) نمی گوید یک حرف یا کلمه یا جمله یا حتی یک آیه مانند قرآن بیاورید، بلکه می فرماید سخنی مانند قرآن بیاورید. حال اگر در تشخیص این مطلب که منظور از سخنی مانند قرآن چه چیزی می باشد و حداقل باید چه مقدار باشد، باید به آیاتی که این مطلب را توضیح می دهد مراجعه کرد. همانطور که اشاره شد تحدی قرآن در سه سطح است که کمترین آن آوردن یک سوره مانند قرآن می باشد و با این توضیح مطلب واضح می شود.


[/HR][1] - سوره اسراء،88.

[2] - سوره هود،آیه13.

[3] - سوره بقره،آیه23.

[4] - سوره طور،آیه34.

ma313;391821 نوشت:
برادر باید در پاسخ سوال شما بگویم که اینجانب هم توحید را قبول دارم هم معاد و هم عدل را این اصول عقلی و علمی هستند گرچه این اصول در شیعه هم وجود دارد.

[=arial]
خب برادرم پس اگر این پیغمبر دروغگو باشد سوالی پیش می آید چرا خدا در مقابل تحدی او ساکت و عاجز شده است و کسی را نفرستاده که دروغ پیغمبر را آشکار کند و قرآنی مثل او بیاورد بالاخره خدا قادر و عالم است و همینطور خداوند باید در زمان خود نبی کسی می فرستاد که او را در موقعی که هست رسوا کند زیرا باید کمک مردمان زمان خود آن مدعی هم کند بالاخره خدا خدای همه زمانهاست/ جواب بنظر حقیر می آید این است که قرآن کلام خود اوست و پیغمبر راستگو است.

ma313;391821 نوشت:
این گفته ی شما نیز اشتباه است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%...B9%D8%A7%D8%B5
«عمرو بن عاص (عاصی) سهمی یکی از معاصران محمد و از تبار قریش بود که در سال ۸ هجری/۳۰-۶۲۹ میلادی در سنین میان سالی اسلام آورد و در سال ۴۲ هجری/۶۶۳ میلادی در سن۹۰ سالگی درگذشت.»
عمرو عاص در سال 42 هجری 90 ساله بوده است پس در سال صفر هجری 48 ساله بوده است و در آغاز بعثت پیامبر 28 ساله بوده است پس اگر فرض هم کنیم که عاص بن وائل یک فرزند بیشتر نداشته باز هم اینکه قرآن گفته است عاص بن وائل ابتر است اصلا" پیشگویی نیست چون داستان زنا زاده بودن عمرو بن عاص شهره ی شهر مکه بوده است و ارزش این آیه تا یک نیش و کنایه ی ساده ی اعراب جاهلیت پایین است و ابدا" نازل شدن آیه سوم سوره کوثر با زنا خواهی مادر عمرو هم زمان نبوده است.

[=arial]برادرم این چیزهایی که شما می فرمایید درست است ولی منظور بنده را درست متوجه نشدید این زناخواهی زن عاص غیر از آن حکایت تولد عمرو است . خدا در این آیه می خواهد به عاص بفهماند که زن تو بدکاره ای است که با این و آن زنا می کند و همین عمرو هم فرزند هم بهمین دلیل فرزند تو نیست (چون زنت با این و آن زنا می کند ) و عمرو هم البته شباهتش به ابوسفیان معروف همه بوده .

ma313;391821 نوشت:
1> این نوع تفکر شما که اگر فلان چیز اشتباه بود مردم می فهمیدن کاملا" اشتباه است پس اگر تثلیث اشتباه است چرا این همه مردم هنوز به تثلیث معتقد اند؟

[=arial]
باز هم برادرم منظور بنده را متوجه نشدید یا اینکه بنده نتوانستم منظورم را بدرستی برایتان روشن کنم یا اینکه من منظور سخن شما را نمی فهمم. بنده گفتم علم غیبی که مردم درستی اش را نفهمند علم غیب نیست ادعایی بی دلیل است . فرضا من می گویم در آسمان چهارم فلان چیز است ، به این که نمی گویند علم غیب !!! درسته ؟؟؟ منظورم این بود داداشم بلی مساله تثلیث را خیلی نمی فهمیدند و خیلی ها بطور جهل و وهم و شک و ظن آنرا پذیرفتند . و خیلی ها هم نپذیرفتند از همان ابتدا و اگر بدانید در مساله تثلیث اختلاف بین بسیاری بوده که در آخر آن دادگاه شوم برگزار می شود و ... ولی در علم غیب های نبی کسی نمی گوید که فلان جا پیغمبر علم غیبش دروغ بوده یا پیغمبر اشتباه کرده و این موضوع دارای چنین اختلافاتی نیست اما این موضوع علم غیب را گفتم که وقتی پیغمبر می گوید این علم غیب را خدا فرموده باید حتما مصداقی سخن بگوید و مصداقش را همه مردمی که سخنش را شنیدند بفهمند و بطور بدیهی و آشکار متوجه علم غیب هایی که خدا به نبی داده بشوند . و چون دیدیم که هیچ کس ایراد نمی گرفته مشخص است این مصداق برایشان روشن و بدیهی بوده که ساکت می شدند وگرنه بهانه می گرفتند .

ma313;391821 نوشت:
2> ببینید برای من و شما واضح است که کومنیسم یک تفکر کاملا" اشتباه است که به صورت نظری و عملی ناکار آمدیش برای ما ثابت شده است اما هم اکنون نیز عده ای از مردم و سیاست مداران در کره ی شمالی با تفکرات لنین دارند در مقابل آمریکا مقاومت می کنند و آمریکا نیز بعد از چندین دهه هنوز نتوانسته مردم کره ی شمالی را از پا در آورد. یک تفکر نادرست توانسته ابر قدرت دنیا را سر جایش بنشاند
در جامعه ی کره ی شمالی از اشکالات اساسی کومنیسم بحث زیادی نمی شود همانگونه که در جامعه ی ما بحث زیادی از شبهات ضد اسلام نمی شود.

.

[=arial]بنظرم وقتی داریم از یک اتفاق سخن می گوییم باید همه جنبه هایی که مربوط به آن اتفاق است را در نظر گرفت . یعنی شرایط محیطی و اقتصادی و اجتماعی و اعتقادی و علمی و فرهنگی و هنری و سیاسی و بسیاری از موارد دیگر تا دقیقا بگوییم این مقاوت مردم و سیاست مدرانشان تنها به خاطر تفکران لنین است . در ضمن بنظر حقیر تمام چیزهایی که از فروع کمونیست است کاملا چیز بدی نیست بلکه بعضی موارد سودمندی در این فرع ها ( اگر چه کامل نیست ) موجود است. البته چیزی که مشخص است این است که مردم کره شمالی از طرف سیاسمدارانشان خیلی ضربه خوردند و شرایط خوبی ندارند.

eslamic110;391820 نوشت:
این قرآن اونقد پیامش نورانیه که ادواردو آنیلی رو تو ایتالیا از اون همه مال و مکنت (و البته محنت و نکبت!!) بیرون می کشه و آزاده می کنه تا شهادت هم به پیش می بردش!
این قرآن حتی رو دشمنانش هم اثراتی میذاشته که میومدن شبونه مخفیانه به آیات تلاوتی پیامبر گوش بدن!!
اعجاز یعنی این!

سلام بزرگوار.

اگر این موارد را نشانه اعجاز بدانیم باید بگوییم که سخنرانی های هیتلر معجزه بزرگتری است. می دانید نطق های مسحورکننده هیتلر چقدر انسان را در بدترین شرایط به جنگ فرستاد؟

eslamic110;391820 نوشت:
سوره ای که در شأن بانوی 18ساله نازل شده و خودش 18نقطه داره!

البته 18 ساله بودن حضرت در هنگام شهادت هرچند معروف است اما قطعیت ندارد.

موفق باشید. :Gol:

afzali.polaris;392781 نوشت:
اگر این پیغمبر دروغگو باشد سوالی پیش می آید چرا خدا در مقابل تحدی او ساکت و عاجز شده است.

با تشکر از پاسخ شما اما بحث ما فعلا" فقط در مورد آیه ی سوم کوچکترین سوره ی قرآن است. من بحث های زیادی در این مورد دارم که بعدا به آن می پردازیم.
اما باید برایتان بنویسم که خدا در مقابل تحدی قرآن ساکت نشده است همین عقل به من می گوید که با بررسی آیات می توانی متوجه شوی که سخن خداست یا سخن یک انسان. هیچ الزامی وجود ندارد که خداوند از آسمان یک فرشته ای، کتابی یا نامه ای روی سر مردم بریزد که مشخص شود فلان شخص ادعای درستی دارد یا نه. همین عقل ما که در بسیاری از موارد به ما کمک می کند می تواند به ما بگوید که چه کسی پیامبر است یا نیست.

afzali.polaris;392781 نوشت:
همین عمرو هم فرزند هم به همین دلیل فرزند تو نیست(چون زنت با این و آن زنا می کند )

1>مادر عمروعاص زنی به نام نابغه بوده است که یک زن زنا کار بوده و همسر عاص بن وائل نبوده است.
2>نظر قبلی شما که عاص بن وائل تک فرزند بوده کاملا" اشتباه است زیرا عاص بن وائل پسر دیگری به نام هشام داشته:
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d9%87%d8%b4%d8%a7%d9%85+%d8%a8%d9%86+%d8%b9%d8%a7%d8%b5&SSOReturnPage=Check&Rand=0
«هشام بن عاص بن وائل از اصحاب رسول خدا و برادر عمرو عاص می باشد. وی در زمانی که پیامبر در مکه مشغول تبلیغ رسالت خویش بود، ایمان آورد و در هجرت دوم یاران حضرت به حبشه، به آنجا رفت.»
از باب مادر هشام بن عاص بر عمرو بن عاص فضیلت داشته است:
http://library.tebyan.net/newindex.aspx?pid=102834&ParentID=271324&BookID=18452&MetaDataID=11579&Volume=1&PageIndex=91&PersonalID=0&NavigateMode=CommonLibrary&Content=
«عمرو گفت: هشام را بر من چهار فضيلت است: نخست آنكه مادرش مادر هشام بن مغيره است و مادر مرا خوب مى شناسيد، دو ديگر پدرش او را بيش از من دوست مى داشت و شناخت پدر را به پسر مى دانيد، سوم آنكه پيش از من اسلام آورده است. چهارم آنكه او شهيد شده است و من هنوز زنده ام.»

هشام بن عاص در جنگ یرموک به شهادت رسید اما نوادگان هشام بن عاص در گرگان ساکن بوده اند:

یک>
http://hircan.blogfa.com/post-296.aspx
«ابواسحاق ابراهیم بن موسی بن ابراهیم احمد بن محمد بن عبدالله بن هشام بن عاص سهمی گرگانی: نویسنده بزرگ اخبار و فقه در سال 324 هجری درگذشت.»

دو>
http://estarbad.blogfa.com/post-217.aspx
«ابوالقاسم حمزة بن یوسف بن ابراهیم بن احمد سهمی قرشی جرجانی، مکنی به ابونصر، مؤلف مشهور کتاب تاریخ جرجان یا معرفت علماء اهل جرجان، از مورخین، تذکره نویسان، محدثین و راویان بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری بود. جد بزرگش هشام بن عاص بن وائل از اصحاب رسول الله و برادر عمرو عاص معروف بود. سهمی در سال 354 ه.ق در جرجان متولد گردید.»

هشام و عمرو از مردان بزرگ در تاریخ اسلام هستند و اسامی آن ها در تاریخ کاملا" ثبت شده و حتی نوادگان هشام بن عاص در همین ایران کنونی سکونت داشته اند. اگر نگوییم که پیش گویی قرآن اشتباه از آب در آمده در خوشبینانه ترین وضعیت می توانیم بگوییم که صدق یا کذب این پیش بینی قابل یافت نیست.

afzali.polaris;392781 نوشت:
عمرو هم البته شباهتش به ابوسفیان معروف همه بوده .

این دلیل شما هم بسیار ضعیف است زیرا هم عاص بن وائل و هم ابوسفیان قریشی بوده اند و شباهت ظاهری بین آن ها بسیار طبیعی است.

ضمنا" این که نازل شدن آیه سوم سوره کوثر با زنا خواهی مادر عمرو هم زمان است را از کجا آورده اید؟

afzali.polaris;392781 نوشت:
علم غیبی که مردم درستی اش را نفهمند علم غیب نیست ادعایی بی دلیل است

دقیقا درست می گویید. این ادعا که عاص بن وائل مقطوع النسل است اگر اگر نگوییم یک ادعای اشتباه است در بهترین وضعیت یک ادعای بی دلیل است زیرا نمی توان درست یا اشتباه بودن آن را تعیین کرد.
در رابطه با حرف شما در این مورد که چرا تا الان کسی به این موضوع ایراد نگرفته باید بگم که چرا از آن طرف به موضوع نگاه نمی کنید:
کجای تاریخ نوشته اند که فلان نفر که آخرین نفر از نسل عاص بن وائل بود در سال فلان از دنیا رفت و راستگویی قرآن اثبات شد!
شما اگر تفسیر المیزان را بخوانید متوجه می شوید که به این موضوع زیاد نپرداخته که سرانجام پیش بینی قرآن در مورد آیه سوم سوره کوثر چه شد.
ضمنا در ریاضیات برخی از مسائل وجود دارند که در گذشته بدیهی به نظر می آمدند یا به درست یا غلط بودن آنها اهمیتی نمی دادند اما الان اشتباه بودن آن ها اثبات شده است.

afzali.polaris;392781 نوشت:
شرایط محیطی و اقتصادی و اجتماعی و اعتقادی و علمی و فرهنگی و هنری و سیاسی و بسیاری از موارد دیگر تا دقیقا بگوییم این مقاوت مردم و سیاست مدرانشان تنها به خاطر تفکران لنین است.

کره شمالی و کره جنوبی یک ملت اند اما اینکه چرا مردم و دولت کره جنوبی سرسپرده آمریکا هستند اما مردم کره ی شمالی در مقابل سیاست های آمریکا تمام قد ایستاده اند چیزی جز وجود تفکرات لنینی و رهبران معتقد به تفکرات لنین در کره شمالی نیست.

afzali.polaris;392781 نوشت:
البته چیزی که مشخص است این است که مردم کره شمالی از طرف سیاسمدارانشان خیلی ضربه خوردند و شرایط خوبی ندارند.

البته ما هم از طرف سیاسمدارانمان خیلی ضربه خوردیم و شرایط خوبی نداریم!

سلام دوست عزیز ma313
برادر عزیز با توجه به دلایل قبلی پست شما بدون تعصب قبول می کنم این آیه آخر جزو علم غیب ها نیست . حال الان سوالی پیش می آید که آیا از خود آل محمد روایت شده که این آیه جزو علم غیب ها است (نظر علمای مسلمان مهم نیست چون معصوم نیستند مثل حقیر ) اگر آل محمد این آیه را جزو علم غیب بدانند بنابراین اوضاع آن وقت فرق می کند .
در مورد بقیه چیزهای مربوط به این ایه هم دیگر بحث فایده ای ندارد چون این ایه را جزو علم غیب نمیدانم . فعلا توجیحش می کنم ( البته اگر دیگر از این موارد نبینم چون اگر ببینم یا قائل می شوم این قرآن از خدا نیست یا تحریف شده است ) شاید ابتر به معنی این باشد که یعنی در آینده اسم و رسمی به خوبی از او باقی نمی ماند و مردم او را فراموش می کنند .
باتشکر از دلایل خوبتون

ma313;394174 نوشت:
اما باید برایتان بنویسم که خدا در مقابل تحدی قرآن ساکت نشده است همین عقل به من می گوید که با بررسی آیات می توانی متوجه شوی که سخن خداست یا سخن یک انسان. هیچ الزامی وجود ندارد که خداوند از آسمان یک فرشته ای، کتابی یا نامه ای روی سر مردم بریزد که مشخص شود فلان شخص ادعای درستی دارد یا نه. همین عقل ما که در بسیاری از موارد به ما کمک می کند می تواند به ما بگوید که چه کسی پیامبر است یا نیست.

میشه بطور مصداقی در این مورد دلایلتون را بیاورید. ممنون می شوم . فکر می کنم به این بحث ادامه بدیم بهتره و بحث قبلی به نتیجه خودش رسید یعنی اون ایه علم غیب نیست .البته این بحث هم مربوط به تحدی قرآن است و فکر می کنم در همین بحث خیلی چیزها روشن شود .
موضوع قفل شده است